سفرنامه ای قوم به حج رفته
ای قوم به حج رفته: سفرنامه حج، نوشته شاعر، داستاننویس، طنزپرداز، روزنامهنگار، جواد مجابی در سال 1351ش، میباشد. مجابی به عنوان روزنامهنگار از سوی روزنامه اطلاعات برای گزارش مراسم حج اعزام شده بود. این کتاب از یک مقدمه کوتاه و سی عنوان اصلی تشکیل شده که مؤلف ذیل آنها، دیدهها و برداشتهای خود را از سفر حج نگاشته است. نگارنده 21 صفحه از کتاب را از جده گزارش کرده و 20 از مدینه گزارش کرده است. وی گزارشهای کاملی از شهر مدینه و جده و مکه و اعمال حج و عرفات و منا میدهد، وی همچنین گزارشهای از بازارها و خرید حاجیان و وضع معیشت مردم آن مناطق داده است.
پدید آورندگان | |
---|---|
نویسنده | جواد مجابی |
تاریخ نگارش | 1351ش |
محتوا | |
موضوع | سفرنامه حج |
زبان | فارسی |
نشر | |
تعداد صفحات | 90 صفحه |
ناشر | انتشارات کتاب موج |
این سفرنامه در ۹۰ صفحه و به سال ۱۳۵۱ش. منتشر شده است.
معرفی اجمالی
این کتاب، سفرنامه حج نویسنده به سال 1351ش. است. وی که شاعر، داستان نویس، طنز پرداز، روزنامهنگار[۱] و از اعضای کانون نویسندگان ایران است، در این سال به عنوان روزنامهنگار از سوی روزنامه اطلاعات برای گزارش مراسم حج اعزام شده بود.[۲]
کتاب از مقدمهای کوتاه و 30 عنوان اصلی تشکیل شده که مؤلف ذیل آنها، دیدهها و برداشتهای خود را از سفر حج نگاشته است. بخشی از این یادداشتها نخست در همان روزنامه و سپس به تفصیل در این کتاب چاپ شده است.[۳]
مقدمه نگارنده
نگارنده در مقدمه مینویسد: نوشتن درباره حج جرئتی میخواهد که باید احتمال جفای قشریان را داشته باشی و عشوه لادینان را، که از هر دو سوی راهاندیشه بر اهل حرف و قلم میبندند.[۴] وی سپس سفرنامهاش را با بیان چگونگی توفیقش برای حضور در این سفر آغاز میکند و میگوید که در کاروان «ویژه» با تنی چند از روزنامهنگاران و سرشناسان همسفر بوده است.[۵] آنها در پی فرود، سه روز[۶] در جده بودهاند و نویسنده 21 صفحه از کتاب را به یادداشتهایش در این شهر اختصاص داده است.[۷] وی در این بخش آگاهیهایی درباره آب و هوا، مردمان، فرهنگ، معماری و اوضاع اقتصادی شهر به دست میدهد. مؤلف به طعنه، اسم خرید بیامان مردم از بازارهای جده را «مناسک بازار» گذاشته است که به سخن او به موازات مناسک حج پیش میرود.[۸] دیدن فقر مسلمانان برخی کشورها، تازه آنها که مستطیع بوده و به حج آمدهاند، او را متاثر میکند.[۹]
گزارش از مدینه
روز چهارم با هواپیما به مدینه میروند.[۱۰] مدینه گویا سخت سرد بوده و هرچه شهر را گشتهاند، بخاری نیافتهاند.[۱۱] همین باعث شده بسیاری از آنها بیمار شوند.[۱۲] با وجود دلبستگی نگارنده به مدینه، حضورشان در این شهر کوتاه بوده و ناگزیر به جده بازگشتهاند.[۱۳]
وی خاطرات و باورهایش را درباره چیزهایی که در مدینه میبیند، در حدود 20 صفحه گزارش میکند. گویا نخستین جایی که رفته، قبرستان بقیع بوده است.[۱۴] سختگیری در زیارت بقیع و ویرانی آنجا[۱۵] و نیز ویرانی مزار حمزه آزارش میدهد.[۱۶] در مدینه به کوچههایی سر میزند که چراغی آنها را روشن نمیکند و ساکنان خانههایش بسیار فقیرند.[۱۷] تعجب میکند که چرا از پول نفت به این آدمها کمکی نمیکنند.[۱۸] در شرح دیدار خود از برخی مکانها، به تاریخچه آنها نیز اشاره مینماید که از آن جمله است: داستان اصحاب صفّه در وصف مسجدالنبی[۱۹] و مقام ابراهیم در مسجدالحرام.[۲۰]
به جده باز میگردند[۲۱] و برای آنکه حج آنها از لحاظ شرعی دچار مشکل نشود، با راهنمایی روحانی کاروان نذر میکنند که از کنار دریای سرخ محرم شوند. پنجم ذیحجه لبیکگویان و با ماشین به سوی مکه حرکت میکنند.[۲۲] مؤلف تصویری زیبا از لحظات احرام و مسیر جده تا مکه و ورود به مسجدالحرام ارائه کرده است که تا چند صفحه ادامه یافته است.[۲۳] اینگونه نگارش در سراسر سفرنامه به چشم میخورد.[۲۴]
متون و سرودههای عرفانی
وی اهل ادبیات است و به عرفان دلبستگی دارد. از اینرو، جا به جا به متون و سرودههای عرفانی استناد میکند؛ از جمله آنجا که از سخن بایزید بسطامی یاد مینماید: بایزید! خدای را در بسطام نهادی و قصد کعبه کردی؟[۲۵] مراحل عمره را تا پایان انجام میدهد و منتظر رسیدن ایام حج تمتع میماند.[۲۶] در این مدت یک بار شاهد شستوشوی کعبه با گلاب بوده[۲۷] و شبی را به مهمانی ملک فیصل رفته[۲۸] و گفتوگویی نیز با یک حاجی فارسیدان کنیایی[۲۹] داشته که جزئیات آنها را بیان کرده است.
گزارش از عرفات
ششم ذیحجه رهسپار عرفات میشوند.[۳۰] وی مراحل حج را به تفصیل نگاشته است. نگاه روزنامهنگارانه وی سبب شده تا در عرفات و مشعر و منا نیز به بررسی پیرامون خود بپردازد. برای نمونه، وضع برخی حاجیان غیر ایرانی را فلاکتبار وصف میکند[۳۱] و از نبود امکانات بهداشتی به ویژه در مشعر سخن میگوید.[۳۲] او وضع ایرانیان را به ویژه در عرفات بهتر از دیگران میداند[۳۳] و میگوید: پرچم ایران را بر فراز بلندترین عمارتها میدیدی.[۳۴] او دفن کردن 45 میلیون کیلو گوشت را زیر خاک در حالی که حتی بسیاری از مردم همان جا به آن نیاز دارند، کفران نعمتی عظیم میداند و راهکارهایی به نظرش میرسد.[۳۵]
نویسنده، سفرنامهاش را تا پایان اعمال حج و بازگشت به ایران ادامه داده است و افزون بر نکات عرفانی و ادبی، گاه آیاتی از قرآن را ترجمه کرده[۳۶] و نکاتی تفسیری آورده است.[۳۷] در سراسر سفر، نویسنده همواره لحظاتی را با خود خلوت میکند و درباره دیدههایش میاندیشد.[۳۸]
چاپ
انتشارات کتاب موج، سفرنامه حاضر را در 90 صفحه و به سال 1351ش. منتشر کرده است.
پانویس
- ↑ فرهنگ داستاننویسان ایران، ص243.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص4-5.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص4.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص4.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص6.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص29.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص7-29.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص21. ای قوم به حج رفته، ص86.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص27.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص29.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص29-30.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص35.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص50.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص30.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص38.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص42.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص35.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص46.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص33.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص57- 58.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص50-51.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص52.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص52-56.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص53. ای قوم به حج رفته، ص59. ای قوم به حج رفته، ص80.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص6. ای قوم به حج رفته، ص60-61.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص60.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص61-62.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص63-64.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص67.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص70.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص78.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص83.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص74.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص71.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص87-88.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص55.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص57-58.
- ↑ ای قوم به حج رفته، ص47-48.
منابع
- فرهنگ داستاننویسان ایران از آغاز تا امروز: حسن میرعابدینی، تهران، چشمه، 1386ش.