| نسخهٔ فعلی |
متن شما |
| خط ۱: |
خط ۱: |
| '''حدیث شبلی'''، متن گفتاری است منسوب به [[امام سجاد(ع)]] که امام در آن برخی [[اسرار حج|اسرار عرفانی حج]] را شرح میدهد. شبلی صوفی برجسته قرن سوم و چهارم هجری بود که پس از کنارهگیری از [[بنیعباس|دربار عباسی]] به زهد و عرفان روی آورد و شاگرد جنید بغدادی شد. این روایت نخستینبار در قرن دوازدهم در کتاب التحفة السنية نقل شده و شهرت زیادی دارد اما برخی در اصالت آن تردید کرده و منشأ آن را در متون صوفیانه پیش از آن میدانند.
| | {{در دست ویرایش|ماه=[[آبان]]|روز=[[۱۳]]|سال=[[۱۴۰۴]]|کاربر=Kamran }} |
|
| |
|
| | [[رده:مقالههای در حال ویرایش]] |
| == شبلی == | | == شبلی == |
| '''شبلی''' (ابوبکر دلف بن جحدر)<ref>تاریخ تصوف سیر تطور عرفان اسلامی از آغاز تا قرن ششم هجری، ج 1، ص 116.</ref>، صوفی نامدار قرن سوم و چهارم هجری، در سال ۲۴۷ قمری در [[سامراء|سامرا]] زاده شد. <ref>طبقات الصوفیه، ج3، ص 337.</ref>پدرش از اهالی روستای شبلیه در اشروسنه واقع ماوراءالنهر بود و به همین دلیل او را شبلی نامیدند.<ref>تاریخ بغداد، ج 16؛ ص 564.
| | شبلی (ابوبکر دلف بن جحدر)، صوفی نامدار قرن سوم و چهارم هجری، در سال ۲۴۷ قمری در سامرا زاده شد. پدرش از اهالی روستای شبلیه در اشروسنه واقع ماوراءالنهر بود و به همین دلیل او را شبلی نامیدند. شبلی در ابتدا در دربار عباسیان خدمت میکرد و حاکم دماوند بود، اما پس از توبه صوفی شد و از شاگردان جنید بغدادی بوده است. |
|
| |
|
| معجم الادباء، ج 1، ص245.</ref> شبلی در ابتدا در دربار [[بنیعباس|عباسیان]] خدمت میکرد و حاکم دماوند بود،<ref>وفیات الاعیان، ج 2، ص 273.
| | او حدود شش سال نزد جنید تعلیم دید و سپس در زهد و عرفان مشهور شد. دربارهٔ مذهب او اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی وی را مالکی و برخی دیگر شیعه دانستهاند. شبلی در سال ۳۳۴ قمری در بغداد درگذشت. |
|
| |
|
| المنتظم، ج 14، ص 51.</ref> اما پس از توبه صوفی شد <ref>نفحات الانس، ص 135.
| | در روایتی از امام سجاد(ع) نام شبلی ذکر شده که با آن حضرت دیدار کرده و حضرت از اسرار حج به او گفته است. با برسی های صورت گرفته روشن میشود که ارتباطی میان شبلی و امام سجاد(ع) وجود ندارد، چون بین امام و شبلی بیش از دو قرن فاصله است. احتمالاً تشابه نام سبب شده روایت به شبلی صوفی نسبت داده شود. به نظر محققان، شبلیِ این روایت فردی ناشناخته و از یاران امام سجاد(ع) بوده است. |
| | == حدیث شبلی == |
| | حدیث شبلی روایتی منسوب به امام زینالعابدین (ع) است که در آن امام در گفتوگویی با شخصی به نام شبلی، اسرار و معانی باطنی اعمال حج را بیان میکند. این روایت نخستینبار در قرن دوازدهم قمری در کتاب التحفة السنية تألیف سید عبدالله جزائری نقل شده و محدث نوری آن را در مستدرک الوسائل آورده است. بهدلیل نبود در منابع کهن و نقل مرسل، انتساب آن به امام سجاد مورد تردید است و برخی پژوهشگران منشأ آن را در متون عرفانی صوفیه میدانند. |
| | == اعتبار سنجی == |
| | پیشینه حدیث شبلی در منابع شیعه |
| | |
| | نخستین بار روایت منسوب به گفتوگوی امام سجاد(ع) با شبلی در کتاب التحفة السنية فی شرح النخبة المحسنية اثر سید عبدالله شوشتری (۱۱۱۴–۱۱۷۳ق)، فرزند سید نعمتالله جزائری، نقل شده است. او این روایت را بدون سند مشخص و بهصورت مرسل آورده است. |
| | |
| | نسخههایی خطی از این روایت به عربی و فارسی از سده یازدهم هجری به بعد در کتابخانههای ایران و نجف شناسایی شده است. در دورههای بعد، حدیث شبلی همراه با کتابهایی مانند توحید صدوق چاپ شد و محدث نوری آن را در مستدرک الوسائل نقل کرد که به منبع اصلی نقل و استناد در میان علمای شیعه تبدیل شد. |
| | |
| | در دوران معاصر نیز شماری از نویسندگان و عالمان شیعه مانند جوادی آملی، حجتی کرمانی، علیاکبر مظاهری، محمود شریفی و دیگران در آثار خود درباره اسرار حج به این روایت استناد کردهاند. |
|
| |
|
| کشف المحجوب، ج 1، ص 221.</ref>و از شاگردان جنید بغدادی بود.<ref>جست و جو در تصوف ایران، ص 154.</ref> او حدود شش سال نزد جنید تعلیم دید و سپس در زهد و عرفان مشهور شد.<ref>تذکره الاولیاء، ج 1، ص 515-516.</ref> دربارهٔ مذهب او اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی وی را [[مالکی]]<ref>تاریخ بغداد، ج 16، ص 568.
| | دیدگاهها درباره اعتبار این روایت متفاوت است: |
|
| |
|
| طبقات الصوفیه، ج1، ص 448.</ref> و برخی دیگر شیعه دانستهاند.<ref>مجالس المومنین، ج 2ف ص 32.
| | برخی از محققان مانند سید محمدرضا حسینی جلالی انتساب آن به امام سجاد(ع) را پذیرفتهاند. |
|
| |
|
| روضات الجنات، ج 2، ص 231.
| | آیتالله جوادی آملی با وجود تردید در سند، متن روایت را «قوی و آموزنده» دانسته است. |
|
| |
|
| ریحانه الادب، ج 3، ص 181-182.</ref> شبلی در سال ۳۳۴ قمری در بغداد درگذشت.<ref>طبقات الصوفیه، ج 1، ص 338.
| | در مقابل، محمدی ریشهری محتوای آن را عرفانی و غیرمنسوب به اهلبیت دانسته و احتمال داده که گفتاری صوفیانه باشد که بعدها به امام سجاد(ع) نسبت داده شده است. |
|
| |
|
| تاریخ بغداد، ج 16، ص 572.
| | پژوهشگران همچنین تأکید کردهاند که شخصیت «شبلی» در این روایت نمیتواند همان ابوبکر شبلی، صوفی بغدادی قرن چهارم، باشد؛ زیرا او دو قرن پس از امام سجاد(ع) میزیسته است. بر این اساس، بسیاری احتمال دادهاند که نام شبلی در این روایت تحریفی از نام دیگری (مانند شیبة بن نعامة) باشد. |
|
| |
|
| وفیات الاعیان، ج 2، ص 276.</ref>
| |
| == حدیث شبلی ==
| |
| حدیث شبلی روایتی منسوب به [[امام زینالعابدین(ع)]] است که در آن امام در گفتوگوی با شبلی، [[اسرار حج|اسرار]] و معانی باطنی اعمال حج را بیان میکند. این روایت نخستینبار در قرن دوازدهم قمری در کتاب التحفة السنية تألیف سید عبدالله جزائری نقل شده و محدث نوری آن را در مستدرک الوسائل نقل کرده است، و به دلیل نبود در منابع کهن و نقل مرسل، انتساب آن به امام سجاد(ع) مورد تردید است و برخی پژوهشگران منشأ آن را در متون عرفانی صوفیه میدانند.<ref>مستدرک الوسائل، ج1، ص160-170.</ref>
| |
|
| |
|
| === اعتبار سنجی ===
| | تحریرهای صوفیانه حدیث شبلی |
| برخی از محققان مانند سید محمدرضا حسینی جلالی انتساب آن به امام سجاد(ع) را پذیرفتهاند<ref>جهاد الامام السجاد، ص175.</ref>؛ آیتالله جوادی آملی با وجود تردید در سند، متن روایت را «قوی و آموزنده» دانسته است<ref>صهبای صفا، ص35.</ref>، در مقابل محمدی ریشهری محتوای آن را عرفانی و غیرمنسوب به اهلبیت دانسته و احتمال داده که گفتاری صوفیانه باشد که بعدها به امام سجاد(ع) نسبت داده شده است.<ref>حج و عمره در قرآن و حدیث، ص285.</ref> | | |
| | در متون کهن صوفیه و آثار برخی نویسندگان اهل سنت، روایتهایی با ساختار مشابه «حدیث شبلی» دیده میشود که در آن ابوبکر شبلی، صوفی مشهور بغدادی، درباره اسرار و معانی حج گفتوگو میکند. |
| | |
| | قدیمیترین نمونهها در تهذیبالاسرار ابوسعد خرگوشی (د. ۴۰۷ق) و حقائقالتفسیر ابوعبدالرحمن سلمی (د. ۴۱۲ق) آمده است. بعدها نویسندگانی چون ابن جوزی، ابن عربی و خوارزمی روایتهایی مشابه با تفاوتهای جزئی نقل کردهاند. |
|
| |
|
| برخی پژوهشگران برآنند که شخصیت «شبلی» در این روایت نمیتواند همان ابوبکر شبلی، صوفی بغدادی قرن چهارم، باشد؛ زیرا او دو قرن پس از امام سجاد(ع) میزیسته است.<ref>صهبای صفا، ص344.</ref> بر این اساس، احتمال دادهاند که نام شبلی در این روایت تحریفی از نام دیگری (مانند شیبة بن نعامة) از یاران امام سجاد (ع) باشد.<ref>جهاد الامام السجاد، ص175.</ref>
| | در تصوف فارسی نیز هجویری در کشفالمحجوب گفتوگویی میان جنید بغدادی و شخصی (احتمالاً شبلی) با همین مضمون آورده و ناصر خسرو نیز نسخهای منظوم از آن سروده است. |
|
| |
|
| در متون کهن صوفیه و آثار برخی نویسندگان اهل سنت، روایتهایی با ساختار مشابه «حدیث شبلی» دیده میشود که در آن ابوبکر شبلی، درباره اسرار و معانی حج گفتوگو میکند. قدیمیترین نمونهها در تهذیبالاسرار ابوسعد خرگوشی (د. ۴۰۷ق) و حقائقالتفسیر ابوعبدالرحمن سلمی (د. ۴۱۲ق) آمده است. و منابع دیگر،<ref>ابن جوزی، ابن عربی، خوارزمی.</ref> روایات مشابه آن را نقل کرده اند. <ref>حدیث شبلی در اسرار حج در روایت شیعیان یا حکایت صوفیان؟، ص9.</ref> از میان منابع فارسی هم همین مضمون را میتوان در کشفالمحجوب<ref>کشف المحجوب، ص474.</ref> و اشعار ناصر خسرو یافت.<ref>دیوان ناصر خسرو، ص265.</ref>
| | این تحریرها نشان میدهند که اصل روایت شبلی ریشهای صوفیانه دارد و بعدها در منابع شیعی به امام سجاد(ع) نسبت داده شده است. |
|
| |
|
| == مضمون حدیث == | | == مضمون حدیث == |
| این حدیث به اعمال حج و مفاهیم اخلاقی و عرفانی آن میپردازد که به صورت کلی شامل موضوعات زیر است: | | در این حدیث به اعمال حج و مفاهیم اخلاقی و عرفانی آن میپردازد که به صورت کلی شامل: |
|
| |
|
| ==== اسرار میقات و مناسک آن ====
| | 1. اسرار میقات و مناسک آن |
| این بخش به مقدمات حج میپردازد و مفاهیم اخلاقی و عرفانی اعمالی چون کندن لباس دوخته (پاکسازی درون و بیرون)<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 44.</ref>، پوشیدن [[لباس احرام]] (بیداری)<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 50.</ref>، [[غسل احرام]]<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 55.</ref>، نماز قبل از احرام<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 64.</ref>، و [[تلبیه]] <ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 67.</ref>را شرح میدهد. در این گفتارها احرام بهعنوان نماد ورود به مرحلهای تازه از سلوک معنوی تفسیر شده است.<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 48.</ref>
| |
|
| |
|
| ==== اسرار ورود به حرم و اعمال مکه ====
| | این بخش به مقدمات حج میپردازد و مفاهیم اخلاقی و عرفانی اعمالی چون کندن لباس دوخته (پاکسازی درون و بیرون)، پوشیدن لباس احرام (بیداری)، غسل احرام، نماز قبل از احرام، و تلبیه را شرح میدهد. در این گفتارها احرام بهعنوان نماد ورود به مرحلهای تازه از سلوک معنوی تفسیر شده است. |
| در این بخش، ورود به حرم<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 78.</ref>، [[طواف]]<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 90.</ref>، [[استلام]] حجرالاسود<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 94.</ref>، مقام ابراهیم<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 100.</ref>، نوشیدن [[زمزم|آب زمزم]]<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 112.</ref>، و [[سعی]] بین [[صفا و مروه]] <ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 115.</ref>از منظر عرفانی بررسی میشود؛ این اعمال نشانههایی از شناخت صاحب خانه<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 85.</ref>، پیمان بندگی<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 94.</ref>، فناء فیالله <ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 100.</ref>و رسیدن به مقام خوف و رجا است.<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 115.</ref>
| |
|
| |
|
| ==== اسرار وقوف در مشاعر مقدس ====
| | 2. اسرار ورود به حرم و اعمال مکه |
| در این حدیث همچنین به وقوف در منا<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 126.</ref>، [[وقوف به عرفات|عرفات]]<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 130.</ref>، [[مشعر]]<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 155.</ref> و اعمال مربوط به آنها پرداخته شده است و هر عمل با ذکر مفهوم اخلاقی یا معرفتی همراه شده است، مانند خروج از خودخواهی<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 126.</ref>، ایثار<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 162.</ref>، و آغاز حرکتی تازه در مسیر بندگی.<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 177.</ref>
| |
|
| |
|
| برخی برآنند که امام سجاد(ع) در این حدیث چهار مرحله از تهذیب نفس در اخلاق اسلامی را که با عنوان مرابطه شناخته میشود شرح میدهد.<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 35.</ref> این مراحل عبارتند از: مشارطه (شرط بستن با نفس)<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 40.</ref>، مراقبه (نظارت بر رفتار)<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 35.</ref>، محاسبه (ارزیابی اعمال)<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 38.</ref> و معاتبه (سرزنش و اصلاح نفس).<ref>برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات، ص 41.</ref>
| | در این بخش، ورود به حرم، طواف، استلام حجرالاسود، نماز در مقام ابراهیم، نوشیدن آب زمزم، و سعی بین صفا و مروه از منظر عرفانی بررسی میشود؛ این اعمال نشانههایی از شناخت صاحب خانه، پیمان بندگی، فناء فیالله و رسیدن به مقام خوف و رجا میباشد. |
|
| |
|
| == متن حدیث شبلی ==
| | 3. اسرار وقوف در مشاعر مقدس |
| {{متن و ترجمه | | |
| | در اینجا به وقوف در منا، عرفات، مشعر و اعمال مربوط به آنها میپردازد که هر عمل با مفهوم اخلاقی یا معرفتی همراه شده است ،مانند خروج از خودخواهی، خودشناسی، مبارزه با شیطان، ایثار، و آغاز حرکتی تازه در مسیر بندگی. |
| | |
| | یکی از برنامههای مهم تهذیب نفس در اخلاق اسلامی مرابطه است؛ مرابطه به معنای پاسداری از نفس در برابر وسوسههای شیطان است و شامل چهار مرحله است: مشارطه (شرط بستن با نفس)، مراقبه (نظارت بر رفتار)، محاسبه (ارزیابی اعمال) و معاتبه (سرزنش و اصلاح نفس). امام سجاد در حدیث شبلی، این مراحل را در قالب معنای باطنی مناسک حج آموزش میدهد و تأکید میکند که حج واقعی زمانی انسانساز است که با این مراقبتهای اخلاقی همراه باشد.{{متن و ترجمه |
| | تیتر = حدیث شبلی و ترجمه | | | تیتر = حدیث شبلی و ترجمه |
| | متن عربی = لَما رَجَعَ مَولانا زَیْنُ العابِدینَ ( ع) مِن الحَجِّ اسْتَقْبَلَهُ الشِبْلیُّ. | | | متن عربی = لَما رَجَعَ مَولانا زَیْنُ العابِدینَ ( ع) مِن الحَجِّ اسْتَقْبَلَهُ الشِبْلیُّ. |
| فَقالَ ( ع) له: حَجَجْتَ یا شِبلیُّ؟ | | فَقالَ ( ع) له: حَجَجْتَ یا شِبلیُّ؟ |
|
| |
| شبلى به حج رفته بود و پس از انجام اعمال حج به حضور امام سجاد علیه السّلام مشرّف شد، امام علیه السّلام از وى پرسید: اى شبلى حج گذاردى؟
| |
|
| |
| قالَ: نَعَمْ یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ. | | قالَ: نَعَمْ یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ. |
|
| |
| شبلى: آرى یا ابن رسول اللّه.
| |
|
| |
| فَقال ( ع ) : اَنَزَلْتَ المیقاتَ وَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِیطِ الثِّیابِ وَ اغْتسَلْتَ؟ | | فَقال ( ع ) : اَنَزَلْتَ المیقاتَ وَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِیطِ الثِّیابِ وَ اغْتسَلْتَ؟ |
| قالَ: نَعَم. | | قالَ: نَعَم. |
|
| |
| قالَ ( ع) : فَحینَ نَزَلْتَ المیقاتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ خَلَعْتَ ثَوْبَ الْمَعْصِیَةِ وَ لَبِسْتَ ثَوْبَ الطاعَة؟» | | قالَ ( ع) : فَحینَ نَزَلْتَ المیقاتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ خَلَعْتَ ثَوْبَ الْمَعْصِیَةِ وَ لَبِسْتَ ثَوْبَ الطاعَة؟» |
| قالَ: لا | | قالَ: لا |
| | قالَ ( ع) : فَحینَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِیطِ ثِیابِکَ نَوَیْتَ اَنَّکَ تَجَرَّدْتَمِنَ الِّریاء وَ النِّفاقِ وَ الدُّخُولِ فی الشُّبَهاتِ؟ |
| | قالَ: لا |
| | قالَ ( ع) : فَحینَ اغْتَسَلْتَ نَویْتَ اَنَّکَ اغْتَسَلْتَ مِنَ الْخَطایا وَ الذُّنُوبِ؟ |
| | قالَ: لا. |
| | قالَ: قالَ فما نَزَلْتَ المیقاتَ وَ لا تَجَرَّدْتَ عَن مَخیطِ الثِّیابِ وَ لا اغْتَسَلْتَ |
| | «ثُمَّ قالَ ( ع ) : تَنَظَّفْتَ وَ اَحْرَمْتَ وَ عَقَدْتَ بِالْحَجِّ؟ |
| | قالَ: نَعَم. |
| | قالَ ( ع) فَحینَ تَنَظَّفْتَ وَ اَحْرَمْتَ وَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَیْتَ اَنَّکَتَنَظَّفْتَ بِنُورِ التَّوْبَةِ الْخالِصَةِ للّهِ تَعالی؟ |
| | قالَ: لا |
| | قالَ ( ع ) : فحِینَ اَحْرَمْتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ حَرَّمْتَ عَلی نَفْسِکَ کلَّ مُحَرَّمٍ حَرَّمَه اللّهُ عَزَّوَجَلَّ؟ |
| | قالَ: لا |
| | قالَ ( ع) : فَحینَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَیْتَ اَنَّکَ قَدْ حَلَلْتَ کُلَّ عَقْدٍ لِغَیْرِ اللّهِ؟ |
| | قالَ: لا |
| | قالَ لَهُ ( ع) : ما تَنَظَّفْتَ وَ لا اَحْرَمْتَ وَ لا عَقَدْتَ الْحَجَّ.» |
| | قالَ لَهُ ( ع ) : اَدَخَلْتَ المِیقاتَ وَصَلَّیْتَ رَکْعَتَیِ الاِحْرامِ وَ لَبَّیْتَ؟ |
| | قالَ: نَعَمْ. |
| | قالَ ( ع ) : فَحینَ دَخَلْتَ المِیقاتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ بِنِیَّةِ الزِّیارَةِ؟ |
| | قالَ: لا |
| | قالَ (ع) : فحینَ صَلَّیْتَ الرَّکْعَتَینِ نَوَیْتَ اَنَّکَ تَقَرَّبْتَ اِلَیاللّه بِخَیْرِ الاَْعْمالِ مِنَ الصَّلاةِ وَ اَکْبَرِ حَسَناتِالْعِبادِ؟ |
| | قالَ: لا. |
| | قالَ ( ع) : فَحینَ لَبَّیْتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ نَطَقْتَ للّهِ سُبْحانَهُ بِکُلِّ طاعَةٍ وَ صَمَتَّ عَنْ کُلِّ مَعْصِیَةٍ؟ |
| | قالَ: لا. |
| | قالَ لَهُ ( ع ) : ما دَخَلْتَ المِیقاتَ وَ لا صَلَّیْتَ وَ لا لَبَّیْتَ.» |
| | | ترجمه = شبلى به حج رفته بود و پس از انجام اعمال حج به حضور امام سجاد علیه السّلام مشرّف شد، امام علیه السّلام از وى پرسید: اى شبلى حج گذاردى؟ |
| | |
| | شبلى: آرى یا ابن رسول اللّه. |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: زمانى که به میقات فرود آمدى آیا نیّت کردى که جامه معصیت را از خود بدر آوردى و جامه طاعت پوشیدى؟ | | امام علیه السّلام: زمانى که به میقات فرود آمدى آیا نیّت کردى که جامه معصیت را از خود بدر آوردى و جامه طاعت پوشیدى؟ |
| | |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قالَ ( ع) : فَحینَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِیطِ ثِیابِکَ نَوَیْتَ اَنَّکَ تَجَرَّدْتَمِنَ الِّریاء وَ النِّفاقِ وَ الدُّخُولِ فی الشُّبَهاتِ؟
| | امام علیه السّلام: زمانی که از جامه خود برهنه شدى آیا نیّت کردى که از ریاء و نفاق برهنه شدى؟ |
| قالَ: لا
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: زمانی که از جامه خود برهنه شدى آیا نیّت کردى که از ریاء و نفاق برهنه شدى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قالَ ( ع) : فَحینَ اغْتَسَلْتَ نَویْتَ اَنَّکَ اغْتَسَلْتَ مِنَ الْخَطایا وَ الذُّنُوبِ؟
| | امام علیه السّلام: زمانى که غسل کردى آیا نیّت کردى خویشتن را از بدیها و گناهها شستشو دادى؟ |
| قالَ: لا.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: زمانى که غسل کردى آیا نیّت کردى خویشتن را از بدیها و گناهها شستشو دادى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قالَ: قالَ فما نَزَلْتَ المیقاتَ وَ لا تَجَرَّدْتَ عَن مَخیطِ الثِّیابِ وَ لا اغْتَسَلْتَ
| | امام علیه السّلام: آیا خویشتن را پاکیزه کردى و احرام بستى و عقد وقت حج بستى؟ |
| «ثُمَّ قالَ ( ع ) : تَنَظَّفْتَ وَ اَحْرَمْتَ وَ عَقَدْتَ بِالْحَجِّ؟
| |
| قالَ: نَعَم.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: آیا خویشتن را پاکیزه کردى و احرام بستى و عقد وقت حج بستى؟
| |
| شبلى: آرى. | | شبلى: آرى. |
|
| |
|
| قالَ ( ع) فَحینَ تَنَظَّفْتَ وَ اَحْرَمْتَ وَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَیْتَ اَنَّکَتَنَظَّفْتَ بِنُورِ التَّوْبَةِ الْخالِصَةِ للّهِ تَعالی؟
| | امام علیه السّلام: زمانی که خود را پاکیزه کردى و عقد بستى آیا نیّت کردى که آنچه را خداوند متعالى حرام کرده است بر خویشتن حرام کنی؟ |
| قالَ: لا
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: زمانی که خود را پاکیزه کردى و عقد بستى آیا نیّت کردى که آنچه را خداوند متعالى حرام کرده است بر خویشتن حرام کنی؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
| قالَ ( ع ) : فحِینَ اَحْرَمْتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ حَرَّمْتَ عَلی نَفْسِکَ کلَّ مُحَرَّمٍ حَرَّمَه اللّهُ عَزَّوَجَلَّ؟
| |
| قالَ: لا
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: زمانى که عقد حج بستى آیا نیّت کردى که هر عقدى براى غیر خداوند عزّ و جلّ است گشودى؟ | | امام علیه السّلام: زمانى که عقد حج بستى آیا نیّت کردى که هر عقدى براى غیر خداوند عزّ و جلّ است گشودى؟ |
| شبلى: نه.
| |
|
| |
|
| قالَ ( ع) : فَحینَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَیْتَ اَنَّکَ قَدْ حَلَلْتَ کُلَّ عَقْدٍ لِغَیْرِ اللّهِ؟
| |
| قالَ: لا
| |
|
| |
| امام علیه السّلام: زمانى که عقد حج بستى آیا نیّت کردى که هر عقدى براى غیر خداوند عزّ و جلّ است گشودى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قالَ لَهُ ( ع) : ما تَنَظَّفْتَ وَ لا اَحْرَمْتَ وَ لا عَقَدْتَ الْحَجَّ.»
| | امام علیه السّلام: خویشتن را پاکیزه نکردى و احرام نبستى و عقد حج نبستى. |
| قالَ لَهُ ( ع ) : اَدَخَلْتَ المِیقاتَ وَصَلَّیْتَ رَکْعَتَیِ الاِحْرامِ وَ لَبَّیْتَ؟
| |
| قالَ: نَعَمْ.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: خویشتن را پاکیزه نکردى و احرام نبستى و عقد حج نبستى.
| |
| امام علیه السّلام فرمود: آیا داخل میقات شدى و تلبیه گفتى؟ | | امام علیه السّلام فرمود: آیا داخل میقات شدى و تلبیه گفتى؟ |
| | |
| شبلى: آرى. | | شبلى: آرى. |
|
| |
|
| قالَ ( ع ) : فَحینَ دَخَلْتَ المِیقاتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ بِنِیَّةِ الزِّیارَةِ؟
| | امام علیه السّلام: آنگاه که داخل میقات شدى آیا نیّت کردى که به نیّت زیارت داخل شدى؟ |
| قالَ: لا
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: آنگاه که داخل میقات شدى آیا نیّت کردى که به نیّت زیارت داخل شدى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قالَ (ع) : فحینَ صَلَّیْتَ الرَّکْعَتَینِ نَوَیْتَ اَنَّکَ تَقَرَّبْتَ اِلَیاللّه بِخَیْرِ الاَْعْمالِ مِنَ الصَّلاةِ وَ اَکْبَرِ حَسَناتِالْعِبادِ؟
| | امام علیه السّلام: آنگاه که دو رکعت نماز گزاردى نیّت کردى که به خداوند متعال به بهترین اعمال و بزرگترین حسنات عباد که نماز است تقرب جستى؟ |
| قالَ: لا.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: آنگاه که دو رکعت نماز گزاردى نیّت کردى که به خداوند متعال به بهترین اعمال و بزرگترین حسنات عباد که نماز است تقرب جستى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قالَ ( ع) : فَحینَ لَبَّیْتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ نَطَقْتَ للّهِ سُبْحانَهُ بِکُلِّ طاعَةٍ وَ صَمَتَّ عَنْ کُلِّ مَعْصِیَةٍ؟
| | امام علیه السّلام: آنگاه که تلبیه گفتى آیا نیّت کردى که براى خداوند به هر طاعتى گویا شدى و از معصیت او خود را باز داشتى؟ |
| قالَ: لا.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: آنگاه که تلبیه گفتى آیا نیّت کردى که براى خداوند به هر طاعتى گویا شدى و از معصیت او خود را باز داشتى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قالَ لَهُ ( ع ) : ما دَخَلْتَ المِیقاتَ وَ لا صَلَّیْتَ وَ لا لَبَّیْتَ.»
| | امام علیه السّلام: در میقات داخل نشدى و نماز نخواندى و تلبیه نگفتى. |
| «ثُمَّ قالَ لَهُ ( علیه السلام ) : اَدَخَلْتَ الْحَرَمَ وَ رَأَیْتَ الْکَعْبَةَ وَ صَلَّیْتَ؟
| |
| قالَ: نَعَمْ.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: در میقات داخل نشدى و نماز نخواندى و تلبیه نگفتى.
| |
| سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا در حرم داخل شدى و کعبه را دیدى و نماز خواندى؟ | | سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا در حرم داخل شدى و کعبه را دیدى و نماز خواندى؟ |
| | |
| شبلى: آرى. | | شبلى: آرى. |
|
| |
| قالَ ( علیه السلام ) : فَحینَ دَخَلْتَ الْحَرَمَ نَوَیْتَ اَنَّکَ حَرَّمْتَ عَلی نَفْسِکَکُلَّ غِیْبَةٍ تَسْتَغِیبُهَا المُسْلِمِینَ مِنْ اَهْلِ مِلَّةِالاِْسْلامِ؟
| |
| قالَ: لا.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: آنگاه که داخل حرم شدى آیا نیت کردى که بر خود هرگونه عیب اهل ملّت اسلام را حرام کرده اى؟ | | امام علیه السّلام: آنگاه که داخل حرم شدى آیا نیت کردى که بر خود هرگونه عیب اهل ملّت اسلام را حرام کرده اى؟ |
| شبلى: نه
| |
|
| |
|
| قالَ ( علیه السلام ) : فَحینَ وَصَلْتَ مَکَّةَ نَوَیْتَ بِقَلْبِکَ اَنَّکَ قَصَدْتَ اللّهَ؟
| | شبلى: نه. |
| قالَ: لا.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: آنگاه که به مکه رسیدى و کعبه را دیدى و دانستى که آن خانه خدا است آیا قصد خداوند سبحان کردى و از غیر او بریدى؟ | | امام علیه السّلام: آنگاه که به مکه رسیدى و کعبه را دیدى و دانستى که آن خانه خدا است آیا قصد خداوند سبحان کردى و از غیر او بریدى؟ |
| | |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قالَ ( علیه السلام ) : فَما دَخَلْتَ الْحَرَمَ وَ لا رَأَیْتَ الْکَعْبَةَ وَ لا صَلَّیْتَ.»
| | امام علیه السّلام: پس نه داخل مکّه شدى و نه داخل حرم. |
| «ثُمَّ قالَ ( علیه السلام ) : طُفْتَ بِالْبَیْتِ وَ مَسَسْتَ الاْرَکانَ وَسَعَیْتَ؟
| |
| قالَ: نَعَمْ.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: پس نه داخل مکّه شدى و نه داخل حرم.
| |
| سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا طواف بیت را بجاى آوردى و ارکان را مسّ کردى و عمل سعى را انجام دادى؟ | | سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا طواف بیت را بجاى آوردى و ارکان را مسّ کردى و عمل سعى را انجام دادى؟ |
| | |
| شبلى: آرى. | | شبلى: آرى. |
|
| |
|
| قالَ ( علیه السلام ) : فَحینَ سَعَیْتَ نَوَیْتَ اَنَّکَ هَرَبتَ اِلَی اللّهِ وَ عَرَفَ مِنْکَ ذلِکَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ؟
| | امام علیه السّلام: آنگاه که سعى کردى آیا نیّت کردى که از همه گریختى و به سوى خداوند فرار کردى، و صدق این نیّتت را علام الغیوب شناخت؟ |
| قالَ: لا.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: آنگاه که سعى کردى آیا نیّت کردى که از همه گریختى و به سوى خداوند فرار کردى، و صدق این نیّتت را علام الغیوب شناخت؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قالَ ( علیه السلام ) : فَما طُفْتَ بِالْبَیْتِ وَ لا مَسَسْتَ الاَْرْکانَ وَ لا سَعَیْتَ.»
| | امام علیه السّلام: نه طواف بیت کردى و نه سعى بجا آوردى. |
| «ثُمَّ قالَ ( علیه السلام ) لَهُ: صافَحْتَ الْحَجَرَ وَ وَقَفْتَ بِمَقامِ اِبْراهِیمَ ( علیه السلام ) وَصَلَّیْتَ بِهِ رَکْعَتَینِ؟
| |
| قالَ: نَعَمْ.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: نه طواف بیت کردى و نه سعى بجا آوردى.
| |
| سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا در مقام ابراهیم علیه السّلام وقوف کردى و در آن مقام دو رکعت نماز گزاردى؟ | | سپس امام علیه السّلام فرمود: آیا در مقام ابراهیم علیه السّلام وقوف کردى و در آن مقام دو رکعت نماز گزاردى؟ |
| | |
| شبلى: آرى. | | شبلى: آرى. |
|
| |
|
| فَصاحَ ( علیه السلام ) صَیْحَةً کادَ یُفارِقُ الدُّنیا.
| | امام علیه السّلام در این هنگام صیحه اى برآورد که نزدیک بود از دنیا مفارقت کند سپس فرمود: آه آه کسى که به مقام قرب رسیده و با خدا مصافحه کرده کجا است. |
| ثُمَّ قالَ ( علیه السلام ) : آهٍ آهٍ، مَنْ صافَحَ الْحَجَرَ الاَْسْوَدَ فَقَدْ صافَحَ اللّهَتَعالی. فَانْظُرْ یا مِسْکین لا تُضَیِّعْ اَجْرَ ما عَظُمَ حُرْمَتُهُ وَتَنْقُضِ الْمُصافَحَةَ بِالْمُخالَفَةِ وَ قَبْضِ الْحَرامِ نَظیرَاَهْلِ الآثامِ.
| |
| ثُمَّ قالَ ( علیه السلام ) : نَوَیْتَ حینَ وَقَفْتَ عِنْدَ مَقامِ اِبْراهیمَ ( علیه السلام ) اَنَّکَ وَقَفْتَ عَلی کُلِّ طاعَةٍ وَ تَخَلَّفْتَ عَنْ کُلِّ مَعْصِیَةٍ؟
| |
| قالَ: لا.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام در این هنگام صیحه اى برآورد که نزدیک بود از دنیا مفارقت کند سپس فرمود: آه آه کسى که به مقام قرب رسیده و با خدا مصافحه کرده کجا است.
| |
| حق تعالى با آن عظمت و جلال مسکینى را به این مقام برساند آیا جایز است بر او که حرمت چنین پروردگار مهربان را ضایع کند؟ هرگز چنین نیست که کسى با خدا مصافحه کند بعد از آن مخالفت او را جایز داند. | | حق تعالى با آن عظمت و جلال مسکینى را به این مقام برساند آیا جایز است بر او که حرمت چنین پروردگار مهربان را ضایع کند؟ هرگز چنین نیست که کسى با خدا مصافحه کند بعد از آن مخالفت او را جایز داند. |
| | |
| پس از آن فرمود: آنگاه که در مقام ابراهیم ایستادى آیا نیّت کردى که بر انجام هر طاعت ایستادى، و پشت به هر معصیت کردى؟ | | پس از آن فرمود: آنگاه که در مقام ابراهیم ایستادى آیا نیّت کردى که بر انجام هر طاعت ایستادى، و پشت به هر معصیت کردى؟ |
| | |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قالَ ( علیه السلام ) : فَحینَ صَلَّیْتَ فِیهِ رَکْعَتَیْنِ نَوَیْتَ اَنَّکَ صَلَّیْتَ بِصَلاةِ اِبْراهِیمَ ( علیه السلام ) وَ اَرْغَمْتَ بِصَلاتِکَ اَنْفَ الشَّیطانِ؟
| | امام علیه السّلام: آنگاه که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزاردى آیا نیّت کردى که چون نماز ابراهیم علیه السّلام نماز گزارى؟ و به نمازت بینى شیطان را به خاک مالیدى؟ |
| قالَ: لا.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: آنگاه که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزاردى آیا نیّت کردى که چون نماز ابراهیم علیه السّلام نماز گزارى؟ و به نمازت بینى شیطان را به خاک مالیدى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قالَ ( علیه السلام ) لَهُ: فِما صافَحتَ الحَجَر الاَسوَد وَ لا وَقَفتَ عِندَ المَقام وَ لا صَلّیتَ فیهِ رَکعَتینِ».
| | امام علیه السّلام: در مقام نایستادى و در آن نماز نخواندى. |
| «ثُمَّ قَالَ ( علیه السلام ) لَهُ: أَشْرَفْتَ عَلَی بِئْرِ زَمْزَمَوَ شَرِبْتَ مِنْ مَائِهَا؟
| |
| قَالَ: نَعَمْ
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: در مقام نایستادى و در آن نماز نخواندى.
| |
| پس از آن فرمود: آیا بالاى چاه زمزم برآمدى؟ | | پس از آن فرمود: آیا بالاى چاه زمزم برآمدى؟ |
| | |
| شبلى: آرى. | | شبلى: آرى. |
|
| |
|
| قَالَ ( علیه السلام ) : نَوَیْتَ أَنَّکَ أَشْرَفْتَ عَلَی الطَّاعَةِ وَ غَضَضْتَ طَرْفَکَ عَنِ الْمَعْصِیَةِ؟
| | امام علیه السّلام: آنگاه که بر بالاى چاه زمزم برآمدى آیا نیّت کردى که بر طاعت برآمدى و چشمت را از معصیت پوشاندى؟ |
| قَالَ: لَا
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: آنگاه که بر بالاى چاه زمزم برآمدى آیا نیّت کردى که بر طاعت برآمدى و چشمت را از معصیت پوشاندى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قَالَ ( علیه السلام ) : فَمَا أَشْرَفْتَ عَلَیْهَا وَ لَا شَرِبْتَ مِنْ مَائِهَا!»
| | امام علیه السّلام: پس بر چاه زمزم برنیامدى و از آن ننوشیدى. |
| «ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَ سَعَیْتَ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ مَشَیْتَ وَ تَرَدَّدْتَ بَیْنَهُمَا؟
| |
| قَالَ: نَعَمْ
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: پس بر چاه زمزم برنیامدى و از آن ننوشیدى.
| |
| پس از آن فرمود: آیا سعى میان صفا و مروه را بجاى آوردى و در میان آن دو مشى و تردّد داشتى؟ | | پس از آن فرمود: آیا سعى میان صفا و مروه را بجاى آوردى و در میان آن دو مشى و تردّد داشتى؟ |
| | |
| شبلى: آرى. | | شبلى: آرى. |
|
| |
|
| قَالَ لَهُ: نَوَیْتَ أَنَّکَ بَیْنَ الرَّجَاءِ وَ الْخَوْفِ؟
| | امام علیه السّلام: از سعى میان صفا و مروه آیا نیّت کردى که در میان خوف و رجایى؟ |
| قَالَ: لَا
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: از سعى میان صفا و مروه آیا نیّت کردى که در میان خوف و رجایى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
| قَالَ ( علیه السلام ) : فَمَا سَعَیْتَ وَ لَا مَشَیْتَ وَ لَا تَرَدَّدْتَ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَة»
| |
| «ثُمَّ قَالَ ( علیه السلام ) : أَ خَرَجْتَ إِلَی مِنًی؟
| |
| قَالَ: نَعَمْ.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: پس نه سعى کردى و نه مشى و تردد بین صفا و مروه. | | امام علیه السّلام: پس نه سعى کردى و نه مشى و تردد بین صفا و مروه. |
| پس از آن فرمود: آیا از مکّه خارج شدى و به منى رفتى؟ | | پس از آن فرمود: آیا از مکّه خارج شدى و به منى رفتى؟ |
| | |
| شبلى: آرى. | | شبلى: آرى. |
|
| |
|
| قَالَ ( علیه السلام ) : نَوَیْتَ أَنَّکَ آمَنْتَ النَّاسَ مِنْ لِسَانِکَ وَ قَلْبِکَ وَ یَدِکَ
| | امام علیه السّلام: به منى رفتى آیا نیت کردى که مردم را از زبان و دل و دست خود ایمن گردانیدى؟ |
| قَالَ: لَا
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: به منى رفتى آیا نیت کردى که مردم را از زبان و دل و دست خود ایمن گردانیدى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قَالَ ( علیه السلام ) : فَمَا خَرَجْتَ إِلَی مِنی»
| | امام علیه السّلام: پس به منى نرفتى. |
| «ثُمَّ قَالَ ( علیه السلام ) لَهُ أَ وَقَفْتَ الْوَقْفَةَ بِعَرَفَةَ وَ طَلَعْتَ جَبَلَ الرَّحْمَةِوَ عَرَفْتَ وَادِیَ نَمِرَةَ وَ دَعَوْتَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ عِنْدَالْمِیلِ وَ الْجَمَرَاتِ؟
| |
| قالَ: نَعَم.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: پس به منى نرفتى.
| |
| بعد از آن امام علیه السّلام فرمود: آیا در موقف عرفه وقوف کردى؟ و بر جبل الرحمة برآمدى؟ و شناختى و خداوند متعالى را در جبل الرحمة و جمرات خواندى؟ | | بعد از آن امام علیه السّلام فرمود: آیا در موقف عرفه وقوف کردى؟ و بر جبل الرحمة برآمدى؟ و شناختى و خداوند متعالى را در جبل الرحمة و جمرات خواندى؟ |
| | |
| شبلى: آرى. | | شبلى: آرى. |
|
| |
|
| قَالَ نَعَمْ قَالَ هَلْ عَرَفْتَ بِمَوْقِفِکَبِعَرَفَةَ مَعْرِفَةَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَمْرَ الْمَعَارِف وَالْعُلُومِ وَ عَرَفْتَ قَبْضَ اللَّهِ عَلَی صَحِیفَتِکَ وَ اطِّلَاعَهُعَلَی سَرِیرَتِکَ وَ قَلْبِکَ؟
| | امام علیه السّلام: در موقف عرفه آیا معرفت حق سبحانه و تعالى و اطلاع او را بر سرائر و قلب خود شناختى؟ |
| قَالَ: لَا.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: در موقف عرفه آیا معرفت حق سبحانه و تعالى و اطلاع او را بر سرائر و قلب خود شناختى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
| قَالَ ( علیه السلام ) نَوَیْتَ بِطُلُوعِکَ جَبَلَ الرَّحْمَةِ أَنَّ اللَّهَ یَرْحَمُ کُلَّ مُوءْمِن
| |
| وَ مُوءْمِنَةٍ وَ یَتَوَلَّی کُلَّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ
| |
| قَالَ: لَا
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: بر جبل الرحمة که بالا رفتهاى آیا نیت کرده اى که خداوند هر مؤمن و مؤمنه را رحمت می کند؟ | | امام علیه السّلام: بر جبل الرحمة که بالا رفتهاى آیا نیت کرده اى که خداوند هر مؤمن و مؤمنه را رحمت می کند؟ |
| شبلى: نه.
| |
|
| |
|
| قالَ ( علیه السلام ) : قَالَ فَنَوَیْتَ عِنْدَ نَمِرَةَ أَنَّکَ لَا تَأْمُرُ حَتَّی تَأْتَمِرَ وَ لَا تَزْجُرُ حَتَّی تَنْزَجِرَ؟
| |
| قَالَ: لَا
| |
|
| |
| امام علیه السّلام: آنگاه که در مزدلفه مشى می کردى و از آن سنگریزهها برمی کندى آیا نیت کردى که هر معصیت و جهل را از خود برکندى و هر علم و عمل را در خود نشاندى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قَالَ فَنَوَیْتَ عِنْدَ نَمِرَةَ أَنَّکَ لَا تَأْمُرُحَتَّی تَأْتَمِرَ وَ لَا تَزْجُرُ حَتَّی تَنْزَجِرَ قَالَ لَا قَالَفَعِنْدَ مَا وَقَفْتَ عِنْدَ الْعَلَمِ وَ النَّمِرَاتِ نَوَیْتَ أَنَّهَاشَاهِدَةٌ لَکَ عَلَی الطَّاعَاتِ حَافِظَةٌ لَکَ مَعَ الْحَفَظَةِبِأَمْرِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ؟
| |
| قالَ:لا.
| |
| قالَ ( علیه السلام ) :فَمَا وَقَفْتَ بِعَرَفَةَ وَ لَا طَلَعْتَ جَبَلَ الرَّحْمَةِ وَ لَاعَرَفْتَ نَمِرَةَ وَ لَا دَعَوْتَ وَ لَا وَقَفْتَ عِنْدَ النَّمِرَاتِ.»
| |
| «ثُمَّ قَالَ ( علیه السلام ) : مَرَرْتَ بَیْنَ الْعَلَمَیْنِ وَ صَلَّیْتَ قَبْلَ مُرُورِکَرَکْعَتَیْنِ وَ مَشَیْتَ بِمُزْدَلِفَةَ وَ لَقَطْتَ فِیهَا الْحَصَی وَمَرَرْتَ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ؟
| |
| قَالَ: نَعَمْ.
| |
| امام علیه السّلام: آیا به مزدلفه (مشعر) رفتى؟ و از آنجا سنگریزه ها از زمین برکندى؟ و به مشعر الحرام مرور کردى؟ | | امام علیه السّلام: آیا به مزدلفه (مشعر) رفتى؟ و از آنجا سنگریزه ها از زمین برکندى؟ و به مشعر الحرام مرور کردى؟ |
| | |
| شبلى: آرى. | | شبلى: آرى. |
|
| |
|
| قَالَ ( علیه السلام ) :فَحِینَ صَلَّیْتَ رَکْعَتَیْنِ نَوَیْتَ أَنَّهَا صَلَاةُ شُکْرٍ فِیلَیْلَةِ عَشْرٍ تَنْفِی کُلَّ عُسْرٍ وَ تُیَسِّرُ کُلَّ یُسْرٍ؟
| | امام علیه السّلام: آنگاه که در مزدلفه مشى می کردى و از آن سنگریزهها برمی کندى آیا نیت کردى که هر معصیت و جهل را از خود برکندى و هر علم و عمل را در خود نشاندى؟ |
| قَالَ: لَا.
| |
| قَالَ ( علیه السلام ) : فَعِنْدَ مَا مَشَیْتَ بَیْنَ الْعَلَمَیْنِ وَ لَمْ تَعْدِلْ عَنْهُمَایَمِیناً وَ شِمَالًا نَوَیْتَ أَنْ لَا تَعْدِلَ عَنْ دِینِ الْحَقِّیَمِیناً وَ شِمَالًا لَا بِقَلْبِکَ وَ لَا بِلِسَانِکَ وَ لَابِجَوَارِحِکَ؟
| |
| قَالَ: لَا.
| |
| قَالَ ( علیه السلام ) : فَعِنْدَ مَا مَشَیْتَ بِمُزْدَلِفَةَ وَ لَقَطْتَ مِنْهَا الْحَصَینَوَیْتَ أَنَّکَ رَفَعْتَ عَنْکَ کُلَّ مَعْصِیَةٍ وَ جَهْلٍ وَ ثَبَّتَّکُلَّ عِلْمٍ وَ عَمَلٍ؟
| |
| قَالَ: لَا.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: آنگاه که در مزدلفه مشى می کردى و از آن سنگریزهها برمی کندى آیا نیت کردى که هر معصیت و جهل را از خود برکندى و هر علم و عمل را در خود نشاندى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قَالَ ( علیه السلام ) : فَعِنْدَ مَا مَرَرْتَ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ نَوَیْتَ أَنَّکَأَشْعَرْتَ قَلْبَکَ إِشْعَارَ أَهْلِ التَّقْوَی وَ الْخَوْفَ لِلَّهِعَزَّ وَ جَلَّ؟
| | امام علیه السّلام: به مشعر الحرام مرور کردى آیا نیت کردى که شعائر اهل تقوى و اهل خوف را شعار قلب خود قرار دادى؟ |
| قَالَ: لَا.
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: به مشعر الحرام مرور کردى آیا نیت کردى که شعائر اهل تقوى و اهل خوف را شعار قلب خود قرار دادى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قَالَ ( علیه السلام ) : فَمَا مَرَرْتَ بِالْعَلَمَیْنِ وَ لَا صَلَّیْتَ رَکْعَتَیْنِ وَ لَامَشَیْتَ بِالْمُزْدَلِفَةِ وَ لَا رَفَعْتَ مِنْهَا الْحَصَی وَ لَامَرَرْتَ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ»
| | امام علیه السّلام: در مزدلفه مشى نکردى، و آن سنگریزه ها برنداشتى، و به مشعر الحرام مرور نکردى. |
| «ثُمَّ قَالَ ( علیه السلام ) لَهُ: وَصَلْتَ مِنًی وَ رَمَیْتَ الْجَمْرَةَ وَ حَلَقْتَ رَأْسَکَ وَذَبَحْتَ هَدْیَکَ وَ صَلَّیْتَ فِی مَسْجِدِ الْخَیْفِ وَ رَجَعْتَ إِلَیمَکَّةَ وَ طُفْتَ طَوَافَ الْإِفَاضَةِ؟
| |
| قَالَ: نَعَمْ
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: در مزدلفه مشى نکردى، و آن سنگریزه ها برنداشتى، و به مشعر الحرام مرور نکردى.
| |
| پس از آن امام علیه السّلام فرمود: در منى نماز گذاردى؟ و رمى جمره کردى؟ و حلق رأس (سر تراشیدن) را انجام دادى؟ و فدیه قربانى خود را ذبح کردى؟ و در مسجد خیف نماز خواندى؟ و به مکّه بازگشتى؟ و طواف افاضه بجاى آوردى؟ | | پس از آن امام علیه السّلام فرمود: در منى نماز گذاردى؟ و رمى جمره کردى؟ و حلق رأس (سر تراشیدن) را انجام دادى؟ و فدیه قربانى خود را ذبح کردى؟ و در مسجد خیف نماز خواندى؟ و به مکّه بازگشتى؟ و طواف افاضه بجاى آوردى؟ |
| | |
| شبلى: آرى. | | شبلى: آرى. |
|
| |
|
| قَالَ ( علیه السلام ) : فَنَوَیْتَ عِنْدَ مَا وَصَلْتَ مِنًی وَ رَمَیْتَ الْجِمَارَ أَنَّکَبَلَغْتَ إِلَی مَطْلَبِکِ وَ قَدْ قَضَی رَبُّکَ لَکَ کُلَّ حَاجَتِکَ؟
| | امام علیه السّلام: آنگاه به منى رسیدى و رمى جمرهها کردى آیا نیّت کردى که به مطلب خود رسیدى و هرگونه حاجت تو برآورده شده است؟ |
| قَالَ: لَا
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: آنگاه به منى رسیدى و رمى جمرهها کردى آیا نیّت کردى که به مطلب خود رسیدى و هرگونه حاجت تو برآورده شده است؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قَالَ ( علیه السلام ) : فَعِنْدَ مَا رَمَیْتَ الْجِمَارَ نَوَیْتَ أَنَّکَ رَمَیْتَ عَدُوَّکَ إِبْلِیسَ وَ غَضِبْتَهُ بِتَمَامِ حَجِّکَ النَّفِیسِ؟
| | امام علیه السّلام: آنگاه سر تراشیدى آیا نیت کردى که از پلیدیها پاک شدى و از هر گناه و بدعاقبتى که بنى آدم را است بدر آمدى مثل آن روزى شدى که از مادر متولّد شدى؟ |
| قَالَ: لَا
| |
| | |
|
| |
|
| قَالَ ( علیه السلام ) : فَعِنْدَ مَا حَلَقْتَ رَأْسَکَ نَوَیْتَ أَنَّکَ تَطَهَّرْتَ مِنَالْأَدْنَاسِ وَ مِنْ تَبِعَةِ بَنِی آدَمَ وَ خَرَجْتَ مِنَ الذُّنُوبِکَمَا وَلَدَتْکَ أُمُّکَ؟
| |
| قَالَ: لَا
| |
|
| |
| امام علیه السّلام: آنگاه سر تراشیدى آیا نیت کردى که از پلیدیها پاک شدى و از هر گناه و بدعاقبتى که بنى آدم را است بدر آمدى مثل آن روزى شدى که از مادر متولّد شدى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قَالَ ( علیه السلام ) : فَعِنْدَ مَا صَلَّیْتَ فِی مَسْجِدِ الْخَیْفِ نَوَیْتَ أَنَّکَ لَاتَخَافُ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَنْبَکَ وَ لَا تَرْجُو إِلَّارَحْمَةَ اللَّهِ تَعَالَی ؟
| | امام علیه السّلام: آنگاه که در مسجد خیف نماز خواندى آیا نیّت کردى که نترسى مگر از خدا و امیدوار نباشى مگر به رحمت او؟ |
| قَالَ: لَا
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: آنگاه که در مسجد خیف نماز خواندى آیا نیّت کردى که نترسى مگر از خدا و امیدوار نباشى مگر به رحمت او؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قَالَ ( علیه السلام ) : فَعِنْدَ مَا ذَبَحْتَ هَدْیَکَ نَوَیْتَ أَنَّکَ ذَبَحْتَ حَنْجَرَةَالطَّمَعِ بِمَا تَمَسَّکْتَ بِهِ مِنْ حَقِیقَةِ الْوَرَعِ وَ أَنَّکَاتَّبَعْتَ سُنَّةَ إِبْرَاهِیمَ ( علیه السلام ) بِذَبْحِ وَلَدِهِ وَ ثَمَرَةِ فُوءَادِهِ وَ رَیْحَانِ قَلْبِهِ وَحَاجَّهُ سُنَّتُهُ لِمَنْ بَعْدَهُ وَ قَرَّبَهُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَیلِمَنْ خَلْفَهُ؟
| |
| قَالَ: لَا
| |
| امام علیه السّلام: آنگاه که قربانى خود را ذبح کردى آیا نیت کردى که طمع را سر بریدى و به ابراهیم علیه السّلام به ذبح فرزندش اقتدا کردى؟ | | امام علیه السّلام: آنگاه که قربانى خود را ذبح کردى آیا نیت کردى که طمع را سر بریدى و به ابراهیم علیه السّلام به ذبح فرزندش اقتدا کردى؟ |
| | |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قَالَ ( علیه السلام ) : فَعِنْدَ مَا رَجَعْتَ إِلَی مَکَّةَ وَ طُفْتَ طَوَافَ الْإِفَاضَةِنَوَیْتَ أَنَّکَ أَفَضْتَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ تَعَالَی وَ رَجَعْتَإِلَی طَاعَتِهِ وَ تَمَسَّکْتَ بِوُدِّهِ وَ أَدَّیْتَ فَرَائِضَهُ وَتَقَرَّبْتَ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی؟
| | امام علیه السّلام: آنگاه که به مکّه بازگشت کردى و طواف افاضه بجاى آوردى آیا نیّت کردى که افاضه (کوچ کردن) به رحمت خدا کردى و به طاعت او بازگشت کردى و بسوى او تقرّب جستى؟ |
| قَالَ: لَا
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام: آنگاه که به مکّه بازگشت کردى و طواف افاضه بجاى آوردى آیا نیّت کردى که افاضه (کوچ کردن) به رحمت خدا کردى و به طاعت او بازگشت کردى و بسوى او تقرّب جستى؟
| |
| شبلى: نه. | | شبلى: نه. |
|
| |
|
| قَالَ لَهُ زَیْنُ الْعَابِدِینَ ( علیه السلام ) : فَمَا وَصَلْتَ مِنًی وَ لَا رَمَیْتَ الْجِمَارَ وَ لَا حَلَقْتَرَأْسَکَ وَ لَا أَدَّیْتَ نُسُکَکَ وَ لَا صَلَّیْتَ فِی مَسْجِدِالْخَیْفِ وَ لَا طُفْتَ طَوَافَ الْإِفَاضَةِ وَلَا تَقَرَّبْتَ ارْجِعْفَإِنَّکَ لَمْ تَحُجَّ.
| | امام علیه السّلام فرمود: به منى نرسیدى، و رمى جمره ها نکردى، و حلق رأس انجام ندادى، و قربانی ات را ذبح نکردى، و در مسجد خیف نماز نگذاردى، و طواف افاضه بجاى نیاوردى، و بسوى خداوند تقرب نجستى، چه اینکه تو حج نکردى. |
| فَطَفِقَ الشِّبْلِیُّ یَبْکِی عَلَی مَا فَرَّطَهُ فِیحَجِّهِ وَ مَا زَالَ یَتَعَلَّمُ حَتَّی حَجَّ مِنْ قَابِلٍ بِمَعْرِفَةٍوَ یَقِین».
| |
|
| |
|
| امام علیه السّلام فرمود: به منى نرسیدى، و رمى جمره ها نکردى، و حلق رأس انجام ندادى، و قربانی ات را ذبح نکردى، و در مسجد خیف نماز نگذاردى، و طواف افاضه بجاى نیاوردى، و بسوى خداوند تقرب نجستى، چه اینکه تو حج نکردى.
| |
| پس شبلى از تفریط حجّش به ندبه و زارى افتاد و پیوسته آداب حج می آموخت تا سال دیگر از روى معرفت و یقین حج بگذارد. | | پس شبلى از تفریط حجّش به ندبه و زارى افتاد و پیوسته آداب حج می آموخت تا سال دیگر از روى معرفت و یقین حج بگذارد. |
| | ترجمه =
| |
|
| |
| | ارتفاع =20em
| |
|
| |
| }} | | }} |
|
| |
| ==پانویس==
| |
| {{پانویس}}
| |
|
| |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
|
| |
| * '''تاریخ تصوف'''، میر باقری فرد، سید علی اصغر، دهباشی، مهدی، تهران-ایران، سمت، 1392ش.
| |
| * '''طبقات الصوفیه'''، انصاری، عبد الله بن محمد، تهران-ایران، توس، 1362ش.
| |
| * '''تاریخ بغداد'''، خطیب بغدادی، احمد بن علی، بیروت-لبنان، دار الکتب العلمیه، 1997م.
| |
| *'''وفیات الاعیان،''' ابن خلکان، احمد بن محمد، بیروت-لبنان، دار الفکر، بی تا.
| |
| *'''نفحات الانس'''، جامی، عبد الرحمن بن احمد، کلکته-هند، بی نا، بی تا.
| |
| *'''کشف المحجوب'''، هجویری، علی بن عثمان، تهران-ایران، سروش، 1383ش.
| |
| *'''جستجو در تصوف ایران'''، زرین کوب، عبد الحسین، تهران-ایران، امیرکبیر، 1403ش.
| |
| *'''تذکره الاولیاء'''، عطار نیشابوری، فرید الدین، تهران-ایران، سخن، بی تا.
| |
| *'''مجالس المومنین'''، شوشتری، نور الله بن شریف الدین، تهران-ایران، اسلامیه، 1377ش.
| |
| *'''روضات الجنات'''، خوانساری، سید محمد باقر، قم-ایران، اسماعیلیان، 1390ش.
| |
| *'''ریحانه الادب'''، مدرس، محمد علی، قم-ایران، موسسه امام صادق (ع)، 1395ش.
| |
| *'''مستدرک الوسائل'''، نوری، حسین بن محمد تقی، بیروت-لبنان، آل البیت، 1987م.
| |
| *'''جهاد الامام السجاد'''، حسینی جلالی حائری، سید محمد رضا، قم-ایران، دار الحدیث، 1431ق.
| |
| *'''صهبای صفا'''، جوادی آملی، عبد الله، تهران ایران، مشعر، 1382ش.
| |
| *'''حج و عمره در قرآن و حدیث'''، محمدی ری شهری، محمد، قم-ایران، دارالحدیث، 1386ش.
| |
| *'''حدیث شبلی در اسرار حج در روایت شیعیان یا حکایت صوفیان؟'''، خامه یار، احمد، تهران ایران، فصلنامه پژوهشنامه حج و زیارت دوره 6 شماره 1، 1400ش.
| |
| *'''دیوان ناصر خسرو'''، قبادیانی، ناصر خسرو، تهران-ایران، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، بی تا.
| |
| *'''برسی اسرار حج در حدیث شبلی از منظر آیات و روایات'''، حسینی، داوود، تهران-ایران، مشعر، 1400.
| |