تبار

مؤيدالدين محمد مقدادی، فرزند عبدالكريم،‌[۱] اصل او از قم[۲] و به بغدادى و قمى نیز شهرت داشت.[۳] نسب وی، به «مقداد بن اَسوَد كندى»[۴] صحابى حضرت محمد(ص)[۴] و یار ویژه امام علی(ع) می‌رسید.[۵] مقداد از پيش‌گامان در اسلام و در زمره مهاجران به حبشه بوده و در غزوه‌هاى صدر اسلام، مانند بدر، اُحُد و خندق حضور داشت. او را از تيراندازان ماهر در ميان ياران حضرت محمد(ص) معرفى كرده‌اند. وی، مردى بلندبالا، گندم‌گون و با موهايى پرپشت بوده، محاسن خود را با حنا خضاب مى‌كرد و چهره‌ای گيرا، چشمانی بزرگ و ابروهایی پيوسته داشت.[۴] پیامبر(ص) مقداد را یکی از چهار نفری دانست که خدا به او فرمان داده آن‌ها را دوست بدارد و خدا نیز آن‌ها را دوست دارد.[یادداشت ۱][۵] مقداد در سال ٣٣ق، در ۷۰ سالگى در «جرف»، منطقه‌اى در يك فرسخى مدينه درگذشت. جنازه‌اش بر روى دست مسلمانان از جرف به مدينه انتقال داده شد و در آن جا دفن گرديد.[۶]

وزارت

مؤیدالدین محمد مقدادی، درآغاز در اصفهان خدمت دیوان می‌کرد، برای انجام رسالتی عازم بغداد شد و در این شهر در تشکیلات اداری نفوذ کرده و به سمت نیابت وزارت دست یافت.[۳] پس از درگذشت ابوعبدالله محمد بن على، وزیر ناصرالدین خلیفه عباسی، در سال ۵٩٠ق. مؤیدالدین محمد مقدادی که نائب وزیر بود، به وزارت رسید.[۷] ناصرالدین، سى‌وپنجمين خليفه عباسى، در سال ۶٢٢ق. درگذشت و فرزندش الظاهر بالله محمد، به خلافت رسید. وی بر پایه وصیت پدر و لیاقت‌های مؤیدالدین، او را در سمت وزارت ابقا کرد. اين خليفه، پس از یک سال خلافت، در ۶٢٣ق. درگذشته و فرزندش «ابوجعفر منصور مستنصربالله» خلافت حکومت عباسی را به دست آورد. مؤيدالدين همچنان در سمت خود باقى ماند. وی در تشكيلات عباسيان نفوذ به دست آورده، علويان و شيعيان را تحت حمايت خود قرار داد. او، ضيافت‌خانه‌هاى بسيارى در عراق پایه‌گزار کرده و در اعياد، عطاياى فراوان به عالمان، مشايخ، امامان مساجد و واعظان می‌داد و نسبت به نیازمندان بسیار سخاوتمند بود.[۷] ذهبى از اين وزير شيعى، به عنوان«نائب الوزارة الاماميه» ياد كرده است.[۸] وی ٢٣ سال در اين سمت باقی بود.[۳]

تردید در وزارت او

برخی در وزارت مؤيدالدين محمد مقدادی، در دستگاه عباسیان تردید کرده‌اند. به باور آن‌ها، وزارت فردی شیعی مانند مؤیدالدین با ارادت زیاد او به اهل بیت(ع) و دشمنی‌اش با مخالفان، در خلافت عباسی و پذیرفتن وزارت او از سوی سه خلیفه عباسی دور از ذهن است. برخی دیگر، وزارت او را تأیید کرده و نمونه‌هایی از وزیران شیعه در دستگاه عباسیان ذکر کرده‌اند که به دوره امامان(ع) بازمی‌گردد؛ مانند «ابوسلمه خلال كوفى همدانى» كه از دعات شيعه بود و توسط «ابوالعباس سفاح» نخستین خليفه عباسى، به وزارت منصوب شد؛ «ابوعبدالله يعقوب بن داود» توسط مهدى عباسى؛ «على بن يقطين» و «جعفر بن اشعث خزائى» كه شيعه و از اصحاب امام کاظم(ع) بودند توسط هارون الرشيد؛ «فضل بن سهل» توسط مأمون؛ ابوالفضل جعفر بن محمود اسكافى» توسط معتز عباسى؛ «ابوشجاع ظهيرالدين محمد بن حسين همدانى» توسط مقتدى عباسى؛ «ابوالمعالى هيثم الدين بن محمد بن مطلّب» توسط مستظهر عباسى. در همه این موارد، پس از آشکار شدن گرایش‌های شیعی وزیران، شهید یا زندانی یا برکنار شده‌اند.[۹]

برخی، برای تأیید وزارت او، به میل ناصرالدين لله خلیفه عباسی، به مذهب شیعه استناد کرده‌اند. به باور آن‌ها، به دلیل میل او به تشیع بود که وقتی او از ابن‌ جوزى سنى مذهب درباره برترين مردم پس از حضرت محمد(ص) پرسش کرد، ابن جوزی جرأت به تصريح بر اعتقاد خود نکرده و برترین فرد را كسى دانست كه دختر پيامبر(ص) در خانه‌ او است.[۱۰] ناصرالدین لله، بناهايى بر مزار امامان مدفون در بقيع ساخته و در سال ۵٧٠ق. بنايى براى مرقد حمزه در اُحُد بنا کرد. او در سال ۶٠۶ق. در سامراء ميان صفه و سرداب، شبّاكى ارزشمند بنا کرده و در عتبات عراق، به‌ويژه مراكز شيعه‌نشين آن، اقدامات عمرانى، آموزشى و فرهنگى انجام داده است.[۱۱] برخی نیز، این احتمال را داده‌اند که اظهار میل ناصرالدین لله به تشیع، برای به دست آوردن حمایت شیعیان و تجدید حیات قدرت از دست رفته خلافت بوده است.[۱۰]

بازسازی آستان کاظمین(ع)

کاظمین، در دوره خلافت ناصر عباسی و وزارت مؤیدالدین محمد مقدادی، در مسیر توسعه و بازسازی قرار گرفت. از نخستين كارهاي مؤیدالدین بازسازی مشهد كاظمين(ع) بود. نظارت مؤيدالدين مقدادى را در سرعت کار و جلوه‌های هنری آن تأثیرگزار دانسته‌اند. در نخستین گام، صندوق چوبى زراندود شده‌اى بر مرقدهای امام کاظم(ع) و امام جواد(ع) گذاشته و رواق و تالار از نو بنا شده و این دو سازه به همراه صحن تزئين گردید. ديوارى كه اطراف مشهد كاظمين(ع) براى حفظ آن از دست غارتگران و جلوگيرى از طغيان رود دجله ساخته شده بود، كافى نبوده و استحکام زیادی نداشت؛ از این رو، با نظارت مؤيدالدين مقدادى ديوارى براى محله كاظميه بنا شد.[۱۲] برخی، ساخت دیوار را در سال ۶١۴ق. پس از این که در بغداد، رود دجله طغيان كرد و خساراتى به مشهد كاظمين وارد ساخت، دانسته‌اند. در این سال، مؤيدالدوله به بازسازی بناهاى حرم پرداخته و ديوار جديدى در اطراف مشهد کاظمین(ع) ساخت.[۱۳] مؤيدالدين پيش از بازسازى حرم، به بيرون شهر رفت تا بتواند از طريق بستن سد، جلوى هجوم آب را بگيرد، اما با گسترش سيل اين سدها شكست و دو قسمت شرقى و غربى بغداد به زير آب رفت. او پس از آرام شدن جريان آب رودخانه دجله، اين تلاش‌هاى عمرانى را آغاز كرد.[۱۴] وی در اطراف حرم بیمارستان، مکتب‌‌خانه و دارالقرآن برای یتیم‌های علویان،[۱۵] اتاق‌هايى ويژه نگه‌دارى افراد يتيم، به‌ويژه يتيمان علوى بنا کرد.[۱۴] یتیم‌خانه‌ در جوار صحن پایه‌گزاری شده و خانه‌هايى که برای اطعام نیازمندان بود، در ماه رمضان سفره‌هاى افطارى در آن‌ها گسترده شده و به آن‌ها «دارالضيافة» می‌گفتند.[۱۲] بر پایه گزارشی از بدرالدین ایاز، یکی از خادمان مؤیدالدین، نگاه مؤیدالدین به اطعام یتیمان علوی، نگاهی آخرتی بوده است.[یادداشت ۲][۱۴] مدرسه‌اى در حجره‌هاى صحن تأسيس گرديد و در آن‌جا كتابخانه‌اى شامل کتاب‌های فراوان شیعی و سنی پایه‌گزاری شد. توليت این امور، با مؤيدالدين ابوطالب محمدعلى علقمى قمى بود كه در دوره آخرين خليفه عباسى به مقام وزارت رسيد.[۱۲] شرح معروف نهج‌البلاغه، نوشته ابن ابى‌الحديد، به سفارش توليت این کتابخانه، و براى خزانه کتاب‌های اين مدرسه نگاشته شد.[یادداشت ۳][۱۶]

در دوره یک ساله الظاهر بامرالله، خلیفه عباسی، که از آخرين شب رمضان ۶٢٣ق. و پس از درگذشت ناصر بالله آغاز شد، حرم كاظمين(ع) دچار آتش‌سوزى شده و گُنبد خسارت زیادی ديد. با پى‌گيرى مؤيدالدین، دستگاه عباسى مصمم شد علل اين رویداد بررسى و كشف شود، كه البته سرانجام مشخص نشد؛ ولی اقداماتى براى بازسازى حرم صورت گرفت. پيش از اين‌كه عمليات بازسازی پایان يابد، الظاهر بامرالله از دنيا رفت. مؤيدالدين در زمان خلیفه بعدی، مستنصر عباسى، كار را به پایان رساند.[۱۷]

از سال ۶٢٣ق. مستنصر عباسی روى كار آمد و مؤيدالدين با چیدن زمينه‌هايى طرح توسعه حرم كاظمين(ع) و آراستن بناهاى ضميمه آن را، تداوم داد. گلدسته حرم كامل شد؛ تالار گسترش يافت و وسعت كل حرم بيشتر شد. اين طرح با نظارت سيد احمد جمال‌الدين كه مورد اعتماد مؤیدالدین بود، در سال ۶٢۴ق. به پايان رسيد. در همين سال دو صندوق بزرگ‌تر، از چوب اعلى، با جلوه‌هاى هنرى گیرا بر روى مرقد امام کاظم(ع) و امام جواد(ع) قرار داده شد.[۱۸]

به گفته هندوشاه نخجوانى، در کتاب تجارب السلف، خدمات مؤیدالدین تا زمان تألیف آن کتاب[۱۵] که سال 714ق. بوده،[۱۹] برقرار بوده است.[۱۵] مؤيد الدين، همواره به حرم كاظمين(ع) رفته و ضمن زيارت، اوضاع و امكانات اين بارگاه را بررسى می‌کرد.[۲۰]

دولت عباسى، برگزارى مراسم سوگوارى محرم در تمام شهرهاى عراق را ممنوع كرده بود. مؤيدالدين شرايطى فراهم آورد كه با رضایت خلیفه عباسی، برنامه‌هاى عزادارى در شهر كاظمين(ع) برقرار باشد. از این رو، برخی از شيعيان از نقاط ديگر به كاظمين(ع) آمده و در آن ساكن شدند. این اقدام، در افزايش مجاورين حرم، گسترش، عمران و آبادانى شهر نقش‌آفرین بود.[۲۱]

ویژگی‌ها

هندوشاه نخجوانى،‌ ویژگی‌های او را اینگونه شمرده است: کاردانی، آگاهی خوب از کیفیت محاسبات متصرفات، چیرگی در دو فن کتابت درج و دستور، تدبیر لطیف، رأی درست و نیکوکاری.[۲] ذهبى، او را در خصال انسانى و كارنامه علمى، ادبى و اجتماعى ستوده است.[۲۲] برخی از عالمان متأخر شيعه، او را از كارگزاران شيعى نفوذ يافته در دستگاه عباسى شمرده‌اند كه در نشر، گسترش و حمايت از مذهب تشیع مؤثر بوده‌ است.[۲۳] محمدحسين مظفر، وزارت مؤیدالدین را يكى از عوامل تأثیرگزار در نشر تشیع در عراق دانسته است.[۱] وی با سيد بن طاووس، عالم سرشناس شیعه، روابط صمیمی داشت. برخی، این ارتباط را شاهدی بر شیعه بودن مؤیدالدین دانسته‌اند.[۲۴]

درگذشت

مؤیدالدین محمد مقدادی، در سال ۶٢٩ق. توسط مستنصر بالله، خلیفه عباسی، برکنار و در همان سال، به همراه برادرش حسين، فرزندش فخرالدين احمد و برخى یاران، دستگير و در دارالخلافه زندانى شد. اتهام مؤیدالدین، ارتباط وی با خوارزمشاهیان اعلام شد. برخی این اتهام را بهانه دانسته و دلیل واقعی برکناری و زندانی شدن او را سعایت مخالفان تشیع دانسته‌اند.

فرزندش، به طرز مشكوكى در زندان كشته شد. او نیز پس از مرگ فرزند، دچار كسالت شده و سرانجام در خانه دختر خود درگذشت. پیکر او، در جوار آستان كاظمين(ع) دفن گرديد.[۳]

پانوشت

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ محمدحسين مظفر، تاريخ شيعه، ترجمه سيد محمدباقر حجتى، ص١۴۴.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ هندوشاه نخجوانى، تجارب السلف، ص٣٣۶-٣٣٨.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ مصطفى جواد، تعليقات النقص، ص ٨۶۴؛ ابن‌فوطى، مجمع الادب، ص٣٨۶.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ابن‌اثير، اسدالغابه، ج۴، ص۴٠٩.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ محمدتقى تسترى، قاموس الرجال، ج٩، ص١١۴.
  6. ابن‌سعد واقدى، الطبقات، ج٣، ص١١۴.
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ احمد رحيمى، گنجينه دانشوران، ص١٨٧و١٨٨، محدث قمى، تتمة المنتهى، ص١٨٧و١٨٨.
  8. ذهبى، تاريخ الاسلام، ج۴۴، ص٣۶۴.
  9. تاريخ تشيع، ص١۴٣و١۴۴.
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ عزيزالله بيات، تاريخ ايران از ظهور اسلام تا ديالمه، ص١۵٩؛ حمدالله مستوفى، تاريخ گزيده، ص٣۶۶؛ خواندمير، حبيب السير، ج٢، ص٣٢٣-٣٢٧.
  11. تتمة المنتهى، ص٣٢٠و٣٢٧.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ جعفر الخليلى، موسوعة العتبات المقدسه، ج٩، ص١٢٣، ١۶۶و١۶٧.
  13. محمدحسين آل ياسين، تاريخ حرم كاظمين، ترجمه غلامرضا اكبرى، ص٣٧.
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ تاريخ فخرى، ص٢٨۶.
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ تجارب السلف، ص٣٣٩-٣۴۴.
  16. ابن ابى‌الحديد، شرح نهج‌البلاغه، مقدمه شارح.
  17. تجارب السلف، ص٣۴۶؛ تاريخ فخرى، ص٢٨٧.
  18. تاريخ حرم كاظمين، ص٣٩.
  19. محمد دشتی، هندوشاه و تجارب السلف، تاریخ در آیینه پژوهش، شماره ۱، ۱۳۸۱ش.
  20. تجارب السلف، ص٣۴٠.
  21. موسوعة العتبات المقدسه، ج٩، ص١٠۶؛ تاريخ كاظمين، ص۴١و۴٢.
  22. ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج٢٣، ص١۶٢.
  23. سيد حسن امين، مستدركات اعيان الشيعه، ج اول، ص١٩۴؛ ميرزا حسين نورى، خاتمه مستدرك الوسايل، ح٢، ص۴٢۴.
  24. مصطفى صادقى كاشانى، دولتمردان شيعه در عهد عباسى، ص١٣٧.
  1. حضرت محمد(ص): خداوند مرا فرمان داده است تا چهار نفر را دوست بدارم و مرا خبر داده‌اند كه خدا هم ايشان را دوست مى‌دارد. سه بار مكرر از پيامبر پرسيدند آنان چه كسانى هستند؟ پيامبر در هر نوبت فرمودند على(ع) از آنان مى‌باشد و در آخرين مرتبه فرمودند: ابوذر، مقداد و سلمان.
  2. بدرالدين اياز، خدمه مؤيدالدين بغدادى قمى مى‌گويد: شبى از شب‌ها مؤيدالدين شيرينى نبات درخواست کرد. بلافاصله آن شيرينى در ظروف متعددى فراهم گرديده و براى وی حاضر نمودند. مؤيدالدين به من گفت: «اى اياز! آيا مى‌توانى اين شيرينى را تا روز قيامت براى من پس‌انداز كنى؟» گفتم: «سرورم! چگونه مى‌شود؟! آيا چنين چيزى امكان دارد؟!» گفت: «بله، هم‌اكنون به حرم كاظمين(ع) مى‌روى و اين بشقاب‌هاى شيرينى را نزد يتيمان علوى مى‌گذارى؛ در اين صورت براى من تا روز آخرت پس‌انداز خواهد شد.» اياز مى‌گويد: «نيمه‌هاى شب بود كه به سوى حرم رفتم. درهاى بارگاه امام كاظم(ع) و امام جواد(ع) گشوده بود. كودكان يتيم را از خواب بيدار كردم و ظروف نبات را نزد آنان گذاشتم و برگشتم.
  3. چنان‌كه خود وی، در مقدمه شرح بر نهج البلاغه به این موضوع اشاره كرده است.

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله مؤید الدین محمد مقدادی و عمران مشهد کاظمین(ع)، غلامرضا گلی زواره، فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره پانزدهم و شانزدهم، تابستان و پاییز 1392، ص141 است.