مسجد الاقصی
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب را کاربر:A sharefat در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۹۸ برای جلوگیری از تعارض ویرایشی قرار داده است. لطفا بدون توافق با کاربر فوق برچسب را برندارید. |
مسجدالاقصی، سومین مسجد مقدس از مسجدهای جهان اسلامی، پس از مسجدالحرام و مسجدالنبی، نخستین قبلهگاه مسلمانان و در شهر بیتالمقدس قرار دارد.
مسجد الاقصی | |
---|---|
بیت المقدس | |
اطلاعات | |
مکان | فلسطین اشغالی، مرکز شهر بیتالمقدس |
پایهگذاری در | قرن اول قمری |
مسجدالاقصی یا بیتالمقدس که در منابع بیش از 20 نام برای آن ذکر شده، بر اساس آیات قرآن و روایات، محل عروج پیامبر اسلام(ص) بوده است. بنابر آنچه در منابع آمده، سازندگان مسجدالاقصی را میتوان ملائکه، حضرت آدم(ع) و فرزندان آدم یا برخی انبیای الهی دانست که فرض تجدید بنای مسجد به دست افراد متاخر، محتمل مینماید.
این مسجد که دربردارنده مقامها و مشاهد شریفی همچون مقام جبرئیل، محراب حضرت خضر، محراب حضرت زکریا، محراب حضرت مریم، مقام رسول گرامی اسلام(ص) و ... است، در طول تاریخ بارها تجدید بنا شد، از جمله در عهد عبدالملک بن مروان خلیفه اموی؛ همچنین مسجد در سال 583 هجری قمری توسط صلاحالدین ایوبی مرمت شده است.
مسجدالاقصی نزد مسلمانان، یهودیان و مسیحیان محترم است و در احادیث اسلامی در کنار مسجدالحرام و مسجدالنبی از مساجد بافضلیت و بقاع متبرک دانسته شده و همچنین در قرآن مجید در سوره اسراء در آیات مربوط به معراج پیامبر اسلام(ص) از مسجدالاقصی نام برده شده است.
ساختمانی که امروزه مسجدالاقصی خوانده میشود، محوطهای حصار کشی شده با وسعت بیش از ۱۴۴۰۰۰ متر مربع است که بناهایی از جمله قبة الصخره، مسجد القِبلی، مسجد الاقصی قدیم، مصلی مروانی، مسجد براق و قبههای متعدد دیگر را شامل میشود.
جایگاه و اهمیت
مسجد الاقصی در شهر بیتالمقدس قرار دارد که اولین قبله مسلمانان بود.[۱] این مسجد در کنار مسجد الحرام، مسجد النبی و مسجد کوفه، یکی از چهار مسجد بافضیلت دانسته شده است.[۲] بر اساس آیات قرآن و روایات، محل عروج پیامبر اسلام(ص) در شب معراج بوده است.[۳] بنابر آنچه در منابع آمده، سازندگان مسجدالاقصی را میتوان ملائکه، حضرت آدم(ع) و فرزندان آدم یا برخی انبیای الهی دانست.[۴] این مسجد در میان یهودیان، مسیحیان و مسلمانان مورد احترام است.
مسجدالاقصی، بهمعنای دورترین مسجد، مشهورترین نام این مسجد است که در آیه اول سوره اسراء بدان اشاره شده[۵] و برخی مورخان بیش از بیست نام برای آن برشمردهاند.[۶] علت نامیده شدن این مسجد به «اقصی» مسافت زیاد آن با کعبه،[۷] مسجدالحرام، اعراب، اهل مکه یا رسول خدا(ص) بوده است.[۸]
نامهای مسجدالاقصی
مسجدالاقصی مشهورترین نام این مسجد است که در آیه اول سوره اسراء بدان اشاره شده[۹] و ﴿رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِینٍ﴾؛ «سرزمین مرتفع و دارای امنیت و آب جاری...» در آیه ۵۰ سوره مؤمنون نیز اشاره به همین مسجد است.
علت نامیده شدن این مسجد به «اقصی» مسافت زیاد آن با کعبه،[۱۰] مسجدالحرام، اعراب، اهل مکه یا رسول خدا(ص) بوده است.[۱۱]
برخی مورخان بیش از بیست نام برای آن برشمردهاند.[۱۲] برخی نامهای این مسجد عبارتاند از:
- مسجد ایلیا؛[۱۳]
- بیتالمَقدِس؛[۱۴]
- بیتالمُقدَّس؛[۱۵]
- بیتالقُدس؛[۱۶]
- سَلَم (شَلم)؛[۱۷]
- شَلام؛[۱۸]
- بیت اِیل؛[۱۹]
- صِهیون؛[۲۰]
- صلعون؛[۲۱]
- اُوری شَلم (اُوری سَلم)، کوره الیاء، مصرث، بابُوس (بابُوش)، کورشیلاء، فُسط مصر، اَرض محشر و منشر، المحفوظه، مفرقّه و مدینة الجنه.[۲۲]
بنیانگذاران مسجدالاقصی
قدمت و گستره زمانی، همچنین جایگاه اجتماعی و مذهبی مسجدالاقصی نزد اقوام، نژادها، ادیان و مذاهب مختلف، باعث شده است که نه تنها در موضوع نامگذاری، بلکه در موضوع بنیانگذاران این مسجد نیز نظرهای مختلفی ارائه شود. محمد بن یوسف صالحی شامی (م942ق) در کتاب خود، مجموعهای از اسامی را به عنوان بنیانگذاران مسجدالاقصی برشمرده است.[۲۳] با تکیه بر کتاب وی و سایر منابع، سازندگان مسجدالاقصی را میتوان این چنین نام برد:
- حضرت آدم؛ برخی معتقدند پس از آنکه حضرت آدم(ع) به سوی کعبه نماز گزارد، مامور شد بیتالمقدس را قبلهگاه خود سازد. ازاینرو در آنجا مسجدی بنا کرد تا قبلهگاه خود و گروهی از اعقابش باشد.[۲۵]
- فرزندان حضرت آدم؛ ابن جوزی و قرطبی، ساخته شدن مسجدالحرام و مسجدالاقصی به دست فرزندان آدم(ع) و تجدید بنا شدن آنها از سوی حضرت ابراهیم(ع) و حضرت سلیمان(ع) را محتمل دانستهاند.[۲۶]
- ایلیا؛ گروهی معتقدند که بنیانگذار مسجدالاقصی، ایلیا بن ارم بن نوح(ع) بود و حضرت داوود و سلیمان توسعهدهندگان آن بودند.[۲۸]
گرچه بنیانگذاران پیشگفته به لحاظ استناد تاریخی، محل تامل و نظر و در موارد بسیار، متکی به منابع اسطورهای اهل کتاب هستند، اما چنانکه مؤلف کتاب «المعالم الاثیره فی السنة و السیره» نیز به آن معتقد است، بیشتر این نظرات قابل جمع بوده و تعارضی با یکدیگر ندارند؛ چراکه فاصله زمانی هر کدام از بنیانگذاران پیشگفته، فرض تجدید بنای مسجد به دستان ایشان را محتمل میکند.[۳۲]
ساختمان مسجدالاقصی
محمد حسن شراب، از محققان معاصر، مسجدالاقصی و سایر مشاهد داخل حرم را چنین توصیف میکند:
مسجدالاقصی در قسمت جنوبی صحن حرم واقع شده و هرگاه کسی از سمت شمال وارد مسجد شود، مقابل خود با رواق بزرگی مواجه میشود که در زمان الملک المعظم عیسی، فرمانروای دمشق (634ق)، ساخته شده است که بعدها آن را نوسازی کردهاند... یک ورودی برای مسجد زنان، واقع در رکن جنوب غربی مسجد، وجود دارد که از دو رواق تشکیل شده است. این دو رواق از سمت غرب، 53 متر امتداد دارند و به جامع مغاربه متصل میشوند... سمت شمال غربی نیز ایوان بزرگی قرار دارد که نزدیک آن، ایوان زیبایی موسوم به محراب زکریا واقع شده است... در اطراف مسجدالاقصی، نُه گنبد قرار دارد که در دورههای مختلف ساخته شدهاند.[۳۳]
مسجدالاقصی در عهد عبدالملک بن مروان، تجدید بنا شد که خراج هفت ساله مصر برای این کار در نظر گرفته شده بود.[۳۴]
ناصر خسرو درهای مسجدالاقصی را نه در میدانست که مشهورترین آنها عبارتاند از: باب النبی، باب العین، باب الحِطه و باب السکینه.
خدمتگزاران مسجد از طایفهای به نام «اَخماس» بودند. آنها بردگانی بودند که عبدالملک بن مروان برای نگهداری از مسجدالاقصی گماشته بود. نامگذاری آنها به اخماس، بدین دلیل بود که آنها خمس اسیرانی بودند که در جنگها به دست میآمدند. این طایفه، مانند بنیشیبه در کعبه، عهدهدار رسیدگی به امور مسجدالاقصی بودند و غیر از ایشان، کسی مجاز به خدمت نبود.[۳۵]
مشاهد و آثار مسجدالاقصی
صرف نظر از مقامها و مشاهدی که پیرامون مسجد واقعاند، خود مسجدالاقصی نیز دارای آثار و یادگارهای انبیا: و اولیای الهی و برخی از دولتمردان است. مقامهای موجود در مسجدالاقصی عبارتاند از:
- محراب حضرت داوود؛ موضعی است تراشیده شده از سنگ در ساحت شمالی مسجد.[۴۰]
- مقام سلیمان؛ در نزدیکی محراب حضرت داوود(ع)، سکویی از سنگ قرار دارد که گفته میشود هنگام ساخت مسجد، کرسی حضرت سلیمان(ع) بوده است.[۴۱]
- جایگاههای نمل، نور، کعبه و صراط: این جایگاهها در شبستان پراکندهاند.[۴۲]
- عصای آبنوس؛ یاقوت حموی (م626ق) و زکریا بن محمد قزوینی (م682ق) از عصایی نام میبرند که به دست حضرت سلیمان(ع) در گوشه مسجد نصب شد و هر کس به غیر از انبیا، اولیا و فرزندان ایشان آن را لمس کند، دستش را خواهد سوزاند.[۴۳]
- مقام تابوت سکینه؛ مسجدی در دهلیز باب السکینه واقع است که دارای محرابهای متعدد است و تابوت سکینه، که در قرآن نیز از آن یاد شده، در آن نگهداری میشود. ناصر خسرو از بسته بودن همیشگی درِ این مسجد خبر داده است.[۴۴]
- مقام مهد حضرت عیسی؛ زیر مسجدالاقصی، اتاقکی قرار دارد که گفته میشود محل نگهداری حضرت عیسی(ع) بوده است.[۴۵]
- مقام حمزة بن عبدالمطلب؛ نزدیکی باب النبی، در ابعاد سپری بزرگ، نقشی بر دیوار سنگی حک شده است. عامه مردم معتقدند که این نقش، اثر سپر حمزة بن عبدالمطلب است که هنگام تکیه دادن بر این دیوار نقش بسته است.[۴۷] این در حالی است که با توجه به شهادت حمزه در سال 3 هجری، نمیتوان به گزارشی مبنی بر حضور وی در مسجدالاقصی دست یافت.
- محراب خلفا؛ ناصر خسرو (م481ق) نیز به دو محراب در سمت چپ و راست محراب اصلی شبستان اشاره کرده است که به ترتیب منسوب به خلیفه دوم و معاویة ابن ابیسفیان هستند.[۴۸]
با مقایسه توصیفهایی که از مسجدالاقصی در ادوار مختلف تاریخی ارائه شده است، میتوان ساختمان این مسجد را بنایی با اصالت تاریخی و تطور ظاهری دانست؛ بهطوریکه برخی از نقشها و بناها بر اساس تلاش دولتمردان برای به یادگار گذاشتن اثری از خود، در این مسجد به جا مانده است[۴۹] و برخی ریشه در اسطورهها، داستانها و در مستندترین حالت، مبتنی بر منابع اهل کتاب و اسرائیلیات است. تقدس این اماکن نزد اهل کتاب و پیشینه و چینش جمعیتی شهر، که متشکل از مسلمانان، یهودیان و مسیحیان است، از عوامل مهم چنین تاریخسازیهایی دانسته میشود.
مسجدالاقصی در عهد اسلامی
در دوره اسلامی، پس از فتح بیتالمقدس به دستور خلیفه دوم، نخستین خلفایی که به توسعه و آبادانی مسجدالاقصی و مسجد قبة الصخره همت گماشتند، عبدالملک بن مروان و فرزندش ولید بن عبدالملک، در نیمه دوم قرن اول هجری، بودند.[۵۰]در سال 90ق نیز برخی از حکمرانان مصر، کمکهای شایانی به تزیین و تجدید بنای حرم شریف کردند.
در پی زلزلههایی که در سالهای 130 و 158ق در بیتالمقدس رخ داد و خساراتی بر ابنیه حرم شریف به وجود آورد، برخی از بناهای حرم شریف، از جمله مسجدالاقصی و مسجد قبة الصخره، در سالهای 169ق (عهد مهدی عباسی) و 216ق (عهد مامون عباسی)، تجدید بنا و تعمیر شدند.
از دیگر بلاهای طبیعی، زلزله سال 407ق بود که منجر به تخریب مسجد قبة الصخره شد و الظاهر لدین الله فاطمی را بر آن داشت که در سال 413ق، اقداماتی برای تعمیر و تجدید بنای مشاهد حرم شریف صورت دهد.[۵۱]
پس از اشغال بیتالمقدس به دست صلیبیان، تغییرات بنیادینی در مسجدالاقصی ایجاد شد؛ به نحوی که طایفه «داویه» در قسمت غربی مسجدالاقصی، اقامتگاههایی برای خود ساختند و ملحقاتی چون انبار غله، دستشویی و... نیز برای آن بنا نهادند. مسجدالاقصی به دلیل احترام ویژهای که برای مسلمانان داشت، به حربهای برای صلیبیان تبدیل شده بود؛ بهطوریکه پس از قریب به یک قرن که مسلمانان درصدد بازپسگیری بیتالمقدس و مسجدالاقصی برآمدند، صلیبیان، پس از آنکه شکست خود را قطعی دانستند، با تهدید مسلمانان مبنی بر تخریب مسجدالاقصی و سایر مشاهد، مسلمانان را وادار به پذیرش صلح کردند.[۵۲]
پس از بازپسگیری مسجد و شهر توسط مسلمانان، صلاحالدین ایوبی فرمان داد تا بناها و مشاهد اسلامی شهر به حال نخستین خود بازگردد.[۵۳] بازسازی، اصلاح و تزیین مسجدالاقصی تا مدتی ادامه داشت. آنچه بیش از بنا و عمارت، دستخوش تغییر و دگرگونی شده بود، مناسک و مراسم دینی حرم شریف بود. ازاینرو از نخستین اقدامات فاتحان مسلمان، تعیین امام جماعت و واعظ برای مسجدالاقصی، و اقامه نماز جماعت پنجگانه در حرم شریف بود.[۵۴] از دیگر اقدامات فاتحان مسجدالاقصی در بازگرداندن گفتمان اسلامی، قرار دادن قرآنهای بسیار در مسجد، تعیین قاریان قرآن مسجدالاقصی و اختصاص دادن مقرری برای آنها،[۵۵] و ساخت مدارس و مراکز دینی بود.[۵۶]
تاثیرات فرهنگی و سیاسی
تاریخ سیاسی و اجتماعی مسجدالاقصی در دوره اسلامی، دارای اهمیت بسزایی است. برخی از موضوعات تاثیرگذار تاریخی این مسجد عبارتاند از: آزموده شدن مسلمانان نخستین به واسطه تردید در اسراء پیامبر اسلام(ص) از مسجدالحرام به مسجدالاقصی؛ سرزنش شدن مسلمانان از سوی یهودیان مدینه، به دلیل قبله قرار دادن قبلهگاه یهودیان؛ رقابت مدعیان خلافت اسلامی و بعدها مسلمانان، یهودیان و مسیحیان در تسلط بر بیتالمقدس؛ نمادسازی یا محو آثار تمدنی با انگیزههای دینی و مذهبی؛ مهاجرتها و ترکیب جمعیتی اقلیتهای دینی در این شهر و....
در سدههای نخست اسلامی، اشراف بر حرمین در حجاز و حرم شریف در بیتالمقدس، بیانگر شایستگی خلفا برای زعامت مسلمانان و صیانت از حدود و ثغور اسلامی دانسته میشد.[۵۷] این اهمیت زمانی شدت مییافت که مدعیان جدیدی برای عهدهداری خلافت، ظهور میکردند. در این زمان بود که خطبه خواندن به نام هر کدام از مدعیان خلافت، در مسجدالحرام، مسجدالنبی و مسجدالاقصی، نقش مهمی در تقویت جایگاه اجتماعی و سیاسی ایشان داشت. ازاینرو در سدههای نخستین، خلفا با تهدید و سلطه نظامی و پس از آن با امتیاز دادن به بزرگان و حاکمان محلی، سعی در جلب حمایت این سه شهر داشتند. ترتیب اولویت این سه مسجد، در منابع و متون دینی بر اساس اهمیت و جایگاه دینیشان است. بر این اساس مسجدالحرام در رتبه نخست، مسجدالنبی در رتبه دوم و مسجدالاقصی در رتبه سوم قرار دارد.
از دیگر عوامل تاثیرگذار در جایگاه سیاسی و اجتماعی این سه مسجد، محرکهای سیاسی داخلی و خارجی بود؛ برای نمونه با تصرف شهر مکه و مدینه و در پی آن مسجدالحرام و مسجدالنبی، به دست عبدالله بن زبیر، خلفای اموی سعی بسیاری در پررنگ کردن جایگاه مسجدالاقصی انجام دادند و فضایل مسجدالاقصی بیش از هر زمان دیگری مورد تاکید خلافت اموی و وابستگان آنها قرار گرفت؛ بهطوریکه در مقاطعی زیارت مسجدالاقصی را به جای انجام مناسک حج توصیه میکردند.
از بُعدی دیگر مسجدالاقصی و حرم شریف، موضوعی مشترک برای جهان اسلام دانسته میشد. ازاینرو میتوان آن را در موارد متعددی، عامل تعامل و همگرایی نخبگان و دولتمردان اسلامی دانست.
مسجدالاقصی در قرآن
مسجدالاقصی از معدود اماکن و مشاهدی است که در قرآن کریم به دفعات از آن یاد شده است. از عوامل اهمیت یافتن مسجدالاقصی در قرآن کریم، پیوند تاریخیاش با ادیان الهی، به ویژه انبیا و اولیای بنیاسرائیل است. برخی آیات قرآن، که به نحوی با مسجدالاقصی مرتبط میشوند، عبارتاند از:
- ﴿سُبْحانَ الَّذی اَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمسجدالحرام اِلَی الْمسجدالاقصـی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیر﴾؛ «پاک و منزه است خدایی که بندهاش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجدالاقصی ـ که گرداگردش را پربرکت ساختهایم ـ برد تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چراکه او شنوا و بیناست.»(اسراء:1)
این آیه، از جمله آیاتی است که مسجدالاقصی را با تاریخ و آموزههای اسلامی پیوند میدهد. این آیه، تنها به سیر شبانه (اسراء) پیامبر اعظم(ص)، از مسجدالحرام به مسجدالاقصی پرداخته است. این آیه از قرآن کریم از مسجدالاقصی با وصف (بارَکْنا حَوْلَهُ) یاد میکند. مبارک چه به معنای «ثبوت خیر الهی در یک چیز» باشد و چه به معنای «زیادت و نمو»، [۵۸] بیانکننده نوعی کثرت نعمت مادی یا معنوی یا هر دو در پیرامون مسجدالاقصی است.[۵۹]
- ﴿وَ سْئَلْ من اَرْسَلْنا من قَبْلِکَ من رُسُلِنا اَ جَعَلْنا من دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ﴾؛ «از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان، معبودانی برای پرستش قرار دادیم؟!»(زخرف:45)
این آیه از وقایع رخداده در ماجرای معراج، در مسجدالاقصی، حکایت میکند. در این آیه، پس از اقامه نماز جماعت توسط پیامبر اعظم(ص)، خداوند به وی فرمان میدهد که از رسولان پیش از خود در مورد پروردگارشان سؤال کن! آنان نیز در پاسخ، به وحدانیت خداوند، رسالت پیامبر(ص) و وصایت امام علی بن ابیطالب(ع) شهادت میدهند.[۶۰]
- ﴿وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُون﴾؛ «قسم به انجیر و زیتون (یا: قسم به سرزمین شام و بیتالمقدس).»(تین:1)
نه تنها در منابع تفسیری، بلکه در منابع حدیثی و تاریخی نیز مراد از (الزَّیْتُونِ)، مسجدالاقصی دانسته شده است.[۶۱]
- ﴿وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَریب﴾؛ «و گوش فرا ده و منتظر روزی باش که منادی از مکانی نزدیک ندا میدهد.»(ق:41)
فتال نیشابوری (م508ق) با استناد به روایتی از امام جعفر بن محمد الصادق(ع)، مراد از (مَکانٍ قَریب) را صخره بیتالمقدس دانسته است.[۶۲]
- ﴿یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلی اَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرین﴾؛ «ای قوم! به سرزمین مقدسی که خداوند برای شما مقرر داشته، وارد شوید و به پشت سر خود بازنگردید (و عقبگرد نکنید) که زیانکار خواهید بود!»(مائده:21)
بسیاری از مفسران از جمله ابن عباس، معتقدند که مراد از (الْاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ)، بیتالمقدس و مسجدالاقصی بوده[۶۳] و مؤلف کتاب روضة الواعظین نیز مراد از {الْاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ} را بیتالمقدس دانسته است.[۶۴]
- ﴿وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ اَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ وَ سَعی فی خَرابِها اُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ اَنْ یَدْخُلُوها اِلاَّ خائِفینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیم﴾؛ «کیست ستمکارتر از آن کس که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیری کرد و سعی در ویرانی آنها نمود؟ شایسته نیست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد این (کانونهای عبادت) شوند. بهره آنها در دنیا (فقط) رسوایی است و در سرای دیگر، عذاب عظیم (الهی).»(بقره:114)
محمد بن جریر طبری (م310ق) به نقل از مجاهد، مقصود از "مساجد الله" را مسجدالاقصی و مراد از ستمگران را مسیحیان دانسته است؛[۶۵] ثعلبی (م427ق) نیز با توضیحی بیشتر، مراد از "مساجد الله" را بیتالمقدس و محرابهای آن بیان کرده است.[۶۶]
- ﴿وَ قَضَیْنا اِلی بنیاسرائیل فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْاَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبیراً... فَاِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبیر﴾؛ «ما به بنیاسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دو بار در زمین فساد خواهید کرد و برتریجویی بزرگی خواهید نمود.... و هنگامی که وعده دوم فرا رسد، (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که) آثار غم و اندوه در صورتهایتان ظاهر میشود و داخل مسجدالاقصی میشوند؛ همان گونه که بار اول وارد شدند و آنچه را زیر سلطه خود میگیرند، درهم میکوبند.»(اسراء:4-7)
برخی از مفسران مقصود از مسجد در (وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ) را مسجدالاقصی اعلام کردهاند.[۶۷]
- ﴿وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ اُمَّهُ آیَةً وَ آوَیْناهُما اِلی رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعینٍ﴾؛ «و ما فرزند مریم (عیسی) و مادرش را آیت و نشانهای قرار دادیم و آنها را در سرزمین مرتفعی، که دارای امنیت و آب جاری بود، جای دادیم.»(مؤمنون:50)
برخی از مفسران مقصود از (ذاتِ قَرارٍ وَ مَعینٍ) را بیتالمقدس دانستهاند.[۶۸]
- ﴿فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ اَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ اَنَّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ﴾؛ «خداوند، او (مریم) را به طرز نیکویی پذیرفت و به طرز شایستهای، (نهال وجود) او را رویانید و پرورش داد و کفالت او را به «زکریا» سپرد. هر زمان زکریا وارد محراب او میشد، غذای مخصوصی در آنجا میدید. از او پرسید: «ای مریم! این را از کجا آوردهای؟» گفت: این از سوی خداست. خداوند به هر کس بخواهد، بیحساب روزی میدهد.»(آل عمران:37)
مفسران قرآن کریم در تفسیر این آیه به شرح و توصیف چگونگی ورود حضرت مریم(س)، به مسجدالاقصی پرداختهاند.[۶۹]
- ﴿یَامَرْیَمُ اقْنُتی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِین﴾؛ «ای مریم! به شکرانه این نعمت برای پروردگار خود، خضوع کن و سجده به جا آور و با رکوعکنندگان، رکوع کن!»(آل عمران:43)
به عقیده مفسران این آیه ناظر به عبادات حضرت مریم(س) در مسجدالاقصی است.[۷۰]
مسجدالاقصی و پیامبر
پیوند مسجدالاقصی با رسالت پیامبر اکرم(ص)، منحصر در ابعاد تاریخی و پیوستگیاش با تاریخ انبیا: نیست؛ بلکه میتوان ابعاد معرفتی و جهانبینی گستردهای برای آن تصویر کرد. ازاینرو میتوان توجه و عنایت پیامبر اسلام(ص) و معارف اسلامی به بیتالمقدس و مسجدالاقصی را از محورهای این جهانبینی دانست. شعائر و نمادهایی چون مسجدالاقصی میتواند حکایتگر پیوستگی ادیان آسمانی و ترتب زمانی و کمالی آنها باشد.
موضوعاتی چون ماجرای اسراء و معراج، همچنین جایگاه مسجدالاقصی به عنوان نخستین قبلهگاه مسلمانان، باعث شده است این مسجد، ارتباط بیواسطه و وثیقی با آموزههای اسلامی و دعوت پیامبر اعظم(ص) داشته باشد. این ارتباط از نخستین سالهای بعثت پیامبر(ص)، شکل گرفته است؛ آن زمانی که حضرت، در مسجدالحرام یا در خانه اصحاب یا کوههای اطراف مکه، به عبادت و موعظه میپرداخت. توجه به قبلهگاه، از طبیعیترین مناسک چنین مجالسی بود.
احترام و تقدیس مسجدالاقصی، در رتبهای که قبلهگاه آخرین و کاملترین دین بود و حتی سیر شبانه پیامبر(ص) به مسجدالاقصی، حکایت از توجه فراگیر و جهانشمول دعوت اسلامی دارد که همه خداباوران و پیروان ادیان آسمانی را مخاطب خود ساخته است؛ موضوعی که میتوانست احبار و بزرگان اهل کتاب و سایر پیروان ادیان الهی، اعم از مسیحی، یهودی و... را به تامل، تفکر و پذیرش آخرین دین رهنمون شود.
مسجدالاقصی و اهل بیت
مسجدالاقصی را نمیتوان دارای پیوند تاریخی معناداری با اهل بیت دانست؛ زیرا هیچکدام از امامان شیعه، به جز مهدی موعود، فرصت حضور در مسجدالاقصی را نیافتند. بیتالمقدس در عهد امویان، تحت سیطره سیاسی و فکری ـ مذهبی بنیامیه بود. ائمه نخستین شیعه، به دلیل در اولویت قرار دادن اصلاحات فکری، سیاسی و اجتماعی، و ائمه بعدی نیز، به دلیل قرار گرفتن در محدودیتهای اجتماعی و سیاسی، کمتر فرصت یافتند به سرزمینهای تازه فتحشده اسلامی قدم نهند.
تاریخ و مشاهد بیتالمقدس گواه این مطلب است که این شهر، نسبت به سایر سرزمینهای اسلامی، دارای محرومیت بیشتری بوده است؛ زیرا مناطقی چون یمن، مصر، طبرستان، خراسان و حتی مغرب، شاهد حضور علویان و منتسبان به اهل بیت بودهاند، اما نمیتوان اثر چندانی از حضور ائمه، یا حتی منتسبان و بازماندگان اهل بیت در بیتالمقدس یافت.
تنها گزارشی که بر حضور غیر معمول یکی از ائمه در مسجدالاقصی دلالت دارد، گزارشی است که حسین بن حمدان خصیبی (م334ق) در کتاب خود آورده است. در این گزارش که مفضل بن عمر روایتگر آن است، امام جعفر بن محمد الصادق(ع) به اتفاق صفوان (به احتمال صفوان جمال)، شبهنگام سفری را آغاز میکنند. در این سفر، که ساعاتی از شب به طول انجامید، امام صادق(ع) و صفوان به ترتیب در مسجدالحرام، مسجدالاقصی، مسجدالنبی، طور سیناء، مرقد امام علی بن ابیطالب(ع) در نجف و مسجد سهله حاضر شده و نماز گزاردند.[۷۱] این واقعه شباهتهایی با گزارش برخی منابع شیعی از اسرای پیامبر(ص) به مسجدالاقصی دارد.[۷۲]
فضایل مسجدالاقصی
با مطالعه منابع حدیثی و تاریخی شیعی و عامه، فضایل بسیاری برای مسجدالاقصی در کلام پیامبر آمده است. این احادیث، به دلیل اینکه در زمره احادیث فضایل دانسته میشوند، کمتر مورد مداقه سندی و محتوایی واقع شدهاند. لازم به توجه است که بیتالمقدس نیز از اسامی مسجدالاقصی بوده و در بسیاری از روایات، از این مسجد با عنوان بیتالمقدس یاد شده است. از مهمترین احادیث فضایل مسجدالاقصی عبارتاند از:
- «مسجدالاقصی از بقاع برگزیده است.»[۷۳]
- «گناهان کسی که به قصد نماز در مسجدالاقصی از خانهاش خارج شود، بخشیده میشود.»[۷۴]
- «گناهان کسی که پس از حجگزاری، موفق به نماز خواندن در مسجدالنبی و مسجدالاقصی در همان سال شود، بخشیده میشود.»[۷۵]
- «بهشت بر کسی که از مسجدالاقصی برای حج یا عمره احرام ببندد، واجب میشود.»[۷۶]
- «بدن حضرت آدم(ع)، از خاک بیتالمقدس آفریده شده است.»[۷۷]
- «بیتالمقدس محل نزول ملائکه بر بنیاسرائیل است.»[۷۸]
- «در مسجدالاقصی درخواستی از خداوند نمیشود، مگر آنکه اجابت میشود.»[۷۹] و ... .
پانویس
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۳۱؛ حمیدی، تاریخ اورشلیم، ۱۳۸۱ش، ص۱۸۳.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۹.
- ↑ الکامل فی التاریخ، ج2، ص52؛ الیقین، سید بن طاووس، تحقیق: انصاری، ص295.
- ↑ المعالم الاثیرة، ص84.
- ↑ جمعة سلامة، دلیل المسجد الأقصی المبارک، ۲۰۱۶م، ص۳۳.
- ↑ فتح الباری، ابن حجر، ج۳، ص۵۳؛ المعالم الاثیرة، ص۸۴.
- ↑ فتح الباری، ابن حجر، ج۶، ص۲۹۱.
- ↑ سبل الهدی و الرشاد، ج۳، ص۱۷؛ امتاع الاسماع، ج۸، ص۱۹۶؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۳، ص۱۷.
- ↑ جمعة سلامة، دلیل المسجد الأقصی المبارک، ۲۰۱۶م، ص۳۳.
- ↑ فتح الباری، ابن حجر، ج۶، ص۲۹۱.
- ↑ سبل الهدي و الرشاد، ج۳، ص۱۷؛ امتاع الاسماع، ج۸، ص۱۹۶؛ سبل الهدي و الرشاد، ج۳، ص۱۷.
- ↑ فتح الباری، ابن حجر، ج۳، ص۵۳؛ المعالم الاثیرة، ص۸۴.
- ↑ فتح الباری، ج3، ص53؛ معجم البلدان، ج1، ص375.
- ↑ اسدالغابة، ابن اثیر جزری، ج6، ص284؛ اخبار مکة، ازرقی، ج2، ص64.
- ↑ معجم البلدان، ج5، ص166.
- ↑ معجم البلدان، ج5، ص167.
- ↑ فتح الباری، ج3، ص53.
- ↑ معجم البلدان، ج5، ص166.
- ↑ معجم البلدان، ج5، ص166؛ فتح الباری، ج3، ص53.
- ↑ فتح الباری، ج3، ص53؛ المعالم الاثیرة، ص84.
- ↑ المعالم الاثیرة، ص84.
- ↑ المعالم الاثیرة، ص84.
- ↑ المعالم الاثیرة، ص84.
- ↑ المعالم الاثیرة، ص84.
- ↑ المعالم الاثیرة، ص84.
- ↑ سبل الهدی و الرشاد، ج1، ص145.
- ↑ سبل الهدی و الرشاد، ج1، ص145.
- ↑ سبل الهدی و الرشاد، ج1، ص145.
- ↑ اخبار مکة، ج2، ص64.
- ↑ سبل الهدی و الرشاد، ج1، صص144 و 145.
- ↑ الانساب، ج12، ص390.
- ↑ المعالم الاثیرة، ص63.
- ↑ البدایة و النهایه، ج1، ص162.
- ↑ روضة الواعظین، ص647؛ معجم البلدان، ج5، ص167؛ سبل الهدی و الرشاد، ج1، صص143 و 144.
- ↑ احسن التقاسیم، ج1، ص236.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص45.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص45.
- ↑ آثار البلاد و اخبار العباد، ص218.
- ↑ آثار البلاد و اخبار العباد، ص218.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص44.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص44.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص44.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص44.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، صص55 و 56.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، صص55 و 56.
- ↑ احسن التقاسیم، ج1، ص238.
- ↑ معجم البلدان، ج5، ص168؛ آثار البلاد و اخبار العباد، ص216.
- ↑ سفرنامه ناصرخسرو، ص48.
- ↑ الاشارات الی معرفة الزیارات، ص33.
- ↑ احسن التقاسیم، ج1، ص236.
- ↑ المعالم الاثیرة، ص66.
- ↑ الکامل، ج11، ص549.
- ↑ الکامل، ج11، صص550 و 551.
- ↑ العبر تاریخ ابن خلدون، ج4، ص472.
- ↑ الکامل، ج11، ص552؛ العبر، تاریخ ابن خلدون، ج4، ص473.
- ↑ العبر، تاریخ ابن خلدون، ج4، ص473.
- ↑ البدایة و النهایه، ج6، ص250.
- ↑ سبل الهدی و الرشاد، ج3، ص19.
- ↑ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج3، ص106؛ تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج6، ص218.
- ↑ الکامل فی التاریخ، ج2، ص52؛ الیقین، سید بن طاووس، تحقیق: انصاری، ص295.
- ↑ تفسیر مجمع البیان، ج10، ص393؛ بحار الانوار، ج57، صص203 و 204؛ معجم البلدان، ج1، ص790.
- ↑ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، ص409.
- ↑ التبیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص483.
- ↑ روضة الواعظین، ص409.
- ↑ جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج1، ص696.
- ↑ الکشف والبیان، ثعلبی، تحقیق: ابی محمد بن عاشور، ج1، ص261.
- ↑ تفسیر مجمع البیان، ج6، ص223.
- ↑ تفسیر القرآن، عبدالرزاق الصنعانی، ج3، ص45؛ تفسیر القرآن العظیم، ج3، ص257.
- ↑ تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج1، صص271-273؛ مجمع البیان، ج2، صص739 و 740؛ تفسیر کنز الدقائق، ج3، ص79؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج1، صص272 و 273.
- ↑ تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج1، ص276.
- ↑ الهدایة الکبری، ص92.
- ↑ تفسیر القمی، ج2، صص3-5.
- ↑ التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری(ع)، ص661.
- ↑ سنن النسائی، ج4، ص512.
- ↑ سبل الهدی و الرشاد، ج3، ص110.
- ↑ الانتصار، ص235؛ المعجم الاوسط، الطبرانی، ج6، ص319.
- ↑ روضة الواعظین، ص647.
- ↑ روضة الواعظین، ص647.
- ↑ معجم البلدان، ج5، ص167؛ البلدان، صص 147و 148.
منابع
- آثار البلاد و اخبار العباد، زکریا بن محمد بن محمود القزوینی، ترجمه: جهانگیر میرزا قاجار، تصحیح: میرهاشم محدث.
- احسـن التقاسـیم فـی معرفة الاقـالیم، ابوعبدالله محمد بن احمد مقدسـی، تـرجمه علینقی منزوی، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ١٣٦١ش.
- اخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، ازرقی، محمد بن عبدالله، محقق: ملحس، رشدی صالح، ناشر: دار الاندلس، بیروت - لبنان، 1416ق.
- اسد الغابة فی معرفة الصحابة، عز الدین بن الاثیر ابو الحسن علی بن محمد الجزری (م 6٣٠)، بیروت، دار الفکر، ١٩٨٩م.
- الاشارات الی معرفه الزیارات، الهروی، علی بن ابیبکر، تحقیق: جانین سوردیل - طومین، 1953م، دمشق: المعهد الفرنسی.
- الانساب، ابوسعید عبدالکریم بن محمد بن منصور التمیمی السمعانی، تحقیق: عبدالرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی.
- البدایة و النهایة، ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی، بیروت، دار الفکر، ١٩٨6م.
- البلدان، ابن الفقیه، احمد بن محمد بن اسحاق الهمذانی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ١٣4٩ش.
- التبیان فی تفسیر القرآن، محمد بن حسن طوسی (م46٠ق)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- التفسیر المنسوب الی الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری علیهم السلام، حسن بن علی(ع)، مدرسه الامام المهدی(عج)، قم - ایران،1409ق.
- العبر، تاریخ ابن خلدون، عبدالرحمن، ترجمه، عبدالمجید آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ١٣6٣ه. ش.
- الکامل فی التاریخ، ابن اثیر جزری، عزالدین، تصحیح: محمد یوسف دقاقه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ١4١5ه. ق١٩٩5/م.
- الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ثعلبی، احمد بن محمد، محقق: ابن عاشور، ابی محمد، ناشر: دار احیاء التراث العربی، بیروت - لبنان.
- المعالم الاثیرة فی السنة و السیرة، شراب، محمد محمد حسن، ناشر: دار الشامیة، بیروت - لبنان، 1411ق.
- المعجم الاُوسط، طبرانی، سلیمان بن احمد، دار الحرمین للطباعة و النشر و التوزیع، قاهره - مصر، 1415ق.
- الهدایه الکبری، الخصیبی، حسین بن حمدان، 1423ق/2002م، بیروت: مؤسسه البلاغ.
- الیقین، سید بن طاووس، تحقیق: انصاری، قم، 1413 ق.
- امتاع الاسماع، تقيالدين احمد بن علي المقريزي، تحقيق: محمد عبدالحميد النميسي.
- بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، علامه مجلسی، تهران، اسلامیة، ١٣6٣ش.
- تفسیر القرآن العظیم، ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، محقق: عجماوی، محمد فضل، دار عالم الکتب، ریاض - عربستان، 1425ق.
- تفسیر القمی، قمی، علی بن ابراهیم،محقق: جزایری، طیب، دار الکتاب قم، 1363ش.
- تفسیر عبد الرزاق، عبد الرزاق بن همام الصنعانی ابو بکر، المحقق: محمود محمد عبده، الناشر: دار الکتب العلمیة، 1419ق / 1999م.
- تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، محقق: درگاهی، حسین، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، مؤسسة الطبع و النشر، تهران - ایران، 1367ش.
- تفسیر مقاتل بن سلیمان، مقاتل بن سلیمان، محقق: شحاته، عبدالله محمود، دار احیاء التراث العربی، بیروت - لبنان.
- جامع البیان فی تفسیر القرآن، طبری، محمد بن جریر، ناشر: دار المعرفة، بیروت - لبنان.
- دلیل المسجد الأقصی المبارک، یوسف جمعة سلامة، غزة، مرکز قدس نت للدراسات والإعلام والنشر الإلکترونی، ۲۰۱۶م.
- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، محمد بن فتال نیشابوری، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، ١4٢٣ق.
- سبل الهدی و الرشاد، محمد بن یوسف صالحی دمشقی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ١4١4ق.
- سفرنامه ناصرخسرو، ناصرخسرو، تصحیح: محمد دبیرسیاقی، 1389ش، تهران: زوّار، چاپ 10.
- سنن النسایی، نسائی، احمد بن علی، ناشر: [بی نا].
- فتح الباری شرح صحیح البخاری، ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ناشر: دار المعرفة، بیروت - لبنان.
- مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن الحسن الطبرسی (م54٨ق)، بیروت، دار المعرفه و افست، تهران، ناصر خسرو، ١4٠6ق.
- مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ابن فضل الله عمری، احمد بن یحیی، ناشر: المجمع الثقافی، 1424ق.
- معجم البلدان، یاقوت الحموی، یاقوت بن عبدالله، بیروت: دار صادر.