زمینه

زمینه ایجاد حوزه علمیه کربلا، از محرم سال ۶۱ق؛ و به سبب مقاومت امام حسین (ع) در برابر یزید، شهادت او و یارانش و دفن او در آن مکان شروع شد. حضور زائران، کنار قبر امام حسین (ع) و یارانش، در زیر چادرهایی که در کنار قبر او برپا می‌کردند زمینه را ایجاد کرد.[۱]

نقش امامان (ع)

حضور امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)، در روزهای زیارت، در کربلا، در زمینه‌سازی برای ایجاد حوزه عملیه نقش بسیاری داشت. هنگامی که امام صادق (ع) به کربلا سفر می‌کرد، کاروانی از محدثان و فقیهان شیعه، خود را به این سرزمین می‌رساندند تا از علم او استفاده برند. به گفته تاریخ‌نویسان، هنگامی که امام صادق (ع) می‌خواست در کنار قبر امام حسین (ع) اقامت گزیند، در کنار نهر علمقه منزل اختیار می‌کرد. زمین‌های آن منطقه، هنوز هم به «اراضی جعفریات» شناخته می‌شوند. هنگامی که امام کاظم(ع) عازم کربلا می‌شد، مشتاقان علوم دینی و معارف اهل بیت (ع)، نزد او گرد می‌آمدند.[۲]

نقش اصحاب امامان (ع)

اصحاب حضرت محمد(ص) و امامان(ع) مانند جابر بن عبدالله انصاری، سلیمان بن صُرد خزاعی و جابر بن یزید جُعفی که برای زیارت قبر امام حسین (ع) به کربلا می‌آمدند، برای علاقه‌مندان از کرامت‌ها، فضایل و معارف ائمه (ع) سخن می‌گفتند.[۳]

شماری از سادات و علویان، که مجاور آستان حسینی ساکن شدند، برای مردم این سامان و زائران، از حقایق مقامات و کمالات اهل بیت (ع) سخن می‌گفتند. سید ابراهیم، فرزند سید محمد عابد، فرزند موسی بن جعفر (ع)، معروف به ابراهیم مجاب، نخستین فاطمی بود که به حائر حسینی هجرت کرد. او پس از مرگ متوکل عباسی، در سال ۲۴۷ق. کربلا را وطن خود قرار داده و از نسل او شخصیت‌هایی پدید آمدند که حرکت فرهنگی او را پی گرفتند.[۴]

عبدالله بن جعفر حِمیَری (۲۳۴–۳۰۰ق)، از شاگردان و اصحاب امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع)، از نخستین مدرسانی است که در کربلا به تربیت شاگردان پرداخت و افرادی مانند علی بن بابویه قمی، ابن ولید قمی، محمد بن قولویه، محمد بن همام بغدادی، محمد بن یحیی عطار، سعد بن عبدالله اشعری قمی از شاگردان و راویان او به شمار می‌آیند.[۵] محمد بن معقل از پدرش، برای مفید نقل کرده است که عبدالله بن جعفر در جوار مرقد امام حسین (ع) در سال ۲۹۸ق. برای وی حدیث گفته است.[۶] از ۱۷ کتاب عبدالله بن جعفر، تنها کتاب قرب الاسناد او باقی مانده است.[۳]
از منابع رجالی و تاریخی چنین برمیآید که به دنبال نزاع میان شیعیان اثنی‌عشری و اسماعیلیه، گروهی از شیعیان به حوزه علمیه کربلا پناه آوردند و در این مکان درباره مبانی کلامی و فکری شیعه مباحثی مطرح می‌گردید و به شبهه‌ها درباره امام‌شناسی پاسخ داده می‌شد.[۷]

نخستین فقیهان

ابوالقاسم، حمید بن زیاد بن حماد نینوی (م. ۳۱۰ق)، یکی از عالمان حدیث و فقیهان شیعه، تدریس احکام دین و مسائل فقهی را به نقل حدیث و تفسیر قرآن در کربلا افزود. وجود او در کربلا، طالبان زیادی را به این منطقه کشاند. حمید بن زیاد متولد نینوا، از توابع کربلاست که رجال‌شناسان او را در نقل حدیث مورد اعتماد دانسته‌اند. او ۱۴ جلد کتاب نگاشت و شاگردانی مانند محمد بن یعقوب کلینی، علی بن ابراهیم قمی، ابوعبدالله الحسین بن بزوفری تربیت کرد.[۸]

پس از درگذشت حمید بن زیاد در اوایل سده چهارم قمری، شاگردانش حوزه علمیه کربلا را زنده و پویا نگه داشتند؛ برای نمونه ابوعبدالله جعفر حائری (زنده در نیمه سده چهارم قمری)، که از نوادگان امام کاظم(ع) بود در کربلا ساکن شده و به حوزه نینوی پیوسته و سپس خود کرسی فتوا و تدریس تشکیل داد.[۹]
ابوالمفضل محمد بن عبدالله شیبانی (۲۹۷–۳۸۷ق)، محدث، متکلم و فقیه که در شام و مصر و دیگر نواحی جهان اسلام شاگردیِ عالمان کرده بود، با شنیدن آوازه حوزه درسی حمید نینوی به آن پیوسته، علوم خود را کامل کرده و از استاد خود اجازه نقل حدیث دریافت کرد. سپس در حائر، حوزه درس تأسیس کرده، عالمان زیادی از او بهره بردند؛ ابوالعباس نجاشی، یکی از شاگردان اوست. معروف‌ترین آثار او، شرف التربة و مزار الحسین است.[۱۰]

احمد بن محمد، معروف به ابوغالب زراری (۲۸۵–۳۶۸ق)، یکی از سرشناسان شیعه و محدثان مورد اعتماد و از شاگردان محمد بن یعقوب کلینی است. به گفته خود او، در سال ۲۹۷ق. وارد کوفه شده، از برخی عالمان حدیث شنیده و در حدود سال ۳۰۰ق. به کربلا رفته و از محضر حمید نینوی بهره برده است. ابوغالب در کربلا به تدریس پرداخته و شاگردانی مانند مفید تربیت کرد. طوسی، رجال‌نگار شیعه، او را شیخی جلیل‌القدر، مورد اعتماد و کثیر الروایة معرفی کرده است. فرزندش، ابوالعباس عبیدالله نیز از عالمان و شاعران عصر آل بویه بود.[۱۱]

ابوالحسن احمد بن محمد بن عمر بن رباح (م. پس از ۳۱۳ق)، فقیه و محدث و از اصحاب امام صادق (ع) و امام کاظم(ع) بود و هنگام حضور این دو امام (ع) در کربلا از آن‌ها بهره برد. ابوالحسن در رونق علمی و فرهنگی کربلا سهم درخوری داشت. نجاشی، او را مورد اعتماد دانسته است. وی شاگردانی مانند ابوعلی محمد بن همام (م. ۳۳۶ق) و ابوطالب انباری تربیت کرد.[۱۲]

دوره آل بویه

با روی کار آمدن دولت شیعی آل بویه (۳۲۸–۴۴۸ق)، مدرسه‌ها و مرکزهای آموزش و علمی، در مناطق شیعه‌نشین، گسترش یافت. عضدالدوله بویه، هنگامی که به کربلا رفت، دستور ساخت بنای گسترده حرم امام حسین (ع) را صادر کرده، کنار صحن، مسجد رأس الحسین را ساخته و در ضلع غربی آن مدرسه‌ای بزرگ که به عضدیه شهرت یافت بنا کرد. این مدرسه تا دوران صفویه آباد بود، تا این که در سال ۱۳۶۸ق. برای ایجاد خیابان دایره‌ای دور حرم تخریب شد. عضدالدوله، مدرسه‌ای دیگری نیز ساخت که درب آن به صحن کوچک باز می‌شد که آن نیز تخریب شد.[۱۳]
کتاب‌های چهارگانه روایی شیعه و کتاب‌های رجالی در این دوره نگاشته شد. دانشمندانی مانند مفید، ابواحمد جلَود، سید مرتضی، سید رضی، ابواسحاق ثعالی و ابوصلاح تقی‌الدین حلبی، به طور مستقیم یا غیر مستقیم از حوزه علمیه کربلا بهره برده و در دیگر نقاط عراق، کانون‌های علمی و آموزش راه انداخته‌اند.

دوره سلجوقیان

سلجوقیانِ حنفی مذهب، در نیمه نخست از سده پنجم قمری، باقی‌مانده آل بویه در ایران مرکزی و غربی و عراق را شکست داده و در سال ۴۴۷ق.[۱۴] با شعار زنده‌کردن قدرت اهل سنت به بغداد وارد شدند.[۱۵] آنان با اتحاد با عباسیان، دولت آل بویه را برانداخته، کتاب‌خانه‌ها و مراکز علمی شیعیان را به آتش کشیده و بخش‌هایی از عراق را اشغال کردند.[۱۶] برخی، اتحاد عباسیان با آنان را در هراس عباسیان از نفوذ فکری شیعیان در قلمرو حکومت عباسی تحلیل کرده‌اند.[۱۷] مراکز آموزشی و فرهنگی کربلا، در اثر یورش سلجوقیان از هم پاشیده شده و آسیب‌های فراوانی دید. عالمان شیعه در روستاها و مناطق عشایری کربلا و صحاری جنوبی آن، پنهان و پراکنده شدند.[۱۷]

با این همه، پس از خاموشی فتنه‌ها، تکاپوی علمی حوزه علمیه کربلا، آغاز شده و به رونق رسید؛ به گونه‌ای که در عراق و در برابر نظامیه بغداد، دو کانون علمی، در نجف توسط طوسی و در کربلا توسط عالمان شیعه تأسیس شد. پس از درگذشت طوسی، حوزه عملیه نجف ضعیف شده و مرکز عملی تشیع به حوزه عملیه کربلا منحصر شده و تنها رقیب نظامیه بغداد گشت و در دوره ابن حمزه طوسی به اوج شکوفایی خود رسید.[۱۷][۱۸]

ابن حمزه و پس از او

حوزه علمیه کربلا، گاهی دچار رکود می‌شد؛ ولی عالمانی مانند عمادالدین محمد طوسی (متوقی نیمه اول سده ششم قمری)، معروف به ابن حمزه یا ابوجعفر ثانی، با پژوهش‌های عملی و مهارت در تدریس، طالبان علوم دینی را جذب و این حوزه را به شکوفایی می‌رساندند. کتاب الوسیله ابن حمزه، از کتاب‌های مشهور فقهی است که در آن، به ابتکار نویسنده، عبادات از پنج باب به ده باب افزایش یافته است.[۱۹] این کتاب، یکی از معتبرترین متون فقهی در سده هفتم قمری نزد شیعیان بوده و تا پیش از نگارش کتاب شرایع به دست محقق حلی و الرشاد توسط علامه حلی، در حوزه‌های علمیه متداول و یکی از متون درسی بود.[۲۰]

محمد بن جعفر حائری (م. ۶۱۰ق)، معروف به ابن مشهدی، یکی دیگر از عالمان کربلا است که در رونق حوزه آن نقش داشته است. کتاب المزار الکبیر او، که شامل دعا و زیارت است، یکی از منابع اصلی محمدباقر مجلسی، در کتاب بحارالانوار گردید.

صحیفه سجادیه، مجموعه دعاهای امام سجاد(ع)، از محدثان کربلا روایت شده است. برخی بر این باورند که با بررسی‌های تاریخی و شواهد مستند معلوم می‌شود دانشوران کربلا به نجف کوچ کرده و حوزه بغداد را تأسیس کرده‌اند.[۱۹]

پس از بازسازی

پس از دوران بازسازی حوزه علمیه کربلا، عالمان بسیاری در این سامان به تقویت علمی این حوزه پرداخته‌اند.

ابویعلی جعفری (۴۶۳ق)، از شاگردان مفید و داماد و جانشین او و همدرس طوسی است. او را در فصاحت، بلاغت، بیان و نظم و نثر سرآمد عصر خود به شمار آورده و در فقه و حدیث متبحر دانسته‌اند. او در کربلا ادبیات، فقه و حدیث تدریس می‌کرد. شمس‌الدین فخار موسوی حائری، شاگرد و راوی ابویعلی جعفری است. وی که از نسل زید بن علی، فرزند امام سجاد(ع) بود، در کربلا نقابت علویان را هم عهده‌دار بوده و به همین دلیل او را نقیب حائری لقب داده‌اند.[۲۱]

عمادالدین محمد طوسی حائری، مشهور به ابن حمزه طوسی، متکلم و عالم شیعی در سده هفتم قمری، پس از فراگیری تحصیلات ابتدایی در زادگاه خود، طوس و سپس مشهد، در حوزه ابو علی طوسی (درگذشته پس از ۵۱۱ق)، فرزند طوسی مراحل عالی علمی را به پایان رساند و در فقه، حدیث و رجال دانش آموخت. وی در کربلا سکونت کرده و به تدریس، فتوا و رهبری دینی پرداخت. سید عبدالحمید، فرزند فخار حائری از شاگردان اوست. حوزه کربلا در دوره وی گسترش زیادی یافت؛ به گونه‌ای که حوزه‌های دیگر نواحی عراق را تحت الشعاع خود قرار داد. ابتکارهای علمی، مهارت‌های او در تدریس و تألیف و همانندی او در نام و شهرت با طوسی باعث شد تا عالمان از او به لقب «ابوجعفر ثانی» بدهند. مشهورترین اثر وی، کتاب الوسیله است. مرقد وی، در خیابان باب طویریج، در محله عباسیه شرقی و در جوار آستان حضرت عباس (ع) قرار دارد.[۲۲]

جمال‌الدین ابوعبدالله حائری، محدث، فقیه و شاگرد برجسته ابی علی طوسی، فرزند طوسی است، که در کربلا کرسی تدریس فقه، حدیث و کلام داشت. سید موسی، پدر سید بن طاووس و ابن ادریس حلی، از شاگردان اویند. کتاب سلیم بن قیس هلالی را، او برای حاضران می‌خوانده است.[۲۳]

ابومحمد الیاس حائری، پس از فراگیری علوم در حائر و بغداد، به حوزه درسی طوسی پیوست. او از ابوعلی طوسی اجازه روایت دریافت کرد و به کربلا آمد و به تدریس علوم نقلی، چون فقه و حدیث، فتوا و امور ترویجی مشغول شد. کتاب المسائل الحایریه از اوست.[۲۴]

هاشم حائری، از متکلمان شیعه در سده ششم قمری است، که علوم حوزوی از جمله کلام و حدیث را از عالمانی چون ابی‌منصور دیلمی، وحیدالدین ابوالحسن علی هروی و فرا گرفته و از این استادان روایت کرد. تاریخ‌نگاران از او به عنوان «محدث کثیرالروایه» و «فاضل متکلم» یاد کرده‌اند. وی در کربلا به تدریس و فتوا مشغول گردید. اثر معروف او «مصباح االنوار فی فضایل امام االبرار»، مورد استناد محمدباقر مجلسی در بحار الانوار بوده است.[۲۵]

ضیاءالدین ابوالفتح محمد حسینی حائری، معروف به ابن جعفریه حائری، فقیه و محدث، که رجال‌نگاران او را در زمره هفت نفر عالمی دانسته‌اند که صحیفه سجادیه را روایت کرده است. او نیز در کربلا حدیث می‌گفت و فتوا صادر می‌کرد.[۲۶]

ابوالفتوح نصر حائری، معروف به ابن خازن، حافظ قرآن بود و در زبان و ادبیات عرب مهارت داشت. در بغداد علوم و معارف دینی را فرا گرفته و به استماع حدیث پرداخت؛ سپس به کربلا آمد و به تربیت طلاب علوم دینی پرداخت. سید شمس‌الدین فخار حائری از وی روایت کرده است.[۲۷]

سده هفتم قمری

در سده هفتم قمری حوزه کربلا همچنان فعال، شکوفا و باشکوه بود و بزرگانی که در علوم و معارف اسلامی تبحر داشتند، در جوار آستان حسینی رهبری و هدایت این خیزش فکری و فرهنگی را عهدهدار شدند. یکی از نامدارانی که در این عرصه خوش درخشید و ّ پرتوافشانی کرد، سید معد، فرزند فخار بن احمد حائری، از نوادگان سید ابراهیم مجاب میباشد. خاندانش به علم، فضل، رهبری و زعامت کربلای معلی مشهورند و عالمان بزرگ و پرآوازهای از این طایفه برخاستهاند. فرزندان و نوادگان او هم به آل معد شهرت دارند. این ستارگان فروزان، نهضت علمی پایداری را در کربلا بنیان نهادند و بیش از یک سده در این عرصه فعالیت کردند. سید معد حائری در زادگاهش، کربلا به کسب دانش روی آورد و فقه، اصول و حدیث را در حوزه درس ابویعلی محمد حسینی حائری فرا گرفت و به درجه واالیی از کماالت علمی دست یافت؛ آنگاه در کربلا به تدریس، فتوا و زعامت و تربیت شاگردان پرداخت. سید معد حائری، در واپسین سالهای حیات دنیوی به بغداد هجرت کرد و در نظامیه این شهر کرسی تدریس شیعیان را به دست باکفایت خود گرفت تا هرگونه تهاجم فکری و فرهنگی و حرکتهای تخریبی علیه شیعه را خنثی کند. این دانشمند در سال ۶۰۵ قمری به سرای باقی شتافت و پیکرش در حائر حسینی دفن گردید.[۲۸]

اما شخصیتی که در گسترش دانش و نشر معارف شیعه، تحولی عظیم را به وجود آورد و این کانون را به صورت یکی از برترین پایگاههای علمی و آموزشی شیعه درآورد، فرزند برومند سید معد، سید شمس‌الدین ابیعلی فخار (متوفای ۶۳۰ ه) میباشد. او با برخورداری از مقام معنوی، دانش گسترده و تجارب فراوان موفق گردید در سده هفتم قمری در کربلا خیزش فکری بزرگ و پرباری را پدید آورد. رجال‌شناسان، شرححالنگاران، محدثان و مورخان او را مردی عالم، محدث، ادیب، فقیه و تبارشناس معرفی کرده و گفتهاند که در بیان بزرگان اجازه روایی، کممانند بود. کمتر اجازه و سندی وجود دارد که در سلسله اساتید علمای نیکوسرشت به وی نرسد. او مایه افتخار و سربلندی فقیهان و مجتهدان به شمار میرود.[۲۹]
(جبانه در لغت به معنای زمین مسطح و صاف و بیدرخت و گیاه میباشد که معادل لفظ صحراست و سپس به معنای گورستان استعمال شده؛ زیرا زمین گورستانها معمولا این مشخصات را دارد. در شهر کوفه مکان‌هایی با عنوان جبانه معرفی شده که علاوه بر استفاده به عنوان گورستان، برای اجتماعات نظامی و سیاسی - اجتماعی نیز از آنها استفاده میشد. بعضی از نویسندگان معاصر مساحت جبانه را دست‌کم یک هکتار تعیین کرده‌اند که این مقدار، جمعیت فراوانی را در خود میداد. لسان العرب، ج ۲، ص ۱۷۲؛ هاشم جعیط، کوفه، پیدایش شهر اسلامی، ص ۲۸۴ و ۳۵۰.)

در مقام علمی او همین بس که سدیدالدین یوسف که از ارباب اجازات، طرق روایات و ارکان فقاهت به شمار میرود و مربی و پدر عالمه حلی میباشد، نزد چنین دانشمندی تحصیل کرده و تربیت شده است. او میراث مدرسه کربلا را به حله انتقال داد و حوزه این دیار را بنیان نهاد. عالمه حلی که از پدر خود روایت میکند، هنگام صدور اجازه روایی برای شاگردان، از سید فخار حائری به بزرگی یاد میکند.[۳۰]نجم‌الدین ابوالقاسم جعفر، معروف به محقق حلی صاحب شرایع االسالم دایی و استاد عالمه حلی و از فقیهان مبتکر و خالق و صاحب سبک نیز از محضر سید فخار بهره برده است.[۳۱]

سید رضی‌الدین علی، معروف به ابن طاووس از حوزه درس فخار حائری بهره برد و به مقام اجتهاد رسید. او در حله، بغداد و نجف نیز دانشاندوزی را پیگرفت، اما به سال ۶۴۶ قمری عازم کربلا گردید و در آنجا ماندگار شد و کرسی تدریس در این دیار را پس از ارتحال استادش، به خود اختصاص داد؛ اما در نیمه سده هفتم به بغداد بازگشت و هنگام سقوط این شهر در ۱۸ محرم ۶۵۶ قمری توسط مغوالن در این شهر بود. برادر او سید بن طاووس و پدرش سید موسی نیز جزو پرورش یافتگان سید فخار حائریاند.[۳۲]

ابوزکریا نجیب الدین یحیی حلی، پسرعموی محقق حلی و نوه دختری ابن ادریس حلی و از مشایخ اجازه عالمه حلی از سید فخار روایت کرده و در اجازهنامههای خویش به شاگردانش از این دانشمند به بزرگی و کرامت یاد کرده است.[۳۳] از آنجا که عدهای درباره ایمان حضرت ابوطالب تردید کرده و در این باره اتهامهای ناروایی را مطرح نموده بودند، سید فخار موسوی کتاب الحجة علی الذاهب إلی تکفیر أبیطالب را نگاشت و کوشید در این اثر با دالیل استوار و مدارک معتبر، ایمان ابوطالب را به اثبات برساند که ابن ابی‌الحدید در شرح نهج البالغه مطالبش را مورد تأیید قرار داد.[یادداشت ۱] الروضة فی الفضایل و المعجزات نیز جزو تألیفات اوست. دیوان شعری هم دارد.

از حله و جبل عامل تا کربلا

در مطلع سده هشتم قمری، ابنبطوطه، جهانگرد معروف مراکشی به کربلا آمد و از این شهر دیدار کرد و حائر حسینی را با احترام زیارت نمود و از احداث مدرسهای بزرگ در جوار این بارگاه ملکوتی گزارش نمود.[۳۴]

ابوالعباس احمد بن محمد، معروف به ابنفهد حلی از قبیله بنیاسد است. ابن‌فهد که فقیهی ژرفنگر و پارسا بود و در دانشهای متداول عصر خویش جامعیت داشت، برای تحصیل علم از حله به بحرین رفت و از علمای آن دیار بهره برد؛ سپس به کربلا رفت و به تحصیالت خود در حوزه این شهر ادامه داد. مدتی را در جوار آستان حسینی اقامت گزید و در آنجا به تدریس روی آورد و بر مسند فتوا و زعامت تکیه زد؛ سپس به حله رفت و در این شهر هم حلقه درس تشکیل داد و شاگردان بسیاری تربیت کرد. ابنفهد در واپسین سالهای زندگی بار دیگر به کربلا هجرت کرد و در آن سرزمین مقدس به عنوان مرجعی پرنفوذ به بررسی استفتائات پرداخت که از موقعیت علمی و نفوذ اجتماعی او حکایت دارد. وی ضمن فعالیتهای علمی و ترویجی، از زیارت آستان حسینی و فیوضات آن مرقد مبارک بهرهها برد. معرفتش نسبت به ساحت مقدس امامت و والیت، فوق‌العاده بود و در اینباره خضوعی غیرقابل توصیف داشته است. ابنفهد برای گذران زندگی و وابسته نبودن خود و خانوادهاش، در باغی معروف به باغ نقیب علویان با تولید محصوالت زراعی و درختی، روزگار میگذراند. او به دلیل تسلط بر معقول و منقول، در مناظره با مخالفان و دفاع از معارف اهل بیت تبحر شگفتی داشت. در سال ۸۴۰ قمری که او ۸۴ ساله بود، حکمران بغداد که از امیران سلطان محمد جالیر بود، وی را برای مباحثه با علمای اهل سنت از کربلا به بغداد فرا خواند. در این مناظره سخت و جدی، ابنفهد با استدالل و منطق و جدال احسن بر مخالفان غلبه یافت و حقانیت مذهب تشیع را به اثبات رساند. بدین ترتیب اسپند میرزا والی بغداد، مذهب شیعه را برگزید و سکه به نام دوازده امام زد و مذهب شیعه را در حوزه امارت خود رسمی ساخت. سرانجام این فقیه محدث در کربلا رحلت نمود و پیکرش در جوار بارگاه امام حسین (ع) در خانهای که در آن میزیست، دفن گردید. در جنب آرامگاه و صحن و سرایش مدرسه علمیهای با نام او تأسیس و نیز مسجدی بنیان نهاده شد.[۳۵] عالمه ابراهیم کفعمی، از مشاهیر شیعه در قرون نهم و دهم قمری است که در ۸۴۰ قمری در یکی از روستاهای منطقه جبل عامل لبنان دیده به جهان گشود. او کماالت علمی را در آن دیار نزد استادانی برجسته سپری کرد و به موازات تالشهای فکری، از کوششهای معنوی، خودسازی و تهذیب نفس غافل نبود و بر اثر عبادتهای خالصانه، ذکر و زهد، به درجاتی از عرفان رسید و در این عرصه آثاری مفید تألیف کرد. او از ذوق ادبی بهره داشت و سرودههایش از لحاظ آرایشهای ادبی و محتوا ارزنده است. تألیفات گوناگونی در ادبیات، تاریخ، کالم، حدیث، اخالق و فقه دارد، اما او با کتاب مصباح که درباره ادعیه و زیارات نوشته شده، مشهور است. کفعمی که اشتیاق وافری به عتبات عراق داشت، به کربلا هجرت کرد و در جوار آستان سیدالشهدا اقامت گزید.[۳۶] در سرودهای نهایت عالقه خود را به امام حسین (ع) نشان داده است که ترجمه بخشهایی از آن چنین است:

من از شما (بازماندگانم) خواستارم به خاطر خدا مرا پس از رحلت، در کربلا به خاک بسپارید؛ بدین وسیله من با شهید کربلا همسایه میگردم که از سالله حضرت محمد(ص) است و بهترین پناه دهنده است؛ به خاطر لطف و عنایت آن بزرگوار، بدون تردید در شب اول قبر، هراسی ندارم. با توسل به سید شهیدان در قیامت از عذاب الهی مصون هستم. رسم اعراب این است که از مهمان خود حمایت میکنند و اجازه نمیدهند به وی آسیبی برسد؛ چهطور امکان دارد آن فرزند حضرت محمد(ص) مرا فراموش کند که غریب و تنها در جوارش آرمیدهام؟![۳۷]

کفعمی بخشی از آثار و اشعار خود را در کربلا نگاشته است. او با تمام اشتیاقی که به کربلا داشت، موفق نشد که تا آخر عمر در آنجا بماند؛ زیرا در واپسین لحظات زندگی، سفری به زادگاه خود نمود، اما در آنجا درگذشت.[۳۸]

از دیگر دانشوران سده نهم قمری که در کربلا منشأ خدمات علمی و آموزشی گردید، سید حسین حائری (متوفای ۹۱۰ه) است. این دانشمند بزرگ، انسانی ادیب و پرهیزگار بود و در علم نسبشناسی تبحر خاصی به دست آورده بود و برای بسیاری از خاندانهای علوی کربلا شجرهنامههایی معتبر و مستند به خط خویش نگاشت. تحفة االبرار از تألیفات اوست.[۳۹]

استمرار مسیر علم در کربلا

در سال ۱۱۸۰ قمری سردار حسنخان قزوینی در زاویه شمال شرقی صحن امام حسین (ع) مدرسهای با معماری جذاب و جلوههای هنر ایرانی ساخت و موقوفاتی به آن اختصاص داد. این مدرسه بزرگ هفتاد اتاق داشت، اما در ۱۳۶۸ قمری تخریب گردید و موقوفاتش در هنگام احداث خیابان از بین رفت. در این مدرسه، شریف‌العلماء مازندرانی و سید جمالالدین اسدآبادی درس خواندهاند. ۳۵ شاگردان وحید بهبهانی برای رونق حوزه کربلا و تثبیت اصولگرایی و توسعه مکتب اجتهاد در این دیار، تالشهای شایستهای از خود نشان دادند. سید علی طباطبایی، صاحب ریاض المسائل «خواهرزاده وحید و داماد او، نزد وحید بهبانی و دیگران به تحصیل علوم و معارف اسل‌امی پرداخت. شرححالنگاران و برخی شاگردان فاضلش او را عالم کامل، فقیه عادل و عابد و برخوردار از خلق و خوی کریمه معرفی کردهاند. او که متولد کربلاست، در این حوزه نشو و نما کرد و به شکوفایی رسید و خود در زمره برجستهترین استادان فقه و اصول در کربلا حوزه درسی داشت. در سال ۱۲۳۱ قمری به سرای جاوید شتافت و پیکرش در جوار آستان حسینی دفن گردید.[۴۰]

سید محمد مجاهد، فرزند سید علی، از دیگر علمایی است که کماالت علمی خود را نزد پدر و دیگر شاگردان وحید بهبهانی تکمیل کرد. او پس از فاجعه کربلا و یورش وحشیانه وهابیان، آن سرزمین مقدس را با همه تعلقاتی که به آن داشت، ترک کرد و به اصفهان رفت و مدت سیزده سال در این شهر به تدریس و تألیف مشغول بود. عمدهترین اثرش در اصول فقه المفاتیح فی االصول میباشد. ایشان در سال ۱۲۳۲ قمری که پدرش رحلت کرد، به کربلا بازگشت؛ اما پس از چندی به کاظمین رفت و تا آخر عمر در آنجا ماند. در هنگام تهاجم روسها به ایران، این فقیه عالیقدر لباس رزم پوشید و در خط مقدم نبرد با متجاوزان روس حضور یافت.[۴۱]

مال محمد شریف مازندرانی، معروف به شریف العلماء مازندرانی از علمای بزرگ سده سیزدهم قمری و از مؤسسین دانش اصول به شمار میرود. او در زمره شاگردان برجسته سید علی صاحب ریاض و فرزندش سید محمد مجاهد بود. پس از بهره بردن از این بزرگان، ً برای تکمیل معلومات خود به نواحی دیگر عراق و ایران مسافرت کرد؛ ولی دوباره به حوزه درس صاحب ریاض بازگشت و خود نیز کرسی درس تشکیل داد و با فضالیی چند به بحثهای اصولی پرداخت که در مدتی کوتاه، جلسه درسش در کربلا رونق خاصی یافت. در حائر مقدس هزار نفر در محفل پرفیض او شرکت میکردند که بسیاری از آنان در ردیف دانشوران، مجتهدان و نامداران معاصرند. یکی از این بزرگان اعظم مرتضی انصاری است. این دانشمند خالق و مبتکر و دارای سرعت و دقتنظر و برخوردار از فصاحت بیان در ۱۲۴۵ قمری در ۴۰ سالگی بر اثر طاعون درگذشت و پیکرش در جوار حائر حسینی دفن گردید.[۴۲]

رواج مدرسهسازی در کربلا

در عصر قاجاریه، همزمان با تکاپوی علمی و آموزشی در حوزه کربلا، مدرسههای متعددی در جوار بارگاه امام حسین (ع) ساخته شد که عبارتند از: ۱. مدرسه صدر اعظم نوری که توسط عبدالحسین تهرانی از ثلث اموال میرزا تقیخان امیرکبیر بنا گردید و در سمت غربی صحن امام قرار دارد. ابوالقاسم خویی (متوفای ۱۳۶۴ ه) از مدرسان آن بود.

  1. مدرسه زینبیه نزدیک باب زینبیه، در سمت غربی صحن که بعدها جزو خیابان اطراف حرم گردید.
  2. مدرسه هندیه از مشهورترین مراکز علمی و دینی به شمار میرفت که در کوچه زعفرانی، در حوالی حرم قرار داشت. در این مکان فقه، اصول، حدیث و تفسیر تدریس میگردید.

۴. مدرسه بادکوبهای ساخته شده در ۱۲۷۰ قمری، از مدارس معروف کربلا بوده که نشریات و آثاری هم انتشار داده است.

۵. مدرسه بقعه در نیمه سده سیزدهم بنا گردید که جنب مرقد سید محمد طباطبایی قرار داشته است. مجله صوت المبلغین را این مدرسه منتشر میکرد.

۶. مدرسه سلیمیه را حاج محمد سلیمخان شیرازی در ۱۲۵۰ قمری بنیان نهاد که در کوچه مسجد میرزا علینقی طباطبایی قرار داشت. بانی آن، شهریهای برای طالب در نظر گرفته بود که توسط عالمه سید حسین آقا قزوینی در اختیار آنان قرار داده میشد. یوسف خراسانی و سید محمدعلی بحرانی از مدرسان آن بودهاند. این مدرسه مجله االخالق و االدب را منتشر میکرد.

۷. مدرسه مجاهد در ۱۲۷۰ قمری تأسیس شد. شخصیتهای برجسته معاصر در آن درس خواندهاند. این مکان در حوالی مرقد سید محمد مجاهد طباطبایی قرار دارد.

۸. مدرسه میرزا کریم شیرازی در ۱۲۸۷ قمری ساخته شد و حدود سی سال پس از آن، توسط میرزا محمدعلی شیرازی تعمیر گردید. این مکان آموزشی در محله عباسیه شرقی واقع است.

۹. مدرسه مهدیه را مهدی، نواده جعفر کاشف الغطاء در سال ۱۲۸۴ قمری بنا کرد که در کوچه جنب دفترخانه آل رشتی قرار داشته است.

در سده چهاردهم نیز ضمن آن که مدرسههای متعددی چون مدرسه ابن فهد حلی تجدید بنا گردید، چندین مدرسه دیگر تأسیس شد؛ از جمله مدرسه شریف العلما جنب مرقد شریف العلمای مازندرانی که در ۱۳۸۴ قمری سید محسن طباطبایی حکیم آن را ساخت و وقف طالب علوم دینی کربلا و نجف کرد. بروجردی هم در سال ۱۳۸۱ قمری مدرسهای در خیابان خیمهگاه ساخت که دارای دو طبقه و ۱۲۰ اتاق بود. سید عمادالدین بحرانی در محله باب الخان، مدرسه و کتابخانهای به سال ۱۳۸۱ بنا نهاد. بازرگانی اهل کربلا در سال ۱۳۸۸ مدرسه حسینیه را در فاصله سی متری شمال حرم حضرت عباس (ع) بنا کرد. مدرسه خطیب ساخته شده توسط محمد خطیب در ۱۳۵۷ قمری، واقع در محله خیمهگاه، و مدرسه امام صادق (ع) که به همت علمای کربلا بنا گردیده و در مجله عباسیه غربی قرار دارد، دو مدرسه دینی به صورت رسمی میباشند. در سالهای اخیر نیز مدارسی در کربلا احداث یا تعمیر گردیده و مورد استفاده طالب و کانون فعالیتهای فرهنگی و آموزشی میباشند.[۴۳]

تربیت مؤسسان نهضتهای علمی و سیاسی در کربلا

فاضل اردکانی (۱۳۰۵–۱۲۳۵ قمری) پس از تحصیالت مقدماتی در زمره شاگردان شریف العلمای مازندرانی، سید ابراهیم صاحب ضوابط و عمویش مال محمدتقی اردکانی قرار گرفت و پس از سالها تحصیل، به درجه اجتهاد و اجازه روایت، مفتخر گردید. او خود در کربلا حوزه درسی تشکیل داد و به مقام زعامت، فتوا و مرجعیت رسید. مجتهدان بزرگی در محضرش به درجه فقاهت و اجتهاد رسیدند. فاضل اردکانی ضمن اینکه کوشید در حوزه کربلا به رونق مکتب اصولی و تعمیق مبانی فقاهتی بپردازد، در زهد، پارسایی و عبادت اسوهای پاک و وارسته برای همگان به شمار می رفت. در عین حال، از حقگویی و دفاع از حرم اهل بیت: و مبانی تشیع هیچ هراس نداشت. مال حبیبالله شریف کاشانی (متوفای ۱۳۴۰ه) درک محضر این فقیه پرآوازه را در کربلا توفیقی آسمانی تلقی میکند که روح پرتحرکی چون او نمیتواند به سادگی از کنارش عبور کند. به گفته مورخان و تراجمنگاران، فاضل اردکانی که در حائر شریف مجاورت داشت، در زمره بزرگان مجتهدین و مشایخ مروجین شرع و رؤسای مذهب امامیه بود. او به مقام مرجعیت رسید و شهرتی چشمگیر یافت. او پس از سالها اهتمام علمی و تربیت دانشورانی نکونام و مشهور و تألیف آثاری در فقه و اصول در ۱۳۰۵ یا ۱۳۰۲ قمری رحلت نمود و در مقبره استاد خود، صاحب ضوابط در صحن بارگاه امام حسین (ع) دفن گشت.[۴۴]

میرزا محمدتقی شیرازی پس از فراگیری مقدمات علوم و معارف اسلامی، با راهنمایی والدش به کربلا رفت و نزد مدرسانی چون سید علینقی طباطبایی (متوفای ۱۲۴۹ه(مال محمدحسین، مشهور به فاضل اردکانی که از استوانههای دانش اصول بود، به تکمیل کماالت خود پرداخت؛ سپس به همراه دوست خود سید محمد طباطبایی فشارکی زوارهای در درس میرزای شیرازی در سامراء حضور یافت و پس از ارتحال استادش میرزای شیرازی در ۱۳۱۲ قمری همراه با جماعتی دیگر از علما در سامراء اقامت گزید تا حوزه علمیه این شهر را که به دست بابرکت میرزا شیرازی، رهبر قیام تنباکو تأسیس گردیده بود، حفظ کند؛ اما به سبب برخی توطئههای دولت عثمانی، علما از این دیار پراکنده شدند. با اینحال در عزم راسخ او خللی به وجود نیامد و تا ۱۳۳۵ قمری، مقارن یورش انگلستان به عراق، در سامراء باقی ماند.[۴۵] پس از ارتحال سید محمدکاظم یزدی در ۱۳۳۷ قمری، میرزا محمدتقی شیرازی، مرجع تقلید شیعیان گردید. در این حال این زعیم بزرگ از سامراء به کربلا نقل مکان کرد و مورد استقبال زائرین و اقشار گوناگون این شهر و طالب و علما قرار گرفت. میرزا محمدتقی در این دیار مقدس، با الهام گرفتن از حماسه عاشورا رهبری مبارزه با استعمار بریتانیا را در صدر برنامههای خود قرار داد. ایشان مهدی خالصی را که دشمن سرسخت انگلستان بود، به منظور مشاوره در امور دینی و سیاسی به کربلا فراخواند. همچنین از مشاوره شخصیتهایی چون حضرات آیات سید ابوالقاسم کاشانی، سید محمدعلی شهرستانی، میرزا احمد خراسانی، فرزند آخوند خراسانی و فرزند خویش محمدرضا در امور نهضت ضد استکباری استفاده کرد و این بزرگان یار و یاورش در دشواریها، مواقع حساس و بحرانی بودند. جمعیت اسلامی که در کربلا توسط محمدرضا، فرزند میرزای شیرازی تأسیس شد و علمای برجستهای در آن شرکت داشتند، برای مبارزه با قیمومیت انگلستان و استقالل عراق فعالیت میکرد. دولت بریتانیا از فعالیتهای این تشکل در کربلا دچار هراس گردید و به همین دلیل آنان را دستگیر و به هندوستان تبعید کرد.[۴۶]

در نیمه شعبان ۱۳۳۸ قمری، جنب صحن شریف حسینی، نزدیک باب سدره، مجلس جشنی در منزل سید ابوالقاسم کاشانی برگزار شد که بسیاری از بزرگان دینی، مدرسان حوزهها، رؤسای عشایر و مبارزان سیاسی در آن حضور یافتند. آنان درباره قیام مسلحانه علیه استعمار به شور نشستند، اما چون به نظر مشترکی نرسیدند، دیدگاه میرزای شیرازی دوم را جویا شدند. پنج نفری که با ایشان مذاکره کردند، از مفهوم سخنان میرزا چنین نتیجه گرفتند که به طور مسالمتآمیز استقالل عراق را از انگلستان استعمارگر مطالبه کنند و در غیر این صورت، به قیام مسلحانه روی آورند. شرکت کنندگان پس از خاتمه مذاکره، به سوی ضریح امام حسین (ع) رفتند و با در دست گرفتن قرآن، برای وفاداری به پیمان خویش، سوگند یاد کردند؛ بدینگونه کربلا کانون مبارزه علیه متجاوزان انگلیس گردید. متن فتوای میرزا محمدتقی شیرازی چنین بود:

مطالبه حقوق بر عراقیان واجب است و بر آنان واجب است در ضمن درخواستهای خود، رعایت آرامش و امنیت را بنمایند و در صورت امتناع انگلستان از درخواستهای آنان، جایز است به قوه دفاعی روی آورند.[۴۷]

شخصیت دیگری که حوزه کربلا تربیت کرد و به جهان تشیع تقدیم نمود، مرحوم حاج عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم میباشد. وی در حوزه کربلا به درس فاضل اردکانی رفت و در مدرسه معروف به حسن خان سکونت گزید. اردکانی وقتی به استعداد شگرف و همت واالی این شاگردش پی برد، بیش از گذشته در تربیت و تعلیم او کشید و با هدایت و حمایت او، عبدالکریم حائری یکی از فضالی حوزه علمیه کربلا شناخته شد. او دو سال از محضر فاضل اردکانی بهره برد. آنگاه فاضل اردکانی در نامهای او را به میرزای شیرازی که در سامراء حوزهای بنیان نهاده بود، معرفی کرد. پس از آن، مؤسس حوزه قم از کربلا راهی سامراء گردید و در سالهایی که در این شهر اقامت داشت، از خرمن علم میرزا محمدتقی شیرازی، سید محمد فشارکی و فضلالله نوری خوشههای علم و فضیلت برچید. عبدالکریم یک سال هم در نجف اشرف از محضر آخوند خراسانی استفاده کرد؛ سپس به ایران بازگشت و چون با فضای آشفته سیاسی و جریانهای منجر به مشروطیت روبهرو گردید، زمینه را برای فعالیت علمی مساعد ندید و بار دیگر به کربلا بازگشت. در این زمان، حوزه کربلا شکوه و رونق خود را از دست داده و جنبوجوش مدارس آن رو به افول رفته بود.

مؤسس به دلیل این ویژگیهای اسفبار، کربلا را برای برنامههای آموزشی و ترویجی خود برگزید و از این زمان به حائری ملقب گردید. با حضور وی در جوار حائر حسینی، حوزه کربلا دوباره رونق گرفت و بار دیگر چراغ دانش و معرفت در جوار بارگاه امام حسین (ع) روشن گردید و با رونق بحثهای علمی دانشپژوهان، کربلا جلوهای دیگر گرفت. حائری در این زمان دو درس فقه و اصول را در عالیترین سطح تدریس میکرد و طالب را برای ترقی علمی و شکوفایی فکری راهنمایی مینمود و چون میرزا محمدتقی شیرازی، مرجع تقلید شیعیان احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده بود، پاسخگویی به مسائل شرعی و دینی را نیز عهدهدار گردید. در اواخر سال ۱۳۳۲ قمری با شدت گرفتن نیرنگهای استعماری، آشوبهایی در کربلا به وجود آمد. دولت عثمانی هم به این شهر حمله برد که موجب اختالفات فرقهای در این شهر گردید و آرامش و امنیت از کربلا رفت. در همین روزها حائری به تقاضای اهالی اراک به آن دیار رفت و به احیای حوزه علمیه این شهر پرداخت. او از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰ قمری به مدت هشت سال در این شهر به گسترش دانش و فضیلت مشغول بود و در ۲۳ رجب سال ۱۳۴۰ قمری به شهر قم هجرت نمود و حوزه علمیه این شهر را بنیان نهاد که منشأ برکات بسیاری گردید و مجتهدان، علما، مفسران و متکلمان بسیاری در این حوزه تربیت شدند. امام خمینی) ره) از این حوزه برخاست و انقلاب اسلامی ایران را رهبری کرد.[۴۸]

حوزه کربلا در دورههای اخیر

حاج آقا حسین قمی (۱۲۸۲–۱۳۶۶ ه) در واکنش شدید به اقدامات ضد مذهبی رضاخان و پس از قیام خونین گوهرشاد، مدتی در تهران توقیف و در ۱۳۵۴ قمری به عراق تبعید گردید. از این پس مرکز مرجعیت ایشان به شهر مقدس کربلا انتقال یافت. از آنجا که حوزه کربلا با رحلت میرزا محمدتقی شیرازی و هجرت عبدالکریم حائری به ایران، رو به ضعف و رکود نهاده بود، قمی پس از استقرار در کربلا جمعی از فضالی حوزه نجف، از جمله آیات محترم: میالنی، خویی، سید صدرالدین جزایری، سید علی بهبهانی و میرزا مهدی شیرازی را برای تدریس و پیشرفت علمی حوزه کربلا، به این دیار فرا خواند. با اقدامات مؤثر قمی و همکاری این بزرگان، وضع عمومی حوزه کربلا متحول گردید و جلسات درست و بحث آن رونق ویژهای یافت. او در کنار اداره حوزه و زعامت دینی مردم در کسوت مرجعیت، از تدریس و تألیف غافل نبود. محمدعلی سرابی، سید زین‌العابدین کاشانی حائری، هادی حائری شیرازی، محمدحسین صدقی مازندرانی و محمدرضا جرقویهای اصفهانی از شاگردان او در کربلا بودند. قمی پس از ارتحال سید ابوالحسن اصفهانی به اقامت یازده ساله خود در کربلا خاتمه داد و به نجف اشرف رفت و مرجعیت عامه یافت.[۴۹]

سید اسماعیل صدر (۱۲۵۸–۱۳۳۸ه(در ۱۲۸۰ قمری به نجف هجرت کرد تا از محضر انصاری بهره گیرد؛ اما هنگامی به کربلا رسید که اعظم درگذشته بود؛ با این وجود در نجف اقامت گزید و از محضر اندیشمندان آن حوزه کسب فیض کرد و بر تکمیل مدارج فقه، اصول، حدیث و دانشهای نقلی همت گاشت. آخرین استادش در نجف، میرازی شیرازی بود که به سامراء هجرت کرد. سید اسماعیل صدر در نیمه شعبان ۱۳۰۹ راهی کربلا گردید، اما در حالی که مشغول زیارت بارگاه امام حسین (ع) بود، نامهای از میرزای مجدد دریافت کرد که به سامرا برود؛ او هم پذیرفت، اما وی که پس از ارتحال استاد خود، از پذیرش بار مرجعیت گریزان بود، دو سال پس از درگذشت میرزای مجدد، سامراء را ترک کرد و در کربلا اقامت گزید. در پی این هجرت، بسیاری از علما و دانشوران، برخلاف تأکید سید اسماعیل صدر سامراء را به قصد اقامت در کربلا ترک کردند. گروههای دیگری از عالقهمندان و محققان حوزوی نیز از نقاط دیگر، در کربلا به ایشان پیوستند و دیر زمانی نگذشت که او کربلا را به صورت پایگاه علم و معرفت درآورد و سالها بدین ترتیب سپری گردید تا آنکه مرحوم صدر دچار کسالت شدیدی گردید و در دوازدهم جمادی االول ۱۳۳۸ قمری رحلت نمود و پیکرش در کاظمین و در مقبره خانوادگی خاندان صدر دفن گردید.[۵۰]

مشهورترین شاگردان او در کربلا عبارتند از: سید حسین فشارکی اصفهانی حائری، عبدالحسین آلیاسین کاظمی، میرزا علی آقا شیرازی فرزند مجدد شیرازی، علی سیستانی، میرزا محمدحسین نائینی، سید محمدرضا کاشانی، میرزا محمدعلی هروی خراسانی، محمدهادی بیرجندی، محمدرضا آلیاسین و سید عبدالحسین شرفالدین.[۵۱]

مهمترین حوزههای درس خارج فقه و اصول در کربلا، در دهههای اخیر

۱. میرزا مهدی شیرازی (۱۳۰۴–۱۳۸۰ه) از بزرگان فقه و اصول و از تربیت یافتگان مشهور مکتب میرزا محمدتقی شیرازی است که حلقه درسی فقه و اصول وی در بخشهای گوناگون در صحن شریف امام حسین (ع) بود و بعد به تاالر میرزای شیرازی در جنوب شرقی صحن مطهر انتقال یافت. این حوزه از پویاترین و پررونقترین حوزههای کربلا بود و تا هنگام ارتحال این فقیه فرزانه، برقرار بود

۲. میرزا هادی خراسانی (۱۲۹۷–۱۳۶۸ه) از فقها و متکلمان پرآوازه معاصر و شاگرد برجسته میرزا محمدتقی شیرازی است که در ایوان میرزا موسی، واقع در شمال صحن مطهر حوزه درس تشکیل داده بود.

۳. مرحوم سید عبدالحسن طباطبایی حائری، معروف به حجت (متوفای ۱۳۶۳ه) از نوادگان سید علی صاحب ریاض است که در زینبیه باالی داالن و در داخل تاالر، در زمستان، جلسه درس فقه و اصول برقرار کرد و نیز در ایوان شمالی و گاهی در ایوان جنوبی تاالر یاد شده، هنگام تابستان در صبح و پس از نماز مغرب و عشاء درس او برقرار بوده است.

۴. سید محمدرضا قزوینی (متوفای ۱۳۴۸ه) و برادرش سید ابراهیم قزوینی (متوفای ۱۳۶۰ه) در ضلع جنوبی صحن شریف حضرت ابوالفضل۷ حوزه درس برقرار کرده بودند.

۵. محمدعلی سیبویه یزدی (متوفای ۱۳۹۱ه) در ضلع غربی صحن حضرت عباس (ع) درس خود را برقرار میکرد.

۶. سید محمدصالح قزوینی (متوفای ۱۳۷۵ه) از نوادگان سید ابراهیم قزوینی، صاحب ضوابط است که در ضلع جنوب غربی صحن حضرت عباس (ع)، به تدریس مشغول بود.

۷. سید محمدعلی خیرالدین (متوفای ۱۳۹۴ه) از شاگردان سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی بود که در ضلع جنوب شرقی این صحن سطوح عالی و خارج فقه و اصول تدریس میکرد.

از دیگر فقیهان و مدرسان متأخر کربلا میتوان از حضرات آیات: سید اسدالله اصفهانی، سید ابوالقاسم خوئی، علی شاهرودی، یوسف شاهرودی بیارجمندی، سید محمدهادی میالنی، محمدرضا اصفهانی، سید علی بهبهانی، سید صدرالدین جزائری، محمدتقی معرفت، محمدعلی سرابی، محمدجواد خراسانی، هادی شیرازی حائری، محمد خطیب، سید محمد شیرازی، سید کاظم مدرسی، محمد شاهرودی، مهدی قمی، مرتضی آشتیانی، سید محسن جاللی، سید محمد صدر و سید زینالعابدین کاشانی نام برد.[۵۲] پس از انتفاضه شعبان ۱۴۱۱ قمری، رژیم بعثی حاکم بر عراق، به مدارس حسینیه، خطیب، هندیه، حسن‌خان، ابنفهد حلی، بادکوبه، بقعه، سلیمیه و دینیه هجوم برد و آسیبهای جدی به این مراکز آموزشی وارد ساخت. همچنین بزرگانی چون: عبدالحسین حبیبالله حائری، عبدالرزاق احمد حسین جواهری، سید مهدی قزوینی و عبدالرضا صافی به شهادت رسیدند. رژیم صدام عالوه بر آسیبهای فراوانی که به مراکز فرهنگی و تاریخی کربلا و نجف وارد آورد، روحانیان بسیاری را شهید، زندانی یا تبعید کرد.[۵۳]

هجرت کاروانهای علمی به کربلا رشد و گسترش فعالیتهای فکری و فرهنگی در سرزمین کربلا از گذشتههای دور باعث شده تا طوایف و مردمانی که مشتاق دانش و فضیلت بودهاند، از دیگر نقاط عراق و مناطق شیعهنشین جهان اسلام، به ویژه ایران و لبنان به این سرزمین کوچ کنند و در آن اقامت گزینند و خاندانهای مشهور علم، ادب، پارسایی و تأثیرگذار در عرصههای سیاسی اجتماعی را در کربلا تشکیل دهند. در ذیل فهرستوار به این خاندانها اشاره میشود. ۱. آل بحرانی: در اوایل سده دوازدهم در کربلا سکونت گزیدند، منسوب به فقیه بزرگ سید عبدالله بالدی بحرانیاند که از نسل سید ابراهیم مجاب میباشد.[۵۴] ۲. آل اعسم: از ذریه حاج محمد زیدی از حجاز در سده یازدهم به کربلا کوچ کردهاند.[۵۵] ۳. آل جاللی: طایفهای علمی و مبارز از ذریه سید شمس ابوالقاسم علی، نقیب سبزوار و از .۷ سالله حسین اصغر، فرزند امام سجاد (ع) هستند.[۵۶] ۴. آل استرآبادی: نسبشان به حضرت امام حسین (ع) میرسد و در سده سیزدهم قمری به کربلا هجرت کرده و در این شهر اقامت گزیدند. در رأس این خاندان، عالم فاضل سید مصطفی استرآبادی قرار دارد.[۵۷]

۵. آل آقا: خاندان فقاهت و زعامت و از مشایخ اجازات علمای شیعه، از ذریه محمد اکمل که نسبش به مفید میشود. معروفترین افراد آنان وحید بهبهانی میباشد.[۵۸]

۶. آل حجت: از نسل سید محمد مجاهد طباطبایی، فرزند سید علی صاحب ریاض المسائل «عدهای از افراد این خاندان در کربلا مرجع تقلید بودهاند.[۵۹]

۷. آل زینی: سرسلسله آنان سید زین‌الدین، فرزند سید علی حسنی حسینی است که در ۱۱۷۳ قمری کربلا را محل سکونت خود برگزید. این بزرگان عالوه بر فضل و فضیلت، افتخار خادمی آستان حسینی را داشتهاند.[۶۰]

۸. آل قزوینی: تباری گسترده و اهل علم، پژوهش و از قبیله نبرد با ستم و استکبارند. این طایفه از نسل سید محمدعلی موسوی قزوینیاند که دانشمندان بسیاری از میانشان برخاسته‌اند. اولین فرد از آنان که به کربلا هجرت کرد، سید باقر موسوی قزوینی به سال ۱۱۸۵ قمری است.[۶۱]

۹. آل فتونی: در اوایل سده دوازدهم قمری از جبل عامل به کربلا مهاجرت کردهاند و به بهایی نسب میبرند. سر سلسله آنان محمدتقی، فرزند بهاءالدین فتونی حائری (متوفای ۱۱۸۳ه) است.[۶۱]

۱۰. آل کشمیری: از نسل امام علی بن موسی الرضا۷ هستند که عالوه بر اهتمام در علم و معرفت، در عرصههای سیاسی و اجتماعی خوش درخشیدهاند. سید مرتضی حائری کشمیری (متوفای ۱۳۵۰ه) عارف مشهور از این طایفه است. سید محمد حائری، عالم مجاهد در انقلاب عراق، به رهبری میرزای شیرازی علیه استعمار در زمره این خاندان میباشد.[۶۲]

۱۱. آل نصرالله: سادات موسوی و از نسل سید ابراهیم مجابند که در طریق راویان شیعه، اسامی برخی علمای این خاندان دیده میشود. آنان خدمتگزاری آستان حضرت ابوالفضل۷ را بر عهده داشتهاند. شهید عالمه ابوالفتح سید نصرالله حسینی موسوی (شهادت ۱۱۵۵ قمری) از از این خاندان است.[۶۳]

  1. خاندان مازندرانی: از نسل زین‌العابدین مازندرانی.
  2. خاندان مرعشی: دانشمندان بسیاری از میان آنان برخاستهاند.
  3. خاندان حکیم: از سده دوازدهم در کربلا اقامت گزیدند.

۱۵. خاندان شهرستانی: از نسل امام کاظم۷ که مشهور آنان میرزا محمد مهدی موسوی شهرستانی است.[۶۴]

وجود کتابخانههای متعدد عمومی و شخصی در کربلا، انتشار دهها نشریه علمی، فرهنگی و اجتماعی، تألیف دانشنامههای گوناگون در علوم و معارف اسلامی و چندین چاپخانه در کربلا از حیات فکری و فرهنگی آن حکایت داشته، که متأسفانه در هنگام سلطه بعثیها به این مجموعهها آسیبهای جدی وارد گردید و بسیاری از آنان به کلی از بین رفت.

پانوشت

  1. حوزه علمیه کربلا، غلامرضا گلی زواره، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۰ و ۱۱، ص۲۵و ۲۰۶.
  2. دائرة المعارف تشیع، ج 6، ص 5.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ حوزه علمیه کربلا، غلامرضا گلی زواره، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۰ و ۱۱، ص ۲۰۶.
  4. سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 5، ص 401؛ سلمان هادی طعمه، تراث کربلا، ص 106 و 107.
  5. شیخ آقا بزرگ تهرانی، مصفی المقال، ص 247؛ علی دوانی، مفاخر الاسلام، ج 2، ص 122 و 132.
  6. شیخ مفید، الاختصاص، ص 210.
  7. 5. عبدالحسین صالحی شهیدی، کربلا از آل بویه تا حمله سلاجقه، مجله حوزه، ش 78، ص 133– 134.
  8. مفاخر اسلام، ج 2، ص 234 – 244؛ دائرة المعارف تشیع، ج 6، ص 563.
  9. حاج محمد اردبیلی، جامع الرواة، ج 1، ص 156، رجال شیخ طوسی، 47.
  10. محمد ذهبی، میزان االعتدال، ج 5، ص 466– 497؛ شیخ آقا بزرگ تهرانی، نوابغ الرواة، ص 125.
  11. رجال شیخ طوسی، ص 443؛ فهرست شیخ طوسی، ص 5.
  12. رجال نجاشی، ج 1، ص 236 و 237؛ نوابع الرواة، ص 51.
  13. دائرة المعارف تشیع، ج 3، ص 306؛ عبدالجواد کلیددار، تاریخ کربال و حائر الحسین، ص 268.
  14. نک:اقبال آشتیانی، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص۲۶۶–۲۷۴؛ بویل، تاریخ ایران کمبریج، ج۵، ص۳۱–۵۵
  15. محمدی، منازعات حنابله با شیعه امامیه در عصر سلجوقی، مجله تاریخ تمدن اسلامی، دوره ۸، شماره ۱ (پیاپی ۱۵، بهار و تابستان ۱۳۹۱ش)، ص۱۰۶–۱۰۸
  16. جی. آ. بویل، تاریخ ایران از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان، ترجمه حسن انوشته، ج 5، ص 51 – 5.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ حوزه علمیه کربلا، غلامرضا گلی زواره، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۰ و ۱۱، ص۲۱۰.
  18. مجله حوزه، ش 78، ص 149 و ۱۶۴.
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ دائرة المعارف تشیع، ج 6، ص 563، مجله حوزه، ش 78.
  20. نیم روزی در وادی ایمن، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره ۱۰ و ۱۱، ص۲۸۸.
  21. . رجال نجاشی، ص 288، نقد الرجال تقرشی، ص 300؛ جامع الرواة، ج 2، ص 91؛ مفاخر اسلام، ج 3، ص 93.
  22. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 108، ص 76؛ دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 65؛ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج 25، ص 76.
  23. میرزا عبدالله افندی الصفهانی، ریاض العلماء، ج 2، ص 93 و نیز 193؛ الذریعه، ج 21، ص 222.
  24. فهرست منتجب الدین، ص 34، شیخ حر عاملی امل الآمل، ج 2، ص 40؛ الذریعه، ج 20، ص 343.
  25. الذریعه، ج 21، ص 103؛ امل الآمل، ج 2، ص 341؛ بحار الانوار، ج 1، ص 2
  26. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 312؛ مجله حوزه، ش 78، ص 160.
  27. جمال‌الدین علی تفطی، انباه الرواة، ج 3، ص 346؛ ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج 6، ص 155.
  28. شیخ آقا بزرگ تهرانی، االنوار الساطعه، ص 30؛ مقدمه سید محمدصادق بحرالعلوم بر کتاب الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابیطالب از سید فخار حائری، ص 8 و 9.
  29. امل الآمل، ج 2، ص 214؛ ریاض العلماء، ج 4، ص 323 – 319، شیخ عباس قمی، فوائد الرضویه، ص 346.
  30. محمدحسن امانی، علامه حلی رایت ولایت، ص 35 – 36؛ سید محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، ج 2، ص 278.
  31. مفاخر اسلام، ج 4، ص 44؛ محمدرحیم بیک‌محمدی، محقق حلی، مرزبان فقاهت، ص 26 – 2۷.
  32. شیخ جواد کربلایی، انوار الساطعه، ص 117؛ الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابی طالب، مقدمه، ص 13؛ مفاخر اسالم، ج 4، ص 66.
  33. انوار الساطعه، ص 204؛ الذریعه، ج 1، ص 264 و ج 2، ص 125.
  34. تراث کربلا، ص 227 و 228.
  35. تراث کربلا، ص 241؛ روضات الجنات، ج 1، ص 71؛ میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج 8، ص 145؛ گلشن ابرار، ج 1، ص 161 و 162؛ سیمای حله، ص 140 – ۱۴۲.
  36. گلشن ابرار، ج 3، ص 77 – 69.
  37. اعیان الشیعه، ج 2، ص 187.
  38. ریحانة الادب، ج 5، ص 68.
  39. تراث کربلا، ص 246؛ محمدحسن کلیددار، مدینة الحسین، ج 1، ص۶۸.
  40. . علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص 214 و 215.
  41. سید حمید میرخندان، سید محمد مجاهد، پیشاهنگ جهان، ص 39 ـ54.
  42. ریحانة الادب، ج 3، ص 219؛ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص 231؛ گلبرار رئیسی، فرزانگان مازندران، ص 341 و 342.
  43. تراث کربلا ص 203 ـ 208.
  44. ریحانة الادب، ج 1، ص 106؛ غلامرضا گلی زواره، ناصح صالح، ص 33 و 34؛ علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص 282.
  45. شیخ حرزالدین، معارف الرجال، ج 2، ص 216؛ ریحانة الادب، ج 4، ص 341 و 342.
  46. محمد اصغری نژاد، میرزا محمدتقی شیرازی سروش استقلال، ص 68 ـ 7۲.
  47. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، ص 379 ـ 392؛ گلشن ابرار، ج 1، ص 456؛ شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ص 263.
  48. . محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 27 ـ 37؛ فرزند نیکو برش، بررسی عملکرد سیاسی آیت الله حائری یزدی، ص 50 ـ 54؛ سعید عباسزاده، شیخ عبدالکریم حائری نگهبان بیدار، ص 37 ـ 41.
  49. عباس حاجیان دشتی، عنصر فضیلت و تقوا، ص 15 و 16؛ محمدباقر پورامینی، آقاحسین قمی قامت قیام، ص 57 ـ 62؛ گلشن ابرار، ج 2، ص5۹۳.
  50. سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص 20 و 21.
  51. سید کاظم حسینی حائری، زندگی و افکار شهید صدر، ص 25 و 26، گلشن ابرار، ج 3، ص 224؛ ریحانة الادب، ج 2، ص 244.
  52. . سید علیرضا سید کباری، حوزههای علمیه شیعه در گستره جهان، ص 274 و 275؛ دائرة المعارف تشیع، ج 3، ص 305 ـ 306؛ نقباء البشر، ج 3، ص 1051؛ مجله حوزه، ش 78، ص 129 ـ 132؛ دائرة المعارف تشیع، ج 2، ص 68.
  53. ولید الحلی، العراق الواقع وآفاق المستقبل، ص 267 ـ 285.
  54. تراث کربلا، ص 135 ـ 136؛ دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 150.
  55. عبدالحسین امینی، شهداء الفضیله، ص 327؛ دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 145.
  56. . دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 159.
  57. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 143، تراث کربال، ص 159.
  58. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 135.
  59. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص ۱۶۲.
  60. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص ۱۷۶.
  61. ۶۱٫۰ ۶۱٫۱ تراث کربلا، ص 149.
  62. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 209.
  63. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 224؛ شهداء الفضیله، ص 215 ـ 219.
  64. تراث کربلا، ص 138 ـ 143.
  1. این کتاب مکرر در عراق و ایران با مقدمه سید محمدصادق بحرالعلوم و تحقیق سید محمد بحرالعلوم به چاپ رسیده است.

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله حوزه علمیه کربلا، غلامرضا گلی زواره، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره دهم و یازدهم، بهار و تابستان ۱۳۹۱، ص۲۰۴ است.