در حال ویرایش حجاج بن یوسف
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
==تبار== | ==تبار== | ||
حجاج بن یوسف بن حکم،<ref>المنتظم، ج6، ص336.</ref> از قبیله [[ثقیف]] [[طائف]]،<ref>انساب الاشراف، ج13، ص352.</ref> و مکنّی به ابومحمد<ref>البدء و التاریخ، ج6، ص28؛ الکامل، ج4، ص585؛ البدایه و النهایه، ج9، ص117.</ref> است. مادرش، فارعه دختر هَمام بن عروة بن مسعود ثقفی است،<ref>انساب الاشراف، ج13، ص353، 407.</ref> که پیش از ازدواج با یوسف، همسر حارث بن کلده ثقفی<ref>مروج الذهب، ج3، ص125؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> حکیم عرب و به قولی همسر مغیرة بن شعبه ثقفی بوده است.<ref>الاغانی، ج6، ص418؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> | حجاج بن یوسف بن حکم،<ref>المنتظم، ج6، ص336.</ref> از قبیله [[ثقیف]] [[طائف]]،<ref>انساب الاشراف، ج13، ص352.</ref> و مکنّی به ابومحمد<ref>البدء و التاریخ، ج6، ص28؛ الکامل، ج4، ص585؛ البدایه و النهایه، ج9، ص117.</ref> است. مادرش، فارعه دختر هَمام بن عروة بن مسعود ثقفی است،<ref>انساب الاشراف، ج13، ص353، 407.</ref> که پیش از ازدواج با یوسف، همسر حارث بن کلده ثقفی<ref>مروج الذهب، ج3، ص125؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> حکیم عرب و به قولی همسر مغیرة بن شعبه ثقفی بوده است.<ref>الاغانی، ج6، ص418؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> یوسف پدر حجاج، بر پایه برخی گزارشها نزد عبدالملک بن مروانِ (حک: ۶۵–۸۵ق) [[بنیامیه|اموی]]، از مقام و منزلتی برخوردار و حکمرانی مناطقی را از سوی او عهدهدار بود.<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص119.</ref> یوسف در دوران حکمرانی حجاج بر [[مدینه]] (حک: ۷۳–۷۵ق) درگذشت.<ref>المعارف، ص395-396.</ref> | ||
یوسف پدر حجاج، بر پایه برخی گزارشها نزد عبدالملک بن مروانِ (حک: ۶۵–۸۵ق) [[بنیامیه|اموی]]، از مقام و منزلتی برخوردار و حکمرانی مناطقی را از سوی او عهدهدار بود.<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص119.</ref> یوسف در دوران حکمرانی حجاج بر [[مدینه]] (حک: ۷۳–۷۵ق) درگذشت.<ref>المعارف، ص395-396.</ref> | |||
==نام== | ==نام== | ||
خط ۹۱: | خط ۸۹: | ||
مروان در سال ۶۵ق.<ref group="یادداشت">شعبان یا رمضان.</ref> سپاهی به فرماندهی حَبیش بن دَلَجه قینی برای گرفتن [[مدینه]] از سلطه زبیریان فرستاد که حجاج و پدرش نیز در این سپاه حضور داشتند.<ref>انساب الاشراف، ج6، ص289.</ref> حبیش به همراه جمعی از یارانش کشته شد و سپاه مروان شکست خورد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص256؛ تاریخ الطبری، ج5، ص611؛ انساب الاشراف، ج6، ص289-290.</ref> بازماندگان به [[شام]] رفته و به سپاه روح بن زَنْباع جذامی، از حامیان مروان و پسرش عبدالملک پیوستند.<ref>العقد الفرید، ج5، ص275.</ref> | مروان در سال ۶۵ق.<ref group="یادداشت">شعبان یا رمضان.</ref> سپاهی به فرماندهی حَبیش بن دَلَجه قینی برای گرفتن [[مدینه]] از سلطه زبیریان فرستاد که حجاج و پدرش نیز در این سپاه حضور داشتند.<ref>انساب الاشراف، ج6، ص289.</ref> حبیش به همراه جمعی از یارانش کشته شد و سپاه مروان شکست خورد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص256؛ تاریخ الطبری، ج5، ص611؛ انساب الاشراف، ج6، ص289-290.</ref> بازماندگان به [[شام]] رفته و به سپاه روح بن زَنْباع جذامی، از حامیان مروان و پسرش عبدالملک پیوستند.<ref>العقد الفرید، ج5، ص275.</ref> | ||
حجاج در سپاه ابن زنباع که بر [[فلسطین]] حاکم بود، توانست نظر فرماندهاش را به خود جلب کند؛ از این رو، ابن زنباع او را به عبدالملک | حجاج در سپاه ابن زنباع که بر [[فلسطین]] حاکم بود، توانست نظر فرماندهاش را به خود جلب کند؛ از این رو، ابن زنباع او را به عبدالملک معرفی کرد و این خلیفه [[بنیامیه|اموی]] فرماندهی بخشی از سپاه را به او داد.<ref>العقد الفرید، ج5، ص275-276.</ref> حجاج توانست با مدیریت خشن خود، سپاه بینظم عبدالملک را سامان داده و تواناییهای خود را به خلیفه اموی نشان دهد.<ref>المعارف، ص396-397؛ البدایه و النهایه، ج9، ص118.</ref> | ||
عبدالملک بن | عبدالملک بن مروان (حک: ۶۵–۸۵ق)، حجاج را والی شهری کوچک در [[حجاز]] به نام تباله کرد؛<ref>المعارف، ص396؛ معجم البلدان، ج2، ص9.</ref> ولی هنگامی حجاج به آنجا رسید و کوچکی آن را دید بدون اینکه داخل شود به نزد عبدالملک برگشت و از پذیرش حکومت تباله عذر خواست.<ref>عیون الاخبار، ج1، ص337؛ المعارف، ص396؛ معجم البلدان، ج2، ص9.</ref> او پس از مدتی که سرپرستی شرطه آبان بن مروان، حاکم [[فلسطین]] را عهدهدار بود،<ref>انساب الاشراف، ج6، ص310.</ref> به فرماندهی پیاده نظام عبدالملک منصوب شد.<ref>البدء والتاریخ، ج6، ص28.</ref> | ||
==در مدینه== | ==در مدینه== | ||
حجاج در سال ۷۲ق. پس از پیروزی عبدالملک بر مصعب بن زبیر حاکم زبیری [[عراق]]، در حالی که بزرگان [[شام]] به جهت حرمت [[مکه]] حاضر به پذیرش مأموریت علیه | حجاج در سال ۷۲ق. پس از پیروزی عبدالملک بر مصعب بن زبیر حاکم زبیری [[عراق]]، در حالی که بزرگان [[شام]] به جهت حرمت [[مکه]] حاضر به پذیرش مأموریت علیه ابن زبیر نبودند، داوطلب این کار شد.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج2، ص148-149.</ref> | ||
حجاج [[کوفه]] را در جمادی الاولی به قصد [[حجاز]] ترک و در شعبان همان سال وارد [[طائف]] شد. او در انجام مأموریتش، پس از استقرار در طائف یک رشته عملیات ایذایی برای محک زدن توانایی | حجاج [[کوفه]] را در جمادی الاولی به قصد [[حجاز]] ترک و در شعبان همان سال وارد [[طائف]] شد. او در انجام مأموریتش، پس از استقرار در طائف یک رشته عملیات ایذایی برای محک زدن توانایی ابن زبیر به راه انداخت و پس از آگاهی از ناتوانی خود و پس از رسیدن نیروی کمکی ۵۰۰۰ نفری<ref>انساب الاشراف، ج7، ص115-116.</ref> در ذی قعده سال ۷۲ق. وارد [[مدینه]] شد و حاکم زبیری آن را اخراج کرد.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> با توجه به همراهی مردم مدینه با آل زبیر علیه [[بنی امیه]]، حجاج در مدینه به مردم از جمله [[صحابه]] [[حضرت محمد(ص)]] آزار و اذیت رساند و به بهانه یاری نرساندن به [[عثمان]] بر دست و گردن بسیاری از آنها مهر سُربی زد.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص195؛ البدایه و النهایه، ج9، ص2.</ref> او به هنگام وداع با مدینه، خدا را به خاطر خارج شدن از آلودهترین شهرها که ساکنانش خیانتکارترین افراد به عبدالملک و حسودترین مردمان هستند سپاس گفت و احترام مردم مدینه به منبر و قبر مطهر حضرت محمد(ص) را به سخره گرفت و سوگند خورد که اگر سفارشهای خلیفه نبود مدینه را ویران میکرد.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص136؛ الکامل، ج4، ص359.</ref> | ||
بر پایه گزارشی، حجاج طی خطبهای زائران قبر حضرت محمد(ص) را مورد نکوهش قرار داد و | بر پایه گزارشی، حجاج طی خطبهای زائران [[حرم نبوی(ص)|قبر حضرت محمد(ص)]] را مورد نکوهش قرار داد و طواف برگرد کاخ عبدالملک مروان را از این رو که خلیفه را بهتر از حضرت محمد(ص) میدانست، سفارش میکرد.<ref>شرح نهج البلاغه، ج15، ص242.</ref><ref group="یادداشت">با این همه، حجاج احادیثی نیز از پیامبر(ص) نقل کرده است.</ref><ref>المنتظم، ج6، ص336؛ البدایه و النهایه، ج9، ص117.</ref> | ||
از اقدامات حجاج در [[مدینه]]، ساخت مسجدی در محله بنیسلمه<ref group="یادداشت">از تیرههای [[خزرج]].</ref> بود که بعدها به مسجد حجاج معروف شد.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص195.</ref> | از اقدامات حجاج در [[مدینه]]، ساخت مسجدی در محله بنیسلمه<ref group="یادداشت">از تیرههای [[خزرج]].</ref> بود که بعدها به مسجد حجاج معروف شد.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص195.</ref> | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۴: | ||
==در مکه== | ==در مکه== | ||
===محاصره مسجدالحرام=== | ===محاصره مسجدالحرام=== | ||
حجاج بن یوسف پس از تسلط بر [[مدینه]]، به سوی [[مکه]] حرکت کرد. او که در موسم [[حج]] به مکه رسیده بود، با لباس رزم در [[عرفات]] حاضر شد<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ المنتظم، ج6، ص120.</ref>؛ ولی به خاطر جلوگیری [[عبدالله بن زبیر]]، [[طواف]] [[کعبه]] و [[سعی]] میان [[صفا و مروه]] را انجام نداد<ref>الطبقات، خامسة2، ص93؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> در برابر، حجاج نیز از وقوف ابن زبیر و یارانش در عرفات و [[رمی جمرات]] جلوگیری کرد.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص119؛ الاستیعاب، ج3، ص907؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> بنا به گزارشی، عبدالملک | حجاج بن یوسف پس از تسلط بر [[مدینه]]، به سوی [[مکه]] حرکت کرد. او که در موسم [[حج]] به مکه رسیده بود، با لباس رزم در [[عرفات]] حاضر شد<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ المنتظم، ج6، ص120.</ref>؛ ولی به خاطر جلوگیری [[عبدالله بن زبیر]]، [[طواف]] [[کعبه]] و [[سعی]] میان [[صفا و مروه]] را انجام نداد<ref>الطبقات، خامسة2، ص93؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> در برابر، حجاج نیز از وقوف ابن زبیر و یارانش در عرفات و [[رمی جمرات]] جلوگیری کرد.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص119؛ الاستیعاب، ج3، ص907؛ الکامل، ج4، ص350.</ref> بنا به گزارشی، عبدالملک در آغاز، حجاج را از یورش نظامی به مکه پرهیز داد و از او خواست با محاصره اقتصادی ابن زبیر را وادار به تسلیم کند.<ref>الفتوح، ج6، ص338.</ref> از این رو، حجاج از رسیدن آذوقه به زبیریان جلوگیری کرد و آنچنان یاران ابن زبیر را در تنگنا قرار داد که تنها به آب [[زمزم]] دسترسی داشتند.<ref>الطبقات، خامسة2، ص94؛ اخبار مکه، فاکهی، ج4، ص335.</ref> | ||
محاصره [[مسجدالحرام]] در [[ذیحجه]] سال ۷۲ق. آغاز و پس از ۶ ماه و ۱۷ روز با قتل | محاصره [[مسجدالحرام]] در [[ذیحجه]] سال ۷۲ق. آغاز و پس از ۶ ماه و ۱۷ روز با قتل ابن زبیر در روز سه شنبه ۱۷ جمادی الاولی ۷۳ق. به پایان رسید. برخی مدت زمان محاصره حجاج را ۸ ماه و ۱۷ روز دانستهاند.<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص175؛ المنتظم، ج6، ص124.</ref> | ||
===تخریب کعبه=== | ===تخریب کعبه=== | ||
با سرسختی | با سرسختی ابن زبیر، حجاج با نصب منجنیق روی کوههای اطراف مسجدالحرام و [[کوه ابوقبیس|ابوقبیس]]، زبیریان را به شدت کوبید. در این میان، سنگهای منجنیق به [[کعبه]] اصابت کرد و به آن آسیب رساند.<ref>الطبقات، خامسة2، ص94-95؛ الانباء، ص50.</ref> گزارش دیگری هدف سنگهای حجاج را خود کعبه و تخریب بخشی که عبدالله بن زبیر بر دیوار آن در ناحیه حَطیم افزوده بود، عنوان کرد.<ref>احسن التقاسیم، ص74-75؛ معجم البلدان، ج4، ص466.</ref> البته بنا به درخواست برخی از [[صحابه]] مانند [[عبدالله بن عمر بن خطاب|عبدالله ابن عمر]] یا [[جابر بن عبدالله انصاری]] و [[ابوسعید خدری|ابوسعید خُدری]] حجاج تا پایان موسم حج و بازگشت حاجیان از [[منا]]، حملات خود را متوقف کرد و پس از آن، از حاجیان خواست تا به شهرهای خود بازگردند تا او مبارزهاش را با ابن زبیر ادامه دهد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص372-373؛ الکامل، ج4، ص350-351.</ref> | ||
همزمان با نخستین پرتاب سنگ به سمت کعبه، رعد و برق شدیدی پدیدار شد که [[شام|شامیان]] را ترساند و حجاج برای دادن روحیه به آنها، با دست خود سنگ در منجنیق گذاشت.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص122؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص313.</ref> فردای آن روز ۱۲ نفر از شامیان با | همزمان با نخستین پرتاب سنگ به سمت کعبه، رعد و برق شدیدی پدیدار شد که [[شام|شامیان]] را ترساند و حجاج برای دادن روحیه به آنها، با دست خود سنگ در منجنیق گذاشت.<ref>انساب الاشراف، ج7، ص122؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص313.</ref> فردای آن روز ۱۲ نفر از شامیان با اصابت رعد و برق هلاک شدند و این، ترس شدیدی در دلشان انداخت؛ ولی پس از این که در روز بعدی یاران ابن زبیر نیز مورد اصابت رعد و برق واقع شدند و حجاج این رعد و برقها را در منطقه مکه طبیعی دانست، به پرتاب منجنیق ادامه دادند.<ref>حیاة الحیوان، ج2، ص58؛ الکامل، ج4، ص351.</ref> سنگهای منجنیق، دیوار مشرف بر چاه [[زمزم]] را فرو ریخت و کنارههای کعبه را ویران کرد<ref>الفتوح، ج6، ص340؛ حیاة الحیوان، ج2، ص58-59.</ref> و [[حجر الاسود]] را از جای خود درآورد.<ref>تاریخ الاسلام، ج5، ص315.</ref> پس از آن، به دستور حجاج با گلولههای آتشین مسجد را هدف گرفتند که باعث سوختن پردههای کعبه شد. عبدالله بن زبیر ناچار شد برای جلوگیری از آسیب دیدن بیشتر کعبه با فرستادن بخشی از نیروهایش به بیرون از مسجد، میدان جنگ را گسترش دهد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج2، ص360؛ الفتوح، ج6، ص340-341.</ref> | ||
===کشتن عبدالله بن زبیر=== | ===کشتن عبدالله بن زبیر=== | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۱۸: | ||
===بازسازی کعبه=== | ===بازسازی کعبه=== | ||
حجاج در صفر سال ۷۴ق. برای گرفتن بیعت به مدینه رفت و پس از آن به امر عبدالملک بن مروان به مکه بازگشت و کعبه را به شکل پیش از بازسازی | حجاج در صفر سال ۷۴ق. برای گرفتن بیعت به مدینه رفت و پس از آن به امر عبدالملک بن مروان به مکه بازگشت و کعبه را به شکل پیش از بازسازی عبدالله بن زبیر بازگرداند<ref>البدایه و النهایه، ج8، ص250؛ تاریخ الاسلام، ج5، ص315.</ref> و دیوار شمالی کعبه را خراب کرد و با خارج کردن شش ذرع و نیم از آن، [[حجر اسماعیل]] را از کعبه جدا کرد و درِ غربی کعبه را مسدود کرده<ref>اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص289؛ تاریخ خلیفه ص169؛ الروض المعطار، ص499.</ref> و کعبه را با ابریشم پوشاند.<ref>البدء والتاریخ، ج4، ص84؛ اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص253؛ معجم البلدان، ج5، ص124.</ref> بر پایه قولی، او نخستین کسی است که پوشش کعبه را تهیه کرد.<ref>اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص253؛ البدایه و النهایه، ج1، ص282.</ref> وی همچنین نردبان داخلی کعبه را که از میان رفته بود بازسازی کرد و برای اتاقکی که این نردبان در آن قراردارد در<ref group="یادداشت">باب التوبه.</ref> ساخت.<ref>الروض المعطار، ص499.</ref> | ||
==امیر الحاج== | |||
حجاج در سالهای حکومتش بر حجاز، ۷۲ تا ۷۴ق. [[امیر الحاج]] بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص281؛ المحبر، ص24.</ref> او در دوران حکمرانی بر [[عراق]] نیز به [[حج]] رفت و در این زمان پسرش محمد را به جانشینی خود | از دیگر اقدامات او در [[حجاز]]، کندن چاهی در [[مکه]] به نام یاقوته و سدهایی در اطراف مکه برای نگهداری و ذخیره آب بود.<ref>اخبار مکه، الازرقی، ج2، ص224، 281-282.</ref> | ||
== امیر الحاج == | |||
حجاج در سالهای حکومتش بر حجاز، ۷۲ تا ۷۴ق. [[امیر الحاج]] بود.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص281؛ المحبر، ص24.</ref> او در دوران حکمرانی بر [[عراق]] نیز به [[حج]] رفت و در این زمان پسرش محمد را به جانشینی خود گمارد.<ref>مروج الذهب، ج3، ص146؛ المنتظم، ج6، ص343.</ref> | |||
==حکومت بر عراق== | ==حکومت بر عراق== | ||
حجاج در رمضان سال ۷۵ق. از سوی عبدالملک بن مروان مأمور حکومت [[عراق]] شد. به نقلی، شماری از بزرگان [[حجاز]] از عبدالملک برکناری حجاج را از حکومت | حجاج در رمضان سال ۷۵ق. از سوی عبدالملک بن مروان مأمور حکومت [[عراق]] شد. به نقلی، شماری از بزرگان [[حجاز]] از عبدالملک برکناری حجاج را از حکومت حجاز خواسته بودند؛<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص202-203.</ref> از این رو خلیفه [[بنیامیه|اموی]]، او را مأمور عراق کرد. حجاج در حالی که صورتش را پوشانده بود وارد [[مسجد کوفه]] شد و بدون حمد و ثنای خداوند و صلوات بر [[حضرت محمد(ص)]] سخن خود را آغاز و عراقیان را از مجازاتهای سخت و اعدام ترساند.<ref>الفتوح، ج7، ص5؛ مروج الذهب، ج3، ص126-127؛ تاریخ الطبری، ج6، ص203.</ref> | ||
===درگیری با خوارج=== | ===درگیری با خوارج=== | ||
حجاج پس از آغاز حکمرانیاش در عراق، سر عبدالله بن جارود و چند تن از شورشیان را نزد مهلب بن ابی | حجاج پس از آغاز حکمرانیاش در عراق، سر عبدالله بن جارود و چند تن از شورشیان را نزد مهلب بن ابی صفره که سرگرم جنگ با [[خوارج]] در رامهرمز بود فرستاد تا روحیه خوارج را تضعیف کند.<ref>نهایة الارب، ج21، ص218-219.</ref> | ||
حجاج تلاش بسیاری برای سرکوب خوارج انجام داد. او مهلب بن ابی صفره را که از دوره زبیریان با خوارج درگیر بود به کار خویش باقی گذاشت و او با یاری سپاهی از عراقیان، درگیریهای مختلفی با خوارج در کازرون<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص210-212؛ تاریخ بلعمی، ج4، ص785؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص190.</ref> و در منطقه جیرفت<ref>الفتوح، ج7، ص41-48؛ تاریخ بلعمی، ج4، ص785؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص324.</ref> صورت داد و شکستهای سختی را بر خوارج وارد کرد. وی سرانجام خوارج را از عراق که مرکز اصلی آنها بود، به سرزمینهای دیگر راند. | حجاج تلاش بسیاری برای سرکوب خوارج انجام داد. او مهلب بن ابی صفره را که از دوره زبیریان با خوارج درگیر بود به کار خویش باقی گذاشت و او با یاری سپاهی از عراقیان، درگیریهای مختلفی با خوارج در کازرون<ref>تاریخ الطبری، ج6، ص210-212؛ تاریخ بلعمی، ج4، ص785؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص190.</ref> و در منطقه جیرفت<ref>الفتوح، ج7، ص41-48؛ تاریخ بلعمی، ج4، ص785؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص324.</ref> صورت داد و شکستهای سختی را بر خوارج وارد کرد. وی سرانجام خوارج را از عراق که مرکز اصلی آنها بود، به سرزمینهای دیگر راند. | ||
===سرکوب قیام ابن اشعث=== | === سرکوب قیام ابن اشعث === | ||
حجاج درسال ۸۱ یا ۸۲ق. قیام عبدالرحمن بن محمد بن اشعث<ref group="یادداشت">فرمانده سابق سپاه حجاج برای جنگ در شرق.</ref><ref>الفتوح، ج7، ص77.</ref> | حجاج درسال ۸۱ یا ۸۲ق. پس از سرکوب قیام عبدالرحمن بن محمد بن اشعث<ref group="یادداشت">فرمانده سابق سپاه حجاج برای جنگ در شرق.</ref><ref>الفتوح، ج7، ص77.</ref> بسیاری از چهرههای [[بصره]]<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص37.</ref> و [[کوفه]] مانند [[انس بن مالک]]<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص133.</ref> و ابن ابی لیلی<ref group="یادداشت">قاضی کوفه.</ref> را از این رو که به دعوت ابن اشعث پاسخ مثبت داده بودند، به سختی مجازات و سعید بن جبیر<ref group="یادداشت">وی از [[تابعین]] و فقیهان برجسته بود که پس از فرار به [[قم]] و بازگشت به [[مکه]]، دستگیر شده بود.</ref> به قتل رساند.<ref>البدایه و النهایه، ج9، ص96، 136.</ref> به نقلی سعید بن جبیر هنگام جان دادن حجاج را نفرین کرد و او پس از چند روز درگذشت.<ref>الامامة والسیاسه، ج2، ص62-63؛ تجارب الامم، ج2، ص420-421.</ref> | ||
فتوحات اسلامی در دوران | فتوحات اسلامی در دوران امارت حجاج به وسیله قتیبة بن مسلم باهلی به ماوراء النهر<ref>الاخبار الطوال، ص328؛ تاریخ الطبری، ج6، ص425.</ref> و به وسیله محمد بن قاسم ثقفی در سند<ref>فتوح البلدان، ص422؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص76.</ref> توسعه یافت. | ||
===دشمنی با شیعیان=== | === دشمنی با شیعیان === | ||
حجاج کینه شدیدی از [[امام علی(ع)]] و دیگر [[اهل بیت|اهلبیت]] داشت، از این رو کینه آن حضرت را ترویج<ref>الغارات، ج2، ص842-843؛ مروج الذهب، ج3، ص144.</ref> و مردم را به لعن و تبری از وی فرا میخواند.<ref>المعرفة والتاریخ، ج2، ص617؛ انساب الاشراف، ج2، ص181.</ref> بر پایه گزارشی در تعمیراتی که در زمان او در کاخ حکمرانی | حجاج کینه شدیدی از [[امام علی(ع)]] و دیگر [[اهل بیت|اهلبیت]] داشت، از این رو کینه آن حضرت را ترویج<ref>الغارات، ج2، ص842-843؛ مروج الذهب، ج3، ص144.</ref> و مردم را به لعن و تبری از وی فرا میخواند.<ref>المعرفة والتاریخ، ج2، ص617؛ انساب الاشراف، ج2، ص181.</ref> بر پایه گزارشی در تعمیراتی که در زمان او در کاخ حکمرانی کوفه انجام میشد جسدی پیدا شد. حجاج به گمان این که آن جسد [[امام علی(ع)]] است، خواست آن را بر دار کشد؛ ولی به توصیه برخی از مشاورانش از این کار منصرف شد.<ref>انساب الاشراف، ج2، ص509.</ref><ref>امام علی(ع) در یکی از خطبههایش تسلط حجاج بر عراق را پیشگویی کرد.</ref><ref>نهج البلاغه، خطبه 116.</ref> بر پایه روایتی از [[امام باقر(ع)]] شنیدن کلمه «زندیق»<ref group="یادداشت">به معنای کافر.</ref> برای حجاج بسیار بهتر از این بود که کلمه «[[شیعه]] علی» را بشنود.<ref>شرح نهج البلاغه، ج11، ص46.</ref> حجاج یاران آن حضرت را به شهادت میرساند.<ref>الارشاد، ج1، ص328.</ref> | ||
===ستمکاری=== | === ستمکاری === | ||
ستم حجاج به حدی بود که مردم عراق نه تنها بیصبرانه منتظر مرگ حجاج بودند<ref>تجارب الامم، ج2، ص386-387.</ref> بلکه از هر اتفاقی که باعث تضعیف او میشد شاد میشدند. چنانکه وقتی پسرش محمد و برادرش محمد بن یوسف مردند عراقیان شاد شدند و گفتند کمر حجاج و بازوانش شکست.<ref>العقد الفرید، ج2، ص219.</ref> هنگامی که حسن بصری (م.۱۱۰ق) از مرگ او با خبر شد سجده شکر به جا آورد<ref>تاریخ دمشق، ج12، ص195.</ref> و از خدا خواست تا بدعتهای او را از میان ببرد.<ref>ربیع الابرار، ج5، ص196.</ref> | ستم حجاج به حدی بود که مردم عراق نه تنها بیصبرانه منتظر مرگ حجاج بودند<ref>تجارب الامم، ج2، ص386-387.</ref> بلکه از هر اتفاقی که باعث تضعیف او میشد شاد میشدند. چنانکه وقتی پسرش محمد و برادرش محمد بن یوسف مردند عراقیان شاد شدند و گفتند کمر حجاج و بازوانش شکست.<ref>العقد الفرید، ج2، ص219.</ref> هنگامی که حسن بصری (م.۱۱۰ق) از مرگ او با خبر شد سجده شکر به جا آورد<ref>تاریخ دمشق، ج12، ص195.</ref> و از خدا خواست تا بدعتهای او را از میان ببرد.<ref>ربیع الابرار، ج5، ص196.</ref> | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۸: | ||
حجاج حتی از تازه مسلمانان نیز، بر خلاف دستور اسلام جزیه گرفت.<ref>تاریخ بلعمی، ج5، ص1577؛ الکامل، ج5، ص101؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص62.</ref> | حجاج حتی از تازه مسلمانان نیز، بر خلاف دستور اسلام جزیه گرفت.<ref>تاریخ بلعمی، ج5، ص1577؛ الکامل، ج5، ص101؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص62.</ref> | ||
==دیگر اقدامات== | == دیگر اقدامات == | ||
* بر پایه گزارشهایی، حجاج نخستین کسی بود که نقطه را در قرآن به کار برد و تا آن زمان عرب خطهای اقتباسی از سریانی و نبطی را بدون نقطه مینوشتند.<ref group="یادداشت">این کار به وسیله یحیی بن یعمر و نصر بن عاصم، شاگردان ابوالاسود دئلی رایج شد.</ref><ref>مناهل العرفان، ج1، ص399-400؛ تاریخ القرآن، ص111-112؛ آراء المستشرقین، ج1، ص429-430.</ref> | |||
*بر پایه گزارشهایی، حجاج نخستین کسی بود که نقطه را در قرآن به کار برد و تا آن زمان عرب خطهای اقتباسی از سریانی و نبطی را بدون نقطه مینوشتند.<ref group="یادداشت">این کار به وسیله یحیی بن یعمر و نصر بن عاصم، شاگردان ابوالاسود دئلی رایج شد.</ref><ref>مناهل العرفان، ج1، ص399-400؛ تاریخ القرآن، ص111-112؛ آراء المستشرقین، ج1، ص429-430.</ref> | * تقسیم قرآن به اجزای مختلف به دستور حجاج صورت گرفت.<ref>تاریخ دمشق، ج12، ص116؛ تفسیر قرطبی، ج1، ص63.</ref> | ||
*تقسیم قرآن به اجزای مختلف به دستور حجاج صورت گرفت.<ref>تاریخ دمشق، ج12، ص116؛ تفسیر قرطبی، ج1، ص63.</ref> | * حجاج را نخستین کسی دانستهاند که در زمان عبدالملک، سوره توحید را بر سکههای اسلامی نقش کرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج2، ص281؛ المنتظم، ج6، ص148؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص57.</ref> | ||
* | * حجاج به شدت مخالف ایرانیان بود، از اینرو او با تشویق و راهنمایی کاتبش صالح بن عبدالرحمن سجستانی، نظام دیوان محاسبات مالی شرق خلافت اسلامی را از فارسی به عربی تغییر داد.<ref>تجارب الامم، ج2، ص386-387.</ref> | ||
*حجاج به شدت مخالف | |||
==درگذشت== | ==درگذشت== | ||
حجاج در اواخر عمر به سبب بیماری و قتل برخی از بزرگان از جمله سعید بن جبیر تعادل روحی و روانی خود را از دست داد به طوری که در طول بیماری خود همواره هذیان میگفت.<ref group="یادداشت">او بانگ برمیداشت: «ای ابن جبیر مرا با تو چه کار است؟»</ref><ref>الاخبارالطوال، ص328-329.</ref> | حجاج در اواخر عمر به سبب بیماری و قتل برخی از بزرگان از جمله سعید بن جبیر تعادل روحی و روانی خود را از دست داد به طوری که در طول بیماری خود همواره هذیان میگفت.<ref group="یادداشت">او بانگ برمیداشت: «ای ابن جبیر مرا با تو چه کار است؟»</ref><ref>الاخبارالطوال، ص328-329.</ref> | ||
حجاج پس از حدود ۲۲ سال حکمرانی و خدمت برای مروانیان، در دهه سوم ماه رمضان سال ۹۵ق. در شهر واسط که خود آن را میان [[بصره]] و [[کوفه]] ساخته بود مُرد و در همانجا دفن شد.<ref>المعارف، ص359، 398؛ وفیات الاعیان، ج2، ص53.</ref> برخی سبب مرگ او را بیماری خوره<ref>وفیات الاعیان، ج2، ص53.</ref> و برخی دیگر، بیماری سل و بیخوابی دانستهاند.<ref>البدء و التاریخ، ج6، ص39.</ref> سن او را هنگام مرگ، ۵۴ سال ذکر کردهاند. به هنگام مرگ، در خزانه او میلیونها درهم وجود داشت.<ref>زین الاخبار، ص248؛ الاخبارالطوال، ص328.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== |