فتح مکه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: واگردانی دستی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''فتح مکه،''' بر اثر نقض صلح حدیبیه از سوی قریشیان در همراهی با قبیله بنی بکر که قبیله خزاعه از هم پیمانان مسلمانان را قتل عام کرده بودند، اتفاق افتاد.
'''فتح مکه،''' بر اثر نقض [[صلح حدیبیه]] از سوی قریشیان در همراهی با [[قبیله بنی بکر]] که [[خزاعه|قبیله خزاعه]] از هم پیمانان مسلمانان را قتل عام کرده بودند، اتفاق افتاد.
 
پس از این اتفاق، [[پیامبر]] با همراهی قبائل هم‌پیمان خودنظیر اسلم، غفار، مزینه، جهینه، به سوی [[مکه]] لشکرکشید. لشکر پیامبر شامل 10 هزار نفر متشکل از [[مهاجرین]] و [[انصار]] بود. پیامبر مسیر و مقصد خود را پنهان کرد و وقتی به نزدیکی مکه رسید، به لشکریان فرمان داد تا آتش روشن کنند. این تصمیم پیامبر موجب غافلگیری و ایجاد رعب در میان مکیان شد. بر اثر این واقعه، بزرگان مکه از جمله [[ابوسفیان]] اسلام آوردند. با این وجود گروهی در مکه سعی در مقابله با سپاه پیامبر داشتند که مجبور به فرار شدند.
 
پیامبر پس از ورود به مکه به [[مسجدالحرام]] رفت و [[کعبه]] را طواف کرد و در مسیر [[طواف]]، بت‌های اطراف کعبه را سرنگون نمود و دستور داد تا نقاشی‌های دیوار کعبه را پاک کنند. همچنین پیامبر فرمان داد تا بت‌های داخل خانه‌ها و بتکده‌ها نیز از بین بروند.
 
عفو مکیان، از دیگر اقدامات پیامبر پس از فتح مکه است و اهل مکه از آن پس [[طلقاء]] نام گرفتند. اما در این بین 10 نفر بودند که پیامبر فرمان اعدام آن‌ها را صادر کرد که تعداد زیادی از آنان نیز با اسلام آوردن از اعدام نجات یافتند.
 
پیامبر کلید کعبه را به عثمان بن طلحه و سقایت را به عمویش عباس واگذار نمود چنان که قبل از فتح مکه نیز این مناصب در اختیار آنان قرار داشت.
 
بیان احکام فقهی نیز از دیگر مواردی است که پیامبر پس از فتح مکه انجام داد. لغو همه جایگاه‌های جاهلیت بجز سقایت و [[پرده‌داری کعبه|پرده‌داری]] از جمله این موارد است. همچنین پیامبر اعلام نمود که مکه از سوی خداوند، حرام اعلام شده و کسی حق ندارد شکار پناه برده به آن را فراری دهد یا درخت و گیاهی از آن را (مگر گیاه اذخر) قطع کند و مسائلی از این دست که به حرمت مکه می‌پرداخت.


==نقض صلح حدیبیه در قتل عام خزاعه، زمینه ساز فتح مکه==
==نقض صلح حدیبیه در قتل عام خزاعه، زمینه ساز فتح مکه==
خط ۲۸: خط ۳۸:
وقتی لشکر اسلام به مرالظهران رسید، پیامبر خدا فرمان داد تا هر کدام از لشکریان آتش بیفروزند. از این رو ده هزار شعله آتش پیرامون مکه، مکیان را، که از حرکت مسلمانان کاملاً بی‌خبر بودند، غافلگیر کرد. بنابراین آنان ابوسفیان و دو تن دیگر از سران قریش را برای تجسس و بررسی اخبار فرستادند. وقتی این افراد، لشکر اسلام و نفراتشان را بر فراز کوهی دیدند، به ‌شدت وحشت کردند و از این رو اردوگاه مسلمانان را چون ایامی که حاجیان به مکه می‌آیند، بزرگ و شلوغ شمردند.<ref>المغازی، ج‌2، ص814</ref> از سپاه پیامبر در این زمان با عنوان کتیبة الخضراء (هنگ سبز) به سبب زیاد بودن سلاح مهاجر و انصار نیز یاد شده‌است.<ref>المغازی، ج‌2، ص818 و 821؛ السیره النبویه، ج‌2، ص404</ref>  
وقتی لشکر اسلام به مرالظهران رسید، پیامبر خدا فرمان داد تا هر کدام از لشکریان آتش بیفروزند. از این رو ده هزار شعله آتش پیرامون مکه، مکیان را، که از حرکت مسلمانان کاملاً بی‌خبر بودند، غافلگیر کرد. بنابراین آنان ابوسفیان و دو تن دیگر از سران قریش را برای تجسس و بررسی اخبار فرستادند. وقتی این افراد، لشکر اسلام و نفراتشان را بر فراز کوهی دیدند، به ‌شدت وحشت کردند و از این رو اردوگاه مسلمانان را چون ایامی که حاجیان به مکه می‌آیند، بزرگ و شلوغ شمردند.<ref>المغازی، ج‌2، ص814</ref> از سپاه پیامبر در این زمان با عنوان کتیبة الخضراء (هنگ سبز) به سبب زیاد بودن سلاح مهاجر و انصار نیز یاد شده‌است.<ref>المغازی، ج‌2، ص818 و 821؛ السیره النبویه، ج‌2، ص404</ref>  


===تلاش عباس برای اسلام آوردن قریش===
===اسلام آوردن قریش===
عباس (عموی پیامبر)، که به ‌تازگی به مسلمانان پیوسته بود و هنوز با قریشیان پیوندی تمام داشت، توانست پس از غافلگیری قریش از عظمت سپاه پیامبر،<ref>المغازی، ج‌2، ص815 و 816؛ تاریخ طبری، ج‌3، ص52</ref> برخی بزرگان قریش مانند ابوسفیان<ref>المصنف، ج 14، ص475</ref>، حکیم بن حزام و بدیل بن ورقا را به دین اسلام درآورد.<ref>المغازی، ج‌2، ص815 و 816؛ تاریخ طبری، ج‌3، ص52</ref>  
عباس (عموی پیامبر)، که به ‌تازگی به مسلمانان پیوسته بود و هنوز با قریشیان پیوندی تمام داشت، توانست پس از غافلگیری قریش از عظمت سپاه پیامبر،<ref>المغازی، ج‌2، ص815 و 816؛ تاریخ طبری، ج‌3، ص52</ref> برخی بزرگان قریش مانند ابوسفیان<ref>المصنف، ج 14، ص475</ref>، حکیم بن حزام و بدیل بن ورقا را به دین اسلام درآورد.<ref>المغازی، ج‌2، ص815 و 816؛ تاریخ طبری، ج‌3، ص52</ref>
===درگیری چندتن از سران مکه با سپاه پیامبر===
 
بااین‌حال چند تن از سران مکه، چون صفوان‌ بن امیة و عِکرمة بن ابی‌جهل و سهیل ‌بن عمرو، تلاش کردند با جمع‌کردن تعداد اندکی نیرو در مقابل لشکر اسلام مقاومت کنند و در ناحیه «لیط» در پایین مکه به تیرباران هنگی که به سرکردگی
بااین‌حال چند تن از سران مکه، چون صفوان‌ بن امیة و عِکرمة بن ابی‌جهل و سهیل ‌بن عمرو، تلاش کردند با جمع‌کردن تعداد اندکی نیرو در مقابل لشکر اسلام مقاومت کنند و علی‌رغم هشدار و نصیحت ابوسفیان، با مسلمانان درگیر شدند؛ ولی با دادن تلفاتی سنگین (24 کشته از قریش و 4 نفر از هُذَیل) مجبور به فرار شدند.<ref>المغازی، ج‌2، ص826 و 839</ref>  
خالد ‌بن ولید وارد مکه می‌شد، پرداختند و علی‌رغم هشدار و نصیحت ابوسفیان،
با مسلمانان درگیر شدند؛ ولی با دادن تلفاتی سنگین (24 کشته از قریش و 4 نفر از هُذَیل) در کوه خَندَمه فرار کردند و تا محله حَزوَره تحت تعقیب قرارگرفتند و متواری شدند و برخی از آنها نیز به بالای کوه‌های اطراف پناه بردند.<ref>المغازی، ج‌2، ص826 و 839</ref>  


===ورود پیامبر به مکه===
===ورود پیامبر به مکه===

نسخهٔ ‏۱۰ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۰:۱۶

فتح مکه، بر اثر نقض صلح حدیبیه از سوی قریشیان در همراهی با قبیله بنی بکر که قبیله خزاعه از هم پیمانان مسلمانان را قتل عام کرده بودند، اتفاق افتاد.

پس از این اتفاق، پیامبر با همراهی قبائل هم‌پیمان خودنظیر اسلم، غفار، مزینه، جهینه، به سوی مکه لشکرکشید. لشکر پیامبر شامل 10 هزار نفر متشکل از مهاجرین و انصار بود. پیامبر مسیر و مقصد خود را پنهان کرد و وقتی به نزدیکی مکه رسید، به لشکریان فرمان داد تا آتش روشن کنند. این تصمیم پیامبر موجب غافلگیری و ایجاد رعب در میان مکیان شد. بر اثر این واقعه، بزرگان مکه از جمله ابوسفیان اسلام آوردند. با این وجود گروهی در مکه سعی در مقابله با سپاه پیامبر داشتند که مجبور به فرار شدند.

پیامبر پس از ورود به مکه به مسجدالحرام رفت و کعبه را طواف کرد و در مسیر طواف، بت‌های اطراف کعبه را سرنگون نمود و دستور داد تا نقاشی‌های دیوار کعبه را پاک کنند. همچنین پیامبر فرمان داد تا بت‌های داخل خانه‌ها و بتکده‌ها نیز از بین بروند.

عفو مکیان، از دیگر اقدامات پیامبر پس از فتح مکه است و اهل مکه از آن پس طلقاء نام گرفتند. اما در این بین 10 نفر بودند که پیامبر فرمان اعدام آن‌ها را صادر کرد که تعداد زیادی از آنان نیز با اسلام آوردن از اعدام نجات یافتند.

پیامبر کلید کعبه را به عثمان بن طلحه و سقایت را به عمویش عباس واگذار نمود چنان که قبل از فتح مکه نیز این مناصب در اختیار آنان قرار داشت.

بیان احکام فقهی نیز از دیگر مواردی است که پیامبر پس از فتح مکه انجام داد. لغو همه جایگاه‌های جاهلیت بجز سقایت و پرده‌داری از جمله این موارد است. همچنین پیامبر اعلام نمود که مکه از سوی خداوند، حرام اعلام شده و کسی حق ندارد شکار پناه برده به آن را فراری دهد یا درخت و گیاهی از آن را (مگر گیاه اذخر) قطع کند و مسائلی از این دست که به حرمت مکه می‌پرداخت.

نقض صلح حدیبیه در قتل عام خزاعه، زمینه ساز فتح مکه

در پی صلح حدیبیه در سال ششم هجرت، قبیله خزاعه که از دیرباز به مسلمانان دلبستگی داشت[۱] و هم‌پیمان عبدالمطلب (جد پیامبر) بود، [۲]هم‌پیمان مسلمانان، [۳] و قبیله بنی‌بکر هم‌پیمان قریشیان مکه شد و بر اساس این معاهده تعهد کردند که به مدت ده سال از هرگونه آسیب و دزدی و خیانت و کینه‌ورزی به یکدیگر خودداری کنند؛[۴] اما در شعبان سال هشتم هجری، پس از 22 ماه از صلح حدیبیه، شاخه بنی‌نفاثه بنی‌بکر با پشتیبانی نظامی قریش مکه و همراهی چند تن از سران مکه (چون صفوان ‌بن امیه و مکرز‌ بن حفص‌ بن الأخیف و حُوَیطب ‌بن عبدالعزّى‌) به خزاعه شبیخون زدند.[۵]

پس از این واقعه عمرو ‌بن سالم خزاعی به همراه چهل تن از مردان این قبیله نزد رسول‌ خدا رفت و آن حضرت را به خونخواهی آنان و یاری‌شان فراخواند و از نقش قریش در کشتار مردان خزاعه و پیمان‌شکنی آنان یاد کرد. [۶] پس‌ از این ماجرا قریشیان‌، که از واکنش رسول‌ خدا بیمناک بودند، ابوسفیان را تشویق کردند تا نزد آن حضرت برود و بر استمرار صلح حدیبیه تأکید کند. [۷]

اما ابوسفیان نتوانست رضایت پیامبر را در استمرار صلح به‌دست بیاورد و دست خالی به مکه بازگشت[۸].

قبائل همراه پیامبر در فتح مکه

پیامبر خدا در مسیر حرکت خود به مکه، از خداوند خواست تا حرکتش پنهان بماند، بنابراین تمام مسیرهای مکه و نواحی اطراف آن را زیر نظر نگاهبانانی به فرماندهی حارثة ‌بن نعمان گمارد[۹] و دسته‌هایی را نیز برای گمراه کردن ذهن به منطقه بطن اضم اعزام کرد.[۱۰]

پیامبر با فرستادن یاران خود به ‌سوی قبایل مختلف بیابان‌نشین اطراف ـ چون أَسلَم، غِفار، مُزَینة، جُهَینة و أشجع ـ آنان را با تأکید هرچه ‌تمام‌تر به حضور در مدینه در ماه رمضان فراخواند. قبایل دیگر عرب، چون بنی‌سلیم و بنی‌کعب، نیز در میانه راه به لشکر اسلام ملحق شدند. [۱۱]

لشکرکشی به سوی مکه

لشکر اسلام، که در بئر عنبه (در یک میلی مدینه) [۱۲] اردو زده بود، سرانجام در عصرگاه دهم ماه مبارک رمضان به ‌سوی مقصد خود به راه افتاد. [۱۳] جانشین پیامبر در مدینه ابو رهم کُلثوم ‌بن حَصین غِفاری‌ بود. [۱۴]هر چند هنوز لشکریان سازوبرگ جنگی خود را آشکار نکرده بودند [۱۵] و چهره یک ارتش را نداشتند، [۱۶] اما پس از پیوستن قبایل دیگر به لشکر اسلام در منطقه قدید، پیامبر خدا پرچمداران و علمداران لشکر اسلام را تعیین کردند. [۱۷]

لشکریان اسلام ده هزار نفر بودند؛ شامل هفتصد نفر از مهاجران ‌که سیصد نفرشان سواره‌نظام بودند و چهارهزار نفر از انصار که پانصد نفرشان سواره‌نظام بودند و طلایه‌داران آن، دویست سواره نظام به فرماندهی زبیر ‌بن عوام بودند.[۱۸]

تاکید پیامبر بر افطار روزه در مسافرت

از آنجا که این روزها در ماه رمضان بود، در میانه روز پیامبر خدا در مقابل لشکر آب آشامید تا عملاً اعلام کند که در مسافرت روزه نگیرند. با این‌ حال شنید که عده‌ای از لشکریان روزه خود را افطار نکردند. از این رو پیامبر به سرزنش، آنان را نافرمانان خواند.[۱۹]

فتح مکه

غافلگیری اهالی مکه

پیامبر خدا تا منزلگاه (مَرالظَهران)، در 22 کیلومتری شمال مکه [۲۰]، به ‌صراحت از مقصد خود چیزی نگفت و هرچه برخی از صحابه در منزلگاه (عرج) کوشیدند نتوانستند مقصد را از زبان پیامبر به ‌روشنی بشنوند.[۲۱]

وقتی لشکر اسلام به مرالظهران رسید، پیامبر خدا فرمان داد تا هر کدام از لشکریان آتش بیفروزند. از این رو ده هزار شعله آتش پیرامون مکه، مکیان را، که از حرکت مسلمانان کاملاً بی‌خبر بودند، غافلگیر کرد. بنابراین آنان ابوسفیان و دو تن دیگر از سران قریش را برای تجسس و بررسی اخبار فرستادند. وقتی این افراد، لشکر اسلام و نفراتشان را بر فراز کوهی دیدند، به ‌شدت وحشت کردند و از این رو اردوگاه مسلمانان را چون ایامی که حاجیان به مکه می‌آیند، بزرگ و شلوغ شمردند.[۲۲] از سپاه پیامبر در این زمان با عنوان کتیبة الخضراء (هنگ سبز) به سبب زیاد بودن سلاح مهاجر و انصار نیز یاد شده‌است.[۲۳]

اسلام آوردن قریش

عباس (عموی پیامبر)، که به ‌تازگی به مسلمانان پیوسته بود و هنوز با قریشیان پیوندی تمام داشت، توانست پس از غافلگیری قریش از عظمت سپاه پیامبر،[۲۴] برخی بزرگان قریش مانند ابوسفیان[۲۵]، حکیم بن حزام و بدیل بن ورقا را به دین اسلام درآورد.[۲۶]

بااین‌حال چند تن از سران مکه، چون صفوان‌ بن امیة و عِکرمة بن ابی‌جهل و سهیل ‌بن عمرو، تلاش کردند با جمع‌کردن تعداد اندکی نیرو در مقابل لشکر اسلام مقاومت کنند و علی‌رغم هشدار و نصیحت ابوسفیان، با مسلمانان درگیر شدند؛ ولی با دادن تلفاتی سنگین (24 کشته از قریش و 4 نفر از هُذَیل) مجبور به فرار شدند.[۲۷]

ورود پیامبر به مکه

پیامبر خدا لشکر اسلام را به چهار دسته تقسیم کرد: خود از ورودی اَذاخِر و خالد از گردنه لِیط در پایین مکه نزدیکی «فخ»، [۲۸] سعد ‌بن عباده از کَداء[۲۹] (ورودی مکه از سمت حجون) [۳۰]و زبیر از کُدَی (در پایین مکه و نزدیکی کوه قعیقعان) و جنوب شرقی مکه به سمت منا [۳۱]وارد مکه شدند. حضرت به آنان دستور مؤکد داد تا کسی با آنان درگیر نشده با کسی نبرد نکنند. [۳۲] سواره‌نظام مسلمانان در منطقه ذی‌طوی گرداگرد پیامبر خدا را گرفتند و با آن حضرت ـ که بر شتری سوار بود و عبا و عمامه‌ای سیاه‌رنگ بر تن داشت و پرچم علمش نیز سیاه بود ـ وارد مکه شدند.[۳۳]

اقدامات پیامبر پس از فتح مکه

پیامبر خدا در مدت اقامتش در مکه، در خیمه‌ای چرمی در حجون ـ که منطقه ابطح مکه است ـ سکونت کرد و از همان‌جا برای هر نمازی به مسجدالحرام می‌آمد و بازمی‌گشت. [۳۴]

طواف کعبه و شکستن بت‌های اطراف آن

پیامبر خدا پس از ساعتی بر شتر خود سوار شد و به سمت مسجدالحرام حرکت کرد؛ درحالی‌که مسلمانان دور آن حضرت را گرفته بودند. آن حضرت سواره به کعبه نزدیک شد و با چوب‌دستی‌اش حجرالأسود را استلام کرد و تکبیر گفت. سپس حضرت سواره طواف کرد؛ درحالی‌که افسار شترش را محمدبن سلمه به دست داشت.

پیرامون کعبه و در مسیر طواف حضرت، 360 بت قریش قرار داشت که با گچ کنار کعبه محکم شده بود. پیامبر هنگام گذر از هر بتی با عصای خود آن بت را سرنگون می‌کرد و آیة (جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً) را تلاوت می‌فرمود و چون به حجرالأسود می‌رسید با عصا به آن اشاره می‌فرمود. همچنین طبق نقلی، به ‌فرمان آن حضرت، بت‌ها را با صورت بر زمین می‌انداختند. [۳۵]

امام علی نیز در جریان پاکسازی کعبه مشرفه از بت‌ها، بر فراز دوش رسول‌الله رفت و بتی که بر فراز کعبه بود را بر زمین انداخت. [۳۶]

پس از تمام شدن طواف، حضرت کنار مقام ابراهیم ـ که آن زمان به کعبه چسبیده بود ـ دو رکعت نماز طواف خواند و بر فراز کوه صفا ایستاد و به دعا و ذکر خدا مشغول شد. [۳۷] سپس سر در چاه زمزم برد؛ ولی خود آب نکشید تا مبادا دیگران به منصب سقایت فرزندان عبدالمطلب طمع کنند. به همین جهت عباس، آن حضرت را سقایت کرد و دلوی آب کشید و پیامبر از آن نوشید و همچنان که ایستاده بود، دستور داد تا هبل، بت بزرگ قریش، را بشکنند. [۳۸]

پاک کردن نقاشی پیامبران از دیوار کعبه

پس‌ از آن، پیامبر کلید کعبه را از عثمان‌ بن طلحه، بازمانده خاندان کلیدداران کعبه که مسلمان شده بود، گرفت و وارد کعبه شد و با دست خود نقاشی‌های پیامبران را که بر دیوار کعبه بود (به جز تصویر حضرت ابراهیم) پاک کرد. البته در روایتی دیگر آمده است که حضرت پیش از آمدن به مسجدالحرام به عمر ‌بن خطاب مأموریت داد تا تصاویر پیامبران را از دیوار کعبه پاک کند و او تنها تصویر حضرت ابراهیم را (که پیرمردی را نشان می‌داد که به ‌رسم جاهلی با تیرهای کمان نزد بتان در حال قرعه‌کشی بود) نگاه داشت؛ ولی پیامبر با دیدن این تصویر، او را به خاطر پاک نکردن آن مؤاخذه کرد و دستور داد آن را نیز پاک کند. سپس در را به روی خود و همراهانش، بلال و اسامة‌بن زید و عثمان ‌بن طلحه [۳۹]، بست.

آزادکردن مکیان

بلال نقل کرده است که کعبه در آن روزگار شش ستون داشت و حضرت وسط ستون‌های جلویی دو رکعت نماز خواند[۴۰] و بعد در هر زاویه و گوشه کعبه ایستاد و بر آن تکبیر گفت.[۴۱] سپس، پس‌ از اندکی درنگ، درهای کعبه را گشود و بر درگاه کعبه ایستاد و دو طرف چارچوب در کعبه را گرفت و خطاب به مردم ـ که گرد کعبه نشسته بودند ـ فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء»؛ «بروید که شما آزادشده‌اید». این‌گونه پیامبر خدا همه کافران مکه را، با اینکه با جنگ به بردگی‌اش درآمده بودند و می‌توانست آنان را بفروشد، آزاد کرد. از این پس اهل مکه طلقا (آزادشده‌ها) نام گرفتند. [۴۲]

با این حال پیامبر فرمان اعدام 10 نفر را صادر کرد. این ده نفر، شش مرد به نام‌های عکرمة‌ بن ابی‌جَهْل، عبداللَّه‌ بن خَطَل، مِقْیَس‌ بن صُبَابَة، عَبْداللَّه‌ بن سعد ‌بن ابی‌سَرْح، هَبّار ‌بن الأَسوَد و حویرث‌ بن نقیذ، و چهار زن به نام‌های هند دختر عتبة‌ بن ربیعة (همسر ابوسفیان)، ساره (کنیز آزادشده عمرو ‌بن هاشم) و دو کنیز ابی‌خطل به نام‌های قرینا و قریبة یا فرتنا و أرنبة بودند [۴۳] که پیامبر دستور اعدام فوری آنان را ـ حتی اگر به پرده کعبه چنگ بزنند ـ داده بود.[۴۴] ولی بسیاری از آنان با مسلمان شدن و اعلام پشیمانی از گذشته خویش، زنده ماندند. هند، عکرمه[۴۵]، وحشی[۴۶]، عبدالله بن سعد[۴۷]، هباربن اسود[۴۸] از کسانی بودند که با اظهار اسلام از اعدام نجات یافتند.

بیان احکام حقوقی و اجتماعی اسلام

حضرت درباره پاره‌ای از مهم‌ترین احکام حقوقی و اجتماعی اسلام سخن گفت؛ از جمله این‌که همه جایگاه‌های جاهلیت ملغاست، مگر سقایت و پرده‌داری کعبه. همچنین این‌که مکه، از روزی که خداوند آسمان‌ها و زمین را آفرید، حرام شده است و برای هیچ‌کس جز من به ‌اندازه ساعتی کوتاه از روز حلال نشد و حلال نخواهد شد. از این رو کسی حق ندارد شکار پناه‌برده به آن را فراری دهد یا درخت و گیاهی از آن را (مگر گیاه اذخر) قطع کند و بدون اعلان چیزی را که در آن یافته مالک شود. نیز این‌که مسلمانان با یکدیگر برادرند و در مقابل غیر مسلمانان یکپارچه هستند و خون‌هایشان با یکدیگر برابر است... . [۴۹]

بازگرداندن کلید کعبه به عثمان بن طلحه

آن حضرت، عثمان ‌بن طلحه را فراخواند و کلید کعبه را به او باز پس داد و فرمود:

«ای فرزندان ابی‌طلحه! این کلید را تا ابد و نسل به نسل نزد خود به امانت نگه دارید که جز ستمکار کسی آن را از شما بازنستاند. خداوند شما را امین خانه‌اش گردانده است. پس به نیکی روز بخورید و بر در خانه باشید.» [۵۰]

بازگرداندن سقایت حجاج به عباس

آن حضرت ظرف آبخوری زمزم را نیز به عباس، عمویش ـ که در جاهلیت نیز عهده‌دار سقایت حجاج بود و آب زمزم را با انگورهای باغش خوش‌طعم می‌کرد، باز پس داد. [۵۱]

فرمان دادن به بازسازی انصاب کعبه

از دیگر اقدامات آن حضرت پس از فتح مکه، مأموریت دادن به تمیم‌ بن اسد خزاعی برای بازسازی انصاب و علامت‌های حرم مکی بود. [۵۲]

فرمان دادن به بلال برای اذان گفتن بر کعبه

هنگام ظهر پیامبر خدا به بلال فرمان داد تا بر فراز کعبه برود و با رساترین صدا اذان بگوید. [۵۳]

شکستن بت‌ها در خانه‌ها و بتکده‌ها

از آنجا که هر خانه‌ای در مکه بت داشت و اطراف آن نیز بتکده‌هایی وجود داشت، پیامبر خدا فرمان داد تا بت‌های خانه خود را بشکنند و سریه‌هایی را برای شکستن بت‌های بتکده‌های اطراف مکه فرستاد؛ از جمله طفیل‌ بن عمر دوسی را برای ذى‌الکفّین (بت قبیله عمرو ‌بن حممه)، و سعد ‌بن زید أشهلىّ را برای نابودی مناة بدر منطقه مشلّل، و هشام ‌بن عاص را با دویست سوار به یَلَملَم، و خالد ‌بن سعید ‌بن عاص را با سیصد سوار به سمت عُرَنه برای نابودی سُواع (بت قبیله هذیل)، و خالد ‌بن ولید را با سی سوار به بتخانه عُزی فرستاد. [۵۴]

جستارهای وابسته

صلح حدیبیه

خزاعه

پانویس

  1. السیره النبویه ج‌2، ص312
  2. ابن حبیب، ص86
  3. السیره النبویه، ج‌2، ص318
  4. السیره النبویه، ج‌2، ص317
  5. المغازی، ج‌2، ص792
  6. المغازی، ج‌2، ص789؛ السیره النبویه، ج‌2، ص394
  7. المغازی، ج‌2، ص785
  8. المغازی، ج‌2، ص793؛ تاریخ طبری، ج‌3، ص47
  9. اعلام الوری بأعلام الهدی، ج1، ص217
  10. المغازی، ج‌2، ص797
  11. المغازی، ج‌2، ص799 و813
  12. مراصد الاطلاع علی اسما الامکنه و البقاع، ج‌2، ص966؛ وفاءالوفا، ج‌3، ص142
  13. المغازی، ج‌2، ص801؛ تاریخ طبری، ج‌3، ص50؛ السیره النبویه، ج‌2، ص399
  14. السیره النبویه، ج‌2، ص399
  15. تاریخ طبری، ج‌3، ص52
  16. تاریخ سیاسی اسلام، ص624
  17. المغازی، ج‌2، ص800
  18. المغازی، ج2، ص 801
  19. المغازی، ج‌2، ص802
  20. المعالم الاثیره فی السنه و السیره، ص250
  21. المغازی، ج‌2، ص803
  22. المغازی، ج‌2، ص814
  23. المغازی، ج‌2، ص818 و 821؛ السیره النبویه، ج‌2، ص404
  24. المغازی، ج‌2، ص815 و 816؛ تاریخ طبری، ج‌3، ص52
  25. المصنف، ج 14، ص475
  26. المغازی، ج‌2، ص815 و 816؛ تاریخ طبری، ج‌3، ص52
  27. المغازی، ج‌2، ص826 و 839
  28. معجم ما استعجم من اسماءالبلاد و المواضع، ج‌4، ص1167
  29. الروض المعطار فی خبرالاقطار، ص490
  30. المعالم الاثیره فی السنه و السیره، ص231
  31. التاریخ القویم لمکه و بیت الله الکریم، ج‌1، ص407؛ المعالم الاثیره فی السنه و السیره، ص231
  32. المغازی، ج‌2، ص825؛ السیره النبویه، ج‌2، ص407؛ تاریخ طبری، ج‌3، ص56
  33. المغازی، ج‌2، ص824
  34. المغازی، ج‌2، ص829
  35. السیره النبویه، ج‌2، ص417
  36. المصنف، ج7، ص403
  37. المصنف، ج14، ص473
  38. المغازی، ج‌2، ص832
  39. المغازی، ج‌2، ص835؛ السیره النبویه، ج‌2، ص413
  40. المغازی، ج‌2، ص834
  41. المصنف، ج14، ص477
  42. السیره النبویه، ج‌2، ص412؛ تاریخ طبری، ج‌3، ص61
  43. المغازی، ج‌2، ص825؛ تاریخ طبری، ج‌3، ص59
  44. السیره النبویه، ج‌2، ص409؛ تاریخ طبری، ج‌3، ص59
  45. المغازی، ج‌2، ص852
  46. المغازی، ج‌2، ص863
  47. المغازی، ج‌2، ص856
  48. المغازی، ج‌2، ص858؛ السیره النبویه، ج‌2، ص410
  49. المغازی، ج‌2، ص836
  50. المغازی، ج‌2، ص837
  51. المغازی، ج‌2، ص838
  52. المغازی، ج‌2، ص842
  53. المغازی، ج‌2، ص846
  54. المغازی، ج‌2، ص870 و 871 ؛ المغازی ، ج‌3، ص873 ؛ تاریخ طبری، ج‌3، ص66

منابع

این مقاله برگرفته از نگاهی تحلیلی به جزئیات فتح مکه نوشته محمدسعید نجاتی، فصلنامه علمی-ترویجی میقات حج، سال 30، شماره 117، صفحات 99-120 است.
  • المصنف، ابن ابی شیبه، ابوبکر عبدالله بن محمد، تحقیق محمد عوامه، فقان مع طبعه الدار السلفیه الهندیه القدیمه
  • اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، فضل بن حسن، قم، مؤسسه آل بیت لاحیاءالتراث ، چاپ اول، 1376
  • التاریخ القویم لمکه و بیت الله الکریم، کردی، محمدطاهر، بیروت، دارالخضر، چاپ اول، 1420ق
  • الروض المعطار فی خبرالاقطار، حمیری، محمدبن عبدالمنعم، بیروت، چاپ دوم، 1984م
  • السیره النبویه، ابن هشام، عبدالملک بن هشام الحمیری المعافری، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، بی تا
  • المعالم الاثیره فی السنه و السیره، شراب، محمدحسن، بیروت-دمشق،دارالشامیه-دارالقلم، چاپ اول، 1411ق
  • تاریخ اسلام در قرآن بررسی اسباب النزول در مجمع البیان، اخوان محمد، دکتر، انتشارات مرسل، چاپ اول، 1387ش
  • تاریخ سیاسی اسلام( جلد2:سیره رسول خدا)، جعفریان، رسول، انتشارات دلیل ما، چاپ هشتم، 1389ش
  • تاریخ طبری(تاریخ الامم و الملوک)، طبری، ابوجعفر محمدبن جریر، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق/1967م
  • کتاب المغازی، واقدی، محمدبن عمر، تحقیق مارسدن جونسن، بیروت، مؤسسه الاعلمی، چاپ سوم، 1409ق/1989م
  • مراصد الاطلاع علی اسماءالامکنه و البقاع، ابن عبدالحق بغدادی، عبدالمؤمن، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412ق
  • معجم قبائل العرب القدیمه و الحدیثه، کحاله، عمر رضا، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ هفتم، 1414ق/1994م
  • معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، بیروت، عالم الکتب، چاپ سوم، 1403ق
  • وفاءالوفا باخبار دارالمصطفی، سمهودی، علی بن احمد، ببیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 2006 م