خانه ارقم از خانه‌های معروف مکه، در دامنه کوه صفا و محل موقت دعوت پیامبر است. حضور پیامبر در خانه ارقم، به عنوان مبنایی برای زمان‌بندی بخشی از حوادث سال‌های آغازین دعوت پیامبر شد.[۱] پس از مهاجرت ارقم به مدینه، اطلاعی از وضعیت خانه وی در دست نیست. ارقم با وقف خانه خود برای فرزندانش، هرگونه ارث بردن از این خانه و خرید و فروش آن را برای آنان منع کرد.

موقعیت

خانه ارقم در شرق مسجدالحرام، و در دامنه کوه صفا[۲] در 48 متری ابتدای سعی از کوه صفا[۳]، و کنار خانه ام هانی، خواهر علی بن ابی‌طالب[۴] قرار داشت.

نسب

ابوعبدالله ارقم بن عبدمناف، از تیره بنی‌مخزوم[۵] و از نخستین اسلام آورندگان بود.[۶] وی را از مهاجران به مدینه[۷]، کارگزاران زکات[۸] و کاتبان پیامبر[۹] شمرده‌اند. درگذشت ارقم را در سال 55ق. و در سن هشتاد و چند سالگی در مدینه، و در زمان حکومت معاویه دانسته‌اند.[۱۰]

وقایع

@

برخی محققان گزارش‌های مبالغه‌آمیز واقدی را در بیان نقش خانه ارقم، در مراحل دعوت، که پیش از آن سیره‌نویسانی چون ابن اسحاق از آن نام نبرده‌اند، متأثر از سیاست‌هایی می‌دانند که تلاش داشت با بزرگ‌نمایی نقش این خانه، اهمیت و جایگاه شعب ابی‌طالب را در حوادث عصر مکی، تحت الشعاع قرار دهد.[۱۷] تأکید برخی مورخان[۱۸] و سفرنامه‌نویسان[۱۹] بر فضیلت خانه ارقم، به عنوان یکی از پر فضیلت‌ترین خانه‌های مکه و معرفی این خانه به عنوان دارالاسلام[۲۰] و نیز طرح ادعای مسلمان شدن گروه بسیاری در این خانه[۲۱] را شاید بتوان نتیجه این سیاست دانست.

وقف خانه

ارقم با وقف خانه خود برای فرزندانش، هرگونه ارث بردن از این خانه و خرید و فروش آن را برای آنان منع کرد. هشام بن عاص بن هشام مخزومی و غلام وی، شاهدان این وقف بودند.[۲۲] از این رو خانه ارقم، تا روزگار منصور عباسی، در دست بازماندگان ارقم قرار داشت.

@

ولی پس از سرکوب جنبش محمد نفس زکیه در 145ق. منصور عباسی (حک: 136-158ق.) ابتدا عبدالله بن عثمان بن ارقم را، که از پیروان نفس زکیه بود، به زندان افکند و سرانجام به زور، سهم این خانه را از او به هفده هزار دینار، و سپس سهم دیگر برادرانش را خرید. به گفته یکی از نوادگان ارقم، تصمیم منصور در خریدن این خانه به سفر حجی باز می‌گردد که در آن منصور، در حالی که از مروه به سوی صفا باز می‌گشت، خاندان ارقم را بالای خانه‌شان نظاره‌گر اعمال حج خود دید.

پس از آن مهدی عباسی (حک: 158-169ق.) این خانه را به همسر خود، خیزران، مادر هادی و هارون عباسی، اهدا کرد[۲۳] و او نیز مسجدی در آن ساخت و سقاخانه‌ای در حیاط آن بنا کرد.[۲۴] فأسی (م.832ق.) در بازدید از این خانه، مساحت مسجد را حدود 4 متر در بیش از 5/3 متر دانسته است.[۲۵] برخی نیز از خرید خانه توسط خیزران، در سال 171ق. و در دوره حکومت هارون (حک: 170-193ق.)، خبر داده‌اند.[۲۶] خانه ارقم که از این پس به دارخیزران مشهور شد[۲۷]، بعدها به دست جعفر، نوه خیزران، افتاد تا آن‌که در دوره مأمون (حک: 198-218ق.)، غسّان بن عبّاد عباسی، از دیگر نوادگان خیزران، این خانه را خرید.[۲۸] ابن کثیر (م.774ق.)، در گزارشی غیر مشهور، از اقدام خیزران در الحاق خانه ارقم به مسجدالحرام، در دوران مهدی عباسی، خبر داده است[۲۹] و این در حالی است که هیچ یک از مورخان پیش و پس از او و سفرنامه‌نویسانی که از این خانه دیدن کرده‌اند، از این الحاق صحبتی نکرده‌اند. به گزارش ایوب صبری پاشا (م.1307ق.) این خانه پس از آن‌که به ملکیت اشراف بنی‌الحسن درآمد، به دست ابراهیم بک، از کارگزاران عثمانی افتاد و وی این خانه را به سلطان سلیم روم اهدا کرد.[۳۰] اهمیت این خانه نزد مسلمانان سبب گردید تا در دوره‌های مختلف، مورد توجه حاکمان قرار گیرد و منابع، از موارد متعدد مرمت و بازسازی آن گزارش دهند. جمال‌الدین جواد اصفهانی، وزیر زنگیان حاکم در شام و موصل در سال 555ق. با هزینه‌ای بالغ بر هزار دینار این خانه را بازسازی کرد.[۳۱] ابن جبیر (م.614ق.) در روز چهارشنبه، 29 ذی‌قعده سال 578ق.، در بازدید از خانه ارقم، آن را در موازات صفا و کنار اتاقکی که محل سکونت بلال حبشی بود، دانست. بر اساس این گزارش، در سمت راست وارد شونده به خانه، دری قرار داشت و به اتاقی باز می‌شد که محل نشستن پیامبر و محل تخته‌سنگی بود که پیامبر بدان تکیه می‌داد و جانب راست این جایگاه جای ابوبکر و سپس جای علی بن ابی‌طالب بود. تخته‌سنگی که علی بدان تکیه می‌داده، شبیه محراب بود و درون دیوار قرار داشت. بالای این اتاق به تازگی گنبدی ساخته شده بود. در برابر درِ ورودی این خانه، خانه‌های کرایه‌ای برای حاجیان ساخته بودند.[۳۲] از بازسازی خانه ارقم به دستور مستنصر عباسی (حک: 623-641ق.)، و نیز در سال821ق. به مباشرت علاء‌الدین علی بن ناصر، معروف به قائد، همچنین به دستِ زنی از مکه به نام مُرّة العصماء در قرن نهم یاد شده است.[۳۳] از بازسازی این خانه به شکل مسجد در سال 999ق.، به دستور سلطان مراد سوم[۳۴]، و نیز در سال1112ق. به دست ابراهیم بک، از کارگزاران عثمانی، گزارش شده است.[۳۵] ایوب صبری پاشا از وجود چهار گنبد زیبا و یک مأذنه روی آن خبر داده است.[۳۶] این گنبد تا سال 1343ق. باقی بود.[۳۷] رفعت پاشا، در بازدید از خانه ارقم در سال 1318ق.، این خانه را سمت چپ كوچه‏ای دانسته كه به سوی صفا بالا می‏رفت. در پس درِ این خانه که به مشرق باز می‌شد، فضای باز با ابعاد 48 قرار داشت. سمت چپ خانه، ایوانی سقف‏دار به عرض 3 متر وجود داشت كه در میانه دیوارِ سمتِ راستِ آن، دری قرار داشت كه به اتاقی به طول 8 متر و عرض تقریباً 4 متر باز می‌شد. در گوشه جنوب شرقی این اتاق، دو سنگ‌نبشته دیده می‌شد که روی نخستین سنگ‌نبشته، آیه36 نور/ 24 (...فی بُیوتٍ أَذِن اللَّهُ أنْ تُرْفَعَ وَیذْكَرَ فیها اسْمُهُ یسَبِّحُ لَهُ فیها بالغُدُوِّ وَالآصالِ) و عبارت «هذا مُختبأُ رسولِ الله و دارُالخیزران، وفیها مبتدأُ الإسلام، اَمر بتجدیدِهِ الفقیرُ إلی مولاه، أمینُ الملك مصلح، إبتغاءَ ثوابِ الله ورسوله، ولا یضیع أجرَ المحسنین» نقش بسته است.[۳۸] فأسی نیز پیش از این، از وجود این سنگ‌نبشته، با ‌اندکی اختلاف در متن آن، گزارش داده است.[۳۹] روی دومین سنگ نبشته که به بازسازی خانه توسط جمال‌الدین اصفهانی در سال 555ق. باز می‌گردد، این عبارت دیده می‌شود: «بسم الله الرحمن الرحیم، هذا مُختَبأُ رسولِ الله المعروفُ بدار الخیزران، اَمَر بعملِه وإنشائِه العبدُ الفقیر لرحمةِ الله تعالی، جمالُ الدین شرفُ الإسلام، أبوجعفر محمدُ بنُ علی ابن أبی منصور الإصفهانی وزیرُ الشامِ والموصلِ الطالبُ الوصول إلی الله تعالی، الراجی لرحمتِه، أطال اللهُ فی الطاعة بقاه، وَ اَنالَهُ فی الدارَین مُناه فی سنة خمس وخمسین وخمسمائه».[۴۰] این خانه در سال 1375ق.، در حکومت سعود بن عبدالعزیز، به مسجدالحرام ضمیمه[۴۱]، و به نقلی در سال 1399ق. ویران شد.[۴۲] اکنون به یاد این خانه، اولین دری که از آن سمت به مسجدالحرام باز می‌شود، باب ارقم نام‌گذاری کرده‌اند و احتمال داده شده که مکان این خانه، جایگاه پلکان برقی سمت صفا، مدخل ورودی طبقه دوم، باشد.[۴۳] ارقم خانه‌ای نیز در محله بنی‌زریق در مدینه داشت که از آن در منابع یاد شده است.[۴۴]

جستارهای وابسته

مکه

پانویس

  1. . نک: الطبقات الکبری، ج3، ص183؛ تاریخ مدینة دمشق، ج35، ص252.
  2. . اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص7.
  3. التاریخ القویم، ج2، ص82-88؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص156.
  4. . اخبار مکه، الازرقی، ج2، ص260، 294.
  5. . الطبقات الکبری، ج3، ص183؛ تاریخ الطبری، ج11، ص519؛ الاستیعاب، ج1، ص131.
  6. . الطبقات الکبری، ج3، ص183؛ المنتظم، ج5، ص279؛ الاصابه، ج1، ص197.
  7. . الاستیعاب، ج1، ص131؛ اسدالغابه، ج1، ص60.
  8. . اسدالغابه، ج1، ص60.
  9. . البدایة و النهایه، ج5، ص363.
  10. . الطبقات الکبری، ج3، ص185؛ تاریخ الطبری، ج11، ص519.
  11. . الطبقات الکبری، ج3، ص183، 292؛ ج4، ص76.
  12. . الاستیعاب، ج1، ص131؛ اسدالغابه، ج1، ص60.
  13. . الدرر، ص40.
  14. . الطبقات الکبری، ج3، ص86، 91، 171، 187، 297؛ انساب الاشراف، ج1، ص179؛ ج9، ص415؛ الاستیعاب، ج2، ص728؛ ج4، ص1474.
  15. . الطبقات الکبری، ج3، ص184؛ اخبار مکه، الفاکهی، ج4، ص12؛ الاستیعاب، ج1، ص132.
  16. . تفسیر العیاشی، ج2، ص329.
  17. . الصحیح من سیرة النبی، ج2، ص345؛ السیرة النبویه، نجاح طایی، ج1، ص248.
  18. . الطبقات الکبری، ج3، ص183-184؛ اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص7.
  19. . شفاء الغرام، ج1 ص16، 363.
  20. . الطبقات الکبری، ج3، ص184.
  21. . الطبقات الکبری، ج3، ص183؛ الاستیعاب، ج1، ص131؛ امتاع الاسماع، ج1، ص35.
  22. . الطبقات الکبری، ج3، ص184؛ الاستیعاب، ج4، ص1540؛ المنتظم ج5، ص279-280.
  23. . الطبقات الکبری، ج3، ص184؛ انساب الاشراف ج10، ص215؛ بهجة النفوس، ج1، ص267.
  24. . اخبار مکه، الازرقی، ج2، ص200؛ العقد الثمین، ج1، ص55؛ الروض المعطار، ص194.
  25. . شفاء الغرام، ج1، ص363.
  26. . البدایة و النهایه، ج10، ص175؛ التاریخ القویم، ج2، ص83، 90.
  27. . اخبار مکه، الازرقی، ج2، ص200؛ سبل الهدی، ج2، ص320؛ الجامع اللطیف، ص289.
  28. . الطبقات الکبری، ج3، ص184؛ المنتظم، ج5، ص280.
  29. . البدایة و النهایه، ج10، ص175.
  30. . موسوعة مرآة الحرمین، ج2، ص869.
  31. . رحله ابن جبیر، ص130؛ مرآة الحرمین، ج1، ص193.
  32. . رحله ابن جبیر، ص129-130.
  33. . شفاء الغرام، ج1، ص363.
  34. . موسوعة مرآة الحرمین، ج2، ص869.
  35. . التاریخ القویم، ج2، ص86.
  36. . موسوعة مرآة الحرمین، ج2، ص896.
  37. . التاریخ القویم، ج2، ص86.
  38. . مرآة الحرمین، ج1، ص192-193.
  39. . شفاء الغرام، ج1، ص363.
  40. . مرآة الحرمین، ج1، ص193.
  41. . التاریخ القویم، ج2، ص82؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص156-157.
  42. . المعالم الاثیره، ص241.
  43. . تاریخ و آثار اسلامی، ص123-124؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص157.
  44. . الطبقات الکبری، ج3، ص184-185؛ تاریخ المدینة المنوره، ج1، ص245.

منابع

این مقاله برگرفته از مقاله نقش خانه ارقم است.
  • آثار اسلامی مكه و مدینه، رسول جعفریان، قم، مشعر، 1386ش؛
  • اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، محمد بن عبدالله الازرقی (م.248ق.)، به کوشش رشدی الصالح ملحس، مکه، دار الثقافه، 1415ق؛
  • اخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، محمد بن اسحاق الفاکهی (م.275ق.)، به کوشش عبدالملک بن عبدالله بن دهیش، بیروت، دار خضر، 1414ق؛
  • الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، یوسف بن عبدالله بن عبدالبر (368-463ق.)، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
  • اسد الغابة فی معرفة الصحابه، علی بن محمد بن الاثیر (555-630ق.)، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛
  • الاصابة فی تمییز الصحابه، ابن حجر العسقلانی (773-852ق.)، به کوشش علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
  • امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، احمد بن علی المقریزی (م.845ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق؛
  • انساب الاشراف، احمد بن یحیی البلاذری (م.279ق.)، تحقیق سهیل صادق زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق؛
  • البدایة و النهایه، ابن كثیر (م.774ق.)، به كوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق؛
  • بهجة النفوس و الاسرار، عبدالله المرجانی (م.699ق.)، به کوشش محمد عبدالوهاب، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 2002م؛
  • التاریخ القویم، محمد طاهر الكردی، به كوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، 1420ق؛
  • تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوك)، محمد بن جریر طبری (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1378ق؛
  • تاریخ المدینة المنورة (اخبار المدینة النبویه)، عمر بن شبّه النمیری (م.262ق.)، به کوشش فهیم محمد شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق؛
  • تاریخ مدینة دمشق، علی بن الحسن بن عساکر (م.571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق؛
  • تاریخ و آثار اسلامی مكه مكرمه و مدینه منوره، اصغر قائدان، تهران، مشعر، 1386ش؛
  • تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود العیاشی (م.320ق.)، به كوشش رسولی محلاتی، تهران، المكتبة العلمیة الاسلامیه؛
  • الجامع اللطیف، محمد بن ظهیره (م.986ق.)، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، 1423ق؛
  • الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ابن عبدالبر (م.463ق.)؛
  • رحلة ابن جبیر، محمد بن احمد بن جبیر (م.614ق.)، بیروت، دار مكتبة الهلال، 1986م؛
  • الروض المعطار، محمد بن عبدالمنعم الحمیری (م.900ق.)، به كوشش احسان عباس، بیروت، مكتبة لبنان، 1984م؛
  • سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، محمد بن یوسف الصالحی (م.942ق.)، به كوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1414ق؛
  • السیرة النبویه، عبدالملک بن هشام (م.8-213ق.)، به كوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه؛
  • السیرة النبویه، نجاح الطائی، بیروت، البلاغ، 1422ق؛
  • شفاء الغرام، محمد الفأسی (م.832ق.)، به كوشش گروهی از علما، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1421ق؛
  • الصحیح من سیرة النبی9، جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق؛
  • الطبقات الكبری، محمد بن سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1418ق؛
  • العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، محمد الفأسی (م.832ق.) به كوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق؛
  • مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت باشا (م.1353ق.)، قم، المطبعة العلمیه، 1344ق؛
  • المعالم الاثیره، محمد محمد حسن شراب، بیروت، دار القلم، 1411ق؛
  • المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ابن الجوزی (م.597ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا و نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق؛
  • موسوعة مرآة الحرمین الشریفین، ایوب صبری باشا (م.1290ق.)، القاهره، دار الآفاق العربیه، 1424ق؛