افک
افک، رخدادی در صدر اسلام با نسبت ناروا به عایشه یا ماریه است. اين رخداد که در آيات 11-12 سوره نور بدان اشاره شده است، به گزارش تاريخنگاران بعد از نبرد بنيمصطلق روي داد. هنگام بازگشت از اين غزوه، عايشه در يکي از منزلگاهها از کاروان جا ماند. يکي از مسلمانان که در پي کاروان حرکت ميکرد او را يافت و به مدينه آورد. در پي آن گروهي از مردم به عايشه تهمت زدند. در آياتي که نازل شد عايشه از اين تهمت مبرا شد. مفسران و سيره نگاران سني، اين واقعه را همچون فضيلتي براي عايشه نقل کردهاند. اما برخي برآنند نزول اين آيات مربوط به تهمتي است که عايشه نسبت به ماريه يکي از همسران پيامبر(ص) زده بود.
معنای افک
افک به معنای برگرداندن و وارونه کردن[۱]یا هر چیزی است که از حقیقتش بازگردانده شود.[۲]دروغ را نیز به اعتبارِ وارونه ساختن حقیقت، «افک» گفتهاند.[۳]برخی نیز آن را به معنای دروغ بزرگ و آشکار دانستهاند.[۴]
در اصطلاح تاریخنگاران
در اصطلاحِ تاریخنگاران و سیرهنویسان، «افک» برگرفته از آیات 11-12 سوره نور و اشاره به داستان گروهی از مسلمانان در آغاز اسلام است که نسبتی ناروا به خانواده پیامبر(ص) دادند و با انتشار آن خواستند به جامعه مسلمانان آسیب برسانند. قرآن کریم در آیات 11-21 سوره نور: اِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالاِفکِ عُصبَةٌ مِنکُم... به داستان آنان اشاره کرده، از مسلمانان میخواهد که آن را خیر بدانند. آنگاه یادآور میشود هرکس در این شایعهپردازی شرکت کرده، گناه خویش را به دوش میکشد و کیفر بزرگ از آن کسی است که سهم عمده در آن داشته است. سپس مردان و زنان مؤمن را به چند سبب نکوهش میکند؛ از جمله: گمان نیک نبردن به کسانی که بدانها تهمت زده شد؛ دروغ و تهمت نشمردن داستان با نبودِ چهار شاهد؛ دامن زدن به شایعه و خبری که از آن آگاهی نداشتند؛ کوچک شمردن سخنانی که نزد خداوند بزرگ است؛ و خودداری نکردن از تهمت. آنگاه، به یاد میآورد که اگر فضل و رحمت و مهربانی خداوند در دنیا و آخرت نبود، عذابی بزرگ بر آنان نازل میشد. سپس هشدار میدهد که مبادا دیگر بار چنین کنند. کسانی که دوست دارند زشتی و فحشا را درباره مؤمنان بپراکنند، به کیفری دردناک در دنیا و آخرت تهدید میشوند. مؤمنان نباید گام در راه شیطان نهند؛ زیرا او به زشتی و بدی فرمان میدهد. فضل و رحمت خدا است که سبب پاکی انسان میگردد.
در نظر مفسران
فخر رازی همه مسلمانان را در نسبت دادن آیات افک به داستان عایشه همباور میداند.[۵]محمدجواد مغنیه با اندکی تفاوت، به همداستانی همه گروههای مسلمان، جز اندکی، در این زمینه تصریح میکند.[۶]در واقع، جز تفسیر قمی[۷]و به تبع آن برخی محدثان، [۸] مفسران[۹]و محققان شیعه[۱۰]که داستان را درباره ماریه قبطیه و تهمت عایشه و شماری دیگر به وی دانستهاند، مفسران اهل سنت[۱۱]و نیز بسیاری از مفسران شیعه[۱۲]به پشتوانه روایاتی[۱۳]شان نزول آیات یاد شده را برائت عایشه از این اتهام میدانند. اشاره برخی منابع شیعی سده سوم به حدّ خوردن اهل افک از مسطح بن اثاثه، [۱۴] دست کم مؤید پذیرش نسبت افک به عایشه است. منابع شیعی متاخر نیز افک را درباره تهمت به عایشه دانستهاند.[۱۵]منابع اهل سنت با وجود گزارش تهمت به ماریه، آن را شان نزول آیات افک ندانستهاند.[۱۶]
روایت عایشه از ماجرا
بر پایه گزارش عایشه از ماجرا که در کتاب ابناسحق (م. 151ق.) آمده است، پیامبر(ص) در جنگها میان همسران خود قرعه میانداخت و یکی را با خود میبرد. در نبرد بنیمصطلق، قرعه به نام عایشه افتاد. در مسیر بازگشت و در یکی از منزلگاههای نزدیک مدینه، شبانگاه اعلان میکنند که کاروان حرکت کند. عایشه که برای قضای حاجت بیرون شده بود، در بازگشت درمییابد که گردنبندش را گم کرده است و برای یافتن آن بازمیگردد. در همان حال، کاروان به گمان اینکه عایشه در کجاوه است، حرکت میکند. او پس از یافتن گردنبند بازمیگردد؛ اما میبیند آنان رفتهاند. به امید آن که کاروان برای یافتن او بازمیگردد، همان جا ماند و به خواب رفت. صفوان بن معطل سلمی که از پشت کاروان حرکت میکرد، به عایشه رسید و از آنجا که پیش از نزول آیه حجاب او را دیده بود، وی را شناخت. عایشه با شنیدن صدای استرجاع صفوان از خواب برخاست. بر شتر سوار شد و هر دو صبحگاهان به کاروان پیوستند. در پی این رویداد، گروهی از مردم مدینه به تهمتپراکنی درباره عایشه پرداختند. عایشه تهمتزنندگان را مردانی از خزرج همراه مسطح و حمنه بنت جَحش به سردستگی عبدالله بن ابی بن سلول میداند. با گسترش شایعه پیامبر و عایشه دچار ناراحتی سختی شدند. بنابر این روایت پیامبر(ص) از علی(ع) و اسامة بن زید در این مسئله مشورت خواست. اسامه عایشه را تبرئه کرد. اما علی(ع) ضمن تاکید بر اینکه زنان بسیارند و پیامبر میتواند با فردی دیگر ازدواج کند، پیشنهاد کرد درباره درستی خبر از بریره، کنیز عایشه، سؤال کنند. سپس بریره را سخت تنبیه کرد و خواست تا راست بگوید. او نیز عایشه را تبرئه کرد.
در بخش دیگری از این روایت به ناراحتی و گریه های عایشه اشاره شده است. پیامبر به عایشه گفت: اگر پاک باشی، خدا تو را تبرئه خواهد کرد و اگر گناهی کردهای، توبه کن. عایشه با شنیدن این سخن باز گریست و از پدر و مادرش خواست تا پاسخ پیامبر را بدهند. اما آنان از این کار خودداری کردند. عایشه تاکید میکند خود را شایسته آن نمیدانست که وحی درباره او نازل شود. اما امیدوار بود خدا پاکیاش را در خواب به پیامبر نشان دهد. عایشه در واکنش به درخواست پیامبر گفت: «اگر خود را چنان که هستم، تبرئه کنم، شما باور نمیکنید و اگر بر خلاف واقع به گناهم اعتراف کنم، تصدیقم مینمایید. از خدا میخواهم مرا تبرئه کند.» در همان مجلس، وحی نازل شد و پیامبر به عایشه بشارت داد که خدا وی را تبرئه کرده است. او نیز گفت: «خدا را میستایم و نه شما را.» پیامبر نزد مردم رفت و آیه را تلاوت کرد و دستور داد مسطح بن اثاثه، حسان بن ثابت و حمنه بنت جحش را حد بزنند.[۱۷]
ابناسحق دو طریق برای گزارش بالا میآورد: عبدالله بن ابیبکر ← عمرة بنت عبدالرحمن ← عایشه. نیز: یحیی بن عباد بن عبدالله بن زبیر ← عباد بن عبدالله بن زبیر ← عایشه. ابنشبّه (م. 262ق.) در طریقی متفاوت از حسین بن ابراهیم ← فلیح بن سلیمان ← ابنشهاب زهری ← عبدالله بن عبیدالله بن عتبه و علقمة بن وقاص لیثی و سعید بن مسیب و عروة بن زبیر ← عایشه، گزارشی بسیار مشابه از داستان را با اندکی پس و پیش آورده است.[۱۸]زهری تصریح میکند که بخشهای روایت را از راویان گوناگون گرفته و کنار هم قرار داده است.[۱۹]
تاریخنگاران وقوع غزوه بنیمصطلق را به سال پنجم یا ششم ق.، [۲۰] ورود پیامبر به مدینه را در آغاز ماه رمضان[۲۱] و نزول آیات برائت عایشه را 37 شب پس از رسیدن به مدینه[۲۲]گزارش کردهاند.
اختلافها در گزارشها
دیگر گزارشهای این رویداد با وجود تفاوت در جملهپردازی و اختلاف در برخی جزئیات، ساختاری یکسان دارند و یک داستان را بازمیگویند.[۲۳] برخی اختلافها که در روایتهای دیگر آمده، عبارتند از:
- یاد نکردن از وقوع حادثه پس از نبرد بنیمصطلق، [۲۴]
- توجیه عایشه درباره عدم التفات حاملان کجاوه به دلیل غذایاندک زنان و جثه کوچک آنان در آن روزگار، [۲۵]
- پیشنهاد علی(ع) به پیامبر(ص) برای پرسش از اُممسطح درباره عایشه، [۲۶]
- یاد نکردن از تنبیه بدنی بریره به دست علی(ع)، [۲۷]
- نشستن پیامبر بر روی منبر در مسجد و درخواست یاری از مردم درباره کسی که او را در این ماجرا آزرده است، [۲۸]
درباره اجرای حد بر افراد یاد شده نیز اختلاف نظر دیده میشود. برخی معتقدند دو حد بر عبدالله بن ابی و یک حد بر دیگران جاری شد. شماری دیگر از اجرای یک حد بر عبدالله بن ابی یاد کردهاند و برخی نیز گفتهاند که بر عبدالله بن ابی، مسطح بن اثاثه و هیچ یک از اهل افک حدی جاری نشد.[۲۹] مقریزی پس از گزارش دیدگاه کسانی که به اجرای حد باور دارند، سخن کسانی را استوار میشمارد که اجرای حد را نپذیرفتهاند.[۳۰] برخی در توجیه جاری نشدن حد بر عبدالله بن ابی، گفتهاند که پیامبر به سبب نگرانی از فتنه و تفرقه، از اجرای آن خودداری کرد.[۳۱] برخی پژوهشگران جاری نشدن حد را بدینسبب دانستهاند که حکم حد تنها در صورتی اجرا میشود که قذف در حضور شاهد و نزد حاکم و در برابر قذف شدگان صورت گیرد.[۳۲] برخی محققان روایتهای دیگری را که از کسانی جز خود عایشه گزارش شده، بازتابی از روایت او دانسته و حضور نداشتن آنان در صحنههایی از داستان را مؤید این سخن شمردهاند.[۳۳]
از میان روایتهای موجود، گزارشی نشان میدهد که ولید بن عبدالملک، علی بن ابیطالب(ع) را عامل انتشار دروغ میدانست. زُهری با رد سخن او، به پشتوانه گروهی از روایات، عامل انتشار شایعه را عبدالله بن ابی دانسته است.[۳۴]شاید این گزارش از جریان وضع حدیث بر ضد علی(ع)[۳۵]اثر پذیرفته باشد. گزارش منفرد تنبیه بدنی بریره به دست علی(ع) را نیز میتوان پیامد همین جریان یا شیوع پدیده نقل به معنا و اثرپذیری نقلها از عقیده و ذهنیت ناقلان آن دانست. افزون بر این، یادکرد عایشه از امام علی(ع) در شمار کسانی که وی را متهم میکردند، در مسیر دشمنی وی با ایشان قابل ارزیابی است.
شیوع داستان در سده نخست
وجود نقلهای مشابه با طرق گوناگون، از شیوع داستان در نیمه اول سده نخست ق. حکایت دارد. از اینرو، با وجود ضعیف بودن برخی راویان طبقههای پس از عایشه، [۳۶] نمیتوان این روایتها را برساخته آنان دانست. البته دانشمندان اهل سنت روایات یاد شده را متواتر میدانند؛[۳۷] اما این روایات فاقد شروط تواترند[۳۸] زیرا همه نقلها به عایشه یا به یکی از صحابه میرسد که خود در ماجرا حضور نداشته و شاید آن را از خود عایشه برگرفته باشد.
ناسازگاری مضامین روایتها
تاریخپژوهان و مفسران شیعه بخشهایی از مضامین روایتها را با برخی احادث دیگر و پارهای اصول ناسازگار دانستهاند؛ از جمله: ورود بریره به مدینه به سال هشتم و پس از فتح مکه؛[۳۹]
- نادرستی پرسش پیامبر از بریره برای اثبات پاکی عایشه به دلیل حضور نداشتن او نزد عایشه در ماجرایی که به افک منجر شد؛[۴۰]
- تعارض سخن عایشه درباره عدم توانایی جنسی صفوان در برخی نقلها با روایاتی که از وجود همسر برای وی یاد کردهاند؛[۴۱]
- ناسازگاری تردید پیامبر درباره عایشه با مقام نبوت و عصمت و نیز آیه 12 سوره نور در توبیخ مسلمانان به سبب نداشتن حسن ظن؛[۴۲]
- تناقض میان وقوع غزوه بنیمصطلق به سال ششم با برخی جزئیات دیگر داستان مانند مشاجره سعد بن معاذ با سعد بن عباده با توجه به فوت سعد بن معاذ پیش از سال ششم؛[۴۳]
- ناپذیرفتنی بودن اجازه دادن پیامبر به همسر جوانش برای تنها بیرون رفتن و سهلانگاری ایشان درباره همسر خویش و پیگیری نکردن این که همسرش همراه کاروان است؛ توانا نبودن پیامبر برای تشخیص راست یا دروغ بودن تهمت منافقان؛ تلاش نکردن برای جلوگیری از شایعهسازی منافقان و ایجاد بدگمانی درباره شخصیت خود و همسرش.[۴۴]
برخی محققان شیعه روایت یاد شده را در مسیر روایتهای گویای فضیلت عایشه، جعلی دانسته و گفتهاند این خبر با هدف بزرگ جلوه دادن شخصیت عایشه در نظر مسلمانان برای توجیه برخی کارهای وی مانند تشویق قتل عثمان و برپایی نبرد جمل ساخته شده است.[۴۵]با وجود این، دلیلی قاطع در دست نیست تا داستان افک به عایشه را از اصل نادرست بشماریم.
گزارش برخی از منابع شیعه
در برابر داستان یاد شده، تفسیر قمی رویداد افک را درباره ماریه قبطیه میداند. بر پایه گزارش منبع یاد شده، با سندی به واسطه زراره از امام باقر(ع)، پیامبر بر اثر مرگ فرزندش ابراهیم اندوهگین بود. عایشه به پیامبر گفت: اندوهگین نباش که ابراهیم فرزند ابنجریح قبطی است. پیامبر علی(ع) را فرستاد تا ابنجریح را به قتل برساند. جریح که با دیدن شمشیر و چهره خشمگین علی(ع) به بالای نخلی رفته بود، با تعقیب حضرت روبهرو شد و به ناچار خود را به پایین افکند. در این لحظه، عورتش آشکار گشت و روشن شد که برای فرزنددار شدن توانایی ندارد. علی(ع) نزد پیامبر بازگشت و رویداد را بازگفت. پیامبر خداوند را سپاس گفت که بدی را از اهل بیت دور گردانیده است.[۴۶]
دیگر منابع شیعی اصل داستان را با اندکی تفاوت و گاه از دیگر معصومان آوردهاند.[۴۷]اما هیچیک از روایتها به نزول آیات افک درباره ماریه اشاره نمیکنند. روایت یاد شده را محدثان اهل سنت نیز با کمی اختلاف گزارش کردهاند. اما آنان نیز آن را شان نزول آیات افک ندانستهاند.[۴۸] نکته نمایان در نقلهای سنی، شک پیامبر(ص) درباره انتساب ابراهیم به ایشان است که گویا از عقیده ناقلان تاثیر پذیرفته است. مؤلف تفسیر قمی، داستان را ذیل آیات افک آورده و نزول آنها را درباره تهمت عایشه به ماریه دانسته؛ اما همین رویداد را به عنوان شان نزول آیه نبا (سوره حجرات، 6) نیز میآورد.[۴۹]گزارش عایشه از شگفتی پیامبر(ص) درباره ماریه به سبب زیبایی[۵۰]و رشک و حسادت او درباره ماریه بر پایه اخباری از خود عایشه[۵۱]را میتوان مؤید درستی اصل رویداد به شمار آورد.[۵۲]افزون بر این، نزول سوره نور و آیه افک به سال هشتم[۵۳]و همزمانی آن با سال وفات ابراهیم فرزند پیامبر(ص) [۵۴]مؤید باور کسانی است که این داستان را شان نزول آیات افک میدانند. با این حال، برخی مفسران پارهای نقدها را بر شان نزول دوم وارد کردهاند؛ مثلا آیات قرآن گویای شیوع داستان در میان مردم و سپری شدن دورهای است که در آن، حرمت پیامبر(ص) رعایت نشد؛ اما ظاهر این روایتها بر آن دلالت نمیکند. نیز لازمه آیات افک، برائت ظاهری شخص مورد تهمت و لزوم اجرای حد بر تهمت زننده است. اما سندی درباره اجرای حد بر عایشه وجود ندارد.[۵۵]
خاستگاه گفتوگوها میان مسلمان
داستان ماریه خاستگاه گفتوگوهای فراوان میان گروههای مسلمان بوده است. اهل سنت و معتزله بر جواز خطا در احکام پیامبر استدلال کردهاند. گروهی تشریع پیامبر را گاه به نص و گاه به اختیار ایشان دانستهاند. برخی نیز بر آنند که پیامبر بر پایه دیدگاه شخصی، حکمی را صادر میکرد و گاه از آن برمیگشت و با صلاحدید خود در حالتهای گوناگون حکم میکرد.[۵۶] برخی مفسران اهل سنت آیات افک را فضیلتی برای عایشه و دلیل بر برائت واقعی وی دانستهاند.[۵۷]برخی مفسران شیعه با رد این سخن، آن را تنها گویای برائت ظاهری عایشه یا ماریه میدانند و برای برائت واقعی آن دو، به دلیل عقلی برای لزوم پاک بودن خانواده پیامبر از چنین گناهانی در مسیر هدف کلی رسالت، استناد میکنند.[۵۸]گویا جایگزین ساختن داستان ماریه به جای عایشه در پارهای منابع شیعی، واکنشی در برابر فضیلت شمردن داستان افک برای عایشه بوده است.
پیوند به بیرون
پانویس
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج1، ص118، «افک.
- ↑ مفردات، ص79-80؛المصباح، ج1، ص17، «افک.
- ↑ لسان العرب، ج10، ص390؛التحقیق، ج1، ص99، «افک.
- ↑ مجمع البیان، ج7، ص206؛ الکشاف، ج3، ص217؛مجمع البحرین، ج5، ص254، «افک.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج23، ص337.
- ↑ التفسیر الکاشف، ج5، ص403.
- ↑ تفسیر قمی، ج2، ص99.
- ↑ بحار الانوار، ج22، ص245.
- ↑ کنز الدقائق، ج9، ص260-262.
- ↑ احادیثام المؤمنین، ج2، ص187.
- ↑ جامع البیان، ج18، ص69؛تفسیر ثعلبی، ج7، ص72؛التفسیر الکبیر، ج23، ص337؛الدر المنثور، ج5، ص25-26.
- ↑ التبیان، ج7، ص415؛مجمع البیان، ج7، ص206؛جوامع الجامع، ج3، ص97.
- ↑ السیرة النبویه، ج3، ص764-770؛صحیح البخاری، ج3، ص154.
- ↑ الایضاح، ص514.
- ↑ مجمع البیان، ج7، ص206؛اعلام الوری، ج1، ص197.
- ↑ نک: المستدرک، ج4، ص40؛مجمع الزوائد، ج9، ص161.
- ↑ نک: السیرة النبویه، ج3، ص764-769؛تاریخ المدینه، ج1، ص328-335.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص311-317.
- ↑ تاریخ المدینه، ج2، ص311؛السیرة النبویه، ج3، ص764؛اسباب النزول، ص328-329.
- ↑ امتاع الاسماع، ج1، ص203.
- ↑ الطبقات، ج2، ص65؛ احادیثام المؤمنین، ج2، ص95.
- ↑ امتاع الاسماع، ج1، ص216.
- ↑ نک: تاریخ المدینه، ج1، ص311-334؛الدر المنثور، ج5، ص27-32.
- ↑ صحیح البخاری، ج3، ص154؛صحیح مسلم، ج8، ص113؛تاریخ المدینه، ج1، ص319.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص312؛ صحیح البخاری، ج3، ص154.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص320.
- ↑ نک: تاریخ المدینه، ج1، ص328-333؛جامع البیان، ج18، ص72.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص320؛ صحیح البخاری، ج3، ص156.
- ↑ روح المعانی، ج9، ص312.
- ↑ امتاع الاسماع، ج1، ص216.
- ↑ نک: شرح اصول کافی، ج11، ص307.
- ↑ احادیثام المؤمنین، ج2، ص174.
- ↑ احادیثام المؤمنین، ج2، ص113-114؛ نک: تاریخ المدینه، ج1، ص328.
- ↑ تاریخ المدینه، ج1، ص337؛نک: روح المعانی، ج9، ص313-314.
- ↑ نک: شرح نهج البلاغه، ج4، ص63-64؛اضواء علی السنة المحمدیه، ص216؛احادیثام المؤمنین، ج1، ص373-374.
- ↑ الاصابه، ج3، ص357.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج14، ص23.
- ↑ نک: شرح صحیح مسلم، ج1، ص131؛اضواء علی السنة المحمدیه، ص276.
- ↑ صحیح البخاری، ج6، ص171.
- ↑ احادیثام المؤمنین، ج2، ص168-170.
- ↑ الاصابه، ج3، ص357.
- ↑ المیزان، ج15، ص101؛تصویر خانواده پیامبر، ص110-111.
- ↑ احادیثام المؤمنین، ج2، ص172.
- ↑ تصویر خانواده پیامبر، ص108-109.
- ↑ تصویر خانواده پیامبر، ص104.
- ↑ تفسیر قمی، ج2، ص99.
- ↑ نک: الخصال، ص563.
- ↑ صحیح مسلم، ج8، ص119؛المستدرک، ج4، ص39-40؛مجمع الزوائد، ج9، ص161.
- ↑ تفسیر قمی، ج2، ص318-319.
- ↑ الاصابه، ج8، ص311.
- ↑ الطبقات، ج8، ص212؛ السیرة النبویه، ج4، ص603؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص87.
- ↑ تصویر خانواده پیامبر، ص244.
- ↑ الاتقان، ج1، ص18.
- ↑ البدء و التاریخ، ج5، ص16-17؛ المناقب، ج1، ص140.
- ↑ المیزان، ج15، ص104-106.
- ↑ نک: رسالة حول خبر ماریه، ص18-20.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج23، ص338.
- ↑ المیزان، ج15، ص101-104.
منابع
- الاتقان: السیوطی (م. 911ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1407ق؛
- احادیث ام المؤمنین عائشه: سید مرتضی العسکری، التوحید للنشر، 1414ق؛
- اسباب النزول: الواحدی (م. 468ق.) ، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق؛
- الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.) ، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق؛
- اضواء علی السنة المحمدیه: محمود ابوریّه (م. 1385ق.) ، دار الکتاب الاسلامی؛
- اعلام الوری: الطبرسی (م. 548ق.) ، قم، آل البیت:، 1417ق؛
- امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق؛
- الایضاح: الفضل بن شاذان (م. 260ق.) ، به کوشش الحسینی الارموی، دانشگاه تهران، 1363ش؛
- بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق؛
- البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م. 355ق.) ، بیروت، دار صادر، 1903م؛
- تاریخ المدینة المنوره: ابن شبه (م. 262ق.) ، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، 1410ق؛
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن ابی یعقوب (م. 284ق.) ، قم، اهل البیت:؛
- التبیان: الطوسی (م. 460ق.) ، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
- التحقیق: المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش؛
- تصویر خانواده پیامبر در دائرة المعارف اسلام: محمود تقیزاده داوری، قم، شیعهشناسی، 1387ش؛
- تفسیر القمی: القمی (م. 307ق.) ، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، 1404ق؛
- التفسیر الکاشف: المغنیه، بیروت، دار العلم للملایین، 1981م؛
- التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م. 606ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415ق؛
- تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان): الثعلبی (م. 427ق.) ، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق؛
- جامع البیان: الطبری (م. 310ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1412ق؛
- جوامع الجامع: الطبرسی (م. 548ق.) ، به کوشش گرجی، تهران، 1378ش؛
- الخصال: الصدوق (م. 381ق.) ، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1416ق؛
- الدر المنثور: السیوطی (م. 911ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1365ق؛
- رسالة حول خبر ماریه: المفید (م. 413ق.) ، به کوشش الصباحی، بیروت، دار المفید، 1414ق؛
- روح المعانی: الآلوسی (م. 1270ق.) ، به کوشش علی عبدالباری، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق؛
- السیرة النبویه: ابن کثیر (م. 774ق.) ، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، 1396ق؛
- شرح اصول کافی: محمد صالح مازندرانی (م. 1081ق.) ، به کوشش سید علی عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421ق؛
- شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید (م. 656ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق؛
- صحیح البخاری: البخاری (م. 256ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1401ق؛
- صحیح مسلم بشرح النووی: النووی (م. 676ق.) ، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق؛
- السیرة النبویه: ابن هشام (م. 213/218ق.) ، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه؛
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م. 230ق.) ، بیروت، دار صادر؛
- الکشاف: الزمخشری (م. 538ق.) ، قم، بلاغت، 1415ق؛
- کنز الدقائق: المشهدی (م. 1125ق.) ، به کوشش درگاهی، تهران، وزارت ارشاد، 1411ق؛
- لسان العرب: ابن منظور (م. 711ق.) ، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛
- مجمع البحرین: الطریحی (م. 1085ق.) ، به کوشش الحسینی، بیروت، الوفاء، 1403ق؛
- مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛
- مجمع الزوائد: الهیثمی (م. 807ق.) ، بیروت، دار الکتاب العربی، 1402ق؛
- المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م. 405ق.) ، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، 1406ق؛
- المصباح المنیر: الفیومی (م. 770ق.) ، قم، دار الهجره، 1405ق؛
- معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م. 395ق.) ، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، 1404ق؛
- مفردات: الراغب (م. 425ق.) ، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دار القلم، 1412ق؛
- مناقب آل ابی طالب: ابن شهرآشوب (م. 588ق.) ، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، 1376ق؛
- المیزان: الطباطبائی (م. 1402ق.) ، بیروت، اعلمی، 1393ق.