حاجی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
در آيات قرآن، کلمه «الحاج» يک بار به صورت اسم جمع<ref> لسان العرب، ج۶، ص۱۳۹، «عسس».</ref>، به همراه سقايت و به معناي آبدهي به حاجيان به کار رفته است: (سِقاِيةَ الْحاجِّ) (توبه/۹، ۱۹). همچنين واژه حنيف در آيات ديگر قرآن (بقره/۲، ۱۳۵) را برخي به معناي حجگزاري دانستهاند که حج خانه خدا را، به شيوه ابراهيمي در جاهليت، به جا ميآورد<ref>جامع البيان، ج۱، ص۷۸۵-۷۸۶؛ غريب الحديث، ج۱، ص۲۹۲.</ref>؛ چنانکه «آمين»، به معناي «حاجين» و تعبير «آمين البيت الحرام» (مائده/۵، ۲)، به معناي حاجيان خانه خدا، تفسير شده است.<ref>جامع البيان، ج۶، ص۸۰</ref> | در آيات قرآن، کلمه «الحاج» يک بار به صورت اسم جمع<ref> لسان العرب، ج۶، ص۱۳۹، «عسس».</ref>، به همراه سقايت و به معناي آبدهي به حاجيان به کار رفته است: (سِقاِيةَ الْحاجِّ) (توبه/۹، ۱۹). همچنين واژه حنيف در آيات ديگر قرآن (بقره/۲، ۱۳۵) را برخي به معناي حجگزاري دانستهاند که حج خانه خدا را، به شيوه ابراهيمي در جاهليت، به جا ميآورد<ref>جامع البيان، ج۱، ص۷۸۵-۷۸۶؛ غريب الحديث، ج۱، ص۲۹۲.</ref>؛ چنانکه «آمين»، به معناي «حاجين» و تعبير «آمين البيت الحرام» (مائده/۵، ۲)، به معناي حاجيان خانه خدا، تفسير شده است.<ref>جامع البيان، ج۶، ص۸۰</ref> | ||
در روايات نيز معمولاً از حجگزار، با همين واژه، ياد شده که در بخشي از آنها، به بيان ويژگيها و فضائل حاجي پرداخته شده است. <ref>جامع البيان، ج۶، ص۸۰</ref>مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۴۰. | در روايات نيز معمولاً از حجگزار، با همين واژه، ياد شده که در بخشي از آنها، به بيان ويژگيها و فضائل حاجي پرداخته شده است. <ref>جامع البيان، ج۶، ص۸۰</ref> <ref>مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۴۰.</ref>بنا به روايتي، از ابن مسعود، واژه حاج، از زمان بستن احرام بر افراد، اطلاق ميشود و پيش از آن نميتوان به او حاجي گفت و بايد او را وافد يا قاصد ناميد.<ref>المصنّف، ج۴، ص۳۵۱؛ مجمع الزوائد ج۳، ص۲۳۴.</ref> در منابع اخلاقي نيز به ذکر وظايف و آداب اخلاقي حجگزار، با عنوان حاجي، پرداخته شده است.<ref>نک: تذکرة المتقين، ص۴۷-۶۳.</ref> | ||
==در زبان فارسی== | ==در زبان فارسی== | ||
در فارسي ياء نسبت به کلمه حاج پيوسته، ولي وجه دستوري روشني براي ساختار نسبت بيان نشده و گويا نوعي خطاي مشهور به شمار ميرود؛ هر چند آن را منسوب به «حاجة» در نقش صفت براي موصوف محذوف به صورت «جماعت حاجة» دانسته که در اين صورت حاجي به معناي کسي است که به جماعت حاجيان منسوب است و شبيه نسبت در عامي و معتزلي خواهد بود و برخي ديگر نيز در توجيهي نااستوار و غير مستند، ياء در اين کلمه را در اصل همان جيم دوم حاجّ دانسته که به ياء تبديل شده است.<ref>لغتنامه، ج۶، ص۸۴۴۲، «حاجي».</ref> | در فارسي ياء نسبت به کلمه حاج پيوسته، ولي وجه دستوري روشني براي ساختار نسبت بيان نشده و گويا نوعي خطاي مشهور به شمار ميرود؛ هر چند آن را منسوب به «حاجة» در نقش صفت براي موصوف محذوف به صورت «جماعت حاجة» دانسته که در اين صورت حاجي به معناي کسي است که به جماعت حاجيان منسوب است و شبيه نسبت در عامي و معتزلي خواهد بود و برخي ديگر نيز در توجيهي نااستوار و غير مستند، ياء در اين کلمه را در اصل همان جيم دوم حاجّ دانسته که به ياء تبديل شده است.<ref>لغتنامه، ج۶، ص۸۴۴۲، «حاجي».</ref> | ||
کاربرد اين واژه، در فرهنگ فارسي، تاريخ ديريني دارد و در متون کهن ادبي<ref>نک: تاريخ بيهقي، ج۱، ص۲۷۴، ۳۸۳.</ref> و ديوانهاي شعر<ref>کليات سعدي، ص۱۵۷؛ ديوان حافظ، غزل ش ۳۰۴.</ref> و سفرنامههاي فارسيسفرنامه ناصرخسرو، ص۱۴۹، ۲۶۳؛ سفرنامه حاج عليخان، ص۹۳؛ سفرنامه حسام السلطنه، ص۳۲.و نيز امثال رايج در فرهنگ عامه<ref>لغتنامه، ج۶، ص۸۴۴۲، «حاجي».</ref> به چشم ميخورد. واژه حاجي در دوره معاصر بين يهوديان ايران نيز، درباره زائران بيت المقدس، مرسوم شده است.<ref>لغتنامه، ج۶، ص۸۴۳۳، «حاج».</ref> | کاربرد اين واژه، در فرهنگ فارسي، تاريخ ديريني دارد و در متون کهن ادبي<ref>نک: تاريخ بيهقي، ج۱، ص۲۷۴، ۳۸۳.</ref> و ديوانهاي شعر<ref>کليات سعدي، ص۱۵۷؛ ديوان حافظ، غزل ش ۳۰۴.</ref> و سفرنامههاي فارسيسفرنامه ناصرخسرو، ص۱۴۹، ۲۶۳؛ سفرنامه حاج عليخان، ص۹۳؛ سفرنامه حسام السلطنه، ص۳۲.و نيز امثال رايج در فرهنگ عامه<ref>لغتنامه، ج۶، ص۸۴۴۲، «حاجي».</ref> به چشم ميخورد. واژه حاجي در دوره معاصر بين يهوديان ايران نيز، درباره زائران بيت المقدس، مرسوم شده است.<ref>لغتنامه، ج۶، ص۸۴۳۳، «حاج».</ref> |