در حال ویرایش ابوحنیفه
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{در دست ویرایش|ماه=[[مهر]]|روز=[[۲]]|سال=[[۱۳۹۶]]|کاربر=Abazar }} | ||
'''نعمان بن ثابت''' معروف به '''ابوحنیفه''' پیشوای [[مذهب حنفی]]، از شاگردان [[امام باقر(ع)|امام باقر]] و [[امام صادق(ع)]] | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
}} | |||
'''نعمان بن ثابت''' معروف به '''ابوحنیفه | |||
==شخصیتشناسی== | ==شخصیتشناسی== | ||
ابوحنیفه نعمان بن ثابت به سال ۸۰ق.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۳۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۳۹۰.</ref> در خانوادهای [[ایران|ایرانی]] در [[کوفه]] زاده شد. درباره پیشینه خاندان وی گزارشهای متفاوت در دست است. برخی پدر او را غلام آزاد شده بنیتَیم الله بن ثعلبه از [[قبیله ربیعه|قبیله رَبیعه]]<ref>الطبقات، خلیفه، ص۲۸۴؛ المنتخب، ص۱۳۸؛ الانتقاء، ص۱۲۲.</ref> ، یکی از شاخههای مهم قبیله بزرگ بَکر بن وائل، دانسته و از این رو، ابوحنیفه را نیز از موالی بنیتیم معرفی کردهاند.<ref>الجرح و التعدیل، ج۸، ص۴۴۹.</ref> بر پایه روایتی از [[عمر بن حماد|عُمر بن حَمّاد]] نواده ابوحنیفه، زوطی پدر بزرگ ابوحنیفه از مردم [[بلخ]] بود که پس از اسارت در جریان فتح [[خراسان]]، به [[عراق]] آورده شد. گرویدن وی به [[اسلام]] آزادیاش را در پی داشت. سپس فرزندش ثابت، زاده شد.<ref>الفهرست، ص۲۵۵؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۶.</ref> اما برخی روایتها ولادت ابوحنیفه را پیش از اسلام آوردن پدرش دانستهاند.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۶.</ref> برخی گزارشها اجداد او را از هرگونه قید بندگی مبرا دانسته، نیای او را نعمان بن مرزبان معرفی میکنند که در جشن نوروز یا مهرگان به [[حضرت علی(ع)]] پالوده تقدیم داشت و ایشان فرزند او را دعا کرد.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۳۹۵؛ تاریخ الثقات، ص۴۵۰.</ref> در روایتهایی غلوآمیز، تبار ایرانی ابوحنیفه به پادشاهان اساطیری ایران رسیده است.<ref>الجواهر المضیئه، ج۱، ص۵۱.</ref> | ابوحنیفه نعمان بن ثابت به سال ۸۰ق.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۳۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۳۹۰.</ref> در خانوادهای [[ایران|ایرانی]] در [[کوفه]] زاده شد. درباره پیشینه خاندان وی گزارشهای متفاوت در دست است. برخی پدر او را غلام آزاد شده بنیتَیم الله بن ثعلبه از [[قبیله ربیعه|قبیله رَبیعه]]<ref>الطبقات، خلیفه، ص۲۸۴؛ المنتخب، ص۱۳۸؛ الانتقاء، ص۱۲۲.</ref>، یکی از شاخههای مهم قبیله بزرگ بَکر بن وائل، دانسته و از این رو، ابوحنیفه را نیز از موالی بنیتیم معرفی کردهاند.<ref>الجرح و التعدیل، ج۸، ص۴۴۹.</ref> بر پایه روایتی از [[عمر بن حماد|عُمر بن حَمّاد]] نواده ابوحنیفه، زوطی پدر بزرگ ابوحنیفه از مردم [[بلخ]] بود که پس از اسارت در جریان فتح [[خراسان]]، به [[عراق]] آورده شد. گرویدن وی به [[اسلام]] آزادیاش را در پی داشت. سپس فرزندش ثابت، زاده شد.<ref>الفهرست، ص۲۵۵؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۶.</ref> اما برخی روایتها ولادت ابوحنیفه را پیش از اسلام آوردن پدرش دانستهاند.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۶.</ref> برخی گزارشها اجداد او را از هرگونه قید بندگی مبرا دانسته، نیای او را نعمان بن مرزبان معرفی میکنند که در جشن نوروز یا مهرگان به [[حضرت علی(ع)]] پالوده تقدیم داشت و ایشان فرزند او را دعا کرد.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۳۹۵؛ تاریخ الثقات، ص۴۵۰.</ref> در روایتهایی غلوآمیز، تبار ایرانی ابوحنیفه به پادشاهان اساطیری ایران رسیده است.<ref>الجواهر المضیئه، ج۱، ص۵۱.</ref> | ||
[[مذهب حنفی|حنفیان]] ابوحنیفه را «امام اعظم» لقب دادهاند.<ref>کشف الظنون، ج۱، ص۷۶۰؛ ج۲، ص۱۶۸۰، ۱۸۳۶؛ هدیة العارفین، ج۲، ص۴۹۵.</ref> وی را چهار شانه، سبزه و زیباروی وصف کردهاند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۳۹۹.</ref> | [[مذهب حنفی|حنفیان]] ابوحنیفه را «امام اعظم» لقب دادهاند.<ref>کشف الظنون، ج۱، ص۷۶۰؛ ج۲، ص۱۶۸۰، ۱۸۳۶؛ هدیة العارفین، ج۲، ص۴۹۵.</ref> وی را چهار شانه، سبزه و زیباروی وصف کردهاند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۳۹۹.</ref> | ||
==دانشآموختگی== | ==دانشآموختگی== | ||
خط ۴۵: | خط ۱۱: | ||
==فقیه بزرگ کوفه== | ==فقیه بزرگ کوفه== | ||
ابوحنیفه پس از درگذشت [[حماد بن ابیسلیمان]]، به عنوان برجستهترین شاگرد حلقه او، مرجع صدور فتوا و تدریس [[فقه]] در [[کوفه]] و از جایگاه اجتماعی ویژهای برخوردار شد.<ref>ابوحنیفة النعمان، ص۵۵-۵۶.</ref> در سالهای پایانی [[حکومت بنیامیه]] (۱۲۱-۱۳۲ق.) به عنوان فقیهی مخالف با فساد دستگاه حکومت، با دیدگاههای اعتقادی خاص خود، بسیار مورد توجه جناحهای مخالف حکومت، جز [[خوارج]]، قرار گرفت. در [[قیام زید بن علی]] به سال۱۲۲ق. پنهانی او را یاری کرد و مال و جنگافزار در اختیارش نهاد. این کار او را [[محمد دیباج]] فرزند [[امام صادق(ع)|امام جعفر صادق(ع)]] از ائمه [[زیدیه|زیدی]] ستایش کرد.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۴۳۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۹۹-۱۰۰.</ref> در سالهای ۱۲۷-۱۲۸ق. که خوارج صُفری به رهبری ضحّاک بن قیس شیبانی کوفه را تصرف کردند، وی با آنان مناظراتی داشت.<ref>الانتقاء، ص۱۵۸-۱۵۹؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۶۳.</ref> | ابوحنیفه پس از درگذشت [[حماد بن ابیسلیمان]]، به عنوان برجستهترین شاگرد حلقه او، مرجع صدور فتوا و تدریس [[فقه]] در [[کوفه]] و از جایگاه اجتماعی ویژهای برخوردار شد.<ref>ابوحنیفة النعمان، ص۵۵-۵۶.</ref> در سالهای پایانی [[حکومت بنیامیه]] (۱۲۱-۱۳۲ق.) به عنوان فقیهی مخالف با فساد دستگاه حکومت، با دیدگاههای اعتقادی خاص خود، بسیار مورد توجه جناحهای مخالف حکومت، جز [[خوارج]]، قرار گرفت. در [[قیام زید بن علی]] به سال۱۲۲ق. پنهانی او را یاری کرد و مال و جنگافزار در اختیارش نهاد. این کار او را [[محمد دیباج]] فرزند [[امام صادق(ع)|امام جعفر صادق(ع)]] از ائمه [[زیدیه|زیدی]] ستایش کرد.<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۴۳۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۹۹-۱۰۰.</ref> در سالهای ۱۲۷-۱۲۸ق. که خوارج صُفری به رهبری ضحّاک بن قیس شیبانی کوفه را تصرف کردند، وی با آنان مناظراتی داشت.<ref>الانتقاء، ص۱۵۸-۱۵۹؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۶۳.</ref> | ||
==عدم همکاری با بنیامیه== | ==عدم همکاری با بنیامیه== | ||
ابوحنیفه در زمان فرمانروایی [[یزید بن هبیره]] بر [[عراق]] در سالهای پایانی حکومت [[حکومت بنیامیه|امویان]]، از جانب او برای تصدی منصب قضاوت یا نظارت بر بیت المال دعوت شد؛ اما از پذیرش آن سر باز زد و به دستور وی به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شد که هر روز ۱۰ ضربه به او زده شد.<ref>المقالات و الفرق، ص۱۳۳؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۸.</ref> سپس بر اثر فشار ابنهبیره به [[مکه]] گریخت<ref>جامع مسانید ابی حنیفه، ج۱، ص۶۶.</ref> و رقابتی سخت را با ایوب سختیانی، فقیه [[بصره]]، آغاز کرد که آن هنگام در حرم مکه به سر میبرد.<ref>المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۸۷۸؛ تاریخ ابوزرعه، ج۱، ص۵۰۷.</ref> | ابوحنیفه در زمان فرمانروایی [[یزید بن هبیره]] بر [[عراق]] در سالهای پایانی حکومت [[حکومت بنیامیه|امویان]]، از جانب او برای تصدی منصب قضاوت یا نظارت بر بیت المال دعوت شد؛ اما از پذیرش آن سر باز زد و به دستور وی به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شد که هر روز ۱۰ ضربه به او زده شد.<ref>المقالات و الفرق، ص۱۳۳؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۸.</ref> سپس بر اثر فشار ابنهبیره به [[مکه]] گریخت<ref>جامع مسانید ابی حنیفه، ج۱، ص۶۶.</ref> و رقابتی سخت را با ایوب سختیانی، فقیه [[بصره]]، آغاز کرد که آن هنگام در حرم مکه به سر میبرد.<ref>المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۸۷۸؛ تاریخ ابوزرعه، ج۱، ص۵۰۷.</ref> | ||
==بیعتنکردن با عباسیان== | ==بیعتنکردن با عباسیان== | ||
در پی پیروزی [[عباسیان]] و به خلافت رسیدن [[سفاح عباسی|سفّاح]] (۱۳۲ق.) ابوحنیفه به [[کوفه]] بازگشت<ref>الامالی، ص۲۸؛ جامع مسانید ابی حنیفه، ج۱، ص۶۶.</ref> ؛ ولی از بیعت کردن با سفاح طفره رفت.<ref>مناقب ابی حنیفه، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> از این رو، برخی معتقدند که وی خلافت عباسیان را قبول نداشت و هرگز با سفاح و [[منصور عباسی|منصور]] بیعت نکرد<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۵۸.</ref> ؛ گر چه از پیشنهاد منصور برای مناظره با [[امام صادق(ع)]] استقبال کرد.<ref>مناقب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۷۸؛ تهذیب الکمال، ج۵، ص۷۹-۸۰.</ref> مخالفت او با حاکمان عباسی هنگامی آشکارتر شد که در جریان [[قیام ابراهیم بن عبدالله]] حسنی از امامان [[زیدیه|زیدی]] به سال ۱۴۵ق. در [[بصره]] بر ضدّ خلافت منصور، ضمن حمایت از او، مردم را به یاریاش ترغیب کرد و در نامهای از او خواست تا با حضور در کوفه از حمایت بیشتر وی برخوردار شود.<ref>المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۷۸۸؛ مقاتل الطالبیین، ص۲۳۵، ۲۴۰، ۲۴۳، ۲۵۱؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۳۰.</ref> | در پی پیروزی [[عباسیان]] و به خلافت رسیدن [[سفاح عباسی|سفّاح]] (۱۳۲ق.) ابوحنیفه به [[کوفه]] بازگشت<ref>الامالی، ص۲۸؛ جامع مسانید ابی حنیفه، ج۱، ص۶۶.</ref>؛ ولی از بیعت کردن با سفاح طفره رفت.<ref>مناقب ابی حنیفه، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱.</ref> از این رو، برخی معتقدند که وی خلافت عباسیان را قبول نداشت و هرگز با سفاح و [[منصور عباسی|منصور]] بیعت نکرد<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۵۸.</ref>؛ گر چه از پیشنهاد منصور برای مناظره با [[امام صادق(ع)]] استقبال کرد.<ref>مناقب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۷۸؛ تهذیب الکمال، ج۵، ص۷۹-۸۰.</ref> مخالفت او با حاکمان عباسی هنگامی آشکارتر شد که در جریان [[قیام ابراهیم بن عبدالله]] حسنی از امامان [[زیدیه|زیدی]] به سال ۱۴۵ق. در [[بصره]] بر ضدّ خلافت منصور، ضمن حمایت از او، مردم را به یاریاش ترغیب کرد و در نامهای از او خواست تا با حضور در کوفه از حمایت بیشتر وی برخوردار شود.<ref>المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۷۸۸؛ مقاتل الطالبیین، ص۲۳۵، ۲۴۰، ۲۴۳، ۲۵۱؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۳۰.</ref> | ||
==نپذیرفتن منصب قضاوت== | ==نپذیرفتن منصب قضاوت== | ||
ابوحنیفه در سالهای پایانی عمر خود پیشنهاد [[منصور عباسی|منصور]] را برای پذیرفتن منصب قضاوت نپذیرفت؛ اما در برابر اصرار وی برای نظارت بر بخشی از کار ساختمان شهر بغداد تسلیم شد.<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۶۱۹؛ الانباء فی تاریخ الخلفاء، ص۶۴-۶۵؛ الفخری فی الآداب السلطانیه، ص۱۵۰؛ مجمل التواریخ و القصص، ص۵۱۴.</ref> ابوالعلاء واسطی این گزارش را ساختگی دانسته است.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۹.</ref> در پی قیام حسان بن مجالد خارجی به سال ۱۴۸ق. نزدیک [[موصل]]، منصور که از موصلیان به خشم آمده بود، ابوحنیفه و دو فقیه دیگر از کوفیان را احضار کرد تا با تأیید نقض عهدنامه خلیفه با موصلیان، او را در سرکوب ایشان برحق شمارند؛ ولی ابوحنیفه بر خلاف میل او نظر داد.<ref>الکامل، ج۵، ص۵۸۵.</ref> | ابوحنیفه در سالهای پایانی عمر خود پیشنهاد [[منصور عباسی|منصور]] را برای پذیرفتن منصب قضاوت نپذیرفت؛ اما در برابر اصرار وی برای نظارت بر بخشی از کار ساختمان شهر بغداد تسلیم شد.<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۶۱۹؛ الانباء فی تاریخ الخلفاء، ص۶۴-۶۵؛ الفخری فی الآداب السلطانیه، ص۱۵۰؛ مجمل التواریخ و القصص، ص۵۱۴.</ref> ابوالعلاء واسطی این گزارش را ساختگی دانسته است.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۹.</ref> در پی قیام حسان بن مجالد خارجی به سال ۱۴۸ق. نزدیک [[موصل]]، منصور که از موصلیان به خشم آمده بود، ابوحنیفه و دو فقیه دیگر از کوفیان را احضار کرد تا با تأیید نقض عهدنامه خلیفه با موصلیان، او را در سرکوب ایشان برحق شمارند؛ ولی ابوحنیفه بر خلاف میل او نظر داد.<ref>الکامل، ج۵، ص۵۸۵.</ref> | ||
==زندانی شدن در بغداد و وفات== | ==زندانی شدن در بغداد و وفات== | ||
ابوحنیفه درآخرین روزهای زندگانیاش، به دستور [[منصور عباسی|منصور]] به [[بغداد]] فراخوانده و زندانی شد و پس از چند روز در [[ماه رجب|رجب]] یا [[ماه شعبان|شعبان]] سال۱۵۰ق. در ۷۰ سالگی در زندان درگذشت.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۳۶۸-۳۶۹؛ الفهرست، ص۲۵۵؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۹-۳۳۰، ۴۲۴.</ref> برخی مرگ او را بر اثر مسموم شدن به زهر دانستهاند.<ref>نک: تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۳۰-۳۳۱.</ref> پیکر وی پس از آن که حسن بن عُماره بَجَلی، محدث کوفی، بر آن نماز گزارد، در [[قبرستان خیزران بغداد|مقبره خیزران بغداد]] به خاک سپرده شد.<ref>الفهرست، ص۲۵۵-۲۵۶؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۴۲۴.</ref> در سال ۴۵۹ق. قبه و مدرسهای به نام مدرسة الاصحاب بر آن برپا گشت.<ref>الکامل، ج۱۰، ص۵۴.</ref> | ابوحنیفه درآخرین روزهای زندگانیاش، به دستور [[منصور عباسی|منصور]] به [[بغداد]] فراخوانده و زندانی شد و پس از چند روز در [[ماه رجب|رجب]] یا [[ماه شعبان|شعبان]] سال۱۵۰ق. در ۷۰ سالگی در زندان درگذشت.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۳۶۸-۳۶۹؛ الفهرست، ص۲۵۵؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۹-۳۳۰، ۴۲۴.</ref> برخی مرگ او را بر اثر مسموم شدن به زهر دانستهاند.<ref>نک: تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۳۰-۳۳۱.</ref> پیکر وی پس از آن که حسن بن عُماره بَجَلی، محدث کوفی، بر آن نماز گزارد، در [[قبرستان خیزران بغداد|مقبره خیزران بغداد]] به خاک سپرده شد.<ref>الفهرست، ص۲۵۵-۲۵۶؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۴۲۴.</ref> در سال ۴۵۹ق. قبه و مدرسهای به نام مدرسة الاصحاب بر آن برپا گشت.<ref>الکامل، ج۱۰، ص۵۴.</ref> | ||
== مکتب فقهی ابوحنیفه == | == مکتب فقهی ابوحنیفه == | ||
دانش ابوحنیفه و مبانی فقهی او از مکتب [[عراق]] متأثر بود که در سده اول با مهاجرت صحابه بزرگی چون [[امام علی(ع)]] و [[عبدالله بن مسعود]] در آن دیار پایهگذاری شد. این مکتب در کنار عنصر نقل، از رأی هم بهره میگرفت و گوی سبقت را از فقهیان اهل رأی [[مکه]] همچون عبیدالله بن ابییزید ربود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۳۵۴.</ref> رفته رفته در نیمه دوم سده نخست، فقیهان کوفی در استنباط فروع فقهی، عمل به رأی و اجتهاد را پس از رجوع به [[قرآن]]، [[سنت پیامبر(ع)]] و سخنان [[صحابه]]<ref>سنن النسائی، ج۸، ص۲۳۰-۲۳۱.</ref> توصیه میکردند. در این حال، عمل به [[قیاس]] نیز میان گروهی از فقیهان [[کوفه]] چون [[حماد بن ابیسلیمان]]، استاد ابوحنیفه، رواج یافت.<ref>الاستذکار، ج۳، ص۱۱؛ تهذیب، ج۳، ص۱۴؛ ابوحنیفة النعمان، ص۵۵.</ref> | دانش ابوحنیفه و مبانی فقهی او از مکتب [[عراق]] متأثر بود که در سده اول با مهاجرت صحابه بزرگی چون [[امام علی(ع)]] و [[عبدالله بن مسعود]] در آن دیار پایهگذاری شد. این مکتب در کنار عنصر نقل، از رأی هم بهره میگرفت و گوی سبقت را از فقهیان اهل رأی [[مکه]] همچون عبیدالله بن ابییزید ربود.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۵، ص۳۵۴.</ref> رفته رفته در نیمه دوم سده نخست، فقیهان کوفی در استنباط فروع فقهی، عمل به رأی و اجتهاد را پس از رجوع به [[قرآن]]، [[سنت پیامبر(ع)]] و سخنان [[صحابه]]<ref>سنن النسائی، ج۸، ص۲۳۰-۲۳۱.</ref> توصیه میکردند. در این حال، عمل به [[قیاس]] نیز میان گروهی از فقیهان [[کوفه]] چون [[حماد بن ابیسلیمان]]، استاد ابوحنیفه، رواج یافت.<ref>الاستذکار، ج۳، ص۱۱؛ تهذیب، ج۳، ص۱۴؛ ابوحنیفة النعمان، ص۵۵.</ref> | ||
در سده دوم، ابوحنیفه نیز از این سنت پیروی کرد و رأی<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۵۱.</ref> و قیاس<ref>ابوحنیفة النعمان، ص۱۳۵-۱۳۹.</ref> را از منابع استنباط فقهی خود دانست. به استناد روایتی از یحیی بن ضریس، [[قرآن|کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر(ص)]] و روایتهای صحیح ایشان به نقل ثقات از ثقات، و نیز سخنان [[صحابه]] و اجتهاد و رأی<ref>الانتقاء، ص۱۴۳؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۶۵.</ref> منابع فقه ابوحنیفه را تشکیل میدادند. بر پایه روایتی از ابن صباح، منابع فقه او کتاب خدا، حدیث صحیح، آرای صحابه و تابعین، و قیاس دانسته شده است.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۴۰.</ref> بهرهگیری از افعال صحابه نیز به عنوان دیگر منبع فقهی ابوحنیفه در مسانید روایتهای او به چشم میخورد.<ref>الآثار، ص۳، ۶.</ref> | در سده دوم، ابوحنیفه نیز از این سنت پیروی کرد و رأی<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۵۱.</ref> و قیاس<ref>ابوحنیفة النعمان، ص۱۳۵-۱۳۹.</ref> را از منابع استنباط فقهی خود دانست. به استناد روایتی از یحیی بن ضریس، [[قرآن|کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر(ص)]] و روایتهای صحیح ایشان به نقل ثقات از ثقات، و نیز سخنان [[صحابه]] و اجتهاد و رأی<ref>الانتقاء، ص۱۴۳؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۶۵.</ref> منابع فقه ابوحنیفه را تشکیل میدادند. بر پایه روایتی از ابن صباح، منابع فقه او کتاب خدا، حدیث صحیح، آرای صحابه و تابعین، و قیاس دانسته شده است.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۴۰.</ref> بهرهگیری از افعال صحابه نیز به عنوان دیگر منبع فقهی ابوحنیفه در مسانید روایتهای او به چشم میخورد.<ref>الآثار، ص۳، ۶.</ref> | ||
حلقه درس ابوحنیفه در کوفه، به رغم جو علمی مخالف، با استقبال بسیار دانشدوستان از مناطق دور و نزدیک روبهرو شد. این عاملی برای تبلیغ فقه او در زمان حیاتش گشت. در میان شاگردان او، [[قاضی ابویوسف|ابویوسف]] از موقعیتی ممتاز برخوردار بود و در انتقال تعالیم وی و تدوین آموزههایش نقشی اساسی ایفا کرد. در [[مصر]] اسماعیل بن یسع کوفی که از سال ۱۶۴ق. بر کرسی قضاوت نشسته بود، بر پایه مذهب ابوحنیفه داوری میکرد.<ref>فتوح مصر و اخبارها، ص۴۰۶؛ اخبار القضاة، ج۳، ص۲۳۶؛ ابوحنیفة النعمان، ص۳۴۳-۳۴۶؛ ابوحنیفه، ص۴۰۲-۴۰۴.</ref> او نخستین [[مذهب حنفی|حنفی]] بود که قاضی القضات مصر شد و مذهب حنفی را در آن سرزمین ترویج کرد.<ref>الاعلام، ج۱، ص۳۲۹.</ref> در دیگر مناطق شمال [[آفریقا]]، اسد بن فرات، عبدالله بن فروخ و عبدالله بن غانم از مروجان تعالیم ابوحنیفه بودند.<ref>ابوحنیفه، ص۴۰۳؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۳۷۹، «ابوحنیفه».</ref> در مشرق نیز با توجه به حضور شماری از خراسانیان در حلقه درس وی، [[خراسان]] به عنوان ریشهدارترین پایگاه فقه حنفی پس از [[عراق]] مورد توجه قرار گرفت. (← ادامه مقاله، مکتب فقهی ابوحنیفه) آموزههای او، به رغم مخالفتها و حتی لعن وی بر منبر [[دمشق]]، در دهههای میانی سده دوم ق. در [[شام]] نیز رواج یافت.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۴۱۲-۴۱۶.</ref> بدین ترتیب، تعالیم او جز در [[مدینه]]، در همه سرزمینهای اسلامی رونق یافت<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۹۵.</ref> و در فاصله کمتر از یک سده به رقیب جدی فقه مالکی که سابقه بیشتری داشت، بدل شد.<ref>نک: ابوحنیفه، ص۴۰۵.</ref> | حلقه درس ابوحنیفه در کوفه، به رغم جو علمی مخالف، با استقبال بسیار دانشدوستان از مناطق دور و نزدیک روبهرو شد. این عاملی برای تبلیغ فقه او در زمان حیاتش گشت. در میان شاگردان او، [[قاضی ابویوسف|ابویوسف]] از موقعیتی ممتاز برخوردار بود و در انتقال تعالیم وی و تدوین آموزههایش نقشی اساسی ایفا کرد. در [[مصر]] اسماعیل بن یسع کوفی که از سال ۱۶۴ق. بر کرسی قضاوت نشسته بود، بر پایه مذهب ابوحنیفه داوری میکرد.<ref>فتوح مصر و اخبارها، ص۴۰۶؛ اخبار القضاة، ج۳، ص۲۳۶؛ ابوحنیفة النعمان، ص۳۴۳-۳۴۶؛ ابوحنیفه، ص۴۰۲-۴۰۴.</ref> او نخستین [[مذهب حنفی|حنفی]] بود که قاضی القضات مصر شد و مذهب حنفی را در آن سرزمین ترویج کرد.<ref>الاعلام، ج۱، ص۳۲۹.</ref> در دیگر مناطق شمال [[آفریقا]]، اسد بن فرات، عبدالله بن فروخ و عبدالله بن غانم از مروجان تعالیم ابوحنیفه بودند.<ref>ابوحنیفه، ص۴۰۳؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ص۳۷۹، «ابوحنیفه».</ref> در مشرق نیز با توجه به حضور شماری از خراسانیان در حلقه درس وی، [[خراسان]] به عنوان ریشهدارترین پایگاه فقه حنفی پس از [[عراق]] مورد توجه قرار گرفت. (← ادامه مقاله، مکتب فقهی ابوحنیفه) آموزههای او، به رغم مخالفتها و حتی لعن وی بر منبر [[دمشق]]، در دهههای میانی سده دوم ق. در [[شام]] نیز رواج یافت.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۴۱۲-۴۱۶.</ref> بدین ترتیب، تعالیم او جز در [[مدینه]]، در همه سرزمینهای اسلامی رونق یافت<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۹۵.</ref> و در فاصله کمتر از یک سده به رقیب جدی فقه مالکی که سابقه بیشتری داشت، بدل شد.<ref>نک: ابوحنیفه، ص۴۰۵.</ref> | ||
[[اصحاب رأی|مکتب فقهی ابوحنیفه]] نزد پیروان دیگر مذاهب فقهی با واکنشهایی متفاوت روبهرو شد. از زمان حیات وی برخی آرای او، به ویژه تمسک به رأی و قیاس، در مناظراتی با [[امام صادق(ع)|امام صادق]] و [[امام کاظم(ع)]] و شاگردان آنان چون محمد بن علی [[مؤمن الطاق]] و [[هشام بن حکم]] مورد نقد قرار گرفت.<ref>الاختصاص، ص۹۰، ۱۰۹؛ الفهرست، ص۲۲۴؛ جامع مسانید ابی حنیفه، ج۲، ص۳۳۸.</ref> در سده چهارم، فقیه نامدار امامی، [[شیخ مفید]]، شیوههای اصولی و برخی فروع فقهی وی را به نقد کشید.<ref>المسائل الصاغانیه، ص۱۱۴، ۱۴۵-۱۴۶.</ref> | [[اصحاب رأی|مکتب فقهی ابوحنیفه]] نزد پیروان دیگر مذاهب فقهی با واکنشهایی متفاوت روبهرو شد. از زمان حیات وی برخی آرای او، به ویژه تمسک به رأی و قیاس، در مناظراتی با [[امام صادق(ع)|امام صادق]] و [[امام کاظم(ع)]] و شاگردان آنان چون محمد بن علی [[مؤمن الطاق]] و [[هشام بن حکم]] مورد نقد قرار گرفت.<ref>الاختصاص، ص۹۰، ۱۰۹؛ الفهرست، ص۲۲۴؛ جامع مسانید ابی حنیفه، ج۲، ص۳۳۸.</ref> در سده چهارم، فقیه نامدار امامی، [[شیخ مفید]]، شیوههای اصولی و برخی فروع فقهی وی را به نقد کشید.<ref>المسائل الصاغانیه، ص۱۱۴، ۱۴۵-۱۴۶.</ref> | ||
[[اصحاب حدیث]] که پس از قرآن، احادیث را پایه دانش دین میدانستند و با رأی و اجتهاد مخالفتی سرسختانه داشتند، از بزرگترین مخالفان مکتب ابوحنیفه بودند و او را [[لعن]] و متهم به [[کفر]] میکردند.<ref>الانتقاء، ص۱۴۹.</ref> این مخالفت با آغاز جریان علمی تدوین حدیث در نیمه دوم سده دوم ق. صورتی جدیتر گرفت.<ref>نک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۲۶، «اصحاب رأی».</ref> معتزلیان<ref>شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱.</ref> و نیز پیروان مکتب بغداد<ref>الفهرست، ص۱۸۵، ۲۰۸؛ شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱.</ref> در نیمه دوم سده دوم و اوایل سده سوم به نقد آرای فقهی او پرداختند و با نگارش ردیههایی، به عمل به رأی تاختند. همزمان با همین دوره در مکتب بغدادی خراسان، بسیاری از [[معتزله|معتزلیان]] ایران و عراق، به رغم مخالفت اعتقادی با ابوحنیفه، به مذهب او گرایش یافتند.<ref>الفهرست، ص۲۶۰-۲۶۱؛ الجواهر المضیئه، ج۱، ص۱۵۶، ۳۱۵.</ref> این امر به تدریج موجب شد تا آنان در شخصیت اعتقادی ابوحنیفه نیز تجدید نظر کنند.<ref>المقالات، ص۱۰۵؛ مناقب ابی حنیفه، ج۱، ص۱۰۸.</ref> [[زیدیه|زیدیان]] نیز به مکتب فقهی ابوحنیفه توجه کردند.<ref>مسند زید، ص۲۹۳.</ref> در سده چهارم ق. قرائت متون فقه [[مذهب حنفی|حنفی]] برای دانشاندوزان فقه زیدی امری متداول بود.<ref>الحدائق الوردیه، محلی، ص۲۴۶.</ref> این گرایش بیتأثیر از خدمات ابوحنیفه به قیامهای زیدی و دیدگاه وی درباره حکومتهای [[امویان|اموی]] و [[عباسیان|عباسی]] نبود. | [[اصحاب حدیث]] که پس از قرآن، احادیث را پایه دانش دین میدانستند و با رأی و اجتهاد مخالفتی سرسختانه داشتند، از بزرگترین مخالفان مکتب ابوحنیفه بودند و او را [[لعن]] و متهم به [[کفر]] میکردند.<ref>الانتقاء، ص۱۴۹.</ref> این مخالفت با آغاز جریان علمی تدوین حدیث در نیمه دوم سده دوم ق. صورتی جدیتر گرفت.<ref>نک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۱۲۶، «اصحاب رأی».</ref> معتزلیان<ref>شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱.</ref> و نیز پیروان مکتب بغداد<ref>الفهرست، ص۱۸۵، ۲۰۸؛ شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱.</ref> در نیمه دوم سده دوم و اوایل سده سوم به نقد آرای فقهی او پرداختند و با نگارش ردیههایی، به عمل به رأی تاختند. همزمان با همین دوره در مکتب بغدادی خراسان، بسیاری از [[معتزله|معتزلیان]] ایران و عراق، به رغم مخالفت اعتقادی با ابوحنیفه، به مذهب او گرایش یافتند.<ref>الفهرست، ص۲۶۰-۲۶۱؛ الجواهر المضیئه، ج۱، ص۱۵۶، ۳۱۵.</ref> این امر به تدریج موجب شد تا آنان در شخصیت اعتقادی ابوحنیفه نیز تجدید نظر کنند.<ref>المقالات، ص۱۰۵؛ مناقب ابی حنیفه، ج۱، ص۱۰۸.</ref> [[زیدیه|زیدیان]] نیز به مکتب فقهی ابوحنیفه توجه کردند.<ref>مسند زید، ص۲۹۳.</ref> در سده چهارم ق. قرائت متون فقه [[مذهب حنفی|حنفی]] برای دانشاندوزان فقه زیدی امری متداول بود.<ref>الحدائق الوردیه، محلی، ص۲۴۶.</ref> این گرایش بیتأثیر از خدمات ابوحنیفه به قیامهای زیدی و دیدگاه وی درباره حکومتهای [[امویان|اموی]] و [[عباسیان|عباسی]] نبود. | ||
خط ۷۳: | خط ۳۹: | ||
== احکام حج نزد ابوحنیفه == | == احکام حج نزد ابوحنیفه == | ||
ابوحنیفه به رغم آن که آشنایی مردم با مناسک [[حج]] را مدیون [[امام صادق(ع)]] میدانست<ref>من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۱۹.</ref> ، فتاوایی متفاوت با ایشان در این زمینه دارد. وی در مورد اوامر وجوبی [[قرآن]] (فریضهها)، هرگونه تخلف عمدی یا سهوی را مبطل [[عبادت]] میشمرد؛ ولی در مورد سنت [[پیامبر(ص)]] تخلف غیرعمدی را موجب بطلان عبادت نمیدانست. بر این اساس، در برخورد با آیة {اِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ} ([[سوره بقره]]، آیه۱۵۸) با نظر به این که در آیه امری صریح به [[سعی میان صفا و مروه|سعی]] میان [[صفا]] و [[مروه]] وجود ندارد، این سعی را واجب غیرمفروض (غیر [[رکن]]) شمرده است.<ref>احکام القرآن، ج۱، ص۱۱۸ به بعد.</ref> نیز اجاره برای حج را صحیح نمیدانست و با باطل شمردن چنین اجارهای، حج اجیر را برای مستأجر بیاثر میشمرد.<ref>المحلی، ج۷، ص۲۷۴؛ الخلاف، ج۲، ص۳۸۵.</ref> | ابوحنیفه به رغم آن که آشنایی مردم با مناسک [[حج]] را مدیون [[امام صادق(ع)]] میدانست<ref>من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۵۱۹.</ref>، فتاوایی متفاوت با ایشان در این زمینه دارد. وی در مورد اوامر وجوبی [[قرآن]] (فریضهها)، هرگونه تخلف عمدی یا سهوی را مبطل [[عبادت]] میشمرد؛ ولی در مورد سنت [[پیامبر(ص)]] تخلف غیرعمدی را موجب بطلان عبادت نمیدانست. بر این اساس، در برخورد با آیة {اِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ} ([[سوره بقره]]، آیه۱۵۸) با نظر به این که در آیه امری صریح به [[سعی میان صفا و مروه|سعی]] میان [[صفا]] و [[مروه]] وجود ندارد، این سعی را واجب غیرمفروض (غیر [[رکن]]) شمرده است.<ref>احکام القرآن، ج۱، ص۱۱۸ به بعد.</ref> نیز اجاره برای حج را صحیح نمیدانست و با باطل شمردن چنین اجارهای، حج اجیر را برای مستأجر بیاثر میشمرد.<ref>المحلی، ج۷، ص۲۷۴؛ الخلاف، ج۲، ص۳۸۵.</ref> | ||
احادیث بسیار به روایت از ابوحنیفه بر جای مانده که به دست شاگردانش در مجموعههای مختلف و با عنوان مشترک مسند ابیحنیفه گرد آمده و از برخی جز نامی بر جای نمانده است.<ref>جامع مسانید ابیحنیفه، ج۲، ص۳۴۴ به بعد.</ref> تنها یک حدیث او در [[صحاح سته]] در باب [[باب حدود|حدود]] سنن [[سنن نسایی|نسایی]] نقل شده است.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۱۴۷.</ref> این برخاسته از مخالفت اصحاب حدیث با برخی آرای فقهی و اعتقادی او همچون رأی و [[ارجاء]] است.<ref>المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۷۴۶ به بعد؛ تاریخ ابوزرعه، ج۱، ص۵۰۵ به بعد.</ref> رجالیان [[اصحاب حدیث]] نیز به رغم تصریح بر راستگویی وی<ref>معرفة الرجال، ج۱، ص۷۹؛ تاریخ اسماء الثقات، ص۳۲۳، ۳۳۳.</ref> به تضعیف او پرداختهاند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۳۶۹.</ref> ابن حبان گرچه تعداد روایتهای ابوحنیفه را ۱۳۰ حدیث شمرده، او را به علم حدیث ناآشنا دانسته است.<ref>المجروحین، ج۳، ص۶۳.</ref> گویا ابوحنیفه با سست دانستن مبانی اهل حدیث در پذیرش روایات، بسیاری از احادیث را نامعتبر میدانست و این مایه تشدید خشم ورزیدن محدثان به او میشد.<ref>الجرح و التعدیل، ج۸، ص۴۴۹.</ref> [[امامیه]] به نقل چند حدیث از طریق ابوحنیفه در سه کتاب از [[کتب اربعه]] خود پرداختهاند.<ref>الکافی، ج۷، ص۲۴۲، ۴۰۴؛ تهذیب، ج۲، ص۳۱۷؛ ج۶، ص۲۷۷-۲۷۸؛ ج۱۰، ص۸۰؛ الاستبصار، ج۱، ص۴۰۸.</ref> | احادیث بسیار به روایت از ابوحنیفه بر جای مانده که به دست شاگردانش در مجموعههای مختلف و با عنوان مشترک مسند ابیحنیفه گرد آمده و از برخی جز نامی بر جای نمانده است.<ref>جامع مسانید ابیحنیفه، ج۲، ص۳۴۴ به بعد.</ref> تنها یک حدیث او در [[صحاح سته]] در باب [[باب حدود|حدود]] سنن [[سنن نسایی|نسایی]] نقل شده است.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۱۴۷.</ref> این برخاسته از مخالفت اصحاب حدیث با برخی آرای فقهی و اعتقادی او همچون رأی و [[ارجاء]] است.<ref>المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۷۴۶ به بعد؛ تاریخ ابوزرعه، ج۱، ص۵۰۵ به بعد.</ref> رجالیان [[اصحاب حدیث]] نیز به رغم تصریح بر راستگویی وی<ref>معرفة الرجال، ج۱، ص۷۹؛ تاریخ اسماء الثقات، ص۳۲۳، ۳۳۳.</ref> به تضعیف او پرداختهاند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۳۶۹.</ref> ابن حبان گرچه تعداد روایتهای ابوحنیفه را ۱۳۰ حدیث شمرده، او را به علم حدیث ناآشنا دانسته است.<ref>المجروحین، ج۳، ص۶۳.</ref> گویا ابوحنیفه با سست دانستن مبانی اهل حدیث در پذیرش روایات، بسیاری از احادیث را نامعتبر میدانست و این مایه تشدید خشم ورزیدن محدثان به او میشد.<ref>الجرح و التعدیل، ج۸، ص۴۴۹.</ref> [[امامیه]] به نقل چند حدیث از طریق ابوحنیفه در سه کتاب از [[کتب اربعه]] خود پرداختهاند.<ref>الکافی، ج۷، ص۲۴۲، ۴۰۴؛ تهذیب، ج۲، ص۳۱۷؛ ج۶، ص۲۷۷-۲۷۸؛ ج۱۰، ص۸۰؛ الاستبصار، ج۱، ص۴۰۸.</ref> | ||
== مکتب اعتقادی ابوحنیفه == | == مکتب اعتقادی ابوحنیفه == | ||
خط ۸۲: | خط ۴۸: | ||
از دیگر رویکردهای اعتقادی ابوحنیفه، نظر وی درباره [[عثمان بن عفان|عثمان]] و [[امام علی(ع)|علی(ع)]] بود. برخی چون خوارج ایمان هر دو را زیر سوال میبردند و مرجئه نخستین درباره اصل ایمان آن دو قائل به توقف بودند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۲۱۴.</ref> اما ابوحنیفه در کتاب خود، امر عثمان و علی(ع) را به خداوند ارجاع داده است.<ref>الفقه الاکبر، ص۶.</ref> این سخن وی بر خلاف مرجئه، تنها ناظر به رفتار علی(ع) و عثمان است. وی حضرت علی(ع) را در تمام جنگهایش بر طریق حق دانسته ودشمنان او را طغیانگر شمرده است.<ref>ابوحنیفه، ص۱۴۵.</ref> از این رو، نظریه تفضیل خلفای چهارگانه به ترتیب تصدی خلافت<ref>الفقه الاکبر، ص۱۸.</ref> و نیز برتری علی(ع) بر عثمان<ref>شرح الفقه الاکبر، ص۱۱۳.</ref> به او نسبت داده شده است. وی پس از حضرت علی(ع)، [[امام حسن(ع)]] را خلیفه و امام بر حق میشناخت.<ref>الخلاف، ج۳، ص۱۰۴.</ref> این باورها و نیز همکاری او با [[محمد بن عبدالله نفس زکیه|محمد بن عبدالله]] حسنی موجب شد تا برخی او را [[زیدیه|زیدی]] بدانند.<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۸.</ref> نیز به رغم مخالفت او با جَهم بن صفوان، اهل حدیث به سبب برخی از اعتقادات مشترک او با جهم، او را جهمی خواندند. | از دیگر رویکردهای اعتقادی ابوحنیفه، نظر وی درباره [[عثمان بن عفان|عثمان]] و [[امام علی(ع)|علی(ع)]] بود. برخی چون خوارج ایمان هر دو را زیر سوال میبردند و مرجئه نخستین درباره اصل ایمان آن دو قائل به توقف بودند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۲۱۴.</ref> اما ابوحنیفه در کتاب خود، امر عثمان و علی(ع) را به خداوند ارجاع داده است.<ref>الفقه الاکبر، ص۶.</ref> این سخن وی بر خلاف مرجئه، تنها ناظر به رفتار علی(ع) و عثمان است. وی حضرت علی(ع) را در تمام جنگهایش بر طریق حق دانسته ودشمنان او را طغیانگر شمرده است.<ref>ابوحنیفه، ص۱۴۵.</ref> از این رو، نظریه تفضیل خلفای چهارگانه به ترتیب تصدی خلافت<ref>الفقه الاکبر، ص۱۸.</ref> و نیز برتری علی(ع) بر عثمان<ref>شرح الفقه الاکبر، ص۱۱۳.</ref> به او نسبت داده شده است. وی پس از حضرت علی(ع)، [[امام حسن(ع)]] را خلیفه و امام بر حق میشناخت.<ref>الخلاف، ج۳، ص۱۰۴.</ref> این باورها و نیز همکاری او با [[محمد بن عبدالله نفس زکیه|محمد بن عبدالله]] حسنی موجب شد تا برخی او را [[زیدیه|زیدی]] بدانند.<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۸.</ref> نیز به رغم مخالفت او با جَهم بن صفوان، اهل حدیث به سبب برخی از اعتقادات مشترک او با جهم، او را جهمی خواندند. | ||
ابوحنیفه در موضوعاتی چون [[قضا و قدر]]<ref>حلیة الاولیاء، ج۳، ص۳۱۴؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۷۳.</ref> ، [[خلق قرآن]]<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۷۴-۳۷۶؛ شرح الفقه الاکبر، ص۴۸.</ref> ، نظم و معنای قرآن<ref>المبسوط، ج۱، ص۳۷.</ref> و [[صحابه|اصحاب پیامبر(ص)]]<ref>الفقه الاکبر، ص۱۸؛ حلیة الاولیاء، ج۳، ص۳۱۴.</ref> نظرهایی را ارائه کرده است. وی [[صابئین]] را از اهل کتاب و خوردن گوشتهای ذبح شده آنان و ازدواج با زنانشان را جایز دانسته است.<ref>الکشاف، ج۱، ص۶۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۴۳۴.</ref> وی با نگرانی از اختلافهای مذهبی مسلمانان، ضمن تأکید بر دانشاندوزی و دوری از هرگونه افراط و تقلید کورکورانه<ref>شرح العالم و المتعلم، ص۶۱ به بعد.</ref> لبه تیز حملات خود را متوجه [[خوارج]] میکرد. او که از اوان جوانی در محافل اعتقادی [[کوفه]] شرکتی فعال داشت، با سفر به کوفه و [[بصره]]، به مناظره با خوارج میپرداخت. مناظرات او با خوارج اباضیه و صفریه بصره<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۳۳.</ref> و نیز با ضحاک بن قیس الستاری رئیس خوارج فرقه صفریه در کوفه درباره ماجرای تحکیم<ref>الانتقاء، ص۱۵۸-۱۵۹.</ref> از آن جملهاند. مناظرات او با برخی ائمه شیعه و دانشوران امامی کوفه در مسائل مختلف اعتقادی چون امامت، ایمان و قدر<ref>التوحید، ص۹۶؛ الامالی، ص۲۲، ۲۶؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۵۸-۱۵۹.</ref> و نیز با عمرو بن عبید از بنیانگذاران [[معتزله]]<ref>فضل الاعتزال، ص۲۵۰.</ref> و جهم بن صفوان بنیانگذار جهمیه<ref>مناقب ابی حنیفه، ج۱، ص۱۴۵.</ref> در مسئله ایمان و نقد نظریه آنان درباره عذاب قبر<ref>الفقه الاکبر، ص۲۱.</ref> از دیگر تلاشهای علمی اوست. | ابوحنیفه در موضوعاتی چون [[قضا و قدر]]<ref>حلیة الاولیاء، ج۳، ص۳۱۴؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۷۳.</ref>، [[خلق قرآن]]<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۷۴-۳۷۶؛ شرح الفقه الاکبر، ص۴۸.</ref>، نظم و معنای قرآن<ref>المبسوط، ج۱، ص۳۷.</ref> و [[صحابه|اصحاب پیامبر(ص)]]<ref>الفقه الاکبر، ص۱۸؛ حلیة الاولیاء، ج۳، ص۳۱۴.</ref> نظرهایی را ارائه کرده است. وی [[صابئین]] را از اهل کتاب و خوردن گوشتهای ذبح شده آنان و ازدواج با زنانشان را جایز دانسته است.<ref>الکشاف، ج۱، ص۶۰۸؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۴۳۴.</ref> وی با نگرانی از اختلافهای مذهبی مسلمانان، ضمن تأکید بر دانشاندوزی و دوری از هرگونه افراط و تقلید کورکورانه<ref>شرح العالم و المتعلم، ص۶۱ به بعد.</ref> لبه تیز حملات خود را متوجه [[خوارج]] میکرد. او که از اوان جوانی در محافل اعتقادی [[کوفه]] شرکتی فعال داشت، با سفر به کوفه و [[بصره]]، به مناظره با خوارج میپرداخت. مناظرات او با خوارج اباضیه و صفریه بصره<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۳۳.</ref> و نیز با ضحاک بن قیس الستاری رئیس خوارج فرقه صفریه در کوفه درباره ماجرای تحکیم<ref>الانتقاء، ص۱۵۸-۱۵۹.</ref> از آن جملهاند. مناظرات او با برخی ائمه شیعه و دانشوران امامی کوفه در مسائل مختلف اعتقادی چون امامت، ایمان و قدر<ref>التوحید، ص۹۶؛ الامالی، ص۲۲، ۲۶؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۵۸-۱۵۹.</ref> و نیز با عمرو بن عبید از بنیانگذاران [[معتزله]]<ref>فضل الاعتزال، ص۲۵۰.</ref> و جهم بن صفوان بنیانگذار جهمیه<ref>مناقب ابی حنیفه، ج۱، ص۱۴۵.</ref> در مسئله ایمان و نقد نظریه آنان درباره عذاب قبر<ref>الفقه الاکبر، ص۲۱.</ref> از دیگر تلاشهای علمی اوست. | ||
مکتب اعتقادی ابوحنیفه، برخلاف مکتب فقهی او، هرگز در [[عراق]] و غرب جهان اسلام شکوفا نشد؛ اما در شرق به ویژه در شهرهای [[بلخ]]، [[سمرقند]] و [[بخارا]]، مورد توجه بسیار قرار گرفت.<ref>نک: ابوحنیفه، ص۴۰۶.</ref> مردم [[خراسان]] در زمان حیات ابوحنیفه از مهمترین هواداران او بودند و بسیاری از دانشاندوزان بلخی در مجلس درس ابوحنیفه در عراق شرکت داشتند.<ref>الانتقاء، ص۱۵۴.</ref> آنان پس از درگذشت وی همچنان هوادارش ماندند تا آنجا که بلخ را مرجی آباد میخواندند؛ چرا که پیروان این مکتب از سوی اصحاب حدیث، به دلیل انتساب ابوحنیفه به مرجئه، مرجی خطاب میشدند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۷، ص۱۰۵-۱۰۹؛ الجرح و التعدیل، ج۱، ص۱۲۲.</ref> ابومطیع بلخی، نظریهپرداز شاخص این مکتب و ابومقاتل حفص بن سلم سمرقندی، نخستینِ راوی کتاب العالم و المتعلم<ref>شرح العالم و المتعلم، ص۷۴.</ref> از بارزترین شاگردان خراسانی ابوحنیفه بودند که پس از او به ترویج مکتب اعتقادیاش کمک کردند. | مکتب اعتقادی ابوحنیفه، برخلاف مکتب فقهی او، هرگز در [[عراق]] و غرب جهان اسلام شکوفا نشد؛ اما در شرق به ویژه در شهرهای [[بلخ]]، [[سمرقند]] و [[بخارا]]، مورد توجه بسیار قرار گرفت.<ref>نک: ابوحنیفه، ص۴۰۶.</ref> مردم [[خراسان]] در زمان حیات ابوحنیفه از مهمترین هواداران او بودند و بسیاری از دانشاندوزان بلخی در مجلس درس ابوحنیفه در عراق شرکت داشتند.<ref>الانتقاء، ص۱۵۴.</ref> آنان پس از درگذشت وی همچنان هوادارش ماندند تا آنجا که بلخ را مرجی آباد میخواندند؛ چرا که پیروان این مکتب از سوی اصحاب حدیث، به دلیل انتساب ابوحنیفه به مرجئه، مرجی خطاب میشدند.<ref>الطبقات، ابن سعد، ج۷، ص۱۰۵-۱۰۹؛ الجرح و التعدیل، ج۱، ص۱۲۲.</ref> ابومطیع بلخی، نظریهپرداز شاخص این مکتب و ابومقاتل حفص بن سلم سمرقندی، نخستینِ راوی کتاب العالم و المتعلم<ref>شرح العالم و المتعلم، ص۷۴.</ref> از بارزترین شاگردان خراسانی ابوحنیفه بودند که پس از او به ترویج مکتب اعتقادیاش کمک کردند. | ||
آثار اعتقادی بر جای مانده از مکتب ابوحنیفه تا پیش از سده سوم ق. بیشتر بیانگر تضاد این مکتب با مکاتبی چون [[شیعه]]، [[خوارج]] و [[معتزله|معتزله]]اند و گاه دیدگاههای اعتقادی و فقهی او را در کنار اینان مطرح کردهاند. در نمونهای ابوحنیفه در پاسخ به پرسشی درباره اهل سنت و جماعت، برتر شمردن [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] (تفضیل شیخین)، دوست داشتن [[عثمان بن عفان|عثمان]] و [[امام علی(ع)|علی(ع)]] (حب ختنین)، حلال شمردن [[نبیذ]] خرما، تکفیر نکردن مرتکبان گناه کبیر و مسح بر کفش را از ویژگیهای آنان دانسته است.<ref>بستان العارفین، ص۱۸۷.</ref> | آثار اعتقادی بر جای مانده از مکتب ابوحنیفه تا پیش از سده سوم ق. بیشتر بیانگر تضاد این مکتب با مکاتبی چون [[شیعه]]، [[خوارج]] و [[معتزله|معتزله]]اند و گاه دیدگاههای اعتقادی و فقهی او را در کنار اینان مطرح کردهاند. در نمونهای ابوحنیفه در پاسخ به پرسشی درباره اهل سنت و جماعت، برتر شمردن [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] (تفضیل شیخین)، دوست داشتن [[عثمان بن عفان|عثمان]] و [[امام علی(ع)|علی(ع)]] (حب ختنین)، حلال شمردن [[نبیذ]] خرما، تکفیر نکردن مرتکبان گناه کبیر و مسح بر کفش را از ویژگیهای آنان دانسته است.<ref>بستان العارفین، ص۱۸۷.</ref> | ||
[[مذهب حنفی|مکتب حنفی]] در دوره [[سامانیان]] و با حمایت آنان، از رشد و ثباتی چشمگیر در [[ماوراء النهر]] برخوردار شد تا بدان جا که امیر اسماعیل سامانی از حکیم سمرقندی خواست تا عقاید اهل سنت و جماعت را در کتابی گرد آورد و بدین ترتیب کتاب السواد الاعظم نوشته شد.<ref>السواد الاعظم، ص۱۷-۲۰.</ref> با برافتادن سلسله سامانیان در ۳۸۹ق. این مکتب دچار افول گشت و در دوره [[غزنویان]] از حمایت کافی بهره نگرفت. از این دوره بود که با کم رنگ شدن ارجاء حنفی، فرقهشناسان برخلاف گذشته<ref>مفاتیح العلوم، ص۲۸.</ref> ابوحنیفه را مرجی ندانستند و او و حنفیان را در زمره اهل سنت و جماعت شمردند<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۱؛ الفرق بین الفرق، ص۱۴.</ref> و گامهایی برای از میان برداشتن فاصله مکتب حنفی و دیگر مکاتب اهل سنت برداشتند.<ref>رسالهای در فضل ابوالحسن اشعری، بیهقی، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> این کارها سرانجام به ضعف مکتب اعتقادی حنفی و پیوستن بسیاری از حنفیان به پیروان کلام [[اشعریه|اشعری]] انجامید.<ref>طبقات الشافعیه، ج۳، ص۳۷۰-۳۷۷.</ref> | [[مذهب حنفی|مکتب حنفی]] در دوره [[سامانیان]] و با حمایت آنان، از رشد و ثباتی چشمگیر در [[ماوراء النهر]] برخوردار شد تا بدان جا که امیر اسماعیل سامانی از حکیم سمرقندی خواست تا عقاید اهل سنت و جماعت را در کتابی گرد آورد و بدین ترتیب کتاب السواد الاعظم نوشته شد.<ref>السواد الاعظم، ص۱۷-۲۰.</ref> با برافتادن سلسله سامانیان در ۳۸۹ق. این مکتب دچار افول گشت و در دوره [[غزنویان]] از حمایت کافی بهره نگرفت. از این دوره بود که با کم رنگ شدن ارجاء حنفی، فرقهشناسان برخلاف گذشته<ref>مفاتیح العلوم، ص۲۸.</ref> ابوحنیفه را مرجی ندانستند و او و حنفیان را در زمره اهل سنت و جماعت شمردند<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۴۱؛ الفرق بین الفرق، ص۱۴.</ref> و گامهایی برای از میان برداشتن فاصله مکتب حنفی و دیگر مکاتب اهل سنت برداشتند.<ref>رسالهای در فضل ابوالحسن اشعری، بیهقی، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> این کارها سرانجام به ضعف مکتب اعتقادی حنفی و پیوستن بسیاری از حنفیان به پیروان کلام [[اشعریه|اشعری]] انجامید.<ref>طبقات الشافعیه، ج۳، ص۳۷۰-۳۷۷.</ref> | ||
==کتابهای ابوحنیفه== | ==کتابهای ابوحنیفه== | ||
مصنفات فراوان در فقه و اعتقادات به ابوحنیفه نسبت دادهاند<ref>کتاب الحیوان، ج۱، ص۸۷؛ الفهرست، ص۲۵۵.</ref> که برخی از آنها همچون کتاب الرهن، رسالة املاها فی نصرة قول اهل السنه ان الاستطاعه مع الفعل و الرد علی القدریه از میان رفته و برخی مانند العالم و المتعلم درباره تعالیم [[ارجاء]] حنفی و تبیین رابطه ایمان و عمل، رسالة الی عثمان البتّی درباره ارجاء، الفقه الابسط و وصیته الی تلمیذه القاضی ابویوسف موجود است. از کتاب الفقه الاکبر منسوب به او تنها برخی از عبارات در بعضی از شروح این کتاب یافت شدهاند.<ref>الفهرست، ص۲۵۵.</ref> با توجه به تصریح برخی گزارشها به نام ۱۰ تن از شاگردان خاص ابوحنیفه که وی را در تدوین کتب یاری میدادند<ref>ابوحنیفة النعمان، ص۶۷-۶۸.</ref> ، میتوان گفت که برخی از آثار منتسب به ابوحنیفه املائات او هستند. | مصنفات فراوان در فقه و اعتقادات به ابوحنیفه نسبت دادهاند<ref>کتاب الحیوان، ج۱، ص۸۷؛ الفهرست، ص۲۵۵.</ref> که برخی از آنها همچون کتاب الرهن، رسالة املاها فی نصرة قول اهل السنه ان الاستطاعه مع الفعل و الرد علی القدریه از میان رفته و برخی مانند العالم و المتعلم درباره تعالیم [[ارجاء]] حنفی و تبیین رابطه ایمان و عمل، رسالة الی عثمان البتّی درباره ارجاء، الفقه الابسط و وصیته الی تلمیذه القاضی ابویوسف موجود است. از کتاب الفقه الاکبر منسوب به او تنها برخی از عبارات در بعضی از شروح این کتاب یافت شدهاند.<ref>الفهرست، ص۲۵۵.</ref> با توجه به تصریح برخی گزارشها به نام ۱۰ تن از شاگردان خاص ابوحنیفه که وی را در تدوین کتب یاری میدادند<ref>ابوحنیفة النعمان، ص۶۷-۶۸.</ref>، میتوان گفت که برخی از آثار منتسب به ابوحنیفه املائات او هستند. | ||
== کتابشناسی == | == کتابشناسی == | ||
خط ۱۰۱: | خط ۶۷: | ||
# اخبار ابوحنیفه؛ همچون: کتاب ابیحنیفة النعمان بن ثابت و اصحابه از ابوعبدالله محمد بن عمران مرزبانی و اخبار ابیحنیفة و اصحابه از ابوعبدالله حسین بن علی صیمری. | # اخبار ابوحنیفه؛ همچون: کتاب ابیحنیفة النعمان بن ثابت و اصحابه از ابوعبدالله محمد بن عمران مرزبانی و اخبار ابیحنیفة و اصحابه از ابوعبدالله حسین بن علی صیمری. | ||
کتابی نیز به قلم ابوالعباس جعفر بن محمد مستغفری (م.۴۳۲ق.) با عنوان حج ابیحنیفه نگاشته شده است. | کتابی نیز به قلم ابوالعباس جعفر بن محمد مستغفری (م.۴۳۲ق.) با عنوان حج ابیحنیفه نگاشته شده است. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۱۲۹: | خط ۷۴: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{دانشنامه | {{دانشنامه | ||
| آدرس = http:// | | آدرس = http://phz.hajj.ir/422/9458 | ||
| عنوان = ابوحنیفه | | عنوان = ابوحنیفه | ||
| نویسنده = سید علی خیرخواه علوی | | نویسنده = سید علی خیرخواه علوی | ||
خط ۲۱۲: | خط ۱۵۷: | ||
* '''هدیة العارفین''': اسماعیل باشا (م.۱۳۳۹ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی. | * '''هدیة العارفین''': اسماعیل باشا (م.۱۳۳۹ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
[[رده:فقیهان حنفی]] | [[رده:فقیهان حنفی]] | ||
[[رده:تابعین]] | [[رده:تابعین]] | ||
[[رده: | [[رده:درگذشتگان قرن دوم]] | ||
[[رده:مدفونان در بغداد]] | |||
[[رده:تابعین]] | |||
[[رده:درگذشتگان قرن دوم]] | |||
[[رده:مدفونان در بغداد]] | [[رده:مدفونان در بغداد]] | ||