در حال ویرایش مرگ نایب

هشدار: شما وارد نشده‌اید. نشانی آی‌پی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر وارد شوید یا یک حساب کاربری بسازید، ویرایش‌هایتان به نام کاربری‌تان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.

این ویرایش را می‌توان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که می‌خواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثی‌سازی ویرایش را به پایان ببرید.

نسخهٔ فعلی متن شما
خط ۱: خط ۱:
'''مرگ نایب'''، موضوعِ بخشی از احکامِ [[حج نیابتی]] در کتاب‌های [[فقه|فقهی]] و [[روایت|روایات]] است.


اگر نایب به هنگام انجام دادن حج منوب‌عنه بمیرد، نیابت وی از دو جهت مورد بحث است نخست؛ از جهت صحت یا بطلان نیابت که تأثیر بسزایی در اِجزا یا عدم اِجزا از منوب‌عنه دارد و دوم؛ از جهت استحقاق نایب بر اجرتی که دریافت کرده یا قرار است بعد از عمل دریافت کند.
== مقام اول: حکم اِجزا از منوب‌عنه ==
برای به دست آوردن حکم اِجزا یا عدم اِجزای حج منوب‌عنه، بعد از مرگ نایب، لازم است به این پرسش پاسخ داده شود که مرگ نایب در چه زمانی روی­داده است؟ بی‌تردید مرگ نایب در هنگام انجام دادن حج یا عمرة منوب‌عنه، سه صورت می‌تواند داشته باشد: پیش از احرام؛ بعد از احرام و قبل دخول در حرم؛ بعد از احرام و بعد دخول در حرم. هر یک از این موارد باید جداگانه بررسی شود.


از جهت اول، اگر مرگ وی پیش از [[احرام]] باشد، به اتفاق فقها عمل او باطل است و از منوب‌عنه مجزی نیست. همچنین اگر مرگ وی بعد از احرام و بعد از ورود به [[حرم مکی|حرم]] باشد، به اتفاق فقها نیابت وی صحیح است و از منوب‌عنه مجزی است. ولی در جایی که مرگ وی بعد از احرام و قبل دخول در حرم باشد، اتفاقی بین فقها نیست و از آنان دو قول نقل شده که قول به عدم اِجزا موافق ادله است.
=== صورت اول: مرگ نایب پیش از احرام ===
 
از جهت دوم، اگر نیابت وی برای تفریغ ذمه منوب‌عنه باشد، استحقاق اجرت وی تابع اِجزا یا عدم اِجزا از منوب‌عنه است. اما اگر نیابت وی برای انجام دادن خصوص اعمال حج باشد (نه تفریغ ذمه)، دو حالت برای آن متصور است: اول اینکه، اگر مقدمات انجام دادن حج (مثل طی مسیر) در اجرت دخالتی ندارد؛ در این صورت، بعد از مرگ نایب، وی مستحق اجرتی نیست؛ دوم اینکه، اگر نیابت وی برای خصوص اعمال حج، با دخالت مقدمات (به نحو مقدمیت یا به نحو جزئیت) باشد، هر مقدار عملی که از نایب برای تحقق حج منوب‌عنه انجام گیرد، به همان مقدار مستحق اجرت است.
 
== حکم اِجزا از منوب‌عنه ==
برای به دست آوردن حکم اِجزا یا عدم اِجزای حج منوب‌عنه، بعد از مرگ [[نایب]]، لازم است به این پرسش پاسخ داده شود که مرگ نایب در چه زمانی روی داده است؟ بی‌تردید مرگ نایب در هنگام انجام دادن حج یا عمره منوب‌عنه، سه صورت می‌تواند داشته باشد: پیش از [[احرام]]؛ بعد از احرام و قبل دخول در [[حرم مکی|حرم]]؛ بعد از احرام و بعد دخول در حرم. هر یک از این موارد باید جداگانه بررسی شود.
 
=== مرگ نایب پیش از احرام ===
اگر نایب قبل از آنکه محرم شود وفات یابد ـ اعم از اینکه مرگ او پیش از سفر، یا در حین سفر و یا حتی در میقات، ولی قبل از نیت کردن و تلبیه گفتن باشد ـ  در این صورت آیا همین مقدار فعالیتی که از وی صادر شده، موجب فراغ ذمّة منوب‌عنه می‌شود و از حج واجب وی مجزی می‌گردد یا نه؟ در این مسئله، بین فقهای عظام شیعه<ref>شیخ مفید، 1413ق، ص443؛ شیخ طوسی، 1400ق، ص278؛ محقق حلی، 1408ق، ج‌1، ص206؛ علامه حلی، 1413ق، ج‌4، ص44؛ همو، 1412ق، ج‌13، ص120؛ شهید ثانی، 1410ق، ج‌2، ص187؛ صاحب جواهر، 1367 ش، ج‌17، ص368 و 371؛ یزدی، 1409ق، ج‌2، ص323؛ امام خمینی، 1407ق، ج‌1، ص336؛ خویی، 1418ق، ج‌27، ص30</ref> اختلافی نیست و همة آنها متفق‌اند که با مرگ نایب، عمل نیابت از منوب‌عنه به انجام نرسیده و در نتیجه از منوب‌عنه مجزی نمی­باشد. این گفتار به چهار دلیل مستند است:
اگر نایب قبل از آنکه محرم شود وفات یابد ـ اعم از اینکه مرگ او پیش از سفر، یا در حین سفر و یا حتی در میقات، ولی قبل از نیت کردن و تلبیه گفتن باشد ـ  در این صورت آیا همین مقدار فعالیتی که از وی صادر شده، موجب فراغ ذمّة منوب‌عنه می‌شود و از حج واجب وی مجزی می‌گردد یا نه؟ در این مسئله، بین فقهای عظام شیعه<ref>شیخ مفید، 1413ق، ص443؛ شیخ طوسی، 1400ق، ص278؛ محقق حلی، 1408ق، ج‌1، ص206؛ علامه حلی، 1413ق، ج‌4، ص44؛ همو، 1412ق، ج‌13، ص120؛ شهید ثانی، 1410ق، ج‌2، ص187؛ صاحب جواهر، 1367 ش، ج‌17، ص368 و 371؛ یزدی، 1409ق، ج‌2، ص323؛ امام خمینی، 1407ق، ج‌1، ص336؛ خویی، 1418ق، ج‌27، ص30</ref> اختلافی نیست و همة آنها متفق‌اند که با مرگ نایب، عمل نیابت از منوب‌عنه به انجام نرسیده و در نتیجه از منوب‌عنه مجزی نمی­باشد. این گفتار به چهار دلیل مستند است:


خط ۱۹: خط ۱۲:
علامة حلّی<ref>علامه حلی، 1412ق، ج‌13، ص121</ref>، صاحب جواهر<ref>صاحب جواهر، 1367ش، ج‌17، ص368 و 371</ref>، صاحب عروه<ref>یزدی، 1409ق، ج‌2، ص323</ref>، آیت‌الله خویی<ref>خویی، 1418ق، ج‌27، ص30</ref> و آیت‌الله طباطبایی قمی<ref>طباطبایی قمی، 1425ق، ج‌1، ص169</ref> از جمله فقیهانی هستند که به این اصل استناد کرده‌اند.
علامة حلّی<ref>علامه حلی، 1412ق، ج‌13، ص121</ref>، صاحب جواهر<ref>صاحب جواهر، 1367ش، ج‌17، ص368 و 371</ref>، صاحب عروه<ref>یزدی، 1409ق، ج‌2، ص323</ref>، آیت‌الله خویی<ref>خویی، 1418ق، ج‌27، ص30</ref> و آیت‌الله طباطبایی قمی<ref>طباطبایی قمی، 1425ق، ج‌1، ص169</ref> از جمله فقیهانی هستند که به این اصل استناد کرده‌اند.


* '''موثقة عمار ساباطی''': «عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ‌الله(ع) فِی رَجُلٍ حَجَّ عَنْ آخَرَ وَ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ، قَالَ: قَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى‌اللهوَ لَکِنْ یُوصِی، فَإِنْ قَدَرَ عَلَى رَجُلٍ یَرْکَبُ فِی رَحْلِهِ وَ یَأْکُلُ زَادَهُ، فَعَلَ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص186</ref>.
* '''موثقة عمار ساباطی''': «عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ‌الله7 فِی رَجُلٍ حَجَّ عَنْ آخَرَ وَ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ، قَالَ: قَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى‌اللهوَ لَکِنْ یُوصِی، فَإِنْ قَدَرَ عَلَى رَجُلٍ یَرْکَبُ فِی رَحْلِهِ وَ یَأْکُلُ زَادَهُ، فَعَلَ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص186</ref>.


از آنجا که عمار ساباطی فطحی مذهب بوده است، این حدیث از جهت سند صحیح شمرده نمی‌شود؛ ولی به دلیل ثقه بودن عمار ساباطی، موثق شمرده می‌شود. از جهت دلالت، حکم امام(ع) مبنی بر وصیت نایب و انجام دادن حج توسط شخص دیگر، بر عدم اِجزا از منوب‌عنه دلالت دارد. اگرچه روایت اطلاق دارد و شامل تمام صورت‌های مرگ نایب<ref>اعم از قبل میقات و بعد میقات</ref> می‌گردد، ولی قدر متیقن آن وفات نایب پیش از میقات و محرم شدن وی به نیابت از منوب‌عنه است.
از آنجا که عمار ساباطی فطحی مذهب بوده است، این حدیث از جهت سند صحیح شمرده نمی‌شود؛ ولی به دلیل ثقه بودن عمار ساباطی، موثق شمرده می‌شود. از جهت دلالت، حکم امام7 مبنی بر وصیت نایب و انجام دادن حج توسط شخص دیگر، بر عدم اِجزا از منوب‌عنه دلالت دارد. اگرچه روایت اطلاق دارد و شامل تمام صورت‌های مرگ نایب<ref>اعم از قبل میقات و بعد میقات</ref> می‌گردد، ولی قدر متیقن آن وفات نایب پیش از میقات و محرم شدن وی به نیابت از منوب‌عنه است.


وحدت حکم مباشر و نایب:  همان­گونه که مرگ مباشر قبل از احرام، موجب عدم اِجزا از وی است، مرگ نایب نیز چنین است؛ زیرا همان­طور که فقها فرموده‌اند، نایب قائم مقام منوب‌عنه است. علاوه بر آن، دربارة مرگ خود حج‌گزار قبل از دخول حرم، شیخ مفید روایتی را نقل کرده است که بر عدم اِجزا از شخص مباشر دلالت دارد<ref>شیخ مفید، 1413ق، ص445</ref>؛ «قالَ الصَّادِقُ(ع) مَنْ خَرَجَ حَاجّاً فَمَاتَ فِی الطَّرِیقِ، فَإِنَّهُ إِنْ کَانَ مَاتَ‌ فِی الْحَرَمِ فَقَدْ سَقَطَتْ عَنْهُ الْحَجَّةُ، فَإِنْ مَاتَ قَبْلَ دُخُولِ الْحَرَمِ لَمْ یَسْقُطْ عَنْهُ الْحَجُّ، وَ لْیَقْضِ عَنْهُ وَلِیُّهُ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص69</ref>.
وحدت حکم مباشر و نایب:  همان­گونه که مرگ مباشر قبل از احرام، موجب عدم اِجزا از وی است، مرگ نایب نیز چنین است؛ زیرا همان­طور که فقها فرموده‌اند، نایب قائم مقام منوب‌عنه است. علاوه بر آن، دربارة مرگ خود حج‌گزار قبل از دخول حرم، شیخ مفید روایتی را نقل کرده است که بر عدم اِجزا از شخص مباشر دلالت دارد<ref>شیخ مفید، 1413ق، ص445</ref>؛ «قالَ الصَّادِقُ7 مَنْ خَرَجَ حَاجّاً فَمَاتَ فِی الطَّرِیقِ، فَإِنَّهُ إِنْ کَانَ مَاتَ‌ فِی الْحَرَمِ فَقَدْ سَقَطَتْ عَنْهُ الْحَجَّةُ، فَإِنْ مَاتَ قَبْلَ دُخُولِ الْحَرَمِ لَمْ یَسْقُطْ عَنْهُ الْحَجُّ، وَ لْیَقْضِ عَنْهُ وَلِیُّهُ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص69</ref>.


این حدیث به دلیل مرسل بودن سندش، صحیح شمرده نمی‌شود. با این حال، برخی از فقها؛ از جمله صاحب جواهر<ref>صاحب جواهر، 1367ش، ج‌17، ص371</ref> و شیخ انصاری<ref>شیخ انصاری، 1425ق، ص65</ref> به آن استناد کرده‌اند؛ زیرا همان­گونه که علامة حلّی فرموده است، روایات شیخ مفید؛ اعم از مسند و مرسل، مورد قبول است؛ «و هذا الشیخ ثقة تقبل مراسیله کما تقبل مسنده»<ref>علامه حلی، 1413ق، ج4، ص43</ref>.
این حدیث به دلیل مرسل بودن سندش، صحیح شمرده نمی‌شود. با این حال، برخی از فقها؛ از جمله صاحب جواهر<ref>صاحب جواهر، 1367ش، ج‌17، ص371</ref> و شیخ انصاری<ref>شیخ انصاری، 1425ق، ص65</ref> به آن استناد کرده‌اند؛ زیرا همان­گونه که علامة حلّی فرموده است، روایات شیخ مفید؛ اعم از مسند و مرسل، مورد قبول است؛ «و هذا الشیخ ثقة تقبل مراسیله کما تقبل مسنده»<ref>علامه حلی، 1413ق، ج4، ص43</ref>.
خط ۳۷: خط ۳۰:
به نظر می‌آید در این مسئله تردیدی نباشد و همان­گونه که فقهای عظام فرموده‌اند، با مرگ نایب پیش از احرام، حج وی ناتمام می‌ماند و نمی‌تواند از منوب‌عنه مجزی باشد و ذمة وی را برِیء کند. لیکن ادله‌ای که برای این گفتار بیان شد، تنها در کلام برخی از فقها آمده است، نه همة آنان.
به نظر می‌آید در این مسئله تردیدی نباشد و همان­گونه که فقهای عظام فرموده‌اند، با مرگ نایب پیش از احرام، حج وی ناتمام می‌ماند و نمی‌تواند از منوب‌عنه مجزی باشد و ذمة وی را برِیء کند. لیکن ادله‌ای که برای این گفتار بیان شد، تنها در کلام برخی از فقها آمده است، نه همة آنان.


به هر حال، مهم‌ترین ادلة این گفتار همان دو مورد نخست است؛ یعنی «اصالة الاشتغال» و «موثقة عمار ساباطی». اما دو دلیل دیگر؛ «وحدت حکم مباشر و نایب» و «اجماع» نمی‌توانند دلیل مستقلی باشند؛ هرچند می‌توانند مؤید بقیه ادله قرار گیرند؛ زیرا مرسلة شیخ مفید، علاوه بر ارسال، مشکل دلالی نیز دارد؛ چراکه هرچند نایب وظیفه دارد حج منوب‌عنه را انجام دهد، ولی وظایف وی با وظایف منوب‌عنه تلازمی ندارد. بدین جهت حکمی­که در مرسلة شیخ مفید آمده است، به قرینة کلام امام(ع) که فرمود: «وَ لْیَقْضِ عَنْهُ وَلِیُّهُ»، مخصوص خود فرد است، نه نایب وی. آیت‌الله خویی<ref>خویی، 1418ق، ج‌27، ص27</ref> و آیت‌الله فاضل لنکرانی<ref>فاضل لنکرانی، 1418ق، ج‌2، ص51</ref> نیز به همین اشکال اشاره کرده‌اند.
به هر حال، مهم‌ترین ادلة این گفتار همان دو مورد نخست است؛ یعنی «اصالة الاشتغال» و «موثقة عمار ساباطی». اما دو دلیل دیگر؛ «وحدت حکم مباشر و نایب» و «اجماع» نمی‌توانند دلیل مستقلی باشند؛ هرچند می‌توانند مؤید بقیه ادله قرار گیرند؛ زیرا مرسلة شیخ مفید، علاوه بر ارسال، مشکل دلالی نیز دارد؛ چراکه هرچند نایب وظیفه دارد حج منوب‌عنه را انجام دهد، ولی وظایف وی با وظایف منوب‌عنه تلازمی ندارد. بدین جهت حکمی­که در مرسلة شیخ مفید آمده است، به قرینة کلام امام7 که فرمود: «وَ لْیَقْضِ عَنْهُ وَلِیُّهُ»، مخصوص خود فرد است، نه نایب وی. آیت‌الله خویی<ref>خویی، 1418ق، ج‌27، ص27</ref> و آیت‌الله فاضل لنکرانی<ref>فاضل لنکرانی، 1418ق، ج‌2، ص51</ref> نیز به همین اشکال اشاره کرده‌اند.


اما اجماع که در کلام صاحب جواهر آمده، زمانی حجت است که کاشف از قول معصوم باشد. چنین اجماعی بسیار کم است. لذا در این مسئله که به کشف قول معصوم از این اجماع یقین نداریم، اجماع نمی‌تواند دلیلی مستقل باشد؛ هرچند می‌تواند مؤید این قول باشد و آن را قوی‌تر کند.
اما اجماع که در کلام صاحب جواهر آمده، زمانی حجت است که کاشف از قول معصوم باشد. چنین اجماعی بسیار کم است. لذا در این مسئله که به کشف قول معصوم از این اجماع یقین نداریم، اجماع نمی‌تواند دلیلی مستقل باشد؛ هرچند می‌تواند مؤید این قول باشد و آن را قوی‌تر کند.


=== مرگ نایب بعد از احرام و قبل از دخول حرم ===
=== صورت دوم: مرگ نایب بعد از احرام و قبل از دخول حرم ===
اگر نایب بعد از محرم شدن در میقات از دنیا برود ـ اعم از اینکه هنوز در میقات باشد یا از میقات عبور کرده و به سمت مکه حرکت کرده، ولی هنوز به منطقة حرم وارد نشده باشد ـ آیا عمل او از منوب‌عنه مجزی است یا نه؟ در این‌باره از فقهای عظام دو قول نقل شده است:
اگر نایب بعد از محرم شدن در میقات از دنیا برود ـ اعم از اینکه هنوز در میقات باشد یا از میقات عبور کرده و به سمت مکه حرکت کرده، ولی هنوز به منطقة حرم وارد نشده باشد ـ آیا عمل او از منوب‌عنه مجزی است یا نه؟ در این‌باره از فقهای عظام دو قول نقل شده است:


خط ۵۵: خط ۴۸:
«عَنْ إِسْحَاقَ‌بن عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَمُوتُ فَیُوصِی بِحَجَّةٍ فَیُعْطَى رَجُلٌ دَرَاهِمَ یَحُجُّ بِهَا عَنْهُ، فَیَمُوتُ قَبْلَ أَنْ یَحُجَّ ثُمَّ أُعْطِیَ الدَّرَاهِمُ غَیْرَهُ ؟ فَقَالَ: إِنْ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ أَوْ بِمَکَّةَ قَبْلَ أَنْ یَقْضِیَ مَنَاسِکَهُ فَإِنَّهُ یُجْزِی عَنِ الْأَوَّلِ. قُلْتُ: فَإِنِ ابْتُلِیَ بِشَیْ‌ءٍ یُفْسِدُ عَلَیْهِ حَجَّهُ حَتَّى یَصِیرَ عَلَیْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ، أَ یُجْزِی عَنِ الْأَوَّلِ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: لِأَنَّ الْأَجِیرَ ضَامِنٌ لِلْحَجِّ؟ قَالَ: نَعَمْ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص185</ref>.
«عَنْ إِسْحَاقَ‌بن عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَمُوتُ فَیُوصِی بِحَجَّةٍ فَیُعْطَى رَجُلٌ دَرَاهِمَ یَحُجُّ بِهَا عَنْهُ، فَیَمُوتُ قَبْلَ أَنْ یَحُجَّ ثُمَّ أُعْطِیَ الدَّرَاهِمُ غَیْرَهُ ؟ فَقَالَ: إِنْ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ أَوْ بِمَکَّةَ قَبْلَ أَنْ یَقْضِیَ مَنَاسِکَهُ فَإِنَّهُ یُجْزِی عَنِ الْأَوَّلِ. قُلْتُ: فَإِنِ ابْتُلِیَ بِشَیْ‌ءٍ یُفْسِدُ عَلَیْهِ حَجَّهُ حَتَّى یَصِیرَ عَلَیْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ، أَ یُجْزِی عَنِ الْأَوَّلِ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: لِأَنَّ الْأَجِیرَ ضَامِنٌ لِلْحَجِّ؟ قَالَ: نَعَمْ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص185</ref>.


این حدیث از جهت سند، به دلیل اینکه اسحاق ‌بن عمار نام امام(ع) را مشخص نکرده، صحیح شمرده نمی‌شود. لیکن چون وی روایات خود را تنها از امام(ع) نقل می‌کند، این روایت موثق است. اما از جهت دلالت، جملة «إِنْ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ... فَإِنَّهُ یُجْزِئُ عَنِ الْأَوَّلِ» بر اِجزا از منوب‌عنه دلالت دارد؛ زیرا «طریق» هم قبل از احرام و هم بعد از احرام را شامل می‌‌شود.
این حدیث از جهت سند، به دلیل اینکه اسحاق ‌بن عمار نام امام7 را مشخص نکرده، صحیح شمرده نمی‌شود. لیکن چون وی روایات خود را تنها از امام7 نقل می‌کند، این روایت موثق است. اما از جهت دلالت، جملة «إِنْ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ... فَإِنَّهُ یُجْزِئُ عَنِ الْأَوَّلِ» بر اِجزا از منوب‌عنه دلالت دارد؛ زیرا «طریق» هم قبل از احرام و هم بعد از احرام را شامل می‌‌شود.


* مرسله حسین ‌بن عثمان:
* مرسله حسین ‌بن عثمان:


«... عَنِ الْحُسَیْنِ‌بن عُثْمَانَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ‌الله(ع)  فِی رَجُلٍ أَعْطَى رَجُلًا مَا یَحُجُّهُ فَحَدَثَ بِالرَّجُلِ حَدَثٌ؟ فَقَالَ: إِنْ کَانَ خَرَجَ فَأَصَابَهُ فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ، فَقَدْ اِجزاتْ عَنِ الْأَوَّلِ وَ إِلَّا فَلَا»<ref>همان، 1409ق، ج‌11، ص186</ref>.
«... عَنِ الْحُسَیْنِ‌بن عُثْمَانَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ‌الله7  فِی رَجُلٍ أَعْطَى رَجُلًا
 
مَا یَحُجُّهُ فَحَدَثَ بِالرَّجُلِ حَدَثٌ؟ فَقَالَ: إِنْ کَانَ خَرَجَ فَأَصَابَهُ فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ،
 
فَقَدْ اِجزاتْ عَنِ الْأَوَّلِ وَ إِلَّا فَلَا»<ref>همان، 1409ق، ج‌11، ص186</ref>.


این حدیث نیز مرسل است و صحیح شمرده نمی‌شود. دربارة وجه استدلال به این حدیث، محقق نراقی فرموده است: «وجه الاستدلال: أنّها دلّت على الاِجزاء فی الطریق مطلقا، خرج عنها قبل الاحرام بالإجماع، و بقی الباقی»<ref>نراقی، 1415ق، ج‌11، ص1123</ref>.
این حدیث نیز مرسل است و صحیح شمرده نمی‌شود. دربارة وجه استدلال به این حدیث، محقق نراقی فرموده است: «وجه الاستدلال: أنّها دلّت على الاِجزاء فی الطریق مطلقا، خرج عنها قبل الاحرام بالإجماع، و بقی الباقی»<ref>نراقی، 1415ق، ج‌11، ص1123</ref>.
خط ۶۵: خط ۶۲:
* مرسله ابن ابی‌حمزه و حسین ‌بن یحیی:
* مرسله ابن ابی‌حمزه و حسین ‌بن یحیی:


«عَنِ ابْنِ أَبِی حَمْزَةَ وَ الْحُسَیْنِ‌بن یَحْیَى عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ‌الله(ع) فِی رَجُلٍ أَعْطَى رَجُلًا مَالًا یَحُجُّ عَنْهُ فَمَاتَ، قَالَ: فَإِنْ مَاتَ فِی مَنْزِلِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْرُجَ فَلَا یُجْزِی عَنْهُ، وَ إِنْ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ فَقَدْ اِجزا عَنْهُ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص186</ref>
«عَنِ ابْنِ أَبِی حَمْزَةَ وَ الْحُسَیْنِ‌بن یَحْیَى عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ‌الله7 فِی رَجُلٍ أَعْطَى رَجُلًا مَالًا یَحُجُّ عَنْهُ فَمَاتَ، قَالَ: فَإِنْ مَاتَ فِی مَنْزِلِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْرُجَ فَلَا یُجْزِی عَنْهُ، وَ إِنْ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ فَقَدْ اِجزا عَنْهُ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص186</ref>


این حدیث نیز مرسل است. وجه استدلال به آن نیز اینگونه است که جملة «إِنْ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ» اطلاق دارد؛ یعنی قبل از احرام و بعد از احرام را شامل می‌شود.
این حدیث نیز مرسل است. وجه استدلال به آن نیز اینگونه است که جملة «إِنْ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ» اطلاق دارد؛ یعنی قبل از احرام و بعد از احرام را شامل می‌شود.
خط ۹۷: خط ۹۴:


=== صورت سوم: مرگ نایب بعد از احرام و دخول حرم ===
=== صورت سوم: مرگ نایب بعد از احرام و دخول حرم ===
این صورت در جایی است که نایب در میقات محرم شود و با احرام وارد حرم گردد، ولی بعد از دخول حرم مرگ وی فرارسد؛ اعم از اینکه وارد مسجد‌الحرام شده و طواف و سایر اعمال را آغاز کرده باشد و اینکه شروع به عمل نکرده باشد و یا اینکه اصلاً وارد شهر مکه نشده باشد، بلکه پیش از رسیدن به مکه در بین راه، ولی در منطقه حرم وفات یافته باشد.
این صورت در جایی است که نایب در میقات محرم شود و با احرام وارد حرم گردد، ولی بعد از دخول حرم مرگ وی فرارسد؛ ـ اعم از اینکه وارد مسجد‌الحرام شده
 
و طواف و سایر اعمال را آغاز کرده باشد و اینکه شروع به عمل نکرده باشد و یا اینکه اصلاً وارد شهر مکه نشده باشد، بلکه پیش از رسیدن به مکه در بین راه، ولی در منطقه حرم وفات یافته باشد.


فقهای عظام شیعه اختلافی ندارند که در این صورت ـ بر خلاف صورت اول ـ اعمال نایب تمام‌شده تلقی می‌شود و از منوب‌عنه مجزی است و ذمة وی را بریء می‌کند<ref>شیخ مفید، 1413ق، ص443 ؛ شیخ طوسی، 1400ق، ص278 ؛ محقق حلی، 1408ق، ج‌1، ص207 ؛ علامه حلی، 1413ق، ج‌4، ص43 ؛ صاحب جواهر، 1367ش، ج‌17، ص366 ؛ یزدی، 1409ق، ج‌2، ص323 ؛ امام خمینی، 1407ق، ج‌1، ص336 ؛ خویی، 1418ق، ج‌27، ص27 ؛ سبحانی تبریزی، 1424ق، ج‌2، ص62</ref>.
فقهای عظام شیعه اختلافی ندارند که در این صورت ـ بر خلاف صورت اول ـ اعمال نایب تمام‌شده تلقی می‌شود و از منوب‌عنه مجزی است و ذمة وی را بریء می‌کند<ref>شیخ مفید، 1413ق، ص443 ؛ شیخ طوسی، 1400ق، ص278 ؛ محقق حلی، 1408ق، ج‌1، ص207 ؛ علامه حلی، 1413ق، ج‌4، ص43 ؛ صاحب جواهر، 1367ش، ج‌17، ص366 ؛ یزدی، 1409ق، ج‌2، ص323 ؛ امام خمینی، 1407ق، ج‌1، ص336 ؛ خویی، 1418ق، ج‌27، ص27 ؛ سبحانی تبریزی، 1424ق، ج‌2، ص62</ref>.


دلیل این گفتار تعدادی از احادیثی است که برخی از آنها مورد توافق فقها است
دلیل این گفتار تعدادی از احادیثی است که برخی از آنها مورد توافق فقهاست


و برخی دیگر مورد اختلاف آنان است؛ از جمله:
و برخی دیگر مورد اختلاف آنان است؛ از جمله:
خط ۱۰۷: خط ۱۰۶:
* موثقه اسحاق ‌بن عمار:
* موثقه اسحاق ‌بن عمار:


«عَنْ إِسْحَاقَ‌بن عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَمُوتُ فَیُوصِی بِحَجَّةٍ فَیُعْطَى رَجُلٌ دَرَاهِمَ یَحُجُّ بِهَا عَنْهُ، فَیَمُوتُ قَبْلَ أَنْ یَحُجَّ ثُمَّ أُعْطِیَ الدَّرَاهِمُ غَیْرَهُ ؟ فَقَالَ: إِنْ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ أَوْ بِمَکَّةَ قَبْلَ أَنْ یَقْضِـیَ مَنَاسِکَهُ فَإِنَّهُ یُجْزِی عَنِ الْأَوَّلِ. قُلْتُ: فَإِنِ ابْتُلِیَ بِشَیْ‌ءٍ یُفْسِدُ عَلَیْهِ حَجَّهُ حَتَّی یَصِیرَ عَلَیْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ، أَ یُجْزِی عَنِ الْأَوَّلِ ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: لِأَنَّ الْأَجِیرَ ضَامِنٌ لِلْحَجِّ ؟ قَالَ: نَعَمْ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص185</ref>
«عَنْ إِسْحَاقَ‌بن عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَمُوتُ فَیُوصِی بِحَجَّةٍ فَیُعْطَى رَجُلٌ دَرَاهِمَ یَحُجُّ بِهَا عَنْهُ، فَیَمُوتُ قَبْلَ أَنْ یَحُجَّ ثُمَّ أُعْطِیَ الدَّرَاهِمُ غَیْرَهُ ؟ فَقَالَ: إِنْ مَاتَ
 
فِی الطَّرِیقِ أَوْ بِمَکَّةَ قَبْلَ أَنْ یَقْضِـیَ مَنَاسِکَهُ فَإِنَّهُ یُجْزِی عَنِ الْأَوَّلِ. قُلْتُ: فَإِنِ ابْتُلِیَ
 
بِشَیْ‌ءٍ یُفْسِدُ عَلَیْهِ حَجَّهُ حَتَّی یَصِیرَ عَلَیْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ، أَ یُجْزِی عَنِ الْأَوَّلِ ؟ قَالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: لِأَنَّ الْأَجِیرَ ضَامِنٌ لِلْحَجِّ ؟ قَالَ: نَعَمْ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص185</ref>.


بررسی سندی این حدیث در صوَر قبلی گذشت. اما وجه دلالت موثقه، این است که جملة «إِنْ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ أَوْ بِمَکَّةَ ... فَإِنَّهُ یُجْزِی عَنِ الْأَوَّلِ» دلالت دارد بر اینکه اگر نایب در بین راه یا در مکه بمیرد و نتواند سایر اعمال حج را انجام دهد، حج وی تمام‌شده تلقی می‌شود و از منوب‌عنه مجزی است و چیزی بر عهدة نایب باقی نمی‌ماند. قدر متیقن وفات در طریق، بعد از دخول در حرم است.
بررسی سندی این حدیث در صوَر قبلی گذشت. اما وجه دلالت موثقه، این است که جملة «إِنْ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ أَوْ بِمَکَّةَ ... فَإِنَّهُ یُجْزِی عَنِ الْأَوَّلِ» دلالت دارد بر اینکه اگر نایب در بین راه یا در مکه بمیرد و نتواند سایر اعمال حج را انجام دهد، حج وی تمام‌شده تلقی می‌شود و از منوب‌عنه مجزی است و چیزی بر عهدة نایب باقی نمی‌ماند. قدر متیقن وفات در طریق، بعد از دخول در حرم است.
خط ۱۱۳: خط ۱۱۶:
* مرسله شیخ مفید:
* مرسله شیخ مفید:


«قَالَ الصَّادِقُ(ع) مَنْ خَرَجَ حَاجّاً فَمَاتَ فِی الطَّرِیقِ، فَإِنَّهُ إِنْ کَانَ مَاتَ‌ فِی الْحَرَمِ فَقَدْ سَقَطَتْ عَنْهُ الْحَجَّةُ، فَإِنْ مَاتَ قَبْلَ دُخُولِ الْحَرَمِ لَمْ یَسْقُطْ عَنْهُ الْحَجُّ، وَ لْیَقْضِ عَنْهُ وَلِیُّهُ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص69</ref>.
«قَالَ الصَّادِقُ7 مَنْ خَرَجَ حَاجّاً فَمَاتَ فِی الطَّرِیقِ، فَإِنَّهُ إِنْ کَانَ مَاتَ‌ فِی الْحَرَمِ
 
فَقَدْ سَقَطَتْ عَنْهُ الْحَجَّةُ، فَإِنْ مَاتَ قَبْلَ دُخُولِ الْحَرَمِ لَمْ یَسْقُطْ عَنْهُ الْحَجُّ، وَ لْیَقْضِ عَنْهُ وَلِیُّهُ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص69</ref>.


این حدیث، از جهت سندی مرسل است؛ ولیکن این ضعف سند با عمل مشهور فقها به مضمون آن جبران می‌گردد. از جهت دلالی نیز حدیث دربارة حج مباشری است؛ ولی قبل از دخول حرم و بعد از دخول حرم را به روشنی تبیین نموده است.
این حدیث، از جهت سندی مرسل است؛ ولیکن این ضعف سند با عمل مشهور فقها به مضمون آن جبران می‌گردد. از جهت دلالی نیز حدیث دربارة حج مباشری است؛ ولی قبل از دخول حرم و بعد از دخول حرم را به روشنی تبیین نموده است.
خط ۱۱۹: خط ۱۲۴:
* مرسلة حسین ‌بن عثمان:
* مرسلة حسین ‌بن عثمان:


«عَنِ الْحُسَیْنِ‌بن عُثْمَانَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ‌الله(ع) فِی رَجُلٍ أَعْطَى رَجُلًا مَا یَحُجُّهُ فَحَدَثَ بِالرَّجُلِ حَدَثٌ؟ فَقَالَ: إِنْ کَانَ خَرَجَ فَأَصَابَهُ فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ، فَقَدْ اِجزاتْ عَنِ الْأَوَّلِ وَ إِلَّا فَلَا»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص186</ref>.
«عَنِ الْحُسَیْنِ‌بن عُثْمَانَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ‌الله7 فِی رَجُلٍ أَعْطَى رَجُلًا مَا یَحُجُّهُ فَحَدَثَ بِالرَّجُلِ حَدَثٌ؟ فَقَالَ: إِنْ کَانَ خَرَجَ فَأَصَابَهُ فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ، فَقَدْ اِجزاتْ عَنِ الْأَوَّلِ وَ إِلَّا فَلَا»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص186</ref>.


* مرسله ابن ابی‌حمزه و حسین ‌بن یحیی:
* مرسله ابن ابی‌حمزه و حسین ‌بن یحیی:


«عَنِ ابْنِ أَبِی حَمْزَةَ وَ الْحُسَیْنِ‌بن یَحْیَى عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ‌الله(ع) فِی رَجُلٍ أَعْطَى رَجُلًا مَالًا یَحُجُّ عَنْهُ فَمَاتَ، قَالَ: فَإِنْ مَاتَ فِی مَنْزِلِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْرُجَ فَلَا یُجْزِیَ عَنْهُ، وَ إِنْ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ فَقَدْ اِجزا عَنْهُ»<ref>همانجا</ref>.
«عَنِ ابْنِ أَبِی حَمْزَةَ وَ الْحُسَیْنِ‌بن یَحْیَى عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ‌الله7 فِی رَجُلٍ
 
أَعْطَى رَجُلًا مَالًا یَحُجُّ عَنْهُ فَمَاتَ، قَالَ: فَإِنْ مَاتَ فِی مَنْزِلِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْرُجَ فَلَا یُجْزِیَ عَنْهُ،
 
وَ إِنْ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ فَقَدْ اِجزا عَنْهُ»<ref>همانجا</ref>.


این دو حدیث، از جهت سند مشکل ارسال دارند و از جهت دلالت، گر­چه هر دو دربارة حج نیابتی هستند، نسبت به قبل از دخول حرم و بعد از دخول حرم اطلاق دارند.
این دو حدیث، از جهت سند مشکل ارسال دارند و از جهت دلالت، گر­چه هر دو دربارة حج نیابتی هستند، نسبت به قبل از دخول حرم و بعد از دخول حرم اطلاق دارند.
خط ۱۲۹: خط ۱۳۸:
* صحیحه ضُریس:
* صحیحه ضُریس:


«عَنْ ضُرَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ8 قَالَ: فِی رَجُلٍ خَرَجَ حَاجّاً حَجة‌الاسْلَامِ فَمَاتَ فِی الطَّرِیقِ، فَقَالَ: إِنْ مَاتَ فِی الْحَرَمِ فَقَدْ اِجزاتْ عَنْهُ حَجة‌الاسْلَامِ، وَ إِنْ مَاتَ دُونَ الْحَرَمِ فَلْیَقْضِ عَنْهُ وَلِیُّهُ حَجة‌الاسْلَامِ»<ref>همان، 1409ق، ج‌11، ص68</ref>
«عَنْ ضُرَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ8 قَالَ: فِی رَجُلٍ خَرَجَ حَاجّاً حَجة‌الاسْلَامِ فَمَاتَ
 
فِی الطَّرِیقِ، فَقَالَ: إِنْ مَاتَ فِی الْحَرَمِ فَقَدْ اِجزاتْ عَنْهُ حَجة‌الاسْلَامِ، وَ إِنْ مَاتَ
 
دُونَ الْحَرَمِ فَلْیَقْضِ عَنْهُ وَلِیُّهُ حَجة‌الاسْلَامِ»<ref>همان، 1409ق، ج‌11، ص68</ref>


* صحیحه بُرید عِجلی:
* صحیحه بُرید عِجلی:


«عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ8 عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ حَاجّاً، وَ مَعَهُ جَمَلٌ لَهُ وَ نَفَقَةٌ وَ زَادٌ فَمَاتَ فِی الطَّرِیقِ، قَالَ: إِنْ کَانَ صَرُورَةً ثُمَّ مَاتَ فِی الْحَرَمِ، فَقَدْ اِجزا عَنْهُ حَجة‌الاسْلَامِ، وَ إِنْ کَانَ مَاتَ وَ هُوَ صَرُورَةٌ قَبْلَ أَنْ یُحْرِمَ، جُعِلَ جَمَلُهُ وَ زَادُهُ وَ نَفَقَتُهُ وَ مَا مَعَهُ فِی حَجّة‌الاسْلَامِ، فَإِنْ فَضَلَ مِنْ ذَلِکَ شَیْ‌ءٌ فَهُوَ لِلْوَرَثَةِ إِنْ لَمْ یَکُنْ عَلَیْهِ دَیْنٌ. قُلْتُ: أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانَتِ الْحَجَّةُ تَطَوُّعاً، ثُمَّ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ قَبْلَ أَنْ یُحْرِمَ، لِمَنْ یَکُونُ جَمَلُهُ وَ نَفَقَتُهُ، وَ مَا مَعَهُ؟ قَالَ: یَکُونُ جَمِیعُ مَا مَعَهُ وَ مَا تَرَکَ لِلْوَرَثَةِ، إِلَّا أَنْ یَکُونَ عَلَیْهِ دَیْنٌ فَیُقْضَى عَنهُ، أَوْ یَکُونَ أَوْصَى بِوَصِیَّةٍ فَیُنْفَذَ ذَلِکَ لِمَنْ أَوْصَى لَهُ، وَ یُجْعَلَ ذَلِکَ مِنْ ثُلُثِهِ»<ref>همانجا</ref>.
«عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ8 عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ حَاجّاً، وَ مَعَهُ جَمَلٌ لَهُ
 
وَ نَفَقَةٌ وَ زَادٌ فَمَاتَ فِی الطَّرِیقِ، قَالَ: إِنْ کَانَ صَرُورَةً ثُمَّ مَاتَ فِی الْحَرَمِ، فَقَدْ اِجزا عَنْهُ حَجة‌الاسْلَامِ، وَ إِنْ کَانَ مَاتَ وَ هُوَ صَرُورَةٌ قَبْلَ أَنْ یُحْرِمَ، جُعِلَ جَمَلُهُ وَ زَادُهُ وَ نَفَقَتُهُ
 
وَ مَا مَعَهُ فِی حَجّة‌الاسْلَامِ، فَإِنْ فَضَلَ مِنْ ذَلِکَ شَیْ‌ءٌ فَهُوَ لِلْوَرَثَةِ إِنْ لَمْ یَکُنْ عَلَیْهِ
 
دَیْنٌ. قُلْتُ: أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانَتِ الْحَجَّةُ تَطَوُّعاً، ثُمَّ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ قَبْلَ أَنْ یُحْرِمَ، لِمَنْ یَکُونُ جَمَلُهُ وَ نَفَقَتُهُ، وَ مَا مَعَهُ؟ قَالَ: یَکُونُ جَمِیعُ مَا مَعَهُ وَ مَا تَرَکَ لِلْوَرَثَةِ، إِلَّا أَنْ یَکُونَ عَلَیْهِ دَیْنٌ فَیُقْضَى عَنهُ، أَوْ یَکُونَ أَوْصَى بِوَصِیَّةٍ فَیُنْفَذَ ذَلِکَ لِمَنْ أَوْصَى لَهُ، وَ یُجْعَلَ ذَلِکَ
 
مِنْ ثُلُثِهِ»<ref>همانجا</ref>.


این دو حدیث، از جهت سند صحیح و بلااشکال‌اند و از جهت دلالت، گرچه قبل از دخول حرم و بعد از دخول حرم را به روشنی بیان کرده‌اند، در خصوص حج مباشری هستند.
این دو حدیث، از جهت سند صحیح و بلااشکال‌اند و از جهت دلالت، گرچه قبل از دخول حرم و بعد از دخول حرم را به روشنی بیان کرده‌اند، در خصوص حج مباشری هستند.
خط ۱۴۳: خط ۱۶۴:
* '''سوم''': فقهایی چون آیت‌الله خویی که معتقدند تقیید موثقة اسحاق ‌بن عمار با مرسلة شیخ مفید، امکان‌پذیر نیست؛ زیرا مرسله، هم از جهت سند و هم از جهت دلالت ضعف دارد: از جهت سند، مرسل است و از جهت دلالت، به قرینة ذیل مرسله، در خصوص حج مباشری است. اگر ضعف سندی آن، با عمل مشهور به مضمون آن جبران گردد، ضعف دلالی آن با عمل مشهور جبران نمی‌شود. پس دلیل اصلی این قول، تنها موثقة ابن عمار است که گرچه اطلاق دارد، ولی قدر متیقن آن وفات نایب بعد از احرام و دخول حرم است. در این صورت مجزی از منوب‌عنه خواهد بود<ref>خویی، 1418ق، ج‌27، ص27</ref>.
* '''سوم''': فقهایی چون آیت‌الله خویی که معتقدند تقیید موثقة اسحاق ‌بن عمار با مرسلة شیخ مفید، امکان‌پذیر نیست؛ زیرا مرسله، هم از جهت سند و هم از جهت دلالت ضعف دارد: از جهت سند، مرسل است و از جهت دلالت، به قرینة ذیل مرسله، در خصوص حج مباشری است. اگر ضعف سندی آن، با عمل مشهور به مضمون آن جبران گردد، ضعف دلالی آن با عمل مشهور جبران نمی‌شود. پس دلیل اصلی این قول، تنها موثقة ابن عمار است که گرچه اطلاق دارد، ولی قدر متیقن آن وفات نایب بعد از احرام و دخول حرم است. در این صورت مجزی از منوب‌عنه خواهد بود<ref>خویی، 1418ق، ج‌27، ص27</ref>.


به نظر می­رسد حکم این صورت، همان­گونه که فقهای عظام فرموده‌اند، اِجزا از منوب‌عنه و برائت ذمة وی است و با مرگ نایب، چیزی بر عهدة وی باقی نمی‌ماند. مهم‌ترین دلیل این قول، موثقة اسحاق ‌بن عمار است. گرچه این حدیث، مضمر است و نام امام(ع) در آن به صراحت ذکر نشده و از جهت دلالت نیز اطلاق دارد، ولیکن در مجموع بر مطلوب دلالت دارد و دلالتش تام است؛ زیرا مشکل اضمار آن با اعتماد روات و فقها به صحت انتساب شخص بزرگی چون اسحاق‌­بن عمار به معصوم(ع) ، رفع می‌شود
به نظر می­رسد حکم این صورت، همان­گونه که فقهای عظام فرموده‌اند، اِجزا از منوب‌عنه و برائت ذمة وی است و با مرگ نایب، چیزی بر عهدة وی باقی نمی‌ماند. مهم‌ترین دلیل این قول، موثقة اسحاق ‌بن عمار است. گرچه این حدیث، مضمر است و نام امام7 در آن به صراحت ذکر نشده و از جهت دلالت نیز اطلاق دارد، ولیکن در مجموع بر مطلوب دلالت دارد و دلالتش تام است؛ زیرا مشکل اضمار آن با اعتماد روات و فقها به صحت انتساب شخص بزرگی چون اسحاق‌­بن عمار به معصوم7 ، رفع می‌شود


و بی‌تردید قابل استناد خواهد بود. اما اطلاق آن نیز با در نظر گرفتن قدر متیقن وفات در طریق، که دخول در حرم باشد، بلااشکال خواهد بود. در واقع امام(ع) می‌خواهد بفرماید اگر نایب در مکه یا در بین راه، پیش از رسیدن به مکه وفات کند، از منوب‌عنه مجزی است و قدر متیقن آن، وفات نایب بعد از محرم شدن و دخول در حرم است.
و بی‌تردید قابل استناد خواهد بود. اما اطلاق آن نیز با در نظر گرفتن قدر متیقن وفات در طریق، که دخول در حرم باشد، بلااشکال خواهد بود. در واقع امام7 می‌خواهد بفرماید اگر نایب در مکه یا در بین راه، پیش از رسیدن به مکه وفات کند، از منوب‌عنه مجزی است و قدر متیقن آن، وفات نایب بعد از محرم شدن و دخول در حرم است.


اما بقیة احادیث، همان­گونه که صاحب عروه فرموده­اند، دلیل مستقلی برای مانحن­فیه نیستند؛ زیرا مرسلة حسین ‌بن عثمان و مرسلة حسین ‌بن یحیی، گرچه از جهت دلالت اطلاق دارند، مانند موثقة اسحاق‌ بن عمار، قدر متیقن آنها وفات در حرم است. اما از جهت سند، اشکال ارسال دارند و بدین جهت می‌توانند مؤید موثقة اسحاق‌ بن عمار باشند. اما مرسلة شیخ مفید و همچنین دو صحیحة یادشده، چون در خصوص حج مباشری هستند، تسرّی آنها به حج نیابتی نیازمند دلیل است و چنین دلیلی در دست نیست. بدین جهت نمی‌توانند
اما بقیة احادیث، همان­گونه که صاحب عروه فرموده­اند، دلیل مستقلی برای مانحن­فیه نیستند؛ زیرا مرسلة حسین ‌بن عثمان و مرسلة حسین ‌بن یحیی، گرچه از جهت دلالت اطلاق دارند، مانند موثقة اسحاق‌ بن عمار، قدر متیقن آنها وفات در حرم است. اما از جهت سند، اشکال ارسال دارند و بدین جهت می‌توانند مؤید موثقة اسحاق‌ بن عمار باشند. اما مرسلة شیخ مفید و همچنین دو صحیحة یادشده، چون در خصوص حج مباشری هستند، تسرّی آنها به حج نیابتی نیازمند دلیل است و چنین دلیلی در دست نیست. بدین جهت نمی‌توانند
خط ۱۶۷: خط ۱۸۸:
به نظر می‌آید حق با صاحب عروه باشد که می‌فرماید: بین انواع حج و همچنین نحوة انجام دادن آنها تفاوتی نیست؛ زیرا مهم‌ترین دلیل اِجزا که موثقة اسحاق‌ بن عمار بود، از جهت حَجة‌الاسلام و حج نذری اطلاق دارد. همچنین مرسلة حسین ‌بن عثمان
به نظر می‌آید حق با صاحب عروه باشد که می‌فرماید: بین انواع حج و همچنین نحوة انجام دادن آنها تفاوتی نیست؛ زیرا مهم‌ترین دلیل اِجزا که موثقة اسحاق‌ بن عمار بود، از جهت حَجة‌الاسلام و حج نذری اطلاق دارد. همچنین مرسلة حسین ‌بن عثمان


و مرسلة حسین ‌بن یحیی که مؤید موثقة اسحاق ‌بن عمارند، از این جهت اطلاق دارند. ولی از جهت تبرعی بودن، می‌توان الغای خصوصیت کرد و گفت در آن سه حدیث، گرچه سؤال از امام(ع)  دربارة حج استیجاری بوده است، پاسخ امام(ع) مطلق است
و مرسلة حسین ‌بن یحیی که مؤید موثقة اسحاق ‌بن عمارند، از این جهت اطلاق دارند. ولی از جهت تبرعی بودن، می‌توان الغای خصوصیت کرد و گفت در آن سه حدیث، گرچه سؤال از امام7  دربارة حج استیجاری بوده است، پاسخ امام7 مطلق است


و نیابت غیر استیجاری را نیز شامل می‌شود.
و نیابت غیر استیجاری را نیز شامل می‌شود.


== استحقاق نایب بر اجرت ==
== مقام دوم: استحقاق نایب بر اجرت ==
در این مقام به این بحث پرداخته می‌شود که اگر نایب بمیرد، آیا نسبت به اجرتِ نیابت، استحقاق دارد یا نه؟ و اگر استحقاق دارد، مستحق تمام اجرت است یا تنها به اندازة عملی که انجام داده است؟
در این مقام به این بحث پرداخته می‌شود که اگر نایب بمیرد، آیا نسبت به اجرتِ نیابت، استحقاق دارد یا نه؟ و اگر استحقاق دارد، مستحق تمام اجرت است یا تنها به اندازة عملی که انجام داده است؟


خط ۲۳۰: خط ۲۵۱:
دلیل این گفتار، موثقة عمار ساباطی است:
دلیل این گفتار، موثقة عمار ساباطی است:


«عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِالله(ع) فِی رَجُلٍ حَجَّ عَنْ آخَرَ وَ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ، قَالَ: قَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى‌الله وَ لَکِنْ یُوصِی، فَإِنْ قَدَرَ عَلَى رَجُلٍ یَرْکَبُ فِی رَحْلِهِ وَ یَأْکُلُ زَادَهُ، فَعَلَ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص186</ref>.
«عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِالله7 فِی رَجُلٍ حَجَّ عَنْ آخَرَ وَ مَاتَ فِی الطَّرِیقِ، قَالَ: قَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى‌الله وَ لَکِنْ یُوصِی، فَإِنْ قَدَرَ عَلَى رَجُلٍ یَرْکَبُ فِی رَحْلِهِ وَ یَأْکُلُ زَادَهُ، فَعَلَ»<ref>حر عاملی، 1409ق، ج‌11، ص186</ref>.


وجه استدلال به موثقة عماد این است که جملة «وَ لَکِنْ یُوصِی، فَإِنْ قَدَرَ عَلَى رَجُلٍ...»، اولاً اطلاق دارد و شامل قبل از احرام و بعد از احرام می‌گردد وثانیاً معلوم می‌شود که آن حضرت، هزینه‌هایی را که نایب تا زمان وفاتش متحمل شده، از اجرت دانسته و دستور داده است باقیمانده را صَرف ادامة اعمال کند؛ و الا امام(ع) می‌فرمود تمام اجرت را برگرداند.
وجه استدلال به موثقة عماد این است که جملة «وَ لَکِنْ یُوصِی، فَإِنْ قَدَرَ عَلَى رَجُلٍ...»، اولاً اطلاق دارد و شامل قبل از احرام و بعد از احرام می‌گردد وثانیاً معلوم می‌شود که آن حضرت، هزینه‌هایی را که نایب تا زمان وفاتش متحمل شده، از اجرت دانسته و دستور داده است باقیمانده را صَرف ادامة اعمال کند؛ و الا امام7 می‌فرمود تمام اجرت را برگرداند.


شاید اشکال شود که مورد روایت در جایی است که خود نایب بخواهد کارسازی کند و با وصیت خود، توسط شخص دیگری اعمال را به پایان برساند. ولی جایی را که اعمال ناتمام بماند و منوب‌عنه بخواهد بار دیگر استنابه کند، شامل نمی‌شود. پاسخ این است که همین که امام(ع) در مورد اجرت کارهای گذشته نفرمود از نایب به منوب‌عنه برگردانده شود، می­توان فهمید برگرداندن آنها لازم و واجب نبوده است.
شاید اشکال شود که مورد روایت در جایی است که خود نایب بخواهد کارسازی کند و با وصیت خود، توسط شخص دیگری اعمال را به پایان برساند. ولی جایی را که اعمال ناتمام بماند و منوب‌عنه بخواهد بار دیگر استنابه کند، شامل نمی‌شود. پاسخ این است که همین که امام7 در مورد اجرت کارهای گذشته نفرمود از نایب به منوب‌عنه برگردانده شود، می­توان فهمید برگرداندن آنها لازم و واجب نبوده است.


== نتیجه ==
== نتیجه ==
خط ۲۵۳: خط ۲۷۴:
اما منظر دوم، که بحث استحقاق یا عدم استحقاق نایب نسبت به اجرت نیابت است، می‌توان آن را به سه حالت تصور کرد:
اما منظر دوم، که بحث استحقاق یا عدم استحقاق نایب نسبت به اجرت نیابت است، می‌توان آن را به سه حالت تصور کرد:


* نیابت نایب برای تفریغ ذمه منوب‌عنه باشد؛
1.  نیابت نایب برای تفریغ ذمه منوب‌عنه باشد؛
* نیابت وی برای خصوص اعمال و مناسک حج باشد؛ به­گونه‌ای که مقدمات خارج از اعمال و افعال حج، مطلقاً داخل در آن نباشند؛
 
* در خصوص اعمال و افعال حج باشد، ولیکن مقدمات خارج از اعمال و افعال نیز، یا به نحو جزئیت و یا به نحو مقدمیت، داخل در آن باشند.
2. نیابت وی برای خصوص اعمال و مناسک حج باشد؛ به­گونه‌ای که مقدمات خارج از اعمال و افعال حج، مطلقاً داخل در آن نباشند؛
 
3. در خصوص اعمال و افعال حج باشد، ولیکن مقدمات خارج از اعمال و افعال نیز، یا به نحو جزئیت و یا به نحو مقدمیت، داخل در آن باشند.


فقهای متقدم شیعه به تفصیل مزبور نظر نداشته و در حکم مسئله به دو دسته تقسیم شده‌اند: دسته‌ای احرام را ملاک قرار داده و فرموده‌اند:
فقهای متقدم شیعه به تفصیل مزبور نظر نداشته و در حکم مسئله به دو دسته تقسیم شده‌اند: دسته‌ای احرام را ملاک قرار داده و فرموده‌اند:
خط ۲۶۷: خط ۲۹۰:
اما فقهای متأخر، در تفصیل مزبور، قول به تفریغ ذمه را انتخاب نکرده‌اند؛ بلکه انگیزة عقد نیابت را انجام دادن اعمال و مناسک حج دانسته و آنان نیز خود به دو دسته تقسیم شده‌اند:
اما فقهای متأخر، در تفصیل مزبور، قول به تفریغ ذمه را انتخاب نکرده‌اند؛ بلکه انگیزة عقد نیابت را انجام دادن اعمال و مناسک حج دانسته و آنان نیز خود به دو دسته تقسیم شده‌اند:


* دستة اول معتقدند که نایب به اندازه اعمالی که انجام داده، مستحق اجرت است و نسبت به باقیماندة اعمال، باید اجرت برگردانده شود. بلی، اگر طی مسافت و هزینه‌های جانبی قبل از احرام، به نحو جزئیت در اجاره مدخلیتی داشته باشد به گونه‌ای که خود مشی و امثال آن در اجاره مطلوب باشند، در آن صورت نایب مستحق اجرت آنها می‌باشد. ولی اگر چنین مدخلیتی<ref>جزئیت</ref> در اجاره وجود نداشته باشد، نایب استحقاق آنها را نخواهد داشت؛ اگرچه به وصف مقدمیت، مدخلیتی داشته باشد.
دستة اول معتقدند که نایب به اندازه اعمالی که انجام داده، مستحق اجرت است و نسبت به باقیماندة اعمال، باید اجرت برگردانده شود. بلی، اگر طی مسافت و هزینه‌های جانبی قبل از احرام، به نحو جزئیت در اجاره مدخلیتی داشته باشد به گونه‌ای که خود مشی و امثال آن در اجاره مطلوب باشند، در آن صورت نایب مستحق اجرت آنها می‌باشد. ولی اگر چنین مدخلیتی<ref>جزئیت</ref> در اجاره وجود نداشته باشد، نایب استحقاق آنها را نخواهد داشت؛ اگرچه به وصف مقدمیت، مدخلیتی داشته باشد.
* دسته دوم، همین گفتار را اختیار کرده، ولی فرموده‌اند که مشی و امثال آن، در جزئیت به نحو مقدمیت و تبعیت دخالت دارند؛ اعم از اینکه در عقد اجاره به آنها تصریح شده باشد یا عقد نسبت به آنها مطلق باشد.
 
دسته دوم، همین گفتار را اختیار کرده، ولی فرموده‌اند که مشی و امثال آن، در جزئیت به نحو مقدمیت و تبعیت دخالت دارند؛ اعم از اینکه در عقد اجاره به آنها تصریح شده باشد یا عقد نسبت به آنها مطلق باشد.


ولی حق این است که اجرتِ طی راه و هزینه‌های جانبیِ آن که نایب پیش از احرام متحمل می‌شود، از باب مقدمیت و تبعیت در اجاره داخل است؛ اگرچه در عقد شرط نشده باشد؛ زیرا تحقق واجب بر این مقدمات مترتب است. ازاین‌رو، اگر نایب قبل از دخول حرم و حتی قبل از احرام وفات کند، مستحق اجرت هزینه‌ها تا آنجا خواهد بود و بقیة اجرت باید به منوب‌عنه برگردانده شود. همچنین است اگر وی بعد از دخول در حرم و پیش از اتمام اعمال وفات کند، در آن صورت نیز اجرت باید تقسیط گردد.
ولی حق این است که اجرتِ طی راه و هزینه‌های جانبیِ آن که نایب پیش از احرام متحمل می‌شود، از باب مقدمیت و تبعیت در اجاره داخل است؛ اگرچه در عقد شرط نشده باشد؛ زیرا تحقق واجب بر این مقدمات مترتب است. ازاین‌رو، اگر نایب قبل از دخول حرم و حتی قبل از احرام وفات کند، مستحق اجرت هزینه‌ها تا آنجا خواهد بود و بقیة اجرت باید به منوب‌عنه برگردانده شود. همچنین است اگر وی بعد از دخول در حرم و پیش از اتمام اعمال وفات کند، در آن صورت نیز اجرت باید تقسیط گردد.
خط ۲۷۶: خط ۳۰۰:


==منابع==
==منابع==
{{منابع}}
* آملى، میرزا محمد تقى (1380ق)، مصباح الهدى فی شرح العروة الوثقى، ناشر: مؤلف، تهران، چاپ اول.
* ابن ادریس حلی، محمد ‌بن منصور (1410ق)، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، قم، چاپ دوم.
* امام خمینی، سیدروح‌الله موسوی (1407ق)، تحریر الوسیلة، اعتماد الکاظمینی، تهران، چاپ هفتم.
* تبریزی، جواد ‌بن علی (بی‌تا)، التهذیب فی مناسک العمرة و الحج، [بی‌جا].
* حرّ عاملی، محمد ‌بن حسن (1409ق)، وسائل الشیعة، مؤسسة آل البیت: ، قم، چاپ اول.
* خویى، سیدابوالقاسم موسوى (1418ق)، موسوعة الإمام الخوئی، مؤسسة إحیاء آثار الإمام الخوئی، قم، چاپ اول.
* سبحانی تبریزی، جعفر (1424ق)، الحج فی الشریعة الاسلامیة الغراء، مؤسسة امام صادق7 ، قم، چاپ اول.
* سبزواری، سیدعبدالاعلی (1413ق)، مهذب الاحکام، المنار، قم.
* شاهرودی، سیدمحمود ‌بن علی حسینی (1381ق)، کتاب الحج، انصاریان، قم، چاپ دوم.
* شهید اول، محمد ‌بن مکى عاملی (1417ق)، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، چاپ دوم.
* شهید ثانى، زین­الدین ‌بن على (1410ق)، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، (المحشّى، کلانتر)، کتابفروشى داورى، قم، چاپ اول.
* شیخ انصاری، مرتضى ‌بن محمد امین (1425ق)، کتاب الحج، مجمع الفکر الإسلامی، قم، چاپ اول.
* شیخ طوسى، ابوجعفر محمد ‌بن حسن (1407ق)، الخلاف، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، قم، چاپ اول.
* شیخ طوسى، ابوجعفر محمد ‌بن حسن (1387ق)، المبسوط فی فقه الإمامیة، المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، تهران، چاپ سوم.
* شیخ طوسى، ابوجعفر محمد ‌بن حسن (1400ق)، النهایة فی مجرد الفقه والفتاوى، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم.
* شیخ مفید، محمد ‌بن محمد بن نعمان عکبرى (1413ق)، المقنعة، کنگرة جهانى هزاره شیخ مفید، قم، چاپ اول.
* صاحب جواهر، محمدحسن نجفی (1367ش)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ سوم.
* صافی گلپایگانی، لطف‌الله (1423ق)، فقه الحج، مؤسسة حضرت معصومه3، قم، چاپ اول.
* طباطبایی قمی، سیدتقی (1425ق)، مصباح الناسک فی شرح المناسک، انتشارات محلاتی، قم، چاپ اول.
* علامة حلی، حسن ‌بن یوسف ‌بن مطهر اسدى (1413ق)، مختلف الشیعة فی أحکام الشریعة، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، چاپ دوم.
* علامه حلی، حسن ‌بن یوسف ‌بن مطهر اسدى (1412ق)، منتهى المطلب فی تحقیق المذهب، مجمع البحوث الإسلامیة، مشهد، چاپ اول.
* فاضل لنکرانى، محمد (1418ق)، تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة ـ کتاب الحج،دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم.
* کاشف الغطاء، حسن ‌بن جعفر مالکی نجفی (1422ق)، أنوار الفقاهة ـ کتاب الحج، مؤسسه کاشف الغطاء، نجف اشرف، چاپ اول.
* محقق حلی، نجم الدین جعفر ‌بن حسن (1408ق)، شرائع الإسلام فی مسائل الحلال والحرام، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ دوم.
* نراقى، مولى احمد ‌بن محمدمهدى (1415ق)، مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، مؤسسه آل البیت: ، قم، چاپ اول.
* یزدى، سیدمحمدکاظم طباطبایى (1409ق)، العروة الوثقى (المحشی)، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ دوم.
{{منابع}}
{{منابع}}
لطفاً توجه داشته‌باشید که همهٔ مشارکت‌ها در ویکی حج منتشرشده تحت Creative Commons Attribution-NonCommercial-ShareAlike در نظر گرفته‌می‌شوند (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). اگر نمی‌خواهید نوشته‌هایتان بی‌رحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد می‌کنید که خودتان این را نوشته‌اید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشته‌اید (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو راهنمای ویرایش‌کردن (در پنجرهٔ تازه باز می‌شود)