آیه هجرت
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Ahmad در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۹۶ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
آیه هجرت، نود و هفتمین آیه سوره نساء، بیانکننده عذاب مسلمانانی که به مدینه هجرت نکردند.
متن و ترجمه
آیه هجرت به سرنوشت شوم کسانی اشاره میکند که مسلمان بودند؛ اما هجرت نکردند و سرانجام در صفوف مشرکان جان سپردند:
إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ المَلائِكَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِم قَالُوا فِیمَ كُنتُم قَالُوا كُنَّا مُستَضعَفِینَ فِی الأرضِ قَالُوا أَلَم تَكُن أَرضُ اللهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُم جَهَنَّمُ وَسَاءَت مَصِیرًا. [۱]
|
كسانى كه بر خويشتن ستمكار بودهاند، [وقتى] فرشتگان جانشان را مىگيرند، مىگويند: «در چه [حال] بوديد؟» پاسخ مىدهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم.» مىگويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟» پس آنان جايگاهشان دوزخ است، و [دوزخ] بد سرانجامى است.[۲]
|
شأن نزول
در پی بیعت عقبه میان پیامبر اسلام(ص) و گروهی از مردم مدینه، زمینه هجرت بسیاری از مسلمانان به آن شهر، فراهم شد.[۳] با هجرت پیامبر به مدینه، صف مؤمنان از مشرکان جدا شد. آیه ۹۷ سوره نساء که به آیه هجرت معروف شد،[۴] پس از غزوه بدر درباره گروهی نازل شد که در مکه اسلام آوردند، اما هجرت نکردند.[۵] برخی مفسران از آیات 97 تا 99 سوره نساء هم به آیات هجرت تعبیر کردهاند.[۶]
مصادیق آیه
روایتهای مربوط به شأن نزول این آیه، مختلفند و هریک مصداقهایی را برای آیه معرفی کردهاند:
- طبق برخی روایات، آیه درباره گروهی است که در مکه به خدا و رسولش ایمان آوردند، اما از هجرت با ایشان تخلف کردند و به سبب تهدید سران قریش[۷] همراه مشرکان به جنگ بدر رفتند و به دست مسلمانان کشته شدند. پس از جنگ، مسلمانان با این پندار که چون این گروه با کراهت در صف مشرکان قرار گرفته و کشته شدهاند، برای آنان استغفار کردند. بدین جهت آیه هجرت نازل شد[۸] و از حال آنان خبر داد.[۹]
بر پایه برخی گزارشها[۱۰] و روایتی از امام باقر(ع)[۱۱] کسانی که در غزوه بدر کشته شدند و آیه هجرت درباره آنان نازل شد، پنج نفر بودند: قیس بن فاکه بن مغیره، حارث بن زمعه، قیس بن ولید، ابوالعاص بن میته و علی بن امیة بن خلف.
- بر پایه روایتی دیگر گروهی در مکه اظهار ایمان کردند، اما هنگام مشاهده کمشمار بودن مسلمانان در غزوه بدر دچار تردید شدند و پنداشتند که مسلمانان به واسطه دینشان دچار غرور گشتهاند.[۱۲] به گفته اینان مقصود از {ظَالِمِی أَنفُسِهِم} در آیه هجرت، کفر آنان است[۱۳] و نشان میدهد که در حال ارتداد کشته شدند.[۱۴]
- در برخی روایات هم آمده است که در غزوه بدر هنگامی که عباس عموی پیامبر(ص)، عقیل و نوفل به دست مسلمانان اسیر شدند، پیامبر به عباس گفت که فدیه آزادی خود و برادرزادهاش عقیل را بپردازد. عباس پاسخ داد: ما به سوی قبله تو نماز گزاردیم و به آنچه تو شهادت دادی، شهادت دادیم. پیامبر گفت: شما دشمنی کردید و با شما دشمنی شد. سپس آیه هجرت را تلاوت کرد:[۱۵]
پیامدهای نزول آیه
آیه هجرت افزون بر بیان حال مسلمانان تارک هجرت و کیفیت برخورد فرشتگان مرگ با آنها، در بردارنده حکم وجوب هجرت[۱۶] بر هر مسلمانی است که در زیستگاه خویش قادر به اقامه شعائر دین نباشد.[۱۷] از این رو، با نازلشدن آیه هجرت، اصحاب پیامبر در مدینه به کسانی که در مکه مسلمان شده و به مدینه هجرت نکرده بودند، نامه نوشتند که اقرار و اسلام ایشان پذیرفته نیست، مگر با هجرت.[۱۸] بر پایه گزارشی، پس از نزول آیه هجرت، رسول خدا افرادی را برای اعلان این آیه به مکه فرستاد.[۱۹]
پیوند به بیرون
پانویس
- ↑ سوره نساء، آیه ۹۷.
- ↑ ترجمه فولادوند.
- ↑ الطبقات، ج1، ص225؛ تاریخ طبری، ج2، ص96؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص37.
- ↑ جامع البیان، ج5، ص315-316؛ الدر المنثور، ج2، ص205-206.
- ↑ البدایة و النهایه، ج3، ص360؛ روح المعانی، ج3، ص121.
- ↑ مجمع البیان، ج3، ص152.
- ↑ البدایة و النهایه، ج3، ص360؛ الدر المنثور، ج2، ص205.
- ↑ جامع البیان، ج5، ص316؛ الدر المنثور، ج2، ص205.
- ↑ جامع البیان، ج5، ص315-316؛ تفسیر قرطبی، ج5، ص345.
- ↑ جامع البیان، ج5، ص317-318؛ الدر المنثور، ج2، ص205؛ فتح القدیر، ج1، ص504.
- ↑ التبیان، ج3، ص303؛ نور الثقلین، ج1، ص536.
- ↑ مجمع البیان، ج3، ص150؛ روض الجنان، ج6، ص78؛ فتح القدیر، ج1، ص501.
- ↑ التبیان، ج3، ص303؛ مجمع البیان، ج3، ص151؛ التفسیر الکبیر، ج11، ص12.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج5، ص345.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج2، ص345؛ الدر المنثور، ج2، ص206.
- ↑ الکشاف، ج1، ص555؛ تفسیر قرطبی، ج5، ص346؛ الصافی، ج1، ص490.
- ↑ جامع البیان، ج4، ص317-318؛ الکشاف، ج1، ص555؛ المنیر، ج5، ص229.
- ↑ تفسیر بغوی، ج1، ص469؛ الدر المنثور، ج2، ص205.
- ↑ الکشاف، ج1، ص555.
منابع
- البدایة و النهایه: ابن كثیر (م.۷۷۴ق.)، به كوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق؛
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوك): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به كوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی،۱۴۰۳ق؛
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛
- التبیان: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به كوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
- تفسیر ابن کثیر (تفسیرالقرآن العظیم): ابن كثیر (م.۷۷۴ق.)، به كوشش شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق؛
- التفسیر الكبیر: الفخر الرازی (م.۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق؛
- تفسیر بغوی (معالم التنزیل): البغوی (م.۵۱۰ق.)، به كوشش خالد عبدالرحمن، بیروت، دار المعرفه؛
- تفسیر قرطبی (الجامع لاحكام القرآن): القرطبی (م.۶۷۱ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق؛
- تفسیر نور الثقلین: العروسی الحویزی (م.۱۱۱۲ق.)، به كوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش؛
- جامع البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به كوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛
- الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛
- روح المعانی: الآلوسی (م.۱۲۷۰ق.)، به كوشش علی عبدالباری، بیروت، ۱۴۱۵ق؛
- روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م.۵۵۴ق.)، به كوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی،۱۳۷۵ش؛
- الصافی: الفیض الكاشانی (م.۱۰۹۱ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق؛
- الطبقات الكبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر؛ فتح القدیر: الشوكانی (م.۱۲۵۰ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
- الكشاف: الزمخشری (م.۵۳۸ق.)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ق؛
- مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛
- المحرر الوجیز: ابن عطیة الاندلسی (م.۵۴۶ق.)، به كوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق؛ *المنیر: وهبة الزحیلی، بیروت، دار الفكر المعاصر، ۱۴۱۱ق.