در حال ویرایش قتادة بن ادریس

هشدار: شما وارد نشده‌اید. نشانی آی‌پی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر وارد شوید یا یک حساب کاربری بسازید، ویرایش‌هایتان به نام کاربری‌تان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.

این ویرایش را می‌توان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که می‌خواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثی‌سازی ویرایش را به پایان ببرید.

نسخهٔ فعلی متن شما
خط ۱: خط ۱:
'''قتادة بن ادریس''' امیر [[مکه]]، از [[اشراف حسنی]] و سرسلسله [[آل قتاده]] بود.او حکومت [[آل هواشم]] را سرنگون کرد. پس از مدتی توانست [[طائف]]، [[نجد]] و برخی از نواحی [[یمن]] را نیز به قلمرو حکومتش اضافه کند؛ اما در تصرف [[مدینه]] ناکام ماند. نسل او به واسطه نُه تن از فرزندانش حسن و راجح ادامه یافت که برخی از ایشان بر مکه حکمرانی یافتند. اینان به «[[آل قتاده]]» شهرت دارند. منابع گفته‌اند او مذهب زیدی داشت و به امام زیدی یمن ارادت می‌ورزید. ابوعزیز در ذی‌حجه سال ۶۱۷ق. در حدود ۹۰ سالگی پس از حدود ۲۰ سال حکمرانی بر [[مکه]] به دست فرزندش حسن کشته شد.
'''ابوعزیز قتادة بن ادریس''' امیر [[مکه]]، از [[اشراف حسنی]] و سرسلسله [[آل قتاده]]. ابوعزیز ابتدا بر [[ینبع]] حکومت کرد و در پی شکایت بازرگانان [[مصر|مصری]] از وضعیت مکه، به مکه لشکر کشید و بر آنجا تسلط یافت و حکومت [[آل هواشم]] را سرنگون کرد. پس از مدتی توانست [[طائف]]، [[نجد]] و برخی از نواحی [[یمن]] را نیز به قلمرو حکومتش اضافه کند؛ اما در تصرف [[مدینه]] ناکام ماند. نسل او به واسطه نُه تن از فرزندانش حسن و راجح ادامه یافت که برخی از ایشان بر مکه حکمرانی یافتند. اینان به «[[آل قتاده]]» شهرت دارند و از طبقه چهارم اشراف حسنی مکه شمرده می‌شوند.


== تولد و نسب ==
ابوعزیز در آبادانی شهر مکه کوشید. او به فرزندان و خاندان خویش سفارش کرد تا با [[حاجیان]] مدارا کنند و بدانان یادآور شد که عزت ایشان در گرو مجاورت [[کعبه]] است. وی در ابتدای حکومتش رفتار نیکویی با حاجیان داشت؛ اما پس از مدتی رفتارش به خشونت گرایید. از وی قصیده‌هایی در مدح [[حضرت فاطمه(س)]] نقل شده است. ابوعزیز استحقاق خود را از خلیفه [[عباسیان|عباسی]] به خلافت بیشتر می‌دانست. ابوعزیز در ذی‌حجه سال ۶۱۷ق. در حدود ۹۰ سالگی پس از حدود ۲۰ سال حکمرانی بر [[مکه]] به دست فرزندش حسن کشته شد.
ابوعزیز قتادة بن ادریس بن مُطاعن (یا مظاعن)، ملقب به نابغه، با ۱۵ واسطه به [[امام حسن مجتبی(ع)]] نسب می‌رساند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲۲، ص۱۰۶؛ العقد الثمین، ج۷، ص۳۹؛ غایة المرام، ج۱، ص۵۵۰-۵۵۱.</ref> مادرش نیز از [[اشراف حسنی]] از [[آل هواشم|خاندان هواشم]]، طبقه سوم اشراف حاکم بر [[مکه]]<ref>سمط النجوم، ج۴، ص۲۰۷؛ تاریخ مکه، ص۲۲۴.</ref>، بود. محل تولد را قریه عَلقمیه در [[ینبع|ینْبُع]] دانسته‌اند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۵؛ سمط النجوم، ج۴، ص۲۰۷.</ref> وی در کودکی به حفظ [[قرآن]] و آموختن [[حدیث]] پرداخت.<ref>العقود اللؤلؤیه، ص۱۳۲.</ref> در منابع از زندگی او تا امارتش بر مکه، گزارشی در دست نیست. در شمار فرزندان ابوعزیز اختلاف است.<ref>عمدة الطالب، ص۱۴۲-۱۴۳؛ النجوم الزاهره، ج۲، ص۱۹۹.</ref> نسل او به واسطه نُه تن از فرزندانش حسن و راجح ادامه یافت<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۸.</ref> که برخی از ایشان بر مکه حکمرانی یافتند. اینان به «[[آل قتاده]]» شهرت دارند و از طبقه چهارم اشراف حسنی مکه شمرده می‌شوند.
 
== شخصیت‌شناسی ==
ابوعزیز قتادة بن ادریس بن مُطاعن (یا مظاعن)، ملقب به نابغه، با ۱۵ واسطه به [[امام حسن مجتبی(ع)]] نسب می‌رساند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۲۲، ص۱۰۶؛ العقد الثمین، ج۷، ص۳۹؛ غایة المرام، ج۱، ص۵۵۰-۵۵۱.</ref> مادرش نیز از [[اشراف حسنی]] از [[آل هواشم|خاندان هواشم]]، طبقه سوم اشراف حاکم بر [[مکه]]<ref>سمط النجوم، ج۴، ص۲۰۷؛ تاریخ مکه، ص۲۲۴.</ref>، بود. محل تولد را قریه عَلقمیه در [[ینبع|ینْبُع]] دانسته‌اند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۵؛ سمط النجوم، ج۴، ص۲۰۷.</ref> وی در کودکی به حفظ [[قرآن]] و آموختن [[حدیث]] پرداخت.<ref>العقود اللؤلؤیه، ص۱۳۲.</ref> در منابع از زندگی او تا امارتش بر مکه، گزارشی در دست نیست.
 
دانشمندان معاصر ابوعزیز وی را ستوده و فاضلی گرانمایه، ادیب و دارای صفاتی پسندیده همچون شجاعت و زیرکی خوانده‌اند. او صاحب قصیده‌هایی در مدح [[حضرت فاطمه(س)]] است.<ref>الاحتجاج، ص۱۴۲.</ref> او به فرزندان و خاندان خویش سفارش کرد تا با حاجیان مدارا کنند و بدانان یادآور شدکه عزت ایشان در گرو مجاورت کعبه است.<ref>العقد الثمین، ج۷، ص۵۰-۵۱؛ اتحاف الوری، ج۳، ص۱۴-۱۵.</ref>
 
در شمار فرزندان ابوعزیز اختلاف است.<ref>عمدة الطالب، ص۱۴۲-۱۴۳؛ النجوم الزاهره، ج۲، ص۱۹۹.</ref> نسل او به واسطه نُه تن از فرزندانش حسن و راجح ادامه یافت<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۸.</ref> که برخی از ایشان بر مکه حکمرانی یافتند. اینان به «[[آل قتاده]]» شهرت دارند و از طبقه چهارم اشراف حسنی مکه شمرده می‌شوند.


==حکومت بر مکه==
==حکومت بر مکه==
قتادة با همراهی خویشاوندان خود، با اخراج اشراف حاکم بر [[ینبع|ینْبُع]]، شهری در [[حجاز]] بر ساحل [[دریای سرخ]]، بر این شهر تسلط یافت و سپس با بیرون راندن بنی‌یحیی از [[وادی صفراء]] در ۵۱ کیلومتری [[مدینه]] در راه [[بدر]]<ref>مراصد الاطلاع، ج۲، ص۸۴۴؛ الروض المعطار، ص۳۶۲؛ المعالم الاثیره، ص۱۵۹.</ref> آن را نیز بر قلمرو خود افزود.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۶؛ العقد الثمین، ج۷، ص۳۹-۴۰؛ تاریخ مکه، ص۲۲۵، ۲۲۸.</ref> او در سال ۵۹۸ق. فرزندش عزیز را به مکه فرستاد. با پیروزی عزیز بر امیر مکه، [[مکثر بن عیسی|مُکثر بن عیسی]]، و خروج وی از آن شهر، قتادة وارد مکه شد و با کشتن [[محمد بن مکثر]] به حکومت آل ‌هواشم در آن شهر پایان داد.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۵.</ref> برخی آغاز حکمرانی ابوعزیز بر مکه را در ۵۹۷<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۷؛ غایة المرام، ج۱، ص۵۵۱.</ref> یا ۵۹۹ قمری دانسته‌اند.<ref>السلوک، ج۱، ص۲۷۴.</ref>
ابوعزیز با همراهی خویشاوندان خود، با اخراج اشراف حاکم بر ینْبُع، شهری در [[حجاز]] بر ساحل [[دریای سرخ]]، بر این شهر تسلط یافت و سپس با بیرون راندن بنی‌یحیی از [[وادی صفراء]] در ۵۱ کیلومتری [[مدینه]] در راه [[بدر]]<ref>مراصد الاطلاع، ج۲، ص۸۴۴؛ الروض المعطار، ص۳۶۲؛ المعالم الاثیره، ص۱۵۹.</ref> آن را نیز بر قلمرو خود افزود.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۶؛ العقد الثمین، ج۷، ص۳۹-۴۰؛ تاریخ مکه، ص۲۲۵، ۲۲۸.</ref> در گزارشی آمده آن‌گاه که اموال گروهی از بازرگانان [[مصر|مصری]] در مراسم [[حج]] به سرقت رفت و به حج‌گزاران اهانت شد، آنان برای شکایت نزد ابوعزیز به ینبع آمدند.<ref>تحفة الازهار، ج۱، ص۴۲۲.</ref> شاید از این رو بود که او در سال ۵۹۸ق. به بهانه برچیدن بساط فساد و ستم [[آل هواشم|اشراف هواشم]]، حاکمان [[مکه]]، فرزندش عزیز را به مکه فرستاد. با پیروزی عزیز بر امیر مکه، [[مکثر بن عیسی|مُکثر بن عیسی]] و خروج وی از آن شهر، ابوعزیز، خود، وارد مکه شد و با کشتن [[محمد بن مکثر]] به حکومت آل ‌هواشم در آن شهر پایان داد.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۵.</ref> برخی آغاز حکمرانی ابوعزیز بر مکه را در ۵۹۷<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۷؛ غایة المرام، ج۱، ص۵۵۱.</ref> یا ۵۹۹ق. دانسته‌اند.<ref>السلوک، ج۱، ص۲۷۴.</ref>
 
قتادة پس از تثبیت موقعیتش در مکه، فرزندش عزیز را برای تصرف [[مدینه]] فرستاد. اما امیر مدینه، [[قاسم بن مهنا]]، حمله او را دفع کرد.<ref>تاریخ مکه، ص۲۲۵.</ref> حملات قتادة به مدینه در سال‌های بعد نیز تکرار شد؛ اما وی نتوانست بر آن شهر تسلط یابد.<ref>الکامل، ج۱۵، ص۲۰۵؛ تاریخ امراء مکه، ص۴۶۵-۴۷۰.</ref> پس از چندی [[طائف]]، [[نجد]] و برخی از نواحی [[یمن]] نیز به قلمرو حکومت او افزوده شد.<ref>العقد الثمین، ج۱، ص۱۷۳؛ تحصیل المرام، ج۲، ص۷۴۲.</ref>


== روابط با یمن ==
==گسترش حکومت در حجاز==
قتادة بن ادریس زیدی مذهب بود<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۱.</ref> و در زمان او عبارت «حی علی خیر العمل» در [[اذان]] گفته می‌شد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴۴، ص۳۶۰؛ النجوم الزاهره، ج۶، ص۲۴۹-۲۵۰.</ref> او قصیده‌هایی در مدح [[حضرت فاطمه(س)]] سروده است.<ref>الاحتجاج، ص۱۴۲.</ref> گفته اند که او همچنین به عبدالله بن حمزه‌ (م. ۶۱۴ق)، امام [[زیدیان]] [[یمن]]، گرایش داشت و برای او نامه‌ای فرستاد و اظهار اطاعت کرد.<ref>السیرة المنصوریةُ ص ۷۶-۷۸</ref>
ابوعزیز پس از تثبیت موقعیتش در مکه، فرزندش عزیز را برای تصرف [[مدینه]] فرستاد. اما امیر مدینه، [[قاسم بن مهنا]]، حمله او را دفع کرد.<ref>تاریخ مکه، ص۲۲۵.</ref> حملات ابوعزیز به مدینه در سال‌های بعد نیز تکرار شد؛ اما وی نتوانست بر آن شهر تسلط یابد.<ref>الکامل، ج۱۵، ص۲۰۵؛ تاریخ امراء مکه، ص۴۶۵-۴۷۰.</ref> پس از چندی [[طائف]]، [[نجد]] و برخی از نواحی [[یمن]] نیز به قلمرو حکومت او افزوده شد.<ref>العقد الثمین، ج۱، ص۱۷۳؛ تحصیل المرام، ج۲، ص۷۴۲.</ref> قدرت روزافزون وی [[عباسیان]] را به پذیرش حکومتش واداشت. او در پی دعوت کتبی خلیفه عباسی، [[الناصر لدین الله|ناصر]] یا پدرش [[مستنصر عباسی|مستنصر]]، برای دیدار با وی<ref>اتحاف الوری، ج۳، ص۱۷.</ref> به [[عراق]] سفر کرد و تا [[نجف]] پیش رفت. ولی با دیدن مردم [[کوفه]] که شیری را در زنجیر به استقبالش آورده بودند، آن را به فال بد گرفت و به [[حجاز]] بازگشت و در سروده‌ای خطاب به خلیفه، علت انصراف خود را بیان کرد.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۷-۱۲۸.</ref> وی شأن خویش را برتر از خلیفه<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۵.</ref> و خود را از الناصر لدین‌ الله عباسی برای خلافت شایسته‌تر می‌دانست.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴۴؛ ص۳۶۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۵-۱۳۶.</ref>


== روابط با عباسیان ==
==آبادانی شهر مکه==
قدرت روزافزون وی [[عباسیان]] را به پذیرش حکومتش واداشت. او در پی دعوت کتبی خلیفه عباسی، [[الناصر لدین الله|ناصر]] یا پدرش [[مستنصر عباسی|مستنصر]]، برای دیدار با وی<ref>اتحاف الوری، ج۳، ص۱۷.</ref> به [[عراق]] سفر کرد و تا [[نجف]] پیش رفت. ولی با دیدن مردم [[کوفه]] که شیری را در زنجیر به استقبالش آورده بودند، آن را به فال بد گرفت و به [[حجاز]] بازگشت و در سروده‌ای خطاب به خلیفه، علت انصراف خود را بیان کرد.<ref>عمدة الطالب، ص۱۲۷-۱۲۸.</ref> گفته‌اند وی شأن خویش را برتر از خلیفه<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۵.</ref> و خود را از الناصر لدین‌ الله عباسی برای خلافت شایسته‌تر می‌دانست.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴۴؛ ص۳۶۰؛ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۵-۱۳۶.</ref>
او در دوران امارتش برای آبادانی شهر [[مکه]] خدماتی انجام داد که آثار برخی از آن‌ها تا چندی پیش باقی بود. وی حصاری از سنگ و گل در اطراف مکه کشید. در گزارشی دیگر آمده است که او در شمال مکه برای پاسداری از شهر دیواری کشید و به بازسازی مزار [[شهید فخ]]، حسین بن علی، پرداخت.<ref>العقد الثمین، ج۷، ص۶۱؛ اتحاف الوری، ج۳، ص۸.</ref>


در مراسم حج سال 608 قمری، وقتی کسی از اسماعیلیان قصد ترور قتادة را کرد،<ref>الکامل، ج۱۲، ص۲۹۷.</ref> قتادة به خلیفه عباسی بدگمان شد<ref>الکامل، ج۱۲، ص۲۹۷؛ العقد الثمین، ج۷، ص۴۷-۴۸.</ref> و [[کاروان حج عراق|حاجیان عراقی]] را در [[منا]] غارت کرد و تعدادی را کشت.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴۳، ص۳۵.</ref> با اشاره به این رفتارها او را در منابع به سنگدلی و ستمگری وصف کرده‌اند.<ref>العقد الثمین، ج۷، ص۵۴؛ عمدة الطالب، ص۱۲۷-۱۲۸.</ref> مدتی بعد او با فرستادن فرزندش راجح و گروهی به [[بغداد]]، به سبب کشتار حاجیان از خلیفه عذرخواهی کرد.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۷.</ref>در سال ۶۰۹ق. خلیفه همراه با کاروان عراقی، برای قتاده مال و خلعت فرستاد و از قتل و غارت حاجیان ذکری به میان نیاورد.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۶.</ref>
==رفتار با حاجیان==
ابوعزیز در ابتدای حکومتش بر [[مکه]]، با حاجیان رفتاری نیک داشت و عدالت را به کار می‌بست. هیبت او در چشم مردم و شدت برخوردش با فسادگران مشهور است.<ref>العقد الثمین، ج۷، ص۵۳؛ النجوم الزاهره، ج۶، ص۲۵۰.</ref> اما بعدها رفتارش با آنان به خشونت گرایید؛ چنان‌که او را به سنگدلی و ستمگری وصف کرده‌اند.<ref>العقد الثمین، ج۷، ص۵۴؛ عمدة الطالب، ص۱۲۷-۱۲۸.</ref> او دیگر بار رسم مُکوس (مالیات) را برقرار کرد.<ref>الکامل، ج۱۲، ص۴۰۱.</ref>


== رابطه با ایوبیان ==
برخی ترور نافرجام او در [[منا]] به سال ۶۰۸ق. به دست یکی از [[اسماعیلیان]] را سبب تغییر رفتار وی دانسته‌اند.<ref>الکامل، ج۱۲، ص۲۹۷.</ref> در این زمان، اسماعیلیان با آمدن [[حسن نو مسلمان]] بر سر کار، با خلافت عباسی رابطه‌ای نزدیک برقرار کرده بودند. بر پایه گزارشی، یکی از عموزادگان ابوعزیز که شبیه او بود، به دست اسماعیلیان ترور شد. این امر بدگمانی وی به خلیفه عباسی<ref>الکامل، ج۱۲، ص۲۹۷؛ العقد الثمین، ج۷، ص۴۷-۴۸.</ref> و قتل عام و غارت حاجیان [[عراق]] در [[منا]] و مکه را در پی داشت. گروهی از آنان با پیوستن به کاروان حاجیان [[شام]] و پناه بردن به ربیعه خاتون، خواهر [[ملک عادل ایوبی]]، و وساطت او نجات یافتند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴۳، ص۳۵.</ref> در گزارشی آمده که مکیان برای صدور اجازه ورود به مکه و انجام طواف ۳۰.۰۰۰ دینار از حاجیان عراقی می‌ستاندند.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۷.</ref> سپس ابوعزیز با فرستادن فرزندش راجح و گروهی به بغداد، به سبب کشتار حاجیان از خلیفه عذرخواهی کرد. اینان کفن‌پوش و با شمشیرهای کشیده نزد خلیفه حضور یافتند و او عذر ابوعزیز را پذیرفت.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۷.</ref> از دیگر رویدادهای دوران حکومت وی می‌توان به غارت حاجیان [[یمن|یمنی]] در سال ۶۰۷ق. اشاره کرد.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۶.</ref>
در سال ۶۱۱ق. عیسی بن ملک عادل، حاکم [[ایوبیان]] شام، به [[حج]] رفت و قتادة او را خدمت کرد. اما چون مانند حاکم [[مدینه]] او را تکریم نکرد، حاکم ایوبی لشکریانی در اختیار حاکم مدینه قرار داد تا با ابوعزیز بجنگد.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۸۰؛ شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۷؛ النجوم الزاهره، ج۱، ص۲۱۱.</ref> در این سال‌ها در مکه به نام ابوبکر بن ایوب، حاکم مصر و شام خطبه خوانده می‌شد.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۷.</ref>


== آبادانی شهر مکه ==
در همین سال، از کشته شدن فردی به نام بلال یاد شده که از بزرگان قتاده بود و بدین سبب، این سال به سال بلال معروف شد.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۴.</ref> در سال ۶۰۹ق. خلیفه همراه با کاروان عراقی، برای ابوعزیز مال و خلعت فرستاد و از قتل و غارت حاجیان ذکری به میان نیاورد.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۶.</ref> در سال ۶۱۱ق. عیسی بن ملک عادل، حاکم [[ایوبیان]] شام، به [[حج]] رفت و ابوعزیز او را خدمت کرد. اما چون مانند حاکم [[مدینه]] او را تکریم نکرد، حاکم ایوبی لشکریانی در اختیار حاکم مدینه قرار داد تا با ابوعزیز بجنگد.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۸۰؛ شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۷؛ النجوم الزاهره، ج۱، ص۲۱۱.</ref> در این سال‌ها در مکه به نام ابوبکر بن ایوب، حاکم مصر و شام خطبه خوانده می‌شد.<ref>شفاء الغرام، ج۲، ص۳۹۷.</ref>
او در دوران امارتش برای آبادانی شهر [[مکه]] خدماتی انجام داد. وی حصاری از سنگ و گل در اطراف مکه کشید. در گزارشی دیگر آمده است که او در شمال مکه برای پاسداری از شهر دیواری کشید و به بازسازی مزار [[شهید فخ]]، حسین بن علی، پرداخت.<ref>العقد الثمین، ج۷، ص۶۱؛ اتحاف الوری، ج۳، ص۸.</ref>او خانه خود را که در پایین مکه بود و امروز به «حی مسفله» شناخته می‌شود، وقف فقرا کرد.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۵۴۶.</ref>


==درگذشت==
==درگذشت==
قتادة در ذی‌حجه سال ۶۱۷ق. در حدود ۹۰ سالگی پس از حدود ۲۰ سال حکمرانی بر [[مکه]]<ref>الکامل، ج۱۲، ص۶۱۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۰۶؛ تاریخ الاسلام، ج۴۴، ص۳۵۹.</ref> به دست فرزندش حسن کشته شد.<ref>الکامل، ج۱۲، ص۴۰۲؛ العقد الثمین، ج۴، ص۱۷۱؛ اتحاف الوری، ج۳، ص۲۷.</ref> اما برخی این گزارش را نقد کرده‌اند.<ref>الاشراف علی تاریخ الاشراف، ج۱، ص۶۵.</ref> ابوعزیز به امام [[زیدیه|زیدیان]] یمن، عبدالله بن حمزه، بسیار گرایش داشت و حتی برای او از قبایل [[حجاز|حجازی]] بیعت گرفت و بر پایه عقاید [[شیعیان]] و از جمله زیدیه، گفتن «حی علی خیر العمل» را در اذان رسمی کرد. از این رو، او را زیدی دانسته‌اند؛ هر چند گاه به نام خلیفه [[عباسیان|عباسی]] و [[ایوبیان]] نیز خطبه می‌خواند.<ref>العقد الثمین، ج۷، ص۵۳؛ تاریخ مکه، ص۲۳۰.</ref>
ابوعزیز در ذی‌حجه سال ۶۱۷ق. در حدود ۹۰ سالگی پس از حدود ۲۰ سال حکمرانی بر [[مکه]]<ref>الکامل، ج۱۲، ص۶۱۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۰۶؛ تاریخ الاسلام، ج۴۴، ص۳۵۹.</ref> به دست فرزندش حسن کشته شد.<ref>الکامل، ج۱۲، ص۴۰۲؛ العقد الثمین، ج۴، ص۱۷۱؛ اتحاف الوری، ج۳، ص۲۷.</ref> اما برخی این گزارش را نقد کرده‌اند.<ref>الاشراف علی تاریخ الاشراف، ج۱، ص۶۵.</ref> ابوعزیز به امام [[زیدیه|زیدیان]] یمن، عبدالله بن حمزه، بسیار گرایش داشت و حتی برای او از قبایل [[حجاز|حجازی]] بیعت گرفت و بر پایه عقاید [[شیعیان]] و از جمله زیدیه، گفتن «حی علی خیر العمل» را در اذان رسمی کرد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۴۴، ص۳۶۰؛ النجوم الزاهره، ج۶، ص۲۴۹-۲۵۰.</ref> از این رو، او را زیدی دانسته‌اند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۱.</ref>؛ هر چند گاه به نام خلیفه [[عباسیان|عباسی]] و [[ایوبیان]] نیز خطبه می‌خواند.<ref>العقد الثمین، ج۷، ص۵۳؛ تاریخ مکه، ص۲۳۰.</ref> او خانه خود را که در پایین مکه بود و امروز به «حی مسفله» شناخته می‌شود، وقف فقرای متأهل عرب کرد و شرط نمود که در صورت انقراض آنان، آن خانه به مساکین و فقیران و در راه‌ماندگان مسلمان اختصاص یابد. وکیل او در این وقف، ربیع بن عبدالله ماردینی بود.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج۱، ص۵۴۶.</ref>
==جستارهای وابسته==
* [[اشراف حسنی]]
* [[آل قتاده]]
* [[امرای مکه]]


==پانویس==
==پانویس==
خط ۶۵: خط ۶۴:
* '''النجوم الزاهره''': ابن تغری بردی الاتابکی (م.۸۷۴ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
* '''النجوم الزاهره''': ابن تغری بردی الاتابکی (م.۸۷۴ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
{{پایان}}
{{پایان}}
<onlyinclude>{{تکمیل مقاله
| شناسه = شد
| جعبه اطلاعات = <!--شد، - -->
| عنوان‌بندی = شد
| ویرایش = شد
| لینک‌دهی = شد
| عکس = -<!--شد، - -->
| جعبه نقل قول = <!--شد، - -->
| پیوند به بیرون = <!--شد، - -->
| مطالعه بیشتر = <!--شد، - -->
| پانویس و منابع = شد
| ناوبری =
| رده = شد
| تغییر مسیر = شد
}}<onlyinclude>


[[رده:حاکمان مکه]]
[[رده:حاکمان مکه]]
خط ۸۵: خط ۶۹:
[[رده:اشخاص قرن هفتم]]
[[رده:اشخاص قرن هفتم]]
[[رده:سادات حسنی]]
[[رده:سادات حسنی]]
[[رده:حاکمان زیدی مکه]]
[[رده:مقاله‌های تکمیل‌شده]]
لطفاً توجه داشته‌باشید که همهٔ مشارکت‌ها در ویکی حج منتشرشده تحت Creative Commons Attribution-NonCommercial-ShareAlike در نظر گرفته‌می‌شوند (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). اگر نمی‌خواهید نوشته‌هایتان بی‌رحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد می‌کنید که خودتان این را نوشته‌اید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشته‌اید (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو راهنمای ویرایش‌کردن (در پنجرهٔ تازه باز می‌شود)