در حال ویرایش زینب بنت رسول الله(ص)
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
==معرفی اجمالی== | ==معرفی اجمالی== | ||
زینب بنت رسول الله(ص) بزرگترین فرزند [[رسول خدا(ص)]] یا بزرگترین آنها پس از برادرش [[قاسم بن رسول خدا|قاسم]] میباشد. مورّخان ولادت زینب را در سی سالگی پیامبر و پنج سال پس از ازدواج آن حضرت با [[خدیجه(س)]] دانستهاند.<ref>اسدالغابة، ج5، ص46٧. الاصابة، ج4، ص٢٩٩.</ref> | زینب بنت رسول الله(ص) بزرگترین فرزند [[رسول خدا(ص)]] یا بزرگترین آنها پس از برادرش [[قاسم بن رسول خدا|قاسم]] میباشد. مورّخان ولادت زینب را در سی سالگی پیامبر و پنج سال پس از ازدواج آن حضرت با [[خدیجه(س)]] دانستهاند.<ref>اسدالغابة، ج5، ص46٧. الاصابة، ج4، ص٢٩٩.</ref> | ||
مضمون حدیثی که از رسول خدا(ص) نقل شده، گویای عظمت آن بزرگوار است که فرمود: «معاشر الناس الا اخبرکم بخیرالناس خالاً و خالةً؟ قالوا: بلی یا رسول الله. قال: الحسن و الحسین خالهما القاسم و خالتهما زینب بنت رسول الله(ص).»<ref>تنقیح المقال، ج٣، باب الکنی و الالقاب، ص٧٩.</ref> | مضمون حدیثی که از رسول خدا(ص) نقل شده، گویای عظمت آن بزرگوار است که فرمود: «معاشر الناس الا اخبرکم بخیرالناس خالاً و خالةً؟ قالوا: بلی یا رسول الله. قال: الحسن و الحسین خالهما القاسم و خالتهما زینب بنت رسول الله(ص).»<ref>تنقیح المقال، ج٣، باب الکنی و الالقاب، ص٧٩.</ref> | ||
==ازدواج زینب با ابوالعاص== | ==ازدواج زینب با ابوالعاص== | ||
رسول خدا(ص) زینب را به همسری [[ابوالعاص بن ربیع]] درآورد. نام وی «لقیط» و مادرش «هاله» خواهر حضرت خدیجه کبری است. او از معدود تجار و ثروتمندان و افراد مورد اعتماد در میان مردم [[مکه]] بود.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغة، ج١4، ص١٨٩.</ref> | رسول خدا(ص) زینب را به همسری [[ابوالعاص بن ربیع]] درآورد. نام وی «لقیط» و مادرش «هاله» خواهر حضرت خدیجه کبری است. او از معدود تجار و ثروتمندان و افراد مورد اعتماد در میان مردم [[مکه]] بود.<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغة، ج١4، ص١٨٩.</ref> | ||
پس از [[بعثت]] پیامبر(ص) ابوالعاص برخلاف زینب حاضر به قبول [[اسلام]] نگردید و در [[شرک]] خود باقی ماند؛ ولی با اینحال به همسرش زینب نیز وفادار بود و به پیشنهاد [[قریش]] که او را به جدایی از زینب تشویق مینمودند، توجه ننمود و علیرغم خواسته آنان، به زندگی خود با زینب ادامه داد. گرچه اسلام عملاً در میان این زن و شوهر جدایی انداخته بود؛ ولی چون رسول خدا(ص) در آن شرایط سخت، قادر بر اجرای این حکم نبود، اسلام زینب(س) هم نتوانست موجب جدایی او با ابوالعاص شود. | پس از [[بعثت]] پیامبر(ص) ابوالعاص برخلاف زینب حاضر به قبول [[اسلام]] نگردید و در [[شرک]] خود باقی ماند؛ ولی با اینحال به همسرش زینب نیز وفادار بود و به پیشنهاد [[قریش]] که او را به جدایی از زینب تشویق مینمودند، توجه ننمود و علیرغم خواسته آنان، به زندگی خود با زینب ادامه داد. گرچه اسلام عملاً در میان این زن و شوهر جدایی انداخته بود؛ ولی چون رسول خدا(ص) در آن شرایط سخت، قادر بر اجرای این حکم نبود، اسلام زینب(س) هم نتوانست موجب جدایی او با ابوالعاص شود. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
کنانة بن ربیع بنا به درخواست برادرش ابوالعاص، زینب را در کجاوهای نشاند و به سوی مدینه حرکت نمود، عدهای از قریشیان که از این موضوع مطلع شدند او را تعقیب کرده و در بیرون مکه در محلی بنام «[[ذی طوی]]» بدو رسیدند و از اولین کسانی که به کجاوه زینب حمله نمودند «[[هبار بن اسود]]» و «[[نافع بن عبدالقیس فهری]]» بودند که هبار با نیزه به کجاوه زینب فشار آورد و او، در حالی که حامله بود، از بالای شتر به روی تخته سنگی افتاد و در اثر فشار جسمی و رعب و ترسی که بر وی وارد گردید، سقط جنین نمود و به عارضه خونریزی دچار شد که تا آخر عمرش ادامه داشت. | کنانة بن ربیع بنا به درخواست برادرش ابوالعاص، زینب را در کجاوهای نشاند و به سوی مدینه حرکت نمود، عدهای از قریشیان که از این موضوع مطلع شدند او را تعقیب کرده و در بیرون مکه در محلی بنام «[[ذی طوی]]» بدو رسیدند و از اولین کسانی که به کجاوه زینب حمله نمودند «[[هبار بن اسود]]» و «[[نافع بن عبدالقیس فهری]]» بودند که هبار با نیزه به کجاوه زینب فشار آورد و او، در حالی که حامله بود، از بالای شتر به روی تخته سنگی افتاد و در اثر فشار جسمی و رعب و ترسی که بر وی وارد گردید، سقط جنین نمود و به عارضه خونریزی دچار شد که تا آخر عمرش ادامه داشت. | ||
ابن اسحاق اضافه میکند: به خاطر این جنایت و قساوت قلب هبار بود که رسول خدا(ص) به هنگام [[فتح مکه]] مسلمانان را در کشتن وی آزاد گذاشت.<ref>همان، ص١٩٢.</ref> | ابن اسحاق اضافه میکند: به خاطر این جنایت و قساوت قلب هبار بود که رسول خدا(ص) به هنگام [[فتح مکه]] مسلمانان را در کشتن وی آزاد گذاشت.<ref>همان، ص١٩٢.</ref> | ||
===بیان ابن ابی الحدید=== | ===بیان ابن ابی الحدید=== | ||
[[ابن ابی الحدید]] میگوید: «از کسانی که در حمله به کجاوه زینب و در جلوگیری از سفر او به مدینه شرکت داشت، [[عمرو بن عاص]] بود و چون خبر این جنایت به پیامبر(ص) رسید، به شدّت متاثر گردید و بر این افراد لعن و نفرین نمود».<ref>همان، ج6، ص٢٨٢.</ref> | [[ابن ابی الحدید]] میگوید: «از کسانی که در حمله به کجاوه زینب و در جلوگیری از سفر او به مدینه شرکت داشت، [[عمرو بن عاص]] بود و چون خبر این جنایت به پیامبر(ص) رسید، به شدّت متاثر گردید و بر این افراد لعن و نفرین نمود».<ref>همان، ج6، ص٢٨٢.</ref> | ||
===بیان واقدی=== | ===بیان واقدی=== | ||
[[واقدی]] میگوید: «کنانه با دیدن منظره حمله به کجاوه زینب، آماده تیراندازی و دفاع از وی گردید و قریشیها به شهر بازگشتند».<ref>همان، ج١4، ص١٩٣.</ref> | [[واقدی]] میگوید: «کنانه با دیدن منظره حمله به کجاوه زینب، آماده تیراندازی و دفاع از وی گردید و قریشیها به شهر بازگشتند».<ref>همان، ج١4، ص١٩٣.</ref> | ||
واقدی اضافه میکند: [[ابوسفیان]] که جزء شرکت کنندگان در این جریان بود، خطاب به کنانه چنین گفت: «تو در این اقدام خود اشتباه کرده و تصمیم نابجایی گرفتهای که دختر محمد را در روز روشن و در مقابل چشم اهل مکه از این شهر بیرون کردهای، مگر نمیدانی از سوی پدرش چه فشاری بر ما وارد شده و چگونه ما را تحقیر و خدایان ما را اهانت نموده است! آیا این عمل تو تحقیر و اهانت مجدد بر ما نیست؟! به خدا سوگند جلوگیری از سفر این زن دردی را دوا نمیکند و ما کوچکترین اعتنایی بر او نداریم؛ ولی هیچ عمل تحقیرآمیزی را هم تحمل نمیکنیم او را به مکه برگردان و میتوانی مخفیانه و بدور از چشم مردم راهی مدینه کنی». | واقدی اضافه میکند: [[ابوسفیان]] که جزء شرکت کنندگان در این جریان بود، خطاب به کنانه چنین گفت: «تو در این اقدام خود اشتباه کرده و تصمیم نابجایی گرفتهای که دختر محمد را در روز روشن و در مقابل چشم اهل مکه از این شهر بیرون کردهای، مگر نمیدانی از سوی پدرش چه فشاری بر ما وارد شده و چگونه ما را تحقیر و خدایان ما را اهانت نموده است! آیا این عمل تو تحقیر و اهانت مجدد بر ما نیست؟! به خدا سوگند جلوگیری از سفر این زن دردی را دوا نمیکند و ما کوچکترین اعتنایی بر او نداریم؛ ولی هیچ عمل تحقیرآمیزی را هم تحمل نمیکنیم او را به مکه برگردان و میتوانی مخفیانه و بدور از چشم مردم راهی مدینه کنی». | ||
بدینگونه کنانه زینب را به مکه بازگرداند و پس از مدتی شبانه مجدداً به مدینه حرکت داد و به رسول خدا(ص) پیوست.<ref>همان.</ref> | بدینگونه کنانه زینب را به مکه بازگرداند و پس از مدتی شبانه مجدداً به مدینه حرکت داد و به رسول خدا(ص) پیوست.<ref>همان.</ref> | ||
==اسلامآودن ابوالعاص== | ==اسلامآودن ابوالعاص== | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
==فرزندان== | ==فرزندان== | ||
زینب از ابوالعاص دارای دو فرزند بود؛ یکی پسر به نام «علی» که در اوایل جوانی از دنیا رفت و دیگری دختر به نام «امامه» که طبق وصیت [[حضرت زهرا(س)]]، [[امیرمؤمنان(ع)]] با وی ازدواج نمود.<ref>اسدالغابة، ج5، ص467.</ref> | زینب از ابوالعاص دارای دو فرزند بود؛ یکی پسر به نام «علی» که در اوایل جوانی از دنیا رفت و دیگری دختر به نام «امامه» که طبق وصیت [[حضرت زهرا(س)]]، [[امیرمؤمنان(ع)]] با وی ازدواج نمود.<ref>اسدالغابة، ج5، ص467.</ref> | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/647107/زینب-بنت-محمد-ص زینب بنت محمد(ص)، حسنی، عائشة، مجله منبرالاسلام، السنة الثالثة و العشرون، صفر 1385 - العدد 2 (3 صفحه - از 227 تا 229).] | [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/647107/زینب-بنت-محمد-ص زینب بنت محمد(ص)، حسنی، عائشة، مجله منبرالاسلام، السنة الثالثة و العشرون، صفر 1385 - العدد 2 (3 صفحه - از 227 تا 229).] |