چاه اریس: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''چاه اَریس''' یا '''چاه خاتم''' یا '''بئر النبی(ص)'''، یکی از چاههای [[مدینه]] است که پیش از تخریب، در غرب [[مسجد قبا| | '''چاه اَریس''' یا '''چاه خاتم''' یا '''بئر النبی(ص)'''، یکی از چاههای [[مدینه]] است که پیش از تخریب، در غرب مسجد قدیم [[مسجد قبا|قبا]] قرار داشت. | ||
<br /> | بر پایه برخی منابع [[اهل سنت]]، [[حضرت محمد(ص)]] از این چاه نوشیده و وضو گرفته است و بر پایه گزارشی، با دمیدن، آن را [[تبرک|متبرک]] کرده است. | ||
انگشتر حضرت محمد(ص) که پس از [[ابوبکر بن ابیقحافه|خلیفه اول]] و [[عمر بن خطاب|دوم]] به [[عثمان بن عفان|عثمان]] رسیده بود، هنگامی که عثمان با آن بازی میکرد یا به کارگران فرمان میداد در چاه افتاد.<br />این چاه و ساختمانی که روی آن بنا شده بود، تا پیش از گسترش مسجد قبا وجود داشت. امروزه جای آن، در ضلع غربی مسجد قبا، در محل حوض و آبشاری است که ساخته شده است. به گفته برخی، جای کنونی آن، روبهروی در غربی میانه مسجد، در سنگفرش پیادهرو است. | |||
==نام== | ==نام== | ||
چاه اَریس، به «اویس» نیز خواند شده که به گمان، تصحیف است.<ref>تاریخ مکه المشرفه، ج2، ص138.</ref> واژه «اریس»، به معنای کشاورز، در کاربرد [[شام|شامیان]] به کشاورزان سواحل [[دجله]] و [[فرات]] گفته میشد و به آنها نسبت «اریسی» میدادند.<ref>لسان العرب، ج6، ص5؛ تاج العروس، ج8، ص181 «أرس»؛ موسوعه العتبات المقدسه، ج3، ص64.</ref> | چاه اَریس، به «اویس» نیز خواند شده که به گمان، تصحیف است.<ref>تاریخ مکه المشرفه، ج2، ص138.</ref> واژه «اریس»، به معنای کشاورز، در کاربرد [[شام|شامیان]] به کشاورزان سواحل [[دجله]] و [[فرات]] گفته میشد و به آنها نسبت «اریسی» میدادند.<ref>لسان العرب، ج6، ص5؛ تاج العروس، ج8، ص181 «أرس»؛ موسوعه العتبات المقدسه، ج3، ص64.</ref> | ||
خط ۲۸: | خط ۳۰: | ||
آب چاه اریس گوارا توصیف شده و<ref name=":0">بهجه النفوس، ج1، ص306؛ الدرة الثمینه، ص59.</ref> در اطراف آن، بستانهای سرسبز و قلعههای برجسته برقرار بوده است.<ref name=":1">الجواهر الثمینه، ص91؛ جغرافیایی تاریخی کشورهای اسلامی، ج1، ص164.</ref> در عین حال، گاه خبر از کمی آب چاه اریس نیز دادهاند،<ref name=":2">البدایة و النهایه، ج7، ص155؛ الروض المعطار، ص22.</ref> که گمان میرود در جهت اشاره به تقدیر الهی دریافت نشدن انگشتر گمشده عثمان، به رغم کمی آب چاه بوده است.<ref name=":3">تاریخ ابن خلدون، ج1، ص326.</ref> داستان انگشتر را اینگونه آوردهاند که این انگشتر نبوی به عنوان مهر حکومتی از پیامبر به خلفای بعد از او رسیده و نزد خلفای اول تا سوم نگهداری میشد؛<ref>التنبیه و الاشراف، ص254، اسد الغابه، ج4، ص465، البدایة و النهایه، ج5، ص356.</ref> ولی درسال ۳۰ هجری<ref>تاریخ الموصل، ج1، ص61.</ref> هنگامی که عثمان سرچاه اریس، با آن بازی میکرد یا به کارگران فرمان میراند، در چاه افتاد.<ref>امتاع الاسماع، ج7، ص47.</ref> سپس خالی کردن آب چاه و تلاشهای بسیار نتیجه نداد و اثری از انگشتر یافت نشد. برخی آوردهاند که شورش علیه عثمان و کشته شدن او، پس از گم شدن این انگشتر بود زیرا به زعم اینان با افتادن انگشتر در چاه، برکت آن به پایان رسید.<ref>اسد الغابه، ج4، ص465، التعریف بماآنست الهجره، ص151 نیز نک:تاریخ المدینه، ج3، ص1107.</ref> در عین حال، گم شدن انگشتر نبوی به [[چاه قریصه|چاه قُریصه]]<ref>سبل الهدی، ج7، ص230.</ref> و [[چاه یسره]]<ref>وفاء الوفاج، 3، ص142.</ref> هم نسبت داده شده و گاه گفتهاند که انگشتر از دست عثمان در چاه خریف در منطقه اریس افتاد،<ref>المدینه بین الماضی و الحاضر، ص256.</ref> که احتمال میرود نام چاه خریف را برای چاه اریس به کار برده باشند. احتمال یکبار رخدادن گم شدن انگشتر و اشتباه گزارشگران و فراموش کردن نام چاه وجود دارد. احتمال دیگر این است که انگشتر از دست عثمان در چاه اریس افتاده و هیچگاه یافت نشده اما پیشتر از دست خود پیامبر(ص) در چاه قریصه افتاده اما ظاهراً آن را پیدا کردهاند. | آب چاه اریس گوارا توصیف شده و<ref name=":0">بهجه النفوس، ج1، ص306؛ الدرة الثمینه، ص59.</ref> در اطراف آن، بستانهای سرسبز و قلعههای برجسته برقرار بوده است.<ref name=":1">الجواهر الثمینه، ص91؛ جغرافیایی تاریخی کشورهای اسلامی، ج1، ص164.</ref> در عین حال، گاه خبر از کمی آب چاه اریس نیز دادهاند،<ref name=":2">البدایة و النهایه، ج7، ص155؛ الروض المعطار، ص22.</ref> که گمان میرود در جهت اشاره به تقدیر الهی دریافت نشدن انگشتر گمشده عثمان، به رغم کمی آب چاه بوده است.<ref name=":3">تاریخ ابن خلدون، ج1، ص326.</ref> داستان انگشتر را اینگونه آوردهاند که این انگشتر نبوی به عنوان مهر حکومتی از پیامبر به خلفای بعد از او رسیده و نزد خلفای اول تا سوم نگهداری میشد؛<ref>التنبیه و الاشراف، ص254، اسد الغابه، ج4، ص465، البدایة و النهایه، ج5، ص356.</ref> ولی درسال ۳۰ هجری<ref>تاریخ الموصل، ج1، ص61.</ref> هنگامی که عثمان سرچاه اریس، با آن بازی میکرد یا به کارگران فرمان میراند، در چاه افتاد.<ref>امتاع الاسماع، ج7، ص47.</ref> سپس خالی کردن آب چاه و تلاشهای بسیار نتیجه نداد و اثری از انگشتر یافت نشد. برخی آوردهاند که شورش علیه عثمان و کشته شدن او، پس از گم شدن این انگشتر بود زیرا به زعم اینان با افتادن انگشتر در چاه، برکت آن به پایان رسید.<ref>اسد الغابه، ج4، ص465، التعریف بماآنست الهجره، ص151 نیز نک:تاریخ المدینه، ج3، ص1107.</ref> در عین حال، گم شدن انگشتر نبوی به [[چاه قریصه|چاه قُریصه]]<ref>سبل الهدی، ج7، ص230.</ref> و [[چاه یسره]]<ref>وفاء الوفاج، 3، ص142.</ref> هم نسبت داده شده و گاه گفتهاند که انگشتر از دست عثمان در چاه خریف در منطقه اریس افتاد،<ref>المدینه بین الماضی و الحاضر، ص256.</ref> که احتمال میرود نام چاه خریف را برای چاه اریس به کار برده باشند. احتمال یکبار رخدادن گم شدن انگشتر و اشتباه گزارشگران و فراموش کردن نام چاه وجود دارد. احتمال دیگر این است که انگشتر از دست عثمان در چاه اریس افتاده و هیچگاه یافت نشده اما پیشتر از دست خود پیامبر(ص) در چاه قریصه افتاده اما ظاهراً آن را پیدا کردهاند. | ||
== ویژگیها == | ==ویژگیها== | ||
آب چاه اریس گوارا توصیف شده و<ref name=":0" /> در اطراف آن، بستانهای سرسبز و قلعههای برجسته برقرار بوده است.<ref name=":1" /> در عین حال، گاه خبر از کمی آب چاه اریس نیز دادهاند،<ref name=":2" /> که گمان میرود در جهت اشاره به تقدیر الهی دریافت نشدن انگشتر گمشده عثمان، به رغم کمی آب چاه بوده است.<ref name=":3" /> | آب چاه اریس گوارا توصیف شده و<ref name=":0" /> در اطراف آن، بستانهای سرسبز و قلعههای برجسته برقرار بوده است.<ref name=":1" /> در عین حال، گاه خبر از کمی آب چاه اریس نیز دادهاند،<ref name=":2" /> که گمان میرود در جهت اشاره به تقدیر الهی دریافت نشدن انگشتر گمشده عثمان، به رغم کمی آب چاه بوده است.<ref name=":3" /> | ||
نسخهٔ ۳۱ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۱۲
چاه اَریس یا چاه خاتم یا بئر النبی(ص)، یکی از چاههای مدینه است که پیش از تخریب، در غرب مسجد قدیم قبا قرار داشت.
بر پایه برخی منابع اهل سنت، حضرت محمد(ص) از این چاه نوشیده و وضو گرفته است و بر پایه گزارشی، با دمیدن، آن را متبرک کرده است.
انگشتر حضرت محمد(ص) که پس از خلیفه اول و دوم به عثمان رسیده بود، هنگامی که عثمان با آن بازی میکرد یا به کارگران فرمان میداد در چاه افتاد.
این چاه و ساختمانی که روی آن بنا شده بود، تا پیش از گسترش مسجد قبا وجود داشت. امروزه جای آن، در ضلع غربی مسجد قبا، در محل حوض و آبشاری است که ساخته شده است. به گفته برخی، جای کنونی آن، روبهروی در غربی میانه مسجد، در سنگفرش پیادهرو است.
نام
چاه اَریس، به «اویس» نیز خواند شده که به گمان، تصحیف است.[۱] واژه «اریس»، به معنای کشاورز، در کاربرد شامیان به کشاورزان سواحل دجله و فرات گفته میشد و به آنها نسبت «اریسی» میدادند.[۲]
این چاه، به کشاورزی یهودی به نام «اریس» تعلق داشته و به نام او، شهرت یافته است.[۳][یادداشت ۱] برخی، واژه اریس را برگرفته از واژه عبری «ارّیس» به معنای رئیس دانستهاند.[۴]
این چاه، به سبب افتادن انگشتر حضرت محمد(ص) در آن، به نام «بئر النبی» و «بئر الخاتم»[۵] نیز شناخته میشود. به باور برخی، نام اصلی و درست این چاه، بئر الخاتم است؛ زیرا نام بئر الخاتم در تلقی امروزین مردم مدینه کاربرد دارد و اینکه اریس نام منطقهای در نزدیکی قبا، دارای چند چاه از جمله بئر الخاتم بوده است.[۶]
بر پایه گزارشی، این چاه و زمینهای اطراف را عثمان خلیفه سوم خرید؛[۷] از این رو، از آن به عنوان «صدقه عثمان» یاد کردهاند.[۸]
مکان
چاه اَریس در دو میلی مدینه[یادداشت ۲] در بستانی در غرب مسجد قدیم قبا قرار داشته است.[۹]
وضو و نوشیدن پیامبر(ص) از آن
بر پایه برخی منابع اهل سنت به نقل از ابوموسی اشعری، حضرت محمد(ص) از آب چاه اریس استفاده کرده است. ظاهراً در روزی که او محافظ پیامبر(ص) بوده، پیامبر(ص) وارد محوطه ساختمان چاه اریس شده و بر جایگاهی که برای نشستن دو سه نفر کفاف میکرده، نشسته و با کنار زدن خاکها، دو پای خود را به سمت چاه دراز کرده، سپس با آب این چاه وضو گرفته است. پس از آن، به ترتیب ابوبکر و عمر و عثمان خلفای سهگانه، با اجازه پیامبر(ص) وارد شده و تنها دو نفر نخست در کنار وی نشسته و وضو گرفتهاند.[۱۰] گاه این گزارش را درباره چاههای دیگری غیر از اریس آوردهاند.[۱۱]
آنچه از مجموع گزارشها بر میآید این است که از چاه اریس، حضرت محمد(ص) استفاده کرده و از آب آن نوشیده و وضو گرفته است.[۱۲] بر پایه گزارشی، پیامبر(ص) به عنوان تبرک، در آب چاه اریس دمیده است؛[۱۳] ولی این گزارش گاه با موافقت و گاه با مخالفت برخی حدیثشناسان مواجه شده است.[۱۴]
برخی سفرنامهنویسان ظاهراً به اقتباس از فرهنگ عمومی آوردهاند که آب چاه اریس در آغاز تلخ بوده و با متبرک کردن آن از سوی پیامبر(ص)، شیرین شده است.[۱۵]
نیز گاه به پیشنهاد برخی از صحابه مبنی بر استفاده از آب این چاه در غسل بدن پیامبر(ص) اشاره شده است.[۱۶]
انگشتر پیامبر(ص) در آن
آب چاه اریس گوارا توصیف شده و[۱۷] در اطراف آن، بستانهای سرسبز و قلعههای برجسته برقرار بوده است.[۱۸] در عین حال، گاه خبر از کمی آب چاه اریس نیز دادهاند،[۱۹] که گمان میرود در جهت اشاره به تقدیر الهی دریافت نشدن انگشتر گمشده عثمان، به رغم کمی آب چاه بوده است.[۲۰] داستان انگشتر را اینگونه آوردهاند که این انگشتر نبوی به عنوان مهر حکومتی از پیامبر به خلفای بعد از او رسیده و نزد خلفای اول تا سوم نگهداری میشد؛[۲۱] ولی درسال ۳۰ هجری[۲۲] هنگامی که عثمان سرچاه اریس، با آن بازی میکرد یا به کارگران فرمان میراند، در چاه افتاد.[۲۳] سپس خالی کردن آب چاه و تلاشهای بسیار نتیجه نداد و اثری از انگشتر یافت نشد. برخی آوردهاند که شورش علیه عثمان و کشته شدن او، پس از گم شدن این انگشتر بود زیرا به زعم اینان با افتادن انگشتر در چاه، برکت آن به پایان رسید.[۲۴] در عین حال، گم شدن انگشتر نبوی به چاه قُریصه[۲۵] و چاه یسره[۲۶] هم نسبت داده شده و گاه گفتهاند که انگشتر از دست عثمان در چاه خریف در منطقه اریس افتاد،[۲۷] که احتمال میرود نام چاه خریف را برای چاه اریس به کار برده باشند. احتمال یکبار رخدادن گم شدن انگشتر و اشتباه گزارشگران و فراموش کردن نام چاه وجود دارد. احتمال دیگر این است که انگشتر از دست عثمان در چاه اریس افتاده و هیچگاه یافت نشده اما پیشتر از دست خود پیامبر(ص) در چاه قریصه افتاده اما ظاهراً آن را پیدا کردهاند.
ویژگیها
آب چاه اریس گوارا توصیف شده و[۱۷] در اطراف آن، بستانهای سرسبز و قلعههای برجسته برقرار بوده است.[۱۸] در عین حال، گاه خبر از کمی آب چاه اریس نیز دادهاند،[۱۹] که گمان میرود در جهت اشاره به تقدیر الهی دریافت نشدن انگشتر گمشده عثمان، به رغم کمی آب چاه بوده است.[۲۰]
ابن نجار (۶۴۳ق)، عمق چاه اریس را ۱۴ ذراع و یک شِبر،[یادداشت ۳] پهنایش را ۵ ذراع[یادداشت ۴] و طول دهانه و نشستگاه آن را ۳ ذراع[یادداشت ۵] اندازه گرفته است.[۲۸] یک سده پس از آن، مطری (۷۴۱ق) جای چاه اریس را در میانه باغستانی متعلق به شرفای بنی حسین[۲۹] توصیف کرده[۳۰] و افزوده که در نزدیک چاه اریس، خانهای جهت سکونت خادمان مسجد قبا و قلعههایی برای نگهبانی، ساخته شده است.[۳۱]
نجم الدین یوسف رومی (۷۳۵ق)، از وزیران عهد ممالیک، پلههایی تا رسیدن به آب برای چاه ساخت.[۳۲] سپس چاه اریس را درسال ۷۱۴ق. فردی با نام شیخ صفی الدین ابوبکر بن احمد سلامی بازسازی کرد و تا محل آب، برای آن پله و جاپا ساخت.[۳۳] سپس در دوره عثمانی این پلهها بازسازی شد.[۳۴][یادداشت ۶]
در زمان سمهودی (م۹۱۱ق)، چاه اریس در ملکیت فردی با نام برهان الدین قطان بوده و بر سر استفاده از آن با یکی از مالکان باغهای نزدیک، اختلاف داشته است.[۳۵]
امروزه
جای چاه اریس تا پیش از بازسازی مسجد قبا مشخص بوده است؛[۳۶] ولی امروزه به دنبال گسترش مسجد، در داخل مسجد واقع شده است.[۳۷] اکنون در ضلع غربی مسجد قبا، حوض و آبشاری هست که به گفته برخی از شاهدان، همان جای پیشین چاه اریس است.
بر روی چاه اریس پیش از خرابی و گسترش مسجد، قبهای بوده است.[۳۸] این توصیف را برخی دیگر با گفتن اینکه جای قدیم چاه اریس در مقابل در غربی میانه مسجد قبا، در فاصله ۵۰ متری، در سنگفرش پیادهرو خیابان اسفالته قرار دارد، بیان کردهاند.[۳۹]
پانویس
- ↑ تاریخ مکه المشرفه، ج2، ص138.
- ↑ لسان العرب، ج6، ص5؛ تاج العروس، ج8، ص181 «أرس»؛ موسوعه العتبات المقدسه، ج3، ص64.
- ↑ وفاء الوفا، ج3، ص121؛ تاریخ معالم المدینه، ص251.
- ↑ تاج العروس، ج۸، ص۱۸۱ «ارس»؛ دائرة المعارف بستانی، ج۳، ص273.
- ↑ الجواهر الثمینه، ص91؛ تاریخ معالم المدینة، ص251، 253، 302.
- ↑ نک:المدینه بین الماضی و الحاضر، ص255-256.
- ↑ المدینه بین الماضی و الحاضر، ص256-257.
- ↑ نک: تاریخ المدینه، ج1، ص187، ج3، ص1106؛ حجاز در صدر اسلام، ص363.
- ↑ سبل الهدی ج7، ص222؛ البدایة و النهایه، ج7، ص155؛ المدینه بین الماضی و الحاضر، ص255.
- ↑ اثارة الترغیب، ج2، ص364-366.
- ↑ سبل الهدی، ج7، ص228.
- ↑ نک: امتاع الاسماع، ج14، ص567؛ المدینه بین الماضی و الحاضر، ص258.
- ↑ تذکرة بالاخبار، ص155؛ تاریخ معالم المدینه، ص254.
- ↑ الرحله الورثیلانیه، ج2، ص568.
- ↑ تذکرة بالاخبار، ص155-156.
- ↑ امتاع الاسماع، ج14، ص567.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ بهجه النفوس، ج1، ص306؛ الدرة الثمینه، ص59.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ الجواهر الثمینه، ص91؛ جغرافیایی تاریخی کشورهای اسلامی، ج1، ص164.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ البدایة و النهایه، ج7، ص155؛ الروض المعطار، ص22.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ تاریخ ابن خلدون، ج1، ص326.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص254، اسد الغابه، ج4، ص465، البدایة و النهایه، ج5، ص356.
- ↑ تاریخ الموصل، ج1، ص61.
- ↑ امتاع الاسماع، ج7، ص47.
- ↑ اسد الغابه، ج4، ص465، التعریف بماآنست الهجره، ص151 نیز نک:تاریخ المدینه، ج3، ص1107.
- ↑ سبل الهدی، ج7، ص230.
- ↑ وفاء الوفاج، 3، ص142.
- ↑ المدینه بین الماضی و الحاضر، ص256.
- ↑ الدرة الثمینه، ص60؛ التعریف بماآنست الهجره، ص151.
- ↑ امرای مدینه.
- ↑ التعریف بماآنست الهجره، ص149.
- ↑ التعریف بماآنست الهجره، ص151.
- ↑ تاریخ المدینه المنوره، إبن فرحون، ص242.
- ↑ بهجة النفوس، ج1، ص306.
- ↑ تاریخ معالم المدینه، ص254.
- ↑ وفاء الوفا، ج3، ص123-124.
- ↑ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص253.
- ↑ اطلس تاریخ اسلام، ص306.
- ↑ تاریخ مدینه صنعاء، ص662، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص253؛ المدینه بین الماضی و الحاضر، ص255.
- ↑ تاریخ معالم المدینه، ص254، المدینه بین الماضی و الحاضر، ص255.
- ↑ بر پایه دیدگاه لغوی پیشگفته، میتوان گفت که این فرد یهودی، پیشتر در سواحل دجله و فرات کشاورزی میکرده و سپس به مدینه کوچ کرده است.
- ↑ بیش از سه کیلومتر.
- ↑ بیش از۷ متر.
- ↑ دو و نیم متر.
- ↑ یک و نیم متر.
- ↑ سمهودی (م۹۱۱ق)، خبر تعمیر پلههای چاه از سوی نجم الدین رومی و سپس صفی الدین سلامی را بررسی کرده و احتمال داده که کار سلامی، نخست صورت گرفته و سپس رومی تعمیر آن را ادامه داده و تکمیل کرده است.
منابع
- اثارة الترغیب و التشویق الی المساجد الثلاثه و البیت العتیق، محمد بن اسحاق الخوارزمی ( -۸۲۷ق.)، به کوشش محمد حسین الذهبی، مکه، مکتبه نزار مصطفی الباز، ۱۴۱۸ق.
- اطلس تاریخ اسلام، ابوالفضل بنائی کاشی، تهران، موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران، نشر تکا، ۱۳۸۹ش
- امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، احمد بن علی المقریزی ( -۸۴۵ق.) به کوشش محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
- آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، انتشارات مشعر، ۱۳۸۶ش.
- البدایه و النهایه فی التاریخ، اسماعیل بن عمر بن کثیر (۷۰۰-۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۴۱۱ق.
- بهجة النفوس و الاسرار، عبدالله المرجانی ( -۶۹۹ق.)، به کوشش محمد عبدالوهاب، بیروت، دارالغرب الاسلامی، ۲۰۰۲م.
- تاج العروس من جواهر القاموس، مرتضی الزبیدی ( -۱۲۰۵ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
- تاریخ ابن خلدون (العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر)، عبدالرحمن بن محمد عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون ( -۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده و سهیل صادق زکار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۸ق.
- تاریخ المدینة المنوره(نصیحه المشاور و تعزیه المجاور)، ابن فرحون ( -۷۶۹ق.)، به کوشش شکری، بیروت، دارالارقم.
- تاریخ المدینة المنوره(اخبار المدینه النبویه)، عمر بن شبّه النمیری ( -۲۶۲ق.)، به کوشش فهیم محمد شلتوت، قم، دارالفکر، ۱۴۱۰ق.
- تاریخ الموصل، یزید بن محمد الازدی (م۳۳۴ق.) به کوشش احمد عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۷ق.
- تاریخ مدینه، احمد بن عبدالله الرازی (م۴۶۰ق.) به کوشش حسین بن عبدالله، بیروت، دمشق، دارالکفر- دارالکفرا، عاصر، ۱۴۰۹ق.
- تاریخ مکه المشرفه، محمد ابن الضیاء ( -۸۵۴ق.)، به کوشش العدوی، مکه، مکتبه التجاریه مصطفی احمد الباز، ۱۴۱۶ق.
- تذکرة بالاخبار عن اتفاقات الاسفار، محمد بن جبیر (م۶۱۴ق.)، بیروت، موسسة العربیه دارالسویدی، ۲۰۰۸م.
- التعریف بما آنست الهجره من معالم دارالهجره، محمد بن احمد المطری ( -۷۴۱ق.)، به کوشش الرحیلی، ریاض، دارالملک عبدالعزیز، ۱۴۲۶ق.
- التنبیه و الاشراف، علی بن الحسین المسعودی ( -۳۴۶ق.)، بیروت، دارالصعب، بیتا.
- جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، حسین قره چانلو، تهران، سمت، ۱۳۸۰ش.
- الجواهر الثمینه فی محاسن المدینه، محمد کبریت الحسینی (م ۱۰۷۰ق)، به کوشش محمد حسن اسماعیل، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
- حجاز در صدر اسلام، صالح احمد العلی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، انتشارات مشعر، ۱۳۷۵ش.
- دائرة المعارف، بستانی.