در حال ویرایش ابوسعید بهادر خان
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
ابوسعید ملقب به بهادر خان، فرزند و جانشین [[سلطان محمد خدابنده]] و از حاکمان مغول در [[ایران]] و [[عراق]] بود و حکومتش به دو دوره تقسیم شده که دوره نخست عرصه رقابت و کشمکش میان وزیران و امیران گوناگون بود و دوره دوم با دگرگونی اوضاع چوپانیان همراه بود. او در دوره حکومتش برای نفوذ در حرمین به ویژه [[مکه]] و رفع مشکلات کاروانهای [[حج]] و انجام شکوهمند [[مراسم حج]] بسیار کوشید و بیشترین خبرها درباره حجگزاری مسلمانان قلمرو [[ایلخانیان]]، به دوره حکومت او مربوط میشود. | ابوسعید ملقب به بهادر خان، فرزند و جانشین [[سلطان محمد خدابنده]] و از حاکمان مغول در [[ایران]] و [[عراق]] بود و حکومتش به دو دوره تقسیم شده که دوره نخست عرصه رقابت و کشمکش میان وزیران و امیران گوناگون بود و دوره دوم با دگرگونی اوضاع چوپانیان همراه بود. او در دوره حکومتش برای نفوذ در حرمین به ویژه [[مکه]] و رفع مشکلات کاروانهای [[حج]] و انجام شکوهمند [[مراسم حج]] بسیار کوشید و بیشترین خبرها درباره حجگزاری مسلمانان قلمرو [[ایلخانیان]]، به دوره حکومت او مربوط میشود. | ||
ابوسعید در تامین امنیت راههای حج تلاشهای فراوانی داشت و کارهای سودمند بسیاری در مکه و [[مدینه]] به انجام رساند که از جمله آنها ساخت حمام و مدرسه، بازسازی چشمههای آب، آبرسانی به مکه، | ابوسعید در تامین امنیت راههای حج تلاشهای فراوانی داشت و کارهای سودمند بسیاری در مکه و [[مدینه]] به انجام رساند که از جمله آنها ساخت حمام و مدرسه، بازسازی چشمههای آب، آبرسانی به مکه، تاسیس [[امیر الحاج]] و موارد دیگر بود، اما در اواخر حکومت ابوسعید اوضاع قلمرو ایلخانیان نابسامان شده لذا اعزام حاجیان با مشکل روبهرو شد و تا چند سال بعد از مرگ ابوسعید حاجیان به [[حج]] نرفتند. | ||
==معرفی اجمالی== | ==معرفی اجمالی== | ||
ابوسعید بهادر خان (حک: 716-736ق.) فرزند و جانشین [[سلطان محمد خدابنده]] (اولجایتو) و واپسین حاکم ایلخانان مغول در [[ایران]] و [[عراق]] بود.<ref>الوافی بالوفیات، ج10، ص202؛ صبح الاعشی، ج7، ص250؛ مجمع الانساب، ص٢٧٣؛ تحریر تاریخ وصاف، ص٣٣٩-٣4١.</ref> وی به سال 704ق. زاده شد. در کودکی به ولیعهدی منصوب گشت<ref>مجمع الانساب، ص273.</ref> و پس از مرگ پدرش به سال 716ق. بر تخت ایلخانی تکیه زد.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص339، 341.</ref> | ابوسعید بهادر خان (حک: 716-736ق.) فرزند و جانشین [[سلطان محمد خدابنده]] (اولجایتو) و واپسین حاکم ایلخانان مغول در [[ایران]] و [[عراق]] بود.<ref>الوافی بالوفیات، ج10، ص202؛ صبح الاعشی، ج7، ص250؛ مجمع الانساب، ص٢٧٣؛ تحریر تاریخ وصاف، ص٣٣٩-٣4١.</ref> وی به سال 704ق. زاده شد. در کودکی به ولیعهدی منصوب گشت<ref>مجمع الانساب، ص273.</ref> و پس از مرگ پدرش به سال 716ق. بر تخت ایلخانی تکیه زد.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص339، 341.</ref> | ||
وی برای نفوذ در [[حرمین]] بهویژه [[مکه]] و رفع مشکلات کاروانهای حج و انجام شکوهمند [[مراسم حج]] بسیار کوشید. بیشترین خبرها درباره حجگزاری مسلمانان قلمرو [[ایلخانیان]]، به دوره حکومت او مربوط میشود. ابوسعید [[مذهب تسنن]] داشت و توانست با ایجاد روابط دوستانه با [[ممالیک مصر]]، مناسبات خود را با [[حجاز]] در سایه جلب رضایت آنان توسعه دهد.<ref>السلوک، ج٢، جزء٢، ص٢١١.</ref> | وی برای نفوذ در [[حرمین]] بهویژه [[مکه]] و رفع مشکلات کاروانهای حج و انجام شکوهمند [[مراسم حج]] بسیار کوشید. بیشترین خبرها درباره حجگزاری مسلمانان قلمرو [[ایلخانیان]]، به دوره حکومت او مربوط میشود. ابوسعید [[مذهب تسنن]] داشت و توانست با ایجاد روابط دوستانه با [[ممالیک مصر]]، مناسبات خود را با [[حجاز]] در سایه جلب رضایت آنان توسعه دهد. <ref>السلوک، ج٢، جزء٢، ص٢١١.</ref> | ||
==وجه تسمیه بهادر== | ==وجه تسمیه بهادر== | ||
واژه بهادر از واژه بغاتور/ باغاتور به معنای دلیر و قهرمان، پس از استیلای مغول، برای رؤسای مغول بهکار رفته و متداول شده است. | واژه بهادر از واژه بغاتور/ باغاتور به معنای دلیر و قهرمان، پس از استیلای مغول، برای رؤسای مغول بهکار رفته و متداول شده است. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
===دوره دوم=== | ===دوره دوم=== | ||
دوره دوم حکومت ابوسعید با دگرگونی اوضاع چوپانیان همراه بود. شورش تیمورتاش، فرزند امیر چوپان و فرمانروای روم،<ref>السلوک، ج2، جزء1، ص263-264.</ref> و رفتار و سخنان دمشق خواجه، پسر دیگر امیر چوپان، درباره ابوسعید و قتل او به دستور ایلخان به سال 727ق.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج3، ص210-211.</ref> آغاز دوران نامساعد برای خاندان امیر چوپان بود. | دوره دوم حکومت ابوسعید با دگرگونی اوضاع چوپانیان همراه بود. شورش تیمورتاش، فرزند امیر چوپان و فرمانروای روم، <ref>السلوک، ج2، جزء1، ص263-264.</ref> و رفتار و سخنان دمشق خواجه، پسر دیگر امیر چوپان، درباره ابوسعید و قتل او به دستور ایلخان به سال 727ق.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج3، ص210-211.</ref> آغاز دوران نامساعد برای خاندان امیر چوپان بود. | ||
علاقهمندی ابوسعید به بغداد خاتون، دختر امیر چوپان، و همسر شیخ حسن جلایری<ref>مجمع الانساب، ص295؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص209؛ مطلع السعدین، ص60.</ref> واپسین ماجرایی بود که زمینهساز قتل امیر چوپان شد. | علاقهمندی ابوسعید به بغداد خاتون، دختر امیر چوپان، و همسر شیخ حسن جلایری<ref>مجمع الانساب، ص295؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص209؛ مطلع السعدین، ص60.</ref> واپسین ماجرایی بود که زمینهساز قتل امیر چوپان شد. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
ابوسعید برای نفوذ در [[حرمین]] به ویژه [[مکه]] و رفع مشکلات کاروانهای حج و انجام شکوهمند [[مراسم حج]] بسیار کوشید. بیشترین خبرها درباره حجگزاری مسلمانان قلمرو ایلخانیان، بهدوره حکومت او مربوط میشود. گرایش وی به مذهب تسنن و اقدام برای ارتباط دوستانه با [[ممالیک مصر]]، در همینجهت بود.<ref>السلوک، ج2، جزء2، ص211.</ref> | ابوسعید برای نفوذ در [[حرمین]] به ویژه [[مکه]] و رفع مشکلات کاروانهای حج و انجام شکوهمند [[مراسم حج]] بسیار کوشید. بیشترین خبرها درباره حجگزاری مسلمانان قلمرو ایلخانیان، بهدوره حکومت او مربوط میشود. گرایش وی به مذهب تسنن و اقدام برای ارتباط دوستانه با [[ممالیک مصر]]، در همینجهت بود.<ref>السلوک، ج2، جزء2، ص211.</ref> | ||
===اعزام کاروان به مکه=== | ===اعزام کاروان به مکه=== | ||
ابوسعید پس از کسب اجازه از سلطان مصر برای راهاندازی کاروان حج ایران، تصمیم خود را در سراسر قلمروی خویش اعلام کرد و موفق شد کاروان بزرگی را به [[مکه]] اعزام کند.<ref>دین و دولت در عهد مغول، ج٣، ص١٠54.</ref> از آن پس، حکومت هر ساله، کاروان حج را با هدایا و صدقات بسیار و با شکوه فراوان روانه [[حجاز]] میکرد.<ref>اتحاف الوری، ج٣، ص١6٠، ١6١ و ١٧١.</ref> | ابوسعید پس از کسب اجازه از سلطان مصر برای راهاندازی کاروان حج ایران، تصمیم خود را در سراسر قلمروی خویش اعلام کرد و موفق شد کاروان بزرگی را به [[مکه]] اعزام کند. <ref>دین و دولت در عهد مغول، ج٣، ص١٠54.</ref> از آن پس، حکومت هر ساله، کاروان حج را با هدایا و صدقات بسیار و با شکوه فراوان روانه [[حجاز]] میکرد. <ref>اتحاف الوری، ج٣، ص١6٠، ١6١ و ١٧١.</ref> | ||
حجاج ایرانی و عراقی در این زمان بهسبب مناسبات حسنه با دولت [[ممالیک مصر]] کمتر با مشکل روبهرو میشدند؛ زیرا سلطان مصر در نامههایی به [[شریف مکه]] و رؤسای قبایل عرب که در مسیر کاروان بودند، برخورد مناسب با آنان و رسیدگی به امورشان را سفارش کرده بود.<ref>السلوک، ج٢، ص٢١١.</ref> | حجاج ایرانی و عراقی در این زمان بهسبب مناسبات حسنه با دولت [[ممالیک مصر]] کمتر با مشکل روبهرو میشدند؛ زیرا سلطان مصر در نامههایی به [[شریف مکه]] و رؤسای قبایل عرب که در مسیر کاروان بودند، برخورد مناسب با آنان و رسیدگی به امورشان را سفارش کرده بود. <ref>السلوک، ج٢، ص٢١١.</ref> | ||
باید توجه داشت در این سال، شریف مکه، [[حمیضه]] بود که با کمک [[سلطان محمد خدابنده]] به امارت مکه رسیده بود. وی در سالهای ٧١٨ تا ٧٢٠ه. ق در مکه به نام سلطان ابوسعید خطبه میخواند<ref>غایة المرام، ج٢، ص٨4؛ تاریخ مکه سباعی، ص٢66.</ref> و کاروان حج ایران (قافله عراق) در این سالها با هدایا و صدقات بسیار و باشکوه فراوان روانه حجاز میشد.<ref>غایة المرام، ج٢، ص٨4؛ تاریخ مکه سباعی، ص٢66؛ اتحاف الوری، ج٣، ص١6٠، ١6١ و ١٧١.</ref> | باید توجه داشت در این سال، شریف مکه، [[حمیضه]] بود که با کمک [[سلطان محمد خدابنده]] به امارت مکه رسیده بود. وی در سالهای ٧١٨ تا ٧٢٠ه. ق در مکه به نام سلطان ابوسعید خطبه میخواند<ref>غایة المرام، ج٢، ص٨4؛ تاریخ مکه سباعی، ص٢66.</ref> و کاروان حج ایران (قافله عراق) در این سالها با هدایا و صدقات بسیار و باشکوه فراوان روانه حجاز میشد.<ref>غایة المرام، ج٢، ص٨4؛ تاریخ مکه سباعی، ص٢66؛ اتحاف الوری، ج٣، ص١6٠، ١6١ و ١٧١.</ref> | ||
===اهتمام به تامین امنیت راههای حج=== | ===اهتمام به تامین امنیت راههای حج=== | ||
ابوسعید به امنیت حاجیان بسیار بها میداد. دستور او برای رفع نیاز عربهای بیابانگرد جهت پیشگیری از حمله آنها به کاروانهای حج، در همینجهت بود.<ref>الدرر الکامنه، ج1، ص501.</ref> | ابوسعید به امنیت حاجیان بسیار بها میداد. دستور او برای رفع نیاز عربهای بیابانگرد جهت پیشگیری از حمله آنها به کاروانهای حج، در همینجهت بود.<ref>الدرر الکامنه، ج1، ص501.</ref> | ||
ابوسعید از دولت ممالیک درخواست کرد تا امنیت راههای حج تامین گردد و حاجیان دو پرچم به نام ممالیک و ایلخانیان با خود حمل کنند. سلطان مملوکی با پذیرش تقاضای ابوسعید، در پاسخ وی هیئتی روانه ایران کرد و در نامهای به شریف مکه دستور داد تا به حاجیان ایرانی احترام بگذارند.<ref>السلوک، ج٢، ص٢١١.</ref> | ابوسعید از دولت ممالیک درخواست کرد تا امنیت راههای حج تامین گردد و حاجیان دو پرچم به نام ممالیک و ایلخانیان با خود حمل کنند. سلطان مملوکی با پذیرش تقاضای ابوسعید، در پاسخ وی هیئتی روانه ایران کرد و در نامهای به شریف مکه دستور داد تا به حاجیان ایرانی احترام بگذارند. <ref>السلوک، ج٢، ص٢١١.</ref> | ||
ابوسعید اهتمامی فراوان به تامین امنیت راههای حج داشت. به سال 719ق. کاروان حج ایلخانیان که با عنوان کاروان عراق شناخته میشد، مورد حمله عربها قرار گرفت و اموالی فراوان از حاجیان سرقت شد. ابوسعید با آگاهی از میزان آن که سی هزار دینار بود، دستور داد تا به آنها شصت هزار درهم بپردازند<ref>اتحاف الوری، ج3، ص167.</ref> زیرا تعهد سپرده بود که در صورت راهزنی و غارت اموال حاجیان در راهی که امنیت آن را برعهده گرفته بود، دو برابر غرامت بپردازد. | ابوسعید اهتمامی فراوان به تامین امنیت راههای حج داشت. به سال 719ق. کاروان حج ایلخانیان که با عنوان کاروان عراق شناخته میشد، مورد حمله عربها قرار گرفت و اموالی فراوان از حاجیان سرقت شد. ابوسعید با آگاهی از میزان آن که سی هزار دینار بود، دستور داد تا به آنها شصت هزار درهم بپردازند<ref>اتحاف الوری، ج3، ص167.</ref> زیرا تعهد سپرده بود که در صورت راهزنی و غارت اموال حاجیان در راهی که امنیت آن را برعهده گرفته بود، دو برابر غرامت بپردازد. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
در روزگار ابوسعید، تحولی مهم در نصب و تعیین [[امیر الحاج]] پدید آمد و آن، انتخاب امیر الحاج از میان اهل فُتوّت و پهلوانان بود. در اواخر این دوره، منصب امیر الحاج تقریباً به انحصار آنها درآمد. | در روزگار ابوسعید، تحولی مهم در نصب و تعیین [[امیر الحاج]] پدید آمد و آن، انتخاب امیر الحاج از میان اهل فُتوّت و پهلوانان بود. در اواخر این دوره، منصب امیر الحاج تقریباً به انحصار آنها درآمد. | ||
شاید علت آن، این بود که امیر الحاجهای پهلوان، بتوانند زمینه نفوذ سلطان را در حجاز فراهم کنند. شاید علت دیگر چنین انتخابی آن بود که دلیری و قدرت پهلوانان و نیروهای زیر فرمان آنها موجب میشد با خطرات میان راه رویارو شوند و کاروانها را از خطر برهانند و سالم به مقصد رسانند. به این مهم در فرمان سلطان برای امیران حج نیز اشاره شده است؛ همچون فرمانی که برای فردی به نام سراجالدین نوشته و در آن آورده است: «... پهلوان سراجالدین از مشاهیر شجاعان و معاریف دلیران روزگار است....».<ref>دین و دولت، ج2، ص748؛ دستور الکاتب فی تعیین المراتب، ج٢، ص٢١6.</ref> پهلوانی که به عنوان امیر الحاج انتخاب میشد، «[[امیر پهلوان]]» لقب میگرفت و میتوانست به گسترش نفوذ سلطان یاری کند. | شاید علت آن، این بود که امیر الحاجهای پهلوان، بتوانند زمینه نفوذ سلطان را در حجاز فراهم کنند. شاید علت دیگر چنین انتخابی آن بود که دلیری و قدرت پهلوانان و نیروهای زیر فرمان آنها موجب میشد با خطرات میان راه رویارو شوند و کاروانها را از خطر برهانند و سالم به مقصد رسانند. به این مهم در فرمان سلطان برای امیران حج نیز اشاره شده است؛ همچون فرمانی که برای فردی به نام سراجالدین نوشته و در آن آورده است: «... پهلوان سراجالدین از مشاهیر شجاعان و معاریف دلیران روزگار است....». <ref>دین و دولت، ج2، ص748؛ دستور الکاتب فی تعیین المراتب، ج٢، ص٢١6.</ref> پهلوانی که به عنوان امیر الحاج انتخاب میشد، «[[امیر پهلوان]]» لقب میگرفت و میتوانست به گسترش نفوذ سلطان یاری کند. | ||
ابنبطوطه که به سال 728ق. همراه کاروان حج ایرانیان بوده، از فردی به نام پهلوان محمد حویج از ساکنان موصل به عنوان امیر الحاج ایرانیان در این سال یاد کرده که پس از مرگ شیخ شهابالدین قلندر، [[امارت حج]] را برعهده گرفت.<ref>رحلة ابنبطوطه، ج1، ص412.</ref> | ابنبطوطه که به سال 728ق. همراه کاروان حج ایرانیان بوده، از فردی به نام پهلوان محمد حویج از ساکنان موصل به عنوان امیر الحاج ایرانیان در این سال یاد کرده که پس از مرگ شیخ شهابالدین قلندر، [[امارت حج]] را برعهده گرفت.<ref>رحلة ابنبطوطه، ج1، ص412.</ref> | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
از آنجا که افزایش شمار حاجیان در مکه و کمبود آب مشکلاتی را برای آنها ایجاد کرده بود، امیر چوپان از فرماندهان ابوسعید برای رفع مشکل بیآبی در مکه همت گماشت و با صرف پنجاه هزار دینار و به کارگیری کارگران فراوان و حفر کانال، آب را از [[چشمه عرفه]] به این شهر و میان [[صفا و مروه]] رساند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص181-182؛ ذیل جامع التواریخ، ص134؛ السلوک، ج2، جزء2، ص275.</ref> | از آنجا که افزایش شمار حاجیان در مکه و کمبود آب مشکلاتی را برای آنها ایجاد کرده بود، امیر چوپان از فرماندهان ابوسعید برای رفع مشکل بیآبی در مکه همت گماشت و با صرف پنجاه هزار دینار و به کارگیری کارگران فراوان و حفر کانال، آب را از [[چشمه عرفه]] به این شهر و میان [[صفا و مروه]] رساند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص181-182؛ ذیل جامع التواریخ، ص134؛ السلوک، ج2، جزء2، ص275.</ref> | ||
منابع از بازسازی چشمههای عرفه<ref>اتحاف الوری، ج3، ص181؛ السلوک، ج2، جزء2، ص275.</ref> و [[چشمه بازان|بازان]]<ref>شفاء الغرام، ج1، ص449-450.</ref>به دست او در 726ق. گزارش میدهند. این اقدام امیر چوپان که بدون جلبنظر دولت ممالیک مصر انجام شده بود، واکنش آنها را در پی داشت. از اینرو، امیر چوپان که قصد داشت [[سفر حج]] انجام دهد، با ممانعت سلطان مصر روبهرو شد.<ref>دین و دولت در ایران عهد مغول، ج٣، ص١٠55.</ref> | منابع از بازسازی چشمههای عرفه<ref>اتحاف الوری، ج3، ص181؛ السلوک، ج2، جزء2، ص275.</ref> و [[چشمه بازان|بازان]]<ref>شفاء الغرام، ج1، ص449-450.</ref>به دست او در 726ق. گزارش میدهند. این اقدام امیر چوپان که بدون جلبنظر دولت ممالیک مصر انجام شده بود، واکنش آنها را در پی داشت. از اینرو، امیر چوپان که قصد داشت [[سفر حج]] انجام دهد، با ممانعت سلطان مصر روبهرو شد. <ref>دین و دولت در ایران عهد مغول، ج٣، ص١٠55.</ref> | ||
دیگر اقدام امیر چوپان در [[حرمین]] عبارت بود از ساختن عمارت در مسیر حج. امیر چوپان در راه مصر و شام و [[بادیه مکه]] عمارتهای بسیاری ساخت و خیرات فراوانی کرد. پس از درگذشت امیر چوپان، جسد او و پسرش را بنا به وصیتش به همراه محمل عراق به مکه فرستادند. در روز عید قربان، حاجیان بر جنازه امیر چوپان نماز گزاردند و بهخاطر آبی که به مکه آورده بود برای او استغفار کردند. بعد به مدینه منتقل و در قبرستان بقیع دفن کردند.<ref>مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج١، ص١١٠؛ السلوک، ج٢، ص٣٠4 و ٣٠5.</ref> | دیگر اقدام امیر چوپان در [[حرمین]] عبارت بود از ساختن عمارت در مسیر حج. امیر چوپان در راه مصر و شام و [[بادیه مکه]] عمارتهای بسیاری ساخت و خیرات فراوانی کرد. پس از درگذشت امیر چوپان، جسد او و پسرش را بنا به وصیتش به همراه محمل عراق به مکه فرستادند. در روز عید قربان، حاجیان بر جنازه امیر چوپان نماز گزاردند و بهخاطر آبی که به مکه آورده بود برای او استغفار کردند. بعد به مدینه منتقل و در قبرستان بقیع دفن کردند. <ref>مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج١، ص١١٠؛ السلوک، ج٢، ص٣٠4 و ٣٠5.</ref> | ||
==توطئه علیه ابوسعید== | ==توطئه علیه ابوسعید== | ||
شدت یافتن نفوذ [[ایلخانیان]] در [[حجاز]] و اقدامات عام المنفعه آنان در [[حرمین شریفین]] موجب شد سلطان مصر به [[شریف مکه]] دستور دهد تا امیرالحاج قافله عراق را با دسیسهای به قتل رساند که این توطئه ناکام ماند. | شدت یافتن نفوذ [[ایلخانیان]] در [[حجاز]] و اقدامات عام المنفعه آنان در [[حرمین شریفین]] موجب شد سلطان مصر به [[شریف مکه]] دستور دهد تا امیرالحاج قافله عراق را با دسیسهای به قتل رساند که این توطئه ناکام ماند. | ||
در مراسم سال ٧٣٣ه. ق، یکی از امیران مغول به نام یاسور هنگام [[رمی جمرات]] کشته شد که گویا با توطئه ابوسعید و به دلیل بیم او از نفوذ و قدرت وی بود. یاسور به همدستی با امیر چوپان متهم شد یا امیر چوپان، او را با خود همراه کرده و بر آن بود تا وی را به جای ابوسعید بر تخت نشاند. با کشته شدن امیر چوپان، نقشه آنها نیز شکست خورد.<ref>السلوک، ج٢، ص٣6٧؛ اتحاف الوری، ج٣، ص٢٠١.</ref> | در مراسم سال ٧٣٣ه. ق، یکی از امیران مغول به نام یاسور هنگام [[رمی جمرات]] کشته شد که گویا با توطئه ابوسعید و به دلیل بیم او از نفوذ و قدرت وی بود. یاسور به همدستی با امیر چوپان متهم شد یا امیر چوپان، او را با خود همراه کرده و بر آن بود تا وی را به جای ابوسعید بر تخت نشاند. با کشته شدن امیر چوپان، نقشه آنها نیز شکست خورد. <ref>السلوک، ج٢، ص٣6٧؛ اتحاف الوری، ج٣، ص٢٠١.</ref> | ||
==دودستگی بین امیران در طرفداری از ایلخانان== | ==دودستگی بین امیران در طرفداری از ایلخانان== | ||
بیتردید، اقدامات امیر چوپان سبب نفوذ و خوشنامی هرچه بیشتر ایلخانان در مکه گردید. برای نمونه، در سال ٧٢٨ه. ق خطیب مکه ([[بهاءالدین طبری]]) در خطبهاش بر فراز [[قبه زمزم]]، سلطان ابوسعید را دعا کرد. این در حالی بود که رسم معمول آن، درود بر [[پیامبر]] و خلفای چهارگانه و سپس دعا برای [[ملک ناصر]] و [[امیران مکه]] بود.<ref>سفرنامه، ابنبطوطه، ج١، ص١6٨.</ref> [[امیر عطیفه]]، امیرِ مکه که از این امر ناخشنود بود، از طریق برادرش، منصور برای ملک ناصر خبر فرستاد. [[امیر رمیثه]]، دیگر شریف مکه، منصور را از میانه راه بازگردانید، اما قاصدی که از راه [[جده]] گسیل شده بود، خبر را به اطلاع ملک ناصر رسانید.<ref>همان، ص٢6٣.</ref> | بیتردید، اقدامات امیر چوپان سبب نفوذ و خوشنامی هرچه بیشتر ایلخانان در مکه گردید. برای نمونه، در سال ٧٢٨ه. ق خطیب مکه ([[بهاءالدین طبری]]) در خطبهاش بر فراز [[قبه زمزم]]، سلطان ابوسعید را دعا کرد. این در حالی بود که رسم معمول آن، درود بر [[پیامبر]] و خلفای چهارگانه و سپس دعا برای [[ملک ناصر]] و [[امیران مکه]] بود. <ref>سفرنامه، ابنبطوطه، ج١، ص١6٨.</ref> [[امیر عطیفه]]، امیرِ مکه که از این امر ناخشنود بود، از طریق برادرش، منصور برای ملک ناصر خبر فرستاد. [[امیر رمیثه]]، دیگر شریف مکه، منصور را از میانه راه بازگردانید، اما قاصدی که از راه [[جده]] گسیل شده بود، خبر را به اطلاع ملک ناصر رسانید.<ref>همان، ص٢6٣.</ref> | ||
این ماجرا نشاندهنده وجود دودستگی بین امیران و شرفای مکه در طرفداری از ایلخانان و ممالیک است که برای تسلط و تحکیم قدرت خود در مکه به یکی از این دو قطب مایل میشدند. [[شریف احمد]]، پسرِ رمیثه، دستور داده بود در موسم حج با درهمهای مسکوک به نام ابوسعید معامله کنند و اینکار از ترس او صورت گرفت. وی محمل سلطان ابوسعید را بر محمل دیگر سلاطین مقدم داشت و همراه کاروان حج نزد ابوسعید آمد و از طرف سلطان مغول امارت اعراب عراق عرب یافت.<ref>تاریخ مکه، امینی، ص١56.</ref> | این ماجرا نشاندهنده وجود دودستگی بین امیران و شرفای مکه در طرفداری از ایلخانان و ممالیک است که برای تسلط و تحکیم قدرت خود در مکه به یکی از این دو قطب مایل میشدند. [[شریف احمد]]، پسرِ رمیثه، دستور داده بود در موسم حج با درهمهای مسکوک به نام ابوسعید معامله کنند و اینکار از ترس او صورت گرفت. وی محمل سلطان ابوسعید را بر محمل دیگر سلاطین مقدم داشت و همراه کاروان حج نزد ابوسعید آمد و از طرف سلطان مغول امارت اعراب عراق عرب یافت.<ref>تاریخ مکه، امینی، ص١56.</ref> | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
{{دانشنامه | {{دانشنامه | ||
| آدرس = http:// | | آدرس = http://phz.hajj.ir/422/7683 | ||
| عنوان = ابوسعید بهادر خان | | عنوان = ابوسعید بهادر خان | ||
| نویسنده = حمید رضا مطهری | | نویسنده = حمید رضا مطهری |