ابو‌نُمَی اول سرسلسله خاندان آل ابی‌نمی و از برجسته‌ترین امیران مکه. وی حدود نیم قرن (حک: ۶۵۲ - ۷۰۱ق) بر شهر مکه حاکم بود که البته مدتی با عمویش ادریس بن علی مشترکا حکومت این شهر را به عهده داشت. وی در چهارم صفر سال ۷۰۱ق در ۹۰ سالگی درگذشت و در قبرستان المَعْلات (قبرستان ابوطالب) دفن شد. بر مزارش قبه‌ای ساختند.

به حکومت رسیدن

ابونمی محمد بن ابی سعد حسن بن علی بود که پدرش او را از اوان جوانی در حکمرانی شریک کرد، پس از آن که اشراف حسینی را که به دعوت راجِح بن قَتاده، از مدینه به مکه حمله کرده بودند، ناکام گذاشت.[۱] ابونمی پس از درگذشت پدرش، در پی نبردی که با غانم بن راجح بن قتاده از اشراف حسنی حاکم بر مکه داشتند، در سال ۶۵۲ق. به طور مشترک همراه با عمویش ادریس، حکمرانی این شهر را بر عهده گرفتند.[۲] در سال بعد، ابن برطاس، فرمانده سپاهیان ملک مظفر (حاکم یمن)، با غلبه بر ایشان مدتی بر شهر چیره شد؛ اما دیگربار در محرم همان سال، ابونمی و ادریس به حکومت مکه دست یافتند. در این نبرد، خون‌های بسیار در مسجدالحرام ریخته شد و ابن بَرطاس پس از اسارت و پرداخت فدیه به اتفاق همراهانش از مکه بیرون رفت.[۳] از این پس حکمرانی ابونمی و ادریس فراز و فرود‌هایی داشت.

درگیری‌ها با عمویش ادریس

ابونمی در سال ۶۵۴ق. هنگامی که ادریس نزد برادرش راجح بن قتاده به مدینه رفت، به تنهایی والی مکه شد تا آن‌گاه که دیگربار ادریس بازگشت و با میانجی‌گری راجح در حکمرانی ابونمی شریک شد. در سال ۶۵۶ق. برادران ادریس چند روزی بر مکه مسلط شدند؛ اما دوباره ابونمی بر شهر تسلط یافت و با عمویش ادریس در حکمرانی مکه شریک شد.[۴]

فرمانبرداری از ممالیک و حاکمان یمن

ابونمی خطبه را گاه به نام ممالیک مصر و گاه به نام سلاطین یمن می‌خواند. با دعوت او بَیبَرَس، پادشاه مملوکی مصر و شام، در سال ۶۶۷ق. حج به‌ جا آورد[۵] و اموالی فراوان در حرمین پخش نمود و به امیران حجاز نیکی کرد. او هر سال برای ابونمی و عمویش ادریس مقداری پول و غله می‌فرستاد؛ زیرا آنان ورود به مسجدالحرام را رایگان کرده بودند.[۶]

گسترش اختلافات با ادریس و پایان حکمرانی مشترک

براساس گزارشی، اختلاف میان ادریس و ابونمی با پادرمیانی بیبرس فروکش کرد؛ اما پس از چندی، باز اختلاف میان آن دو آغاز شد. ادریس به بادیه رفت و با دعوت برخی قبیله‌ها، همراه با جنگجویان فراوان به مکه بازگشت. نبرد این دو در وادی خُلَیص، نزدیک عُسفان در شمال جده، به کشته شدن ادریس و بازگشت ابونمی به مکه و حکومت او بر این شهر انجامید.[۷] با گذشت مدتی از حکمرانی مستقل ابونمی، پسرعمویش غانم بن ادریس به خونخواهی پدرش برخاست و با کمک گرفتن از جماز بن شیحه، امیر مدینه، ابونمی را بیرون راند و بر مکه سلطه یافت. اما پس از ۴۰ روز دیگربار ابونمی روی کار آمد.[۸] جماز که قَلاوون، سلطان مصر، ولایت مکه را نیز در سال ۶۶۸ق. بدو داده بود، با یورش به مکه چند روزی بر آن سلطه یافت؛ اما پس از بازگشت او به مدینه، حکمرانی مکه همچنان در دست ابونمی ماند.[۹]

از رویدادهای زمان او، لشکرکشی حاکم یمن به مکه بود که به فرار ابونمی و ادریس از مکه انجامید[۱۰]؛ اما آنان دیگربار بر مکه چیره شدند. حکومت مشترک ابونمی و ادریس در پی اختلاف آن دو و کشته شدن ادریس در سال ۶۶۹ق.[۱۱] به پایان رسید و از آن پس ابونمی به تنهایی امیر مکه شد.

دیگر حوادث دوران حکومت

از دیگر رویدادهای دوران حکمرانی ابونمی می‌توان به این موارد اشاره کرد: در سال ۶۷۴ق. حج‌گزاران مدت ۱۸ روز در مکه و ۱۰ روز در مدینه اقامت کردند که تا آن زمان بی‌سابقه بود.[۱۲] اختلاف او با امیرالحاج مصریان و سربازان مصری، به درگیری میان ایشان می‌انجامید. به سال ۶۸۳ق. در یکی از این نبردها، ابونمی فرمانده مصریان را کشت و آنان متواری شدند. آن‌گاه که قلاوون، یکی از ممالیک مصر، به این ماجرا پی برد، بر آن شد که لشکری را به مکه گسیل کند؛ اما از این تصمیم بازگشت و در سال ۶۸۸ق. حکمرانی مکه را به امیر مدینه، جماز بن شیحه حسینی، واگذاشت. البته حکمرانی او دوام نیاورد و ابونمی وی را از مکه بیرون راند. در سال ۶۸۹ق. مصریان بر سر اسبی با هم درگیر شدند و فتنه‌ای میان حاجیان و اهالی مکه بر پا شد و اموال مردم به غارت رفت و حدود ۴۰ نفر کشته شدند.[۱۳]

در سال ۶۹۷ق. ابوالعباس احمد بن امیر حسن بن علی، ملقب به الحاکم بامر الله از خلفای عباسی و خلیفه تشریفاتی از سوی ممالیک مصر، به حج رفت. در سال بعد، حاجیان در عرفات گرفتار آشوب شدند و در پی آن، گروهی کشته و مجروح گشتند.[۱۴]

کناره‌گیری از حکومت و وفات

ابونمی در سال ۷۰۱ق.[۱۵] به نفع فرزندانش رُمیثَه و حُمیضَه از حکمرانی کناره گرفت و در چهارم صفر همان سال در ۹۰ سالگی[۱۶] درگذشت. او را پس از طواف در المَعْلات (قبرستان ابوطالب) به خاک سپردند و بر مزارش قبه‌ای ساختند.[۱۷] حکمرانی وی در مجموع با احتساب شراکتش در حکومت مکه، حدود ۵۰ سال به درازا انجامید. وی را در شجاعت بی‌نظیر دانسته‌اند.[۱۸]


پیوند به بیرون

  • پایگاه پژوهشکده حج، دانشنامه حج، مدخل آل ابی‌نمی، نوشته سید محمود سامانی

پانویس

  1. عمدة الطالب، ص۱۲۹.
  2. شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۴؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹.
  3. شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۵؛ الجامع اللطیف، ص۲۷۴.
  4. العقد الثمین، ج۱، ص۱۷۶؛ غایة المرام، ج۱، ص۶۴۰-۶۴۱.
  5. شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۶؛ سفرنامه حجاز، ص۱۸۱.
  6. شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۶.
  7. تاریخ مکه، سباعی، ص۳۱۷.
  8. تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۶۰-۱۶۱.
  9. تاریخ امراء البلد الحرام، ص۵۲۹.
  10. تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۵۹.
  11. شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۶.
  12. شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۶-۴۰۷.
  13. شفاء الغرام، ج۲، ص۴۰۸.
  14. شفاء الغرام، ج۲، ص۴۱۰.
  15. شفاء الغرام، ج۲، ص۳۴۶؛ السلوک، ج۱، ص۳۲۲؛ تاریخ امراء البلد الحرام، ص۱۶۴.
  16. عمدة الطالب، ص۱۲۹.
  17. خلاصة الکلام، ص۲۸.
  18. عمدة الطالب، ص۱۲۹.

منابع

  • تاریخ امراء البلد الحرام عبر عصور الاسلام: عبدالفتاح حسین راوه، الطائف، مکتبة المعارف
  • تاریخ مکه از آغاز تا پایان دولت شرفای مکه: احمد السباعی (م.۱۴۰۴ق.)، ترجمه: جعفریان، مشعر، تهران، ۱۳۸۵ش
  • الجامع اللطیف: ابن ظهیره، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، ۱۴۲۳ق
  • خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام: احمد بن زینی دحلان (م.۱۳۰۴ق.)، مصر، المطبعة الخیریه، ۱۳۰۵ق
  • سفرنامه حجاز: محمد لبیب البتونی، ترجمه: انصاری، تهران، مشعر، ۱۳۸۱ش
  • السلوک: احمد بن علی بن عبدالقادر، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق
  • شفاء الغرام: محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق
  • العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین: محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.) به کوشش فؤاد سیر، مصر، الرساله، ۱۴۰۶ق
  • عمدة الطالب: ابن عتبه (م.۸۲۸ق.)، قم، انصاریان، ۱۴۱۷ق
  • غایة المرام باخبار سلطنة البلد الحرام: عبدالعزیز بن فهد المکی (م.۹۲۰ق.)، به کوشش شلتوت، ۱۴۰۶ق