در حال ویرایش اوس
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{در دست ویرایش|ماه=[[اردیبهشت]]|روز=[[۱۱]]|سال=[[۱۳۹۷]]|کاربر=E ebrahimi }} | ||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
}} | |||
[[رده:مقالههای در دست ویرایش]] | |||
اوس، از نسل [[اوس بن حارثة بن ثعلبة بن عمرو]] و از قبایل اصلی ساکن در [[مدینه]] همزمان با ظهور [[اسلام]] است. پیشینه این قبیله به [[بنیازد]] از قبایل [[یمن]] میرسد که در تاریخ گزارشهایی از مهاجرت آنان به یثرب وجود دارد. اوس فقط یک پسر به نام مالک داشته که دارای پنج پسر بوده و طوائف اوسی از آنها ریشه گرفتهاند. نبردهاای زیادی میان قبایل اوس و [[خزرج]] به وقوع پیوسته ولی در مورد اینکه تمام شاخههای اوسی در این نبردها شرکت کرده باشند اطلاعی در دست نیست. در مورد عقاید و باورهای اوسیان قبل از اسلام باید گفت که اوسیان به خاطر معاشرت طولانی با یهودیان به آیین [[یهودیت]] گرایش داشتند. | |||
البته [[مسیحیت]] کم و بیش و نیز [[بتپرستی]] هم جزء آیین اوسیان به شمار میرفت. اوسیان بتپرست، منات را عبادت می کردند و به اوس منات شهرت داشتند که بعد از اسلام آوردن از طرف [[پیامبر(ص)]] اوس الله نام گرفتند. آنان [[مناسک حج]] مخصوصی متأثر از آیین ابراهیمی داشتند و برای منات طواف و قربانی انجام می دادند. | البته [[مسیحیت]] کم و بیش و نیز [[بتپرستی]] هم جزء آیین اوسیان به شمار میرفت. اوسیان بتپرست، منات را عبادت می کردند و به اوس منات شهرت داشتند که بعد از اسلام آوردن از طرف [[پیامبر(ص)]] اوس الله نام گرفتند. آنان [[مناسک حج]] مخصوصی متأثر از آیین ابراهیمی داشتند و برای منات طواف و قربانی انجام می دادند. | ||
خط ۲۷: | خط ۱۰: | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
قبیله اوس از نسل [[اوس بن حارثة بن ثعلبة بن عمرو]]، از زیر مجموعههای [[قبیله ازد|قبیله یمنی اَزْد]] بود.<ref>جمهرة النسب، ج2، ص363 به بعد.</ref> از پیشینه آنان در [[یمن]] تا شیوه انتقال و استقرارشان در [[یثرب]] جز گزارشهایی افسانهگونه در منابع سده سوم ق. آگاهیهای درخور اعتماد در دست نیست که [[ابنهشام]] کاملترین آنها را آورده است.<ref>التیجان، ص293-302.</ref> مطالعات باستانشناسان و دیگر محققان معاصر نیز به دیدگاهی یکسان در این زمینه نیانجامیده است.<ref>دراسات تاریخیه، ج1، ص311-352.</ref> شاید بتوان با بررسی نسب انصاریان معاصر با [[پیامبر]] که یازده تا هفده واسطه میان آنان و اوس وجود داشت،<ref>نک: الطبقات الکبری.</ref> به هنگام تقریبی این مهاجرت دست یافت. بر این اساس، با عنایت به میانگین سی سال برای هر نسل، میتوان سکونت اوس در یثرب را تا ظهور پیامبر(ص) از حدود 330 تا 500 سال دانست. | قبیله اوس از نسل [[اوس بن حارثة بن ثعلبة بن عمرو]]، از زیر مجموعههای [[قبیله ازد|قبیله یمنی اَزْد]] بود.<ref>جمهرة النسب، ج2، ص363 به بعد.</ref> از پیشینه آنان در [[یمن]] تا شیوه انتقال و استقرارشان در [[یثرب]] جز گزارشهایی افسانهگونه در منابع سده سوم ق. آگاهیهای درخور اعتماد در دست نیست که [[ابنهشام]] کاملترین آنها را آورده است.<ref>التیجان، ص293-302.</ref> مطالعات باستانشناسان و دیگر محققان معاصر نیز به دیدگاهی یکسان در این زمینه نیانجامیده است.<ref>دراسات تاریخیه، ج1، ص311-352.</ref> شاید بتوان با بررسی نسب انصاریان معاصر با [[پیامبر]] که یازده تا هفده واسطه میان آنان و اوس وجود داشت، <ref>نک: الطبقات الکبری.</ref> به هنگام تقریبی این مهاجرت دست یافت. بر این اساس، با عنایت به میانگین سی سال برای هر نسل، میتوان سکونت اوس در یثرب را تا ظهور پیامبر(ص) از حدود 330 تا 500 سال دانست. | ||
==اوس در جاهلیت== | ==اوس در جاهلیت== | ||
مهاجرت کلان قبیله ازد از جنوب یمن به شمال آن، به رهبری جدّ دوم اوس، عَمرو ملقب به مُزَیْقیاء حاکم منطقه [[سبأ]] و رئیس قبیله ازد، صورت گرفت.<ref>المعارف، ص640؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص203.</ref> در پی او پسرش ثَعْلَبَه ملقب به عَنْقاء، رهبری ازد را بر عهده گرفت و در دوران او مهاجرت ازد از حاشیه دریای سرخ تا [[شام]] ادامه یافت.<ref>المقتضب، ص220؛ وفاء الوفاء، ج1، ص138، 172.</ref> در پی ثعلبه، پسرش حارثه به عنوان رهبر قبایل مهاجر که در این هنگام به غَسّان شهره بودند، برگزیده شد.<ref>وفاء الوفاء، ج1، ص134، 137.</ref> وی در آغاز رویاروییهایی را در شام بر ضدّ [[روم]] رهبری کرد؛ اما به مرور زیر تاثیر عموی خود جَفْنَه، در حاشیه قرار گرفت و سپس همراه خاندانش به یثرب آمد و پس از بستن پیمانی با حاکمان آنجا، در حومه آن شهر اقامت کرد.<ref>التیجان، ص293-297.</ref> | مهاجرت کلان قبیله ازد از جنوب یمن به شمال آن، به رهبری جدّ دوم اوس، عَمرو ملقب به مُزَیْقیاء حاکم منطقه [[سبأ]] و رئیس قبیله ازد، صورت گرفت.<ref>المعارف، ص640؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص203.</ref> در پی او پسرش ثَعْلَبَه ملقب به عَنْقاء، رهبری ازد را بر عهده گرفت و در دوران او مهاجرت ازد از حاشیه دریای سرخ تا [[شام]] ادامه یافت.<ref>المقتضب، ص220؛ وفاء الوفاء، ج1، ص138، 172.</ref> در پی ثعلبه، پسرش حارثه به عنوان رهبر قبایل مهاجر که در این هنگام به غَسّان شهره بودند، برگزیده شد.<ref>وفاء الوفاء، ج1، ص134، 137.</ref> وی در آغاز رویاروییهایی را در شام بر ضدّ [[روم]] رهبری کرد؛ اما به مرور زیر تاثیر عموی خود جَفْنَه، در حاشیه قرار گرفت و سپس همراه خاندانش به یثرب آمد و پس از بستن پیمانی با حاکمان آنجا، در حومه آن شهر اقامت کرد.<ref>التیجان، ص293-297.</ref> | ||
به تدریج و با افزایش جمعیت، اوسیان توانستند در یثرب برای خود جایگاهی بیابند.<ref>التیجان، ص302؛ السیرة النبویه، ج1، ص13.</ref> از این زمان تا مدتی دور، از اوس و [[خزرج]] که با هم نسب مشترک داشتند و به فرزندان قیله، دختر [[ارقم بن عمرو بن جفنه]])،<ref>جمهرة انساب العرب، ص332؛ جمهرة النسب، ج2، ص370.</ref> مشهور بودند، آگاهی چندان در دست نیست. گویا جمعیت اوس در این زمان، نسبت به خزرج کمتر افزایش یافته بود. آنان مدتی را نیز زیر سلطه یهودیان یثرب سپری کردند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص197؛ جمهرة النسب، ج2، ص269؛ نسب معد، ج2، ص7204.</ref> | به تدریج و با افزایش جمعیت، اوسیان توانستند در یثرب برای خود جایگاهی بیابند.<ref>التیجان، ص302؛ السیرة النبویه، ج1، ص13.</ref> از این زمان تا مدتی دور، از اوس و [[خزرج]] که با هم نسب مشترک داشتند و به فرزندان قیله، دختر [[ارقم بن عمرو بن جفنه]])، <ref>جمهرة انساب العرب، ص332؛ جمهرة النسب، ج2، ص370.</ref> مشهور بودند، آگاهی چندان در دست نیست. گویا جمعیت اوس در این زمان، نسبت به خزرج کمتر افزایش یافته بود. آنان مدتی را نیز زیر سلطه یهودیان یثرب سپری کردند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج1، ص197؛ جمهرة النسب، ج2، ص269؛ نسب معد، ج2، ص7204.</ref> | ||
==شاخههای اصلی اوس== | ==شاخههای اصلی اوس== | ||
نسبشناسان برای اوس تنها یک فرزند به نام مالک نام بردهاند که پنج پسر داشت و طوایف اوسی همگی از آنها ریشه گرفتهاند. | در آستانه ظهور [[اسلام]]، اوس به یک قبیله بزرگ با زیر شاخههای گوناگون تبدیل شده بود. نسبشناسان برای اوس تنها یک فرزند به نام مالک نام بردهاند که پنج پسر داشت و طوایف اوسی همگی از آنها ریشه گرفتهاند. عَوف یکی از آن پسران بود که از نسل او تیرههای گوناگون از [[بنیعمرو بن عوف]]، [[بنیضبیعة بن زید|بنیضُبَیعَة بن زید]]، [[بنیامیة بن زید]]، [[بنیعبید بن زید|بنیعُبَید بن زید]]، [[بنیجحجبا بن کلفه|بنیجَحجَبا بن کلفه]]، [[بنیسمیع]] (بنی لوذان بن عمرو بن عوف) و [[بنیمعاویه]] پدید آمدند.<ref>جمهرة انساب العرب، ص470.</ref> جز بنیمعاویه که به دلیل اختلاف درونی از آنها جدا شدند، دیگر طوایف منشعب از نخستین شاخه اوس یعنی «عَوف» در یثرب بالا ([[عوالی]]) و به صورت مشخص در [[قبا|قُبا]] ساکن بودند.<ref>جمهرة انساب العرب، ص470.</ref> | ||
===احیحة بن جلاح=== | |||
از شخصیتهای شناخته شده عوفی در روزگار جاهلیت میتوان به [[احیحة بن جلاح|اُحَیحَة بن جُلاح]] از طایفه بنیجحجبا اشاره کرد که از معاصران جد دوم پیامبر، [[هاشم]]، شمرده میشد.<ref>الطبقات، ج1، ص64؛ السیرة النبویه، ج1، ص137؛ المعارف، ص130.</ref> نفوذ و قدرت سیاسی احیحه در دوران خود بیش از دیگر سران اوس بود. وی در هماوردی با یکی از سران خزرج، خود را والاتر از همه خواند و بر سر همین ادعا با طایفه خزرجی [[بنیسالم]] در همسایگی خویش وارد نبرد شد و به پیروزی رسید.<ref>الاغانی، ج3، ص21؛ الکامل، ج1، ص658-659.</ref> با کشته شدن یکی از خزرجیان طائفه [[بنینجار]] به دستور احیحه و خونخواهی آنان، بار دیگر نبرد میان دو گروه آغاز گشت. گر چه در این نبرد، احیحه ناکام شد، <ref>الکامل، ج1، ص660-661.</ref> آتش نبرد میان اوس و خزرج همچنان برافروخته ماند. | |||
===سوید بن صامت=== | |||
[[سوید بن صامت|سُوَید بن صامت]] نیز از شخصیتهای برجسته این شاخه به شمار میرود. وی از اندک اشرافی بود که توانست لقب کامل را به سبب حکمت در شعر و شرافت در میان قومش دریافت کند.<ref>فتوح البلدان، ص455-456؛ الاستیعاب، ج2، ص677.</ref> مادر او لیلی دختر عمرو، خاله [[عبدالمطلب]] جد پیامبر(ص) است و از بستگان مادری پیامبر(ص) به شمار میآید.<ref>البدایة و النهایه، ج3، ص147.</ref> وی در سفر حجی که در کهنسالی به [[مکه]] داشت، از سوی پیامبر(ص) به اسلام دعوت شد؛ اما پاسخی مشخص به ایشان نداد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص427؛ الاستیعاب، ج2، ص677؛ تاریخ طبری، ج2، ص352.</ref> در پی بازگشت به یثرب، در موقعیتی غافلگیر شد و به دست برخی خزرجیان به قتل رسید و از آن پس، [[نبرد بعاث|نبرد بُعاث]] آغاز گشت.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص238؛ الطبقات، ج3، ص417.</ref> برخی قتل او را در بعاث و در حال مسلمانی دانستهاند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص427؛ تاریخ طبری، ج2، ص352؛ الاستیعاب، ج2، ص677.</ref> | |||
===عبدعمرو بن صیفی=== | |||
شخصیت با نفوذ دیگر این شاخه، [[عبدعمرو بن صیفی|عبدعمرو بن صَیفی]]، پدر [[حنظله غسیل الملائکه]]، نام داشت که به ابوعامر راهب مشهور بود. وی در روزگار جاهلیت [[بتپرستی]] را ترک کرد و به آیین [[مسیحیت]] یا [[حنیفیت]] گروید.<ref>الطبقات، ج5، ص48؛ انساب الاشراف، ج1، ص281.</ref> او کنار دو رهبر دیگر اوس که از شاخههای دیگر بودند، نبرد بعاث را برنامهریزی کرد.<ref>الاغانی، ج17، ص123-130.</ref> سخن [[مقریزی|مِقریزی]] که وی را «راس الاوس» دانسته، <ref>امتاع الاسماع، ج1، ص132.</ref> بیانگر جایگاه وی نزد اوسیان است. | |||
===ابوعفک=== | |||
ابوعفک، شاعر اوسی و یهودی طایفه بنیعمرو بن عوف که صد و اندی سال زندگی کرد، در دوره اسلامی تاثیرگذار بود.<ref>المغازی، ج1، ص174؛ الطبقات، ج2، ص28؛ ج3، ص366.</ref> از دیگر شاعران آنان میتوان به [[عبید بن ناقد]] از طایفه جَحجَبا که سرودههایی در [[نبرد سراره]] میان [[بنیحارث]] از خزرج و بنیعمرو بن عوف و نیز [[نبرد بقیع]] سرود<ref>تاریخ دمشق، ج59، ص434؛ الکامل، ج1، ص664، 673.</ref> و همچنین [[درهم بن زید]] که سرودههایی در [[نبرد سمیر]] سرود، اشاره کرد.<ref>الاغانی، ج3، ص17.</ref> عصماء دختر مروان یهودی نیز از این تیره بود که در پی هجرت، [[پیامبر(ص)]] را هجو و از اسلام بدگویی میکرد و به قتل رسید.<ref>المغازی، ج1، ص172؛ انساب الاشراف، ج1، ص373؛ بحار الانوار، ج108، ص277.</ref> | |||
===مرة بن مالک=== | |||
مُرّة بن مالک از دیگر فرزندان اوس است که طوایف [[بنیوائل بن زید]]، بنیامیة بن زید و [[بنیعطیة بن زید]] از او پدید آمدند و به [[جعادره]] شهرت یافتند. اینان همچون شاخه عوف در یثرب بالا میزیستند. [[ابوقیس بن اسلت وائلی|ابوقَیس بن اَسلَت وائلی]] از رهبران و شاعران این شاخه پیش از اسلام بود<ref>طبقات الشعراء، ص119؛ السیرة النبویه، ج1، ص58-59؛ وفاء الوفاء، ج1، ص179.</ref> که به سبب ازدواج با یکی از زنان قریشی، با قریشیان ارتباط داشت.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص283، 437.</ref> وی در نبردهای اوس و خزرج از جمله درگیری با بنیمازن بن نجار، <ref>الکامل، ج1، ص665.</ref> نبرد بقیع<ref>الکامل، ج1، ص674.</ref> و نخستین [[نبرد فجار]] <ref>الکامل، ج1، ص676.</ref> فرماندهی اوسیان را بر عهده داشت. برخی وی را از [[بنیخطمه]]، شاخه دیگر اوس، میدانند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص58؛ الطبقات، ج4، ص383.</ref> [[شاس بن قیس]] نیز از اشراف و سران برجسته بنیعطیة بن زید بود که برجی در یثرب ساخته بود<ref>جمهرة النسب، ج2، ص405؛ جمهرة انساب العرب، ص346؛ وفاء الوفاء، ج1، ص156.</ref> که به نام خودش شناخته میشد. | |||
===جشم بن مالک=== | |||
جُشَم فرزند دیگر مالک بود که طایفه [[بنیخطمه|بنیخَطَمَه]] به او میرسد.<ref>جمهرة انساب العرب، ص345.</ref> از بنیخطمه در روزگار جاهلیت آگاهی چندان در دست نیست، جز آنکه در نبرد سمیر کنار طایفه اوسی بنیعمرو بن عوف و رهبرش احیحة بن جلاح قرار گرفت.<ref>الاغانی، ج3، ص16.</ref> | |||
===امرؤالقیس بن مالک=== | |||
از [[امرؤالقیس بن مالک]]، فرزند دیگر اوس، دو طایفه بنیواقف و بنیسلم منشعب شد. سکونتگاه این دو شاخه نیز کنار [[مسجد فضیخ]] قرار داشت.<ref>جمهرة انساب العرب، ص344؛ وفاء الوفاء، ج1، ص156.</ref> در پی درگیری این دو طایفه با یکدیگر، بنیسلم به قُبا مهاجرت کرد و به شاخه اوسی عوف پیوست.<ref>جمهرة النسب، ج2، ص403-404؛ جمهرة انساب العرب، ص345؛ وفاء الوفاء، ج1، ص156.</ref> درباره این دو طایفه آگاهیهای دیگر در دست نیست. | |||
===عمرو بن مالک=== | |||
عمرو معروف به نبیت فرزند دیگر مالک است که طوایف سهگانه [[بنیعبدالاشهل|بنیعبدالاشهَل]]، [[بنیظفر]] و [[بنیحارثه]] به آن میرسند.<ref>جمهرة انساب العرب، ص471؛ وفاء الوفاء، ج1، ص153-154.</ref> اینان در یثربِ پایین زندگی میکردند. به دلیل اختلافهای درون شاخهای، بنیحارثه زیر فشار بنیعبدالاشهل ناچار به ترک منطقه شد و به [[خیبر]] رفت؛ اما با وساطتهای پسین بازگشت و در مناطق شمالیتر اقامت کرد.<ref>نک: وفاء الوفاء، ج1، ص153.</ref> بنیظفر در روزگار جاهلیت به دلیل ستیزهای خونین با طایفه خزرجی بنیمالک بن نجار، وارد نبرد شده بود.<ref>الکامل، ج1، ص666.</ref> | |||
بنی عبد الاشهل بزرگترین و مؤثرترین طایفه اوسی این شاخه است که در تحولات پیش از اسلام حضور برجستهای داشته است. بر پایه سخن ابناثیر، نخستین نبرد آنها با خزرج، نبردی است که بر سر خون یکی از همپیمانانش با بنینجار خزرجی آغاز کرد.<ref>الکامل، ج1، ص668.</ref> | |||
===حضیر بن سماک اشهلی=== | |||
از شخصیتهای شناخته شده این شاخه، میتوان از [[حضیر بن سماک اشهلی|حُضَیر بن سِماک اشهلی]] یاد کرد که در نبردهای سراره، حاطب بقیع و بعاث، اوس را بر ضد خزرج رهبری کرد. برنامهریزی نبرد بعاث، بزرگترین نبرد اوس و خزرج که با مشارکت و حضور قبایل و همپیمانان خارجی دو طرف رخ داد، با همت و تلاش وی صورت گرفت و چون در صحنه نبرد اوسیان پا به فرار گذاشتند، او با نیزه خود را مجروح ساخت. این کار وی باعث شد تا اوسیان که پیش از آن شکست خورده بودند، به حمایت از او به میدان بازگردند و نبرد به سود آنان و با کشتن رئیس خزرجیان، [[عمرو بن نعمان]]، و آتش زدن خانه و نخلستانهایشان به پایان رسید.<ref>الاغانی، ج17، ص85؛ امتاع الاسماع، ج9، ص187.</ref> او در پی همین جراحت دوام نیاورد و درگذشت.<ref>الکامل، ج1، ص662-672، 675؛ امتاع الاسماع، ج9، ص187-188.</ref> | |||
[[معاذ بن نعمان اشهلی]] نیز از رهبران و اشراف این شاخه بود که در نبرد فارع میان بنونجار و بنیعبدالاشهل، طایفه خود را به نبرد با طایفه خزرجی بنیمالک بن نجار برد.<ref>الکامل، ج1، ص669-670.</ref> [[سعد بن معاذ اشهلی]] از رهبران اوس در دوران [[پیامبر(ص)]] فرزند او است.<ref>الاستیعاب، ج2، ص602.</ref> | |||
از بزرگان بنیحارثه نیز میتوان از [[اوس بن قیظی]] و [[مجدعة بن حارثه]] نام برد<ref>المغازی، ج1، ص157-494؛ السیرة النبویه، ج2، ص246؛ الطبقات، ج3، ص490؛ ج4، ص364-369.</ref> که در گزارشهای پیش از اسلام، کمتر از آنان یاد شده است. قَیس بن خَطیم از بنیظفر، از شاعران برجسته این شاخه است که در برابر شاعران خزرج به هماوردی میپرداخت. پیش از هجرت پیامبر(ص) همسر وی به پیامبر ایمان آورده بود. در سفری که به [[مکه]] آمد، پیامبر(ص) به وی درباره همسرش سفارش کرد. وی پیش از هجرت پیامبر(ص) به دست برخی خزرجیان به قتل رسید.<ref>الاغانی، ج3، ص10.</ref> | |||
==نبردهای اوس و خزرج== | ==نبردهای اوس و خزرج== | ||
در منابع تاریخی، نبردهای گوناگون را به اوس و خزرج نسبت دادهاند.<ref>الکامل، ج1، ص658-684.</ref> از میان 13 درگیری که [[ابناثیر]] گزارش کرده، هفت درگیری میان شاخهای از اوس با شاخهای از خزرج روی داده است. از شش نبرد دیگر، جز بُعاث که به نظر همه تاریخنگاران میان تمام شاخههای اوس و خزرج روی داده، یعنی درگیریهای سمیر، ربیع، بَقیع، فِجار اول و فجار دوم آگاهیهای تفصیلی از جمله حضور شاخهها و زیرشاخههای اوس یا خزرج در دست نیست و فقط گفتهاند که این نبرد میان اوس و خزرج روی داده است.<ref>الکامل، ج1، ص658-684.</ref> | در منابع تاریخی، نبردهای گوناگون را به اوس و خزرج نسبت دادهاند.<ref>الکامل، ج1، ص658-684.</ref> از میان 13 درگیری که [[ابناثیر]] گزارش کرده، هفت درگیری میان شاخهای از اوس با شاخهای از خزرج روی داده است. از شش نبرد دیگر، جز بُعاث که به نظر همه تاریخنگاران میان تمام شاخههای اوس و خزرج روی داده، یعنی درگیریهای سمیر، ربیع، بَقیع، فِجار اول و فجار دوم آگاهیهای تفصیلی از جمله حضور شاخهها و زیرشاخههای اوس یا خزرج در دست نیست و فقط گفتهاند که این نبرد میان اوس و خزرج روی داده است.<ref>الکامل، ج1، ص658-684.</ref> | ||
==باورهای | ==اعتقادات و باورهای اوس== | ||
===یهودیت=== | ===رواج یهودیت=== | ||
منابع از رواج آیین [[یهود]] در میان یثربیان حکایت دارد. در ریشهیابی روابط آنها با یهود، نشانههایی از ارتباط نیاکان اوس با کاهنان یهود یمن دیده میشود.<ref>نسب معد، ج2، ص1-2.</ref> نخستین و جامعترین سند درباره یهودیان اوس، عهدنامهای است که پیامبر(ص) در آغاز ورود خود به مدینه میان تیرههای گوناگون بست که در آن به یهودیان اوس تصریح شده است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص501.</ref> | منابع از رواج آیین [[یهود]] در میان یثربیان حکایت دارد. در ریشهیابی روابط آنها با یهود، نشانههایی از ارتباط نیاکان اوس با کاهنان یهود یمن دیده میشود.<ref>نسب معد، ج2، ص1-2.</ref> نخستین و جامعترین سند درباره یهودیان اوس، عهدنامهای است که پیامبر(ص) در آغاز ورود خود به مدینه میان تیرههای گوناگون بست که در آن به یهودیان اوس تصریح شده است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص501.</ref> | ||
درباره رواج دین [[مسیحیت]] در یثرب، آگاهیهای تاریخی محدود، از جمله گزارشهایی از تاثیر بازرگانان مسیحی بر جوانان یثرب و تغییر کیش آنها به مسیحیت در منابع اسلامی دیده میشود.<ref>جامع البیان، ج3، ص22؛ مجمع البیان، ج2، ص630.</ref> ابوعامر از بزرگان اوس در دوران مهاجرت پیامبر به مدینه، | میتوان معاشرت طولانی اوسیان با یهودیان را عمدهترین عامل گرایش آنان به این آیین دانست. مفسران مسلمان در این زمینه به عللی همچون استفاده اوسیان از دایههای یهودی برای نوزادان و کودکانشان اشاره کردهاند.<ref>جامع البیان، ج3، ص23-24؛ اسباب النزول، ص53.</ref> نزدیکی سکونتگاههای اوس و یهود یثرب را میتوان از دیگر عوامل گرایش به یهودیگری دانست.<ref>وفاء الوفاء، ج1، ص198.</ref> این مجاورت زمینه ارتباط بیشتر و نزدیکتر آنها را فراهم آورد تا جایی که به برقراری پیمانهای سیاسی میان آنان و یهود [[بنینضیر]] و [[بنیقریظه]] انجامید.<ref>الاغانی، ج3، ص26.</ref> این ارتباط بیش از پیمان خزرج با [[بنیقینقاع]] موثر بود؛ زیرا بنینضیر و بنیقریظه خود را از آن رو که نسب به [[هارون]] میرساندند، کاهن مینامیدند و اعتبار مذهبی ویژه برای خود باور داشتند؛ اما بنیقینقاع چنین ادعایی نداشت.<ref>النهایه، ج4، ص215؛ وفاء الوفاء، ج1، ص171.</ref> | ||
همچنین برخی اوسیان برای حل و فصل دعاوی خود به کاهنان یهودی مراجعه میکردند<ref>اسباب النزول، ص107.</ref> و زمانی که زنی از آنها نگران مرگ نوزاد یا کودک خود میشد، نذر میکرد در صورت بهبود، فرزند خود را یهودی کند.<ref>جامع البیان، ج3، ص21؛ اسباب النزول، ص52.</ref> این گزارشها به خوبی از اعتبار آیین یهودی در میان جمعی از اوسیان حکایت دارد. | |||
آنان زیر تاثیر یهودیان، به محدودیتهایی در روابط جنسی خود با همسرانشان پایبند بودند. آیه 223 [[سوره بقره]] در این زمینه نازل شد و چنین محدودیتهایی را بیاساس دانست: <ref>صحیح مسلم، ج2، ص1058؛ مجمع البیان، ج2، ص564.</ref> {نِساؤُکُم حَرثٌ لَکُم فَاتوا حَرثَکُم... }. | |||
===رواج مسیحیت=== | |||
درباره رواج دین [[مسیحیت]] در یثرب، آگاهیهای تاریخی محدود، از جمله گزارشهایی از تاثیر بازرگانان مسیحی بر جوانان یثرب و تغییر کیش آنها به مسیحیت در منابع اسلامی دیده میشود.<ref>جامع البیان، ج3، ص22؛ مجمع البیان، ج2، ص630.</ref> ابوعامر از بزرگان اوس در دوران مهاجرت پیامبر به مدینه، زیر تاثیر مسیحیت قرار گرفته بود.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص281.</ref> | |||
===بتپرستی=== | ===بتپرستی=== | ||
اوس همچون دیگر شاخههای ازدی ساکن در یمن الهههای گوناگون داشت.<ref>تاریخ عرب قبل از اسلام، ص360-367.</ref> آنان بت مَنات را که در ساحل دریای سرخ در منطقه مُشَلَّل و در جایی به نام [[قدید|قُدید]]، میان مکه و مدینه<ref>الاصنام، ص13.</ref> معبدی داشت، میپرستیدند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص85؛ الطبقات، ج2، ص111؛ الاصنام، ص13.</ref> بسیاری از بتهای یثرب از چوب بودند.<ref>وفاء الوفاء، ج1، ص249.</ref> در منابع به بتهای فراوان میان تیرههای اوسی چون بنیعبد الاشهل،<ref>الطبقات، ج3، ص321.</ref> بنیواقف،<ref>اسد الغابه، ج4، ص630.</ref> بنیحارثه،<ref>الطبقات، ج3، ص343.</ref> بنیبَیاضه<ref>الطبقات، ج3، ص448.</ref> و بنیخَطْمَه<ref>الطبقات، ج4، ص279.</ref> اشاره شده است. | اوس همچون دیگر شاخههای ازدی ساکن در یمن الهههای گوناگون داشت.<ref>تاریخ عرب قبل از اسلام، ص360-367.</ref> آنان بت مَنات را که در ساحل دریای سرخ در منطقه مُشَلَّل و در جایی به نام [[قدید|قُدید]]، میان مکه و مدینه <ref>الاصنام، ص13.</ref> معبدی داشت، میپرستیدند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص85؛ الطبقات، ج2، ص111؛ الاصنام، ص13.</ref> بسیاری از بتهای یثرب از چوب بودند.<ref>وفاء الوفاء، ج1، ص249.</ref> در منابع به بتهای فراوان میان تیرههای اوسی چون بنیعبد الاشهل، <ref>الطبقات، ج3، ص321.</ref> بنیواقف، <ref>اسد الغابه، ج4، ص630.</ref> بنیحارثه، <ref>الطبقات، ج3، ص343.</ref> بنیبَیاضه<ref>الطبقات، ج3، ص448.</ref> و بنیخَطْمَه<ref>الطبقات، ج4، ص279.</ref> اشاره شده است. | ||
===اسلام=== | ===اسلام=== | ||
با ورود پیامبر(ص) به مدینه، برخی تیرههای اوسی مسلمان شدند. شماری همچون بنیواقف، بنیخَطْمَه، بنیوائل و بنیامیه که به آنها اوس مَنات گفته میشد،<ref>الاغانی، ج17، ص84.</ref> تا سال پنجم ق. به [[بتپرستی]] ادامه دادند و در پی اسلام آوردن به «اوس الله» شهرت یافتند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص437، 500؛ الطبقات، ج4، ص384؛ تاریخ طبری، ج2، ص90.</ref> | با ورود پیامبر(ص) به مدینه، برخی تیرههای اوسی مسلمان شدند. شماری همچون بنیواقف، بنیخَطْمَه، بنیوائل و بنیامیه که به آنها اوس مَنات گفته میشد، <ref>الاغانی، ج17، ص84.</ref> تا سال پنجم ق. به [[بتپرستی]] ادامه دادند و در پی اسلام آوردن به «اوس الله» شهرت یافتند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص437، 500؛ الطبقات، ج4، ص384؛ تاریخ طبری، ج2، ص90.</ref> | ||
==حجگزاری اوس در جاهلیت== | ==حجگزاری اوس در جاهلیت== | ||
انجام دادن [[مناسک حج]] میتواند نشانه اثرپذیری ایشان از آیین ابراهیمی پیش از هجرت باشد. آنها در ماه ذیحجه [[احرام]] بسته، به مکه میرفتند و در پی [[طواف]] و [[وقوف در عرفات]] و [[منا]]، مکه را به قصد معبد منات در منطقه مُشَلَّل ترک میکردند و پس از ذکر تلبیه منات، طواف و قربانی مینمودند و سرهای خود را تراشیده، از احرام بیرون میآمدند.<ref>الاصنام، ص14؛ اخبار مکه، ج1، ص125؛ معجم البلدان، ج5، ص204.</ref> آنها برای منات چنین تلبیه میگفتند: «لبیک، اللهم لبیک، لولا ان بکرا دونک یبرّک الناس و یهجرونک. ما زال حج عثج یاتونک، انا علی عدوائهم من دونک».<ref>المحبر، ص313.</ref> | انجام دادن [[مناسک حج]] میتواند نشانه اثرپذیری ایشان از آیین ابراهیمی پیش از هجرت باشد. آنها در ماه ذیحجه [[احرام]] بسته، به مکه میرفتند و در پی [[طواف]] و [[وقوف در عرفات]] و [[منا]]، مکه را به قصد معبد منات در منطقه مُشَلَّل ترک میکردند و پس از ذکر تلبیه منات، طواف و قربانی مینمودند و سرهای خود را تراشیده، از احرام بیرون میآمدند.<ref>الاصنام، ص14؛ اخبار مکه، ج1، ص125؛ معجم البلدان، ج5، ص204.</ref> آنها برای منات چنین تلبیه میگفتند: «لبیک، اللهم لبیک، لولا ان بکرا دونک یبرّک الناس و یهجرونک. ما زال حج عثج یاتونک، انا علی عدوائهم من دونک». <ref>المحبر، ص313.</ref> | ||
اوسیان به بتهایی که بر [[صفا]] و [[مروه]] نصب شده بود، اعتقاد نداشتند. از این رو، سعی میان این دو کوه را تعظیم آن بتها شمرده، آن را انجام نمیدادند و به همین رو در پی اسلام نیز [[سعی]] میان صفا و مروه را از مصداقهای [[شرک]] میدانستند و از آن پرهیز میکردند. بدین دلیل، آیه 158 سوره بقره نازل شد و سعی را بخشی از مناسک حج دانست:<ref>جامع البیان، ج2، ص61-63؛ اسباب النزول، ص27-28.</ref> { | اوسیان به بتهایی که بر [[صفا]] و [[مروه]] نصب شده بود، اعتقاد نداشتند. از این رو، سعی میان این دو کوه را تعظیم آن بتها شمرده، آن را انجام نمیدادند و به همین رو در پی اسلام نیز [[سعی]] میان صفا و مروه را از مصداقهای [[شرک]] میدانستند و از آن پرهیز میکردند. بدین دلیل، آیه 158 سوره بقره نازل شد و سعی را بخشی از مناسک حج دانست: <ref>جامع البیان، ج2، ص61-63؛ اسباب النزول، ص27-28.</ref> {اِنَّ الصَّفا و المَروةَ مِن شَعائرِ اللّهِ فَمَن حَجَّ البَیتَ اَوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ اَن یَطَّوَّفَ بِهِما و مَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَاِنَّ اللهَ شَاکِرٌ عَلیم}. | ||
همچنین گزارش شده که آنها هر گاه به قصد [[حج]] یا [[عمره]] احرام میبستند، تا پایان مناسک، زیر سقف نمیرفتند. از این رو، هنگام ورود به منازل، برای آن که از زیر سر در خانه عبور نکنند، از روی دیوار یا از شکاف آن وارد خانه میشدند.<ref>جامع البیان، ج2، ص253-258.</ref> برخی این امر را به گروهی از آنان نسبت میدهند.<ref>جامع البیان، ج2، ص256؛ التبیان، ج2، ص142.</ref> این سنت از سوی بعضی از [[انصار]] در پی اسلام نیز تکرار شد که آیه 189 بقره آنان را از این کار بازداشت و آن را امری ناپسند دانست:<ref>جامع البیان، ص255-258؛ مجمع البیان، ج2، ص508.</ref> { | همچنین گزارش شده که آنها هر گاه به قصد [[حج]] یا [[عمره]] احرام میبستند، تا پایان مناسک، زیر سقف نمیرفتند. از این رو، هنگام ورود به منازل، برای آن که از زیر سر در خانه عبور نکنند، از روی دیوار یا از شکاف آن وارد خانه میشدند.<ref>جامع البیان، ج2، ص253-258.</ref> برخی این امر را به گروهی از آنان نسبت میدهند.<ref>جامع البیان، ج2، ص256؛ التبیان، ج2، ص142.</ref> این سنت از سوی بعضی از [[انصار]] در پی اسلام نیز تکرار شد که آیه 189 بقره آنان را از این کار بازداشت و آن را امری ناپسند دانست: <ref>جامع البیان، ص255-258؛ مجمع البیان، ج2، ص508.</ref> {... و لَیسَ البِرُّ بِاَن تَاتوا البُیوتَ مِن ظُهورِها و لـکِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقی وَاتوا البُیوتَ مِن اَبوابِها واتَّقوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحون}. | ||
==گسترش اسلام در میان اوس== | ==گسترش اسلام در میان اوس== | ||
در اینکه نخستین مسلمانان یثرب از کدام طوایف بودند، گزارشهای گوناگون در دست است. اَوسیان معتقدند که [[ایاس بن معاذ اشهلی|ایاس بن مُعاذ اشهلی]] در یثرب پایین، نخستین یثربی است که دعوت پیامبر(ص) را پذیرفت. به گفته منابع، گروهی از اَوسیان در تدارک [[نبرد بعاث]] به مکه آمدند تا از آنان همپیمانی بگیرند. هیات اَوسی متشکل از 15 تن از طایفه بنیعبد الاشهل در مکه با پیامبر(ص) دیدار کرد و با دعوت او آشنا شد. در این گزارش، تنها به نام ایاس بن مُعاذ برادر سعد بن مُعاذ و [[انس بن رافع]] معروف به ابوحیسر تصریح شده است. ایاس پس از بازگشتن درگذشت و از آنجا که بستگانش [[تهلیل]] و [[تکبیر]] و [[تسبیح]] وی را بارها شنیده بودند، او را مسلمان میدانستند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص427-428؛ الطبقات، ج3، ص334؛ تاریخ طبری، ج2، ص353.</ref> بر پایه این گزارش، میتوان او را نخستین مسلمان یثربی دانست. برخی گزارشها از اسلامِ زنی اشهلی به نام حوّاء بنت یزید پیش از این دیدار یاد کردهاند که اسلام خود را از دیگران پنهان میکرد. از این رو، رسول خدا(ص) در دیدار هیات بنیعبد الاشهل، درباره او به همسرش قیس بن خطیم سفارش کرد.<ref>الاستیعاب، ج4، ص1814؛ اسد الغابه، ج6، ص73؛ الاصابه، ج8، ص91.</ref> | در اینکه نخستین مسلمانان یثرب از کدام طوایف بودند، گزارشهای گوناگون در دست است. اَوسیان معتقدند که [[ایاس بن معاذ اشهلی|ایاس بن مُعاذ اشهلی]] در یثرب پایین، نخستین یثربی است که دعوت پیامبر(ص) را پذیرفت. به گفته منابع، گروهی از اَوسیان در تدارک [[نبرد بعاث]] به مکه آمدند تا از آنان همپیمانی بگیرند. | ||
===اسلام بنیعبدالاشهل=== | |||
هیات اَوسی متشکل از 15 تن از طایفه بنیعبد الاشهل در مکه با پیامبر(ص) دیدار کرد و با دعوت او آشنا شد. در این گزارش، تنها به نام ایاس بن مُعاذ برادر سعد بن مُعاذ و [[انس بن رافع]] معروف به ابوحیسر تصریح شده است. ایاس پس از بازگشتن درگذشت و از آنجا که بستگانش [[تهلیل]] و [[تکبیر]] و [[تسبیح]] وی را بارها شنیده بودند، او را مسلمان میدانستند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص427-428؛ الطبقات، ج3، ص334؛ تاریخ طبری، ج2، ص353.</ref> بر پایه این گزارش، میتوان او را نخستین مسلمان یثربی دانست. برخی گزارشها از اسلامِ زنی اشهلی به نام حوّاء بنت یزید پیش از این دیدار یاد کردهاند که اسلام خود را از دیگران پنهان میکرد. از این رو، رسول خدا(ص) در دیدار هیات بنیعبد الاشهل، درباره او به همسرش قیس بن خطیم سفارش کرد.<ref>الاستیعاب، ج4، ص1814؛ اسد الغابه، ج6، ص73؛ الاصابه، ج8، ص91.</ref> | |||
سپس به سال 11 بعثت، در دیدار یثربیان با [[پیامبر(ص)]] به روایت [[عروة بن زبیر]]، دو تن از اوسیان در این دیدار شرکت کردند.<ref>الطبقات، ج1، ص219.</ref> اما ابناسحق تنها به حضور شش خزرجی اشاره نموده و از هیچ اوسی یاد نکرده است.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص354؛ الطبقات، ج1، ص169.</ref> در [[بیعت عقبه اول]] (12بعثت) از حضور دو تن از اوسیان یاد شده است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص433.</ref> در پی این پیمان، پیامبر(ص) برای دعوت یثربیان به اسلام، [[مصعب بن عمیر]] را به یثرب فرستاد که با تبلیغات او همه افراد طایفه اوسی عبدالاشهل به رهبری سعد بن معاذ مسلمان شدند. اما این رخداد برای دیگر طوایف یثرب روی نداد. | سپس به سال 11 بعثت، در دیدار یثربیان با [[پیامبر(ص)]] به روایت [[عروة بن زبیر]]، دو تن از اوسیان در این دیدار شرکت کردند.<ref>الطبقات، ج1، ص219.</ref> اما ابناسحق تنها به حضور شش خزرجی اشاره نموده و از هیچ اوسی یاد نکرده است.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص354؛ الطبقات، ج1، ص169.</ref> در [[بیعت عقبه اول]] (12بعثت) از حضور دو تن از اوسیان یاد شده است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص433.</ref> در پی این پیمان، پیامبر(ص) برای دعوت یثربیان به اسلام، [[مصعب بن عمیر]] را به یثرب فرستاد که با تبلیغات او همه افراد طایفه اوسی عبدالاشهل به رهبری سعد بن معاذ مسلمان شدند. اما این رخداد برای دیگر طوایف یثرب روی نداد. | ||
خط ۸۲: | خط ۱۱۲: | ||
===زمینهسازی هجرت پیامبر=== | ===زمینهسازی هجرت پیامبر=== | ||
اوسیان در [[بیعت عقبه دوم]] (13 بعثت) با یازده تن حضورداشتند. این پیمان با حضور حدود 72 یثربی بسته شد و زمینهساز هجرت پیامبر(ص) به مدینه گشت. در این پیمان، دوازده تن از یثربیان از سوی پیامبر(ص) به عنوان نقیب تعیین شدند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص443؛ تاریخ طبری، ج2، ص363؛ البدایة و النهایه، ج3، ص160.</ref> در ماجرای این بیعت و گفتوگو میان پیامبر و مسلمانان یثرب، [[ابوالهیثم اشهلی اوسی]] به نمایندگی از اوسیان بر حمایت قطعی خود از پیامبر تاکید کرد.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص442.</ref> | اوسیان در [[بیعت عقبه دوم]] (13 بعثت) با یازده تن حضورداشتند. این پیمان با حضور حدود 72 یثربی بسته شد و زمینهساز هجرت پیامبر(ص) به مدینه گشت. در این پیمان، دوازده تن از یثربیان از سوی پیامبر(ص) به عنوان نقیب تعیین شدند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص443؛ تاریخ طبری، ج2، ص363؛ البدایة و النهایه، ج3، ص160.</ref> در ماجرای این بیعت و گفتوگو میان پیامبر و مسلمانان یثرب، [[ابوالهیثم اشهلی اوسی]] به نمایندگی از اوسیان بر حمایت قطعی خود از پیامبر تاکید کرد.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص442.</ref> | ||
طی سه ماه در پی این پیمان، مسلمانان مکه که کمتر از صد تن بودند، به یثرب مهاجرت کردند.<ref>الطبقات، ج1، ص184.</ref> بسیاری از آنان در قُبا که موطن تیره اوسی عمرو بن عوف بود، مستقر شدند. منابع تاریخی از خانه [[سعد بن خیثمه]] به نام «بیت العزّاب»<ref>تاریخ طبری، ج2، ص382.</ref> (خانه مجرّدها) یا عصبه<ref>انساب الاشراف، ج1، ص258؛ الطبقات، ج2، ص352.</ref> یاد میکنند که مهاجران در آنجا گرد آمده بودند.<ref>الطبقات، ج2، ص352؛ وفاء الوفاء، ج1، ص192.</ref> | طی سه ماه در پی این پیمان، مسلمانان مکه که کمتر از صد تن بودند، به یثرب مهاجرت کردند.<ref>الطبقات، ج1، ص184.</ref> بسیاری از آنان در قُبا که موطن تیره اوسی عمرو بن عوف بود، مستقر شدند. منابع تاریخی از خانه [[سعد بن خیثمه]] به نام «بیت العزّاب»<ref>تاریخ طبری، ج2، ص382.</ref> (خانه مجرّدها) یا عصبه<ref>انساب الاشراف، ج1، ص258؛ الطبقات، ج2، ص352.</ref> یاد میکنند که مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. <ref>الطبقات، ج2، ص352؛ وفاء الوفاء، ج1، ص192.</ref> | ||
===هجرت پیامبر=== | ===هجرت پیامبر=== | ||
پیامبر(ص) در پی مهاجرت به یثرب با اقامت چهار روزه در قبا، مسجدی را در آنجا بنا نهاد که به مسجد قبا شهرت یافت.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص263-266؛ السیرة النبویه، ج1، ص494.</ref> امروز این مسجد از مهمترین یادمانهایی است که به اوسیان تعلق یافته و همچنان پا برجا است. با رسیدن [[علی بن ابیطالب(ع)]] از مکه، رسول خدا(ص) قبا را به سوی سکونتگاههای خزرجی ترک کرد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص493.</ref> | پیامبر(ص) در پی مهاجرت به یثرب با اقامت چهار روزه در قبا، مسجدی را در آنجا بنا نهاد که به مسجد قبا شهرت یافت.<ref>انساب الاشراف، ج1، ص263-266؛ السیرة النبویه، ج1، ص494.</ref> امروز این مسجد از مهمترین یادمانهایی است که به اوسیان تعلق یافته و همچنان پا برجا است. با رسیدن [[علی بن ابیطالب(ع)]] از مکه، رسول خدا(ص) قبا را به سوی سکونتگاههای خزرجی ترک کرد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص493.</ref> | ||
پس از جای گرفتن پیامبر(ص) در یثرب و گسترش اسلام در میان ساکنان شهر، بسیاری از تیرههای اوسی که افزون بر همپیمانی با یهودیان بنینضیر و بنیقریظه<ref>الاغانی، ج3، ص19.</ref> زیر تأثیر بزرگان خود از ابناسلت بودند، اسلام نیاوردند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص359؛ السیرة النبویه، ج1، ص437.</ref> پنج سال بعد، با تبعید یهودیان بنینضیر و شکست بنیقریظه، دیگر اوسیان نیز اسلام آوردند و پیامبر(ص) نام اوس منات را به «اوس الله» تغییر داد.<ref>الاغانی، ج17، ص83.</ref> | پس از جای گرفتن پیامبر(ص) در یثرب و گسترش اسلام در میان ساکنان شهر، بسیاری از تیرههای اوسی که افزون بر همپیمانی با یهودیان بنینضیر و بنیقریظه<ref>الاغانی، ج3، ص19.</ref> زیر تأثیر بزرگان خود از ابناسلت بودند، اسلام نیاوردند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص359؛ السیرة النبویه، ج1، ص437.</ref> پنج سال بعد، با تبعید یهودیان بنینضیر و شکست بنیقریظه، دیگر اوسیان نیز اسلام آوردند و پیامبر(ص) نام اوس منات را به «اوس الله» تغییر داد.<ref>الاغانی، ج17، ص83.</ref> | ||
خط ۹۴: | خط ۱۲۴: | ||
==روابط اوس و خزرج در دوران نبوی== | ==روابط اوس و خزرج در دوران نبوی== | ||
با هجرت پیامبر(ص) به رغم اختلافهای پیشین اوس و [[خزرج]] که حتی در دوران سکونت نخستین پیامبر در قبا نیز خود را نشان داد و بسیاری از خزرجیان به سبب درگیریهای گذشته نمیتوانستند به دیدار پیامبر بیایند،<ref>وفاء الوفاء، ج1، ص249-250.</ref> روابط این دو قبیله چنان با شتاب تغییر کرد که برخی یهودیان از همنشینیهای اوسیان با خزرجیان شگفتزده شدند و برای آسیب رساندن به پیامبر، تلاش کردند اختلافهای آنها را احیا کنند. یک بار نقشه آنها مؤثر افتاد و بازگویی خاطرات نبرد بعاث، به یادآوری کینههای پیشین انجامید. سپس شماری از هر دو گروه با هم وعده کردند در یکی از حرههای یثرب با هم مبارزه نمایند. اما در پی حضور سریع پیامبر و شنیدن سخنان ایشان، گریهکنان یکدیگر را در آغوش گرفتند. آیات 100-105 [[سوره آلعمران]] به این اختلافها اشاره دارند.<ref>جامع البیان، ج4، ص34-54؛ مجمعالبیان، ج2، ص802-808؛ لباب النقول، ص44.</ref> | با هجرت پیامبر(ص) به رغم اختلافهای پیشین اوس و [[خزرج]] که حتی در دوران سکونت نخستین پیامبر در قبا نیز خود را نشان داد و بسیاری از خزرجیان به سبب درگیریهای گذشته نمیتوانستند به دیدار پیامبر بیایند، <ref>وفاء الوفاء، ج1، ص249-250.</ref> روابط این دو قبیله چنان با شتاب تغییر کرد که برخی یهودیان از همنشینیهای اوسیان با خزرجیان شگفتزده شدند و برای آسیب رساندن به پیامبر، تلاش کردند اختلافهای آنها را احیا کنند. یک بار نقشه آنها مؤثر افتاد و بازگویی خاطرات نبرد بعاث، به یادآوری کینههای پیشین انجامید. سپس شماری از هر دو گروه با هم وعده کردند در یکی از حرههای یثرب با هم مبارزه نمایند. اما در پی حضور سریع پیامبر و شنیدن سخنان ایشان، گریهکنان یکدیگر را در آغوش گرفتند. آیات 100-105 [[سوره آلعمران]] به این اختلافها اشاره دارند.<ref>جامع البیان، ج4، ص34-54؛ مجمعالبیان، ج2، ص802-808؛ لباب النقول، ص44.</ref> | ||
[[خداوند]] در این آیات، اطاعت از یهودیان را بازگشت به [[کفر]] دانسته، از [[مؤمن|مؤمنان]] میخواهد بر اسلام خود استوار باشند و اوسیان و خزرجیان را سرزنش میکند که چگونه با آن که به پیامبر خدا و آیات الهی دسترسی دارند، به کفر بازمیگردند. در ادامه، خداوند آنان را از تفرقه برحذر داشته، اخوّت و الفت آنان را نعمتی الهی و موجب رهایی از آتش میداند و از آنان میخواهد همچون دیگر اقوامِ گرفتار در عذاب، در پی دلیلهای روشنی که دریافت کردهاند، دچار تفرقه و اختلاف نشوند. | [[خداوند]] در این آیات، اطاعت از یهودیان را بازگشت به [[کفر]] دانسته، از [[مؤمن|مؤمنان]] میخواهد بر اسلام خود استوار باشند و اوسیان و خزرجیان را سرزنش میکند که چگونه با آن که به پیامبر خدا و آیات الهی دسترسی دارند، به کفر بازمیگردند. در ادامه، خداوند آنان را از تفرقه برحذر داشته، اخوّت و الفت آنان را نعمتی الهی و موجب رهایی از آتش میداند و از آنان میخواهد همچون دیگر اقوامِ گرفتار در عذاب، در پی دلیلهای روشنی که دریافت کردهاند، دچار تفرقه و اختلاف نشوند. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۳۰: | ||
===رویداد افک=== | ===رویداد افک=== | ||
یکی از مهمترین مشاجرههای اوس و خزرج مربوط به رویداد [[افک]] است؛ هنگامی که [[عبدالله بن ابی خزرجی]] با دامن زدن به این شایعه، در صدد فشار بر پیامبر بود. ناراحتی ایشان از عبدالله، واکنش اوسیان را در پی داشت. آنان برای کشتن عبدالله اعلام آمادگی کردند. این خبر، واکنش [[سعد بن عباده]]، بزرگ خزرجیان، و مشاجره دو تیره را در پی داشت.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص300؛ تاریخ المدینه، ج1، ص332.</ref> این اختلاف گاه به افتخارورزی آنان در خدمت به اسلام و شخصیتهای مؤمن آنها نیز کشیده میشد. اوسیان در افتخارات خود به شهیدان برجستهای چون [[سعد بن معاذ]]، [[حنظله غسیل الملائکه]]، [[خزیمة بن ثابت|خُزیمة بن ثابت]] و [[عاصم بن ثابت]] تأکید میکردند و خزرجیان چهار تن از قاریان خزرجی و برجسته [[قرآن]] چون [[ابیبن کعب]]، [[معاذ بن جبل]]، [[زید بن ثابت]] و [[ابوزید]] را از خود میدانستند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج2، ص432، 487؛ تاریخ دمشق، ج16، ص368-369.</ref> | یکی از مهمترین مشاجرههای اوس و خزرج مربوط به رویداد [[افک]] است؛ هنگامی که [[عبدالله بن ابی خزرجی]] با دامن زدن به این شایعه، در صدد فشار بر پیامبر بود. ناراحتی ایشان از عبدالله، واکنش اوسیان را در پی داشت. آنان برای کشتن عبدالله اعلام آمادگی کردند. این خبر، واکنش [[سعد بن عباده]]، بزرگ خزرجیان، و مشاجره دو تیره را در پی داشت.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص300؛ تاریخ المدینه، ج1، ص332.</ref> این اختلاف گاه به افتخارورزی آنان در خدمت به اسلام و شخصیتهای مؤمن آنها نیز کشیده میشد. اوسیان در افتخارات خود به شهیدان برجستهای چون [[سعد بن معاذ]]، [[حنظله غسیل الملائکه]]، [[خزیمة بن ثابت|خُزیمة بن ثابت]] و [[عاصم بن ثابت]] تأکید میکردند و خزرجیان چهار تن از قاریان خزرجی و برجسته [[قرآن]] چون [[ابیبن کعب]]، [[معاذ بن جبل]]، [[زید بن ثابت]] و [[ابوزید]] را از خود میدانستند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج2، ص432، 487؛ تاریخ دمشق، ج16، ص368-369.</ref> | ||
==نفاق اوس== | ==نفاق اوس== | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۳۶: | ||
پدیده [[نفاق]] در سالهای نخست حکومت نبوی، میان خزرجیان نمود بیشتر داشت. اما به تدریج، به ویژه در پی تحکیم دولت رسول خدا به سال پنجم ق. و اسلام آوردن کافران اوسی، منافقان این قبیله تلاشی بیشتر نشان دادند که اوج آن را میتوان در رویدادهای سال نهم ق. از جمله [[غزوه تبوک]] مشاهده کرد. | پدیده [[نفاق]] در سالهای نخست حکومت نبوی، میان خزرجیان نمود بیشتر داشت. اما به تدریج، به ویژه در پی تحکیم دولت رسول خدا به سال پنجم ق. و اسلام آوردن کافران اوسی، منافقان این قبیله تلاشی بیشتر نشان دادند که اوج آن را میتوان در رویدادهای سال نهم ق. از جمله [[غزوه تبوک]] مشاهده کرد. | ||
نخستین منافقان اوسی از طایفه بنیحارثه بودند. اینان که در یثرب پایین زندگی میکردند، به بهانههای واهی صحنه نبرد را در [[غزوه خندق]] ترک نمودند و از این رو، به نفاق متهم شدند. آیه 12-13 [[سوره احزاب]]<ref>جامع البیان، ج21، ص158؛ التبیان، ج8، ص323؛ الدر المنثور، ج6، ص575-579.</ref> به اینان اشاره دارد: { | نخستین منافقان اوسی از طایفه بنیحارثه بودند. اینان که در یثرب پایین زندگی میکردند، به بهانههای واهی صحنه نبرد را در [[غزوه خندق]] ترک نمودند و از این رو، به نفاق متهم شدند. آیه 12-13 [[سوره احزاب]] <ref>جامع البیان، ج21، ص158؛ التبیان، ج8، ص323؛ الدر المنثور، ج6، ص575-579.</ref> به اینان اشاره دارد: {... ویَستَـاذِنُ فَریقٌ مِنهُمُ النَّبی یَقولونَ اِنَّ بُیوتَنا عَورَةٌ وما هِی بِعَورَةٍ اِن یُریدونَ اِلّا فِرارا}. | ||
===عدم شرکت در تبوک=== | ===عدم شرکت در تبوک=== | ||
منافقان اوسی در غزوه تبوک، به رغم دارایی و توانایی، از درخواست پیامبر(ص) برای شرکت در نبرد سر باز زدند. برخی اوسیان در محله بنیعبد الاشهل، راتج، در خانهای گرد آمدند و دیگران را از شرکت در غزوه تبوک بازداشتند. به فرمان پیامبر، این خانه سوزانده شد.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص517.</ref> شماری دیگر از اوسیان نیز در محلّه بنیعمرو بن عوف به چنین کاری دست زدند.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص524-525.</ref> | منافقان اوسی در غزوه تبوک، به رغم دارایی و توانایی، از درخواست پیامبر(ص) برای شرکت در نبرد سر باز زدند. برخی اوسیان در محله بنیعبد الاشهل، راتج، در خانهای گرد آمدند و دیگران را از شرکت در غزوه تبوک بازداشتند. به فرمان پیامبر، این خانه سوزانده شد.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص517.</ref> شماری دیگر از اوسیان نیز در محلّه بنیعمرو بن عوف به چنین کاری دست زدند.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص524-525.</ref> | ||
===مخالفت با کمک مالی=== | ===مخالفت با کمک مالی=== | ||
پیامبر(ص) در این نبرد از مردم کمک مالی خواست. تنی چند از اوسیانِ مخالف با این امر به کسانی که کمک فراوانی میکردند [[تهمت]] [[ریا]] میزدند و کسانی را که کمکهایشان ناچیز بود تحقیر میکردند<ref>مجمع البیان، ج5، ص84.</ref> که آیه { | پیامبر(ص) در این نبرد از مردم کمک مالی خواست. تنی چند از اوسیانِ مخالف با این امر به کسانی که کمک فراوانی میکردند [[تهمت]] [[ریا]] میزدند و کسانی را که کمکهایشان ناچیز بود تحقیر میکردند<ref>مجمع البیان، ج5، ص84.</ref> که آیه {اَلَّذینَ یَلمِزونَ المُطَّوِّعینَ مِنَ المُؤمِنینَ فِی الصَّدَقاتِ و الذینَ لا یَجِدونَ اِلاّ جُهدَهُم فَیَسخَرونَ مِنهُم سَخِرَ اللهُ مِنهُم ولَهُم عَذابٌ اَلیم} (سوره توبه، آیه79) بدان اشاره دارد. آیه 38 [[سوره توبه]] بیانگر عتاب الهی به منافقان و رسوا کننده نیت پنهان منافقان است و آنان را به عذابی دردناک وعده میدهد. | ||
===ساخت مسجد ضرار=== | ===ساخت مسجد ضرار=== | ||
بانیان [[مسجد ضرار]] نیز اوسی بودند.<ref>الطبقات، ج3، ص415؛ الدرر، ج1، ص257-258.</ref> آنها میخواستند این مسجد را پایگاهی برای کارهای دشمنانه خود قرار دهند<ref>انساب الاشراف، ج1، ص283.</ref> که در پی بازگشت پیامبر(ص) از غزوه تبوک به سال نهم ق. و به فرمان ایشان سوزانده شد.<ref>الدرر، ص257.</ref> آیه 107 سوره توبه به همین رویداد اشاره دارد: { | بانیان [[مسجد ضرار]] نیز اوسی بودند.<ref>الطبقات، ج3، ص415؛ الدرر، ج1، ص257-258.</ref> آنها میخواستند این مسجد را پایگاهی برای کارهای دشمنانه خود قرار دهند<ref>انساب الاشراف، ج1، ص283.</ref> که در پی بازگشت پیامبر(ص) از غزوه تبوک به سال نهم ق. و به فرمان ایشان سوزانده شد.<ref>الدرر، ص257.</ref> آیه 107 سوره توبه به همین رویداد اشاره دارد: {والَّذینَ اتَّخَذوا مَسجِدًا ضِرارًا وکُفرًا و تَفریقـًا بَینَ المُؤمِنینَ واِرصادًا لِمَن حارَبَ اللهَ ورَسولَهُ مِن قَبلُ... } . | ||
هر طایفه اوسی مسجدی ویژه خود داشت. [[مسجد بنیظفر]]، بنیعبد الاشهل، بنیانیف، بنیخطمه، بنیوائل و بنیامیة بن زید از این مساجد بودند. برخی مساجد چون مسجد فضیخ یا مسجد بنیقریظه در همان سرزمینهای اوس ساخته شدند. از میان این مساجد، برخی به دلیل نمازگزاردن پیامبر در آنها از اهمیتی بیشتر برخوردار بودند.<ref>وفاء الوفاء، ج3، ص32-73.</ref> به تدریج و در پی مهاجرت طوایف مدینه، بسیاری از این مساجد به ساختمانهای متروک تبدیل شدند و رو به ویرانی نهادند. امروزه جز [[مسجد قبا]] نمیتوان همان نامها را بر برخی ساختمانها و مساجد کنونی تطبیق کرد.<ref>المساجد الاثریه، ص10-15.</ref> با این حال، مساجد کنونی ذیل را میتوان از مساجد سرزمینهای اوسی برشمرد: مسجدی که در منطقه بنیظفر وجود دارد که به نام بنیظفر، بغله و مائده خوانده میشود. در منطقه بنیحارثه مسجدی هست که بدان [[مسجد مستراح]] (استراحتگاه پیامبر در پی[[نبرد احد]]) نیز گفته میشود. مسجد فضیخ و [[مسجد شمس]] نیز در سرزمینهای اوسی ساخته شدند که هنگام محاصره بنینضیر و بنیقریظه تعیین گشتند.<ref>نک: المساجد الاثریه.</ref> | |||
از چهرههای شاخص اوسی میتوان به [[عثمان بن حنیف]]<ref>الاخبار الطوال، ص141؛ انساب الاشراف، ج2، ص222.</ref> و [[سهل بن حنیف]]<ref>تاریخ خلیفه، ص108، 122؛ اسد الغابه، ج1، ص253.</ref> اشاره کرد که به ترتیب والی [[بصره]] و [[مدینه]] از سوی امام علی (علیهالسّلام) بودند. [[عبدالله بن حنظله]] غسیل الملائکه نیز به سال 63ق. در رخداد [[حرّه]]، رهبری مردم مدینه را بر عهده داشت و به دست سپاه [[یزید]] به قتل رسید.<ref>الطبقات، ج8، ص284؛ تاریخ طبری، ج5، ص487.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
خط ۱۸۴: | خط ۲۰۷: | ||
*''' وفاء الوفاء''': السمهودی (م. 911ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م. | *''' وفاء الوفاء''': السمهودی (م. 911ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
<onlyinclude>{{تکمیل مقاله | <onlyinclude>{{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = شد | | شناسه = شد | ||
خط ۲۰۲: | خط ۲۲۲: | ||
| تغییر مسیر = شد | | تغییر مسیر = شد | ||
}}<onlyinclude> | }}<onlyinclude> | ||