نسخهٔ فعلی |
متن شما |
خط ۱: |
خط ۱: |
| ==خانه عقیل==
| |
| خانه عقیل؛ خانه و محل دفن عقیل و تعدادی از مشاهیر تاریخ اسلام واقع در بقیع.
| |
| خانه عقیل که آن را خانهای بزرگ توصیف کردهاند در بقیع* قرار داشت<ref>. الطبقات الکبری، ج4، ص 33.</ref> و جزو زمینهایی بود که پیامبر اکرم (ص) در ابتدای ورود به مدینه، میان اصحاب تقسیم کردند.<ref>. تاریخ حرم ائمه بقیع، ص65.</ref> در ابتدا این زمین نه در قبرستان بقیع بلکه نزدیک بدان بود اما رفته رفته با گذر زمان و تدفین افراد مختلف در این خانه و خانههای اطراف، این مکان بصورت مقبره خانوادگی درآمد و قسمتی از قبرستان بقیع شد<ref>. تاریخ المدینة المنورة ج1، ص 127.</ref>. اهمیت این خانه نیز به دلیل تبدیل شدن به مقبره خانوادگی و خصوصی اقوام و فرزندان رسول خدا(ص) بوده است.
| |
| در آغاز منازل و کوچههای متعدد در کنار بقیع قرار داشته است؛ کوچههایی که خانه محمد بن زید را به زاویه خانه عقیل متصل میساخت و کوچه ای که در میان خانه عقیل و نبیه (نُبیه بن وهب) قرار داشت و کوچههایی که به این قبرستان منتهی میگردید و خانهها و منازلی که متعلق به محمد بن زید و عقیل بن ابی طالب بوده است. کتب تاریخی از خانه ای متصل به خانه عقیل برای امیرالمومنین علی(ع) نام بردهاند.<ref>. طبقات الکبری، ج4، ص40 ؛ تاریخ الطبری، ج7، ص600.</ref>
| |
| از جمله کسانی که قبرشان در خانه عقیل یا نزدیکی آن بوده است میتوان از فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین<ref>. تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص127. </ref>، عباس عموی پیامبر<ref>. تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص127.</ref>، ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلّب برادر رضاعی پیامبر نام برد.<ref>. انساب الاشراف ج4، ص401 ؛ تاریخ الطبری، ج11، ص504 ؛ الطبقات الکبری ج4 ص40.</ref> قبر ابراهیم فرزند رسول خدا (ص) نیز در نزدیکی این خانه بوده است<ref>. الطبقات الکبری، ج1، ص113.</ref> حتی برخی مکان قبر ام حبیبه همسر پیامبر را نیز در خانه ی عقیل دانستهاند.<ref>. تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص120.</ref> همچنین مدفن افراد زیر در این خانه بوده است: عبدالله بن جعفر بن ابیطالب<ref>. رحلة ابن جبیر؛ ص155؛ وفاء الوفاء، ج3، ص96. </ref>، سعد بن وقاص<ref>. تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص116.</ref> و سعد بن معاذ<ref>. الطبقات الکبری، ج3، ص330 ؛ تاریخ الاسلام، ج2، ص325 ؛ المغازی، ج2، ص 528.</ref> ، ابو سفیان بن حارث<ref>. وفاء الوفاء،ج3، ص 101</ref> و عثمان بن مظعون<ref>. تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص 100. </ref> و عبدالرحمن بن عوف که طبق وصیتش خواست تا در گوشه ی شرقی خانه، نزدیک عثمان بن مظعون دفن شود.<ref>. تاریخ المدینة المنورة، ج1،ص115.</ref>
| |
| مهمترین کسانی که در این خانه دفن شدهاند تعدادی از ائمه شیعه از جمله امام مجتبی<ref>. تاریخ دمشق، ج13، ص290 ؛ تاریخ الخمیس، ج2، ص293 ؛ تحفة الازهار و زلال الانهار، ج1، ص142.</ref> و امام زین العابدین<ref>. مروج الذهب، ج 3، ص160.</ref> و امام باقر<ref>. مروج الذهب، ج 3، ص 219.</ref> و امام صادق علیهم السلام هستند. ((بقیع) در مورد قبر خود عقیل باید گفت اگرچه بنابر برخی نقلها عقیل در شام از دنیا رفته اما وجود قبر او در بقیع امری مشهور بوده و بسیاری از منابع بدان اشاره کرده و وفات او را در مدینه دانستهاند و به وجود قبر او در مدینه تصریح کردهاند و برخی نیز از احتمال انتقال جسد او از شام به مدینه سخن گفتهاند.<ref>. وفاء الوفاء، ج3، ص101؛ التحفه اللطیفه، ج2، ص 268؛ مدینهشناسی، ج1، ص384.</ref>
| |
| قبر برخی از مشاهیر تاریخ اسلام نیز در نزدیکی این خانه در بقیع قرار داشته و به این مناسبت نام این خانه در منابع تکرار شده است. چنانکه برای نمونه در مورد قبر حضرت زهرا (س) بنابر قولی که ایشان را مدفون در بقیع میداند گفتهاند: قبر فاطمه در گوشه سمت راست خانه عقیل در بقیع است.<ref>- تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص105؛ الطبقات الکبری، ج8، ص30 ؛ الاصابة، ج8، ص268.</ref> همچنین قبر زینب بنت جحش نزدیک خانه عقیل بین این خانه و خانه محمد بن حنفیه (فرزند امام علی(ع)) قرار داشته است.<ref>- الطبقات الکبری، ج8، ص86.</ref>
| |
| بنابر برخی روایات رسول خدا (ص) –حتی نیمه شب- نزدیک قبرستان بقیع میآمدند و برای اهل آن دعا میکردند و مکان توقف پیامبر برای دعا خانه عقیل بوده است و بر این اساس برخی، دعا در این مکان را مستحب دانستهاند. <ref>. الطبقات الکبری، ج8، ص82.</ref>
| |
| قاضی نعمان گزارش کرده که سعید بن عاص اموی در دوران ولایتش بر مدینه (64-45ق البته با فاصله) و بعد از شهادت امام حسین (ع)، خانه امیرالمومنین علی (ع) و خانه عقیل بن ابیطالب و خانه رباب همسر امام حسین (ع) را منهدم کرد<ref>. شرح الأخبار، ج3، ص269.</ref> و مختار ثقفی (حک:66-67ق) بعد از آنکه انتقام خون شهیدان را از قاتلان گرفت 20 هزار دینار برای امام سجاد (ع) فرستاد که امام با آن خانه عقیل و برخی دیگر از خانههای بنی هاشم را ترمیم کردند.<ref>. رجال الکشی، ص128.</ref> منابع از وجود خانه عقیل تا پیش از تسلط آل سعود که دارای بقعه و قبّه بود یاد کردهاند که پس از آن همانند دیگر بقاع بقیع تخریب شد.<ref>. تاریخ حرم ائمه بقیع، ص252.</ref>
| |
|
| |
| ==الگو:آیات==
| |
| {{گفت و گو
| |
| |عرض=85
| |
| |شکل بندی عنوان=line-height:200%; font-size:125%; font-weight: normal;
| |
| |شکل بندی ستون راست=text-align:center; line-height:170%
| |
| |شکل بندی آدرس=font-size:75%;
| |
| |تورفتگی=0
| |
| |تراز=وسط
| |
| |عنوان={{عربی|اندازه=92%|وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ...<ref>سوره نحل، آیه36.</ref> }}
| |
| |و همانا ما در میان هر امتی پیغمبری فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید و از بتها و فرعونها دوری کنید..
| |
|
| |
| (ترجمه: مهدی الهی قمشهای)
| |
| }}
| |
|
| |
| ==ناوبری مساجد عربستان==
| |
| {{ناوبری مکان
| |
| |name = مساجد عربستان
| |
| |title = مساجد عربستان
| |
|
| |
| |group1 =[[مکه]]
| |
| |list1 = [[مسجد الحرام]] • [[مسجد ذوالحلیفه]] • [[مسجد ردالشمس]] • [[مسجد خیف]] • [[مسجد غدیر خم]] • [[مسجد الغنم]] • [[مسجد مختفی]] • [[مسجد حمزة بن عبدالمطلب]] • [[مسجد بلال بن رباح]] • [[مسجد جن]] • [[مسجد الرایه]] • [[مسجد المتکا]] • [[مسجد شجره]] • [[مسجد الاجابه]] • [[مسجد عرفه]] • [[مسجد تنعیم]] • [[مسجد صفائح]] • [[مسجد امام علی (تنعیم)]] • [[مسجد شجره (حدیبیه)]] • [[مسجد جعرانه]] • [[مسجد فتح (مکه)|مسجد فتح]] • [[مسجد سقیا]] • [[مسجد بنوحرام]] • [[مسجد ثنیة الوداع]] • [[مسجد ذباب]] • [[مسجد الدرع]] • [[مسجد البحیر]] • [[مسجد ثنایا]] • [[مسجد مغیسله]] • [[مسجد مشعرالحرام]] • [[مسجد خیف]] • [[مسجد البیعه]] • [[مسجد النحر]] • [[مسجد الكبش]] • [[مساجد خندق]] • [[مسجد عثمان]] • [[مسجد قبلتین]] • [[مسجد صخرات]] • [[مسجد راتج]] • [[مسجد البیعه (مکه)]]
| |
| |group2 =[[مدینه]]
| |
| |list2 = [[مسجد النبی]] • [[مسجد امام علی (مدینه)]] • [[مسجد قبا]] •
| |
|
| |
| }}<noinclude>
| |
|
| |
| </noinclude>
| |
|
| |
| ////////////////////////////
| |
|
| |
| '''ذی طوی'''، منطقهای نزدیک مکه و محل بیتوته پیامبر(ص) در فتح مکه و حجه الوداع
| |
| ==آشنایی==
| |
| طوی در لغت به معنای پیچیدن و درنوردیدن؛ و ذی طَوی – که به ضم و کسر طاء هم وارد شده است- نام منطقه و یا کوهی است در یک فرسخی مکه که داخل حرم قرار دارد و امروزه ساختمانهای مکه از هر سو آن را در بر گرفتهاند؛ این منطقه شن نرمی داشته که در ساختن منارهها از آن استفاده شده است.
| |
| ==مکان جغرافیایی==
| |
| منابع جغرافیایی و تاریخی، محل ذی طوی را – که امروزه به عُتیبیه مشهور است- حد فاصل حَجون* و فَخ* - بین ثنیّة المقبره و ثنیة الخضراء(ریع الکحل امروزی)- ذکر کردند به گونهای که اگر کسی در مسجد تنعیم* احرام میبست و به سوی مسجدالحرام* عزیمت میکرد، پس از عبور از منطقه فخ، وارد ذی طوی شده، سپس از طرف قبرستان ابوطالب* وارد مکه معظمه میشد؛ از این رو در جانب چپ ذی طوی فخ قرار دارد و از سمت غرب نیز کوه قُعَیقَعان، جبل الکعبه و کوه حصّاص به ذی طوی اشراف دارند. جبل البکا نیز در آخر ذی طوی قرار دارد.
| |
|
| |
| بر این اساس ذی طوی نزدیک منا و حدّ شمالی حرم الهی است که در سمت مدینه واقع شده و تا خود حرم سه میل(تقریبا6000متر) فاصله داشته است. برخی وادی مکه و بعضی نیز به اشتباه ابطح را ذی طوی میدانند، در حالی که ذی طوی قسمتی از بطن وادی است نه همه وادی.
| |
|
| |
| در منطقه ذی طوی چاههایی است که غسل با آب آنها مستحب است؛ عبد شمس بن عبد مناف از افرادی است که در این منطقه چاهی را حفر کرد که ظاهرا به نام طوی مشهور بوده ودر طرف اعلای مکه، کنار بیضا - قصر معروف محمّد بن یوسف ثقفی- قرار داشته است که هنوز هم در جرول معروف است و کوه قعیقعان به شرق این چاه مشرف است و سمت مشرف بر چاه را امروزه «جبل السودان» میخوانند. همچنین سقایه سراج، چاه وردان، کلوخزار بکّار و چاه بکّار نیز در ذی طوی قرار داشته و خالد بن عبد اللّه قسری- والی مکّه در زمان ولید بن عبد الملک- به جهت کمبود آب، چاهی در ثنیه ذی طوی حفر کرد. بعدها زبیده* نیز هنگام حجگزاری مسجدی در منطقه ذی طوی ساخت.
| |
| برخی از حوادث تاریخ اسلام در این منطقه اتفاق افتاده است. بر اساس روایات تاریخی پیامبر خدا(ص) شب فتح مکه به سال هشتم هجری را در آنجا به سر برد، و در روز فتح قیس بن سعد بن عباده از همین منطقه وارد مکه شده و پیامبر(ص) نیز به هنگام هجرت به مدینه از همین منطقه خارج شده است. و نیز گفته شده است که در ذی طوی مسجدی قرار داشت که آثاری از حضرت رسول(ص) در آن باقی مانده بود. نیز گفته شده که جبرئیل پیامبر(ص) را به هنگام بازگشت از معراج، تا منطقه ذی طوی همراهی کرد.
| |
| به هنگام هجرت زینب دختر رسول خدا از مکه به مدینه، مشرکان در ذی طوی به او دست یافتند و سبب سقط جنین او شدند. این منطقه شاهد درگیریهای زیادی بین مشرکان و مسلمانان بوده که از جمله آنها میتوان جنگ بدر(سال دوم هجری) و فتح(سال هشتم هجری) را نام برد که هر دو در تغییر جهت مشرکان به لحاظ اعتقادی بسیار تأثیر گذار بوده است.
| |
| در سال ششم هجری نیز هنگامی که رسول خدا (ص) با پیروان خود قصد سفر حج کرد، بزرگان قریش در ذی طوی اجتماع کرده بودند. حضرت در این نقطه فرمان داد که زبیر با مهاجر از اعلای مکه درآمده ، پرچمی که بر دوش داشته در حجون نصب کنند.
| |
| در سال نهم هجری رسول اکرم در حجه الوداع، شب چهارم ذی حجه الحرام را در ذی طوی بیتوته کرد، و بعد از اقامه نماز صبح غسل کرده، از بخش سنگلاخ ذی طوی که مشرف بر حجون است، وارد مکه معظمه شد.
| |
| بر اساس برخی روایات، ذی طوی محل زندگی حضرت مهدی(عج) و مرکز تجمع یاران حضرت است و قیام ایشان از آن جا انجام میگیرد. چنان که در دعای ندبه به این موضوع اشاره شده و گفتاری از امام صادق(ع) درباره حضور حضرت مهدی(عج) در آنجا که همانند موسی(ع) منتظر حضور در مقام ابراهیم است، به ذی طوی اهمیت ویژهای داده است.
| |
| منابع:
| |
| ////////////
| |
| ==زندگی نویسنده==
| |
| {{جعبه اطلاعات اشخاص
| |
| |عنوان = محمدطاهر کُردی
| |
| |تصویر = محمدطاهر کردی.jpg
| |
| |عرض تصویر =
| |
| |توضیح تصویر =
| |
| |نام کامل = محمدطاهر بن عبدالقادر بن محمود کردی
| |
| |کنیه =
| |
| |لقب =
| |
| |نسب =
| |
| |زادروز = ۱۳۲۱ق
| |
| |کشور تولد =
| |
| |شهر تولد = [[مکه]]
| |
| |محل زندگی =
| |
| |مهاجر/انصار =
| |
| |نام همسر =
| |
| |فرزندان =
| |
| |خویشاوندان سرشناس =
| |
| |دین = اسلام
| |
| |مذهب = [[اهل سنت]]، [[شافعی]]
| |
| |پیشه =
| |
| |مناصب = عضو هیئت اجرائی گسترش و بازسازی [[مسجدالحرام]]
| |
| |نحوه درگذشت/شهادت =
| |
| |تاریخ درگذشت = <!-- ۱۴۰۰ -->
| |
| |شهر درگذشت = <!-- تهران -->
| |
| |کشور درگذشت = <!-- ایران -->
| |
| |آرامگاه =
| |
|
| |
| |زمان اسلام آوردن =
| |
| |نحوه اسلام آوردن =
| |
| |حضور در جنگها =
| |
| |هجرت به =
| |
| |دلیل شهرت =
| |
| |نقشهای برجسته =
| |
| |دیگر فعالیتها =
| |
|
| |
| |نام زیارتگاه =
| |
| |سمت =
| |
| |خدمت =
| |
| |محل اقدام =
| |
| |سفر =
| |
| |نوشتهها =
| |
| |موقوفات =
| |
| |بناهای ساخته شده =
| |
| |مقام علمی =
| |
|
| |
| |پس از =
| |
| |پیش از =
| |
|
| |
| |اساتید =
| |
| |محل تحصیل =
| |
| |اجازه روایت از =
| |
| |اجازه اجتهاد از =
| |
| |شاگردان =
| |
| |اجازه روایت به =
| |
| |اجازه اجتهاد به =
| |
| |تالیفات =
| |
|
| |
| |فعالیت سیاسی =
| |
| |فعالیت اجتماعی =
| |
| |فعالیت مذهبی =
| |
| | عرض جغرافیایی =
| |
| | طول جغرافیایی =
| |
| | توضیح نقشه =
| |
|
| |
| |وبگاه رسمی =
| |
| |امضا = <!-- sign.jpg -->
| |
|
| |
| }}
| |
| ===زندگی نویسنده===
| |
| محمدطاهر بن عبدالقادر بن محمود کردی به سال ۱۳۲۱ق در [[مکه]] زاده شد.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص25.</ref> پدرش پیش از تولد وی به قصد اقامت در مکه و مجاورت خانه خدا، از اربیل [[عراق]] به مکه مهاجرت کرد.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص26.</ref>
| |
|
| |
| محمدطاهر در سال ۱۳۴۰ق یک سال پس از اتمام تحصیل، به همراه پدر به [[مصر]] رفت و تا هفت سال در [[الازهر]] به تحصیل دانش پرداخت.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص26.</ref> وی در سال ۱۳۴۱ق همزمان با تأسیس مدرسه تحسین الخطوط العربیة الملکیه در مصر، به آموختن خوشنویسی روی آورد و در سال ۱۳۴۸ق پس از بازگشت از مصر، در سمت کارمند محاکم شرعی در مکه مشغول به کار شد.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص27.</ref>
| |
|
| |
| علاقه کردی به خوشنویسی موجب شد که چندین سفر به مصر و عراق انجام دهد. او تا سال ۱۳۸۳ق و پیش از یک بیماری که تا هنگام مرگ وی را زمینگیر کرد<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص26-27، 31.</ref> به استادی یا مدیریت مدارس خوشنویسی در مکه اشتغال داشت.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص28.</ref> وی نُه کتاب در موضوع خوشنویسی نگاشت<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص12-13.</ref> و خود را با لقب خطاط میخواند.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص42.</ref>
| |
|
| |
| کردی، عضو هیئت اجرائی گسترش و بازسازی [[مسجدالحرام]]<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص28.</ref> و رئیس بخش تألیف و آثار تاریخی این هیئت و نیز عضو هیئت نظارت بر تعمیر سقف [[کعبه]] بود.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص17.</ref> همچنین مشارکت در گسترش مسجدالحرام، تعویض قاب نقرهای [[حجرالاسود]]<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج3، ص297.</ref> نظارت و مشارکت در ترمیم کعبه، و ترسیم لوحی از [[مقام ابراهیم]]، از دیگر فعالیتهایی اوست.
| |
|
| |
| === مذهب ===
| |
| گفته شده محمدطاهر کردی از دیدگاه فقهی، [[شافعی]] مذهب بود و در عقاید نیز گرایش سلفی و وهابی نداشت.{{مدرک}} او کتابی با عنوان [[تبرک الصحابة بآثار الرسول]] نوشته و در آن از مشروعیت تبرک به آثار باقی مانده از پیامیر(ص) و سابقه این کار نزد صحابه دفاع کرد.<ref>نگاه کنید به: تبرک الصحابه بآثار رسول الله صلی الله علیه و بیان فضله.</ref>
| |
|
| |
| === درگذشت ===
| |
| کردی در سال ۱۴۰۰ق در [[جده]] درگذشت و کنار قبر مادرش در [[قبرستان معلات]] شهر مکه به خاک سپرده شد.<ref>الجواهر الحسان، ج2، ص638. التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص19، 48.</ref>
| |
|
| |
| === تألیفات ===
| |
| تنوع تألیفات در زمینه ادبیات<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص18.</ref> تفسیر، فراهم کردن نقشه کشورها<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص28.</ref> و نگارش بیش از ۴۲ اثر در موضوعات مختلف، بیانگر ابعاد گوناگون فکری و شخصیتی کردی است. از میان این آثار، ۲۲ کتاب وی به چاپ رسیده<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص15-16.</ref> و از سال ۱۳۹۳ق [[دولت سعودی]] هیئتی ویژه را مأمور پیگیری تصحیح و نشر آثار او کرده است.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص28.</ref>
| |
|
| |
| [[مصحف مکة المکرمه]] ماندگارترین اثر کردی است که خوشنویسی آن در سال ۱۳۶۲ق. به پایان رسید و پس از تأیید هیئتی از دانشمندان [[عربستان]]<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص36.</ref> و تأیید شیوخ الازهر<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص8.</ref> در سال ۱۳۶۹ق. به عنوان نخستین [[قرآن]] منتشر شده در مکه، به همت شرکتی با همین نام که خود بنیان نهاده بود<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص11، 36.</ref> چاپ و منتشر گشت.<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، مقدمه ناشر، ص36.</ref>
| |
|
| |
| محمدطاهر کردی در موضوع مکه و حج و امور مربوط به آن، افزون بر کتاب التاریخ القویم لمکة و بیت الله الکریم، تحقیقی از کتاب [[الاعلام باعلام بیت الله الحرام]] نگاشته [[قطبالدین نهروالی]] (م. ۹۹۰ق) همراه شرح، تعلیقات و تصاویر ارائه کرده<ref>مجلة العرب، ش14، ص211-212.</ref> و [[ارشاد الزمرة لمناسک الحج و العمره]] را در [[مناسک حج]] تألیف نموده<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج4، ص80.</ref> که همانند شماری دیگر از آثارش مانند [[منظومة فی اشهر بنایات الکعبة المعظمه]] و مقام ابراهیم(ع)<ref>التاریخ القویم لمکة و بیتالله الکریم، ج1، ص29.</ref> آنها را در ضمن کتاب التاریخ القویم آورده است.
| |
|
| |
| == پانویس ==
| |
| {{پانویس}}
| |
|
| |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
| * '''اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار'''، ابوالولید محمد بن عبدالله بن احمد (ازرقی)، بیروت، دارالاندلس، ۱۴۱۶ ه. ق.
| |
| * '''بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار'''، محمد باقر مجلسی، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
| |
| * '''تاج العروس من جواهر القاموس'''، سید محمد مرتضی واسطی زبیدی، محقق و مصحح: علی شیری، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
| |
| * '''الکافی'''، ابوجعفر محمد بن یعقوب، کلینی، چهارم، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ه. ق.
| |
| * '''مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل'''، میرزا حسین نوری، قم، مؤسسه آلالبیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ه. ق.
| |
| * '''التاریخ القویم لمکه و بیت الله الکریم'''، محمد طاهر الکردی المکی، تحقیق عبد الملک ابن دهیش، بیروت، دار الخضر، ۱۴۲۰ق.
| |
| * '''راهنمای حرمین شریفین'''.
| |
| * '''موسوعة العتبات المقدسة'''.
| |
| {{پایان}}
| |
|
| |
| //////////////////////////////////////////////////
| |
| '''سلفیه''' | | '''سلفیه''' |
| ==مفهومشناسی== | | ==مفهومشناسی== |
| سَلَف، به معنای گذشتگان و پیشینیان است.<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۵؛ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ج۱، ص۲۸۵.</ref> سَلَفیّه به گروهی گفته میشود که در فهم دین، بهویژه در مسائل اعتقادی، خود را ملتزم به روش سلف (مسلمانان متقدم) میدانند<ref>تحفة المرید شرح جوهرة التوحید، ص۱۱.</ref> و از دیدگاه آنان، «سلفیه» راه و روش گذشتگان در تحصیل عقاید و احکام فقهی از کتاب و سنت است.<ref>المنهج السلفی عند الشیخ ناصر الدین الألبانی، ص۱۳.</ref> | | سلفیه منسوب به سَلَف، به معنای تقدم، سبقت و گذشته است.<ref>معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۵؛ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ج۱، ص۲۸۵.</ref> اصطلاح «سلف» در میان اهل سنت از استعمالات مختلفی برخوردار است. برخی مراد از سلف را صحابه<ref>وسطیة أهل السنة بین الفرق، ص۹۷.</ref> و برخی صحابه و تابعین<ref>مجموعة رسائل الإمام الغزالی، ص۳۲۰.</ref> و عدهای دیگر صحابه، تابعین و تابع تابعین<ref>التحف فی مذاهب السلف، ص۱۸ و ص۱۹، ۲۳.؛ لوامع الأنوار، ج۱، ص۲۰.</ref> هر یک از مذاهب فقهی و کلامی تعبیر سلف را برای طیف خاصی از گذشتگان خود به کار بردهاند، علمای حنفی، امامان مذهب حنفی از ابو حنیفه (۱۵۰ق) تا محمد بن حسن شیبانی (۱۸۹ق) را «سلف»، و از محمد بن حسن شیبانی تا شمس الأئمه حلوانی (۴۵۰ق) را «خلف» برشمردهاند.<ref>الکواشف الجلیة عن مصطلحات الحنفیة، ص۴۰.</ref> حنابله، احمد بن حنبل و متقدمین بر او تا عصر صحابه را «سلف» دانستهاند. علمای شافعی، مالکی و همچنین علمای کلام و فلسفه، «سلف» را بر کسانی اطلاق میکنند که تا قبل از سال چهارصد قمری زیستهاند.<ref>نموذج من الأعمال الخیریة فی إدارة الطباعة المنیریة، ص۱۱.</ref> برخی دیگر دایره اطلاق سلف را تا قبل از سال پانصد قمری توسعه دادهاند.<ref>تحفة المرید شرح جوهرة التوحید، ص۱۰۴.</ref> |
|
| |
|
| اصطلاح سلف در میان اهل سنت به معانی مختلفی آمده است. برخی مراد از سلف را صحابه<ref>وسطیة أهل السنة بین الفرق، ص۹۷.</ref> و برخی صحابه و تابعین<ref>مجموعة رسائل الإمام الغزالی، ص۳۲۰.</ref> و عدهای دیگر صحابه، تابعین و تابعِ تابعین دانستهاند.<ref>التحف فی مذاهب السلف، ص۱۸ و ص۱۹، ۲۳.؛ لوامع الأنوار، ج۱، ص۲۰.</ref> استناد آنها در این زمینه به «حدیث خیر القرون» است<ref>السلفیة قواعد وأصول، ص۷.</ref> که در آن پیامبر اسلام(ص) بهترین مردم را مردمان قرن خود میداند و سپس کسانی که بعد از این نسل میآیند و بعد از آن نیز مردمی که بعد از اینها خواهند آمد.<ref>صحیح بخاری، ج۵، ص۳، ح ۳۶۵۱.</ref>
| | به جماعتی از متأخرین که در فهم دین، بویژه در مسائل اعتقادی، خود را ملتزم به روش سلف میدانند سلفی گفته میشود.<ref>تحفة المرید شرح جوهرة التوحید، ص۱۱.</ref> این گروه اصطلاح سلف را با استناد به حدیث خیر القرون بر سه نسل صحابه، تابعین و تابعین تابعین اطلاق میکنند<ref>السلفیة قواعد وأصول، ص۷.</ref> و از منظر آنان، «سلفیه» منهج و روش سلف در تحصیل عقاید و احکام فقهی از کتاب و سنت است.<ref>المنهج السلفی عند الشیخ ناصر الدین الألبانی، ص۱۳.</ref> |
| ==پیشنیه== | | ==پیشنیه سلفیه== |
| پیشینه نگرش سلفی را باید در سده نخستین اسلامی در جریانی به نام «اصحاب حدیث» جستجو کرد؛ آنها گروهی از عالمان دینی اهل سنت بودند که اهتمام اصلیشان بحث در احکام و فروع بود و در احادیث اعتقادی، بر ظواهر کتاب و سنت تأکید داشتند.<ref>الفرق بین الفرق، ص300-304.</ref> پیشوا و پشتوانه فکری این گروه احمد بن حنبل بود.<ref>الملل و النحل، ص118ـ132.</ref> وی پیروان خود را به تبعیت از سنت پیامبر(ص)، پیروی از اصحاب پیامبر<ref>جبرين، شرح أصول السنة لإمام أحمد بن حنبل، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۳۶.</ref> و تابعین{{یادداشت|تابعین مسلمانانی هستند که با یک یا چند تن از صحابه پیامبر اکرم(ص) ملاقات یا مصاحبت داشتهاند یا آنها را درک کردهاند؛ ولی خود پیامبر را ندیدهاند. (فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، ج۳، ص۱۲۳؛ الکفایة فی علم الروایة، ص۴۱۰.)}} دعوت میکرد.<ref>ابن بدران دمشقی، المدخل الی مذهب الامام احمد بن حنبل، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م، ص۵۳و۵۴.</ref> | | پیشینه نگرش سلفی را باید در سده نخستین اسلامی در جریانی به نام «اصحاب اثر» جستجو کرد، آنها گروهی از عالمان دینی بودند که اهتمام اصلیشان بحث در احکام و فروع بود و در احادیث اعتقادی بر ظواهر کتاب و سنت تأکید داشتند،<ref>الفرق بین الفرق، ص300-304.</ref> این گروه بعدها به پشتوانه فکری احمد بن حنبل که بیش از دیگران به ظواهر کتاب و سنت و حدیث گرایی تأکید داشت «اصحاب حدیث» نامیده شدند،<ref>الملل و النحل، ص118ـ132.</ref> آنها از نظر کلامی در برابر معتزله و از نظر فقهی در مقابل اهل رای قرار دارند. |
|
| |
|
| «پیروی از سلف» کاربرد وسیعی در آثار اصحاب حدیث داشت، ولی تا قبل از ابن تیمیه در قرن هشتم در معنای لغوی سلف (پیشینیان) مورد نظر بود.<ref>طبقات الحنابله، ج1، ص 31، 92، 294؛ تلبیس ابلیس، ص165، 179؛ الرسائل السلفیه، 129-130.</ref> اصحاب حدیث با استناد به احادیثی از پیامبر، گفتههای پیشینیان (صحابه و تابعین) را در نبود حکمی از کتاب و سنت، مرجع نهایی میشمردند.<ref>بنیادگرایی و سلفیه، ص۷۲.</ref> | | «پیروی از سلف» کاربرد وسیعی در آثار اصحاب حدیث داشت، ولی تا قبل از ابن تیمیه در قرن هشتم در معنای لغوی سلف (پیشینیان) مورد نظر بود. لفظ «سلف» در عبارات منقول از اوزاعی (م 143ق) سفیان ثوری(م 160ق) و مالک بن انس (م 179ق) به کار رفته و دیگر محدثان قرون نخستین نیز از این کلمه استفاده کرده اند.<ref>طبقات الحنابله، ج1، ص 31، 92، 294؛ تلبیس ابلیس، ص165، 179؛ الرسائل السلفیه، 129-130.</ref> ایشان با استناد به احادیثی از پیامبر اقوال سلف را در نبود حکمی از کتاب و سنت، مرجع نهایی میشمردند؛ اما اینکه سلف دقیقا چه طیفی را در برمیگیرد، محل توافق نبود برخی آن را به صحابه محدود میکردند و برخی تا نسل اتباع تابعین<ref>بنیادگرایی و سلفیه، ص۷۲.</ref> نیز گسترش می دادند، سلف در عبارت احمد بن حنبل (م241ق) بیشتر بر صحابه و تابعین اطلاق می شد و بعد از ارائه اعتقاد نامه احمد بن حنبل از سوی شاگردان وی، استفاده از لفظ سلف کاربرد بیشتری یافت.<ref>مناقب الامام احمد بن حنبل، ص 165.</ref> |
|
| |
|
| در سده سوم، برخی اصحاب حدیثِ آن عصر، حتی شیوههای متقدمان خود را در پاسداری از آموزه سلف کافی ندانستند و جایگاه عقل و اجتهاد در موضوعات مختلف نزد آنها کاسته شد.<ref>تلبیس ابلیس، ص 111.</ref> | | گرایش به سنت سلف، در سده سوم، وارد مرحلهای نوین شد. در این سده، اصحاب حدیث متأخر، حتی شیوههای متقدمان خود را در پاسداری از آموزه سلف کافی ندانستند و در حیطه معرفتشناسی از جایگاه عقل و اجتهاد به شدت کاستند.<ref>تلبیس ابلیس، ص 111.</ref> |
|
| |
|
| در قرن چهارم ابوبکر بربهاری (۳۲۹ق) محدث و شیخ حنبلیان بغداد، برای احیای تفکر سلف تلاش کرد، وی به شدت از متکلمان انتقاد و علم کلام را بدعت شمرد، سختگیری او در مبارزه با هر آنچه بدعت مینامید و اقداماتی مانند طرد ابوالحسن اشعری<ref>طبقات الحنابله، ج2، ص 18.</ref> و رفتار وی با طبری<ref>الکامل فی التاریخ، ج8، ص 307.</ref> و ممانعت از برپایی مجالس عزاداری و گریه برای امام حسین(ع)<ref>نشوار المحاضره، ج2، ص 233.</ref> وی را از شاخصترین اندیشمندان سلفی این قرن ساخت. | | در قرن چهارم ابوبکر بربهاری (۳۲۹ق) محدث و شیخ حنبلیان بغداد، برای احیای تفکر سلف تلاش کرد، وی به شدت از متکلمان انتقاد و علم کلام را بدعت شمرد، سختگیری او در مبارزه با هر آنچه بدعت مینامید و اقداماتی مانند طرد ابوالحسن اشعری<ref>طبقات الحنابله، ج2، ص 18.</ref> و رفتار وی با طبری<ref>الکامل فی التاریخ، ج8، ص 307.</ref> و ممانعت از برپایی مجالس عزاداری و گریه برای امام حسین(ع)<ref>نشوار المحاضره، ج2، ص 233.</ref> وی را از شاخصترین اندیشمندان سلفی این قرن ساخت. |
|
| |
|
| قرن پنجم دوره غلبه یافتن اندیشههای سلفی در برابر اندیشههای کلامی و عقل محور بود، سلفیان در این دوره ضمن تأکید بر پیروی از ظاهر نصوص و با استناد به آموزههای ائمه سلف، بر نفی تأویل پای فشردند. ابویعلی ابن فراء (م458) و فرزندش از نویسندگان سلف گرای این قرن بودند.<ref>طبقات الحنابله، ج2، ص 207- 212.</ref> | | قرن پنجم دوره غلبه یافتن اندیشههای سلفی در برابر اندیشههای کلامی و عقل محور بود، سلفیان در این دوره ضمن تأکید بر پیروی از ظاهر نصوص و با استناد به آموزههای ائمه سلف، بر نفی تأویل پای فشردند. ابویعلی ابن فراء (م458) و فرزندش از نویسندگان سلف گرای این قرن بودند. فرزند ابو یعلی بر این باور بود که خدا را باید آن گونه توصیف کرد که خدا خودش را توصیف کرده است.<ref>طبقات الحنابله، ج2، ص 207- 212.</ref> |
|
| |
|
| قرن هشتم را به واسطه ظهور ابن تیمیه (م728) باید سرآغازی بر پیدایش مکتب سلفیه دانست، زیرا اگرچه تفکرات سلفی پیش از وی وجود داشت، اما او بود که مبانی فکری سلفی را مدون کرد. ابن تیمیه در سه حوزه علمی، عملی و اعتقادی تأثیرات شگرفی را بر اندیشههای سلفی پس از خود گذاشت.<ref>منهج شیخ الاسلام ابن تیمیه، ص 107.</ref> وی به پیروی از روش سلف به ویژه قرون فاضله - قرون اول تا سوم - تأکید فراوان داشت.<ref>دقائق التفسیر، ج2، ص473.</ref> او روش و مکتب خود را سلفیّه نامید و بیان داشت که در عقل صریح و نقل صحیح، مطلبی که مخالف طریقۀ سلفیه باشد، وجود ندارد.<ref>الفتوی الحمویۀ الکبری، ص46.</ref> وی همچنین تصریح داشت که مقصود از سلفیه، همان مذهب اصحاب حدیث است.<ref>درء تعارض العقل و النقل، ج1، ص 203.</ref> ابن تیمیه هر گونه اظهار نظر یا تفسیر جدید را نوعی بدعت،<ref>منهاج السنه، ج۵، ص۱۸۲.</ref> و امور اعتقادی ظاهر قرآن را حجت دانست و تأویل یا هر گونه باطن مخالف با ظاهر را نفی کرد.<ref>الصفدیه، ج۱، ص۲۹۱.</ref> او کتاب مِنهاجالسنه را در رد امامیه و رسالههایی چون الرسالة الحمویه را در رد اشاعره و نوشتههایی در رد طوایف صوفیه و هواداران ابن عربی نوشت.<ref>بنیادگرایی و سلفیه، ۱۳۹۳ش، ص۷۸.</ref> | | قرن هفتم را به واسطه ظهور ابن تیمیه (م728) باید سرآغازی بر پیدایش مکتب سلفیه دانست، زیرا اگرچه تفکرات سلفی پیش از وی وجود داشت، اما او بود که مبانی فکری سلفی را مدون کرد. ابن تیمیه در سه حوزه علمی، عملی و اعتقادی تأثیرات شگرفی را بر اندیشههای سلفی پس از خود گذاشت.<ref>منهج شیخ الاسلام ابن تیمیه، ص 107.</ref> وی به پیروی از روش سلف به ویژه قرون فاضله - قرون اول تا سوم - تأکید فراوان داشت.<ref>دقائق التفسیر، ج2، ص473.</ref> او روش و مکتب خود را سلفیّه نامید و بیان داشت که در عقل صریح و نقل صحیح، مطلبی که مخالف طریقۀ سلفیه باشد، وجود ندارد.<ref>الفتوی الحمویۀ الکبری، ص46.</ref> وی همچنین تصریح داشت که مقصود از سلفیه، همان مذهب اصحاب حدیث است.<ref>درء تعارض العقل و النقل، ج1، ص 203.</ref> وی هر گونه اظهار نظر یا تفسیر جدید را نوعی بدعت، و امور اعتقادی ظاهر قرآن را حجت دانست و تأویل یا هر گونه باطن مخالف با ظاهر را نفی کرد.<ref>منهاج السنه، ج5، ص182.</ref> |
|
| |
|
| == مبانی معرفتی == | | == مبانی معرفتی == |
| قرآن و سنت پیامبر (ص) و اصحابش و اجماع اهل علم تنها منابع شناخت نزد سلفیان به شمار میرود.<ref>مجموعه فتاوی و مقالات متنوعه، ج۸، ص۱۱۶.</ref> سلفیان تمام اقوال و اعمال دینی خود را با سه اصل کتاب و سنت و اجماع میسنجند و منظور ایشان از اجماع صحیح به معنی «ما کان علیه السلف الصالح» است.<ref>مجموعه الفتاوی، ابن تیمیه، ج3، ص157.</ref> برخی اجماع را با قید «سلف الامه» آوردهاند که منظور اجماع سه قرن اول است.<ref>مجموعه فتاوی و مقالات متنوعه، ج۸، ص۱۱۶.</ref> سلفیان بر این باورند اجماع صحابه مانند کتاب و خبر متواتر حجت و مفید قطع است ولی اجماع پس از صحابه، مفید ظن است.<ref>ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، ص79.</ref> آنان عقل را منبع مستقلی برای شناخت نمی-دانند و بر این باورند که هیچ نصی درباره عقل نیامده<ref>معجم الفاظ العقیده، ص284.</ref> و منظور از عقل در قرآن همان قلب است.<ref>سلسله الاحادیث الضعیفه، ج1، ص301.</ref> به باور سلفیه مستقل دانستن عقل به معنای بیفایده بودن ارسال پیامبران است.<ref>درء تعارض العقل و النقل، ج1، ص21.</ref> | | قرآن و سنت پیامبر (ص) و اصحابش و اجماع اهل علم تنها منابع شناخت نزد سلفیان به شمار میرود. سلفیان تمام اقوال و اعمال دینی خود را با سه اصل کتاب و سنت و اجماع میسنجند و منظور ایشان از اجماع صحیح به معنی «ما کان علیه السلف الصالح» است. برخی اجماع را با قید «سلف الامه» آوردهاند که منظور اجماع سه قرن اول است. سلفیان بر این باورند اجماع صحابه مانند کتاب و خبر متواتر حجت و مفید قطع است ولی اجماع پس از صحابه، مفید ظن است. آنان عقل را منبع مستقلی برای شناخت نمی-دانند و بر این باورند که هیچ نصی درباره عقل نیامده و منظور از عقل در قرآن همان قلب است. به باور سلفیه مستقل دانستن عقل به معنای بی فایده بودن ارسال پیامبران است. سلفیان نقل را تنها ابزار معرفت و راه سعادت میدانند و معتقدند که ارجاع مردم به ادله شرعی منجر به اتفاق و انقیاد خلق به یک امر واحد خواهد شد در حالی که با ارجاع مردم به ادله عقلی این مقصود حاصل نمیشود زیرا مردم در عقول متفاوت اند. بنابر نظر سلفیان اصول عقل گرایان بدعتهایی است که با حقیقت متعارض است. کشف و شهود که از آن تعبیر به ذوق کردهاند نیز راهی به شناخت نیست و تجربههای عرفانی در حکم جدال با خدا است. |
| | |
| سلفیان نقل را تنها ابزار معرفت و راه سعادت میدانند<ref>مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، ج13، ص136.</ref> و معتقدند که ارجاع مردم به ادله شرعی منجر به اتفاق و انقیاد خلق به یک امر واحد خواهد شد در حالی که با ارجاع مردم به ادله عقلی این مقصود حاصل نمیشود زیرا مردم در عقول متفاوتند.<ref>درء تعارض العقل و النقل؛ ج1، ص146.</ref> بنابر نظر سلفیان اصول عقل گرایان بدعتهایی است که با حقیقت متعارض است.<ref>درء تعارض العقل و النقل ج1، ص46-57 ، 95-100 و110-112.</ref> کشف و شهود که از آن تعبیر به ذوق کردهاند نیز راهی به شناخت نیست و تجربههای عرفانی در حکم جدال با خدا است.<ref>درء تعارض العقل و النقل؛ ج5، ص336؛ الاستقامه، ج1، ص22.</ref> | |
|
| |
|
| == روشهای شناخت == | | == روشهای شناخت == |
خط ۳۲۸: |
خط ۱۶۳: |
|
| |
|
| ==مقالههای مرتبط== | | ==مقالههای مرتبط== |
| به نوشته تفسیر ابن ابی حاتم، در زمان جاهلیت چنین رسم بوده که خون و گوشت شتر قربانی را به در و دیوار [[کعبه]] میمالیدند. اصحاب رسول خدا(ص) گفتند، اگر چنین عملی درست باشد ما سزاوارتریم که آنها را به در و دیوار کعبه بمالیم و سپس آیه ۳۷ سوره حج نازل گردید.<ref>تفسیر القرآن العظیم، ج۸، ص۲۴۹۵.</ref>
| |