در حال ویرایش ابوزمعه اسدی
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==شخصیتشناسی== | ==شخصیتشناسی== | ||
اسود بن مطّلب(یا عبدالمطّلب)<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۲۹۵؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۶۰؛ ج۳، ص۹۱۰.</ref> بن اسد بن عبدالعزّیٰ<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۲.</ref> از تیره بنیاسد [[قبیله قریش|قریش]] مکنّا به ابوزمعه است.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۸.</ref> وی از سران قریش<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۲۹۵.</ref> ، فردی بخشنده و در زمره کسانی بود که در رخداد نصب [[حجرالاسود]] به سال پنجم پیش از [[بعثت]]، یکی از چهار گوشه ردای [[پیامبر(ص)]] را گرفت تا سنگِ نهاده در آن را در جای خود بگذارند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹-۲۰.</ref> از همنشینی همیشگی او با سران کهنسال مشرک مکه، همچون [[ولید بن مغیره مخزومی،]] [[عاص بن وائل سهمی]] و [[اسود بن عبدیغوث زهری]] که بیشتر در توطئه بر ضد [[اسلام]] با هم بودند<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۴۰۹؛ التبیان، ج۱۰، ص۴۲.</ref> ، میتوان حدس زد که سالیانی پیش از [[عامالفیل]] زاده شده است. | اسود بن مطّلب(یا عبدالمطّلب)<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۲۹۵؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۶۰؛ ج۳، ص۹۱۰.</ref> بن اسد بن عبدالعزّیٰ<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۲.</ref> از تیره بنیاسد [[قبیله قریش|قریش]] مکنّا به ابوزمعه است.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۸.</ref> وی از سران قریش<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۲۹۵.</ref> ، فردی بخشنده و در زمره کسانی بود که در رخداد نصب [[حجرالاسود]] به سال پنجم پیش از [[بعثت]]، یکی از چهار گوشه ردای [[پیامبر(ص)]] را گرفت تا سنگِ نهاده در آن را در جای خود بگذارند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹-۲۰.</ref> از همنشینی همیشگی او با سران کهنسال مشرک مکه، همچون [[ولید بن مغیره مخزومی،]] [[عاص بن وائل سهمی]] و [[اسود بن عبدیغوث زهری]] که بیشتر در توطئه بر ضد [[اسلام]] با هم بودند<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۴۰۹؛ التبیان، ج۱۰، ص۴۲.</ref> ، میتوان حدس زد که سالیانی پیش از [[عامالفیل]] زاده شده است. | ||
==دشمنی با پیامبر(ص) در مکه== | ==دشمنی با پیامبر(ص) در مکه== | ||
تاریخ از دشمنی او با [[پیامبر(ص)]] و [[اسلام]] حکایت دارد.<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۵۲.</ref> نمونهای از آن، ریشخند پیامبر در حال [[نماز]] بود<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۴۰۹؛ روح المعانی، ج۱۴، ص۱۲۷.</ref> که نفرین ایشان را در پی داشت.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۹.</ref> برخی مفسران علّتِ نابینایی<ref>جامع البیان، ج۱۴، ص۹۵.</ref> و مرگ فجیع او را همین نفرین میدانند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹؛ الخصال، ج۱، ص۲۸۰؛ سبل الهدی، ج۲؛ ص۴۶۱.</ref> وی برای بازداشتن پیامبر از ابلاغ رسالت، بسیار میکوشید.<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۳؛ التبیان، ج۱۰، ص۴۶۱.</ref> هنگام تقاضای سران [[مشرک]] از پیامبر برای سازش و پرستش خدایان یکدیگر، او نیز همراه ایشان بود.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۲.</ref> در پی بهانهجوییهای مشرکان برای جلوگیری از هدایتگری پیامبر، وی در زمره کسانی بود که از پیامبر خواستند برای اثبات حقانیت خویش،از [[خدا]] بخواهد [[فرشته|فرشتهای]] بفرستد تا او را تصدیق کند و نیز بخواهد قصرهایی از طلا و نقره برایش بسازد تا مانند دیگران در بازار پی معاش نباشد.<ref>الدر المنثور، ج۶، ص۲۳۶-۲۳۷.</ref> (فرقان/۲۵، ۷-۸) | تاریخ از دشمنی او با [[پیامبر(ص)]] و [[اسلام]] حکایت دارد.<ref>تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۵۲.</ref> نمونهای از آن، ریشخند پیامبر در حال [[نماز]] بود<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۴۰۹؛ روح المعانی، ج۱۴، ص۱۲۷.</ref> که نفرین ایشان را در پی داشت.<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۹.</ref> برخی مفسران علّتِ نابینایی<ref>جامع البیان، ج۱۴، ص۹۵.</ref> و مرگ فجیع او را همین نفرین میدانند.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹؛ الخصال، ج۱، ص۲۸۰؛ سبل الهدی، ج۲؛ ص۴۶۱.</ref> وی برای بازداشتن پیامبر از ابلاغ رسالت، بسیار میکوشید.<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۳؛ التبیان، ج۱۰، ص۴۶۱.</ref> هنگام تقاضای سران [[مشرک]] از پیامبر برای سازش و پرستش خدایان یکدیگر، او نیز همراه ایشان بود.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۲.</ref> در پی بهانهجوییهای مشرکان برای جلوگیری از هدایتگری پیامبر، وی در زمره کسانی بود که از پیامبر خواستند برای اثبات حقانیت خویش،از [[خدا]] بخواهد [[فرشته|فرشتهای]] بفرستد تا او را تصدیق کند و نیز بخواهد قصرهایی از طلا و نقره برایش بسازد تا مانند دیگران در بازار پی معاش نباشد.<ref>الدر المنثور، ج۶، ص۲۳۶-۲۳۷.</ref> (فرقان/۲۵، ۷-۸) | ||
[[مشرک|مشرکان]]، از جمله ابوزمعه، کارهایی نامعقول را از پیامبر میخواستند.<ref>جامع البیان، ج۲۳، ص۱۵۲.</ref> ([[سوره اسراء]]، آیه ۹۰-۹۳) مثلاً برای عاجز نشان دادن پیامبر، از او [[شق القمر|دو نیمهکردن ماه]] را خواستند و پس از این [[معجزه]] نیز [[ایمان]] نیاورده، با اصرار بر شرک خود، پیامبر را ساحر خواندند.<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۹۶؛ الدر المنثور، ج۷، ص۶۷۱-۶۷۲.</ref> ([[سوره قمر]]، آیه ۱-۲) مفسران در شأن نزول آیاتی دیگر ابوزمعه را مصداق زیانکاران دانسته<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۲۳.</ref> (عصر/۱۰۳، ۱-۲) و از ناسزاگویی او به پیامبر(ص) و خداوند یاد کردهاند.<ref>جامع البیان، ج۲۳، ص۱۵۲.</ref> ([[سوره ص]]، آیه ۶-۷) او در [[توطئه قتل پیامبر(ص)|توطئه قتل پیامبر]] در [[دار الندوه]] نیز حضور داشت.<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۵۶۶.</ref> | [[مشرک|مشرکان]]، از جمله ابوزمعه، کارهایی نامعقول را از پیامبر میخواستند.<ref>جامع البیان، ج۲۳، ص۱۵۲.</ref> ([[سوره اسراء]]، آیه ۹۰-۹۳) مثلاً برای عاجز نشان دادن پیامبر، از او [[شق القمر|دو نیمهکردن ماه]] را خواستند و پس از این [[معجزه]] نیز [[ایمان]] نیاورده، با اصرار بر شرک خود، پیامبر را ساحر خواندند.<ref>البدایة و النهایه، ج۳، ص۹۶؛ الدر المنثور، ج۷، ص۶۷۱-۶۷۲.</ref> ([[سوره قمر]]، آیه ۱-۲) مفسران در شأن نزول آیاتی دیگر ابوزمعه را مصداق زیانکاران دانسته<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۲۳.</ref> (عصر/۱۰۳، ۱-۲) و از ناسزاگویی او به پیامبر(ص) و خداوند یاد کردهاند.<ref>جامع البیان، ج۲۳، ص۱۵۲.</ref> ([[سوره ص]]، آیه ۶-۷) او در [[توطئه قتل پیامبر(ص)|توطئه قتل پیامبر]] در [[دار الندوه]] نیز حضور داشت.<ref>تاریخ طبری، ج۱، ص۵۶۶.</ref> | ||
==پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه== | ==پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه== | ||
از زندگی ابوزمعه پس از [[هجرت پیامبر(ص) به مدینه|هجرت پیامبر]]، تنها دو گزارش در دست است: یکی آن که [[صفوان بن امیه]] برای فرستادن کاروان تجاری از بیراهه به [[شام]] با او مشورت کرد.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۸.</ref> دیگر آن که در عزای دو فرزند و یک نوهاش زمعه، عقیل و حارث بن زمعه که در [[بدر]] کشته شدند، بر خلاف [[مکه|مکیان]] که از ترس شماتت مسلمانان نمیگریستند، بسیار گریست.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۴۱.</ref> طبری<ref>جامع البیان، ج۱۴، ص۹۶.</ref> | از زندگی ابوزمعه پس از [[هجرت پیامبر(ص) به مدینه|هجرت پیامبر]]، تنها دو گزارش در دست است: یکی آن که [[صفوان بن امیه]] برای فرستادن کاروان تجاری از بیراهه به [[شام]] با او مشورت کرد.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۸.</ref> دیگر آن که در عزای دو فرزند و یک نوهاش زمعه، عقیل و حارث بن زمعه که در [[بدر]] کشته شدند، بر خلاف [[مکه|مکیان]] که از ترس شماتت مسلمانان نمیگریستند، بسیار گریست.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۴۱.</ref> طبری<ref>جامع البیان، ج۱۴، ص۹۶.</ref> | ||
==درگذشت== | ==درگذشت== | ||
آمده است که همه مسخرهکنندگان پیامبر(ص) پیش از [[غزوه بدر|بدر]] نابود شدند. این گزارش او را نیز شامل میشود؛ ولی [[شیخ صدوق]] مرگ وی را پس از بدر یاد میکند<ref>الخصال، ج۱، ص۲۸۰.</ref> که با دیگر دادههای تاریخ سازگارتر است.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۱.</ref> [[بلاذری]] به نقل از [[واقدی]]، سن او را نزدیک به ۱۰۰ سال دانسته است.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۲؛ التبیان، ج۱۰، ص۴۲۰؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۲۳.</ref> | آمده است که همه مسخرهکنندگان پیامبر(ص) پیش از [[غزوه بدر|بدر]] نابود شدند. این گزارش او را نیز شامل میشود؛ ولی [[شیخ صدوق]] مرگ وی را پس از بدر یاد میکند<ref>الخصال، ج۱، ص۲۸۰.</ref> که با دیگر دادههای تاریخ سازگارتر است.<ref>المغازی، ج۱، ص۱۲۲-۱۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۱.</ref> [[بلاذری]] به نقل از [[واقدی]]، سن او را نزدیک به ۱۰۰ سال دانسته است.<ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۶۲؛ التبیان، ج۱۰، ص۴۲۰؛ تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۲۳.</ref> | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== |