ابوطالب، عبدمناف بن عبدالمطلب، پدر امام علی(ع)، عمو و حامی پیامبر اسلام است. ابوطالب پس از پدرش عبدالمطلب به مقام سقایت حاجیان مکه را رسید. وی سرپرستی پیامبر را از هشت سالگی بر عهده گرفت و تا پایان عمر از وی حمایت کرد.

ابوطالب
مشخصات فردی
نام کاملعبدمناف بن عبدالمطلب
کنیهابوطالب
زادروز و زادگاهحدود ۸۰ سال قبل از هجرت در مکه
محل زندگیمکه
نسب/قبیلهقریش
خویشان
سرشناس
عبدالمطلبحضرت محمد (ص)
درگذشت/شهادتسال دهم بعثت در مکه
مدفنقبرستان جنة المعلاة
مشخصات دینی
دلیل شهرتبزرگ قریش، سقایت حاجیان مکه
نقش‌های برجستهسرپرستی و حمایت از پیامبر اسلام
آثاردیوان ابوطالب

به دلیل بزرگ‌منشی، درایت و نفوذ کلامش در میان قبایل، هنگام اختلافات او را داور قرار می‌دادند. او را بانی سنت سوگند در شهادت‌دادن برای اولیای دم دانسته‌اند که در اسلام نیز ادامه یافت.

ابوطالب از شاعران برجسته زمان خود بود و شعری که با نام قصیده لامیه در حمایت از پیامبر اسلام(ص) در شعب ابی‌طالب سروده است مشهور است.

پس از دعوت علنی پیامبر(ص) به اسلام، ابوطالب همواره از پیامبر در مقابل فشار قریش که خواستار مقابله با پیامبر و یا تسلیم کردن او بودند، ایستادگی کرد. وی در دوران سه ساله محاصره اقتصادی مسلمانان اموال خود انفاق کرد.

شیعیان و برخی از عالمان اهل‌سنت برپایه روایت‌های اهل بیت(ع) و برخی شواهد، او را مؤمن می‌دانند و در این زمینه کتاب‌هایی نگاشته شده است.

ابوطالب در سال دهم بعثت از دنیا رفت و در قبرستان جنة المعلاة به خاک سپرده شد، پیامبر دستور داد او را غسل دهند و برای او استغفار نمود.

زندگی‌نامه

عبدمناف بن عبدالمطَّلب بن هاشم[۱] که با کنیه‌اش ابوطالب مشهور است.[۲] برخی مورخان ولادت او را بیش از ۸۰ سال قبل از هجرت دانسته‌اند.[۳]

پدرش عبدالمطلب بزرگ مکه و رئیس قریش[۴] و مادرش فاطمه بنت عمرو بن عائذ بن عمران از قبیله بنی‌مخزوم بود.[۵]

همسر و فرزندان

مورخان برای ابوطالب از همسرش فاطمه بنت اسد[۶] چهار پسر و سه دختر نام برده‌اند. پسران او طالب، عقیل،‌ جعفر و امام علی(ع)[۷] و دخترانش ام‌هانی،[۸] جُمانه و رَیطه،[۹] نام داشتند. برخی گفته‌اند که او از همسری دیگر بنام عَلّه نیز پسری به نام طُلَیق داشته است.[۱۰]

سقایت

میزبانی و پذیرایی از حاجیان (سقایت و رفادت) در شهر مکه، از عوامل مؤثر نفوذ اجتماعی و سیاسی قریش در حجاز شمرده می‌شد. این منصب را هاشم بن عبدمناف بر عهده داشت.[۱۱] پس از هاشم، فرزندش عبدالمطلب میزبانی حاجیان را بر عهده داشت.[۱۲] برای سه سال ابوطالب عهده‌دار رفادت و سقایت شد. به گفته مورخان وی توان اقتصادی ادامه این کار را نداشت، از این رو، آن را به برادرش عباس واگذار کرد.[۱۳]

ابوطالب پس از آسیب دیدن کعبه توسط سیل، عهده‌دار تعمیر آن شد و دستور داد تا از مالی پاکیزه در بازسازی بنای کعبه استفاده کنند. پیامبر(ص) در این سال ۲۵ سال داشت و اختلاف بر سر نصب حجرالاسود در همین ماجرا رخ داد.[۱۴]

جایگاه اجتماعی

بر پایه حدیثی از امام علی(ع)، ابوطالب در عین تهیدستی سرور قریش بود و پیش از او هرگز تهیدستی بر قریش ریاست نکرده بود.[۱۵] بزرگ‌منشی وی در میان قریش زبانزد بود. به علت درایت و نفوذ کلامش در میان قریش، تیره‌های مختلف هنگام اختلافات او را داور قرار می‌دادند. ابوطالب را بانی سنت سوگند در شهادت‌دادن برای اولیای دم (قَسامه) دانسته‌اند.[۱۶] این سنت در اسلام نیز ادامه یافت.[۱۷]

خصوصیات

ابوطالب به سخاوت شهرت داشت.[۱۸] وی همچنین شاعری توانا و برجسته بود.[۱۹] اشعار او در سده‌های نخستین اسلامی مورد توجه و استناد شاعران و ادیبان معروف بوده است.[۲۰] وی در حمایت و پشتیبانی از پیامبر اسلام(ص) شعری سرود که به قصیده لامیه شهرت یافت.[۲۱]

اشعار ابوطالب،‌ توسط ابوهِفّان مهزمی (قرن سوم قمری) تحت عنوان دیوان ابوطالب گردآوری شده است.[۲۲]

درگذشت

ابوطالب در ماه ذی‌القعده یا نیمه ماه شوال سال دهم بعثت، در ۸۶ سالگی و بر پایه گزارشی، ۹۰ سالگی وفات یافت[۲۳] و مانند پدرش عبدالمطلب[۲۴] در قبرستان جنة المعلاة واقع در مکه به خاک سپرده شد.[۲۵] پیامبر(ص) آن سال را که با وفات ابوطالب و همسرش خدیجه همراه بود، «عام الحزن» نامید.[۲۶] با وفات او فشارها بر مسلمانان افزایش یافت.[۲۷] قبرستانی که وی را در آن به خاک سپرده‌اند، نزد ایرانیان به «قبرستان ابوطالب» مشهور است.

سرپرستی پیامبر

ابوطالب پس از مرگ پدرش عبدالمطَّلِب به وصیت وی، سرپرستی پیامبر(ص) را که هشت سال بیشتر نداشت، عهده‌دار شد.[۲۸] گزارش شده که ابوطالب بیش از فرزندانش به او محبت می‌کرد، بهترین غذا را برایش فراهم می‌ساخت و بسترش را در کنار بستر خود قرار می‌داد و می‌کوشید همواره او را همراه خود داشته باشد.[۲۹] در سفرهای تجاری نیز او را با خود می‌برد. ملاقات بحیرای راهب با پیامبر(ص) و توصیه راهب به ابوطالب درباره وی، در یکی از همین سفرها گزارش شده است.[۳۰]

ابوطالب همکاری تجاری با خدیجه را به محمد(ص) توصیه کرد[۳۱] و سپس از سوی وی به خواستگاری خدیجه رفت.[۳۲] برخی گفته‌اند که خطبه عقد را نیز او خواند.[۳۳]

حمایت از پیامبر

پس از دعوت آشکار پیامبر(ص) به اسلام، فشار قریش بر ابوطالب افزایش یافت.[۳۴] در یوم الانذار که دعوت‌شدگان بیشتر از بنی‌هاشم بودند، برخی از اعضای برجسته هاشمی مانند ابولهب وی را شماتت کردند. وقتی در همین جلسه پیامبر(ص) امام علی(ع) را برادر، وصی و خلیفه خود خواند، گروهی با تمسخر به ابوطالب گفتند: به تو فرمان داد که از فرزندت اطاعت کنی![۳۵]

بنابر گزارش‌های تاریخی بزرگان قریش سه بار نزد ابوطالب آمدند و از وی خواستند یا مانع دعوت پیامبر شود یا پیامبر را به قریش تسلیم کند.[۳۶]

وی در برابر قریش کوشید آنان را مجاب سازد و نیز پیامبر(ص) را از خطرهای دعوتش آگاه کند.[۳۷] مشرکان قریش حتی به ابوطالب پیشنهاد کردند تا محمد(ص) را با عمارة بن ولید مخزومی که جوانی زیبا و باذکاوت بود، مبادله کند.[۳۸] وی در برابر این پیشنهاد، سخت برآشفت و آنان را با سرودن شعری مؤاخذه[۳۹] و بر پایه گزارشی، به قتل تهدید کرد.[۴۰]

سروده‌هایی از ابوطالب در حمایت از پیامبر(ص) روایت شده است.[۴۱] در سال هفتم وقتی از تصمیم قریش برای قتل پیامبر آگاه شد، شعری بدین مضمون سرود: به خدا سوگند! قریش نمی‌تواند به تو دست یابد، مگر این که من در خاک خفته باشم.[۴۲]

سکونت در شعب ابوطالب

سال هفتم بعثت، پس از تحریم اقتصادی مسلمانان توسط قریش، بنی‌هاشم و دیگر مسلمانان به اجبار در منطقه شِعْب ابی‌طالب ساکن شدند.[۴۳] ابوطالب از کسانی بود که برای حمایت از مسلمانان دارایی‌های خود را انفاق کرد.[۴۴]

پس از آگاهی پیامبر(ص) از معدوم شدن عهدنامه قریش علیه مسلمانان، ابوطالب این خبر را به قریش رساند و وعده داد که اگر محمد(ص) راست نگفته باشد، او را به قریش تحویل دهد. با مشاهده صحت خبر، عهدنامه نقض شد و مسلمانان پس از سه سال از محاصره بیرون رفتند.[۴۵]

ایمان ابوطالب

برخی عالمان مسلمان در ایمان ابوطالب اختلاف نظر دارند. علمای شیعه با توجه به روایات اهل‌ بیت(ع)،[۴۶] بر این باورند که ابوطالب به دین اسلام ایمان آورده است. برخی از عالمان اهل‌ سنت نیز با استناد به شواهدی چون غسل ابوطالب به فرمان پیامبر(ص)، استغفار پیامبر برای او، باقی‌ماندن همسر مسلمانش فاطمه بنت اسد در پیوند همسری او و مضمون برخی سروده‌هایش، بر ایمان وی باوردارند.[۴۷]

برخی از اهل‌سنت نیز با استناد به ادله‌ای ایمان ابوطالب را انکار کرده‌اند؛

  • ادا نکردن شهادتین؛ ابن‌ابی‌الحدید عالم اهل سنت، با اشاره بر روایات ابن عباس و دیگران معتقد است که ابوطالب از دنیا نرفت تا این که شهادتین را گفت. او بر این باور است که اگر ابوطالب ایمانش را آشکار می‌کرد احترام و ابهت خود را نزد مشرکان از دست می‌داد و نمی‌توانست از پیامبر دفاع کند.[۴۸]
  • نزول آیه ۲۶ سوره انعام در شأن وی که از کفر او حکایت دارند؛[۴۹] (و آنان [مردم را] از آن باز مى‌دارند و [خود نيز] از آن دورى مى‌کنند؛ و[لى‌] جز خويشتن را به هلاکت نمى‌افکنند و نمى‌دانند)[۵۰] ، درباره ابوطالب نازل شده است.

در پاسخ گفته‌اند: سوره انعام یکجا بر پیامبر(ص) نازل شده و آیات آن شأن نزول جداگانه ندارند.[۵۱]

  • به گفته برخی دیگر آیه ۱۱۳ سوره توبه پیامبر را از استغفار برای ابوطالب نهی کرده است؛ برای پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند، سزاوار نیست که برای مشرکان، پس از آن که جهنمی‌بودن آنان روشن شد، آمرزش بخواهند؛ هرچند از خویشاوندان باشند.)

اما با توجه به اینکه سوره توبه از آخرین سوره‌های نازل شده بر پیامبر(ص) در مدینه بوده است،[۵۲] و ابوطالب پیش از هجرت درگذشت، این تفسیر را درست ندانسته‌اند.

تألیفات درباره ابوطالب

دانشوران شیعه توجهی ویژه به موضوع ایمان ابوطالب داشته‌اند. نخستین گردآورندگان جوامع حدیثی شیعه مانند کُلِینی در کافی، با نقل گزارش‌هایی از خدمات ابوطالب به اسلام[۵۳] سخن گفته‌اند. احمد بن علی نجاشی از مشهورترین رجال‌شناسان شیعه تا اواسط سده پنجم ق، حدود ده نگاشته را در میان دانشوران شیعه درباره ابوطالب ثبت کرده است.[۵۴] مهم‌ترین مؤلفان در این زمینه از این قرارند: احمد ‌بن محمد بن عمار کوفی (درگذشت ۳۴۶ق)، ابن طرخان جرجرائی، سهل بن احمد دیباجی (درگذشت ۳۸۰ق)، علی بن بلال مهلبی ازدی، حسین بن عبیدالله (ابوعبدالله غضائری) (درگذشت ۴۱۱ق) و شیخ مفید (درگذشت ۴۱۳ق). از نوشته‌های این شش تن، کتاب ایمان ابی‌طالب شیخ مفید در دسترس است.

در سده‌های بعد نیز نگاشته‌هایی درباره ایمان ابوطالب سامان یافت؛ ازجمله:

  • مُنی الطالب فی ایمان ابی‌طالب، تألیف محمد بن احمد بن حسین خزاعی نیشابوری (درگذشت سده پنجم)،[۵۵]
  • اَلْحُجّةُ عَلَی الذّاهب إلی تَکْفیر ابی‌طالب، نوشته فخار بن معد الموسوی (درگذشت ۶۰۳ق)[۵۶]
  • کتاب ایمان ابی‌طالب، تألیف احمد بن موسی بن طاووس (درگذشت ۶۷۳ق).[۵۷]

از سده دهم به بعد، نگاشته‌ها درباره ایمان ابوطالب در میان شیعه و اهل‌سنت افزایش یافته است. برخی از آنها عبارت‌اند از:

  • أَسنی المطالب فی نجاة ابی‌طالب، نوشته احمد بن زینی دحلان الشافعی
  • مُنیة الراغب فی ایمان ابی‌طالب، نوشته محمدرضا طبسی
  • ابوطالب مؤمن قریش، نوشته عبدالله الخنیزی.[۵۸]

پانویس

  1. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۱؛ الطبقات، خلیفه، ص۳۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱.
  2. عمدة الطالب، ص۲۰؛ الاصابه، ج۷، ص۱۹۶.
  3. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۵؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۹.
  4. السیرة النبویه، ج۱، ص۱۴۲.
  5. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۹۲؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۸.
  6. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲؛ ج۸، ص۴۸؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴.
  7. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲؛ ج۸، ص۵۱؛ مقاتل الطالبیین، ص۳.
  8. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۲؛ ج۸، ص۱۵۱.
  9. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۲؛ ج۸، ص۴۸.
  10. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۲؛ ج۸، ص۴۸.
  11. انساب الاشراف، ج۱، ص۶۴.
  12. السیرة ‌النبویه، ج۱، ص۱۰۹؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳.
  13. انساب الاشراف، ج۱، ص۶۴.
  14. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹.
  15. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۴.
  16. سنن النسائی، ج۸، ص۳-۵؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹.
  17. شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹.
  18. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۸.
  19. شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹.
  20. الکتاب، ج۳، ص۲۶۰-۲۶۱؛ البیان و التبیین، ج۳، ص۳۰.
  21. ایمان ابی طالب، مفید، ص۱۸.
  22. دیوان ابی‌طالب، ۲۰۰۳م، ص۳۷ و۴۶.
  23. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۵.
  24. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۱۹.
  25. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۹.
  26. امتاع الاسماع، ج۱، ص۴۵.
  27. السیرة ‌النبویه، ج۲، ص۲۸۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۸-۶۹؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۳۴۹-۳۵۰.
  28. تاریخ طبری، ج۲، ص۱۸؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۲۲.
  29. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۱۹.
  30. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۰-۱۲۱؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۶.
  31. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۱۲۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۶.
  32. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰.
  33. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۴۱؛ الروض الانف، ج۲، ص۲۳۸؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۷۰.
  34. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۱.
  35. تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳.
  36. السیرة‌ النبویه، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۵-۶۷؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۰-۲۹۱.
  37. السیرة‌ النبویه، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۲؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۵-۶۷.
  38. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۰-۲۹۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۶۷.
  39. السیرة‌ النبویه، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳.
  40. السیرة‌ النبویه، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳؛ نک: تاریخ طبری، ج۲، ص۶۷.
  41. نک: السیرة ‌النبویه، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴.
  42. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱.
  43. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹.
  44. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۳۱.
  45. الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱-۳۲.
  46. برای نمونه نک الکافی، ج۱، ص۴۴۸-۴۴۹.
  47. نک: ایمان ابی‌ طالب، مفید؛ ایمان ابی طالب، موسوی، ص۶۴-۱۴۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۸-۸۳.
  48. ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۳۷۸ق، ج ۱۴، ص۷۱ - ۸۳.
  49. شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۵-۶۶.
  50. ترجمه فولادوند.
  51. تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۱۳۱؛ زاد المسیر، ج۲، ص۷؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۳۸۲.
  52. زاد المسیر، ج۲، ص۳۰۴-۳۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۵۷-۱۵۸؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۸۲-۲۸۳.
  53. الکافی، ج۱، ص۴۴۸-۴۵۰.
  54. نک: رجال نجاشی، ص۵۸، ۸۷، ۹۵، ۱۷۷، ۱۸۶، ۲۶۵، ۳۹۹.
  55. ایمان ابی طالب، مفید، ص۱۲؛ الفهرست، ص۱۰۲.
  56. نک: اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۳.
  57. نک: شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۸۳؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص۱۹۰-۱۹۱.
  58. آینه پژوهش، ش۲۱، ص۸۹-۹۶، «کتابشناسی حضرت ابوطالب».

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده است از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل ابوطالب.
  • آینه پژوهش (مجله): قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
  • الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • اعیان الشیعه: سید محسن الامین (م.۱۳۷۱ق.)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف.
  • امتاع الاسماع: المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
  • انساب الاشراف: البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
  • ایمان ابی‌طالب: المفید (م.۴۱۳ق.)، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
  • ایمان ابی‌طالب: فخار بن معد الموسوی (م.۶۳۰ق.)، به کوشش بحر العلوم، قم، سیدالشهداء، ۱۴۱۰ق.
  • البحر المحیط: ابوحیان الاندلسی (م.۷۵۴ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ق.
  • البیان و التبیین: الجاحظ (م.۲۵۵ق.)، به کوشش عبدالسلام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
  • التسهیل لعلوم التنزیل: محمد بن جزی الغرناطی (م.۷۴۱ق.)، به کوشش خالدی، یبروت، دار الارقم، ۱۴۱۶ق.
  • تفسیر ابن ابی‌حاتم (تفسیر القرآن العظیم): ابن ابی‌حاتم (م.۳۲۷ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، ۱۴۱۹ق.
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن‌کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
  • التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م.۶۰۶ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
  • تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): الثعلبی (م.۴۲۷ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (م.۶۷۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
  • جامع‌ البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
  • الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
  • دلائل النبوه: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
  • دیوان ابی‌طالب: گردآورنده ابوهفان بن احمد مهزمی و علی بن حمزه بصری، تحقیق محمدحسن آل یاسین، بیروت، دار الهلال، ۲۰۰۳م.
  • رجال النجاشی: النجاشی (م.۴۵۰ق.)، به کوشش شبیری زنجانی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ق.
  • روح البیان: بروسوی (م.۱۱۳۷ق.)، بیروت، دار الفکر.
  • الروض الانف: السهیلی (م.۵۸۱ق.)، به کوشش عبدالرحمن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق.
  • روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.۵۵۴ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
  • زاد المسیر: ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۲۲ق.
  • سنن النسائی: النسائی (م.۳۰۳ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۴۸ق.
  • السیرة النبویه: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳ق.
  • شرح نهج البلاغه: ابن ابی‌الحدید (م.۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر.
  • الطبقات: خلیفة بن خیاط (م.۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
  • عمدة الطالب: ابن عنبه (م.۸۲۸ق.)، به کوشش محمد حسن، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۰ق.
  • الفهرست: منتجب الدین بن بابویه (م.۵۸۵ق.)، الارموی، قم، مکتبة النجفی، ۱۳۶۶ش.
  • الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
  • الکتاب: سیبویه (م.۱۸۰ق.)، به کوشش عبدالسلام، یبروت، دار الجیل.
  • الکشاف: الزمخشری (م.۵۳۸ق.)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق.
  • مقاتل الطالبیین: ابوالفرج الاصفهانی (م.۳۵۶ق.)، به کوشش مظفر، قم، دار الکتاب، ۱۳۸۵ق.