نسخهٔ فعلی |
متن شما |
خط ۱: |
خط ۱: |
| ==خانه عقیل== | | '''خون برون آوردن''' از محرمات احرام است. |
| خانه عقیل؛ خانه و محل دفن عقیل و تعدادی از مشاهیر تاریخ اسلام واقع در بقیع.
| | ==مفهومشناسی== |
| خانه عقیل که آن را خانهای بزرگ توصیف کردهاند در بقیع* قرار داشت<ref>. الطبقات الکبری، ج4، ص 33.</ref> و جزو زمینهایی بود که پیامبر اکرم (ص) در ابتدای ورود به مدینه، میان اصحاب تقسیم کردند.<ref>. تاریخ حرم ائمه بقیع، ص65.</ref> در ابتدا این زمین نه در قبرستان بقیع بلکه نزدیک بدان بود اما رفته رفته با گذر زمان و تدفین افراد مختلف در این خانه و خانههای اطراف، این مکان بصورت مقبره خانوادگی درآمد و قسمتی از قبرستان بقیع شد<ref>. تاریخ المدینة المنورة ج1، ص 127.</ref>. اهمیت این خانه نیز به دلیل تبدیل شدن به مقبره خانوادگی و خصوصی اقوام و فرزندان رسول خدا(ص) بوده است.
| | خون برون آوردن از بدن، یعنی انجام کاری که منجر به خارج شدن خون از بدن شود. در برخی منابع فقهی از خون برون آوردن، به «إدماء» تعبیر شده است.<ref>. ذخیرة المعاد، ج3، ص595؛ المهذب، ج1، ص221؛ مختلف الشیعه، ج4، ص80.</ref> |
| در آغاز منازل و کوچههای متعدد در کنار بقیع قرار داشته است؛ کوچههایی که خانه محمد بن زید را به زاویه خانه عقیل متصل میساخت و کوچه ای که در میان خانه عقیل و نبیه (نُبیه بن وهب) قرار داشت و کوچههایی که به این قبرستان منتهی میگردید و خانهها و منازلی که متعلق به محمد بن زید و عقیل بن ابی طالب بوده است. کتب تاریخی از خانه ای متصل به خانه عقیل برای امیرالمومنین علی(ع) نام بردهاند.<ref>. طبقات الکبری، ج4، ص40 ؛ تاریخ الطبری، ج7، ص600.</ref>
| |
| از جمله کسانی که قبرشان در خانه عقیل یا نزدیکی آن بوده است میتوان از فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین<ref>. تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص127. </ref>، عباس عموی پیامبر<ref>. تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص127.</ref>، ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلّب برادر رضاعی پیامبر نام برد.<ref>. انساب الاشراف ج4، ص401 ؛ تاریخ الطبری، ج11، ص504 ؛ الطبقات الکبری ج4 ص40.</ref> قبر ابراهیم فرزند رسول خدا (ص) نیز در نزدیکی این خانه بوده است<ref>. الطبقات الکبری، ج1، ص113.</ref> حتی برخی مکان قبر ام حبیبه همسر پیامبر را نیز در خانه ی عقیل دانستهاند.<ref>. تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص120.</ref> همچنین مدفن افراد زیر در این خانه بوده است: عبدالله بن جعفر بن ابیطالب<ref>. رحلة ابن جبیر؛ ص155؛ وفاء الوفاء، ج3، ص96. </ref>، سعد بن وقاص<ref>. تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص116.</ref> و سعد بن معاذ<ref>. الطبقات الکبری، ج3، ص330 ؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص325 ؛ المغازی، ج2، ص 528.</ref> ، ابو سفیان بن حارث<ref>. وفاء الوفاء،ج3، ص 101</ref> و عثمان بن مظعون<ref>. تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص 100. </ref> و عبدالرحمن بن عوف که طبق وصیتش خواست تا در گوشه ی شرقی خانه، نزدیک عثمان بن مظعون دفن شود.<ref>. تاریخ المدینة المنورة، ج1،ص115.</ref> | |
| مهمترین کسانی که در این خانه دفن شدهاند تعدادی از ائمه شیعه از جمله امام مجتبی<ref>. تاریخ دمشق، ج13، ص290 ؛ تاریخ الخمیس، ج2، ص293 ؛ تحفة الازهار و زلال الانهار، ج1، ص142.</ref> و امام زین العابدین<ref>. مروج الذهب، ج 3، ص160.</ref> و امام باقر<ref>. مروج الذهب، ج 3، ص 219.</ref> و امام صادق علیهم السلام هستند. ((بقیع) در مورد قبر خود عقیل باید گفت اگرچه بنابر برخی نقلها عقیل در شام از دنیا رفته اما وجود قبر او در بقیع امری مشهور بوده و بسیاری از منابع بدان اشاره کرده و وفات او را در مدینه دانستهاند و به وجود قبر او در مدینه تصریح کردهاند و برخی نیز از احتمال انتقال جسد او از شام به مدینه سخن گفتهاند.<ref>. وفاء الوفاء، ج3، ص101؛ التحفه اللطیفه، ج2، ص 268؛ مدینهشناسی، ج1، ص384.</ref>
| |
| قبر برخی از مشاهیر تاریخ اسلام نیز در نزدیکی این خانه در بقیع قرار داشته و به این مناسبت نام این خانه در منابع تکرار شده است. چنانکه برای نمونه در مورد قبر حضرت زهرا (س) بنابر قولی که ایشان را مدفون در بقیع میداند گفتهاند: قبر فاطمه در گوشه سمت راست خانه عقیل در بقیع است.<ref>- تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص105؛ الطبقات الکبری، ج8، ص30 ؛ الاصابة، ج8، ص268.</ref> همچنین قبر زینب بنت جحش نزدیک خانه عقیل بین این خانه و خانه محمد بن حنفیه (فرزند امام علی(ع)) قرار داشته است.<ref>- الطبقات الکبری، ج8، ص86.</ref>
| |
| بنابر برخی روایات رسول خدا (ص) –حتی نیمه شب- نزدیک قبرستان بقیع میآمدند و برای اهل آن دعا میکردند و مکان توقف پیامبر برای دعا خانه عقیل بوده است و بر این اساس برخی، دعا در این مکان را مستحب دانستهاند. <ref>. الطبقات الکبری، ج8، ص82.</ref>
| |
| قاضی نعمان گزارش کرده که سعید بن عاص اموی در دوران ولایتش بر مدینه (64-45ق البته با فاصله) و بعد از شهادت امام حسین (ع)، خانه امیرالمومنین علی (ع) و خانه عقیل بن ابیطالب و خانه رباب همسر امام حسین (ع) را منهدم کرد<ref>. شرح الأخبار، ج3، ص269.</ref> و مختار ثقفی (حک:66-67ق) بعد از آنکه انتقام خون شهیدان را از قاتلان گرفت 20 هزار دینار برای امام سجاد (ع) فرستاد که امام با آن خانه عقیل و برخی دیگر از خانههای بنی هاشم را ترمیم کردند.<ref>. رجال الکشی، ص128.</ref> منابع از وجود خانه عقیل تا پیش از تسلط آل سعود که دارای بقعه و قبّه بود یاد کردهاند که پس از آن همانند دیگر بقاع بقیع تخریب شد.<ref>. تاریخ حرم ائمه بقیع، ص252.</ref>
| |
|
| |
|
| ==الگو:آیات==
| | از واژههای مرتبط با خون برون آوردن میتوان از «حِجامَت» (مکش خون از قسمتی از بدن پس از تیغ زدن آنجا) و «فَصد» (بریدن یا پاره کردن قسمتی از رگ برای بیرون آمدن خون از بدن) نام برد.<ref>. القاموس الفقهی، ص78؛ الاصطلاحات الفقهیه، ص161.</ref> |
| {{گفت و گو
| |
| |عرض=85
| |
| |شکل بندی عنوان=line-height:200%; font-size:125%; font-weight: normal;
| |
| |شکل بندی ستون راست=text-align:center; line-height:170%
| |
| |شکل بندی آدرس=font-size:75%;
| |
| |تورفتگی=0
| |
| |تراز=وسط
| |
| |عنوان={{عربی|اندازه=92%|وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ...<ref>سوره نحل، آیه36.</ref> }}
| |
| |و همانا ما در میان هر امتی پیغمبری فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید و از بتها و فرعونها دوری کنید..
| |
|
| |
|
| (ترجمه: مهدی الهی قمشهای) | | ==حرمت خارج کردن خون از بدن محرم== |
| }}
| | به نظر مشهور فقهای شیعه، خارج کردن خون از بدن خود در حال اختیار بر محرم حرام است.<ref>. تحریر الاحکام، ج2، ص17؛ مسالک الافهام، ج2، ص265-266؛ التنقیح الرائع، ج1، ص474. </ref> دلیل این نظر آنها روایاتی است که اخراج خون از بدن به هر نحوی را از محرمات احرام شمرده است.<ref>. من لا یحضره الفقیه، ج2، ص348؛ تهذیب الاحکام، ج5، ص313.</ref> همچنین انجام کارهایی مانند حجامت،<ref>المقنعه، ص432؛ النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص: 220؛ الدروس، ج1، ص385-386.</ref> مسواک زدن و خاراندن بدن که سبب بیرون آمدن خون از بدن محرم میشود حرام است.<ref>قواعد الاحکام، ج1، ص423. ایضاح الفوائد، ج1، ص295؛ المعتمد فی شرح المناسک، ج4، ص250.</ref> برخی فقیهان امامیه نیز معتقدند چنانچه احرامگزار بداند تراشیدن سر (حَلق)، منجر به بیرون آمدن خون میشود، تراشیدن برای وی جایز نبوده و باید ابتدا تقصیر(کوتاه کردن موی سر یا ناخن) کند.<ref> المعتمد في شرح المناسک، ج5، ص321؛ تعاليق مبسوطه، ج10، ص232.</ref> |
|
| |
|
| ==ناوبری مساجد عربستان==
| | اما شماری از فقهای امامیه<ref> المهذب البارع، ج2، ص186؛ شرائع الاسلام، ج1، ص186؛ مستند الشیعه، ج12، ص45.</ref> و مشهور اهل سنت<ref>. کتاب الام، ج1، ص277.</ref> قائلند خارج کردن خون از بدن برای محرم در حالت اختیار کراهت دارد. |
| {{ناوبری مکان
| |
| |name = مساجد عربستان
| |
| |title = مساجد عربستان
| |
|
| |
|
| |group1 =[[مکه]]
| | ==کفاره خارج کردن خون از بدن در حال احرام== |
| |list1 = [[مسجد الحرام]] • [[مسجد ذوالحلیفه]] • [[مسجد ردالشمس]] • [[مسجد خیف]] • [[مسجد غدیر خم]] • [[مسجد الغنم]] • [[مسجد مختفی]] • [[مسجد حمزة بن عبدالمطلب]] • [[مسجد بلال بن رباح]] • [[مسجد جن]] • [[مسجد الرایه]] • [[مسجد المتکا]] • [[مسجد شجره]] • [[مسجد الاجابه]] • [[مسجد عرفه]] • [[مسجد تنعیم]] • [[مسجد صفائح]] • [[مسجد امام علی (تنعیم)]] • [[مسجد شجره (حدیبیه)]] • [[مسجد جعرانه]] • [[مسجد فتح (مکه)|مسجد فتح]] • [[مسجد سقیا]] • [[مسجد بنوحرام]] • [[مسجد ثنیة الوداع]] • [[مسجد ذباب]] • [[مسجد الدرع]] • [[مسجد البحیر]] • [[مسجد ثنایا]] • [[مسجد مغیسله]] • [[مسجد مشعرالحرام]] • [[مسجد خیف]] • [[مسجد البیعه]] • [[مسجد النحر]] • [[مسجد الكبش]] • [[مساجد خندق]] • [[مسجد عثمان]] • [[مسجد قبلتین]] • [[مسجد صخرات]] • [[مسجد راتج]] • [[مسجد البیعه (مکه)]]
| | نظر فقیهان شیعه درباره کفاره خارج کردن خون از بدن در حال احرام، عبارت است از: |
| |group2 =[[مدینه]]
| | *اگر محرمی مجبور به بیرون آوردن خون از بدنش شد به اتفاق نظر فقهاء کفارهای بر عهدهاش نیست.<ref>تذکره الفقها، ج7، ص359؛ الروضه البهیه فی شرح اللمعه، ج2، ص241. مسالک الافهام، ج2، ص266.</ref> |
| |list2 = [[مسجد النبی]] • [[مسجد امام علی (مدینه)]] • [[مسجد قبا]] •
| | *اما اگر فرد در حال احرام با خاراندن بدنش باعث خروج خون گردد، باید یک مد طعام (حدود ۷۵۰ گرم گندم یا برنج یا خرما یا آرد و...)<ref>بنیهاشمی خمینی، رساله توضیحالمسائل مراجع، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج۱، ص۹۲۸.</ref> بدهد.<ref>الکافی فی الفقه، ص204 اشاره السبق، ص131.</ref> |
| | *برخی دیگر بر این باورند که کفاره خارج کردن خون از بدن در حال احرام و اختیار، قربانی کردن یک گوسفند است.<ref>الدروس، ج1، ص386؛ مجمع الفائده، ج7، ص53.</ref> |
| | *عدهای نیز برای این کار (خارج کردن خون از بدن در حال احرام و اختیار)، کفارهای بر این شخص احرامگزار واجب نمیدانند.<ref>مسالک الافهام، ج2، ص266؛ مدارک الاحکام، ج7، ص368؛ الحدائق الناضره، ج15، ص524-527.</ref> |
| | ====کفاره حجامت در حال احرام==== |
| | مشهور فقهای امامیه به استناد نبودن دلیل صریح برای خون برون آوردن احرامگزار از حجامت، کفارهای را لازم نمیدانند.<ref>9. تذکره الفقهاء، ج7، ص358؛ فقه الامام الصادق، ج2، ص179-180؛ المعتمد فی شرح المناسک، ج4، ص251.</ref> اما به نظر برخی از آنان کفاره (گوسفند) لازم است.<ref>. نک: مناهج الاخیار، ج3 ص387. </ref> |
|
| |
|
| }}<noinclude>
| | اهل سنت نیز به دلیل اینکه اصل حجامت را برای احرامگزار جائز<ref>. کتاب الام، ج7، ص224؛ الدر المختار، ج2، ص540؛ المغنی، ج3، ص279.</ref> یا مکروه<ref>. شرح الزرقانی علی الموطا، ج2، ص412. </ref> میدانند، کفارهای برای آن قائل نیستند. |
|
| |
|
| </noinclude> | | ==خارج کردن خون از بدن غیر محرم یا حیوان== |
| | مشهور فقیهان امامی به دلیل اصاله البرائه بر آناند که خون برون آوردن احرامگزار از بدن غیر احرامگزار جائز است<ref>5. تحریر الوسیله، ج1، ص427؛ مناسک الحج، محشی، ج1، ص201، م450؛ کتاب الحج، گلپایگانی، ج2، ص258-259.</ref> و بعضی از فقها با توجه به حدیثی از امام صادق 7<ref>6. الکافی، ج4، ص360-361.</ref> گفتهاند: مستحب است محرم از بیرون آوردن خون از بدن محرم دیگر اجتناب کند.<ref>7. مناسک الحج، محشی، ج1، ص201.</ref> |
| | ==جستارهای وابسته== |
| | *[[محرمات احرام]] |
|
| |
|
| ////////////////////////////
| | ==پانوشت== |
| | | {{پانویس|۲}} |
| '''ذی طوی'''، منطقهای نزدیک مکه و محل بیتوته پیامبر(ص) در فتح مکه و حجه الوداع
| | ==منابع== |
| ==آشنایی==
| |
| طوی در لغت به معنای پیچیدن و درنوردیدن؛ و ذی طَوی – که به ضم و کسر طاء هم وارد شده است- نام منطقه و یا کوهی است در یک فرسخی مکه که داخل حرم قرار دارد و امروزه ساختمانهای مکه از هر سو آن را در بر گرفتهاند؛ این منطقه شن نرمی داشته که در ساختن منارهها از آن استفاده شده است.
| |
| ==مکان جغرافیایی== | |
| منابع جغرافیایی و تاریخی، محل ذی طوی را – که امروزه به عُتیبیه مشهور است- حد فاصل حَجون* و فَخ* - بین ثنیّة المقبره و ثنیة الخضراء(ریع الکحل امروزی)- ذکر کردند به گونهای که اگر کسی در مسجد تنعیم* احرام میبست و به سوی مسجدالحرام* عزیمت میکرد، پس از عبور از منطقه فخ، وارد ذی طوی شده، سپس از طرف قبرستان ابوطالب* وارد مکه معظمه میشد؛ از این رو در جانب چپ ذی طوی فخ قرار دارد و از سمت غرب نیز کوه قُعَیقَعان، جبل الکعبه و کوه حصّاص به ذی طوی اشراف دارند. جبل البکا نیز در آخر ذی طوی قرار دارد.
| |
| | |
| بر این اساس ذی طوی نزدیک منا و حدّ شمالی حرم الهی است که در سمت مدینه واقع شده و تا خود حرم سه میل(تقریبا6000متر) فاصله داشته است. برخی وادی مکه و بعضی نیز به اشتباه ابطح را ذی طوی میدانند، در حالی که ذی طوی قسمتی از بطن وادی است نه همه وادی.
| |
| | |
| در منطقه ذی طوی چاههایی است که غسل با آب آنها مستحب است؛ عبد شمس بن عبد مناف از افرادی است که در این منطقه چاهی را حفر کرد که ظاهرا به نام طوی مشهور بوده ودر طرف اعلای مکه، کنار بیضا - قصر معروف محمّد بن یوسف ثقفی- قرار داشته است که هنوز هم در جرول معروف است و کوه قعیقعان به شرق این چاه مشرف است و سمت مشرف بر چاه را امروزه «جبل السودان» میخوانند. همچنین سقایه سراج، چاه وردان، کلوخزار بکّار و چاه بکّار نیز در ذی طوی قرار داشته و خالد بن عبد اللّه قسری- والی مکّه در زمان ولید بن عبد الملک- به جهت کمبود آب، چاهی در ثنیه ذی طوی حفر کرد. بعدها زبیده* نیز هنگام حجگزاری مسجدی در منطقه ذی طوی ساخت.
| |
| برخی از حوادث تاریخ اسلام در این منطقه اتفاق افتاده است. بر اساس روایات تاریخی پیامبر خدا(ص) شب فتح مکه به سال هشتم هجری را در آنجا به سر برد، و در روز فتح قیس بن سعد بن عباده از همین منطقه وارد مکه شده و پیامبر(ص) نیز به هنگام هجرت به مدینه از همین منطقه خارج شده است. و نیز گفته شده است که در ذی طوی مسجدی قرار داشت که آثاری از حضرت رسول(ص) در آن باقی مانده بود. نیز گفته شده که جبرئیل پیامبر(ص) را به هنگام بازگشت از معراج، تا منطقه ذی طوی همراهی کرد.
| |
| به هنگام هجرت زینب دختر رسول خدا از مکه به مدینه، مشرکان در ذی طوی به او دست یافتند و سبب سقط جنین او شدند. این منطقه شاهد درگیریهای زیادی بین مشرکان و مسلمانان بوده که از جمله آنها میتوان جنگ بدر(سال دوم هجری) و فتح(سال هشتم هجری) را نام برد که هر دو در تغییر جهت مشرکان به لحاظ اعتقادی بسیار تأثیر گذار بوده است.
| |
| در سال ششم هجری نیز هنگامی که رسول خدا (ص) با پیروان خود قصد سفر حج کرد، بزرگان قریش در ذی طوی اجتماع کرده بودند. حضرت در این نقطه فرمان داد که زبیر با مهاجر از اعلای مکه درآمده ، پرچمی که بر دوش داشته در حجون نصب کنند.
| |
| در سال نهم هجری رسول اکرم در حجه الوداع، شب چهارم ذی حجه الحرام را در ذی طوی بیتوته کرد، و بعد از اقامه نماز صبح غسل کرده، از بخش سنگلاخ ذی طوی که مشرف بر حجون است، وارد مکه معظمه شد.
| |
| بر اساس برخی روایات، ذی طوی محل زندگی حضرت مهدی(عج) و مرکز تجمع یاران حضرت است و قیام ایشان از آن جا انجام میگیرد. چنان که در دعای ندبه به این موضوع اشاره شده و گفتاری از امام صادق(ع) درباره حضور حضرت مهدی(عج) در آنجا که همانند موسی(ع) منتظر حضور در مقام ابراهیم است، به ذی طوی اهمیت ویژهای داده است.
| |
| منابع:
| |
| ////////////
| |
| ==زندگی نویسنده==
| |
| {{جعبه اطلاعات اشخاص | |
| |عنوان = محمدطاهر کُردی
| |
| |تصویر = محمدطاهر کردی.jpg
| |
| |عرض تصویر =
| |
| |توضیح تصویر =
| |
| |نام کامل = محمدطاهر بن عبدالقادر بن محمود کردی
| |
| |کنیه =
| |
| |لقب =
| |
| |نسب =
| |
| |زادروز = ۱۳۲۱ق
| |
| |کشور تولد =
| |
| |شهر تولد = [[مکه]]
| |
| |محل زندگی =
| |
| |مهاجر/انصار =
| |
| |نام همسر =
| |
| |فرزندان =
| |
| |خویشاوندان سرشناس =
| |
| |دین = اسلام
| |
| |مذهب = [[اهل سنت]]، [[شافعی]]
| |
| |پیشه =
| |
| |مناصب = عضو هیئت اجرائی گسترش و بازسازی [[مسجدالحرام]]
| |
| |نحوه درگذشت/شهادت =
| |
| |تاریخ درگذشت = <!-- ۱۴۰۰ -->
| |
| |شهر درگذشت = <!-- تهران -->
| |
| |کشور درگذشت = <!-- ایران -->
| |
| |آرامگاه =
| |
| | |
| |زمان اسلام آوردن =
| |
| |نحوه اسلام آوردن =
| |
| |حضور در جنگها =
| |
| |هجرت به =
| |
| |دلیل شهرت =
| |
| |نقشهای برجسته =
| |
| |دیگر فعالیتها =
| |
| | |
| |نام زیارتگاه =
| |
| |سمت =
| |
| |خدمت =
| |
| |محل اقدام =
| |
| |سفر =
| |
| |نوشتهها =
| |
| |موقوفات =
| |
| |بناهای ساخته شده = | |
| |مقام علمی =
| |
| | |
| |پس از =
| |
| |پیش از =
| |
| | |
| |اساتید =
| |
| |محل تحصیل =
| |
| |اجازه روایت از =
| |
| |اجازه اجتهاد از =
| |
| |شاگردان =
| |
| |اجازه روایت به =
| |
| |اجازه اجتهاد به =
| |
| |تالیفات =
| |
| | |
| |فعالیت سیاسی =
| |
| |فعالیت اجتماعی =
| |
| |فعالیت مذهبی =
| |
| | عرض جغرافیایی =
| |
| | طول جغرافیایی =
| |
| | توضیح نقشه =
| |
| | |
| |وبگاه رسمی =
| |
| |امضا = <!-- sign.jpg -->
| |
| | |
| }}
| |
| ===زندگی نویسنده===
| |
| محمدطاهر بن عبدالقادر بن محمود کردی به سال ۱۳۲۱ق در [[مکه]] زاده شد.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص25.</ref> پدرش پیش از تولد وی به قصد اقامت در مکه و مجاورت خانه خدا، از اربیل [[عراق]] به مکه مهاجرت کرد.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص26.</ref>
| |
| | |
| محمدطاهر در سال ۱۳۴۰ق یک سال پس از اتمام تحصیل، به همراه پدر به [[مصر]] رفت و تا هفت سال در [[الازهر]] به تحصیل دانش پرداخت.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص26.</ref> وی در سال ۱۳۴۱ق همزمان با تأسیس مدرسه تحسین الخطوط العربیة الملکیه در مصر، به آموختن خوشنویسی روی آورد و در سال ۱۳۴۸ق پس از بازگشت از مصر، در سمت کارمند محاکم شرعی در مکه مشغول به کار شد.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص27.</ref>
| |
| | |
| علاقه کردی به خوشنویسی موجب شد که چندین سفر به مصر و عراق انجام دهد. او تا سال ۱۳۸۳ق و پیش از یک بیماری که تا هنگام مرگ وی را زمینگیر کرد<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص26-27، 31.</ref> به استادی یا مدیریت مدارس خوشنویسی در مکه اشتغال داشت.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص28.</ref> وی نُه کتاب در موضوع خوشنویسی نگاشت<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص12-13.</ref> و خود را با لقب خطاط میخواند.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص42.</ref>
| |
| | |
| کردی، عضو هیئت اجرائی گسترش و بازسازی [[مسجدالحرام]]<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص28.</ref> و رئیس بخش تألیف و آثار تاریخی این هیئت و نیز عضو هیئت نظارت بر تعمیر سقف [[کعبه]] بود.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص17.</ref> همچنین مشارکت در گسترش مسجدالحرام، تعویض قاب نقرهای [[حجرالاسود]]<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج3، ص297.</ref> نظارت و مشارکت در ترمیم کعبه، و ترسیم لوحی از [[مقام ابراهیم]]، از دیگر فعالیتهایی اوست.
| |
| | |
| === مذهب ===
| |
| گفته شده محمدطاهر کردی از دیدگاه فقهی، [[شافعی]] مذهب بود و در عقاید نیز گرایش سلفی و وهابی نداشت.{{مدرک}} او کتابی با عنوان [[تبرک الصحابة بآثار الرسول]] نوشته و در آن از مشروعیت تبرک به آثار باقی مانده از پیامیر(ص) و سابقه این کار نزد صحابه دفاع کرد.<ref>نگاه کنید به: تبرک الصحابه بآثار رسول الله صلی الله علیه و بیان فضله.</ref>
| |
| | |
| === درگذشت ===
| |
| کردی در سال ۱۴۰۰ق در [[جده]] درگذشت و کنار قبر مادرش در [[قبرستان معلات]] شهر مکه به خاک سپرده شد.<ref>الجواهر الحسان، ج2، ص638. التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص19، 48.</ref>
| |
| | |
| === تألیفات ===
| |
| تنوع تألیفات در زمینه ادبیات<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص18.</ref> تفسیر، فراهم کردن نقشه کشورها<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص28.</ref> و نگارش بیش از ۴۲ اثر در موضوعات مختلف، بیانگر ابعاد گوناگون فکری و شخصیتی کردی است. از میان این آثار، ۲۲ کتاب وی به چاپ رسیده<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص15-16.</ref> و از سال ۱۳۹۳ق [[دولت سعودی]] هیئتی ویژه را مأمور پیگیری تصحیح و نشر آثار او کرده است.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص28.</ref>
| |
| | |
| [[مصحف مکة المکرمه]] ماندگارترین اثر کردی است که خوشنویسی آن در سال ۱۳۶۲ق. به پایان رسید و پس از تأیید هیئتی از دانشمندان [[عربستان]]<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص36.</ref> و تأیید شیوخ الازهر<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص8.</ref> در سال ۱۳۶۹ق. به عنوان نخستین [[قرآن]] منتشر شده در مکه، به همت شرکتی با همین نام که خود بنیان نهاده بود<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص11، 36.</ref> چاپ و منتشر گشت.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، مقدمه ناشر، ص36.</ref>
| |
| | |
| محمدطاهر کردی در موضوع مکه و حج و امور مربوط به آن، افزون بر کتاب التاریخ القویم لمکة و بیت الله الکریم، تحقیقی از کتاب [[الاعلام باعلام بیت الله الحرام]] نگاشته [[قطبالدین نهروالی]] (م. ۹۹۰ق) همراه شرح، تعلیقات و تصاویر ارائه کرده<ref>مجلة العرب، ش14، ص211-212.</ref> و [[ارشاد الزمرة لمناسک الحج و العمره]] را در [[مناسک حج]] تألیف نموده<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج4، ص80.</ref> که همانند شماری دیگر از آثارش مانند [[منظومة فی اشهر بنایات الکعبة المعظمه]] و مقام ابراهیم(ع)<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص29.</ref> آنها را در ضمن کتاب التاریخ القویم آورده است.
| |
| | |
| == پانویس ==
| |
| {{پانویس}}
| |
| | |
| == منابع == | |
| {{منابع}} | | {{منابع}} |
| * '''اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار'''، ابوالولید محمد بن عبدالله بن احمد (ازرقی)، بیروت، دارالاندلس، ۱۴۱۶ ه. ق. | | *'''تاریخ اورشلیم (بیت المقدس)'''، سید جعفر حمیدی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۱ش. |
| * '''بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار'''، محمد باقر مجلسی، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
| | ////////////////////////////// |
| * '''تاج العروس من جواهر القاموس'''، سید محمد مرتضی واسطی زبیدی، محقق و مصحح: علی شیری، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
| |
| * '''الکافی'''، ابوجعفر محمد بن یعقوب، کلینی، چهارم، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ه. ق.
| |
| * '''مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل'''، میرزا حسین نوری، قم، مؤسسه آلالبیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ه. ق.
| |
| * '''التاریخ القویم لمکه و بیت الله الکریم'''، محمد طاهر الکردی المکی، تحقیق عبد الملک ابن دهیش، بیروت، دار الخضر، ۱۴۲۰ق.
| |
| * '''راهنمای حرمین شریفین'''.
| |
| * '''موسوعة العتبات المقدسة'''.
| |
| {{پایان}}
| |
| | |
| ////////////////////////////////////////////////// | |
| '''سلفیه'''
| |
| ==مفهومشناسی==
| |
| سَلَف، به معنای گذشتگان و پیشینیان است.<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۵؛ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ج۱، ص۲۸۵.</ref> سَلَفیّه به گروهی گفته میشود که در فهم دین، بهویژه در مسائل اعتقادی، خود را ملتزم به روش سلف (مسلمانان متقدم) میدانند<ref>تحفة المرید شرح جوهرة التوحید، ص۱۱.</ref> و از دیدگاه آنان، «سلفیه» راه و روش گذشتگان در تحصیل عقاید و احکام فقهی از کتاب و سنت است.<ref>المنهج السلفی عند الشیخ ناصر الدین الألبانی، ص۱۳.</ref>
| |
| | |
| اصطلاح سلف در میان اهل سنت به معانی مختلفی آمده است. برخی مراد از سلف را صحابه<ref>وسطیة أهل السنة بین الفرق، ص۹۷.</ref> و برخی صحابه و تابعین<ref>مجموعة رسائل الإمام الغزالی، ص۳۲۰.</ref> و عدهای دیگر صحابه، تابعین و تابعِ تابعین دانستهاند.<ref>التحف فی مذاهب السلف، ص۱۸ و ص۱۹، ۲۳.؛ لوامع الأنوار، ج۱، ص۲۰.</ref> استناد آنها در این زمینه به «حدیث خیر القرون» است<ref>السلفیة قواعد وأصول، ص۷.</ref> که در آن پیامبر اسلام(ص) بهترین مردم را مردمان قرن خود میداند و سپس کسانی که بعد از این نسل میآیند و بعد از آن نیز مردمی که بعد از اینها خواهند آمد.<ref>صحیح بخاری، ج۵، ص۳، ح ۳۶۵۱.</ref>
| |
| ==پیشنیه==
| |
| پیشینه نگرش سلفی را باید در سده نخستین اسلامی در جریانی به نام «اصحاب حدیث» جستجو کرد؛ آنها گروهی از عالمان دینی اهل سنت بودند که اهتمام اصلیشان بحث در احکام و فروع بود و در احادیث اعتقادی، بر ظواهر کتاب و سنت تأکید داشتند.<ref>الفرق بین الفرق، ص300-304.</ref> پیشوا و پشتوانه فکری این گروه احمد بن حنبل بود.<ref>الملل و النحل، ص118ـ132.</ref> وی پیروان خود را به تبعیت از سنت پیامبر(ص)، پیروی از اصحاب پیامبر<ref>جبرين، شرح أصول السنة لإمام أحمد بن حنبل، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۶.</ref> و تابعین{{یادداشت|تابعین مسلمانانی هستند که با یک یا چند تن از صحابه پیامبر اکرم(ص) ملاقات یا مصاحبت داشتهاند یا آنها را درک کردهاند؛ ولی خود پیامبر را ندیدهاند. (فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، ج۳، ص۱۲۳؛ الکفایة فی علم الروایة، ص۴۱۰.)}} دعوت میکرد.<ref>ابن بدران دمشقی، المدخل الی مذهب الامام احمد بن حنبل، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م، ص۵۳و۵۴.</ref>
| |
| | |
| «پیروی از سلف» کاربرد وسیعی در آثار اصحاب حدیث داشت، ولی تا قبل از ابن تیمیه در قرن هشتم در معنای لغوی سلف (پیشینیان) مورد نظر بود.<ref>طبقات الحنابله، ج1، ص 31، 92، 294؛ تلبیس ابلیس، ص165، 179؛ الرسائل السلفیه، 129-130.</ref> اصحاب حدیث با استناد به احادیثی از پیامبر، گفتههای پیشینیان (صحابه و تابعین) را در نبود حکمی از کتاب و سنت، مرجع نهایی میشمردند.<ref>بنیادگرایی و سلفیه، ص۷۲.</ref>
| |
| | |
| در سده سوم، برخی اصحاب حدیثِ آن عصر، حتی شیوههای متقدمان خود را در پاسداری از آموزه سلف کافی ندانستند و جایگاه عقل و اجتهاد در موضوعات مختلف نزد آنها کاسته شد.<ref>تلبیس ابلیس، ص 111.</ref>
| |
| | |
| در قرن چهارم ابوبکر بربهاری (۳۲۹ق) محدث و شیخ حنبلیان بغداد، برای احیای تفکر سلف تلاش کرد، وی به شدت از متکلمان انتقاد و علم کلام را بدعت شمرد، سختگیری او در مبارزه با هر آنچه بدعت مینامید و اقداماتی مانند طرد ابوالحسن اشعری<ref>طبقات الحنابله، ج2، ص 18.</ref> و رفتار وی با طبری<ref>الکامل فی التاریخ، ج8، ص 307.</ref> و ممانعت از برپایی مجالس عزاداری و گریه برای امام حسین(ع)<ref>نشوار المحاضره، ج2، ص 233.</ref> وی را از شاخصترین اندیشمندان سلفی این قرن ساخت.
| |
| | |
| قرن پنجم دوره غلبه یافتن اندیشههای سلفی در برابر اندیشههای کلامی و عقل محور بود، سلفیان در این دوره ضمن تأکید بر پیروی از ظاهر نصوص و با استناد به آموزههای ائمه سلف، بر نفی تأویل پای فشردند. ابویعلی ابن فراء (م458) و فرزندش از نویسندگان سلف گرای این قرن بودند.<ref>طبقات الحنابله، ج2، ص 207- 212.</ref>
| |
| | |
| قرن هشتم را به واسطه ظهور ابن تیمیه (م728) باید سرآغازی بر پیدایش مکتب سلفیه دانست، زیرا اگرچه تفکرات سلفی پیش از وی وجود داشت، اما او بود که مبانی فکری سلفی را مدون کرد. ابن تیمیه در سه حوزه علمی، عملی و اعتقادی تأثیرات شگرفی را بر اندیشههای سلفی پس از خود گذاشت.<ref>منهج شیخ الاسلام ابن تیمیه، ص 107.</ref> وی به پیروی از روش سلف به ویژه قرون فاضله - قرون اول تا سوم - تأکید فراوان داشت.<ref>دقائق التفسیر، ج2، ص473.</ref> او روش و مکتب خود را سلفیّه نامید و بیان داشت که در عقل صریح و نقل صحیح، مطلبی که مخالف طریقۀ سلفیه باشد، وجود ندارد.<ref>الفتوی الحمویۀ الکبری، ص46.</ref> وی همچنین تصریح داشت که مقصود از سلفیه، همان مذهب اصحاب حدیث است.<ref>درء تعارض العقل و النقل، ج1، ص 203.</ref> ابن تیمیه هر گونه اظهار نظر یا تفسیر جدید را نوعی بدعت،<ref>منهاج السنه، ج۵، ص۱۸۲.</ref> و امور اعتقادی ظاهر قرآن را حجت دانست و تأویل یا هر گونه باطن مخالف با ظاهر را نفی کرد.<ref>الصفدیه، ج۱، ص۲۹۱.</ref> او کتاب مِنهاجالسنه را در رد امامیه و رسالههایی چون الرسالة الحمویه را در رد اشاعره و نوشتههایی در رد طوایف صوفیه و هواداران ابن عربی نوشت.<ref>بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۷۸.</ref>
| |
| | |
| == مبانی معرفتی ==
| |
| قرآن و سنت پیامبر (ص) و اصحابش و اجماع اهل علم تنها منابع شناخت نزد سلفیان به شمار میرود.<ref>مجموعه فتاوی و مقالات متنوعه، ج۸، ص۱۱۶.</ref> سلفیان تمام اقوال و اعمال دینی خود را با سه اصل کتاب و سنت و اجماع میسنجند و منظور ایشان از اجماع صحیح به معنی «ما کان علیه السلف الصالح» است.<ref>مجموعه الفتاوی، ابن تیمیه، ج3، ص157.</ref> برخی اجماع را با قید «سلف الامه» آوردهاند که منظور اجماع سه قرن اول است.<ref>مجموعه فتاوی و مقالات متنوعه، ج۸، ص۱۱۶.</ref> سلفیان بر این باورند اجماع صحابه مانند کتاب و خبر متواتر حجت و مفید قطع است ولی اجماع پس از صحابه، مفید ظن است.<ref>ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ص79.</ref> آنان عقل را منبع مستقلی برای شناخت نمی-دانند و بر این باورند که هیچ نصی درباره عقل نیامده<ref>معجم الفاظ العقیده، ص284.</ref> و منظور از عقل در قرآن همان قلب است.<ref>سلسله الاحادیث الضعیفه، ج1، ص301.</ref> به باور سلفیه مستقل دانستن عقل به معنای بیفایده بودن ارسال پیامبران است.<ref>درء تعارض العقل و النقل، ج1، ص21.</ref>
| |
| | |
| سلفیان نقل را تنها ابزار معرفت و راه سعادت میدانند<ref>مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، ج13، ص136.</ref> و معتقدند که ارجاع مردم به ادله شرعی منجر به اتفاق و انقیاد خلق به یک امر واحد خواهد شد در حالی که با ارجاع مردم به ادله عقلی این مقصود حاصل نمیشود زیرا مردم در عقول متفاوتند.<ref>درء تعارض العقل و النقل؛ ج1، ص146.</ref> بنابر نظر سلفیان اصول عقل گرایان بدعتهایی است که با حقیقت متعارض است.<ref>درء تعارض العقل و النقل ج1، ص46-57 ، 95-100 و110-112.</ref> کشف و شهود که از آن تعبیر به ذوق کردهاند نیز راهی به شناخت نیست و تجربههای عرفانی در حکم جدال با خدا است.<ref>درء تعارض العقل و النقل؛ ج5، ص336؛ الاستقامه، ج1، ص22.</ref>
| |
| | |
| == روشهای شناخت ==
| |
| سلفیه به قواعدی برای دست یافتن به شناخت درست پایبندی دارند که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
| |
| | |
| '''گذشتهگرایی و حجیت فهم سلف''': سلفیان با استناد به حدیث «خیرالقرون» خیریّت را به «فهم برتر» تفسیر کرده و درک سلف نسبت به مفاهیم و معارف اسلامی را بهترین فهم میدانند. به اعتقاد سلفیه روش سلف مجرد ایمان به الفاظ قرآن و حدیث نیست، بلکه آنها معنی الفاظ قرآن و حدیث را به خوبی درک کرده و تفسیر آن را میفهمیدند. بنابر این آنان بر مرجعیت سلف در تمامی امور تاکید دارند و معتقدند همه باید از فهم سلف تبعیت کنند.
| |
|
| |
|
| '''عدم وجود مجاز در دین''': به باور سلفیان تقسیم الفاظ به حقیقت و مجاز از آراء متکلمان نشأت گرفته است و در شرع و در کلام صحابه و تابعین و ائمه سلف وجود ندارد از این رو معنای همه الفاظ قرآن و پیامبر (ص) حقیقی و آشکار است.
| |
|
| |
|
| '''دوری از تاویل و اخذ به ظاهر نصوص''': احمد بن حنبل معتقد است هر کس حدیثی را نمیفهمد، باید به او ایمان بیاورد و تسلیم باشد؛ حتی اگر از شنیدنش وحشت کند، باز باید ایمان آورد و تسلیم باشد. سلفیان از هرگونه تأویل گریزان بوده و خروج از معنای ظاهری را نمیپذیرند؛ بنابر نظر سلفیان تأویل در صفات خدا جایز نیست. | | ////////////////////// |
| | *''''''، |
|
| |
|
| ابن تیمیه مذهب سلف را اثبات صفات و حمل آنها بر ظاهرشان و نفی کیفیت و چگونگی آنها معرفی میکند. بنابر نظر سلفیان لازمه قول به تاویل یکی از دو امر باطل است؛ اول اینکه باید بپذیریم صحابه و سلف حق را در این باره نفهمیدهاند و ظواهر این نصوص باطل است و حال آنکه میدانیم خداوند از صحابه راضی بوده است، دیگر اینکه بپذیریم صحابه حق را فهمیده ولی آن را کتمان کردهاند.
| | *''''''، |
|
| |
|
| '''حس گرایی''': سلفیان هر نوع مجرد به معنای تجرد از ماده را منکرند و معتقدند موجود قائم به نفس غیر قابل اشاره حسی و غیر قابل رؤیت، وجود خارجی ندارد. زیرا مجردات ساخته ذهن فیلسوفان است و از آیات و روایات، مجرد فهمیده نمیشود. زیرا فرشتگان از نور ساخته شده و نور جسمانی است و جبرئیل به صورت دحیة کلبی بر پیامبر نازل شد. بنابراین اثبات موجودی که قائم به نفس است اما قابل اشاره نباشد و نه داخل عالم باشد و نه خارج از آن از مواردی است که عقل بر محال بودن آن تأکید دارد. زیرا هیچ چیز نمیتواند دو صفت متباین داشته باشد بنابر نظر ابن تیمیه امور غیبی انبیاء امور مشهود و محسوس بوده ولی در این دنیا محسوس نیستند و در آخرت محسوس خواهند بود، مثل رؤیت خداوند که در قیامت امکان پذیر است. | | *''''''، |
|
| |
|
| '''حجیت خبر واحد در اعتقادات''': سلفیان خبر واحد در اعتقادات را حجت دانسته و معتقدند که خبر واحدی که اُمت آنرا تلقی به قبول کرده باشد، مفید علم است و قول عامه سلف آن است که این احادیث حجتند و در اصول دینی به آنها عمل میشود. | | *''''''، |
| ==مبانی اعتقادی==
| |
|
| |
|
| === تقسیم سه گانه توحید ===
| | *''''''، |
| سلفیان وهابی با تقسیم بندی توحید به توحید الوهی، توحید ربوبی و توحید اسماء و صفات، بیش از همه بر توحید در الوهیت (توحید در عبادت) تاکید کردهاند ، زیرا پیامبران برای مبارزه با شرک در عبادت مبعوث شدند قرآن نیز شرک در عبادت را مورد نکوهش قرار داده و کمتر به اثبات وجود خداوند پرداخته است. به نظر سلفیان برای اثبات وجود خداوند – اگر لازم باشد – باید به آیات قرآن تمسک کرد و چون قرآن به این مسأله نپرداخته، بنابراین اولین واجب شناخت خداوند نیست. شرع اولین واجب را نفی شرک در عبادت معرفی کرده است. اکثر سلف معرفت خدا را فطری میدانستند و فطرت را دلیل وجود خداوند بیان کردهاند زیرا قرآن به فطرت به عنوان دلیل پذیرش وجود خداوند اشاره دارد.
| |
| | |
| '''۱. توحید ربوبی''': توحید ربوبی یعنی وحدانیت خداوند در خلق، رزق، احیاء، میراندن و تدبیر خلق. به عبارت دیگر خالق و رازقی جز خدا نیست. در دیدگاه سلفیه اقرار به توحید ربوبی یا توحید در افعال به تنهایی باعث ورود در اسلام نمیشود؛ زیرا مشرکان نیز به توحید ربوبی اقرار داشته و معتقد بودند که خداوند خالق آسمان و زمین است«و لئن سألتهم من خلق السموت و الارض لیقولن خلقهن العزیز العلیم»<ref>زخرف، آیه ۹.</ref> بلکه مهم پذیرش توحید در الوهیت است.
| |
| | |
| '''۲. توحید الوهی''': سلفیان معتقدند پیامبران صرفاً برای دعوت به توحید الوهی مبعوث شدهاند. لذا توحید ربوبی به تنهایی مانع از کفر کسی نمیشود. ابن تیمیه براین باور است که مقصود از توحید در اسلام توحید عبادت است؛ چراکه خداوند با کلمه شهادت (لا اله الا الله) توحید عبادی را قصد کرده است. به نظر سلفیان فرقی میان عبادت بتها و عبادت انبیاء و صالحین نیست. عبادت انبیاء به صورت ذلیل و خوار نمودن خود در مقابل قبور انبیاء و صالحان و طواف پیرامون آن و نذر و طلب حاجت و توسل و شفاعت از ایشان است. مسلمانانی که برای صالحین نذر کرده و برای آنها ذبح نموده و به قبر انبیاء تبرک میجویند، مشرکند، اگرچه خود را مسلمان معرفی میکنند. سلفیان معتقدند که قربانی، طواف، استغاثه، تبرک، طلب شفاعت، در خواست شفاء و رفتن به قبور همان اعمال مشرکان مکه است که پیامبر با این اعمال مخالفت کرد و آن را شرک دانست. | |
| | |
| '''۳. توحید اسماء و صفات''': به اعتقاد سلفیان، توحید در اسماء و صفات یعنی ثبوت آنچه خداوند خود را به آن وصف کرده است. آنان با تمسک به ظاهر آیات قرآن بر این باورند که تأویل در اسماء و صفات خداوند راه ندارد؛ بنابر این آنان برای خداوند دست، پا، اندام انسانی، نزول به آسمان اوّل، ورود به جهنم و امثال آن را قائلند، ولی با تمسک به آیه «لیس کمثله شیئ»<ref>شوری، آیه ۱۱.</ref> خود را از تشبیه دور میسازند و معتقدند خداوند شبیه مخلوقات نیست. به نظر سلفیّه صفت علم، کلام، سمع، بصر، اراده، حیات و قدرت همگی صفات ازلی قائم به ذات خداوند و سلف معتقدند که اسماء و صفات خدا توفیقی است.
| |
| | |
| === نبوت ===
| |
| رکن چهارم از ارکان ایمان و اصل دوّم از اصول سه گانه در نزد سلفّیه، ایمان به رسالت پیامبران خداست و حاجت بشر به پیامبر به سبب آشنایی با خالق، نحوه عبادت خدا و بیان احکام الهی است. پیامبر باید صادق، مبلغ، زیرک، امین و در تبلیغ، کفر و کبائر قبل و بعد از وحی معصوم باشد. به عقیده سلفیان پیامبر معجزات فراوان غیر از قرآن داشته است مثل انشقاق قمر.
| |
| | |
| === اسلام و ایمان ===
| |
| ایمان در اصطلاح سلفیه یعنی تصدیق به آنچه پیامبر آورده است که عبارت است از اقرار زبانی، تصدیق قلبی و عمل به ارکان، سلف فرقی بین ایمان و عمل نمیگذاشتند. ایمان کم و زیاد میشود و مرتکب گناه کبیره مؤمن فاسق است و از اسلام و ایمان خارج نمیشود. تقلید در اصول دین جایز است و ایمان مقلّد صحیح است.
| |
| | |
| ==== قضا و قدر ====
| |
| به عقیده سلفیان تمام حوادث به قدرت خدا خلق میشود و فرقی بین بنده با دیگر مخلوقات نیست. بنابراین تمام افعال بندگان اعم از خیر و شرّ مخلوق خداست. زیرا در قرآن آمده: «خلق کل شیئ». سلفیان اگر چه مقرّ به قدر اند و تمام طاعات و معاصی، کفر و فساد را به قضا و قدر الهی میدانند اما بنده را در افعالش مجبور نمیدانند. بنده هم قدرت دارد و هم اراده بر فعل، هر چند در تفسیر آن بین سلف اختلاف است. برخی از سلفیان به نظریه کسب متمایل اند.
| |
| | |
| === معاد ===
| |
| سلفیان عذاب قبر، نکیر و منکر و معاد جسمانی را و تفسیری ظاهرگرا از میزان، حشر، حوض، صراط و بهشت و جهنم دارند.
| |
| | |
| === امامت ===
| |
| به نظر سلفیان، اسلام تمام آنچه را بشر به آن محتاج است بیان کرده و دارای نظام عام در تمام امور دنیوی است. اسلام اطاعت از اولوالامر را واجب کرده و مسلمانان را ملزم کرده که حاکمی برای خودشان نصب کنند تا عدالت را اقامه نماید و با دشمنان بجنگد، امر به معروف و نهی از منکر نماید و حقوق مظلوم را از ظالم ستاند. امامت یعنی خلافت پیامبر در حراست از دین و سیاست دنیا که شرعا واجب است، زیرا صحابه به آن اهتمام ورزیده و هنوز پیامبر را به خاک نسپرده، خلیفه بعد از پیامبر را انتخاب کردند.
| |
| | |
| === فضائل اهل بیت و صحابه ===
| |
| سلفیان معتقدند حبّ اهل بیت به تصریح قرآن واجب است و آیه تطهیر درباره آنها نازل شده است و صلوات بر پیامبر و آل در روایات آمده است. روایات خاص نیز در فضائل اصحاب کساء آمده است. به تصریح آیات قرآن مهاجران و انصار بر بقیه صحابه افضل اند و بر اساس روایات باید تمام صحابه را دوست داشت و به آنان دشنام نداد. خلفا به ترتیب خلافت افضل صحابه اند. بعد از آنها عشره مبشره، سپس اهل بدر، اهل احد و بیعت کنندگان تحت شجره افضل از بقیه اصحاب اند. معاویه از کاتبان وحی بوده و ابوسفیان اگر چه با پیامبر جنگبد، اما بعد از فتح مکه، مسلمان قابلی شد.
| |
| ==جریانهای سلفی==
| |
| جریانهای سلفی با وجود تنوع در رویکرد و باور، در بازگشت به سلف و اجرای اسلام سلف در جوامع اسلامی اشتراک دارند. اما چهار جریان فکری زیر با همه اختلافات اعتقادی و روشی به ترویج تفکر سلف پرداخته و خود را به عنوان مروّجان و احیاگران روش سلف معرفی میکنند، اما اکنون بیشترین کاربرد این اصطلاح از سوی وهابیان صورت میگیرد تا روش خود را به صدر اوّل رسانده و دیگر روشها را غیر حق جلوه دهند.
| |
| | |
| === '''سلفی وهابی''' ===
| |
| ظهور وهابیت در عربستان و احیای تفکر ابن تیمیه به وسیله محمد بن عبد الوهاب (م۱۲۰۶ق) در قرن دوازدهم نقطه عطفی در تاریخ جریانهای سلفی به شمار میرود. او با طرح مجدد ادعای بازگشت به اسلام راستین بر اساس اندیشههای احمد بن حنبل و ابن تیمیه، اندیشه سلفی را بار دیگر به عرصه مجادلههای کلامی آورد. هم پیمانی ابن عبد الوهاب با محمد بن سعود در عربستان به این روند تسریع بخشید و باعث شد مکتب سلفی وهابی به شکل یک ساختار سیاسی مذهبی درآید.
| |
| | |
| محمد بن عبدالوهاب با تالیف کتاب نواقض الاسلام تعریف جدیدی از مکتب سلفیه ارائه کرد، وی در این کتاب ده چیز را ناقض اسلام و مرتکب آن را کافر دانست؛ شرک در عبادت، کسی که میان خود و خدا واسطه قرار دهد و آن واسطه را بخواند، کسی که مشرکین را تکفیر نکند، کسی که معتقد باشد روشهای دیگر (مانند حکم طواغیت) از روش پیامبر کامل تر است، هر کس چیزی که پیامبر آورده را ناخوش دارد، هر کس چیزی از دین یا ثواب و عقاب را تمسخر کند، هر کس جادوگری کند یا بدان راضی باشد، کمک به مشرکین و یاری رساندن آنان علیه مسلمانان، هر کس معتقد باشد که خروج برخی از مردم از شریعت پیامبر رواست، پشت کردن به دین خدا به گونه ای که آن را فرا نگرفته و به آن عمل نکند، از مصادیق ده گانه نواقض اسلام نزد محمد بن عبدالوهاب به شماره میرود.
| |
| | |
| === سلفی دیوبندی ===
| |
| در شرق جهان اسلام، شاه ولی الله دهلوی (م۱۱۷۶ق) به ترویج برخی از آراء ابن تیمیه در میان حنفیان (اصحاب رأی) شبه قاره هند پرداخت.<ref>تحفة الموحدین، ص۲۶-۲۹.</ref> شاگردش احمد رای بریلوی یا احمد بن عرفان به پیروی از «سنّت محض» و «طریقت سلف» تأکید فراوان نمود.<ref>ندوی، ج۷، ص۲۸-۳۲.</ref> نقد برخی از اعمال صوفیانه همچون سجده بر قبور اولیاء و طواف آن از سوی پیروان مکتب شاه ولی الله دهلوی و دیوبندیه باعث گردید که دیوبندیه به وهابیت ملقب گردد.<ref>سهارنپوری، ص۳۱-۳۲.</ref> افکار سلفیه شبه قاره هند با سلفیه وهابی تعارضات فراوان دارد و آثاری در نقد یکدیگر تألیف کردند.<ref>شمس سلفی،ج۳،ص۱۷۷۹ به بعد.</ref>
| |
| | |
| === سلفی اصلاحی ===
| |
| درشمال آفریقا سید محمد رشیدرضا (م۱۹۲۵م) تفکر سلفیه را پذیرفت و در تفسیر المنار و در مجلّه المنار از آن دفاع کرد. حسن البنا مؤسس اخوان المسلمین نیز بر روش سلف تأکید کرده و دعوت خود را دعوتی سلفی، طریقتی سنّی، حقیقتی صوفیانه معرفی کرد، ولی همچون رشیدرضا مدافع وهابیت نگردید و بر وحدت اسلامی تأکید فراوان نمود. افراطیون اخوان المسلمین و برخی از احزاب انشعابی از آن در کشورهای اسلامی نیز خود را سلفی نامیده و به ترویج تفکر سلفیه پرداختند. سید قطب با تألیف آثاری همچون معالم فی الطریق و جاهلیة القرن العشرین آشکارا جوامع امروزی را جوامع جاهلی در مفهوم قرآنی آن دانسته و کشورهای اسلامی را ضد اسلامی خواند.<ref>کوپل، ص۲۳-۳۵؛ بیومی، ص۱۴۳؛ حسینی، ص۷۹-۸۴.</ref>
| |
| | |
| === سلفی جهادی ===
| |
| پس از سقوط امپراتوری عثمانی جهان اهـل سـنت در پـی احیای خالفت اسلامی برآمد و جنبشهـای متعـددی در جهـان اسـلام ظهـور پیـدا کـرد. سید قطب رهبر شاخهی انقلابی اخوان المسلمین مصر با تالیف کتاب معالم فی الطریق نه تنها کشورهای غیر اسلامی، بلکه کشورهای اسلامی را به علت اجرا نکردن قوانین اسلامی «جوامع جاهلی» نامید. چنین رویکردی موجب شد که پیروان سید قطب، مواضعی جهادی بگیرند. شکری مصطفی با تشکیل گروه جماعه المسلمین(التکفیر و الهجره) و محمدعبدالسلام فرج با تاسیس گروه الجهاد، جهاد را واجب فراموش شده معرفی کردند. سلفیان جهادی مدعی هستند بر هر مسلمانی جهاد برای برپا کردن حکومت و خلافت اسلامی واجب عینی است. این افراد تمام مسلمان را به دلیل پذیرش یا سکوت در مقابل فرهنگ غرب، یا حاکمانی که بغیر ما انزل الله حکم میکنند، کافر دانسته و تمام افرادی را که به این حاکمان کمک میکنند مهدورالدم معرفی کردند. بنابراین، سلفیه جهادی به جریانی در درون سلفیه گفتـه می شـود که معتقدند یگانه راه و روش برای رسیدن به حکومت اسـلامی و از بـین بردن طاغوت و ظلم، جهاد است. ایـن گـروه فقـط خود را فرقه ناجیه میپندارد و ایدئولوژی آنها بر سه محور تکفیر، هجرت و جهاد استوار است. این جریان امروزه الهامبخش بسـیاری ازگروههـای تروریسـتی از جمله القاعده و داعش قرار گرفته است.
| |
| | |
| === سلفی زیدی ===
| |
| برخی از زیدیان یمن ضمن دوری از زیدیه معتزلی و اهل بیتی به سمت افکار اهل حدیث و ابن تیمیه گرایش پیدا کرده و مورد حمایت سلفیان وهابی قرار گرفتند. این جریان از ابن الوزیر(م۸۴۰ ) شروع شد که وی ضمن نقد متکلمان به تمجید از محدثان پرداخت. پس از او ابن الامیر صنعانی (م۱۱۸۲) در تأیید دیدگاههای محمد بن عبدالوهاب کتاب «تطهیر الاعتقاد من إدران الإلحاد» را نوشت و با تأثیر پذیری از اندیشه سلفیان زیارت اهل قبور را نشانه عمل مشرکین، توسل و نذر برای مردگان، طلب حاجت از آنان و طواف قبر را حرام و شرک دانسته و آن را رفتار جاهلیت میداند وی همچنین بناء بر قبر پیامبر را عملی اسلامی نداسته است.
| |
| | |
| شوکانی (م۱۲۵۰) در قرن سیزدهم جریان سلفی زیدی یمن را به اوج رساند و در کتاب «التحف علی مذهب السلف» مبانی فکری ابن تیمیه را در پیش گرفت، وی بر این باور بود که فهم سلف از خلف برتر است و سلف آیات و روایات را بر ظاهرشان حمل میکردند. وی در تحریم بنای بر قبور کتاب «شرح الصدور بتحریم رفع القبور» را نگاشت.
| |
| | |
| ==پانوشت==
| |
| {{پانویس|۲}}
| |
| | |
| ==منابع==
| |
| {{منابع}}
| |
| * ارشاد الفحول: الشوکانی (م.۱۲۵۰ق.)، تحقیق البدری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ق.
| |
| * الاستقامه: احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه الحرانی الحنبلی(م.۷۲۸ق)، تحقیق محمد رشاد، مصر، دار الهدی النبوی، ۱۴۲۰ق.
| |
| * اعانة المستفید بشرح کتاب التوحید: صالح بن فوزان بن عبدالله، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۲۱ ق.
| |
| * اعلام الموقعین: ابن قیم الجوزیة (م، ۷۵۱ق.)، تحقیق طه عبدالرئوف، بیروت، دار الجیل، ۱۹۷۳م.
| |
| * إیثار الحق علی الخلق فی رد الخلافات إلی مذهب الحق من أصول التوحید: محمد بن المرتضی الیمانی (ابن الوزیر)، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۷ق.
| |
| * البدر الطالع بماحسن من بعد القرن السابع: محمد بن علی الشوکانی(م.۱۲۵۰ق.)، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
| |
| * بذل المجهود فی حل ابی داود: خلیل احمد سهارنپوری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۴ ق.
| |
| * بنیادگرایی و سلفیه: احمد و حسین هوشنگی پاکتچی، تهران، دانشگاه امام صادق(ع)، ۱۳۹۳ش.
| |
| * التحف فی مذاهب السلف: محمّد شوکانی، تحقیق سید عاصم علی، طنطا، دار الصحابة للتراث ، ۱۴۰۹ق.
| |
| * تحفة المرید شرح جوهرة التوحید: ابراهیم بیجوری، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۴ق.
| |
| * تطهیر الإعتقاد عن أدران الإلحاد: محمد بن إسماعیل الأمیر الصنعانی، تقدیم وشرح علی بن محمد بن سنان آل سنان، تحقیق ناصر بن علی بن عائض بن حسن الشیخ، عربستان، دار ابن الجوزی، ۱۴۳۰ ق.
| |
| * التعلیقات الزکیه علی العقیدة الوسطیه: عبدالله بن عبدالرحمن جبرین، ریاض، دارالوطن، ۱۴۲۹ ق.
| |
| * تفسیر المنار: سید محمد رشید رضا، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.
| |
| * تلبیس ابلیس: ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، تحقیق محمد و مسعد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
| |
| * تنزیه الانبیاء: محمد رضوان علی ابن خمیر، دمشق، دارالفکر، ۱۴۲۰ ق.
| |
| * جهود علما الحنفیه علی ابطال القبوریه: شمس الدین السلفی الافغانی، ریاض، دارالصمیعی، ۱۴۱۶ق.
| |
| * الحرکات الاسلامیه فی الوطن العربی: عبدالغنی عماد، بیروت،مرکز دراسات الوحده العربیه، ۲۰۱۳م.
| |
| * درء تعارض العقل والنقل: احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه الحرانی الحنبلی(م.۷۲۸ق)، تصحیح عبداللطیف عبدالرحمن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ ق.
| |
| * دقائق التفسیر: احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه الحرانی الحنبلی(م.۷۲۸ق)، تحقیق محمد السید، دمشق، مؤسسة علوم القرآن، ۱۴۰۴ق.
| |
| * الرد علی المنطقیین: احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه الحرانی الحنبلی(م.۷۲۸ق)، دار المعرفة بیروت، بی تا.
| |
| * رسائل الامام الشهید حسن البنا: محمود عساف، قاهره، مولف، ۱۴۱۳ق.
| |
| * الرسائل السلفیة فی احیاء سنة خیر البریة: رساله دکتری، بیروت، دارالکتاب العلمیة،
| |
| * ریاض الریس، عبدالقادر بغدادی
| |
| * سبل السلام شرح بلوغ المرام: محمد صنعانی،، تحقیق محمد عبدالعزیز الخولی، بیروت، دارالجبل، بی تا.
| |
| * سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة: محمد ناصر الدین الألبانی، ریاض، مکتبه المعارف.
| |
| * سلفیگری و وهابیت: سید مهدی علیزاده موسوی، قم، آوای منجی،۱۳۹۱ش.
| |
| * سلفیه جهادی: مجید فاطمی نژاد، قم، دارالاعلام، ۱۳۹۴ش.
| |
| * السلفیه مرحلة زمنیة مبارکة لا مذهب الاسلامی: محمد سعید رمضان البوطی، ، دمشق، دارالفکر، ۱۹۹۸ م.
| |
| * صحیح البخاری: محمد بن اسماعیل البخاری (م.۲۵۶ق.)، تحقیق عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
| |
| * طبقات الحنابله: محمد ابن ابی یعلی، تصحیح محمد حامد الفقی، دار احیاء الکتب العربی، بی تا، بی جا.
| |
| * عزیز العظمة: احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه الحرانی الحنبلی(م.۷۲۸ق)، بیروت، مکتب الاثیر، ۲۰۰۰م.
| |
| * العقائد السلفیه بأدلتها النقلیه و العقلیه: احمد بن حجر آل بوطامی، دار الکتب القطریه، ۱۴۱۵ ق.
| |
| * فتح القدیر الجامع بین فنی الراویه و الدرایه من علم التفسیر: محمد بن علی الشکوکانی (م.۱۲۵۰ق.)، بیروت، دار المعرفه، بیتا.
| |
| * الفتوی الحمویه الکبری: احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه الحرانی الحنبلی(م.۷۲۸ق)، تحقیق محمد بن ریاض احمد اثری، عالم الکتاب، ۱۴۲۶ ق.
| |
| * الفرق بین الفرق: عبدالقادر بغدادی، بیروت، دارالآفاق، ۱۹۷۷م.
| |
| * فی ظلال القرآن: سید قطب (م.۱۳۸۶ق.)، القاهره، دار الشروق، ۱۴۰۰ق.
| |
| * قاعدة جلیله فی التوسل و الوسیله: احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه الحرانی الحنبلی(م.۷۲۸ق)، دمنهور، مکتبه لینه، ، ۱۴۱۲ق.
| |
| * القول المفید علی کتاب التوحید: محمد بن صالح عثیمین، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۹ق.
| |
| * الکامل فی التاریخ: علی بن محمد بن الاثیر (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
| |
| * کتاب الایمان: احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه الحرانی الحنبلی(م.۷۲۸ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۶ ق.
| |
| * الکواشف الجلیة عن مصطلحات الحنفیة: عبد الإله بن محمّد الملا، بینا، بیجا، بیتا.
| |
| * لوامع الأنوار البهیة وسواطع الأسرار الأثریة شرح الدرة المضیة فی عقیدة الفرقة المرضیة: محمّد سفارینی حنبلی، المکتب الإسلامی، ۱۴۱۱ق.
| |
| * مجموع فتاوی ابن تیمیه: احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه الحرانی الحنبلی(م.۷۲۸ق)، جمع آوری عبدالرحمن بن محمد، مکبة المعارف، مغرب، بی تا.
| |
| * مجموع فتاوی: عبدالعزیز بن باز، جمع آوری عبدالله طیار، ریاض دارالوطن، ۱۴۱۶ ق.
| |
| * مجموعة التفسیر: احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه الحرانی الحنبلی(م.۷۲۸ق)، بمبئی، ۱۳۷۴ ق.
| |
| * مجموعة رسائل الإمام الغزالی: محمّد غزالی، تحقیق: إبراهیم أمین احمد، المکتبة التوفیقیة، قاهره، بی تا.
| |
| * مختصر الصواعق المرسله: ابن قیم جوزی ، تحقیق سید ابراهیم، قاهره، دارالحدیث، ۱۴۱۲ق.
| |
| * المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی: احمد بن محمد المقری الفیومی (م.۷۷۰ق.)،بیروت، دار الفکر.
| |
| * معالم فی الطریق: سید قطب، بیروت، دار الشروق، ۱۳۹۹ق.
| |
| * معجم ألفاظ العقیدة: عامر عبد الله فالح أبو عبد الله، تحقیقعبدالله بن عبدالرحمن بن الجبرین، ریاض، مکتبه العبیکان.
| |
| * معجم مقاییس اللغه: احمد بن فارس (م.۳۹۵ق.)، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۴ق.
| |
| * مکتب المعارف السلفیة قواعد وأصول: احمد فرید، قاهره، دار العقیدة، ۱۴۲۴ق.
| |
| * الملل والنحل: ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی (م.۵۴۸ق.)، تحقیق محمد سید گیلانی، قم، منشورات رضی، ۱۴۰۶ ق.
| |
| * مناقب الإمام أحمد بن حنبل: عبد الرحمن بن علی بن محمد بن علی بن الجوزی أبو الفرج، تحقیق عبد الله بن عبد المحسن الترکی، دارالهجره، ۱۴۰۹ق.
| |
| * المنتقی من روائع مجله المنار: سید محمد رشید رضا، بیروت، دارالفتح، ۱۴۱۹ ق.
| |
| * منهاج السنة النبویه: احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه الحرانی الحنبلی(م.۷۲۸ق)، قاهره، دارالفکر، بی تا.
| |
| * المنهج السلفی عند الشیخ ناصر الدین الألبانی: عبد المنعم سلیم، عمرو، ، بینا، بیجا، بیتا.
| |
| * منهج شیخ الاسلام ابن تیمیه فی تقریر عقیده التوحید: ابراهیم بم محمد بن عبدالله، ریاض، دارابن القیم، ۱۴۲۵ق.
| |
| * المهند علی المفند: خلیل احمد سهارنپوری، مترجم عبدالرحمن سربازی، مشهد، نشر جاودان، ۱۳۹۴ش.
| |
| * نزهة الخواطر وبهجة المسامع والنواظر: عبد الحی بن فخر الدین بن عبد العلی الحسنی الطالب، بیروت، دار ابن حزم، ۱۴۲۰ق.
| |
| * نشوار المحاضرة وأخبار المذاکرة: المحسن بن علی التنوخی أبو علی، تحقیق عبود الشالجی، دار صادر، ۱۹۹۵م.
| |
| * نموذج من الأعمال الخیریة فی إدارة الطباعة المنیریة: محمّد منیر دمشقی، ریاض، مکتبة الإمام الشافعی، ۱۴۰۹ق.
| |
| * الوافی بالوفیات: خلیل بن ابیک الصفدی (م.۷۶۴ق.)، تحقیق الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
| |
| * الوحی المحمدی: سید محمد رشید رضا، بیروت، مؤسسه عزالدین، ۱۴۰۴ق.
| |
| * وسطیة أهل السنة بین الفرق: محمد باکریم محمد باعبد الله، قاهره، دار الرایة، ۱۴۱۵ق.
| |
|
| |
|
| ///////////////////////////////////////////////////////////
| | *''''''، |
| *'''مناسک حج''': پژوهشکده حج و زیارت، تهران، نشر مشعر، ۱۳۹۷ش. | |
| *'''مناسک نوین''': مصطفی آخوندی و عبدالرحمان انصاری، تهران، محراب قلم، ۱۳۹۰ش.
| |
| * '''مناسک زائر (ویژه برادران) مطابق با فتاوای حضرت امام خمینی (ره)''': محمدحسین فلاحزاده، تهران، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
| |
|
| |
|
| {{پایان}}
| | *''''''، |
|
| |
|
| ==مقالههای مرتبط==
| | *''''''، |
| به نوشته تفسیر ابن ابی حاتم، در زمان جاهلیت چنین رسم بوده که خون و گوشت شتر قربانی را به در و دیوار [[کعبه]] میمالیدند. اصحاب رسول خدا(ص) گفتند، اگر چنین عملی درست باشد ما سزاوارتریم که آنها را به در و دیوار کعبه بمالیم و سپس آیه ۳۷ سوره حج نازل گردید.<ref>تفسیر القرآن العظیم، ج۸، ص۲۴۹۵.</ref>
| |