پرش به محتوا
منوی اصلی
منوی اصلی
انتقال به نوار کناری
نهفتن
ناوبری
تغییرات اخیر
مقالهٔ تصادفی
جستجو
جستجو
ایجاد حساب
ورود
ابزارهای شخصی
ایجاد حساب
ورود
صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند
بیشتر بدانید
مشارکتها
بحث
در حال ویرایش
ایران
(بخش)
صفحه
بحث
فارسی
خواندن
ویرایش
ویرایش مبدأ
نمایش تاریخچه
ابزارها
ابزارها
انتقال به نوار کناری
نهفتن
عملها
خواندن
ویرایش
ویرایش مبدأ
نمایش تاریخچه
عمومی
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
بارگذاری پرونده
صفحههای ویژه
اطلاعات صفحه
در پایگاههای دیگر
ویکیشیعه
دانشنامه اسلامی
امامت پدیا
ویکیپاسخ
ویکی حسین
هشدار:
شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر
وارد شوید
یا
یک حساب کاربری بسازید
، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
بررسی ضدهرزنگاری. این قسمت را پر
نکنید
!
==روابط سیاسی ایران و حرمین و تأثیر آن بر حجگزاری ایرانیان== ایران و حجاز روابط سیاسی دیرینهای با هم داشتهاند که شکل آن از تأثیرگذاری مستقیم حکومتهای ایرانی در سرنوشت سیاسی [[مکه]] و [[مدینه]] در یک دوره تا قطع رابطه سیاسی میان دو سرزمین در دورهای دیگر، متغیر بوده است. روابط سیاسی پادشاهان و حکومتهای ایرانی با حکومتهای [[حجاز]]، در کنار اوضاع سیاسی درونی ایران، از عوامل تأثیرگذار بر تاریخ حجگزاری ایرانیان بوده و گاه به رونق حجگزاری ایرانیان و گاه به توقف آن انجامیده است. ===پیش از اسلام=== روابط ایران و [[جزیرةالعرب]] در دوران باستان، پیشینهای دیرینه دارد. درباره این روابط در دوران حکومت هخامنشیان (۷۰۰–۳۳۰ق. م) و اشکانیان (۲۵۰ق. م. -۲۲۰م) آگاهی چندان در دست نیست؛ اما درباره روابط ساسانیان (۲۲۴–۶۵۰م) با عربها گزارشهای تاریخی فراوان بر جای مانده است. ساسانیان در برخی از نقاط شبه جزیره عربی، نفوذ سیاسی فراوان داشتند. سواحل جنوب [[خلیج فارس]]، شامل [[بحرین]] و [[عمان]]، در دوران ساسانیان بخشی از سرزمین زیر سلطه ساسانیان به شمار میرفت و مرزبان ایرانی داشت.<ref>فتوح البلدان، ص85؛ تاریخ و فرهنگ ایران، ج1، ص159، 173.</ref> منابع تاریخی از حضور مرزبانهای ایرانی در شماری دیگر از نقاط شبه جزیره مانند کنده و حضرموت نیز خبر میدهند.<ref>فتوح البلدان، ص292؛ تاریخ سنی الملوک، ص108؛ معجم البلدان، ج3، ص266؛ تاریخ و فرهنگ ایران، ج1، ص157.</ref> بخشی از راههای بازرگانان ایرانی مانند راهی که عمان را به [[یمن]] پیوند میداد، از درون شبه جزیره میگذشت و ایرانیان برای حفظ امنیت این راهها با قبایل عرب مناسباتی برقرار میکردند و برخی از این قبایل که از حمایت ایران برخوردار بودند، مراقبت از راهها را در برابر تجاوز دیگر قبایل بر عهده داشتند.<ref>تاریخ و فرهنگ ایران، ج1، ص176-177؛ راههای نفوذ فارسی، ص214.</ref> نفوذ سیاسی و نظامی ایرانیان در شبه جزیره، با تصرف یمن در دوران خسرو انوشیروان (۵۳۱–۵۷۹م) به اوج رسید.<ref>الاخبار الطوال، ص64؛ تاریخ طبری، ج2، ص105.</ref> بر پایه روایتهای موجود در منابع ادبی و تاریخی، روابط ایران و یمن را شاید بتوان تا دورانهای بسیار قدیمتر از آن نیز عقب برد.<ref>تاریخ و فرهنگ ایران، ج3، ص89-111.</ref> از هنگام تصرف یمن به سال ۵۷۰م. تا ورود [[اسلام]] به یمن، ایرانیان بر یمن حکومت داشتند و پس از پذیرش اسلام، از سوی پیامبر بر آن ناحیه ابقا شدند.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص656-657؛ تاریخ ایرانیان و عربها، ص248-253؛ ایران در زمان ساسانیان، ص495.</ref> شاهدی دیگر از حضور ایرانیان در نقاط گوناگون شبه جزیره، خبری است که ساخته شدن بندر جده را به ایرانیان نسبت میدهد. بر پایه این گزارش، علت بنای [[بندر جده]]، از میان رفتن بندر سیراف در خلیج فارس و کوچ بازرگانان ایرانی به [[جده]] بود.<ref>تاریخ المستبصر، ج1، ص55-56؛ مجلة العرب، ج2، ص195، «مورّخو مدینة جده.</ref> درباره آنکه این بندر دقیقاً چه هنگام ساخته شده، آگاهی دقیقی در دست نیست. شاید بنای بندر جده همزمان با حضور ایرانیان در یمن بوده است. اما شماری از پژوهشگران حضور ایرانیان در جده را دیرینهتر دانستهاند.<ref>تاریخ و فرهنگ ایران، ج3، ص136.</ref> نبردهای ساسانیان و قبایل عرب، بخشی دیگر از تاریخ روابط سیاسی ایران با عربها در دوران باستان بود. نخستین گزارشهای تاریخی در این زمینه مربوط به حمله گروهی از قبایل عرب به شهرهای جنوب و جنوب غربی ایران در آغاز سلطنت شاپور دوم ساسانی (۳۱۰–۳۷۹م) و حمله تلافیجویانه و سرکوبگرانه شاپور به شبه جزیره و کوچاندن برخی از این قبایل به درون ایران از کرمان و [[اهواز]] و دیگر مناطق جنوب ایران است.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص55-61؛ غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ص517-520.</ref> نبردی دیگر که در آستانه ظهور اسلام میان ساسانیان و عربها روی داد و شهرت فراوان یافت، نبرد ذیقار بود که با شکست سپاهیان خسرو پرویز از اعراب بنیشیبان و متحدانش به سال ۲ق. /۶۱۰م. پایان یافت.<ref>تاریخ طبری، ج2، ص193-211؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص215؛ تاریخ ایران باستان، پیرنیا، ج4، ص2818.</ref> مهمترین واسطه نفوذ سیاسی و فرهنگی ایرانیان در سرزمینهای شبه جزیره عربی، دولت حیره در شمال شرقی شبه جزیره عربی بود. حاکمان عرب حیره، دست نشانده ساسانیان و نگاهبان مرزهای ایران در برابر هجوم قبایل بیابانگرد و غارتگر [[عرب]] بودند و با دربار ایران ارتباط نزدیک داشتند. بسیاری از ایرانیان در حیره زندگی میکردند و دستههای نظامی ایرانیان در این شهر مستقر بودند. از سوی دیگر، دولت حیره با اعراب درون شبه جزیره نیز ارتباط داشت. رفت و آمد بازرگانان و شماری از اهل دانش حجاز همچون حرث بن کلده، نضر بن حارث، و اعشی بن قیس به حیره، از اسباب انتقال فرهنگ ایرانی به حجاز بود.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص300؛ الشعر و الشعراء، ج1، ص251؛ تاریخ مختصر الدول، ص92؛ ایران در زمان ساسانیان، ص107؛ راههای نفوذ فارسی، ص149، 155؛ بررسیهای تاریخی، سال اول، ش3، ص87، «نفوذ سیاسی و فرهنگی و معنوی ایرانیان در عربستان هنگام ظهور.</ref> در شماری از منابع ادبی، حتی از سفر شخصیتهای مهم [[قریش]] مانند [[ابوسفیان]] به دربار شاهان ایرانی سخن به میان آمده است.<ref>العقد الفرید، ج1، ص288.</ref> تأثیر موسیقی ایران بر موسیقی عرب حجاز و وجود کلمات فراوان فارسی در زبان عرب پیش از اسلام، از شواهد نفوذ فرهنگ ایران در حجاز است.<ref>بررسیهای تاریخی، سال اول، ش3، ص85-88؛ راههای نفوذ فارسی، ص122، 159.</ref> دامنه نفوذ فرهنگ ایران در شبه جزیره عربی، به رواج ادیان ایرانی در نقاط گوناگون شبه جزیره نیز میرسید. حضور زرتشتیان در مناطق زیر نفوذ ایران، مانند بحرین و یمن، دور از انتظار نیست. اما منابع از نفوذ دین زرتشتی و مزدکی در حجاز و در میان قبایل تمیم و قریش نیز خبر دادهاند.<ref>فتوح البلدان، ص85؛ الاعلاق النفیسه، ص217؛ البدء و التاریخ، ج4، ص31؛ المفصل، ج6، ص693.</ref> درباره رابطه ایران و ایرانیان با حج و [[کعبه]] در دوران باستان، جز گزارش [[مسعودی]] در [[مروج الذهب]] درباره حجگزاری ایرانیان در دوران پادشاهان ساسانی، خبری دیگر در دست نیست. به گفته مسعودی، ایرانیان که خود را از نسل ابراهیم میدانستند، به کعبه احترام مینهادند و به [[طواف]] آن میپرداختند. به گفته او، دو آهوی زرین که در سالهای پیش از اسلام به دست [[عبدالمطلب]] در محل [[چاه زمزم]] یافت شد، هدایای ساسان پسر بابک، جد ساسانیان، به کعبه بود. مسعودی برای توجیه این ادعا، به ناتوانی قبایل عرب برای فراهم آوردن چنان هدایای گرانبهایی اشاره کرده است.<ref>مروج الذهب، ج1، ص265-266؛ معجم البلدان، ج3، ص148.</ref> وی همچنین نامگذاری چاه زمزم را به زمزمه ایرانیان در هنگام [[زیارت کعبه]] بر سر این چاه نسبت داده و گویا به برخی مناسک مذهبی ایرانیان باستان نظر داشته و در تأیید سخن خود، پارهای از شعرهای دوران جاهلی را گزارش کرده است.<ref>مروج الذهب، ج1، ص265؛ البدء و التاریخ، ج4، ص83؛ معجم البلدان، ج3، ص148.</ref> ===از ورود اسلام تا حمله مغول=== پیشینه حضور ایرانیان در عرصه قدرت سیاسی در حرمین، به دوران خلافت عباسیان (۱۳۲–۶۵۶ق) بازمیگردد. همزمان با حضور ایرانیان در بسیاری از مناصب مهم در دوران خلافت عباسیان، نام آنان در مناصب حکومتی در حجاز و ریاست امور مربوط به حج نیز دیده میشود. هیثم بن معاویه عتکی (م. ۱۵۶ق) که منابع تاریخی او را از مردم [[خراسان]] دانستهاند، نخستین ایرانی است که به سال ۱۴۱ق. به امارت مکه و [[طائف]] منصوب شد.<ref>تاریخ طبری، ج7، ص511؛ الکامل، ج5، ص507.</ref> حسن بن سهل (م. ۲۳۶ق) وزیر مأمون، دومین ایرانی است که ولایت بر مکه و مدینه را هر چند به شکل غیر مستقیم عهدهدار بود. وی از جانب خلیفه، حکومت همه سرزمینهای جبال، جنوب ایران، [[عراق]] و [[حجاز]] را در اختیار داشت.<ref>تاریخ طبری، ج8، ص527؛ تاریخ امراء المدینة المنوره، ص160؛ العقد الثمین، ج1، ص169؛ شفاء الغرام، ج1، ص316.</ref> حکومت عاملان ایرانی بر مکه و مدینه، در دوران خلفای پس از مأمون نیز ادامه یافت و طاهریان (۲۰۵–۲۷۸ق) و صفاریان (۲۴۷–۳۹۳ق) مدتی بر مکه حکم راندند. طاهریان نخستین حاکمان مستقل در خراسان و از ارکان دولت مأمون بودند و افزون بر حکومت خراسان، مدتی ریاست شرطه بغداد را بر عهده داشتند. به سال ۲۴۸ق. مستعین عباسی (حک: ۲۴۸–۲۵۲ق) اداره امور حرمین (عمل الحرمین) را به محمد بن عبدالله بن طاهر (م. ۲۴۸ق) واگذار کرد. وی پیش از آن نیز به سال ۲۴۶ق. امارت حج را بر عهده داشت و اموالی فراوان در مکه و مدینه انفاق کرد.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص221، 258؛ المنتظم، ج11، ص341؛ العقد الثمین، ج1، ص169.</ref> خاندان ابوساج از دیگر ایرانیانی بودند که در حجاز مناصبی مهم داشتند. به سال ۲۴۲ق. خلیفه متوکل، دیوداد پسر دیودست، مشهور به ابوساج (م. ۲۶۶) را به راهداری مکه گماشت.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص210، 353.</ref> بعدها ابوساج به دلیل همکاری با یعقوب لیث صفاری (حک: ۲۴۷–۲۶۵ق) بر ضد خلیفه مقتدر عباسی (حک: ۲۹۵–۳۲۰ق) مورد غضب خلیفه قرار گرفت.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص516، 519.</ref> پس از مرگ یعقوب و اظهار اطاعت عمرو بن لیث (حک: ۲۶۵–۲۸۷ق) از خلیفه، ابوساج در سپاه عمرو بوده و در دوران بازگشت به بغداد وفات یافته است.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص549؛ احیاء الملوک، ص60.</ref> در همین هنگام و با بهبود روابط خلیفه با عمرو بن لیث صفاری، خلیفه اداره امور حرمین (عمل الحرمین) را به عمرو واگذار کرد. به این ترتیب، یک سلسله ایرانی امارت بر حرمین را به عنوان امتیازی از خلیفه بر عهده گرفت. پس از مرگ ابوساج، عمرو بن لیث صفاری پسرش محمد (م. ۲۸۸ق) را در سال ۲۶۶ق. برای ولایت مکه برگزید.<ref>نک: تاریخ طبری، ج9، ص549، 553؛ الکامل، ج6، ص333؛ تاریخ سیستان، ص234.</ref> پس از محمد نیز برادرش یوسف بن ابی الساج حاکم مکه شد؛ اما به دلیل بدرفتاری با امیرالحاج و نبرد با او، اسیر و به بغداد برده شد.<ref>تاریخ طبری، ج10، ص8؛ العقد الثمین، ج7، ص487.</ref> به سال ۲۶۹ق؛ که سپاه احمد ابنطولون، حاکم مصر (۲۵۴–۲۷۰ق) به مکه حمله کرد، ۲۳۰ تن از سواران نظامی عمرو بن لیث در مکه حضور داشتند و هارون بن محمد، حاکم مکه، با یاری آنان و حاجیان ایرانی توانست بر لشکر ابنطولون پیروز شود.<ref>تاریخ طبری، ج9، ص652-653.</ref> چنین برمیآید که این گروه از نظامیان به سرپرستی نمایندهای از سوی عمرو بن لیث صفاری در مکه حضور داشتند. نویسنده تاریخ سیستان، به حضور این نماینده تصریح کرده و از خوانده شدن خطبه برای عمرو و نصب پرچم او در سمت راست منبر هنگام [[موسم حج]] خبر داده است.<ref>تاریخ سیستان، ص238-239.</ref> قدرت و نفوذ صفاریان بر مکه به دلیل بالا گرفتن دشمنی خلیفه معتمد عباسی (حک: ۲۵۶–۲۷۹ق) با عمرو، دوام چندان نداشت و به سال ۲۷۱ق. با برکناری او از حکومت خراسان به پایان رسید.<ref>تاریخ طبری، ج10، ص7؛ الکامل، ج7، ص413-414.</ref> ====دوران آل بویه==== حضور ایرانیان در تاریخ تحولات سیاسی منطقه حجاز، با غلبه دولت شیعی آلبویه (۳۲۰–۴۵۴ق) بر بغداد بیشتر شد. در سالهای پیش از حکومت آلبویه، مکه و مدینه زیر سلطه امیران دولت اخشیدی مصر (۳۲۳–۳۵۸ق) بود. بر پایه برخی گزارشهای تاریخی در همان سال ورود معزالدوله به بغداد (۳۳۴ق) در مکه به نام مطیع خلیفه عباسی و معزالدوله خطبه خوانده شد.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج4، ص129؛ اتحاف الوری، ج2، ص392؛ تاریخ مکه، ص173-176.</ref> ذکر نام خلیفه یا سلطان بر منبر و در خطبههای مکه، نشان سلطه او بر مکه و از عوامل مشروعیت خلفا و حکمرانان بود.<ref>تاریخ مکه، ص194.</ref> از آن پس رقابتی سخت برای سلطه بر حرمین، میان دو دولت آل بویه و اخشیدیان درگرفت. این رقابت به نبرد میان کاروان حج عراق و کاروان حج مصر در مکه و موسم سالهای ۳۴۲ و ۳۴۳ و ۳۴۸ق. انجامید که با پیروزی کاروان عراقی و خوانده شدن خطبه به نام خلیفه عباسی و معزالدوله بویهی پایان یافت.<ref>تجارب الامم، ج6، ص195؛ الکامل، ج8، ص506، 509؛ اتحاف الوری، ج2، ص398؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص129.</ref> اینگونه درگیریها موجب تعطیلی حج نمیشد؛ اما از آنجا که معمولاً در موسم حج صورت میگرفت، باعث آزار حاجیان بود. بعد از سرنگونی اخشیدیان به دست دولت فاطمیان مصر (۲۹۷–۵۶۷ق) به سال ۳۵۸ق. مکه و مدینه عرصه رویارویی حکومت آلبویه با دولت فاطمی مصر بود. در این دوران، سلطه فاطمیان و آلبویه به صورت پیاپی بر این دو شهر برقرار میشد. در سال ۳۵۸ق. امارت اشراف حسنی بر مکه پایه نهاده شد. اشراف حسنی هر چند در امارت خود بر مکه مستقل بودند، سلطه یکی از خلفای فاطمی یا حکمرانان بغداد را میپذیرفتند و به نام ایشان خطبه میخواندند و در عوض چشم به کمکهای مالی و حمایتهای نظامی آنان داشتند.<ref>التنافس السلجوقی، ص13، 33.</ref> در برخی از این سالها مانند ۳۵۶ و ۳۵۹ و ۳۶۸ق. خطبه مکه به نام خلفای عباسی و حکمرانان آلبویه خوانده شده است.<ref>الکامل، ج8، ص612؛ اتحاف الوری، ج2، ص404، 416؛ درر الفوائد المنظمه، ص245.</ref> در سالهای امارت شرفا بر مکه، حکومت عباسی و حکمرانان آلبویه معمولاً [[امارت حج]] را به نقبای علوی میسپردند تا با بهرهوری از رابطه خوب آنان با شرفا، منافع دولت آلبویه و خلافت عباسی را حفظ کنند.<ref>مکه و علاقاتها الخارجیه، ص86-87؛ تاریخ مکه، ص195.</ref> در این دوران، تلاش فاطمیان و آلبویه برای تسلط بر مکه به درگیریهای نظامی انجامید؛ از جمله در نبردی که به سال ۳۶۴ق. روی داد، لشکریان عضدالدوله دیلمی (۳۳۸–۳۷۲ق) لشکر فاطمیان را شکست دادند.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص412.</ref> به سال ۳۶۶ق. نیز محاصره مکه به دست لشکر فاطمیان، مردم مکه را به سختی انداخت و حاکم مکه را ناچار به خواندن خطبه به نام العزیز (حک: ۳۶۵–۳۸۶ق) خلیفه فاطمی کرد. با استیلای سپاه فاطمیان بر مکه به سال ۳۶۷ق. نیز خطبه به نام خلیفه فاطمی خوانده شد.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج4، ص130؛ اتحاف الوری، ج2، ص413-416.</ref> درباره نقش حکومتهای سامانیان و غزنویان که همزمان با آلبویه در شرق ایران حکومت داشتند، در حجگزاری ایرانیان گزارشهای چندان در دست نیست. از گزارش منابع درباره هدایایی که [[نوح بن منصور سامانی]] (۳۶۵–۳۸۹ق) هر سال به مکه میفرستاد، میتوان دریافت که در این دوران، کاروانی از حوزه قدرت سامانیان به حج میرفته است.<ref>ترجمه تاریخ یمینی، ص36.</ref> درباره حجگزاری در دوران غزنویان نیز مهمترین گزارشها مربوط به سال ۴۱۲ق. است. در این سال، در حالی که حج ایرانیان چند سالی تعطیل شده بود، [[محمود غزنوی]] کاروانی بزرگ را همراه سپاهی برای محافظت از آن به [[حج]] فرستاد. سپس سفر حج ایرانیان از قلمرو غزنویان مدتی تعطیل بود تا اینکه به سال ۴۱۵ق. کاروانی دیگر از سوی غزنویان و با امارت حسنک وزیر به حج رفت.<ref>الکامل، ج9، ص325، 341؛ اتحاف الوری، ج2، ص447، 450-451.</ref> در نیمه اول سده پنجم ق. حرکت کاروان حج عراق جز در برخی سالها متوقف شد. گزارش توقف حرکت کاروان از سال ۴۰۷ق. در منابع یاد شده که تا سال ۴۵۷ق. ادامه داشته است. در بسیاری از سالها، کاروان حج عراق به دلیل تأخیر اهل خراسان (ایرانیان) از حرکت به سوی مکه بازمانده است.<ref>الکامل، ج9، ص325، 356، 363، 370، 432؛ اتحاف الوری، ج2، ص444-457.</ref> این گفته بدین معنا است که حاجیان ایرانی در این سالها به حج نمیرفتهاند و محمل عراق که منتظر ورود حاجیان ایرانی بوده، به دلیل گذشت زمان، از حج بازمیمانده است. درباره اینکه چرا کاروان حج خراسانی تأخیر داشته، آگاهی دقیق در دست نیست. در سالهای پایانی سده چهارم ق. با تضعیف آلبویه، هجوم قبایل راهزن عرب در راه حج بالا گرفت و گاهی همین مایه تعطیلی حج کاروان عراق بود.<ref>نک: اتحاف الوری، ج2، ص428-433؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج1، ص185.</ref> اما تعطیلی حج ایرانیان بیشتر مربوط به مسائل درونی و گویا درگیری پادشاهان محلی با یکدیگر بوده است. در اوایل سده پنجم ق. در حالی که به دلیل اختلافهای خاندان آلبویه در شهرهای مرکزی و غربی ایران آتش نبرد میان برادران و عموزادگان بویهی شعلهور بود، در شرق ایران، محمود غزنوی مشغول کشورگشایی در [[هند]] و دستاندازی به سرزمینهای زیر سلطه آلبویه بود.<ref>تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج1، ص202-212.</ref> از دهه سوم سده پنجم ق. هجوم سلجوقیان به ایران، به عوامل ناامنی اوضاع درونی ایران افزوده شد. ====دوران سلجوقیان==== سلجوقیان (حک: ۴۳۱–۵۹۰ق): با تصرف بغداد به دست طغرل سلجوقی (۴۳۱–۴۵۵ق) به سال ۴۴۷ق. آلبویه جای خود را در کشمکش با فاطمیان بر سر نفوذ در [[مکه]] و [[مدینه]]، به حکومت سلجوقیان دادند. سلجوقیان سنی مذهب که خلافت عباسیان را به رسمیت میشناختند، خوانده شدن نام خلیفه فاطمی در خطبه مکه و مدینه را برنمیتافتند. طغرل، نخستین سلطان سلجوقی، در نامهای که برای خلیفه نوشت، انگیزه ورودش به [[بغداد]] را بازگشایی راه حج، خدمت به [[قبر نبی]] (ص) و حمله به مصر و برانداختن حکومت فاطمیان مصر اعلام کرد. مفاد همین نامه، سیاست دولت سلجوقیان در طول سالهای حکومت در برابر مکه و مدینه را بازمینماید. خود طغرل فرصتی برای اجرای این برنامهها نیافت؛ اما ستیز جانشینان او با خلافت فاطمی، در عرصه مبارزه برای سلطه بر حجاز ادامه یافت.<ref>تاریخ دولة آل سلجوق، ص19؛ الکامل، ج9، ص609؛ التنافس السلجوقی، ص26-30.</ref> گویا به دلیل ناپایداری سیاسی در نخستین سالهای قدرت این دولت، توقف [[کاروان حج]] تا سال ۴۵۶ق. ادامه یافت و در این سال نخستین کاروان حج به مکه راهی شد.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج4، ص132؛ اتحاف الوری، ج2، ص470.</ref> به سال ۴۵۶ق. [[ابوالغنائم زینی]] (م. ۵۱۲ق) که امیر الحاج بود، از سوی سلطان آلبارسلان سلجوقی (۴۵۵–۴۶۵ق) و خلیفه المقتدی مأمور شد تا درباره قطع خطبه به نام فاطمیان، با [[محمد بن جعفر هاشمی]] (۴۵۵–۴۸۷ق) امیر مکه، مذاکره کند. وی در این مأموریت توفیق یافت و تا سال ۴۵۹ق. نام خلیفه فاطمی و سلطان سلجوقی در خطبه مکه جاری شد.<ref>اتحاف الوری، ج2، ص470-471؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص132.</ref> هنگامی که بار دیگر به سال ۴۶۲ق. خطبه به نام عباسیان و آلبارسلان خوانده شد، شریف مکه سفیری به دربار آلبارسلان که در آن هنگام در [[ری]] بود، فرستاد تا خبر خطبه خواندن به نام خلیفه عباسی و حذف «حی علی خیر العمل» از اذان را به او برساند. آلبارسلان به سفیر سی هزار دینار پاداش داد و برای امیر مکه خلعت فرستاد و مبلغی سالانه برای مکه تعهد نمود. وی همچنین امیر مکه را تشویق کرد تا سلطه سلجوقیان بر مدینه را برقرار سازد و برای این کار پاداشی کلان به وی وعده داد.<ref>الکامل، ج10، ص61؛ اتحاف الوری، ج2، ص472-473.</ref> بدینترتیب، اوجگیری قدرت نظامی سلجوقیان باعث شد در بیشتر دوران امارت محمد بن جعفر (حک: ۴۵۵–۴۸۴ق) خطبه مکه به نام خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی خوانده شود.<ref>التنافس السلجوقی، ص60.</ref> محمد بن جعفر به سال ۴۶۳ق. با حمایت نیروهای نظامی که همراه امیرالحاج عراق به مکه آمده بودند، به مدینه لشکر کشید و حسین بن مهنا، امیر مدینه، را از این شهر اخراج کرد.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج4، ص133؛ التنافس السلجوقی، ص44.</ref> در مکه، کشمکش خلافت فاطمی و عباسی برای ذکر نامشان در خطبه ادامه داشت و خلیفه فاطمی چند سال از جمله در سالهای ۴۶۷ و ۴۷۰ و ۴۷۸ و ۴۷۹ق. توانست خطبه خواندن به نام خود را در مکه احیا کند.<ref>المنتظم، ج16، ص167، 190؛ الکامل، ج10، ص97-98؛ اتحاف الوری، ج2، ص477، 479، 483-484.</ref> در دوران ملکشاه سلجوقی (حک: ۴۶۵–۴۸۵ق) نفوذ سلجوقیان بر مکه بدانجا رسید که به سال ۴۶۸ق. قرار نهاده شد که امیر مکه با خواهر ملکشاه ازدواج کند.<ref>المنتظم، ج16، ص171.</ref> به سال ۴۸۴ق. سپاهی از ترکمانان به دستور ملکشاه سلجوقی با هدف تسلط بر یمن به شبه جزیره رفت و مکه را مدتی تصرف کرد و سپس امیر مکه به دربار سلجوقیان در عراق گریخت.<ref>زبدة التواریخ، ص104؛ الکامل، ج10، ص200، 204؛ اتحاف الوری، ج2، ص485؛ التنافس السلجوقی، ص61-63.</ref> حضور نظامی سلجوقیان در مکه به همینجا پایان نیافت. به سال ۴۸۷ق. در پی امارت قاسم بن محمد بن جعفر (حک: ۴۸۷–۵۱۵ق) بر مکه پس از مرگ پدر و خطبه خواندن به نام خلفای فاطمی، سلطان برکیارق سلجوقی (حک: ۴۸۷–۴۹۸ق) سپاهی به فرماندهی اسپهبد بن ساوتکین به مکه فرستاد و سبب شد که امیر مکه بگریزد. قاسم با گردآوری نیرو توانست چند ماه بعد به مکه بازگردد و برای فاطمیان خطبه بخواند؛ اما سپس خود وی از سال ۴۸۹ق. خطبه خواندن برای حکمرانان سلجوقی را از سر گرفت.<ref>الکامل، ج10، ص239-240؛ اتحاف الوری، ج2، ص359، 487؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص133؛ التنافس السلجوقی، ص68.</ref> در سالهای پایانی حکومت سلجوقیان در صحنه سیاسی حجاز، کمتر نامی از حکمرانان سلجوقی برده میشود. آغاز اختلاف میان خلفای عباسی و سلجوقیان و افزایش قدرت خلفا سبب شد که از دخالت سلجوقیان در امور عراق و حجاز کاسته شود. این اختلافها از هنگام خلافت مسترشد (حک: ۵۱۲–۵۲۹ق) آغاز شد و در دوران المقتفی (حک: ۵۳۰–۵۵۵ق) و الناصر (حک: ۵۷۵–۶۲۲ق) به اوج رسید و به نبردهایی میان حکمرانان سلجوقی و خلفای عباسی انجامید.<ref>تاریخ دولة آل سلجوق، ص149، 337-338؛ تاریخ گزیده، ص358؛ راحة الصدور، ص205؛ تاریخ ایران کمبریج، از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانیان، ج5، ص165-166.</ref> گزارشهای موجود از حجگزاری ایرانیان در سالهای پیش از حمله مغول، مربوط به سال ۶۰۹ق؛ و هنگام قدرت یافتن سلطان محمد خوارزمشاه (حک: ۵۹۶–۶۱۷ق) در ایران است. در این سال، خلیفه الناصر در کاروان حج پرچم و محمل جلالالدین اسماعیلی (حک: حدود ۶۰۹–۶۵۳ق) ملقب به تازه مسلمان را که رهبر اسماعیلیان در الموت بود، اما به [[مذهب اهل سنت]] درآمد و با خلیفه دوستی کرد، بر پرچم خوارزمشاه پیش انداخت و محمد خوارزمشاه از این پیشآمد بسیار ناخرسند شد. یکی از بهانههای لشکرکشی بزرگ محمد خوارزمشاه به بغداد برای نبرد با خلیفه، همین رخداد بود.<ref>تاریخ جهانگشای جوینی، ج2، ص96؛ جامع التواریخ، ص171، 173.</ref> از این گزارش میتوان دریافت که در این سالها راهاندازی محمل عراقی به دست خلیفه بوده و از قلمرو زیر سلطه محمد خوارزمشاه نیز کاروان و محملی به حج فرستاده میشده است. ===حمله مغول و دوران ایلخانان=== با آغاز حمله مغول به شرق ایران (۶۱۶ق) گزارشهایی از قطع حرکت کاروان حاجیان از شهرهای ایران در سالهای ۶۱۷ و ۶۱۸ق. در دست است.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص31-32؛ تاریخ مغول در ایران، ص28؛ تاریخ مغول، ص25.</ref> با نفوذ مغولها به مناطق ایران و آغاز هجوم آنان به بغداد، کاروان حج عراق نیز از رفتن به حج بازماند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص51-52، 55.</ref> آنگاه که به سال ۶۳۴ق. مغولها قصد حمله به بغداد کردند، خلیفه عباسی از دانشوران فتوای قطع حج به دلیل اولویت نبرد با مغول را گرفت.<ref>البدایة و النهایه، ج13، ص145؛ اتحاف الوری، ج3، ص52.</ref> پس از هفت سال، با سرد شدن آتش نبردها، حرکت کاروان عراق به سال ۶۴۰ق. از سر گرفته شد.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص59.</ref> از اینکه حضور ایرانیان در این سالها در کاروان حج عراقی چهاندازه بوده، آگاهی دقیق در دست نیست. به گزارش منابع تاریخ مکه، در دو دهه پایانی خلافت عباسی، در چندین سال، کاروان حج از عراق حرکت نکرد که عامل اصلی آن، نبردهای پراکنده با مغولان بود.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص403-404.</ref> هنگامی که مغولها بغداد را به سال ۶۵۶ق. تصرف کردند، حرکت کاروان حج از بغداد برای ده سال متوقف شد. گزارش نخستین سفر حج از عراق پس از این سال به۶۶۶ق. یا ۶۶۷ق. مربوط است که اباقا خان مغول به بغداد آمد و عطا ملک جوینی با گوشزد کردن اهمیت حج، توانست فرمانی برای بازگشایی راه حج از او بگیرد.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص92؛ شفاء الغرام، ج2، ص404؛ دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص399-400.</ref> از اینکه پس از آن، فرستادن کاروان حج بهطور منظم ادامه داشته یا نه، گزارشی در دست نیست.<ref>نک: اتحاف الوری، ج3، ص99-120.</ref> فرمانروایان نخست ایلخان مسلمان نبودند و به حج توجهی نداشتند. با این حال، گزارشهایی از سفر حج ایرانیان در دوران ایلخانان غیر مسلمان نیز در دست است. برای نمونه، در دوران ارغون (حک: ۶۸۳–۶۹۰ق) به سال ۶۸۸ق. کاروان بزرگی از حاجیان ایرانی از عراق به حج رفت که بسیاری از دانشوران و بزرگان ایران نیز در آن حضور داشتند.<ref>العقد الثمین، ج1، ص192؛ اتحاف الوری، ج3، ص119-120؛ تحریر تاریخ وصاف، ص135.</ref> با مسلمان شدن ایلخانان، حجگزاری ایرانیان رونقی بیشتر یافت. از راهی شدن کاروان حج در دوران احمد تکودار (حک: ۶۸۱–۶۸۳ق) نخستین ایلخان مسلمان گزارشهایی در دست است. بر پایه این گزارشها، در این دوران، موقوفاتی برای [[حرمین شریفین]] وجود داشته که به دستور وی این موقوفات را گردآوری کرده و به مکه میفرستادهاند.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص69؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص499.</ref> در دوران غازان خان (حک: ۶۹۴–۷۰۳ق) دومین ایلخان مسلمان که کارهایی فراوان برای گسترش اسلام میان مغولان انجام داد، حجگزاری رونقی بیشتر یافت. غازان خان فرمانی برای تعظیم و تکریم سادات مکه و خادمان [[بیتالله]] صادر نمود و برای کعبه پردهای گرانبها فراهم کرد و همراه اموال بسیار برای انعام مکیان به مکه فرستاد. او به سال ۷۰۲ق. کاروانی شکوهمند را به حج فرستاد و برای حفظ امنیت آن، امیر قتلغ شاه را امیرالحاج کرد.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص215؛ دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص464.</ref> نقش سیاسی ایران در مکه، در دوره دو تن از حکمرانان ایلخان یعنی اولجایتو معروف به خدابنده (حک: ۷۰۳–۷۱۶ق) و پسرش ابوسعید (حک: ۷۱۶–۷۳۶ق) از سر گرفته شد. در این دوران، قدرت اصلی در مکه از آن مملوکان مصر بود. در واپسین سال حکومت اولجایتو (حک: ۷۰۳–۷۱۶ق) امیر مکه، حمیضة بن ابی نمیکه با برادران خود برای امارت مکه اختلاف و رقابت داشت، برای یاری گرفتن از ایلخانان، نزد اولجایتو رفت. اولجایتو با راهی کردن سپاهی برای یاری حمیضه، رقابت دیرینه شرق و غرب جهان اسلام برای سیادت بر حجاز را از سر گرفت.<ref>تاریخ ابی الفداء، ج2، ص425؛ اتحاف الوری، ج3، ص156-157؛ العقد الثمین، ج4، ص240-241؛ تاریخ اولجایتو، ص199-200.</ref> منابع درباره موفقیت این سپاه اختلاف نظر دارند. به گفته شماری از منابع، این لشکر به دلیل مرگ ایلخان از انجام مأموریت بازماند.<ref>البدایة و النهایه، ج14، ص76، 78.</ref> به گزارش شماری دیگر، حمیضه با حمایت سپاه ایلخانان بر مکه حاکم شد.<ref>تاریخ اولجایتو، ص200.</ref> بر پایه گزارشی دیگر، محمد بن عیسی، برادر مهنا، با متحدکردن قبایل عرب، به نبرد سپاه ایلخانان رفت و آنان را شکست داد.<ref>تاریخ ابی الفداء، ج2، ص426؛ اتحاف الوری، ج3، ص156.</ref> حمیضه به سال ۷۱۷ق. بر مکه حاکم بود و به نام سلطان ابوسعید پسر اولجایتو (حک: ۷۱۶–۷۳۶ق) که پس از مرگ پدر (۷۱۶ق) ایلخان شده بود، خطبه میخواند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص158؛ العقد الثمین، ج4، ص241.</ref> ممالیک مصر سپاهی بزرگ به مکه روانه کردند و به عطیفه یاری دادند تا برادرش حمیضه را از آن شهر بیرون کند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص159، 167-168.</ref> ابوسعید، ایلخان جدید، که در پی ایجاد روابط مناسب با دولت مصر و کسب مشروعیت در میان دولتهای اسلامی بود، این درگیریها را دنبال نکرد و باب دوستی با دولت مصر را گشود. نمایندگانی از سوی ایران به مصر رفتند و نمایندگانی از مصر به ایران آمدند و عهدنامههایی میان دو دولت به امضا رسید که همکاری در زمینه حج و تأمین امنیت حاجیان، از مفاد آنها بود.<ref>تاریخ ابی الفداء، ج3، ص446؛ تاریخ مغول، ص347.</ref> حجگزاری ایرانیان پس از حمله مغول در دوران حکومت ابوسعید (حک: ۷۱۶–۷۳۶ق) به اوج رونق رسید. در این دوران، محمل عراقی با شکوه و عظمت راهی مکه میشد و شمار حاجیان بسیار فراوان بود.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص171، 181.</ref> گزارشهای [[ابنبطوطه]] از کاروان عراق که در همین سالها به حج رفته، نشانگر رونق حجگزاری ایرانیان است. او از فراوانی حاجیان ایرانی و امکانات و سامان مناسب کاروان عراق خبر داده است.<ref>رحلة ابن بطوطه، ج2، ص411-412.</ref> اهتمام ابوسعید ایلخان به امور حج، از جمله آراستن محمل عراق با گوهرهای گرانبها و حمایت از کاروان و حتی پرداخت خسارت وارد شده بر حاجیان بر اثر حمله دزدان، مورد توجه منابع قرار گرفته است.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص167، 171.</ref> او به سال ۷۳۰ق. یک فیل همراه کاروان عراق به حجاز فرستاد. فاسی، تاریخنگار مشهور تاریخ مکه، از این رفتار تعجب کرده و دلیل آن را درنیافته است.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص416.</ref> برخی از پژوهندگان معاصر این کار را نمایشی سیاسی ـ تبلیغاتی برای برجسته نشاندادن حضور محمل عراق دانستهاند.<ref>تاریخ مکه، ص269.</ref> از آنجا که رابطه سیاسی ابوسعید با ممالیک مصر خوب بود، کاروان حج عراق مورد حمایت مصریان نیز قرار میگرفت. هنگامی که به سال ۷۲۰ق. کاروان حاجیان با اموال بسیار راهی حج بود، مورد تعرض اعراب بادیهنشین قرار گرفت؛ اما این قبایل به احترام یا از بیم سلطان مصر که حامی کاروان ایران بود، به ایشان صدمهای نزدند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص171.</ref> در همین سال، سلطان مصر برای امیران مغول شرکتکننده در حج هدایایی فرستاد و نام ابوسعید پس از سلطان مصر در خطبه مکه خوانده شد.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص171.</ref> ===دوران فترت پس از ایلخانان=== با مرگ ابوسعید ایلخان (سال۷۳۶ق) حرکت کاروان حج عراق متوقف شد و پس از۱۱ سال، به سال ۷۴۸ق. محمل عراق دیگر بار به حج رفت. از این سال، حج ایرانیان دورههای چند ساله تعطیلی را تجربه کرد که بیش از هر چیز برآمده از ناپایداری سیاسی در ایران به دلیل اختلاف حکومتهای محلی با یکدیگر و درگیریهای دامنهدار جانشینان پس از مرگ حاکم پیشین بود.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص417.</ref> از سال ۷۴۰ق. حدود یک سده عراق به دست آلجلایر (حک: ۷۴۰–۸۳۶ق) افتاد. در این دوران، تجهیز کاروان عراق بر عهده حکومت آلجلایر بود. حرکت کاروان عراق در این دوران منظم نبود و درگیری آلجلایر با همسایگان و نیز مشکلات داخلی، حج را به تعطیلی میکشاند. برای نمونه، از سال ۷۹۵ق. حرکت محمل عراق چند سال قطع شد که گویا به دلیل حمله تیمور به ایران بود.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص390؛ درر الفوائد المنظمه، ص315؛ درباره حکومت آل جلایر، نک: تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجار، ص594-601.</ref> مرگ احمد بن اویس (۸۱۳ق) نیز باعث تعطیلی چند ساله حج شد.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص482.</ref> در برخی از سالهای حکومت جلایریان، کاروان عراقی از رونق فراوان برخوردار بود. از جمله در سالهای سلطنت اویس جلایری (حک: ۷۵۷–۷۷۶ق) کاروان عراقی بسیار پر شمار و با شکوه بود. در برخی سالهای دهه ۷۷۰ق. به دلیل حمایتهای مالی او از عجلان بن رمیثه (حک: ۷۶۲–۷۷۴ق) شریف مکه، نامش در خطبه مکه یاد میشد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص422.</ref> از میان رفتن حکومت جلایریان به دست قرایوسف قراقویونلو (حک: ۸۱۰–۸۱۲ق) به سال ۸۱۳ق. مدتی اعزام کاروان حج عراق را به تعطیلی کشاند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص482؛ تاریخ حبیب السیر، ج4، ص577؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجار، ص652-653.</ref> اما از سال ۸۱۶ق. قرایوسف کاروان عراق را که ایرانیان نیز با آن همراه بودند، تجهیز کرد و به مکه فرستاد. در این سال، در خطبههای نماز [[مسجدالحرام]]، برای قرایوسف دعا کردند.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص510؛ شفاء الغرام، ج2، ص431؛ درر الفوائد المنظمه، ص320.</ref> از ۸۲۱ تا ۸۲۳ق. نبرد قرایوسف با شاهرخ تیموری و حاکم شام، باعث تعطیلی حج شد.<ref>شفاء الغرام، ج2، ص434-435؛ درر الفوائد المنظمه، ص321.</ref> درگذشت قرایوسف به سال ۸۲۳ق. نیز حج را مدتی با تعطیلی روبهرو کرد. این تعطیلی تا سال ۸۳۱ق؛ که امیر حله حسین بن علی بن اویس کاروان عراق را تجهیز کرد، ادامه داشت.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص574؛ ج4، ص23؛ درر الفوائد المنظمه، ص321-325.</ref> از این هنگام تا دهه ۸۵۰ق؛ که گزارشهایی از حج محمل عراق به دستور احمد شاه پسر قرایوسف در دست است، خبری از حرکت کاروان عراق بازتاب نیافته است.<ref>درر الفوائد المنظمه، ص330-331.</ref> به سال ۸۷۱ق. پس از نزدیک دو دهه، محمل عراق دیگر بار به راه افتاد و حرکت آن تا سال ۸۹۶ق. در دوران آق قویونلوها (۷۹۸–۹۱۴ق) و در دوره قدرت اوزون حسن (حک: ۸۷۲–۸۸۲ق) مدتی بدون وقفه ادامه داشت.<ref>درر الفوائد المنظمه، ص332-344؛ درباره حکومت آق قویونلوها، نک: تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص655-660.</ref> اختلاف دولت آق قویونلو با مصر در دوران قدرت اوزون حسن، چند بار برای حاجیان ایرانی مشکل آفرید. برای نمونه، به سال ۸۷۶ق. بدین دلیل که محمل عراق میخواست بر محمل مصر پیشی بگیرد، اختلافهایی روی داد و به حاجیان عراقی توهین شد.<ref>درر الفوائد المنظمه، ص337.</ref> سال بعد به دستور اوزون حسن برای کعبه جامهای دوختند که با کاروان عراقی به حجاز حمل شد. امیرالحاج که نخست به مدینه رفته بود، مردم مدینه را ناچار به خواندن خطبه به نام اوزون حسن کرد. این کار سبب اختلاف حاجیان کاروان عراق با شریف مکه و امیرالحاج مصر شد و امیرالحاج عراق به دستور او زندانی گشت و تا ششم [[ذیحجه]] به کاروان عراق اجازه ورود به مکه داده نشد.<ref>اتحاف الوری، ج4، ص558؛ درر الفوائد المنظمه، ص337؛ تحصیل المرام، ج2، ص765-766.</ref> به سال ۸۸۰ق. نیز امیرالحاج مصری از ورود محمل همراه کاروان عراق به مکه پیشگیری کرد و تنها اجازه ورود حاجیان را داد. به سال ۸۸۱ق. نیز امیرالحاج مصری اجازه ورود محمل عراقی به مکه را نداد. کاروانیان محمل را در منطقه زاهر نهادند و تنها پس از پرداخت رشوه به امیرالحاج توانستند محمل را وارد [[عرفه]] کنند.<ref>اتحاف الوری، ج4، ص604-605؛ الدر الکمین، ج1، ص115؛ درر الفوائد المنظمه، ص338.</ref> با توجه به تعطیلی حرکت کاروان عراق در بسیاری از سالها و همچنین درگیری حکومتهای عراق با حاکمان مناطق ایران، این احتمال بسیار است که در موارد فراوان، حاجیان ایرانی از راه عراق به حج نرفته باشند. از مسیرهایی که دراین دوران مورد استفاده حاجیان ایرانی بوده، مسیر [[شام]] و مصر است. از اواخر این دوران، گویا به سال ۸۹۸ق. سفرنامهای در دست است که نویسنده آن همراه قافله مصر به حج رفته است.<ref>سفرنامه منظوم حج، ص85.</ref> این دوران مقارن است با حکومت تیموریان (۷۷۱–۹۱۳ق) در قسمتی از مرکز و شرق ایران که شماری از آنان مانند شاهرخ تیموری (حک: ۸۱۱–۸۵۰ق) به امور حج و [[حرمین]] اهتمام فراوان داشتند. شاهرخ تیموری به حاکم مصر نامهای نوشت و از اینکه برخی حاجیان ایرانی نزدیک مصر دچار حمله راهزنان شدهاند و به شکایت آنان اعتنایی نشده است، گلایه کرد.<ref>اسناد و مکاتبات تاریخی ایران از تیمور تا شاه اسماعیل، ص146-148.</ref> این گزارش از حرکت کاروان حاجیان شرق و مرکز ایران از راه شام حکایت دارد. کاروانی دیگر که در این دوران از ایران به حج راهی میشد، کاروان حاجیان شیرازی بود. نخستین گزارش از حضور این کاروان مربوط به سال ۷۵۸ق. در دوران حکومت آلمظفر (حک: ۷۱۳–۷۹۵ق) در [[شیراز]] و مناطق مرکزی ایران است.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص272؛ درر الفوائد المنظمه، ص310؛ درباره حکومت آل مظفر، نک: تاریخ ایران کمبریج، دوره تیموریان، ص21-26.</ref> از اینکه حاجیان چه مناطقی از ایران با کاروان شیراز همراه میشدند و حرکت این کاروان تا چه زمانی ادامه داشته، آگاهی در دست نیست. گزارش حضور این کاروان در سالهای۷۵۷، ۷۸۴، ۸۱۳، ۸۱۵ق. در منابع آمده است. مسیر حرکت این کاروان از راه [[احساء]] و [[قطیف]] بود.<ref>اتحاف الوری، ج3، ص272، 491، 500.</ref> ===دوران صفویه=== در دوران صفویه، اختلافهای سیاسی ایران و عثمانی، در حجگزاری ایرانیان اثر فراوان داشت. مسیر حج ایرانیان از سرزمینهای زیر نظر دولت عثمانی میگذشت و سفر آنان به قلمرو دشمن، به ویژه هنگامی که آتش نبرد میان دو دولت برافروخته بود، با موانع و مشکلاتی روبهرو میشد. گزارشها حاکی از تعطیلی حج به دلیلهای سیاسی در برخی سالها بوده است؛ از جمله به سال۱۰۴۷ق؛ که نبرد صفوی با عثمانی جریان داشت، ایرانیان به فرمان سلطان عثمانی مراد چهارم (حک: ۱۰۳۲–۱۰۴۹ق) از مکه اخراج و برای چند سال از حجگزاری بازداشته شدند.<ref>منائح الکرم، ج4، ص181-182.</ref> [[شاه عباس صفوی]] (حک: ۹۹۵–۱۰۳۸ق) که حجگزاری ایرانیان را عامل سرازیر شدن پول بسیار به کشور دشمن میدید، سفر حج را مدتی ممنوع کرد.<ref>سفرنامه کروسینسکی، ص25؛ تاریخ منتظم ناصری، ج2، ص1037.</ref> جز این موارد، گزارشهای مشخصی درباره قطع شدن حج ایرانیان در دوران صفویه در دست نیست. دولت عثمانی برای حفظ وجهه دینی خود به عنوان [[خادم حرمین]]، از ممنوع کردن حج ایرانیان پرهیز میکرد. اما با توجه به روابط ایران و عثمانی در این دوران، میتوان حدس زد که حجگزاری ایرانیان در زمانی که دو دولت در نبرد بودهاند، متوقف یا سخت محدود بوده است. توقف حج ایرانیان و مشکلات آنها را از نامههای دو دولت عثمانی و صفوی میتوان دریافت. در این نامهها به مشکلات حج ایرانیان و بسته بودن راه آنان اشاره و رسیدن به صلح برای آسایش حاجیان ضروری دانسته شده است.<ref>اسناد و مکاتبات سیاسی ایران از سال 1038 تا 1105، ص29؛ شاه طهماسب صفوی، ص203-237؛ نک: از شیخ صفی تا شاه صفی، ص213.</ref> هنگامی که دولت ایران و عثمانی در صلح به سر میبردند، حجگزاری ایرانیان با آزادی و گستردگی بیشتر انجام میشده است. گزارشهایی از سفر پر شمار ایرانیان در برخی سالها و نیز سفر افراد، به ویژه بزرگان دولت صفوی ودانشوران شیعی و سکونت شماری از آنان در مکه و مدینه، در دوران صفویه در دست است.<ref>منائح الکرم، ج5، ص256، 265؛ وقایع السنین، ص553؛ صفویه در عرصه دین، ج2، ص844-850؛ خلاصة التواریخ، ج1، ص313، 440، 811؛ تذکرة تحفه سامی، ص33.</ref> درباره رابطه دولت صفوی با حاکمان مکه نیز گزارشهای گونهگون در دست است. خبر اعلان جشن و پایکوبی شریف مکه به مناسبت پیروزی سلطان عثمانی بر شاه تهماسب صفوی (۹۴۱ و ۹۴۲ق) در منابع آمده است.<ref>نیل المنی، ج2، ص582، 609.</ref> اما گزارشهایی نیز در زمینه ارتباط خوب دولت صفوی با اشراف مکه یافت میشود. نامهای که شاه عباس دوم (حک: ۱۰۵۲–۱۰۷۷ق) به شریف مکه نوشته و در آن به بهبود روابط خود با اشراف مکه اشاره کرده، نشانهای از این روابط است.<ref>مقالات تاریخی، دفتر11، ص70-71.</ref> نیز گزارش پذیرایی شایان توجه شریف مکه از بزرگان حکومت صفوی حاضر در کاروان حج ایرانی در سال ۱۱۱۱ق. بدبینی و ناخرسندی شماری از تاریخنگاران سنی را برانگیخته است.<ref>منائح الکرم، ج5، ص255-256.</ref> آنچه در زمینه روابط صفویان با حجاز میدانیم، رابطه خوب دولت صفوی با خانوادههای شرفای شیعه مدینه، به ویژه از دوران شاه عباس کبیر (۹۹۶–۱۰۳۸ق) است. از این خاندانها اشراف بنو شدقم بودند که شماری از ایشان در دوران صفویه به ایران آمدند و مورد احترام شاهان صفوی قرار گرفتند. این دسته از شرفا با آمدن به ایران، افزون بر فراگیری علوم نزد دانشوران ایران، با دربار شاهان ارتباط مییافتند و هدایای بسیار دریافت میکردند و موقت یا دائم در ایران سکونت مییافتند. موقوفه بزرگی که در دوران شاه عباس کبیر به سادات مدینه اختصاص یافت و شامل نیمی از اجاره دکانها، کاروانسراها و حمام در میدان نقش جهان [[اصفهان]] بود، نشانه دلبستگی صفویان به سادات مدینه است.<ref>مقالات تاریخی، دفتر11، ص76-77؛ مهاجران آل ابوطالب، ص146، 646-647.</ref> احساسات ضد ایرانی در میان مردم و دانشوران حجاز در آن دوران بیشتر بود و چنانکه خواهیم دید، همین به کشته شدن برخی ایرانیان در مکه انجامید. نویسندگان کتابهای تاریخ مکه نیز در این دوران از اینگونه احساسات دور نماندند و در آثار خود، اشارات فراوان به نبردهای دولت عثمانی با ایرانیان کردند و داستانهای دروغین درباره صفویان نقل نمودند و به شایعات ضد ایرانی و احساسات ضد شیعی دامن زدند.<ref>نک: الاعلام باعلام بیت الله الحرام، ص277-281.</ref> در همین فضای ضد صفوی بود که میر ویس افغانی در اواخر دوران صفویان توانست از دانشوران مکه بر ضد صفویان شیعه فتوا بگیرد و به حمله خود به اصفهان مشروعیت بخشد.<ref>جهانگشای نادری، ص447-448؛ تاریخ منتظم ناصری، ج2، ص1048؛ انقراض سلسله صفویه، ص76.</ref> ===دوران افشاریه=== دوران افشاریه (حک: ۱۱۴۸–۱۲۱۸ق) بیشتر به دلیل مذاکره نادرشاه (حک: ۱۱۴۸–۱۱۶۰ق) با حکمرانان عثمانی برای به رسمیت شناختن [[مذهب جعفری]] و برگزاری نماز شیعیان در [[مسجدالحرام]]، در تاریخ حجگزاری ایرانیان شهرت دارد. در مذاکرات صلح میان دو دولت، برقراری صلح از سوی نادرشاه وابسته به پذیرش شرایطی از سوی عثمانی بود. وی افزون بر درخواست پذیرش مذهب شیعه به عنوان مذهب پنجم، از سلطان عثمانی خواست یکی از ارکان مسجدالحرام به نماز شیعیان و به نام [[امام جعفر صادق(ع)]] اختصاص یابد. درخواست دیگر نادر شاه، تعیین امیرالحاج برای حاجیان ایرانی بود تا از آن پس ایرانیان نیز در کاروان شام امیرالحاجی ویژه خود داشته باشند.<ref>تاریخ جهانگشای نادری، ص350؛ اسناد و مکاتبات تاریخی ایران دوره افشاریه، ص89، 93، 148؛ ایران در زمان نادر شاه، ص332.</ref> دولت عثمانی از برآوردن این درخواستها سرباز زد و تعیین امیرالحاج ایرانی را تنها در راه [[نجف]] پذیرفت.<ref>تاریخ جهانگشای نادری، ص397.</ref> این مذاکرات چند بار دیگر نیز تکرار شد و سرانجام بینتیجه ماند. در عهدنامهای که میان دو دولت به سال ۱۱۵۹ق. بسته شد، بر حفظ سلامت و امنیت حاجیان ایرانی، خواه در راه بغداد و خواه در راه شام، تأکید گشت.<ref>تاریخ جهانگشای نادری، ص496، 530؛ عالمآرای نادری، ج3، ص885-887.</ref> ===دوران قاجار=== اختلافهای سیاسی و مذهبی میان ایران و عثمانی در دوران قاجاریه نیز کم و بیش ادامه یافت. این اختلافها جز در سالهای آغازین استقرار قاجاریه، باعث محدودیت حج ایرانیان نشد.<ref>مقالات تاریخی، دفتر8، ص180.</ref> در مذاکرات دولت قاجار با دولت عثمانی، موضوع حج ایرانیان یاد شده بود. ازجمله در برخی عهدنامههایی که در دوران فتحعلی شاه میان دو دولت بسته شد، تأمین امنیت حاجیان، رفتار مناسب و نگرفتن مالیات راه از حاجیان ایرانی، از سوی مقامهای عثمانی تعهد گشت.<ref>تاریخ منتظم ناصری، ج3، ص1560-1561، 1682؛ درباره جنگهای ایران و عثمانی در دوران قاجار، نک: ایران در دوره سلطنت قاجار، ص105-114.</ref> از مواردی که در دوران قاجار به تعطیلی و اختلال در حج انجامید و دولت ایران را به واکنش واداشت، ظهور حکومت وهابی [[آلسعود]] در [[نجد]] و تصرف شهرهای طائف و مکه و مدینه به سال ۱۲۱۷ق. بود که به تعطیلی حج از کشورهای اسلامی ازجمله ایران انجامید.<ref>تاریخ حجگزاری ایرانیان، ص221؛ تاریخ مکه، ص495.</ref> در پی حمله نخست سعودیان به مکه و مدینه و [[کربلا]] و نجف (۱۲۱۶ق) فتحعلیخان قاجار (حک: ۱۲۱۲–۱۲۵۰ق) پادشاه وقت ایران، نامهای به [[عبدالعزیز بن سعود]] نوشت و خواستار بازگرداندن اشیای ربوده شده از مکانهای مقدس عتبات عالیات و پرداخت دیه کشته شدگان شد و تهدید کرد در صورت خودداری از این کار، دولت ایران به درعیه حمله خواهد کرد.<ref>مجمع التواریخ، ص151؛ ناسخ التواریخ، ج1، ص118-119؛ فارسنامه ناصری، ج1، ص682-684.</ref> شاه ایران همچنین نامهای به حکمران بغداد نوشت و خواستار برخورد با وهابیان شد. سلیمان پاشا، حکمران بغداد، با دادن پاسخ مساعد، مسؤولیت جبران خسارات عتبات را بر عهده گرفت.<ref>تاریخ منتظم ناصری، ج3، ص1465؛ ناسخ التواریخ، ج1، ص118-119.</ref> افزون بر این، عباس میرزا، ولیعهد فتحعلیخان (م. ۱۲۴۹ق) به سال ۱۲۳۵ق. از سوی فتحعلی شاه قاجار نامهای به محمدعلی پاشا، حاکم مصر (حک: ۱۲۲۰–۱۲۶۴ق) نوشت و در آن، بر لزوم برخورد سخت با وهابیان و حمله به حجاز و بازپسگیری مکه و مدینه و تصرف درعیه تأکید کرد. حیدر علی خان شیرازی که از ایران برای بردن این نامه مأمور شده بود، تا شکست کامل وهابیان به دست محمدعلی پاشا در مصر ماند و سپس به مکه رفت و از آنجا به ایران بازگشت.<ref>ناسخ التواریخ، ج1، ص319؛ تاریخ ذوالقرنین، ص523-524.</ref> عنصر دیگر در روابط سیاسی ایران و حجاز، وجود اشراف مکه بود که هر چند زیر فرمان دولت عثمانی قرار داشتند، بر مکه و مدینه بهطور مستقل حکومت میکردند. در دوران قاجار، روابط اشراف مکه با ایرانیان خوب بود. برخی سفرنامههای قاجاری از احترام اشراف مکه به بزرگان ایرانی که به حج میرفتند، گزارش دادهاند.<ref>سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی، ص200؛ پنجاه سفرنامه، ج7، ص294، 299.</ref> شرفای مکه از خاندان سادات بودند و از لحاظ مذهبی نزدیکیهایی با ایرانیان داشتند.<ref>پنجاه سفرنامه، ج7، ص297.</ref> نیز از جنبه سیاسی و مالی، به حفظ و گسترش روابط با ایرانیان دلبسته بودند. به همین دلیل، معمولاً گزارشهایی که از برخورد شرفای مکه با ایرانیان در دست است، از احترام آنان به ایرانیان حکایت دارد. ایرانیان همچنین در زمان برگزاری حج از امکانات ویژهای برخوردار بودند. مثلاً کنسول ایران در جده افزون بر حضور در [[منا]] و [[عرفات]]، پرچم ایران را بر چادر خود برمیافراشت و مانند دولت عثمانی و مصر، حق برگزاری آتشبازی در عرفات را داشت.<ref>میقات حج، ش48، ص25-28، «چند نامه از کارپرداز جده.</ref> ===دوران پهلوی=== در سالهای پایانی دولت قاجار، به دلیل وقوع جنگ جهانی اول (۱۹۱۴–۱۹۱۸م. /۱۳۳۳–۱۳۳۶ق) و درگیر شدن خاورمیانه در این نبردها، به ویژه گسترش دامنه نبرد به عراق، حجگزاری ایرانیان و دیگر کشورهای منطقه به مدت پنج سال قطع شد. تنها به سال ۱۳۳۴ق. انگلیسیها که در آن هنگام کنترل عراق را به دست گرفته بودند، برای فراهم کردن امکان حج اعلان آمادگی کردند و گروهی از ایرانیان نیز به حج رفتند.<ref>خاطرات سفر مکه، ص49.</ref> اما باز شدن راه حج چندان دیری نپایید و مرحله جدیدی از تعطیلی در حج ایرانیان با تصرف حجاز به دست آلسعود آغاز شد. تصرف مکه و مدینه به دست عبدالعزیز سعودی (۱۳۴۴ق) و تشکیل پادشاهی [[حجاز]] و نجد در حجاز با شکلگیری سلطنت پهلوی و آغاز پادشاهی [[رضا پهلوی]] در ایران (۱۳۴۴ق. /۱۳۰۴ش) همزمان بود.<ref>سلسلههای اسلامی جدید، ص231، 543.</ref> با حاکمیت آلسعود در حجاز و ناآرامی اوضاع آن دیار و پخش خبر ویرانسازی مکانهای مقدس در مکه و مدینه، بسیاری از کشورهای مسلمان سفر حج شهروندان خود را ممنوع کردند.<ref>اسناد روابط ایران و عربستان، ص60.</ref> دولت ایران نیز به سال ۱۳۰۴ش. سفر حج ایرانیان به مکه و مدینه را ممنوع کرد و کنسولگریهای خود در کشورهای عراق، [[سوریه]] و مصر را مأمور پیشگیری از سفر ایرانیان به مکه نمود.<ref>روابط سیاسی ایران و عربستان، ص54.</ref> دولت ایران همچنین در این سال ویرانسازی بقاع متبرکه بقیع را رسماً محکوم کرد.<ref>اسناد روابط ایران و عربستان، ص67.</ref> با تصویب مجلس شورای ملی به سال ۱۳۰۵ش. کمیسیونی از نمایندگان مجلس با نام کمیسیون حرمین شریفین تشکیل شد تا با همکاری دولت به بررسی اوضاع حرمین و تعیین تکلیف در این زمینه بپردازد.<ref>اطلاعات، سال اول، ش44؛ تخریب و بازسازی بقیع، ص63.</ref> در ۱۴ شهریور ۱۳۰۴ش. دولت تعطیل عمومی اعلان کرد و مردم تهران در محکومیت ویرانسازی قبور بقیع راهپیمایی کردند.<ref>مجله خواندنیها، سال4، ش27، ص15-17، «تظاهرات مردم تهران.</ref><ref>با من به خانه خدا بیایید، ص109-114.</ref> ممنوعیت سفر حج از سوی کشورهای اسلامی هم به مشروعیت آلسعود لطمه وارد میکرد و هم موجب ضرر مالی برای این کشور بود.<ref>اسناد روابط ایران و عربستان، ص21، «مقدمه.</ref> آلسعود با ارسال نامههایی به کشورهای گوناگون از جمله ایران، بر امنیت کامل حجاز تأکید کردند و مسؤولیت حفظ امنیت حاجیان را بر عهده گرفتند و از همه کشورهای اسلامی خواستند تا نمایندگانی برای بررسی اوضاع حجاز و امنیت آن به حجاز بفرستند. ایران از نخستین کشورهایی بود که به این درخواست پاسخ داد و هیاتی را با مأموریت بررسی اوضاع حجاز ودیدار از بقاع متبرکه در مکه و مدینه به حجاز فرستاد.<ref>اسناد روابط ایران و عربستان، ص26، «مقدمه»، ص61، 65؛ روابط سیاسی ایران و عربستان، ص55؛ علاقات السعودیة الایرانیه، ص103.</ref> ممنوعیت حج از سوی دولت ایران تا سال ۱۳۰۷ش. ادامه یافت. در این مدت، حکومت ایران هنوز دولت سعودی را به رسمیت نشناخته بود. با وجود این، برخی ایرانیان از راههای غیررسمی به حج میرفتند و دولت ایران نیز در برخی سالها سفر ایرانیان را از راههایی جز راه عراق آزاد گذاشته بود. در برخی از این سالها، شمار حاجیان به حدود سه هزار تن نیز میرسید.<ref>روابط سیاسی ایران و عربستان، ص58-59.</ref> به سال ۱۳۰۸ش. مذاکراتی میان دولت ایران و [[عربستان]] صورت گرفت که سرانجام به بهبود روابط آن دو انجامید. با ورود نمایندگان سعودی به ایران، دولت ایران در ۲۱ مرداد ۱۳۰۸ش. /۱۳۴۸ق. دولت حجاز را به رسمیت شناخت و عهدنامه مودت میان ایران و عربستان بسته شد. از بندهای این عهدنامه، تعهد عربستان برای تأمین امنیت و فراهم ساختن وسایل آسایش حاجیان ایرانی بود.<ref>اطلاعات، سال4، ش753، 810، 831، 841؛ اسناد روابط ایران و عربستان، ص75.</ref> از آن پس، روابط ایران و عربستان شتابان بهبود یافت. به سال ۱۳۱۱ش. شاهزاده [[فیصل بن سعود]] به ایران سفر کرد و با رضا شاه دیدار نمود. در همین سال، شش ناو جنگی ایران در رزمایش دوستانه وارد بندر جده شدند و مورد استقبال مقامهای سعودی قرار گرفتند.<ref>اسناد روابط ایران و عربستان، ص33، «مقدمه»، 95؛ روابط سیاسی ایران و عربستان، ص69.</ref> با آغاز جنگ جهانی دوم به سال ۱۹۴۵م. /۱۳۲۰ش؛ که با آغاز حکومت محمدرضا شاه پهلوی همراه شد، وضعیت منطقه سخت رو به وخامت رفت و سفر حج به ویژه از راه عراق بسیار خطرناک گشت. از اینرو، مقامهای ایران صدور گذرنامه حج را در سال ۱۳۲۱ش. ممنوع کردند. با این حال، سفر حاجیان ایرانی به مکه و مدینه قطع نشد و به سال ۱۳۲۱ش. حدود ۱۶۰۰ تن و به سال ۱۳۲۲ش. حدود ۴۰۰۰ تن از حاجیان ایرانی از راه [[کویت]] و راههای دیگر به صورت غیرقانونی به حج رفتند. به دلیل نبود امکانات و درگیر بودن منطقه در نبرد، بسیاری از مسافران در میانه راه ناچار به بازگشت میشدند. در این سالها، به دلیل مشکلات مالی پدید آمده از جنگ جهانی، دولت ایران کنسولگری خود را در جده تعطیل کرد و دولت عربستان نیز به دلیل همین مشکلات، امکانات سازماندهی حاجیان را نداشت.<ref>اسناد روابط ایران و عربستان، ص99-100؛ روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج10، ص8017، 9 802.</ref> در همان سال (۱۳۲۲ش) زائری ایرانی از مردم یزد به اتهام اهانت به حرم، دستگیر و اعدام شد. این زائر که ابوطالب یزدی نام داشت، به دلیل گرمی هوا درون مسجدالحرام دچار تهوع شد و مأموران حرم که میپنداشتند وی قصد آلوده ساختن حرم را داشته، او را دستگیر و پس از محاکمه اعدام کردند.<ref>مجله خواندنیها، سال 4، ش26، ص3-5، «از تهران تا مکه.</ref><ref>اسناد روابط ایران و عربستان، ص104؛ ابوطالب یزدی شهید مروه، ص13.</ref> دولت ایران به اجرای این حکم سخت اعتراض کرد و خواستار عذرخواهی عربستان سعودی شد. در نامهنگاریهای میان دو دولت، مقامهای سعودی صدور حکم اعدام را صحیح و آن را پشتوانه گواهی شاهدان و اعترافات مقتول دانستند. نامهنگاریها و نیز میانجیگری مصر برای حل اختلاف سودی نداشت و دولت ایران به سال ۱۳۲۳ش. در اعتراض به این رخداد، با کشور سعودی قطع رابطه نمود و حج ایرانیان را ممنوع کرد.<ref>روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج10، ص8017؛ روابط سیاسی ایران و عربستان، ص84-85؛ اسناد روابط ایران وعربستان، ص107-124.</ref> تعطیلی حج تا سال ۱۳۲۷ش. ادامه یافت و در پی نامه عبدالعزیز سعودی، روابط ایران و عربستان از سر گرفته شد.<ref>اسناد روابط ایران و عربستان، ص39، «مقدمه»، 130-131.</ref> سپس روابط سیاسی ایران و عربستان رو به بهبود رفت و مسائل سیاسی دخالتی در امور حج ایرانیان نداشت. ===انقلاب اسلامی=== حجگزاری ایرانیان پس از انقلاب، بیش از هر چیز زیر تأثیر روابط سیاسی پر نوسان ایران و عربستان قرار گرفت. در همان سالهای نخست انقلاب اسلامی ایران، با اینکه دو دولت موضع دشمنانه آشکاری در برابر هم نداشتند،<ref>مروری بر روابط ایران و عربستان، ص21-22.</ref> تنشهایی میان حاجیان و مسؤولان حج ایرانی با پلیس عربستان ایجاد میشد.<ref>خاطرات حج، ص97.</ref> اختلافهای سیاسی ایران و عربستان در دوران جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران، به دلیل حمایت عربستان از [[عراق]] بیشتر شد.<ref>مروری بر روابط ایران و عربستان، ص31-32.</ref> اوج اختلاف دو کشور که به سال ۱۳۶۶ش. به قطع روابط سیاسی آن دو به مدت سه سال انجامید، به دلیل برگزاری مراسم برائت از مشرکین از جانب حاجیان ایرانی در موسم حج بود. مراسم برائت از [[مشرکین]]، راهپیمایی حاجیان ایرانی نزدیک ساختمان بعثه ایران در مکه بود که به فرمان امام خمینی از سال ۱۳۵۸ش. برگزار میشد. حاجیان شرکتکننده در این مراسم، با سر دادن شعار بر ضد دولتهای [[آمریکا]] و [[اسرائیل]]، از کارهای آنها اعلان بیزاری میکردند.<ref>گلواژههای حج و عمره، ص111.</ref> از دیدگاه امام خمینی (ره) این مراسم بخش جداییناپذیر [[مراسم حج]] و اجرای دستور [[قرآن کریم]] و [[سنت پیامبر]] در اعلان برائت از مشرکین در حج سال نهم ق. بود.<ref>فریاد برائت، ص4.</ref> مقامهای عربستان تا سال ۱۳۶۶ش. اجازه برگزاری این مراسم را به ایرانیان میدادند؛ هر چند گاهی این مراسم با برخورد پلیس عربستان همراه میشد.<ref>خاطرات حج، ص96-97.</ref> اما به سال ۱۳۶۶ش. دولت عربستان با برگزاری مراسم مخالفت کرد و در روز برگزاری مراسم، پلیس عربستان به سوی حاجیان شرکتکننده تیراندازی نمود و ۴۰۰ تن را شهید کرد. این رخداد که میان ایرانیان به واقعه [[حج خونین]] مشهور شده، قطع کامل روابط سیاسی ایران و عربستان و تعطیلی حج ایرانیان را به مدت سه سال در پی داشت.<ref>سیمای حج، صاول؛ آشنایی با عربستان، ص68-70.</ref> به سال ۱۳۷۰ش. روابط سیاسی دو کشور از سر گرفته شد و پس از سه سال کاروان حج ایران به مکه رفت.<ref>سیمای حج در سال 70، صاول، «مقدمه.</ref> از آن سال تاکنون مراسم برائت از مشرکین هر سال در موسم حج برگزار میشود؛ هر چند مقامهای عربستان معمولاً مخالفت خود را با آن اعلان مینمایند و حتی برخی از سالها انجام مراسم را ممنوع میکنند. به سال ۱۳۷۲ش. دولت عربستان اجازه برگزاری مراسم را در مکان معمول که نزدیک ساختمان بعثه جمهوری اسلامی بود، نداد. مسؤولان ایرانی این مراسم را هنگام [[وقوف در منا]] برگزار کردند. از آن هنگام، برائت از مشرکین در منا برگزار میشود.<ref>مروری بر روابط ایران و عربستان، ص95-96؛ با کاروان عشق، ص171؛ یار کجاست، ص104-107؛ سیمای حج، ص174.</ref> حج ایرانیان پس از انقلاب اسلامی ابعاد سیاسی تازهای یافته است. مردم و مسؤولان جمهوری اسلامی ایران از موسم حج و همایش [[مسلمانان]] جهان، برای تبلیغ آرمانهای انقلاب اسلامی در میان مسلمانان بهره میبرند و به این منظور روابطی پویا با حاجیان و مسؤولان حج دیگر کشورهای اسلامی برقرار میسازند و به برگزاری نشستها و همایشهای گوناگون درباره مسائل روز جهان اسلام میپردازند.<ref>نک: سیمای حج، ص66؛ با کاروان ابراهیم، ص71؛ با کاروان عشق، ص245؛ با کاروان صفا، ص368، 383، 397.</ref>
خلاصه:
لطفاً توجه داشتهباشید که همهٔ مشارکتها در ویکی حج منتشرشده تحت Creative Commons Attribution-NonCommercial-ShareAlike در نظر گرفتهمیشوند (برای جزئیات بیشتر
ویکی حج:حق تکثیر
را ببینید). اگر نمیخواهید نوشتههایتان بیرحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد میکنید که خودتان این را نوشتهاید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشتهاید (برای جزئیات بیشتر
ویکی حج:حق تکثیر
را ببینید).
کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو
راهنمای ویرایشکردن
(در پنجرهٔ تازه باز میشود)
جستجو
جستجو
در حال ویرایش
ایران
(بخش)
افزودن مبحث
Toggle limited content width