کاربر:Kamran/صفحه تمرین۱: تفاوت میان نسخه‌ها

Kamran (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Kamran (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
واژه «احصار» از ریشه «ح صر» به معنای بازداشتن، تنگ گرفتن و احاطه کردن<ref>النهایه، ج۱، ص۳۹۵؛ لسان العرب، ج۴، ص۱۹۵، «حصر».</ref> و «صدّ» از ریشه «ص د د» به معنای بازداشتن و روی گرداندن برگرفته شده است.<ref>العین، ج۷، ص۸۰؛ الصحاح، ج۲، ص۴۹۵؛ النهایه، ج۳، ص۱۵.</ref> در لغت، احصار به بازداشتگی ناشی از بیماری گفته می‌شود.<ref>معجم الفروق اللغویه، ص۲۴؛ معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۷۲، «حصر».</ref> احصار در فقه امامی، عبارت است از بیمار شدن احرام‌گزار هنگام مناسک حج یا عمره؛ به گونه‌ای که از اتمام آن ناتوان گردد.<ref>المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۳۲؛ المهذب، ج۱، ص۲۷۰؛ السرائر، ج۱، ص۶۳۸.</ref> برخی فقیهان متأخر، مجروح یا شکسته‌استخوان را در حکم محصور یا ملحق بدان می‌دانند.<ref>مناسک حج، امام خمینی، ص۵۰۶؛ المعتمد، ج۵، ص۴۴۹، «کتاب الحج»؛ کتاب الحج، فاضل، ج۵، ص۴۷۶.</ref> «صدّ» یعنی بازدارندگی دشمن از ورود احرام‌گزار به مکه، در عمره یا حج و یا جلوگیری از وقوف وی در مشعر و عرفات، در حج.<ref>المبسوط، طوسی، ج۱، ص۳۳۲؛ المهذب، ج۱، ص۲۷۰؛ السرائر، ج۱، ص۶۴۱.</ref> مهم‌ترین خاستگاه این دو تعریف در فقه امامی، حدیث‌های امامان: است؛ از جمله روایت معاویة بن عمار از امام صادق۷ که به این دو تعریف و تغایر میان مفهوم آن دو تصریح کرده است: «المحصور غیر المصدود؛ المحصور هو المریض و المصدود هو الذی یرده المشرکون کما ردوا رسول الله۹ وأصحابه»<ref>الکافی، ج۴، ص۳۶۹؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۱۴؛ تهذیب، ج۵، ص۴۲۳.</ref>؛ محصور جز مصدود است. محصور کسی است که بیمار شود؛ ولی مصدود آن است که مشرکان مانع انجام حج یا عمره او گردند؛ چنان‌که مانع انجام مناسک پیامبر۹ و اصحاب ایشان شدند.
از دیگر آثاری که عیاشی از آن گزارش می‌دهد، چاهی منسوب به امام سجاد(ع) است که گفته می‌شود [[امام باقر(ع)]]، در دوران کودکی درون آن افتاده<ref>وفاء الوفاء، ج۳، ص۳۰۶.</ref> و یکی از فرقه‌های شیعه به نام [[ناووسیه]] که به مهدویت امام صادق(ع) معتقد بوده‌اند،<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۶.</ref> ورود امام صادق(ع) به این چاه را سرآغاز غیبت ایشان دانسته‌اند.<ref>المدینة المنوره، ص۹۵.</ref> این چاه که زائران به آن تبرک می‌جسته و از آب آن برای [[شفا]] یافتن بهره می‌برده‌اند،<ref>وفاء الوفاء، ج۳، ص۳۰۶.</ref> میان در اول و میانی این آرامگاه قرار داشته است.<ref>التعریف بما آنست الهجره، ص۱۲۱.</ref>
از دیگر آثاری که عیاشی از آن گزارش می‌دهد، چاهی منسوب به امام سجاد(ع) است که گفته می‌شود [[امام باقر(ع)]]، در دوران کودکی درون آن افتاده<ref>وفاء الوفاء، ج۳، ص۳۰۶.</ref> و یکی از فرقه‌های شیعه به نام [[ناووسیه]] که به مهدویت امام صادق(ع) معتقد بوده‌اند،<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۶.</ref> ورود امام صادق(ع) به این چاه را سرآغاز غیبت ایشان دانسته‌اند.<ref>المدینة المنوره، ص۹۵.</ref> این چاه که زائران به آن تبرک می‌جسته و از آب آن برای [[شفا]] یافتن بهره می‌برده‌اند،<ref>وفاء الوفاء، ج۳، ص۳۰۶.</ref> میان در اول و میانی این آرامگاه قرار داشته است.<ref>التعریف بما آنست الهجره، ص۱۲۱.</ref>


خط ۸۸: خط ۹۷:
او را نایب قاضی شرف الدین الامیوطی دانسته اند.<ref>التحفه اللطیفه، ج۲، ص۴۱۴</ref>
او را نایب قاضی شرف الدین الامیوطی دانسته اند.<ref>التحفه اللطیفه، ج۲، ص۴۱۴</ref>
او از [[مؤذنان مسجد نبوی]] بود و به صدای خوش شهرت داشت و پس از پدرش ریاست مؤذنان [[مسجد نبوی]] را برعهده گرفت. هنگامی که به سال 726ق.<ref>سفرنامه ابن بطوطة، ص17، «مقدمه» </ref><ref>مدینه‌شناسی، ص183</ref> [[ابن بطوطة]] به مدینه سفر کرد، ریاست مؤذنان حرم با او بود.<ref>رحلة ابن‌ بطوطة، ج1، ص357</ref> [[عبدالله بن فرحون]]، دانشور معاصر محمد مطری، در کتاب خود به نیکی از او یاد کرده است.<ref>نصیحة المشاور، ص28</ref> وي به سال 741ق. در مدینه درگذشت و در [[قبرستان بقیع]] به خاک سپرده شد.<ref>التحفة اللطیفة، ج5، ص538-542</ref>
او از [[مؤذنان مسجد نبوی]] بود و به صدای خوش شهرت داشت و پس از پدرش ریاست مؤذنان [[مسجد نبوی]] را برعهده گرفت. هنگامی که به سال 726ق.<ref>سفرنامه ابن بطوطة، ص17، «مقدمه» </ref><ref>مدینه‌شناسی، ص183</ref> [[ابن بطوطة]] به مدینه سفر کرد، ریاست مؤذنان حرم با او بود.<ref>رحلة ابن‌ بطوطة، ج1، ص357</ref> [[عبدالله بن فرحون]]، دانشور معاصر محمد مطری، در کتاب خود به نیکی از او یاد کرده است.<ref>نصیحة المشاور، ص28</ref> وي به سال 741ق. در مدینه درگذشت و در [[قبرستان بقیع]] به خاک سپرده شد.<ref>التحفة اللطیفة، ج5، ص538-542</ref>
==سفرها==
او به مکه برای حج‌گزاری سفر کرد. افزون بر آن در سال‌های ۶۹۶ و ۷۲۷ به طائف رفت. او در سال ۶۹۷  و ۷۲۷ به اسکندریه سفر کرد. (مقدمه التعریف، ص ۱۸)
منابع کتاب دیگری برای او یاد نکرده‌اند. (مقدمه التعریف ص ۱۹)