امهات المؤمنین (مادران مسلمانان) لقبی است که بر اساس آیه ششم سوره احزاب به همسران پیامبر اسلام داده شده است.اعطای این لقب به معنای احترام همسران پیامبر(ص) و حرام بودن ازدواج با آنان است. بنابر آیات قرآنی، همسران پیامبر ملزم به رعایت برخی احکام ویژه بودند مثل: دو برابر بودن کیفر گناهان و همچنین پاداش اعمال نیکشان، وجوب پرده‌نشینی و بیرون نشدن از خانه، مگر برای کارهای لازم و یا داشتن حجاب ویژه یا حرمت ازدواج آنان در پی وفات پیامبر گرامی(ص) و ... . پيامبر گرامي(ص) تا 25 سالگي ازدواج نكرد و از 25 تا 50 سالگي، تنها همسر ايشان خديجه بود. ديگر همسران ايشان تنها در دوره تشكيل حكومت اسلامي در مدينه، برپايه ضرورت‌هاي سياسي و اجتماعي، به ازدواج ايشان درآمدند. ازدواج پيامبر با 11 زن، مسلّم است و درباره ازدواج ایشان با برخی دیگر از زنان اختلاف وجود دارد. پیامبر گرامی(ص) برای احیای حقوق زنان، شمار همسران دائم مرد را در جامعه اسلامی محدود کرد و با وجود مجاز شمردن ازدواج موقت، خود ازدواج دائم را برگزید. دوران چند همسری پیامبر گرامی(ص) تنها در دهه پایانی عمر ایشان و دوران حکومت اسلامی در مدینه است. برخی اختلافات و کشمکش ها بین همسران پیامبر، موجب برخی از وقایع در دوره زندگی آن حضرت شد و در حوادث سیاسی بعد از حیات ایشان نیز تاثیر گذار بود. گفته شده که همسران آن حضرت در دو گروه تقسیم شده بودند: حزب‌ ام سلمه و حزب عایشه. همسران پیامبر(ص) در قبرستان بقیع مدفون هستند، غیر از خدیجه(س)، میمونه و بنابر روایتی ام حبیبه که در شام مدفون است.

وجه تسمیه

اُمّهات جمع «اُمّ» به معنای مادران است. «امهات المؤمنین» لقبی است که خداوند بر پایه آیه 6 احزاب به همسران پیامبر داده است: ( النَّبِیُّ اَولی‏ بِالمُؤمِنینَ مِن اَنفُسِهِم وَ اَزواجُهُ اُمَّهاتُهُم)؛ «پیامبر در کار دین و دنیای مؤمنان از آنان درباره خودشان سزاوارتر است و همسران او به منزله مادران ایشانند».

همسران پیامبر: امهات المومنین

خدیجه دختر خُوَیْلد، سوده دختر زَمْعه، عایشه دختر ابوبکر، حَفْصه دختر عمر، اُم ‌سلمه دختر ابواُمَیّه، اُم ‌حبیبه دختر ابوسفیان، زینب دختر خُزَیمَه، زینب دختر جَحْش، جُوَیْریه دختر حارث، صفیه دختر حُییّ بن اخطب، و مَیمونَه دختر حارث، به اجماع مسلمانان صاحبان این لقب‌ یعنی امهات المومنین هستند.[۱]

خدیجه دختر خویلد اسدی

برپایه ‌گزارش مشهور، وی بیوه‌ زنی 40 ساله از اشراف قریش بود.[۲] البته ‌گزارشی دیگر او را دوشیزه‌ای 26 یا 28 ساله معرفی می‌کند.[۳] خدیجه، خود، به پیامبر پیشنهاد ازدواج داد[۴] و فرزندانی برای پیامبر زاد که نسل پیامبر خدا از طریق دختر گرامی او فاطمه زهرا(س) گسترش یافت.[۵] پیامبر گرامی(ص) خدیجه را از بر‌ترین زنان دنیا و هم‌سنگ مریم دختر عمران می‌دانست که خداوند از طریق جبرئیل بر او سلام ویژه فرستاد.[۶] او نخستین زن مسلمان بود.[۷] پیامبر گرامی تا پایان عمر پیوسته از خدیجه و خوبی‌هایش سخن می‌گفت و به دوستان و آشنایان او نیکی می‌کرد و سال وفات خدیجه و ابوطالب را «عام الحزن» یعنی سال‌ اندوه نامید.[۸]

سوده دختر زمعه

پیامبر در پی رحلت خدیجه(س) با سوده که زنی بیوه بیش از 50 سال سن در مکه بود، ازدواج کرد. وفات او را در دوران خلافت عثمان (حک: 26-35ق.) در 80 سالگی یاد کرده‌اند.[۹] سوده در پی نبرد بدر، با شنیدن خبر شکست مکیان خشمگین شد و سهیل بن عمرو را بر اثر پذیرش اسارت شماتت کرد[۱۰] و برای برادرانش که در میان کشتگان مشرک بودند، روزها گریست. برخی این کار او را علت تصمیم پیامبر برای طلاق وی دانسته‌اند.[۱۱]

وی از رسول خدا خواست با این‌که به شوهر نیاز ندارد، به امید این‌که روز قیامت در شمار همسران پیامبر محشور شود، او را نگاه دارد.[۱۲]

عایشه دختر ابوبکر

پیامبر‌ اندکی پیش از هجرت به مدینه، او را به عقد خود درآورد. سن او را هنگام عقد میان شش تا 18 سال گفته‌اند و بیشتر منابع او را باکره دانسته‌اند.[۱۳] برخی به ازدواج پیشین او اشاره دارند.[۱۴] عروسی پیامبر با عایشه را دو سال پس از هجرت دانسته‌اند.[۱۵]

ام‌سلمه هند دختر ابوامیه

پدرش ابوامیة بن مغیره از اشراف قریش بود.[۱۶] همسرش ابوسلمه پسر عمه پیامبر بود که بر اثر جراحتی از نبرد اُحد به سال سوم ق. به شهادت رسید. ‌ام سلمه از او چهار فرزند داشت[۱۷] و در 26 سالگی به همسری رسول خدا درآمد.[۱۸]

حفصه دختر عمر

وی در پی مرگ شوهرش خنیس پس از نبرد بدر (2ق.) به پیشنهاد عمر به همسری پیامبر درآمد.[۱۹] او همان همسری است که راز پیامبر را آشکار کرد.[۲۰] بر اثر بداخلاقی او، پیامبر وی را طلاق داد؛ گرچه دیگر بار به او رجوع کرد.[۲۱] رفتار حفصه با پیامبر گاه چنان ناسزاوار می‌شد که پدرش عمر سوگند یاد می‌کرد که رسول خدا به رعایت حال وی دخترش را طلاق نداده است.[۲۲]

ام‌حبیبه رمله دختر ابوسفیان

پدرش از سران مشرک قریش و شوهر پیشینش عبیدالله بن جحش بود و از او دختری نیز داشت.[۲۳] عبیدالله در پی مهاجرت به حبشه مسیحی شد و بر اثر افراط در شراب‌خواری مُرد. پیامبر به سال هفتم ق. با‌ ام حبیبه 40 ساله که با وجود ارتداد همسرش در حبشه، دین خود را حفظ کرده بود، ازدواج نمود و رشته خویشاوندی خود را با مهم‌‌ترین دشمنانش محکم‌تر ساخت.[۲۴]

زینب دختر خزیمة بن حارث

او بیوه‌زنی نیکوکار و مشهور به «ام المساکین» (مادر فقیران) بود. شوهر دومش عبیده در نبرد بدر به شهادت رسید و زینب سه یا هشت ماه پایان عمرش را به همسری پیامبر درآمد و سپس به سال چهارم ق. درگذشت.[۲۵] هدف اصلی این ازدواج، حمایت از زینب و حفظ کرامت او بود که در پایان عمر دچار بی‌کسی و تهیدستی شده بود.[۲۶]

زینب دختر جحش

او دختر عمه پیامبر خدا(ص) بود که نخست با میانجیگری ایشان به ازدواج زید بن حارثه غلام آزاد شده و فرزند خوانده رسول خدا درآمد. این ازدواج با هدف تغییر نظام اشرافی جاهلی بود. اما در پی ناسازگاری با زید، از او طلاق گرفت. پیامبر به فرمان خدا و برای نسخ سنت باطل قریش که فرزند خوانده را مانند فرزند می‌دانستند،[۲۷] با او ازدواج کرد. زینب بر همسران دیگر پیامبر افتخار می‌کرد که خداوند در آسمان‌ها عقد ازدواج او را با پیامبر بسته است.[۲۸] سن زینب هنگام ازدواج با پیامبر میان 35 تا 40 سال بود.[۲۹]

جویریه دختر حارث

وی دختر یکی از سران قبیله بنی‌المصطلق بود که شوهرش در نبرد با مسلمانان (5ق.) کشته شد و او همراه افرادی بسیار از این قبیله به اسارت مسلمانان درآمد. هنگامی‌که پدر جویریه برای آزادی او و پرداخت بهایش نزد پیامبر آمد. پیامبر وی را میان رفتن با پدر یا ازدواج با خود مخیر گذاشت. جویریه که در آن هنگام 20 ساله بود، به رغم میل پدر، ازدواج با پیامبر را برگزید. مسلمانان که خبر ازدواج پیامبر با جویریه را شنیدند، بسیاری از اسیران این قبیله را آزاد نمودند[۳۰] که شمار آنان را 100 خانوار یاد کرده‌اند.[۳۱]

صفیه دختر حیی بن اخطب

پدرش از سران یهود بنی‌نضیر بود که در نبرد خیبر همراه شوهر صفیه کشته شد. صفیه که پیش از پیامبر با دو تن ازدواج کرده بود، در پی اسارتش در غزوه خیبر (7ق.) میان همسری پیامبر و پیوستن به قبیله‌اش، همسری پیامبر را در 17 سالگی برگزید.[۳۲] پیامبر با این ازدواج، پیوند سببی خود را با قوم نژادگرای یهود استوار ساخت.

میمونه دختر حارث

پیامبر در پی وفات دومین شوهر میمونه، ابورهم بن عبدالعزی از بنی‌مالک، به سال هفتم ق. پس از انجام عمرة القضاء در مکه با او ازدواج کرد. او که در این هنگام 27 ساله بود، از شوهران پیشین خود فرزندی نداشت.[۳۳] میمونه واپسین زنی بود که پیامبر(ص) با وی ازدواج کرد. برپایه برخی روایات، این ازدواج به درخواست میمونه بود که مهریه‌اش را به پیامبر بخشید.[۳۴]

جز خدیجه و زینب دختر خزیمه، بقیه این زنان هنگام رحلت پیامبر(ص) زنده بودند و شش تن نخست، از قبیله قریش‌ به‌شمار می‌رفتند.[۳۵]

احکام اختصاصی همسران پیامبر

به مقتضای این عنوان، همسران پیامبر موظف بودند قواعد و آدابی ویژه را در رفتار خود رعایت کنند و خود را همانند زنان عادی ندانند. آیات 28-34 احزاب به برخی از این ضوابط اشاره دارد:

1. دو برابر بودن کیفر گناهان و همچنین پاداش اعمال نیکشان.[۳۶]

2. لزوم حفظ شؤون ویژه همسری پیامبر(ص) و یکسان نبودن شان و جایگاه آنان با جایگاه دیگر زنان.[۳۷]

3. وجوب پرده‌نشینی و بیرون نشدن از خانه، مگر برای کارهای لازم.[۳۸]

4. داشتن حجاب ویژه؛ بدین معنا که آنان باید با نامحرمان از پشت پرده سخن گویند.[۳۹]

5. مخیر بودن میان پذیرفتن زندگی فقیرانه سرافرازانه با پیامبر و طلاق گرفتن خرسندانه و پرداخت همه حقشان به ایشان.[۴۰]

6. حرمت ازدواج آنان در پی وفات پیامبر گرامی(ص).

دلایل چندهمسری پیامبر

پیامبر گرامی(ص) برای احیای حقوق از دست رفته زنان در جامعه بشری، شمار همسران دائم مرد را در جامعه اسلامی محدود کرد و با وجود مجاز شمردن ازدواج موقت، خود ازدواج دائم را برگزید. در جوانی نیز هیچ‌گونه ارتباط جنسی بیرون از حلقه ازدواج نداشت.

دوران چند همسری پیامبر گرامی(ص) تنها در دهه پایانی عمر ایشان و دوران حکومت اسلامی در مدینه است. البته سوره نساء که شمار همسران دائم مرد مسلمان را به چهار همسر محدود می‌کند (سوره نساء، آیه 3)، در پی سوره احزاب نازل شده و مربوط به زمانی است که پیامبر بیش از چهار همسر داشته و شامل پیامبر نمی‌شده است.[۴۱]

علل چند همسری رسول خدا را به این ترتیب می توان بیان کرد:

1. مبارزه با آداب و رسوم و فرهنگ‌های جاهلی؛ مانند اعطای حقوق فرزند به فرزندخوانده، برتری دادن به اشراف در ازدواج، ننگ بودن ازدواج با بیوه‌زنان در جامعه عربی که نشان ناتوانی مرد به‌شمار می‌رفت و در برابر، فرهنگ این جامعه مردان را به ازدواج با دختران دوشیزه نوجوان تشویق می‌کرد.[۴۲] بیشتر همسران پیامبر، بیوه‌زنانی بودند که سال‌ها از دوران بلوغشان (حدود نُه سال در منطقه حجاز) گذشته بود.[۴۳]

2. پیوندهای سیاسی با رقیبان؛ مانند یهودیان، ابوسفیان و بنی‌مخزوم.

3. تشویق عملی به ازدواج با بیوه‌زنان و زنان بی‌سرپرست که شمار آنان باتوجه به نبردهای متعدد در آن دوره رو به افزایش بود[۴۴] و امکان نگهداری آنان در جایی مانند صفه نبود.

4. اشتیاق قبایل گوناگون برای کسب شرافت و افتخار خویشاوندی با پیامبر گرامی، به‌عنوان بالا‌ترین ارزش.[۴۵]

5. تلاش افراد گوناگون برای پیوند با رسول خدا(ص) به امید پدید آمدن نسلی مشترک از آنان و رسول خدا که احتمال می‌رفت در قدرت و حکومت پس از رسول خدا شریک باشند.

6. باور داشتن به بهشتی بودن هر زنی که افتخار همسری پیامبر را داشت؛ هرچند این باور در سوره تحریم رد شده است. (سوره تحریم، آیه 1-5)

7. الگودهی عملی و آموزش شیوه برخورد با زنان و همسران که جامعه جاهلی آن روز با توجه به باورهای نادرست خود درباره زنان، سخت به آن نیاز داشت؛ زیرا آن‌ها زنان را چون کالا می‌دیدند و برایشان هیچ ارزشی برنمی‌شمردند. اخلاق نیکوی رسول خدا در برخورد با زنان خود که بردباری ویژه می‌طلبید، بر اخلاق جامعه مسلمانان اثر نهاد و کلاسی عملی برای خانواده‌داری بود.[۴۶]

8. ایفای نقش مهم همسران پیامبر در رابطه پیامبر با جامعه زنان و میانجیگری در بیان احکام اختصاصی بانوان و نیز مسائل زناشویی؛ زیرا زنان به‌طور مستقیم آن‌ها را از پیامبر نمی‌پرسیدند.

مهریه زنان پیامبر

همه منابع از برابر بودن مهریه همه زنان پیامبر ‌گزارش داده‌اند؛ هرچند در مقدار آن اختلاف است. در بسیاری از منابع شیعه[۴۷] و سنی[۴۸] این مهریه برابر با 500 درهم ‌گزارش شده است، مگر‌ام حبیبه که مهریه او 400 دینار بود؛ زیرا در این ازدواج، پادشاه حبشه، نجاشی وکیل پیامبر(ص) بود و به اقتضای پادشاهی‌اش آن مبلغ را معین کرد.[۴۹]

سیره پیامبر در برخورد با همسران

پیامبر اسلام برای هریک از همسرانش زمانی معیّن کرده بود و هرروز با همه همسرانش دیدار می‌کرد و به آن‌ها ملاطفت می‌نمود و اگر نوبتش در همان روز بود، نزد او می‌ماند وگرنه برمی‌خاست. در این دیدارها وی مدتی بیشتر را نزد‌ ام سلمه می‌ماند.[۵۰] این شیوه حتی در دوران بیماری ایشان نیز رعایت می‌شد تا هنگامی که حضرت فاطمه(س) از همسران پیامبر خواست که برای رعایت حال ایشان، حق خود را ببخشند و آنان نیز پذیرفتند.[۵۱] پیامبر هنگام سفر با قرعه یکی از همسرانش را برمی‌گزید و وی را با خود به سفر می‌برد.[۵۲]

برخی زنان ایشان از او توقع داشتند با بهتر شدن اوضاع مسلمانان و به دست آوردن غنائم خیبر به سال نهم،[۵۳] وضع رفاهی بهتری را برای آنان فراهم کند. آنان می‌گفتند که اگر از پیامبر جدا شوند، شوهرانی مناسب خواهند یافت. از این رو، ناسازگاری آنان باعث شد تا پیامبر یک ماه از آنان کناره‌گیری کند و به فرمان خدا آنان را میان پذیرفتن زندگی ساده و طلاق گرفتن از ایشان برای دستیابی به وضع مالی بهتر مخیر کرد.

همه یا بیشتر همسران پیامبر، ماندن با ایشان را برگزیدند.[۵۴] به همین مناسبت، آیات 28-34 احزاب نازل شد و افزون بر دستور تخییر، شرایط همسری رسول خدا را نیز بازگو کرد.[۵۵] سبب‌هایی دیگر نیز برای این کناره‌گیری رسول خدا(ص) ‌گزارش شده است؛ از جمله افشای راز رسول خدا به دست حفصه[۵۶] و حسدورزی برخی همسران رسول خدا به یکدیگر.[۵۷]

بر پایه بعضی از تفاسیر، از شرایط یاد شده در این آیات، رضایت دادن همسران به نحوه تقسیم رسول خدا بود. بر این اساس، پیامبر(ص) همسران خود را به دو دسته قسمت کرد: دسته‌ای که نباید توقع زمان‌بندی منظم می‌داشتند (ارجائی) که عبارت بودند از سوده، جویریه، صفیه، میمونه، و‌ ام حبیبه؛ و دسته‌ای که ایشان با زمان‌بندی مساوی نزد آنان می‌رفت (ایوائی) که عبارت بودند از عایشه، حفصه، ‌ام سلمه، و زینب‏ دختر جحش.[۵۸]

زنان دیگر

در منابع تاریخی، نام زنانی دیگر را می‌توان دید که ازدواجشان با پیامبر به سرانجام نرسید. برخی زنان که همسری آنان با پیامبر مورد تردید است و بسیاری از سیره‌نویسان از آن‌ها به عنوان همسران پیامبر نام نبرده‌اند، عبارتند از:

اسماء دختر نعمان کندی

اسماء دختر نعمان کندی.[۵۹] برپایه ‌گزارش ابن عباس و ابی اسید ساعدی، عایشه و حفصه که نگران محبوبیت او نزد پیامبر بودند، او را فریب دادند و به وی سفارش کردند تا برای کسب محبوبیت نزد پیامبر هنگام رو‌به‌رو شدن با او، از پیامبر به‌خدا پناه ببرد. وی چنین کرد و پیامبر به گمان این‌که او به این ازدواج راضی نبوده و به اجبار آن را پذیرفته، وی را طلاق داد و به خانواده‌اش رساند.[۶۰]

فاطمه دختر ضحاک

فاطمه دختر ضحاک از قبیله بنی‌کلاب.[۶۱] برخی دلیل جدایی او را داستانی همانند ماجرای اسماء دانسته‌اند. شماری دیگر این جدایی را به انتخاب خود او و مربوط به زمانی می‌دانند که پیامبر همسرانش را میان زندگی با او و آسایش دنیا مخیر کرد و او دنیا را برگزید.[۶۲]

ریحانه دختر شمعون

ریحانه دختر شمعون بن زید از بنی‌قریظه یا بنی‌نضیر. برخی او را کنیز رسول خدا می‌دانند و برخی گفته‌اند که پیامبر او را آزاد ساخت و با او ازدواج کرد؛ اما پس از این‌که او را به‌سبب حسادت شدیدش طلاق داد، دیگر بار به او رجوع کرد و مانند همسران دیگرش برای او سهم و قسمت زمانی قرار داد.[۶۳]

ملیکه دختر داود

ملیکه دختر داود از بنی‌لیث. نام پدر او را کعب نیز گفته‌اند که در فتح مکه به‌دست لشکریان اسلام کشته شد. به روایت ابومعشر، پیامبر او را در ماه رمضان سال هشتم ق. به همسری خود درآورد. با سرزنش عایشه که او را به سبب ازدواج با قاتل پدرش سرزنش کرد، از رسول خدا جدا شد. برخی منکر ازدواج او با پیامبرند و شماری دیگر برآنند که وی از همسران پیامبر بود و در زمان زندگانی ایشان درگذشت.[۶۴]

عالیه دختر ظبیان

درباره او سه دیدگاه وجود دارد. برخی گفته‌اند که وی به ازدواج پیامبر درآمد؛ اما بر اثر عادت به رفتار زشت دزدانه نگریستن به اهل مسجد که برخی لباس مناسبی نداشتند، رسول خدا او را طلاق داد. شماری گفته‌اند که در دوران زندگانی پیامبر درگذشت و برخی نیز او را همسر موقت پیامبر می‌دانند که در پی سپری شدن مدت، از او جدا شد.[۶۵]

قتیله دختر قیس

قتیله دختر قیس از قبیله بنی‌کنده و خواهر اشعث بن قیس. درباره او سه رای وجود دارد: ا. کنیز پیامبر بود. ب. تقاضای ازدواج بدون مهریه از پیامبر داشت. ج. به ازدواج پیامبر درآمد؛ اما پیش از رسیدن به مدینه، در پی رحلت پیامبر، نزد خانواده‌اش بازگشت و همراه برادرش از اسلام رویگردان و مرتد شد.[۶۶]

سنا دختر صلت

او به عقد پیامبر درآمد؛ اما پیش از رسیدن به مدینه درگذشت.[۶۷]

فاطمه دختر شریح

فاطمه دختر شریح یا ضحاک.[۶۸] برخی او را از همسران پیامبر می‌دانند که هنگام مخیر شدن، بهره‌مندی از رفاه دنیوی را بر همسری پیامبر برتری داد.[۶۹] شماری دیگر او را کسی می‌دانند که فریب خورد و از پیامبر به‌خدا پناه برد.[۷۰]

ام شریک دختر حکیم

ام شریک دختر حکیم[۷۱] از بنی‌دوس ازد. او را غزیه دختر جابر بن حکیم نیز گفته‌اند. برپایه گزارشی، او که هنوز با اسلام آشنا نشده بود، تردید خود را درباره پیامبر اظهار کرد و از او به‌خدا پناه برد. اما ‌گزارش‌هایی دیگر او را زنی می‌دانند که درخواست ازدواج بدون مهریه از رسول خدا داشت و رسول خدا با تقاضایش موافقت نکرد.[۷۲] از پایداری او در برابر شکنجه‌های قومش و نیز کرامت الهی درباره او ‌گزارش‌هایی در دست است.[۷۳]

خوله دختر هذیل

او در پی عقد با پیامبر در راه مدینه درگذشت.[۷۴]

شراف دختر خلیفه

شراف دختر خلیفه.[۷۵] برخی او را در شمار همسران رسول خدا می‌دانند که در زمان حیات پیامبر(ص) درگذشت.[۷۶]

عمره دختر یزید

عمره دختر یزید از بنی‌کلاب. گفته‌اند که پیامبر با آگاه شدن از بیماری پیسی او، طلاقش داد.[۷۷]

امیمه دختر شراحیل

آورده‌اند که در برخورد با پیامبر حرکتی از او سر زد که نشان از ناخرسندی او به این ازدواج بود. از همین رو، پیامبر او را طلاق داد. برخی او را همان زنی دانسته‌اند که از پیامبر به‌خدا پناه برد.[۷۸]

اختلاف و دو دستگی همسران پیامبر(ص)

رقابت و دودستگی میان همسران پیامبر، در موارد بسیار به آزار ایشان می‌انجامید. نمونه این رقابت‌ها را می‌توان در موارد زیر یافت:

نزول سوره تحریم و حسادت به ماریه قبطیه[۷۹]

اعتراض‌های چندباره به پیامبر(ص) به سبب یاد کردن از حضرت خدیجه[۸۰]

ناراحتی برخی همسران پیامبر از ازدواج‌های جدید ایشان[۸۱]

به‌کار بستن ترفندهایی برای پیشگیری از ازدواج پیامبر با زنان دیگر،[۸۲]

تلاش برخی همسران پیامبر برای بد نام کردن زنان دیگر که آنان را نزد پیامبر محبوب‌تر می‌دیدند.[۸۳]

برپایه روایتی، زنان پیامبر در دوران زندگانی ایشان به دو حزب قسمت می‌شدند: حزب‌ ام سلمه و حزب عایشه. حزب عایشه سهمی بیشتر از هدایای مردم به رسول خدا را به‌دست می‌آورد که مایه شکایت و اعتراض زنان پیامبر گشت.[۸۴] برخی همسران رسول خدا برای هموار کردن مسیر خلافت فرد مطلوب خود تلاش می‌کردند. این تلاش در شیوه انتقال فرمان امامت جماعت مسجد پیامبر، در روزهای آخر عمر ایشان و در دوران بیماری او آشکار است.[۸۵] این‌کار باعث شد تا پیامبر با حالت بیماری در مسجد حاضر شود و ابوبکر را که به امامت جماعت مشغول شده بود، کنار بزند و خود، نشسته، امامت نماز را برعهده گیرد.[۸۶] پیامبر ‌چنان از این کار همسرانش آزرده شد که آنان را به زنانی فتنه‌گر تشبیه کرد[۸۷] که برپایه برخی آیات، قصد منحرف کردن حضرت یوسف را داشتند و یوسف، زندان را بر پذیرش پیشنهاد آنان برتری داد. (سوره یوسف، آیه 33)

همسران پیامبر بعد از وفات آن حضرت

پس از پیامبر، جایگاهی که قرآن برای همسران پیامبر مشخص کرده بود و سفارش پیامبر گرامی برای نیکی به همسرانش،[۸۸] موجب توجه ویژه خلفا به آنان شد؛ چنان‌که به ایشان عطایایی داشتند.[۸۹] البته پس از پیامبر، همه زنان ایشان در یک جایگاه نبودند؛ چنان‌که عمر سهم عطای عایشه را 2000 درهم بیش از دیگر زنان تعیین کرد[۹۰] و معاویه و عبدالله بن زبیر هدیه‌هایی هنگفت به عایشه می‌دادند.[۹۱]

پس از رحلت پیامبر، آن‌گاه که همسران ایشان، عثمان را نزد ابوبکر فرستادند تا سهم‌شان را از میراث پیامبر به آنان بدهد، عایشه به پشتوانه روایتی که ابوبکر برای رد ادعای حضرت زهرا(س) درباره فدک ‌گزارش کرده بود، آنان را به جهت این ادعا توبیخ کرد.[۹۲] با این همه، همسران ایشان از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار بودند.

همه همسران پیامبر احادیثی را از ایشان آموخته و از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردار بودند؛ اما عمر و عثمان درباره احکام بیشتر به عایشه رجوع می‌کردند که از او می‌پرسیدند و او در دوران آن‌ها رسماً فتوا می‌داد.[۹۳] ام حبیبه در پی قتل عثمان، لباس خونین او را برای برادرش معاویه فرستاد تا از آن برای خون‌خواهی عثمان، به‌عنوان برادر همسر رسول خدا استفاده کند.[۹۴] اما عایشه گوی سبقت را از او ربود و با آن‌که عثمان را نَعْثَل (پیرمرد نادان) خوانده بود که دین را تباه کرده و باید کشته شود،[۹۵] در سال 37ق. نبرد جمل را با همراهی زبیر و طلحه، ضدّ امام علی(ع) با شعار خون‌خواهی عثمان به راه‌انداخت.[۹۶] حتی بسیاری از جملیان با انگیزه حمایت از مادر مؤمنان، بر ضدّ امام علی(ع) شمشیر می‌زدند.[۹۷] در همین رویداد، ‌ام سلمه نیز که با توصیه‌های خود نتوانسته بود عایشه را از شرکت در نبرد بازدارد،[۹۸] با استفاده از عنوان «ام المؤمنین» به حمایت از امام علی(ع) برخاست و به ایشان نوشت که اگر نهی الهی درباره بیرون شدن زنان پیامبر نبود، خودش همراه امام(ع) در نبرد شرکت می‌کرد. وی به‌سبب این نهی و به‌نشان حمایت و تایید خود، پسرش عمر را همراه ایشان فرستاد.[۹۹] حفصه نیز می‌خواست در این نبرد عایشه را همراهی کند؛ اما برادرش عبدالله بن عمر او را بازداشت.[۱۰۰]

عایشه در دوران حکومت عبدالله بن زبیر بر حجاز و عراق از آن‌رو که او در دامان عایشه بزرگ شده بود و پس از پدر و همسرش وی را از هر انسانی بیشتر دوست داشت،[۱۰۱] نقش مشروعیت‌بخش و حامی را عهده‌دار بود. برعهده گرفتن این نقش‌ها در میان دیگر همسران رسول خدا، اقتضا می‌کرد که عایشه از ویژگی‌ای برخوردار باشد که توجیه‌گر تمایز او از دیگر همسران پیامبر و مایه گسترش محبوبیت و مشروعیت او در میان مسلمانان باشد. حجم بسیار روایت‌های سیره نبوی در فضیلت و برتری دادن عایشه و محبوب‌تر بودن او نزد رسول خدا[۱۰۲] با این تحلیل سازگار است؛ به‌ویژه که راوی بیشتر این روایت‌ها خود عایشه یا وابستگان سیاسی‌اش مانند آل زبیر و متحدان او در دولت زبیریان یا معرکه جمل هستند.[۱۰۳]

حج‌‌گزاردن همسران پیامبر

همه نُه همسر رسول خدا او را در حجة الوداع همراهی کردند و حج ‌گزاردند.[۱۰۴] گویند که پیامبر(ص) همسرانش را در مدینه بر کجاوه شتران سوار کرد و برای حج ‌گزاردن همراه خود به مکه برد.[۱۰۵] برپایه برخی روایات، پیامبر(ص) در حجة الوداع، روز عید قربان، برای همه همسران خود یک گاو قربانی کرد.[۱۰۶]

در دوران خلافت عمر، همسران پیامبر از انجام حج و عمره منع شدند و تنها در واپسین حجی که عمر به سال 23ق. به‌‌جا آورد، آنان را با تشریفات ویژه سوار بر هودج‌هایی پوشیده همراه خود به حج برد. تنها سوده به پشتوانه برداشت خود از حدیثی از پیامبر، در خانه ماند و حج را به‌جا نیاورد و زینب دختر جحش نیز در این هنگام درگذشته بود.[۱۰۷] عثمان نیز در دوران خلافت خود، به پشتوانه رفتار عمر، همه آنان را با خود به حج برد.[۱۰۸] از حج‌‌‌ گزاردن همسران پیامبر در زمان‌های دیگر نیز ‌گزارش‌هایی در دست است.[۱۰۹]

حجره‌های همسران پیامبر

خانه‌ها یا حجره‌های زنان پیامبر در ضلع غربی مسجد و بخشی از ضلع جنوبی تا جایگاه منبر قرار داشت و در گسترش مسجد در سده نخست ق. به مسجد پیوست. زمان ویران شدن این خانه‌ها مدینه غرق گریه شد.[۱۱۰] برخی آرزو می‌کردند که کاش این خانه‌ها می‌ماند تا مردم با دیدن سادگی آن‌ها از رسول خدا الگو گیرند.[۱۱۱] وارثان صفیه و خود عایشه حجره‌هایشان را به قیمت 000/180 درهم به معاویه فروختند.[۱۱۲] پنج خانه کومه‌هایی کوچک از برگ درخت نخل بود که پرده‌هایی مویین بر درهایشان آویخته بود و چهار خانه دیگر اتاق‌هایی کوچک و گلی بود.[۱۱۳]

قبر همسران پیامبر

همسران ایشان در قبرستان بقیع مدفون هستند،[۱۱۴] مگر خدیجه(س) که در دهم رمضان سال دهم بعثت در سن 65 سالگی رحلت کرد و پیامبر(ص) او را کنار عبدالمطلب، عبد مناف و ابوطالب در مکه به خاک سپرد.[۱۱۵] نیز میمونه به سال 51ق. وفات کرد[۱۱۶] و در منطقه سرف نزدیک مکه دفن شد.[۱۱۷] همچنین بر پایه گزارشی، ‌ام حبیبه در شام مدفون است.[۱۱۸]

پیوند به بیرون

پانویس

  1. الاستیعاب، ج‏1، ص46؛ اسد الغابه، ج1، ص40.
  2. الطبقات، ج‏8، ص174؛ الاستیعاب، ج‏1، ص35.
  3. انساب الاشراف، ج‏1، ص98؛ الصحیح من سیرة النبی، ج‏2، ص115.
  4. السیرة النبویه، ابن هشام، ج‏1، ص188؛ اسد الغابه، ج‏6، ص80.
  5. السیرة النبویه، ابن هشام، ج‏1، ص190؛ الاستیعاب، ج‏4، ص1819.
  6. الاستیعاب، ج‏4، ص1821؛ الاصابه، ج‏8، ص101.
  7. تاریخ طبری، ج‏2، ص309؛ البدء و التاریخ، ج‏5، ص71.
  8. اعلام الوری، ج‏1، ص53؛ امتاع الاسماع، ج‏1، ص45؛ نساء النبی، ص49-50.
  9. انساب الاشراف، ج‏1، ص407؛ امتاع الاسماع، ج‏6، ص34.
  10. السیرة النبویه، ابن هشام، ج‏1، ص645؛ الکامل، ج‏2، ص131.
  11. تاریخنامه‏ طبری، ج‏3، ص141.
  12. انساب الاشراف، ج‏1، ص407؛ المنتظم، ج‏3، ص344.
  13. سیره ابن اسحق، ص255؛ انساب الاشراف، ج‏1، ص409.
  14. السیرة النبویه، الطائی، ج‏2، ص138.
  15. انساب الاشراف، ج‏1، ص411.
  16. انساب الاشراف، ج‏10، ص200؛ اعلام النبوه، ص213.
  17. الطبقات، ج8، ص73؛ تاریخ طبری، ج‏3، ص164.
  18. الطبقات، ج‏8، ص76؛ الاصابه، ج8، ص343.
  19. الطبقات، ج‏8، ص175؛ انساب الاشراف، ج‏1، ص423.
  20. الطبقات، ج‏8، ص151؛ انساب الاشراف، ج‏1، ص424.
  21. انساب الاشراف، ج‏1، ص426؛ عیون الاثر، ج2، ص370.
  22. صحیح مسلم، ج4، ص188؛ مسند ابی یعلی، ج1، ص159.
  23. الطبقات، ج‏8، ص77؛ انساب الاشراف، ج‏1، ص438.
  24. الطبقات، ج‏8، ص77؛ تاریخ طبری، ج‏3، ص165.
  25. تاریخ خلیفه، ص27؛ انساب الاشراف، ج‏1، ص429؛ الاصابه، ج‏8، ص157.
  26. نساء النبی، ص135؛ همسران رسول خدا، ص25.
  27. همسران رسول خدا، ص46؛ زندگانی محمد، ص439.
  28. الطبقات، ج8، ص82؛ مروج الذهب، ج2، ص289؛ تاریخ طبری، ج11، ص608.
  29. الطبقات، ج‏8، ص90.
  30. انساب الاشراف، ج1، ص442؛ الطبقات، ج8، ص95.
  31. المغازی، ج‏1، ص411؛ اسد الغابه، ج‏6، ص57.
  32. تاریخ طبری، ج11، ص610؛ الاستیعاب، ج4، ص1871؛ الاصابه، ج8، ص210-212.
  33. الطبقات، ج8، ص111؛ انساب الاشراف، ج1، ص447؛ الاصابه، ج8، ص322.
  34. الاصابه، ج1، ص87.
  35. الاوائل، ص115؛ تاریخ طبری، ج3، ص167.
  36. تفسیر قمی، ج‏2، ص193؛ جامع البیان، ج21، ص101؛ نمونه، ج12، ص214.
  37. جامع البیان، ج‏22، ص3؛ نمونه، ج‏17، ص288؛ المیزان، ج‏16، ص308.
  38. مجموعه آثار، ج19، ص498.
  39. نمونه، ج‏17، ص401.
  40. کنز العرفان، ج‏2، ص239.
  41. البرهان، ج1، ص194؛ الاتقان، ج1، ص39.
  42. المفصل، ج8، ص226.
  43. همسران رسول خدا، ص78.
  44. زندگانی محمد، ص438.
  45. المفصل، ج8، ص232.
  46. الفردوس الاعلی، ص79.
  47. الکافی، ج5، ص376؛ التهذیب، ج7، ص357؛ رسالة فی المهر، ص26.
  48. الطبقات، ج8، ص128؛ انساب الاشراف، ج‏1، ص463؛ سبل الهدی، ج‏9، ص48.
  49. انساب الاشراف، ج‏1، ص229؛ الاصابه، ج‏8، ص141.
  50. الطبقات، ج‏8، ص135-136؛ سبل الهدی، ج‏9، ص65.
  51. الطبقات، ج‏8، ص135؛ انساب الاشراف، ج‏1، ص415.
  52. الطبقات، ج‏8، ص135؛ انساب الاشراف، ج1، ص417.
  53. امتاع الاسماع، ج6، ص180.
  54. انساب الاشراف، ج1، ص467؛ الکافی، ج6، ص139؛ جامع البیان، ج‏21، ص100.
  55. الطبقات، ج‏8، ص144-147؛ تفسیر قمی، ج‏2، ص192.
  56. الطبقات، ج‏8، ص149؛ مجمع البیان، ج‏10، ص47.
  57. جامع البیان، ج21، ص100؛ زاد المسیر، ج3، ص460.
  58. مجمع البیان، ج‏8، ص574؛ تفسیر شاهی، ج‏2، ص401.
  59. انساب الاشراف، ج2، ص456؛ اسد الغابه، ج6، ص16.
  60. الطبقات، ج‏8، ص115؛ تاریخ طبری، ج‏11، ص614.
  61. انساب الاشراف، ج1، ص454؛ الاصابه، ج‏8، ص272.
  62. الطبقات، ج‏8، ص112؛ تاریخ طبری، ج‏3، ص95.
  63. الطبقات، ج8، ص102؛ انساب الاشراف، ج1، ص454.
  64. انساب الاشراف، ج1، ص458؛ الطبقات، ج8، ص117؛ تاریخ طبری، ج3، ص65.
  65. انساب الاشراف، ج1، ص455؛ تاریخ طبری، ج3، ص168.
  66. الطبقات، ج8، ص117؛ تاریخ طبری، ج3، ص168؛ انساب الاشراف، ج1، ص456.
  67. الطبقات، ج8، ص118؛ نهایة الارب، ج18، ص196؛ تاریخ طبری، ج11، ص597.
  68. تاریخ طبری، ج3، ص168؛ الاصابه، ج8، ص272.
  69. تاریخ طبری، ج3، ص95؛ المناقب، ج1، ص159.
  70. تاریخ طبری، ج11، ص612؛ الطبقات، ج8، ص112.
  71. انساب الاشراف، ج1، ص422؛ الطبقات، ج8، ص122.
  72. تاریخ طبری، ج11، ص671؛ الطبقات، ج8، ص122.
  73. الطبقات، ج8، ص123؛ المناقب، ج1، ص103.
  74. الطبقات، ج8، ص126؛ تاریخ طبری، ج11، ص595.
  75. الطبقات، ج8، ص126-127؛ الاصابه، ج8، ص200.
  76. تاریخ طبری، ج3، ص168؛ عیون الاثر، ج2، ص376.
  77. انساب الاشراف، ج1، ص456؛ الطبقات، ج8، ص112.
  78. نهایة الارب، ج18، ص194؛ امتاع الاسماع، ج‏13، ص121.
  79. الطبقات، ج‏8، ص149؛ انساب الاشراف، ج‏1، ص424.
  80. انساب الاشراف، ج‏1، ص412؛ الاستیعاب، ج‏4، ص1823؛ البدایة و النهایه، ج‏3، ص128.
  81. الاصابه، ج‏8، ص343.
  82. انساب الاشراف، ج‏1، ص457؛ تاریخ طبری، ج‏11، ص614.
  83. الطبقات، ج8، ص136؛ الاستیعاب، ج4، ص1872.
  84. الطبقات، ج‏8، ص130؛ صحیح البخاری، ج2، ص132.
  85. السیرة النبویه، ابن هشام، ج‏2، ص652؛ شرح نهج البلاغه، ج9، ص198.
  86. الطبقات، ج‏2، ص169؛ المعرفة و التاریخ، ج‏1، ص447.
  87. البدایة و النهایه، ج‏5، ص232.
  88. الطبقات، ج3، ص98؛ انساب الاشراف، ج10، ص35.
  89. تاریخ طبری، ج3، ص614؛ انساب الاشراف، ج1، ص444.
  90. انساب الاشراف، ج‏1، ص444؛ تاریخ طبری، ج3، ص614.
  91. انساب الاشراف، ج‏1، ص419.
  92. صحیح البخاری، ج8، ص5؛ امتاع الاسماع، ج13، ص155.
  93. انساب الاشراف، ج‏1، ص415.
  94. تاریخ الاسلام، ج‏3، ص539.
  95. الفتوح، ج‏2، ص421؛ الامامة و السیاسه، ج‏1، ص72.
  96. الاخبار الطوال، ص144.
  97. تاریخ ‏خلیفه، ص114.
  98. تاریخ یعقوبی، ج‏2، ص181؛ الفتوح، ج‏2، ص455.
  99. الفتوح، ج‏2، ص455؛ انساب الاشراف، ج‏1، ص43؛ الکامل، ج3، ص221.
  100. تاریخ طبری، ج‏4، ص454؛ البدایة و النهایه، ج‏7، ص230.
  101. البدایة و النهایه، ج8، ص336؛ الاغانی، ج‏9، ص98.
  102. البدایة و النهایه، ج‏3، ص129؛ شذرات الذهب، ج‏1، ص259.
  103. احادیث‌ام المؤمنین عائشه، ج1، ص50؛ نقد و بررسی منابع سیره نبوی، ص89.
  104. سیره ابن اسحق، ج3، ص1108-1109؛ الطبقات، ج2، ص131؛ ج8، ص44.
  105. الطبقات، ج2، ص131.
  106. سبل الهدی، ج‏9، ص83.
  107. انساب الاشراف، ج1، ص466؛ الطبقات، ج3، ص215.
  108. انساب الاشراف، ج1، ص466؛ فتح الباری، ج4، ص62؛ عون المعبود، ج5، ص102.
  109. الطبقات، ج8، ص169.
  110. الطبقات، ج‏8، ص131، 133؛ سبل الهدی، ج‏3، ص349؛ امتاع الاسماع، ج‏10، ص92.
  111. تاریخ الاسلام، ج‏6، ص253؛ سبل الهدی، ج‏3، ص349.
  112. الطبقات، ج‏8، ص132.
  113. الطبقات، ج‏8، ص134؛ تاریخ الاسلام، ج‏6، ص32.
  114. آثار اسلامی، ص343؛ تخریب و بازسازی بقیع، ص25.
  115. تاریخ یعقوبی، ج2، ص35؛ اسد الغابه، ج5، ص439.
  116. البدایة و النهایه، ج‏6، ص225.
  117. المعارف، ص137؛ الاصابه، ج‏8، ص324.
  118. تاریخ دمشق، ج‏2، ص420؛ رحلة ابن بطوطه، ج1، ص319.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل امهات المؤمنین.
  • آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، قم، مشعر، 1386ش؛
  • الاتقان: السیوطی (م. 911ق.)، به کوشش سعید، لبنان، دار الفکر، 1416ق؛
  • احادیث‌ ام المؤمنین عائشه: السید مرتضی العسکری، التوحید، 1414ق؛
  • الاحتجاج: ابومنصور الطبرسی (م. 520ق.)، به کوشش سید محمد باقر، دار النعمان، 1386ق؛
  • الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (م. 282ق.)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، 1412ق؛
  • الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. 463ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
  • اسد الغابه: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛
  • الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
  • اعلام النبوه: الماوردی (م. 450ق.)، بیروت، مکتبة الهلال، 1409ق؛
  • اعلام الوری: الطبرسی (م. 548ق.)، قم، آل البیت:، 1417ق؛
  • الاغانی: ابوالفرج الاصفهانی (م. 356ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق؛
  • الامامة و السیاسه: ابن قتیبه (م. 276ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، الرضی، 1413ق؛
  • امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق؛
  • انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق؛
  • الاوائل: ابوهلال العسکری (م. 395ق.)، دار البشیر، 1408ق؛
  • ایران در زمان ساسانیان: آرتور کریستین سن، ترجمه: یاسمی، تهران، صدای معاصر، 1378ش؛
  • البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م. 355ق.)، بیروت، دار صادر، 1903م؛
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. 774ق.)، بیروت، مکتبة المعارف؛
  • البرهان فی علوم القرآن: الزرکشی (م. 794ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، قاهره، احیاء الکتب العربیه، 1376ق؛
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق؛
  • تاریخ بلعمی (تاریخنامه طبری): بلعمی (م. 325ق.)، به کوشش روشن، سروش، 1378ش. و البرز، 1373ش؛
  • تاریخ الخمیس: حسین محمد الدیاربکری (م. 966ق.)، بیروت، دار صادر؛
  • تاریخ تمدن: ویل دورانت (م. 1981م.)، ترجمه: آرام و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی، 1378ش؛
  • تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م. 240ق.)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. 310ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق؛
  • تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. 571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.)، بیروت، دار صادر، 1415ق؛
  • تخریب و بازسازی بقیع: سید علی قاضی عسکر، تهران، مشعر، 1384ش؛
  • تفسیر قمی: القمی (م. 307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛
  • تفسیر شاهی: ابوالفتح جرجانی (م. 976ق.)، به کوشش اشراقی، تهران، نوید، 1362ش؛
  • تهذیب الاحکام: الطوسی (م. 460ق.)، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش؛
  • جامع‌ البیان: الطبری (م. 310ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1412ق؛
  • جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. 456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛
  • الحاوی الکبیر: الماوردی (م. 450ق.)، بیروت، دار الفکر؛
  • دلائل الامامه: الطبری الشیعی (م. قرن 4)، قم، بعثت، 1413ق؛
  • رحلة ابن بطوطه: ابن بطوطه (م. 779ق.)، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، 1417ق؛
  • رسالة فی المهر: المفید (م. 413ق.)، به کوشش مهدی نجف، دار المفید، بیروت، 1414ق؛
  • زاد المسیر: ابن الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار الکتاب العربی، 1422ق؛
  • زندگانی محمد(ص): محمد حسنین هیکل، ترجمه: پاینده، حوزه هنری، 1376ش؛
  • سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق؛
  • السنن الکبری: البیهقی (م. 458ق.)، بیروت، دار الفکر؛
  • سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. 748ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق؛
  • السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛
  • السیرة النبویه: نجاح الطائی، بیروت، البلاغ، 1422ق؛
  • سیره ابن اسحق (السیر و المغازی): ابن اسحق (م. 151ق.)، به کوشش زکار، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1368ش؛
  • شذرات الذهب: عبدالحی بن العماد (م. 1089ق.)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، 1406ق؛
  • شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید (م. 656ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق؛
  • صحیح البخاری: البخاری (م. 256ق.)، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛
  • صحیح مسلم: مسلم (م. 261ق.)، بیروت، دار الفکر؛
  • الصحیح من سیرة النبی(ص): جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق؛
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق؛
  • عون المعبود: العظیم آبادی (م. 1329ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
  • عیون الاثر: ابن سید الناس (م. 734ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، 1406ق؛
  • فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
  • الفتوح: ابن اعثم الکوفی (م. 314ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، 1411ق؛
  • الفردوس الاعلی: محمد حسین کاشف الغطاء؛
  • الکافی: الکلینی (م. 329ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛
  • الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (م. 630ق.)، بیروت، دار صادر، 1385ق؛
  • کمال الدین: الصدوق (م. 381ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1405ق؛
  • کنز العرفان فی فقه القرآن: الفاضل المقداد (م. 826ق.)، به کوشش القاضی، تقریب بین المذاهب، 1422ق؛
  • لسان المیزان: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، اعلمی، 1390ق؛
  • مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.)، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛
  • مجموعه آثار: مرتضی مطهری (م. 1358ش.)، تهران، صدرا، 1377ش؛
  • مروج الذهب: المسعودی (م. 346ق.)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، 1409ق؛
  • مسند ابی یعلی: احمد بن علی بن المثنی (م. 307ق.)، به کوشش حسین سلیم، بیروت، دار المامون للتراث؛
  • المعارف: ابن قتیبه (م. 276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش؛
  • المعرفة و التاریخ: الفسوی (م. 277ق.)، به کوشش الامری، بیروت، الرساله، 1401ق؛
  • معرفت (ماهنامه): قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی1؛
  • المغازی: الواقدی (م. 207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق؛
  • المفصل: جواد علی (م. 1987م.)، مکتبة المدینة الرقمیه، 1422ق؛
  • المنار: رشید رضا (م. 1354ق.)، قاهره، دار المنار، 1373ق؛
  • مناقب آل‌ ابی‌ طالب: ابن شهرآشوب (م. 588ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، 1376ق؛
  • المنتظم: ابن الجوزی (م. 597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق؛
  • المیزان: الطباطبائی (م. 1402ق.)، بیروت، اعلمی، 1393ق؛
  • نساء النبی: عائشه عبدالرحمن بنت الشاطی، بیروت، دار الکتاب العربی، 1406ق؛
  • نقد و بررسی منابع سیره نبوی: رسول جعفریان و دیگران، تهران، سمت، 1378ش؛
  • نمونه: مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش؛
  • نهایة الارب: احمد بن عبدالوهاب النویری (م. 733ق.)، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، 1412ق؛
  • همسران رسول خدا(ص): عقیقی بخشایشی، قم، دار التبلیغ.