در حال ویرایش کاربر:Jalalyaghmoori/کارها

هشدار: شما وارد نشده‌اید. نشانی آی‌پی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر وارد شوید یا یک حساب کاربری بسازید، ویرایش‌هایتان به نام کاربری‌تان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.

این ویرایش را می‌توان خنثی کرد. لطفاً تفاوت زیر را بررسی کنید تا تأیید کنید که این چیزی است که می‌خواهید انجام دهید، سپس تغییرات زیر را ذخیره کنید تا خنثی‌سازی ویرایش را به پایان ببرید.

نسخهٔ فعلی متن شما
خط ۱: خط ۱:
==ارقم بن ابی‌ارقم==
*[[آیه انذار]]
ارقم بن ابی‌ارقم:از نخستین مسلمانان و مهاجران؛ دفن شده در قبرستان بقیع
*[[آیه تبلیغ]]


ارقم بن عبدمناف (ابی ارقم) بن اسد از تیره بنی‌‌مخزوم قریش و کنیه‌اش ابوعبدالله است.<ref>الطبقات، ج3، ص183؛ تاریخ طبری ج11، ص519، 673؛ الاستیعاب ج1، ص131.</ref> در روزگار جاهلیت، کنیه‌‌اش ابوعبدمناف بود و چون مسلمان شد، به ابوعبدالرحمن تغییر یافت.<ref>انساب الاشراف، ج10، ص214.</ref> در اسلام آوردن پدرش اختلاف است. ابن اثیر به گزارش از ابوخیثمه، پدرش را مسلمان دانسته<ref>اسد الغابه، ج1، ص60.</ref>؛ ولی ابن عبدالبر آن را نپذیرفته است.<ref>الاستیعاب، ج1، ص1311.</ref> مادر ارقم، اُمَیمَه دختر حارث بن حَباله از بنی‌‌خُزاعه بود.<ref>الطبقات، ج3، ص183؛ معرفة الصحابه، ج1، ص322؛ اسد الغابه، ج1، ص87.</ref> بر پایه نوشته ذهبی، ارقم از خردمندان قریش بود<ref>سیر اعلام النبلاء، ج2، ص479.</ref> و در پیمان حلف الفضول شرکت داشت.<ref>الاستیعاب، ج1، ص131.</ref>
----------
*[[آیه حج]]
*[[آیه رضوان]]
*[[آیه سقایة الحاج]]
*[[ابن تیمیه]]
*[[ابن شدقم]]
*[[ابن عباس]]
------------
*[[عبدالله بن عمر بن خطاب]]
*[[عبدالله بن زبیر]]
*[[ابوقتاده انصاری]]
*[[ابولبابه انصاری]]
*[[ابوهبیرة بن حارث]]
*[[ابومحذوره جمحی]]
*[[ابولهب]]
---------------
*[[احمد بن محمد نیشابوری]]
*[[احکام و خصائص الحرمین المکی و المدنی فی الفقه الاسلامی]]
*[[احمد بن اقبال قزوینی]]
*[[احمد بن علی نیشابوری]]


ارقم در شمار اسلام آورندگان نخستین است. فرزندانش او را هفتمین مسلمان<ref>الطبقات، ج3، ص183؛ انساب الاشراف، ج10، ص214؛ الاستیعاب، ج1، ص131.</ref> دانسته‌اند؛ ولی بر پایه گزارش‌هایی، او یازدهمین<ref>الاستیعاب، ج1، ص218؛ الاصابه، ج1، ص197.</ref> یا دوازدهمین<ref>الاستیعاب، ج1، ص218؛ اسد الغابه، ج1، ص74.</ref> مسلمان بوده است.‌گزارشی نیز اسلام آوردن وی را هم‌هنگام با ابوعبیده جرّاح و عثمان بن عفّان در یک روز دانسته است.<ref>البدایة و النهایه، ج4، ص1031.</ref> بر پایه سخن مشهور، در سال‌های نخست بعثت و پیش از علنی شدن دعوت اسلام، خانه ارقم در دامنه کوه صفا<ref>اخبار مکه، ج2، ص260.</ref> مکان همایش و دیدار مخفیانه مسلمانان با پیامبر(ص) بود<ref>الطبقات، ج3، ص183؛ الاستیعاب، ج1، ص131؛ جمهرة انساب العرب، ص143.</ref> تا آن‌گاه که شمار مسلمانان به 40 تن رسید و از آن‌جا بیرون شدند.<ref>الطبقات، ج3، ص185؛ الاستیعاب، ج1، ص132؛ اسد الغابه، ج1، ص60.</ref> (← خانه ارقم) ارقم از مهاجران به مدینه است.<ref>الاستیعاب، ج1، ص131؛ اسد الغابه، ج1، ص74.</ref> در پیمان برادری در مدینه، پیامبر(ص) او را با ابوطلحه زید بن سهل نجاری<ref>الطبقات، ج3، ص185؛ انساب الاشراف، ج10، ص215؛ المحبر، ص72.</ref> (طلحة بن زید)<ref>اسد الغابه، ج1، ص75؛ ج2، ص467؛ عیون الاثر، ج1، ص267؛ سبل الهدی، ج3، ص366.</ref> و به گزارشی ضعیف، با عبدالله بن انیس<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص362؛ تاریخ دمشق، ج4، ص326.</ref> برادر خواند. او در غزوه‌های پیامبر(ص) حضور داشت.<ref>الطبقات، ج3، ص185؛ انساب الاشراف، ج10، ص215؛ تاریخ طبری، ج11، ص519. </ref> در برابر، برخی‌گزارش‌ها تنها به حضور او در بدر اشاره دارند.<ref>المغازی، ج1، ص155؛ انساب الاشراف، ج1، ص214.</ref> پیامبر(ص) به درخواست وی، شمشیری گرانبها متعلق به بنی‌‌عائذ بن عمرو از بنی‌‌مخزوم را که در شمار غنیمت‌های غزوه بدر بود، به او بخشید.<ref>السیرة النبویه، ج2، ص469؛ المغازی، ج1، ص104؛ اسد الغابه، ج3، ص58.</ref> نیز در سریه‌ای در اواخر سال سوم ق. به سوی قبیله بنی‌اسد به فرماندهی ابوسلمة بن عبدالاسد مخزومی همراه او بود.<ref>المغازی، ج1، ص341.</ref> گویند: پیامبر در محله بنی‌‌زُریق زمینی به او بخشید و او در همان محله ساکن شد.<ref>الطبقات، ج3، ص184.</ref>


نام ارقم در شمار کار‌گزاران زکات<ref>اسد الغابه، ج1، ص60.</ref>، کاتبان پیامبر<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص363.</ref> و نگارندگان وحی<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص363.</ref> نیز آمده است. قرارداد اقطاع برای عظیم بن حارثی محاربی در فخ<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص363.</ref>، نامه‌های پیامبر به عاصم بن حارث و عبدیغوث بن وعله از بنی‌‌حارث<ref>الطبقات، ج1، ص205-206.</ref> و نیز نامه‌ای به أجب، مردی از بنی‌سُلیم، را او نگاشته است.<ref>الطبقات، ج1، ص210.</ref>
==پانویس==
{{پانویس}}
 
== مقاله بعدی ==
 
احمد بن حنبل: امام اهل حدیث و پیشوای مذهب حنبلی و چهره اثرگذار بر سلفی‌گری
 
ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل (۱۶۴ـ۲۴۱ق./۷۸۰ـ۸۵۵م.) امام اهل حدیث در بغداد، چهارمین پیشوای اهل تسنن در فقه، و مدافع سرسخت مکتب حدیث‌گرایی است. بر اثر تلاش‌های شاگرد مکتبش ابن تیمیه(۶۶۱ـ ۷۲۸ق.) و سپس محمد بن عبدالوهاب (۱۱۱۵ـ ۱۲۰۶ق.)، وی شخصیت مرجع و الهام‌بخش عقیدتی وهابیت به شمار می‌رود. او را به حافظه قوی، زهد، فروتنی، تلاش در طلب دانش و استقامت در راه عقیده ستوده‌اند. آگاهی وی به اخبار، مبانی حدیثی، تنوع طرق، رجال و آسیب‌های حدیث، معروف است.<ref>نک: الجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۹۲-۳۱۰.</ref> از اساتید برجسته‌ای چون وکیع (۱۲۹ـ۱۹۷ق.)، سفیان بن عُیینه (۱۰۷ ـ ۱۹۸ق.)، هُشَیم بن بشیر (۱۰۴ـ۱۸۳ق.) و شافعی (۱۵۰ـ۲۰۴ق.) بهره جست و شاگردانی چون بخاری (۱۹۴ـ۲۵۶ق.)، مسلم (۲۰۶ـ۲۶۱ق.) و ابوداود (۲۰۲ـ۲۷۵ق.) را پرورش داد. بیشتر در زمینه حدیث آثاری بر جای نهاد که مشهورترین آن‌ها مسند وی است. او معاصر امام کاظم (۱۲۸ـ۱۸۳ق.)، امام رضا (۱۴۸ـ۲۰۳ق.)، امام جواد (۱۹۵ـ۲۲۰ق.) و امام هادی (۲۱۲ـ۲۵۴ق.)(ع) و هم‌روزگار با خلفای عباسی، ابوجعفر منصور (۹۵ـ۱۵۸ق.)، مهدی (۱۲۷ـ۱۶۹ق.)، هادی (۱۴۴ـ۱۷۰ق.)، هارون (۱۴۹ـ۱۹۳ق.)، امین (۱۷۰ـ۱۹۸ق.)، مأمون (۱۷۰ـ۲۱۸ق.)، معتصم (۱۷۹ـ۲۲۷ق.)، واثق (۲۰۰ـ۲۳۲ق.) و متوکل (۲۰۶ـ۲۴۷ق.) بود.
 
شرح حال
 
۱. تبارنامه و زادگاه: ابن حنبل در ربیع الاول<ref>صفة الصفوه، ج۲، ص۳۳۶؛ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۱۴۴.</ref> سال ۱۶۴ق. زاده شد.<ref>تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۵.</ref> نسب وی به تیره بنی‌شیبان بن ذهل از خاندان بنی‌ربیعه از عرب‌ عدنانی بازمی‌گردد<ref>التاریخ الکبیر، ج۲، ص۵؛ التاریخ الصغیر، ج۲، ص۳۴۴؛ تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۴.</ref> و از همین روی وی را شیبانی و ذهلی خوانده‌اند.<ref>التاریخ الکبیر، ج۲، ص۵؛ التاریخ الصغیر، ج۲، ص۳۴۴.</ref> برخی نیز اصل وی را به ذهل بن شیبان رسانده‌اند.<ref>تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۳.</ref> نیز او را سدوسی خوانده‌اند<ref>معرفة الثقات، ج۱، ص۱۹۴؛ تاریخ بغداد، ج۵، ص۱۸۱.</ref>؛ زیرا تبارش به سدوس فرزند شیبان<ref>الاعلام، ج۳، ص۸۰.</ref> بازمی‌گردد.<ref>معرفة الثقات، ج۱، ص۱۹۴.</ref> لیکن در نسب‌نامه وی نامی از سدوس به میان نیامده است.<ref>الثقات، ج۸، ص۱۸؛ جمهرة انساب العرب، ص۳۱۹؛ تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۲.</ref> او را مروزی الاصل نیز لقب داده‌اند.<ref>الانساب، ج۲، ص۲۷۷.</ref>
 
جد وی، حنبل بن هلال، حکمران سرخس در دوره امویان و داعی (تبلیغ‌گر) عباسیان بود.<ref>تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۵.</ref> پدرش را در کودکی<ref>تاریخ بغداد، ج۵، ص۱۸۱؛ شذرات الذهب، ج۳، ص۱۸۵.</ref> و به گزارشی در اوان بلوغ<ref>شذرات الذهب، ج۳، ص۱۸۵.</ref> از دست داد و مادرش سرپرستی وی را عهده‌دار گشت.<ref>تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۵.</ref> در کودکی به بغداد آمد<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴.</ref> که در آن هنگام تازه تأسیس یافته بود و مرکز خلافت منصور عباسی به شمار می‌رفت.<ref>آثار البلاد، ص۳۷۲-۳۷۳.</ref>
 
۲. سفرها و اساتید: ابن حنبل در طول زندگانی خود، در داخل عراق به کوفه، بصره و سامرا سفر نمود و به مکه، مدینه، یمن، شام و خراسان نیز مسافرت کرد.
 
أ. بغداد: ابن حنبل در مدت حضور خود در بغداد، از محضر دانشمندانی بسیار بهره جست که برجسته‌ترین آن‌ها ابویوسف یعقوب بن ابراهیم (۱۱۳ـ۱۸۲ق.) قاضی القضات بغداد، همراه ۱۷ساله ابوحنیفه و نخستین ترویج‌گر فقه و اصول حنفی است<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۴۹۸-۴۹۹؛ الاعلام، ج۸، ص۱۹۳.</ref> که بر شاگرد خود بسیار اثر نهاد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۵۰۰، ۵۰۲.</ref> ابن حنبل از سال ۱۷۹ق. به مدت چهار سال با هُشَیم بن بشیر (۱۰۴ـ۱۸۳ق.) همراه بود<ref>الاعلام، ج۸، ص۸۹.</ref> که از محدّثان طراز اول و استاد امام مالک، سفیان ثوری، وکیع و بسیاری دیگر به شمار می‌رفت و همه بر وثاقت وی همداستان بودند.<ref>تهذیب الاسماء، ج۲، ص۱۷۹.</ref> وی از محضر یحیی بن مَعِین (م.۲۳۳ق.) چهره نام‌آور رجالی آن روزگار نیز بهره برد.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۱۷۹-۱۸۰.</ref> همچنین از ابراهیم بن سعد زهری (۱۰۹ـ۱۸۴ق.) حامل حدیث‌های دانشمندان مدینه، ابن شهاب زهری (۵۸ـ۱۲۴ق.) و محمد بن اسحاق (م.۱۵۱ق.)<ref>تاریخ بغداد، ج۶، ص۸۱.</ref> روایت کرده است.<ref>الجرح و التعدیل، ج۲، ص۱۰۱؛ التعدیل و التجریح، ج۱، ص۳۳۴؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۰۵.</ref> بی‌پروایی وی در حلال دانستن سماع و موسیقی و بهره بردن از آن<ref>تاریخ بغداد، ج۶، ص۸۴.</ref> بر ابن حنبل نیز اثر نهاد و در وی گرایش‌های صوفیانه برانگیخت.<ref>نک: تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۹۸-۲۹۹.</ref> او از اسحاق بن راهویه (۱۶۱ـ۲۳۸ق.) محدث نام‌آور اهل سنت<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۹۳.</ref> و دوست صمیمی و همراه خود در سفرهای حجاز و یمن<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۱، ص۶۲.</ref> نیز حدیث دریافت نمود.<ref>تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۴۶، ۳۵۱.</ref> وی از محضر محدثان دیگر چون هاشم بن قاسم (۱۳۴ حدود۲۰۷ق.)<ref>تهذیب الکمال، ج۳۰، ص۱۳۵؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۲۹۰.</ref> مظفر بن مُدرِک (م.۲۰۷ق.)، هَیثم بن جَمیل (م.۲۱۳ق.)<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۳۸۹.</ref>، حمّاد بن خالد خیاط<ref>التاریخ الکبیر، ج۳، ص۲۶؛ تهذیب الکمال، ج۷، ص۲۳۴.</ref>، منصور بن سَلَمه (م.۲۰۷ـ۲۱۰ق.)<ref>الطبقات، ج۷، ص۲۴۸؛ تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۵۳۱؛ تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۲۷۳.</ref>، رَوح بن عُباده (م.۲۰۵ق.)<ref>المنتظم، ج۱۰، ص۱۴۳؛ تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۱۵۵؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۵۸.</ref>، اسود بن شاذان (م.۲۰۸ق.)<ref>المنتظم، ج۱۰، ص۱۸۲.</ref> و عفان بن مسلم (۱۳۴ـ۲۲۰ق.)<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۵، ص۲۹۸.</ref> که۱۰ سال با او همراه بود<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۳، ص۴۳۵؛ تاریخ الاسلام، ج۱۵، ص۳۰۱.</ref>، بهره جست.
 
ب. کوفه: بر پایه روایتی، نخستین تجربه حدیثی احمد در ۱۵ سالگی و با سفرش به کوفه به قصد استماع از علی بن هاشم (م.۱۷۹ق.)آغاز گردید.<ref>تاریخ بغداد، ج۴، ص۴۱۶.</ref> علی بن هاشم از شیعیانی بود که برخی عوام به او کینه می‌ورزیدند؛ اما پیشوایان حدیث وی را ثقه می‌شمردند.<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۲، ص۳۱۰.</ref> نیز از محضر وَکیع بن جرّاح (۱۲۹ـ۱۹۷ق.) بهره برد که در فقه از مذهب ابوحنیفه پیروی می‌کرد<ref>تهذیب الاسماء، ج۳، ص۵-۶؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۴۳۹-۴۴۹.</ref> و به جهت دلبستگی به خاندان اهل بیت(ع) به رافضی‌گری متهم بود.<ref>تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۸۹؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۹۴؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۴۴۹.</ref> دیدار او با عبدالله بن ادریس (۱۲۰ـ۱۹۲ق.) از پیروان مکتب مدینه و راوی مرسلات مالک از علی(ع) نیز در همین شهر رخ داد.<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۲۴۹.</ref> گویا وی با ابن أبی‌زائده (۱۱۹ـ۱۸۲ق.)<ref>میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۷۴.</ref>، ابو‌معاویه ضَرِیر (۱۱۳ـ۱۹۵ق.) مرجئی<ref>الانساب، ج۸، ص۳۹۱.</ref>، عبدالله بن نُمیر (۱۱۵ـ۱۹۹ق.)<ref>تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۲۶۴.</ref> راوی حدیث‌های اعمش<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۳، ص۳۰۹.</ref> و حماد بن اسامه (۱۲۱ـ۲۰۱ق.)<ref>التاریخ الکبیر، ج۳، ص۲۸؛ تاریخ الاسلام، ج۱۴، ص۱۲۵؛ تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳.</ref> نیز در همین شهر دیدار و از آن‌ها حدیث گزارش کرده است.
 
ج. بصره: ابن حنبل چهار بار در سال‌های ۱۸۶، ۱۹۰، ۱۹۴ و ۲۰۰ق. به بصره سفر کرد.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.</ref> در نخستین سفر خود، از محضر بِشر بن مفضّل (م.۱۸۶/۱۸۷ق.) از مخالفان جدی جهمیه<ref>المعرفة و التاریخ، ج۳، ص۳۷۸.</ref> بهره برد و از وی بسیار اثر پذیرفت.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.</ref> او در این سفر از مرحوم بن عبدالعزیز (۱۰۳ـ۱۸۷/۱۸۸ق.) و نیز زیاد بن رَبیع (م.۱۸۵/۱۸۶ق.) بهره جست. در سفر دوم خود، از محمد بن ابی‌عَدِی (م.۱۹۴ق.)<ref>تهذیب الکمال، ج۲۴، ص۳۲۲؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۳۷۳؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۶۴۷.</ref> و در سفر سوم به مدت شش ماه از یحیی بن سعید قَطّان (۱۲۰ـ۱۹۸ق.) نخستین نویسنده در زمینه جرح و تعدیل بهره برد.<ref>تهذیب الاسماء، ج۳، ص۱۸؛ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۱.</ref> سرانجام در چهارمین سفر خود به بصره، از محضر عبدالصمد بن عبدالوارث(م.۲۰۷ق.) و ابوداود طیالسی (م.۲۰۳/۲۰۴ق.) صاحب مسند و محمد بن بکر بُرسانی (م.۲۰۳ق.) حدیث آموخت.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.</ref> گویا استماع او از عبدالرحمن بن مهدی (۱۳۵ـ۱۹۸ق.) نقاد خبیر رجال<ref>طبقات الفقهاء، ج۱، ص۹۱؛ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۴۲۱.</ref>، عثمان بن عمر (م.۲۰۷ تا ۲۰۹ق.)<ref>تهذیب الکمال، ج۱۹، ص۴۶۱؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۴۹.</ref>، محمد بن جعفر غندر (م.۱۹۳ق.)<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۵۰۲.</ref>، اسماعیل بن عُلَیه(۱۱۶ـ۱۹۳ق.)<ref>المنتظم، ج۹، ص۲۲۶؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۶۶.</ref> و وهب بن جریر (م.۲۰۶ق.)<ref>تهذیب الکمال، ج۳۱، ص۱۲۳.</ref> نیز در بصره رخ داده است.
 
د. مکه: سال‌های ۱۸۷ تا ۱۹۸ق. شاهد رفت و آمدهای احمد به حجاز و گاه درنگ وی در آن سرزمین بوده است. وی میان این سال‌ها پنج بار برای زیارت بیت‌ الله الحرام و حج گزاردن راهی مکه شد. این سفرها در سال‌های ۱۸۷، ۱۹۱، ۱۹۶، ۱۹۷ و ۱۹۸ق. رخ داد. در سال ۱۹۷ق. مدتی کوتاه در مکه مقیم شد.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷. </ref> به علت ناتوانی مالی، از این پنج حج، سه حج را پیاده به جای آورد و در یک حج تنها۳۰ درهم هزینه کرد.<ref>المنتظم، ج۱۱، ص۲۸۷.</ref> بر پایه روایت نوح بن حبیب، ابن حنبل در سال ۱۹۸ق. در کنار مسجد خیف به تعلیم حدیث و فقه اشتغال داشت.<ref>تهذیب التهذیب، ج۱، ص۶۴.</ref> احمد در مکه از محضر محدثانی برجسته بهره برد و ابوالبخْتری (م.۲۰۰ق.) را در سال ۱۸۷ق. دیدار کرد؛ امااز وی به سبب ضعیف بودنش روایتی ننوشت.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۶.</ref> در سال ۱۹۱ق. با ولید بن مسلم (۱۱۹ـ۱۹۵ق.) حافظ حدیث‌های دراز و ملاحم<ref>المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۴۲۱.</ref> دیدار کرد.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷.</ref> در همین سال، از سفیان بن عیینه (۱۰۷ـ ۱۹۸ق.) هم‌طبقه مالک بن انس (۹۳ـ۱۷۹ق.)<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۳؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۳۴؛ ج۹، ص۱۷۹.</ref> و مرجع مکتب حدیثی مکه و حجاز<ref>تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۰۷؛ الاعلام، ج۳، ص۱۰۵.</ref> روایت آموخت.<ref>المنتظم، ج۱۰، ص۶۶؛ تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷.</ref> وی به اعتراف ابن حنبل و دیگران، وارث حدیث‌های عمرو بن دینار (۴۶ـ۱۲۶ق.) فقیه نامدار شیعی<ref>الاعلام، ج۵، ص۷۷.</ref> مکه بود.<ref>تاریخ ابن معین، ج۳، ص۸۰، ۱۳۷؛ الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۳؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۱۸۱؛ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۳۰۵.</ref> احمد در گرایش به مکتب حجاز، وامدار او بود و وی را بر همه مشایخ خود ترجیح می‌داد<ref>المنتظم، ج۱۰، ص۶۸.</ref> و داناترین مردم روزگار خود به سنّت می‌دانست.<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۳؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۱۸۳.</ref> ابن حنبل در مکه از ابوسعید مولی بنی‌هاشم (م.۱۹۷ق.)<ref>تاریخ ابن معین، ج۴، ص۳۲۷؛ تهذیب الکمال، ج۱۷، ص۲۱۷.</ref> و اسحاق بن راهویه پیش‌گفته نیز بهره حدیثی برد. وی یحیی بن سلیم طائفی (م.۱۹۵ق.) را هم دیدار کرد؛ ولی از او که حدیث‌ها را به هم می‌آمیخت، جز یک روایت گزارش نکرد.<ref>تهذیب الکمال، ج۳۱، ص۳۶۶؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۸۴.</ref>
 
ه. مدینه: ابن حنبل دو بار میان سال‌های ۱۹۷ و ۱۹۹ق. به مدینه سفر کرد. این سفرها پس از انجام مناسک حج صورت پذیرفت.<ref>EI (The Encyclopaedia of Islam) AHMAD.</ref> به باور شیخ طوسی (۳۸۵ـ۴۶۰ق.) او از محضر امام رضا(ع) بهره برده است.<ref>رجال طوسی، ص۳۵۱.</ref> بیشترین بهره‌گیری احمد از مکتب حجاز در عراق رخ داد. محمد بن ادریس شافعی (۱۵۰ـ۲۰۴ق.) که احمد پیشتر در بغداد او را دیدار کرده بود، از اساتید فقه وی در مدینه به شمار می‌رود.<ref>الجرح و التعدیل، ج۷، ص۲۰۲-۲۰۳.</ref> بر خلاف برخی پندار‌ها<ref>EI (The Encyclopaedia of Islam) AHMAD.</ref> این دیدار بارها صورت ‌پذیرفت.<ref>تهذیب الاسماء، ج۱، ص۷۵.</ref> ابن حنبل همنشینی با وی را بر ابن عیینه ترجیح می‌داد و او را آگاه‌ترین مردم به کتاب و سنّت می‌دانست و همواره عقل و بیان وی را می‌ستود<ref>الجرح و التعدیل، ج۷، ص۲۰۳.</ref>؛ چنان‌که شافعی نیز در حدیث به احمد اقتدا می‌کرد و او را داناتر از خود می‌شمرد.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۱، ص۴۶۲.</ref> از سفارشی که او به ابن راهویه (۱۶۱ـ۲۳۸ق.) درباره بهره بردن از مجلس شافعی پیش از مهاجرت وی به مصر در ۱۹۹ق.کرده، برمی‌آید که این دیدارها میان سال‌های ۱۹۷ و ۱۹۸ق. صورت گرفته است.
 
و. یمن: ابن حنبل در سال ۱۹۹ق. به‌ رغم ناتوانی مالی، برای بهره‌بردن از محضر عبدالرزاق بن هَمّام (۱۲۶ـ۲۱۱ق.) محدّث برجسته شیعی یمن<ref>معرفة الثقات، ج۲، ص۹۳؛ تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۹.</ref> از حجاز راهی صنعا شد.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۷.</ref> احمد وی را بر شیوخ بصری خود ترجیح می‌داد<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۷؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۲۷۹.</ref> و او را بهترین کسی می‌دانست که حدیث گزارش کرده است.<ref>الکامل، ج۶، ص۴۰۶؛ تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۵۶.</ref> وی درباره غلوّ عبدالرزاق در تشیع اظهار ناآگاهی کرده، ولی او را علاقه‌مند به نقل روایات شایعه‌آمیز دانسته است.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۶۰؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۰.</ref> نیز او با ابوقرّه موسی بن طارق (م.۲۰۳ق.) دیدار داشته است.<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۱۳۱؛ تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۸۱؛ تاریخ الاسلام، ج۱۳، ص۴۱۶.</ref>
 
۳. رویداد مِحنَه: مأمون عباسی در ربیع الاول سال ۲۱۸ق. به بازجویی از عقاید شخصیت‌های دینی و سیاسی درباره حدوث و قدم قرآن همت گماشت و همگان را به پذیرش اندیشه حدوث قرآن وادار ساخت. اسحاق بن ابراهیم، حکمران بغداد، به فرمان وی همه فقیهان و محدثان بغداد، از جمله ابن حنبل را بازجویی کرد.<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۶۳۶-۶۳۷؛ تجارب الامم، ج۴، ص۱۶۷.</ref> وی به‌ رغم اعتراف یارانش، از پذیرش مفاد اعترافنامه خودداری ورزید<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۶۳۱-۶۳۹؛ قس: تجارب الامم، ج۴، ص۱۶۶-۱۶۷؛ المنتظم، ج۱۱، ص۱۹-۲۲.</ref> و در پی آن به حبس و قتل تهدید شد. اسحاق بار دیگر حجت را بر محدثان تمام و تهدید کرد که در صورت مخالفت، آن‌ها را دست بسته به اردوگاه خلیفه در طرطوس در کرانه شرقی دریای مدیترانه خواهد برد. سرانجام تنها ابن حنبل و محمد بن نوح بر عقیده خود پای فشردند. دیری نپایید که به فرمان خلیفه، همه آن‌ها از مسیر شهر انبار به طرطوس فرستاده شدند؛ اما با رسیدن خبر مرگ مأمون در رقه شام، در کرانه غربی رود فرات، از همان مسیر به بغداد بازگشتند.<ref>تاریخ طبری، ج۸، ص۶۴۰-۶۴۵؛ الفتوح، ج۸، ص۴۲۲؛ المنتظم، ج۱۱، ص۲۲-۲۴.</ref> بر پایه گزارشی، دستگیری و حبس وی ۲۸ ماه طول کشید.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۵۲.</ref> با توجه به آزادی او در ماه رمضان سال ۲۲۰ق. این گزارش معقول می‌نماید. برخی مجموع دوران حبس او را ۲۸ روز دانسته‌اند.<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴.</ref> با روی کار آمدن معتصم عباسی در سال ۲۱۸ق. و به تحریک معتزله، دیگر بار کار بر اهل حدیث سخت شد. معتصم احمد را فراخواند وچون با اصرار وی بر قدیم دانستن قرآن روبه‌رو شد، او را ۳۳ یا ۲۳ یا ۱۸ و یا۸۰ ضربه تازیانه زد.<ref>مروج الذهب، ج۳، ص۴۶۴؛ قس: المنتظم، ج۱۱، ص۴۴.</ref> به گفته برخی، احمد زخم بسیار برداشت و بی‌هوش شد.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص۱۳۹.</ref> به باور یعقوبی (م.۲۹۲ق.) سرانجام وی به‌اندیشه حدوث قرآن تن داد. ابن حبّان (م.۳۵۴ق.) و بسیاری دیگر بر این باورند که او تا پایان بر دیدگاه خود پای فشرد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷۲؛ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴، ۸۴؛ قس: الثقات، ج۸، ص۱۹.</ref> وی در دوران ۱۴ ساله خلافت معتصم و واثق، به حبس خانگی دچار گردید<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴.</ref> و از تکاپوهای حدیثی محروم ماند. سرانجام در دوران متوکل و با بازگشت حدیثگرایی به عرصه دربار، گویا وی پنج سال تدریس کرد. در پی درخواست خلیفه از او برای تعلیم فرزندانش در سال ۲۳۷ق. سوگند یاد کرد تا دیگر حدیث نگوید و تا هنگام مرگش حدیث نگفت.<ref>المنتظم، ج۱۱، ص۲۸۸.</ref>
 
۴. وفات و نسل: احمد سرانجام در یک روز جمعه از ماه ربیع الآخر<ref>المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۲۱۲.</ref> سال ۲۴۱ق.<ref>التاریخ الکبیر، ج۲، ص۵.</ref> در عراق<ref>مروج الذهب، ج۴، ص۲۰.</ref> درگذشت. وی در بخش غربی بغداد<ref>الطرائف، ص۳۵۵.</ref> در باب الحرب<ref>التعدیل و التجریح، ج۱، ص۳۲۰.</ref> به خاک سپرده شد و محمد بن طاهر (م.۲۹۸ق.) فرزند امیر خراسان<ref>الاعلام، ج۶، ص۱۷۱.</ref> بر او نماز گزارد.<ref>مروج الذهب، ج۴، ص۲۰.</ref> جمعیتی انبوه برای تشییع وی گرد آمدند و در سوگش نوحه سرودند.<ref>مروج الذهب، ج۴، ص۲۰؛ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۵؛ السلفیه، ‌ص۱۱۹.</ref> در سال ۴۶۶ق. قبر او بر اثر سیل بغداد ویران شد.<ref>البدایة و النهایه، ج۱۲، ص۱۰۹.</ref> در سال ۵۷۴ق. خلیفه مستضیء عباسی (۵۵۳ـ۶۲۲ق.) لوحی منقوش به آیة الکرسی و مشتمل بر ستایش ابن حنبل، بر قبر وی نهاد.<ref>المنتظم، ج۱۸، ص۲۴۹.</ref> از فرزندان او، عبدالله و صالح از دانشمندان دوران خود به شمار می‌رفتند.<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۵.</ref> صالح (م.۲۶۶ق.) در اصفهان منصب قضاوت داشت و در همان جا نیز درگذشت.<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۵.</ref> عبدالله (م.۲۹۰ق.) نیز راوی آثار پدر بود و بر آن روایاتی افزود.<ref>الاعلام، ج۴، ص۶۵؛ معجم المؤلفین، ج۶، ص۲۹.</ref>
 
جایگاه و آثار علمی ابن حنبل: فارغ از اغراق‌های برخی معاصران در ستایش ابن حنبل<ref>نک: صفة الصفوه، ج۲، ص۳۳۷؛ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۴؛ سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۷.</ref> وی از حافظان بزرگ حدیث بوده است. به‌ رغم تفاخرهای رایج آن دوران به حفظ‌خوانی حدیث، او همواره بر نگاشته‌ها تکیه می‌کرد<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۹۵؛ ج۲، ص۶۹.</ref> و در کنار پرورش شاگردانی برجسته، آثاری مکتوب بر جای نهاد که برجسته‌ترین آن‌ها مسند است. این اثر با ۲۶۳۰۰ روایت از میان ده‌ها هزار روایت رایج<ref>خصائص مسند احمد، ص۱۳، ۱۵.</ref>، بزرگ‌ترین کتاب حدیثی متقدم اهل سنت در زمینه‌های عقیدتی، اخلاقی، تفسیری، فقهی، فضیلت‌ها، ‌و سیره، از زبان حدود ۷۰۰ صحابی<ref>خصائص مسند احمد، ص۱۵.</ref> است. به باور برخی، گردآوری نهایی مسند به دست عبدالله بن احمد صورت گرفت.<ref>EI (The Encyclopaedia of Islam) AHMAD HANBAL.</ref> گویا او چند حدیث نیز به اثر پدر افزوده است.<ref>نک: خصائص مسند احمد، ص۱۳.</ref> وی روایت‌های مسند را که بر خلاف ترتیب موضوعی صحاح، به ترتیب اشخاص یا قبایل سامان گرفته<ref>خصائص مسند احمد، ص۱۸-۲۱.</ref>، از طریق سماع از پدر<ref>تهذیب الکمال، ج۱۴، ص۲۸۹.</ref> یا قرائت بر وی، به‌ رغم نهی پدر از آن، با افزوده‌هایی از خود<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۵۲۴.</ref> ترتیب داده است. حنبل بن اسحاق، برادرزاده ابن حنبل و صالح، فرزندش، نیز مسند را از او شنیده‌اند.<ref>خصائص مسند احمد، ص۱۳.</ref> ابوبکر قطیعی، شاگرد عبدالله، آن را با افزوده‌هایی از خود، روایت کرده است.<ref>منهاج السنة النبویه، ج۷، ص۹۷.</ref> مهم‌ترین ویژگی مسند ابن حنبل نسبت به مجموعه‌های حدیثی اهل سنت، وجود بسیاری از روایت‌های منقول از اهل بیت یا درفضیلت‌ ایشان و اختصاص مسندی به امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) است.
 
مسند ابن حنبل که با گزینشی احتیاط‌آمیز<ref>خصائص مسند احمد، ص۱۳-۱۴.</ref> به گزارش گسترده روایت‌ پرداخته، از استقبال کم‌نظیر محدثان آن روزگار برخوردار گشت و دیری نپایید که منزلتی والا یافت تا جایی که از همان آغاز، برخی همه روایت‌های آن را از دیدگاه ابن حنبل صحیح دانستند و برای اثبات مدعای خود، به گزارش‌هایی درباره میزان حزم‌گرایی ابن حنبل در هنگام فراهم ساختن مسند و نیز تصریحات گاه و بی‌گاه وی بر معیار خواندن این کتاب، استناد کردند.<ref>خصائص مسند احمد، ص۱۵-۱۸.</ref> این دیدگاه به تدریج به افراط گرایید تا آن‌جا که ابوالعلاء همدانی وجود هر‌گونه حدیث‌ ساختگی را در مسند احمد انکار نمود.<ref>اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۲۶.</ref> ولی ابن جوزی (م.۵۹۷ق.) با ذکر نمونه‌هایی، به وجود احادیث ساختگی در این اثر اعتراف کرده است.<ref>مجموع الفتاوی، ج۱، ص۲۴۸.</ref> ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.) در تلاش برای داوری میان این دو نگرش، به پشتوانه رسالت کلی مسند نویسان، یعنی گزارش بیطرفانه روایات، تعمّد کذب را از ابن حنبل که خود را متعهد به ترک روایت‌های راویان مشهور به کذب دانسته، نفی می‌کند.<ref>منهاج السنة النبویه، ج۷، ص۹۷.</ref>
 
این جهت‌گیری در پی رشد دانش رجال و نیز وجود حدیث‌های مخالف با مزاج سلفیان، از جمله اخبار فضیلت‌های علی(ع) صورت پذیرفته است.<ref>الموضوعات، ج۱، ص۳۶۶؛ منهاج السنة النبویه، ج۷، ص۲۲۴.</ref> ابن حجر عسقلانی (۷۷۳ـ۸۵۲ق.) با تدوین کتابی در تبیین احادیث ساختگی مسند و دفاع از برخی از آن‌ها، به تثبیت این نظریه یاری رساند<ref>القول المسدد، ص۵.</ref>؛ ولی با جعلی خواندن روایت‌های فضیلت مخالفت کرد.<ref>القول المسدد، ص۷.</ref>
 
ابن حنبل کتابی دیگر در باب زهد نگاشته که به تعبیر ابن تیمیه، از دروغ‌پردازی‌های متداول در این‌گونه کتب تهی است.<ref>مجموع الفتاوی، ج۱۸، ص۷۲.</ref> از کتاب‌های منسوب به وی العلل و معرفة الرجال، الاسماء و الکنی و... است که بر پایه استقرای برخی معاصران به۵۰ اثر میرسد.<ref>نک: مسائل الامام احمد، ج۱، ص۱۱۷-۱۲۴.</ref> بسیاری از این کتاب‌ها به دست شاگردان وی تدوین شده‌اند. برای نمونه در میان کتاب‌های فقهی چون الاشربه صغیر، الاشربه کبیر، و المناسکتنها کتاب فقهی تألیف خود وی رساله‌ای در باب نماز است.<ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۲۴.</ref> البته به ادعای ذهبی (م.۷۴۸ق.) همین کتاب نیز از آنِ وی نیست.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۳۳۰.</ref> عبدالله بن احمد راوی برخی از این کتب است.<ref>تاریخ بغداد، ج۹، ص۳۷۵.</ref>
 
اندیشه‌های ابن حنبل: برخی عوامل در شکل‌دهی به شخصیت و باورهای ابن حنبل سهیم بودند؛ از جمله: رواج فزاینده حدیث‌های دروغین تا جایی که بغداد‌دار الضرب لقب یافت؛ گسترش قلمرو جغرافیایی اسلام و ارتباط مسلمانان با تمدن‌ها و فلسفه‌های بزرگ آن زمان؛ آغاز نهضت ترجمه؛ رواج مکاتب و مذاهب مختلف؛ نفوذ موالی به دستگاه خلافت و اقتدار روزافزون آن‌ها؛ پیدایش ستیز‌ها و تکفیرها میان مذاهب؛ و رواج اشرافیت در جامعه.
 
۱. دیدگاه‌های عقیدتی: به روایت ابن خیاط (م.۵۱۳ق.) از عقاید توحیدی ابن حنبل، جزء ناپذیری خداوند و توقیفی بودن صفات او است.<ref>العقیده، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> وی اوصافی چون سمیع و بصیر را مستلزم وجود سمع و بصر در خداوند می‌داند و او را دارای وجه می‌شمرد؛ اما نه به‌گونه دیگر وجوه و نه همراه با جسمانیت وی. دستان وی نیز گرچه صفت ذاتی اویند، به هیچ وجه مستلزم جسمانیت وی یا ترکب و محدودیت و مانند آن نیستند.<ref>العقیده، ص۱۰۲-۱۰۴.</ref> از این رو، وی از مخالفان دیدگاه‌های جهم بن صفوان (م.۱۲۸ق.) است<ref>کتاب السنه، ج۱، ص۱۰۳.</ref> و انتقادهای او به جهمیه در دو کتاب الرد علی الجهمیه منسوب به وی و نیز کتاب السنّه نگاشته فرزندش عبدالله، گرد آمده است. وی آن‌ها را به پیروی از متشابهات قرآن متهم کرد و در توصیف مذهب آنان در قالبی اعتراض‌آمیز، نامحدود بودن خداوند، عینیت ذات و صفات و... را نفی نمود.<ref>الرد علی الزنادقه، ص۱۹-۲۲.</ref> کتاب الرد علی الجهمیه با حمایت بیهقی (م.۴۵۸ق.)، ابن ابی‌یعلی (م.۵۲۶ق.)، ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.) و نیز ابن قیم (م.۷۵۱ق.) روبه‌رو شد. ذهبی با تشکیک در سند این کتاب، صحت انتساب آن به او را نپذیرفته است.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۲۸۷.</ref>
 
درباره خلقت قرآن نیز از ابن حنبل دیدگاه‌های گوناگون گزارش شده است؛ چنان‌که در رویداد محنه توقف نمود.<ref>الثقات، ج۱، ص۱۹۴.</ref> لیکن به روایت یعقوبی، او در پی فشارهای حکومت و با تلقین اسحاق بن ابراهیم، از راه تقیه حدوث قرآن را پذیرفت.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷۲.</ref> وی در روایاتی به رد مخلوق دانستن قرآن بسنده کرده است<ref>کتاب السنه، ج۱، ص۱۳۲.</ref>، گر چه روایت‌های فراوان تأکید دارند که او به قدیم بودن قرآن باور داشته است.<ref>کتاب السنه، ج۱، ص۱۰۲، ۱۰۳؛ العقیده، ص۶۰، ۶۸، ۷۲، ۷۹.</ref>
 
بر پایه شواهدی، ابن حنبل ایمان را پذیرنده زیادت و نقصان می‌دانست<ref>کتاب السنه، ج۱، ص۳۰۷. </ref> و آن را ترکیب نیت و سخن و عمل می‌خواند. وی جبری‌مذهب بود و حسن و قبح عقلی را باور نداشت و بهشت و دوزخ را مخلوق می‌شمرد و به شفاعت در روز قیامت پایبند بود.<ref>العقیده، ص۶۲-۷۷.</ref> از جمله عقاید منسوب به او، رؤیت خداوند در روز قیامت است.<ref>اصول السنه، ص۲۳؛ درء تعارض العقل و النقل، ج۱، ص۳۰۱.</ref>
 
بر پایه برخی روایات، وی در فضیلت خلفا به ترتیب آن‌ها پایبند بود<ref>کتاب السنه، ج۲، ص۵۷۳.</ref> و از این رو، شیعیان را که علی(ع) را بر ابابکر برتری می‌دهند، بر خطا می‌دانست. توقف وی در برتر شمردن علی(ع) بر عثمان را گزارش کرده‌اند<ref>العقیده، ص۶۲-۶۴.</ref>، حال آن‌که وی راوی انبوهی از روایت‌ها در برتری علی(ع) چون حدیث طیر مشوی، مؤاخات، رایت و غدیر است<ref>فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۶۵-۷۲۷.</ref> و بر اختصاص بیشترین روایت‌های فضیلت به علی(ع) تصریح نموده<ref>تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۸۱؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶-۲۷.</ref> و از این طریق، در تعدیل عثمان‌گرایی در میان اهل سنت نقشی مهم ایفا کرده است. بر پایه گزارشی از عبدالله بن احمد، وی از دلیل سکوت پدر درباره علی(ع) پرسید. او به برتری علی بر خلفای سه‌گانه و دیگر صحابه اشاره کرد؛ با این استدلال که علی از خاندانی است که هیچ‌کس را نمی‌توان با آن‌ها مقایسه کرد.<ref>طبقات الحنابله، ج۲، ص۱۲۰.</ref>
 
۲. دیدگاه‌ها و جهت‌گیری‌های سیاسی: وی خلافت را تنها حق قریش می‌دانست؛ حقی که با جور و ستم از اعتبار نمی‌افتد. فارغ از باور به مشروعیت حکومت‌ها، چنان‌که از سیره وی نیز نمایان است، او به حرمت قیام بر ضدّ هر حاکم شایسته یا ناشایست معتقد بود. البته اطاعت از حاکمان را تنها تا جایی روا می‌دانست که به ارتکاب حرام الهی نینجامد. بر این اساس، همراهی در جنگ‌ها واجب و نمازگزاردن به امامت حاکم، سنّت است؛ زیرا خداوند به ولایت وی بر جامعه راضی است و نباید به مشیت خدا اعتراض کرد.<ref>العقیده، ص۶۵-۷۶.</ref>
 
‚۳. دیدگاه‌های فقهی: دیدگاه‌های فقهی ابن حنبل همچون دیدگاه‌های کلامی‌اش، افزون بر سخنان پراکنده وی، از کتاب مسند و دیگر کتاب‌های او برآمده است. از آن‌جا که او مسند را بدون پایبندی به صحّت همه روایت‌های آن نگاشته، برخی از دانشمندان در فقیه نامیدن وی تردید کرده‌اند؛ چنان‌که طبری (م.۳۱۰ق.) در اختلاف الفقهاء و ابن عبدالبرّ (م.۴۶۳ق.) در الاتقاء علی الائمة الثلاثة از یادکرد وی به منزله فقیه خودداری ورزیده‌اند. طبری در همین راه به بهانه تشیعش از حنبلیان آزار دید و از دفن در قبرستان مسلمانان محروم ماند.<ref>تاریخ بخارا، ص۲۸۱.</ref> در این میان، حنبلیان به پشتوانه گزارش‌هایی از احتیاط ابن حنبل در نقل حدیث‌های مربوط به حلال و حرام<ref>خصائص المسند، ص۱۳-۱۵.</ref>، حدیث‌های فقهی مسند وی را در حکم دیدگاه‌های او می‌انگارند و از فقیه خواندن او ابا ندارند.<ref>برای نمونه: طبقات الفقهاء، ص۹۱-۹۲؛ المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۸.</ref>
 
ابن حنبل زیارت قبور را برای مردان مستحب می‌دانست.<ref>المغنی، ج۲، ص۴۲۶.</ref> ولی ابن تیمیه به پشتوانه کلام خرقی، ظاهر این گفتار را فقط دلالتگر بر جواز می‌داند.<ref>المحرر فی الفقه، ج۱، ص۲۱۳.</ref> وی نخست قرائت فاتحه هنگام زیارت قبور را بدعت می‌خواند؛ اما سپس به روایتی در این باب برخورد و از نظر خویش بازگشت.<ref>المغنی، ج۲، ص۴۲۶.</ref> درباره نظر وی در زمینه زیارت زنان نیز روایت‌هایی متعارض در نهی یا اباحه به چشم می‌خورد.<ref>المغنی، ص۴۳۰.</ref>
 
حنبلیان، همچون حنفیان، حج را بر مرتد واجب نمی‌دانند.<ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۶۳۲.</ref> اما از احمد درباره استنابه در حجّ مستحب برای فرد دارای قدرت که پیشتر حجّة الاسلام به‌جای آورده، دو روایت در منع و جواز به چشم می‌خورد.<ref>المغنی، ج۳، ص۱۸۵.</ref> ابن حنبل تمتع را بر اِفراد و اِفراد را بر قران ترجیح می‌دهد.<ref>المغنی، ج۳، ص۲۳۸.</ref> وی همچون مالک بن انس، احرام عمره از میقات را بهتر از احرام پیش از آن می‌داند.<ref>المغنی، ج۳، ص۲۲۱.</ref> وی به ‌سان شافعی، نیت را در شکل گرفتن احرام کافی می‌داند<ref>الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۶۳۹.</ref> و تلبیه را مستحب می‌شمرد.<ref>المغنی، ج۳، ص۲۵۶.</ref> از دید او، بر خلاف پیشوایان دیگر مذاهب، محرم نمی‌تواند در عدّه به همسر مطلّقه خود رجوع کند.<ref>المغنی، ج۳، ص۳۴۱.</ref> ولی بر پایه روایتی دیگر از ابن حنبل، این رجوع جایز است.<ref>متن الخرقی، ص۵۷.</ref> درباره رکن بودن سعی میان صفا و مروه، از احمد دو روایت به چشم می‌خورد.<ref>المغنی، ج۳، ص۴۱۰.</ref>
 
مکتب حدیثی ابن حنبل
 
۱. نقل‌گرایی: نقل‌گرایی به معنای اعتماد به حدیث‌های پیامبر اکرم(ص) و صحابه، به گونه‌ای ضابطه‌مند و مبتنی بر دانش رجال، برای ترسیم چهره عقیدتی و فقهی اسلام<ref>لوامع الانوار البهیه، ج۱، ص۶۴.</ref>، با خودداری نسبی از ابراز عقیده شخصی درباره آن<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۵۸.</ref>، در کنار رجوع به ظواهر قرآن با پرهیز از تفسیر یا تأویل آن<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۴.</ref> و تأکید بر سنّت ابزاری در فهم قرآن<ref>اصول السنه، ص۱۶. </ref> است.
 
برخی نهی ابن حنبل از قیاس را به سبب تشویق مردم برای فراگیری حدیث دانسته‌اند.<ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref> زادگاه اهل حدیث، حجاز است و ابن حنبل امتداد عراقی آن را رقم زده است.<ref>نک: تاریخ الاسلام، ج۱۱، ص۳۲۷.</ref>
 
همچنین احتیاط‌های سندی و سختگیری‌هایی در گزارش و تحمل حدیث در این سرزمین به کار بسته می‌شد و رفته رفته، با مهاجرت دانشمندان حجازی به عراق، میراث حجاز در آن خطه نیز رواج گرفت.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۵۷-۵۶۸.</ref> وی با تأکید بر همه آموزه‌های اهل حدیث، خود را پیرو صحابه رسول خدا معرفی کرد.<ref>اصول السنه، ص۱۴.</ref> احمد به سان دیگر هم‌مشربان خود هیچ پروا نداشت که درباره آن‌چه نمی‌داند، ابراز جهل کند.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۳۳.</ref> او با دو رویداد مواجه بود؛ یکی افراطی یعنی اظهار نظر در همه مسائل مستحدثه بر پایه رأی؛ و دیگری تفریطی یعنی سکوت در همه مسائل مستحدثه. او با انتخاب مسلکی میانه مبتنی بر رجوع به حدیث و عدم اعتنا به مستحدثات نادره، با ردّ لا ادری‌گری مالک و برای فرار از قیاسگرایی ابوحنیفه، به حجیت نسبی روایت‌های ضعیف تن داد.<ref>جامع العلوم، ص۹۳. </ref>
 
وی به منظور تدوین حدیث، نخست روایات را فارغ از صدق و کذب گردآوری کرد.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۸۸. </ref> سپس با گزینش حدیث‌های معروف<ref>اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۲۹.</ref> به نگاشتن روایات صحیح و ضعیف همت گمارد. او در فراوانی نقل حدیث بر صاحبان مکتب حجاز، چون مالک بن انس، برتری دارد. به گمان برخی، این ناشی از حجم بسیار انباشته‌های حدیثی او است. برخی نیز با ردّ این نظریه، احتیاطگرایی مالک در ترک حدیث‌های مشکوک را عامل این پدیده می‌دانند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۱-۵۶۲. </ref> البته نمی‌توان از مشایخ فراوان ابن حنبل غافل ماند.
 
۲. تأویل‌ستیزی و تشبیه‌گریزی: پرهیز از تأویل قرآن کریم و سنت با تلاش در تفسیر آن دو بر پایه ظواهر بدون توجه به اقتضائات عقلی و عقلایی، شیوه ابن حنبل به شمار می‌رود.<ref>اصول السنه، ص۱۶. </ref> وی با پیروی از مالک بن انس و با استناد به آیه ۷ آل عمران/۳ از تأویل کتاب و سنّت خودداری می‌کرد.<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۴.</ref> او با ردّ عقیده جهمیه در نفی صفاتی چون ید و وجه از خداوند و تأویل آن‌ها، با اثبات این‌گونه صفات برای خدا، از تشبیه آن به صفات مخلوق پرهیز کرد<ref>الصواعق المرسله، ج۱، ص۲۳۰. </ref> و کسانی را که صفات خداوند را به مخلوق قیاس می‌کنند، تکفیر نمود.<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۰۳.</ref> به باور ابن قیم (م.۷۵۱ق.) وی از تعطیل، تخییل، تمثیل، و تجهیل گریخت و دانش این دست روایت‌ها را به خداوند واگذارد.<ref>الصواعق المرسله، ج۲، ص۴۴۰. </ref> او به سبب مشی احتیاط آمیزش از نگاشتن دیدگاه‌های کلامی و فقهی خود پرهیز می‌کرد و اندیشه‌های وی به دست شاگردانش تنظیم شد.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۲۸. </ref> دلبستگی فراوان وی به ‌گزارشگری و فرار از داوری، باعث پدید آمدن قرائت‌های گوناگون از دیدگاه‌های عقیدتی و فقهی وی شد تا جایی که گاه چهار دیدگاه گوناگون در یک فرع فقهی به وی نسبت یافته است.
 
۳. مبانی نص‌گرایی و سلفگروی: ابن قیم (م.۷۵۱ق.) پنج حاکم بر فتاوی ابن حنبل را به ترتیب چنین برشمرده است: نصگرایی، پذیرش فتوای صحابه، اجتهاد شخصی به هنگام اختلاف صحابه بر پایه اقربیت به کتاب و سنت، عمل به حدیث‌های ضعیف به شرط نداشتن معارض، و قیاس به منزله آخرین راه چاره.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۲۹-۳۲. </ref> وی در تبیین مراد از حدیث ضعیف، آن را نه باطل و منکر، بلکه یکی از انواع حدیث حسن می‌انگارد؛ زیرا تا آن هنگام، برخلاف تقسیم سه‌گانه حدیث به صحیح، حسن و ضعیف، تقسیم دوگانه صحیح و ضعیف رواج داشت.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۳۱.</ref> ولی این مبنا چندان محکم نمی‌نماید؛ زیرا ابن حنبل حدیث ضعیف را در مرحله متأخر از سخن صحابه به شمار آورده است. او اجماع‌های ادعا شده را دروغین می‌پنداشت و آن را ناشی از دست نیافتن به سخن مخالف می‌دانست.<ref>الصواعق المرسله، ج۲، ص۵۷۹.</ref> وی تنها اجماع صحابه را حجت می‌دانست<ref>العقیده، ص۱۲۳.</ref> و به لزوم پیروی از سنت و مذهب امت و پرهیز از گرایش به اقلیت‌های مذهبی سفارش می‌کرد.<ref>العقیده، ص۶۰.</ref>
 
۴. مبانی نقد رجال: احمد با بهره‌گیری از اساتیدی چون سفیان بن عیینه (۱۰۷ـ ۱۹۸ ق.)، عبدالرحمن بن مهدی (۱۳۵ـ۱۹۸ق.)، یحیی بن سعید قَطّان (۱۲۰ـ۱۹۸ق.) و یحیی بن مَعِین (م.۲۳۳ق.) به منزله پیشوا در جرح و تعدیل تجلی نمود.<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۰۲.</ref> او از صحابه یعنی کسانی که پیامبر اکرم(ص) را گر چه لحظه‌ای دیدار کرده باشند<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۱۹.</ref>، قدردانی می‌کرد<ref>العقیده، ص۶۷.</ref> و پیوسته به یادکرد محاسن آن‌ها و اجتناب از بیان اختلاف‌های میان آنان سفارش می‌نمود.<ref>العقیده، ص۶۵. </ref> وی اعتماد به حدیث‌های عامه‌پسند و باورهای ناسازگار با مشرب اهل حدیث را مخل به وثاقت نمی‌دانست.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۸، ص۶۰؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۱۰.</ref> به رغم پرهیز از همنشینی با اصحاب رأی، گزارش حدیث آنان را جایز شمرده و البته از دیگر محدثان در نکوهش ابوحنیفه حدیث‌هایی روایت کرده است.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۱۷۸، ۴۷۷؛ ج۳، ص۲۶۹- ۲۷۶.</ref> وی همچنین اعتقاد به اختیار و خلق قرآن را مخل به وثاقت نمی‌شمرد.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۵۰۴؛ ج۳، ص۱۵۶.</ref>  
 
ملازمت او با دانشمندان شیعی چون سفیان بن عیینه (۱۰۷ـ۱۹۸ق.)، عبدالرزاق بن هَمّام (۱۲۶ـ۲۱۱ق.)، علی بن هاشم بن بُرید (م.۱۷۹ق.)، وَکیع بن جرّاح (۱۲۹ـ۱۹۷ق.) و بیشتر محدثان کوفه و بسیاری دیگر، خود شاهدی گویا بر میزان اعتماد وی به حدیث‌های شیعی است.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۱، ص۲۷۹؛ ج۲، ص۴۹۰، ۵۴۵.</ref> او به تولی و محبّت اهل بیت هیچ اعتراض نکرد؛ بلکه در پاسخ تنداندیشانی که وی را از همنشینی با این‌گونه دانشوران پرهیز می‌دادند، آن را کاری شایسته و نشانه سرسپردگی به خاندان پیامبر(ص) به شمار می‌آورد.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۲۶۱؛ تهذیب الکمال، ج۱۷، ص۱۸۰؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۷۹.</ref> البته وی دشنام دهندگان به صحابه را رافضی می‌خواند و وثاقت آن‌ها را باور نداشت.<ref>العلل و معرفة الرجال، ج۲، ص۶۰۱.</ref>
 
۵. جایگاه ابن حنبل میان اهل حدیث و سلفیان: از او به منزله داناترین عالم دوران در زمینه حدیث یاد کرده‌اند.<ref>الجرح و التعدیل، ج۱، ص۲۹۲، ۳۰۲.</ref> ابن بدران عواملی از این قبیل را در گرایش دانشوران به مذهب وی مؤثر می‌داند: سلامت نظر ابن حنبل، تسلط وی بر علوم قرآن و تاریخ و نقد رجال، وسعت بی‌نظیر دانش حدیث‌شناسی و احاطه وی به دیدگاه‌های صحابه و تابعان و مبانی اجتهاد و قیاس.<ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۶.</ref> با وفات او، شاگردان فراوانش به ترویج حدیث‌ها و دیدگاه‌های وی پرداختند. نام این شاگردان در احصاء ابو الحجاج مزی (م.۷۴۲ق.) یاد شده است.<ref>تهذیب الکمال، ج۱، ص۴۴۰-۴۴۲.</ref>
 
ابن حنبل از اظهار رأی خودداری می‌کرد؛ اما آرای وی را فرزندان و شاگردانش گرد آوردند. به ‌گزارش ابن قیم (م.۷۵۱ق.)، احمد بن محمد خلال (م.۳۱۱ق.) مجموعه آرای وی را در ۲۰ کتابچه گرد آورد.<ref>اعلام الموقعین، ج۱، ص۲۸. </ref> کتاب خلال، بنیان مذهب حنبلی قرار گرفت. عمر بن حسین خرقی (م.۳۳۴ق.) کتاب فقهی مختصری افزون بر ۲۳۰۰ مسئله تحریر کرد که به دست ابویعلی، ابن حامد و موفق الدین مقدسی (م.۶۲۰ق.) با کتاب المغنی و نیز به دست برخی دانشوران دیگر شرح شد. عبدالعزیز بن جعفر (م.۲۶۳ق.) با نگاشتن الشافی و التنبیه بر غنای فقهی کتاب خلال افزود.<ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۲۴. </ref> در میان نویسندگان فقه حنبلی، موفق الدین مقدسی (م.۶۲۰ق.) به نگارش المقنع، الکافی، الانصاف و العمده همت گماشت. کتاب المقنع وی به‌ دست ابن قدامه مقدسی (م.۶۸۲ق.) در الشرح الکبیر و نیز ابن مفلح مقدسی (م.۸۰۳ق.) در المبدع، شرح شد و محمد بن أبی‌الفتح (م.۷۰۹ق.) در کتاب المطلع علی ابواب المقنع آن را تلخیص کرد. ابن تیمیه نیز شرحی بر عمده وی نگاشت. عبدالسلام بن عبدالله بن‌ تیمیه (م.۶۵۲ق.) المحرر فی الفقه را به رشته تحریر درآورد و محمد بن مفلح مقدسی(م.۷۶۳ق.) الفروع را در فقه حنبلی نگاشت. موسی بن احمد حجاوی (م.۹۶۸ق.) تألیفاتی در فقه پدید آورد. کتاب الاقناع وی به دست محمد بن صالح عثیمین (م.۱۴۲۱ق.) از پیشوایان معاصر سلفیه تلخیص شد و کتاب زاد المستنقع فی اختصار المقنع از همو نیز به دست دانشمندانی چون محمد بن محمد شنقیطی (م.۱۱۸۶ق.)، فیصل بن عبدالعزیز (م.۱۳۷۶ق.)، محمد بن صالح عثیمین (م.۱۴۲۱ق.) با الشرح الممتع و نیز حمد بن عبدالله بن حمد شرح گشت. همچنین منصور بن یونس (م.۱۰۵۱ق.) شرح منتهی الارادات را به رشته تحریر درآورد و علی بن محمد بعلی با نگارش الاختیارات الفقهیه دیدگاه‌های فقهی ابن تیمیه را که بر پایه اجتهاد خود از مکتب فقهی ابن حنبل برگزیده بود، گرد آورد.
 
نیز افرادی چون عبدالله بن احمد (م.۲۹۰ق.)، محمد بن اسماعیل بخاری (۱۹۴ـ۲۵۶ق.)، ابراهیم بن یعقوب جوزجانی (م.۲۵۹ق.)، ابوبکر أثرم (م.۲۶۱ق.)، احمد بن عبدالله عجلی (م.۲۶۱ق.)، ابوداود سجستانی (۲۰۲ـ۲۷۵ق.)، ابوزرعه دمشقی (م.۲۸۰ق.)، ابوعبید آجری، ابوحاتم رازی (۱۹۵ـ۲۷۷ق.)، نسائی (۲۱۵ـ۳۰۳ق.)، محمد بن عمرو عُقَیلی (م.۳۲۲ق.)، ابن ابی‌حاتم (م.۳۲۷ق.)، ابن حبان بستی (م۳۵۴ق.)، عبدالله بن عدی (۲۷۷ـ۳۶۵ق.)، ابویعلی خلیلی (م.۴۴۶ق.)، و خطیب بغدادی (م.۴۶۳ق.) در قالب سؤالات، علل حدیث، تاریخ، و جرح و تعدیل یا تراجم، به گردآوری دیدگاه‌های رجالی وی همت گماردند.
 
گرایش اعتقادی احمد که مبتنی بر فهم ساختارمند حدیث‌ بود، دستخوش قرائت‌های گوناگون شد. ابوالحسن اشعری (۲۶۰ـ۳۲۴ق.) بنیان‌گذار مکتب کلامی، دیدگاه‌های خود را به ابن حنبل نسبت داد و خود را اهل حدیث خواند.<ref>الابانه، ج۱، ص۲۰. </ref> با ظهور محمد بن حسن بربهاری (م.۳۶۲ق.) گرایش تشبیه به‌اندیشه کلامی ابن حنبل نسبت یافت.<ref>البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۵۰؛ قس: الانساب، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲۴، ص۳۰.</ref> تفکر تشبیه با تقریر کتاب طبقات الحنابله به دست ابن ابی‌یعلی حنبلی (م.۵۲۶ق.) در میان حنبلیان رسمیت گرفت. نویسنده با استناد به روایتی مرسل از ابوالعباس اصطخری (م.۳۳۶ق.) درباره عقیده ابن حنبل، خداوند را بر عرشی نشاند که بر آب است و بالاتر از آسمان هفتم جای گرفته و چند سالی تا زمین فاصله دارد. او معیت خدا با آدمی را به معنای دانش وی به احوال انسان دانست و خدا را عالم‌تر از دیگران به قلمرو خویش خواند. از دید او، خداوند می‌جنبد، می‌خندد و هر شب به آسمان دنیا نزول اجلال می‌کند. خدا آدمی را بر صورت خویش آفریده؛ آسمان و زمین را به کف گرفته؛ در روز قیامت پای خود را در آتش می‌نهد.<ref>العقیده، ص۷۸-۷۹.</ref> این تقریر با اعتراض معاصران وی روبه‌رو شد تا جایی که او را پایهگذار اندیشه تشبیه در میان حنبلیان خواندند.<ref>الوافی بالوفیات، ج۳، ص۸.</ref>
 
از دیدگاه ذهبی (م.۷۴۸ق.) وی به علل و رجال حدیث ناآگاه بوده و به حدیث‌های واهی بسیار در اصول و فروع استناد کرده است.<ref>الوافی بالوفیات، ج۳، ص۸.</ref> از دیدگاه ابن عساکر (م.۵۷۱ق.) همین قرائت سبب پدید آمدن طیف حدیثگرای افراطی در میان حنبلیان شد.<ref>تبیین کذب المفتری، ص۱۶۳. </ref>
 
حنبلیان، بر خلاف دیگر مذاهب، نتوانستند از جمعیتی انبوه برخوردار شوند. ابن خلدون دوری این مذهب از اجتهاد را دلیل استقبال اندک مقلّدان می‌داند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۶. </ref> ولی ابن بدران این علت را در عزلت‌گزینی و زهدگرایی هواداران این مکتب می‌جوید<ref>المدخل الی مذهب الامام احمد، ج۱، ص۱۱۰. </ref>، چنان‌که استقبال حجاز از رهاورد فکری ابن حنبل به علت سادگی مظاهر تمدن در آن سرزمین دانسته شده است.<ref>نک: تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۸. </ref> به روایت ابن خلدون (م.۸۰۸ق.) تا پیش از حمله تاتارها به بغداد در سال ۶۱۶ق. بیشتر حنبلیان در این شهر و شام اقامت داشتند و گاه ستیز‌هایی میان آن‌ها و شیعیان درمی‌گرفت. آنان سپس در شام تمرکز گزیدند.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۵۶۶. </ref>


بر پایه‌ گزارشی، ارقم می‌خواست به زیارت بیت‌ المقدس رود؛ اما چون از پیامبر(ص) شنید که یک رکعت نماز در مسجدالنبی، از 1000 رکعت در مساجد دیگر، جز مسجدالحرام، بهتر است، از رفتن به قدس منصرف شد.<ref>اسد الغابه، ج1، ص74.</ref> وی از راویان حدیث پیامبر(ص) بوده است.<ref>مسند احمد، ج1، ص417؛ الآحاد و المثانی، ج2، ص19.</ref>
ابن تیمیه حرانی در شام نقشی مهم در تحکیم این حرکت ایفا کرد و با تألیف کتاب منهاج السنه بسیاری از مناقب علی(ع) را از جمله افزوده‌های ابوبکر قطیعی دانست. وی با زیارت قبور به قصد توسل سخت مخالفت ورزید<ref>رفع الملام عن الائمة الاعلام، ص۷۰؛ اقتضاء الصراط المستقیم، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref> و کتاب الجواب الباهر فی زوّار المقابر و زیارة القبور و الاستنجاد بالمقبور را در این زمینه نگاشت.


ارقم پس از رحلت پیامبر(ص) تا دهه50 ق. زنده بود. در منابع،‌گزارشی از نقش سیاسی و اجتماعی او در این دوره به چشم نمی‌خورد. درگذشت وی را به سال 53 ق. به سن 83 سالگی<ref>تاریخ الاسلام، ج4، ص173؛ سبل الهدی، ج11، ص377.</ref> و نیز به سال 55 ق.<ref>الطبقات، ج3، ص185؛ انساب الاشراف، ج10، ص215؛ تاریخ طبری، ج11، ص519. </ref> در 85<ref>البدایة و النهایه، ج5، ص363؛ الاصابه، ج1، ص198.</ref> یا 87 سالگی<ref>المنتظم، ج5، ص281.</ref> در مدینه‌ گزارش کرده‌اند. گویند: بر پایه وصیت او، سعد بن ابی‌وقاص بر پیکرش نماز‌ گزارد و او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند.<ref>اسد الغابه، ج1، ص60.</ref> خبری نیز از ابونعیم روایت شده که ارقم در روز وفات ابوبکر به سال 13 ق. درگذشته است. اما صاحبان شرح‌حال‌نامه‌ها این گزارش را نپذیرفته‌اند.<ref>الاستیعاب، ج1، ص132؛ اسد الغابه، ج1، ص60؛ الاصابه، ج1، ص198.</ref> ابن حجر احتمال داده است در این سال پدر او درگذشته باشد.<ref>الاصابه، ج1، ص198.</ref>
حرکت ابن تیمیه این بار نیز با عنوان حنبلی‌گری به دست محمد بن عبدالوهاب (۱۱۱۵ـ۱۲۰۶ق.) رهبر حرکت سلفی وهابیت حجاز کامل شد. وی دعوت خود را در سال ۱۱۴۳ق. آغاز کرد و پس از تجربه‌ای ناموفق در عیینه نجد، به سال ۱۱۵۷ق. راهی درعیه شد. افکار وی با استقبال حکمران درعیه، محمد بن سعود (م.۱۱۷۹ق.) روبه‌رو گشت و او توانست به پشتوانه فتاوی ابن تیمیه، قلمروی گسترده شامل شرق شبه جزیره، صحرای نجد، حجاز، و بخشی از یمن را تصرف کند.<ref>الاعلام، ج۶، ص۲۵۷. </ref> حرکت محمد بن عبدالوهاب همچون جمال الدین قاسمی (م.۱۳۳۲ق.) در شام و مودودی در هند، در شمار حرکت‌های سلفی به شمار می‌رود، با این تفاوت که ستیزی عقیدتی و میان‌مذهبی خوانده شده که برخلاف این‌گونه نهضت‌ها، از مدل سلفی تنویری بر پایه وحدت جامعه اسلامی در برابر استعمار غرب پیروی نمی‌کند.<ref>السلفیة بین اهل السنة و الامامیه، ص۴۲-۴۳. </ref>


ارقم دو پسر به نام‌های عبیدالله و عثمان از کنیزش داشت که بیشتر ‌گزارش‌های مربوط به ارقم از طریق آن دو رسیده است. سه دختر نیز از وی به نام‌های امیمه و مریم از هند دختر عبدالله بن حارث اسدی و صفیه از کنیزش بر جای ماند.<ref>الطبقات، ج3، ص183؛ انساب الاشراف، ج10، ص215.</ref> نسل ارقم از پسرش عثمان ادامه یافت.<ref>الطبقات، ج3، ص183.</ref>
==پانویس==
{{پانویس}}
 
==منابع==
{{منابع}}
{{دانشنامه
| آدرس =
| عنوان =
نویسنده = سید محسن کاظمی
}}
 
* '''آثار البلاد و اخبار العباد''': زکریا بن محمد القزوینی (م.۶۸۲ق.)، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۳ش
* '''الابانة عن اصول الدیانه''': ابوالحسن الاشعری (م.۳۲۴ق.)، به کوشش فوقیه حسین، قاهره،‌دار الانصار، ۱۳۹۷ق
* '''اسد الغابه''': ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۹ق
* '''اصول السنه''': احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، عربستان،‌دار المنار، ۱۴۱۱ق
* '''اضواء علی السنة المحمدیه''': محمود ابوریه (م.۱۳۸۵ق.)، قم، البطحاء
* '''الاعلام''': الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت،‌دار العلم للملایین، ۱۹۸۰م
* '''اعلام الموقعین''': ابن قیم الجوزیه (م.۷۵۱ق.)، به کوشش طه عبدالرئوف، بیروت،‌دار الجیل، ۱۹۷۳م
* '''اقتضاء الصراط المستقیم''': ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش محمد حامد فقهی، قاهره، چاپخانه السنة المحمدیه، ۱۳۶۹ق
* '''الانساب''': عبدالکریم السمعانی (م.۵۶۲ق.)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق
* '''البدء و التاریخ''': المطهر المقدسی (م.۳۵۵ق.)، بورسعید، مکتبة الثقافة الدینیه
* '''البدایة و النهایه''': ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف
* '''تاریخ ابن خلدون''': ابن خلدون (م.۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۸ق
* '''تاریخ ابن معین''': یحیی بن معین (م.۲۳۳ق.)، به کوشش احمد محمد، مکه، مرکز البحث العلمی، ۱۳۹۹ق
* '''تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت،‌دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
* '''تاریخ بخارا''': محمد بن جعفر نرشخی (م.۳۴۸ق.)، ترجمه''': القباوی، تلخیص محمد بن زفر، به کوشش مدرس رضوی، تهران، توس، ۱۳۶۳ش
* '''تاریخ بغداد''': الخطیب البغدادی (م.۴۶۳ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
* '''التاریخ الصغیر''': البخاری (م.۲۵۶ق.)، به کوشش محمود ابراهیم، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
* '''تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)''': الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی
* '''التاریخ الکبیر''': البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۷ق
* '''تاریخ مختصر الدول''': غریغوریوس الملطی ابن العبری (م.۶۸۵ق.)، به کوشش الیسوعی، بیروت،‌دار الشرق، ۱۹۹۲م
* '''تاریخ الیعقوبی''': احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت،‌دار صادر، ۱۴۱۵ق
* '''تبیین کذب المفتری''': ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، بیروت،‌دار الکتاب العربی، ۱۴۰۴ق
* '''تجارب الامم''': ابوعلی مسکویه (م.۴۲۱ق.)، به کوشش امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش
* '''التعدیل و التجریح''': سلیمان بن خلف (م.۴۷۴ق.)، به کوشش البزار، مراکش، وزارة الاوقاف
* '''تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان)''': الثعلبی (م.۴۲۷ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق
* '''تلبیس ابلیس''': عبدالرحمن ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش جمیلی، بیروت،‌دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق
* '''تهذیب الاسماء و اللغات''': النووی (م.۶۷۶ق.)، بیروت،‌دار الکتب العلمیه
* '''تهذیب التهذیب''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۴ق
* '''تهذیب الکمال''': المزی (م.۷۴۲ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق
* '''الثقات''': ابن حبان (م.۳۵۴ق.)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق
* '''جامع العلوم و الحکم''': عبدالرحمن بن رجب، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۰۸ق
* '''الجرح و التعدیل''': ابن ابی‌حاتم الرازی (م.۳۲۷ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۳۷۲ق
* '''جمهرة انساب العرب''': ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* '''خصائص مسند الامام احمد''': محمد بن عمر المدینی (م.۵۸۱ق.)، ریاض، مکتبة التوبه، ۱۴۱۰ق
* '''دَرْءُ تعارض العقل و النقل''': ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش محمد رشاد، ریاض،‌دار الکنوز الادبیه، ۱۳۹۱ق
* '''رجال الطوسی''': الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش قیومی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق
* '''الرد علی الزنادقة و الجهمیه''': احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، به کوشش محمد راشد، قاهره، المطبعة السلفیه، ۱۳۹۳ق
* '''رفع الملام عن الائمة الاعلام''': ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، ریاض، الرئاسة العامة للادارات العلمیه، ۱۴۰۳ق
* '''السلفیة بین اهل السنة و الامامیه''': سید محمد کثیری، بیروت، غدیر، ۱۴۱۸ق
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* '''شذرات الذهب''': عبدالحی بن العماد (م.۱۰۸۹ق.)، به کوشش الارنؤوط، بیروت،‌دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق
* '''شواهد التنزیل''': الحاکم الحسکانی (م.۵۰۶ق.)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق
* '''صفة الصفوه''': ابن الجوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۳۹۹ق
* '''الصواعق المرسله''': ابن قیم الجوزیه (م.۷۵۱ق.)، به کوشش علی بن محمد، ریاض،‌دار العاصمه، ۱۴۱۸ق
* '''طبقات الحنابله''': محمد ابن ابی‌یعلی (م.۵۲۶ق.)، بیروت،‌دار المعرفه
* '''طبقات الفقهاء''': ابواسحاق شیرازی (م.۴۷۶ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت،‌دار الرائد العربی، ۱۹۷۰م
* '''الطبقات الکبری''': ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
* '''الطرائف''': ابن طاوس (م.۶۶۴ق.)، قم، مطبعة الخیام، ۱۳۹۹ق
* '''العقیده''': روایت ابی‌بکر خلاد از احمد بن حنبل، به کوشش عبدالعزیز السیروان، دمشق،‌دار قتیبه، ۱۴۰۸ق
* '''العلل و معرفة الرجال''': احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، به کوشش وصی الله محمد عباس، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۸ق
* '''الفتوح''': ابن اعثم الکوفی (م.۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،‌دار الاضواء، ۱۴۱۱ق
* '''فضائل الصحابه''': احمد بن حنبل
* '''م.۲۴۱ق.)، به کوشش وصی الله محمد عباس، بیروت، الرساله، ۱۴۰۳ق
* '''الفقه علی المذاهب الاربعه''': عبدالرحمن الجزیری (م.۱۳۶۰ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ق
* '''القول المسدد فی الذب عن المسند للامام احمد''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، قاهره، مکتبة ابن تیمیه، ۱۴۰۱ق
* '''کتاب السنه''': احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، به کوشش محمد سعید قحطانی، دمام،‌دار ابن قیم، ۱۴۰۶ق
* '''الکامل فی التاریخ''': ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت،‌دار صادر، ۱۳۸۵ق
* '''لوامع الانوار البهیه''': محمد بن احمد السفارینی (م.۱۱۸۸ق.)، دمشق، الخافقین، ۱۴۰۲ق
* '''متن الخرقی علی مذهب احمد بن حنبل''': عمر بن الحسین خرقی (م.۳۳۴ق.)،‌دار الصحابة للتراث، ۱۴۱۳ق
* '''مجموع الفتاوی ابن تیمیه''': ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش الباز و الجزار،‌دار الوفاء، ۱۴۲۶ق
* '''المحرر فی الفقه علی مذهب احمد بن حنبل''': عبدالسلام بن عبدالله بن الخضر (م.۶۵۲ق.)، ریاض، مکتبة المعارف، ۱۴۰۴ق
* '''المدخل الی مذهب الامام احمد بن حنبل''': عبدالقادر بن بدران (م.۱۳۴۶ق.)، به کوشش عبدالله بن عبدالمحسن، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق
* '''مروج الذهب''': المسعودی (م.۳۴۶ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم،‌دار الهجره، ۱۴۰۹ق
* '''مسائل الامام احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه''': اسحاق بن منصور المروزی (م.۲۵۱ق.)، مدینه، عمادة البحث العلمی، ۱۴۲۵ق
* '''معجم البلدان''': یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت،‌دار صادر، ۱۹۹۵م
* '''معجم المؤلفین''': عمر کحّاله، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی ـ مکتبة المثنی
* '''معرفة الثقات''': العجلی (م.۲۶۱ق.)، مدینه، مکتبة الدار، ۱۴۰۵ق
* '''المعرفة و التاریخ''': الفسوی (م.۲۷۷ق.)، به کوشش اکرم الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق
* '''المغنی''': عبدالله بن قدامه (م.۶۲۰ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۵ق
* '''الملل و النحل''': الشهرستانی (م.۵۴۸ق.)، به کوشش سید کیلانی، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۳۹۵ق
* '''المنتظم''': ابن الجوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق
* '''منهاج السنة النبویه''': ابن تیمیه (م.۷۲۸ق.)، به کوشش محمد رشاد، قرطبه، ۱۴۰۶ق
* '''الموضوعات''': ابن الجوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش عبدالرحمن مدینه، المکتبة السلفیه، ۱۳۸۶ق
* '''میزان الاعتدال فی نقد الرجال''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۳۸۲ق
* '''الوافی بالوفیات''': الصفدی (م.۷۶۴ق.)، به کوشش الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق
* '''وفیات الاعیان''': ابن خلکان (م.۶۸۱ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت،‌دار صادر.
* The Encyclopaedia of Islam, Brill Academic Publishers, 2003.
{{پایان}}
 
==پانویس==
{{پانویس}}
 
== مقاله بعدی ==
 
==پانویس==
{{پانویس}}


==پانویس==
==پانویس==
خط ۲۲: خط ۲۲۳:
  | آدرس =  
  | آدرس =  
  | عنوان =  
  | عنوان =  
  | نویسنده = محمد حسین الهی‌زاده
  | نویسنده = ابراهیم احمدیان
}}
}}
* '''الاعلان بالتوبیخ''': شمس الدین السخاوی (م.۹۰۲ق.)، به کوشش فرانس روزنتال، بیروت، دار الکتب العلمیه
* '''تذکرة الحفّاظ''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی
* '''دائرة المعارف بزرگ اسلامی''': زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* '''طبقات الحفاظ''': السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۸۳م
* '''لسان المیزان''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۰ق
* '''معجم ما الف عن مکه''': عبدالعزیز سنیدی، ریاض، مکتبة الملک فهد، ۱۴۲۰ق.
{{پایان}}
== مقاله بعدی ==
اخبار مکه عبدری:  اخبار دار الهجره
اخبار مکه فاکهی: کتابی کهن در تاریخ محلی مکه، نوشته محمد بن اسحاق بن عباس فاکهی مکی
ابن ندیم از این کتاب با عنوان کتاب مکة و اخبارها فی الجاهلیة و الاسلام یاد کرده است.<ref>نک: الفهرست، ص۱۲۲.</ref> اما بیشتر منابع نام کتاب را به اخبار مکه<ref>العقد الثمین، ج۱، ص۴۱۰-۴۱۱؛ الاصابه، ج۱، ص۱۷۸، ۲۶۵؛ ج۲، ص۴۷۸؛ ج۵، ص۲۸۵؛ ج۸، ص۴۸۰؛ کشف الظنون، ج۱، ص۳۰۶.</ref> و کتاب مکه<ref>المنمق، ص۲۵۸؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۵۴؛ ج۷، ص۱۳۲؛ معجم البلدان، ج۱، ص۲۹۸، ۳۰۲.</ref> خلاصه کرده‌اند. نسخه چاپی کتاب، عنوان اخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه را بر خود دارد. نویسنده از محدّثان، سیره‌نویسان و تاریخ‌نگاران شافعی سده سوم ق. است که در مکه سکونت داشته است. تولد او را میان سال‌های ۲۱۵ تا ۲۲۰ق.<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ص۱۱.</ref> و وفاتش را میان سال‌های ۲۷۲ تا ۲۷۹ق. تخمین زده‌اند.<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ص۳۲؛ مجلة العرب، ج۸، ص۸۰۱-۸۱۵، «مکه و اخبارها».</ref> شرح‌ حالنگاران، از زندگی او ننوشته‌اند<ref>نک: العقد الثمین، ج۱، ص۴۱۰-۴۱۱.</ref> و تنها در رجال سند روایت‌ها از او یاد کرده یا هنگام شرح حال آنان، او را در شمار شاگردان یا استادان آورده‌اند.<ref>نک: الانساب، ج۴، ص۲۳۵؛ الاکمال، ج۶، ص۳۶۰؛ ج۷، ص۲۴۴؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۸.</ref> بسیاری از دانسته‌ها درباره فاکهی، برگرفته از آگاهی‌ها و نشانه‌های موجود در تنها اثر در دسترس او اخبار مکه است. مصحح کتاب بر پایه همین نشانه‌ها، سال تولد و وفات او را تخمین زده است.<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۳۲.</ref>
دانشوران اهل سنت درباره ثقه بودن فاکهی گفت‌وگو نکرده‌اند؛ ولی‌گونه برخورد آنان با او همانند افراد ثقه است و بسیار از او گزارش نموده‌اند. فاکهی در مکه زاده شد و رشد کرد و نزد دانشوران آن سرزمین و نیز عالمان دیگر که به قصد حج بدان جا رفت و آمد داشتند، حدیث شنید.<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۱۱-۱۲.</ref> بخشی از ‌گزارش‌ها و وصف‌های کتاب که از خود او است، نشان می‌دهد که فاکهی در مکه از منزلت والای اجتماعی برخودار بوده و نزد دانشوران و حکمرانان آن سرزمین جایگاهی ویژه داشته است؛ زیرا دستیابی به چنین آگاهی‌هایی تنها از افراد صاحب نفوذ برمی‌آید.<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۴۷۶-۴۷۷.</ref> وی از ۲۳۱ تن روایت کرده که در میان آنان مشایخی سرشناس به چشم می‌خورند؛ همچون: محمد بن اسماعیل بخاری، مسلم بن حجاج، ابوحاتم رازی، ابوزرعه جرجانی، احمد بن حمید صیدلانی و ابراهیم بن یعقوب جوزجانی. مصحح کتاب او در این زمینه به تفصیل سخن گفته و نام این کسان را همراه خلاصه‌ای از شرح حال و آثارشان در مقدمه نگاشته است.<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۱۴.</ref> برخی از این مشایخ ساکن مکه نبوده‌اند و فاکهی آنان را به مناسبتی در آن شهر دیده<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۲۸۳.</ref> یا برای استماع حدیث به سرزمین آنان رفته است. برای نمونه در بغداد از احمد بن عبدالجبار عطاردی<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۸.</ref>، در کوفه از اسماعیل بن محمد احمسی<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۱۳۴.</ref>، در صنعا از محمد بن علی نجار و ابراهیم بن احمد یمانی<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۱۳۴-۱۳۵؛ ج۴، ص۲۸۳.</ref> و در حرَض یمن از احمد بن صالح و علی بن منذر<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۳۵۸-۳۶۰، ۳۷۰.</ref> حدیث شنیده است. گروهی از دانشوران مکه نزد فاکهی دانش آموخته‌اند. از جمله آن‌ها فرزندش ابومحمد عبدالله (م.۳۵۰ق.) است که از مشایخ حدیث شافعیان به شمار می‌رفته و در منابع روایی اهل سنت، از او فراوان یاد و گزارش کرده‌اند.<ref>نک: السنن الکبری، ج۱، ص۲۸، ۳۹۸، ۴۰۹، ۴۳۱، ۴۳۸؛ سنن الدارقطنی، ج۱، ص۳۷؛ معرفة علوم الحدیث، ص۸۷، ۱۸۶.</ref>
اهمیت کتاب: اخبار مکه فاکهی همواره از منابع مهم تاریخنگاران و سیره‌نویسان بوده است و به لحاظ قدمت پس از اخبار مکه ابوالولید ازرقی (م. حدود۲۵۰ق.) جای دارد. پیش از ازرقی و فاکهی، کسانی دیگر نیز آثاری درباره مکه نگاشته‌اند؛ اما آثارشان از میان رفته است.<ref>نک: الفهرست، ص۱۲۴-۱۲۵؛ اخبار مکه، ازرقی، ص۱۰؛ دائرة ‌المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ص۳۷، «ازرقی».</ref>
در اخبار مکه نمایی از پیشینه مذهبی، اجتماعی، سیاسی، قضایی، ادبی، معماری و عمرانی مردم مکه از آغاز تا روزگار زندگانی نویسنده آمده است. بسیاری از منابع مکتوب تاریخی و نیز روایی، تفسیری و فقهی وامدار این کتاب‌ هستند. نویسندگان این آثار، به ‌گزارش‌های فاکهی استناد جسته یا بخش‌هایی از کتاب او را گزارش کرده‌اند. شماری از این آثار عبارتند از: الاستیعاب نوشته ابوعمر بن عبدالبرّ القرطبی (م.۴۶۳ق.)، معجم ما استعجم نوشته ابوعبید بکری (م.۴۸۷ق.)، معجم البلدان نوشته یاقوت حموی (م.۶۲۶ق.)، العقد الثمین و نیز شفاءالغرام بأخبار البلد الحرام نوشته تقی الدین محمد بن احمد فأسی<ref>نک: شفاء الغرام، ج۱، ص۲۳؛ العقد الثمین، ج۱، ص۱۸-۱۹.</ref> (م.۸۳۲ق.)، فتح الباری، الاصابه، تهذیب التهذیب و تغلیق التعلیق نوشته ابن حجر عسقلانی (م.۸۵۲ق.)، الدر المنثور، تاریخ الخلفاء و الجامع الکبیر نوشته جلال الدین سیوطی<ref>نک: اخبار مکه، ازرقی، ص۳۵-۳۹.</ref> (م.۹۱۱ق.).
کتاب فاکهی در مقایسه با کتاب ازرقی که هم‌روزگار او بوده است، مباحث و موضوعات و جزئیات دقیق بیشتری دارد.<ref>نک: العقد الثمین، ج۱، ص۴۱۱؛ اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۵۱.</ref> آن چه امروز از اخبار مکه فاکهی در دست است، تنها نیمه دوم آن است. همین نیمه‌ موجود به ۴۲۵ موضوع و مسئله می‌پردازد و نزدیک به ۳۰۰۰ ‌گزارش دارد.<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۳۳.</ref>
محمد بن احمد فأسی و برخی دیگر این کتاب را بسیار مفید و برتر از اخبار مکه ازرقی و کفایت‌بخش از آن خوانده و به درستی بر این باورند که در این اثر مطالب بسیار هست که در کتاب ازرقی نیست.<ref>العقد الثمین، ج۱، ص۴۱۱؛ مجلة العرب، ج۲۴، ص۲۹۷، «تاریخ جزیرة العرب».</ref> کتاب فاکهی به لحاظ فقهی نیز غنای بیشتری دارد و به گونه‌ای گسترده‌تر به فقه حج پرداخته است.<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۴۷-۴۸.</ref> روایت‌های کتاب فاکهی نیز همانند کتاب ازرقی با سلسله سند همراه است. البته اسناد فاکهی تنوع و فراوانی بیشتر دارد؛ زیرا بسیاری از اسناد کتاب ازرقی به جدش می‌رسد و تنها از یک طریق است، اما طرق و مشایخ روایت‌های فاکهی پرشمارند. به نظر می‌رسد فاکهی ظرافت‌های دانش حدیث را بیشتر مراعات کرده است. او چگونگی دریافت حدیث را نیز به دقت برشمرده است. برای مثال اگر حدیث را از جایی شنیده یا برگرفته و به شیخ حدیث عرضه کرده، خواننده را از آن آگاه نموده<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۱۶۰.</ref> و اگر خود، حدیث را شنیده، به آن تصریح کرده است.<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۲۲۲.</ref> گاه جای شنیدن حدیث را معرفی کرده<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۱۳۴-۱۳۵.</ref> و گاه تصحیفی را که به سند یا متن حدیث راه یافته، بازشناخته و به خواننده یادآور گشته است.<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۳۴؛ ج۴، ص۳۰.</ref> او روایت‌ها را به ترتیب میزان اعتبار صاحبان آن‌ها چیده و معمولا حدیث پیامبر(ص) را پیش از دیگر روایت‌ها جای داده است.
برخی منابع مکتوبِ کتاب فاکهی، اکنون در دسترس نیستند و بخش عمده آن‌ها تنها به واسطه گزارش‌های او محفوظ مانده است. مصحح در مقدمه کتاب، از این منابع و موضوع آن‌ها یاد کرده و اخباری را نشان داده که تنها فاکهی گزارش نموده و بدین طریق آن‌ها را از نابودی رهانیده است. از آن جمله است برخی منابع در موضوع مکه؛ همانند آثاری از محمد بن عمر واقدی (۱۳۰ـ۲۰۷ق.) و زبیر بن بکار (۱۷۲ـ۲۵۶ق.) و نیز منابعی در حدیث و سیره و شعر و ادب.<ref>نک: اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۳۴-۳۵، ۵۰.</ref>
محتوا: بنای کتاب فاکهی بر گزارش اخبار و آثار است. او ادله دیدگاه‌ها را برمی‌شمرد و گزینش و داوری را بر عهده خواننده میگذارد. این ویژگی به ویژه در مباحث فقهی حج، از قبیل احرام، طواف، سعی و وقوف در عرفات آشکار است.
محتوا و ترتیب مباحث در کتاب فاکهی بسیار همانند اخبار مکه ازرقی است. با وجود این، فاکهی از آن کتاب یاد نکرده است. وی سال‌ها پس از ازرقی زنده بوده و کتاب ازرقی در آن روزگار در مکه شهرت داشته است. بدین روی، نمی‌توان اقتباس فاکهی از کتاب ازرقی را نادیده انگاشت.<ref>مجلة العرب، ج۲۴، ص۲۹۷، «تاریخ جزیرة العرب».</ref> البته او از جدّ ابوالولید ازرقی، احمد بن محمد ازرقی<ref>نک: الاکمال، ج۱، ص۱۵۲؛ التاریخ الصغیر، ج۲، ص۲۹۷.</ref> (م. حدود۲۱۷/۲۲۲ق.)<ref>نک: العقد الثمین، ج۳، ص۱۷۷.</ref> که بر پایه یک دیدگاه، صاحب اصلی کتاب اخبار مکه ازرقی است<ref>نک: اخبار مکه، ازرقی، ص۱۶؛ اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۵۲.</ref>، با واسطه کسانی جز نواده‌اش روایت کرده است. (نک: ج۱، ص۳۵۹؛ ج۳، ص۲۷۷؛ ج۴، ص۱۲۷) مصحّح اخبار مکه فاکهی با ادله‌ای احتمال می‌دهد فاکهی و ابوالولید ازرقی، هر دو، از منبع یا منابعی مشترک بهره و الگو گرفته‌اند. همچنین وی بر این باور است که فاکهی از آن رو که کتاب ازرقی را ناقص می‌دانسته، به تألیف کتاب خود دست زده است. (ج۱، ص۵۱ـ۵۴) وستنفلد، نخستین مصحّح کتاب، بر آن است که فاکهی از کتاب ازرقی بسیار گزارش نموده، گر چه از او یاد نکرده است.<ref>Die chonien der stadt Mekka, vol 2, p ⅺ.</ref>
از محتوای کتاب برمی‌آید که فاکهی برای گرد آوردن آگاهی‌هایش رنج بسیار برده است. او پاره‌ای از این آگاهی‌ها را خود فراهم کرده است. مثلاً مساحت برخی جاها و اندازه بعضی از چیزها را خود به دست آورده است. برای نمونه، بارها حجرالاسود را وجب کرده یا فاصله‌ میان حَجَر و زمین را با دست خود اندازه گرفته و روز و ساعت این کار را ثبت کرده است. نیز برخی فواصل میان جای‌های مکه و مسجدالحرام را با پای خود محاسبه کرده است. (ج۱، ص۱۳۵ ۱۳۶) اندازه‌گیری‌ها و آگاهی‌های دقیق و سودمند فاکهی در وصف مسجدالحرام، کعبه، صفا و مروه، عرفات، مزدلفه، و فاصله‌ میان آن‌ها و آگاهی‌های ارزشمند همانند آن، مصحح کتاب را به این پندار واداشته که این‌گونه آگاهی‌ها با همت و سرمایه حکومت وقت تهیه و در دفاتری ثبت ‌شده است و فاکهی و ازرقی از این دفاتر برای کتاب خود سود برده‌اند، بی‌آن که به منبع خویش اشاره کنند. (ج۱، ص۵۴)
با نگاه به منابعی که از نیمه گمشده این کتاب گزارش کرده‌اند، می‌توان حدس زد که این اثر درباره تاریخ و نسب‌شناسی قبایل و طوایف مکه و سیره نبوی بوده است. نمایی از فصل‌های نیمه موجود کتاب بدین قرار است:
۱. حجرالاسود و ویژگی‌های ظاهری، گذشته، و آداب زیارت و استلام آن. (ج۱، ص۸۱ـ۱۶۰)
۲. مُلْتَزَم، جایگاه معنوی آن و چگونگی دعا و تضرع در این مکان مقدس. (ج۱، ص۱۶۰ـ۱۸۶)
۳. کعبه، پیشینه آن، طواف، فضیلت طواف، برخی احکام فقهی طواف بر پایه مذهب نویسنده و آداب طواف در روزگاران پیش از اسلام. (ج۱، ص۱۸۶ـ۳۶۸)


الآحادو المثانی: الضحاک (م.287ق.)، به کوششاحمدالجوابره، دار الدرایه، 1411ق؛اخبار مکه: الازرقی (م.248ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، دار الثقافه، 1403ق؛الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.462ق.)، به کوشش علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.852ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛انساب الاشراف: البلاذری (م.279‌ق.)، به‌کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ‌1417‌ق؛ البدایة و النهایه: ابن کثیر (م 774 ق)، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م.748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1413ق؛تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1387ق؛تاریخمدینةدمشق‏:ابن عساکر (م.571ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1403ق؛سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م.942ق.)، به کوشش عادل عبدالموجود و علی معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م.‌748ق)، به‌کوشش الارنؤوط، بیروت، الرساله، 1413‌ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م.213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه؛الطبقات الکبری: ابن سعد(م.230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1410ق؛عیون الاثر: ابن سید الناس(م.734ق.)، به کوشش ابراهیم رمضان، بیروت، دار القلم، 1414ق؛المحبّر: ابن حبیب (م.245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛مسند احمد: احمد بن‌حنبل (م.‌241‌ق.)، بیروت، دار احیاء‌ التراث‌ العربی، 1415ق؛معرفة الصحابه: ابونعیم الاصفهانی (م.430ق.)، به کوشش العزازی، ریاض، دار الوطن للنشر، 1419ق؛المغازی: الواقدی (م.207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق؛المنتظم: ابن الجوزی (م.597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق.
۴. اهمیت و فضیلت حج، شرایط استطاعت، جایگاه معنوی حاجیان در پیشگاه الهی و برخی احکام اخلاقی و فقهی حج. (ج۱، ص۳۶۸ـ۴۳۸)


==ارکان حج==
۵. مقام ابراهیم(ع) و جایگاه معنوی، ویژگی‌ها و تغییرات ظاهری‌اش در دوره‌های تاریخی، تفسیر و‌شان نزول برخی آیات و روایتی درباره حضرت مهدی[. (ج۱، ص۴۴۰ـ۴۸۳)
ارکان حج:شماری از مناسک اصلی حج


واژه ارکان، جمع رکن به معنای تکیه‌گاهو بخش اساسی هر چیز است.<ref>النهایه، ج2، ص260؛ لسان العرب، ج13، ص186، «رکن».</ref> در فقهنیز به جزء اصلی هر کار رکن گفتهمی‌شود.<ref>مصطلحات الفقه، ص274؛ معجم المصطلحات، ج2، ص179.</ref>مقصود از ارکان حج در فقه امامی، آن بخش از مناسک حج است که ترک عمدی آن‌ها موجب بطلان حج می‌شود.<ref>السرائر، ج1، ص538؛ مسالک الافهام، ج2، ص275؛ الحدائق، ج15، ص65.</ref> ارکان حجکه در پاره‌ای منابع«فرض»خوانده شده<ref>التهذیب، ج5، ص283؛ حاشیة الصاوی، ج2، ص16.</ref> درفقه اهل سنت به گونه‌های مختلف تعریف شده است؛ از جمله: واجباتی از مناسک که ماهیت حج وابسته به آن‌ها است<ref>نهایة المحتاج، ج10، ص469.</ref>؛ واجباتی که تحلل (بیرون آمدن از احرام) به آن‌ها موکول شده است<ref>فتح العزیز، ج7، ص391-392.</ref>؛ مناسکی که ترک آن‌ها موجب فساد حج می‌گردد<ref>مغنی المحتاج، ج1، ص513.</ref>؛ و واجباتی که با کفاره جبران‌پذیر نیستند.<ref>حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref> گفتنی است که مقصود از رکن در نماز، بخشی از واجبات آن است که ترک عمدی و سهوی آن موجب بطلان نماز می‌شود.<ref>تذکرة الفقهاء، ج3، ص304؛ جامع المقاصد، ج2، ص200؛ جواهر الکلام، ج9، ص239.</ref> بر پایه فقه امامی،رکن به این مفهوم در باب حج تنها دربارهترک وقوفَین (انجام ندادن وقوف درعرفات و مشعر)صدق می‌کند که حتیترک سهوی آن‌ها نیز موجب بطلانحج است. ولی این مفهوم درباره دیگر ارکان حج صادق نیست.<ref>مسالک الافهام، ج2، ص275؛ مدارک الاحکام، ج7، ص241.</ref>بر پایه دیدگاه برخی از اهل سنت، تفاوت رکن در باب حج با رکن نماز آن است که تکرار رکن حج و افزودن برآن، جز در پاره‌ای موارد، حج را باطل نمی‌سازد.<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص211؛ بدائع الصنائع، ج2، ص127.</ref>
۶. چاه زمزم، فضیلت، نام‌ها، اوصاف، پیشینه تاریخی و نقش آن، و سقایت حج‌گزاران در ساختار سیاسی و اجتماعی و نظام قبیله‌ای. (ج۲، ص۵ـ۸۶)


شماره ارکان حج و مصادیق آن: درباره شماره ارکان حج میان فقیهان مذاهب گوناگون اسلامی اختلاف وجود دارد.به باور مشهور فقیهان امامی<ref>مسالک الافهام، ج2، ص226؛ کشف اللثام، ج5، ص20؛ جواهر الکلام، ج18، ص5.</ref> ارکان حج پنج تا و به باور مشهور شافعیان<ref>مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ فتح الوهاب، ج1، ص258.</ref> شش تا است. بر پایه نظر مشهور مالکیان<ref>ارشاد السالک، ج1، ص43؛ مواهب الجلیل، ج4، ص11.</ref> و بسیاری از حنبلیان<ref>شرح منتهی الارادات، ج1، ص596؛ دلیل الطالب، ج1، ص107.</ref>ارکان حج چهار مورد و به نظر مشهور حنفیان<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ بدائع الصنائع، ج2، ص125.</ref> دو مورد است. (← ادامه مقاله) تفصیل این دیدگاه‌ها درباره یکایک مناسکی که در منابع فقهی به منزله ارکان حج مطرح شده‌اند،بدین قرار است:
۷. مسجدالحرام، فضیلت، حدود و ویژگی‌های آن، اشیای موجود در آن، تغییرات این ساختمان در طول تاریخ، و مهم‌ترین احکام فقهی نماز‌گزاران، زائران و حاجیان.(ج۲، ص۸۶ـ۲۰۹)


1. احرام:به اجماع فقیهان امامی<ref>غنیة النزوع، ص154؛ جامع الخلاف، ص177.</ref> احرام از ارکان حج به شمار می‌رود.<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص314؛ السرائر، ج1، ص528؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص68.</ref> بیشتر فقیهان شافعی<ref>مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ تحفة المحتاج، ج4، ص145؛ اعانة الطالبین، ج2، ص341.</ref>، مالکی<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص20؛ ارشاد السالک، ص43.</ref> و حنبلی<ref>الانصاف، ج4، ص59.</ref> نیز بر خلاف حنفیان<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص390؛ بدائع الصنائع، ج1، ص467.</ref> احرام را از ارکان حج برشمرده‌اند.پشتوانه فقیهان اهل سنت<ref>الشرح الکبیر، ج3، ص503؛ حواشی الشروانی، ج4، ص146؛ کشاف القناع، ج2، ص604.</ref> حدیثِ نبوی «الأعمال بالنیات»<ref>صحیح البخاری، ج1، ص3؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1413؛ السنن الکبری، ج1، ص41، 215.</ref> است؛ زیرا مقصود از احرام را نیت انجام مناسک دانسته‌اند.<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص20؛ الانصاف، ج4، ص58؛ نهایة المحتاج، ج10، ص345.</ref>
۸. صفا و مروه و مساحت دقیق آن‌ها، سعی، تاریخ صفا و مروه، و برخی آداب و اندیشه‌های روزگار جاهلیت. (ج۲، ص۲۰۹ـ۲۴۶)


2. وقوف در عرفات:به اجماع فقیهان، وقوف در عرفات از ارکان حج است<ref>المجموع، ج8، ص103؛ المغنی، ج3، ص502؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص184.</ref>، هر چند درباره زمان وقوف اختلاف نظر وجود دارد. به باور فقیهان امامی<ref>الخلاف، ج2، ص337؛ غنیة النزوع، ص180-181؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص186.</ref>، شافعی<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص172؛ فتح العزیز، ج7، ص363؛ المجموع، ج8، ص101.</ref>، حنفی<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص405؛ بدائع الصنائع، ج2، ص125.</ref> و مالکی<ref>منح الجلیل، ج2، ص254؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص37.</ref>زمان این وقوف از ظهر روز عرفه آغاز می‌شود. اما حنبلیان آغاز آن را طلوع فجر روز عرفه می‌دانند.<ref>المغنی، ج3، ص433؛ دلیل الطالب، ج1، ص108؛ منار السبیل، ج1، ص257.</ref>به اتفاق فقیهان اهل سنت، پایان زمان وقوف، طلوع فجر روز عید قربان است.<ref>المغنی، ج3، ص433.</ref> ولی امامیان پایان آن را غروب روز عرفه دانسته و تنها در صورت اضطرار، طلوع فجر عید قربان را پایان آن شمرده‌اند.<ref>الکافی، حلبی، ص197؛ شرائع الاسلام، ج1، ص188؛ جواهر الکلام، ج19، ص35.</ref>
۹. حرم، حدود و نشانه‌ها و پیشینه تاریخی آن، نام‌های مکه، حکمرانان مکه، صحابیان درگذشته در آن سرزمین و بزرگان ساکن در آن دیار، رویداد‌های سیاسی مکه، رخدادهای دیگر مکه در روزگاران گذشته، سروده‌های شاعران در وصف مکه، متن خطبه‌های برخی بزرگان در مکه، و آداب و رسوم مکیان. (ج۲، ص۲۴۶ـ۳۸۷؛ ج۳، ص۱ـ۱۵۶)


به تصریح فقیهان امامی<ref>مسالک الافهام، ج2، ص275؛ جواهر الکلام، ج19، ص32؛ ریاض المسائل، ج6، ص361.</ref> و اهل سنت<ref>المجموع، ج8، ص103؛ التاج و الاکلیل، ج1، ص91.</ref>، برای تحقق رکن وقوف در عرفات، توقفدر همه زمان آن لازم نیست؛ بلکه با لحظه‌ای حضور در عرفات در بخشی از این هنگام یا توقفی کوتاه در آن<ref>نک: المجموع، ج8، ص103.</ref> رکن تحقق می‌یابد. البته بر پایه فقه مالکی، این رکن تنها با لحظه‌ای توقف در شب عید قربان محقق می‌شود و وقوف در روز عرفههر چند واجب است، رکن را محقق نمی‌سازد.<ref>حاشیة الدسوقی، ج2، ص37؛ حاشیة الصاوی، ج2، ص54؛ شرح مختصر خلیل، ج2، ص321.</ref>مهم‌ترین پشتوانه رکن بودن وقوف در عرفات،حدیثی نبوی است که همه حج را وقوف در عرفه خوانده است<ref>المجموع، ج8، ص93؛ المغنی، ج3، ص434؛ مدارک الاحکام، ج7، ص399.</ref>:«الحج عرفه<ref>مسند احمد، ج4، ص310؛ السنن الکبری، ج5، ص173؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1003.</ref>.»فقیهان امامی در این زمینه به حدیث‌هایی<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص463.</ref>استناد کرده‌اند که حج را در صورت ترک وقوف در عرفات منتفی دانسته‌اند.<ref>تذکرة الفقهاء، ج8، ص185؛ مدارک الاحکام، ج7، ص399؛ جواهر الکلام، ج19، ص32-33.</ref>
۱۰. چگونگی اداره مکه در جاهلیت و اسلام، حکمرانان وفات یافته در آن سرزمین و برخی کارهای آنان، قاضیان مکه، قبیله ثقیف، و این روایت از پیامبر اکرم(ص) : «هرکس مرا پس از مرگم زیارت کند، گویی در روزگار زندگانی‌ام دیدارم کرده است.» (روایت۱۹۱۸، ج۳، ص۱۵۷ـ۲۰۸)


3. وقوف در مشعر الحرام(مزدلفه):به باور همه فقیهان امامی<ref>السرائر، ج1، ص589؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص202.</ref>، وقوف در مشعر از ارکان حج است.<ref>الخلاف، ج2، ص342؛ جامع المقاصد، ج3، ص228؛ الروضة البهیه، ج2، ص277.</ref>از میان صحابیان وفقیهان متقدم نیز کسانی چون ابن عباس، نخعی و شعبی وقوف در مشعر را رکن می‌دانسته‌اند.<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص177.</ref> از فقیهان اهل سنت، جز اندکی از شافعیان<ref>نک: الحاوی الکبیر، ج4، ص177؛ فتح الباری، ج3، ص529.</ref> و ابن ماجشون<ref>حاشیة الدسوقی، ج2، ص21؛ مواهب الجلیل، ج4، ص12.</ref> از مالکیان، کسی آن را رکن نشمرده است.<ref>المغنی، ج3، ص441؛ الفقه الاسلامی، ج3، ص2233.</ref> برای اثبات رکن بودن وقوف در مشعر، برخی به آیه 198بقره/2 که حاجیان را پس از بازگشت از عرفات به ذکر الهی در مشعر الحرام فراخوانده، تمسک کرده‌اند.<ref>نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص111؛ بدایة المجتهد، ج1، ص280؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص202.</ref> اما پشتوانه اصلی فقیهان امامی، افزون بر اجماع،حدیث‌هایی هستند<ref>وسائل الشیعه، ج14، ص45.</ref> که ترکاین وقوف را به منزله از دست دادن حج قلمداد کرده‌اند.<ref>مدارک الاحکام، ج7، ص434؛ کشف اللثام، ج6، ص95؛ ریاض المسائل، ج6، ص388-389.</ref>
۱۱. «نخستین»های مکه، مثلاً نخستین کسی که بر منبر رفت. (ج۳، ص۲۰۸ـ۲۴۳)


4. طواف:از مناسک حج که همه فقیهان امامی<ref>تحریر الاحکام، ج2، ص5؛ جواهر الکلام، ج18، ص5؛ ریاض المسائل، ج6، ص389.</ref> و اهل سنت<ref>المجموع، ج8، ص220؛ مواهب الجلیل، ج4، ص12.</ref>به اصل رکن بودن آن باور دارند، طواف حج است که با تعابیری چون طواف افاضه<ref>المجموع، ج8، ص220؛ تذکرة الفقهاء، ج8، ص342؛ مواهب الجلیل، ج4، ص90.</ref>، طواف زیارت<ref>الکافی، حلبی، ص195؛ المجموع، ج8، ص220؛ منتهی المطلب، ج2، ص703.</ref> و طواف رکن<ref>صحیح مسلم، ج8، ص220؛ رسائل الشهید، ص235؛ تحفة الفقهاء، ج1، ص381.</ref> از آن یاد می‌شود. بر این اساس،دیگر اقسام طواف واجب مانند طواف تحیت، طواف وداع و طواف نساء رکن نیستند. حتی بر پایه دیدگاهی در فقه امامی<ref>براهین الحج، ج4، ص72.</ref> و نیز فقه حنفی<ref>حاشیة رد المحتار، ج2، ص514؛ المجموع، ج8، ص250.</ref> تنها چهار شوط نخست از طواف افاضه، رکن به شمار می‌روند.پشتوانه برخی از فقیهان امامی<ref>کتاب الحج، ج4، ص288.</ref> و بسیاری از فقیهان اهل سنت<ref>المغنی، ج3، ص503؛ المجموع، ج8، ص220؛ کشاف القناع، ج2، ص604.</ref>برای رکن بودن طواف، آیه 29 حجّ/22 است که شماری از اهل سنت بر انطباق آن بر طواف افاضه ادعای اجماع کرده‌اند<ref>بدائع الصنائع، ج2، ص127.</ref>: {وَلیطَّوَّفُوابِالبَیتِالعَتِیقِ}. در برابر، برخی از فقیهان امامی با پذیرش دلالتاین آیه بر وجوب طواف، دلالتش را بر رکن بودن آن نپذیرفته<ref>مجمع الفائده، ج7، ص62.</ref>یا به پشتوانه بعضی حدیث‌ها<ref>الکافی، کلینی، ج4، ص512-513؛ التهذیب، ج5، ص253.</ref>، مقصود از طواف را در آن آیه، طواف نساء دانسته‌اند.<ref>البرهان، ج3، ص876؛ المیزان، ج14، ص371.</ref>مهم‌ترین پشتوانه رکن بودن طواف از منظر فقیهان امامی، اجماع و حدیث‌هایی هستند که در صورت ترک طواف از روی جهل، اعاده حج را واجب شمرده‌اند.<ref>الاستبصار، ج2، ص228.</ref> این حدیث‌ها به مفهوم اولویت بر وجوب اعاده حج در صورت ترک آگاهانه آن دلالت دارند.<ref>مجمع الفائده، ج7، ص62؛ جواهر الکلام، ج19، ص371.</ref>شماری از اهل سنت نیز به پشتوانه روایتی از پیامبر(ص)که خروج حج‌گزار را تنها پس از ادای طواف افاضه مجاز دانسته<ref>السنن الکبری، ج5، ص163؛ مسند احمد، ج6، ص177؛ صحیح مسلم، ج4، ص94.</ref>، رکن بودن طواف را ثابت کرده‌اند.<ref>المجموع، ج8، ص220؛ المغنی، ج3، ص465.</ref>
۱۲. احکام مالی و قضایی حرم و مکه همانند حکم خرید و فروش خانه‌های مکه و کسانی که نباید در مکه سکنا گزینند. (ج۳، ص۲۴۳ـ۲۵۹)


5. سعی:به باور همه فقیهان امامی<ref>تذکرة الفقهاء، ج8، ص136؛ جواهر الکلام، ج19، ص429؛ براهین الحج، ج4، ص112.</ref> و شافعی<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص155؛ المجموع، ج8، ص77.</ref> و نظر مشهور مالکیان<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص11.</ref> سعی میان صفا و مروه از ارکان حج است. حنبلیان درباره رکن بودن آن اختلاف نظر دارند<ref>المغنی، ج3، ص504؛ الانصاف، ج4، ص58.</ref> و حنفیان رکن بودن آن را نپذیرفته‌اند.<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص50.</ref> پشتوانه فقیهان امامی در این زمینه حدیث‌هایی‌اند<ref>وسائل الشیعه، ج14، ص484-485.</ref> که ترک عمدی سعی را موجب بطلان حج و لزوم جبران آن شمرده‌اند.<ref>الحدائق، ج16، ص277؛ مستند الشیعه، ج12، ص174؛ براهین الحج، ج4، ص112.</ref> پشتوانه فقیهان اهل سنت برای رکن شمردن سعی<ref>المجموع، ج8، ص63؛ المغنی، ج3، ص504؛ کشاف القناع، ج2، ص606.</ref>، روایتی از پیامبر(ص)است که پس از دعوت مردم به ادای سعی، آن را واجبی ثابت معرفی کرده است:«قد کتب علیکم السعى<ref>مسند احمد، ج6، ص421؛ ‌السنن الکبری، ج5، ص98- 99.</ref>.»دلیل دیگر آنان، حدیثی<ref>المغنی، ج3، ص504؛ شرح منتهی الارادات، ج4، ص75.</ref> است که اتمام حج را در گرو انجام دادن سعی دانسته است.
۱۳. محله‌های مکه، جای زندگی قبیله‌ها، نام خانه‌ها و رویدادهای تاریخی مربوط به آن‌ها. (ج۳، ص۲۰۳ـ۲۶۳)


6. دیگر مناسک:برخی دیگر از مناسک در پاره‌ای منابع فقهی یا در سخن اندکی از فقیهان، از ارکان حج به شمار رفته‌اند؛ از جمله:
۱۴. حدود حرم از منظر قضایی و جزایی و احکامی از قبیل اخراج فرد مسلمان از مکه، حکم قاتلی که به حرم پناه می‌برد، و قطع درختان حرم و شکار و جز آن. (ج۳، ص۳۵۳ـ۳۹۲)


أ. نیت: برخی از فقیهان امامی نیت را از ارکان حج برشمرده‌اند<ref>الدروس، ج1، ص328؛ غایة المرام، ج1، ص456؛ کشف الغطاء، ج4، ص470.</ref>؛ بدین استناد که در هر واجب، خواه رکن و خواه غیر رکن، نیت نقش اصلی و اساسی را دارد. بسیاری از فقیهان این دیدگاه را نپذیرفته‌اند.<ref>مسالک الافهام، ج2، ص226؛ مدارک الاحکام، ج7، ص241؛ جواهر الکلام، ج18، ص136.</ref> به باور برخی از ناقدان، در مواردی که ترک نیت موجب بطلان حج قلمداد شده، در واقع سبب بطلان، انجام ندادن رکنی است که نیت در آن شرط است. به تعبیر دیگر، بطلان حج به استناد از دست رفتن خود رکن است، نه نیت آن.<ref>جواهر الکلام، ج18، ص136.</ref>
۱۵. مکان‌هایی که نماز ‌گزاردن در آن‌ها مستحب است، مساجد مقدس آغاز اسلام، وادی محَصّب، گورستان‌ها، و روایت‌هایی از پیامبر اکرم(ص) درباره استحباب زیارت اهل قبور. (ج۴، ص۵ـ۹۴)


ب. تلبیه:برخی امامیان، به رکن بودن تلبیه باور دارند.<ref>الدروس، ج1، ص328؛ غایة المرام، ج1، ص456؛ کشف الغطاء، ج4، ص470.</ref> از سخن بعضی دیگر برمی‌آید که ترک عمدی تلبیه، خود، موجب بطلان حج نیست، بلکه از آن رو که بهترکاحرام می‌انجامد، موجب بطلان حج می‌گردد.<ref>نک: جواهر الکلام، ج18، ص136.</ref>
۱۶. چاه‌ها، چشمه‌ها و آبگیرهای مکه، و جایگاه آب در وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مکیان قدیم. (ج۴، ص۹۶ـ۱۲۸)


ج. ترتیب:برخی از فقیهان امامی رعایت ترتیب میان افعال رکنی حج را در شمار ارکان آن برشمرده‌اند.<ref>الدروس، ج1، ص328؛ جامع المقاصد، ج3، ص110؛ کشف الغطاء، ج4، ص470.</ref>شماری دیگر، رعایت ترتیب میان طواف و سعیرا از ارکان دانسته‌اند.<ref>کتاب الحج، گلپایگانی، ج1، ص17.</ref> بسیاری از شافعیان نیز ترتیب میان بیشتر ارکان را رکن حج قلمداد کرده‌اند.<ref>مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ فتح الوهاب، ج1، ص258.</ref>در برابر، دیگر فقیهان شافعی<ref>المجموع، ج8، ص266.</ref>و نیز فقیهان امامی<ref>مسالک الافهام، ج1، ص258؛ کشف اللثام، ج5، ص20؛ جواهر الکلام، ج18، ص5.</ref>و مذاهب دیگر<ref>نک: بدائع الصنائع، ج2، ص125؛ کشاف القناع، ج2، ص604.</ref>رکن بودن ترتیب را نپذیرفته‌اند.
۱۷. راه‌ها، خیابان‌ها، دره‌ها و پستی و بلندی‌های مکه و حرم، و مکان‌های تاریخی و رویدادهای مهم آن‌ها. (ج۴، ص۱۲۹ـ۲۴۶)


پشتوانه شافعیان<ref>فتح الوهاب، ج1، ص258؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ الاقناع، ج1، ص233.</ref> بر رکن بودن ترتیب، حدیث مشهور پیامبر(ص) است که مردم را به فراگیری مناسک از خود فرمان داده است:«خذواعنى مناسککم.»<ref>السنن الکبری، ج5، ص125؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513.</ref>در نقد رکن بودن ترتیب گفته‌اند: بطلان حج در صورت عدم رعایت ترتیب، به استناد بطلان رکنی است که در جایگاه خود ادا نشده است، نه این‌که رعایت نکردن ترتیب موجب بطلان حج باشد.<ref>نک: جواهر الکلام، ج88، ص136.</ref>
۱۸. سرزمین منا، اشیا و احکام مربوط به آن، مساحت دقیق منا، و مسجد منا. (ج۴، ص۲۴۶ـ۳۱۱)


د. حلق: بسیاری از شافعیان از رکن دیگری با عنوان حلق یا تقصیرسخن گفته‌اند.<ref>مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ فتح الوهاب، ج1، ص258.</ref> البته شماری از آنان رکن بودن حلق را به نُسک بودن آن وابسته دانسته‌اند.<ref>المجموع، ج8، ص205؛ تحفة المحتاج، ج4، ص146.</ref>
۱۹. مشعر الحرام و وجه نامیدن آن به مُزْدَلَفه، فضیلت و احکام و راه‌های آن، و مسجد مشعر الحرام و فاصله دقیق آن تا عرفات. (ج۴، ص۳۱۱ـ۳۲۹)


ه‍ . رمی جمرة عقبه: بر پایه نظری کمیاب، ابن ماجشون از فقیهان مالکی، رمی جمره عقبه را از ارکان حج به شمار آورده و بر آن است که اگر حج‌گزار تا پایان ایام منا آن را به جا نیاورد، حجش باطل است.<ref>حاشیة الدسوقی، ج2، ص21؛ بدایة المجتهد، ج1، ص283؛ مواهب الجلیل، ج4، ص13.</ref>
۲۰. عرفات و جایگاه معنوی و حدود و احکام آن، مسجد عرفات، فضیلت دعا و روزه در عرفه، و وقوف پیامبر اکرم(ص) در آن. (ج۵، ص۵ـ۵۶)


احکام خاص ارکان حج: از مهم‌ترین ویژگی‌های ارکان حج که تفاوت اساسی آن‌ها با واجبات غیر رکنی به شمار می‌رود، آن است که ترک عمدی رکن، موجب بطلان حج است؛ اماترک دیگر واجبات هر چند عامدانه باشد، حج را باطل نمی‌کند<ref>المهذب البارع، ج2، ص206؛ غایة ‌المرام، ج1، ص456.</ref> و بر پایه دیدگاه اهل سنت، با کفاره جبران‌پذیر است.<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref> البته ترک رکن به سبب جهل به حکم نیز مانند ترک عمدی است.<ref>جامع المقاصد، ج3، ص201؛ مسالک الافهام، ج2، ص275؛ مدارک الاحکام، ج8، ص174.</ref> دیگر تفاوت ارکان با سایر واجبات، به باور برخی از فقیهان امامی، آن است که اگرحج‌گزار انجام دادن یک رکن را فراموش کند، تنها در صورت ممکن نبودن یا دشواری بازگشت به مکه، می‌تواند نایب بگیرد؛ ولی اگر غیر رکن را فراموش کند، در هر صورت می‌تواند برای جبران آن نایب بگیرد.<ref>المهذب البارع، ج2، ص206؛ غایة المرام، ج1، ص456.</ref>
۲۱. مکان‌های نام‌آور پیرامون مکه مانند مساجد تنعیم و جَعرانه و حدیبیه، جاهایی که پیامبر اکرم(ص) و اصحاب به قصد نبرد بدان جا رفته‌اند، و عمره‌های آن حضرت. (ج۵، ص۵۶ـ۱۰۹)


در برخی منابع فقهی، احکامی برای ارکان حج برشمرده‌اند. مثلاً به باور برخی از فقیهان امامی، معیار استقرار حج،ترک آن در حال استطاعت است، به شرط آن که استطاعت تا هنگامی ادامه یابد که انجام دادن ارکان حج در آن زمان امکان دارد.<ref>مسالک الافهام، ج2، ص143؛ مدارک الاحکام، ج7، ص68.</ref>البته به باور مشهور، استمرار استطاعت تا هنگامی که ادای همه مناسک ممکن باشد،شرط استقرار حج است.<ref>تذکرة الفقهاء، ج7، ص102؛ الحدائق، ج14، ص153؛ مستند الشیعه، ج11، ص83.</ref>(← استقرار حج). همچنین بر پایه نظر برخی از فقیهان امامی<ref>غایة المرام، ج1، ص468؛ جواهر الکلام، ج20، ص12؛ کتاب الحج، خوئی، ج5، ص436.</ref> و اهل سنت<ref>المغنی، ج3، ص374؛ نهایة المحتاج، ج11، ص106.</ref>احکام صدّ و احصار، از جمله تحلل از احرام، در پاره‌ای موارد، تنها در صورت بازماندن از ادای ارکان حج جاری می‌شود و بازماندن از دیگر مناسک، آن احکام را در پی نخواهد داشت.(←احصار و صد)به باور برخی از شافعیان، کسی که برای حج ‌‌گزاردن اجیر شده، اگر پس از انجام دادن ارکان حج، بعضی از مناسک غیر رکن را ترک کند و بمیرد یا از ادامه حج بازماند، لازم نیست مقداری از اجرت را بازگرداند. ولیاگر پس از انجام دادن برخی از ارکان بمیرد یا از ادامه حج بازماند، تنها به فراخور عملی که انجام داده،مالک اجرت می‌شود.<ref>المجموع، ج15، ص845.</ref> به باور مشهور فقیهان امامی، مستبصر (مسلمانی‌ که به مذهب شیعه امامیمی‌گرود) لازم نیست حجی را که بر پایه مذهب خود صحیح انجام داده، اعاده کند، مشروط بر آن که رکن را صحیح به جا آورده باشد.<ref>الوسیله، ص157؛ تحریر الاحکام، ج2، ص90؛ السرائر، ج1، ص518.</ref>البته در این‌که آیا معیار، رکن در مذهب پیشین است یا رکن در مذهبتشیع،اختلاف دیدگاه به چشم می‌خورد.<ref>جواهر الکلام، ج17، ص304.</ref>
چاپ‌ها: تنها نسخه خطی کتاب، بخش دوم را در بر دارد و در کتابخانه لیدن هلند نگهداری می‌شود. فردینال وستنفلد (H.F.Wustenfeld) خاورشناس آلمانی (۱۸۰۸ـ۱۸۹۸م.) گزیده‌ای از کتاب را از روی همین نسخه نخستین بار به سال ۱۸۵۸م. در مجموعه‌ای ویژه تاریخ مکه با عنوان Die chroniken der stadt Mekka در لایپزیک به چاپ رساند. این چاپ چند بار در لبنان افست شده است.<ref>معجم المطبوعات العربیه، ج۲، ص۱۹۱۸؛ التاریخ و المورخون، ص۲۲-۲۳.</ref>
 
چاپ دیگر کتاب رهاورد کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهیش است که با بهره جستن از نسخه کتابخانه لیدن و گزارش‌های منابع معتبر دیگر از این اثر، آن را تصحیح و به سال ۱۹۸۶م. در مکه مکرمه، مکتبة و مطبعة النهضة الحدیثه چاپ کرده و مقدمه‌ای مفصل درباره فاکهی و کتاب او و نیز تصاویری از نسخه خطی کتاب بدان افزوده است. وی در پانوشت‌ها نیز توضیحاتی پردامنه نگاشته است. برای مثال، به میزان اعتبار سندی یکایک روایت‌های کتاب اشاره کرده، معنای واژگان دشواریاب متن کتاب را نوشته و برخی تصحیف و تحریف‌ها را که به باور او به کتاب راه یافته، نشان داده است.
 
نسخه چاپی، سه بخش افزوده دارد که مصحح فراهم آورده است. در بخش نخست کوشیده است به قدر امکان، نیمه گمشده را از منابع دیگر پس از کتاب فاکهی که از آن گزارش کرده‌اند، بازشناسد و ‌گزارش‌ها را به ترتیبی که در کتاب‌های همانند به چشم می‌آید، کنار هم نهد. رهاورد مصحح بازیابی ۲۳۳ روایت است که بیشترین آن‌ها را از کتاب شفاءالغرام و العقد الثمین فأسی و سپس آثار ابن حجر همچون الاصابه یافته است. بخش نخست با روایتی از امام صادق(ع) درباره ساخت کعبه به فرمان خدا آغاز می‌شود و آن‌گاه به مباحثی از این دست می‌پردازد: ماجرای ابراهیم و اسماعیل و هاجر(ع) در سرزمین مکه، پدید آمدن زمزم، بازسازی و تغییرات کعبه در دوره‌های گوناگون تاریخ، پوشش کعبه، نسب‌شناسی مهم‌ترین قبایل و طوایف ساکن مکه و آداب و رسوم آن‌ها، برخی نبرد‌های نام‌آور، حکمرانان مکه، آداب پای نهادن به کعبه، و برخی مباحث تاریخی مهم مانند فتح مکه. (ج۵، ص۱۱۹ـ۲۳۹)
 
بخش افزوده دوم، تصویرهایی است که مصحح از مکان‌ها و جای‌های مهم مکه در روزگار کنونی فراهم آورده و با توضیحاتی مختصر همراه کرده است. وی در بخش افزوده سوم کوشیده است با بهره جستن از آگاهی‌های فاکهی، دو نقشه ترسیم کند. در نقشه نخست، راه‌ها و پستی و بلندی‌های منطقه مکه را در سده سوم نشان داده و در نقشه دوم، جای زندگی قبایل و طوایف را در مکه و پیرامون آن و نیز در‌های مسجدالحرام را ترسیم کرده است. (ج۵، ص۲۳۹ به بعد)
 
این کتاب در شش جلد به چاپ رسیده و جلد ششم حاوی فهرست‌های مصحح است.


==پانویس==
==پانویس==
خط ۷۲: خط ۳۲۰:
  | آدرس =  
  | آدرس =  
  | عنوان =  
  | عنوان =  
  | نویسنده = حمیدرضا خراسانی
  | نویسنده = ابراهیم احمدیان
}}
 
* '''اخبار مکه''': الازرقی (م.۲۴۸ق.)، بیروت، دار الاندلس، ۱۴۱۶ق
* '''اخبار مکه''': الفاکهی (م.۲۷۹ق.)، به کوشش ابن دهیش، مکه، النهضة الحدیثه، ۱۴۰۷ق
* '''الاصابه''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق
* '''الاکمال''': علی بن هبة الله بن ماکولا (م.۴۷۵ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق
* '''الانساب''': عبدالکریم السمعانی (م.۵۶۲ق.)، به کوشش عبدالله عمر، بیروت، دار الجنان، ۱۴۰۸ق
* '''التاریخ الصغیر''': البخاری (م.۲۵۶ق.)، به کوشش محمود ابراهیم، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
* '''التاریخ و المورخون بمکه''': محمد الحبیب الهیله، مکه، مؤسسة الفرقان، ۱۹۹۴م
* '''تهذیب التهذیب''': ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۴ق
* '''دائرة المعارف بزرگ اسلامی''': زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش
* '''سنن الدارقطنی''': الدارقطنی (م.۳۸۵ق.)، به کوشش مجدی الشوری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
* '''السنن الکبری''': البیهقی (م.۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر
* '''شفاء الغرام''': محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به کوشش مصطفی محمد، مکه، النهضة الحدیثه، ۱۹۹۹م
* '''العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین''': محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به کوشش محمد حامد، بیروت، الرساله، ۱۴۰۶ق
* '''الفهرست''': ابن الندیم (م.۴۳۸ق.)، به کوشش تجدد
* '''کشف الظنون''': حاجی خلیفه (م.۱۰۶۷ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق
* '''مجلة العرب (ماهنامه)''': ریاض
* '''معجم البلدان''': یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م
* '''معجم المطبوعات العربیه''': یوسف الیان سرکیس (م.۱۳۵۱ق.)، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۱۰ق
* '''معرفة علوم الحدیث''': الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش سید معظم حسین و دیگران، بیروت، دار الآفاق الحدیث، ۱۴۰۰ق
* '''المنمق''': ابن حبیب (م.۲۴۵ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
* Die chroniken der stadt Mekka Heinrich Ferdinand Wuestenfeld, II, Auszuge aus alـFakihi, lipzig 1859.
{{پایان}}
== مقاله بعدی ==
 
اخبار مکه مدائنی: از آثار کهن در تاریخ مکه، نوشته ابوالحسن علی بن محمد مدائنی (۱۳۵ـ۲۱۵ق.)
 
این اثر از کتاب‌های قدیمی و گمشده تاریخ مکه است که درباره محتوا و جزئیات آگاهی‌های آن ‌گزارشی روشن در دست نیست.
 
علی بن محمد مدائنی معروف به شیخ الاخباریین<ref>نک: شیخ الاخباریین، ابوالحسن مدائنی.</ref> در بصره زاده شد و رشد کرد و در مدائن سکنا گزید<ref>تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۵۵؛ الکامل، ج۶، ص۵۱۶.</ref> و سپس به بغداد رفت و تا پایان عمر در آن‌جا ماند. تاریخنگاران سال‌های ۲۲۴، ۲۲۵، ۲۳۱ و ۲۵۵ق. را به عنوان هنگام وفات وی ثبت کرده‌اند.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۵۵؛ معجم الادباء، ج۱۴، ص۱۲۵؛ النجوم الزاهره، ج۲، ص۲۵۹.</ref>
 
او در بیشتر دانش‌های آن روزگار، چیره‌دست و صاحب اثر بود. برخی محققان آثار وی را در چند دسته موضوعی رده‌بندی کرده‌اند.<ref>معجم الادباء، ج۱۴، ص۱۳۳-۱۳۹.</ref> از جمله وی درباره مکه و مدینه چند اثر تاریخی روایی نوشته است.<ref>الفهرست، ص۱۱۳-۱۱۴؛ الاعلام، ج۴، ص۳۲۳.</ref> نیز کتاب‌هایی درباره گروه‌های اعزامی نزد پیامبر(ص) و ازدواج‌ها، نامه‌ها، خطبه‌ها، اموال و کار‌گزاران ایشان نگاشته است.<ref>الفهرست، ص۱۱۳-۱۱۴؛ حجاز در صدر اسلام، ص۴۴.</ref> نزد برخی محققان، روایت‌های تاریخی به دو موضوع کلی تاریخ روزگار جاهلیت و تاریخ روزگار اسلامی قسمت می‌شده است و مدائنی داناترین فرد به تاریخ دوره اسلامی قلمداد شده است.<ref>تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۵۵.</ref>
 
از کتاب اخبار مکه مدائنی، مانند بسیاری از آثار مکهنگاری سده‌های نخست، نسخه‌ای بر‌ جا نمانده؛ اما نام آن در کتابشناسی‌های قدیم و جدید آمده است. ابن ندیم در موضوع مکه دو کتاب به مدائنی نسبت می‌دهد: یکی با عنوان کتاب مکه و دیگری با نام بناء الکعبه.<ref>الفهرست، ص۱۱۶-۱۱۷.</ref> بغدادی در دو جا نام کتاب را اخبار مکه ثبت کرده<ref>ایضاح المکنون، ج۱، ص۴۶؛ هدیة العارفین، ج۱، ص۶۷۰.</ref> و منابع هم‌روزگار ما نیز همین عنوان را به کار برده‌اند.<ref>موسوعة مکة المکرمه، ج۲، ص۲۲۱.</ref>
 
گویا مدائنی آگاهی‌هایی گسترده از تاریخ و رخدادهای مکه داشته و تاریخنگاران از آن بهره جسته‌اند و پس از او ازرقی (م.۲۲۳ق.) پاره‌ای از آگاهی‌های کتابش را درباره مکه و رویدادهای تاریخی مکه، از مدائنی برگرفته است.<ref>حجاز در صدر اسلام، ص۴۴۰-۴۴۱.</ref> اما وی به اخبار مکه مدائنی ارجاع نداده و اخبار را به طور کلی از مدائنی، به واسطه راویان، ‌گزارش کرده است.
 
گزارش محمد بن خلف معروف به وَکیع (م.۳۹۳ق.) از مدائنی چنین است که آگاهی‌های مربوط به قاضیان مکه را از اخبار مکه مدائنی آورده و افزوده که مدائنی جز اینان از دیگری یاد نکرده است.<ref>اخبار القضاة، ج۱، ص۲۶۷.</ref> سخاوی با این‌که می‌خواسته کتاب‌های مکه را معرفی کند، از کتاب مدائنی نام نبرده است.<ref>نک: الاعلان بالتوبیخ.</ref> در کتاب‌های دست اول تاریخ مکه مانند اخبار مکه ازرقی، اخبار مکه فاکهی نیز به اثر مدائنی تصریح، اشاره و استناد نشده است.
 
==پانویس==
{{پانویس}}


==منابع==
{{منابع}}
{{دانشنامه
| آدرس =
| عنوان =
| نویسنده = علی احمدی میرآقا
}}
}}
* '''اخبار القضاة''': ابن خلف (م.۳۰۶ق.)، بیروت، عالم الکتب
* '''الاعلان بالتوبیخ''': شمس الدین السخاوی (م.۹۰۲ق.)، به کوشش فرانس روزنتال، بیروت، دار الکتب العلمیه
* '''الاعلام''': الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م
* '''ایضاح المکنون''': اسماعیل پاشا البغدادی (م.۱۳۳۹ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی
* '''تاریخ بغداد''': الخطیب البغدادی (م.۴۶۳ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
* '''حجاز در صدر اسلام''': صالح احمد العلی، ترجمه: آیتی، مشعر، ۱۳۷۵ش
* '''شیخ الاخباریین ابوالحسن المدائنی''': فهد بدری محمد، نجف، مطبعة القضاء، ۱۹۷۵م
* '''الفهرست''': ابن الندیم (م.۴۳۸ق.)، به کوشش تجدد
* '''الکامل فی التاریخ''': ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق
* '''معجم الادباء''': یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی
* '''موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره''': احمد زکی یمانی، مصر، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۹ق
* '''النجوم الزاهره''': ابن تغری بردی الاتابکی (م.۸۷۴ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی
* '''هدیة العارفین''': اسماعیل پاشا (م.۱۳۳۹ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
{{پایان}}
== مقاله بعدی ==
اخبار مکه:  مکه، تاریخ‌نگاری
اخبار مکه واقدی: از منابع گمشده تاریخ محلی مکه، نوشته محمد بن عمر واقدی (م.۲۰۷ق.)


ارشاد السالک: عبدالرحمن بن محمد البغدادی (م.732ق.)، مصر، مکتبة مصطفی البابی؛الاستبصار:الطوسی (م 460ق.)، بهکوششموسوی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1363ش؛ اعانةالطالبین:السیدالبکریالدمیاطی (م.1310ق.)، بیروت، دار الفکر، 1418ق؛ الاقناع:الشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار المعرفه؛ الانصاففیمعرفةالراجحمنالخلاف:المرداوی (م.885ق.)، بهکوششمحمدحامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛ بدائعالصنائع:علاء الدین الکاسانی (م.587ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق؛ بدایةالمجتهد:ابنرشدالقرطبی (م.595ق.)، بهکوششالعطار، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ براهین الحج: آقا رضا مدنی کاشانی (م.1413ق.)، کاشان، مدرسه علمیه مدنی کاشانی، 1411ق؛البرهان فی تفسیر القرآن: البحرانی (م.1107ق.)، قم، البعثه، 1415ق؛ التاج و الاکلیل: محمد بن یوسف العبدری (م.897ق.)، بیروت، دار الفکر، 1398ق؛تحریرالاحکامالشرعیه:العلامةالحلی (م.726ق.)، بهکوششبهادری،قم،مؤسسةالامامالصادق(ع)، 1420ق.؛ تحفةالفقهاء:علاء الدینالسمرقندی (م.535/539ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ تحفة المحتاج: ابن حجر الهیثمی (م.974ق.)، مصر، المکتبة التجاریة الکبری، 1375ق؛تذکرةالفقهاء:العلامةالحلی (م.726ق.)، قم،آل البیت(ع)، 1414ق؛ تهذیبالاحکام:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششموسویوآخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش؛ جامعالخلافوالوفاق:علیبنمحمدالقمیالسبزواری (م.قرن7ق.)،بهکوششحسنی،قم،زمینهسازانظهورامامعصر[،1379ش؛ جامعالمقاصد:الکرکی (م.940ق.)، قم،آل البیت(ع)، 1411ق؛ جواهرالکلام:النجفی (م.1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛حاشیةالدسوقی:الدسوقی (م.1230ق.)، احیاءالکتبالعربیه؛حاشیة الصاوی علی الشرح الصغیر: احمد بن محمد الصاوی (م.1241ق.)، دار المعارف؛حاشیةردالمحتار:ابن عابدین (م.1252ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ الحاویالکبیر:الماوردی (م 450ق.)، بهکوششعلیمحمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ الحدائقالناضره:یوسفالبحرانی (م.1186ق.)، بهکوششآخوندی،قم، نشر اسلامی، 1363ش؛ حواشیالشروانی و العبادی:الشروانی (م.1301ق.)والعبادی (م.994ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ الخلاف:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششسیدعلیخراسانیودیگران،قم، نشر اسلامی، 1418ق؛ الدروسالشرعیه:الشهیدالاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامی،1412ق؛ دلیل الطالب: مرعی بن یوسف الکرمی المقدسی (م.1033ق.)، ریاض، دار الطیبه، 1425ق؛رسائلالشهید:الشهیدالثانی (م.965ق.)، قم، بصیرتی،سنگی؛الروضةالبهیه:الشهیدالثانی (م.965ق.)، بهکوششکلانتر،قم،داوری، 1410ق؛ ریاضالمسائل:سیدعلیالطباطبائی (م.1231ق.)، قم، النشر الاسلامی، 1412ق؛ السرائر:ابن ادریس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامی،1411ق؛ سننابن ماجه:ابن ماجه (م.275ق.)، بهکوششمحمدفؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395ق؛ السننالکبری:البیهقی (م.458ق.)، بیروت، دار الفکر؛ شرائع الاسلام:المحققالحلی (م.676ق.)، بهکوششسیدصادقشیرازی،تهران، استقلال، 1409ق؛ الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م.682ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ شرح مختصر خلیل: محمد بن عبدالله الخرشی (م.1101ق.)، بیروت، دار الفکر؛شرح منتهی الارادات: منصور البهوتی (م.1051ق.)، بیروت، عالم الکتب، 1996م؛صحیحالبخاری:البخاری (م.256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛ صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (م.676ق.)، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق؛ غایةالمرام و حجة الخصام:البحرانی (م.1107ق.)، بهکوششعاشور؛غنیةالنزوع:الحلبی (م.585ق.)، بهکوششبهادری،قم،مؤسسهامامصادق(ع)، 1417ق؛ فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م.852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛ فتحالعزیز:عبدالکریمبنمحمدالرافعی (م.623ق.)، دار الفکر؛فتح الوهاب: زکریا بن محمد الانصاری (م.936ق.)، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ الفقهالاسلامیوادلته:وهبةالزحیلی، دمشق، دار الفکر، 1418ق؛ الکافیفیالفقه:ابوالصلاحالحلبی (م.447ق.)، بهکوششاستادی،اصفهان،مکتبةامیر المؤمنین(ع)، 1403ق؛ الکافی:الکلینی (م.329ق.)، بهکوششغفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛ کتابالحج:تقریربحثالگلپایگانی،الصابری،قم،الخیام، 1400ق؛ کتابالحج:محاضراتالخوئی (م.1413ق.)، الخلخالی،قم،مدرسة دار العلم، 1410ق؛ کشافالقناع:منصورالبهوتی (م.1051ق.)، بهکوششمحمدحسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ کشفاللثام:الفاضلالهندی (م.1137ق.)، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛ کشفالغطاء:کاشفالغطاء (م.1227ق.)، اصفهان،مهدوی؛لسانالعرب:ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ المبسوطفیفقهالامامیه:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششبهبودی،تهران، المکتبة المرتضویه؛المبسوط:السرخسی (م.483ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمعالفائدةو البرهان:المحققالاردبیلی (م.993ق.)، بهکوششعراقیودیگران،قم، نشر اسلامی، 1416ق؛ المجموع شرح المهذب:النووی (م.676ق.)، دار الفکر؛مدارکالاحکام:سیدمحمدبنعلیالموسویالعاملی (م.1009ق.)، قم،آل البیت(ع)،1410ق؛ مسالکالافهامالیآیاتالاحکام:فاضلالجوادالکاظمی (م.1065ق.)، بهکوشششریف‌زاده،تهران،مرتضوی، 1365ش؛ مستندالشیعه:احمدالنراقی (م.1245ق.)، قم،آل البیت(ع)، 1415ق؛ مسنداحمد:احمدبنحنبل (م.241ق.)، بیروت، دار صادر؛ مصطلحاتالفقه:علیمشکینی،قم،الهادی، 1379ش؛ معجم المصطلحات الفقهیه: جرجس و دیگران، الشرکة العالمیة للکتاب، 1996م؛ مغنیالمحتاج:محمدالشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛ المغنی:عبداللهبنقدامه (م.620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ منار السبیل فی شرح الدلیل: ابراهیم بن محمد بن ضویان (م.1353ق.)، به کوشش الشاویش، المکتب الاسلامی، 1409ق؛منتهیالمطلب:العلامةالحلی (م.726ق.)، چاپسنگی؛منح الجلیل: محمد علیش (م.1299ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛مواهبالجلیل:الحطابالرعینی (م.954ق.)، بهکوششزکریاعمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق؛ المهذبالبارع:ابن فهدالحلّی (م.841ق.)، بهکوششالعراقی،قم، نشر اسلامی، 1413ق؛ المیزان:الطباطبائی (م.1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛ نهایةالمحتاج:محمدبن ابی‌العباسالشافعی (م.1004ق.)، دار الکتبالعلمیه؛النهایه:ابن اثیرمبارکبنمحمدالجزری (م.606ق.)، بهکوششالزاوی و الطناحی،قم، اسماعیلیان، 1367ش؛ وسائلالشیعه:الحرالعاملی (م.1104ق.)، بهکوششربانیشیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛ الوسیلةالینیلالفضیله:ابن حمزه (م.560ق.)، بهکوششالحسون،قم، مکتبة النجفی، 1408ق.
این اثر از کتاب‌های مربوط به تاریخ و رخدادهای مکه و معرفی مکان‌های آن است که تنها ‌گزارش‌هایی کوتاه از آن مانده و اصل کتاب از میان رفته است.


==ارکان عمره==
ابوعبدالله محمد بن عمر ملقّب به واقدی، از موالی بنیسهم بن اَسلَم<ref>تاریخ بغداد، ج۳، ص۲۱۲، ۲۳۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۴۵۷؛ الوافی بالوفیات، ج۴، ص۱۶۸.</ref> یا بنی‌هاشم<ref>الوافی بالوفیات، ج۴، ص۱۶۸.</ref> بوده است. ابن سعد تولد او را در سال ۱۳۰ق. و وفاتش را روز دوشنبه ۱۱ ذی‌حجه سال ۲۰۷ق. دانسته است.<ref>الطبقات، ج۵، ص۴۳۳؛ الواقدی و منهجه، ص۸۴.</ref> گفته‌اند وی در ۱۸۰ق. از مدینه به عراق رفته و از سوی هارون الرشید قاضی عسکر بغداد شده و تا پایان عمر عهده‌دار این منصب بوده است.<ref>الواقدی و منهجه، ص۹۲.</ref>
ارکان عمره: شماری از مناسک اصلی عمره


واژه ارکان جمع رکن است که به پایه و بخش اصلی یا زوایای هر چیز مانند ساختمان گفته می‌شود که سبب پایندگی آن است.<ref>معجم مقاییس اللغه، ج2، ص430؛ العین، ج1، ص354؛ الصحاح، ج5، ص2126، «رکن».</ref> در فقه، رکن به معنای بخش اساسی هر عبادت، عقد یا ایقاع است.<ref>معجم لغة الفقهاء، ج1، ص226؛ مصطلحات الفقه، ص274؛ العناوین الفقهیه، ج1، ص406.</ref> به باور فقیهان امامی<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص314؛ المهذب البارع، ج2، ص206، 212؛ الحدائق، ج16، ص157؛ مسالک الافهام، ج2، ص267.</ref> و برخی از فقیهان اهل سنت<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص381؛ المجموع، ج8، ص265؛ الشرح الکبیر، ج3، ص506.</ref> مقصود از ارکان عمره، بخش‌هایی از مناسک آن است که ترک عمدی آن‌ها موجب بطلان یا فساد عمره می‌گردد. (برای تفاوت مفهوم رکن در نماز و رکن در حج و عمره ← ارکان حج) به تعبیر برخی از فقیهان، ارکان عمره بخش‌هایی از آنند که تحقق ماهیت عمره وابسته به ادای آن‌ها است.<ref>مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref>
ابن جُریج (م.۱۵۰ق.)، محمد بن عِجلان (م.۱۴۸ق.)، مَعْمَر بن راشد (م.۱۵۳ق.)، ابراهیم بن سعد (م.۱۸۵ق.)، ابن ابی‌ذِئْب (م.۱۵۹ق.)، سُفیان ثَوری (م.۱۶۱ق.)، عبدالرحمن بن عبدالعزیز (م.۱۶۲ق.)، عبدالحمید بن جعفر (م.۱۵۳ق.) و عبدالعزیز دراوَرْدی (م.۱۸۷ق.) شماری از شناخته شده‌ترین استادان و مشایخ واقدی هستند که او در مغازی، سیره، فتوحات و اختلافات حدیثی و فقهی، از آنان دانش فراگرفته است.<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۶۶۴؛ الواقدی و منهجه، ص۱۱۶-۱۳۰.</ref>


گاه از واجباتِ غیر رکنی در عمره و حج، با تعابیری چون واجب<ref>نک: المجموع، ج8، ص265؛ الاقناع، ج1، ص235؛ کشاف القناع، ج2، ص605.</ref>، فرض<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص383؛ نیل الاوطار، ج5، ص53؛ مواهب الجلیل، ج4، ص16.</ref>، فعل<ref>مسالک الافهام، ج2، ص226.</ref> و شرط<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص11-12؛ کشف اللثام، ج5، ص19.</ref> یاد شده است؛ از جمله تفاوت‌های ارکان عمره با غیر ارکان. به تعبیر دیگر، از ویژگی‌های ارکان عمره به باور فقیهان امامی، آن است که با ترک رکن به سبب فراموشی یا اشتباه، جبران آن بر شخص عمره‌‌گزار واجب می‌شود و تنها در صورت دشواری این کار یا ناتوانی عمره‌‌گزار، می‌توان آن را به نایب سپرد. ولی اگر جزء فراموش شده رکن نباشد، از آغاز می‌توان به نایب واگذاشت.<ref>المهذب البارع، ج2، ص206؛ جواهر الکلام، ج18، ص136.</ref> البته به باور مشهور فقیهان امامی<ref>جامع المقاصد، ج3، ص201؛ مسالک الافهام، ج2، ص285؛ مدارک الاحکام، ج8، ص174.</ref>ترک کردن رکن عمره بر اثر جهل مانند ترک عمدی آن، جز در مواردی خاص<ref>نک: العروة الوثقی، ج4، ص651؛ کتاب الحج، خوئی، ج3، ص326.</ref> موجب بطلان عمره می‌شود. همچنین به باور مشهور فقیهان اهل سنت، ترک رکن برخلاف غیر رکن، موجب از دست رفتن عمره می‌گردد و با کفاره جبران‌پذیر نیست؛ ولی واجبات غیر رکن با ادای کفاره جبران می‌شوند.<ref>روضة الطالبین، ج2، ص397؛ الشرح الکبیر، ج3، ص506؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref>
بسیاری از دانشوران و محدثان او را ضعیف و غیر ثقه دانسته‌اند.<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۶۶۲.</ref> بغدادی ‌گزارشی گسترده از دیدگاه‌های این افراد آورده است.<ref>تاریخ بغداد، ج۳، ص۲۲۲-۲۲۸.</ref> با وجود این، ابن سید الناس از او دفاع کرده، بر این باور است که این نقدها به دلیل اِغراب (ناآشنا بودن) و تفرد روایت‌های واقدی است.<ref>الطبقات، خامسه، ج۱، ص۳۲-۳۵، «مقدمه».</ref> در پژوهش‌های هم‌روزگار ما از جمله مقدمه آثار موجود واقدی و نیز کتاب الواقدی و کتابه المغازی نوشته یاسر خصیر الحداد و نیز در الواقدی و منهجه فی کتابه المغازی نوشته عبدالعزیز بن سلیمان السلومی، به تفصیل درباره روش تاریخنگاری و ویژگی‌های سبک و جایگاه دانشی واقدی تحقیق شده است.


به باور مشهور فقیهان حنفی، تنها رکن عمره، طواف است.<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص32؛ بدائع الصنائع، ج2، ص227.</ref> برخی از آن‌ها سعی را نیز رکن عمره شمرده‌اند.<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص392.</ref> حنبلیان<ref>الشرح الکبیر، ج3، ص503؛ کشاف القناع، ج2، ص605.</ref> و مالکیان<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص11، 18؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref> افزون بر آن دو، احرام را نیز رکن دانسته‌اند. نظر مشهور در فقه امامی نیز همین است<ref>غنیة النزوع، ص154؛ جامع الخلاف، ص177.</ref>؛ هر چند برخی از فقیهان، نیت و برخی واجبات دیگر را بر این‌ها افزوده‌اند.<ref>نک: المبسوط، طوسی، ج1، ص307؛ الوسیله، ص158.</ref> بیشتر شافعیان افزون بر احرام، طواف و سعی، حلق یا تقصیر و ترتیب را نیز از ارکان عمره به شمار آورده‌اند.<ref>المجموع، ج8، ص265-266؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ الاقناع، ج1، ص233-234.</ref>
ابن ندیم این اندیشه را به میان کشیده که واقدی به تشیع گرایش داشته و در اعتقاد به مذهب شیعه تقیه می‌کرده است.<ref>الفهرست، ص۱۱۱.</ref> سپس این سخن را از وی آورده که علی(ع) برای پیامبر اکرم(ص) معجزه‌ای همسان عصا برای موسی و احیای مردگان برای عیسی بود. گفتنی است که شیخ طوسی (م.۴۶۰ق.) هم‌روزگار ابن ندیم، به این نکته و دیدگاه او درباره تشیع واقدی نپرداخته است.


رکن بودن احرام عمره در فقه امامی<ref>غنیة النزوع، ص154؛ جامع الخلاف، ص177.</ref>، اجماعی و پذیرفته بیشتر فقیهان شافعی<ref>المجموع، ج8، ص154؛ الاقناع، ج1، ص233.</ref>، مالکی<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص11، 18؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref> و حنبلی<ref>الشرح الکبیر، ج3، ص503؛ کشاف القناع، ج2، ص604.</ref> است. ولی بسیاری از حنفیان احرام را رکن به شمار نیاورده‌اند.<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص392؛ نک: مواهب الجلیل، ج4، ص18.</ref> بسیاری از فقیهان اهل سنت برای رکن بودن احرام، به حدیث نبوی «الأعمال بالنیات»<ref>صحیح البخاری، ج1، ص2؛ السنن الکبری، ج1، ص41، 215.</ref> استناد کرده‌اند؛ زیرا به باور آنان، مقصود از احرام چیزی جز نیت ادای مناسک نیست.<ref>نک: فتح الوهاب، ج1، ص258؛ کشاف القناع، ج2، ص604.</ref>
واقدی در بیشتر دانش‌های روزگار خود کتاب نگاشته و فهرست آثار او را به ترتیب، ابن ندیم، یاقوت حِمَوی، صَفْدی و اسماعیل پاشا بغدادی آورده‌اند.<ref>الفهرست، ص۱۱۱؛ معجم الادباء، ج۶، ص۲۵۹۸؛ الوافی بالوفیات، ج۴، ص۱۶۹.</ref> برخی از آثار او عبارتند از: وفاة النبی، مولد الحسن و الحسین، مقتل الحسین(ع)، التاریخ و المغازی و المَبعث، ازواج النبی، الطبقات، الفقهاء، مُراعی قریش و انصار فی القَطائع، ذکر القرآن، و غلط الحدیث. ابن سعد، کاتب شناخته شده واقدی، الطبقات الکبری را از روی آثار واقدی، کلْبی، هَیثم بن عدی (م.۲۰۷ق.) و مدائنی (م.۲۳۵ق.) نوشته است. طبقه پنجم این کتاب درباره امام حسن و امام حسین۸ و بررسی رویداد شهادت امام حسین(ع) و قیام‌های پس از آن است. ابن سعد حدود ۲۶ درصد روایت‌های این بخش را از واقدی برگرفته و ‌گزارش کرده است.


فقیهان همة مذاهب اسلامی، خواه امامی<ref>السرائر، ج1، ص617؛ الجامع للشرائع، ص180؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص15.</ref> و خواه اهل سنت<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص35؛ الشرح الکبیر، ج3، ص506؛ مواهب الجلیل، ج4، ص18.</ref>، درباره رکن بودن طواف عمره (طواف فرض<ref>الحاوی الکبیر، ج4، ص480؛ المجموع، ج8، ص11.</ref> یا طواف رکن<ref>المجموع، ج8، ص11؛ التنقیح الرائع، ج1، ص508.</ref>) اتفاق نظر دارند. البته به باور مشهور در فقه حنفی، تنها چهار شوط از طواف، رکن به شمار می‌رود. از این رو، ارتکاب محرّمات احرام را پس از شوط چهارم، موجب بطلان عمره ندانسته‌اند.<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص35-36، 58.</ref> از پشتوانه‌های فقیهان امامی برای این حکم، اجماع و قاعده انتفای مرکب با انتفای جزء آن است که اقتضا دارد برای تحقق یک ماهیت، همه اجزای آن تحقق یابند.<ref>مجمع الفائده، ج7، ص63؛ جواهر الکلام، ج19، ص370؛ کتاب الحج، ج4، ص288-289.</ref> همچنین به حدیث‌هایی استناد کرده‌اند که بر دخیل بودن طواف در ماهیت عمره دلالت دارند و نیز روایاتی که هر‌گونه نقص و خلل در طواف، مانند شک در شماره شوط‌های آن، را موجب بطلان و در نتیجه لزوم اعاده طواف دانسته‌اند.<ref>نک: مدارک الاحکام، ج8، ص178-179؛ ذخیرة المعاد، ج3، ص625.</ref> دیگر پشتوانه فقیهان امامی، حدیث‌هایی هستند که در صورت ترک طواف به سبب جهل، اعادة آن را ضروری شمرده‌اند و به اولویت بر ضرورت اعادة طواف در صورت ترک عامدانة آن دلالت دارند.<ref>ذخیرة المعاد، ج3، ص625؛ الحدائق، ج16، ص158-159؛ کتاب الحج، ج2، ص288-289.</ref> البته برخی از فقیهان شماری از این ادله و شواهد را مناقشه‌پذیر دانسته‌اند.<ref>نک: مجمع الفائده، ج7، ص62-63؛ فقه الصادق، ج11، ص280-282.</ref> برخی از فقیهان اهل سنت برای اثبات رکن بودن طواف عمره، به اجماع استناد کرده‌اند.<ref>بدائع الصنائع، ج2، ص227؛ المجموع، ج8، ص220؛ مواهب الجلیل، ج4، ص11.</ref> پشتوانه شماری از آنان<ref>نک: المبسوط، سرخسی، ج4، ص38؛ بدائع الصنائع، ج2، ص227.</ref> و نیز اندکی از فقیهان امامی، آیة 29 حجّ/22 است که به طواف گرد خانة خدا فرمان داده است: {ولیطّوّفوا بالبَیت العَتیق}. در دلالت آیه بر رکن بودن طواف نیز مناقشه شده است.<ref>کتاب الحج، ج4، ص288.</ref>
ابن ندیم به پشتوانه نوشتار یکی از شاگردان مدائنی و از اخباریان شناخته شده، احمد بن حارث خراز (م.۲۵۸ق.) آورده است که دانشوران باور دارند ابومِخنَف در تاریخ و فتوحات عراق، مدائنی (م.۲۳۱ق.) در شناخت خراسان و هند و فارس، و واقدی در حجازشناسی و سیره‌پژوهی ممتاز و یگانه هستند و دانش و آگاهی هر سه درباره فتوحات شام همسان است.<ref>الفهرست، ص۱۰۶.</ref>


به باور همه فقیهان امامی<ref>روضة الطالبین، ج2، ص396؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ اعانة الطالبین، ج2، ص331.</ref> و شافعی<ref>المبسوط، طوسی، ج1، ص361؛ الدروس، ج1، ص412.</ref> و بیشتر مالکیان<ref>مواهب الجلیل، ج4، ص11-12؛ حاشیة الدسوقی، ج2، ص21.</ref> و حنبلیان<ref>الشرح الکبیر، ج3، ص506؛ کشاف القناع، ج2، ص605.</ref> و اندکی از حنفیان<ref>تحفة الفقهاء، ج1، ص392.</ref> سعی میان صفا و مروه نیز از ارکان مناسک عمره است. ابوحنیفه و مالک، به روایتی، با رکن بودن سعی مخالف بوده‌اند و درباره دیدگاه احمد بن حنبل در این زمینه اختلاف‌نظر وجود دارد.<ref>المغنی، ج3، ص408-409؛ مواهب الجلیل، ج4، ص18.</ref> پشتوانه فقیهان امامی، افزون بر اجماع، حدیث‌هایی هستند که هر‌گونه خلل و نقص در سعی را موجب بطلان و لزوم اعاده آن شمرده‌اند.<ref>مدارک الاحکام، ج8، ص11-12؛ جواهر الکلام، ج19، ص429-430؛ جامع المدارک، ج2، ص524-525.</ref> برخی حدیث‌ها<ref>نک: الکافی، ج4، ص436؛ التهذیب، ج5، ص150.</ref> نیز به صراحت ترک عامدانة سعی را موجب بطلان آن دانسته‌اند.
از کتاب اخبار مکه واقدی اکنون نشانه‌ای در دست نیست؛ اما انتساب کتابی با این عنوان به واقدی، پذیرفته همه کتابشناسان و شرح‌حال‌نگاران است. ابن ندیم جز اخبار مکه آثاری دیگر نیز به واقدی نسبت داده که حاوی آگاهی‌های مکه و مکیان است.<ref>الفهرست، ص۱۱۱.</ref> یاقوت حموی نام این کتاب را اخبار مکه دانسته است.<ref>معجم الادباء، ج۶، ص۲۵۹۸.</ref> آقا بزرگ تهرانی نام این اثر را در الذریعه آورده و در این کار گویا به دیدگاه ابن ندیم در تشیع واقدی توجه داشته است.<ref>الذریعه، ج۱، ص۳۵۱.</ref>


فقیهان اهل سنت، برای رکن بودن سعی، افزون بر اجماع<ref>فتح الباری، ج3، ص398؛ نیل الاوطار، ج5، ص126.</ref> به حدیث‌های مختلف<ref>نک: المغنی، ج3، ص407؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ اضواء البیان، ج4، ص416.</ref> از جمله حدیثی نبوی<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص50؛ المجموع، ج8، ص77-78.</ref> استناد کرده‌اند که سعی را «واجب مکتوب» شمرده است: {کتِبَ عَلَیکمُ السَّعى}. به باور آنان، این تعبیر دلالت‌گر بر رکنیت است. از جمله پشتوانه‌های حنفیان<ref>المبسوط، سرخسی، ج4، ص50؛ المجموع، ج8، ص77-78.</ref> بر رکن نبودن سعی، آیه 158 بقره/2 است که به باور آنان بر مباح بودن سعی دلالت دارد نه بر وجوب آن: {فَمَن حَجَّ البَیتَ أَوِ اعتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَیهِ أَن یطَّوَّفَ بِهِمَا}. دیگر دانشوران اهل سنت در این استدلال مناقشه کرده‌اند.<ref>المحلّی، ج7، ص97؛ الاستذکار، ج4، ص222.</ref>
‌گزارش‌ها و آگاهی‌های واقدی درباره مکان‌ها و رخدادها و تاریخ مکه گسترده بوده است و تاریخنگاران مکه توجهی ویژه به این ‌گزارش‌ها نشان داده‌اند. در این زمینه، باید به اخبار مکه ازرقی اشاره کرد که پاره‌ای از اخبار واقدی را بدون ارجاع به کتاب وی، ضبط و گزارش کرده است. یکی از ‌گزارش‌های ازرقی از واقدی، سخنانی است که درباره آداب پای نهادن به کعبه، آتش‌سوزی کعبه در روزگار یزید، بنای آن به دست ابن زبیر، هدایا و اموال کعبه، پوشش و جامه آن، کلید کعبه و اعطای آن از سوی پیامبر به عثمان بن طلحه، و حرمت حرم مکی. این ‌گزارش‌ها بیشتر از طریق راویانی مانند محمد بن یحیی، احمد بن محمد و محمد بن ادریس از واقدی آمده است.<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۷۴، ۱۹۷، ۲۱۶، ۲۲۰، ۲۵۰، ۲۶۰، ۲۶۶.</ref>


به باور مشهور فقیهان شافعی<ref>المجموع، ج8، ص205، 266؛ روضة الطالبین، ج2، ص396-397؛ الاقناع، ج1، ص233-234.</ref>، حلق یا تقصیر از ارکان عمره است و برخی از آنان رکن بودن حلق را وابسته به نُسک بودن آن دانسته‌اند. همچنین به باور برخی از فقیهان شافعی<ref>روضة الطالبین، ج2، ص397؛ مغنی المحتاج، ج1، ص513؛ اعانة الطالبین، ج2، ص331.</ref> ترتیب میان ارکان عمره نیز از ارکان آن به شمار می‌رود. شماری اندک از فقیهان امامی نیز واجباتی دیگر، جز احرام و طواف و سعی را در شمار ارکان عمره یاد کرده‌اند؛ از جمله: نیت<ref>السرائر، ج1، ص616؛ الرسائل التسع، ص355؛ مختلف الشیعه، ج4، ص366.</ref>، تلبیه<ref>الدروس، ج1، ص328؛ رسائل، ج2، ص150.</ref> و ترتیب<ref>کشف الغطاء، ج4، ص429؛ جواهر الکلام، ج18، ص136.</ref>. ولی فقیهان متأخر، رکن بودن این‌ موارد را نپذیرفته‌اند.<ref>مسالک الافهام، ج2، ص226-227؛ مدارک الاحکام، ج7، ص240؛ جواهر الکلام، ج18، ص3.</ref>
فاکهی (م. حدود۲۷۹ق.) بدون اشاره و استناد به اصل کتاب اخبار مکه واقدی، ۲۶ ‌گزارش از آگاهی‌های تاریخی واقدی درباره مکه و مکان‌ها و رویدادهای آن و تاریخ مسجدالحرام آورده است. بیشتر این ‌گزارش‌ها از طریق راویانی چون عبدالله بن ابیسلمه و حسن بن عثمان از واقدی گزارش شده و از لحاظ موضوعی، گوناگون و مختلف ‌است. مباحث این قطعات عبارتند از: خبری در رَمَل پیامبر اکرم(ص)، استلام رکن حجرالاسود، شکستن حجرالاسود و ترمیم آن به دست ابن زبیر و قرار دادن آن در جای اصلی، دستور هارون الرشید به دو معمار زبردست در این زمینه و پوشاندن بخش‌های شکسته حجرالاسود با الماس، مضمون نامه عثمان به عامل مکه در جلوگیری از ساختن بنای مُشْرف بر کعبه، منع قریش از ساختن بنای مشرف بر کعبه در روزگار جاهلیت، حدیث‌هایی در جواز فروختن و اجاره دادن خانه‌های مکه، آثار معنوی تلبیه، کرامات آب زمزم و پناه بردن مردم در حال گرسنگی به آن، ‌گزارش تحلیلی از توسعه مسجدالحرام و افزوده‌های عمر بن خطاب و عثمان بن عفان و تفاوت این دو توسعه با این توضیح که در روزگار عثمان، مردم در برابر خرید و تخریب خانه‌های پیرامون مسجد واکنش منفی نشان ‌دادند و در روزگار عمر همه این کار را پذیرفتند، ساختن دو سیل‌بند در اَجیاد و بالای مکه در روزگار عمر برای پیشگیری از سرازیر شدن آب به مسجدالحرام، نصب دو چراغدان بر دیوار کوتاه پیرامون مسجد در همان زمان، نصب سالیانه اَنصاب حرم و اجرای این سنت در هر سال، فضیلت جده و اهمیت آن برای مکه، سیره نبوی در آموزش مناسک در هفتم ذی‌حجه، خطبه پیش از تَرویه، فروش و اجاره خانه‌های مکه، کراهت ساختن بنای مربع و چهارگوش در مکه و این‌که نخستین بار فردی به نام حُمید بن زَهیر در مکه خانه چهارگوش ساخت و تا شورش روزگار عثمان از این کار منع می‌شد، مرگ قُصی و دفن او در حَجون و این‌که پس از آن زمان حجون آرامگاه مردم مکه شد، ‌گزارش‌هایی مهم از تحولات این قبرستان، روشن کردن آتش در مزدلفه در موسم حج، و شمار حج‌های پیامبر(ص).<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۱، ص۹۹، ۱۳۹، ۳۳۹، ۳۴۰؛ ج۲، ص۳۱، ۱۵۷، ۲۷۴؛ ج۳، ص۵۳، ۶۰، ۱۳۱، ۲۴۸، ۲۵۲، ۲۵۶.</ref>


==پانویس==
==پانویس==
خط ۱۰۵: خط ۴۱۹:
  | آدرس =  
  | آدرس =  
  | عنوان =  
  | عنوان =  
  | نویسنده = سید اصغر حسینی
  | نویسنده = علی احمدی میرآقا
}}
}}
* '''اخبار مکه''': الفاکهی (م.۲۷۹ق.)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق
* '''اخبار مکه''': الازرقی (م.۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق
* '''تاریخ بغداد''': الخطیب البغدادی (م.۴۶۳ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق
* '''الذریعة الی تصانیف الشیعه''': آقا بزرگ تهرانی (م.۱۳۸۹ق.)، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۳ق
* '''سیر اعلام النبلاء''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق
* '''الطبقات الکبری الخامسه''': ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، به کوشش السلمی، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴ق
* '''الطبقات الکبری''': ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر
* '''الفهرست''': ابن الندیم (م.۴۳۸ق.)، به کوشش تجدد
* '''معجم الادباء''': یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۹۹۳م
* '''میزان الاعتدال فی نقد الرجال''': الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۸۲ق
* '''الوافی بالوفیات''': الصفدی (م.۷۶۴ق.)، به کوشش الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق
* '''الواقدی و منهجه فی کتابه مغازی الرسول(ص)''': طارق ابوالوفاء، قاهره، مکتبة زهراء الشرق.
{{پایان}}
== مقاله بعدی ==
اخبار مکه وستنفلد: مجموعه‌ای از پنج اثر مهم در تاریخ محلی مکه، همراه تصحیح و ترجمه گزیده آن به زبان آلمانی
این کتاب مجموعه‌ای از پنج کتاب اخبار مکه ازرقی (م. حدود۲۵۰ق.)، اخبار مکه فاکهی(سده سوم ق.)، شفاء الغرام فأسی (م.۸۳۲ق.)، الجامع اللطیف ابن ظهیره (م.۹۸۶ق.) و الاعلام باعلام بیت‌ الله الحرام قطب الدین نهروالی (م.۹۹۰ق.) است که برخی از آن‌ها به شکل کامل و بعضی گزیده آمده است. در پایان، خلاصه‌ای از آگاهی‌های تاریخی این کتاب‌ها به زبان آلمانی ترجمه و در جلد چهارم گردآوری شده است.
خاورشناس آلمانی، هنریش فردیناند وستنفلد (Heinrich Ferdinand Wuestenfeld)، در سال ۱۸۰۸م. در موندن (Munden) زاده شد. تحصیلات مقدماتی خود را در همان شهر به پایان رساند و برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان به هانوفر (Hanover) رفت. تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه گوتینگن (Gotingen) آغاز کرد و در آن‌جا بخش‌هایی از عهد قدیم را فراگرفت. سپس تحصیلات خود را با فراگرفتن زبان‌های عربی، فارسی، سریانی و سانسکریت ادامه داد و از دانشمند نام‌آور زبان‌های سامی، ایوالد (Ewald) بهره برد. وی برای آشنایی بیشتر با عهد قدیم و زبان‌های سامی، به ویژه زبان عربی، به برلین رفت و از محضر استادانی چون ویلکن (Wilken) و بوپ (Bopp) بهره جست. سپس به گوتینگن بازگشت و دکترای خود را دریافت کرد. آن‌گاه وستنفلد در سمت استادیاری به تدریس پرداخت و مسئولیت کتابخانه دانشگاه گوتینگن را بر عهده گرفت و به سمت استاد تمام ارتقا یافت.<ref>طبقات المستشرقین، ص۵۸؛ المستشرقون، ج۲، ص۷۱۳؛ موسوعة المستشرقین، ص۳۹۹.</ref> وی آثاری گوناگون در تاریخ، شرح‌حال‌نامه‌ها و جغرافیا از خود بر جای گذاشت که بیشتر آن‌ها تصحیح نسخه‌های خطی آثار اسلامی است؛ از جمله: معجم البلدان یاقوت حموی، سیره ابن اسحاق، طبقات الحفاظ ابوعبدالله ذهبی، وفیات الاعیان ابن خلکان، الطرق الرئیسیة الخارجة من المدینة المنوره، معجم ما استعجم بکری، المؤرخون العرب و مؤلفاتهم، موت الحسین و اسرة الزبیر دمشقی.<ref>موسوعة المستشرقین، ص۳۹۹-۴۰۲؛ المستشرقون، ج۲، ص۷۱۳-۷۱۵؛ الاعلام، ج۸، ص۹۹.</ref> او همچنین کتاب گمشده اخبار مدینه ابن زباله را از ‌گزارش‌های کتاب سمهودی استخراج کرد و همراه تحقیقی به چاپ رساند.<ref>موسوعة المستشرقین، ص۳۹۹؛ المستشرقون، ج۲، ص۷۱۳؛ تاریخ الادب العربی، ج۳، ص۲۳.</ref> وستنفلد در فوریه سال ۱۸۹۹م. در هانوفر درگذشت.<ref>طبقات المستشرقین، ص۶۱.</ref>
اخبار مکه از مهم‌ترین آثار احیا شده به دست وستنفلد است که در چهار جلد به نام «Die chroniken der stadt Mekka» گردآوری شده است. محققان عرب از این مجموعه با عنوان اخبار مکه<ref>موسوعة المستشرقین، ص۴۰۱؛ طبقات المستشرقین، ص۶۰.</ref> و تواریخ مکه<ref>الاعلام، ج۸، ص۹۹؛ معجم المطبوعات العربیه، ج۱، ص۱۵۰.</ref> یادکرده‌اند.
ارزش این کتاب بدان روست که نخستین تصحیح انتقادی این آثار بوده است. کراچکوسفکی، اسلام‌شناس و خاورشناس برجسته روسی، آشنایی محققان دوران حاضر با تاریخ محلی مکه را وامدار مطالعات وستنفلد و کتاب اخبار مکه او دانسته است.<ref>تاریخ نوشته‌های جغرافیایی در جهان اسلامی، ص۱۳۲-۱۳۳.</ref> پس از وستنفلد، تصحیحات و تحقیقاتی دیگر بر این پنج کتاب صورت پذیرفت که بیشتر آن‌ها از کار وستنفلد بهره برده و تصحیح خود را با این کتاب مقابله کرده‌اند.
وستنفلد کتاب را در چهار جلد تنظیم کرده و جلد نخست را به تصحیح کهن‌ترین اثر بر جای مانده در تاریخ محلی مکه، یعنی اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار نوشته ابوالولید ازرقی اختصاص داده است. کار او نخستین تصحیح این کتاب است و تصحیح‌های بعد از آن بسیار بهره برده‌اند. رشدی صالح ملحس در تصحیح خود، این کتاب را اصل قرار داده است.<ref>اخبار مکه، ص۲۱-۲۲، «مقدمه رشدی الصالح».</ref>
با وجود این، ملحس و عبدالله بن دهیش، مصححان دیگر کتاب، تصحیح وستنفلد را پر از خطا و اشتباه دانسته‌اند.<ref>اخبار مکه، ص۴۹، «مقدمه ابن دهیش».</ref> وستنفلد کتاب ازرقی را بر پایه سه نسخه خطی تصحیح و مقابله کرده و در مقدمه‌ای مفصل به زبان آلمانی، به شرح زندگی ازرقی و کتابش پرداخته<ref>Ibid, I, P V-XIX.</ref> و نسخه‌هایی را که در تصحیح این اثر از آن‌ها بهره برده، بازشناسانده است.<ref>Ibid, P XIX-XXIV.</ref> او کتاب ازرقی را همچون سیره ابن هشام دانسته<ref>Ibid, P V.</ref> و در جای دیگر آن را با اخبار مکه فاکهی مقایسه کرده و درباره نویسندگان و اختلاف‌های موجود درباره ازرقی به بررسی پرداخته است.<ref>Ibid , P XXIV-XXVIII.</ref> او اخبار مکه ازرقی را در ۵۱۸ صفحه همراه ۱۴ صفحه تصحیحات به سال ۱۸۵۸م. در لایپزیک (Laypzig) آلمان به چاپ رسانده است.
جلد دوم کتاب وستنفلد گزیده‌ای از سه کتاب اخبار مکه فاکهی، الجامع اللطیف ابن ظهیره، و شفاء الغرام فأسی با عنوان المنتقی بأخبار ام القری است. وی در این جلد بر آن است که آگاهی‌های تاریخی اخبار مکه ازرقی را کامل کند. بدین روی، آگاهی‌های تکراری این سه کتاب را فرونهاده و فقط ‌گزارش‌ها و آگاهی‌های افزون بر اخبار مکه ازرقی را گزینش کرده است.
در مقدمه کتاب به زبان آلمانی، شرح حال نویسندگان این کتاب‌ها آمده است. وی با توجه به این‌که شرح حال فاکهی و کتابش را در مقدمه جلد اول یاد کرده است<ref>Ibid, P XXIV-XXIX.</ref>، پس از شرحی کوتاه درباره کتاب فاکهی<ref>Ibid, II, P V-VI.</ref> به شرح حالی مفصل و دقیق از فأسی و کتاب‌هایش و بازشناسی نسخه‌های خطی شفاء الغرام پرداخته است.<ref>Ibid, P IV-XVI.</ref> او کتاب فأسی را ستوده و روش وی را در این کتاب بسیار دقیق و شفاءالغرام را کامل‌ترین اثر در تاریخ مکه خوانده است.<ref>Ibid, P IX.</ref> شرح حال ابن ظهیره و نمودار سلسله نسب خاندانش و همچنین معرفی ۱۷ تن از این خاندان، بخشی دیگر از این مقدمه را تشکیل می‌دهد.<ref>Ibid, P XVII-XXIII.</ref>


الاستذکار:ابن عبدالبر (م.463ق.)، بهکوششسالممحمدومحمدعلی، دار الکتبالعلمیه، 2000م؛ اضواءالبیان:محمدامینالشنقیطی (م.1393ق.)، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛ اعانةالطالبین:السیدالبکریالدمیاطی (م.1310ق.)، بیروت، دار الفکر، 1418ق؛ الاقناع:الشربینی (م.977ق.بیروت، دار المعرفه؛ بدائعالصنائع:علاء الدین الکاسانی (م.587ق.پاکستان، المکتبة الحبیبیه، 1409ق؛ تحفةالفقهاء:علاء الدینالسمرقندی (م.535/539ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛ التنقیحالرائع:الفاضلالمقداد (م.826ق.)، بهکوششکوه‌کمری،قم، مکتبة النجفی، 1404ق؛ تهذیبالاحکام:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششموسویوآخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش؛ جامعالخلافو الوفاق:علیبنمحمدالقمیالسبزواری (م.قرن7ق.)،بهکوششحسنی،قم،زمینه‌سازانظهورامامعصر[، 1379ش؛جامعالمقاصد:الکرکی (م.940ق.)، قم،آل البیت(ع)، 1411ق؛ الجامع للشرائع:یحییبنسعیدالحلی (م.690ق.)، بهکوششگروهی از فضلا،قم، سید الشهداء، 1405ق؛ جواهرالکلام:النجفی (م.1266ق.)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛حاشیةالدسوقی:الدسوقی (م.1230ق.)، احیاءالکتبالعربیه؛الحاویالکبیر:الماوردی (م.450ق.)، بیروت، دار الفکر؛ الحدائقالناضره:یوسفالبحرانی (م.1186ق.)، بهکوششآخوندی،قم، نشر اسلامی، 1363ش؛ الدروسالشرعیه:الشهیدالاول (م.786ق.قم، نشر اسلامی، 1412ق؛ ذخیرةالمعاد:محمدباقرالسبزواری (م.1090ق.)، آل البیت(ع)؛ الرسائل التسع: المحقق الحلی (م.676ق.)، به کوشش رضا استادی، قم، مکتبة النجفی، 1413ق؛رسائلالکرکی:الکرکی (م.940ق.)، بهکوششالحسون،قم، مکتبة النجفی، 1409ق؛ روضةالطالبین:النووی (م.676ق.)، بهکوششعادلاحمدوعلیمحمد، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ السرائر:ابن ادریس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامی، 1411ق؛ السننالکبری:البیهقی (م.458ق.)، بیروت، دار الفکر؛ الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م.682ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ الصحاح: الجوهری (م.393ق.به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، 1407ق؛ صحیحالبخاری:البخاری (م.256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛ العروةالوثقی:سیدمحمدکاظمیزدی (م.1337ق.)، قم، نشر اسلامی، 1420ق؛ العناوین:سیدعبدالفتاحالحسینیالمراغی (م.1250ق.)، قم، نشر اسلامی، 1417ق؛ العین:خلیل (م.175ق.بهکوششالمخزومیوالسامرائی، دار الهجره، 1409ق؛ غنیةالنزوع:الحلبی (م.585ق.بهکوششبهادری،قم،مؤسسهامامصادق(ع1417ق؛ فتحالباری:ابن حجرالعسقلانی (م.852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛ فتحالوهاب:زکریابنمحمدالانصاری (م.936ق.دار الکتبالعلمیه، 1418ق؛ فقهالصادق(ع):سیدمحمدصادقروحانی، قم، دار الکتاب، 1413ق؛ الکافی:الکلینی (م.329ق.)، بهکوششغفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛ کتابالحج:محاضراتالخوئی (م.1413ق.)، الخلخالی،قم،مدرسة دار العلم، 1410ق؛ کشافالقناع:منصورالبهوتی (م.1051ق.)، بهکوششمحمدحسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛ کشفالغطاء:کاشفالغطاء (م.1227ق.)، اصفهان،مهدوی؛کشفاللثام:الفاضلالهندی (م.1137ق.قم، نشر اسلامی، 1416ق؛ المبسوطفیفقهالامامیه:الطوسی (م.460ق.)، بهکوششبهبودی،تهران، المکتبة المرتضویه؛المبسوط:السرخسی (م.483ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛ مجمعالفائدةو البرهان:المحققالاردبیلی (م.993ق.)، بهکوششعراقیودیگران،قم، نشر اسلامی، 1416ق؛ المجموع شرح المهذب:النووی (م.676ق.)، دار الفکر؛المحلیبالآثار:ابن حزمالاندلسی (م.456ق.)، بهکوششاحمدشاکر، بیروت، دار الفکر؛ مختلفالشیعه:العلامةالحلی (م.726ق.)، قم، نشر اسلامی،1412ق؛ مدارکالاحکام:سیدمحمدبنعلیالموسویالعاملی (م.1009ق.)، قم،آل البیت(ع)، 1410ق؛ مسالکالافهامالیتنقیحشرائع الاسلام:الشهیدالثانی (م.965ق.)، قم، معارف اسلامی،1416ق؛ مصطلحاتالفقه:علیمشکینی،قم،الهادی، 1379ش؛ معجملغةالفقهاء:محمدقلعه‌جی، بیروت، دار النفائس، 1408ق؛ معجممقاییساللغه:ابن فارس (م.395ق.)، بهکوششعبدالسلام،قم، دفتر تبلیغات، 1404ق؛ مغنیالمحتاج:محمدالشربینی (م.977ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1377ق؛ المغنی:عبداللهبنقدامه (م.620ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ مواهبالجلیل:الحطابالرعینی (م.954ق.)، بهکوششزکریاعمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1416ق؛ مواهبالرحمن:سیدعبدالاعلیالسبزواری،دفترآیت اللهسبزواری، 1414ق؛ المهذبالبارع:ابنفهدالحلّی (م.841ق.)، بهکوششالعراقی،قم، نشر اسلامی، 1413ق؛ نیلالاوطار:الشوکانی (م.1255ق.)، بیروت، دار الجیل، 1973م؛ الوسیلةالینیلالفضیله:ابنحمزه (م.560ق.)، بهکوششالحسون،قم، مکتبة النجفی، 1408ق.
جلد دوم کتاب با گزیده اخبار مکه فاکهی آغاز شده و بخشی از این کتاب که در اخبار مکه ازرقی موجود نیست، ‌گزارش شده است. (ج۲، ص۳ـ۵۱) وستنفلد بر این باور است که فاکهی گر چه از ازرقی نام نبرده، بیشتر آگاهی‌های کتابش را از او گرفته است.<ref>Ibid, I, P XXVI-XXVIII.</ref> برخی از آگاهی‌های این بخش بدین قرارند: راه‌ها (ج۲، ص۳حمام‌ها (ج۲، ص۳۲قاضیان (ج۲، ص۴۳) و حکمرانان قریشی (ج۲، ص۴۰ـ۴۳) و غیر قریشی مکه. (ج۲، ص۳۵ـ۴۰)
 
کتاب دیگر که وستنفلد در تکمیل آگاهی‌های تاریخی مکه به تصحیح آن پرداخته، شفاءالغرام است. (ج۲، ص۵۵ـ۳۲۶) شفاء الغرام به ‌سبب بیان آگاهی‌های نو و تحلیلی درباره مکه، بیشتر برگ‌های جلد دوم را به خود اختصاص داده است. وستنفلد در این بخش ۱۰ باب از ۴۰ باب شفاء الغرام را همراه مقدمه فأسی آورده که برخی به شکل کامل (برای نمونه: باب ۲۲ در ج۲، ص۷۷ـ۱۰۴) و برخی به شکل گزیده (برای نمونه: باب ۶ در ج۲، ص۷۴ـ۷۷) آورده شده‌اند.
 
گزیده‌ای کوتاه از الجامع اللطیف پایان‌بخش جلد دوم کتاب است. (ج۲، ص۳۲۵ـ۳۴۴) وستنفلد بر این باور است که الجامع اللطیف در قیاس با کتاب‌های یاد شده، آگاهی‌های تازه ندارد.<ref>Ibid, P XXIII.</ref> از این رو، تنها قسمت‌هایی از ابواب هفتم (ج۲، ص۳۳۷ـ۳۳۹هشتم (ج۲، ص۳۳۹ ـ۳۴۰) و دهم (ج۲، ص۳۴۰ـ۳۴۴) این کتاب را که شامل آگاهی‌هایی همچون گنبدهای مسجدالحرام و شمار برخی از امیران مکه است، همراه مقدمه ابن ظهیره آورده است. فهرستی از اعلام و مکان‌ها نیز در پایان جلد دوم کتاب به چشم می‌خورد. (ج۲، ص۳۴۹ـ۳۹۱) جلد دوم به سال ۱۸۵۹م. در ۳۹۱ صفحه همراه ۲۳ صفحه مقدمه در لایپزیک آلمان به چاپ رسیده است.
 
کتاب الاعلام باعلام بیت‌ الله الحرام نوشته نهروالی، جلد سوم کتاب را به خود اختصاص داده است. این جلد نخستین مجلد منتشر شده از این مجموعه است که به سال ۱۸۵۷م. در ۴۸۰ صفحه همراه ۱۶ صفحه مقدمه در لایپزیک به چاپ رسیده است.<ref>موسوعة المستشرقین، ص۴۰۱.</ref>
 
وستنفلد پس از گردآوری مجموعه‌ای کامل از تاریخ مکه در سه جلد پیشین، جلد چهارم کتابش را به تاریخ مکه به زبان آلمانی اختصاص داده است. او در این جلد، ‌گزارش‌ها و آگاهی‌های تاریخی سه جلد پیشین را با نظم و ترتیبی درخور و به صورت خلاصه بیان کرده است.
 
در مقدمه کوتاه جلد چهارم، شیوه گزینش و دسته‌بندی آگاهی‌ها آمده و به کتاب‌های فاکهی، ازرقی و ابن ظهیره به منزله منابع این آگاهی‌ها اشاره شده است.<ref>Ibid, IV, P V.</ref> وستنفلد در این جلد بر آن است که تنها به مباحثی با موضوع مکه بپردازد و از قلمرو آن بیرون نرود.<ref>Ibid, P V.</ref>
 
جلد چهارم کتاب ۱۳ بخش دارد. وستنفلد در آغاز به تاریخ پیش از اسلام مکه می‌پردازد که از آن جمله است: تاریخ کهن کعبه (ج۴، ص۳ـ۴ورود ابراهیم و اسماعیل به مکه (ج۴، ص۴ـ۱۰‌گزارش‌هایی از قبایل جُرهم (ج۴، ص۱۰ـ۱۳خزاعه (ج۴، ص۱۳) و قریش (ج۴، ص۲۵نیاکان پیامبر همچون قُصَی بن کلاب (ج۴، ص۲۷) و هاشم بن عبد مناف. (ج۴، ص۳۵) تاریخ مکه و کعبه در دوره اسلامی نیز در بخشی جداگانه یاد شده است. وستنفلد این بخش را با دوران خلفا آغاز کرده (ج۴، ص۱۱۷ـ۱۲۴) و سپس به مکه در دوران اموی (ج۴، ص۱۲۴ـ۱۵۷عهد عباسی (ج۴، ص۱۵۷ـ۲۴۱) و سلاطین عثمانی (ج۴، ص۳۰۰ـ۳۲۴) پرداخته است. نقشه مکه بر پایه ‌گزارش‌های ازرقی همراه درخت‌واره‌ای از شرفای مکه (ج۴، ۳۴۵ـ۳۴۹) پایان‌بخش این کتاب است. وستنفلد این جلد را به سال ۱۸۶۱م. در ۳۴۰ صفحه در لایپزیک به چاپ رسانده است.
 
==پانویس==
{{پانویس}}
 
==منابع==
{{منابع}}
{{دانشنامه
| آدرس =
| عنوان =
| نویسنده =
}}
* '''اخبار مکه''': الازرقی (م.۲۴۸ق.)، به کوشش ابن دهیش
* '''اخبار مکه''': الازرقی (م.۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق
* '''الاعلام''': الزرکلی (م.۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م
* '''تاریخ الادب العربی''': کارل بروکلمان، قم، دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۲۹ق
* '''تاریخ نوشته‌های جغرافیایی در جهان اسلامی''': ایگناتی یولیانوویچ کراچکوفسکی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۹ش
* '''طبقات المستشرقین''': عبدالحمید صالح، مکتبة مدبولی
* '''المستشرقون''': نجیب العقیقی، مصر، دار المعارف، ۱۹۶۵م
* '''معجم المطبوعات العربیه''': یوسف الیان سرکیس (م.۱۳۵۱ق.)، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۱۰ق
* '''موسوعة المستشرقین''': عبدالرحمن بدوی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۳م.
* Die Chroniken der stadt Mekkah, Henrich Fredinand Wuestenfeld, laypzig, 1857ـ۱۸۶۱.
{{پایان}}
لطفاً توجه داشته‌باشید که همهٔ مشارکت‌ها در ویکی حج منتشرشده تحت Creative Commons Attribution-NonCommercial-ShareAlike در نظر گرفته‌می‌شوند (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). اگر نمی‌خواهید نوشته‌هایتان بی‌رحمانه ویرایش و توزیع شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد می‌کنید که خودتان این را نوشته‌اید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشته‌اید (برای جزئیات بیش‌تر ویکی حج:حق تکثیر را ببینید). کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو راهنمای ویرایش‌کردن (در پنجرهٔ تازه باز می‌شود)