ثابت بن قیس
«ثابت بن قیس»، صحابی معروف به خطیب رسولالله(ص) و از تیره بنیمالک بن ثعلبه خزرج بوده است. ثابت صدایی بلند و سخنی بلیغ داشت و چون خواندن و نوشتن میدانست؛ او را از کاتبان پیامبر(ص) شمردهاند.
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | ثابت بن قیس بن شماس |
کنیه | ابومحمد،ابوعبدالرحمن |
لقب | خطیبالنبی،خطیبالانصار |
محل زندگی | مدینه |
مهاجر/انصار | انصار |
نسب/قبیله | تیره بنیمالک بن ثعلبه خزرج |
درگذشت/شهادت | 11 قمری، شهادت در نبرد یمامه |
مشخصات دینی | |
زمان اسلام آوردن | در فاصله بیعت عقبه دوم (13 بعثت) تا هجرت پیامبر |
حضور در جنگها | نبرد بعاث، غروه احد،غزوه بدر، نبرد بنیمصطلق، نبرد یمامه |
دلیل شهرت | صحابی و انصار |
نقشهای برجسته | فرماندهی انصار در نبرد یمامه، سخنگوی پیامبر |
وی که در مدینه زندگی میکرد، یکی از انصار و فردی ثروتمند و سخاوتمند بود. در شان نزول برخی آیات قرآن کریم که در باره اصلاح رفتار اجتماعی مسلمانان است، از ثابت یاد شده است.
گزارشات تاریخی درباره موضعگیری او در ماجرای سقیفه پس از رحلت پیامبر(ص)، متفاوت است.
ثابت در دوره حیات پیامبر اسلام(ص) و پس از آن، در نبردها و غزوات فراوانی شرکت نمود؛ مانند غزوه احد و نبرد بنیمصطلق و سرانجام در سال ۱۱ هجری در زمان خلافت ابوبکر در حالی که فرماندهی انصار را در نبرد یمامه به عهده داشت، به شهادت رسید.
نسبشناسی
ابومحمد (ابوعبدالرحمن) ثابت بن قیس بن شماس از تیره بنیمالک بن ثعلبه خزرج[۱] است.[۲] برخی وی را از بنیحارث بن خزرج[۳] یا از بنیسالم بن عوف[۴] (از دیگر تیرههای خزرج) شمرده و او را از خطیبان عرب دانستهاند.[۵]
مادرش هند بنت رُهم از قبیله َطی[۶] یا کَبشه بنت واقد[۷] از تیره بنیحارث بن خزرج[۸] از زنانی دانسته شده که با پیامبر(ص) بیعت کرد.[۹] اما بر پایه سخنی از خود وی، مادرش بر آیین مسیح درگذشت و ثابت برای حضور در تشییع جنازهاش از پیامبر(ص) اجازه گرفت.[۱۰]
ثروت و سخاوت
ثابت فردی ثروتمند و دارای نخلهای فراوان بود[۱۱] و به زیبایی و آراستگی خود اهمیت میداد[۱۲] و جامههای فاخر میپوشید. در منابع، از زره گرانبها و نفیس او که در نبرد یمامه (11ق.) هنگام شهادت به تن داشت، یاد شده است.[۱۳] وی بسیار سخاوتمند بود[۱۴] و یک بار همه محصول نخلستانش را به دیگران بخشید و برای خانوادهاش چیزی باقی ننهاد. به روایتی، آیه 6 سوره انعام، که به نقل ابن عباس و قتاده، از آیات مدنی سوره انعام است،[۱۵] ثابت و دیگر مسلمانان را از زیادهروی در بخشش نهی کرد.[۱۶]
سخنگو و خطیب پیامبر
ثابت بن قیس صدایی بلند و سخنی بلیغ داشت[۱۷] و در جایهای گوناگون سخنگوی انصار بود. هرگاه که پیامبر دستور میداد، او خطبه میخواند. از این رو، ثابت با لقب «خطیبالنبی» و «خطیبالانصار» شهرت یافت.[۱۸]
وی خواندن و نوشتن را نیز میدانست. او را از کاتبان پیامبر(ص) شمردهاند.[۱۹] شماری از نامههای پیامبر به سران قبایلی چون بنیکلب و همپیمانانشان[۲۰] و جز آن[۲۱] به دست ثابت نگاشته شده بود.
در سال نهم ق. که سران بنیتمیم همراه شاعران و سخنوران خود برای فخرفروشی نزد پیامبر آمده بودند، به فرمان پیامبر(ص) و در پاسخ به خطیب بنیتمیم، ثابت خطبهای رسا خواند. سخنان وی در این رویداد که ضمن ستایش خداوند، شامل بیان فضیلتهای پیامبر و انصار و مهاجران بود و بر مبارزه و جهاد همیشگی در راه ایمان تاکید ورزید،[۲۲] پیامبر(ص) و مسلمانان را شادمان ساخت[۲۳] و اعجاب سران بنیتمیم را برانگیخت.
ثابت بن قیس در سال دهم ق. به عنوان خطیب پیامبر(ص) در مناظره ایشان با مسیلمه کذاب، از مدعیان دروغین پیامبری، همراه ایشان بود. ایشان پس از پاسخ گفتن به مسیلمه، با روی گرداندن از او به ثابت دستور داد تا جواب مسیلمه را بدهد.[۲۴] از پاسخ ثابت به مسیلمه، گزارشی در دست نیست.
حضور نبرد بعاث
ثابت در نبرد بُعاث، واپسین نبرد اوس و خزرج، حضور داشت و اسیر اوسیان شد. اما زبیر بن ایاس بن باطا، از سران یهودیان بنیقریظه، با پرداخت فدیه به اوسیها او را آزاد کرد.[۲۵]
ثابت برای جبران این محبت زُبیر، به سال پنجم ق. که بنوقریظه از مسلمانان شکست خوردند و زبیر بن ایاس اسیر شد، از پیامبر خواست که او را ببخشد و مال و فرزندانش را برگرداند. رسول خدا(ص) این درخواست را پذیرفت.[۲۶]
اسلام آوردن ثابت
از هنگام دقیق اسلام آوردن ثابت، گزارشی در دست نیست. با توجه به این که ثابت در آغاز ورود پیامبر به یثرب در خطابهای به ایشان خوشامد گفت، به نظر میآید که اسلام آوردن او در فاصله بیعت عقبه دوم (13 بعثت) تا هجرت پیامبر(ص) به آن شهر رخ داده است.
ثابت در یک سخنرانی، به پیامبر وعده داد که همچون جان و فرزندان خود و همراهانش از ایشان دفاع خواهند کرد. پیامبر(ص) نیز به ثابت و همراهانش بشارت بهشت داد.[۲۷]
پیمان برادری
رسول خدا(ص) به سال دوم ق. میان او و عمار یاسر[۲۸] یا عامر بن ابیبکیر از تیره بنیلیث قبیله کِنانه[۲۹] پیمان برادری بست.
حضور در غزوه احد
منابع از حضور وی در غزوه احد و جنگهای پس از آن گزارش دادهاند؛[۳۰] اما در باره حضورش در نبرد بدر اختلاف است. بیشتر منابع از حضور او در نبرد بدر سخنی به میان نیاوردهاند. ابن حجر بر خلاف آن چه در الاصابه آورده،[۳۱] در کتاب دیگرش او را بدری دانسته است.[۳۲] طبرسی نیز در گزارشی به بدری بودن او اشاره کرده است.[۳۳]
همسران و فرزندان
ثابت بن قیس به سال چهارم ق. پس از شهادت حنظلة بن ابیعامر، با همسر وی جمیله دختر عبدالله بن ابیّ از تیره بنیعوف خزرج ازدواج کرد.[۳۴] از حبیبه دختر سهل[۳۵] و زینب دختر عبدالله بن ابیّ[۳۶] به عنوان دیگر همسران ثابت نیز یاد شده است. بیتردید، ازدواج ثابت با وی در پی جدا شدن از خواهرش جمیله انجام شده است.[۳۷]
برای ثابت بن قیس، چهار فرزند نام بردهاند: محمد، یحیی، عبدالله و زینب.[۳۸] مادر محمد، جمیله است؛ اما این که دیگر فرزندان ثابت از کدام همسرانش بودهاند، روشن نیست. هر سه پسر ثابت در رخداد حرّه مدینه (63ق.) به دست سپاهیان یزید کشته شدند.[۳۹]
ثابت در زندگی با همسرش جمیله سازگاری نداشت. جمیله به دلایلی چون بدخلقی یا زشتی چهره ثابت، بر او ناشزه شد.[۴۰] نزول آیه 34 سوره نساء، را در این زمینه دانستهاند. ﴿اَلرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النِّساءِ...﴾[۴۱]
با ادامه اختلاف و ناسازگاری میان ثابت و طبق آیه 229 سوره بقره، همسر وی که وی را جمیله،[۴۲] حبیبه[۴۳] یا زینب[۴۴] یاد کردهاند، با طلاق خلع از وی جدا شد.[۴۵] این را نخستین طلاق خلع در اسلام میدانند.[۴۶]
حضور در نبرد بنیمصطلق
در نبرد بنیمصطلق (6ق.) جویریه دختر حارث بن ابیضرار، رئیس بنیمصطلق، در سهم ثابت که در آن نبرد حضور داشت، قرارگرفت. به پیشنهاد جویریه، ثابت پذیرفت تا او را در ازای پرداخت مقدار فراوانی طلا آزاد کند.[۴۷]
جویریه نیز که برای یاری خواستن در پرداخت این هزینه به پیامبر(ص) مراجعه کرده بود، همسری ایشان را در ازای پرداخت آن مبلغ به ثابت، پذیرفت.[۴۸] ثابت در این سال، در بیعت رضوان حضور داشت و وفاداری خود به پیامبر(ص) را تجدید کرد.[۴۹]
ثابت در شان نزول
مفسران از ثابت بن قیس در شان نزول برخی آیات یاد کردهاند. از جمله، در شان نزول آیات 66 سوره نساء،[۵۰] و آیات 2 و 11 و 13 سوره حجرات،[۵۱][۵۲][۵۳] و آیه 11 سوره مجادله،[۵۴] که در باره اصلاح رفتار اجتماعی مسلمانان است، از ثابت یاد کردهاند.
پس از رحلت پیامبر
او را از سخنگویان انصار در سقیفه دانستهاند.[۵۵] موضعگیری وی در رویدادهای پس از آن متناقض گزارش شده است.
مدافع ولایت یا حامی خلافت
بر پایه گزارش شیخ مفید، ثابت پس از آنکه ماجرای تهاجم به خانه حضرت فاطمه(س) و قصد مهاجمان برای به آتش کشیدن آن را از زبان امام علی(ع) شنید، به او گفت: «دستم را از دستت جدا نمیکنم تا در پیشگاهت کشته شوم.»[۵۶] اما در گزارش علامه مجلسی، ثابت از همراهان در حمله به خانه علی برای بیعت ستاندن از او شمرده شده است.[۵۷] اگر این گزارش درست باشد، ثابت را باید از حامیان خلافت ابوبکر دانست.
فرماندهی انصار و شهادت
ثابت به شیوه انتخاب فرماندهان جنگهای رِدّه از میان مهاجران و بیاعتنایی به انصار اعتراض کرد و موجب شد که ابوبکر فرماندهی انصار را در نبرد با طُلیحه (11 ق.)[۵۸] و نیز نبرد با مسیلمه کذّاب به سال 11 ق. به او وانهد.[۵۹] وی در این نبرد، دلیری کمنظیری نشان داد و به گریختن بعضی از مسلمانان اعتراض کرد و در همین نبرد به شهادت رسید.[۶۰]
گزارش یعقوبی
یعقوبی بر خلاف سخن مشهور، از زندگانی ثابت در سال 35ق. گزارش داده و در بخش آغاز خلافت امیرالمؤمنین(ع) (35 ق.) ثابت را نخستین کسی از انصار دانسته که در سخنرانی خود، با ستایش حضرت علی(ع) و شمارش برتریهای ایشان، حمایت و بیعتش را از وی اعلام کرد.[۶۱]
محسن امین به پشتوانه همین گزارش، ثابت را از بزرگان شیعه میداند.[۶۲] این احتمال در میان است که میان وی و ثابت بن قیس بن خطیم[۶۳] اشتباه رخ داده باشد.
پانویس
- ↑ الطبقات، خلیفه، ص163؛ جمهرة انساب العرب، ص363-364.
- ↑ الثقات، ج3، ص43؛ الاستیعاب، ج1، ص200.
- ↑ النسب، ص281؛ السیرة النبویه، ج2، ص562؛ تاریخ المدینه، ج1، ص344.
- ↑ الثقات، ج3، ص43.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص363-364؛ المفصل، ج8، ص788.
- ↑ الطبقات، خلیفه، ص163؛ الاستیعاب، ج1، ص200.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص309.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج8، ص270.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج8، ص270؛ الاصابه، ج8، ص295.
- ↑ تاریخ بغداد، ج9، ص116؛ الطرائف، ص55.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج4، ص198؛ تفسیر قرطبی، ج7، ص110؛ التفسیر الکبیر، ج13، ص165.
- ↑ بحار الانوار، ج70، ص207.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص311-313؛ الاصابه، ج1، .
- ↑ جامع البیان، ج5، ص45؛ مجمع البیان، ج4، ص578؛ الدر المنثور، ج3، ص49.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج7، ص322.
- ↑ جامع البیان، ج5، ص45؛ مجمع البیان، ج4، ص578؛ تفسیر قرطبی، ج6، ص382؛ ج7، ص110.
- ↑ المغازی، ج3، ص979؛ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص309.
- ↑ المعجم الکبیر، ج2، ص65-66؛ فتح الباری، ج6، ص456.
- ↑ صبح الاعشی، ج1، ص126؛ المفصل، ج8، ص122.
- ↑ العقد الفرید، ج1، ص297.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج1، ص218-219؛ البدایة و النهایه، ج5، ص341؛ سبل الهدی، ج6، ص303.
- ↑ المغازی، ج3، ص975-977؛ تاریخ طبری، ج2، ص116.
- ↑ المغازی، ج3، ص979؛ اسد الغابه، ج1، ص128-129.
- ↑ صحیح البخاری، ج5، ص119-120؛ تاریخ المدینه، ج2، ص573-574.
- ↑ الکامل، ج1، ص680-681.
- ↑ المغازی، ج2، ص518-519؛ السیرة النبویه، ج2، ص242-243.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص309-310؛ الاصابه، ج1، ص115.
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص506؛ تاریخ ابن خلدون، ج2، ص423؛ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص309.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج3، ص298؛ المحبر، ص74.
- ↑ المغازی، ج1، ص379؛ الاستیعاب، ج1، ص200؛ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص309.
- ↑ الاصابه، ج1، ص511-512.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج2، ص12.
- ↑ مجمع البیان، ج9، ص378.
- ↑ المغازی، ج1، ص273؛ الطبقات، ابن سعد، ج8، ص284؛ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص309.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج8، ص327؛ اسد الغابه، ج6، ص61؛ الاصابه، ج8، ص81.
- ↑ سنن الدارقطنی، ج3، ص178؛ تفسیر قرطبی، ج3، ص141؛ الاصابه، ج8، ص161.
- ↑ اسد الغابه ج6، ص54؛ الاصابه، ج8، ص71.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص153-154؛ الاستیعاب، ج1، ص200؛ الاصابه، ج8، ص153.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص364؛ الاستیعاب، ج1، ص200؛ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص313.
- ↑ جامع البیان، ج2، ص280؛ الاستیعاب، ج4، ص1802؛ اسد الغابه، ج6، ص54.
- ↑ مجمع البیان، ج3، ص68؛ تفسیر قرطبی، ج2، ص286.
- ↑ المغازی، ج1، ص273.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج8، ص327-328؛ جامع البیان، ج3، ص280؛ اسد الغابه، ج6، ص61.
- ↑ سنن الدارقطنی، ج3، ص178؛ تفسیر قرطبی، ج3، ص141.
- ↑ جامع البیان، ج2، ص280-281؛ مجمع البیان، ج1، ص577؛ تفسیر قرطبی، ج3، ص141.
- ↑ جامع البیان، ج2، ص280؛ مجمع البیان، ج1، ص577.
- ↑ انساب الاشراف، ج2، ص76-77؛ تاریخ طبری، ج11، ص609؛ امتاع الاسماع، ج6، ص84.
- ↑ سیره ابن اسحق، ص263؛ المغازی، ج1، ص411؛ المحبر، ص89.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص309؛ نک: المنتظم، ج4، ص89.
- ↑ جامع البیان، ج5، ص102؛ الدر المنثور، ج2، ص181-.
- ↑ جامع البیان، ج26، ص75؛ تفسیر قرطبی، ج16، ص304؛ الدر المنثور، ج6، ص84-86.
- ↑ اسباب النزول، ص409؛ مجمع البیان، ج9، ص202-203.
- ↑ اسباب النزول، ص410؛ مجمع البیان، ج9، ص203-204.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج29، ص493.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص123.
- ↑ الامالی، ص49-50.
- ↑ بحار الانوار، ج28، ص315.
- ↑ تاریخ خلیفه، ص51؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص129؛ تاریخ طبری، ج3، ص254.
- ↑ النسب، ص281؛ تاریخ طبری، ج3، ص281-288؛ البدایة و النهایه، ج6، ص334-335.
- ↑ الاستیعاب، ج1، ص200؛ تاریخ طبری، ج3، ص297.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج2، ص178-179؛ شرح اصول الکافی، ج7، ص203.
- ↑ اعیان الشیعه، ج4، ص17.
- ↑ الاستیعاب، ج1، ص206؛ اسد الغابه، ج1، ص274.
منابع
- اسباب النزول: الواحدی (م. 468ق.)، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
- اسد الغابه: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
- الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- اعیان الشیعه: سید محسن الامین (م. 1371ق.)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف.
- الامالی: المفید (م. 413ق.)، به کوشش غفاری و استاد ولی، بیروت، دار المفید، 1414ق.
- امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
- انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
- بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
- البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. 774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف.
- تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م. 808ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، 1408ق.
- تاریخ بغداد: الخطیب البغدادی (م. 463ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
- تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م. 240ق.)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّه (م. 262ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق.
- التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م. 606ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413ق.
- تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): الثعلبی (م. 427ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق.
- تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (م. 671ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
- تهذیب التهذیب: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار الفکر، 1404ق.
- الثقات: ابن حبان (م. 354ق.)، الکتب الثقافیه، 1393ق.
- جامع البیان: الطبری (م. 310ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1412ق.
- جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. 456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- الدر المنثور: السیوطی (م. 911ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
- سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
- سنن الدارقطنی: الدارقطنی (م. 385ق.)، به کوشش مجدی الشوری، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
- سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق.
- السیرة الحلبیه: الحلبی (م. 1044ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1400ق.
- السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213ق./218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
- سیره ابن اسحق (السیر و المغازی): ابن اسحق (م. 151ق.)، به کوشش زکار، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1368ش.
- شرح اصول کافی: محمد صالح مازندرانی (م. 1081ق.)، به کوشش سید علی عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421ق.
- صبح الاعشی: احمد القلقشندی (م. 821ق.. به کوشش زکار، دمشق، وزارة الثقافه، 1981م.
- صحیح البخاری: البخاری (م. 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
- الطبقات: خلیفة بن خیاط (م. 240ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
- الطرائف: ابن طاوس (م. 664ق.)، قم، مطبعة الخیام، 1399ق.
- العقد الفرید: احمد بن عبدربه (م. 328ق.)، به کوشش مفید قمیحه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1404ق.
- فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه.
- الکامل فی التاریخ: علی ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق.
- مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
- المحبّر: ابن حبیب (م. 245ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
- المعجم الکبیر: الطبرانی (م. 360ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
- المغازی: الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
- المفصل: جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، 1976م.
- مکاتیب الرسول: احمدی میانجی، تهران، دار الحدیث، 1419ق.
- المنتظم: ابن الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق.
- النسب: ابن سلاّم الهروی (م. 224ق.)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، 1410ق.