ایران: تفاوت میان نسخهها
جز (added Category:تاریخ ایران using HotCat) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:ایران.jpeg|بندانگشتی|ایران]] | [[پرونده:ایران.jpeg|بندانگشتی|ایران]] | ||
'''ایران''': کشوری مسلماننشین در خاورمیانه است. ایران کشوری است با مساحت 1648195 کیلومتر مربع که بخش بیشتر فلات ایران را در بر گرفته است. امروزه کشور ایران از شمال با [[جمهوری آذربایجان]] و [[ارمنستان]] و [[ترکمنستان]]، در شرق با [[افغانستان]] و [[پاکستان]]، و در غرب با [[ترکیه]] و [[عراق]] مرز زمینی دارد. مذهب رسمی آن [[تشیع]] و زبان رسمیاش فارسی است.<ref>ایران از آغاز تا اسلام، ص1-8؛ کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، ص11؛ مرکز آمار ایران، گزیده نتایج سرشماری1390.</ref> مرزهای سیاسی ایران در طول تاریخ تغییرهای فراوان به خود دیده است. حکومتهای ایران گاه تنها بخشی از فلات ایران را زیر سلطه داشتند و گاه مرزهای قدرتشان تا بیرون از فلات ایران کشیده میشد. مرزهای سیاسی امروزین ایران در سده نوزدهم م. و پس از جدا شدن برخی سرزمینها از آن در شمال و شرق و غرب شکل گرفته است.<ref>نک: کلیات جغرافیای طبیعی، ص56-59.</ref> ایران از بزرگترین کشورهای اسلامی است و مردم آن در طول تاریخ اسلام، بسیاری از جمعیت حجگزار را تشکیل دادهاند و روابط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنان با [[حرمین]] در تحولات [[مکه]] و [[مدینه]] تاثیر فراوان داشته است. اکنون هر سال بیش از صد هزار تن از این کشور برای [[حج]] به حرمین سفر میکنند. در این مقاله از موضوعات مختلفی در مورد ایران بحث شده است که ازجمله آنها این موضوعاتند: | '''ایران''': کشوری مسلماننشین در خاورمیانه است. ایران کشوری است با مساحت 1648195 کیلومتر مربع که بخش بیشتر فلات ایران را در بر گرفته است. امروزه کشور ایران از شمال با [[جمهوری آذربایجان]] و [[ارمنستان]] و [[ترکمنستان]]، در شرق با [[افغانستان]] و [[پاکستان]]، و در غرب با [[ترکیه]] و [[عراق]] مرز زمینی دارد. مذهب رسمی آن [[تشیع]] و زبان رسمیاش فارسی است.<ref>ایران از آغاز تا اسلام، ص1-8؛ کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، ص11؛ مرکز آمار ایران، گزیده نتایج سرشماری1390.</ref> مرزهای سیاسی ایران در طول تاریخ تغییرهای فراوان به خود دیده است. حکومتهای ایران گاه تنها بخشی از فلات ایران را زیر سلطه داشتند و گاه مرزهای قدرتشان تا بیرون از فلات ایران کشیده میشد. مرزهای سیاسی امروزین ایران در سده نوزدهم م. و پس از جدا شدن برخی سرزمینها از آن در شمال و شرق و غرب شکل گرفته است.<ref>نک: کلیات جغرافیای طبیعی، ص56-59.</ref> ایران از بزرگترین کشورهای اسلامی است و مردم آن در طول تاریخ اسلام، بسیاری از جمعیت حجگزار را تشکیل دادهاند و روابط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنان با [[حرمین]] در تحولات [[مکه]] و [[مدینه]] تاثیر فراوان داشته است. اکنون هر سال بیش از صد هزار تن از این کشور برای [[حج]] به حرمین سفر میکنند. در این مقاله از موضوعات مختلفی در مورد ایران بحث شده است که ازجمله آنها این موضوعاتند: تاریخ و جغرافیای ایران (ایران باستان؛ ایران اسلامی)؛ روابط سیاسی ایران و حرمین و تاثیر آن بر حجگزاری ایرانیان (پیش از [[اسلام]]؛ از ورود اسلام تا حمله مغول؛ دوران ایلخانان؛ دوران فترت پس از ایلخانان؛ دوران صفویه؛ دوران افشاریه؛ دوران قاجار؛ دوران پهلوی؛ دوران انقلاب اسلامی)؛ راههای حج ایرانیان (راه عراق؛ راه احساء؛ راه شام؛ راه دریایی جنوب ایران؛ راه استانبول؛ راه دریایی از بیروت؛ راه هوایی)؛ حجگزاری ایرانیان؛ شیوهها و آداب (سازماندهی حج درگذشته؛ سازماندهی حج در دوران معاصر؛ آداب و رسوم حج ایرانیان)؛ مشکلات مذهبی ایرانیان در حج؛ ایرانیان و آبادانی حرمین؛ نگاشتههای ایرانیان درباره حج و حرمین؛ مجاورت ایرانیان در حرمین؛ تاریخ و جغرافیای ایران. | ||
==تاریخ ایران باستان== | ==تاریخ ایران باستان== | ||
درباره ریشه و معنای واژه ایران، دیدگاههای گوناگون وجود دارد که بر پایه مشهورترین آنها، این واژه برگرفته از نام قوم آریایی و به معنای سرزمین آریاییان است. آریاییان که یکی از شاخههای مردم [[هند]] و اروپایی ساکن در ایران ویج بودند، در هزاره دوم پیش از میلاد، مهاجرت خود را به ایران آغاز کردند و در طول سدهها بر ساکنان بومی این سرزمین غلبه یافتند.<ref>تاریخ ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص153-158؛ تاریخ ایران باستان، خدادادیان، ج1، ص21-22.</ref>پیش از ورود آریاییان، ایران تاریخی کهن را پشت سر نهاده، سکونتگاه اقوام گوناگون و تمدنهایی همچون عیلامی و کاسی در غرب این سرزمین بود.<ref>ایران از آغاز تا اسلام، ص49-56؛ اشکانیان، ص61.</ref> | درباره ریشه و معنای واژه ایران، دیدگاههای گوناگون وجود دارد که بر پایه مشهورترین آنها، این واژه برگرفته از نام قوم آریایی و به معنای سرزمین آریاییان است. آریاییان که یکی از شاخههای مردم [[هند]] و اروپایی ساکن در ایران ویج بودند، در هزاره دوم پیش از میلاد، مهاجرت خود را به ایران آغاز کردند و در طول سدهها بر ساکنان بومی این سرزمین غلبه یافتند.<ref>تاریخ ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص153-158؛ تاریخ ایران باستان، خدادادیان، ج1، ص21-22.</ref>پیش از ورود آریاییان، ایران تاریخی کهن را پشت سر نهاده، سکونتگاه اقوام گوناگون و تمدنهایی همچون عیلامی و کاسی در غرب این سرزمین بود.<ref>ایران از آغاز تا اسلام، ص49-56؛ اشکانیان، ص61.</ref> | ||
خط ۲۷۰: | خط ۲۷۰: | ||
===هدیه شاهرخ تیموری=== | ===هدیه شاهرخ تیموری=== | ||
از میان هدایای پادشاهان ایرانی به حرمین، جامهای که شاهرخ تیموری در سال 848ق. به مکه فرستاد، در تاریخ بازتاب فراوان داشته است. این جامه که در [[یزد]] بافته شده بود، به دست هیاتی از بزرگان دولت | از میان هدایای پادشاهان ایرانی به حرمین، جامهای که شاهرخ تیموری در سال 848ق. به مکه فرستاد، در تاریخ بازتاب فراوان داشته است. این جامه که در [[یزد]] بافته شده بود، به دست هیاتی از بزرگان دولت | ||
[[رده:کشورهای مرتبط با حج]] | [[رده:کشورهای مرتبط با حج]] |
نسخهٔ ۲۱ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۲۰:۱۴
ایران: کشوری مسلماننشین در خاورمیانه است. ایران کشوری است با مساحت 1648195 کیلومتر مربع که بخش بیشتر فلات ایران را در بر گرفته است. امروزه کشور ایران از شمال با جمهوری آذربایجان و ارمنستان و ترکمنستان، در شرق با افغانستان و پاکستان، و در غرب با ترکیه و عراق مرز زمینی دارد. مذهب رسمی آن تشیع و زبان رسمیاش فارسی است.[۱] مرزهای سیاسی ایران در طول تاریخ تغییرهای فراوان به خود دیده است. حکومتهای ایران گاه تنها بخشی از فلات ایران را زیر سلطه داشتند و گاه مرزهای قدرتشان تا بیرون از فلات ایران کشیده میشد. مرزهای سیاسی امروزین ایران در سده نوزدهم م. و پس از جدا شدن برخی سرزمینها از آن در شمال و شرق و غرب شکل گرفته است.[۲] ایران از بزرگترین کشورهای اسلامی است و مردم آن در طول تاریخ اسلام، بسیاری از جمعیت حجگزار را تشکیل دادهاند و روابط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آنان با حرمین در تحولات مکه و مدینه تاثیر فراوان داشته است. اکنون هر سال بیش از صد هزار تن از این کشور برای حج به حرمین سفر میکنند. در این مقاله از موضوعات مختلفی در مورد ایران بحث شده است که ازجمله آنها این موضوعاتند: تاریخ و جغرافیای ایران (ایران باستان؛ ایران اسلامی)؛ روابط سیاسی ایران و حرمین و تاثیر آن بر حجگزاری ایرانیان (پیش از اسلام؛ از ورود اسلام تا حمله مغول؛ دوران ایلخانان؛ دوران فترت پس از ایلخانان؛ دوران صفویه؛ دوران افشاریه؛ دوران قاجار؛ دوران پهلوی؛ دوران انقلاب اسلامی)؛ راههای حج ایرانیان (راه عراق؛ راه احساء؛ راه شام؛ راه دریایی جنوب ایران؛ راه استانبول؛ راه دریایی از بیروت؛ راه هوایی)؛ حجگزاری ایرانیان؛ شیوهها و آداب (سازماندهی حج درگذشته؛ سازماندهی حج در دوران معاصر؛ آداب و رسوم حج ایرانیان)؛ مشکلات مذهبی ایرانیان در حج؛ ایرانیان و آبادانی حرمین؛ نگاشتههای ایرانیان درباره حج و حرمین؛ مجاورت ایرانیان در حرمین؛ تاریخ و جغرافیای ایران.
تاریخ ایران باستان
درباره ریشه و معنای واژه ایران، دیدگاههای گوناگون وجود دارد که بر پایه مشهورترین آنها، این واژه برگرفته از نام قوم آریایی و به معنای سرزمین آریاییان است. آریاییان که یکی از شاخههای مردم هند و اروپایی ساکن در ایران ویج بودند، در هزاره دوم پیش از میلاد، مهاجرت خود را به ایران آغاز کردند و در طول سدهها بر ساکنان بومی این سرزمین غلبه یافتند.[۳]پیش از ورود آریاییان، ایران تاریخی کهن را پشت سر نهاده، سکونتگاه اقوام گوناگون و تمدنهایی همچون عیلامی و کاسی در غرب این سرزمین بود.[۴] در سده هفتم پیش از میلاد مسیح، یک شاخه از قوم آریایی با نام مادها نخستین حکومت آریایی را در شمال و شمال غرب ایران به پایتختی همدان (هگمتان) تشکیل دادند. حکومت مادها در دوران هووخشتره (633-585ق. م.) به اوج قدرت رسید و توانست پادشاهی آشور در شمال عراق امروزی را به سال 610ق. م از میان بردارد و بخشهایی از شمال بینالنهرین و آسیای صغیر را تصرف کند.[۵]همزمان با مادها، شاخهای دیگر از آریاییها با نام پارسها در جنوب ایران، شوش، ساکن شدند و حکومتی مستقل تشکیل دادند. کوروش دوم، شاه پارسیان، به سال 550ق. م. بر قلمرو مادها تاخت و با برانداختن حکومت ماد، پادشاهی هخامنشیان را که به زودی بزرگترین حکومت دوران خود شد، بنیان گذارد.[۶]کوروش قلمرو پادشاهی لیدیه (546ق. م.) و سپس بابِِل (538ق. م.) را تصرف کرد. هخامنشیان با تصرف قلمرو لیدیه، همه آسیای صغیر از جمله مستعمرههای یونانیان در این منطقه را به چنگ آوردند.[۷]این سرآغاز نبردهای طولانی حکومتهای ایرانی با یونانیان بود؛ جنگهایی که در دوران جانشینان کوروش ادامه یافت، اما هیچگاه به غلبه قطعی ایرانیان بر یونان نینجامید. هخامنشیان در دوران کمبوجیه، جانشین کوروش، مصر را به سال 525ق. م تصرف کردند.[۸] در دوران داریوش (522-486ق. م.) با اصلاحات اداری و یکپارچه کردن نظام سیاسی کشور، بهبود و گسترش راهها و اصلاحات اقتصادی حکومت هخامنشی به اوج رسید. در این دوران، مرزهای قلمرو زیر فرمان هخامنشیان، از غرب به صحرای لیبی و از شرق به رود پنجاب در هند میرسید.[۹] ضعف هخامنشیان به دلیل درگیریهای درونی همزمان با ظهور اسکندر در غرب یونان شد. اسکندر به سال 332ق. م. در نبرد گوگمل سپاه هخامنشیان را شکست داد و به سال 331ق. م. به شوش و تخت جمشید وارد شد. از این دوران، ایرانیان حکومت جانشینان اسکندر موسوم به سلوکیان را که همراه با نفوذ تمدن هلنیستی در ایران بود، تجربه کردند.[۱۰] قوم آریایی پارت، بنیانگذاران سلسله اشکانی، در حدود سال 250ق. م. در پارت، سرزمینی میان جیحون و خزر، بر ضد حاکم یونانی خود شوریدند.[۱۱]پارتیان به تدریج قدرت خویش را به سرزمینهای دیگر ایران گسترش دادند تا اینکه در دوران حکومت مهرداد اول (م. 137-138ق. م.) همه ایران را تصرف کردند[۱۲]و در دوران مهرداد دوم، واپسین بازماندههای سلوکیان را شکست دادند و با رساندن مرزهای حکومت خود به رود فرات با رومیان همسایه شدند. این آغازی بر نبردهای ایران و روم در سراسر دوره پارتیان و ساسانیان در بینالنهرین و ارمنستان بود. در دوران مهرداد دوم، ارمنستان به تصرف پارتیان درآمد و در این سرزمین، شاخهای از اشکانیان بهطور نیمه مستقل حکومت کردند.[۱۳] ساسانیان که سلسلهای محلی در پارس بودند، در دوران اردشیر، حکومت خود را گسترش دادند و اشکانیان را از قدرت به زیر کشیدند.[۱۴]ساسانیان نیز در سراسر دوران حکومت خود در ارمنستان و بینالنهرین با رومیان در نبرد بودند.[۱۵]در دوران ساسانیان، دین زرتشتی دین رسمی ایران شد و پیوند دین و دولت در این دوران و قدرت یافتن روحانیان زرتشتی، عامل برخوردهای سیاسی در میان ساسانیان گشت. مهمترین ویژگی دین زرتشت، مانند دیگر ادیان ایران باستان، باور داشتن ثنویت در اصل آفرینش جهان است. بر پایه این اعتقاد، مبدا روشنایی (خیر) اهورامزدا و منشا تاریکیها (شر) اهریمن است و جهان صحنه ستیز نیکی و بدی است و وظیفه انسان یاری به نیکی برای غلبه نهایی بر بدی است.[۱۶]
تاریخ ایران پس از اسلام
همزمان با تضعیف دولت ساسانی، دین اسلام در عربستان ظهور کرد. مسلمانان پس از وفات پیامبر اسلام(ص) در دوران خلافت ابوبکر (13ق.) به سرزمینهای شمال شبه جزیره از جمله ایران لشکر کشیدند.[۱۷]مداین، پایتخت ساسانیان، به سال 16ق. فتح شد[۱۸]؛ اما شکست کامل ایرانیان از اعراب و سقوط پادشاهی ساسانی به سال 21ق. و در نبرد نهاوند رقم خورد.[۱۹]ناخرسندی مردم ایران از نظام طبقاتی حاکم و بیعدالتی حاصل از آن در ایران دوران ساسانی، در برابر پیام عدالتی که از تعالیم دین اسلام به گوش میرسید، پذیرش دین جدید را برای ایرانیان آسان کرد.[۲۰]با این حال، گرایش ایرانیان به اسلام، در سرزمینهای گوناگون روندی متفاوت داشت. مردم برخی مناطق ایران با ورود مسلمانان به آیین اسلام درآمدند؛ اما در برخی مناطق، گرایش مردم به اسلام تا سده پنجم ق. به طول انجامید.[۲۱] ایران در دو سده نخست ق. بهطور کامل زیر فرمان خلفای اموی (41-123ق.) و عباسی (123-656ق.) بود و عاملان خلیفه بر سرزمینهای گوناگون ایران فرمان میراندند. در دوران خلافت عباسیان، بر خلاف دوره امویان، ایرانیان از ارکان خلافت بودند و مناصبی مهم مانند وزارت را بر عهده داشتند. از دوران خلافت مامون (حک: 198-201ق.) به تدریج حکومتهایی در نقاط گوناگون ایران تشکیل شد که به ظاهر خود را پیرو خلیفه میدانستند و از سوی خلیفه عباسی خلعت و لوای حکومت میگرفتند. اما در عمل به شکل مستقل بر قلمرو خود حکم میراندند و حتی شماری از آنان با خلافت عباسی روابطی دشمنانه داشتند.[۲۲]حکومت طاهریان (205-259ق.) نخستین حکومت نیمه مستقل ایران، را طاهر بن حسین (206-207ق.) پایه نهاد که از سرداران مامون عباسی (حک: 198-201ق.) بود و از سوی خلیفه حکومت خراسان را بر عهده داشت.[۲۳]به سال 247ق. یعقوب لیث صفاری در سیستان حکومتی مستقل تشکیل داد که با نام صفاریان (247-393ق.) شهرت یافت. یعقوب لیث صفاری (247-265ق.) حکومت طاهریان را از خراسان برانداخت (259ق.) و سرزمینهای جنوب ایران، فارس و کرمان، را تصرف کرد و حتی برای نبرد با خلیفه به سوی عراق لشکر کشید (262ق.) اما شکست خورد.[۲۴]پس از صفاریان، سامانیان (279-389ق.) حاکمان خراسان بزرگ شدند. سامانیان در آغاز حاکمان محلی ماوراءالنهر بودند و از نیمه دوم سده سوم ق. دولتی بزرگ و مستقل در ماوراءالنهر پدید آوردند و به سال 287ق. قدرت صفاریان را در خراسان در هم شکستند.[۲۵]سامانیان که خود را وارث پادشاهان باستانی ایران میدانستند، به احیای سنتهای باستانی ایرانیان دست زدند. حمایت آنان از ادیبان پارسیگوی، از عوامل یاری به احیای زبان فارسی در ایران پس از اسلام بود.[۲۶] حکومت سامانیان به دست غزنویان (366-582ق.) از میان رفت و دوران حکومت ترکان در ایران آغاز شد. غزنویان از غلامان ترک بودند که به سپاه سامانیان پیوستند و در دستگاه سامانیان پیشرفت کردند و به سرداران بزرگ سپاه تبدیل شدند و هنگامی که سامانیان ضعیف گشتند، قدرت را از آن خود کردند.[۲۷]محمود غزنوی، پادشاه بزرگ سلسله غزنویان، به سبب فتوحاتش در هند که غارت معابد آن، ثروتی افسانهای برایش به ارمغان آورد و نیز حمایتش از ادیبان و مخالفتش با شیعیان و سرکوب آنان، در تاریخ شناخته شده است.[۲۸] همزمان با دولت غزنویان در شرق ایران، آلبویه یا دیلمیان (320-454ق.) بر مرکز و غرب ایران حاکم بودند. معزالدوله دیلمی به سال 334ق. وارد بغداد شد. با ورود وی به بغداد، خلافت عباسی که سالها پیش با قدرت یافتن امیران ترک در جایگاه خلافت، قدرت خود را از دست داده بود، تسلیم حکمرانان شیعه مذهب آلبویه شد.[۲۹]در دوران ایشان، شعائر مذهبی شیعی مانند سوگواری روز عاشورا و جشن عید غدیرخم با حمایت حکمرانان این سلسله احیا و بدون پردهپوشی به دست شیعیان اجرا شد.[۳۰] در سده پنجم ق. دولت غزنویان و آلبویه به دست اقوام ترکمن سلجوقی مغلوب شدند. سلجوقیان (431-590ق.) در سالهای آغازین سده پنجم ق. بر سراسر ایران چیره شدند و به سال 447ق. خلافت عباسی را زیر سلطه خود درآوردند.[۳۱]قلمرو سلجوقیان در غرب به شام رسید. آلبارسلان (455-465ق.) دومین پادشاه سلجوقی توانست در نبرد با پادشاه روم نیز به پیروزی دست یابد.[۳۲]این پیروزی مقدمه تصرف همه آناتولی به دست شاخهای از خاندان سلجوقی و تشکیل حکومت سلجوقیان روم (473-707ق.) بود.[۳۳] با زوال قدرت سلجوقیان در ایران، دولت خوارزمشاهیان (490-628ق.) که پیش از آن حاکمان خوارزم بودند، بیشتر قلمرو زیر فرمان سلجوقیان را تصرف کردند؛ اما به سال 612ق. گرفتار حمله مغول شدند. در سالهای بعد، سراسر ایران چند بار مورد هجوم مغولان قرار گرفت. با تصرف بغداد و سقوط خلافت عباسی به دست هلاکوخان به سال 656ق. مغولان در ایران دولت ایلخانان (654-754ق.) را تشکیل دادند.[۳۴]با فروپاشی قدرت ایلخانان و شکلگیری حکومتهای محلی از جمله جلایریان، چوپانیان، سربداران و آلمظفر در سرزمینهای گوناگون، ایران وارد دورهای از فترت سیاسی شد. با حمله تیمور به ایران، دولت تیموریان (771-913ق.) در شرق ایران تشکیل شد و دولتهای آق قویونلو (798-914ق.) و قرهقویونلو (752-847ق.) در غرب ایران جای خود را به دیگری دادند.[۳۵]
فراگیری مذهب تشیع
با قدرت یافتن صفویان شیعه مذهب در ایران (907-1148ق.) این کشور وارد مرحله تازهای از زندگانی خویش شد. در دوران صفویان، ایران دارای حکومتی یکپارچه گشت و مذهب تشیع در ایران فراگیر شد. دولت صفویه با دو دشمن خارجی سنی مذهب، دولت عثمانی در غرب و دولت ازبکان در شرق، روبهرو بود و سالهای بسیاری را در نبرد با این دولتها سپری کرد.[۳۶] بعد از سقوط صفویان به دست افغانها، نادرشاه افشار (حک: 1148-1160ق.) چندی قدرت مرکزی را در ایران بازسازی کرد.[۳۷]با مرگ او باز هم زد و خورد بر سر قدرت در سرزمینهای گوناگون ایران بالا گرفت تا اینکه کریم خان زند (حک: 1164-1193ق.) مدتی بر رقیبان چیره شد و حکومت زندیه (1164-1209ق.) را تشکیل داد. دوران کوتاه حکومت کریم خان در ایران، به دلیل رعیت نوازی شاه، در تاریخ پر آوازه است. در پی تضعیف زندیه، آغا محمدخان قاجار (حک: 1193-1211ق.) رقبا را سرکوب کرد و سلسله قاجاریه (1193-1344ق.) را بنیاد نهاد.[۳۸] در دوران قاجاریان، در پی دخالتهای انگلیس در شرق و نبردهای روسیه با ایران در شمال، بخشی از خاک ایران جدا شد و شکل جغرافیایی ایران به حالت امروز درآمد. انحطاط اخلاقی و ناکارآمدی خاندان حاکم و نابسامانی اجتماعی و اقتصادی در ایران دوران قاجار از یک سو و آشنایی ایرانیان با تحولات اروپای مدرن از سوی دیگر، زمینهساز انقلاب مردم ایران برای برقراری دولت مشروطه و تاسیس مجلس قانونگذاری شد.[۳۹]فرمان مشروطیت به دست مظفرالدین شاه قاجار به سال 1285ش/1324ق. امضا شد؛ اما پیروزی قطعی مشروطهخواهان تنها پس از نبرد درونی نیروهای آزادیخواه با پادشاه جدید، محمدعلی شاه، و طرفداران او و شکست شاه در 1288ش/1327ق. رخ داد.[۴۰] آشفتگی اوضاع سیاسی در نتیجه ستیز نیروهای سیاسی و احزاب با یکدیگر و دخالت کشورهای خارجی در امور کشور و سرانجام آغاز جنگ جهانی اول (1914-1921م./ 1293-1300ش.) و اشغال شهرهای ایران به دست متفقین، اوضاع درونی ایران را پس از انقلاب مشروطه دچار پریشانی ساخت. این اوضاع نابسامان به کودتایی نظامی بر ضد واپسین شاه قاجار و قدرت یافتن رضا پهلوی در سمت سردار سپه و سپس نخست وزیری و سرانجام رسیدن او به پادشاهی و انقراض دولت قاجار به سال 1304ش. انجامید.[۴۱]به رغم نوسازی تشکیلات اداری، اقتصادی و اجتماعی ایران در این دوران، کارهای رضا شاه در اجرای قانون لباس متحدالشکل، تضعیف قدرت ایلات، تضعیف روحانیون و سیاستهای ضد دینی همراه دیکتاتوری و سرکوب مخالفان، اعتراضاتی بسیار بر ضد او برانگیخت.[۴۲]با آغاز جنگ جهانی دوم، به سال 1320ش. نیروهای متفقین وارد خاک ایران شدند و ایران را از شمال و جنوب تصرف کردند. رضا شاه از کار برکنار شد و فرزندش محمدرضا شاه بر جای او نشست. سلطنت محمدرضا شاه پهلوی با ایجاد فضای باز سیاسی در دهه 1320ش. آغاز شد. اما از دهه سی، شاه به سوی برقراری قدرت مطلق پیش رفت و نیروهای مخالف خود از جمله نیروهای ملی، مارکسیستها، بازاریان، روحانیون و نیروهای مذهبی را سرکوب کرد.[۴۳] در پی مدیریت ناصحیح درآمدهای نفتی که در دهه پنجاه به ناگهان افزایشی چشمگیر یافته بود و در نتیجه بالا رفتن تورم، تظاهرات خیابانی گسترده بر ضد شاه از سال 1356ش. آغاز شد.[۴۴]با چاپ مقالهای توهینآمیز درباره امام خمینی در روزنامه اطلاعات 17دی ماه 1356ش. شدت این تظاهرات بالا گرفت و به شهرهای گوناگون ایران کشیده شد. امام خمینی که از سال 1342ش. با سیاستهای غربگرایانه و غیر دینی محمدرضا شاه به مخالفت برخاسته و از رهبران برجسته منتقدان رژیم پهلوی بود و سالها در تبعید از کشور به سر میبرد، اکنون رهبری همه گروههای مخالف شاه را بر عهده داشت و با رهبری وی، تظاهرات خیابانی به وقوع انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357ش. و برقراری نظام جمهوری اسلامی در ایران انجامید.[۴۵]
روابط سیاسی ایران و حرمین و تاثیر آن بر حجگزاری ایرانیان
ایران و حجاز روابط سیاسی دیرینهای با هم داشتهاند که شکل آن از تاثیرگذاری مستقیم حکومتهای ایرانی در سرنوشت سیاسی مکه و مدینه در یک دوره تا قطع رابطه سیاسی میان دو سرزمین در دورهای دیگر، متغیر بوده است. روابط سیاسی پادشاهان و حکومتهای ایرانی با حکومتهای حجاز، در کنار اوضاع سیاسی درونی ایران، از عوامل تاثیرگذار بر تاریخ حجگزاری ایرانیان بوده و گاه به رونق حجگزاری ایرانیان و گاه به توقف آن انجامیده است.
پیش از اسلام
روابط ایران و جزیرةالعرب در دوران باستان، پیشینهای دیرینه دارد. درباره این روابط در دوران حکومت هخامنشیان (700-330ق. م) و اشکانیان (250ق. م. -220م.) آگاهی چندان در دست نیست؛ اما درباره روابط ساسانیان (224-650م.) با عربها گزارشهای تاریخی فراوان بر جای مانده است. ساسانیان در برخی از نقاط شبه جزیره عربی، نفوذ سیاسی فراوان داشتند. سواحل جنوب خلیج فارس، شامل بحرین و عمان، در دوران ساسانیان بخشی از سرزمین زیر سلطه ساسانیان به شمار میرفت و مرزبان ایرانی داشت.[۴۶]منابع تاریخی از حضور مرزبانهای ایرانی در شماری دیگر از نقاط شبه جزیره مانند کنده و حضرموت نیز خبر میدهند.[۴۷]بخشی از راههای بازرگانان ایرانی مانند راهی که عمان را به یمن پیوند میداد، از درون شبه جزیره میگذشت و ایرانیان برای حفظ امنیت این راهها با قبایل عرب مناسباتی برقرار میکردند و برخی از این قبایل که از حمایت ایران برخوردار بودند، مراقبت از راهها را در برابر تجاوز دیگر قبایل بر عهده داشتند.[۴۸] نفوذ سیاسی و نظامی ایرانیان در شبه جزیره، با تصرف یمن در دوران خسرو انوشیروان (531-579م.) به اوج رسید.[۴۹]بر پایه روایتهای موجود در منابع ادبی و تاریخی، روابط ایران و یمن را شاید بتوان تا دورانهای بسیار قدیمتر از آن نیز عقب برد.[۵۰]از هنگام تصرف یمن به سال 570م. تا ورود اسلام به یمن، ایرانیان بر یمن حکومت داشتند و پس از پذیرش اسلام، از سوی پیامبر بر آن ناحیه ابقا شدند.[۵۱] شاهدی دیگر از حضور ایرانیان در نقاط گوناگون شبه جزیره، خبری است که ساخته شدن بندر جده را به ایرانیان نسبت میدهد. بر پایه این گزارش، علت بنای بندر جده، از میان رفتن بندر سیراف در خلیج فارس و کوچ بازرگانان ایرانی به جده بود.[۵۲]درباره آنکه این بندر دقیقا چه هنگام ساخته شده، آگاهی دقیقی در دست نیست. شاید بنای بندر جده همزمان با حضور ایرانیان در یمن بوده است. اما شماری از پژوهشگران حضور ایرانیان در جده را دیرینهتر دانستهاند.[۵۳] نبردهای ساسانیان و قبایل عرب، بخشی دیگر از تاریخ روابط سیاسی ایران با عربها در دوران باستان بود. نخستین گزارشهای تاریخی در این زمینه مربوط به حمله گروهی از قبایل عرب به شهرهای جنوب و جنوب غربی ایران در آغاز سلطنت شاپور دوم ساسانی (310-379م.) و حمله تلافیجویانه و سرکوبگرانه شاپور به شبه جزیره و کوچاندن برخی از این قبایل به درون ایران از کرمان و اهواز و دیگر مناطق جنوب ایران است.[۵۴]نبردی دیگر که در آستانه ظهور اسلام میان ساسانیان و عربها روی داد و شهرت فراوان یافت، نبرد ذیقار بود که با شکست سپاهیان خسرو پرویز از اعراب بنیشیبان و متحدانش به سال 2ق./610م. پایان یافت.[۵۵] مهمترین واسطه نفوذ سیاسی و فرهنگی ایرانیان در سرزمینهای شبه جزیره عربی، دولت حیره در شمال شرقی شبه جزیره عربی بود. حاکمان عرب حیره، دست نشانده ساسانیان و نگاهبان مرزهای ایران در برابر هجوم قبایل بیابانگرد و غارتگر عرب بودند و با دربار ایران ارتباط نزدیک داشتند. بسیاری از ایرانیان در حیره زندگی میکردند و دستههای نظامی ایرانیان در این شهر مستقر بودند. از سوی دیگر، دولت حیره با اعراب درون شبه جزیره نیز ارتباط داشت. رفت و آمد بازرگانان و شماری از اهل دانش حجاز همچون حرث بن کلده، نضر بن حارث، و اعشی بن قیس به حیره، از اسباب انتقال فرهنگ ایرانی به حجاز بود.[۵۶] در شماری از منابع ادبی، حتی از سفر شخصیتهای مهم قریش مانند ابوسفیان به دربار شاهان ایرانی سخن به میان آمده است.[۵۷]تاثیر موسیقی ایران بر موسیقی عرب حجاز و وجود کلمات فراوان فارسی در زبان عرب پیش از اسلام، از شواهد نفوذ فرهنگ ایران در حجاز است.[۵۸] دامنه نفوذ فرهنگ ایران در شبه جزیره عربی، به رواج ادیان ایرانی در نقاط گوناگون شبه جزیره نیز میرسید. حضور زرتشتیان در مناطق زیر نفوذ ایران، مانند بحرین و یمن، دور از انتظار نیست. اما منابع از نفوذ دین زرتشتی و مزدکی در حجاز و در میان قبایل تمیم و قریش نیز خبر دادهاند.[۵۹] درباره رابطه ایران و ایرانیان با حج و کعبه در دوران باستان، جز گزارش مسعودی در مروج الذهب درباره حجگزاری ایرانیان در دوران پادشاهان ساسانی، خبری دیگر در دست نیست. به گفته مسعودی، ایرانیان که خود را از نسل ابراهیم میدانستند، به کعبه احترام مینهادند و به طواف آن میپرداختند. به گفته او، دو آهوی زرین که در سالهای پیش از اسلام به دست عبدالمطلب در محل چاه زمزم یافت شد، هدایای ساسان پسر بابک، جد ساسانیان، به کعبه بود. مسعودی برای توجیه این ادعا، به ناتوانی قبایل عرب برای فراهم آوردن چنان هدایای گرانبهایی اشاره کرده است.[۶۰]وی همچنین نامگذاری چاه زمزم را به زمزمه ایرانیان در هنگام زیارت کعبه بر سر این چاه نسبت داده و گویا به برخی مناسک مذهبی ایرانیان باستان نظر داشته و در تایید سخن خود، پارهای از شعرهای دوران جاهلی را گزارش کرده است.[۶۱]
از ورود اسلام تا حمله مغول
پیشینه حضور ایرانیان در عرصه قدرت سیاسی در حرمین، به دوران خلافت عباسیان (132-656ق.) بازمیگردد. همزمان با حضور ایرانیان در بسیاری از مناصب مهم در دوران خلافت عباسیان، نام آنان در مناصب حکومتی در حجاز و ریاست امور مربوط به حج نیز دیده میشود. هیثم بن معاویه عتکی (م. 156ق.) که منابع تاریخی او را از مردم خراسان دانستهاند، نخستین ایرانی است که به سال 141ق. به امارت مکه و طائف منصوب شد.[۶۲] حسن بن سهل (م. 236ق.) وزیر مامون، دومین ایرانی است که ولایت بر مکه و مدینه را هر چند به شکل غیر مستقیم عهدهدار بود. وی از جانب خلیفه، حکومت همه سرزمینهای جبال، جنوب ایران، عراق و حجاز را در اختیار داشت.[۶۳] حکومت عاملان ایرانی بر مکه و مدینه، در دوران خلفای پس از مامون نیز ادامه یافت و طاهریان (205-278ق.) و صفاریان (247-393ق.) مدتی بر مکه حکم راندند. طاهریان نخستین حاکمان مستقل در خراسان و از ارکان دولت مامون بودند و افزون بر حکومت خراسان، مدتی ریاست شرطه بغداد را بر عهده داشتند. به سال 248ق. مستعین عباسی (حک: 248-252ق.) اداره امور حرمین (عمل الحرمین) را به محمد بن عبدالله بن طاهر (م. 248ق.) واگذار کرد. وی پیش از آن نیز به سال 246ق. امارت حج را بر عهده داشت و اموالی فراوان در مکه و مدینه انفاق کرد.[۶۴] خاندان ابوساج از دیگر ایرانیانی بودند که در حجاز مناصبی مهم داشتند. به سال 242ق. خلیفه متوکل، دیوداد پسر دیودست، مشهور به ابوساج (م. 266) را به راهداری مکه گماشت.[۶۵]بعدها ابوساج به دلیل همکاری با یعقوب لیث صفاری (حک: 247-265ق.) بر ضد خلیفه مقتدر عباسی (حک: 295-320ق.) مورد غضب خلیفه قرار گرفت.[۶۶]پس از مرگ یعقوب و اظهار اطاعت عمرو بن لیث (حک: 265-287ق.) از خلیفه، ابوساج در سپاه عمرو بوده و در دوران بازگشت به بغداد وفات یافته است.[۶۷] در همین هنگام و با بهبود روابط خلیفه با عمرو بن لیث صفاری، خلیفه اداره امور حرمین (عمل الحرمین) را به عمرو واگذار کرد. به این ترتیب، یک سلسله ایرانی امارت بر حرمین را به عنوان امتیازی از خلیفه بر عهده گرفت. پس از مرگ ابوساج، عمرو بن لیث صفاری پسرش محمد (م. 288ق.) را در سال 266ق. برای ولایت مکه برگزید.[۶۸]پس از محمد نیز برادرش یوسف بن ابی الساج حاکم مکه شد؛ اما به دلیل بدرفتاری با امیرالحاج و نبرد با او، اسیر و به بغداد برده شد.[۶۹] به سال 269ق. که سپاه احمد ابنطولون، حاکم مصر (254-270ق.) به مکه حمله کرد، 230 تن از سواران نظامی عمرو بن لیث در مکه حضور داشتند و هارون بن محمد، حاکم مکه، با یاری آنان و حاجیان ایرانی توانست بر لشکر ابنطولون پیروز شود.[۷۰]چنین برمیآید که این گروه از نظامیان به سرپرستی نمایندهای از سوی عمرو بن لیث صفاری در مکه حضور داشتند. نویسنده تاریخ سیستان، به حضور این نماینده تصریح کرده و از خوانده شدن خطبه برای عمرو و نصب پرچم او در سمت راست منبر هنگام موسم حج خبر داده است.[۷۱]قدرت و نفوذ صفاریان بر مکه به دلیل بالا گرفتن دشمنی خلیفه معتمد عباسی (حک: 256-279ق.) با عمرو، دوام چندان نداشت و به سال 271ق. با برکناری او از حکومت خراسان به پایان رسید.[۷۲]
دوران آل بویه
حضور ایرانیان در تاریخ تحولات سیاسی منطقه حجاز، با غلبه دولت شیعی آلبویه (320-454ق.) بر بغداد بیشتر شد. در سالهای پیش از حکومت آلبویه، مکه و مدینه زیر سلطه امیران دولت اخشیدی مصر (323-358ق.) بود. بر پایه برخی گزارشهای تاریخی در همان سال ورود معزالدوله به بغداد (334ق.) در مکه به نام مطیع خلیفه عباسی و معزالدوله خطبه خوانده شد.[۷۳]ذکر نام خلیفه یا سلطان بر منبر و در خطبههای مکه، نشان سلطه او بر مکه و از عوامل مشروعیت خلفا و حکمرانان بود.[۷۴]از آن پس رقابتی سخت برای سلطه بر حرمین، میان دو دولت آل بویه و اخشیدیان درگرفت. این رقابت به نبرد میان کاروان حج عراق و کاروان حج مصر در مکه و موسم سالهای 342 و 343 و 348ق. انجامید که با پیروزی کاروان عراقی و خوانده شدن خطبه به نام خلیفه عباسی و معزالدوله بویهی پایان یافت.[۷۵]اینگونه درگیریها موجب تعطیلی حج نمیشد؛ اما از آنجا که معمولاً در موسم حج صورت میگرفت، باعث آزار حاجیان بود. بعد از سرنگونی اخشیدیان به دست دولت فاطمیان مصر (297-567ق.) به سال 358ق. مکه و مدینه عرصه رویارویی حکومت آلبویه با دولت فاطمی مصر بود. در این دوران، سلطه فاطمیان و آلبویه به صورت پیاپی بر این دو شهر برقرار میشد. در سال 358ق. امارت اشراف حسنی بر مکه پایه نهاده شد. اشراف حسنی هر چند در امارت خود بر مکه مستقل بودند، سلطه یکی از خلفای فاطمی یا حکمرانان بغداد را میپذیرفتند و به نام ایشان خطبه میخواندند و در عوض چشم به کمکهای مالی و حمایتهای نظامی آنان داشتند.[۷۶] در برخی از این سالها مانند 356 و 359 و 368ق. خطبه مکه به نام خلفای عباسی و حکمرانان آلبویه خوانده شده است.[۷۷]در سالهای امارت شرفا بر مکه، حکومت عباسی و حکمرانان آلبویه معمولا امارت حج را به نقبای علوی میسپردند تا با بهرهوری از رابطه خوب آنان با شرفا، منافع دولت آلبویه و خلافت عباسی را حفظ کنند.[۷۸]در این دوران، تلاش فاطمیان و آلبویه برای تسلط بر مکه به درگیریهای نظامی انجامید؛ از جمله در نبردی که به سال 364ق. روی داد، لشکریان عضدالدوله دیلمی (338-372ق.) لشکر فاطمیان را شکست دادند.[۷۹]به سال 366ق. نیز محاصره مکه به دست لشکر فاطمیان، مردم مکه را به سختی انداخت و حاکم مکه را ناچار به خواندن خطبه به نام العزیز (حک: 365-386ق.) خلیفه فاطمی کرد. با استیلای سپاه فاطمیان بر مکه به سال 367ق. نیز خطبه به نام خلیفه فاطمی خوانده شد.[۸۰] درباره نقش حکومتهای سامانیان و غزنویان که همزمان با آلبویه در شرق ایران حکومت داشتند، در حجگزاری ایرانیان گزارشهای چندان در دست نیست. از گزارش منابع درباره هدایایی که نوح بن منصور سامانی (365-389ق.) هر سال به مکه میفرستاد، میتوان دریافت که در این دوران، کاروانی از حوزه قدرت سامانیان به حج میرفته است.[۸۱]درباره حجگزاری در دوران غزنویان نیز مهمترین گزارشها مربوط به سال 412ق. است. در این سال، در حالی که حج ایرانیان چند سالی تعطیل شده بود، محمود غزنوی کاروانی بزرگ را همراه سپاهی برای محافظت از آن به حج فرستاد. سپس سفر حج ایرانیان از قلمرو غزنویان مدتی تعطیل بود تا اینکه به سال 415ق. کاروانی دیگر از سوی غزنویان و با امارت حسنک وزیر به حج رفت.[۸۲] در نیمه اول سده پنجم ق. حرکت کاروان حج عراق جز در برخی سالها متوقف شد. گزارش توقف حرکت کاروان از سال 407ق. در منابع یاد شده که تا سال 457ق. ادامه داشته است. در بسیاری از سالها، کاروان حج عراق به دلیل تاخیر اهل خراسان (ایرانیان) از حرکت به سوی مکه بازمانده است.[۸۳]این گفته بدین معنا است که حاجیان ایرانی در این سالها به حج نمیرفتهاند و محمل عراق که منتظر ورود حاجیان ایرانی بوده، به دلیل گذشت زمان، از حج بازمیمانده است. درباره اینکه چرا کاروان حج خراسانی تاخیر داشته، آگاهی دقیق در دست نیست. در سالهای پایانی سده چهارم ق. با تضعیف آلبویه، هجوم قبایل راهزن عرب در راه حج بالا گرفت و گاهی همین مایه تعطیلی حج کاروان عراق بود.[۸۴]اما تعطیلی حج ایرانیان بیشتر مربوط به مسائل درونی و گویا درگیری پادشاهان محلی با یکدیگر بوده است. در اوایل سده پنجم ق. در حالی که به دلیل اختلافهای خاندان آلبویه در شهرهای مرکزی و غربی ایران آتش نبرد میان برادران و عموزادگان بویهی شعلهور بود، در شرق ایران، محمود غزنوی مشغول کشورگشایی در هند و دستاندازی به سرزمینهای زیر سلطه آلبویه بود.[۸۵]از دهه سوم سده پنجم ق. هجوم سلجوقیان به ایران، به عوامل ناامنی اوضاع درونی ایران افزوده شد.
دوران سلجوقیان
سلجوقیان (حک: 431-590ق.): با تصرف بغداد به دست طغرل سلجوقی (431-455ق.) به سال 447ق. آلبویه جای خود را در کشمکش با فاطمیان بر سر نفوذ در مکه و مدینه، به حکومت سلجوقیان دادند. سلجوقیان سنی مذهب که خلافت عباسیان را به رسمیت میشناختند، خوانده شدن نام خلیفه فاطمی در خطبه مکه و مدینه را برنمیتافتند. طغرل، نخستین سلطان سلجوقی، در نامهای که برای خلیفه نوشت، انگیزه ورودش به بغداد را بازگشایی راه حج، خدمت به قبر نبی(ص) و حمله به مصر و برانداختن حکومت فاطمیان مصر اعلام کرد. مفاد همین نامه، سیاست دولت سلجوقیان در طول سالهای حکومت در برابر مکه و مدینه را بازمینماید. خود طغرل فرصتی برای اجرای این برنامهها نیافت؛ اما ستیز جانشینان او با خلافت فاطمی، در عرصه مبارزه برای سلطه بر حجاز ادامه یافت.[۸۶] گویا به دلیل ناپایداری سیاسی در نخستین سالهای قدرت این دولت، توقف کاروان حج تا سال 456ق. ادامه یافت و در این سال نخستین کاروان حج به مکه راهی شد.[۸۷]به سال 456ق. ابوالغنائم زینی (م. 512ق.) که امیر الحاج بود، از سوی سلطان آلبارسلان سلجوقی (455-465ق.) و خلیفه المقتدی مامور شد تا درباره قطع خطبه به نام فاطمیان، با محمد بن جعفر هاشمی (455-487ق.) امیر مکه، مذاکره کند. وی در این ماموریت توفیق یافت و تا سال 459ق. نام خلیفه فاطمی و سلطان سلجوقی در خطبه مکه جاری شد.[۸۸] هنگامی که بار دیگر به سال 462ق. خطبه به نام عباسیان و آلبارسلان خوانده شد، شریف مکه سفیری به دربار آلبارسلان که در آن هنگام در ری بود، فرستاد تا خبر خطبه خواندن به نام خلیفه عباسی و حذف «حی علی خیر العمل» از اذان را به او برساند. آلبارسلان به سفیر سی هزار دینار پاداش داد و برای امیر مکه خلعت فرستاد و مبلغی سالانه برای مکه تعهد نمود. وی همچنین امیر مکه را تشویق کرد تا سلطه سلجوقیان بر مدینه را برقرار سازد و برای این کار پاداشی کلان به وی وعده داد.[۸۹]بدینترتیب، اوجگیری قدرت نظامی سلجوقیان باعث شد در بیشتر دوران امارت محمد بن جعفر (حک: 455-484ق.) خطبه مکه به نام خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی خوانده شود.[۹۰] محمد بن جعفر به سال 463ق. با حمایت نیروهای نظامی که همراه امیرالحاج عراق به مکه آمده بودند، به مدینه لشکر کشید و حسین بن مهنا، امیر مدینه، را از این شهر اخراج کرد.[۹۱]در مکه، کشمکش خلافت فاطمی و عباسی برای ذکر نامشان در خطبه ادامه داشت و خلیفه فاطمی چند سال از جمله در سالهای 467 و 470 و 478 و 479ق. توانست خطبه خواندن به نام خود را در مکه احیا کند.[۹۲] در دوران ملکشاه سلجوقی (حک: 465-485ق.) نفوذ سلجوقیان بر مکه بدانجا رسید که به سال 468ق. قرار نهاده شد که امیر مکه با خواهر ملکشاه ازدواج کند.[۹۳]به سال 484ق. سپاهی از ترکمانان به دستور ملکشاه سلجوقی با هدف تسلط بر یمن به شبه جزیره رفت و مکه را مدتی تصرف کرد و سپس امیر مکه به دربار سلجوقیان در عراق گریخت.[۹۴] حضور نظامی سلجوقیان در مکه به همینجا پایان نیافت. به سال 487ق. در پی امارت قاسم بن محمد بن جعفر (حک: 487-515ق.) بر مکه پس از مرگ پدر و خطبه خواندن به نام خلفای فاطمی، سلطان برکیارق سلجوقی (حک: 487-498ق.) سپاهی به فرماندهی اسپهبد بن ساوتکین به مکه فرستاد و سبب شد که امیر مکه بگریزد. قاسم با گردآوری نیرو توانست چند ماه بعد به مکه بازگردد و برای فاطمیان خطبه بخواند؛ اما سپس خود وی از سال 489ق. خطبه خواندن برای حکمرانان سلجوقی را از سر گرفت.[۹۵] در سالهای پایانی حکومت سلجوقیان در صحنه سیاسی حجاز، کمتر نامی از حکمرانان سلجوقی برده میشود. آغاز اختلاف میان خلفای عباسی و سلجوقیان و افزایش قدرت خلفا سبب شد که از دخالت سلجوقیان در امور عراق و حجاز کاسته شود. این اختلافها از هنگام خلافت مسترشد (حک: 512-529ق.) آغاز شد و در دوران المقتفی (حک: 530-555ق.) و الناصر (حک: 575-622ق.) به اوج رسید و به نبردهایی میان حکمرانان سلجوقی و خلفای عباسی انجامید.[۹۶] گزارشهای موجود از حجگزاری ایرانیان در سالهای پیش از حمله مغول، مربوط به سال 609ق. و هنگام قدرت یافتن سلطان محمد خوارزمشاه (حک: 596-617ق.) در ایران است. در این سال، خلیفه الناصر در کاروان حج پرچم و محمل جلالالدین اسماعیلی (حک: حدود 609-653ق.) ملقب به تازه مسلمان را که رهبر اسماعیلیان در الموت بود، اما به مذهب اهل سنت درآمد و با خلیفه دوستی کرد، بر پرچم خوارزمشاه پیش انداخت و محمد خوارزمشاه از این پیشآمد بسیار ناخرسند شد. یکی از بهانههای لشکرکشی بزرگ محمد خوارزمشاه به بغداد برای نبرد با خلیفه، همین رخداد بود.[۹۷]از این گزارش میتوان دریافت که در این سالها راهاندازی محمل عراقی به دست خلیفه بوده و از قلمرو زیر سلطه محمد خوارزمشاه نیز کاروان و محملی به حج فرستاده میشده است.
حمله مغول و دوران ایلخانان
با آغاز حمله مغول به شرق ایران (616ق.) گزارشهایی از قطع حرکت کاروان حاجیان از شهرهای ایران در سالهای 617 و 618ق. در دست است.[۹۸]با نفوذ مغولها به مناطق ایران و آغاز هجوم آنان به بغداد، کاروان حج عراق نیز از رفتن به حج بازماند.[۹۹]آنگاه که به سال 634ق. مغولها قصد حمله به بغداد کردند، خلیفه عباسی از دانشوران فتوای قطع حج به دلیل اولویت نبرد با مغول را گرفت.[۱۰۰]پس از هفت سال، با سرد شدن آتش نبردها، حرکت کاروان عراق به سال 640ق. از سر گرفته شد.[۱۰۱]از اینکه حضور ایرانیان در این سالها در کاروان حج عراقی چهاندازه بوده، آگاهی دقیق در دست نیست. به گزارش منابع تاریخ مکه، در دو دهه پایانی خلافت عباسی، در چندین سال، کاروان حج از عراق حرکت نکرد که عامل اصلی آن، نبردهای پراکنده با مغولان بود.[۱۰۲] هنگامی که مغولها بغداد را به سال 656ق. تصرف کردند، حرکت کاروان حج از بغداد برای ده سال متوقف شد. گزارش نخستین سفر حج از عراق پس از این سال به 666ق. یا 667ق. مربوط است که اباقا خان مغول به بغداد آمد و عطا ملک جوینی با گوشزد کردن اهمیت حج، توانست فرمانی برای بازگشایی راه حج از او بگیرد.[۱۰۳]از اینکه پس از آن، فرستادن کاروان حج بهطور منظم ادامه داشته یا نه، گزارشی در دست نیست.[۱۰۴]فرمانروایان نخست ایلخان مسلمان نبودند و به حج توجهی نداشتند. با این حال، گزارشهایی از سفر حج ایرانیان در دوران ایلخانان غیر مسلمان نیز در دست است. برای نمونه، در دوران ارغون (حک: 683-690ق.) به سال 688ق. کاروان بزرگی از حاجیان ایرانی از عراق به حج رفت که بسیاری از دانشوران و بزرگان ایران نیز در آن حضور داشتند.[۱۰۵] با مسلمان شدن ایلخانان، حجگزاری ایرانیان رونقی بیشتر یافت. از راهی شدن کاروان حج در دوران احمد تکودار (حک: 681-683ق.) نخستین ایلخان مسلمان گزارشهایی در دست است. بر پایه این گزارشها، در این دوران، موقوفاتی برای حرمین شریفین وجود داشته که به دستور وی این موقوفات را گردآوری کرده و به مکه میفرستادهاند.[۱۰۶]در دوران غازان خان (حک: 694-703ق.) دومین ایلخان مسلمان که کارهایی فراوان برای گسترش اسلام میان مغولان انجام داد، حجگزاری رونقی بیشتر یافت. غازان خان فرمانی برای تعظیم و تکریم سادات مکه و خادمان بیتالله صادر نمود و برای کعبه پردهای گرانبها فراهم کرد و همراه اموال بسیار برای انعام مکیان به مکه فرستاد. او به سال 702ق. کاروانی شکوهمند را به حج فرستاد و برای حفظ امنیت آن، امیر قتلغ شاه را امیرالحاج کرد.[۱۰۷] نقش سیاسی ایران در مکه، در دوره دو تن از حکمرانان ایلخان یعنی اولجایتو معروف به خدابنده (حک: 703-716ق.) و پسرش ابوسعید (حک: 716-736ق.) از سر گرفته شد. در این دوران، قدرت اصلی در مکه از آن مملوکان مصر بود. در واپسین سال حکومت اولجایتو (حک: 703-716ق.) امیر مکه، حمیضة بن ابی نمیکه با برادران خود برای امارت مکه اختلاف و رقابت داشت، برای یاری گرفتن از ایلخانان، نزد اولجایتو رفت. اولجایتو با راهی کردن سپاهی برای یاری حمیضه، رقابت دیرینه شرق و غرب جهان اسلام برای سیادت بر حجاز را از سر گرفت.[۱۰۸]منابع درباره موفقیت این سپاه اختلاف نظر دارند. به گفته شماری از منابع، این لشکر به دلیل مرگ ایلخان از انجام ماموریت بازماند.[۱۰۹]به گزارش شماری دیگر، حمیضه با حمایت سپاه ایلخانان بر مکه حاکم شد.[۱۱۰]بر پایه گزارشی دیگر، محمد بن عیسی، برادر مهنا، با متحدکردن قبایل عرب، به نبرد سپاه ایلخانان رفت و آنان را شکست داد.[۱۱۱]حمیضه به سال 717ق. بر مکه حاکم بود و به نام سلطان ابوسعید پسر اولجایتو (حک: 716-736ق.) که پس از مرگ پدر (716ق.) ایلخان شده بود، خطبه میخواند.[۱۱۲]ممالیک مصر سپاهی بزرگ به مکه روانه کردند و به عطیفه یاری دادند تا برادرش حمیضه را از آن شهر بیرون کند.[۱۱۳]ابوسعید، ایلخان جدید، که در پی ایجاد روابط مناسب با دولت مصر و کسب مشروعیت در میان دولتهای اسلامی بود، این درگیریها را دنبال نکرد و باب دوستی با دولت مصر را گشود. نمایندگانی از سوی ایران به مصر رفتند و نمایندگانی از مصر به ایران آمدند و عهدنامههایی میان دو دولت به امضا رسید که همکاری در زمینه حج و تامین امنیت حاجیان، از مفاد آنها بود.[۱۱۴] حجگزاری ایرانیان پس از حمله مغول در دوران حکومت ابوسعید (حک: 716-736ق.) به اوج رونق رسید. در این دوران، محمل عراقی با شکوه و عظمت راهی مکه میشد و شمار حاجیان بسیار فراوان بود.[۱۱۵]گزارشهای ابنبطوطه از کاروان عراق که در همین سالها به حج رفته، نشانگر رونق حجگزاری ایرانیان است. او از فراوانی حاجیان ایرانی و امکانات و سامان مناسب کاروان عراق خبر داده است.[۱۱۶]اهتمام ابوسعید ایلخان به امور حج، از جمله آراستن محمل عراق با گوهرهای گرانبها و حمایت از کاروان و حتی پرداخت خسارت وارد شده بر حاجیان بر اثر حمله دزدان، مورد توجه منابع قرار گرفته است.[۱۱۷]او به سال 730ق. یک فیل همراه کاروان عراق به حجاز فرستاد. فاسی، تاریخنگار مشهور تاریخ مکه، از این رفتار تعجب کرده و دلیل آن را درنیافته است.[۱۱۸]برخی از پژوهندگان معاصر این کار را نمایشی سیاسی ـ تبلیغاتی برای برجسته نشاندادن حضور محمل عراق دانستهاند.[۱۱۹] از آنجا که رابطه سیاسی ابوسعید با ممالیک مصر خوب بود، کاروان حج عراق مورد حمایت مصریان نیز قرار میگرفت. هنگامی که به سال 720ق. کاروان حاجیان با اموال بسیار راهی حج بود، مورد تعرض اعراب بادیهنشین قرار گرفت؛ اما این قبایل به احترام یا از بیم سلطان مصر که حامی کاروان ایران بود، به ایشان صدمهای نزدند.[۱۲۰]در همین سال، سلطان مصر برای امیران مغول شرکتکننده در حج هدایایی فرستاد و نام ابوسعید پس از سلطان مصر در خطبه مکه خوانده شد.[۱۲۱]
دوران فترت پس از ایلخانان
با مرگ ابوسعید ایلخان (سال736ق.) حرکت کاروان حج عراق متوقف شد و پس از11 سال، به سال 748ق. محمل عراق دیگر بار به حج رفت. از این سال، حج ایرانیان دورههای چند ساله تعطیلی را تجربه کرد که بیش از هر چیز برآمده از ناپایداری سیاسی در ایران به دلیل اختلاف حکومتهای محلی با یکدیگر و درگیریهای دامنهدار جانشینان پس از مرگ حاکم پیشین بود.[۱۲۲] از سال 740ق. حدود یک سده عراق به دست آلجلایر (حک: 740-836ق.) افتاد. در این دوران، تجهیز کاروان عراق بر عهده حکومت آلجلایر بود. حرکت کاروان عراق در این دوران منظم نبود و درگیری آلجلایر با همسایگان و نیز مشکلات داخلی، حج را به تعطیلی میکشاند. برای نمونه، از سال 795ق. حرکت محمل عراق چند سال قطع شد که گویا به دلیل حمله تیمور به ایران بود.[۱۲۳]مرگ احمد بن اویس (813ق.) نیز باعث تعطیلی چند ساله حج شد.[۱۲۴] در برخی از سالهای حکومت جلایریان، کاروان عراقی از رونق فراوان برخوردار بود. از جمله در سالهای سلطنت اویس جلایری (حک: 757-776ق.) کاروان عراقی بسیار پر شمار و با شکوه بود. در برخی سالهای دهه 770ق. به دلیل حمایتهای مالی او از عجلان بن رمیثه (حک: 762-774ق.) شریف مکه، نامش در خطبه مکه یاد میشد.[۱۲۵] از میان رفتن حکومت جلایریان به دست قرایوسف قراقویونلو (حک: 810-812ق.) به سال 813ق. مدتی اعزام کاروان حج عراق را به تعطیلی کشاند.[۱۲۶]اما از سال 816ق. قرایوسف کاروان عراق را که ایرانیان نیز با آن همراه بودند، تجهیز کرد و به مکه فرستاد. در این سال، در خطبههای نماز مسجدالحرام، برای قرایوسف دعا کردند.[۱۲۷]از 821 تا 823ق. نبرد قرایوسف با شاهرخ تیموری و حاکم شام، باعث تعطیلی حج شد.[۱۲۸]درگذشت قرایوسف به سال 823ق. نیز حج را مدتی با تعطیلی روبهرو کرد. این تعطیلی تا سال 831ق. که امیر حله حسین بن علی بن اویس کاروان عراق را تجهیز کرد، ادامه داشت.[۱۲۹]از این هنگام تا دهه 850ق. که گزارشهایی از حج محمل عراق به دستور احمد شاه پسر قرایوسف در دست است، خبری از حرکت کاروان عراق بازتاب نیافته است.[۱۳۰] به سال 871ق. پس از نزدیک دو دهه، محمل عراق دیگر بار به راه افتاد و حرکت آن تا سال 896ق. در دوران آق قویونلوها (798-914ق.) و در دوره قدرت اوزون حسن (حک: 872-882ق.) مدتی بدون وقفه ادامه داشت.[۱۳۱]اختلاف دولت آق قویونلو با مصر در دوران قدرت اوزون حسن، چند بار برای حاجیان ایرانی مشکل آفرید. برای نمونه، به سال 876ق. بدین دلیل که محمل عراق میخواست بر محمل مصر پیشی بگیرد، اختلافهایی روی داد و به حاجیان عراقی توهین شد.[۱۳۲]سال بعد به دستور اوزون حسن برای کعبه جامهای دوختند که با کاروان عراقی به حجاز حمل شد. امیرالحاج که نخست به مدینه رفته بود، مردم مدینه را ناچار به خواندن خطبه به نام اوزون حسن کرد. این کار سبب اختلاف حاجیان کاروان عراق با شریف مکه و امیرالحاج مصر شد و امیرالحاج عراق به دستور او زندانی گشت و تا ششم ذیحجه به کاروان عراق اجازه ورود به مکه داده نشد.[۱۳۳]به سال 880ق. نیز امیرالحاج مصری از ورود محمل همراه کاروان عراق به مکه پیشگیری کرد و تنها اجازه ورود حاجیان را داد. به سال 881ق. نیز امیرالحاج مصری اجازه ورود محمل عراقی به مکه را نداد. کاروانیان محمل را در منطقه زاهر نهادند و تنها پس از پرداخت رشوه به امیرالحاج توانستند محمل را وارد عرفه کنند.[۱۳۴] با توجه به تعطیلی حرکت کاروان عراق در بسیاری از سالها و همچنین درگیری حکومتهای عراق با حاکمان مناطق ایران، این احتمال بسیار است که در موارد فراوان، حاجیان ایرانی از راه عراق به حج نرفته باشند. از مسیرهایی که دراین دوران مورد استفاده حاجیان ایرانی بوده، مسیر شام و مصر است. از اواخر این دوران، گویا به سال 898ق. سفرنامهای در دست است که نویسنده آن همراه قافله مصر به حج رفته است.[۱۳۵] این دوران مقارن است با حکومت تیموریان (771-913ق.) در قسمتی از مرکز و شرق ایران که شماری از آنان مانند شاهرخ تیموری (حک: 811-850ق.) به امور حج و حرمین اهتمام فراوان داشتند. شاهرخ تیموری به حاکم مصر نامهای نوشت و از اینکه برخی حاجیان ایرانی نزدیک مصر دچار حمله راهزنان شدهاند و به شکایت آنان اعتنایی نشده است، گلایه کرد.[۱۳۶]این گزارش از حرکت کاروان حاجیان شرق و مرکز ایران از راه شام حکایت دارد. کاروانی دیگر که در این دوران از ایران به حج راهی میشد، کاروان حاجیان شیرازی بود. نخستین گزارش از حضور این کاروان مربوط به سال 758ق. در دوران حکومت آلمظفر (حک: 713-795ق.) در شیراز و مناطق مرکزی ایران است.[۱۳۷]از اینکه حاجیان چه مناطقی از ایران با کاروان شیراز همراه میشدند و حرکت این کاروان تا چه زمانی ادامه داشته، آگاهی در دست نیست. گزارش حضور این کاروان در سالهای757، 784، 813، 815ق. در منابع آمده است. مسیر حرکت این کاروان از راه احساء و قطیف بود.[۱۳۸]
دوران صفویه
در دوران صفویه، اختلافهای سیاسی ایران و عثمانی، در حجگزاری ایرانیان اثر فراوان داشت. مسیر حج ایرانیان از سرزمینهای زیر نظر دولت عثمانی میگذشت و سفر آنان به قلمرو دشمن، به ویژه هنگامی که آتش نبرد میان دو دولت برافروخته بود، با موانع و مشکلاتی روبهرو میشد. گزارشها حاکی از تعطیلی حج به دلیلهای سیاسی در برخی سالها بوده است؛ از جمله به سال1047ق. که نبرد صفوی با عثمانی جریان داشت، ایرانیان به فرمان سلطان عثمانی مراد چهارم (حک: 1032-1049ق.) از مکه اخراج و برای چند سال از حجگزاری بازداشته شدند.[۱۳۹]شاه عباس صفوی (حک: 995-1038ق.) که حجگزاری ایرانیان را عامل سرازیر شدن پول بسیار به کشور دشمن میدید، سفر حج را مدتی ممنوع کرد.[۱۴۰]جز این موارد، گزارشهای مشخصی درباره قطع شدن حج ایرانیان در دوران صفویه در دست نیست. دولت عثمانی برای حفظ وجهه دینی خود به عنوان خادم حرمین، از ممنوع کردن حج ایرانیان پرهیز میکرد. اما با توجه به روابط ایران و عثمانی در این دوران، میتوان حدس زد که حجگزاری ایرانیان در زمانی که دو دولت در نبرد بودهاند، متوقف یا سخت محدود بوده است. توقف حج ایرانیان و مشکلات آنها را از نامههای دو دولت عثمانی و صفوی میتوان دریافت. در این نامهها به مشکلات حج ایرانیان و بسته بودن راه آنان اشاره و رسیدن به صلح برای آسایش حاجیان ضروری دانسته شده است.[۱۴۱]هنگامی که دولت ایران و عثمانی در صلح به سر میبردند، حجگزاری ایرانیان با آزادی و گستردگی بیشتر انجام میشده است. گزارشهایی از سفر پر شمار ایرانیان در برخی سالها و نیز سفر افراد، به ویژه بزرگان دولت صفوی ودانشوران شیعی و سکونت شماری از آنان در مکه و مدینه، در دوران صفویه در دست است.[۱۴۲] درباره رابطه دولت صفوی با حاکمان مکه نیز گزارشهای گونهگون در دست است. خبر اعلان جشن و پایکوبی شریف مکه به مناسبت پیروزی سلطان عثمانی بر شاه تهماسب صفوی (941 و 942ق.) در منابع آمده است.[۱۴۳]اما گزارشهایی نیز در زمینه ارتباط خوب دولت صفوی با اشراف مکه یافت میشود. نامهای که شاه عباس دوم (حک: 1052-1077ق.) به شریف مکه نوشته و در آن به بهبود روابط خود با اشراف مکه اشاره کرده، نشانهای از این روابط است.[۱۴۴]نیز گزارش پذیرایی شایان توجه شریف مکه از بزرگان حکومت صفوی حاضر در کاروان حج ایرانی در سال 1111ق. بدبینی و ناخرسندی شماری از تاریخنگاران سنی را برانگیخته است.[۱۴۵] آنچه در زمینه روابط صفویان با حجاز میدانیم، رابطه خوب دولت صفوی با خانوادههای شرفای شیعه مدینه، به ویژه از دوران شاه عباس کبیر (996-1038ق.) است. از این خاندانها اشراف بنو شدقم بودند که شماری از ایشان در دوران صفویه به ایران آمدند و مورد احترام شاهان صفوی قرار گرفتند. این دسته از شرفا با آمدن به ایران، افزون بر فراگیری علوم نزد دانشوران ایران، با دربار شاهان ارتباط مییافتند و هدایای بسیار دریافت میکردند و موقت یا دائم در ایران سکونت مییافتند. موقوفه بزرگی که در دوران شاه عباس کبیر به سادات مدینه اختصاص یافت و شامل نیمی از اجاره دکانها، کاروانسراها و حمام در میدان نقش جهان اصفهان بود، نشانه دلبستگی صفویان به سادات مدینه است.[۱۴۶] احساسات ضد ایرانی در میان مردم و دانشوران حجاز در آن دوران بیشتر بود و چنانکه خواهیم دید، همین به کشته شدن برخی ایرانیان در مکه انجامید. نویسندگان کتابهای تاریخ مکه نیز در این دوران از اینگونه احساسات دور نماندند و در آثار خود، اشارات فراوان به نبردهای دولت عثمانی با ایرانیان کردند و داستانهای دروغین درباره صفویان نقل نمودند و به شایعات ضد ایرانی و احساسات ضد شیعی دامن زدند.[۱۴۷]در همین فضای ضد صفوی بود که میر ویس افغانی در اواخر دوران صفویان توانست از دانشوران مکه بر ضد صفویان شیعه فتوا بگیرد و به حمله خود به اصفهان مشروعیت بخشد.[۱۴۸]
دوران افشاریه
دوران افشاریه (حک: 1148-1218ق.) بیشتر به دلیل مذاکره نادرشاه (حک: 1148-1160ق.) با حکمرانان عثمانی برای به رسمیت شناختن مذهب جعفری و برگزاری نماز شیعیان در مسجدالحرام، در تاریخ حجگزاری ایرانیان شهرت دارد. در مذاکرات صلح میان دو دولت، برقراری صلح از سوی نادرشاه وابسته به پذیرش شرایطی از سوی عثمانی بود. وی افزون بر درخواست پذیرش مذهب شیعه به عنوان مذهب پنجم، از سلطان عثمانی خواست یکی از ارکان مسجدالحرام به نماز شیعیان و به نام امام جعفر صادق(ع) اختصاص یابد. درخواست دیگر نادر شاه، تعیین امیرالحاج برای حاجیان ایرانی بود تا از آن پس ایرانیان نیز در کاروان شام امیرالحاجی ویژه خود داشته باشند.[۱۴۹] دولت عثمانی از برآوردن این درخواستها سرباز زد و تعیین امیرالحاج ایرانی را تنها در راه نجف پذیرفت.[۱۵۰]این مذاکرات چند بار دیگر نیز تکرار شد و سرانجام بینتیجه ماند. در عهدنامهای که میان دو دولت به سال 1159ق. بسته شد، بر حفظ سلامت و امنیت حاجیان ایرانی، خواه در راه بغداد و خواه در راه شام، تاکید گشت.[۱۵۱]
دوران قاجار
اختلافهای سیاسی و مذهبی میان ایران و عثمانی در دوران قاجاریه نیز کم و بیش ادامه یافت. این اختلافها جز در سالهای آغازین استقرار قاجاریه، باعث محدودیت حج ایرانیان نشد.[۱۵۲]در مذاکرات دولت قاجار با دولت عثمانی، موضوع حج ایرانیان یاد شده بود. ازجمله در برخی عهدنامههایی که در دوران فتحعلی شاه میان دو دولت بسته شد، تامین امنیت حاجیان، رفتار مناسب و نگرفتن مالیات راه از حاجیان ایرانی، از سوی مقامهای عثمانی تعهد گشت.[۱۵۳] از مواردی که در دوران قاجار به تعطیلی و اختلال در حج انجامید و دولت ایران را به واکنش واداشت، ظهور حکومت وهابی آلسعود در نجد و تصرف شهرهای طائف و مکه و مدینه به سال 1217ق. بود که به تعطیلی حج از کشورهای اسلامی ازجمله ایران انجامید.[۱۵۴] در پی حمله نخست سعودیان به مکه و مدینه و کربلا و نجف (1216ق.) فتحعلیخان قاجار (حک: 1212-1250ق.) پادشاه وقت ایران، نامهای به عبدالعزیز بن سعود نوشت و خواستار بازگرداندن اشیای ربوده شده از مکانهای مقدس عتبات عالیات و پرداخت دیه کشته شدگان شد و تهدید کرد در صورت خودداری از این کار، دولت ایران به درعیه حمله خواهد کرد.[۱۵۵]شاه ایران همچنین نامهای به حکمران بغداد نوشت و خواستار برخورد با وهابیان شد. سلیمان پاشا، حکمران بغداد، با دادن پاسخ مساعد، مسؤولیت جبران خسارات عتبات را بر عهده گرفت.[۱۵۶]افزون بر این، عباس میرزا، ولیعهد فتحعلیخان (م. 1249ق.) به سال 1235ق. از سوی فتحعلی شاه قاجار نامهای به محمدعلی پاشا، حاکم مصر (حک: 1220-1264ق.) نوشت و در آن، بر لزوم برخورد سخت با وهابیان و حمله به حجاز و بازپسگیری مکه و مدینه و تصرف درعیه تاکید کرد. حیدر علی خان شیرازی که از ایران برای بردن این نامه مامور شده بود، تا شکست کامل وهابیان به دست محمدعلی پاشا در مصر ماند و سپس به مکه رفت و از آنجا به ایران بازگشت.[۱۵۷] عنصر دیگر در روابط سیاسی ایران و حجاز، وجود اشراف مکه بود که هر چند زیر فرمان دولت عثمانی قرار داشتند، بر مکه و مدینه بهطور مستقل حکومت میکردند. در دوران قاجار، روابط اشراف مکه با ایرانیان خوب بود. برخی سفرنامههای قاجاری از احترام اشراف مکه به بزرگان ایرانی که به حج میرفتند، گزارش دادهاند.[۱۵۸]شرفای مکه از خاندان سادات بودند و از لحاظ مذهبی نزدیکیهایی با ایرانیان داشتند.[۱۵۹]نیز از جنبه سیاسی و مالی، به حفظ و گسترش روابط با ایرانیان دلبسته بودند. به همین دلیل، معمولاً گزارشهایی که از برخورد شرفای مکه با ایرانیان در دست است، از احترام آنان به ایرانیان حکایت دارد. ایرانیان همچنین در زمان برگزاری حج از امکانات ویژهای برخوردار بودند. مثلا کنسول ایران در جده افزون بر حضور در منا و عرفات، پرچم ایران را بر چادر خود برمیافراشت و مانند دولت عثمانی و مصر، حق برگزاری آتشبازی در عرفات را داشت.[۱۶۰]
دوران پهلوی
در سالهای پایانی دولت قاجار، به دلیل وقوع جنگ جهانی اول (1914-1918م./1333-1336ق.) و درگیر شدن خاورمیانه در این نبردها، به ویژه گسترش دامنه نبرد به عراق، حجگزاری ایرانیان و دیگر کشورهای منطقه به مدت پنج سال قطع شد. تنها به سال 1334ق. انگلیسیها که در آن هنگام کنترل عراق را به دست گرفته بودند، برای فراهم کردن امکان حج اعلان آمادگی کردند و گروهی از ایرانیان نیز به حج رفتند.[۱۶۱]اما باز شدن راه حج چندان دیری نپایید و مرحله جدیدی از تعطیلی در حج ایرانیان با تصرف حجاز به دست آلسعود آغاز شد. تصرف مکه و مدینه به دست عبدالعزیز سعودی (1344ق.) و تشکیل پادشاهی حجاز و نجد در حجاز با شکلگیری سلطنت پهلوی و آغاز پادشاهی رضا پهلوی در ایران (1344ق./1304ش.) همزمان بود.[۱۶۲]با حاکمیت آلسعود در حجاز و ناآرامی اوضاع آن دیار و پخش خبر ویرانسازی مکانهای مقدس در مکه و مدینه، بسیاری از کشورهای مسلمان سفر حج شهروندان خود را ممنوع کردند.[۱۶۳]دولت ایران نیز به سال 1304ش. سفر حج ایرانیان به مکه و مدینه را ممنوع کرد و کنسولگریهای خود در کشورهای عراق، سوریه و مصر را مامور پیشگیری از سفر ایرانیان به مکه نمود.[۱۶۴]دولت ایران همچنین در این سال ویرانسازی بقاع متبرکه بقیع را رسماً محکوم کرد.[۱۶۵]با تصویب مجلس شورای ملی به سال 1305ش. کمیسیونی از نمایندگان مجلس با نام کمیسیون حرمین شریفین تشکیل شد تا با همکاری دولت به بررسی اوضاع حرمین و تعیین تکلیف در این زمینه بپردازد.[۱۶۶]در 14 شهریور 1304ش. دولت تعطیل عمومی اعلان کرد و مردم تهران در محکومیت ویرانسازی قبور بقیع راهپیمایی کردند.[۱۶۷][۱۶۸] ممنوعیت سفر حج از سوی کشورهای اسلامی هم به مشروعیت آلسعود لطمه وارد میکرد و هم موجب ضرر مالی برای این کشور بود.[۱۶۹]آلسعود با ارسال نامههایی به کشورهای گوناگون از جمله ایران، بر امنیت کامل حجاز تاکید کردند و مسؤولیت حفظ امنیت حاجیان را بر عهده گرفتند و از همه کشورهای اسلامی خواستند تا نمایندگانی برای بررسی اوضاع حجاز و امنیت آن به حجاز بفرستند. ایران از نخستین کشورهایی بود که به این درخواست پاسخ داد و هیاتی را با ماموریت بررسی اوضاع حجاز ودیدار از بقاع متبرکه در مکه و مدینه به حجاز فرستاد.[۱۷۰] ممنوعیت حج از سوی دولت ایران تا سال 1307ش. ادامه یافت. در این مدت، حکومت ایران هنوز دولت سعودی را به رسمیت نشناخته بود. با وجود این، برخی ایرانیان از راههای غیر رسمی به حج میرفتند و دولت ایران نیز در برخی سالها سفر ایرانیان را از راههایی جز راه عراق آزاد گذاشته بود. در برخی از این سالها، شمار حاجیان به حدود سه هزار تن نیز میرسید.[۱۷۱] به سال 1308ش. مذاکراتی میان دولت ایران و عربستان صورت گرفت که سرانجام به بهبود روابط آن دو انجامید. با ورود نمایندگان سعودی به ایران، دولت ایران در 21 مرداد 1308ش./1348ق. دولت حجاز را به رسمیت شناخت و عهدنامه مودت میان ایران و عربستان بسته شد. از بندهای این عهدنامه، تعهد عربستان برای تامین امنیت و فراهم ساختن وسایل آسایش حاجیان ایرانی بود.[۱۷۲] از آن پس، روابط ایران و عربستان شتابان بهبود یافت. به سال 1311ش. شاهزاده فیصل بن سعود به ایران سفر کرد و با رضا شاه دیدار نمود. در همین سال، شش ناو جنگی ایران در رزمایش دوستانه وارد بندر جده شدند و مورد استقبال مقامهای سعودی قرار گرفتند.[۱۷۳] با آغاز جنگ جهانی دوم به سال 1945م./1320ش. که با آغاز حکومت محمدرضا شاه پهلوی همراه شد، وضعیت منطقه سخت رو به وخامت رفت و سفر حج به ویژه از راه عراق بسیار خطرناک گشت. از اینرو، مقامهای ایران صدور گذرنامه حج را در سال 1321ش. ممنوع کردند. با این حال، سفر حاجیان ایرانی به مکه و مدینه قطع نشد و به سال 1321ش. حدود 1600 تن و به سال 1322ش. حدود 4000 تن از حاجیان ایرانی از راه کویت و راههای دیگر به صورت غیر قانونی به حج رفتند. به دلیل نبود امکانات و درگیر بودن منطقه در نبرد، بسیاری از مسافران در میانه راه ناچار به بازگشت میشدند. در این سالها، به دلیل مشکلات مالی پدید آمده از جنگ جهانی، دولت ایران کنسولگری خود را در جده تعطیل کرد و دولت عربستان نیز به دلیل همین مشکلات، امکانات سازماندهی حاجیان را نداشت.[۱۷۴]در همان سال (1322ش.) زائری ایرانی از مردم یزد به اتهام اهانت به حرم، دستگیر و اعدام شد. این زائر که ابوطالب یزدی نام داشت، به دلیل گرمی هوا درون مسجدالحرام دچار تهوع شد و ماموران حرم که میپنداشتند وی قصد آلوده ساختن حرم را داشته، او را دستگیر و پس از محاکمه اعدام کردند.[۱۷۵][۱۷۶]دولت ایران به اجرای این حکم سخت اعتراض کرد و خواستار عذرخواهی عربستان سعودی شد. در نامهنگاریهای میان دو دولت، مقامهای سعودی صدور حکم اعدام را صحیح و آن را پشتوانه گواهی شاهدان و اعترافات مقتول دانستند. نامهنگاریها و نیز میانجیگری مصر برای حل اختلاف سودی نداشت و دولت ایران به سال 1323ش. در اعتراض به این رخداد، با کشور سعودی قطع رابطه نمود و حج ایرانیان را ممنوع کرد.[۱۷۷] تعطیلی حج تا سال 1327ش. ادامه یافت و در پی نامه عبدالعزیز سعودی، روابط ایران و عربستان از سر گرفته شد.[۱۷۸]سپس روابط سیاسی ایران و عربستان رو به بهبود رفت و مسائل سیاسی دخالتی در امور حج ایرانیان نداشت.
انقلاب اسلامی
حجگزاری ایرانیان پس از انقلاب، بیش از هر چیز زیر تاثیر روابط سیاسی پر نوسان ایران و عربستان قرار گرفت. در همان سالهای نخست انقلاب اسلامی ایران، با اینکه دو دولت موضع دشمنانه آشکاری در برابر هم نداشتند، [۱۷۹] تنشهایی میان حاجیان و مسؤولان حج ایرانی با پلیس عربستان ایجاد میشد.[۱۸۰] اختلافهای سیاسی ایران و عربستان در دوران جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران، به دلیل حمایت عربستان از عراق بیشتر شد.[۱۸۱]اوج اختلاف دو کشور که به سال 1366ش. به قطع روابط سیاسی آن دو به مدت سه سال انجامید، به دلیل برگزاری مراسم برائت از مشرکین از جانب حاجیان ایرانی در موسم حج بود. مراسم برائت از مشرکین، راهپیمایی حاجیان ایرانی نزدیک ساختمان بعثه ایران در مکه بود که به فرمان امام خمینی از سال 1358ش. برگزار میشد. حاجیان شرکتکننده در این مراسم، با سر دادن شعار بر ضد دولتهای امریکا و اسرائیل، از کارهای آنها اعلان بیزاری میکردند.[۱۸۲] از دیدگاه امام خمینی(ره) این مراسم بخش جداییناپذیر مراسم حج و اجرای دستور قرآن کریم و سنت پیامبر در اعلان برائت از مشرکین در حج سال نهم ق. بود.[۱۸۳]مقامهای عربستان تا سال 1366ش. اجازه برگزاری این مراسم را به ایرانیان میدادند؛ هر چند گاهی این مراسم با برخورد پلیس عربستان همراه میشد.[۱۸۴]اما به سال 1366ش. دولت عربستان با برگزاری مراسم مخالفت کرد و در روز برگزاری مراسم، پلیس عربستان به سوی حاجیان شرکتکننده تیراندازی نمود و 400 تن را شهید کرد. این رخداد که میان ایرانیان به واقعه حج خونین مشهور شده، قطع کامل روابط سیاسی ایران و عربستان و تعطیلی حج ایرانیان را به مدت سه سال در پی داشت.[۱۸۵] به سال 1370ش. روابط سیاسی دو کشور از سر گرفته شد و پس از سه سال کاروان حج ایران به مکه رفت.[۱۸۶]از آن سال تاکنون مراسم برائت از مشرکین هر سال در موسم حج برگزار میشود؛ هر چند مقامهای عربستان معمولاً مخالفت خود را با آن اعلان مینمایند و حتی برخی از سالها انجام مراسم را ممنوع میکنند. به سال 1372ش. دولت عربستان اجازه برگزاری مراسم را در مکان معمول که نزدیک ساختمان بعثه جمهوری اسلامی بود، نداد. مسؤولان ایرانی این مراسم را هنگام وقوف در منا برگزار کردند. از آن هنگام، برائت از مشرکین در منا برگزار میشود.[۱۸۷] حج ایرانیان پس از انقلاب اسلامی ابعاد سیاسی تازهای یافته است. مردم و مسؤولان جمهوری اسلامی ایران از موسم حج و همایش مسلمانان جهان، برای تبلیغ آرمانهای انقلاب اسلامی در میان مسلمانان بهره میبرند و به این منظور روابطی پویا با حاجیان و مسؤولان حج دیگر کشورهای اسلامی برقرار میسازند و به برگزاری نشستها و همایشهای گوناگون درباره مسائل روز جهان اسلام میپردازند.[۱۸۸]
راههای حج ایرانیان
راه حج حاجیان ایرانی در طول تاریخ تغییرهای بسیار به خود دیده است. عوامل سیاسی و بسته شدن مرزها به دلیل نبرد میان حکومتها، قدرت یافتن راهزنان، عوامل طبیعی و آب و هوا، و نیز پیشرفت فناوری حمل و نقل از عوامل تغییر و تحول در راههای حج ایرانیان بوده است.
راه عراق
کهنترین و مهمترین راه حج ایرانیان، راه عراق بود. در سدههای نخستین اسلامی که ایران زیر نظر خلافت اسلامی و والیان عراق اداره میشد، مسافران مکه از نقاط گوناگون ایران به سوی شهرهای عراق راهی میشدند و از آنجا همراه کاروان عراق به سوی حجاز میرفتند. محل اجتماع ایرانیان در دوران حکومت امویان، شهر کوفه بود. پس از قدرت یافتن عباسیان و تاسیس شهر بغداد، کاروان عراقی از این شهر راهی مکه میشد.[۱۸۹] مسافران کاروان عراق در این راه که در طول تاریخ با عناوینی مانند درب زبیده، راه کوفه، راه نجد و راه جبل شناخته شده، [۱۹۰] از بغداد به کوفه و از آنجا به جنوب عراق میرفتند و با عبور از صحرای نفود و نجد و گذر از منازلی مانند قادسیه، عذیب، مغیثه، زباله، ثعلبیه، فید، حاجر و معدن النقره به حجاز میرسیدند و به مدینه یا مکه میرفتند.[۱۹۱]راه دیگر که از عراق به مکه میرفت، راه بصره بود که از بصره آغاز میشد و در معدن النقره به راه کوفه میپیوست.[۱۹۲] راه عراق برای حاجی ایرانی کوتاهترین راه بود؛ اما به دلیل وضعیت بد آب و هوایی و خطر همیشگی حمله راهزنان، بدترین راه حج نیز به شمار میرفت. در بیابانهای راه مکه، تهیه آب تنها از چاهها و برکههای محدود و شناخته شدهای میسر بود که میزان آب آنها همیشه به یکاندازه نبود و بعضی سالها کاروانیان را به دشواری میانداخت. نبود آب و وقوع طوفان در برخی سالها باعث توقف کاروان حج یا کشته شدن بسیاری از حاجیان میشد.[۱۹۳] حمله راهزنان و قبایل عرب به کاروان حاجیان، مشکل دیگر مسافران مکه در راه عراق بود که تا روزگار معاصر نیز ادامه داشته است. این راهزنان با حمله به کاروان حاجیان، گاه به کشتار و غارت میپرداختند و گاه در ازای دریافت اموال کاروانیان، به آنان اجازه بازگشت یا ادامه مسیر میدادند. رویارویی با این قبایل به نیروی نظامی نیاز داشت و در مواردی که پادشاهان و خلفا ضعیف بودند یا به دلیل مشکلات داخلی، به حج بها نمیدادند، قدرتنمایی این بادیهنشینان چنان بالا میگرفت که سفر حج را سالها به تعطیلی میکشاند.[۱۹۴] ناامنی حاصل از ظهور قرمطیان (273-470ق.) یعنی پیروان ابوطاهر قرمطی در جزیرةالعرب نخستین مورد مهم راهزنی است که از سال 294ق. آغاز شد و با حمله قرمطیان به مکه در سال 316ق. به اوج رسید و حجگزاری ایرانیان و حرکت کاروان عراق را سالها با دشواری روبهرو کرد.[۱۹۵]حتی پیش از آن نیز حمله قبایل عرب به کاروان حاجیان از جمله به سال 287ق. رخ داده بود.[۱۹۶]در هر دوره، یکی از قبایل عرب مانند بنو سلیم، طی، خفاجه و بنیحرب قدرتی بیشتر مییافت و مدتی عامل اصلی ناامنی در راه حج میشد.[۱۹۷] پس از تشکیل دولت صفوی در ایران و فراگیری مذهب تشیع در این سرزمین، راه عراق به دلیل وجود مزارهای امامان شیعه در عتبات برای ایرانیان اهمیتی بیشتر یافت. در این دوران، راه عراق در سرزمینهای زیر سلطه دولت عثمانی قرار داشت. حکومت عثمانی بر سرزمینهای جنوب عراق نظارت کامل نداشت و این سرزمینها معمولا شاهد قدرت یافتن قبایل عرب بود. ناامنی، گرفتن مالیات فراوان از حاجیان در طول مسیر، و معطل کردن آنان به بهانههای گوناگون باعث میشد گاه عبور کاروانهای حج از این مسیر، از سوی شاهان ایران ممنوع شود. در نامهای که شاه عباس دوم به شریف مکه نوشت، به منع حاجیان برای عبور از راه بصره اشاره و بازگشایی راه حج وابسته به تعهد حاکم بصره و شریف مکه به برقراری امنیت در طول مسیر شده است.[۱۹۸] در دوران حکومت قاجار، راه عراق را بیشتر با عنوان راه نجد یا راه جبل میشناختند.[۱۹۹]از نیمه سده سیزدهم ق. دولتی نیمه مستقل در سرزمین نجد یا جبل با نام آلرشید (1252-1340ق.) تشکیل شد. آلرشید مسؤولیت حفظ امنیت راه جبل را بر عهده داشتند و در برابر از کاروانداران مالیات میگرفتند.[۲۰۰]مسافران زیر نظر شخصی که از سوی او به عنوان امیرالحاج تعیین میشد، سفر میکردند.[۲۰۱]هر چند حاکمان آلرشید از اقتدار بسیاری برخوردار بودند، باز هم احتمال حمله راهزنان و قبایل در راه جبل بسیار بود.[۲۰۲]با این حال، مشکل اصلی راه جبل برای حاجی، نه حمله راهزنان، که بدرفتاری و زیادهخواهی خود حاکمان جبل بود. امیر جبل به بهانههای گوناگون بیش ازاندازه از مردم پول میگرفت و برای دریافت آن با مردم بدرفتاری میکرد.[۲۰۳]پول فراوان که امیر جبل از حملهداران طلب میکرد، باعث میشد حملهداران بیشتر به حاجی فشار بیاورند و به بهانههای گوناگون از او پول بگیرند. گاه حملهداران در شهرهای درون ایران یا در راه برگشت در مدینه، با حاجی بر مبلغی معین قرارداد میبستند و در میان بیابان که حاجی هیچ کس را نداشت و به دلیل بلد نبودن راه کاملا به حملهداران محتاج بود، بیش از توافق پیشین طلب میکردند.[۲۰۴]با وجود دریافت این مبالغ، خدمات ارائه شده به حاجی بسیار اندک بود و در برخی سالها به دلیل کمبود شتر، مسافران مدتها در مسیر معطل میشدند.[۲۰۵]رفتار عوامل امیر جبل، حملهدار، شتردار و عکام (خدمتکار) با حاجی، بسیار بد بود. گاه عکام و جمّال (اجاره دهنده شتر به کاروانیان) به دلیلهای گوناگون حاجی را به قصد کشت، کتک میزدند و اگر درخواستی اضافی داشت و مثلا نان فراوان میخواست یا بیش از اندازه برای قضای حاجت میایستاد یا شترش بر زمین میخورد، او را به باد فحش و ناسزا میگرفتند.[۲۰۶]اگر کسی از حاجیان در میانه راه میمرد، برای حمل جسدش از بستگانش پول فراوان طلب میکردند.[۲۰۷]اگر حاجی ناخوش و بیمار بود و نمیتوانست به راه ادامه دهد، برای آزاد کردن شتر در فرصتی او را در بیابان مینهادند و به دیگران خبر مرگ حاجی را میدادند.[۲۰۸] به دلیل این گونه مشکلات، راه جبل بدترین راه حج شناخته میشد و سفرنامههای حج دوران قاجاری لبریز از شرح مشکلات راه جبل است تا آنجا که برخی سفرنامهها مانند «تیر اجل در صدمات راه جبل» اصولا برای تذکر سختیهای این راه و منع حاجیان از انتخاب این راه نوشته شدهاند.[۲۰۹]این وضعیت باعث شد که بعضی از دانشوران و شاهان قاجار، سفر از راه جبل را گاهی ممنوع کنند.[۲۱۰]در این زمانها، امیر جبل که به درآمد سفر حاجیان نیاز داشت، بهطور موقت خدماتی بهتر به حاجیان ارائه مینمود و برای لغو ممنوعیت با دولت ایران مذاکره میکرد.
راه احساء
از دیگر راههای حاجیان ایرانی که از صحراهای شبه جزیره میگذشت، راه احساء یا لحساء بود. احساء یا لحساء، سرزمینی در جنوب غرب خلیج فارس و نام قدیم آن بحرین بود.[۲۱۱]حاجیان ایرانی برای گذر از راه احساء معمولاً با عبور از عرض خلیج فارس، نخست به بحرین میرفتند و سپس با عبور از یمامه به حجاز میرسیدند. این راه از دیرباز مورد استفاده ایرانیان بوده است. ناصر خسرو هنگام بازگشت به ایران از مکه، به سال 443ق. از این راه بهره برد. او از مکه به یمامه و سپس به احساء رفت و از آنجا به بصره و آبادان و سرزمینهای ایران سفر کرد.[۲۱۲]ابنبطوطه نیز به سال 732ق. از راه احساء به مکه رفت. او از بندر سیراف و با عبور از عرض خلیج فارس، به بحرین سفر کرد و از آنجا به احساء و یمامه و مکه رسید.[۲۱۳]سفر از راه خلیج فارس به بحرین و احساء در دوران صفویه رونقی بیشتر یافت و مورد استفاده برخی دانشوران شیعه ایرانی قرار گرفت.[۲۱۴]
راه شام
این راه از شهرهای شام آغاز میشد و با گذشتن از سرزمینهای سوریه و اردن امروزی و منازلی چون بصری، کرک، معان، عقبه، ذات حج، و تبوک به مدینه و مکه میرسید.[۲۱۵]این راه معمولاً مسیر اصلی ایرانیان نبود؛ اما در برخی دورهها بیشتر مورد استفاده ایرانیان قرار میگرفت. تا پیش از دوران صفویه، این راه یا از سوی افرادی که میخواستند در مسیر حج از بیتالمقدس یا مصر دیدن کنند، استفاده میشد یا هنگامی که راه عراق به دلیل خطر هجوم راهزنان بسته بود. با قدرت یافتن حکومت عثمانی در عراق و آناتولی و شبه جزیره، راه عراق اهمیت خود را از دست داد و راه شام به عنوان مسیر اصلی حج از سوی دولت عثمانی مورد توجه قرار گرفت. از این دوران، معمولاً ایرانیان از دو راه به شام میرفتند. راه معمول، عراق و بغداد و سپس کرکوک، موصل و عرفه به حلب و دمشق بود. راه دیگر، شمال ایران و نخجوان و اردوباد و آناتولی و حلب و دمشق بود. نویسنده یک سفرنامه به جای مانده از دوران صفوی، از سفر کاروان رسمی یا بخشی از کاروان رسمی حاجیان ایرانی که با گروهی از تفنگداران حمایت میشدهاند، از این راه خبر داده است. این مسیر افزون بر اینکه کوهستانی و بسیار خطرناک و دشوار بود، در معرض حمله راهزنان نیز قرار داشت و دانسته نیست که چرا ایرانیان از این راه استفاده میکردند.[۲۱۶] راه شام برای مسافر ایرانی بسیار طولانیتر از راه عراق بود. با آنکه این راه با سربازان عثمانی محافظت میشد، همچنان احتمال حمله راهزنان وجود داشت. قسمتی از راه نیز از بیابانهای خشک عبور میکرد. افزون بر اینها، به دلیل اختلاف عثمانی با حکومتهای ایران، مسافر ایرانی دچار برخی مشکلات نیز بود؛ از جمله آنکه ناچار بود مالیات بیشتر بپردازد.[۲۱۷]
راه دریایی جنوب ایران
راه دریایی جنوب ایران نیز از راههای قدیم بود که از دوران صفویه و در پی رواج کشتیرانی اروپاییان در اقیانوس هند، رونقی بیشتر یافت. برای عبور از این راه، حاجیان در بنادر جنوبی ایران مانند بندر کنگ و بوشهر به کشتی مینشستند و با گذر از خلیج فارس و دریای عمان و اقیانوس هند و جنوب شبه جزیره عربی، وارد دریای سرخ میشدند و به بندر جده میرفتند.[۲۱۸] بهرهوری از این راه در دوران قاجار بیشتر شد. در این دوران، افزون بر بهرهوری از بنادر جنوب ایران، برخی از حاجیان نخست به عتبات میرفتند و پس از زیارت عتبات، از بصره به قصد جده سوار کشتی میشدند.[۲۱۹]راهی دیگر که در اوایل دوران پهلوی استفاده میشد، مسیر زمینی از ایران به بمبئی و از آنجا با کشتی به سوی جده بود.[۲۲۰]سفر دریایی در این دوران معمولا با کشتیهای اروپایی موجود در خلیج فارس انجام میشد و حاجیان بهرهوری از کشتیهای خارجی را که از لحاظ امکانات مناسبتر بودند، سفارش میکردند.[۲۲۱]کشتیهایی که حاجیان را جابهجا میکردند، معمولا شلوغ بودند و همین باعث ناراحتی زائران میشد. مسافران برای انتخاب جای مناسب در کشتی و نیز از نظر بهداشتی بسیار در تنگنا بودند.[۲۲۲]راه طولانی دریایی که بیشتر با بیم از طوفان و غرق شدن میگذشت، برای حاجی دشوار بود.[۲۲۳]در دوران قاجار، برخی ایرانیان از جمله پسر حاجی زینالعابدین بازرگان شیرازی با خرید کشتی به حمل و نقل ایرانیان در این مسیر پرداختند.[۲۲۴]کشتی ایرانی دیگر که در منابع این دوره از آن یاد شده، احمدی خوانده میشد که به سال 1319ق. فعال بوده است.[۲۲۵]
راه استانبول
راه دیگر که تنها از دوران قاجاریه استفاده میشد، راه استانبول بود. ایرانیانی که این مسیر را انتخاب میکردند، معمولا از شهرهای نیمه شمالی کشور به سوی انزلی راهی میشدند. در انزلی با کشتی به باکو میرفتند و از باکو به سوی باتوم یا یکی از دیگر بنادر دریای سیاه میرفتند. مسافرت در این مسیر پس از احداث راه آهن باکو تا باتوم بسیار رونق گرفت و مورد استفاده ایرانیان به ویژه ثروتمندان بود. مسافران معمولا از باتوم با کشتی به استانبول میرفتند و از استانبول با کشتی به اسکندریه در مصر رهسپار میشدند و سپس در خاک مصر به بندر سوئز میرسیدند و با کشتی به سوی جده راهی میگشتند. کسانی که قصد داشتند نخست به مدینه بروند، در ینبع؛ و آنان که نخست به مکه میرفتند، در جده پیاده میشدند.[۲۲۶] احرام حاجیانی که با کشتی به جده میرفتند، همسو با میقات، درون کشتی انجام میشد. این حاجیان نیز مانند آنها که از جنوب ایران به دریای سرخ میآمدند، با مشکل کمبود آب در کشتی برای غسل و احرام رویارو بودند.[۲۲۷] مسافر راه استانبول با عبور از شهرهای امپراتوری روسیه و دولت عثمانی، با بخشی از پیشرفتهای فنی به ویژه در امر حمل و نقل آشنا میشد و برخی از جلوههای تمدن جدید غرب را تجربه میکرد. سفرنامههای این دوران شامل وصف پیشرفت تکنولوژیک، وضع اجتماعی و اقتصادی، سیمای شهرهای قفقاز و استانبول، و بیان تجربههای حاجیان از شرکت در مکانها و اجتماعاتی مانند تئاتر، پارک و تالار کنسرت است. در حقیقت، بخشی از تجربه آشنایی ایرانیان با مظاهر تمدن غرب، حاصل همین سفرها بوده است.[۲۲۸]
راه دریایی از بیروت
در دوران معاصر و پیش از رواج هواپیما، برای سفر به حج، راه دریایی بیروت مورد استفاده حاجیان ایرانی قرار میگرفت. در این مسیر، حاجیان ایرانی نخست از راه زمینی و با اتومبیل و قطار به عراق سفر و سپس بیروت سفر میکردند و با کشتیهای اروپایی به جده راهی میشدند. بهرهوری از راه دریایی بیروت تا مدتها ادامه داشت و در دوران پهلوی اول، از راههای اصلی حاجیان ایرانی بود. در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم، سفیر ایران در جده برای حمل و نقل حاجیان ایرانی از بیروت به جده و بر عکس، با یک شرکت فرانسوی قراردادی امضا کرد.[۲۲۹]به سال 1327ش. که پس از جنگ جهانی دوم نخستین بار حج ایرانیان بهطور رسمی انجام شد، حدود دو هزار تن از جمعیت چهارده هزار نفری حاجیان ایرانی، از این راه به حج رفتند.[۲۳۰]
راه هوایی
از سال 1328ش. راه هوایی به راههای حج ایرانیان افزوده شد. در سالهای آغازین، مسیر هوایی میان ایران تا جده بهطور مستقیم وجود نداشت و حاجیان یا از راه زمینی یا با هواپیما از تهران به بغداد، بصره، بیروت یا شهرهای اردن و سوریه میرفتند و از فرودگاه این شهرها راهی جده میشدند.[۲۳۱][۲۳۲]در سال 1327ش. حدود 600 تن از ایرانیان با هواپیما به مکه رفتند.[۲۳۳]راه هوایی به تدریج رونق گرفت و پس از چندی پرواز مستقیم از ایران به جده برقرار و این راه به مسیر اصلی حج ایرانیان تبدیل شد و حجگزاری از راه زمینی ممنوع گشت. امروز نیز سفر حج ایرانیان تنها از راه هواپیما و با پروازهای مستقیم از ایران به شهرهای عربستان صورت میگیرد.
مشکلات مذهبی ایرانیان در حج
بخشی از دشواریهای حج ایرانیان از مسائل مربوط به راه حج و دشواریهای حاصل از اوضاع سیاسی، در بخشهای پیشین این مقاله گذشت. اینگونه مشکلات اختصاص به ایرانیان نداشت و مسلمانان دیگر سرزمینها نیز با چنین دشواریهایی روبهرو بودند. مشکل ویژه ایرانیان، مشکلات مذهبی بود که پس از فراگیری مذهب تشیع در پی تشکیل دولت صفوی در سده دهم ق. پیش روی آنان قرار گرفت. از این دوران، اختلافهای مذهبی مردم ایران با حاکمان عثمانی و مردم حجاز در موارد بسیار به آزار و حتی کشتار ایرانیان میانجامید. معمولاً آن چه بیشتر به این اختلافها دامن میزد، دشمنی سیاسی میان حکومت ایران و عثمانی بود.[۲۳۴] میزان تعصبات دینی در حجاز بهاندازهای بود که شایعاتی همچون اعتقاد شیعیان به نجس کردن کعبه در میان مردم رواج یافته بود.[۲۳۵]این اتهام چند بار دستاویز کشتار شیعیان قرار گرفت. برای نمونه، به سال 1088ق. پیدا شدن آلودگی همانند نجاست بر دیوار کعبه، بهانهای به دست متعصبان داد تا برخی شیعیان حاضر در مسجدالحرام را به گونهای دردناک با سنگ و چوب بکشند.[۲۳۶]در این رخداد، یکی از دانشوران ایرانی مجاور مکه به نام محمد مؤمن استرآبادی نیز کشته شد.[۲۳۷]از دیگر دانشوران ایرانی که در این دوران کشته شدند، زینالعابدین فرزند نورالدین بود.[۲۳۸]یک بار نیز یکی از دانشوران ایرانیتبار ساکن مکه به جرم دفاع از تشیع در مجلس درس، با اینکه قاضی حکم به برائت او داده بود، به دست متعصبان به قتل رسید.[۲۳۹]به سال 1143ق. که شیعیان ایرانی دیرتر از موسم به مکه رسیدند و ناچار شدند تا سال آینده در مکه بمانند، برخی مردم مکه با همکاری نیروهای نظامی به بهانه آلودهساختن حرم بر آنان شوریدند و آنها را از شهر بیرون راندند.[۲۴۰] اینگونه رفتارها نه تنها مردم عادی و دانشوران را آزار میداد، بلکه گریبان بزرگان سیاسی را نیز میگرفت. دولت عثمانی نگران تلاشهای جاسوسی حاجیان ایرانی بود، به ویژه اگر این حاجیان از بزرگان سیاسی ایران بودند.[۲۴۱]معصوم بیگ که مدتی مقام وکالت شاه تهماسب را داشت، به سال 976ق. نزدیک مکه همراه برخی نزدیکانش به دست راهزنان کشته شد.[۲۴۲]شائبه سیاسی بودن این قتل درمنابع دوران صفوی آمده[۲۴۳]و امروزه نیز برخی محققان، قتل او را کاری سیاسی دانستهاند. گویا مقامهای عثمانی هدف سفر او را شوراندن گروههایی از جامعه بر ضد دولت عثمانی میدانستهاند.[۲۴۴]محمدهاشم پسر شاه نورالدین که در پی مشکلات سیاسی دربار به حج رفت و در مسجدالحرام به دلیل درگیری با اهل سنت کشته شد، نمونهای دیگر از این موارد است.[۲۴۵] از مواردی که در مکه برای حاجیان شیعه مشکل ساخت، مسئله اختلاف در رؤیت هلال ماه ذیحجه بود که به اختلاف در زمان عید قربان و وقوف میان شیعه و سنی میانجامید. شیعیان بر پایه مبانی فقهی در حکم رؤیت هلال باید به دانشوران شیعه اقتدا میکردند و در موارد فراوان، حکم دانشوران شیعه با علمای سنی حجاز متفاوت بود. معمولاً دانشوران اهل سنت حلول هلال ماه ذیحجه را یک روز زودتر از علمای شیعه اعلان میکردند. این موضوع از دوران صفویه باعث گرفتاری حاجیان ایرانی بود. در سالهایی که احتمال وقوع حج اکبر میرفت، یعنی روز عرفه همزمان با روز جمعه بود، مشکلات حاجیان ایرانی بیشتر میشد؛ زیرا این شائبه در میان بود که حاکمان سنی مذهب مکه تمایل داشتند حلول ماه را با یک روز اختلاف اعلان کنند تا روز عرفه با جمعه همزمان شود؛ زیرا در سال حج اکبر حضور حاجیان بسیار بیشتر میشد و منافع مالی فراوان در پی داشت.[۲۴۶] این مشکل از دوره صفویه تا روزگار معاصر ادامه داشت. به سال 1260ق. حاجیان ایرانی برای اینکه بتوانند یک روز بیشتر در عرفات بمانند، 500 غازی به شریف مکه پرداختند که از حاجیان گردآوری شد.[۲۴۷]گاه نیز بدون دریافت پول، اجازه وقوف شیعیان در عرفات یک روز پس از دیگران داده میشد.[۲۴۸]معمولاً در صورت وجود یکی از بزرگان دولت ایران در کاروان حج، امکان وقوف در غیر روز اعلان شده از سوی اهل سنت برای حاجیان ایرانی فراهم میشد. به سال 1279ق. که حسامالسلطنه، یکی از بزرگان قاجار، به حج رفت و بسیار مورد احترام شریف مکه قرار گرفت، به دستور حسامالسلطنه، حاجیان شیعه یک روز پس از اهل سنت اعمال حج را انجام دادند و کسی اعتراضی نکرد.[۲۴۹] این مشکل در دوران پهلوی نیز ادامه داشت. در دوران حکومت آلسعود در عربستان، اجازه وقوف حاجیان شیعه در غیر وقت اعلان شده داده نمیشد. به سال 1371ق. آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی به حج رفت و در نامهای به پادشاه سعودی درخواست کرد تا اجازه وقوف ایرانیان با یک روز اختلاف در عرفه داده شود. این درخواست با مخالفت سرسختانه پادشاه عربستان روبهرو و موجب ناراحتی آیتالله کاشانی شد.[۲۵۰]با فتوای دانشوران شیعه از جمله آیتالله بروجردی درباره درستی اعمال حج در صورت عمل به اعلان رسمی حکومت عربستان در رؤیت هلال، از اختلاف در این زمینه کاسته شد.[۲۵۱] مشکلات شیعیان در مکه و مدینه به اینجا ختم نمیشد. حاجیان ایرانی در انجام اعمال مذهبی خود به ویژه در زیارت آزادانه حرم و مزارهای امامان در مدینه با دشواری فراوان روبهرو بودند. آنان با ورود به حجاز ناچار بودند نماز به روش شیعیان را تعطیل و بر شیوه تقیه، به امامان دیگر مذاهب اقتدا کنند. حتی گاه که دشمنی با شیعه اوج میگرفت، ایرانیان لباس عربی یا ترکی میپوشیدند.[۲۵۲] وضعیت برخورد با ایرانیان و شیعیان در مدینه بسیار بدتر از مکه بود و حاجیان شیعی برای زیارت بقیع و حتی مسجدالنبی آزادی نداشتند. در سفرنامههای قاجاری، بیش از هر چیز از رفتار بسیار بد مردم مدینه با شیعیان و ایرانیان گلایه شده است. مردم مدینه جان و مال ایرانیان را حلال میدانستند و اگر فرصتی مییافتند، در ضرب و شتم و حتی کشتار ایرانیان کوتاهی نمیکردند.[۲۵۳]حاجیان ایرانی حتی نمیتوانستند در مسجد مدینه بسیار توقف کنند و معمولاً از مسجد رانده میشدند.[۲۵۴]خادمان حرم نیز با ایرانیان بسیار بد رفتار میکردند و به بهانههای گوناگون آنان را به چوب میبستند؛ تا جایی که آنها ناچار بودند در میان دیگر گروهها به حرم بروند.[۲۵۵]همچین برای زیارت قبرهای بقیع نیز از حاجیان پول میگرفتند.[۲۵۶] این مشکلات معمولاً وجود داشت؛ اما گاه نیز در سفرنامههای ایرانی دوران قاجار از آسایش ایرانیان در انجام اعمال مذهبی بدون نیاز به تقیه به ویژه در مکه سخن رفته است. یکی از عوامل رفتار بهتر مکیان، حمایت شریف مکه از شیعیان و به ویژه ایرانیان بود. چنانکه پیشتر اشاره شد، شرفای مکه در برابر ایرانیان رفتاری احترامآمیز داشتند و برای جلب نظر بزرگانی که به حج میآمدند، با شیعیان خوشرفتاری میکردند.[۲۵۷]
اختلافات در دوران پهلوی
در دوران پهلوی نیز اختلاف مذهبی وهابیان با ایرانیها برای حاجیان ایرانی مشکلساز بود. در عصر پهلوی اول، در پی بهبود روابط ایران و عربستان به سال 1308ش. گزارشهایی از بدرفتاری ماموران حکومت سعودی با حاجیان ایرانی به ایران ارسال میشد. حتی به سال 1309ش. کمیسیونی در ایران برای بررسی شکایات حاجیان در این زمینه تشکیل گشت.[۲۵۸]بدترین این رخدادها چنانکه دیدیم، به قتل یکی از حاجیان ایرانی به بهانه آلودن مسجدالحرام به سال 1322ش. و قطع رابطه سیاسی و تعطیلی چند ساله حج ایرانیان انجامید. به سال 1327ش. که حاجیان ایرانی پس از چند سال دیگر بار به حج رفتند، ماموران سعودی باز هم دو تن از ایرانیان را به اتهام اهانت به مسجدالحرام دستگیر کردند که با دخالت امیرالحاج ایران آزاد شدند.[۲۵۹]برخوردهای مذهبی با ایرانیان در سالهای دیگر نیز ادامه یافت؛ از جمله به سال 1340ش. میان حاجیان ایرانی و خادمان مسجد نبوی برخوردی صورت گرفت که به دستگیری 36 تن از حاجیان انجامید.[۲۶۰] از دوران پهلوی، دانشوران مذهبی ایران و مسؤولان برگزاری حج کوشیدند تا با آموزش از میزان برخوردهای ایرانیان با متعصبان حجاز بکاهند. از سال 1327ش. مسؤولان حج با تهیه جزوات و مذاکره با روحانیانی که در میان حاجیان بودند، سفارش کردند تا حاجیان از کارهای تحریککننده خودداری ورزند. در این سالها، کارهایی مانند استفاده حاجیان از مهر در نماز و بوسیدن ضریح مسجد پیامبر و خواندن زیارت برای قبور بقیع، مورد اختلاف بود. در صورت بوسیدن دیوارها، خادمان حرمین حاجی را به باد کتک میگرفتند. حاجیان ایرانی نمیتوانستند بلند اذان بگویند و در محل اقامت خود در مدینه این موضوع را رعایت میکردند. آنان معمولاً برای زیارت بقیع نیز محدودیت داشتند و باید در وقت مشخص از قبور دیدن میکردند. دانشوران شیعه ایران در این دوران، برای از میان بردن عوامل اختلاف میان ایرانیان و سنیهای وهابی میکوشیدند؛ از جمله بسیاری از دانشوران بزرگ که در حج حاضر بودند، در نماز جماعت مسجد شرکت میکردند.[۲۶۱][۲۶۲][۲۶۳]یکی از کارهای دانشوران ایران در این زمینه، صدور فتاوی دینی بود که مسائل مورد اختلاف را حل میکرد.[۲۶۴] اختلافهای مذهبی پس از انقلاب اسلامی نیز ادامه داشت و گاه درگیریهایی میان مردم ایران با نیروهای امنیتی عربستان صورت میگرفت که البته هیچگاه دامنهای گسترده نیافت. بازرسی افراد و بارهایشان در فرودگاه هنگام ورود به جده و گرفتن کتابهای مذهبی ویژه شیعه از زائران، [۲۶۵] پیشگیری از زیارت آزادانه بقیع، [۲۶۶] بدرفتاری ماموران سعودی با ایرانیان به دلیل برگزاری مناسک ویژه شیعه در حرم پیامبر و بقیع[۲۶۷]و... از موارد معمول در این دوران است. گاه نیز توهین به شیعیان و اعتقادات آنان در نمازهای جماعت و نماز جمعه بر زبان خطیبان جاری شده است.[۲۶۸][۲۶۹][۲۷۰] پس از انقلاب اسلامی تلاش مسؤولان ایرانی برای کاستن از اختلافهای حاجیان ایرانی و مسؤولان عربستان ادامه داشته است. بخشی از این تلاشها از راه ارتباطهای دیپلماتیک صورت گرفته و بخشی نیز با آموزش حاجیان ایرانی برای پرهیز از کارهای مورد اختلاف میان شیعه و سنی انجام شده است. عالمان شیعه با صدور فتواهایی کوشیدهاند تا از مشکلات حاجیان ایرانی بکاهند. از مسائل یاد شده در فقه امروز شیعی، لزوم تقیه مداراتی برای پیشگیری از درگیری میان ایرانیان و شرطه عربستان در موسم حج است. قبول نظر دولت عربستان در مسئله رؤیت هلال، تاکید بر استحباب شرکت در نماز جماعت در مساجد عربستان، درستی نماز در صورت استفاده نکردن از مهر، و حتی تحریم اعمالی که موجب وهن شیعیان و بروز اختلاف شود، از فتواهایی است که مراجع تقلید شیعه در این زمینه صادر کردهاند.[۲۷۱]
حجگزاری ایرانیان
حجگزاری ایرانیان در دوران مختلف، شیوهها و آداب خاصی داشته است.
سازماندهی حج در گذشته
سفر حج ایرانیان تا پیش از رواج وسایل حمل و نقل جدید، در قالب کاروانهای محلی صورت میگرفت. در این کاروانها، معمولاً شماری از اهالی یک شهر و روستا گرد میآمدند و به راهنمایی یک ساربان و قافلهدار که به آن «حملهدار» گفته میشد، به سوی سرزمین حجاز راهی میشدند. حملهداران کسانی بودند که به سازماندهی کاروانهای حج در شهرهای ایران میپرداختند و راهنمایی حاجیان، تهیه محل اسکان، فراهم نمودن مرکب، و مذاکره و ارتباط با امیران و حاکمان محلی را در برابر پولی که از حاجیان میگرفتند، بر عهده داشتند.[۲۷۲]گاه نیز یک کاروان حج تنها از برخی دوستان و بستگان و با اسباب سفر محدود تشکیل میشد.[۲۷۳] مرکب اصلی سفر در کاروان حج به ویژه در صحراهای شبه جزیره عربی شتر بود. کاروانیان معمولاً شتر را از شترداران (جمّالها) اجاره میکردند. کسانی که پولی بیشتر داشتند، بر کجاوه مینشستند. معمولاً هر فرد یک شتر برای آب و یک شتر برای بار کرایه میکرد. برخی حاجیان نیز به صورت پیاده و بدون شتر سفر مینمودند؛ چنانکه در سفرنامههای دوران قاجار آمده است. افزون بر کارواندار و شتردار، عکامها که خدمتگزاران حاجیان بودند، آنان را در برابر گرفتن پولی همراهی میکردند و برخی کارها را از جمله گذاردن بار بر شتر، گردآوری هیزم برای آتش، گرفتن افسار شتر، گردآوری آب در منازل سفر، پختن نان و... بر عهده داشتند.[۲۷۴] کاروانهای حج بیشتر شکل محلی داشت. اهالی یک شهر کاروانی جداگانه داشتند که در کاروان شام یا عراق ادغام میشد. شماری از اهل محل یا بستگان و دوستان، هسته اصلی کاروانهای یک شهر را تشکیل میدادند. این شکل از همراهی افراد آشنا و بستگان تا دوران معاصر نیز ادامه داشت و حتی امروزه نیز حاجیان معمولاً با بستگان خود مسافرت میکنند. کاروان هر شهر در مکه و مدینه بهطور متحد حرکت میکردند و حتی در مکه نیز در طول سالها مطوفانی ویژه داشتند. برای نمونه، مطوف حاجیان شیراز با مطوف حاجیان اصفهان متفاوت بود.[۲۷۵] درباره اینکه حرکت کاروانها از چه نقطهای در یک سرزمین آغاز میشده و محل جمع شدن افراد محلی برای تشکیل یک کاروان بزرگ کجا بوده و با هر کاروان چند تن همراه بودهاند، آگاهیهای دقیق در دست نیست. به درستی نمیدانیم که آیا کاروانهای هر منطقه، زیر نظر حاکم بوده است یا نه؟ اما پیدا است که در موارد بسیار، به دلیل اشتغال شاهان به امور دیگر، ساماندهی حاجیان در قالب کاروانها زیر نظر پادشاه نبوده و کاروان حج نیز مانند دیگر کاروانها با جمع شدن خود مردم سامان مییافته است. اما گاه ساماندهی کاروان حج زیر نظر حکمرانان انجام میشد که گزارشهای آن در کتابهای تاریخ آمده است. مردم از شهرها و روستاهای پیرامون به این کاروان میپیوستند یا با رسیدن کاروان به هر یک از شهرها، دلبستگان حج با آن همراه میشدند. این کاروانها معمولاً با نظامیانی همراهی میشد تا در برابر راهزنان از حاجیان محافظت کنند. در کاروانهای دولتی، معمولاً فردی به عنوان امیرالحاج (در تاریخ بیهقی: «سالار حاجیان» و در سفرنامه به جا مانده از دوره صفویه: «عجم آقاسی») که از بزرگان حکومت بود، انتخاب میشد.[۲۷۶] پادشاهان چون تصمیم به آمادهسازی و راهی کردن کاروان حج میگرفتند، جارچیان را به سراسر مملکت میفرستادند و اعلان میکردند که پادشاه قصد دارد کاروان حج را با ساز و برگ راهی حجاز کند و هرکس میخواهد، میتواند خود را آماده سفر نماید. منشیان نیز نامههایی به والیان شهرها میفرستادند و این موضوع را خبر میدادند.[۲۷۷]معمولاً اینگونه دستورها با این وعده همراه بود که به فرمان پادشاه، والیان و راهداران از حاجیان هیچ مالیات و باج و خراج نخواهند گرفت.[۲۷۸] آمادهسازی و راهاندازی کاروانهای حج و بازگشایی راه آن، برای پادشاهان مایه فخر و نشانهای از اسلامدوستی و وسیله کسب مشروعیت بود. از اینرو، آنگاه که در دوران محمود غزنوی (388-421ق.) سفر حج مدتی تعطیل شد، برخی بزرگان حکومت نزد سلطان رفتند و لزوم بازگشایی راه حج را به «پادشاه اسلام» گوشزد کردند. سلطان اعلان سفر حج کرد و سی هزار دینار برای هزینه سفر و پرداختن به راهزنان اختصاص داد. مردم بسیار که از نقاط گوناگون جمع شده بودند، با کاروان حج به سرپرستی قاضیالقضات محمد ناصحی راهی مکه شدند و به سال 412ق. حج گزاردند.[۲۷۹] حضور بزرگان حکومت در کاروان حج برای حاجیان نعمتهای بسیار داشت. بزرگان دولت به بهبود وضع حاجیان میپرداختند و به شکایات و نارضایتیهای مردم رسیدگی میکردند. نیز به دلیل حضور آنان، امکانات امنیتی بهتری آماده میشد و همچنین حکمرانان سرزمینهای میان راه به کاروانیان احترامی بیشتر مینهادند. برای نمونه، بسیاری از مشکلات مذهبی که ایرانیان شیعه در دوران قاجار با مردم و حاکمان حجاز داشتند، به دلیل همراهی اشرافزادگان و بزرگان دولت قاجار از میان میرفت.[۲۸۰] حکمرانان همچنین در تسهیل کارهای حاجیان و کاستن از بار مالیاتها و مشکلات کاروانهای حج و نیز در مبارزه با راهزنان میکوشیدند. بدر بن حسنویه کُرد که در کردستان حکومت داشت (370-405ق.) با پرداخت پنج هزار دینار به راهزنان، آسایش کاروانیان حج را تضمین کرد. او همچنین مالی فراوان را به اشراف مکه و مدینه بخشید و تا آنگاه که زنده بود، به این روش ادامه داد.[۲۸۱]ابوسعید ایلخان نیز یک بار که کاروان حج مورد غارت قبایل عرب قرار گرفت، دو برابر خسارت را به کاروانیان پرداخت کرد. با وجود اهمیتی که پادشاهان برای حج باور داشتند، جز اندکی از پادشاهان و حاکمان ایران، مانند خلف بن احمد لیثی حاکم سیستان (حک: 352-393ق.)، غیاثالدین از حاکمان آلکرت (حک: 707-729ق.)، و محمدرضا شاه پهلوی فرصت حجگزاری نیافتند. چنین برمیآید که مهمترین دلیل حج نرفتن شاهان ایران، دوری راه و احتمال شورش مخالفان و مدعیان سلطنت در نبودِ پادشاه و نیز اشتغال همیشگی پادشاهان به نبرد بود که فرصت حجگزاری را از آنان میگرفت.[۲۸۲] دوری راه حج، برای این سفر کارکردهای سیاسی نیز ساخت. فرستادن مخالفان سیاسی به سفر حج، یکی از انواع تبعید بود. موارد بسیار از حجگزاری درباریان و امیرانی که در دربار مورد غضب قرار میگرفتند، گزارش شده است. در این موارد، یا شاه اینگونه افراد را به حج میفرستاد و اصطلاحا به او رخصت حج میداد و یا خود فرد که جانش در خطر بود و موقعیت خود را از دست رفته میدید، با کسب اجازه از شاه به سوی حج راهی میشد و گاه در حجاز باقی میماند.[۲۸۳] در دوران قاجار، کنسولگری ایران در جده افتتاح شد. با اینکه کنسول ایران در ساماندهی حاجیان ایرانی نقش داشته و برخی سفرنامهها از خدمات این کنسولگری در حمایت از ایرانیان شیعه خبر دادهاند، [۲۸۴] بیشتر سفرنامههای قاجاری از رفتار کنسولگری با شهروندان ایرانی، به ویژه دریافت پول از حاجیان به بهانههای گوناگون، شکایت کردهاند. در آغاز ورود مسافر، کنسولگری گذرنامه او را میگرفت و در پی دریافت مبلغی بازپس میداد.[۲۸۵]بخشی از کرایه حمل و نقل که حاجیان به شترداران میدادند، سهم کنسولگری بود[۲۸۶]و کنسول با حمالان و شترداران و کاروانداران برای گرفتن پول بیشتر از حاجی همدست بود.[۲۸۷]کنسولگری اموال حاجیان متوفی را تصرف میکرد و برای صدور اجازه دفن متوفی پول اضافه میگرفت، به نوشته برخی، با گرفتن رشوه از کاروانداران، هنگام اختلاف میان حاجی و کارواندار، به سود کارواندار رای میداد[۲۸۸]و حتی گاه با دزدان همدستی داشت.[۲۸۹]کنسولگری در مکه نیز از مردم پول میگرفت و گاهی اجازه حرکت از مکه را به حاجیان نمیداد.[۲۹۰]کنسول ایران به سبب دریافت پول، جان حاجیان را به خطر میانداخت. برای نمونه، در سالی که افشار ارومی در حج حضور داشت، با اینکه راه جبل از سوی دولت ایران ممنوع شده بود، نایب کنسول ایران با گرفتن مبلغی کلان از امیر جبل، اجازه عبور ایرانیان از جبل را داد و حملهداران با تبلیغ و تشویق، مردم را از این راه حرکت دادند.[۲۹۱]
ساماندهی حج در دوران معاصر
تا سالهای نخست پس از بازگشایی حج به سال 1327ش. دخالت دولت در امور حج محدود به صدور گذرنامه برای حاجیان و پیگیری امور حاجیان به دست کنسولگری ایران در جده بود. از سال 1327ش. نخستین بار هیاتی برای سرپرستی حاجیان ایرانی تشکیل شد و یک امیرالحاج برای حاجیان ایرانی انتخاب شد که برای انجام امور حاجیان همراه آنان به مکه و مدینه میرفت.[۲۹۲] روند ساماندهی حاجیان در دوره پهلوی دوم چنین بود که خواستار حج با حضور در کمیسیونی که هر سال دو ماه از 25 رمضان تا 21 شوال فعالیت میکرد، گواهی سلامت جسمی و استطاعت مالی میگرفت. سپس از شهربانی تقاضای گذرنامه میکرد. افراد این کمیسیون که در تهران و برخی شهرستانهای بزرگ تشکیل میشد، معمولاً چند تن از مسؤولان ادارات مانند رئیس بهداری و رئیس بانک ملی و دو تن از معتمدان محلی بودند و زیر نظر فرماندار کار میکردند. این کمیسیون در هر سال راههای حج آن سال و بهای بلیتهای وسایل نقلیه را تعیین میکرد.[۲۹۳]خواستار حج پس از تقاضای گذرنامه باید در یکی از کاروانهای حج ثبت نام میکرد. البته در این سالها امکان سفر فردی به حج نیز وجود داشت.[۲۹۴]این کاروانها در واقع موسسات موقتی بودند که به دست حملهداران قدیم و آشنایان به امور حج اداره میشدند. آنها بلیت هواپیما را فراهم میکردند و در مدینه و مکه، وظیفه اسکان و حمل و نقل و آمادهسازی غذای حاجیان را بر عهده داشتند. خدمات هر یک از کاروانها متفاوت بود و بخشی از مشکلات حج مربوط به خدمات نامناسب برخی از همین کاروانها بود. گاه آنها برای سود بیشتر، بیش از اندازه حاجی با خود میبردند؛ در حالی که امکانات مناسب برای پذیرایی از ایشان را نداشتند.[۲۹۵][۲۹۶] تا پیش از ساماندهی حج به دست سازمان اوقاف به سال 1351ش. مسائل مربوط به حج با انتقادهای فراوان از سوی مردم رویارو بود. در سالهای آغازین، نبود امکانات مناسب برای حمل و نقل و نداشتن برنامه مشخص، از جمله این مشکلات بود.[۲۹۷]بخشی از نارضایتیها درباره امور حج نیز به برخورد مسؤولان با حاجیان مربوط میشد. افزون بر اینکه گرفتن مجوز و گذرنامه حج طولانی و وقتگیر بود، برخوردی که با حاجیان در فرودگاه صورت میگرفت، آنان را ناخرسند میکرد. در فرودگاه مهرآباد، برای حاجیان جایگاهی ویژه با نام آشیانه حاجیان فراهم شده بود که امکانات مناسب نداشت. جدا کردن حاجیان از دیگر مسافران که به گفته نویسندگان آن دوره به دلیل نامرتب بودن ظاهر حاجیان و اسباب و اثاثیه آنان بود، از انتقادهای برخی نویسندگان بوده است.[۲۹۸] نبود مسکن مناسب برای حاجیان، از مهمترین مشکلات حاجیان بود. در مدینه کاروانها معمولا با اجاره بخشی از باغ صفا، حاجیان را بدون امکانات مناسب، در چادر اسکان میدادند.[۲۹۹]نبود امکانات مناسب بهداشتی و درمانی نیز از دیگر مشکلاتی است که در سفرنامههای پیش از دهه پنجاه به آن اشاره شده است.[۳۰۰] نبود امکانات حمل و نقل مناسب برای حاجیان ایرانی در عربستان به ویژه در راه مدینه و مکه که در زمان احرام نباید زیر سقف باشند، مشکل دیگر حاجیان بود. در سالهای نخستین حج ایرانیان در دوران پهلوی دوم، مسافران ایرانی به دلیل کافی نبودن اتوبوسهای بدون سقف، ناچار بودند از کامیونهای باری استفاده کنند که از لحاظ ایمنی بسیار خطرناک بود و چند بار به کشته شدن حاجیان انجامید.[۳۰۱]
سازمان اوقاف و امور خیریه
از سال 1351ش. تحولی اساسی در حجگزاری ایرانیان رخ داد که به بهبود وضعیت حاجیان ایرانی و ایجاد نظم و ترتیب در امر حجگزاری انجامید. در این سال، وظیفه ساماندهی حاجیان و انجام امور حج به سازمان اوقاف محول شد.[۳۰۲]بر پایه قانونی که تصویب شد، شورای عالی حج در محل سازمان اوقاف و به ریاست رئیس این سازمان به کار پرداخت.[۳۰۳]به سال 1351ش. کاروانداران حج به عنوان مباشر زیر نظر سازمان اوقاف درآمدند و تعهدهای کاروانها درباره خوراک و مسکن زیر نظر سازمان قرار گرفت.[۳۰۴]از سال 1352ش. خود سازمان حج به تشکیل کاروانهای حج پرداخت و کاروانداران قدیم را به عنوان کارمند سازمان استخدام کرد.[۳۰۵]با این تغییر، امور حج ایرانیان کاملا دولتی شد و به شکل متمرکز انجام گرفت. خواستاران حج با مراجعه به مساجد تعیین شده در هر یک از روستاها و شهرها، برای انجام حج ثبت نام میکردند و با رفتن به بانک وجوه لازم را میپرداختند. گرفتن گذرنامه و بلیت مسافرت بر عهده سازمان اوقاف بود که حاجیان را در کاروانها تقسیمبندی و مسکن و غذای آنان را در حرمین فراهم میکرد. معاینات پزشکی پیش از حج نیز با برنامهریزی سازمان اوقاف انجام میشد و محل و هنگام حضور فرد برای این معاینات با نامه به آگاهی او میرسید تا از گرد آمدن افراد در مراکز بهداشتی پیشگیری شود.
شمار حاجیان ایرانی در دوره پهلوی
شمار حاجیان ایرانی در برخی سالهای دوره پهلوی[۳۰۶] سال شمار حاجیان (هزار نفر) 1327ش. 14 1340ش. 12 1341ش. 11 1342ش. 17 1343ش. 16 1344ش. 24 1345ش. 27 1346ش. 15 1347ش. 9 1348ش. 5/8 1349ش. 27 1350ش. 31 1351ش. 43
سازمان حج و زیارت
با وقوع انقلاب اسلامی به سال 1357ش. تغییرهایی در ساماندهی امور حج رخ داد. سازمان حج که پیش از انقلاب اسلامی بخشی از سازمان اوقاف بود، به سال 1358ش. از این سازمان جدا شد و بهطور مستقل زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به کار خود ادامه داد. در سال 1363ش. این سازمان بار دیگر در تشکیلات سازمان اوقاف و امور خیریه ادغام شد و به سال 1370ش. دیگر بار از آن جدا گشت و تا امروز با نام سازمان حج و زیارت زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به کار خود ادامه میدهد.[۳۰۷] امروزه در ایران با اعلام مقامهای سازمان، داوطلبان سفر حج در بانکها ثبت نام میکنند. به دلیل بسیار بودن شمار خواستاران حج در ایران، مدت انتظار برای اعزام تا چند سال ممکن است طول بکشد.[۳۰۸]فراهمسازی همه مقدمات حج بر عهده سازمان حج و زیارت است.[۳۰۹]حاجیان در کاروانهایی که بهطور متمرکز زیر نظر سازمان اداره میشوند، تقسیمبندی میگردند. مدیران کاروانها با آزمونهایی انتخاب و در سازمان حج آموزش داده میشوند.[۳۱۰]تهیه و تعیین محل اسکان حاجیان ایرانی در حرمین و برنامهریزی زمان حضور ایرانیان در هر یک از شهرهای مکه و مدینه، بر عهده سازمان است. همچنین با همکاری مسؤولان حج عربستان، پروازها و حمل و نقل حاجیان ایرانی در عربستان برنامهریزی میشود.[۳۱۱]تهیه غذا به صورت متمرکز در مکه و مدینه صورت میگیرد و میان کاروانها توزیع میگردد.[۳۱۲]در ایام حج، هیات پزشکی که زیر نظر سازمان هلال احمر جمهوری اسلامی ایران و با هماهنگی سازمان حج تلاش میکند، خدمات پزشکی کاملی به حاجیان ارائه مینماید. هر یک از کاروانها را یک پزشک همراهی میکند. در مکه و مدینه، بیمارستانهای ویژه ایرانیان تاسیس میگردد و در ایام تشریق نیز بیمارستان صحرایی در عرفات و منی بر پا میشود.[۳۱۳] در ایران، ساماندهی خواستاران عمره مفرده و اعزام آنان با همکاری شرکتهای خصوصی زیر نظر سازمان حج و زیارت انجام میشود. برای عمره نیز خواستاران در فراخوانهای عمومی در بانکها ثبت نام میکنند و با تاخیری چند ساله به حج میروند. شمار خواستاران سفر عمره در ایران بسیار فراوان است و به سال 1391ش. شمار عمرهگزاران ایرانی به بیش از 700/00 تن در سال رسیده است.[۳۱۴]
شمار حاجیان ایرانی پس از انقلاب اسلامی
شمار حاجیان ایرانی در برخی سالهای پس از انقلاب اسلامی سال تعداد حاجیان (هزار نفر) 1363ش. 154958[۳۱۵] 1370ش. 110 1371ش. 118617[۳۱۶] 1372ش. 115000[۳۱۷] 1373ش. 113000 1379ش. 87800[۳۱۸] 1381ش. 88500 1382ش. 96103[۳۱۹] 1383ش. 97080[۳۲۰] 1384ش. 89716 1385ش. 99860[۳۲۱] 1386ش. 102020[۳۲۲] 1387ش. 104 1388ش. 65000[۳۲۳] 1389ش. 94471[۳۲۴]
بعثه حج جمهوری اسلامی
بعثه حج سازمانی دیگر است که زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی و با ریاست امیرالحاج ایران که نماینده رهبری در میان حاجیان ایرانی است، اداره میشود. مسؤولیت اصلی این سازمان، برنامهریزی و تصمیمگیری در زمینه امور مذهبی و فرهنگی و آموزش حاجیان ایرانی در طول سفر حج و ساماندهی و انجام برنامههای مطالعاتی و تحقیقاتی و تبلیغی مربوط به امور حج و حرمین شریفین در ایران است.[۳۲۵]بعثه حج همچنین بر حسن اجرای مراسم حج به دست سازمان حج و زیارت و فراهمسازی آسایش حاجیان نظارت دارد.[۳۲۶] انتخاب، آموزش و ساماندهی روحانیان کاروانها از مهمترین وظایف این سازمان است. در هر کاروان حج ایرانی، دستکم یک روحانی برای تعلیم امور حج و مدیریت و اجرای برنامههای فرهنگی حضور دارد.[۳۲۷]آموزش حاجیان پیش از سفر و در حین آن، وظیفه دیگر این سازمان است. هر سال پیش از آغاز موسم حج، جلسات آموزشی برگزار میشود و افراد یک کاروان با جمع شدن کنار هم، افزون بر آموزش مناسک حج، با مسائل جاری سفر حج آشنا میشوند.[۳۲۸]علاوه بر تشکیل کلاسها و حضور روحانی در هر کاروان، کتابها، کتابچهها، و نرم افزارهای آموزشی به همت مرکز تحقیقات حج تهیه میشود که همه مسائل مورد نیاز حاجیان ایرانی در آنها تشریح میشود. بعثه همچنین با صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در تهیه برنامههای آموزشی درباره حج همکاری دارد.[۳۲۹] چنانکه گفته شد، بعثه رهبری جمهوری اسلامی وظیفه مطالعات و تحقیقات درباره حج و حرمین شریفین را بر عهده دارد. پژوهشکده حج از زیر مجموعههای این سازمان است که به تحقیقات و آموزش درباره امور مربوط به حج میپردازد. از کارهای بعثه در این زمینه، انتشار کتابها و نشریات متفاوت در سطوح تحقیقاتی و تبلیغی با موضوع حج و حرمین است. نشریات میقات، زیارت، صفا، مروه و خبرنامه زائر که در میان حاجیان در عربستان منتشر میشود، از نشریات مرتبط با موضوع حج و زیارت است که به همت این سازمان تهیه میشود. همچنین یک انتشارات تخصصی زیر نظر این سازمان با نام نشر مشعر به چاپ کتابهای مربوط به حج و حرمین میپردازد.[۳۳۰] برنامهریزی و اجرای مراسم مذهبی ایرانیان در حرمین و اجرای کارهای فرهنگی و تبلیغی در موسم حج، از جمله برگزاری نشستها و همایشها با موضوعات سیاسی و فرهنگی و دیدار با نمایندگان بعثه دیگر کشورهای اسلامی، از دیگر برنامههای بعثه حج جمهوری اسلامی ایران است.[۳۳۱] افزون بر بعثه رهبری جمهوری اسلامی، بعثه دیگر مراجع تقلید ایرانی نیز در موسم حج در مکه و مدینه بر پا میشوند و به مقلدان خود خدمات مذهبی ارائه میکنند. هر سال تقریبا 17 بعثه از سوی عالمان ایرانی به حج میروند.[۳۳۲]
آداب و رسوم حج ایرانیان
سفر حج نزد ایرانیان از اهمیت فراوان برخوردار بوده و حاجیان پس از بازگشت از مکه، در جامعه از احترام فراوان بهره داشته و مورد اعتماد مردم و بازرگانان بودهاند.[۳۳۳]امروزه نیز اشتیاق فراوان ایرانیان به حجگزاری باعث شده که خواستاران حج و عمره در هر نوبت ثبت نام به میلیونها تن برسد و امکان حجگزاری و سفر عمره تنها پس از چند سال برای ثبت نام کنندگان فراهم شود. در زمانهای پیشین، با وجود احترام و اهمیتی که ایرانیان برای سفر حج باور داشتند، شاید مهمترین ویژگی این سفر در ذهن ایرانیان، دوری و دشواری راه بود. دشواری راه حج در ادبیات فارسی بازتابی گسترده یافته و این سفر را به نمادی برای تحمل دشواری در راه رسیدن به معشوق تبدیل کرده است. برخی از این سرودهها حالت ضربالمثل گرفتهاند؛ همچون: «جمال کعبه چنان میدواندم به نشاط/ که خارهای مغیلان حریر میآید» و «چون عشق حرم باشد، سهل است بیابانها». [۳۳۴] از آنجا که احتمال مرگ و میر در راه حج بسیار بوده، مسافر حج معمولا پیش از سفر، از دوستان و نزدیکانش حلالیت میطلبید. تعیین طالع سعد برای آغاز سفر و گرفتن استخاره برای زمان آغاز حرکت، کاری بود که بسیاری از حاجیان پیش از سفر برای تعیین هنگام سفر انجام میدادند و اگر نتیجه استخاره بد بود، سفر را تا سال بعد به تعویق میانداختند و سال بعد دیگر بار استخاره میکردند. مسافران گاه حتی در تعیین مسیرهای حرکت در میانه راه نیز استخاره میکردند.[۳۳۵] سفر حج هزینه فراوان داشت. اگر حاجی تنها سفر میکرد، باید هزینه خانواده خود را دست کم برای یک سال تهیه مینمود و سپس راهی سفر حج میشد. این استطاعت مالی برای حاجیان به آسانی حاصل نمیشد و حجگزاری همیشه ویژه توانگران بود.[۳۳۶]همین موضوع سبب رواج پارهای از ضربالمثلهای کنایهآمیز درباره حاجیان در میان مردم بود که به بیعدالتی اجتماعی در توزیع ثروت در جامعه اعتراض میکردند. درونمایه این ضربالمثلها و همانندهای آنها در ادبیات منظوم و منثور، مخالفت با ریاکاری و دل خوش کردن به ظواهر شریعت است؛ ضربالمثلهایی چون: «انگور بدزد شیره کن/ خرجی راه مکه کن»؛ «حاجی را از شکمش باید شناخت»؛ «سه دزد بیصدا دارم الهی/ حاجی و مشهدی و کربلایی»؛ «افزون ز هزار کعبه باشد یک دل»؛ «دل به دست آور که حج اکبر است». [۳۳۷] در ادبیات مکتوب حج، آن چه از میراث گذشتگان تا پیش از دوران معاصر برای ما باقی مانده، بیشتر درباره حجگزاری ثروتمندان است. به ویژه در دوران حکومت قاجار، بیشتر سفرنامهها از آنِِ اشراف است. از حجگزاری طبقه فرودست ایرانی، گزارشی چندان در دست نیست؛ جز آن چه در داستانهای مربوط به حجگزاری عارفان و صوفیان آمده است. صوفیان معمولاً بر پایهاندیشه توکل، بدون زاد و توشه در راه دشوار حج گام مینهادند و گاه روزهای فراوان گرسنگی را تحمل میکردند.[۳۳۸]اما امروزه حجگزاری اختصاصی به ثروتمندان ندارد و بسیاری از مردم طبقه متوسط جامعه نیز به حج میروند. رفتن به مکانهای زیارتی در طول مسیر حج به ویژه تا پیش از دوران معاصر که مسافرتها از راه زمینی انجام میشد، بسیار رواج داشته است. کاروانهای حج در مسیر خود، مزار بزرگان صوفیه و عالمان و صالحان را زیارت میکردند.[۳۳۹]ایرانیان شیعه مذهب پایبند بودند که در راه حج، قبور امامان در عراق را زیارت کنند و ثواب حج و زیارت امامان را در یک سفر جمع نمایند.[۳۴۰]گروهی از مردم ایران زیارت مشهد امام رضا(ع) در خراسان را نیز پیش یا پس از سفر حج خود به جا میآوردهاند.[۳۴۱] از آداب سفر حج در ایران، بدرقه و استقبال حاجیان بوده است که در نقاط گوناگون ایران با آداب و رسوم محلی آمیخته شده و امروزه نیز کم و بیش اجرا میشود. در گذشته، بستگان و آشنایان حاجی تا قسمتی از بیرون شهر یا روستای محل اقامت حاجی یا گاه تا نخستین آبادی یا شهرهای دورتر، او را بدرقه و در آنجا وداع میکردند. در دوران معاصر نیز بدرقهکنندگان تا محل گرد آمدن و حرکت حاجیان مانند اداره درشکه یا گاراژ اتومبیل، او را همراهی میکردند.[۳۴۲]از آنجا که معمولا شماری از مردم یک محل یا روستا با هم سفر مینمودند، شمار این بدرقهکنندگان بسیار فراوان بوده است؛ به حدی که روبوسی و خداحافظی با همه افراد گاه موجب خستگی و آزار حاجی میشد.[۳۴۳] هنگام استقبال از حاجی نیز مردم معمولاً به بیرون از شهر میرفتند. برخی نزدیکان حاجی گاه به شهرهای سر راه وی و حتی شهرهای مرزی ایران سفر میکردند و آنجا منتظر ورود حاجیان میماندند.[۳۴۴][۳۴۵]مراسم استقبال از حاجیان برای مردم شهر اهمیت فراوان داشته و با شادی بسیار و جشن همراه بوده است. در گلستان سعدی حکایتی است که نشان میدهد گاه والیان شهر به یُمن ورود حاجیان و سلامت آنان، زندانیان را آزاد میکردهاند. داستانی دیگر در گلستان سعدی، ماجرای فردی را حکایت میکند که برای کسب احترام حاکم خود را حاجی خواند و با حاجیان به شهر وارد شد. این نیز نشانگر احترام بسیار حاجی هنگام بازگشت به زادگاه خود است.[۳۴۶]افزون بر همشهریهای حاجی، مردم شهرهای سر راه که عبور کاروان حاجیان را میدیدند، شادی میکردند و به آنان خوشآمد میگفتند.[۳۴۷] امروزه بستگان و نزدیکان حاجی معمولاً تا فرودگاه به بدرقه یا استقبال او میروند. گاه برخی بستگان برای بدرقه حاجی از نقاط دور به فرودگاه محل اعزام وی میروند.[۳۴۸]دوستان و آشنایان حاجی با نصب پارچهنوشتههایی در پیرامون منزل وی، ورود او را تبریک میگویند. در روز ورود حاجی نیز افزون بر گروهی که به بدرقه او میروند، شماری در منزل منتظر ورودش میمانند و با قربانیکردن و فرستادن صلوات از وی استقبال میکنند. حاجی پس از بازگشت از حج، بستگان و آشنایان را به یک مهمانی دعوت کرده، به آنان ولیمه میدهد. حاجیان ایرانی معمولاً به آوردن سوغاتی از سفر مکه پایبندی دارند. این سوغاتیها شامل هدیههای مذهبی مانند آب زمزم و نیز دیگر سوغاتیهایی است که از بازار مکه و مدینه خریداری میشود و برای یادبود به افراد دور و نزدیک فامیل داده میشود.[۳۴۹]
ویژگیهای ایرانیان در حج
درباره ویژگیهای ایرانیان در حج و رفتارهای خاص آنها، به چند موضوع میتوان اشاره کرد. کهنترین منبعی که درباره آداب و رفتار ایرانیان در حج سخن گفته، سفرنامه ابنجبیر است که از شور و شوق ایرانیان برای زیارت کعبه خبر داده که در سال حضور او بسیار پرشمار بودهاند. با ورود ایرانیان به مکه، دیگر امکان ورود به درون خانه خدا برای ابنجبیر پیش نیامده و ازدحام ایرانیان بهاندازهای بوده که تلفشدن حاجیان زیر دست و پا احتمال فراوان داشته است. او همچنین از تعویض پوشش چوبین روی سنگ مقام با پوشش آهنین به مناسبت ورود حاجیان ایرانی و از بیم نابود شدن سنگ به دلیل ازدحام ایرانیان برای لمس آن گزارش میدهد. سبقت جستن برای روشن کردن شمع در مکه و مدینه، از آدابی بوده که به احترام مکه و مدینه رواج داشته و به گفته ابنجبیر، ایرانیان در آن سالها، در انجام این کار از دیگران پیشی میگرفتهاند. به گفته او، مسجدالحرام در مدت اقامت ایرانیان شبها کاملا روشن بود؛ زیرا هر یک از ایرانیان شمع و مشعلی در دست داشت و حتی برخی شمعها به قدری بزرگ بود که آن را روی دوش حمل میکردند.[۳۵۰]پنج سده پس از ابنجبیر، نویسندهای روسی که در آستانه سده بیستم م. (1898م.) به حج رفته، حاجیان ایرانی را از نظر ابراز احساسات فراوان هنگام انجام اعمال حج، ممتاز دانسته و به سر و صدای حاجیان ایرانی، گریههای آنان و همچنین رفتار آنان در بوسیدن و لمس کردن در و دیوار مسجدالحرام اشاره کرده است.[۳۵۱] پس از دوران صفویه، حضور ایرانیان به دلیل تفاوت مذهب با دیگر مسلمانان، جلوههایی ویژه یافت. سفرنامهنویسان از آداب ویژه ایرانیان در حرمین سخن گفتهاند. مهمترین این آداب، پایبندی ایرانیان به زیارت قبور امامان در بقیع بوده است. مشکلاتی که حاجیان ایرانی در این زمینه داشتند، در بخشهای دیگر این مقاله به میان آمده است. امروزه نیز رفتار ایرانیان در پایبندی و دلبستگی به زیارت بقیع در مدینه، آنان را از دیگر حاجیان متمایز میکند؛ هر چند به دلیل مخالفت پلیس عربستان، ایرانیان امکان بوسیدن مکانها و خواندن زیارت برای قبور یا نماز گزاردن در بقیع را ندارند. برگزاری مراسم دعای کمیل که دو شب جمعه در مدینه در جوار بقیع با حضور زائران ایرانی به صورت رسمی برگزار میشود، از ویژگیهای زیارت آنان در موسم حج است.[۳۵۲] از دیگر ویژگیهای حج ایرانیان که در مکه و مدینه، آنان را متمایز میساخت و گاه دردسرهایی برایشان پدید میآورد، مراسم عزاداری در محرمالحرام بود. گاه حضور ایرانیان در مکه و مدینه تا پس از ماه ذیحجه و آغاز ماه محرم ادامه داشت و در این هنگام، ایرانیان به برگزاری مراسم عزاداری در خانههای خود و منازل ایرانیان ساکن در حجاز میپرداختند. گزارشهای این گونه مراسم در برخی سفرنامههای ایرانی دوران قاجار بازتاب یافته است.[۳۵۳] ایرانیان همچنین در موسم حج ارتباطی ویژه با اقلیت شیعیان ساکن در مدینه که نخاوله خوانده میشوند، برقرار میکردند و امروزه نیز این ارتباط برقرار است. ایرانیان از دوران قاجار افزون بر دیدار با نخاوله، در خانه آنان در مدینه ساکن میشدند و از آنجا که این گروه از طبقه فقیر مدینه بودند، ایرانیان به روشهای گوناگون به آنان یاری مالی میرساندند.[۳۵۴]
ایرانیان و آبادانی حرمین
خدمت به حرمین به ویژه ساخت بناهای دارای سود همگانی و بازسازی بناهای مقدس حرمین، همواره مورد توجه پادشاهان و مردم ایران بوده است. کهنترین گزارشها از ارسال هدایا به دست حاکمان ایران پس از اسلام، مربوط به حجگزاری طاهر بن عبدالله بن طاهر (م. 248ق.) و اهدای قفلی زرین به کعبه از سوی او است که از هزار مثقال طلا ساخته شده بود. محمد بن عبدالله بن طاهر از دیگر اعضای خاندان طاهریان که به سال 246ق. امیرالحاج بود، نیز در این سال اموالی فراوان میان مردم مکه و مدینه انفاق کرد.[۳۵۵] گزارش دیگر که از اهتمام شاهان ایرانی در خدمت به حرمین در دست است، مربوط به هدایایی است که نوح بن منصور سامانی (حک: 365-387ق.) هر سال به دست وزیرش احمد خوارزمی به حرمین میفرستاد.[۳۵۶]از میان حکمرانان آلبویه، نام عضدالدوله به دلیل خدماتش در آبادانی راههای حج، بازسازی چاههای آب در مسیر حاجیان، یاری به مجاوران مکه و مدینه، فراهم ساختن جامه کعبه که از دیبای شوشتر بود و در این شهر بافته میشد، و نیز ساختن دیواری برای مدینه با هدف پیشگیری از حمله راهزنان در تاریخ حرمین ثبت شده است.[۳۵۷]
هدایای پادشاهان غزنوی
درباره هدایای پادشاهان غزنوی (366-582ق.) به حرمین، منابع از تهیه جامهای برای کعبه به فرمان محمود غزنوی (388-421ق.) گزارش میدهند که بعدها در دوران سلجوقیان به دستور خواجه نظامالملک طوسی و به دست ابونصر استرآبادی به سال 466ق. به مکه برده و بر دیوار کعبه نصب شد.[۳۵۸]ابراهیم بن مسعود بن محمود بن سبکتکین (م. 481ق.) از دیگر شاهان غزنوی است که هر سال قرآنی به خط خود مینوشت و برای مکه وقف میکرد و همراه هدایای دیگر به مکه میفرستاد.[۳۵۹] در میان پادشاهان سلجوقی نیز نام ملکشاه (465-485ق.) فرزند آلبارسلان به دلیل توجه فراوان به حج شهرت دارد. او به ساختمان منارهها و چاهها در راه مکه پرداخت و مالیات بر کاروانیان حج را برانداخت.[۳۶۰] ایلخانان نیز پس از قبول اسلام به حج اهمیت فراوان میدادند. چنانکه پیشتر گذشت، در دوران احمد تکودار، حاصل موقوفات حرمین در ایران گردآوری و به مکه فرستاده شد و غازان خان نیز جامهای برای کعبه فراهم کرد و اموالی فراوان برای انفاق در مکه به حج فرستاد. ابوسعید ایلخان نیز همراه کاروانیان اموال بسیار برای انفاق در مکه راهی میکرد. امیران و وزیران ابوسعید نیز در توجه به حج با او شریک بودند. به سال 718ق. علیشاه وزیر ابوسعید که به تازگی جای خواجه رشیدالدین را گرفته بود، دو قفل زرین آراسته با گوهرها و سنگهای قیمتی برای نصب بر در کعبه همراه کاروان فرستاد.[۳۶۱]از آن مهمتر، کار بازان بود که به نیابت از چوپان، امیر مقتدر ایلخانی، به ساختن نهری برای رساندن آب به مکه پرداخت که بعدها به نهر بازان شناخته شد.[۳۶۲]ساختن مدرسهای در مدینه که به نام او مدرسه چوپانیه/ جوبانیه خوانده میشد، از دیگر کارهای عمرانی چوپان در حرمین است. جسد وی را پس از مرگ برای دفن همراه کاروان حج به سال 728ق. به مدینه فرستادند.[۳۶۳]
موقوفات آلمظفر
نام سلسله آل مظفر نیز به دلیل موقوفات شاه شجاع (حک: 759-765ق.) در تاریخ حرمین ماندگار شده است. شاه شجاع در مکه کاروانسرایی ساخت و کتابهایی را برای آن وقف کرد.[۳۶۴]مسؤول کارهای شاه شجاع در مکه، محمد بن اسحق شیرازی بود که از دانشوران دوران خود به شمار میرفت و در دانش طب دستی توانمند داشت و 30 سال در مکه مجاور بود و به اخلاق نیکو شهرت داشت.[۳۶۵]
هدیه شاهرخ تیموری
از میان هدایای پادشاهان ایرانی به حرمین، جامهای که شاهرخ تیموری در سال 848ق. به مکه فرستاد، در تاریخ بازتاب فراوان داشته است. این جامه که در یزد بافته شده بود، به دست هیاتی از بزرگان دولت
- ↑ ایران از آغاز تا اسلام، ص1-8؛ کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، ص11؛ مرکز آمار ایران، گزیده نتایج سرشماری1390.
- ↑ نک: کلیات جغرافیای طبیعی، ص56-59.
- ↑ تاریخ ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص153-158؛ تاریخ ایران باستان، خدادادیان، ج1، ص21-22.
- ↑ ایران از آغاز تا اسلام، ص49-56؛ اشکانیان، ص61.
- ↑ تاریخ ماد، ص289؛ تاریخ ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص168، 178-181.
- ↑ تاریخ ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص238-240؛ تاریخ مردم ایران، ص388-389.
- ↑ ایران از آغاز تا اسلام، ص137، 140-141؛ تاریخ مردم ایران، ج1، ص116-128.
- ↑ تاریخ ایران باستان، پیرنیا، ج1، ص489؛ ایران از آغاز تا اسلام، ص214-233.
- ↑ نک: تاریخ ایران باستان، دیاکونف، ص102-105؛ تاریخ مردم ایران، ج1، ص150-152؛ ایران از آغاز تا اسلام، ص155-158.
- ↑ اشکانیان، ص9-42؛ تاریخ مردم ایران، ج1، ص208-209، 213-214؛ ایران از آغاز تا اسلام، ص234-241.
- ↑ ایران از آغاز تا اسلام، ص285-286؛ اشکانیان، ص55- 58.
- ↑ اشکانیان، ص61-64؛ میراث باستانی ایران، ص293.
- ↑ تاریخ ایران باستان، پیرنیا، ج3، ص2272-2273؛ اشکانیان، ص75-78، 99-120.
- ↑ ایران از آغاز تا اسلام، ص345-348.
- ↑ تاریخ ایران باستان، دیاکونف، ص383-389.
- ↑ تاریخ ایران باستان، دیاکونف، ص427، 432-435؛ تاریخ ایران باستان، پیرنیا، ج4، ص2889.
- ↑ الاخبار الطوال، ص111-112.
- ↑ تاریخ طبری، ج4، ص8؛ فتوح البلدان، ص258.
- ↑ الاخبار الطوال، ص133؛ تاریخ طبری، ج4، ص114، 134-135؛ نک: الفتوح، ج2، ص289.
- ↑ تاریخ تحلیلی اسلام، ص129-130.
- ↑ تاریخ و فرهنگ ایران، ج1، ص128؛ تاریخ ایران کمبریج، از فروپاشی دولت ساسانیان تا آمدن سلجوقیان، ج4، ص32؛ میراث باستانی ایران، ص395-400.
- ↑ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج1، ص100-102.
- ↑ تاریخ طبری، ج8، ص577-578؛ الکامل، ج6، ص360؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج1، ص101.
- ↑ الکامل، ج7، ص184، 191، 261، 267، 290-291؛ تاریخ سیستان، ص200، 220، 231-232.
- ↑ تجارب الامم، ج5، ص9؛ الکامل، ج7، ص279، 500- 501.
- ↑ تاریخ ادبیات در ایران، ج1، ص206.
- ↑ تاریخ ایران کمبریج، ج4، ص143.
- ↑ زین الاخبار، ص381، 385-386، 391-392، 394، 398-399، 403؛ الکامل، ج9، ص260؛ تاریخ مردم ایران، ج2، ص286-288؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص266.
- ↑ تجارب الامم، ج6، ص111، 114-115.
- ↑ الکامل، ج8، ص558، 600؛ ج9، ص155.
- ↑ تاریخ دولة آل سلجوق، ص184-188.
- ↑ تاریخ دولة آل سلجوق، ص206؛ تاریخ سلاجقه، ص16-17؛ سلجوقنامه، ص26.
- ↑ تاریخ سلاجقه، ص27-33.
- ↑ تاریخ جهانگشای جوینی، ج1، ص62؛ تاریخ مغول، ص178؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص388-399.
- ↑ نک: تاریخ ایران کمبریج، دوره تیموریان، ص11-191.
- ↑ تاریخ ایران کمبریج، دوره صفویان، ص7-8، 534؛ سلسلههای اسلامی جدید، ص532.
- ↑ نک: دره نادره، ص725-726؛ جهانگشای نادری، ص28.
- ↑ ایران در زمان نادر شاه، ص295؛ تاریخ نگارستان، ص417؛ ایران در دوره سلطنت قاجار، ص33-41.
- ↑ ایران در دوره سلطنت قاجار، ص176-179، 212-215، 234-238.
- ↑ تاریخ مشروطه ایران، ص118؛ ایران در دوره سلطنت قاجار، ص443، 513-514.
- ↑ ایران در دوره سلطنت قاجار، ص525، 539؛ تاریخ ایران کمبریج، دوره پهلوی، ص11؛ ریشههای انقلاب اسلامی، ص126-145.
- ↑ ایران بین دو انقلاب، ص169-190؛ ایران در قرن بیستم، ص103-113؛ شکلگیری انقلاب اسلامی، ص79-83.
- ↑ نک: ریشههای انقلاب اسلامی، ص217-222.
- ↑ ایران در قرن بیستم، ص196-198؛ ریشههای انقلاب اسلامی، ص341.
- ↑ ریشههای انقلاب اسلامی، ص358؛ ایران در قرن بیستم، ص209-219؛ تاریخ ایران کمبریج، دوره پهلوی، ص104-110؛ شکلگیری انقلاب اسلامی، ص179-188.
- ↑ فتوح البلدان، ص85؛ تاریخ و فرهنگ ایران، ج1، ص159، 173.
- ↑ فتوح البلدان، ص292؛ تاریخ سنی الملوک، ص108؛ معجم البلدان، ج3، ص266؛ تاریخ و فرهنگ ایران، ج1، ص157.
- ↑ تاریخ و فرهنگ ایران، ج1، ص176-177؛ راههای نفوذ فارسی، ص214.
- ↑ الاخبار الطوال، ص64؛ تاریخ طبری، ج2، ص105.
- ↑ تاریخ و فرهنگ ایران، ج3، ص89-111.
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص656-657؛ تاریخ ایرانیان و عربها، ص248-253؛ ایران در زمان ساسانیان، ص495.
- ↑ تاریخ المستبصر، ج1، ص55-56؛ مجلة العرب، ج2، ص195، «مورّخو مدینة جده.
- ↑ تاریخ و فرهنگ ایران، ج3، ص136.
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص55-61؛ غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ص517-520.
- ↑ تاریخ طبری، ج2، ص193-211؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص215؛ تاریخ ایران باستان، پیرنیا، ج4، ص2818.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص300؛ الشعر و الشعراء، ج1، ص251؛ تاریخ مختصر الدول، ص92؛ ایران در زمان ساسانیان، ص107؛ راههای نفوذ فارسی، ص149، 155؛ بررسیهای تاریخی، سال اول، ش3، ص87، «نفوذ سیاسی و فرهنگی و معنوی ایرانیان در عربستان هنگام ظهور.
- ↑ العقد الفرید، ج1، ص288.
- ↑ بررسیهای تاریخی، سال اول، ش3، ص85-88؛ راههای نفوذ فارسی، ص122، 159.
- ↑ فتوح البلدان، ص85؛ الاعلاق النفیسه، ص217؛ البدء و التاریخ، ج4، ص31؛ المفصل، ج6، ص693.
- ↑ مروج الذهب، ج1، ص265-266؛ معجم البلدان، ج3، ص148.
- ↑ مروج الذهب، ج1، ص265؛ البدء و التاریخ، ج4، ص83؛ معجم البلدان، ج3، ص148.
- ↑ تاریخ طبری، ج7، ص511؛ الکامل، ج5، ص507.
- ↑ تاریخ طبری، ج8، ص527؛ تاریخ امراء المدینة المنوره، ص160؛ العقد الثمین، ج1، ص169؛ شفاء الغرام، ج1، ص316.
- ↑ تاریخ طبری، ج9، ص221، 258؛ المنتظم، ج11، ص341؛ العقد الثمین، ج1، ص169.
- ↑ تاریخ طبری، ج9، ص210، 353.
- ↑ تاریخ طبری، ج9، ص516، 519.
- ↑ تاریخ طبری، ج9، ص549؛ احیاء الملوک، ص60.
- ↑ نک: تاریخ طبری، ج9، ص549، 553؛ الکامل، ج6، ص333؛ تاریخ سیستان، ص234.
- ↑ تاریخ طبری، ج10، ص8؛ العقد الثمین، ج7، ص487.
- ↑ تاریخ طبری، ج9، ص652-653.
- ↑ تاریخ سیستان، ص238-239.
- ↑ تاریخ طبری، ج10، ص7؛ الکامل، ج7، ص413-414.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص129؛ اتحاف الوری، ج2، ص392؛ تاریخ مکه، ص173-176.
- ↑ تاریخ مکه، ص194.
- ↑ تجارب الامم، ج6، ص195؛ الکامل، ج8، ص506، 509؛ اتحاف الوری، ج2، ص398؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص129.
- ↑ التنافس السلجوقی، ص13، 33.
- ↑ الکامل، ج8، ص612؛ اتحاف الوری، ج2، ص404، 416؛ درر الفوائد المنظمه، ص245.
- ↑ مکه و علاقاتها الخارجیه، ص86-87؛ تاریخ مکه، ص195.
- ↑ اتحاف الوری، ج2، ص412.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص130؛ اتحاف الوری، ج2، ص413-416.
- ↑ ترجمه تاریخ یمینی، ص36.
- ↑ الکامل، ج9، ص325، 341؛ اتحاف الوری، ج2، ص447، 450-451.
- ↑ الکامل، ج9، ص325، 356، 363، 370، 432؛ اتحاف الوری، ج2، ص444-457.
- ↑ نک: اتحاف الوری، ج2، ص428-433؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج1، ص185.
- ↑ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج1، ص202-212.
- ↑ تاریخ دولة آل سلجوق، ص19؛ الکامل، ج9، ص609؛ التنافس السلجوقی، ص26-30.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص132؛ اتحاف الوری، ج2، ص470.
- ↑ اتحاف الوری، ج2، ص470-471؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص132.
- ↑ الکامل، ج10، ص61؛ اتحاف الوری، ج2، ص472-473.
- ↑ التنافس السلجوقی، ص60.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص133؛ التنافس السلجوقی، ص44.
- ↑ المنتظم، ج16، ص167، 190؛ الکامل، ج10، ص97-98؛ اتحاف الوری، ج2، ص477، 479، 483-484.
- ↑ المنتظم، ج16، ص171.
- ↑ زبدة التواریخ، ص104؛ الکامل، ج10، ص200، 204؛ اتحاف الوری، ج2، ص485؛ التنافس السلجوقی، ص61-63.
- ↑ الکامل، ج10، ص239-240؛ اتحاف الوری، ج2، ص359، 487؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص133؛ التنافس السلجوقی، ص68.
- ↑ تاریخ دولة آل سلجوق، ص149، 337-338؛ تاریخ گزیده، ص358؛ راحة الصدور، ص205؛ تاریخ ایران کمبریج، از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانیان، ج5، ص165-166.
- ↑ تاریخ جهانگشای جوینی، ج2، ص96؛ جامع التواریخ، ص171، 173.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص31-32؛ تاریخ مغول در ایران، ص28؛ تاریخ مغول، ص25.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص51-52، 55.
- ↑ البدایة و النهایه، ج13، ص145؛ اتحاف الوری، ج3، ص52.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص59.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص403-404.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص92؛ شفاء الغرام، ج2، ص404؛ دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص399-400.
- ↑ نک: اتحاف الوری، ج3، ص99-120.
- ↑ العقد الثمین، ج1، ص192؛ اتحاف الوری، ج3، ص119-120؛ تحریر تاریخ وصاف، ص135.
- ↑ تحریر تاریخ وصاف، ص69؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص499.
- ↑ تحریر تاریخ وصاف، ص215؛ دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص464.
- ↑ تاریخ ابی الفداء، ج2، ص425؛ اتحاف الوری، ج3، ص156-157؛ العقد الثمین، ج4، ص240-241؛ تاریخ اولجایتو، ص199-200.
- ↑ البدایة و النهایه، ج14، ص76، 78.
- ↑ تاریخ اولجایتو، ص200.
- ↑ تاریخ ابی الفداء، ج2، ص426؛ اتحاف الوری، ج3، ص156.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص158؛ العقد الثمین، ج4، ص241.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص159، 167-168.
- ↑ تاریخ ابی الفداء، ج3، ص446؛ تاریخ مغول، ص347.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص171، 181.
- ↑ رحلة ابن بطوطه، ج2، ص411-412.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص167، 171.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص416.
- ↑ تاریخ مکه، ص269.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص171.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص171.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص417.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص390؛ درر الفوائد المنظمه، ص315؛ درباره حکومت آل جلایر، نک: تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجار، ص594-601.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص482.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص422.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص482؛ تاریخ حبیب السیر، ج4، ص577؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجار، ص652-653.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص510؛ شفاء الغرام، ج2، ص431؛ درر الفوائد المنظمه، ص320.
- ↑ شفاء الغرام، ج2، ص434-435؛ درر الفوائد المنظمه، ص321.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص574؛ ج4، ص23؛ درر الفوائد المنظمه، ص321-325.
- ↑ درر الفوائد المنظمه، ص330-331.
- ↑ درر الفوائد المنظمه، ص332-344؛ درباره حکومت آق قویونلوها، نک: تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص655-660.
- ↑ درر الفوائد المنظمه، ص337.
- ↑ اتحاف الوری، ج4، ص558؛ درر الفوائد المنظمه، ص337؛ تحصیل المرام، ج2، ص765-766.
- ↑ اتحاف الوری، ج4، ص604-605؛ الدر الکمین، ج1، ص115؛ درر الفوائد المنظمه، ص338.
- ↑ سفرنامه منظوم حج، ص85.
- ↑ اسناد و مکاتبات تاریخی ایران از تیمور تا شاه اسماعیل، ص146-148.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص272؛ درر الفوائد المنظمه، ص310؛ درباره حکومت آل مظفر، نک: تاریخ ایران کمبریج، دوره تیموریان، ص21-26.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص272، 491، 500.
- ↑ منائح الکرم، ج4، ص181-182.
- ↑ سفرنامه کروسینسکی، ص25؛ تاریخ منتظم ناصری، ج2، ص1037.
- ↑ اسناد و مکاتبات سیاسی ایران از سال 1038 تا 1105، ص29؛ شاه طهماسب صفوی، ص203-237؛ نک: از شیخ صفی تا شاه صفی، ص213.
- ↑ منائح الکرم، ج5، ص256، 265؛ وقایع السنین، ص553؛ صفویه در عرصه دین، ج2، ص844-850؛ خلاصة التواریخ، ج1، ص313، 440، 811؛ تذکرة تحفه سامی، ص33.
- ↑ نیل المنی، ج2، ص582، 609.
- ↑ مقالات تاریخی، دفتر11، ص70-71.
- ↑ منائح الکرم، ج5، ص255-256.
- ↑ مقالات تاریخی، دفتر11، ص76-77؛ مهاجران آل ابوطالب، ص146، 646-647.
- ↑ نک: الاعلام باعلام بیت الله الحرام، ص277-281.
- ↑ جهانگشای نادری، ص447-448؛ تاریخ منتظم ناصری، ج2، ص1048؛ انقراض سلسله صفویه، ص76.
- ↑ تاریخ جهانگشای نادری، ص350؛ اسناد و مکاتبات تاریخی ایران دوره افشاریه، ص89، 93، 148؛ ایران در زمان نادر شاه، ص332.
- ↑ تاریخ جهانگشای نادری، ص397.
- ↑ تاریخ جهانگشای نادری، ص496، 530؛ عالمآرای نادری، ج3، ص885-887.
- ↑ مقالات تاریخی، دفتر8، ص180.
- ↑ تاریخ منتظم ناصری، ج3، ص1560-1561، 1682؛ درباره جنگهای ایران و عثمانی در دوران قاجار، نک: ایران در دوره سلطنت قاجار، ص105-114.
- ↑ تاریخ حجگزاری ایرانیان، ص221؛ تاریخ مکه، ص495.
- ↑ مجمع التواریخ، ص151؛ ناسخ التواریخ، ج1، ص118-119؛ فارسنامه ناصری، ج1، ص682-684.
- ↑ تاریخ منتظم ناصری، ج3، ص1465؛ ناسخ التواریخ، ج1، ص118-119.
- ↑ ناسخ التواریخ، ج1، ص319؛ تاریخ ذوالقرنین، ص523-524.
- ↑ سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی، ص200؛ پنجاه سفرنامه، ج7، ص294، 299.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج7، ص297.
- ↑ میقات حج، ش48، ص25-28، «چند نامه از کارپرداز جده.
- ↑ خاطرات سفر مکه، ص49.
- ↑ سلسلههای اسلامی جدید، ص231، 543.
- ↑ اسناد روابط ایران و عربستان، ص60.
- ↑ روابط سیاسی ایران و عربستان، ص54.
- ↑ اسناد روابط ایران و عربستان، ص67.
- ↑ اطلاعات، سال اول، ش44؛ تخریب و بازسازی بقیع، ص63.
- ↑ مجله خواندنیها، سال4، ش27، ص15-17، «تظاهرات مردم تهران.
- ↑ با من به خانه خدا بیایید، ص109-114.
- ↑ اسناد روابط ایران و عربستان، ص21، «مقدمه.
- ↑ اسناد روابط ایران و عربستان، ص26، «مقدمه»، ص61، 65؛ روابط سیاسی ایران و عربستان، ص55؛ علاقات السعودیة الایرانیه، ص103.
- ↑ روابط سیاسی ایران و عربستان، ص58-59.
- ↑ اطلاعات، سال4، ش753، 810، 831، 841؛ اسناد روابط ایران و عربستان، ص75.
- ↑ اسناد روابط ایران و عربستان، ص33، «مقدمه»، 95؛ روابط سیاسی ایران و عربستان، ص69.
- ↑ اسناد روابط ایران و عربستان، ص99-100؛ روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج10، ص8017، 9 802.
- ↑ مجله خواندنیها، سال 4، ش26، ص3-5، «از تهران تا مکه.
- ↑ اسناد روابط ایران و عربستان، ص104؛ ابوطالب یزدی شهید مروه، ص13.
- ↑ روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج10، ص8017؛ روابط سیاسی ایران و عربستان، ص84-85؛ اسناد روابط ایران وعربستان، ص107-124.
- ↑ اسناد روابط ایران و عربستان، ص39، «مقدمه»، 130-131.
- ↑ مروری بر روابط ایران و عربستان، ص21-22.
- ↑ خاطرات حج، ص97.
- ↑ مروری بر روابط ایران و عربستان، ص31-32.
- ↑ گلواژههای حج و عمره، ص111.
- ↑ فریاد برائت، ص4.
- ↑ خاطرات حج، ص96-97.
- ↑ سیمای حج، صاول؛ آشنایی با عربستان، ص68-70.
- ↑ سیمای حج در سال 70، صاول، «مقدمه.
- ↑ مروری بر روابط ایران و عربستان، ص95-96؛ با کاروان عشق، ص171؛ یار کجاست، ص104-107؛ سیمای حج، ص174.
- ↑ نک: سیمای حج، ص66؛ با کاروان ابراهیم، ص71؛ با کاروان عشق، ص245؛ با کاروان صفا، ص368، 383، 397.
- ↑ راه حج، ص12.
- ↑ نک: الکامل، ج8، ص147؛ درب زبیده، ص65؛ نک: فارسنامه ناصری، ج1، ص710؛ سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی، ص171.
- ↑ المناسک، ص269-356؛ المسالک و الممالک، ص125-127؛ البلدان، ص150؛ رحلة ابن جبیر، ص162-163.
- ↑ المسالک و الممالک، ص146-147؛ احسن التقاسیم، ج1، ص361؛ الخراج، ص84؛ جغرافیای حافظ ابرو، ج1، ص232.
- ↑ تاریخ طبری، ج8، ص150؛ ج9، ص150، 501؛ ج10، ص139؛ الکامل، ج7، ص34؛ ج9، ص205؛ درب زبیده، ص99-100.
- ↑ درب زبیده، ص91-98.
- ↑ تاریخ طبری، ج11، ص22، 119؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص129.
- ↑ تاریخ طبری، ج10، ص74؛ اتحاف الوری، ج2، ص355.
- ↑ تجارب الامم، ج7، ص515؛ الکامل، ج8، ص574؛ ج9، ص69، 105، 205، 236؛ درب زبیده، ص92-98.
- ↑ سفرنامه شاردن، ج2، ص616؛ نک: احیاء الملوک، ص479؛ مقالات تاریخی، دفتر11، ص62-68.
- ↑ نک: سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی، ص171؛ تذکرة الطریق، ص22؛ سفرنامه فرهاد میرزا، ص196.
- ↑ خاطرات سرهارد فورد، ص13.
- ↑ مقالات تاریخی، دفتر8، ص187.
- ↑ به سویام القری، ص242، 244؛ تذکرة الطریق، ص50.
- ↑ حدیث قافلهها، ص113-114.
- ↑ مقالات تاریخی، دفتر9، ص16-20؛ سفرنامه مکه معظمه، ص185؛ حدیث قافلهها، ص204.
- ↑ سفرنامه مکه معظمه، ص186، 189.
- ↑ سفرنامه مکه معظمه، ص196-198.
- ↑ مقالات تاریخی، دفتر9، ص23-25.
- ↑ نک: سفرنامه مکه معظمه، ص195-197.
- ↑ مقالات تاریخی، دفتر9، ص16.
- ↑ سفرنامه مکه معظمه، ص158.
- ↑ احسن التقاسیم، ص93؛ معجم البلدان، ج1، ص112؛ جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج1، ص234.
- ↑ سفرنامه ناصر خسرو، ص147-152.
- ↑ رحلة ابن بطوطه، ج2، ص151-154.
- ↑ نک: تاریخ و سفرنامه حزین، ص243؛ تاریخ عالمآرای عباسی، ج1، ص156.
- ↑ درباره راه شام، نک: الحقیقة و المجاز، ج3، ص387-411.
- ↑ سفرنامه منظوم حج، ص41-62؛ بیان واقع، ص130-135؛ مقالات تاریخی، دفتر8، ص194-196؛ تاریخ حجگزاری ایرانیان، ص173-176.
- ↑ عالمآرای نادری، ج3، ص887؛ اسناد و مکاتبات سیاسی ایران از 1105 تا 1135، ص174؛ بیان واقع، ص150- 151.
- ↑ تاریخ حجگزاری ایرانیان، ص192-194؛ مقالات تاریخی، دفتر8، ص183؛ وقایع السنین، ص557؛ تاریخ و سفرنامه حزین، ص241.
- ↑ نک: شرح زندگانی من، ج2، ص80؛ فارسنامه ناصری، ج1، ص27؛ روزنامه سفر حج، ص45-62.
- ↑ میقات حج، ش54، ص1492، «حجگزاری در سالهای آغازین انقلاب.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج1، ص596؛ سفرنامه حاج ایاز خان قشقایی، ص66، 77؛ نک: خاطرات سفر مکه، ص62.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج2، ص476-479؛ ج8، ص30؛ ج4، ص420.
- ↑ روزنامه سفر حج، ص57.
- ↑ حدیث قافلهها، ص101.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج7، ص255.
- ↑ سفرنامه فرهاد میرزا، ص19-127؛ سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی، ص57-158؛ سفرنامه امین الدوله، ص58-156؛ پنجاه سفرنامه، ج6، ص18؛ ج7، ص200.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج7، ص251؛ سفرنامه فرهاد میرزا، ص164.
- ↑ سفرنامه میرزا داود وزیر وظایف، ص77-78؛ سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی، ص112-113؛ پنجاه سفرنامه، ج7، ص194، 197، 204-209.
- ↑ روابط سیاسی ایران و عربستان، ص71.
- ↑ میقات حج، ش51، ص170، 185، «خاطرات سرپرست حجاج در سفر سال 1327ش.» .
- ↑ مجله خاطرات وحید، ش7، اردیبهشت1351، ص38، «مقدمات عزیمت به مکه.
- ↑ خاطرات زیارت خانه خدا، ص35، 39؛ خاطرات سفر حج، ص12؛ به سوی خدا میرویم، ص105، 113؛ سفرنامه حج و راهنمای حاج، ص9.
- ↑ میقات حج، ش51، ص170، 185.
- ↑ نک: صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ج2، ص827-828.
- ↑ تاریخ مکه، ص422.
- ↑ منائح الکرم، ج4، ص488.
- ↑ وقایع السنین، ص534؛ خلاصة الاثر، ج3، ص432-433؛ صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ج2، ص839.
- ↑ ریاض العلماء، ج2، ص399.
- ↑ نیل المنی، ج2، ص763-764.
- ↑ تاریخ مکه، ص422.
- ↑ صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ج2، ص828.
- ↑ تکملة الاخبار، ص131؛ خلاصة التواریخ، ج1، ص559-560.
- ↑ جواهر الاخبار، ص232؛ تاریخ عالمآرای عباسی، ج1، ص161.
- ↑ نک: تاریخ حجگزاری ایرانیان، ص106-110.
- ↑ تذکره صفویه کرمان، ص469؛ تاریخ حجگزاری ایرانیان، ص111.
- ↑ صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ج2، ص835-836؛ پنجاه سفرنامه، ج4، ص106.
- ↑ به سویام القری، ص245.
- ↑ تذکرة الطریق، ص93؛ نک: حرفی از هزاران کهاندر عبارت آمد، ص121-122.
- ↑ سفرنامه مکه حسام السلطنه، ص118-120.
- ↑ میقات حج، ش43، ص67، «سفر حج مرحوم آیتالله کاشانی.
- ↑ با من به خانه خدا بیایید، ص7؛ خسی در میقات، ص64.
- ↑ حدیث قافلهها، ص111؛ نک: سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی، ص199.
- ↑ حدیث قافلهها، ص110؛ سفرنامه مکه معظمه، ص170-171.
- ↑ تذکرة الطریق، ص123؛ حدیث قافلهها، ص111.
- ↑ به سویام القری، ص249.
- ↑ به سویام القری، ص249؛ حدیث قافلهها، ص111.
- ↑ سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی، ص237؛ پنجاه سفرنامه، ج1، ص625-626؛ ج7، ص294؛ سفرنامه حاج ایاز خان قشقایی، ص148.
- ↑ روابط سیاسی ایران و عربستان، ص69-70.
- ↑ مجله خواندنیها، سال9، ش3، ص2؛ ش4، ص8.
- ↑ با من به خانه خدا بیایید، ص217-218.
- ↑ مجله خواندنیها، سال9، ش2، ص27، «مصاحبه با نخستین حاجی ایرانی.
- ↑ میقات حج، ش51، ص178-179، «خاطرات سرپرست حجاج در سفر حج سال 1327ش.» ؛ خاطرات وحید، ش7، ص37، «مقدمات عزیمت مکه.
- ↑ با من به خانه خدا بیایید، ص213، 229.
- ↑ با من به خانه خدا بیایید، ص159-160.
- ↑ یار کجاست، ص20-21؛ در حریم کعبه، ص141؛ میقات حج، ش15، ص155، «حج 75 از دیدگاه نماینده محترم ولی فقیه و امیر الحاج.
- ↑ یار کجاست، ص52؛ نک: راهی به سوی خدا، ص282؛ حج 27، ص104.
- ↑ میقات حج، ش18، ص172، «نامه رئیس سازمان حج و زیارت به وزیر حج عربستان.
- ↑ میقات حج، ش30، ص71، «مصاحبه با آیتاللههاشمی رفسنجانی.
- ↑ ش18، ص172، «نامه رئیس سازمان حج و زیارت به وزیر عربستان.
- ↑ ش15، ص154؛ شنیدنیهای سفر حج، ص93.
- ↑ میقات حج، ش30، ص151-175، «تقیه مداراتی.
- ↑ نک: مقالات تاریخی، دفتر9، ص16-17؛ لغتنامه، ج6، ص8084، «حملدار.
- ↑ نک: حیات یحیی، ج1، ص68.
- ↑ روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج2، ص1509؛ سفرنامه فرهاد میرزا، ص160؛ حدیث قافلهها، ص202؛ به سویام القری، ص241، 279؛ پنجاه سفرنامه، ج5، ص436.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج5، ص412؛ ج6، ص78.
- ↑ تاریخ بیهقی، ج3، ص1151؛ احسن التواریخ، ج2، ص748؛ روضات الجنات، ج1، ص513-516؛ سفرنامه منظوم حج، ص45.
- ↑ تاریخ عالمآرای امینی، ص222-223.
- ↑ تاریخ عالمآرای امینی، ص222-224.
- ↑ الکامل، ج9، ص325؛ دستور الکاتب، ج1، ص374.
- ↑ نک: به سویام القری، ص240؛ مقالات تاریخی، دفتر8، ص210-212.
- ↑ تجارب الامم، ج7، ص339؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص687-688.
- ↑ نک: تاریخ طبری، ج9، ص221؛ پیراسته تاریخنامه هرات، ص166؛ با من به خانه خدا بیایید، ص225؛ ترجمه تاریخ یمینی، ص41.
- ↑ تاریخ بخارا، ص346؛ جامع مفیدی، ج3، ص247؛ تاریخ گیلان، ص213؛ احیاء الملوک، ص121؛ تاریخ سلسله سلجوقی، ص89.
- ↑ حدیث قافلهها، ص110.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج7، ص263-264؛ ج5، ص403، 406.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج7، ص263-264.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج5، ص410-411.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج7، ص291.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج5، ص409.
- ↑ سفرنامه میرزا داود میروظایف، ص140.
- ↑ سفرنامه مکه معظمه، ص158.
- ↑ مجله وحید، ش 6، ص18، «کشته شدن ابوطالب یزدی و بقیه موارد.
- ↑ روزنامه رسمی کشور، مصوبه هیئت وزیران مورخه 28/1/ 1333.
- ↑ با من به خانه خدا بیایید، ص79؛ خاطرات سفر مکه، ص202-203.
- ↑ با من به خانه خدا بیایید، ص82؛ میقات حج، ش48، ص186، «مصاحبه با آیتالله محمد علی فیض.
- ↑ کارنامه حج1351، ص10-11.
- ↑ به سوی خدا میرویم، ص71-72.
- ↑ با من به خانه خدا بیایید، ص131؛ خسی در میقات، ص10-11؛ کارنامه حج 1351، ص12.
- ↑ با من به خانه خدا بیایید، ص169-170.
- ↑ با من به خانه خدا بیایید، ص313-314.
- ↑ با من به خانه بیایید، ص365-366، 378.
- ↑ کارنامه حج 1351، ص5؛ کارنامه حج 1352، ص14-15.
- ↑ کارنامه حج 1352، ص15.
- ↑ کارنامه حج 1351، ص23-26، 72-77؛ کارنامه حج 1352، ص20.
- ↑ کارنامه حج1352، ص60-61.
- ↑ کارنامه حج1352، ص159.
- ↑ مدیران و عوامل خدماتی، ص14-15.
- ↑ با کاروان صفا، ص337-338.
- ↑ همراه با حج 1381، ص10؛ میقات حج، ش20، ص172-173، «حج و زیارت، انتقال تشکیلات مدیریتی، خط مشیها و وظایف.
- ↑ با کاروان صفا، ص340.
- ↑ نک: با کاروان صفا، ص348؛ حج 25، ص101؛ همراه زائران حج تمتع2، ص79-80.
- ↑ حج 27، ص43.
- ↑ با کاروان صفا در سال 82، ص181-182، 215، 321؛ حج 28، ص118، 165؛ با کاروان عشق، ص331-342.
- ↑ http://www.hajnews.ir/View. aspx?/L6/u33UyWArk/tjUmAeH sDQ3B4OzIlOY7OD9UOOG5rwDBNgYcVcnQ=.
- ↑ مکتب اسلام، سال 1363، ش8، ص24.
- ↑ با کاروان ابراهیم، ص273.
- ↑ با کاروان عشق، ص53.
- ↑ میقات حج، ش37، ص159، «گفتگو با نماینده ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی.
- ↑ با کاروان صفا، ص23.
- ↑ حج 25، ص28.
- ↑ حج 27، ص39-40.
- ↑ حج 28، ص81.
- ↑ حج30، ص160.
- ↑ رهیافتگان، ص32.
- ↑ همراه با حج 1381، ص11.
- ↑ حج 27، ص112.
- ↑ همراه با حج 1381، ص11؛ با کاروان ابراهیم در حج 71، ص28-31؛ حج 26، ص363.
- ↑ حج 26، ص412.
- ↑ با کاروان ابراهیم در حج 71، ص26-27؛ با کاروان صفا در سال 82، ص53؛ حج 26، ص414؛ حج 28، ص59-61.
- ↑ با کاروان صفا در سال 82، ص37؛ حج26، ص44؛ حج28، ص348-349.
- ↑ نک: حج 26، ص409؛ حج 27، ص219-222، 236-251؛ حج 28، ص119، 130، 154، 177، 206-207.
- ↑ حج 25، ص547-548؛ حج 28، ص348.
- ↑ سفرنامه کازاما، ص113.
- ↑ فرهنگ امثال سخن، ج1، ص273، 328.
- ↑ سفرنامه فرهاد میرزا، ص19؛ خاطرات سفر مکه، ص5؛ پنجاه سفرنامه، ج7، ص165؛ سفرنامه میرزا داود میروظایف، ص23.
- ↑ قابوس نامه، ص16.
- ↑ فرهنگ امثال سخن، ج1، ص16، 85، 119، 346، 682.
- ↑ نک: گلستان سعدی، ص58، 124.
- ↑ تاریخ بیهق، ص188-189.
- ↑ تاریخ حجگزاری ایرانیان، ص178، 318.
- ↑ نک: زبور آل داود، ص136-137.
- ↑ خاطرات سفر مکه، ص6.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج8، ص760-761.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج6، ص137؛ ج8، ص822؛ میراث شهاب، ش41-42، ص21-22، «روزنگار استقبال از حجاج.
- ↑ سفرنامه مکه معظمه، ص259.
- ↑ گلستان سعدی، ص42.
- ↑ سفرنامه حاج ایاز خان قشقایی، ص180.
- ↑ با من به خانه خدا بیایید، ص129.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص11، 18-21؛ آداب سفر حج، ص227؛ زمزم، ص108؛ سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم، ص176.
- ↑ رحلة ابن جبیر، ص107-108، 128-129، 139، 141.
- ↑ الرحلة السریه، ص124، 297.
- ↑ نک: با کاروان ابراهیم، ص146-147؛ با کاروان عشق، ص297-298؛ حج25، ص63.
- ↑ پنجاه سفرنامه، ج5، ص480؛ نک: تذکرة الطریق، ص123.
- ↑ سفرنامه حاج ایاز خان قشقایی، ص147-148؛ پنجاه سفرنامه، ج4، ص154؛ ج5، ص482؛ سفرنامه میرزا داود میروظایف، ص157.
- ↑ تاریخ طبری، ج9، ص221؛ اتحاف الوری، ج2، ص290، 325.
- ↑ ترجمه تاریخ یمینی، ص36.
- ↑ تجارب الامم، ج6، ص457؛ احسن التقاسیم، ص254؛ وفاء الوفاء، ج3، ص106؛ مآثر الملوک، ص117.
- ↑ اتحاف الوری، ج2، ص476.
- ↑ الکامل، ج10، ص167.
- ↑ تاریخ دولة آل سلجوق، ص228؛ الکامل، ج10، ص213؛ سلجوقنامه، ص32.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص160-161.
- ↑ اتحاف الوری، ج3، ص182؛ روضة الصفا، ج5، ص4381؛ العقد الثمین، ج1، ص126.
- ↑ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص213؛ روضة الصفا، ج5، ص4380-4381؛ وفاء الوفاء، ج3، ص26.
- ↑ العقد الثمین، ج5، ص3-4؛ تاریخ آل مظفر، ص96.
- ↑ العقد الثمین، ج1، ص409-410.