ابراهیم(ع) از پیامبران اولوالعزم.

حضرت ابراهیم در سه دین بزرگ یهودیت، مسیحیت و اسلام و همچنین ادیان همجوارشان مانند صابئه جایگاهی ویژه دارد و همگی خود را به ایشان نسبت داده‌اند و از همین رو به پدر امت‌ها معروف شده است. هجرت ابراهیم (ع) از بابل و هجرت به مکه از موضوعاتی است که در کتب عهدین و همچنین قرآن بیان شده است. ساخت کعبه و بنیان‌نهادن آیین حج از دیگر اموری است که به حضرت ابراهیم نسبت داده شده است.

واژه‌شناسی

واژه ابراهیم[یادداشت ۱] واژه‌ای بابلی [یادداشت ۲] که بنابر نظر برخی لغت‌شناسان مرکب از «إب» به معنای پدر و «راهیم» به معنای رحیم است.[۱] [یادداشت ۳] گروهی نیز بخش دوم را از ریشه «رام» به معنای بلند مرتبه شمرده و مجموع کلمه را به معنای پدر عالی یا متعالی دانسته‌اند.[۲] باتوجه به وجود این کلمه در عهد عتیق، اشتقاق آن از کلمه عربی «برهمه» به معنای تیزبینی[۳] کاملاً برساخته به نظر می‌رسد.[۴]

جایگاه ابراهیم در ادیان بزرگ

حضرت ابراهیم در هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام و نیز ادیان همجوارشان مانند صابئه جایگاهی ویژه دارد و همگی خود را به ایشان نسبت داده‌اند و از همین رو به پدر امت‌ها معروف شده است.[۵] داستان زندگی او به تفصیل در تورات و قرآن آمده که دارای اشتراک فراوان و چند تفاوت است. در تورات با تأکید بر زندگی شخصی ابراهیم، مراحل آن از تولد تا مهاجرت از بابِل و ورود به سرزمین کَنْعان و رخدادهای گوناگون بعدی بیان شده است.[۶] اما در قرآن بر پایه شیوه متداولش با صرف نظر از اطلاعات شخصی و تاریخی، بر جنبه‌های مربوط به رسالت و مقام الهی او تأکید شده است؛ از جمله احتجاج با کافر زمان خود (سوره بقره، آیه ۲۵۸)، شکستن بت‌ها (سوره انبیاء، آیه ۵۸؛ سوره صافّات، آیه ۹۳)، رهایی از آتش و تبدیل آن به گلستان (سوره انبیاء، آیه ۶۹)، نشان دادن ملکوت به وی (سوره انعام، آیه ۷۵)، نیل به مقام امامت (سوره بقره، آیه ۱۲۴) و عزیمت به مکه و بنای کعبه (سوره ابراهیم، آیه ۳۷) که یا در تورات نیامده و یا به اختصار و در سیاق داستان زندگی‌اش به آن‌ها اشاره شده است.

در روایت‌های اسلامی به اطلاعات گسترده درباره زندگی شخصی ابراهیم برمی‌خوریم. همه روایت‌ها در تولد ابراهیم در سرزمین بابل، در جنوب عراق کنونی، اتفاق‌نظر دارند[۷] و محل دقیق آن را در پایتخت این سرزمین نزدیک شهر ناصریه کنونی دانسته‌اند که به نام بابل معروف بوده است.[۸] نیز از «کوثا ربّا» نزدیک کوفه کنونی به عنوان شهر محل تولد وی یاد شده است.[۹]

دین پدر ابراهیم

یکی از موضوعات جنجالی درباره حضرت ابراهیم در روایت‌های اسلامی، آیین پدر اوست که ناشی از اختلافی کلامی درباره ضرورت موحد بودن نیاکان پیامبر تا آدم(ع) یا عدم ضرورت آن است. در قرآن از فردی مشرک به نام آزر با وصف «اب ابراهیم» یاد شده (سوره انعام، آیه ۷۴) که ظاهرا پدر او بوده است. وی در روایت‌های اهل‌ سنت به نام تارح بن ناحور یاد شده[۱۰] که بعد از عهده‌داری سمت خزانه‌داری نمرود[۱۱] لقب آزر یافت.[۱۲] در روایت‌های شیعی در کافی نیز نام پدر ابراهیم صریحاً آزر دانسته شده[۱۳] که برخی از شارحان، این روایت را تقیه دانسته‌اند؛ زیرا بر پایه روایت‌های متواتر از پیامبر و اهل‌ بیت(ع)، همه نیاکان پیامبران موحد بوده‌اند و در برخی روایت‌ها نیز به موحد بودن پدر ابراهیم تصریح شده است.[۱۴]

هجرت از بابل

موضوع هجرت ابراهیم(ع) از سرزمین اصلی خود چند بار در قرآن گزارش شده و با تعبیرهایی گوناگون از آن یاد شده است: {‌أَعتَزِلُکم و ما تَدعونَ مِن دونِ اللَّه...} (سوره مریم، آیه ۴۸)، {إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی...} (سوره صافّات، آیه ۹۹)، {إِنِّی مُهاجِرٌ إِلی رَبِّی...} (سوره عنکبوت، آیه ۲۶)، {و نَجَّیناهُ و لوطاً...} (سوره انبیاء، آیه ۷۱). بنا بر روایت‌های تفسیری، مقصد این هجرت سرزمین مقدس[۱۵] و در گزارشی غیر مشهور، مصر بوده[۱۶] که با ظاهر آیه {و نَجَّیناهُ و لوطاً إِلَی الأَرضِ الَّتی بارَکنا فیها لِلعالَمین} (سوره انبیاء، آیه ۷۱) به ضمیمه آیه {إِلَی المَسجِدِ الأَقصَی الَّذِی بارَکنا حَولَه} (سوره اسراء، آیه ۱) ناسازگار است؛ هر چند در روایتی از ابن عباس، مقصد هجرت ابراهیم به دلیل وصف مکه به برکت در آیه {إِنَّ أَوَّلَ بَیت وُضِعَ لِلنّاسِ‌لَلَّذِی بِبَکةَ مُبارَکاً‌...} (آل‌عمران/۳، ۹۶) مکه دانسته شده است.[۱۷]

این هجرت پس از رهایی ابراهیم از آتش[۱۸] و بر اساس روایت‌هایی چند، در پی تبعید وی به دست نمرود بوده است.[۱۹] درباره همراهان وی در این سفر تنها از لوط در قرآن نام برده شده است: {و‌نَجَّیناهُ و لوطاً إِلَی الأَرضِ الَّتی بارَکنا فیها لِلعالَمین}. (سوره انبیاء، آیه ۷۱) در روایت‌ها نیز از ساره همسر ابراهیم، در شمار همراهان یاد شده است.[۲۰]

طبق روایت تورات، ابراهیم همراه پدرش تارح و همسرش ساره و برادرزاده‌اش لوط از اور کلدان بیرون آمد و به حران هجرت کرد و همان جا تارح درگذشت.[۲۱] سپس به فرمان خدا حران را به مقصد سرزمین کنعان ترک کرد.[۲۲] سرزمین مقدس به عنوان مقصد نهایی هجرت او یاد شده است.[۲۳] برخی روایت‌ها، نقل تورات را تأیید می‌کند که بر اساس آن، ابراهیم ابتدا به حران رفت و مدتی در آن‌جا اقامت گزید و سپس‌ دوباره از حران، رهسپار فلسطین شد.[۲۴]

سفر به مکه

در قرآن، بر خلاف تورات، از سفر ابراهیم به مکه یاد شده که احتمالاً دست‌کم دو بار رخ داده است. در سفر نخست، هاجر و اسماعیل نیز همراه وی بودند و او آنان را در مکه سکنا داد. در آن زمان، مکه سرزمینی خشک و بی‌آب و علف بود[۲۵]: {رَبَّنا إِنِّی أَسکنتُ مِن ذُرِّیتِی بِواد غَیرِ ذِی زَرع عِندَ بَیتِک المُحَرَّم...}. (سوره ابراهیم، آیه ۳۷) برخی مفسران به استناد آیه اخیر، آن سرزمین را فاقد هر نوع حیات دانسته‌اند.[۲۶] بر پایه روایت‌های فراوان، حضرت اسماعیل در این سفر نوزاد بوده است و ابراهیم به فرمان خداوند و همراهی جبرئیل، اسماعیل را در جایگاه کنونی حجر اسماعیل نهاد.[۲۷] بر اساس روایتی دیگر، پس از رسیدن به مکه و بازگشت ابراهیم، حضرت اسماعیل از شدت تشنگی به حالت مرگ افتاد تا آن که به لطف خدا، در آن سرزمین آب یافت شد و مقصد کاروان‌هایی از یمن گردید.[۲۸]

برخی مفسران از تعبیر {غَیرِ ذِی زَرعٍ} درباره مکه (سوره ابراهیم، آیه ۳۷) و نیز نیایش حضرت: {رَبِّ اجعَل هذا بَلَداً ءَامِناً...} (سوره بقره، آیه ۱۲۶) برداشت کرده‌اند که هنگام ورود آنان به سرزمین مکه، در آن مکان، شهری نبوده و سکنا یافتن اسماعیل و هاجر در آن سرزمین، زمینه‌ساز تأسیس شهر مکه شده است. اما دعای ابراهیم در آیه {رَبِّ اجعَل هذا البَلَدَ ءَامِناً...} (سوره ابراهیم، آیه ۳۵) که در آن، برخلاف آیه پیشین، بلد به صورت معرفه آمده، در سفرهای بعدی ابراهیم بوده است. همین نشان می‌دهد که به تدریج شهری در آن مکان تأسیس شده بود[۲۹]؛ چنان‌که دعای ابراهیم برای گرایش مردم به سمت این شهر: {أَفئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهوِی إِلَیهِم...} سبب رونق مکه و اقبال مردم به حج شمرده شده است.[۳۰]

در تورات از سفر ابراهیم همراه هاجر و اسماعیل یاد شده که به درخواست ساره و سپس فرمان خدا برای پذیرش درخواستش رخ داده است. بر پایه گزارش تورات، ساره پس از تولد اسحاق از در ناسازگاری با هاجر، مادر اسماعیل، درآمد و از ابراهیم خواست تا هاجر و اسماعیل را دور کند.[۳۱] ابراهیم آزرده شد؛ اما خداوند دستور داد که درخواست ساره را بپذیرد. از این روی، ابراهیم، اسماعیل و مادرش هاجر را با توشه‌اندک به سفر برد.[۳۲] به تصریح تورات، در این هنگام، سن ابراهیم ۱۰۰ و سن اسماعیل ۱۴ سال بوده است[۳۳] که با گزارش قرآن ناسازگار است. داستان ظهور چشمه آب زیر پای اسماعیل در تورات نیز آمده[۳۴] که با سن نوزادی اسماعیل، و نه نوجوانی او، سازگار است.

موضوع اختلافی دیگر، مقصد هاجر و اسماعیل است. تورات این مقصد را بئر سبع[۳۵] و قرآن آن را مکه می‌داند.(سوره ابراهیم، آیه ۳۷) [یادداشت ۴]

بر پایه ظاهر آیات قرآن، ابراهیم بیش از یک بار به مکه سفر کرد. در سفر نخست، فرزند نوزادش اسماعیل و هاجر را در آن‌جا سکونت داد (سوره ابراهیم، آیه ۳۷) و در سفر دوم، کعبه را با کمک فرزند جوانش اسماعیل بنا کرد و مراسم حج را به جا آورد. (سوره بقره، آیه ۱۲۷) اما با توجه به عدم تصریح قرآن به نوزادی اسماعیل به هنگام سفر نخست، احتمال یکی بودن هر دو سفر یاد شده پذیرفتنی است؛ چنان‌که با توجه به تصریح قرآن که در کهنسالی، اسماعیل به او بخشیده شد: {اَلحَمدُللهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الکبَرِ إِسماعیل...} (سوره ابراهیم، آیه ۳۹) و نیز سختی و درازی سفر از فلسطین به مکه، انجام سفرهای گوناگون بعید به نظر می‌رسد.[۳۶]

بنای کعبه

از ظاهر برخی آیات، مانند {إِنَّ أَوَّلَ بَیت وُضِعَ لِلنّاس...} (سوره آل‌عمران، آیه ۹۶) و روایت‌های صریح برمی‌آید که کعبه قبل از ابراهیم وجود داشته و به دست حضرت آدم بنا شده است.[۳۷] همچنین برخی از مفسران به آیه {وَ إِذ یرفَعُ إِبراهیمُ القَواعِدَ مِنَ البَیت...} (سوره بقره، آیه ۱۲۷) برای اثبات وجود کعبه پیش از ابراهیم و نقش وی در تعمیر و بازسازی آن تمسّک جسته‌اند.[۳۸] در مقابل، برخی از مفسران پس از یادکرد روایت‌های فراوان در این زمینه، ابراهیم را بنیان‌گذار کعبه دانسته و اخبار ساخت کعبه به دست آدم(ع) را ضعیف شمرده‌اند.[۳۹]

از روایت‌های فراوان برمی‌آید که مکان کعبه در آغاز برای ابراهیم مشخص نبوده و جبرئیل مکان ساختن آن را به وی آموخت.[۴۰] در آیات قرآن، دستور بنای کعبه به ابراهیم، صریحاً یاد نشده است؛ اما در برخی روایت‌ها که مفسران به آن‌ها تمسک کرده‌اند، آمده که خدا او را مأمور ساختن کعبه فرمود.[۴۱]

مقام‌ ابراهیم‌ در کنار کعبه‌ نیز اثری دیگر از ابراهیم(ع) است: {وَإِذ جَعَلنَا البَیتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبرَاهِیمَ مُصَلًّی}. (سوره بقره، آیه ۱۲۵؛ نیز نک: سوره آل‌عمران، آیه ۹۷) گفته‌اند این همان سنگی است که وی به‌ هنگام‌ بنای‌ کعبه‌ زیر پای‌ خود نهاد. برخی نیز خود خانه کعبه‌ را همان مقام‌ ابراهیم‌ دانسته‌اند.[۴۲]

بر پایه روایت‌های متواتر، ابراهیم در بنای کعبه تنها نبوده و اسماعیل یاری‌اش می‌کرده و برایش آجر یا سنگ می‌آورده و ابراهیم آن را می‌ساخته است.[۴۳] در برخی روایت‌ها نیز از یاری فرشتگان به آنان یاد شده است.[۴۴] مصالح ساختمان نوعی آجر یا سنگ قرمز بوده که از پنج کوه مختلف پیرامون کعبه و بر اساس روایتی، از کوه طُوی‌ٰ آورده بودند.[۴۵]

درباره کیفیت و مراحل ساخت گفته‌اند که چون دیوار کعبه به ۱۲ ذراع رسید، دو در برای آن قراردادند: یکی برای ورود و دیگری برای خروج. دستگیره‌ای از آهن نیز بر آن دو گذاشتند. درهای کعبه برهنه بود تا آن‌گاه که اسماعیل و همسرش بر آن پرده‌ای نهادند و سپس همسر اسماعیل پیشنهاد داد که پیراهنی برای کعبه ببافند؛ زیرا دیوار آن زبر بود. ابراهیم این پیشنهاد را پذیرفت. اسماعیل نیز سقفی از چوب و برگ نخل و گل برخانه خدا نهاد.[۴۶]

فراخوانی مردم به حج

پس از ساختن کعبه، به ابراهیم فرمان داده شد که مردم را از سوی خدا به حج فراخواند: {و‌أَذِّن فی النّاسِ بِالحَجّ...}. (سوره حجّ، آیه ۲۷) او بر کوه ابوقبیس ایستاد و دست بر گوش خود نهاد و فریاد برآورد:‌ ای مردم! خدای خود را اجابت کنید. گروهی از قبیله یمنی جُرْهُم نخستین کسانی بودند که دعوتش را اجابت کردند.[۴۷] در روایتی از امام صادق(ع) آمده که این ندای ابراهیم نسل به نسل تا روز قیامت انتقال یافته[۴۸] و تلبیه پاسخ به این نداست.[۴۹]

درباره چگونگی اجرای این دعوت، گزارش‌هایی مفصل در اخبار و روایت‌های تاریخی آمده است که گاه رنگ افسانه یافته و نقد پذیرند؛ به ویژه که بسیاری از آن‌ها سخنان غیر معصومان‌اند و مستند درستی ندارند؛ از جمله این که پس از فرمان حج، ابراهیم به خدا گفت: صدای من به جایی نمی‌رسد. خدا به او فرمود: وظیفه تو ابلاغ آن است. پس بر جایگاه کنونی مقام ابراهیم که به سان کوهی مرتفع بود، ایستاد و ندا داد:‌ ای مردم! عزیمت به بیت عتیق برای ادای حج بر شما واجب است؛ پس خدای خویش را اجابت کنید. همه مردم از اطراف زمین به او پاسخ دادند. آن‌گاه ایشان با خانواده‌اش حج گزارد.[۵۰] در روایتی دیگر از ابن عباس آمده که هنگام ابلاغ دعوت حج، کوه‌ها سر خود را فرود آوردند و آبادی‌های جهان سر برافراشتند تا صدای ابراهیم به گوش همگان برسد.[۵۱] در برخی تفاسیر نیز گزارش شده که خداوند فقط به کسانی اجازه شنیدن این دعوت را داد که می‌دانست آن را اجابت خواهند کرد.[۵۲] بر پایه روایتی دیگر، وقتی خدا به ابراهیم فرمان اعلان حج داد، وی بر سنگی ایستاد و ندای حج سرداد؛ ولی سنگ از سنگینی این دعوت تاب نیاورد و فروریخت.[۵۳]

حج‌گزاری ابراهیم(ع)

از ظاهر آیات قرآن برمی‌آید که ابراهیم با مناسک حج آشنا نبوده است. از این رو، از خداوند خواست تا آن را به وی بیاموزد: {... وأَرِنا مَناسِکنا...}. (سوره بقره، آیه ۱۲۸) در بیان آنچه به ابراهیم آموخته شد، برخی مفسران از موارد زیر یاد کرده‌اند: طواف خانه خدا، سعی میان صفا و مروه، افاضه از عرفات و رمی جمرات.[۵۴] برخی دیگر مناسک را به معنای خود عبادت دانسته‌اند؛ نه اعمالی که با آن، عبادت انجام می‌پذیرد. در این صورت، ابراهیم درخواست یادگیری اعمال را ندارد؛ بلکه خواهان مشاهده حقیقت عبادت است.[۵۵] [یادداشت ۵]

مفسران درباره چگونگی همراهی جبرئیل با ابراهیم(ع) و اسماعیل نیز نقل‌هایی آورده‌اند. نخست جبرئیل به افراشتن پایه‌های خانه خدا (رفع القواعد) فرمان داد. سپس دست ابراهیم را گرفت و او را به صفا و بعد به مروه برد و گفت: این دو از شعائر خدایند. از آن‌جا به منا رفتند و ابلیس را نزدیک درختی ایستاده دیدند. جبرئیل تکبیر گفت و فرمان داد که به ‌سویش سنگ پرتاب کنند. ابراهیم و اسماعیل چنین کردند. سپس ابلیس نزدیک جمره وسطی ایستاد و خواست کارهایی انحرافی در حج جعل کند. باز به فرمان جبرئیل، ابراهیم و اسماعیل تکبیرگویان سنگبارانش کردند و به همین ترتیب در جمره سوم نیز به ابلیس سنگ افکندند. سپس به مشعر الحرام و از آن‌جا به عرفات رفتند. جبرئیل سه بار از ابراهیم جویا شد: آیا مناسک را به درستی آموختی؟ و ابراهیم پاسخ مثبت داد.[۵۶] بر پایه روایتی، جبرئیل روز هشتم ذی‌حجه (یوم الترویه) بر ابراهیم نازل شد و به او گفت که آب برگیرند؛ زیرا در منا و عرفات آب نبود. از همین روی، آن روز را «یوم الترویه» نامیده‌اند. سپس به منا رفتند و جبرئیل آنچه به حضرت آدم(ع) گفته بود، به ابراهیم(ع) نیز گفت و او انجام داد.[۵۷]

این روایت‌ها بر مبنای قرائت مشهور از آیه {اَرِنا مَناسِکَنا} است؛ اما در قرائتی دیگر از این آیه به نقل ابن مسعود، «اَرِهِم مَناسِکَهُم» آمده است. در این صورت، منظور از ضمیر «هم» خاندان ابراهیم و دیگر مردم است و خداوند به وی فرمان می‌دهد که شیوه درست حج‌گزاری را به فرزندانش و مردم بیاموزد.[۵۸]

درباره تعداد حج‌گزاری‌های ابراهیم، گزارشی در دست نیست؛ اما به استناد تعبیر {اَرِنا مَناسِکَنا} می‌توان برداشت کرد که نخستین حج ابراهیم پس از ساختن خانه خدا بوده است.[۵۹] نیز این دیدگاه مورد تأیید کسانی است که او را بنیان ‌گذار کعبه می‌دانند.[۶۰] با این حال در روایت‌هایی آمده که نخستین حج ابراهیم پیش از بنای کعبه بوده است.[۶۱] نیز بر پایه روایتی، مردم عرب پیش از عزیمت ابراهیم به مکه هم بر ویرانه خانه خدا حج می‌گزاردند.[۶۲] البته این روایت‌های اندک با شمار بسیاری از روایت‌ها و نیز ظاهر آیات قرآنی سازگار نمی‌نماید.

نسل، وفات و مزار ابراهیم(ع)

ابراهیم‌(ع) در بزرگسالی از بی‌فرزندی‌ به پروردگار شکایت برد و خداوند به او وعده اجابت داد.[۶۳] آن‌گاه ساره که از ناباروری خویش آگاه بود، کنیزش هاجر را به‌ همسری ابراهیم‌ درآورد. آثار حمل‌ به زودی در وی آشکار گشت و ابراهیم‌ ۸۶ ساله‌ بود که‌ اسماعیل‌ به دنیا آمد.[۶۴] در قرآن‌ نیز به‌ تولد اسماعیل در سالخوردگی‌ ابراهیم بدون یادکرد سن او اشاره شده است.‌ (سوره ابراهیم، آیه ۳۹) اما در برخی‌ روایت‌ها، سن‌ ابراهیم‌ در این هنگام‌ ۶۴ یا ۱۱۷ سال‌ دانسته شده است.[۶۵]

بر پایه گزارش تورات، خدا در ۹۹ سالگی ابراهیم با وی پیمان بست‌ و وعده فرزندی از ساره به نام اسحاق را به او داد و اسماعیل در این هنگام ۱۳ سال داشت.[۶۶] قرآن‌ نیز از میثاق‌ خدا با ابراهیم‌ یاد کرده است (سوره بقره‌، آیه ۱۲۵؛ سوره احزاب، آیه ۷) که‌ پس از سرافرازی ابراهیم در همه آزمایش‌های خدا محقق شد و خدا او را به مقام امامت خلق رسانید و چون‌ ابراهیم‌ خواست‌ که‌ این‌ پیشوایی‌ به‌ خاندان او نیز عطا شود، فرمود:‌ عهد من‌ به‌ ستمکاران‌ نمی‌رسد. (سوره بقره، آیه ۱۲۴)

ابراهیم از طریق فرزند نخستش اسماعیل، نیای بزرگ عرب‌های عدنانی به شمار می‌رود که قریش و بنی‌هاشم و پیامبر اکرم(ص) نیز از ایشان‌اند. او از طریق فرزند دیگرش اسحاق، نیای بنی‌اسرائیل و یهودیان است.[۶۷] از این رو، وی به «ابوجمهور» مکنی شده است. همچنین به گزارش تورات، ابراهیم بعد از ساره با زنی به‌ نام قطوره ازدواج کرد[۶۸] که کنعانی یا عرب شمرده شده است و از او شش فرزند پدید آمد. از این فرزندان نیز قبایلی پدید آمدند که با جرهمیان در مکه‌ می‌زیستند.[۶۹]

بر پایه گزارش تورات، ابراهیم در ۱۷۵ سالگی‌ پس از تقسیم اموال خود میان فرزندانش درگذشت‌[۷۰] و اسماعیل‌(ع) و اسحاق‌(ع) او را کنار‌ ساره‌ در فلسطین به‌ خاک سپردند.[۷۱] ازرقی‌ در روایتی نادر، مدفن‌ او را کعبه‌ دانسته‌ است.[۷۲]

جایگاه ابراهیم(ع) نزد اقوام و ملل

ابراهیم‌ خلیل‌(ع) در میان پیروان ادیان توحیدی، پیشوای‌ موحدان و پدر امت‌های یکتاپرست به شمار می‌رود. عهدین و قرآن او را الگوی تسلیم در برابر خداوند و صاحب والاترین فضیلت‌های اخلاقی شمرده‌اند.[۷۳] قرآن، وی‌ را مردی بردبار و رئوف‌ دانسته که برای خود و دیگران آمرزش می‌طلبید (سوره هود، آیه ۷۵؛ سوره توبه، آیه ۱۱۴) و همواره‌ فرمانبر خدا بود و فرزندانش‌ را نیز به‌ تسلیم‌ در برابر حکم‌ و مشیت‌ پروردگار سفارش می‌کرد. (سوره بقره‌، آیه ۱۳۱، ۱۳۲) خداوند او را «حنیف” یعنی رویگردان از باطل به سوی حق (سوره نحل‌، آیه ۱۲۰؛ نک: سوره آل‌عمران‌، آیه ۱۷، ۶۸؛ سوره نساء، آیه ۱۲۵) و نخستین مسلمان شمرده است. (انعام‌/۶، ۱۶۳)

عرب پیش‌ از اسلام‌ نیز ابراهیم را کاملاً می‌شناخت. تصویر یا تندیس‌ او و اسماعیل(ع) را در خانه کعبه‌ نهاده بودند و بر پایه روایتی، پیامبر(ص) هنگام فتح‌ مکه، این دو تندیس را از درون کعبه بیرون کشید و شکست.[۷۴] افزون بر این، آثاری پرشمار از‌ ابراهیم‌ و دین‌ شامل مقامات، زیارتگاه‌ها، اندیشه‌ها و اعمال توحیدی منسوب به وی، در سراسر منطقه سامی‌نشین از بین‌ النهرین تا شبه جزیره سینا یافت می‌شود که نشان تأثیر گسترده و عمیق وی در میان اقوام و امت‌ها و ملت‌های این منطقه است.[۷۵]

پیوند به بیرون

پانویس

  1. الصحاح، ج‌۵، ص‌۱۸۷۱؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۴۸؛ البحر المحیط، ج۱، ص۵۴۲.
  2. جوداییکا، «ابراهیم».
  3. روح المعانی، ج۳۰، ص۱۱۱.
  4. ر.ک به: دانشنامه حج و حرمین شریفین، مدخل ابراهیم(ع)
  5. نک: کتاب مقدس، پیدایش، ۱۶: ۵؛ تفسیر مقاتل، ج۲، ص۳۴۹.
  6. کتاب مقدس، پیدایش ۱۲: ۱-۲۵.
  7. معجم البلدان، ج۱، ص۳۸۳.
  8. عمدة القاری، ج۱۵، ص۳۴۰.
  9. الکافی، ج۸، ص۳۷۰.
  10. الطبقات، ج۱، ص۵۴؛ تاریخ الاسلام، ج۱، ص۲۱.
  11. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۲.
  12. تاریخ دمشق، ج۲۲، ص۲۳۱؛ عمدة القاری، ج۱، ص۱۱۴؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۲۴۷.
  13. الکافی، ج۸، ص۳۶۶.
  14. مجمع البیان، ج۴، ص۹۰؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۴۹؛ نور الثقلین، ج۱، ص۷۲۹.
  15. جامع البیان، ج۲۰، ص۱۷۴؛ الکافی، ج‌۸، ص‌۳۷۱؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۴۵.
  16. الکامل، ج۱، ص۱۰۰.
  17. جامع ‌البیان، ج‌۱۷، ص‌۶۲‌؛ مجمع‌ البیان، ج‌۷، ص‌۱۰۰.
  18. جامع ‌البیان، ج‌۱۷، ص۶۰؛ الکافی، ج۸، ص۳۷۰-۳۷۱.
  19. الکافی، ج‌۸، ص‌۳۷۱؛ بحار الانوار، ج‌۱۲، ص‌۳۹-۱۵۴.
  20. مجمع البیان، ج۸، ص‌۲۱؛ تفسیر قرطبی، ج۹، ص۳۷۰؛ قصص الانبیاء، ابن کثیر، ص۱۶۸.
  21. کتاب مقدس، پیدایش، ۱۱: ۳۱.
  22. کتاب مقدس، پیدایش، ۱۲: ۴-۵.
  23. کتاب مقدس، پیدایش، ۱۲: ۱.
  24. جامع ‌البیان، ج‌۱۷، ص‌۶۱‌؛ تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۹۸؛ ج‌۲۳، ص‌۶۵‌؛ اعلام القرآن، ص‌۲۳.
  25. جامع البیان، ج۱، ص۷۵۵؛ مجمع البیان، ج۶، ص۸۴.
  26. المیزان، ج۱۲، ص۷۷.
  27. صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۶؛ الکافی، ج۴، ص۲۰۱.
  28. الکافی، ج۴، ص۲۰.
  29. المیزان، ج۱۲، ص۶۸.
  30. حواشی الشروانی، ج۴، ص۶۶.
  31. کتاب مقدس، پیدایش، ۲۱: ۱۰-۱۴.
  32. کتاب مقدس، پیدایش،۲۱: ۱۴.
  33. کتاب مقدس، پیدایش، ۲۱: ۵، ۱۷: ۱۸،۲۴، ۲۵.
  34. کتاب مقدس، پیدایش، ۱۶: ۱۷-۱۹.
  35. کتاب مقدس، پیدایش، ۲۱ : ۱۵.
  36. ر.ک به: دانشنامه حج و حرمین شریفین، مدخل ابراهیم(ع)
  37. مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۶؛ فتح الباری، ج۶، ص۲۹۰-۲۹۱؛ کنز الدقائق، ج۱، ص۳۳۸-۳۳۹.
  38. تفسیر قمی، ج۱، ص۶۱؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۶۰؛ حقایق التأویل، ص۱۷۶.
  39. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۹۱.
  40. تفسیر قمی، ج۱، ص۶۲؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۹؛ بحار الانوار، ج۹۶، ص۳۸.
  41. تفسیر قمی، ج۱، ص۶۱؛ الصافی، ج۱، ص۱۸۹؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۹۹.
  42. جامع البیان، ج۱، ص۷۴۶-۷۴۷؛ قس‌: التفسیر الکبیر، ج۴، ص۵۴.
  43. تفسیر ثعلبی، ج۱، ص۲۷۴؛ المیزان، ج۱، ص۲۹۲؛ مجمع‌ البیان، ج‌۱، ص‌۳۸۹.
  44. عمدة القاری، ج۹، ص۲۱۳.
  45. تفسیر قمی، ج۱، ص۶۲؛ عمدة القاری، ج۹، ص۲۱۳؛ الصافی، ج۱، ص۱۸۹.
  46. الکافی، ج۴، ص۲۰۳؛ بحار الانوار، ج‌۱۲، ص‌۱۰۵.
  47. الکافی، ج۴، ص۲۰۵؛ عمدة القاری، ج۹، ص۱۲۸؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۵.
  48. علل الشرایع، ج۲، ص۴۲۰؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۵.
  49. من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۹۶؛ علل الشرایع، ج۲، ص۴۱۶.
  50. تفسیر قمی، ج۲، ص۸۳؛ المستدرک، ج۲، ص۳۸۸-۳۸۹؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۱۶.
  51. مسند احمد، ج۱، ص۲۹۸؛ السنن الکبری، ج۵، ص۱۵۴.
  52. مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۵.
  53. علل الشرایع، ج۲، ص۴۲۳.
  54. التبیان، ج۱، ص۴۶۳.
  55. مجمع البیان، ج۱، ص۳۹۱؛ المیزان، ج۱، ص۲۸۴.
  56. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۱۸۹؛ الدر المنثور، ج۱، ص۱۳۷.
  57. بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۰۰.
  58. روح المعانی، ج۱، ص۳۸۵-۳۸۶.
  59. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۱۸۹؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۱۰۰.
  60. التبیان، ج‌۱، ص‌۴۶۲.
  61. الکافی، ج۴، ص۲۰۲-۲۰۳.
  62. الکافی، ج۴، ص۲۰۳؛ بحار الانوار، ج‌۱۲، ص‌۹۴.
  63. کتاب مقدس، پیدایش، ۱۵: ۱-۴.
  64. کتاب مقدس، پیدایش، ۱۶.
  65. التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۳۸.
  66. کتاب مقدس، پیدایش، ۱۷.
  67. قاموس الکتاب المقدس، ص۹-۱۰.
  68. کتاب مقدس، پیدایش، ۲۵:۱؛ قس‌: المعارف، ص۳۳.
  69. الطبقات، ج۱، ص۴۸؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۲۱۹؛ مروج الذهب، ج۱، ص۵۸.
  70. کتاب مقدس، پیدایش، ۲۵: ۶، ۷؛ قس‌: تاریخ طبری، ج۱، ص۲۱۹؛ مروج‌ الذهب، ج۱، ص۵۸.
  71. کتاب مقدس، پیدایش، ۲۵: ۹، ۱۱.
  72. اخبار مکه، ص۷۳.
  73. کتاب مقدس، پیدایش، ۱۲: ۱-۳؛ قصص الانبیاء، جزائری، ص۱۱۰.
  74. صحیح البخاری، ج۵، ص۹۳؛ فتح الباری، ج۸، ص۱۴.
  75. العرب و الیهود، ص۲۵۱، ۲۵۶.
  1. این واژه با اندکی اختلاف به شکل‌های گوناگون در کتب لغت آمده و در مجموع هفت شکل به جز ابراهیم، برای آن ثبت شده است: إبراهُم، ابراهَم، إبرَهَم، ابراهِم، إبراهام، ابرُهُم و ابراهوم.‌ ر.ک به: المعرّب، ص‌۱۲؛ بصائر ذوی التمییز، ج‌۶، ص‌۳۲. برخی نیز از وجود نُه قرائت برای این واژه در قرآن یاد کرده‌اند. ر.ک به: سبل الهدی، ج۱، ص۳۰۶.
  2. این واژه ریشه‌ای غیر عربی دارد (نک: الصحاح، ج۵، ص۱۸۷۱؛ لسان العرب، ج۱۲، ص۴۸، «برهم».) و برخی آن را عبری، گروهی سریانی و برخی دیگر مندایی و حبشی گفته‌اند. ر.ک به واژه‌های دخیل، ص۹۹-۱۰۱. اما با توجه به ظهور متأخر این زبان‌ها نسبت به زمان حضرت ابراهیم و نیز با عنایت به اطلاعات تاریخی از سرزمین ابراهیم در جنوب عراق کنونی، باید آن را متعلق به زبان بابلی کهن شمرد. البته نخستین سند موجود از این واژه در متون عبری و به طور مشخص در عهد عتیق به چشم می‌خورد.
  3. با توجه به شواهد زبانی بر این کلمات در زبان‌های سامی قدیم و نیز عبری و سریانی، این دیدگاه پذیرفتنی به نظر می‌رسد. نک: واژه‌های دخیل، ص۱۰۰-۱۰۱.
  4. علامه بلاغی با مطالعه تطبیقی قرآن و تورات در این موضوع، ثابت می‌کند که میان آن دو ناسازگاری نیست. وی بر این باور است که سفر ابراهیم به مکه از سفرهای خاص وی بوده و مانند هجرت از بابل، بازتاب عمومی نداشته و از این رو، در تورات انعکاس تفصیلی نیافته است. تورات تنها از رفتن آنان به بئر سبع یاد می‌نماید و ادامه این سفر تا مکه را انکار نمی‌کند؛ چنان‌که تفصیلات فراوان دیگری از زندگی ابراهیم مانند سرگذشت وی در بابل یا جزئیات سفرهایش در تورات نیامده است. وی سپس در پاسخ به این اعتراض که چگونه رخدادی مهم مانند رفتن به مکه و بنای کعبه در تورات مغفول مانده، می‌گوید: تورات کنونی بر نگارش سرگذشت بنی‌اسرائیل و نه امور مربوط به اقوام دیگر تمرکز کرده است. از سوی دیگر، احتمال پنهان داشتن موضوع سفر به مکه و بنای کعبه، با توجه به اثبات چنین فضیلت بزرگی برای غیر بنی‌اسرائیل کاملاً منطقی و محتمل است. به علاوه عرب از گذشته دور تا کنون بر موضوع ساخت کعبه به دست ابراهیم اتفاق‌نظر داشته‌اند و با توجه به این تواتر بزرگ، احتمال دروغ بودن این امر کاملا منتفی است. برخی گفته‌اند: عرب از دانش و اطلاعات کافی برخوردار نبوده و نمی‌توان به اطلاعات تاریخی‌اش استناد کرد. علامه بلاغی این سخن را برخاسته از نبود اطلاع کافی و درست درباره قبایل عرب می‌داند و بر این باور است که اطلاعات عرب درباره سلسله انساب و روابط خویشاوندی و اطلاعات تاریخی مربوط به آن با توجه به کاربرد فراوانش در زندگی اجتماعی‌شان، بسیار مفصل و دقیق بوده است. با عنایت به درگیری شدید و طولانی بین عدنانیان و قحطانیان، هرگز قحطانیان در ادعای افتخارآمیز انتساب عدنانیان به اسماعیل تردید نکرده‌اند. آن‌گاه وی به استناد اطلاعات کلی و عمومی یاد شده در تورات درباره مکان استقرار اسماعیل ثابت می‌کند که این مکان در حجاز کنونی است و عدم ارائه اطلاعات تفصیلی می‌تواند از بیابانی بودن منطقه و نبودن مشخصات جغرافیایی شناخته شده در آن زمان مانند کوه و دریا و رود و نیز شهرهای آباد بسیار و نزدیک به هم در آن حدود ناشی شده باشد.ر.ک به: الهدی، ج۲، ص۱۵۲-۱۵۸.
  5. تعبیر «اَرِنا» (از ریشه رؤیت) به معنای تعلیم دانسته شده است(غریب القرآن، ص۲۹)؛ به گونه‌ای که یقینی و خطاناپذیر باشد.(المیزان، ج۱، ص۲۸۴.)بر همین اساس، فخر رازی دو مرحله گفتاری و رفتاری برای این تعلیم شمرده است: در مرحله نخست، شیوه انجام مناسک، تشریح شد و در مرحله دوم جبرئیل همه مناسک را به طور عملی به ابراهیم ارائه داد تا وی به عرفات رسید. آن‌گاه به ابراهیم گفت: مناسکی را که به تو ارائه دادم، به درستی آموختی؟ ابراهیم گفت: آری. گفته‌اند که نام‌گذاری عرفات به معنای «مکان شناخت» از همین روست.(التفسیر الکبیر، ج۴، ص۶۸-۶۹.)

منابع

  • اخبار مکه: الازرقی (م.۲۴۸ق.)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق
  • اعلام القرآن: شبستری، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۹ش
  • بحار الانوار: المجلسی (م.۱۱۱۰ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق
  • البحر المحیط: ابوحیان الاندلسی (م.۷۵۴ق.)، به کوشش عادل احمد و دیگران، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق
  • بصائر ذوی التمییز: الفیروز آبادی (م.۸۱۷ق.)، به کوشش محمد علی، بیروت، المکتبة العلمیه
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت،‌دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق
  • تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۵ق
  • التبیان: الطوسی (م.۴۶۰ق.)، به کوشش العاملی، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۰۹ق
  • تفسیر العیاشی: العیاشی (م.۳۲۰ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه
  • تفسیر القمی: القمی (م.۳۰۷ق.)، به کوشش الجزائری، قم،‌دار الکتاب، ۱۴۰۴ق
  • التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م.۶۰۶ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق
  • تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): الثعلبی (م.۴۲۷ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (م.۶۷۱ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق
  • تفسیر مقاتل بن سلیمان: مقاتل بن سلیمان (م.۱۵۰ق.)، به کوشش احمد فرید،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق
  • جامع البیان: الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۱۵ق
  • حقائق التأویل: الشریف الرضی (م.۴۰۶ق.)، با شرح کاشف الغطاء، بیروت،‌دار المهاجر
  • حواشی الشروانی و العبادی: الشروانی (م.۱۳۰۱ق.) و العبادی (م.۹۹۴ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی
  • الدر المنثور: السیوطی (م.۹۱۱ق.)، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۳۶۵ق
  • روح المعانی: الآلوسی (م.۱۲۷۰ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی
  • سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م.۹۴۲ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق
  • السنن الکبری: البیهقی (م.۴۵۸ق.)، بیروت،‌دار الفکر
  • الصافی: الفیض الکاشانی (م.۱۰۹۱ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق
  • الصحاح: الجوهری (م.۳۹۳ق.)، به کوشش احمد العطار، بیروت،‌دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق
  • صحیح البخاری: البخاری (م.۲۵۶ق.)، بیروت،‌دار الفکر، ۱۴۰۱ق
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت،‌دار صادر
  • العرب‌ و الیهود فی‌ التاریخ: احمد سوسه، دمشق‌، ۱۹۷۲م‌
  • علل الشرایع: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ق
  • عمدة القاری: العینی (م.۸۵۵ق.)، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی
  • غریب القرآن الکریم: الطریحی (م.۱۰۸۵ق.)، به کوشش محمد کاظم، قم، زاهدی
  • فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت،‌دار المعرفه
  • قاموس الکتاب المقدس: بطرس عبدالملک و دیگران، قاهره،‌دار الثقافه، ۱۹۹۴م
  • قصص الانبیاء: ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش مصطفی عبدالواحد،‌دار الکتب الحدیثه، ۱۳۸۸ق
  • قصص الانبیاء: الجزائری (م.۱۱۱۲ق.)، قم، الشریف الرضی
  • الکافی: الکلینی (م.۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران،‌دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش
  • الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت،‌دار صادر، ۱۳۸۵ق
  • کتاب مقدس: ترجمه: فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران، اساطیر، ۱۳۸۰ش
  • کنز الدقایق: المشهدی (م.۱۱۲۵ق.)، به کوشش درگاهی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق
  • لسان العرب: ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق
  • مجمع البیان: الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق
  • مروج الذهب: المسعودی (م.۳۴۶ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم،‌دار الهجره، ۱۴۰۹ق
  • المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت،‌دار المعرفه، ۱۴۰۶ق
  • مسند احمد: احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، بیروت،‌دار صادر
  • المعارف: ابن قتیبه (م.۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت،‌دار صادر، ۱۹۹۵م
  • المعرب من الکلام الاعجمی: الجوالیقی (م.۵۴۰ق.)، به کوشش خلیل عمران، بیروت،‌دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق
  • من لایحضره الفقیه: الصدوق (م.۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق
  • المیزان: الطباطبایی (م.۱۴۰۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق
  • نور الثقلین: العروسی الحویزی (م.۱۱۱۲ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش
  • واژه‌های دخیل در قرآن مجید: آرتور جفری، ترجمه: بدره‌ای، توس، ۱۳۷۲ش
  • وسائل الشیعه: الحر العاملی (م.۱۱۰۴ق.)، قم، آل‌ البیت:، ۱۴۱۲ق
  • الهدی الی دین المصطفی۹: البلاغی (م.۱۳۵۲ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۵ق.
  • Judaica, Letterpress Enterprises, Jerusalem, 1996.

علی شیخ