بدر بن حسنویه

از ویکی حج
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۱۲ توسط Engineer (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

بَدر بن حَسَنوَیه امیر کرد شیعی ایرانی در منطقه جبل، که کوشا در امور حاجیان و حرمین بوه و بنیان‌گذار حکومت خاندانی شیعه مذهب است. وی را به عدالت‌پیشگی و برقراری امنیت و توجه ویژه در امور حاجیان و حرمین گزارش کرده‌اند. از تدابیر ویژه‌ی که نشان از هوشمندی سیاسی او دارد، پناه دادن به وزیران، امیران و رجال برکنار شده و فراری بود، که از این راه می‌توانست در سیاست آینده دستگاه خلافت نفوذ کند. از جمله خدمات وی به‌حاجیان برقراری امنیت طریق حجاز بود که با پرداخت هزینه سالانه برای حفظ امنیت و نگهبانی کاروان‌ها مرسوم بود. وی سالانه صد هزار دینار برای مجاوران حرمین، تعمیر آب انبارها و تهیه آب و بازسازی چاه‌های آب صرف می‌کرد. در زمان وی، موسم حج رونقی خاص داشت، لذا مورد توجه خلیفه واقع شد و به‌سبب خدمات او به حاجیان، اهتمام در منع تعدی بادیه‌نشینان به حاجیان، و پرداخت هزینه و بذل مال در این راه از او تجلیل کرد. در دوران حکومت وی بیست سال حاجیان با اطمینان خاطر در مراسم حج شرکت کردند و زمینه آرامش خاطر حاجیان را فراهم کرد.

قلمرو حکومت

حَسَنویه یا حَسنوَیه بن حسین (درگذشت 369ق.) بنیان‌گذار حکومت خاندانی شیعه مذهب از کردان بَرْزَکانی ایران است که حدود نیمه دوم سده 4ق. بر قسمت‌هایی از جبال و کردستان و لرستان فرمان راندند. نفوذ و اقتدار این خاندان تا حدود خوزستان و آذربایجان رسید و حکمرانی آنان بیش از 60 سال پایید.[۱][۲] حسنویه را به عدالت‌پیشگی و برقراری امنیت ستوده‌اند.[۳] او به امور حرمین توجه ویژه داشت و برای مردم و مجاوران حرمین، انفاق‌ها و هدایای بسیار می‌فرستاد.[۴] شیعی بودن آل حسنویه در ‌گزارش‌های منابع معاصر[۵] آمده و چنین برمی‌آید که از همسانی مذهبی آنان با حاکمان آل بویه که معمولا شیعه شمرده می‌شوند،[۶] چنین نتیجه‌گیری شده است. حسنویه دینوَر، نهاوند، شاپور خواست (خرم‌ آباد) یزدگرد و اسدآباد همدان را به‌تدریج تصرف کرد و قلعة سَرْماج یا دُزبُز[۷] (هرسین کرمانشاه) را بر فراز کوهی بنا نمود و تختگاه خود ساخت که از آن پس نیز تختگاه امیران حسنویه بود.[۸]

یکی از فرزندان حسنویه بر ضد حکومت ابوشجاع عضدالدوله بویهی (حک: 338-372ق.) سرکشی کرد. همین موجب شد که عضدالدوله به تصرف اموال و املاک و کشتار همه فرزندان حسنویه بپردازد. عضدالدوله تنها با بدر که درایت و سیاست‌ورزی‌اش را دریافته بود، خوش‌رفتاری کرد و امارت کردستان را به او داد.[۹] بدر بن حسنویه به تدریج بر بخش‌های گوناگون جبل چیره شد و از 369 تا 405ق. امیر مناطقی از جبل بود. در اصطلاح جغرافی‌نویسان اسلامی، جبل به مناطق کوهستانی مغرب ایران گفته می‌شود و در آن دوران بیشتر بر همدان و دینور و کرمانشاه و کردستان تا نزدیکی عراق اطلاق می‌شده که بعدها به عراق عجم نام‌بردار شده است.[۱۰] البته قلمرو بدر بن حسنویه در اوج قدرت او، افزون بر مناطق یاد شده، به شاپور خواست، بروجرد، مناطقی از اهواز و گاه نیز قَرْمیسین (کرمانشاه) و حُلْوان و شَهْرَزور در کردستان عراق می‌رسیده است.[۱۱]

لقب

پس از انجام برخی کارها و کسب خوشنامی در امور حج و حرمین، القادر عباسی در 388ق. به او لقب ناصرالدین و الدوله اعطا کرد. اعطای القاب افتخاری آمیخته با کلمات «دوله» و «دین» به امیران و بزرگان، به باور اشپولر، پیشینه کهن ندارد و پیش از سده پنجم و ششم ق. یعنی عهد غزنوی و سلجوقی، کاربرد نداشته است.[۱۲] در تایید این دیدگاه می‌توان گفت که درپاره‌ای گزارش‌ها، لقب اعطایی خلیفه به بدر بن حسنویه، ناصر الدوله بوده است.[۱۳] از این رو، در منابع گاه او را ملقب به ناصر الدوله خوانده‌اند.[۱۴]

جنگ‌ها

به سال 367ق. جانبداری بدر بن حسنویه از فخرالدوله بویهی (حک: 366-387ق.) حاکم همدان، اصفهان و ری، شرف‌الدوله ابوالفوارس پسر و جانشین عضدالدوله بویهی (حک: 372-379ق.) را خشمگین ساخت و سپاهی به فرماندهی قراتکین جَهِشیاری را به نبرد بدر فرستاد. نخست بدر شکست خورد؛ اما در یک حمله بی‌باکانه و برق‌آسا از سوی بدر و گزیده‌ای از یارانش، سپاه قراتکین را از هم گسست و او را به بغداد گریزاند.[۱۵] بدین ترتیب، قلمرو بدر بن حسنویه در جبل گسترش یافت. در 377ق. در نبردی دیگر با سپاه شرف‌الدوله، بدر بن حسنویه پیروز شد و حکومتش بر عراق غربی گسترشی تقریباً کامل یافت.[۱۶] به سال 397ق. بدر بن حسنویه به حمایت از ابوجعفر حجاج سپاهی گران فرستاد که بغداد را محاصره کردند.[۱۷] در 400ق. میان بدر و فرزندش هلال جنگی رخ داد[۱۸] که سبب آن را دوری هلال از پدر و توجه بدر به دیگر فرزندش دانسته‌اند.[۱۹]

قتل حسنویه

به سال 405ق. بدر بن حسنویه به حسین بن مسعود کردی یورش برد و او را در قلعه‌اش محاصره کرد. اما با فرارسیدن زمستان و سرد شدن هوا، شماری از سربازان خسته و ناراضی، به او هجوم بردند و وی را به قتل رساندند.[۲۰] تنها در یک ‌گزارش، سال قتل بدر بن حسنویه در 395ق. ثبت شده[۲۱] که صحیح نمی‌نماید. جنازه بدر به مرقد امام علی(ع) در نجف اشرف منتقل و در آن‌جا به خاک سپرده شد.[۲۲] پسرش هلال نیز در همین سال کشته شد و نوه‌‏اش طاهر بن هلال به حکومت دست یافت. اما نتوانست بیش از یک سال قدرت خود را حفظ کند. وی از شمس‌الدوله پسر فخرالدوله بویهی (حک: 387- حدود412ق.) حاکم همدان شکست خورد و در پی ترک قلمرو سابق خود، به قتل رسید. شمس‌الدوله از ناپایداری و آشفتگی دستگاه بدر بن حسنویه بهره برد و مناطق زیر نفوذ او را تصرف کرد.[۲۳]

ویژگی‌های حکومت

از تدابیر بدر بن حسنویه که نشان از هوشمندی سیاسی او دارد، پناه دادن به وزیران، امیران و رجال برکنار شده و فراری بود. او از این راه می‌توانست در سیاست آینده دستگاه خلافت نفوذ کند.[۲۴] بر پایه آگاهی‌های موجود در منابع، بدر بن حسنویه از امیران نیکوکار منطقه جبال به‌شمار می‌رفت و در گستره حکومت او، امنیت پایدار برقرار بود. آورده‌اند هرگاه که بازرگانان در راه خسته می‌شدند، اموال و شتران خود را وامی‌نهادند و با این یقین که پاسداران شهر آن را دست نخورده تحویل صاحبش خواهند داد، به‌شهر می‌آمدند.[۲۵] بدر بن حسنویه یک‌بار برای تنبیه یکی از سردارانش که بر کشاورزان سخت گرفته بود، مجلسی ترتیب داد و سفره غذای بدون نان آماده کرد و در پاسخ تعجب حاضران، ستم به کشاورزان را یادآور شد و آن‌ها را سخت تهدید کرد که انجام این کارها باعث کشتن آن‌ها خواهد شد. بدر بن حسنویه هر جمعه به فقیران و مسکینان 000/20 درهم می‌داد.[۲۶] او به هرجا که سفر می‌کرد و آبی گوارا می‌یافت، روستا و دهکده‌ای بنا می‌نهاد. افزون بر این کارها، بدر بن حسنویه به تعمیر و بازسازی و اصلاح را‌ه‌ها دلبستگی داشت[۲۷] و بودجه‌ای خاص برای این کار کنار می‌نهاد. در ‌گزارش‌های گوناگون، تاریخ‌نگاران تصریح کرده‌اند که او بیش از دو هزار یا سه هزار[۲۸] مسجد و کاروان‌سرا ساخت و در این زمینه، مال فراوان هزینه کرد. نیز گفته‌اند که از دیوان خود مالیات‌ها و خراج‌های بسیار برای مستحقان و نیازمندان هزینه می‌کرد. او در رفع نیاز مالی اهل دانش کوشا بود و برای فقیهان، مؤذنان و یتیمان و جز آن‌ها مقرری وضع کرد. درباره رفتار دینی و عبادی او نیز به ستایش پرداخته‌اند و وی را اهل نماز و ذکر و عبادت بسیار دانسته‌اند.[۲۹]

خدمت به امور حاجیان

بدر بن حسنویه سالانه به 20 تن هزار دینار می‌داد تا به نیابت از مادرش و نیز عضدالدوله که او را به حکومت رسانده بود، حج بگزارند و برای تعمیر نعل اسبان و پا افزارشان 3000 دینار به آهنگران و کفشگران همدان و بغداد سپرده بود. به سال 384ق. کاروان حاجیان عراقی در منزلگاه هبیر، میانه زَباله و ثَعلَبیه، با پیش‌گیری اُصَیفِر اَعرابی که مالیات و حق راهداری دو سال پیش را طلب کرد، رویارو شد و چون اصیفر راضی نشد، کاروان بازگشت. در این سال، تنها راه مصر و مغرب برقرار بود و حاجیان آن سرزمین‌ها توانستند حج به‌جا آورند.[۳۰] پس از این تجربه، در سال‌های بعد که احمد بن محمد علوی امیر الحاج بود،[۳۱] با تدبیر بدر بن حسنویه، حاجیان به آرامی از منزلگاه‌ها گذشتند و به سرزمین وحی رسیدند. بدر بن حسنویه از ثروت خود مبلغ 9000 دینار همراه کاروان برای اصیفر اعرابی فرستاد.[۳۲] این مبلغ تا سال 403ق. برقرار بود. به سال 385ق. بدر بن حسنویه مبلغ 5000 دینار با کاروان خراسان به‌عنوان مالیات راهداری و بدرقه کاروان (خفارة الطریق) برای اصیفر اعرابی فرستاد.[۳۳] این مبلغ به تدریج تا مرز 9200 دینار رسید.[۳۴] موضوع خفارة الطریق در اصل نوعی مالیات راه و حق العمل صاحبان سرزمین‌های میان راه تلقی می‌شد و پرداخت آن در عرف آن روزگار، برای حفظ امنیت و نگهبانی کاروان‌ها مرسوم بود.[۳۵] البته این رسم همیشه با زیاده‌خواهی کسانی مانند اصیفر اعرابی همراه می‌شد.

خدمات در حرمین

بدر در هیچ سالی از ارسال مال برای حرمین خودداری نمی‌کرد و امنیت طریق حجاز برایش اهمیت شایان داشت.[۳۶] وی سالانه صد هزار دینار برای مجاوران حرمین، تعمیر آب انبارها و تهیه آب و بازسازی چاه‌های آب یا به تعبیر برخی، برای رفع نیازها و مصالح راه حجاز[۳۷] انفاق و صرف می‌کرد.[۳۸] او اموال و انفاق‌های ارسالی به حرمین را میان نوادگان انصار و مهاجر تقسیم می‌کرد.[۳۹] وی مبلغی مشخص به صاحبان خانه‌ها که در موسم حج پذیرای حاجیان بودند، اعطا می‌کرد. در روزگار او، موسم حج رونقی خاص داشت. از این رو، مورد توجه خلیفه واقع شد و به سبب خدمات او به حاجیان، اهتمام در منع تعدی بادیه‌نشینان به حاجیان، و پرداخت هزینه و بذل مال در این راه از او تجلیل کرد.[۴۰] پس از دو سال تعطیلی حج به‌سبب پیشگیری اصیفر اعرابی، در 412ق.[۴۱] گروهی از بزرگان خراسان نزد محمود غزنوی شکایت بردند و نوشتند که امنیت راه حرمین از تصرف سرزمین کافران برتر است و دوران بدر بن حسنویه و خاطرات خوش گذشته را متذکر شدند و به یاد آوردند که بدر 20 سال ثروت و تدبیر خود را در راه امنیت راه حجاز هزینه کرده بود. این ‌گزارش نتیجه ‌بخشید و سلطان غزنوی را واداشت تا با سرعت به آسان‌سازی امور حج همت نماید.[۴۲]

از این ‌گزارش‌ها برمی‌آید که از 383 تا 403ق. بیست سال مردم به آسانی و بی‌دغدغه خاطر در موسم حج شرکت کردند و بدر بن حسنویه زمینه آرامش خاطر حاجیان را فراهم کرد. او بخشش و تدبیر را به‌گونه متعادل به‌کار می‌گرفت و برای تسهیل امور حاجیان، ثروت خود را هزینه می‌کرد. نیز با درایت و تدبیر، با قدرتمندان محلی و رؤسای طوایف گفت‌وگو و آن‌ها را به حفاظت و امنیت راه‌ها مجاب می‌کرد.[۴۳]

پانویس

  1. شرفنامه، ج1، ص21؛ نک: دانشنامه جهان اسلام، ج13، ص368-370، «حسنویه.
  2. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص684-686، «آل حسنویه.
  3. تاریخ الفی، ج3، ص2055.
  4. الکامل، ج8، ص706؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص688.
  5. نک: سفرنامه‌های سهام الدوله، ج2، ص274-275؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص684، «آل حسنویه.
  6. المواعظ و الاعتبار، ج4، ص191؛ تاریخ اجتماعی ایران، ج9، ص230؛ تاریخ اجتماعی ایران، ج9، ص243.
  7. معجم البلدان، ج2، ص454.
  8. الکامل، ج8، ص706؛ البدایة و النهایه، ج11، ص353-354.
  9. الکامل، ج9، ص5؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص689؛ شرفنامه، ج1، ص21.
  10. معجم البلدان، ج2، ص99؛ نک: دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص537، «جبال.
  11. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص684، «آل حسنویه.
  12. نک: تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج1، ص407.
  13. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص689؛ شذرات الذهب، ج5، ص29.
  14. شرفنامه، ج1، ص21.
  15. تاریخ الاسلام، ج26، ص482؛ تاریخ الفی، ج3، ص1947.
  16. تجارب الامم، ج7، ص167؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص689؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریان، ص170.
  17. الکامل، ج9، ص192؛ تاریخ ابن خلدون، ج4، ص690.
  18. تاریخ ابن خلدون، ج4، ص627.
  19. الکامل، ج9، ص213.
  20. الکامل، ج9، ص248؛ البدایة و النهایه، ج11، ص349؛ البدایة و النهایه، ج11، ص354.
  21. تاریخ الفی، ج3، ص2055.
  22. الکامل، ج9، ص248.
  23. الکامل، ج9، ص248-249؛ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریان، ص182.
  24. البدایة و النهایه، ج11، ص332؛ روضة الصفا، ج4، ص3014-3015؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج2، ص108.
  25. تاریخ الفی، ج3، ص2055.
  26. البدایة و النهایه، ج11، ص353-354.
  27. تجارب الامم، ج7، ص339.
  28. شذرات الذهب، ج5، ص29.
  29. البدایة و النهایه، ج11، ص353-354؛ تاریخ الفی، ج3، ص2056؛ جامع التواریخ، ص154.
  30. الکامل، ج9، ص105؛ البدایة و النهایه، ج11، ص313؛ اتحاف الوری، ج2، ص423.
  31. اتحاف الوری، ج2، ص424.
  32. تاریخ الاسلام، ج27، ص19.
  33. تجارب الامم، ج7، ص339؛ النجوم الزاهره، ج4، ص169.
  34. اتحاف الوری، ج2، ص425.
  35. نک: تجارب الامم، ج4، ص129-130؛ تاریخ طبری، ج2، ص221؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص270.
  36. نک: الکامل، ج9، ص144.
  37. شذرات الذهب، ج5، ص29.
  38. تجارب الامم، ج7، ص342.
  39. تجارب الامم، ج7، ص339.
  40. الکامل، ج9، ص144.
  41. تاریخ الاسلام، ج28، ص245.
  42. الکامل، ج5، ص458؛ النجوم الزاهره، ج4، ص255-256.
  43. نک: تاریخ ارتش ایران، ص88.


منابع

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بَدر بن حَسَنوَیه.
  • اتحاف الوری: عمر بن محمد بن فهد (درگذشت 885ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعة‌ام القری، 1408ق.
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (درگذشت 774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف.
  • تاریخ ابن خلدون: ابن‏ خلدون (درگذشت 808ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، 1408ق.
  • تاریخ اجتماعی ایران: مرتضی راوندی، تهران، نگاه، 1382ش.
  • تاریخ ارتش ایران: غلامرضا علی‌بابایی، تهران، آشیان، 1382ش.
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (درگذشت 748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق.
  • تاریخ الفی: قاضی احمد تتوی و آصف خان قزوینی، به کوشش طباطبایی مجد، تهران، علمی فرهنگی، 1382ش.
  • تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریان: حسن پیرنیا و عباس اقبال، تهران، خیام، 1380ش.
  • تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی: برتولد اشپولر، ترجمه: فلاطوری و میراحمدی، تهران، علمی فرهنگی، 1373ش.
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (درگذشت 310ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق.
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
  • تجارب الامم: ابوعلی مسکویه (درگذشت 421ق.)، به کوشش امامی، تهران، سروش، 1379ش.
  • جامع التواریخ: رشید الدین فضل الله همدانی (درگذشت 718ق.)، به کوشش روشن، تهران، میراث مکتوب، 1386ش.
  • دانشنامه جهان اسلام: زیر نظر حداد عادل و دیگران، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، 1378ش.
  • دائرة المعارف بزرگ اسلامی: زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش.
  • روضة الصفا: محمد بن خاوند شاه میرخواند (درگذشت 903ق.)، به کوشش کیانفر، تهران، اساطیر، 1380ش.
  • سفرنامه‌های سهام الدوله: سهام الدوله بجنوردی (درگذشت 1321ق.)، به کوشش روشنی، تهران، علمی فرهنگی، 1374ش.
  • شذرات الذهب: عبدالحی بن العماد (درگذشت 1089ق.)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، 1406ق.
  • شرفنامه: شرف خان بدلیسی (درگذشت قرن10ق.)، به کوشش ولادیمیر ولییامینوف، تهران، اساطیر، 1377ش.
  • شفاء الغرام: محمد الفاسی (درگذشت 832ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق.
  • العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین: محمد الفاسی (درگذشت 832ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
  • الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (درگذشت 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق.
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (درگذشت 626ق.)، بیروت، دار صادر، 1995م.
  • المواعظ و الاعتبار: المقریزی (درگذشت 845ق.)، به کوشش خلیل منصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
  • النجوم الزاهره: ابن تغری بردی الاتابکی (درگذشت 874ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.