پرش به محتوا
منوی اصلی
منوی اصلی
انتقال به نوار کناری
نهفتن
ناوبری
تغییرات اخیر
مقالهٔ تصادفی
جستجو
جستجو
ایجاد حساب
ورود
ابزارهای شخصی
ایجاد حساب
ورود
صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند
بیشتر بدانید
مشارکتها
بحث
در حال ویرایش
غزوه بدر
(بخش)
صفحه
بحث
فارسی
خواندن
ویرایش
ویرایش مبدأ
نمایش تاریخچه
ابزارها
ابزارها
انتقال به نوار کناری
نهفتن
عملها
خواندن
ویرایش
ویرایش مبدأ
نمایش تاریخچه
عمومی
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
بارگذاری پرونده
صفحههای ویژه
اطلاعات صفحه
در پایگاههای دیگر
ویکیشیعه
دانشنامه اسلامی
امامت پدیا
ویکیپاسخ
ویکی حسین
هشدار:
شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر
وارد شوید
یا
یک حساب کاربری بسازید
، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
بررسی ضدهرزنگاری. این قسمت را پر
نکنید
!
== صفآرایی دو سپاه == پیامبر (ص) در پانزدهم رمضان به[[روحاء]]، روستایی در حدود ۷۴ کیلومتری مدینه که فاصلهاش را در دو روز میپیمودند و محل سکونت [[قبیله مزینه]] بود،<ref>مراصد الاطلاع، ج2، ص638؛ الروض المعطار، ص277؛ المعالم الاثیره، ص131.</ref> رسید و کنار چاهِ آن [[نماز]] گزارد و [[بزرگان قریش]] از جمله ابوجهل و زمعة بن اسود را نفرین کرد.<ref>المغازی، ج1، ص46.</ref> در حالی که مسلمانان در انتظار دستیابی به کاروان قریش بودند، نزدیک بدر، [[جبرئیل]] خبر رسیدن سپاه دشمن را به[[رسول خدا(ص)]] ابلاغ کرد.<ref>المغازی، ج1، ص131.</ref> سپس پیامبر (ص) اصحاب خود را به مشورت طلبید. به رغم سخنان ترسآمیز و ناامیدکننده برخی مهاجران که مایه رویگردانی و خشم پیامبر شد،<ref>السیرة النبویه، ج1، ص614؛ سید المرسلین، ج2، ص61.</ref> [[مقداد]] از میان ایشان<ref>المغازی، ج1، ص48؛ عیون الاثر، ج1، ص288.</ref> و نیز [[سعد بن معاذ]] بهنمایندگی از [[انصار]]، اطاعت خود را از پیامبر اعلام داشتند. این درحالی بود که انصار به موجب [[پیمان عقبه دوم]] (۱۳ق) تنها پیمان سپرده بودند که از رسول خدا در مدینه حمایت نمایند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص615.</ref> رسول خدا از سخنان آنان بسیار خرسند شد و به یاران خود وعده پیروزی داد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص614-615؛ المغازی، ج1، ص48-49.</ref> مسلمانان در شب هفدهم رمضان در بدر فرود آمدند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص626؛ الطبقات، ج2، ص10.</ref> مسلمانان از محل دقیق لشکرگاه مشرکان، به دلیل وجود تپههای شنی که میان آنان بود، خبر نداشتند. در پی اسیر کردن دو تن از نیروهای قریش و بازجویی از آنها، از شمار تقریبی مشرکان و حضور بزرگان قریش در لشکر مکه آگاهی یافتند و پیامبر (ص) فرمود: مکه جگرگوشههای خود را بهسوی شما روانه کرده است.<ref>المغازی، ج1، ص51-53؛ السیرة النبویه، ج1، ص616-617.</ref> بر پایه گزارشی، در پی نظرخواهی پیامبر از یاران خود درباره محل جای گرفتن لشکر، به صلاحدید [[حباب بن منذر انصاری]]، لشکر اسلام کنار چاههای بدر فرود آمد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص620؛ المغازی، ج1، ص53.</ref> برپایه روایتی که مورد نقد برخی از محققان نیز قرار گرفته،<ref>الصحیح من سیرة النبی، ج5، ص29-30.</ref> جبرئیل نظر حباب را تأیید کرد و او را حباب ذوالرای (کاردان) خواندند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص620؛ المغازی، ج1، ص53-54.</ref> برخی از مشرکان در پی آگاهی از حضور سپاه مسلمانان در بدر، با بیهوده دانستن لشکرکشی خود، به ابوجهل اعتراض نمودند و از بیم شبیخون مسلمانان، آنشب را پاسداری دادند و حتی نتوانستند گوشتهایی را که کباب کرده بودند، بخورند و آن شب را گرسنه سپری کردند.<ref>المغازی، ج1، ص55.</ref> در برابر، آن شب مسلمانان خوابی آرام داشتند که در آیه ۱۱ انفال از الطاف خداوند بر آنان شمرده شده است. در این آیه، بارانی که ریگستان زیر پای آنان را محکم ساخت، نیز از این امدادها شمرده شده است.<ref>نک: التبیان، ج5، ص86؛ جامع البیان، ج9، ص257-259؛ المیزان، ج9، ص22.</ref> آبهای گردآوری شده در این حوضها با اجازه پیامبر، مورد استفاده مشرکان نیز قرار گرفت.<ref>المغازی، ج1، ص61.</ref> صبحدم پیامبر (ص) در حال آرایش صفوف بود که سپاه قریش با جمعیتی انبوه همراه نخوت و غرور و با یقین از پیروزی خود، از تپه عَقَنقُل ظاهر شد. رسول خدا (ص) با دیدن آنان، هلاکت و نابودیشان را از خدا خواست<ref>السیرة النبویه، ج1، ص621.</ref> و در خطبهای<ref>السیرة النبویه، ج1، ص673؛ المغازی، ج1، ص58-59؛ المغازی، ج1، ص81.</ref> دستور خداوند در آیه ۶۵ [[سوره انفال]] درباره تکلیف ویژه مسلمانان در این نبرد برای پایداری در برابر دشمن با نسبت ۲۰ مسلمان در برابر ۲۰۰ [[مشرک]] را اعلام کرد و بدریها را از هرگونه عقبنشینی در برابر کافران، سخت برحذر داشت و به متخلفان وعده دوزخ داد. (سوره انفال، آیه۱۵–۱۶) برخی مفسران این را ویژه بدریها دانستهاند.<ref>جامع البیان، ج9، ص266.</ref> آیه ({{قلم رنگ|سبز|اِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ}}) (سوره انفال، آیه۹) نشان میدهد که پیش از آغاز نبرد، مسلمانان بیمناک و پریشان بودند و با همه وجود از خدا یاری میطلبیدند. بهگزارشی، در این وضعیت، رسول خدا (ص) نیز به درگاه خداوند استغاثه کرد.<ref>جامع البیان، ج9، ص251؛ صحیح مسلم، ج5، ص156؛ مجمع البیان، ج4، ص807.</ref> موقعیت سپاه پیامبر (ص) چنان بود که پشت به آفتاب و رو به مشرکان بودند و مشرکان رو به آفتاب قرار داشتند.<ref>المغازی، ج1، ص56.</ref> پرچم اصلی مسلمانان، عقاب نام داشت<ref>الطبقات، ج1، ص81؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، ص721.</ref> و در دست [[علی(ع)]] بود.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص613؛ الاغانی، ج4، ص180؛ الصحیح من سیرة النبی، ج5، ص37؛ الصحیح من سیرة النبی، ج6، ص115-121.</ref> نخست پیامبر (ص) در پیامی، بیمیلی خود برای نبرد با قریش را اعلام کرد و از آنان خواست تا نبرد با او را بهگروههای دیگر عرب که با پیامبر خویشاوندی نداشتند، واگذار نمایند. این پیام از جانب افرادی چون [[حکیم بن حزام اسدی]]، منصفانه تلقی شد و آنان خواهان بازگشت شدند. اما جنگطلبی و گردنفرازی [[ابوجهل]] در اینجا نیز مانع بازگشت [[قریش]] شد.<ref>المغازی، ج1، ص61.</ref> مشرکان [[عمیر بن وهب جمحی|عمیر بن وهب جُمَحی]] را برای خبر آوردن از مسلمانان و اطمینان از کمین نزدن ایشان فرستادند. او مسلمانان را گروهی بی ساز و برگ، ولی مصمم برای مرگ وصف نمود. حکیم بن حزام برای پیشگیری از نبرد نزد [[عتبة بن ربیعه]] رفت و از وی خواست تا با پرداخت خونبهای [[عمرو بن حضرمی]] و بهای کالاهایی که مسلمانان در [[سریه نخله]] گرفته بودند، سپاه را به مکه بازگرداند. اما با واکنش ابوجهل، تلاش او بینتیجه ماند. وی در میان مردم فریاد برآورد و دلیل تعلل عتبه را در نبرد، ترس و ارتباط نسبیاش با پیامبر (ص) و حضور پسرش کنار ایشان اعلام کرد. در گزارشی، دلیل اصرار ابوجهل، بیم از بالا گرفتن کار و نفوذ بیشتر عتبه در میان مکیان یاد شده است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص622؛ المغازی، ج1، ص62-64.</ref> او پیش از آغاز نبرد تن به تن، برای تحریک بیشتر عواطف مکیان، [[عامر بن حضرمی|عامر حضرمی]] را واداشت تا سر خود را بتراشیده و با خاک ریختن بر سر خود، به خونخواهی برادرش بپردازد. عامر، خود، نخستین کسی بود که به صفوف مسلمانان یورش برد.<ref>المغازی، ج1، ص64-65.</ref> پیامبر (ص) دستور داده بود مسلمانان پیش از نزدیک شدن مشرکان، دست به شمشیر نبرند و تنها آماده تیراندازی باشند.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص625؛ المغازی، ج1، ص67؛ تاریخ طبری، ج2، ص446.</ref> زخم زبانهای پیوسته ابوجهل و قریش به عتبه، او را واداشت تا آغازگر جنگی باشد که خود برای خاموشی آن تلاش میکرد. از اینرو، او همراه پسرش [[ولید بن عتبه|ولید]] و برادرش [[شیبة بن ربیعه|شیبه]]، پا به میدان نهاد و نبرد تن به تن را آغاز کرد.<ref>المغازی، ج1، ص66-67.</ref> پیامبر (ص) شاید بر پایه پیمان عقبه دوم که انصار متعهد به پاسداری از ایشان در مدینه شده بودند، نمیخواست انصار در نخستین درگیری رویاروی قریش قرار گیرند. از این رو، [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]] و علی (ع) و [[عبیدة بن حارث |عبیدة]] بن [[حارث بن عبدالمطلب]] را به میدان فرستاد. حمزه، عتبه را و علی (ع) ولید را و عبیده با کمک حمزه و علی (ع) شیبه را کشتند. برپایه روایتی از علی (ع) آن امام در کشتن هر سه تن شرکت داشته است.<ref>روض الجنان، ج5، ص48.</ref> آیه ({{قلم رنگ|سبز|هَـذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُواْ فِی…}}) (سوره حجّ، آیه ۱۹) درباره این نبرد تن به تن نازل شد.<ref>المغازی، ج1، ص68-70؛ جامع البیان، ج17، ص172-173؛ اسباب النزول، ص207.</ref> عبیده که زخمی شده بود، در بازگشت به مدینه، به شهادت رسید. کشته شدن این سه تن، ضربهای سخت به قریش بود. ابوجهل با سخنان خود به مردم اطمینان میداد که پیروز خواهند شد و خطاب به مسلمانان شعار داد: لنا العُزّی ولا عُزّی لکم. منادی پیامبر (ص) گفت: الله مولانا و لا مولا لکم.<ref>سبل الهدی، ج4، ص36.</ref> پیامبر (ص) با برداشتن مشتی خاک و پاشیدن آن به سوی کافران، آنان را نفرین کرد.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص628؛ المغازی، ج1، ص81.</ref> بر پایه روایتی، پیامبر (ص) از علی (ع) خواست تا از مکانی خاص، مشتی خاک به او دهد و علی (ع) این را از مناقب ویژه خود میدانست.<ref>الخصال، ص576؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص67.</ref> بنابر روایتی از ابن عباس، آیه ({{قلم رنگ|سبز|وَمَا رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللهَ رَمَی}}) (سوره انفال، آیه۱۷) در این زمینه نازل شد.<ref>المعجم الکبیر، ج11، ص227؛ الکشاف، ج2، ص207؛ مجمع الزوائد، ج6، ص84.</ref> بدینگونه، نبرد میان صفوف مسلمانان و مشرکان آغاز شد. شعار مسلمانان در بدر این بود: «یا منصور امِتْ»؛ «ای یاری شده! دشمن را بمیران».<ref>المغازی، ج1، ص72؛ الطبقات، ج2، ص10؛ سبل الهدی، ج4، ص44.</ref> [[ابن هشام]] این شعار را «احدٌ احدٌ» دانسته است.<ref>السیرة النبویه، ج1، ص634.</ref> بعدها این شعار اهل بدر، با توجه به جایگاهشان، در رویدادهای گوناگون بهکار رفت؛ از جمله در قیام [[مسلم بن عقیل]] در دوران حکومت [[ابن زیاد]] به سال ۶۰ق.<ref>تاریخ طبری، ج5، ص368؛ البدایة و النهایه، ج8، ص154.</ref> قیام [[مختار ثقفی]] به سال ۶۶ق.<ref>انساب الاشراف، ج6، ص390؛ تاریخ طبری، ج6، ص20؛ البدایة و النهایه، ج8، ص266.</ref> قیام [[زید بن علی]] بر ضد هشام در کوفه به سال ۱۲۲ق.<ref>تاریخ طبری، ج7، ص183؛ تجارب الامم، ج3، ص142.</ref> و درگیری [[عباسیان]] با [[مروانیان]] در [[نبرد زاب]] به سال ۱۳۲ق.<ref>انساب الاشراف، ج9، ص317؛ سبل الهدی، ج4، ص148.</ref> برپایه گزارشی که مورد نقد جدی برخی از محققان است،<ref>نک: الصحیح من سیرة النبی، ج5، ص41-45.</ref> برای پیامبر (ص) سایبانی (عریش) ساختند.<ref>المغازی، ج1، ص55؛ السیرة النبویه، ج1، ص620؛ الطبقات، ج2، ص11.</ref> اما برپایه سخن امیرالمؤمنین (ع) پیامبر (ص) در بدر از همه مسلمانان بهدشمن نزدیکتر بود و هرگاه نبرد سخت میشد، مسلمانان به ایشان که سختتر از همه میجنگید، پناه میبردند.<ref>مسند احمد، ج1، ص86، 126؛ الطبقات، ج1، ص17؛ تاریخ طبری، ج2، ص426.</ref>
خلاصه:
لطفاً توجه داشتهباشید که همهٔ مشارکتها در ویکی حج منتشرشده تحت Creative Commons Attribution-NonCommercial-ShareAlike در نظر گرفتهمیشوند (برای جزئیات بیشتر
ویکی حج:حق تکثیر
را ببینید). اگر نمیخواهید نوشتههایتان بیرحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد میکنید که خودتان این را نوشتهاید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشتهاید (برای جزئیات بیشتر
ویکی حج:حق تکثیر
را ببینید).
کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو
راهنمای ویرایشکردن
(در پنجرهٔ تازه باز میشود)
جستجو
جستجو
در حال ویرایش
غزوه بدر
(بخش)
افزودن مبحث
Toggle limited content width