در حال ویرایش فتح مکه
این ویرایش را میتوان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که میخواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثیسازی ویرایش را به پایان ببرید.
نسخهٔ فعلی | متن شما | ||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''فتح مکه،''' بر اثر نقض صلح حدیبیه از سوی قریشیان در همراهی با قبیله بنی بکر که قبیله خزاعه از هم پیمانان مسلمانان را قتل عام کرده بودند، اتفاق افتاد. | |||
'''فتح مکه،''' بر اثر نقض | |||
==نقض صلح حدیبیه در قتل عام خزاعه، زمینه ساز فتح مکه== | ==نقض صلح حدیبیه در قتل عام خزاعه، زمینه ساز فتح مکه== | ||
در پی [[صلح حدیبیه]] در سال ششم هجرت، قبیله [[خزاعه]] که از دیرباز به مسلمانان دلبستگی داشت<ref>السیره النبویه ج2، ص312</ref> و همپیمان عبدالمطلب (جد پیامبر) بود، <ref>ابن حبیب، ص86</ref>همپیمان مسلمانان، <ref>السیره النبویه، ج2، ص318</ref> و قبیله بنیبکر همپیمان قریشیان مکه شد و بر اساس این معاهده تعهد کردند که به مدت ده سال از هرگونه آسیب و دزدی و خیانت و کینهورزی به یکدیگر خودداری کنند؛<ref>السیره النبویه، ج2، ص317</ref> اما در شعبان سال هشتم هجری، پس از 22 ماه از صلح حدیبیه، شاخه بنینفاثه بنیبکر با پشتیبانی نظامی قریش مکه و همراهی چند تن از سران مکه (چون صفوان بن امیه و مکرز بن حفص بن الأخیف و حُوَیطب بن عبدالعزّى) به خزاعه شبیخون زدند.<ref>المغازی، ج2، ص792</ref> | در پی [[صلح حدیبیه]] در سال ششم هجرت، قبیله [[خزاعه]] که از دیرباز به مسلمانان دلبستگی داشت<ref>السیره النبویه ج2، ص312</ref> و همپیمان عبدالمطلب (جد پیامبر) بود، <ref>ابن حبیب، ص86</ref>همپیمان مسلمانان، <ref>السیره النبویه، ج2، ص318</ref> و قبیله بنیبکر همپیمان قریشیان مکه شد و بر اساس این معاهده تعهد کردند که به مدت ده سال از هرگونه آسیب و دزدی و خیانت و کینهورزی به یکدیگر خودداری کنند؛<ref>السیره النبویه، ج2، ص317</ref> اما در شعبان سال هشتم هجری، پس از 22 ماه از صلح حدیبیه، شاخه بنینفاثه بنیبکر با پشتیبانی نظامی قریش مکه و همراهی چند تن از سران مکه (چون صفوان بن امیه و مکرز بن حفص بن الأخیف و حُوَیطب بن عبدالعزّى) به خزاعه شبیخون زدند.<ref>المغازی، ج2، ص792</ref> | ||
خط ۱۹: | خط ۷: | ||
پس از این ماجرا قریشیان، که از واکنش رسول خدا بیمناک بودند، ابوسفیان را تشویق کردند تا نزد آن حضرت برود و بر استمرار صلح حدیبیه تأکید کند. <ref>المغازی، ج2، ص785</ref> | پس از این ماجرا قریشیان، که از واکنش رسول خدا بیمناک بودند، ابوسفیان را تشویق کردند تا نزد آن حضرت برود و بر استمرار صلح حدیبیه تأکید کند. <ref>المغازی، ج2، ص785</ref> | ||
اما ابوسفیان نتوانست رضایت پیامبر را در استمرار صلح بهدست بیاورد و دست خالی به مکه بازگشت<ref>المغازی، ج2، ص793؛ تاریخ طبری، ج3، ص47</ref>. | اما ابوسفیان نتوانست رضایت پیامبر را در استمرار صلح بهدست بیاورد و دست خالی به مکه بازگشت<ref>المغازی، ج2، ص793؛ تاریخ طبری، ج3، ص47</ref>. | ||
==قبائل همراه پیامبر در فتح مکه== | ==قبائل همراه پیامبر در فتح مکه== | ||
خط ۲۸: | خط ۱۶: | ||
==لشکرکشی به سوی مکه== | ==لشکرکشی به سوی مکه== | ||
لشکر اسلام، که در بئر عنبه (در یک میلی مدینه) <ref>مراصد الاطلاع علی اسما الامکنه و البقاع، ج2، ص966؛ وفاءالوفا، ج3، ص142</ref> اردو زده بود، سرانجام در عصرگاه دهم ماه مبارک رمضان به سوی مقصد خود به راه افتاد. <ref>المغازی، ج2، ص801؛ تاریخ طبری، ج3، ص50؛ السیره النبویه، ج2، ص399</ref> جانشین پیامبر در مدینه [[ابو رهم کُلثوم بن حَصین غِفاری]] بود. <ref>السیره النبویه، ج2، ص399</ref>هر چند هنوز لشکریان سازوبرگ جنگی خود را آشکار نکرده بودند <ref>تاریخ طبری، ج3، ص52</ref> و چهره یک ارتش را نداشتند، <ref>تاریخ سیاسی اسلام، ص624</ref> اما پس از پیوستن قبایل دیگر به لشکر اسلام در منطقه قدید، پیامبر خدا پرچمداران و علمداران لشکر اسلام را تعیین کردند. <ref>المغازی، ج2، ص800</ref> | لشکر اسلام، که در بئر عنبه (در یک میلی مدینه) <ref>مراصد الاطلاع علی اسما الامکنه و البقاع، ج2، ص966؛ وفاءالوفا، ج3، ص142</ref> اردو زده بود، سرانجام در عصرگاه دهم ماه مبارک رمضان به سوی مقصد خود به راه افتاد. <ref>المغازی، ج2، ص801؛ تاریخ طبری، ج3، ص50؛ السیره النبویه، ج2، ص399</ref> جانشین پیامبر در مدینه [[ابو رهم کُلثوم بن حَصین غِفاری]] بود. <ref>السیره النبویه، ج2، ص399</ref>هر چند هنوز لشکریان سازوبرگ جنگی خود را آشکار نکرده بودند <ref>تاریخ طبری، ج3، ص52</ref> و چهره یک ارتش را نداشتند، <ref>تاریخ سیاسی اسلام، ص624</ref> اما پس از پیوستن قبایل دیگر به لشکر اسلام در منطقه قدید، پیامبر خدا پرچمداران و علمداران لشکر اسلام را تعیین کردند. <ref>المغازی، ج2، ص800</ref> | ||
لشکریان اسلام ده هزار نفر بودند؛ شامل هفتصد نفر از [[مهاجران]] که سیصد نفرشان سوارهنظام بودند و چهارهزار نفر از [[انصار]] که پانصد نفرشان سوارهنظام بودند و طلایهداران آن، دویست سواره نظام به فرماندهی [[زبیر بن عوام]] بودند.<ref>المغازی، ج2، ص 801</ref> | لشکریان اسلام ده هزار نفر بودند؛ شامل هفتصد نفر از [[مهاجران]] که سیصد نفرشان سوارهنظام بودند و چهارهزار نفر از [[انصار]] که پانصد نفرشان سوارهنظام بودند و طلایهداران آن، دویست سواره نظام به فرماندهی [[زبیر بن عوام]] بودند.<ref>المغازی، ج2، ص 801</ref> | ||
خط ۳۷: | خط ۲۵: | ||
پیامبر خدا تا منزلگاه (مَرالظَهران)، در 22 کیلومتری شمال مکه <ref>المعالم الاثیره فی السنه و السیره، ص250</ref>، به صراحت از مقصد خود چیزی نگفت و هرچه برخی از صحابه در منزلگاه (عرج) کوشیدند نتوانستند مقصد را از زبان پیامبر به روشنی بشنوند.<ref>المغازی، ج2، ص803</ref> | پیامبر خدا تا منزلگاه (مَرالظَهران)، در 22 کیلومتری شمال مکه <ref>المعالم الاثیره فی السنه و السیره، ص250</ref>، به صراحت از مقصد خود چیزی نگفت و هرچه برخی از صحابه در منزلگاه (عرج) کوشیدند نتوانستند مقصد را از زبان پیامبر به روشنی بشنوند.<ref>المغازی، ج2، ص803</ref> | ||
وقتی لشکر اسلام به مرالظهران رسید، پیامبر خدا فرمان داد تا هر کدام از لشکریان آتش بیفروزند. از این رو ده هزار شعله آتش پیرامون مکه، مکیان را، که از حرکت مسلمانان کاملاً بیخبر بودند، غافلگیر کرد. بنابراین آنان ابوسفیان و دو تن دیگر از سران قریش را برای تجسس و بررسی اخبار فرستادند. وقتی این افراد، لشکر اسلام و نفراتشان را بر فراز کوهی دیدند، به شدت وحشت کردند و از این رو اردوگاه مسلمانان را چون ایامی که حاجیان به مکه میآیند، بزرگ و شلوغ شمردند.<ref>المغازی، ج2، ص814 | وقتی لشکر اسلام به مرالظهران رسید، پیامبر خدا فرمان داد تا هر کدام از لشکریان آتش بیفروزند. از این رو ده هزار شعله آتش پیرامون مکه، مکیان را، که از حرکت مسلمانان کاملاً بیخبر بودند، غافلگیر کرد. بنابراین آنان ابوسفیان و دو تن دیگر از سران قریش را برای تجسس و بررسی اخبار فرستادند. وقتی این افراد، لشکر اسلام و نفراتشان را بر فراز کوهی دیدند، به شدت وحشت کردند و از این رو اردوگاه مسلمانان را چون ایامی که حاجیان به مکه میآیند، بزرگ و شلوغ شمردند.<ref>المغازی، ج2، ص814</ref> | ||
===اسلام آوردن قریش=== | ===تلاش عباس برای اسلام آوردن قریش=== | ||
عباس (عموی پیامبر)، که به تازگی به مسلمانان پیوسته بود و هنوز با قریشیان پیوندی تمام داشت، توانست پس از غافلگیری قریش از عظمت سپاه پیامبر،<ref>المغازی، ج2، ص815 و 816؛ تاریخ طبری، ج3، ص52</ref> برخی بزرگان قریش مانند ابوسفیان<ref>المصنف، ج 14، ص475</ref>، حکیم بن حزام و بدیل بن ورقا را به دین اسلام درآورد.<ref>المغازی، ج2، ص815 و 816؛ تاریخ طبری، ج3، ص52</ref> | عباس (عموی پیامبر)، که به تازگی به مسلمانان پیوسته بود و هنوز با قریشیان پیوندی تمام داشت، توانست پس از غافلگیری قریش از عظمت سپاه پیامبر،<ref>المغازی، ج2، ص815 و 816؛ تاریخ طبری، ج3، ص52</ref> برخی بزرگان قریش مانند ابوسفیان<ref>المصنف، ج 14، ص475</ref>، حکیم بن حزام و بدیل بن ورقا را به دین اسلام درآورد.<ref>المغازی، ج2، ص815 و 816؛ تاریخ طبری، ج3، ص52</ref> | ||
===درگیری چندتن از سران مکه با سپاه پیامبر=== | |||
بااینحال چند تن از سران مکه، چون صفوان بن امیة و عِکرمة بن ابیجهل و سهیل بن عمرو، تلاش کردند با جمعکردن تعداد اندکی نیرو در مقابل لشکر اسلام مقاومت کنند و علیرغم هشدار و نصیحت ابوسفیان، با مسلمانان درگیر شدند؛ ولی با دادن تلفاتی سنگین (24 کشته از قریش و 4 نفر از هُذَیل) | بااینحال چند تن از سران مکه، چون صفوان بن امیة و عِکرمة بن ابیجهل و سهیل بن عمرو، تلاش کردند با جمعکردن تعداد اندکی نیرو در مقابل لشکر اسلام مقاومت کنند و در ناحیه «لیط» در پایین مکه به تیرباران هنگی که به سرکردگی | ||
خالد بن ولید وارد مکه میشد، پرداختند و علیرغم هشدار و نصیحت ابوسفیان، | |||
با مسلمانان درگیر شدند؛ ولی با دادن تلفاتی سنگین (24 کشته از قریش و 4 نفر از هُذَیل) در کوه خَندَمه فرار کردند و تا محله حَزوَره تحت تعقیب قرارگرفتند و متواری شدند و برخی از آنها نیز به بالای کوههای اطراف پناه بردند.<ref>المغازی، ج2، ص826 و 839</ref> | |||
===ورود پیامبر به مکه=== | ===ورود پیامبر به مکه=== | ||
خط ۶۲: | خط ۵۲: | ||
پس از آن، پیامبر کلید کعبه را از عثمان بن طلحه، بازمانده خاندان کلیدداران کعبه که مسلمان شده بود، گرفت و وارد کعبه شد و با دست خود نقاشیهای پیامبران را که بر دیوار کعبه بود (به جز تصویر حضرت ابراهیم) پاک کرد. البته در روایتی دیگر آمده است که حضرت پیش از آمدن به مسجدالحرام به عمر بن خطاب مأموریت داد تا تصاویر پیامبران را از دیوار کعبه پاک کند و او تنها تصویر حضرت ابراهیم را (که پیرمردی را نشان میداد که به رسم جاهلی با تیرهای کمان نزد بتان در حال قرعهکشی بود) نگاه داشت؛ ولی پیامبر با دیدن این تصویر، او را به خاطر پاک نکردن آن مؤاخذه کرد و دستور داد آن را نیز پاک کند. سپس در را به روی خود و همراهانش، [[بلال بن رباح|بلال]] و اسامةبن زید و عثمان بن طلحه <ref>المغازی، ج2، ص835؛ السیره النبویه، ج2، ص413</ref>، بست. | پس از آن، پیامبر کلید کعبه را از عثمان بن طلحه، بازمانده خاندان کلیدداران کعبه که مسلمان شده بود، گرفت و وارد کعبه شد و با دست خود نقاشیهای پیامبران را که بر دیوار کعبه بود (به جز تصویر حضرت ابراهیم) پاک کرد. البته در روایتی دیگر آمده است که حضرت پیش از آمدن به مسجدالحرام به عمر بن خطاب مأموریت داد تا تصاویر پیامبران را از دیوار کعبه پاک کند و او تنها تصویر حضرت ابراهیم را (که پیرمردی را نشان میداد که به رسم جاهلی با تیرهای کمان نزد بتان در حال قرعهکشی بود) نگاه داشت؛ ولی پیامبر با دیدن این تصویر، او را به خاطر پاک نکردن آن مؤاخذه کرد و دستور داد آن را نیز پاک کند. سپس در را به روی خود و همراهانش، [[بلال بن رباح|بلال]] و اسامةبن زید و عثمان بن طلحه <ref>المغازی، ج2، ص835؛ السیره النبویه، ج2، ص413</ref>، بست. | ||
=== | ===نمازخواندن در کعبه=== | ||
بلال نقل کرده است که کعبه در آن روزگار شش ستون داشت و حضرت وسط ستونهای جلویی دو رکعت نماز خواند<ref>المغازی، ج2، ص834</ref> و بعد در هر زاویه و گوشه کعبه ایستاد و بر آن تکبیر گفت.<ref>المصنف، ج14، ص477</ref> سپس، پس از اندکی درنگ، درهای کعبه را گشود و بر درگاه کعبه ایستاد و دو طرف چارچوب [[در کعبه]] را گرفت و خطاب به مردم ـ که گرد کعبه نشسته بودند ـ فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء»؛ «بروید که شما آزادشدهاید». اینگونه پیامبر خدا همه کافران مکه را، با اینکه با جنگ به بردگیاش درآمده بودند و میتوانست آنان را بفروشد، آزاد کرد. از این پس اهل مکه | بلال نقل کرده است که کعبه در آن روزگار شش ستون داشت و حضرت وسط ستونهای جلویی دو رکعت نماز خواند<ref>المغازی، ج2، ص834</ref> و بعد در هر زاویه و گوشه کعبه ایستاد و بر آن تکبیر گفت.<ref>المصنف، ج14، ص477</ref> سپس، پس از اندکی درنگ، درهای کعبه را گشود و بر درگاه کعبه ایستاد و دو طرف چارچوب [[در کعبه]] را گرفت و خطاب به مردم ـ که گرد کعبه نشسته بودند ـ فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء»؛ «بروید که شما آزادشدهاید». اینگونه پیامبر خدا همه کافران مکه را، با اینکه با جنگ به بردگیاش درآمده بودند و میتوانست آنان را بفروشد، آزاد کرد. از این پس اهل مکه طلقا (آزادشدهها) نام گرفتند. <ref>السیره النبویه، ج2، ص412؛ تاریخ طبری، ج3، ص61</ref> | ||
===بیان احکام حقوقی و اجتماعی اسلام=== | ===بیان احکام حقوقی و اجتماعی اسلام=== | ||
خط ۸۶: | خط ۷۴: | ||
===شکستن بتها در خانهها و بتکدهها=== | ===شکستن بتها در خانهها و بتکدهها=== | ||
از آنجا که هر خانهای در مکه بت داشت و اطراف آن نیز بتکدههایی وجود داشت، پیامبر خدا فرمان داد تا بتهای خانه خود را بشکنند و سریههایی را برای شکستن بتهای بتکدههای اطراف مکه فرستاد؛ از جمله طفیل بن عمر دوسی را برای ذىالکفّین (بت قبیله عمرو بن حممه)، و سعد بن زید أشهلىّ را برای نابودی مناة بدر منطقه مشلّل، و هشام بن عاص را با دویست سوار به یَلَملَم، و خالد بن سعید بن عاص را با سیصد سوار به سمت عُرَنه برای نابودی سُواع (بت قبیله هذیل)، و خالد بن ولید را با سی سوار به بتخانه عُزی فرستاد. <ref>المغازی، ج2، ص870 و 871 ؛ المغازی ، ج3، ص873 ؛ تاریخ طبری، ج3، ص66</ref> | از آنجا که هر خانهای در مکه بت داشت و اطراف آن نیز بتکدههایی وجود داشت، پیامبر خدا فرمان داد تا بتهای خانه خود را بشکنند و سریههایی را برای شکستن بتهای بتکدههای اطراف مکه فرستاد؛ از جمله طفیل بن عمر دوسی را برای ذىالکفّین (بت قبیله عمرو بن حممه)، و سعد بن زید أشهلىّ را برای نابودی مناة بدر منطقه مشلّل، و هشام بن عاص را با دویست سوار به یَلَملَم، و خالد بن سعید بن عاص را با سیصد سوار به سمت عُرَنه برای نابودی سُواع (بت قبیله هذیل)، و خالد بن ولید را با سی سوار به بتخانه عُزی فرستاد. <ref>المغازی، ج2، ص870 و 871 ؛ المغازی ، ج3، ص873 ؛ تاریخ طبری، ج3، ص66</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |