فرهاد میرزا معتمدالدوله
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:Abbasahmadi1363 در تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۹۸ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
فرهاد میرزا معتمدالدوله ()، فرزند عباس میرزا نایبالسلطنه و برادر محمدشاه قاجار،
تبار
فرهاد میرزا معتمدالدوله، فرزند عباسمیرزا نایبالسلطنه (1203-۱۲۹۹ق) است. عباسمیرزا، در دوره قاجار، حاکم آذربایجان بوده و در مقابله با تجاوز روسها به شمال غربی ایران، از خود رشادت نشان داده است.[۱] وی در مبارزه با امپراتوری عثمانی نیز به پیروزیهایی دست یافت. تاریخنگاران ایرانی و اروپایی، او را شريفترين فرد از تبار قاجار برشمرده و كارنامه او را در امور نظامى، سياسى و تحولات اجتماعى ستودهاند.[۲]
یکی از برداران فرهاد میرزا، محمدميرزا بود، معروف به وليعهد ثانى است كه با مرگ فتحعلىشاه، به فرمانروايى رسيد. گفته شده از بین فرزندان متعدد او، فرهاد میرزا، ویژگیهای پدر را در خردمندى، شجاعت و برخى فضايل دیگر به ارث برد.[۳] وى هنگامى كه عزم تسخير هرات و آزادسازی آن از دست انگليس را داشت، درگذشت. پيكرش در مشهد، در جوار آستان امام رضا(ع)، در دارالحفاظ مسجد گوهرشاد دفن شد.[۲]
برخى تاریخنگاران، به اشتباه، «عباسميرزا ملك آراء»، دومين فرزند محمدشاه و برادر كوچك ناصرالدين شاه قاجار را، با عباسميرزا نايبالسلطنه يكى گرفتهاند. عباسميرزا ملك آراء، با بيگانگان تبانى و با سفارت انگلستان ارتباط داشته است.[۴]
ولادت
فرهادميرزا معتمدالدوله، پانزدهمين فرزند عباسميرزا نایبالسلطنه است، كه در سال ١٢٣٣ق. (١١٩٧ش)، به دنيا آمد.[۵]
تحصیلات
وى پس از سپرى كردن دوران كودكى همراه پدر به شمال غربى ايران رفته و در تبريز به تحصيل علوم متداول پرداخته و علوم معقول و منقول و برخی دانشهای متداول دیگر را آموخت.[۵]
نشانهای افتخار
فرهادميرزا به دليل خدمات دولتى و ديوانى و تدبير لازم در اداره امور ايالات و ولايات، به لقب «معتمدالدوله» دست یافت. در سال ١٢٧۶ق. به دريافت نشان ميرپنجى و حمايل مخصوص با حمايل اميرتومانى مفتخر گرديد.[۵] لقبهايى مانند نايبالسلطنه و نايبالاياله را نیز به او نسبت دادهاند.[۶] در سال ١٢۵٣ق. كه محمدشاه قاجار عازم هرات و منطقه خراسان بزرگ شد، فرهادميرزا را به عنوان نايب ايالت برگزيده و براى حفظ پايتخت، در تهران مستقر کرد. این کار، در سفر محمدشاه به اصفهان، در سال ١٢۵۵ق. نیز انجام شد.[۷]
حکمرانی خوزستان و لرستان
محمدشاه قاجار، در سال ١٢۵٠ق. به پادشاهی رسیده و برادر خود فرهاد میرزا معتمدالدوله را در حالی که ۱۷ سال سن داشت، به حكمرانى منطقه خوزستان و لرستان منصوب كرد؛ از این رو، نخستین سمت او، فرمانروايى بر مناطق جنوب شرقى و غرب ايران بوده است.[۸] در اين مناطق، شماری از اشرار ناامنى به وجود آورده بودند. فرهاد میرزا امنیت را برگردانده و به آشفتگیها پایان داد.[۹]
فرمانرواى منطقه فارس
در ١٢۵٧ق پس از فوت نصرالله خان قاجار دَولّو، صاحب اختيار منطقه فارس، ناصرالدينميرزا وليعهد وقت به حكومت فارس گمارده شد و فرهادميرزا از سوى او به عنوان نايبالاياله در ٢۴ سالگى به حكومت فارس فرستاده شد. در اين منطقه افراد راهزن و شرور، شهرها، روستاها و راههاى ارتباطى را ناامن كرده بودند و در مواقعى مردم را مورد هجوم وحشيانه خويش قرار داده، به قتل مىرساندند. فرهادميرزا در اولين فرصت، اين ياغيان و راهزنان را دستگير كرد و به مجازات رساند تا سبب عبرت ديگران شود و اهل شرارت، چنان در هالهاى از بيم و هراس قرار گرفتند كه ديگر نتوانستند در اين منطقه شرارت كنند.[۷] ميرزاحسن حسينى فسايى مىنويسد:
فرهادميرزا در مدت پنج سال ايالت و فرمانروايى بر فارس، اهالى را تربيت نمود و اخلاق رذيله را از ميان برداشت و اخلاق حسنه را به جاى آن گذاشت. تمام مردمان بقاى عمر و دوام ايالت او را از حضرت قادر متعال مسئلت مىداشتند و چون به عزم تهران حركت فرمود، عموم اهل شيراز به عنوان مشايعت، بيشتر از ازدحام ايام استقبال، مجالس، مراكز تجارى، مدارس و بازارها را بسته، از شهر بيرون آمدند؛ سواره و پياده در ركاب فرهادميرزاى عاقل عادل و باذل روانه گشتند. معتمدالدوله در تپه سلام كه تلّ كوچكى بود، از مركب پياده شده روى به جانب قبله كرده، خطبهاى به زبان عربى به عنوان وداع با فصاحت تمام خوانده و با مشايعين خداحافظى نموده به آنان رخصت بازگشت داد. جماعت مشايع با چشم گريان بخشى از آيه ٨۵ سوره قصص را خواندند: (لرادّك الَى معاد) ؛ تو را به وعدهگاهت بازمىگرداند.[۱۰]
همين مورخ مىگويد كه معيشت برخى طوايف در فارس، كرمان و يزد، از راه غارت راهزنى و دزدى تأمين مىگرديد و چون برخى واليان از آنان بازخواست مىكردند، سير شرارت خود را عوض مىنمودند، ولى دست از چپاول برنمىداشتند. اما با اقتدار فرهادميرزا، نه تنها از اين اعمال خلاف دست برداشتند، بلكه عدهاى به سوى درستى گام برداشتند و برخى از آنان متنبه گرديدند و فرمانبرى كردند و در دشتهاى فَسا و نقاط ديگر به زراعت مشغول شدند و به جاى آنكه به جماعت زوّار مشهد مقدس، عتبات عاليات و حرمين شريفين حجاز يورش ببرند، چنان در امنيت منطقه مىكوشيدند كه كاروانها در نهايت اطمينان و آرامش از ميانشان مىگذشتند.[۱۱]
پانوشت
- ↑ سعيد نفيسى، تاريخ اجتماعى و سياسى ايران در دوره معاصر، ج ٢، ص ٧٠؛ علىاصغر شميم، ايران در دوره سلطنت قاجار، ص ١٧٠.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ عباس قديانى، فرهنگ جامع تاريخ ايران، ج ٢، ص ۵٧٨ و ۵٧٩.
- ↑ ميرزا محمدعلى معلم حبيبآبادى، مكارم الاثار، ج ١، ص ١۴۶ و ١۴٧.
- ↑ اسماعيل رائين، حقوقبگيران انگليس در ايران، ص ١١۴.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ اسناد و مدارك مأموريت امينالدوله ص ١٨١.
- ↑ غلامرضا طباطبايى مجد، مقدمه سفرنامه فرهاد ميرزا، ص ٩.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ جورج كرزن، ايران و قضيه ايران، ترجمه غلامعلى وحيد مازندرانى، ج ٢، ص ٢۴۶.
- ↑ محمدحسن اعتمادالسلطنه، تاريخ منتظم ناصرى، ج ٣، ص ١۶۴.
- ↑ مهدى بامداد، شرح حال رجال ايران، ج ٣، ص ٨۶.
- ↑ حاج ميرزا حسن فسائى، فارسنامه ناصرى، تصحيح منصور رستگار فسائى، ج ٢، ص ٨۶٣.
- ↑ حاج ميرزا حسن فسائى، فارسنامه ناصرى، تصحيح منصور رستگار فسائى، ج٢، ص١۵٧۶.