در حال ویرایش امرای مکه
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
{{اصلی|امارت مکه در دوره امویان}} | {{اصلی|امارت مکه در دوره امویان}} | ||
==امارت مکه در دوران خلافت عباسی== | ==امارت مکه در دوران اول عباسی== | ||
(132-656ق.) امیران مکه در دوران اول عباسی، بیشتر از خویشاوندان خلفا انتخاب میشدند. دلیل گماشتن این افراد، اعمال سیاست بغداد در همه امور داخلی مکه بود؛ زیرا آن شهر به عنوان کانون مهم دینی برای خلفای عباسی جلوه میکرد. از این رو، خلفا اهتمام فراوان به تسلط کامل بر آن داشتند. البته [[مامون عباسی]] برای مکه چند امیر علوی نیز برگزید که در این دوران کاری استثنایی به شمار میرود. چنین برمیآید که هدف او از این کار، خشنود ساختن بخشی از شیعیان بوده است شاید نیز مامون خط سیر آنان را با دیگر علویان متفاوت میدانسته است.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص149.</ref> عبیدالله بن حسن بن عبیدالله علوی از علویانی است که مامون آنان را امیر حرمین ساخت.<ref>تاریخ خلیفه، ص313.</ref> | |||
در این دوران، گاه امارت مکه مستقل بود و گاه با امارت مدینه همراه میشد.<ref>التحفة اللطیفه، ج1، ص52.</ref> به سال 196ق. داود بن عیسی عباسی امارت [[مدینه]] را نیز عهدهدار گشت و فرزندش سلیمان را به نیابت از خود بر آن شهر منصوب کرد.<ref>تاریخ طبری، ج8، ص438؛ تاریخ امراء المدینه، ص150-152.</ref> برخی امیران افزون بر مکه، بر طائف و جده نیز همزمان حکومت داشتند.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص209.</ref> از دلمشغولیهای امیران مکه در این دوران، قیام علویان بود که خود را برای خلافت شایستهتر شمرده، [[بنیعباس]] را غاصب حکومت میدانستند. از این رو، با فراهم شدن کوچکترین زمینه برای قیام، از خاستگاه خود در مدینه، حرکت خویش را آغاز میکردند. قیامهای [[نفس زکیه]] به سال 145ق،<ref>تاریخ خلیفه، ص276.</ref> حسین بن علی حسنی ([[شهید فخ]]) در سال 169ق،<ref>تاریخ طبری، ج8، ص200؛ مقاتل الطالبیین، ص372.</ref> [[ابن طباطبا]] به سال199ق.،<ref>تاریخ طبری، ج8، ص529.</ref> محمد بن صالح بن عبدالله<ref>مقاتل الطالبیین، ص480.</ref> و محمد بن یوسف بن ابراهیم در سال 252ق.<ref>مروج الذهب، ج4، ص90-91؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص16.</ref> از آن شمار هستند. | |||
پس از قیام نفس زکیه، عباسیان هوشیار شدند و امارت مکه را جز به خاندان عباسی نسپردند تا بتوانند از شورش علویان پیشگیری کنند. آنان همچنین اصرار داشتند که حکومت طائف و [[جده]] را همراه مکه کنند تا دایره نفوذ آن امیر را برای همه بلادی که از نظر آنان وضعی خاص داشت، گسترش دهند.<ref>نک: شفاء الغرام، ج2، ص209؛ تاریخ مکه، سباعی، ص149-151.</ref> | |||
در اواخر این دوران و با نفوذ ترکان در دستگاه خلافت، شماری از آنان به امارت مکه دست یافتند. ایتاخ، از فرماندهان ترک، از آن جمله است.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص220.</ref> برخی ایرانیان همانند حسن بن سهل، برادر [[فضل بن سهل]] وزیر مقتول مامون، در همین دوره از سوی مامون امیر مکه شدند.<ref>الجامع اللطیف، ص258؛ تحصیل المرام، ج2، ص716.</ref> این دسته از امیران که از آنان به عنوان امیر مباشرتی میتوان یاد کرد، کسانی را برای اداره مکه انتخاب میکردند. | |||
===خدمات عمرانی عباسیان در مکه=== | |||
عباسیان در طول حکومت دراز مدت خود، برای جلب نظر مسلمانان، تلاشهای عمرانی بسیار در مکه به دست امیران آن شهر انجام دادند. برخی تلاشهای آنان عبارتند از: گسترش مسجدالحرام، تزئین کعبه و طلاکاری نمودن در آن، فرستادن هدایای گرانبها برای آویختن در کعبه،<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص225.</ref> تهیه پرده برای کعبه،<ref>کعبه و جامه آن، ص97.</ref> تزئین [[مقام ابراهیم]]، تعمیر و بازسازی چاه زمزم، گسترش در [[مطاف]]، تعمیر [[حجر اسماعیل|حِجر اسماعیل]]، کشیدن چشمه و احداث برکهها در مکه.<ref>تحصیل المرام، ج1، ص146 به بعد.</ref> | |||
در میان خلفای عباسی، گسترش و تعمیرات دوره [[منصور دوانیقی|ابوجعفر منصور]] و [[مهدی عباسی]] به لحاظ گستردگی از اهمیتی بیشتر برخوردار بود.<ref>نک: تاریخ مکه، سباعی، ص209-210؛ حجاز در صدر اسلام، ص485.</ref> این تلاشها بیشتر در دوران اول عباسیان (حک: 132-234ق.) انجام پذیرفت. از ویژگیهای این دوره میتوان به نیرومندی و اقتدار دستگاه خلافت و تمرکز قدرت در دست خلفا و حضور پررنگ ایرانیان در تشکیلات اداری اشاره کرد.<ref>نک: تاریخ عباسیان طقوش، ص9.</ref> | |||
[[سفاح]] (132-136ق.) وی نخستین خلیفه عباسی بود که نخست به سال 132ق. مکه را در اختیار عمویش داود بن علی بن عبدالله عباسی نهاد و به او دستور داد تا برخی آثار اموی در مکه مانند مخزن آب ساخته شده به دست خالد بن عبدالله قسری را از میان ببرد. سفاح در پی برکناری داود، دایی خود، زیاد بن عبیدالله حارثی را به امارت مکه منصوب کرد که تا سال 136ق. بر آن شهر امیر بود. در همین سال، وی برکنار گشت و عباس بن عبدالله بن معبد عباسی تا زمان مرگ سفاح، امیر مکه شد. عمر بن عبدالحمید بن عبدالرحمن عدوی را نیز از امیران انتصابی سفاح دانستهاند.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص209.</ref> | |||
[[منصور عباسی]] (136-158ق.) امیران مکه در دوران خلافت او عبارت بودند از: عباس بن عبدالله بن معبد عباسی و زیاد بن عبیدالله حارثی. وی تا 141ق. امیر مکه بود و به دستور منصور با خریدن خانههای مجاور سمت شمال و غرب مسجد آن را گسترش داد و به دو برابر دوران بنیامیه رساند.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص72-73.</ref> وی همچنین در پی تخریب [[دار القضاء]] (خانه [[عمر بن خطاب]]) و تبدیل آن به میدان، در ضلع غربی مسجد دری گشود که به نام خودش مشهور گشت.<ref>اخبار المدینه، ص109.</ref> | |||
از دیگر امیران این دوره، میتوان به هیثم بن معاویه تا سال 143ق. و سری بن عبدالله بن حارث تا 145ق. اشاره کرد.<ref>تاریخ خلیفه، ص284؛ تاریخ طبری، ج7، ص515؛ المعرفة و التاریخ، ج1، ص124، 128.</ref> در این سال، نفس زکیه در پی تسلط بر مدینه، سپاهی را روانه مکه کرد که موجب فرار امیر مکه سری بن عبدالله شد و یکی از علویان به نام حسن بن معاویه علوی<ref>تاریخ طبری، ج7، ص561، 573-575.</ref> یا فرزند او محمد بن حسن<ref>العقد الثمین، ج6، ص324.</ref> به امارت مکه رسید. اما در پی مدتی کوتاه قیام نفس زکیه سرکوب شد و عباسیان دیگر بار بر مکه تسلط یافتند<ref>التنبیه و الاشراف، ص295؛ مروج الذهب، ج3، ص296.</ref> و امارت سری بن عبدالله استمرار یافت. به سال 146ق. او نیز برکنار و عبدالصمد بن علی بن عبدالله، عموی منصور، امیر مکه و مدینه شد که امارتش تا 149 یا 150ق. یا 157ق. ادامه یافت.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص63.</ref> محمد فرزند ابراهیم امام عباسی واپسین امیر انتصابی منصور بر مکه بود که تا سال 158ق. امارت کرد. منصور نخستین کسی بود که بر چاه زمزم پنجره نهاد و زمینش را با سنگ مرمر فرش کرد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج1، ص298.</ref> | |||
در دوران خلافت مهدی (حک: 158-168ق.)، ابراهیم بن یحیی بن محمد تا 161ق.<ref>تاریخ طبری، ج8، ص115؛ امراء البلد الحرام، ص14؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص63-65.</ref> و جعفر بن سلیمان بن علی تا 166ق. و عبیدالله بن قُثَم بن عبدالله<ref>تاریخ طبری، ج8، ص141، 154، 163؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص63-65؛ امراء البلد الحرام، ص14؛ تاریخ امراء مکه، ص246-250.</ref> و محمد بن ابراهیم برای بار دوم به امارت مکه دست یافتند.<ref>امراء البلد الحرام، ص14.</ref> از دیگر امیران مکه، زیاد بن عبیدالله حارثی برای بار دوم بود که باب بنیجمح به دست او ساخته شد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص163-164.</ref> مهدی در ایام خلافت خود دو بار به سالهای 160 و 164ق. [[مسجدالحرام]] را گسترش داد.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج2، ص74؛ العقد الثمین، ج1، ص25.</ref> | |||
[[هادی]] (حک: 169-170ق.) وی نخست عبیدالله بن قثم بن عبدالله عباسی را امیر مکه کرد.<ref>تاریخ خلیفه، ص294.</ref> در امارت او، حسین بن علی ([[شهید فخ]]) به سال 169ق. در مدینه قیام نمود و در پی تسلط بر آن، به مکه عزیمت کرد؛ اما از سپاه عباسی شکست خورد و به شهادت رسید<ref>مروج الذهب، ج3، ص326-327.</ref> و بدین ترتیب، عباسیان بار سوم به مکه دست یافتند. سپس محمد بن عبدالرحمن سفیانی امیر مکه شد.<ref>المعرفة و التاریخ، ج1، ص159.</ref> | |||
در دوران خلافت [[هارون الرشید]] (170-193ق.) افراد زیر به امارت رسیدند که ترتیب دقیق آنها مشخص نیست: احمد بن اسماعیل بن علی، حماد بربری، سلیمان بن جعفر بن سلیمان، عباس بن محمد بن ابراهیم، عبیدالله بن قثم، علی بن موسی، فضل بن عباس بن محمد، محمد بن عبدالله بن سعد، و موسی بن عیسی.<ref>تاریخ خلیفه، ص305؛ نک: شفاء الغرام، ج2، ص213.</ref> در این دوران، به دستورهارون، حاکم مکه منارهای برای مؤذنان بر بالای سقف مسجد ساخت.<ref>شفاء الغرام، ج1، ص320.</ref> | |||
در دوران خلافت امین (حک: 193-198ق.) داود بن عیسی بن موسی عباسی امیر [[حرمین]] شد.<ref>العقد الثمین، ج4، ص69.</ref> وی در مکه ماند و پسرش را به نیابت از خود به مدینه فرستاد.<ref>تاریخ طبری، ج8، ص438، 440؛ المنتظم، ج10، ص27؛ شفاء الغرام، ج2، ص213.</ref> هنگامی که امین از او خواست تا عهدنامه هارون را که به کعبه آویخته شده بود، پاره کند و مامون را از ولایتعهدی برکنار نماید، برآشفت و در پی گرد آوردن مکیان و با حمایت آنان، امین را از خلافت برکنار ساخت و برای مامون از آنان بیعت گرفت.<ref>تاریخ طبری، ج8، ص438؛ تجارب الامم، ج4، ص83.</ref> وی به دستور امین برکنار شد. | |||
به سال 194ق. سالم بن جراح، کارگزار [[امین عباسی]] (حک: 193-198ق.) 18000 دینار را که امین برای او فرستاده بود، برای طلاپوش کردن در ورودی کعبه هزینه کرد. وی پوشش پیشین را که حدود 28000 مثقال بود، برکند و سکههای ارسالی را به آن افزود و در کعبه را با صفحه طلا پوشاند. همچنین دو حلقه طلایی برای آن در ساخت و میخهایی با روکش طلا بر آستانه و گوشههای آن کوبید.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص169.</ref> | |||
با غلبه مامون (حک: 198-218ق.) بر امین، وی به پاداش آن چه داود انجام داده بود، او را دیگر بار بر امارت مکه و مدینه منصوب کرد.<ref>منائح الکرم، ج2، ص128.</ref> وی تا سال 199ق. امیر این دو شهر بود.<ref>تجارب الامم، ج4، ص85؛ تاریخ الاسلام، ج13، ص44؛ الکامل، ج6، ص307.</ref> در امارت داود، حسین بن حسن علوی معروف به [[افطس]] که از سوی [[ابوالسرایا]]، صاحب دعوت طباطبا در [[عراق]]، به امارت مکه اعزام شده بود، این شهر را تصرف کرد و به سال 200ق. در پی شنیدن خبر قتل ابوالسرایا، برای [[محمد دیباج]]، از فرزندان [[امام صادق(ع)]]، در مکه بیعت گرفت. از کارهای او در مکه، کندن جامههای پیشین کعبه و پوشاندن دو جامه ارسالی ابوالسرایا بر آن بود. بر این جامهها نوشته شده بود: «تهیه شده به دستور ابوالسرایا تا به جای جامه ستمپیشگان عباسی پوشانده شود و خانه خدا تطهیر گردد».<ref>تاریخ طبری، ج8، ص532، 536.</ref> استیلای افطس چندان دوام نیافت و مامون لشکری فرستاد که سپاه علوی را شکست داد و بر مکه چیره شد.<ref>الآداب السلطانیه، ص214-215.</ref> بدین ترتیب، بار چهارم عباسیان بر مکه چیره شدند و عیسی بن یزید جلودی فرمانده سپاه مامون به امارت مکه رسید و در پی او یزید بن حنظله مخزومی یا محمد بن جلود امیر شد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص216؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص97.</ref> | |||
به سال 202ق. [[ابراهیم موسی بن جعفر]] از یمن آمد و بر مکه چیره شد. برخی وی را حاکم انتصابی مامون دانستهاند.<ref>البدایة و النهایه، ج10، ص268.</ref> هارون بن مسیب، حمدون بن علی بن عیسی، صالح بن عباس، سلیمان بن عبدالله، محمد بن سلیمان، حسن بن سهل، محمد بن هارون و عبیدالله بن حسن علوی از دیگر امیران مکه بودند. امارت عبیدالله تا سال 209 یا 218ق. ادامه داشته است.<ref>خلاصة الکلام، ص9.</ref> | |||
در روزگار [[معتصم]] (حک: 218-227ق.) امارت مکه نخست در اختیار صالح بن عباس و در پی او به سال 226ق. بر عهده اشناس ترکی، از فرماندهان خلیفه، قرار گرفت. او محمد بن داود را جانشین خود قرار داد. وی تا مرگ معتصم بر این منصب باقی بود. این خلیفه به سال 219ق. به طاهر بن عبدالله که امیر مکه بود، دستور داد تا چراغها (نفاطات) در مازمان (تنگه میان [[مزدلفه]] و [[عرفه]]) در شب [[عید قربان]] و هنگام بازگشت حاجیان روشن شود. این امیر نخستین کسی است که این کار را آغاز کرد و سپس چنین خدمتی رسم گردید.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج1، ص287؛ اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص324.</ref> در خلافت [[واثق]] (حک: 227-232ق.) محمد بن داود بن عیسی عباسی به نیابت از اشناس ترکی، امیر مکه بود.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص140؛ تاریخ الاسلام، ج16، ص5.</ref> | |||
==امارت مکه در دوران دوم عباسی== | |||
(حک: 234-334ق.) این دوره که با تسلط ترکان بر دستگاه خلافت شناخته میشود، با خلافت [[متوکل]] آغاز شد و در دوران [[مستکفی]] خاتمه یافت. از ویژگیهای این دوران، تجزیه قلمرو خلافت و پدید آمدن حکومتهایی مانند [[صفاریان]] (254-298ق.) و سامانیان (261-389ق.) در شرق قلمرو خلافت و تشکیل حکومتهایی در [[مصر]] و [[شام]] مانند [[بنیطولون]] (حک: 254-323ق.)<ref>التاریخ الشامل، ج2، ص127.</ref> و [[اخشیدیان]] (حک: 330-358) بود که کوشیدند با استیلا بر مکه، از آن برای تقویت پایگاه معنوی خود میان مسلمانان بهره گیرند. | |||
[[طاهریان]] (205-259ق.) از حکومتهایی بودند که از سوی خلیفه عباسی، عهدهدار امور [[حرمین]] به صورت تشریفاتی شدند. امارت محمد بن عبدالله طاهری در 248ق. به حکم [[مستعین عباسی]] از آن جمله است.<ref>الکامل، ج7، ص118؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص375.</ref> | |||
طولونیان مصر از دیگر سلسلههایی هستند که در این دوران، برای کسب مشروعیت نزد مسلمانان، با ارسال صدقات و هدایا برای نفوذ در مکه تلاش کردند.<ref>النجوم الزاهره، ج3، ص8.</ref> آنان برای حذف رقیبشان یعنی طاهریان، فردی به نام ماطعان را به سال 257ق. با هزار سوار همراه کاروان حاجیان مصر به مکه فرستادند و به او ماموریت دادند که در مراسم حج به صورت مسلح حضور یابد تا طاهریان وادار به عقبنشینی شوند. پیامد این حرکت، شکست طولونیان بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص509؛ شفاء الغرام، ج2، ص223-224.</ref> | |||
رقابت طولونیان در مکه در پی تشکیل دولت صفاریان به دست [[یعقوب لیث]] (حک: 247-265ق.) در ایران نیز استمرار یافت. هنگامی که عمرو بن لیث صفاری از سوی خلیفه [[معتمد عباسی]] (حک: 259-356ق.) افزون بر حکومت قلمرو خویش، منصب [[عمل الحرمین]] را نیز به صورت تشریفاتی دریافت کرد،<ref>شفاء الغرام، ج2، ص225؛ تاریخ امراء المدینة المنوره، ص194-195.</ref> این رقابت سختتر شد. به سال 267ق. نماینده ابن طولون در مکه از نماینده عمرو شکست خورد و پرچم عمرو در سمت راست منبر مسجد ابراهیم خلیل نصب شد.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص599.</ref> نیز ابن طولون به سال 269ق. سپاهی را به مکه فرستاد. اما هارون بن محمد هاشمی، کارگزار مکه، در برابر وی مقاومت کرد و با یاری سپاهیان عمرو بن لیث، بر لشکر ابن طولون چیره شد و آنها را از مکه بیرون راند. آن گاه، ابن طولون در مسجدالحرام لعن شد.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص652؛ اتحاف الوری، ج2، ص344.</ref> | |||
در این هنگام، مکه افزون بر رقابت خاندانها و حکومتها، صحنه کشاکش بسیاری از مخالفان و شورشیان بر ضد خلافت بود. از جمله آنان علویان بودند که تصرف مکه را عاملی مهم در سرنگونی خلافت عباسی میشمردند. اسماعیل بن یوسف بن ابراهیم علوی در همین دوره، به سال 251ق. مدتی کوتاه بر مکه چیره شد.<ref>الکامل، ج7، ص167؛ العقد الثمین، ج1، ص325.</ref> | |||
در این دوره و حتی چند سال پیش از آن، با شکسته شدن صولت و شوکت خلفا نزد مردم و نیز به سبب بیتوجهی آنان به مردم حجاز به دلیل بحرانهای رخ داده در بغداد، حج عراقیان تعطیل گشت. این وضعیت بر اقتصاد [[حجاز]] اثر نهاد و قبایل بادیهنشین مانند [[بنیسلیم]] از تبار سُلیم بن منصور بن عِکرمه، از عرب عدنانی<ref>انساب الاشراف، ج13، ص301؛ جمهرة انساب العرب، ص261.</ref> را در سال 230ق. به غارتگری واداشت و همین سرآغاز غارتگریهای دیگر شد. تا مدتی طولانی، [[قبیله حرب]]، میان مکه و مدینه، به تاخت و تاز پرداختند و با سلب امنیت عمومی، سبب دلمشغولی حاکمان شدند.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص146-147.</ref> به سال 1105ق. شریف سعد بن زید (م1116ق.) با این قبیله که بر ضد او شوریده بودند، در حال مبارزه بود.<ref>الحقیقة و المجاز، ج3، ص70-76.</ref> عثمانیها وی را از این رو که نتوانسته بود رهزنان را براند، سرزنش نمودند.<ref>اشراف مکه، ص112.</ref> | |||
===بی توجهی به وضعیت اقتصادی=== | |||
بی توجهی خلفای عباسی به وضعیت اقتصادی مکه عامل شورشهای پیاپی گشت و به دلیل بحرانهای پدید آمده در بغداد، حج عراقیها به تعطیلی کشانده شد. این وضع بر اقتصاد حجاز تاثیر نهاد و سبب تعیین مالیات از سوی حاکمان شد. بحرانهای یاد شده موجب کاهش ساکنان مکه و مهاجرت بسیاری از دانشوران به نقاط دیگر گشت که از پیامدهای آن، رکود علم و ادب و هنر در این شهر بود.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص178-179.</ref> | |||
در دوران خلافت متوکل (234ق.) علی بن عیسی بن جعفر عباسی تا 239ق. امیر مکه بود. با درگذشت او، به ترتیب عبدالله بن محمد بن داود، عبدالصمد بن موسی و محمد بن سلیمان بن عبدالله که همگی از بنیعباس بودند، به امارت مکه دست یافتند.<ref>نک: امراء البلد الحرام، ص18.</ref> همچنین متوکل ولایت مکه را به فرزندش منتصر تفویض کرد که گویا نوعی ولایت شَرَف (ولایت از راه دور) بوده است و به جای او برخی فرماندهان متوکل، امارت را بر عهده داشتند. ایتاخ، از فرماندهان ترک، یکی از آنان بود که افزون بر امارت [[حرمین]] و امارت حج، امارت هر سرزمینی که وی بدان وارد میشد، نیز به وی سپرده گشت.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص220.</ref> پس از چندی وی از امارت حرمین برکنار گشت<ref>شفاء الغرام، ج2، ص220.</ref> و در پی بازگشت از حج، به فرمان متوکل، به بند افتاد و از تشنگی جان سپرد.<ref>نک: تجارب الامم، ج4، ص294-295؛ المنتظم، ج11، ص221-222؛ البدایة و النهایه، ج10، ص313.</ref> برخی از امارت ایتاخ تا قتل متوکل به سال 247ق. و نیز در دوران خلافت تقریبا شش ماهه پسرش منتصر سخن گفتهاند.<ref>امراء البلد الحرام، ص104-105.</ref> | |||
[[مستعین]] (حک: 248-252ق.) نخست عبدالصمد بن موسی عباسی را در 249ق و سپس جعفر بن فضل عباسی را به سال 250ق. به امارت مکه گمارد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص210.</ref> در امارت جعفر، اسماعیل بن یوسف از سادات حسنی به سال 251ق. با شکست دادن جعفر و گریزاندن وی، بر مکه چیره شد و در پی 50 روز مدینه را نیز تسخیر کرد و پس از بازگشت به مکه، به استوار کردن حصار شهر پرداخت. او به سال 252ق. به بیماری آبله مرد و بار دیگر مکه به دست عباسیان افتاد و مستعین فرزندش عباس را به امارت حرمین گماشت.<ref>الکامل، ج7، ص164-166.</ref> امارت عباس و در پی او محمد بن عبدالله بن طاهر، تلفیقی نبود.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص19، 106.</ref> | |||
معتز (حک: 252-255ق.) عیسی بن محمد بن اسماعیل مخزومی را امیر مکه کرد. | |||
از احمد بن منصور عباسی، با لقب کعب البقر، نیز به عنوان امیر مکه در این دوران یاد کردهاند.<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص107.</ref> | |||
در دوران خلافت مهتدی (حک: 255-256ق.) علی بن حسن هاشمی 256ق. امیر مکه بود.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ص477.</ref> گویند وی نخستین کسی است که میان زنان و مردان در مسجدالحرام جدایی انداخت.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج3، ص242.</ref> در پی روی کار آمدن معتمد (حک: 256-279ق.) وی برادرش موفق را بر قلمرو شرقی مملکت، از جمله مکه، حکومت بخشید. البته او به صورت مستقیم بر مکه امارت نکرد.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص476؛ تاریخ امراء مکه، ص343.</ref> وی به سال 263ق. به امیر مکه دستور داد پرده کعبه میان قرشیان، حاجبان خانه خدا، و اهل مکه تقسیم شود.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص339.</ref> به سال 272ق. از آن پس که مسجدالحرام به مرور آسیب دیده و بخشی از سقف و دیوار آن ویران شده بود، هارون بن محمد بن اسحق کارگزار مکه به دستور موفق، برادر معتمد، آن را تعمیر کرد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص176.</ref> محمد بن متوکل و ابراهیم بن محمد بن اسماعیل به ترتیب در سالهای 257 و 259ق. از امیران مکه بودند. اما چنین برمیآید که اینان نایبانی را برای اداره مکه میفرستادند.<ref>الجامع اللطیف، ص259؛ تاریخ مکه، سباعی، ص166.</ref> | |||
از رویدادهای این زمانه، اشغال مکه به دست [[صاحب الزنج علی بن محمد]] و واگذاری امارت آن به محمد بن عیسی بن محمد مخزومی بود. سپس موفق عباسی با اعزام محمد بن ابیالساج، مکه را بازستاند.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص612.</ref> به سال 269ق. ابن طولون حاکم مصر کوشید تا کارگزاران عباسی را از مکه اخراج کند؛ اما از هارون بن محمد هاشمی شکست خورد. در همین سال، محمد بن ابی الساج ولایت مکه را عهدهدار شد. فرزند او یوسف بن محمد بن ابی الساج به سال 279ق. به امارت مکه رسید. وی در پی اختلاف با بدر، امیر الحاج اعزامی از سوی احمد طائی امیر مدینه، اسیر و به بغداد فرستاده شد. پس از او، ابوعیسی محمد بن یحیی امیر مکه شد؛ اما پس از اندک زمانی معتمد او را برکنار و ابومغیره را منصوب کرد و ابوعیسی در مکه کشته شد.<ref>جمهرة انساب العرب، ص149.</ref> | |||
نام و نشان امیران مکه در دوران خلافت معتضد (حک: 279-289ق.) و دو خلیفه پسین، مکتفی و مقتدر، تا سال 317ق. و نیز دوران قاهر، چندان روشن نیست. به سال 301ق. محمد بن سلیمان بن محمد از سادات حسنی و در زمره خاندان سلیمانیان، از ضعف عباسیان بهره برد و کارگزار خلیفه بر مکه را بیرون راند و خود امور مکه را در اختیار گرفت.<ref>اخبار الدول، ج2، ص340؛ سمط النجوم، ج4، ص207.</ref> مدت امارت او معلوم نیست؛ اما قیام او تا برآمدن اشراف در نیمه دوم سده چهارم ق. واپسین قیام علوی است که به تسلط ایشان بر مکه انجامید. (ادامه مقاله) | |||
عج بن عاج، از غلامان ترک؛ مونس خادم، از غلامان و فرماندهان مکتفی؛ و ابن مخلب<ref>التنبیه و الاشراف، ص334؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص472؛ غایة المرام، ج1، ص468.</ref> ابن محارب<ref>افادة الانام، ج3، ص71؛ تاریخ الاسلام، ج23، ص380؛ تاریخ الخمیس، ج2، ص350.</ref> از امیران مکه در این دوره بودند که درباره مدت امارتشان بر مکه اختلاف نظر است. ابن مخلب همزمان با خلافت مقتدر، امارت آن شهر را بر عهده داشت<ref>تاریخ امراء البلد الحرام، ص117.</ref> که آغاز و مدت امارت او نامشخص و حتی امارتش مورد تردید است.<ref>غایة المرام، ج1، ص468؛ افادة الانام، ج3، ص71؛ موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص438.</ref> مهمترین رویداد دوران امارت وی، حمله ابوطاهر قرمطی به مکه و تسلط کوتاه مدت او بر مکه و غارت اشیای گرانبهای کعبه<ref>تاریخ ابن خلدون، ج3، ص472.</ref> به سال 317 یا 316ق. بود.<ref>تاریخ طبری، ج11، ص119؛ تاریخ الاسلام، ج23، ص380؛ شفاء الغرام، ج2، ص229.</ref> کنده شدن [[حجرالاسود]] در چهاردهم ذیحجه به دست [[قرمطیان]]<ref>سفرنامه ناصر خسرو، ص189؛ العقد الثمین، ج1، ص240.</ref> و انتقال آن به لحسا/[[احسا]] از پیامدهای این حمله بود.<ref>سیاستنامه، ص280-282.</ref> بر پایه گزارشی، ابن مخلب امیر مکه در این تهاجم به قتل رسید.<ref>تجارب الامم، ج5، ص279؛ تاریخ الاسلام، ج23، ص380؛ الکامل، ج8، ص207.</ref> از امارت سلیمان بن علی بن عبدالله بن عباسی بر مکه به سال 318ق. نیز یاد شده است.<ref>العقد الثمین، ج1، ص53؛ تاریخ امراء مکه، ص378.</ref> | |||
در دوران خلافت متقی (حک: 329-333ق.) و مستکفی (حک: 333-334ق.) و مطیع عباسی (حک. 334-363ق.) اخشیدیان که حاکمان مصر از جانب عباسیان بودند، به سال321 یا 331ق. بر مکه چیره شدند.<ref>افادة الانام، ج3، ص71-72؛ تاریخ مکه، سباعی، ص174.</ref> با گسترش قدرت محمد بن طغج<ref>دولت حمدانیان، ص443؛ تاریخ امراء مکه، ص383-385.</ref> در شام و حرمین، خلیفه عباسی متقی یا مکتفی<ref>افادة الانام، ج3، ص72؛ امراء البلد الحرام، ص27.</ref> با تایید قدرت او، ولایت حرمین را به فرزندان او ابوالقاسم اُنوجور و ابوالحسن علی سپرد و کافور اخشیدی، خادم ابن طغج، را کفیل آن دو کرد.<ref>غایة المرام، ج1، ص476؛ تاریخ مکه، سباعی، ص174.</ref> [[فاسی]] بر آن است که اخشیدیان بر [[حرمین]] ولایت مستقیم نداشتند و امارتشان به عقد و شَرَف بوده است.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص229؛ امراء البلد الحرام، ص26-27.</ref> از کارهای آنان بازگرداندن حجرالاسود به مکه بود که در پی شکست قرمطیان در نبرد با اخشیدیان میان سالهای 330 تا 335ق. و یا سازش با آنان انجام شد.<ref>تاریخ امراء مکه، ص385.</ref> از دیگر رخدادهای دوران نفوذ آنان در مکه، درگیری میان امیر الحاج بغداد عمر بن یحیی علوی و امیر کاروان اعزامی کافور به نام ابن طغج بود که به پیروزی مصریان انجامید<ref>منائح الکرم، ج2، ص200-201؛ تاریخ امراء مکه، ص386.</ref> و از آن پس نفوذ آنان در مکه با فراز و فرودهایی ادامه یافت. | |||
==امارت مکه در دوران سوم خلافت عباسی== | |||
این دوره با تسلط [[آل بویه]](حک: 334-447ق.) بر دستگاه خلافت آغاز گشت و با چیرگی طغرِل سلجوقی بر بغداد به سال447ق. پایان یافت. آل بویه با اخشیدیان بر سر خطبهخوانی در حرمین به ستیز پرداختند.<ref>الدرر الفرائد، ج1، ص328؛ تاریخ امراء مکه، ص387.</ref> خلفای عباسی و صاحبان نفوذ در دستگاه خلافت، از نفوذ اخشیدیان بر مکه ناخرسند بودند و برای نفوذ در آن شهر تدابیری اندیشیدند؛ اما در چند نبرد از اخشیدیان شکست خوردند و حکومت این سلسله در مکه تا پایان دولت آنان در حدود سال 357ق. ادامه یافت.<ref>نک: تاریخ مکه، سباعی، ص227-229.</ref> در طول حکومت اخشیدیان، وضعیت سیاسی مکه بحرانی بود.<ref>تاریخ مکه، سباعی، ص175.</ref> معزالدوله بویهی به سال 342ق. کاروان حاجیان عراق را با دو [[امیر الحاج]] به نامهای ابوالحسن محمد بن عبدالله و ابوعبدالله احمد بن عمر بن یحیی، به مکه گسیل داشت.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص398؛ تاریخ مکه، سباعی، ص227-228.</ref> آنها در مکه با سپاهیان ابن اخشید که برای دفاع از موقعیت وی همراه کاروان حاجیان مصر آمده بودند، درگیر شدند و توانستند با غلبه بر آنها به نام معزالدوله خطبه بخوانند.<ref>الکامل، ج8، ص506؛ اتحاف الوری، ج2، ص398.</ref> در سال 343ق. نیز میان کاروان اعزامی معزالدوله و اخشیدیان درگیری رخ داد. این بار نیز مصریان مغلوب گشتند و نخست به نام امیران آل بویه، رکن الدوله و معزالدوله و عزالدوله، و سپس ابن اخشید خطبه خوانده شد.<ref>منائح الکرم، ج2، ص201-202؛ افادة الانام، ج3، ص72.</ref> | |||
از امیران انتخاب شده اخشیدیان بر مکه، کمتر سخن گفتهاند و شماری از تاریخنگاران به صراحت یاد کردهاند که امیران مکه در این دوران را نمیشناسند.<ref>امراء البلد الحرام، ص27؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص127.</ref> به گزارش ابن ظهیره به سال 338ق. قاضی ابوجعفر محمد بن حسن عباسی از سوی علی بن اخشید، ولایت مکه را بر عهده داشته است.<ref>الجامع اللطیف، ص265؛ منائح الکرم، ج2، ص201-202؛ افادة الانام، ج3، ص72.</ref> سلطه اخشیدیان دیری نپایید و جعفر بن محمد از سادات حسنی به سال 356 یا 358ق. با تصرف مکه به آن پایان داد<ref>افادة الانام، ج3، ص75.</ref> و از آن پس امارت اشراف بر مکه آغاز شد و خاندانی از آنان تا دوران آل سعود بر آن شهر امارت کردند. | |||
==امارت مکه در دوران فاطمیان== | ==امارت مکه در دوران فاطمیان== | ||