در حال ویرایش استان انبار

هشدار: شما وارد نشده‌اید. نشانی آی‌پی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر وارد شوید یا یک حساب کاربری بسازید، ویرایش‌هایتان به نام کاربری‌تان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.

این ویرایش را می‌توان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که می‌خواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثی‌سازی ویرایش را به پایان ببرید.

نسخهٔ فعلی متن شما
خط ۸۳: خط ۸۳:


====یورش معاویه به انبار====
====یورش معاویه به انبار====
پس از آن‌که امام علی(ع) [[کوفه]] را مرکز حکومت بر جهان اسلام قرار داد و کارگزاران و والیان نقاط دیگر را تعیین کرد، اشرس بن حسان بکری، معروف به ابوحسان را به سِمت والی استان عالی به مرکزیت انبار منصوب کرد.<ref>سیمای کارگزاران علی بن ابی‌طالب امیرالمؤمنین(ع)، ج ١، ص ٢٧٨.</ref> [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] پس از فتح [[مصر]] و آگاهی از آشفتگی‌های سیاسی اجتماعی [[عراق]]، عده‌ای از سران لشکر خود را به مناطق تحت قلمرو امام علی(ع) در عراق اعزام کرد تا با قتل و غارت، هراس و ناامنی را بر این مناطق حکمفرما سازند. از جمله آنها سفیان بن عوف غامدی است که به سوی انبار آمد. معاویه، به سفیان سفارش کرد وارد کوفه نشود، تنها به کشتار و چپاول بپردازد و بازگردد. سفیان با شش‌هزار سرباز حرکت کرده، از شهر هیت و روستایی در غرب [[فرات]] و بالای شهر انبار، که مردمش گریخته بودند گذشته و به سمت انبار رفت. شماری از رزمندگان انبار با دیدن جمعیت زیاد نیروهای سفیان، پراکنده شدند. ابوحسان بکری، کارگزار امام علی(ع) با ۳۰ تن از یارانش آنقدر جنگید تا به شهادت رسید. او هنگام جنگ، آیه ۲۳ سوره احزاب{{یادداشت|فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلا.}} را می‌خواند و به کسانی که ملاقات با خدا را نمی‌خواهند، سفارش می‌کرد تا زمانی که درگیر هستند از شهر خارج شوند؛ زیرا نبرد آن‌ها، مانع از تعقیب فراریان است. وقتی خبر شهادت وی را یکی از مردم انبار به امام علی(ع) رساند، وی متأثر شده، به منبر رفته و از ابوحسان بکری به نیکی یاد کرد و از مردم کوفه خواست به سوی مهاجمان یورش برده، آن‌ها را بیرون کنند. امام به امید این که پاسخی بشنود سکوت کرد، ولی کسی چیزی نگفت. وقتی امام(ع) دید کسی او را یاری نمی‌کند پیاده از کوفه حرکت کرده، خود را به [[نخیله]] رساند. گروهی از مردم پشت سر او حرکت کردند.<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج ٢، ص ٨۵، الغارات، ص ٢۵١.</ref> او در نخیله خطبه‌ای خواند که در آن به مذمت سستی یارانش در نبرد پرداخته، از آن‌ها به سبب یاری نکردن و تصرف انبار توسط معاویه، به سختی انتقاد کرد. بخشی از این خطبه، بعدها یکی از مشهورترین سخنان او شد که به این شرح است: «به من خبر رسیده که یکی از لشکریان معاویه بر یک زن مسلمان و یک زن کافر ذمی داخل شده و خلخال، دستبند و گردن‌بندها و گشواره‌های او را کنده و آن زن نتوانسته جلوی این کار را بگیرد، مگر آن‌که صدا به شیون و زاری بلند کند و از خویشاوندان خود کمک بطلبد. پس دشمنان با غنیمت و دارایی فراوان از انبار بیرون آمدند، در صورتی که به یک نفرشان هم زخمی نرسید و خونی از آنان بر زمین ریخته نشد. اگر مرد مسلمانی از شنیدن این واقعه، از شدت حزن و اندوه بمیرد، او را ملامتی نیست؛ بلکه نزد من به مُردن سزاوار است.»<ref>نهج البلاغه، خطبه ٢٧.</ref> پس از این خطبه، از مردم منطقه عراق تنها دو نفر به یاران امام علی(ع) افزوده شدند.{{یادداشت|«جندب بن عبدالله» و برادرش نزد امام(ع) آمدند و عرض کردند: ای مولای مؤمنان! ما در هر امری مطیع شما هستیم. امام فرمود: از شما دو نفر چه کاری پیش می‌رود؟}} امام(ع) با یارانی که از کوفه آمده بودند به کوفه بازگشت و [[سعید بن قیس]] همدانی را که از بزرگان قبیله همدان بود و مردم از او اطاعت می‌کردند خواسته و همراه با هشت‌هزار تن به انبار فرستاد. وقتی به «عانات» رسید، هانی بن خطاب همدانی را به جستجوی سفیان فرستاد؛ ولی آن‌ها گریخته بودند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ٢، ص ١٠٣؛ الفتوح، ص ٧١۴؛ الغارات، ص ٢۵١؛ اعلام غارات، ص ۴٢۵ و ۵۶٨؛ تجلی امامت، ص ۶۵٢.</ref>
پس از آن‌که امام علی(ع) [[کوفه]] را مرکز حکومت بر جهان اسلام قرار داد و کارگزاران و والیان نقاط دیگر را تعیین کرد، اشرس بن حسان بکری، معروف به ابوحسان را به سِمت والی استان عالی به مرکزیت انبار منصوب کرد.<ref>سیمای کارگزاران علی بن ابی‌طالب امیرالمؤمنین (ع)، ج ١، ص ٢٧٨.</ref> [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]] پس از فتح [[مصر]] و آگاهی از آشفتگی‌های سیاسی اجتماعی [[عراق]]، عده‌ای از سران لشکر خود را به مناطق تحت قلمرو امام علی(ع) در عراق اعزام کرد تا با قتل و غارت، هراس و ناامنی را بر این مناطق حکمفرما سازند. از جمله آنها سفیان بن عوف غامدی است که به سوی انبار آمد. معاویه، به سفیان سفارش کرد وارد کوفه نشود، تنها به کشتار و چپاول بپردازد و بازگردد. سفیان با شش‌هزار سرباز حرکت کرده، از شهر هیت و روستایی در غرب [[فرات]] و بالای شهر انبار، که مردمش گریخته بودند گذشته و به سمت انبار رفت. شماری از رزمندگان انبار با دیدن جمعیت زیاد نیروهای سفیان، پراکنده شدند. ابوحسان بکری، کارگزار امام علی(ع) با ۳۰ تن از یارانش آنقدر جنگید تا به شهادت رسید. او هنگام جنگ، آیه ۲۳ سوره احزاب{{یادداشت|فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلا.}} را می‌خواند و به کسانی که ملاقات با خدا را نمی‌خواهند، سفارش می‌کرد تا زمانی که درگیر هستند از شهر خارج شوند؛ زیرا نبرد آن‌ها، مانع از تعقیب فراریان است. وقتی خبر شهادت وی را یکی از مردم انبار به امام علی(ع) رساند، وی متأثر شده، به منبر رفته و از ابوحسان بکری به نیکی یاد کرد و از مردم کوفه خواست به سوی مهاجمان یورش برده، آن‌ها را بیرون کنند. امام به امید این که پاسخی بشنود سکوت کرد، ولی کسی چیزی نگفت. وقتی امام(ع) دید کسی او را یاری نمی‌کند پیاده از کوفه حرکت کرده، خود را به [[نخیله]] رساند. گروهی از مردم پشت سر او حرکت کردند.<ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج ٢، ص ٨۵، الغارات، ص ٢۵١.</ref> او در نخیله خطبه‌ای خواند که در آن به مذمت سستی یارانش در نبرد پرداخته، از آن‌ها به سبب یاری نکردن و تصرف انبار توسط معاویه، به سختی انتقاد کرد. بخشی از این خطبه، بعدها یکی از مشهورترین سخنان او شد که به این شرح است: «به من خبر رسیده که یکی از لشکریان معاویه بر یک زن مسلمان و یک زن کافر ذمی داخل شده و خلخال، دستبند و گردن‌بندها و گشواره‌های او را کنده و آن زن نتوانسته جلوی این کار را بگیرد، مگر آن‌که صدا به شیون و زاری بلند کند و از خویشاوندان خود کمک بطلبد. پس دشمنان با غنیمت و دارایی فراوان از انبار بیرون آمدند، در صورتی که به یک نفرشان هم زخمی نرسید و خونی از آنان بر زمین ریخته نشد. اگر مرد مسلمانی از شنیدن این واقعه، از شدت حزن و اندوه بمیرد، او را ملامتی نیست؛ بلکه نزد من به مُردن سزاوار است.»<ref>نهج البلاغه، خطبه ٢٧.</ref> پس از این خطبه، از مردم منطقه عراق تنها دو نفر به یاران امام علی(ع) افزوده شدند.{{یادداشت|«جندب بن عبدالله» و برادرش نزد امام (ع) آمدند و عرض کردند: ای مولای مؤمنان! ما در هر امری مطیع شما هستیم. امام فرمود: از شما دو نفر چه کاری پیش می‌رود؟}} امام(ع) با یارانی که از کوفه آمده بودند به کوفه بازگشت و [[سعید بن قیس]] همدانی را که از بزرگان قبیله همدان بود و مردم از او اطاعت می‌کردند خواسته و همراه با هشت‌هزار تن به انبار فرستاد. وقتی به «عانات» رسید، هانی بن خطاب همدانی را به جستجوی سفیان فرستاد؛ ولی آن‌ها گریخته بودند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج ٢، ص ١٠٣؛ الفتوح، ص ٧١۴؛ الغارات، ص ٢۵١؛ اعلام غارات، ص ۴٢۵ و ۵۶٨؛ تجلی امامت، ص ۶۵٢.</ref>


====کمیل، کارگزار شهر هیت====
====کمیل، کارگزار شهر هیت====
خط ۹۱: خط ۹۱:
مالک، فرزند کعب، کارگزار عین التمر از توابع استان انبار و امیر لشکری بود که [[امام علی(ع)]] از عراق برای یاری [[محمد بن ابی‌بکر]] به [[مصر]] فرستاد. او را مردی با فراست، مدیر و مدبّر خوانده‌اند.
مالک، فرزند کعب، کارگزار عین التمر از توابع استان انبار و امیر لشکری بود که [[امام علی(ع)]] از عراق برای یاری [[محمد بن ابی‌بکر]] به [[مصر]] فرستاد. او را مردی با فراست، مدیر و مدبّر خوانده‌اند.


نعمان بن بشیر انصاری، همراه با [[ابوهریره]] از سوی معاویه مأمور شدند تا به [[کوفه]]، نزد امام علی(ع) بیایند و از ایشان بخواهند که قاتلان [[عثمان]] را تسلیم کند تا غائله به پایان رسد.{{یادداشت|برخی این اقدام معاویه را فریب‌کاری دانسته و بر این باورند که معاویه می‌دانست امام(ع) این فریب‌کاری او را نمی‌پذیرد، ولی می‌خواست جواب منفی حضرت را وسیله‌ای برای فریب شامیان و بر حق جلوه دادن خود قرار دهد.}} امام(ع) از آن دو فرستاده خواست از این سخنان درگذرند؛ سپس به نعمان بن بشیر گلایه کرد که همه [[انصار]] از او پیروی کرده‌اند جز گروهی اندک که نعمان جزء آن‌هاست. نعمان در پاسخ، نامه معاویه را بهانه‌ای دانست تا در جوار امام علی(ع) بماند. ابوهریره عازم [[شام]] گردید و نعمان بن بشیر چند ماه در کوفه اقامت گزید و سپس به عین التمر از توابع انبار گریخت. مالک بن کعب ارحبی، کارگزار امام علی(ع) در این منطقه، او را دستگیر کرد و مورد بازجویی قرار داد و روانه زندانش کرد تا درباره‌اش از امام(ع) فرمانی دریافت کند. نعمان، برای رهایی از این گرفتاری به [[قرظة بن کعب انصاری]] متوسل شد. وی در حوالی عین التمر برای امام علی(ع) مالیات و صدقات جمع‌آوری می‌کرد. با اصرار فراوان قرظه، نعمان از آن وضع نجات یافت و به سرعت از عین التمر و قلمرو انبار دور شد و خود را به معاویه رساند و ماجرا را به وی بازگفت. معاویه از اطرافیان خود جویای کسی شد که با گروهی سواره به سواحل [[فرات]] برود و مردم آن نواحی را بترساند. نعمان اعلام آمادگی کرد و با دوهزار سرباز به سوی [[عراق]] حرکت کرد و در عین التمر اردو زد. مالک بن کعب، ماجرا را به امام علی(ع) گزارش داد و از امام دستور خواست. در این حال برای دفع شرارت‌های قوای نعمان، از مخنف بن سلیم که در کناره‌های فرات مشغول جمع‌آوری صدقات امام علی(ع) بود یاری خواست. جنگ شب‌هنگام درگرفت و برخی از افراد طرفین کشته و زخمی شدند. امام علی(ع) پس از رسیدن خبر یورش نعمان بن بشیر، مردم کوفه را به خاطر سستی در دفع یورش‌های معاویه مذمت کرده و از آنان خواست به کمک مالک بن کعب در عین‌التمر بروند؛ ولی مردم برای یاری مالک بن کعب بسیج نشدند؛ تنها [[عدی بن حاتم]] اعلام آمادگی کرده، با دوهزار نفر از افراد قبیله طیّ عازم عین التمر گردید و نعمان بن بشیر را تعقیب کرده، تا حوالی شام پیش رفتند و بازگشتند. گفت شده مالک بن کعب نیز دلاوری و مقاومت در خوری کرده است.<ref>الغارات، ص ٢۴١ - ٢۴٩، انساب الاشراف، ج ٢، ص ١۶۶، شرح نهج البلاغه، ج ٢، ص ٣٠۶.</ref>
نعمان بن بشیر انصاری، همراه با [[ابوهریره]] از سوی معاویه مأمور شدند تا به [[کوفه]]، نزد امام علی(ع) بیایند و از ایشان بخواهند که قاتلان [[عثمان]] را تسلیم کند تا غائله به پایان رسد.{{یادداشت|برخی این اقدام معاویه را فریب‌کاری دانسته و بر این باورند که معاویه می‌دانست امام (ع) این فریب‌کاری او را نمی‌پذیرد، ولی می‌خواست جواب منفی حضرت را وسیله‌ای برای فریب شامیان و بر حق جلوه دادن خود قرار دهد.}} امام(ع) از آن دو فرستاده خواست از این سخنان درگذرند؛ سپس به نعمان بن بشیر گلایه کرد که همه [[انصار]] از او پیروی کرده‌اند جز گروهی اندک که نعمان جزء آن‌هاست. نعمان در پاسخ، نامه معاویه را بهانه‌ای دانست تا در جوار امام علی(ع) بماند. ابوهریره عازم [[شام]] گردید و نعمان بن بشیر چند ماه در کوفه اقامت گزید و سپس به عین التمر از توابع انبار گریخت. مالک بن کعب ارحبی، کارگزار امام علی(ع) در این منطقه، او را دستگیر کرد و مورد بازجویی قرار داد و روانه زندانش کرد تا درباره‌اش از امام(ع) فرمانی دریافت کند. نعمان، برای رهایی از این گرفتاری به [[قرظة بن کعب انصاری]] متوسل شد. وی در حوالی عین التمر برای امام علی(ع) مالیات و صدقات جمع‌آوری می‌کرد. با اصرار فراوان قرظه، نعمان از آن وضع نجات یافت و به سرعت از عین التمر و قلمرو انبار دور شد و خود را به معاویه رساند و ماجرا را به وی بازگفت. معاویه از اطرافیان خود جویای کسی شد که با گروهی سواره به سواحل [[فرات]] برود و مردم آن نواحی را بترساند. نعمان اعلام آمادگی کرد و با دوهزار سرباز به سوی [[عراق]] حرکت کرد و در عین التمر اردو زد. مالک بن کعب، ماجرا را به امام علی(ع) گزارش داد و از امام دستور خواست. در این حال برای دفع شرارت‌های قوای نعمان، از مخنف بن سلیم که در کناره‌های فرات مشغول جمع‌آوری صدقات امام علی(ع) بود یاری خواست. جنگ شب‌هنگام درگرفت و برخی از افراد طرفین کشته و زخمی شدند. امام علی(ع) پس از رسیدن خبر یورش نعمان بن بشیر، مردم کوفه را به خاطر سستی در دفع یورش‌های معاویه مذمت کرده و از آنان خواست به کمک مالک بن کعب در عین‌التمر بروند؛ ولی مردم برای یاری مالک بن کعب بسیج نشدند؛ تنها [[عدی بن حاتم]] اعلام آمادگی کرده، با دوهزار نفر از افراد قبیله طیّ عازم عین التمر گردید و نعمان بن بشیر را تعقیب کرده، تا حوالی شام پیش رفتند و بازگشتند. گفت شده مالک بن کعب نیز دلاوری و مقاومت در خوری کرده است.<ref>الغارات، ص ٢۴١ - ٢۴٩، انساب الاشراف، ج ٢، ص ١۶۶، شرح نهج البلاغه، ج ٢، ص ٣٠۶.</ref>


==امام حسن(ع) در انبار==
==امام حسن(ع) در انبار==
[[امام حسن(ع)]]، برای مقابله با [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]]، فرماندهی از قبیله کِندِه را به همراه چهارهزار تن به انبار فرستاد و به او فرمان داد که در آن‌جا فرود آید و کاری نکند تا فرمان لازم به او برسد. وقتی این فرمانده در کرانه [[فرات]] و در قلمرو انبار فرود آمد، معاویه پیکی به سوی او فرستاد و در نامه‌ای، وعده فرمانداری یکی از نواحی [[شام]] یا [[عراق]] را به او داده، از او خواست به سپاه او ملحق شود. همراه نامه ۵۰۰ هزار درهم نیز برای او فرستاد. آن فرمانده، به همراه ۲۰۰ نفر از یاران و خویشاوندان به معاویه پیوست. امام حسن(ع) از شنیدن این خبر، او را در وفاداری فقیر و بنده دنیا توصیف کرده{{یادداشت|امام حسن(ع) گفت: این مرد کندی نیز به امویان پیوست و به من و شما شیعیان خیانت کرد. چندین بار گفتم که چنین افرادی در وفاداری فقیرند و بندگان دنیا هستند. اکنون فرمانده دیگری را به جایش تعیین می‌کنم؛ گرچه می‌دانم او هم مثل فرمانده قبلی خیانت می‌کند و رضای خداوند را درباره ما مراعات نمی‌کند.}} و مرد دیگری را از قبیله بنی‌مراد با چهارهزار تن به انبار اعزام کرد و در حضور مردم به وی تأکید کرد که خیانت نورزد و سوگند داد که مرتکب چنین خطایی نشود. معاویه، پیک‌هایی به دیدار فرمانده جدید فرستاد و در نامه‌ای، فرمانداری یکی از ایالات شام یا عراق را به او وعده داده و از وی خواست که به او بپیوندد. معاویه، همراه نامه پنج‌هزار درهم برای او فرستاده بود. این فرمانده نیز به معاویه پیوست. این خیانت‌ها، در بنیان لشکر انبار تزلزل افکند و هماهنگی آنها را برهم زد.<ref>ترجمه المناقب، ج ٢، ص ١١۴ و ١١۵، حیاة الامام الحسن(ع)، ج ۲، ص ١٣٢؛ بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۴٣ و ۴۴.</ref>
[[امام حسن(ع)]]، برای مقابله با [[معاویه بن ابی سفیان|معاویه]]، فرماندهی از قبیله کِندِه را به همراه چهارهزار تن به انبار فرستاد و به او فرمان داد که در آن‌جا فرود آید و کاری نکند تا فرمان لازم به او برسد. وقتی این فرمانده در کرانه [[فرات]] و در قلمرو انبار فرود آمد، معاویه پیکی به سوی او فرستاد و در نامه‌ای، وعده فرمانداری یکی از نواحی [[شام]] یا [[عراق]] را به او داده، از او خواست به سپاه او ملحق شود. همراه نامه ۵۰۰ هزار درهم نیز برای او فرستاد. آن فرمانده، به همراه ۲۰۰ نفر از یاران و خویشاوندان به معاویه پیوست. امام حسن(ع) از شنیدن این خبر، او را در وفاداری فقیر و بنده دنیا توصیف کرده{{یادداشت|امام حسن (ع) گفت: این مرد کندی نیز به امویان پیوست و به من و شما شیعیان خیانت کرد. چندین بار گفتم که چنین افرادی در وفاداری فقیرند و بندگان دنیا هستند. اکنون فرمانده دیگری را به جایش تعیین می‌کنم؛ گرچه می‌دانم او هم مثل فرمانده قبلی خیانت می‌کند و رضای خداوند را درباره ما مراعات نمی‌کند.}} و مرد دیگری را از قبیله بنی‌مراد با چهارهزار تن به انبار اعزام کرد و در حضور مردم به وی تأکید کرد که خیانت نورزد و سوگند داد که مرتکب چنین خطایی نشود. معاویه، پیک‌هایی به دیدار فرمانده جدید فرستاد و در نامه‌ای، فرمانداری یکی از ایالات شام یا عراق را به او وعده داده و از وی خواست که به او بپیوندد. معاویه، همراه نامه پنج‌هزار درهم برای او فرستاده بود. این فرمانده نیز به معاویه پیوست. این خیانت‌ها، در بنیان لشکر انبار تزلزل افکند و هماهنگی آنها را برهم زد.<ref>ترجمه المناقب، ج ٢، ص ١١۴ و ١١۵، حیاة الامام الحسن (ع)، ج ۲، ص ١٣٢؛ بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۴٣ و ۴۴.</ref>


بر پایه گزارشی که به امام حسن(ع) رسیده بود، معاویه پیش‌قراولان سپاه خود را به فرماندهی عبدالله بن عامر به انبار فرستاده بود تا پس از آرایش نظامی و بررسی تاکتیکی، از آن‌جا به [[مدائن]] بروند. به همین دلیل، امام(ع) در ساباطِ مدائن فرود آمد تا با بسیج نیروها، جلوی توطئه سپاه معاویه را بگیرد، ولی با پراکندگی سپاه و خیانت فرماندهان روبه‌رو شد.<ref>اخبار الطوال، ص ٢۶٣؛ مقاتل الطالبیین، ص ٧٢.</ref>
بر پایه گزارشی که به امام حسن(ع) رسیده بود، معاویه پیش‌قراولان سپاه خود را به فرماندهی عبدالله بن عامر به انبار فرستاده بود تا پس از آرایش نظامی و بررسی تاکتیکی، از آن‌جا به [[مدائن]] بروند. به همین دلیل، امام(ع) در ساباطِ مدائن فرود آمد تا با بسیج نیروها، جلوی توطئه سپاه معاویه را بگیرد، ولی با پراکندگی سپاه و خیانت فرماندهان روبه‌رو شد.<ref>اخبار الطوال، ص ٢۶٣؛ مقاتل الطالبیین، ص ٧٢.</ref>
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
این زیارتگاه در شهر هیت قرار داشته و مدفن عبدالله بن مبارک مروزی(۱۱۸–۱۸۱ق) است. وی از عالمان زاهد سده دوم قمری بوده، نزدیک به ۲۰ هزار روایت نقل کرده و به «امام حدیث» شناخته می‌شد.<ref>تاریخ الإسلام، ج١٢، ص٢٣٠؛ تاریخ مدینة دمشق، ج٣٢، ص۴٠٢.</ref> وی شاگرد ابوحنیفه بوده ولی رأی‌گرایی افراطی را سفاهت می‌شمرد.<ref>تاریخ الإسلام، ج١٢، ص٢٣۴.</ref> او تحت تأثیر نگاه حدیثی [[اهل سنت|اهل‌سنت]]، اطاعت از حاکمان [[بنی‌امیه|اموی]] و [[بنی‌عباس|عباسی]] را تا وقتی که نماز بخوانند و به ظاهر شریعت پایبند باشند، لازم می‌دانست.<ref>تاریخ الإسلام، ج١٢، ص٢٢٩</ref> بسیاری او را به جامعیت در دانش‌های مختلف، عبادت، جهاد در راه خدا و اخلاق نیکو ستوده‌اند.<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج٣٢، ص۴٢٠</ref>
این زیارتگاه در شهر هیت قرار داشته و مدفن عبدالله بن مبارک مروزی(۱۱۸–۱۸۱ق) است. وی از عالمان زاهد سده دوم قمری بوده، نزدیک به ۲۰ هزار روایت نقل کرده و به «امام حدیث» شناخته می‌شد.<ref>تاریخ الإسلام، ج١٢، ص٢٣٠؛ تاریخ مدینة دمشق، ج٣٢، ص۴٠٢.</ref> وی شاگرد ابوحنیفه بوده ولی رأی‌گرایی افراطی را سفاهت می‌شمرد.<ref>تاریخ الإسلام، ج١٢، ص٢٣۴.</ref> او تحت تأثیر نگاه حدیثی [[اهل سنت|اهل‌سنت]]، اطاعت از حاکمان [[بنی‌امیه|اموی]] و [[بنی‌عباس|عباسی]] را تا وقتی که نماز بخوانند و به ظاهر شریعت پایبند باشند، لازم می‌دانست.<ref>تاریخ الإسلام، ج١٢، ص٢٢٩</ref> بسیاری او را به جامعیت در دانش‌های مختلف، عبادت، جهاد در راه خدا و اخلاق نیکو ستوده‌اند.<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج٣٢، ص۴٢٠</ref>


====مزار ایوب پیغمبر(ع)====
====مزار ایوب پیغمبر (ع)====
این زیارتگاه در هیت قرار داشته و به [[حضرت ایوب(ع)]] منسوب است.<ref>معجم المراقد والمزارات فی العراق، ص٢۴.</ref>
این زیارتگاه در هیت قرار داشته و به [[حضرت ایوب(ع)]] منسوب است.<ref>معجم المراقد والمزارات فی العراق، ص٢۴.</ref>


خط ۱۸۲: خط ۱۸۲:


====مزار سید نجم‌الدین رفاعی====
====مزار سید نجم‌الدین رفاعی====
{{اصلی|مزار سید نجم‌الدین رفاعی}}این زیارتگاه، در غرب نهر [[فرات]]، نزدیک شهرداری شهر حدیثه قرار دارد. مشهور است که صاحب مرقد، در دوره [[سلجوقیان]] می‌زیسته و نخستین بنا روی قبر او، به امر شاهان سلجوقی بوده است. برخی نسب سید نجم الدین را با دوازاده واسطه، به امام کاظم(ع) منتهی دانسته‌اند.<ref>معجم المراقد و المزارات فی العراق، صص ٣٩٠ و ٣٩١.</ref>
{{اصلی|مزار سید نجم‌الدین رفاعی}}این زیارتگاه، در غرب نهر [[فرات]]، نزدیک شهرداری شهر حدیثه قرار دارد. مشهور است که صاحب مرقد، در دوره [[سلجوقیان]] می‌زیسته و نخستین بنا روی قبر او، به امر شاهان سلجوقی بوده است. برخی نسب سید نجم الدین را با دوازاده واسطه، به امام کاظم (ع) منتهی دانسته‌اند.<ref>معجم المراقد و المزارات فی العراق، صص ٣٩٠ و ٣٩١.</ref>


====مزار شیخ حدید====
====مزار شیخ حدید====
{{اصلی|مزار عجان حدید}}
{{اصلی|مزار عجان حدید}}
این زیارتگاه در پنج کیلومتری شمال غرب شهر حدیثه، از توابع استان انبار، واقع شده و به «عجان حدید»، مشهور است. مدفون در این بقعه، سیدی جلیل‌القدر، شریف و بزرگوار بوده که در شهر حدیثه، ساکن شده و از نوادگان امام کاظم(ع) بود. وی در سال ۹۰۰ق. درگذشت. روز دوم عید قربان را روز زیارتی او معرفی می‌کنند.<ref>معجم المراقد و المزارات فی العراق، صص ١٣۵ - ١٣٧.</ref>
این زیارتگاه در پنج کیلومتری شمال غرب شهر حدیثه، از توابع استان انبار، واقع شده و به «عجان حدید»، مشهور است. مدفون در این بقعه، سیدی جلیل‌القدر، شریف و بزرگوار بوده که در شهر حدیثه، ساکن شده و از نوادگان امام کاظم (ع) بود. وی در سال ۹۰۰ق. درگذشت. روز دوم عید قربان را روز زیارتی او معرفی می‌کنند.<ref>معجم المراقد و المزارات فی العراق، صص ١٣۵ - ١٣٧.</ref>


====مزار شیخ محمد====
====مزار شیخ محمد====
خط ۲۰۴: خط ۲۰۴:
در شمال شهر عانه و نیز در منطقه خلیلیه در جنوب عانه، دو گنبد منسوب به امام علی(ع) وجود دارد که گفته می‌شود در نقاط توقف و اقامت آن امام(ع)، در مسیر بازگشت وی از صفین به کوفه، ساخته شده است.<ref name=":9" />
در شمال شهر عانه و نیز در منطقه خلیلیه در جنوب عانه، دو گنبد منسوب به امام علی(ع) وجود دارد که گفته می‌شود در نقاط توقف و اقامت آن امام(ع)، در مسیر بازگشت وی از صفین به کوفه، ساخته شده است.<ref name=":9" />


====مزار خضر نبی(ع)====
====مزار خضر نبی (ع)====
{{اصلی|مزار خضر نبی(ع) (انبار)}}
{{اصلی|مزار خضر نبی (ع) (انبار)}}


این مزار، بر زمین مرتفعی که به همین نام (خضر) شناخته می‌شود، در فاصله یک کیلومتری از منطقه «کبیسه»، از توابع هیت، واقع است. مقبره آن از نظر تاریخی و معماری، دارای اهمیت بوده و از آثار دوره [[اتابکیان|اتابکی]] است.<ref>القباب المخروطیة فی العراق، صص ۶٧ و ۶٩.</ref>
این مزار، بر زمین مرتفعی که به همین نام (خضر) شناخته می‌شود، در فاصله یک کیلومتری از منطقه «کبیسه»، از توابع هیت، واقع است. مقبره آن از نظر تاریخی و معماری، دارای اهمیت بوده و از آثار دوره [[اتابکیان|اتابکی]] است.<ref>القباب المخروطیة فی العراق، صص ۶٧ و ۶٩.</ref>
لطفاً توجه داشته‌باشید که همهٔ مشارکت‌ها در ویکی حج منتشرشده تحت Creative Commons Attribution-NonCommercial-ShareAlike در نظر گرفته‌می‌شوند (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). اگر نمی‌خواهید نوشته‌هایتان بی‌رحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد می‌کنید که خودتان این را نوشته‌اید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشته‌اید (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو راهنمای ویرایش‌کردن (در پنجرهٔ تازه باز می‌شود)