استان انبار
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Abbasahmadi1363 در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۹۸ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
موقعیت
ناحیه یا شهرستان انبار در منطقه مرزى «جزيره» با نواحى جنوبى عراق قرار میگرفت.[۱] جزیره، به نواحی میان دجله و فرات، که جزو قلمرو عراق بود میگفتند؛[۲] رومیان به آن «مزو پوتامیا»،[یادداشت ۱] یا «بینالنهرین» و فارسها در دوران ساسانیان به آن «میانرودان» میگفتند. جزیره، بخش شمالی عراق کنونی است و مرز آن با بخش جنوبی این کشور، خطی است که بین شهر باستانی انبار در ساحل غربی فرات و شهر تکریت در کرانه شرقی دجله کشیده شده باشد.[۳]
انبار، یکی از چهار ناحیه استان عالی بود[یادداشت ۲] و استان عالی یکی از استانهای سرزمین سورستان معروف به سواد بود. سرزمین سورستان، ۱۲ استان و ۶۰ شهرستان داشت.[۵] سريانىها كه همان نبطىها بودند، در این سرزمین میزیستند.[۶]
به سورستان، سواد میگفتند، زیرا زمینهای ساحل دجله و فرات و میان آندو، آبرفتی بوده و دارای کشترازها، باغات و روستاهای سرسبزی بودند؛ هنگامی که مردم از جزیرة العرب خشک به سوی ایران میآمدند و به منطقه پردرخت میرسیدند، این چشمانداز سرسبز برای بینندگان، سیاه نشان داده میشد؛ از این روی، به آن «سواد العراق» میگفتند که بعدها به «السواد» تغییر یافت.[۵] استان عالی، که یکی از استانهای سرزمین سواد بود، در غرب بغداد قرار داشته و چهار ناحیه به نامهای انبار، مَسكِن، قُطرَبُّل و بادوريا داشت.[۷]
شهر انبار
انبار، شهرى در كناره غربی فرات، در ۶٢ كيلومترى غرب بغداد، و ۱۰ تا ۱۲ کیلومتری شمال غربی تیسفون، پایتخت ساسانی قرار داشت.[۸] گفته شده بنيانگذار اصلى آن لُهراسب بوده است و شاپور دوم، پسر هرمز دوم كه از ٣١٠ تا ٣٧٩ق. فرمانروايى كرد، آن را از نو ساخت تا يادگارى باشد از پیروزی وی، در اين حدود بر گورديانوس امپراتور روم و نيز براى آن كه وقت ضرورت، هنگام نبرد با روميان، به کار گرفته شود.[۹]
نام
ايرانيان، انبار را فيروز شاپور میخواندند.[۱۰] «شاپور»، برای اینکه شاپور دوم آن را ساخت و «فیروز»، زیرا این شهر را به یادگار از پیروزیاش در برابر امپراتور روم ساخت.[۹] شهر انبار، در نوشتههاى رومى، به نام پريساپور[یادداشت ۳] خوانده شده است كه نام يونانى-رومى آن است.[۸] این شهر، به انبار نیز معروف بود چون در مواقع عادى و صلح، انبار توشه لشكريان بود و هنگام جنگ، محل ذخيره سلاح جنگجويان، به انبار هم معروف بود.[۹]
مناطق هم نام
چندين موضع جغرافيايى در جهان اسلام با نام انبار مطرح شده است؛ يكى از آنها «انبار جوزجان» است؛ چنانكه ابنواضح يعقوبى[۱۱] و ابنخردادبه از آن نام بردهاند.[۱۲] انبار جوزجان را «انبير» هم نوشتهاند. انبار جوزجان، به نوشته ابنحوقل، به فاصله يك روز از «اشبورقان» قرار داشته و بزرگتر از مرو الرود و داراى تاكها و باغها و بناهايش از گل بوده است.[۱۳] اكنون شهرى بدين نام وجود ندارد ولى احتمال دارد در محل «سارى پل» كنونى در قسمت علياى رودخانه شبورقان بوده باشد.[۱۴] برخى گفتهاند انبار جوزجان، همان شهرى است كه ناصر خسرو قباديانى هنگام سفر به اشبورقان از آنجا عبور كرده و آن را «كرسى جوزجانان» ناميده است.[۱۵]
ياقوت حموى از «سِكّة الانبار» نام مىبرد كه در بالاى مرو است.[۱۶] در فرهنگهاى جغرافيايى از چندين سرزمين ديگر با عنوان انبار ياد شده است؛ از جمله «انبار آبادى» در اطراف شهرستان بوكان آذربايجان غربى و انبار از توابع منطقه سيد چشمه شهرستان ماكو.[۱۷]
توابع و پیرامون
عینالتمر
ناحیه یا شهرستان انبار، دارای ۵ روستا بوده و شهر عینالتمر، از توابع آن بود. عینالتمر، به عنوان پادگانى ايرانى در حاشيه صحرا، در غرب فرات و جنوب شهر هيت قرار داشت.[۱۸] عين التمر نخلستانها و روستاهايى داشته و شخصى به نام مهران كه فرزند بهرام چوبين بوده، در آنجا فرمانروايى مىكرد. اعراب نمر، تغلب و اياد در آنجا فراوان بودند. همين اعراب به فرمان عقة بن ابىعقه به معارضه با مسلمانان هنگام فتح عين التمر برخاستند.[۱۹]
هیت
هيت، شهرى است در كنار فرات، بالاتر از انبار كه داراى نخلهاى فراوان و ثمرات زيادى بوده است، ياقوت حموى، مختصات آن را ۶٩ درجه طول غربى و ٣٢ درجه و سه ربع درجه عرض جغرافيايى نوشته است. ابنحوقل، از آبادانى آن سخن گفته و آنگونه كه از وصف آن در سده هشتم قمری برمىآيد، در اين زمان متجاوز از ۳۰ آبادى جزء توابع آن بوده است و انواع ميوههاى سردسيرى و گرمسيرى در آن به دست مىآمده است. هيت، يكى از پادگانهاى مهم ایران، در حاشيه صحراى عربستان بود. در زمان ساسانيان، براى اقامت سفيرانى كه از خارج به دربار ايران مىآمدند مراكز پنجگانهاى معين شده بود تا در آنجا هدف و مأموريت خود را براى نماينده دولت اعلام كنند؛ هیت یکی از آن مراکز بود. [۲۰]
یوازیج
به گفته ياقوت حموى، در آبادى «بوازيج» از توابع انبار، گروهى از مُوالى زندگى مىكردند. اين ديار به هنگام يورش رزمندگان اسلام توسط جرير، فرزند عبدالله بجلى فتح شد.[۲۱]
حدیثه
«الحديثه» قريهاى كهن بود و در آن دو معبد و خانههايى از نصارا قرار داشت. هرثمة بن اعين، بعد از مرزبندى زمینهای موصل و اسكان اعراب در آن، به حديثه آمد و عدهاى از مسلمانان عرب را در آن مقيم ساخت. درباره علت نامگذارىاش گفتهاند كه عدهاى از اهالى انبار در عصر حجاج بن يوسف ثقفى از ستم وى و والى او[یادداشت ۴] در اين شهر به ستوه آمدند؛ پس ناگزير از انبار به حديثه رفتند و با همكارى اهالى اين ديار، مسجدى ساختند و نامش را «حديثه» نهادند.[۲۲] حديثه در پنج فرسخى انبار قرار داشت وآب رودخانه فرات بر آن احاطه داشت.[۲۳]
اهمیت
انبار، در مرز بین ایران و روم[یادداشت ۵] و حاشیه صحرای عربستان قرار داشت که از نظر استراتژى نظامى ايران در برخورد با روم اهميت بسيار داشته و منطقهاى گسترده را دربرمىگرفت.
اهميت اقتصادى و نظامى انبار، گذشته از عمران و آبادى، به اين سبب بوده كه بر سر دو راه اصلى از راههاى بازرگانى و نظامى دنياى قديم قرار داشته است؛ يكى راه زمينى كه آن را از شرق به تيسفون و جاده خراسان و از غرب به شهرهاى روم و مغرب پيوند مىداد؛ ديگر راه آبى بود كه از طريق فرات به آبراه دجله و از آنجا به خليج فارس و درياى آزاد راه مىيافت.[۸] انبار، به منزله دروازهاى بود كه دنياى شرق را بر روى روم مىگشود و به سبب موقعيتى كه داشت، در ضبط و نظم امر آبيارى سرزمین سواد بسيار مهم شمرده مىشد. از اين رو در كار لشكركشى نيز براى ايران و روم بسيار مهم بود.[۲۵]
مردم
گذشته از ايرانيان كه در انبار به مرزدارى و نگهبانى مشغول بودند، اعراب نصارا هم در آنجا فراوان بودند. نسطورىها و یعقوبیها در اين ديار، كليسا و دستگاه داشتند؛ به علاوه از يهود هم افرادى در انبار مىزيستند.[۲۵]
ترديدى نيست كه در تمامى اعصار، اعراب شبهجزيره عربستان به بينالنهرين مهاجرت مىكردهاند؛ حتى در عصر بُختالنصر كه معاصر با معد بن عدنان بوده، بازرگانان عرب در اين قلمرو اقامت مىگزيده و در انبار مستقر مىشدند. افرادى از قبايل تغلب، قنس، غطفان و اياد كه در بحرين اجتماع كرده بودند و به همه آنها «تنوخ» مىگفتند، در دوران حكومت آشفته اردشيرها در ايران از اين تفرّق و نزاع بهره بردند و در غرب فرات و در حد فاصل ميان انبار و حيره ساكن شدند. آنان هويت اجتماعى و فرهنگى خود را حفظ کرده و جز در چادر زندگى نكردند و با اهالى محله آميختگى نداشتند. اين اعراب را «عرب الضاحيه» يا اعراب پيرامونى گفتهاند. در تاريخ اشكانيان نشانى از گروههايى از قبيله تنوخ ديده مىشود كه از داخل صحرا به انبار يا پيرامون آن كوچيدهاند. آنان در زيستگاه «اهل مَدَر» فرود نيامدند و با آنان نياميختند.[۲۶]
انبار و حیره
برخی بر این گمانند كه شهر انبار و توابعش، در ارتباط با منطقه حيره، به حيات سياسى و اجتماعى ادامه مىداد. فرمانروايان ساسانى كارگزاران خود، اميران عرب از خاندان نصر را كه از آغاز سلطنت خويش آنها را به سرپرستى قلمرو عربى خود، در مرز عربستان برگزيده بودند، در حيره سكونت داده بودند و نيازهاى آنان از لحاظ آذوقه و مهمات از انبارهاى شهر انبار تأمين مىكردند. در واقع ايرانيان و اعراب در اين دو منطقه با يكديگر همزيستى مسالمتآميز داشتند و همين امر باعث تبادل فرهنگى بين آنان شده بود. مىگويند نخستین كسى كه به زبان عربى مطالبى مىنوشت «مُرامِر بن مُرّة» از مردم انبار بود و از اين ديار كتابت عربى به نقاط ديگر گسترش يافت. در روايتى از عبدالله بن عباس نقل شده است كه يكى از انباريان، خط را به عبدالله بن جدعان آموزش داد و خط حجازى قريشيان، از اين راه پديد آمد. در شرح فتح انبار توسط رزمندگان مسلمان آمده است كه وقتی مسلمانان بر انبار غلبه یافته، مردم اين سرزمين از آنها ايمن گردیده و از مخفىگاههاى خود بيرون آمدند، فرماندهان مسلمان دريافتند كه مردم انبار به زبان عربى مطالبى مىنويسند.[۲۷]
در دست حاکمان
زبَاء
مالک قلمرو انبار، در هنگام مهاجرت قبايل معروف به «عرب الضاحیه» به آن، بانويى به نام «زبّاء» بود كه بر ساكنين آن فرمانروايى مىكرد و اقتدارش ماجراى حكومت بلقيس بر سرزمين سبأ را در ذهنها تداعى مىنمود. «جذيمة الابرش» فرزند «مالك بن قهم» وقتى در انبار فرود آمد، با لشكرى كه فراهم كرد، مىخواست زبّاء را شكست بدهد، ولى شكست خورد و كشته شد.
عمرو بن عدى
پس از کشته شدن جذیمة الابرش، خواهرزاده او عمرو بن عدى، با نقشهاى جديد وارد كارزار گرديد. يكى از كارگزاران وى به نام قصير در دربار آن بانو نفوذ كرد و چنين وانمود كرد كه مىخواهد خدمتگزار كاخش باشد و براى جلب اطمينان زبّاء چارهجويى مىكرد تا آنكه او را براى امور بازرگانى مأمور كرد و بارها قصير برايش كالاها وارد كرد و او را خوش آمد و به كارش اعتماد نمود. در اين حال قيصر نزد عمرو رفت و گفت نيروهاى خود را در صندوقهايى جاى ده؛ پس چهارهزار مرد جنگى با سلاح و تداركات نظامى در صندوقهايى جاى گرفتند و با دوهزار شتر به انبار آمدند. خود عمرو هم در ميان اين عده بود. صندوقها در خانههاى اصحاب زبّاء پراكنده گرديد و چندين صندوق هم به كاخ او منتقل شد. چون شب فرارسيد، آنان بيرون آمدند و آن بانوى فرمانروا و بسيارى از كارگزارانش را كشتند. آنگاه عمرو بن عدى زمام امور را به دست گرفت و پنجاه و پنج سال بر آن سرزمين حكومت كرد.
حارث بن عمرو
پس از او حارث بن عمرو، در كنار مرزهاى روم شرقى موقعيتى ممتاز يافت و سلطه خود را بر شهر انبار مستحكم كرد.[۲۸]
شاپور دوم
به دستور شاپور دوم، خندقى در انبار حفر شد كه از شهر هيت آغاز شده و تا ابلّه، در حوالى بصره كنونى ادامه مىيافت و از آنجا به خليج فارس مىرسيد. ابتدا در اين خندق آب جريان داشت، تا قبايل باديهنشين را كه به قصد استفاده از اراضى حاصلخيز بينالنهرين سفلى مىآمدند، مانع بوده باشد.[۲۹]
انوشيروان
آن هنگام كه انوشيروان[یادداشت ۶] بر سر كار آمد، براى تقويت بنيه دفاعى ايران در مرزهاى غربى مجاور با روم و صحراى عربستان، ضمن بازسازى پادگانهاى منطقه، خندق شاپور دوم را تعمير كرد و تشكيلات تازه دفاعى به وجود آورد. به گفته ابنرسته، وقتى به اين فرمانروا خبر رسيد كه گروهى از اعراب، آبادىهاى سرزمین سواد را مورد تاخت و تاز قرار مىدهند، فرمان داد قلعه و باروى شهر اُلَّيس را كه شاپور دوم ساخته بود، از نو بسازند و اینگونه آنجا را پادگانى براى پاسدارى از آبادىهاى نزديك باديه گرداند؛ آنگاه فرمان داد تا از شهر هيت در امتداد حاشيه صحرا تا حوالى بصره خندقى حفر كنند تا به دريا بپيوندد و در كنارههاى اين خندق ديدهبانها و پادگانهايى استوار ساخت تا مانع نفوذ باديهنشينان به سرزمينهاى سواد گردد.[۳۰]
مسلمانان
برخی بر این باورند که انبار، به سبب تسلط فرهنگ و تمدن شاهان ایران بر آن، نه تنها از نظر نظامى قدرت دفاع خود را از دست داد، بلكه از نظر اجتماعى و اخلاقى نيز مضمحل شده بود؛ از اين رو، مردم انبار که سالها در رنج فاصله طبقاتی ساسانی بودند،در برابر جاذبه دين اسلام و نگرش ضدطبقاتى اين آيين، مقاومتى احساس نمىكردند؛ اگر هم در هنگام فتح انبار و شهرهاى پيرامون، مقاومتهايى در برابر مسلمانان صورت مىگرفت، تلاشهاى فئودالها، بقاياى تيولداران، مرزبانان، اسپهبدان و دژخيمان براى حفظ باقى مانده سلطه رو به زوال خويش بوده است.[۳۱]
امام علی(ع) در انبار
زمانی که امام علی(ع) از سرزمین حجاز به سوی شام و عراق میرفت، از دیار انبار گذشت. مردم از مرکبها پیاده شده، با سرعت به سوی او شتافته و پیشاپیش امام علی(ع) که خلیفه مسلمانان بود، میدویدند. امام(ع) برخی از آنها را فراخوانده از چرایی این دویدن پرسید. آنان این کار را رسمی برای احترام به امیران و افراد مورد احترام دانستند. امام(ع) این رسم را برای زمامداران بدون سود و برای مردم باعث رنج دنیا و بدبختی آخرت دانست.[۳۲]
هنگامی که امام علی(ع)، برای نبرد با معاویه در جنگ صفین، از کوفه به سوی نینوا حرکت کرد و وارد شهر مدائن شد، پس از توقفی کوتاه به سوی شهر انبار رفت. مردم شهر، با هدايايى به استقبال وی شتافته و از اسبهاى خود فرود آمده و در مقابل او به خضوع و تذلل پرداختند. بر پایه برخی منابع، آنان دهقانانى از طايفه «بنوخوش نوشك» بودند.[۳۳] امام(ع) درباره چهارپایانی که با خود آورده و دویدن آنها پرسید. آنها این کار را رسمی برای احترام به فرمانروایان دانسته و مرکبها را هدایای برای امام(ع) معرفی کردند. آنها برای او و همراهانش غذا و برای چهارپایانشان علوفه آماده کرده بودند. امام(ع) رسمشان را برای امیران بدون سود و برای خودشان رنج و زحمت دانسته و از تکرار آن نهی کرد. وی برای پذیرفتن هدایا شرط گذاشت به جای خراجشان محاسبه کند و در برابر خوراکیهایشان، بهای آن پرداخت کند. آنها اصرار کردند امام(ع) هدیه و رسم احترامشان را بپذیرد. امام(ع) بر آنها آفرین گفته، ولی خودش را از آن بینیاز دانست. وی دو روز در شهر انبار اقامت گزید و روز سون حرکت کرد.[۳۴]
اکنون
در تقسيمات كشورى عراق كنونى، دهمين استان اين كشور استان الانبار نام دارد كه بيشتر سكنه آن سنى مذهباند. اين ايالت در غرب عراق قرار دارد. ١از شمال شرقى به ايالت صلاحالدين، از شمال به نينوا، از شرق به مركز حكومت (بغداد) و كاظمين، از جنوب شرقى به ايالت بابل و از جنوب به كربلا محدود است. انبار در شمال غربى با سوريه، در غرب با اردن و در جنوب شرقى با عريستان سعودى هممرز است. مركز اين استان شهر رمادى است كه در شرق آن و در حوالى انبار كهن قرار گرفته است. منطقهاى كه قبلاً به جزيره معروف بود و در حد فاصل رودخانههاى دجله و فرات قرار داشت، در نيمه شمالى اين ايالت و نيمه غربى ايالت نينوا واقع است.[۳۵]
پانوشت
- ↑ استان انبار عراق درگذر تاريخ، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۹ ، ص۱۳۲.
- ↑ اشكال العالم.
- ↑ تاريخ و فرهنگ ايران: در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ج ٢، ص ۶۴.
- ↑ تاريخ و فرهنگ ايران، ج ١، ص ١٩٠و ١٩١.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ تاريخ و فرهنگ ايران، ج ٢، ص ۶٧.
- ↑ مفاتيح العلوم، ص ١١۵؛ آثار الباقيه، ص ۵٩.
- ↑ مسالك و ممالك، ص٧؛ معجم البلدان؛ ، ج ١، ص ٢۶٧.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ تاريخ و فرهنگ ايران، ج ١، ص ١٩٠و ١٩١.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ تاريخ ايران بعد از اسلام، ص ٣٠٣؛ تاريخ ايران زمين، ص ٨۵، ؛ جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافت شرقى، ص ٧٢.
- ↑ مسالك و ممالك، ص ١٢.
- ↑ البلدان، ص ۶٣.
- ↑ مسالك و ممالك، ص ١٢.
- ↑ صورة الارض، ص ١٧٧.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ج ٣، ص ٣۴٢٩.
- ↑ سفرنامه ناسرخسرو، ص ٢ و ٣.
- ↑ برگزيده مشترك ياقوت حموى، ص ٢۵.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ج ٣، ص ٣۴٢٩.
- ↑ مسالك و ممالك، ص ١٣؛ برگزيده مشترك ياقوت حموى، ص ١٣۴.
- ↑ عبدالحسين زرينكوب، تاريخ ايران بعد از اسلام، ص ٣٠۴.
- ↑ تاريخ و فرهنگ ايران، ج ١، ص ١٩٧ و ١٩٨.
- ↑ برگزيده مشترك ياقوت حموى، ص ٣٨.
- ↑ فتوح البلدان، ص ۴۶۶.
- ↑ برگزيده مشترك ياقوت حموى.
- ↑ تاريخ يعقوبى، ج ١، ص ٢١٩.
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ تاريخ ايران بعد از اسلام، ص ٣٠٣؛ تاريخ ايران زمين، ص ٨۵، ؛ جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافت شرقى، ص ٧٢.
- ↑ هشام جعيط، كوفه، پيدايش شهر اسلامى، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم، ص ١۴؛ تاريخ و فرهنگ ايران، ج ١، ص ١٨۴.
- ↑ المحاسن و المساوى، ص ٣۶۶؛ فتوح البلدان، ص ۶۵۵؛ تاريخ طبرى، ج ١، ص ٢٠۶؛ الاعلاق النفسيه، ص ١٩١؛ مقدمه ابنخلدون، ص ٨٣٠؛ تاريخ و فرهنگ ايران، ج ١، ص ٢٠۵ و ٢٠۶.
- ↑ جغرافياى تاريخ سرزمينهاى خلافت شرقى، ص ٧١؛ تاريخ يعقوبى، ج ۱، ص ٢١٩.
- ↑ الاعلاق النفسيه، ص ١٠٧؛ تاريخ ايران زمين، ص ٩۴ و ٩۵.
- ↑ الكامل فى التاريخ، ج ٣، ص ١٣٨٢و ١٢٨٣.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، ص ١١٠۴.
- ↑ تاريخ و فرهنگ ايران، ج ١، ص ١٩٢.
- ↑ الفتوح، ص ۵٠٩ و ۵١٠؛ پيكار صفين، ص ١٩٩ و ٢٠٠؛ شرح نهج البلاغه، ج ٣، ص ٢٠٣.
- ↑ پيكار صفين، ص ٢۵.
- ↑ با استفاده از نقشه سياسى عراق مندرج در اطلس جامع گيتاشناسى، چاپ ١٣٨٨، ١٣٨۶ش.
- ↑ Meso Potaamia
- ↑ یا «استان العال» به معنای قلمرو بالا.[۴]
- ↑ Perisapor
- ↑ ابن رفيل.
- ↑ یعقوبی مینویسد: آخرين سرحد پارس از طرف فرات، انبار بود؛ سپس به مرزهاى روميان مىرسيد و از طرف دجله سپس به مرزهاى روم مىرسيد؛ مگر آن كه با دستاندازى و نيرنگ، ايرانيان بر خاك روميان و بسا كه روميان به خاك ايران قدم مىگذاردند.[۲۴]
- ↑ خسرو اول.
منابع
- آثار الباقيه،
- اشکال العالم، ابوالقاسم بن احمد جيهانى،
- اطلس جامع گيتاشناسى، نقشه سياسى عراق، چاپ ١٣٨٨، ١٣٨۶ش.
- اعراب حدود مرزهاى روم شرقى و ايران در سدههاى چهارم تا ششم ميلادى، پيكولوسكايا، ترجمه عنايتالله رضا،
- الاعلاق النفسيه،
- برگزيده مشترك ياقوت حموى، محمد پروين گنابادى،
- البلدان، احمد بن ابىيعقوب،
- پيكار صفين، نصربن مزاحم منقرى،
- تاريخ ايران زمين، محمدجواد مشكور،
- تاريخ ايران بعد از اسلام، عبدالحسين زرينكوب،
- تاريخ طبرى،
- تاريخ و فرهنگ ايران، در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، محمدمحمدى ملايرى،
- جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافت شرقى، گاى لسترنج، ترجمه محمود عرفان،
- سفرنامه، ناصر خسرو قباديانى، به كوشش نادر وزينپور،
- شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحديد،
- صورة الارض، ابنحوقل، ترجمه جعفر شعار،
- الفتوح، ابن اعثم كوفى،
- فتوح البلدان،
- الكامل فى التاريخ، عزالدين بن اثير،
- كوفه، پيدايش شهر اسلامى، هشام جعيط، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم،
- لغتنامه دهخدا، چاپ جديد،
- المحاسن و المساوى، ابراهيم بن محمد بيهقى،
- مسالك و ممالك،
- معجم البلدان، ياقوت حموى،
- مفاتيح العلوم،
- مقدمه ابنخلدون،
- نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام،