اشراف حسینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حج
(اصلاح نشانی وب)
 
 
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==پانویس==
{{اشتباه نشود|اشراف حسنی}}
{{پانویس}}
'''اشراف حسینی''' (از حدود ۳۸۱-اواخر سده ۱۱ق)، [[امرای مدینه|امیران مدینه]] از نسل [[امام حسین(ع)]]، از نیمه دوم سده چهارم قمری تا پایان سده یازدهم قمری هستند. اشراف حسینی به صورت نیمه‌مستقل و زیر نفوذ دیگر حکومت‌ها مانند فاطمیان، [[بنی‌عباس|عباسیان]]، [[ایوبیان]]، ممالیک و [[دولت عثمانی|عثمانی]] بودند.
 
حکومت اشراف حسینی  در مدینه، با  «مُهَنّا الأکبر» و حمایت فاطمیان آغاز شد و در اواخر سده یازدهم قمری، به فرمان دولت عثمانی از آنها گرفته شد و زیر نظر [[اشراف حسنی]] که [[امرای مکه|امیران مکه]] بودند قرار گرفت.
 
اشراف حسینی، گرایش‌های [[شیعه|شیعی]] داشتند. از سده ششم قمری تشیع در مدینه گسترش یافت و پس از نفوذ ممالیک برخی امور از دست شیعیان گرفته شد و در دوران عثمانی به شیعیان سخت گرفته شد.
==واژه==
{{اصلی|اشراف حسنی}}
واژه «اشراف»، جمع «شریف» به معنی برتر، والا نسب و بلند مرتبه است.<ref>. لسان العرب، ج9، ص169، «شرف».</ref> این لقب، از نیمه دوم سده چهارم قمری به بعد، از سوی فاطمیان مصر به نسل حسنین(ع) به منزله حاکمان حرمین، به‌گونه رسمی به کار رفت؛ این پس از آن بود که اشراف به نام فاطمیان در حرمین خطبه خواندند.<ref>. تاریخ مکه، ص274؛ موسوعة مکة المکرمه، ج2، ص588.</ref> این لقب، در دوره‌های بعد نهادینه شد و در نامه‌نگاری‌ها و اسناد دولت‌هایی مانند ممالیک و عثمانی آورده می‌شد. این بدان معنا نیست که تنها به حاکمان حرمین از نسل حسنین(ع) اشراف گفته می‌شد؛ بلکه دیگر افراد منتسب به این خاندان نیز شریف نامیده می‌شدند.
 
==حکمرانی==
[[مدینه]] تا اواسط سده سوم قمری مانند مکه به ترتیب از سوی دولت‌های [[بنی‌امیه|امویان]] و [[بنی‌عباس|عباسیان]] و بیشتر به دست وابستگان این دو سلسله، اداره می‌شد. سپس بحرانی بر آن منطقه حاکم شد که از رقابت‌های [[فاطمیان]] و عباسیان برای نفوذ بر [[حرمین]] اثر می‌پذیرفت. سرانجام با حمایت‌های فاطمیان، حکمرانی اشراف حسینی بر مدینه شکل گرفت. البته پیش از آغاز حکومت آنان، برخی از [[سادات حسنی]] مانند «اسماعیل بن یوسف بنی‌اُخیضر»<ref group="یادداشت">یا اخضر.</ref> مدتی کوتاه حکمرانی مدینه را به دست گرفتند.<ref>. تاریخ یعقوبی، ج2، ص498؛ تاریخ طبری، ج9، ص346؛ مروج الذهب، ج4، ص94.</ref>
 
زمان دقیق پایه‌گذاری حکمرانی اشراف حسینی و چگونگی آن چندان روشن نیست؛ ولی از حدود سال ۳۸۱ق. تا اواخر سده یازدهم قمری پیوسته سادات حسینی حکومت مدینه را در دست داشتند. درباره این‌که چه کسی از نسل [[امام حسین(ع)]] نخستین بار به حکمرانی مدینه دست یافت، اختلاف نظر است. برخی این شخص را «طاهر<ref group="یادداشت">یا ظاهر.</ref> بن محمد<ref group="یادداشت">یا مسلم.</ref> بن عبیدالله بن طاهر بن یحیی بن حسن بن جعفر بن عبیدالله الاعرج بن حسین اصغر بن علی بن الحسین(ع)» دانسته‌اند.<ref>. جمهرة انساب العرب، ص55؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص139-140.</ref>
 
بر پایه گزارشی دیگر، مسلم در زندان درگذشت و فرزندش طاهر فرار کرده و حکمرانی مدینه را به دست گرفت.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص140؛ التاریخ الشامل، ج2، ص138-139.</ref> پس از درگذشت طاهر (۳۸۱ق)، فرزندش حسن به حکمرانی مدینه رسید.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص140.</ref> ولی عموزادگان پدرش،<ref group="یادداشت">از تبار «ابو احمد قاسم بن عبیدالله بن طاهر بن یحیی».</ref> با چیرگی بر حسن، به حکمرانی مدینه دست یافتند.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص140.</ref> نخستین حکمران از این خاندان، «ابوهاشم داود بن قاسم» بود.<ref>. المنهل، ج4، ص189.</ref> پس از او حکمرانی مدینه در نسل وی ادامه یافت.


==منابع==
==شاخه‌ها==
اشراف حسینی در گذر زمان، در حکومت بلند مدت خود، مانند [[اشراف حسنی|اشراف حسنیِ]] [[مکه]]، به شاخه‌های گوناگون قسمت شدند. برخی از شاخه‌های حکومت‌گر مشهور چنین‌اند:


{{دانشنامه
===آل مهنا===
| آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9066/اشراف-حسيني
{{اصلی|آل مهنا}}
| عنوان = اشراف حسینی
آنان فرزندان ابو عماره حمزه مشهور به مُهَنّا اکبر بن داود بن احمد بن قاسم از نسل [[امام سجاد(ع)]]<ref>. التحفة اللطیفه، ج1، ص56، 297.</ref> هستند.
| نویسنده = سيد محمود ساماني
}}
اشراف مکة المکرمة و امرائها في العهد العثماني: اسماعيل حقي جارشلي، ترجمه: خليل علي مراد، بيروت، الدار العربية للموسوعات، 1424ق؛


اطلس شيعه: رسول جعفريان، سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح، 1387ش؛
در سال ۴۰۱ق. داود بن احمد خود را به فاطمیان نزدیک کرد و با حمایت آنان حکومت مدینه را به دست آورد. پس از حکمرانی کوتاه مدت وی در حدود یک سال، فرزندانش هانی<ref group="یادداشت">سلیمان.</ref> و مُهَنّا<ref group="یادداشت">حمزه.</ref> به حکمرانی آن شهر رسیدند.<ref>. تاریخ امراء المدینه، ص234.</ref> پس از حمزه، پسرش شهاب الدین حسین، حدود ۴۰ سال از ۴۲۸ تا ۴۶۹ق. حکمران مدینه بود.<ref>. عمدة الطالب، ص337.</ref> مهنا الاعرج (م. ۵۵۸ق)، فرزند او نیز حکمرانی مدینه را در دست داشته است.<ref>. التحفة اللطیفه، ج1، ص56.</ref>


اعيان الشيعه: سيد محسن الامين (م.1371ق.به كوشش حسن الامين، بيروت، دار التعارف؛
آل سبیع، آل جَمّاز،<ref group="یادداشت">جَمامِزَه.</ref><ref>. تاریخ المدینه، ص228؛ عمدة الطالب، ص338.</ref> آل عطیه، آل طفیل، آل زَیّان و آل نُعیر از زیرشاخه‌های آل مهنا هستند که با هویتی متمایز از آل مهنا در دوره‌هایی حکمرانی مدینه را بر عهده داشتند.
===آل سبیع===
به آل سُبیع، سُبیعیه و سُبعه نیز گفته می‌شود. آنان از شاخه‌های اشراف حسینی، فرزندان «سبیع بن مهنا الاکبر بن داود»، حکمران مدینه هستند. وی دو پسر به نام‌های مهنا و عماره داشت<ref>. التحفة اللطیفه، ج1، ص381؛ موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص139.</ref> و کسانی از نسل او بر مدینه حکمرانی کردند. «منظور» پسر عماره، تا سال ۴۹۵/۴۹۷ق، که درگذشت، حکمران مدینه بود. پس از او فرزندش جانشین وی شد. نسل او به دو شاخه ظوالم<ref group="یادداشت">که خود به آل حَیار و آل طراد قسمت شد.</ref> و رمحه<ref group="یادداشت">فرزندان رمیح بن راجح بن مهنا.</ref> قسمت شدند که تا سده یازدهم قمری در مدینه و پیرامون آن ساکن بودند.<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص139.</ref>


بغية الراغبين: ‌سيد عبدالحسين شرف الدين، بيروت، الدار الاسلاميه، 1411ق؛
===آل طفیل===
«طُفیل بن منصور بن جماز بن شیحه»، چند نوبت به حکمرانی مدینه رسید که بار نخست در سال ۷۲۸ق. بود. وی امیری با همت، کریم و با هیبت خوانده شده است.<ref>. الدرر الکامنه، ج2، ص386؛ المغانم المطابه، ج3، ص1223؛ تحفة الازهار، ج2، ص450.</ref> فرزندان وی یحیی، مانع، عقیل، قاسم، مغامس و عجمی بودند، که عجمی به نیابت از پدرش حکمران مدینه شد.<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص158-159.</ref> آنان و نسلشان به آل طفیل شناخته می‌شوند. نسل یحیی بن طفیل به آل عنقا<ref group="یادداشت">عنقا بن یحیی.</ref> شهرت یافتند و از آنان گزارشی در دست نیست. تبار فرزند دیگر او مغامس به آل مانع شهرت یافتند. از دیگر زیرمجموعه‌های آل طفیل، آل شعبان، آل موسی<ref group="یادداشت">از نسل موسی بن سند بن طفیل.</ref> و آل محمد<ref group="یادداشت">محمد بن سنان.</ref> هستند.<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص159.</ref> از این خاندان، تنها تا سده یازدهم قمری آگاهی‌هایی در دست است.


تاريخ ابن الوردي: ابن الوردي (م.749ق.)، بيروت، دار الکتب العلميه، 1417ق؛
===آل جماز===
حکومت آنها بر مدینه از نیمه دوم سده هشتم قمری آغاز شد و حدود یک سده ادامه داشت. نسب آنها به «شریف جماز بن منصور بن جماز بن شیحه حسینی» می‌رسد.<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص134.</ref> جماز، به منزله سرسلسله این خاندان در ۱۱ربیع الآخر ۶۵۹ق. حکمرانی مدینه را عهده‌دار شد و در سال ۷۰۴ق. درگذشت.<ref>. المدینة المنوره، ص31-32.</ref> شفیع، علی و هبه فرزندان او بودند که تبارشان به ترتیب به آل شفیع، آل ابی‌الظهور و آل هبه شهرت یافتند.<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص134.</ref>


تاريخ ابن خلدون: ابن خلدون (م.808ق.به كوشش خليل شحاده، بيروت، دار الفكر، 1408ق؛
از دیگر کسانی که از آل جماز به حکمرانی مدینه رسیدند، می‌توان از قاسم بن منصور جماز یاد کرد. وی در سال ۷۲۸ق. به حکمرانی مدینه رسید و پس از درگذشت او، برادرش به حکمرانی دست یافت.<ref>. التحفة اللطیفه، ج2، ص378.</ref> نیز از نسل مقبل بن جماز بن شیحه، حکمران مدینه (مقتول در۷۰۹ق)<ref>. الدرر الکامنه، ج6، ص118؛ المغانم المطابه، ج3، ص1184، 1223.</ref> ماجد بن مقبل حکمرانی مدینه را به جای عمویش منصور بن جماز عهده‌دار گشت و در سال ۷۱۷ق. کشته شد.<ref>. صبح الاعشی، ج4، ص305؛ التحفة اللطیفه، ج2، ص399.</ref> از حکمرانی محمد بن مقبل، آگاهی در دست نیست. تبارش در حله عراق ساکن گشتند<ref>. عمدة الطالب، ص338.</ref> و با عنوان شرفا شناخته می‌شدند. برخی از آنان به شوشتر و پیرامون آن کوچ کردند و در مدینه در پایان سده ۱۱ قمری کسی از آنان باقی نماند.<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص169.</ref>


تاريخ امراء المدينه: عارف عبدالغني، دمشق، دار کنان؛
نام برخی از امیران آل جماز، غیر از آنچه گفته شد، چنین است:  


التاريخ الشامل: عبدالباسط بدر، مدينه، 1414ق؛
{{ستون-شروع|2}}


تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛
* هبة بن جماز (حک: ۷۷۳–۷۸۲ق) که سبب حکمرانی او تغییر مذهب از [[شیعه]] به [[مذهب شافعی|شافعی]] دانسته شده است،<ref>. المغانم المطابه، ج3، ص1311.</ref>
* هَیازع (حک: ۷۸۹ق)،
* عُریر بن هیازع (حک: ۸۱۵ق)،
* حَشرم بن دوغان بن جعفر بن هبه (حک: ۸۲۸ق)
* حیدرة بن دوغان (۸۲۹–۸۳۲ق)،
* سلیمان بن عریر (حک: ۸۴۲ق)،
* جماز بن هبه (حک: ۸۷۳ق)
* قُسیطل بن سلیمان بن هبه (حک: ۸۸۳ق).<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص135.</ref>


تاريخ المدارس الوقفيه: طارق بن عبدالله، مدينه، الجامعة الاسلاميه، 1423ق؛
{{پایان}}


تاريخ المدينة المنوره: ابن فرحون (م.769ق.به کوشش شکري، بيروت، دار الارقم؛
===آل عطیه===
آنها از تبار «عطیة بن منصور بن جماز بن شیحه» هستند. وی را امیری عادل و پرهیزگار و عابد شمرده‌اند.<ref>. المغانم المطابه، ج3، ص1255؛ التحفة اللطیفه، ج2، ص264.</ref> او دو نوبت به حکمرانی مدینه رسید. بار نخست به جانشینی از برادرش جماز بن منصور (۷۵۹–۷۷۳ق) و دیگر بار به درخواست برخی اشراف (۷۸۲–۷۸۳ق)<ref>. التحفة اللطیفه، ج1، ص57.</ref> حکمران شد. وی سیره‌ای پسندیده داشت و در دوران او امنیت حکم‌فرما بود. او به فرزندانش سفارش کرد که در احکام و قضایا، عدالت را رعایت کنند.<ref>. المغانم المطابه، ج3، ص1259.</ref> فرزندش محمد، در سال ۷۸۵ق. با شریف جماز، به اشتراک، حکمران مدینه بودند. علی از دیگر پسران عطیه بود، که در سال ۷۸۹ق. به حکمرانی آن شهر رسید. پس از او مانع<ref group="یادداشت">یا ماتع.</ref> بن علی، در سال ۸۳۰ق. حکمران مدینه شد. وی سیره‌ای پسندیده داشت<ref>. الضوء اللامع، ج6، ص236.</ref> و به دست حیدر بن دوغان، به انتقام برادرش کشته شد.<ref>. لحظ الالحاظ، ص200.</ref> فرزندش امیال نیز، از سال ۸۳۹ق. تا هنگام مرگش در سال ۸۵۵ق. چند نوبت حکمران مدینه شد.<ref>. الضوء اللامع، ج5، ص146، 277؛ ج6، ص236؛ شذرات الذهب، ج9، ص416.</ref>


تاريخ مکه از آغاز تا پايان دولت شرفاي مکه: احمد السباعي (م.1404ق.)، ترجمه: جعفريان، تهران، مشعر، 1385ش؛
===آل زیان===
{{اصلی|آل زیان}}
نسب آل زَیان به «شریف زیان بن منصور بن جماز بن شیحه»، حکمران مدینه، و با چند واسطه به «عبیدالله بن اعرج بن حسین بن علی زین العابدین» می‌رسد. زیان، با وجود پیشنهاد حکمرانی مدینه پس از پدرش، از پذیرش آن خودداری کرد و تا رسیدن برادرش عطیه، از قلعه<ref group="یادداشت">محل حکمرانی مدینه.</ref> نگاهبانی کرد.<ref>. التحفة اللطیفه، ج3، ص197ـ199.</ref> نسل او از فرزندش سلیمان ادامه یافت. آل ابراهیم، آل زاهر و آل زُهیر<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص138.</ref> از زیرمجموعه‌های آل زیان هستند که از میان آنها، آل زهیر به لحاظ کثرت و عهده‌داری حکمرانی مدینه، شهرت بیشتری دارد. «شریف زهیر بن سلیمان بن زیان» با حکمران مدینه «مانع بن علی» جنگید و به دست او کشته شد.<ref>. الضوء اللامع، ج3، ص239؛ المنهل، ج5، ص368.</ref> شامان بن زهیر نیز، در سال‌های ۸۷۸–۸۸۳ق. حکمران مدینه بود.<ref>. الضوء اللامع، ج2، ص166.</ref> شریف بارز بن فارس نیز، سه نوبت به حکمرانی رسید و در سال ۹۵۸ق. درگذشت. از دیگر امیران این خاندان، مانع بن عامر بن شامان است که به‌گونه پراکنده چند بار به حکمرانی رسید.<ref>. تحفة الازهار، ج2، ص400.</ref> آل زیان با [[اشراف حسنی]] مکه چند بار پیوند ازدواج برقرار کردند.<ref>. تحفة الازهار، ج1، ص506، 509.</ref> این نشان می‌دهد که روابط این دو خاندان، در قیاس با دوره‌های پیشین، دوستانه بود.  


تاريخ اليعقوبي: احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛
===آل نعیر===
آنان از نسل «نُعیر بن منصور بن جماز بن شیحه»، حکمران مدینه، هستند. تبار نعیر، از طریق ثابت و عجلان ادامه یافت و به دو شاخه «آل ابی‌ذر بن عجلان بن نعیر» و «آل ثابت بن نعیر» قسمت شد. از این خاندان، شماری به حکمرانی مدینه رسیدند. عجلان، در سال ۸۱۱ق؛ و ثابت در سال ۷۸۹ق؛ و پس از آن در چند نوبت حکمران مدینه بودند. نیز از فرزندان ثابت، ۱۰ تن به امیری رسیدند. ضیغم بن خشرم<ref group="یادداشت">حثرم.</ref> بن ثابت (حک: ۸۵۰ق)، زبیر بن قیس بن ثابت (حک: ۸۵۴ق)، ضیغم بن خشرم بن نجاد (حک: ۸۶۹ق)، قسیطل بن زهیر (حک: ۱۰۰۰ق) و علی بن میزان (حک: ۱۰۴۰ق) از آن جمله هستند. آل نعیر، جز کسانی که حکمران بودند، در صحراهای پیرامون مدینه می‌زیستند.<ref>. موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص169-170.</ref>


تحفة الازهار و زلال الانهار: ضامن بن شدقم الحسيني (م.1090ق.)، به کوشش الجبوري، تهران، ميراث، 1420ق؛
===آل هدف===
فرزندان شریف هدف بن کبیش، امیر مدینه، به آل هدف<ref group="یادداشت">یا هدفان.</ref> شناخته می‌شوند. هدف، به‌گونه اشتراکی در سال ۷۰۹ق؛ و به‌گونه مستقل در سال ۷۲۵ق. حکمرانی مدینه را عهده‌دار بود.<ref>. المنهل، ج4، ص196؛ التحفة اللطیفه، ج3، ص426-427.</ref> نسل او از پسرانش مخدور، سلوقی و نُغیمش استمرار یافت.<ref>. تحفة الازهار، ج2، ص407.</ref>


التحفة اللطيفة في تاريخ المدينه: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، بيروت، دار الکتب العلميه، 1414ق؛
==مذهب==
امیران اشراف حسینی، گرایش‌های [[شیعه|شیعی]] داشتند. مهم‌ترین و رایج‌ترین نشانه آن، ذکر «حی علی خیرالعمل» در [[اذان و اقامه|اذان]] شهر مدینه در برخی از دوره‌ها بود. در میان آنها، پیروان فاطمیان اسماعیلی، [[زیدیه|زیدیان]] [[یمن]] و امامیان به چشم می‌خوردند. با توجه به حاکم بودن اشراف به عنوان سادات اصیل حسینی، وجود نمادهای مذهب شیعه در مدینه طبیعی به نظر می‌رسید.  


تحفة المحبين و الاصحاب: عبدالرحمن الانصاري (م.1195ق.)، به کوشش العرويسي، تونس، المکتبة العتيقه، 1390ق؛
در دوران [[فاطمیان]] و [[ایوبیان]]، مردم مدینه به لحاظ گرایش مذهبی، شیعه امامی بودند و میان امیران مدینه از بنی‌مهنا از نوادگان [[امام حسین(ع)]] و فاطمیان روابط دوستانه برقرار بود. فاطمیان، به ویژه در دوران خلافت الحاکم، برای رواج عقاید شیعی همانند برپایی مراسم جشن تولد [[حضرت محمد(ص)]]، جشن [[غدیر]] و عزاداری روز عاشورا در مدینه بسیار کوشیدند.<ref>. نک: التاریخ الشامل، ج2، ص146.</ref> تلاش‌های آنان را در کنار کوشش دانشوران شیعه [[عراق|عراقی]] در گسترش تشیع نمی‌توان نادیده گرفت.<ref>. اطلس شیعه، ص415.</ref> به گزارش ابن فرحون، رواج تشیع امامی در مدینه با حمایت‌های آل مهنا و آل سنان از دانشوران شیعه صورت گرفت.<ref>. تاریخ المدینه، ص195؛ المدینة المنوره، ص196-197.</ref> حسن بن علی بن سنان، ملقب به عزیز از قاضیان امامیه در مدینه بود.<ref>. التحفة اللطیفه، ج1، ص279.</ref>


الدرر الکامنه: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به کوشش عبدالمعيد، هند، دائرة المعارف العثمانيه، 1392ق؛
=== رشد تشیع در مدینه در سده ششم ===
از سده ششم قمری تسلط شیعیان بر مدینه رو به گسترش نهاد. در نیمه دوم سده هشتم قمری، برخی امیران مدینه مانند شریف مانع بن علی بن مسعود، که در سال‌های ۷۵۳–۷۵۹ق. امیر مدینه بود<ref>. اطلس شیعه، ص416.</ref> و ثابت بن نعیر بن جماز (م. ۸۱۱قکه در حوالی سال ۷۸۹ق. به بعد حاکم مدینه بود<ref>. الضوء اللامع، ج3، ص50.</ref> در تشیع خود بسیار استوار بودند.


الدولة العثمانيه: عيسي الحسن، بيروت، الاهليه، 2009م؛
قلقشندی در سال ۷۹۹ق. امیران مدینه از خاندان بنی عطیه و بنی جماز را از امامیه و حکمرانان [[مکه]] را از [[زیدیه]] دانسته است.<ref>. صبح الاعشی، ج4، ص306.</ref> ابن خلدون نیز، حاکمان مکه را زیدی و حکمرانان مدینه را رافضی می‌نامد.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص16.</ref>


جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.456ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛
در حکمرانی جماز بن منصور، امامیه نمود داشتند و احکام و قضایا در دست آنان بود.<ref>. المغانم المطابه، ج3، ص1189.</ref>


السلوک لمعرفة دول الملوک: المقريزي (م.845ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الکتب العلميه، 1418ق؛
=== تضعیف تشیع در مدینه در عصر ممالیک و عثمانی ===
اشراف مدینه در حمایت دولت‌های بزرگ مانند فاطمیان، [[بنی‌عباس|عباسیان]]، ممالیک، [[دولت عثمانی|عثمانی]] و آل رسول که بر [[یمن]] حاکم بود، قرار داشتند.<ref>. اطلس شیعه، ص415.</ref>


شذرات الذهب: عبدالحي بن العماد (م.1089ق.به كوشش الارنؤوط، بيروت، دار ابن كثير، 1406ق؛
دولت [[ایوبیان|ایوبی]]، رفتار دوستانه‌ای با اشراف و شیعیان داشت<ref>. اطلس شیعه، ص415.</ref> اما به تدریج رویکرد ضد شیعی گرفت و نفوذ شیعه را در این شهر کاست.


شفاء الغرام: محمد الفأسي (م.832ق.به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، 1421ق؛
در دوران ممالیک، از هنگام سلطنت قلاوون مملوکی، خطابت و قضاوت در مدینه از دست شیعیان بیرون رفت و به [[اهل سنت]] واگذار شد.<ref>. المغانم المطابه، ج3، ص1236؛ التاریخ الشامل، ج2، ص264-265.</ref> برخی از سلاطین مملوکی با شیعیان به ستیز برخاستند و امیران مدینه را زیر فشار قرار دادند.<ref>. تاریخ المدینه، ص192-205؛ التحفة اللطیفه، ج1، ص258.</ref>


الشيعة في المدينة المنوره: عبدالرحيم بن حسن بن محمد حربي، سيد الشهداء، 1422ق؛
عثمانی‌ها نیز در دوران سلطه بلند مدت خود بر [[حجاز]]، بر شیعیان سخت می‌گرفتند و آنان را حامیان دولت [[صفویان|صفوی]] می‌شمردند.


صبح الاعشي: احمد بن علي القلقشندي (م.821ق.)، به كوشش زكار، دمشق، وزارة الثقافه، 1981م؛
==== شیعیان مدینه در دوران اخیر ====
با این همه، حتی در سده‌های دوازدهم و سیزدهم قمری برخی از خاندان‌های حسینی همچنان بر تشیع امامی پایداری ورزیدند. از آن جمله هواشم بودند که در حوالی منطقه العوالی مدینه می‌زیستند. در بسیاری از سفرنامه‌های فارسی دوره [[قاجار]]،<ref>. اطلس شیعه، ص417.</ref> از دیدار با اشراف شیعه مدینه، سران [[نخاوله]] و همچنین شماری از قبایل عرب سخن به میان آمده است که شیعه امامی بوده و در نواحی مکه می‌زیسته‌اند. سید شرف الدین نیز، در سفرش به مدینه در سال ۱۳۲۸ق. مورد استقبال سران اشراف حسینی مدینه قرار گرفت که شیعه امامی بودند.<ref>. بغیة الراغبین، ج2، ص197-198.</ref> سید محسن امین، از سادات مدینه یاد کرده که شیعه امامی بودند و آثاری از کتاب‌های شیعه در دست داشته، وقفی برای اطعام روز عاشورا مقرر کرده بودند.<ref>. اعیان الشیعه، ج1، ص208.</ref>


الضوء اللامع: شمس الدين السخاوي (م.902ق.)، بيروت، دار مکتبة الحياة؛
==روابط سیاسی==
===فاطمیان===
با پایه‌گذاری دولت [[فاطمیان|فاطمی]] در [[مصر]] (۳۶۵ق)، امیران مدینه که از لحاظ نسبی و عقیدتی احساس نزدیکی بیشتری با آنان می‌کردند، اطاعت خود را از آنان با خواندن خطبه به نام آنها اعلام کردند.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص140؛ التحفة اللطیفه، ج2، ص257.</ref> روابط سادات حسینی با فاطمیان در طول دوران حیات فاطمیان، فراز و نشیب‌هایی داشت. در بسیاری سال‌ها خطبه مدینه به نام فاطمیان خوانده شد. و در دوره‌هایی اشراف حسینی روابط تیره‌ای با فاطمیان پیدا کرده و به نام عباسیان خطبه خواندند.<ref>. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص65-66؛ التاریخ الشامل، ج2، ص137-138.</ref><ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص145-146.</ref><ref>. التحفة اللطیفه، ج2، ص257.</ref><ref>. المنتظم، ج16، ص180.</ref>


العقد الثمين في تاريخ البلد الامين: محمد الفأسي (م.832ق.)، به كوشش فؤاد سير، مصر، الرساله، 1406ق؛
===عباسیان===
در دهه‌های نخست حکومت اشراف و نفوذ فاطمیان، [[بنی‌عباس|عباسیان]] در [[حجاز]] نفوذ نداشتند. اما اشراف برای بهره‌مندی از یاری دو دستگاه خلافت فاطمی و عباسی، کوشیدند تا با هر دو کانون قدرت ارتباط داشته باشند.در برهه‌هایی روابط اشراف مدینه با بنی‌عباس دوستانه بود. <ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص141.</ref><ref>. العقد الثمین، ج7، ص31-32.</ref>


عمدة الطالب: ابن عنبة (م.828ق.)، به كوشش آل الطالقاني، نجف، المکتبة الحيدريه، 1380ق؛
===ایوبیان===
با روی کار آمدن [[ایوبیان]] (حک: ۵۶۷–۶۴۸ق)، صلاح الدین ایوبی پس از تسلط بر مصر و نفوذ در حرمین، توانست با دادن امتیازاتی به اشراف حاکم بر مکه و مدینه، آنان را قانع کند تا برای خلفای عباسی خطبه بخوانند.<ref>. شفاء الغرام، ج2، ص364؛ تاریخ مکه، ص280.</ref> در فتح انطاکیه در سال ۵۸۴ق. امیر مدینه قاسم بن مهنا نیز حضور داشت.<ref>. تاریخ المدینه، ص215؛ تاریخ ابن خلدون، ج5، ص368؛ ج4، ص140؛ المنهل، ج4، ص191.</ref> صلاح الدین به قاسم بن مهنا بسیار احترام می‌نهاد و او را سمت راست خود می‌نشانید و در غزواتش وی را همراه می‌برد.<ref>. الکامل، ج12، ص20؛ تاریخ المدینه، ص215؛ المغانم المطابه، ج3، ص1266-1267.</ref>


الكامل في التاريخ: ابن اثير (م.630ق.)، بيروت، دار صادر، 1385ق؛
حذف جمله «حی علی خیر العمل» که از اذان که نماد [[تشیع]] بود، حمایت از حاجیان و برداشتن مالیات از آن‌ها، گماشتن خادمانی از خواجگان<ref group="یادداشت">اغاوات.</ref> برای اداره [[مسجد النبی(ص)|مسجد نبوی(ع)]] با مسئولیت شیخ حرم،<ref>. مرآة الحرمین، ص518.</ref> و کمک‌ صلاح الدین به اشراف<ref>. التحفة اللطیفه، ج2، ص378.</ref> از جمله اقدامات صلاح‌الدین در مدینه بود.  


لحظ الالحاظ: ابن فهد الهاشمي (م.871ق.)، دار الکتب العلميه، 1419ق؛
===ممالیک=== 


لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛
در دوره ممالکی، سلطان مملوکی گاه در درگیری میان شرفا و انتصاب شرفای مدینه دخالت مستقیم داشت.<ref>. السلوک، ج2، ص43.</ref><ref>. نهایة الارب، ج3، ص146-147؛ السلوک، ج2، ص44.</ref> و مامورانی برای جمع‌آوری خراج مدینه از مصر ارسال می‌شد.<ref>. نهایة الارب، ج3، ص149.</ref> همچنین در دوره‌هایی امام جمعه و قاضی مکه از مصر تعیین می‌شد و برخی از سلاطین مملوکی با شیعیان و شعائر مذهبی آن‌ها به ستیز برمی‌خاستند.<ref>. تاریخ المدینه، ص192، 199، 2۰2، 2۰5.</ref><ref>. التحفة اللطیفه، ج1، ص28.</ref> از همین زمان بود که قضاوت از شیعیان گرفته شد و در اختیار اهل سنت قرار گرفت.<ref>. تاریخ المدینه، ص2۰6-2۰7.</ref> نیز ممالیک از سال ۸۴۲ق. از ورود جنازه‌های شیعه به درون حرم پیشگیری کردند و تنها ورود جنازه‌های اشراف و اهل سنت را مجاز دانستند. این رسم تا زمان سمهودی پابرجا بود.<ref>. وفاء الوفاء، ج2، ص103-104.</ref>


المدينة المنورة في العصر المملوکي: عبدالرحمن مديرس، رياض، مرکز الملک فيصل، 1422ق؛
بدین ترتیب، سلطه آنان بر مدینه اوج یافت. حکمرانان مملوکی همانند قایتبای، هنگام سفر به مدینه، با انجام دادن کارهای عمرانی، یاری‌های فراوان به اشراف حسینی می‌نمودند.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص311.</ref> نیز اشراف از یاری آنان در [[مسجدالنبی(ص)]] و مدینه برخوردار می‌شدند.<ref>. نک: التاریخ الشامل، ج2، ص311.</ref>


مرآة الحرمين: ابراهيم رفعت پاشا (م.1353ق.)، قم، المطبعة العلميه، 1344ق؛
===عثمانی===
در دوران عثمانی، در کنار قدرت اشراف، شیخ الحرم نیز مقامی رسمی بود که به‌گونه مستقیم از سوی استانبول نصب می‌شد و نفوذ زیادی داشت.<ref>. مرآة الحرمین، ج1، ص260.</ref><ref>. اشراف مکه، ص87-88.</ref>حکمرانی اشراف مدینه از هنگام نفوذ عثمانی در این شهر رو به ضعف نهاد و استقلال سیاسی خود را از دست داد و تابع امارت مکه شد و نام حکمران مدینه پس از سلطان عثمانی و حکمران مکه در مرتبه سوم قرار گرفت. افزون بر آن، گاه حکمران مکه بستگان خود را به عنوان نایب به مدینه می‌فرستاد که دارای اختیارات بود و امیر اسمی، از اشراف حسینی نیز در معرض برکناری قرار داشت.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص333-334.</ref> حکمرانی آنان در اواخر سده یازدهم قمری با درگذشت واپسین حکمران حسینی، «حسن بن زبیری»، و افزوده شدن اداره مدینه به حکومت مکه به پایان رسید.<ref>. التاریخ الشامل، ج2، ص334.</ref> و تنها به صورت منصبی تشریفاتی باقی ماند.<ref>. نک: تحفة المحبین، ص56.</ref>
==رفت‌ و آمد اشراف حسینی به ایران==
در عصر صفوی تعدادی از اشراف حسینی به ایران مهاجرت کرده یا به طور موقت در ایران سکونت یافتند. شیعه امامی بودن سادات حسینی، در مهاجرت آنان به ایران و هند مؤثر بود. حسن بن نورالدین از دانشوران اشراف، در ایران نزد شیخ حسین بن عبدالصمد، پدر شیخ بهایی، و خود شیخ بهایی و گروهی دیگر در قزوین و شهرهای دیگر دانش آموخت. سید ضامن بن شدقم، مؤلف کتاب تحفة الازهار، سال‌های پیاپی به ایران آمد و رفت داشت و یکی از همسرانش اصفهانی بود.<ref>. تحفة الازهار، ج1، ص45-48.</ref> هدف اشراف از آمدن به ایران، [[زیارت امام رضا(ع)]]، آموختن دانش و بهره‌مندی از مواهب مادی از جانب شاه یا دیگران بود.


مروج الذهب: المسعودي (م.346ق.به كوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق؛
برخی از اشراف آل مهنا در دوره‌های بعد به ایران مهاجرت کردند. محمد بن جویبر از این سلسله که سیدی بزرگوار و پرهیزگار بود، روزگاری را در ایران گذراند و همسری شیرازی داشت. فرزندش جابر از همین همسر بود. همچنین دختری به نام دلالا داشت که مادرش ترک بود. جابر بن محمد در اصفهان درگذشت.<ref>. تحفة الازهار، ج2، ص336-339.</ref>


المغانم المطابه: محمد الفيروزآبادي (م.817ق.)، المدينه، مرکز بحوث و دراسات المدينه، 1423ق؛
==کتاب‌شناسی==
با عنایت به اهمیت اشراف، تک نگاشته‌هایی درباره آنان در دست است؛ مانند


المنتظم: ابن الجوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق؛
* «النخبة الثمینة فی نسب اشراف المدینه» از سید علی بن علی نقیب شدقمی
* تحفة الریاض فی انساب الاشراف المدینه از سید ضامن بن شدقم حسینی.


المنهل الصافي: يوسف بن تغري (م.874ق.)، به کوشش محمد امين، الهيئة المصريه؛
==مدفن==
در کنار دیوار غربی [[بقیع]]، بنایی مسقف با ابعاد ۵۰ در ۲۰ متر بود که «فسقیه» یا «طاجن» نامیده می‌شد و مدفن امیران اشراف بود. در گسترش‌های اخیر بقیع، این بنا همراه دیگر قبه‌های آرامگاه‌های اشراف از میان رفت.<ref name=":0">. الشیعة فی المدینه، ص48-49.</ref> برخی منابع تصریح دارند که کسانی از اشراف همانند فضل بن قاسم در قبه [[امام حسن(ع)]] و عباس بن عبدالمطلب به خاک سپرده شده‌اند.<ref>. المغانم المطابه، ج3، ص1264.</ref>


موسوعة مكة المكرمة و المدينة المنوره: احمد زكي يماني، مصر، مؤسسة الفرقان، 1429ق؛
==امروزه==
اکنون نسل اشراف حسینی در مدینه باقی است و شاخه «حسینیه» آن با عنوان «[[شداقمه]]» و تیره‌هایی چون شیاهین، العلی، شهیل، آل مبارک، آل عساف و آل زهیر شناخته می‌شوند. از چهره‌های مشهور آنها می‌توان به شریف احمد بن سعد بن ابی‌القاسم (م. ۱۳۸۴ق) اشاره کرد. از دیگر شاخه‌های آنان «مواسمه» از تبار موسی بن علی بن حسن بن جعفر خواری، و جعافره از نسل [[امام صادق(ع)]] هستند.<ref>. نک: الشیعة فی المدینه، ص11-13.</ref> اشراف در سرزمین‌هایی همچون عوالی و در شرق [[مشربه ام ابراهیم]] ساکن بودند. باغ‌ها و مزارع ایشان در ناحیه «قربان» قرار داشت. شریف شحاد بن علی و برادرش ناصر بن علی، افزون بر این املاک، در جای‌هایی از مدینه اوقاف و عمارات داشتند.<ref>. الشیعة فی المدینه، ص49.</ref>


النجوم الزاهره: ابن تغري بردي الاتابکي (م.874ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومي؛
== جستارهای وابسته ==


نهاية الارب: احمد بن عبدالوهاب النويري (م.733ق.)، قاهره، دار الکتب و الوثائق، 1423ق؛
* [[امرای مکه]].
* [[اشراف حسنی]].


وفاء الوفاء: السمهودي (م.911ق.)، به كوشش محمد عبدالحميد، بيروت، دار الكتب العلميه، 2006م.
==پانویس==
{{پانویس}}


==منابع==
{{منابع}}
{{دانشنامه
| آدرس = http://hzrc.ac.ir/post/9066/اشراف-حسینی
| عنوان = اشراف حسینی
| نویسنده = سید محمود سامانی
}}
*'''اشراف مکة المکرمة و امرائها فی العهد العثمانی'''، اسماعیل حقی جارشلی، ترجمه، خلیل علی مراد، بیروت، الدار العربیة للموسوعات، ۱۴۲۴ق.
*'''اطلس شیعه'''، رسول جعفریان، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، ۱۳۸۷ش.
*'''اعیان الشیعه'''، سید محسن الامین (م. ۱۳۷۱ق)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف.
*'''بغیة الراغبین'''، سید عبدالحسین شرف الدین، بیروت، الدار الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
*'''تاریخ ابن الوردی'''، ابن الوردی (م. ۷۴۹ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
*'''تاریخ ابن خلدون'''، ابن خلدون (م. ۸۰۸ق)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
*'''تاریخ امراء المدینه'''، عارف عبدالغنی، دمشق، دار کنان.
*'''التاریخ الشامل'''، عبدالباسط بدر، مدینه، ۱۴۱۴ق.
*'''تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)'''، الطبری (م. ۳۱۰ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
*'''تاریخ المدارس الوقفیه'''، طارق بن عبدالله، مدینه، الجامعة الاسلامیه، ۱۴۲۳ق.
*'''تاریخ المدینة المنوره'''، ابن فرحون (م. ۷۶۹ق)، به کوشش شکری، بیروت، دار الارقم.
*'''تاریخ مکه از آغاز تا پایان دولت شرفای مکه'''، احمد السباعی (م. ۱۴۰۴ق)، ترجمه، جعفریان، تهران، مشعر، ۱۳۸۵ش.
*'''تاریخ الیعقوبی'''، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
*'''تحفة الازهار و زلال الانهار'''، ضامن بن شدقم الحسینی (م. ۱۰۹۰ق)، به کوشش الجبوری، تهران، میراث، ۱۴۲۰ق.
*'''التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینه'''، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
*'''تحفة المحبین و الاصحاب'''، عبدالرحمن الانصاری (م. ۱۱۹۵ق)، به کوشش العرویسی، تونس، المکتبة العتیقه، ۱۳۹۰ق.
*'''الدرر الکامنه'''، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق)، به کوشش عبدالمعید، هند، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۹۲ق.
*'''الدولة العثمانیه'''، عیسی الحسن، بیروت، الاهلیه، ۲۰۰۹م.
*'''جمهرة انساب العرب'''، ابن حزم (م. ۴۵۶ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
*'''السلوک لمعرفة دول الملوک'''، المقریزی (م. ۸۴۵ق)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
*'''شذرات الذهب'''، عبدالحی بن العماد (م. ۱۰۸۹ق)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق.
*'''شفاء الغرام'''، محمد الفأسی (م. ۸۳۲ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
*'''الشیعة فی المدینة المنوره'''، عبدالرحیم بن حسن بن محمد حربی، سید الشهداء، ۱۴۲۲ق.
*'''صبح الاعشی'''، احمد بن علی القلقشندی (م. ۸۲۱ق)، به کوشش زکار، دمشق، وزارة الثقافه، ۱۹۸۱م.
*'''الضوء اللامع'''، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق)، بیروت، دار مکتبة الحیاة.
*'''العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین'''، محمد الفأسی (م. ۸۳۲ق)، به کوشش فؤاد سیر، مصر، الرساله، ۱۴۰۶ق.
*'''عمدة الطالب'''، ابن عنبة (م. ۸۲۸ق)، به کوشش آل الطالقانی، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۰ق.
*'''الکامل فی التاریخ'''، ابن اثیر (م. ۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
*'''لحظ الالحاظ'''، ابن فهد الهاشمی (م. ۸۷۱ق)، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
*'''لسان العرب'''، ابن منظور (م. ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
*'''المدینة المنورة فی العصر المملوکی'''، عبدالرحمن مدیرس، ریاض، مرکز الملک فیصل، ۱۴۲۲ق.
*'''مرآة الحرمین'''، ابراهیم رفعت پاشا (م. ۱۳۵۳ق)، قم، المطبعة العلمیه، ۱۳۴۴ق.
*'''مروج الذهب'''، المسعودی (م. ۳۴۶ق)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
*'''المغانم المطابه'''، محمد الفیروزآبادی (م. ۸۱۷ق)، المدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینه، ۱۴۲۳ق.
*'''المنتظم'''، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ق)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
*'''المنهل الصافی'''، یوسف بن تغری (م. ۸۷۴ق)، به کوشش محمد امین، الهیئة المصریه.
*'''موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره'''، احمد زکی یمانی، مصر، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۹ق.
*'''النجوم الزاهره'''، ابن تغری بردی الاتابکی (م. ۸۷۴ق)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
*'''نهایة الارب'''، احمد بن عبدالوهاب النویری (م. ۷۳۳ق)، قاهره، دار الکتب و الوثائق، ۱۴۲۳ق.
*'''وفاء الوفاء'''، السمهودی (م. ۹۱۱ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
{{پایان}}
{{پایان}}
[[رده:حاکمان مدینه]]
[[رده:اشراف حسینی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۳۸

با اشراف حسنی اشتباه نشود. اشراف حسینی (از حدود ۳۸۱-اواخر سده ۱۱ق)، امیران مدینه از نسل امام حسین(ع)، از نیمه دوم سده چهارم قمری تا پایان سده یازدهم قمری هستند. اشراف حسینی به صورت نیمه‌مستقل و زیر نفوذ دیگر حکومت‌ها مانند فاطمیان، عباسیان، ایوبیان، ممالیک و عثمانی بودند.

حکومت اشراف حسینی در مدینه، با «مُهَنّا الأکبر» و حمایت فاطمیان آغاز شد و در اواخر سده یازدهم قمری، به فرمان دولت عثمانی از آنها گرفته شد و زیر نظر اشراف حسنی که امیران مکه بودند قرار گرفت.

اشراف حسینی، گرایش‌های شیعی داشتند. از سده ششم قمری تشیع در مدینه گسترش یافت و پس از نفوذ ممالیک برخی امور از دست شیعیان گرفته شد و در دوران عثمانی به شیعیان سخت گرفته شد.

واژه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نوشتار اصلی: اشراف حسنی واژه «اشراف»، جمع «شریف» به معنی برتر، والا نسب و بلند مرتبه است.[۱] این لقب، از نیمه دوم سده چهارم قمری به بعد، از سوی فاطمیان مصر به نسل حسنین(ع) به منزله حاکمان حرمین، به‌گونه رسمی به کار رفت؛ این پس از آن بود که اشراف به نام فاطمیان در حرمین خطبه خواندند.[۲] این لقب، در دوره‌های بعد نهادینه شد و در نامه‌نگاری‌ها و اسناد دولت‌هایی مانند ممالیک و عثمانی آورده می‌شد. این بدان معنا نیست که تنها به حاکمان حرمین از نسل حسنین(ع) اشراف گفته می‌شد؛ بلکه دیگر افراد منتسب به این خاندان نیز شریف نامیده می‌شدند.

حکمرانی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

مدینه تا اواسط سده سوم قمری مانند مکه به ترتیب از سوی دولت‌های امویان و عباسیان و بیشتر به دست وابستگان این دو سلسله، اداره می‌شد. سپس بحرانی بر آن منطقه حاکم شد که از رقابت‌های فاطمیان و عباسیان برای نفوذ بر حرمین اثر می‌پذیرفت. سرانجام با حمایت‌های فاطمیان، حکمرانی اشراف حسینی بر مدینه شکل گرفت. البته پیش از آغاز حکومت آنان، برخی از سادات حسنی مانند «اسماعیل بن یوسف بنی‌اُخیضر»[یادداشت ۱] مدتی کوتاه حکمرانی مدینه را به دست گرفتند.[۳]

زمان دقیق پایه‌گذاری حکمرانی اشراف حسینی و چگونگی آن چندان روشن نیست؛ ولی از حدود سال ۳۸۱ق. تا اواخر سده یازدهم قمری پیوسته سادات حسینی حکومت مدینه را در دست داشتند. درباره این‌که چه کسی از نسل امام حسین(ع) نخستین بار به حکمرانی مدینه دست یافت، اختلاف نظر است. برخی این شخص را «طاهر[یادداشت ۲] بن محمد[یادداشت ۳] بن عبیدالله بن طاهر بن یحیی بن حسن بن جعفر بن عبیدالله الاعرج بن حسین اصغر بن علی بن الحسین(ع)» دانسته‌اند.[۴]

بر پایه گزارشی دیگر، مسلم در زندان درگذشت و فرزندش طاهر فرار کرده و حکمرانی مدینه را به دست گرفت.[۵] پس از درگذشت طاهر (۳۸۱ق)، فرزندش حسن به حکمرانی مدینه رسید.[۶] ولی عموزادگان پدرش،[یادداشت ۴] با چیرگی بر حسن، به حکمرانی مدینه دست یافتند.[۷] نخستین حکمران از این خاندان، «ابوهاشم داود بن قاسم» بود.[۸] پس از او حکمرانی مدینه در نسل وی ادامه یافت.

شاخه‌ها[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اشراف حسینی در گذر زمان، در حکومت بلند مدت خود، مانند اشراف حسنیِ مکه، به شاخه‌های گوناگون قسمت شدند. برخی از شاخه‌های حکومت‌گر مشهور چنین‌اند:

آل مهنا[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نوشتار اصلی: آل مهنا آنان فرزندان ابو عماره حمزه مشهور به مُهَنّا اکبر بن داود بن احمد بن قاسم از نسل امام سجاد(ع)[۹] هستند.

در سال ۴۰۱ق. داود بن احمد خود را به فاطمیان نزدیک کرد و با حمایت آنان حکومت مدینه را به دست آورد. پس از حکمرانی کوتاه مدت وی در حدود یک سال، فرزندانش هانی[یادداشت ۵] و مُهَنّا[یادداشت ۶] به حکمرانی آن شهر رسیدند.[۱۰] پس از حمزه، پسرش شهاب الدین حسین، حدود ۴۰ سال از ۴۲۸ تا ۴۶۹ق. حکمران مدینه بود.[۱۱] مهنا الاعرج (م. ۵۵۸ق)، فرزند او نیز حکمرانی مدینه را در دست داشته است.[۱۲]

آل سبیع، آل جَمّاز،[یادداشت ۷][۱۳] آل عطیه، آل طفیل، آل زَیّان و آل نُعیر از زیرشاخه‌های آل مهنا هستند که با هویتی متمایز از آل مهنا در دوره‌هایی حکمرانی مدینه را بر عهده داشتند.

آل سبیع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

به آل سُبیع، سُبیعیه و سُبعه نیز گفته می‌شود. آنان از شاخه‌های اشراف حسینی، فرزندان «سبیع بن مهنا الاکبر بن داود»، حکمران مدینه هستند. وی دو پسر به نام‌های مهنا و عماره داشت[۱۴] و کسانی از نسل او بر مدینه حکمرانی کردند. «منظور» پسر عماره، تا سال ۴۹۵/۴۹۷ق، که درگذشت، حکمران مدینه بود. پس از او فرزندش جانشین وی شد. نسل او به دو شاخه ظوالم[یادداشت ۸] و رمحه[یادداشت ۹] قسمت شدند که تا سده یازدهم قمری در مدینه و پیرامون آن ساکن بودند.[۱۵]

آل طفیل[ویرایش | ویرایش مبدأ]

«طُفیل بن منصور بن جماز بن شیحه»، چند نوبت به حکمرانی مدینه رسید که بار نخست در سال ۷۲۸ق. بود. وی امیری با همت، کریم و با هیبت خوانده شده است.[۱۶] فرزندان وی یحیی، مانع، عقیل، قاسم، مغامس و عجمی بودند، که عجمی به نیابت از پدرش حکمران مدینه شد.[۱۷] آنان و نسلشان به آل طفیل شناخته می‌شوند. نسل یحیی بن طفیل به آل عنقا[یادداشت ۱۰] شهرت یافتند و از آنان گزارشی در دست نیست. تبار فرزند دیگر او مغامس به آل مانع شهرت یافتند. از دیگر زیرمجموعه‌های آل طفیل، آل شعبان، آل موسی[یادداشت ۱۱] و آل محمد[یادداشت ۱۲] هستند.[۱۸] از این خاندان، تنها تا سده یازدهم قمری آگاهی‌هایی در دست است.

آل جماز[ویرایش | ویرایش مبدأ]

حکومت آنها بر مدینه از نیمه دوم سده هشتم قمری آغاز شد و حدود یک سده ادامه داشت. نسب آنها به «شریف جماز بن منصور بن جماز بن شیحه حسینی» می‌رسد.[۱۹] جماز، به منزله سرسلسله این خاندان در ۱۱ربیع الآخر ۶۵۹ق. حکمرانی مدینه را عهده‌دار شد و در سال ۷۰۴ق. درگذشت.[۲۰] شفیع، علی و هبه فرزندان او بودند که تبارشان به ترتیب به آل شفیع، آل ابی‌الظهور و آل هبه شهرت یافتند.[۲۱]

از دیگر کسانی که از آل جماز به حکمرانی مدینه رسیدند، می‌توان از قاسم بن منصور جماز یاد کرد. وی در سال ۷۲۸ق. به حکمرانی مدینه رسید و پس از درگذشت او، برادرش به حکمرانی دست یافت.[۲۲] نیز از نسل مقبل بن جماز بن شیحه، حکمران مدینه (مقتول در۷۰۹ق)[۲۳] ماجد بن مقبل حکمرانی مدینه را به جای عمویش منصور بن جماز عهده‌دار گشت و در سال ۷۱۷ق. کشته شد.[۲۴] از حکمرانی محمد بن مقبل، آگاهی در دست نیست. تبارش در حله عراق ساکن گشتند[۲۵] و با عنوان شرفا شناخته می‌شدند. برخی از آنان به شوشتر و پیرامون آن کوچ کردند و در مدینه در پایان سده ۱۱ قمری کسی از آنان باقی نماند.[۲۶]

نام برخی از امیران آل جماز، غیر از آنچه گفته شد، چنین است:

  • هبة بن جماز (حک: ۷۷۳–۷۸۲ق) که سبب حکمرانی او تغییر مذهب از شیعه به شافعی دانسته شده است،[۲۷]
  • هَیازع (حک: ۷۸۹ق)،
  • عُریر بن هیازع (حک: ۸۱۵ق)،
  • حَشرم بن دوغان بن جعفر بن هبه (حک: ۸۲۸ق)
  • حیدرة بن دوغان (۸۲۹–۸۳۲ق)،
  • سلیمان بن عریر (حک: ۸۴۲ق)،
  • جماز بن هبه (حک: ۸۷۳ق)
  • قُسیطل بن سلیمان بن هبه (حک: ۸۸۳ق).[۲۸]

آل عطیه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

آنها از تبار «عطیة بن منصور بن جماز بن شیحه» هستند. وی را امیری عادل و پرهیزگار و عابد شمرده‌اند.[۲۹] او دو نوبت به حکمرانی مدینه رسید. بار نخست به جانشینی از برادرش جماز بن منصور (۷۵۹–۷۷۳ق) و دیگر بار به درخواست برخی اشراف (۷۸۲–۷۸۳ق)[۳۰] حکمران شد. وی سیره‌ای پسندیده داشت و در دوران او امنیت حکم‌فرما بود. او به فرزندانش سفارش کرد که در احکام و قضایا، عدالت را رعایت کنند.[۳۱] فرزندش محمد، در سال ۷۸۵ق. با شریف جماز، به اشتراک، حکمران مدینه بودند. علی از دیگر پسران عطیه بود، که در سال ۷۸۹ق. به حکمرانی آن شهر رسید. پس از او مانع[یادداشت ۱۳] بن علی، در سال ۸۳۰ق. حکمران مدینه شد. وی سیره‌ای پسندیده داشت[۳۲] و به دست حیدر بن دوغان، به انتقام برادرش کشته شد.[۳۳] فرزندش امیال نیز، از سال ۸۳۹ق. تا هنگام مرگش در سال ۸۵۵ق. چند نوبت حکمران مدینه شد.[۳۴]

آل زیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

نوشتار اصلی: آل زیان نسب آل زَیان به «شریف زیان بن منصور بن جماز بن شیحه»، حکمران مدینه، و با چند واسطه به «عبیدالله بن اعرج بن حسین بن علی زین العابدین» می‌رسد. زیان، با وجود پیشنهاد حکمرانی مدینه پس از پدرش، از پذیرش آن خودداری کرد و تا رسیدن برادرش عطیه، از قلعه[یادداشت ۱۴] نگاهبانی کرد.[۳۵] نسل او از فرزندش سلیمان ادامه یافت. آل ابراهیم، آل زاهر و آل زُهیر[۳۶] از زیرمجموعه‌های آل زیان هستند که از میان آنها، آل زهیر به لحاظ کثرت و عهده‌داری حکمرانی مدینه، شهرت بیشتری دارد. «شریف زهیر بن سلیمان بن زیان» با حکمران مدینه «مانع بن علی» جنگید و به دست او کشته شد.[۳۷] شامان بن زهیر نیز، در سال‌های ۸۷۸–۸۸۳ق. حکمران مدینه بود.[۳۸] شریف بارز بن فارس نیز، سه نوبت به حکمرانی رسید و در سال ۹۵۸ق. درگذشت. از دیگر امیران این خاندان، مانع بن عامر بن شامان است که به‌گونه پراکنده چند بار به حکمرانی رسید.[۳۹] آل زیان با اشراف حسنی مکه چند بار پیوند ازدواج برقرار کردند.[۴۰] این نشان می‌دهد که روابط این دو خاندان، در قیاس با دوره‌های پیشین، دوستانه بود.

آل نعیر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

آنان از نسل «نُعیر بن منصور بن جماز بن شیحه»، حکمران مدینه، هستند. تبار نعیر، از طریق ثابت و عجلان ادامه یافت و به دو شاخه «آل ابی‌ذر بن عجلان بن نعیر» و «آل ثابت بن نعیر» قسمت شد. از این خاندان، شماری به حکمرانی مدینه رسیدند. عجلان، در سال ۸۱۱ق؛ و ثابت در سال ۷۸۹ق؛ و پس از آن در چند نوبت حکمران مدینه بودند. نیز از فرزندان ثابت، ۱۰ تن به امیری رسیدند. ضیغم بن خشرم[یادداشت ۱۵] بن ثابت (حک: ۸۵۰ق)، زبیر بن قیس بن ثابت (حک: ۸۵۴ق)، ضیغم بن خشرم بن نجاد (حک: ۸۶۹ق)، قسیطل بن زهیر (حک: ۱۰۰۰ق) و علی بن میزان (حک: ۱۰۴۰ق) از آن جمله هستند. آل نعیر، جز کسانی که حکمران بودند، در صحراهای پیرامون مدینه می‌زیستند.[۴۱]

آل هدف[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فرزندان شریف هدف بن کبیش، امیر مدینه، به آل هدف[یادداشت ۱۶] شناخته می‌شوند. هدف، به‌گونه اشتراکی در سال ۷۰۹ق؛ و به‌گونه مستقل در سال ۷۲۵ق. حکمرانی مدینه را عهده‌دار بود.[۴۲] نسل او از پسرانش مخدور، سلوقی و نُغیمش استمرار یافت.[۴۳]

مذهب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

امیران اشراف حسینی، گرایش‌های شیعی داشتند. مهم‌ترین و رایج‌ترین نشانه آن، ذکر «حی علی خیرالعمل» در اذان شهر مدینه در برخی از دوره‌ها بود. در میان آنها، پیروان فاطمیان اسماعیلی، زیدیان یمن و امامیان به چشم می‌خوردند. با توجه به حاکم بودن اشراف به عنوان سادات اصیل حسینی، وجود نمادهای مذهب شیعه در مدینه طبیعی به نظر می‌رسید.

در دوران فاطمیان و ایوبیان، مردم مدینه به لحاظ گرایش مذهبی، شیعه امامی بودند و میان امیران مدینه از بنی‌مهنا از نوادگان امام حسین(ع) و فاطمیان روابط دوستانه برقرار بود. فاطمیان، به ویژه در دوران خلافت الحاکم، برای رواج عقاید شیعی همانند برپایی مراسم جشن تولد حضرت محمد(ص)، جشن غدیر و عزاداری روز عاشورا در مدینه بسیار کوشیدند.[۴۴] تلاش‌های آنان را در کنار کوشش دانشوران شیعه عراقی در گسترش تشیع نمی‌توان نادیده گرفت.[۴۵] به گزارش ابن فرحون، رواج تشیع امامی در مدینه با حمایت‌های آل مهنا و آل سنان از دانشوران شیعه صورت گرفت.[۴۶] حسن بن علی بن سنان، ملقب به عزیز از قاضیان امامیه در مدینه بود.[۴۷]

رشد تشیع در مدینه در سده ششم[ویرایش | ویرایش مبدأ]

از سده ششم قمری تسلط شیعیان بر مدینه رو به گسترش نهاد. در نیمه دوم سده هشتم قمری، برخی امیران مدینه مانند شریف مانع بن علی بن مسعود، که در سال‌های ۷۵۳–۷۵۹ق. امیر مدینه بود[۴۸] و ثابت بن نعیر بن جماز (م. ۸۱۱ق)، که در حوالی سال ۷۸۹ق. به بعد حاکم مدینه بود[۴۹] در تشیع خود بسیار استوار بودند.

قلقشندی در سال ۷۹۹ق. امیران مدینه از خاندان بنی عطیه و بنی جماز را از امامیه و حکمرانان مکه را از زیدیه دانسته است.[۵۰] ابن خلدون نیز، حاکمان مکه را زیدی و حکمرانان مدینه را رافضی می‌نامد.[۵۱]

در حکمرانی جماز بن منصور، امامیه نمود داشتند و احکام و قضایا در دست آنان بود.[۵۲]

تضعیف تشیع در مدینه در عصر ممالیک و عثمانی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اشراف مدینه در حمایت دولت‌های بزرگ مانند فاطمیان، عباسیان، ممالیک، عثمانی و آل رسول که بر یمن حاکم بود، قرار داشتند.[۵۳]

دولت ایوبی، رفتار دوستانه‌ای با اشراف و شیعیان داشت[۵۴] اما به تدریج رویکرد ضد شیعی گرفت و نفوذ شیعه را در این شهر کاست.

در دوران ممالیک، از هنگام سلطنت قلاوون مملوکی، خطابت و قضاوت در مدینه از دست شیعیان بیرون رفت و به اهل سنت واگذار شد.[۵۵] برخی از سلاطین مملوکی با شیعیان به ستیز برخاستند و امیران مدینه را زیر فشار قرار دادند.[۵۶]

عثمانی‌ها نیز در دوران سلطه بلند مدت خود بر حجاز، بر شیعیان سخت می‌گرفتند و آنان را حامیان دولت صفوی می‌شمردند.

شیعیان مدینه در دوران اخیر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با این همه، حتی در سده‌های دوازدهم و سیزدهم قمری برخی از خاندان‌های حسینی همچنان بر تشیع امامی پایداری ورزیدند. از آن جمله هواشم بودند که در حوالی منطقه العوالی مدینه می‌زیستند. در بسیاری از سفرنامه‌های فارسی دوره قاجار،[۵۷] از دیدار با اشراف شیعه مدینه، سران نخاوله و همچنین شماری از قبایل عرب سخن به میان آمده است که شیعه امامی بوده و در نواحی مکه می‌زیسته‌اند. سید شرف الدین نیز، در سفرش به مدینه در سال ۱۳۲۸ق. مورد استقبال سران اشراف حسینی مدینه قرار گرفت که شیعه امامی بودند.[۵۸] سید محسن امین، از سادات مدینه یاد کرده که شیعه امامی بودند و آثاری از کتاب‌های شیعه در دست داشته، وقفی برای اطعام روز عاشورا مقرر کرده بودند.[۵۹]

روابط سیاسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

فاطمیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با پایه‌گذاری دولت فاطمی در مصر (۳۶۵ق)، امیران مدینه که از لحاظ نسبی و عقیدتی احساس نزدیکی بیشتری با آنان می‌کردند، اطاعت خود را از آنان با خواندن خطبه به نام آنها اعلام کردند.[۶۰] روابط سادات حسینی با فاطمیان در طول دوران حیات فاطمیان، فراز و نشیب‌هایی داشت. در بسیاری سال‌ها خطبه مدینه به نام فاطمیان خوانده شد. و در دوره‌هایی اشراف حسینی روابط تیره‌ای با فاطمیان پیدا کرده و به نام عباسیان خطبه خواندند.[۶۱][۶۲][۶۳][۶۴]

عباسیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در دهه‌های نخست حکومت اشراف و نفوذ فاطمیان، عباسیان در حجاز نفوذ نداشتند. اما اشراف برای بهره‌مندی از یاری دو دستگاه خلافت فاطمی و عباسی، کوشیدند تا با هر دو کانون قدرت ارتباط داشته باشند.در برهه‌هایی روابط اشراف مدینه با بنی‌عباس دوستانه بود. [۶۵][۶۶]

ایوبیان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با روی کار آمدن ایوبیان (حک: ۵۶۷–۶۴۸ق)، صلاح الدین ایوبی پس از تسلط بر مصر و نفوذ در حرمین، توانست با دادن امتیازاتی به اشراف حاکم بر مکه و مدینه، آنان را قانع کند تا برای خلفای عباسی خطبه بخوانند.[۶۷] در فتح انطاکیه در سال ۵۸۴ق. امیر مدینه قاسم بن مهنا نیز حضور داشت.[۶۸] صلاح الدین به قاسم بن مهنا بسیار احترام می‌نهاد و او را سمت راست خود می‌نشانید و در غزواتش وی را همراه می‌برد.[۶۹]

حذف جمله «حی علی خیر العمل» که از اذان که نماد تشیع بود، حمایت از حاجیان و برداشتن مالیات از آن‌ها، گماشتن خادمانی از خواجگان[یادداشت ۱۷] برای اداره مسجد نبوی(ع) با مسئولیت شیخ حرم،[۷۰] و کمک‌ صلاح الدین به اشراف[۷۱] از جمله اقدامات صلاح‌الدین در مدینه بود.

ممالیک[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در دوره ممالکی، سلطان مملوکی گاه در درگیری میان شرفا و انتصاب شرفای مدینه دخالت مستقیم داشت.[۷۲][۷۳] و مامورانی برای جمع‌آوری خراج مدینه از مصر ارسال می‌شد.[۷۴] همچنین در دوره‌هایی امام جمعه و قاضی مکه از مصر تعیین می‌شد و برخی از سلاطین مملوکی با شیعیان و شعائر مذهبی آن‌ها به ستیز برمی‌خاستند.[۷۵][۷۶] از همین زمان بود که قضاوت از شیعیان گرفته شد و در اختیار اهل سنت قرار گرفت.[۷۷] نیز ممالیک از سال ۸۴۲ق. از ورود جنازه‌های شیعه به درون حرم پیشگیری کردند و تنها ورود جنازه‌های اشراف و اهل سنت را مجاز دانستند. این رسم تا زمان سمهودی پابرجا بود.[۷۸]

بدین ترتیب، سلطه آنان بر مدینه اوج یافت. حکمرانان مملوکی همانند قایتبای، هنگام سفر به مدینه، با انجام دادن کارهای عمرانی، یاری‌های فراوان به اشراف حسینی می‌نمودند.[۷۹] نیز اشراف از یاری آنان در مسجدالنبی(ص) و مدینه برخوردار می‌شدند.[۸۰]

عثمانی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در دوران عثمانی، در کنار قدرت اشراف، شیخ الحرم نیز مقامی رسمی بود که به‌گونه مستقیم از سوی استانبول نصب می‌شد و نفوذ زیادی داشت.[۸۱][۸۲]حکمرانی اشراف مدینه از هنگام نفوذ عثمانی در این شهر رو به ضعف نهاد و استقلال سیاسی خود را از دست داد و تابع امارت مکه شد و نام حکمران مدینه پس از سلطان عثمانی و حکمران مکه در مرتبه سوم قرار گرفت. افزون بر آن، گاه حکمران مکه بستگان خود را به عنوان نایب به مدینه می‌فرستاد که دارای اختیارات بود و امیر اسمی، از اشراف حسینی نیز در معرض برکناری قرار داشت.[۸۳] حکمرانی آنان در اواخر سده یازدهم قمری با درگذشت واپسین حکمران حسینی، «حسن بن زبیری»، و افزوده شدن اداره مدینه به حکومت مکه به پایان رسید.[۸۴] و تنها به صورت منصبی تشریفاتی باقی ماند.[۸۵]

رفت‌ و آمد اشراف حسینی به ایران[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در عصر صفوی تعدادی از اشراف حسینی به ایران مهاجرت کرده یا به طور موقت در ایران سکونت یافتند. شیعه امامی بودن سادات حسینی، در مهاجرت آنان به ایران و هند مؤثر بود. حسن بن نورالدین از دانشوران اشراف، در ایران نزد شیخ حسین بن عبدالصمد، پدر شیخ بهایی، و خود شیخ بهایی و گروهی دیگر در قزوین و شهرهای دیگر دانش آموخت. سید ضامن بن شدقم، مؤلف کتاب تحفة الازهار، سال‌های پیاپی به ایران آمد و رفت داشت و یکی از همسرانش اصفهانی بود.[۸۶] هدف اشراف از آمدن به ایران، زیارت امام رضا(ع)، آموختن دانش و بهره‌مندی از مواهب مادی از جانب شاه یا دیگران بود.

برخی از اشراف آل مهنا در دوره‌های بعد به ایران مهاجرت کردند. محمد بن جویبر از این سلسله که سیدی بزرگوار و پرهیزگار بود، روزگاری را در ایران گذراند و همسری شیرازی داشت. فرزندش جابر از همین همسر بود. همچنین دختری به نام دلالا داشت که مادرش ترک بود. جابر بن محمد در اصفهان درگذشت.[۸۷]

کتاب‌شناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

با عنایت به اهمیت اشراف، تک نگاشته‌هایی درباره آنان در دست است؛ مانند

  • «النخبة الثمینة فی نسب اشراف المدینه» از سید علی بن علی نقیب شدقمی
  • تحفة الریاض فی انساب الاشراف المدینه از سید ضامن بن شدقم حسینی.

مدفن[ویرایش | ویرایش مبدأ]

در کنار دیوار غربی بقیع، بنایی مسقف با ابعاد ۵۰ در ۲۰ متر بود که «فسقیه» یا «طاجن» نامیده می‌شد و مدفن امیران اشراف بود. در گسترش‌های اخیر بقیع، این بنا همراه دیگر قبه‌های آرامگاه‌های اشراف از میان رفت.[۸۸] برخی منابع تصریح دارند که کسانی از اشراف همانند فضل بن قاسم در قبه امام حسن(ع) و عباس بن عبدالمطلب به خاک سپرده شده‌اند.[۸۹]

امروزه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

اکنون نسل اشراف حسینی در مدینه باقی است و شاخه «حسینیه» آن با عنوان «شداقمه» و تیره‌هایی چون شیاهین، العلی، شهیل، آل مبارک، آل عساف و آل زهیر شناخته می‌شوند. از چهره‌های مشهور آنها می‌توان به شریف احمد بن سعد بن ابی‌القاسم (م. ۱۳۸۴ق) اشاره کرد. از دیگر شاخه‌های آنان «مواسمه» از تبار موسی بن علی بن حسن بن جعفر خواری، و جعافره از نسل امام صادق(ع) هستند.[۹۰] اشراف در سرزمین‌هایی همچون عوالی و در شرق مشربه ام ابراهیم ساکن بودند. باغ‌ها و مزارع ایشان در ناحیه «قربان» قرار داشت. شریف شحاد بن علی و برادرش ناصر بن علی، افزون بر این املاک، در جای‌هایی از مدینه اوقاف و عمارات داشتند.[۹۱]

جستارهای وابسته[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. . لسان العرب، ج9، ص169، «شرف».
  2. . تاریخ مکه، ص274؛ موسوعة مکة المکرمه، ج2، ص588.
  3. . تاریخ یعقوبی، ج2، ص498؛ تاریخ طبری، ج9، ص346؛ مروج الذهب، ج4، ص94.
  4. . جمهرة انساب العرب، ص55؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص139-140.
  5. . تاریخ ابن خلدون، ج4، ص140؛ التاریخ الشامل، ج2، ص138-139.
  6. . تاریخ ابن خلدون، ج4، ص140.
  7. . تاریخ ابن خلدون، ج4، ص140.
  8. . المنهل، ج4، ص189.
  9. . التحفة اللطیفه، ج1، ص56، 297.
  10. . تاریخ امراء المدینه، ص234.
  11. . عمدة الطالب، ص337.
  12. . التحفة اللطیفه، ج1، ص56.
  13. . تاریخ المدینه، ص228؛ عمدة الطالب، ص338.
  14. . التحفة اللطیفه، ج1، ص381؛ موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص139.
  15. . موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص139.
  16. . الدرر الکامنه، ج2، ص386؛ المغانم المطابه، ج3، ص1223؛ تحفة الازهار، ج2، ص450.
  17. . موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص158-159.
  18. . موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص159.
  19. . موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص134.
  20. . المدینة المنوره، ص31-32.
  21. . موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص134.
  22. . التحفة اللطیفه، ج2، ص378.
  23. . الدرر الکامنه، ج6، ص118؛ المغانم المطابه، ج3، ص1184، 1223.
  24. . صبح الاعشی، ج4، ص305؛ التحفة اللطیفه، ج2، ص399.
  25. . عمدة الطالب، ص338.
  26. . موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص169.
  27. . المغانم المطابه، ج3، ص1311.
  28. . موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص135.
  29. . المغانم المطابه، ج3، ص1255؛ التحفة اللطیفه، ج2، ص264.
  30. . التحفة اللطیفه، ج1، ص57.
  31. . المغانم المطابه، ج3، ص1259.
  32. . الضوء اللامع، ج6، ص236.
  33. . لحظ الالحاظ، ص200.
  34. . الضوء اللامع، ج5، ص146، 277؛ ج6، ص236؛ شذرات الذهب، ج9، ص416.
  35. . التحفة اللطیفه، ج3، ص197ـ199.
  36. . موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص138.
  37. . الضوء اللامع، ج3، ص239؛ المنهل، ج5، ص368.
  38. . الضوء اللامع، ج2، ص166.
  39. . تحفة الازهار، ج2، ص400.
  40. . تحفة الازهار، ج1، ص506، 509.
  41. . موسوعة مکة المکرمه، ج1، ص169-170.
  42. . المنهل، ج4، ص196؛ التحفة اللطیفه، ج3، ص426-427.
  43. . تحفة الازهار، ج2، ص407.
  44. . نک: التاریخ الشامل، ج2، ص146.
  45. . اطلس شیعه، ص415.
  46. . تاریخ المدینه، ص195؛ المدینة المنوره، ص196-197.
  47. . التحفة اللطیفه، ج1، ص279.
  48. . اطلس شیعه، ص416.
  49. . الضوء اللامع، ج3، ص50.
  50. . صبح الاعشی، ج4، ص306.
  51. . تاریخ ابن خلدون، ج4، ص16.
  52. . المغانم المطابه، ج3، ص1189.
  53. . اطلس شیعه، ص415.
  54. . اطلس شیعه، ص415.
  55. . المغانم المطابه، ج3، ص1236؛ التاریخ الشامل، ج2، ص264-265.
  56. . تاریخ المدینه، ص192-205؛ التحفة اللطیفه، ج1، ص258.
  57. . اطلس شیعه، ص417.
  58. . بغیة الراغبین، ج2، ص197-198.
  59. . اعیان الشیعه، ج1، ص208.
  60. . تاریخ ابن خلدون، ج4، ص140؛ التحفة اللطیفه، ج2، ص257.
  61. . تاریخ ابن خلدون، ج4، ص65-66؛ التاریخ الشامل، ج2، ص137-138.
  62. . التاریخ الشامل، ج2، ص145-146.
  63. . التحفة اللطیفه، ج2، ص257.
  64. . المنتظم، ج16، ص180.
  65. . التاریخ الشامل، ج2، ص141.
  66. . العقد الثمین، ج7، ص31-32.
  67. . شفاء الغرام، ج2، ص364؛ تاریخ مکه، ص280.
  68. . تاریخ المدینه، ص215؛ تاریخ ابن خلدون، ج5، ص368؛ ج4، ص140؛ المنهل، ج4، ص191.
  69. . الکامل، ج12، ص20؛ تاریخ المدینه، ص215؛ المغانم المطابه، ج3، ص1266-1267.
  70. . مرآة الحرمین، ص518.
  71. . التحفة اللطیفه، ج2، ص378.
  72. . السلوک، ج2، ص43.
  73. . نهایة الارب، ج3، ص146-147؛ السلوک، ج2، ص44.
  74. . نهایة الارب، ج3، ص149.
  75. . تاریخ المدینه، ص192، 199، 2۰2، 2۰5.
  76. . التحفة اللطیفه، ج1، ص28.
  77. . تاریخ المدینه، ص2۰6-2۰7.
  78. . وفاء الوفاء، ج2، ص103-104.
  79. . التاریخ الشامل، ج2، ص311.
  80. . نک: التاریخ الشامل، ج2، ص311.
  81. . مرآة الحرمین، ج1، ص260.
  82. . اشراف مکه، ص87-88.
  83. . التاریخ الشامل، ج2، ص333-334.
  84. . التاریخ الشامل، ج2، ص334.
  85. . نک: تحفة المحبین، ص56.
  86. . تحفة الازهار، ج1، ص45-48.
  87. . تحفة الازهار، ج2، ص336-339.
  88. . الشیعة فی المدینه، ص48-49.
  89. . المغانم المطابه، ج3، ص1264.
  90. . نک: الشیعة فی المدینه، ص11-13.
  91. . الشیعة فی المدینه، ص49.
  1. یا اخضر.
  2. یا ظاهر.
  3. یا مسلم.
  4. از تبار «ابو احمد قاسم بن عبیدالله بن طاهر بن یحیی».
  5. سلیمان.
  6. حمزه.
  7. جَمامِزَه.
  8. که خود به آل حَیار و آل طراد قسمت شد.
  9. فرزندان رمیح بن راجح بن مهنا.
  10. عنقا بن یحیی.
  11. از نسل موسی بن سند بن طفیل.
  12. محمد بن سنان.
  13. یا ماتع.
  14. محل حکمرانی مدینه.
  15. حثرم.
  16. یا هدفان.
  17. اغاوات.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل اشراف حسینی.
  • اشراف مکة المکرمة و امرائها فی العهد العثمانی، اسماعیل حقی جارشلی، ترجمه، خلیل علی مراد، بیروت، الدار العربیة للموسوعات، ۱۴۲۴ق.
  • اطلس شیعه، رسول جعفریان، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، ۱۳۸۷ش.
  • اعیان الشیعه، سید محسن الامین (م. ۱۳۷۱ق)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف.
  • بغیة الراغبین، سید عبدالحسین شرف الدین، بیروت، الدار الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
  • تاریخ ابن الوردی، ابن الوردی (م. ۷۴۹ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
  • تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م. ۸۰۸ق)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
  • تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، دمشق، دار کنان.
  • التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، مدینه، ۱۴۱۴ق.
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م. ۳۱۰ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • تاریخ المدارس الوقفیه، طارق بن عبدالله، مدینه، الجامعة الاسلامیه، ۱۴۲۳ق.
  • تاریخ المدینة المنوره، ابن فرحون (م. ۷۶۹ق)، به کوشش شکری، بیروت، دار الارقم.
  • تاریخ مکه از آغاز تا پایان دولت شرفای مکه، احمد السباعی (م. ۱۴۰۴ق)، ترجمه، جعفریان، تهران، مشعر، ۱۳۸۵ش.
  • تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
  • تحفة الازهار و زلال الانهار، ضامن بن شدقم الحسینی (م. ۱۰۹۰ق)، به کوشش الجبوری، تهران، میراث، ۱۴۲۰ق.
  • التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینه، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
  • تحفة المحبین و الاصحاب، عبدالرحمن الانصاری (م. ۱۱۹۵ق)، به کوشش العرویسی، تونس، المکتبة العتیقه، ۱۳۹۰ق.
  • الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق)، به کوشش عبدالمعید، هند، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۹۲ق.
  • الدولة العثمانیه، عیسی الحسن، بیروت، الاهلیه، ۲۰۰۹م.
  • جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • السلوک لمعرفة دول الملوک، المقریزی (م. ۸۴۵ق)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • شذرات الذهب، عبدالحی بن العماد (م. ۱۰۸۹ق)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق.
  • شفاء الغرام، محمد الفأسی (م. ۸۳۲ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
  • الشیعة فی المدینة المنوره، عبدالرحیم بن حسن بن محمد حربی، سید الشهداء، ۱۴۲۲ق.
  • صبح الاعشی، احمد بن علی القلقشندی (م. ۸۲۱ق)، به کوشش زکار، دمشق، وزارة الثقافه، ۱۹۸۱م.
  • الضوء اللامع، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق)، بیروت، دار مکتبة الحیاة.
  • العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، محمد الفأسی (م. ۸۳۲ق)، به کوشش فؤاد سیر، مصر، الرساله، ۱۴۰۶ق.
  • عمدة الطالب، ابن عنبة (م. ۸۲۸ق)، به کوشش آل الطالقانی، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۰ق.
  • الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (م. ۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • لحظ الالحاظ، ابن فهد الهاشمی (م. ۸۷۱ق)، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
  • لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
  • المدینة المنورة فی العصر المملوکی، عبدالرحمن مدیرس، ریاض، مرکز الملک فیصل، ۱۴۲۲ق.
  • مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا (م. ۱۳۵۳ق)، قم، المطبعة العلمیه، ۱۳۴۴ق.
  • مروج الذهب، المسعودی (م. ۳۴۶ق)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
  • المغانم المطابه، محمد الفیروزآبادی (م. ۸۱۷ق)، المدینه، مرکز بحوث و دراسات المدینه، ۱۴۲۳ق.
  • المنتظم، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ق)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
  • المنهل الصافی، یوسف بن تغری (م. ۸۷۴ق)، به کوشش محمد امین، الهیئة المصریه.
  • موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره، احمد زکی یمانی، مصر، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۹ق.
  • النجوم الزاهره، ابن تغری بردی الاتابکی (م. ۸۷۴ق)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
  • نهایة الارب، احمد بن عبدالوهاب النویری (م. ۷۳۳ق)، قاهره، دار الکتب و الوثائق، ۱۴۲۳ق.
  • وفاء الوفاء، السمهودی (م. ۹۱۱ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.