اطعام در حج، غذا دادن به فقیران و مستمندان از راه قربانی حج یا کفارات آن

واژه

واژه «اطعام»، مصدر از ریشه «ط، ع، م» به معنای طعام دادن[۱] و سیر کردن[۲] است. در عرف، طعام به هر خوراک و خوردنی گفته می‌شود.[۳] در کاربرد مردم حجاز، مقصود از طعام، بیشتر گندم بوده است.[۴] گاه به مواد غذایی مانند خرما[۵] و جو نیز طعام می‌گفتند.[۶]

با توجه به آیاتی در قرآن[یادداشت ۱][۷] و کاربردهای فقهی اطعام، این واژه در فقه به معنای سیر کردن، خوراندن یا تملیک غذای سیرکننده به دیگری که معمولاً فقیر است، به‌کار می‌رود.[۸]

اطعام در قرآن

بر پایه آیه ﴿هوَ یُطعِمُ وَ لاَ یُطعَمُ﴾[۹] و آیه ﴿وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ﴾[۱۰] خداوند طعام دهنده است. در برخی آیات،[یادداشت ۱][۷] اطعام گوشت قربانی حج به مستمندان و نیازمندان سفارش شده است. خداوند اطعام امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به مسکین، یتیم و اسیر را ستوده است.[یادداشت ۲][۱۱][۱۲]

در آیات بسیار[یادداشت ۳] از ویژگی‌های دوزخیان و منکران قیامت که خود بر اطعام توانایی ندارند،[۱۳] تشویق نکردن دیگران به اطعام مساکین به شمار رفته است[یادداشت ۴][۱۴] و خودداری از اطعام مساکین از دیگر ویژگی‌های دوزخیان دانسته شده است.[یادداشت ۵] همچنین در منابع روایی، بر فضیلت و اهمیت اطعام بسیار تأکید شده است.[۱۵] بر پایه منابع فقهی، اطعام در مواردی واجب و گاه مستحب شمرده شده است.

پیشینه

بر پایه روایات، پیشینه اطعام در حج به زمان حضرت اسماعیل(ع) بازمی‌گردد. پس از تکمیل بنای کعبه، اسماعیل پرده و سقفی از چوب برای آن ساخت و قبایل پیرامون در برابر این تلاش، هدایا و قربانی‌هایی در موسم حج همراه خود آوردند. به اسماعیل وحی شد تا شتران را قربانی کند و با گوشت آن‌ها به زائران خانه خدا طعام دهد.[۱۶] این سنت در فرزندان و نوادگان اسماعیل نیز ادامه یافت و مکان‌هایی برای پختن غذا فراهم شد.[۱۷]

گزارش شده که تُبّع، حاکم یمن، پس از پوشاندن کعبه به اطعام مردم پرداخت.[۱۸] نام «مطابخ» که بر شعب ابن عامر، یکی از دره‌های مکه، اطلاق شده، از همان دوران مانده است.[۱۹]

در دوران قُصیّ بن کلاب، جدّ چهارم حضرت محمد(ص)، اطعام حاجیان دوباره رونق گرفت. قریش هر ساله پولی برای همین کار به قصی می‌دادند.[۲۰] این ضیافت، «رفادت» خوانده می‌شد.[۲۱] پس از وی، پسرش عبد مناف عهده‌دار این کار شد[۲۲] و پس از او، هاشم فرزند عبد مناف، سقّایی و پذیرایی حاجیان را بر عهده گرفت.[یادداشت ۶][۲۳] از سعد بن عباده و پدرش نیز به منزله افرادی یاد شده که پیش و پس از اسلام، به اطعام اهتمام داشته‌اند.[۲۴]

در میان پادشاهان، سلطان قایتبای، از حکمرانان مصر، در پی بازگشت از حج در سال ۸۸۴ق. جای‌هایی را خرید و وقف حرمین کرد و از منافع آن‌ها حبوبات فراوان مانند گندم و جو به مصرف مردم مدینه رساند.[۲۵] سلطان سلیم اول، حاکم عثمانی، را نخستین کسی دانسته‌اند که در سال ۹۲۴ق. «صدقه حبوبات» را برای اطعام مردم مکه و مدینه مرسوم کرد. او مقدار بسیاری گندم نیز برای مردم مکه و مدینه فرستاد.[یادداشت ۷][۲۶]

احکام

در منابع فقهی، در مباحث روزه،[۲۷] حج،[۲۸] نذر،[۲۹] نکاح،[۳۰] قسَم،[۳۱] کفارات،[۳۲] ظِهار،[۳۳] حدود و دیات[۳۴] به اطعام توجه شده است. در مبحث حج، اطعام گوشت قربانی و نیز طعام دادن به مساکین به عنوان کفاره و ولیمه دادن برای حج مطرح شده است.

اطعام گوشت قربانی

حکم

به باور شماری از فقیهان شیعه[۳۵] و اهل سنت[۳۶] به پشتوانه دو آیه از قرآن[یادداشت ۱][۷] و ادله دیگر، اطعام از گوشت قربانی حج، دست‌کم به اندازه‌ای که «خوراندن طعام» صدق کند، واجب است.

اطعام‌شونده

در دو آیه پیش‌گفته، اطعام به سه دسته افراد «بائس فقیر»، «قانع» و «معترّ» در حج سفارش شده است. مقصود از بائس فقیر، فرد مستمند است. بر این پایه، کسی که اطعام می‌شود باید فقیر باشد.[۳۷] درباره مقصود از قانع و معترّ اختلاف نظر وجود دارد. شماری از فقیهان شیعه[۳۸] به پشتوانه برخی روایات[۳۹] و دیدگاه‌های لغت‌شناسان[۴۰] مقصود از قانع را قناعت‌پیشه دانسته‌اند که به آنچه به او داده می‌شود، خشنود و راضی است. به باور آنها، معترّ کسی است که بدون درخواست طعام، از دیگران انتظار اطعام دارد. بر پایه این تفسیر، فقر اطعام شونده شرط نیست و مقصود از اطعام در آیه ﴿وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ ﴾،[۴۱] اعطای بخشی از قربانی به دیگران است.[۴۲] در برابر، برخی مقصود از قانع را فقیر[۴۳] یا آن را از مصداق‌های فقیران دانسته‌اند.[۴۴]

برخی مفسران، قانع را درخواست‌کننده و شماری دیگر، قانع را خویشتن‌دار و معترّ را درخواست‌کننده تفسیر کرده‌اند.[۴۵] بر این پایه، شماری از فقیهان، اطعام یک سوم یا نصف قربانی را به فقیران و یک سوم دیگر را به دیگران مستحب و شماری دیگر آن را واجب شمرده‌اند.[۴۶]

اگر فقیر یافت نشد

بر پایه باور به وجوب، شماری از فقیهان شیعه، به لزوم یافتن فقیر برای اطعام در صورت امکان، تصریح کرده‌اند. به باور آنان،[۴۷] اگر اطعام فقیر از گوشت قربانی ممکن نباشد، حج‌گزار باید از جانب فقیر در تملک ثلث قربانی وکیل شود تا ضامن نباشد. برخی به این استناد که چنین کاری اطعام فقیر شمرده نمی‌شود، وجوب اطعام فقیر از قربانی حج را وابسته به یافتن فقیر در منا شمرده و اطعام را در غیر این فرض واجب ندانسته‌اند.[۴۸]

شماری دیگر، به پشتوانه آیات یاد شده و حدیثی نبوی(ص)[یادداشت ۸][۴۹] ذبح و اطعام را دو واجب ارتباطی شمرده‌اند. یعنی شرط وجوب قربانی، اطعام است و تنها ذبحی که اطعام را در پی داشته باشد، واجب شمرده می‌شود. از این رو، اگر اطعام نیازمندان از گوشت قربانی ممکن نباشد، ذبح در منا ساقط می‌شود. البته به احتیاط، لازم است که در ذی‌حجه در هر مکانی ذبح را انجام دهد یا با کسی وعده کند که در روز دهم ذی‌حجه پیش از بقیه اعمال، از جانب او قربانی کند.[۵۰]

اطعام به منزله کفاره

کفاره ارتکاب برخی از محرمات احرام، اطعام است که گاه به‌گونه تعیینی و گاه به شکل تخییری است و مهم‌ترین موارد آن‌ها عبارتند از:

موارد اطعام

صید

اطعام یکی از مواردی است که به منزله کفاره صید در حرم یا در حال احرام از آن یاد شده است.

فقیهان مالکی[۵۱] و حنفی[۵۲] بدون تفاوت نهادن میان انواع حیوانات، مقدار اطعام را برابر با ارزش حیوان صید شده دانسته‌اند. به باور فقیهان شیعه،[۵۳] شافعی[۵۴] و حنبلی[۵۵] اگر حیوان شکار شده در میان چارپایان همانند داشته باشد، مانند شترمرغ که همانند شتر است، به میزان ارزش حیوانِ همانند،[یادداشت ۹] اطعام می‌شود. در غیر این صورت، ارزش حیوان صید شده، معیار اطعام است. به باور فقیهان شیعه، این اطعام در صید حیوانات همانند شتر، باید ۶۰ مسکین؛ در حیوانات همانند گاو، ۳۰ مسکین؛ و در حیوانات همانند گوسفند، ۱۰مسکین را شامل شود. اطعام بیش از این اندازه لازم نیست و حتی اگر با مبلغ یاد شده، نتوان به این تعداد مسکین طعام داد، تکمیل آن ضرورت ندارد.[۵۶]

شماری از فقیهان شیعه[۵۷] و بسیاری از فقیهان اهل سنت[۵۸] بر پایه قرآن[۵۹] کفاره صید را از نوع واجب تخییری دانسته، و احرام‌گزار را از از آغاز، میان سه گزینه «قربانی کردن حیوان همانند»، «اطعام» و «گرفتن روزه» مخیر دانسته‌اند. در برابر، بیشتر فقیهان شیعه[۶۰] و برخی از اهل سنت[۶۱] این کفاره را ترتیبی می‌دانند و تنها در صورت ناتوانی از قربانی کردن حیوان همانند، اطعام را کفاره صید شمرده‌اند.

به باور فقه شیعه، نوع غذایی که برای کفاره صید داده می‌شود، هر چیزی است که مصداق غذا و طعام باشد.[۶۲] این را شماری از فقیهان حنبلی نیز احتمال داده‌اند.[۶۳] شافعیان[۶۴] و مالکیان[۶۵] غذای رایج در هر منطقه را مصداق طعام کفاره می‌دانند. در فقه حنفی[۶۶] و حنبلی[۶۷] این مصداق‌ها برای اطعام کفاره معین شده‌اند: گندم، جو، آرد گندم و جو، خرما، کشمش.

وزن طعامی که کفاره داده می‌شود، در فقه شیعه،[۶۸] مالکی[۶۹] و شافعی[۷۰] یک مدّ برابر با۷۵۰ گرم و در فقه حنفی[۷۱] برای گندم دو مدّ و برای جو یک صاع برابر با سه کیلوگرم، معین شده است. فقیهان حنبلی نیز، برای گندم یک مدّ و در غیر آن دو مدّ را وزن طعام دانسته‌اند.[۷۲] افزون بر این، در فقه شیعه[۷۳] و مالکی[۷۴] اطعام دو مدّ نیز مطرح است.

ازاله مو

کفاره ازاله موی سر به سبب بیماری و آزار دیدن از حشرات، «ذبح گوسفند» یا «اطعام شش فقیر» یا «گرفتن سه روز روزه» به‌گونه تخییری است.[۷۵] البته شیخ طوسی در برخی آثار خود، به کفاره اطعام ۱۰ فقیر تمایل نشان داده است.[۷۶] شماری از فقیهان شیعه نیز، اطعام ۱۰ فقیر[یادداشت ۱۰] و اطعام شش فقیر[یادداشت ۱۱] را واجب دانسته‌اند.[۷۷] همچنین به باور فقیهان شیعه، ازاله مو از زیر یک بغل، موجب کفاره اطعام سه مسکین است.[۷۸] به باور برخی، کفاره ازاله موی ریش نیز دادن یک مشت طعام است.[۷۹]

شافعیان به کفاره اطعام سه صاع برای شش فقیر[یادداشت ۱۱] باور دارند.[۸۰] البته ازاله چند تار مو، به باور شافعیان و حنبلیان[۸۱] کفاره‌ای برابر با یک مد طعام و به باور مالک[۸۲] اندکی طعام است.

ناخن گرفتن

کفاره گرفتن هر ناخن در صورت ضرورت، در دیدگاه فقیهان شیعه، یک مشت طعام است.[۸۳] مالکیان نیز، کفاره گرفتن کمتر از سه ناخن را دادن اندکی طعام؛ و شافعیان و حنبلیان، دادن یک مدّ طعام برای هر ناخن دانسته‌اند؛ ولی حنفیان کفاره گرفتن کمتر از پنج ناخن را دادن صدقه برابر با نیم صاع گندم برای هر ناخن می‌دانند.[۸۴]

دیگر موارد

در شماری دیگر از محرمات احرام نیز، گاه کفاره اطعام وجود دارد؛ از جمله زیر سایه رفتن در فرض اضطرار،[۸۵] پوشاندن سر،[۸۶] پوشیدن لباس دوخته،[۸۷] برخی کامیابی‌های جنسی،[۸۸] کشتن ملخ و زنبور[۸۹] و دور کردن شپش از بدن.[۹۰]

اطعام شونده

فقیهان شیعه[۹۱] و شافعی[۹۲] مصرف گوشت قربانی کفاره صید یا غذای برابر با آن را برای مساکینِ حرم دانسته‌اند. فقیهان حنفی، اطعام را ویژه مساکین حرم نمی‌دانند.[۹۳] فقیهان مالکی اطعام را به مساکین محل صید اختصاص داده‌اند.[۹۴] فقیهان حنبلی به پشتوانه روایات،[۹۵] اطعام کفاره حلق را ویژه محل حلق؛ و اطعام دیگر کفارات را خاص مساکین حرم شمرده‌اند.[۹۶] به باور مالکیان، اطعام‌شونده باید مسلمان باشد و اطعام یهودی، مسیحی و مجوسی کافی نیست.[۹۷] اطعام افرادی مانند پدر و مادر و همسر که واجب النفقه هستند، جایز نیست.[۹۸] به باور شماری از فقیهان شیعه، اطعام باید برای مساکین شیعه‌مذهبِ حرم باشد و اگر کسی از آنان یافت نشود، می‌توان آن را به غیر شیعیان داد.[۹۹] البته به باور شماری دیگر، کفاره بر عهده او باقی می‌ماند تا آن‌گاه که شیعه فقیر بیابد.[۱۰۰]

ولیمه

از مستحبات حج، سفارش به اطعام مؤمنان پس از بازگشت از سفر است. بر پایه حدیثی نبوی، از موارد استحبابِ دادنِ ولیمه «رکاز» است که مقصود از آن را بازگشت از مکه دانسته‌اند.[۱۰۱]

پانویس

  1. . الصحاح، ج5، ص1975؛ المصباح، ص372؛ تاج العروس، ج8، ص378، «طعم».
  2. . نک: لسان العرب، ج12، ص363-364؛ تاج العروس، ج17، ص440، «طعم».
  3. . معجم مقاییس اللغه، ج3، ص410؛ لسان العرب، ج12، ص363؛ المصباح، ج2، ص373، «طعم».
  4. . المصباح، ج2، ص373؛ لسان العرب، ج12، ص364، «طعم».
  5. . مفردات، ص304؛ النهایه، ابن اثیر، ج3، ص126، «طعم».
  6. . العین، ج2، ص25؛ مفردات، ص304، «طعم».
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ سوره حج(۲۲)، آیه‌های ۲۸ و ۳۶.
  8. . اصول السرخسی، ج2، ص158؛ مستند العروه، ج1، ص367؛ مدارک تحریر الوسیله، ج2، ص193.
  9. سوره انعام(۶)، آیه ۱۴.
  10. سوره شعراء(۲۶)، سوره ۷۹.
  11. سوره انسان(۸)، آیه ۷۶.
  12. . التبیان، ج10، ص211؛ کشف الاسرار، ج10، ص319-321؛ روح المعانی، ج15، ص174.
  13. . مجمع البیان، ج‏10، ص834.
  14. سوره مدّثر(۷۴)، آیه ۴۴.
  15. . الکافی، ج2، ص200-204؛ ج4، ص50-52؛ ثواب الاعمال، ص135-136؛ المستدرک، ج4، ص129، 278.
  16. . الکافی، ج4، ص204-205؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص233.
  17. . السیرة النبویه، ج1، ص111-113.
  18. . المعارف، ص635.
  19. . المصنف، ج5، ص153-154؛ تاریخ طبری، ج1، ص631.
  20. . اخبار مکه، ج1، ص110؛ المنمق، ص189-190؛ تاریخ طبری، ج2، ص260.
  21. . تاریخ طبری، ج2، ص260.
  22. . اخبار مکه، ج1، ص111؛ المنمق، ص32-33، 190.
  23. . السیرة النبویه، ج1، ص136؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص241-242؛ العین، ج3، ص405؛ الصحاح، ج5، ص2058؛ معجم مقاییس اللغه، ج6، ص53، «هشم».
  24. . رجال کشی، ص111.
  25. . الطبقات، ج3، ص613؛ الاستیعاب، ج2، ص595.
  26. . اتحاف فضلاء الزمن، ج1، ص364-365؛ مرآة الحرمین، ج2، ص309-310.
  27. . السرائر، ج1، ص378؛ فتح العزیز، ج6، ص445-446.
  28. . السرائر، ج1، ص565؛ فتح العزیز، ج8، ص80؛ الدروس، ج1، ص355-356.
  29. . فقه الرضا، ص270؛ بدائع الصنائع، ج5، ص87.
  30. . الروضة البهیه، ج5، ص93، 469.
  31. . فقه الرضا، ص270؛ المقنعه، ص556؛ المجموع، ج18، ص117-118.
  32. . السرائر، ج3، ص69-70؛ الدروس، ج2، ص177، 186؛ البحر الرائق، ج4، ص170.
  33. . المبسوط، طوسی، ج5، ص144، 158؛ المجموع، ج17، ص367؛ البحر الرائق، ج4، ص157.
  34. . مسائل علی بن جعفر، ص292؛ المجموع، ج19، ص189.
  35. . مدارک الاحکام، ج8، ص43؛ مستند الشیعه، ج12، ص334، 337؛ کتاب الحج، خوئی، ج5، ص296.
  36. . احکام القرآن، ج2، ص87؛ الحاوی الکبیر، ج4، ص187-188؛ المغنی، ج11، ص109؛ تفسیر قرطبی، ج12، ص49.
  37. . فتح الوهاب، ج2، ص329؛ مدارک الاحکام، ج8، ص44.
  38. . مستند الشیعه، ج12، ص337؛ کتاب الحج، خوئی، ج5، ص297.
  39. . الکافی، ج4، ص500؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص493؛ التهذیب، طوسی، ج5، ص223.
  40. . العین، ج1، ص170؛ الصحاح، ج3، ص1273-1274؛ مفردات، ص413، «قنع».
  41. سوره حج(۲۲)، آیه ۳۶.
  42. . کتاب الحج، محقق داماد، ج3، ص238؛ کتاب الحج، خوئی، ج5، ص297؛ دروس تمهیدیه، ج1، ص200-201.
  43. . الموطأ، ج2، ص497؛ مغنی المحتاج، ص290.
  44. . کتاب الحج، خوئی، ج5، ص297؛ تیسیر الکریم، ص538.
  45. . نک: جامع البیان، ج17، ص220-224؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج8، ص2495؛ الدر المنثور، ج4، ص362-363.
  46. . الخلاف، ج6، ص62-63؛ المجموع، ج8، ص413؛ مجمع الفائده، ج7، ص286-287.
  47. . صراط النجاة، ج2، ص261-262.
  48. . مناسک الحج، حائری، ص121؛ تعالیق مبسوطه، ج10، ص562.
  49. . من لا یحضره الفقیه، ج2، ص200.
  50. . حکم الاضحیة فی عصرنا، ص44-45.
  51. . الموطأ، ج1، ص355-356؛ المدونة الکبری، ج1، ص433-434؛ الشرح الکبیر، ج2، ص80.
  52. . المبسوط، سرخسی، ج4، ص84-85.
  53. . المبسوط، طوسی، ج1، ص339.
  54. . المجموع، ج7، ص427.
  55. . المغنی، ج3، ص544.
  56. . المبسوط، طوسی، ج1، ص339-340؛ السرائر، ج1، ص556-557؛ ارشاد الاذهان، ج1، ص318.
  57. . السرائر، ج1، ص557؛ تذکرة الفقهاء، ج7، ص403؛ فقه القرآن، ج1، ص312.
  58. . الحاوی الکبیر، ج4، ص299؛ المبسوط، سرخسی، ج4, ص83-84؛ بدایة المجتهد، ج1، ص287.
  59. سوره مائده(۵)، آیه ۹۵.
  60. . الانتصار، ص251؛ تحریر الاحکام، ج2، ص54؛ کتاب الحج، خوئی، ج4, ص21-22.
  61. . نک: المحلی، ج8، ص69؛ المغنی، ج3, ص543؛ التفسیر الکبیر، ج12, ص94-95.
  62. . تحریر الاحکام، ج2, ص53؛ جواهر الکلام، ج20, ص193-194.
  63. . المغنی، ج3, ص544.
  64. . المجموع، ج17, ص379-380.
  65. . المدونة الکبری، ج1, ص443؛ الشرح الکبیر، ج2, ص67.
  66. . المبسوط، سرخسی، ج4, ص84-85؛ البحر الرائق، ج3, ص54.
  67. . المغنی، ج3, ص544؛ کشاف القناع، ج2، ص525-526.
  68. . تحفة الفقهاء، ج2، ص341؛ جواهر الکلام، ج20, ص194.
  69. . المدونة الکبری، ج1, ص468؛ الشرح الکبیر، ج2, ص80.
  70. . المجموع، ج17, ص379-380.
  71. . البحر الرائق، ج3, ص54-55.
  72. . المغنی، ج3, ص544.
  73. . فقه الامام الصادق، ج2, ص173.
  74. . المدونة الکبری، ج1، ص463.
  75. . المقنعه، ص571؛ المجموع، ج7, ص367-368؛ المغنی، ج3, ص520.
  76. . النهایه، طوسی، ص233.
  77. . المقنع، ص239؛ تذکرة الفقهاء، ج8, ص16؛ جواهر الکلام، ج20, ص408-409.
  78. . المختصر النافع، ص108؛ کفایة الاحکام، ج1, ص327.
  79. . المقنع، ص239؛ ریاض المسائل، ج7, ص416.
  80. . الحاوی الکبیر، ج4, ص231.
  81. . نک: المغنی، ج3, ص524-525.
  82. . المدونة الکبری، ج1, ص430.
  83. . تذکرة الفقهاء، ج7, ص355.
  84. . المغنی، ج3, ص525-526؛ الفقه الاسلامی، ج3, ص2300-2302.
  85. . نک: الدروس، ج1, ص378.
  86. . الانصاف، ج3, ص507.
  87. . الانصاف، ج3, ص507.
  88. . المجموع، ج7, ص291.
  89. . تحفة الفقهاء، ج1, ص420؛ جواهر الکلام، ج20, ص248؛ کفایة الاحکام، ج1، ص316.
  90. . التهذیب، تبریزی، ج2, ص305؛ مناسک الحج، وحید، ص105؛ مناسک الحج، تبریزی، ص124.
  91. . تحریر الاحکام، ج1، ص633؛ ج2، ص53؛ مدارک الاحکام، ج8، ص334؛ الحدائق، ج17، ص184-185.
  92. . الام، ج2, ص253؛ فتح العزیز، ج7، ص499؛ المجموع، ج7، ص297، 427.
  93. . بدائع الصنائع، ج2, ص200؛ الفتاوی الهندیه، ج1، ص336.
  94. . مواهب الجلیل، ج4، ص266.
  95. . نک: المغنی، ج3، ص568-569؛ نک: تذکرة الفقهاء، ج8، ص253.
  96. . المغنی، ج3، ص568-569.
  97. . المدونة الکبری، ج1, ص447.
  98. . الذخیره، ج3, ص369.
  99. . النهایه، طوسی، ص570؛ مختلف الشیعه، ج8, ص234.
  100. . المهذب، ج2, ص415.
  101. . من لا یحضره الفقیه، ج3، ص402؛ التهذیب، طوسی، ج7, ص409.
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ﴿وَ أَطعِمُوا القانِعَ وَ المُعتَرَّ ﴾ و ﴿أَطعِمُوا البائِسَ الفَقِیر ﴾.
  2. ﴿وَ یُطعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً ﴾
  3. از جمله در سوره الحاقه (۶۹)، آیه ۳۴ و سوره ماعون(۱۰۷)، آیه ۳.
  4. ﴿وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ المِسکِین ﴾
  5. وَ لَم نَکُ نُطعِمُ المِسکِین
  6. در منابع گزارش شده که هنگام خشکسالی و قحطی در مکه، هاشم پس از تهیه آرد و نان، با آبگوشت از مردم پذیرایی کرد. از این رو، او که نامش عمرو بود، هاشم لقب یافت. یعنی کسی که نان یا طعام خشک را برای خوراک خرد کند.
  7. که بیشتر آن میان مردم مکه و باقی‌مانده آن میان مردم مدینه، جز بازرگانان و بازاریان و نظامیان توزیع شد.
  8. که حکمت قربانی در عید قربان را سیر شدن نیازمندان با گوشت دانسته است.
  9. در نمونه پیش‌گفته به میزان شتر.
  10. یک مدّ طعام برای هر نفر.
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ دو مدّ طعام برای هر نفر.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل اطعام.
  • احکام القرآن، ابن ادریس الشافعی (م. ۲۰۴ق)، به کوشش عبدالغنی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۰ق.
  • اخبار مکه، الازرقی (م. ۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
  • ارشاد الاذهان، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، به کوشش الحسون، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • الاستیعاب، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • اصول السرخسی، السرخسی (م. ۴۹۰ق)، به کوشش ابوالوفاء الافغانی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
  • الام، الشافعی (م. ۲۰۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ق.
  • الانتصار، السید المرتضی (م. ۴۳۶ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۵ق.
  • الانصاف فی معرفة الراجح من الخلاف، المرداوی (م. ۸۸۵ق)، به کوشش محمد حامد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
  • البحر الرائق، ابونجیم المصری (م. ۹۷۰ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • بدایة المجتهد، ابن رشد القرطبی (م. ۵۹۵ق)، به کوشش العطار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • بدائع الصنائع، علاء الدین الکاسانی (م. ۵۸۷ق)، پاکستان، المکتبة الحبیبیه، ۱۴۰۹ق.
  • تاج العروس، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م. ۳۱۰ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • تاریخ مکه (اتحاف فضلاء الزمن)، محمد بن علی الطبری (م. ۱۱۷۲ق)، به کوشش محسن محمد، قاهره، دار الکتاب الجامعی.
  • تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
  • التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • تحریر الاحکام الشرعیه، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، به کوشش بهادری، قم، مؤسسة الامام الصادق۷، ۱۴۲۰ق.
  • تحفة الفقهاء، علاء الدین السمرقندی (م. ۵۳۵/۵۳۹ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
  • تذکرة الفقهاء، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۴ق.
  • تعالیق مبسوطه، محمد اسحاق الفیاض، محلاتی.
  • تفسیر ابن ابی‌حاتم (تفسیر القرآن العظیم)، ابن ابی‌حاتم (م. ۳۲۷ق)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، ۱۴۱۹ق.
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م. ۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
  • التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
  • تهذیب الاحکام، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
  • التهذیب فی مناسک العمرة و الحج، جواد تبریزی.
  • تیسیر الکریم الرحمن، عبدالرحمن بن ناصر السعدی (م. ۱۳۷۶ق)، بیروت، الرساله، ۱۴۲۱ق.
  • ثواب الاعمال، الصدوق (م. ۳۸۱ق)، قم، الرضی، ۱۳۶۸ش.
  • جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
  • جواهر الکلام، النجفی (م. ۱۲۶۶ق)، به کوشش قوچانی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • الحاوی الکبیر، الماوردی (م. ۴۵۰ق)، به کوشش معوض و دیگران، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
  • الحدائق الناضره، یوسف البحرانی (م. ۱۱۸۶ق)، به کوشش آخوندی، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۳ش.
  • حکم الاضحیة فی عصرنا، مکارم شیرازی، به کوشش قدسی، قم، مدرسه امام علی بن ابی‌طالب۷، ۱۴۱۸ق.
  • الخلاف، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش خراسانی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ق.
  • الدر المنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
  • الدروس الشرعیه، الشهید الاول (م. ۷۸۶ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
  • دروس تمهیدیه، باقر ایروانی، قم، دار الفقه، ۱۳۸۱ش.
  • الذخیره، قرافی (م. ۶۸۴ق)، به کوشش اعراب، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۹۹۴م.
  • رجال کشی (اختیار معرفة الرجال)، مصطفوی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش.
  • روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ق)، به کوشش علی عبدالباری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • الروضة البهیه، الشهید الثانی (م. ۹۶۵ق)، به کوشش کلانتر، قم، داوری، ۱۴۱۰ق.
  • ریاض المسائل، سید علی الطباطبائی (م. ۱۲۳۱ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
  • السرائر، ابن ادریس (م. ۵۹۸ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
  • السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۲۱۳/۲۱۸ق)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
  • الشرح الکبیر، عبدالرحمن بن قدامه (م. ۶۸۲ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
  • الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ق)، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
  • صراط النجاة، میرزا جواد التبریزی، برگزیده، ۱۴۱۶ق.
  • الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ق)، بیروت، دار صادر.
  • العین، خلیل (م. ۱۷۵ق)، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
  • الفتاوی الهندیه، نظام الدین، به کوشش سمیر مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۳ق.
  • فتح العزیز، عبدالکریم بن محمد الرافعی (م. ۶۲۳ق)، دار الفکر.
  • فتح الوهاب، زکریا بن محمد الانصاری (م. ۹۳۶ق)، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • الفقه الاسلامی و ادلته، وهبة الزحیلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۸ق.
  • فقه الامام الصادق۷، محمد جواد مغنیه (م. ۱۴۰۰ق)، قم، انصاریان، ۱۴۲۱ق.
  • فقه الرضا۷، علی بن بابویه (م. ۳۲۹ق)، به کوشش آل البیت، مشهد، کنگره جهانی امام رضا۷، ۱۴۰۶ق.
  • فقه القرآن، الراوندی (م. ۵۷۳ق)، به کوشش الحسینی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۵ق.
  • کتاب الحج، سید محمد محقق داماد (م. ۱۳۸۸ق)، به کوشش جوادی آملی، قم، مهر، ۱۴۰۱ق.
  • الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
  • کتاب الحج، محاضرات الخوئی (م. ۱۴۱۳ق)، الخلخالی، قم، مدرسة دار العلم، ۱۴۱۰ق.
  • کشاف القناع، منصور البهوتی (م. ۱۰۵۱ق)، به کوشش هلال مصیلحی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق.
  • کشف الاسرار، میبدی (م. ۵۲۰ق)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
  • کفایة الاحکام (کفایة الفقه)، محمد باقر السبزواری (م. ۱۰۹۰ق)، به کوشش الواعظی، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۲۳ق.
  • لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
  • المبسوط فی فقه الامامیه، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه.
  • المبسوط، السرخسی (م. ۴۸۳ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
  • مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
  • مجمع الفائدة و البرهان، المحقق الاردبیلی (م. ۹۹۳ق)، به کوشش عراقی و دیگران، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • المجموع شرح المهذب، النووی (م. ۶۷۶ق)، دار الفکر.
  • المحلی بالآثار، ابن حزم الاندلسی (م. ۴۵۶ق)، به کوشش احمد شاکر، بیروت، دار الفکر.
  • المختصر النافع، المحقق الحلی (م. ۶۷۶ق)، تهران، البعثه، ۱۴۱۰ق.
  • مختلف الشیعه، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ق)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
  • مدارک الاحکام، سید محمد بن علی الموسوی العاملی (م. ۱۰۰۹ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۰ق.
  • مدارک تحریر الوسیله، مرتضی بنی‌فضل.
  • المدونة الکبری، مالک بن انس (م. ۱۷۹ق)، مصر، مطبعة السعاده.
  • مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا (م. ۱۳۵۳ق)، قاهره، دار الکتب المصریه، ۱۳۴۴ق.
  • مسائل علی بن جعفر، علی بن جعفر (م. قرن۲ق)، مشهد، کنگره جهانی امام رضا۷، ۱۴۰۹ق.
  • المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
  • مستند الشیعه، احمد النراقی (م. ۱۲۴۵ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۵ق.
  • مستند العروة الوثقی، تقریر بحث الخوئی (م. ۱۴۱۳ق)، مرتضی بروجردی، قم، مدرسة دار العلم.
  • المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ق)، قم، دار الهجره، ۱۴۰۵ق.
  • المصنّف، عبدالرزاق الصنعانی (م. ۲۱۱ق)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
  • المعارف، ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش.
  • معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م. ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
  • مغنی المحتاج، محمد الشربینی (م. ۹۷۷ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۷۷ق.
  • المغنی، عبدالله بن قدامه (م. ۶۲۰ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
  • مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ق)، نشر الکتاب، ۱۴۰۴ق.
  • المقنع، الصدوق (م. ۳۸۱ق)، قم، مؤسسة الامام الهادی۷، ۱۴۱۵ق.
  • المقنعه، المفید (م. ۴۱۳ق)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • من لا یحضره الفقیه، الصدوق (م. ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • مناسک الحج، جواد تبریزی، قم، مهر، ۱۴۱۴ق.
  • مناسک الحج، سید کاظم الحسینی الحائری.
  • مناسک الحج، وحید خراسانی.
  • من لا یحضره الفقیه، الصدوق (م. ۳۸۱ق)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
  • المنمق، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم‌الکتب، ۱۴۰۵ق.
  • مواهب الجلیل، الحطاب الرعینی (م. ۹۵۴ق)، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
  • الموطّأ، مالک بن انس (م. ۱۷۹ق)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ق.
  • المهذب، القاضی ابن البراج (م. ۴۸۱ق)، به کوشش جمعی از محققان، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۶ق.
  • النهایه، ابن اثیر مبارک بن محمد الجزری (م. ۶۰۶ق)، به کوشش الزاوی و الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
  • النهایه، الطوسی (م. ۴۶۰ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۰ق.