بنی‌ضمره

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۰۱ توسط Sajjadd (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{جعبه اطلاعات قبایل | نام = بنی‌ضمره | تصویر = | انداز...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

بنی‌ضَمْره از قبایل عدنانی هم‌پیمان پیامبر(ص) است. بنی‌ضمره در مناطق وسیعی میان بندر یَنْبُع در غرب یثرب تا جُحْفه در میانه راه مکه سکونت داشتند، و به دلیل قرار گرفتن در مسیر تجارت مکه به شام دارای تجارت و ثروت زیادی بودند.

بنی‌ضمره
نسب بکر بن عبد مناة
مکان میان بندر ینبع در غرب یثرب تا جحفه در میانه راه مکه
سرسلسله بکر بن عبد مناة
اشخاص مهم مالک بن صخر، مخشی بن عمرو و عمرو بن امیه
جنگ‌ها نبرد فجار، نبرد عکاظ، غزوه ودان، غزوه ذوالعشیره، غزوه احد، بئر معونه، رجیع، فتح مکه، غزوه حنین و غزوه تبوک
شاخه‌ای از از تیره‌های قبیله کنانه
زیرشاخه‌ها بنی‌غفار
مهم‎ترین اقدامات هم‌پیمانی با پیامبر در مدینه
مذهب مشرک و اسلام

بعد از حضور پیامبر اسلام(ص) در مدینه آنها از نخستین قبایلی بودند که با پیامبر پیمان بستند، اما باتوجه به گزارش‌ها و شواهد تاریخی بعد از ناکامی مسلمانان در نبرد احد و با توجه به وقایع بئر معونه و رجیع آنها به پیمان خود پایبند نشدند و پیامبر را همراهی نکردند.

اما از سال هشتم ق. که اسلام رو به گسترش بود با پیامبر همراه شدند و حضرت را در فتح مکه، غزوه حنین و غزوه تبوک یاری کردند.

نسب

بنی‌ضمره فرزندان بکر بن عبد مناة از تیره‌های قبیله کِنانه هستند که منسوبان به آن را ضَمْری گویند.[۱] سه قبیله بنودِیل، بنی‌لیث و عُریج از قبایل هم‌عرض و بنی‌غِفار از زیرشاخه‏‌های بنی‌ضمره‌‏اند.[۲] قبیله‌ای دیگر نیز با نام بنی‌ضمره وجود دارد که از شاخه‏‌های قُشیر بن کعب از زیرمجموعه‌های قبیله هوازن است.[۳]

مناطق سکونت

سرزمین بنی‌ضمره در جنوب غربی یثرب (مدینه) جای داشته و مشهورترین مکان سکونت آنان ودّان بوده که بر راه مکه قرار داشته است.[۴]

آن‌ها به صورت مجموعه‌‏های پراکنده در منطقه‌ای گسترده میان بندر یَنْبُع در غرب یثرب تا جُحْفه در میانه راه مکه و در مناطقی چون مَرُّود،[۵] بَزْواء،[۶] هَدَّه،[۷] اُثَیْل،[۸] ودّان،[۹] مِرْجَم،[۱۰] یَنْبُع،[۱۱] اَبْواء[۱۲] و بدر[۱۳] مستقر بودند؛

کوه نِصع در پایین حجاز و ثافل اکبر (جبل صبح) و ثافل اصغر (جبل بنی‌ایوب)[۱۴] از کوه‌های تهامه[۱۵] و وادی جُمیش[۱۶] و دوْم[۱۷] و آب‌های شُبیکه، [۱۸] بَرود[۱۹] و کُلَیّه[۲۰] را نیز به بنی‌ضمره نسبت داده‌‏اند.

خرّار نیز آبی برای بنی‌زُهیر و بنی‌بدر از تیره‌‏های فرعی بنی‌ضمره[۲۱] بوده و بُغَیبغه، غَیقَه و اَذناب الصفراء از آب‌های مشترک بنی‌غفار و بنی‌ضمره شمرده شده‌‏اند.[۲۲]

آن‌ها برای ییلاق به جایی به نام رُکبه و برای قشلاق به ذات نُکیف، از سرزمین‌های یلملم نزدیک‌ مکه[۲۳] در تهامه می‏‌رفتند.[۲۴]

ثروت و جمعیت فراوان

سکونت بنی‌ضمره در مسیر تجارت مکه به شام، فرصت تجارت را برایشان مهیا ساخته بود. آن‌ها را دارای ثروت فراوان و جمعیت بسیار خوانده‌‌اند.[۲۵]

جنگ‌ها

بنی‌ضمره در دوران جاهلی در نبرد فِجار که حدود 26 سال پیش از بعثت رخ داد، همراه قریش با قبیله قیس عیلان جنگیدند.[۲۶] برّاض بن قیس ضمری با قتل عروة الرحال بن عتبه، از بنی‌کِلاب،[۲۷] آتش نبردهای مشهور به فجار را برافروخت و ضرب‏‌المثل «فَتَکَهُ البرّاض: برّاض او را غافلگیرانه کشت» از آن هنگام رایج شد.[۲۸]

معبد بن صخر ضمری، پرچم‌دار ضمریان در نبرد عُکاظ از نبردهای فجار بود.[۲۹] نبرد دیگر او با بنومحارب بن فِهر، به انگیزه آب دادن به شتران درگرفت.[۳۰]

بنی‌ضمره گاه در برابر قریش و برخی از قبایل هم‌عرض خود، چون بنودیل و بنی‌لیث، وارد نبرد شدند.[۳۱] بنی‌ضمره با برخی از دیگر قبایل کنانی چون بنی‌اشجع، هم‌پیمان بودند.[۳۲]

شخصیت‌های برجسته دوران جاهلیت

از شخصیت‌های بنی‌ضمره در دوران جاهلیت می‌توان به مالک بن صَخر بن حَرّیم از رؤسای این قبیله[۳۳] و مخشی بن عمرو رهبر آن اشاره کرد.[۳۴]

دوران رسول خدا

‌از بعثت رسول خدا(ص) تا هجرت او به مدینه، گزارشی از بنی‌ضمره در رویدادهای مربوط به پیامبر در دست نیست. می‌توان دوری سکونت‌گاه‌های بنی‌ضمره از مکه را از عوامل این امر دانست؛

برخی مفسران آیه 100 سوره نساء: ﴿و مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِرًا اِلَی اللهِ ورَسولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ﴾ را درباره یکی از مسلمانان بنی‌ضمره دانسته‌‏اند که پس از پذیرش اسلام، قصد هجرت به مدینه را داشت، اما به محض بیرون آمدن از مکه، بر اثر بیماری درگذشت.[۳۵] شان نزول‌هایی دیگر نیز برای این آیه وجود دارد.[۳۶]

هم‌پیمانی با پیامبر در ابواء

پس از حضور رسول خدا(ص) در مدینه، بنی‌ضمره از نخستین قبایلی بودند که با او پیمان بستند. آن‌ها در غزوه ودّان، نخستین غزوه پیامبر(ص) که در ماه صفر سال دوم ق. برای تصرف کاروان تجارت قریش در ابواء صورت پذیرفت، با او پیمان عدم تعرض بستند.[۳۷]

برپایه گزارش‌های دیگر، رسول خدا(ص) از ابتدا به‌منظور برخورد با بنی‌ضمره و تصرف کاروان تجاری قریش[۳۸] از مدینه بیرون شد. اما این گزارش با توجه به عدم تحرک ضمریان بر ضد رسول خدا(ص) پذیرفتنی نیست؛ براساس پیمانی که رسول خدا(ص) با ضمریان بست، آن‌ها نباید در برابر وی با دشمنان اسلام همکاری می‌کردند.

ابن سعد و برخی دیگر، متن مکتوب این پیمان‌نامه را ثبت کرده‌‏اند که دارای بندهایی از جمله تعهد دو طرف به یاری یکدیگر است.[۳۹]

پیمان با پیامبر در غزوه ذوالعشیره

بنی‌ضمره در رویداد غزوه ذوالعشیره (2ق.) هنگامی که رسول خدا به منطقه مسکونی آن‌ها در ابواء رسید، همراه هم‌پیمان مدلجی خود، پیمانی دیگر را با او منعقد کردند.[۴۰] به احتمال، برخی از طوایف فرعی بنی‌ضمره که پیش از این به پیمان ابواء نپیوسته بودند، در این فرصت توانستند همراه بنی‌مُدلِج خود را هم‌پیمان رسول خدا(ص) سازند.

یعقوبی برخلاف دیگران، بدون یاد کردن از پیمان رسول خدا(ص) با ضمریان در غزوه ابواء، گزارش پیمان پیامبر با بنی‌ضمره را در غزوه ذوالعشیره آورده است.[۴۱]

پیامبر(ص) بر پایه روابط خود با بنی‌ضمره، چارپایانی را که در حمله سعد بن ابی‌وقاص به کاروان قریش در سریّه خرّار پس از غزوه ابواء به سال دوم ق.[۴۲] از بنی‌ضمره به غنیمت گرفته شده بود، به آن‌ها بازگرداند.[۴۳]

عدم پایبندی به پیمان

رسول خدا(ص) به پیمانی که با ضمریان داشت، وفادار ماند. اما با توجه به گزارش‌ها و شواهد می‏‌توان در وفاداری بنی‌ضمره به این پیمان پس از ناکامی مسلمانان در نبرد اُحد و رویدادهایی مانند بئر معونه و رجیع، تردید کرد.

دو گزارش مؤید تزلزل ضمریان و نادیده گرفتن پیمان از سوی آن‌ها است. نخستین گزارش مربوط به فرستادن نُمیلة بن حارث از سوی رسول خدا(ص) به سوی بنی‌ضمره است که آن‌ها اعلام کردند هیچ تعهدی درباره نبرد و صلح با پیامبر امضا نمی‌کنند. پیامبر نیز آن‌ها را به حال خود واگذاشت و به یاران خود نیروی بسیار و بزرگی بنی‌ضمره را یادآور شد.[۴۴]

دومین گزارش مربوط به سریّه اسامة بن زید به سوی بنی‌ضمره است.[۴۵] در این رویداد، اسامه فردی از بنی‌ضمره را که به او سلام کرد، کشت؛ زیرا به گمان وی، سلام او فریبکارانه و برای فرار از مرگ بود. با نزول آیه 94 سوره نساء: ﴿... و لا تَقولوا لِمَن اَلقی اِلَیکُمُ السَّلمَ لَستَ مُؤمِنًا﴾ کار وی مورد نکوهش قرار گرفت.[۴۶]

برخورد مقتدرانه پیامبر

رسول خدا به سال چهارم ق. پس از غزوه اُحد بر پایه وعده‏ای که با قریش داشت، برای نبرد در منطقه بدر، سکونت‌گاه بنی‌ضمره، حاضر شد. مَخْشی بن عمرو، بزرگ قبیله بنی‌ضمره، نزد او آمد و در برابر سخن وی که از آمادگی مسلمانان برای نبرد با بنی‌ضمره در صورت پیمان‌شکنی گزارش داد، بر پایبندی خود به پیمان پیشین تاکید کرد.[۴۷]

برخورد مقتدرانه رسول خدا(ص) با ضمریان که با هدف آمادگی کامل مسلمانان برای نبرد با قریش انجام می‌گرفت، سیاستی حساب شده از سوی او بود؛ زیرا می‏‌دانست که مخشی بن عمرو و شماری دیگر که با قریش سر و سرّی دارند، چنین کاری را خواهند کرد.[۴۸]

براساس گزارشی، آن‌گاه که رسول خدا(ص) به سال ششم ق. رهسپار حدیبیه بود، اصحاب از بیم یورش ضمریان به مدینه پیشنهاد نبرد دادند که رسول خدا(ص) وفا و صله رحم ضمریان را ستود و آن‌ها را از این کار بازداشت.[۴۹]

همکاری با پیامبر

بنی‌ضمره از سال هشتم ق. به بعد که اسلام گسترشی چشمگیری یافت، به همکاری مثبت و سازنده با رسول خدا(ص) روی آوردند. در این سال، پیامبر(ص) بنی‌ضمره را به مدینه فراخواند تا برای فتح مکه به او بپیوندند.[۵۰]

ابوجَعد ضمری عهده‌دار فراخواندن آن‌ها شد و آنان دعوت رسول خدا را اجابت کردند.[۵۱] ایشان با دو قبیله کنانی دیگر دسته واحدی را به شمار 200 تن تشکیل داده بودند که همراه دیگر نیروهای شرکت کننده در فتح مکه، به فرمان پیامبر برای نمایش قدرت از برابر عباس عموی پیامبر و ابوسفیان که برای واپسین کوشش‌ها جهت حفظ مکه نزد پیامبر(ص) آمده بود، عبور کردند.[۵۲]

پس از فتح مکه نیز بنی‌ضمره همراه دو قبیله کنانی دیگر به شمار 200 تن زیر پرچم ابوواقد لیثی در غزوه حُنین رسول خدا(ص) را همراهی کردند.[۵۳] آن‌ها همچنین در غزوه تبوک (9ق.) به پرچم‌داری ابوجعد ضمری به یاری پیامبر شتافتند.[۵۴]

نقش بنی‌ضمره در شأن نزول برخی آیات

در سال نهم ق. در ماجرای لغو پیمان‌های دوران جاهلیت و اعلام برائت از مشرکان، آیاتی نازل شد که با بنی‌ضمره ارتباط می‌‏یافت. آیات 4 و 7 سوره برائت، بنی‌ضمره را شامل حکم کلی لغو پیمان‌ها ندانسته، آن‌ها را استثنا کرد.

به گزارش سدّی آیه ﴿اِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ اَحَداً فَاَتِمُّوا اِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ اِلی مُدَّتِهِمْ...﴾ درباره بنی‌ضمره و بنی‌مدلج از تیره‌‏های کنانه است که با پیامبر(ص) پیمان داشتند و هنوز نُه ماه به پایان قراردادشان مانده بود.[۵۵]

این آیات پیامبر را به استمرار رعایت آن پیمان سفارش می‌‏کند؛ چنان‌که ابن عباس آیه نخست سوره توبه را که به لغو کلی پیمان‌ها اشاره دارد، درباره مشرکان عرب جز بنی‌ضمره دانسته است.[۵۶] آیه 7 همین سوره نیز برخی از پیمان‌ها را که در مسجدالحرام بسته شد، از شمول حکم کلی بیرون می‏‌کند: ﴿کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ اِلاَّ الَّذینَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمسجدالحرام فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقیمُوا لَهُمْ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ﴾.

مفسران این استثنا را درباره بنی‌ضمره و قبایل دیگر که در صلح حدیبیه همراه قریش با رسول خدا(ص) پیمان بستند و برخلاف قریش به پیمان خود وفادار ماندند، ذکر می‏‌کنند.[۵۷]

برخی نیز این آیه را مربوط به پیمانی دیگر به مدت چهار ماه می‏‌دانند که مشرکان از جمله بنی‌ضمره در مسجدالحرام با رسول خدا(ص) بستند.[۵۸]

سکونت در مدینه و مصر

در منابع به نحوه اسلام آوردن بنی‌ضمره اشاره نشده و هنگام سخن از آمدن هیئت‌های قبایل شبه جزیره نزد پیامبر(ص) از هیئت ضمره یاد نشده است؛ وجود محله‌‏ای به نام بنی‌ضمره در مدینه، حاکی از مهاجرت برخی ضمریان به مدینه است. در شرح‌حال برخی از منسوبان به این قبیله آورده‌اند که در محله بنی‌ضمره مدینه خانه داشته‏‌اند.[۵۹]

بر پایه گزارش‌ها، برخی از ضمریان در محله‌‏ای از مدینه که به نام آنان شناخته می‏‌شد، سکونت گزیدند و همان‌جا مسجدی ساختند.[۶۰] برخی از افراد این قبیله نیز پس از اسلام به مصر کوچ کردند.[۶۱]

شخصیت‌های برجسته دوره اسلامی

منابع درباره برجستگان این قبیله در دوره اسلامی گزارش‌هایی عرضه کرده و گاه عنوانی را به رجال و بزرگان ضمری اختصاص داده‌‏اند. از مشهورترین شخصیت‌های آن‌ها در این دوره، عمرو بن امیه از نخستین مسلمانان بنی‌ضمره و از کارگزاران رسول خدا است.[۶۲]از ماموریت‌های وی، قتل ابوسفیان به سال چهارم ق. در مکه بود[۶۳] که نتیجه‌ای نداشت. از این ماموریت با عنوان سریّه «عمرو بن امیه ضمری» و «سلمة بن اسلم بن حریش» یاد می‌شود.

برپایه گزارشی، پیامبر در منزل عمرو بن امیه در مدینه نماز خوانده است.[۶۴] وی راوی حدیث رسول خدا است.[۶۵] بلاذری،[۶۶] ابن حزم[۶۷] و خلیفة بن خیاط، برخی از شخصیت‌های بنی‌ضمره را یاد کرده‌اند.[۶۸]

پانویس

  1. الانساب، ج4، ص20؛ اللباب، ج2، ص264.
  2. انساب الاشراف، ج11، ص85؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص232؛ جمهرة انساب العرب، ص180.
  3. المعارف، ص116؛ معجم قبائل العرب، ج3، ص954.
  4. حجاز در صدر اسلام، ص160.
  5. معجم البلدان، ج5، ص112.
  6. معجم ما استعجم، ج2، ص248؛ معجم البلدان، ج1، ص411.
  7. الطبقات، ابن سعد، ج2، ص9.
  8. معجم البلدان، ج1، ص93-94.
  9. معجم البلدان، ج5، ص365.
  10. معجم البلدان، ج5، ص102.
  11. معجم ما استعجم، ج4، ص1402.
  12. معجم البلدان، ج1، ص79؛ المفصل، ج14، ص39.
  13. معجم البلدان، ج1، ص357؛ المفصل، ج14، ص64.
  14. معجم البلدان، ج5، ص288.
  15. معجم ما استعجم، ج1، ص136؛ معجم البلدان، ج2، ص71؛ ج5، ص288.
  16. المغازی، ج3، ص1112.
  17. معجم ما استعجم، ج2، ص563.
  18. معجم ما استعجم، ج3، ص781.
  19. معجم ما استعجم، ج1، ص246.
  20. معجم ما استعجم، ج3، ص956.
  21. معجم ما استعجم، ج2، ص492.
  22. معجم ما استعجم، ج2، ص659؛ الروض المعطار، ص113.
  23. معجم البلدان، ج5، ص303؛ مراصد الاطلاع، ج3، ص1388.
  24. معجم ما استعجم، ج2، ص669.
  25. معجم البلدان، ج1، ص411؛ الاعلام، ج3، ص216.
  26. السیرة النبویه، ج1، ص184-185؛ انساب الاشراف، ج1، ص100؛ البدایة و النهایه، ج2، ص289.
  27. انساب الاشراف، ج1، ص100؛ معجم البلدان، ج4، ص61.
  28. جمهرة انساب العرب، ص185-186؛ الکامل، ج1، ص590.
  29. الاکمال، ج3، ص136.
  30. المنمق، ص123.
  31. المنمق، ص132-133.
  32. تفسیر قمی، ج1، ص146.
  33. انساب الاشراف، ج11، ص119-120.
  34. المغازی، ج1، ص388؛ الطبقات، ابن سعد، ج2، ص5.
  35. تفسیر صنعانی، ج3، ص3؛ معانی القرآن، ج5، ص214.
  36. تفسیر ابن ابی حاتم، ج3، ص1051؛ زاد المسیر، ج1، ص458.
  37. السیرة النبویه، ج1، ص591؛ الطبقات، ابن‏سعد، ج2، ص5؛ عیون الاثر، ج1، ص295.
  38. تاریخ خلیفه، ص30؛ تاریخ طبری، ج2، ص121؛ اعلام ‏الوری، ج1، ص164.
  39. الطبقات، ابن سعد، ج1، ص210؛ سبل الهدی، ج4، ص14؛ المواهب اللدنیه، ج1، ص203.
  40. السیرة النبویه، ج1، ص599؛ الطبقات، ابن سعد، ج2، ص7.
  41. تاریخ یعقوبی، ج2، ص66.
  42. السیرة النبویه، ج2، ص251.
  43. تاریخ یعقوبی، ج2، ص69.
  44. تاریخ یعقوبی، ج2، ص73.
  45. اسد الغابه، ج5، ص135؛ الاصابه، ج6، ص59؛ فتح الباری، ج12، ص171.
  46. جامع البیان، ج5، ص304.
  47. السیرة النبویه، ج2، ص210؛ المغازی، ج1، ص388.
  48. المغازی، ج1، ص388.
  49. تفسیر قمی، ج1، ص146.
  50. المغازی، ج2، ص799؛ الاغانی، ج7، ص306.
  51. انساب الاشراف، ج11، ص122.
  52. المغازی، ج2، ص820.
  53. المغازی، ج3، ص896.
  54. المغازی، ج3، ص990.
  55. مجمع البیان، ج5، ص9؛ تفسیر ثعالبی، ج3، ص162.
  56. تفسیر فرات الکوفی، ص158.
  57. مجمع البیان، ج5، ص15؛ روض الجنان، ج9، ص178.
  58. تفسیر ابن ابی حاتم، ج6، ص1756.
  59. انساب الاشراف، ج11، ص122؛ تهذیب الکمال، ج33، ص188.
  60. تاریخ المدینه، ج1، ص263؛ تهذیب الکمال، ج33، ص188.
  61. تاریخ دمشق، ج56، ص333؛ معجم قبائل العرب، ج2، ص668.
  62. الطبقات، ابن سعد، ج4، ص187؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص73؛ التنبیه و الاشراف، ص212.
  63. التنبیه و الاشراف، ص213.
  64. المعالم الاثیره، ص265.
  65. الطبقات، ابن سعد، ج4، ص187؛ اسد الغابه، ج4، ص181؛ الاصابه، ج4، ص496.
  66. انساب الاشراف، ج11، ص121.
  67. جمهرة انساب العرب، ص185.
  68. الطبقات، خلیفه، ص70.

منابع

 محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل بنی‌ ضَمْره.
  • اسد الغابه: ابن اثیر (درگذشت630ق.)، به کوشش علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.
  • الاصابه: ابن حجر العسقلانی (درگذشت852ق.)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.
  • اعلام الوری: الطبرسی (درگذشت548ق.)، قم، آل البیت:، 1417ق.
  • الاعلام: الزرکلی (درگذشت1396ق.)، بیروت، دارالعلم للملایین، 1997م.
  • الاغانی: ابوالفرج الاصفهانی (درگذشت356ق.)، به کوشش علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دارالفکر.
  • الاکمال: علی بن هبة الله ابن ماکولا (درگذشت475ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411ق.
  • انساب الاشراف: البلاذری (درگذشت279ق.)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دارالفکر، 1417ق.
  • الانساب: عبدالکریم السمعانی (درگذشت562ق.)، به کوشش عبدالله عمر، بیروت، دارالجنان، 1408ق.
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): ‌الطبری (درگذشت310ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417ق.
  • تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّة النمیری (درگذشت262ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دارالفکر، 1410ق.
  • تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (درگذشت240ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
  • تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (درگذشت571ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت292ق.)، بیروت، دارصادر، 1415ق.
  • تفسیر ابن ابی‌حاتم (تفسیر القرآن العظیم): ‌ابن ابی‌حاتم (درگذشت327ق.)، به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریه، 1419ق.
  • تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان): ‌الثعالبی (درگذشت875ق.)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1418ق.
  • تفسیر صنعانی (تفسیر عبدالرزاق): ‌عبدالرزاق الصنعانی (درگذشت211ق.)، به کوشش محمود محمد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419ق.
  • تفسیر فرات الکوفی: الفرات الکوفی (درگذشت307ق.)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش.
  • تفسیر القمی: القمی (درگذشت307ق.)، به کوشش الجزائری، قم، دارالکتاب، 1404ق.
  • التنبیه و الاشراف: المسعودی (درگذشت345ق.)، بیروت، دارصعب.
  • تهذیب الکمال: المزی (درگذشت742ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، 1415ق.
  • جامع البیان: الطبری (درگذشت310ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
  • جمهرة انساب العرب: ابن حزم (درگذشت456ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق.
  • حجاز در صدر اسلام: صالح احمد العلی، ترجمه: ‌آیتی، مشعر، تهران، 1375ش.
  • روض الجنان: ابوالفتوح رازی (درگذشت554ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375ش.
  • الروض المعطار: محمد بن عبدالمنعم الحمیری (درگذشت900ق.)، بیروت، مکتبة لبنان، 1984م.
  • زاد المسیر: ابن جوزی (درگذشت597ق.)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دارالکتاب العربی، 1422ق.
  • سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (درگذشت942ق.)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق.
  • السیرة النبویه: ابن هشام (درگذشت213/218ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (درگذشت230ق.)، به کوشش محمد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق.
  • الطبقات: خلیفة بن خیاط (درگذشت240ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
  • عیون الاثر: ابن سید الناس (درگذشت734ق.)، بیروت، مؤسسة عزالدین، 1406ق.
  • فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (درگذشت852ق.)، بیروت، دارالمعرفه.
  • الکامل فی التاریخ: ابن اثیر (درگذشت630ق.)، بیروت، دارصادر، 1385ق.
  • اللباب فی تهذیب الانساب: ابن اثیر (درگذشت630ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر.
  • مجمع البیان: الطبرسی (درگذشت548ق.)، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق.
  • مراصد الاطلاع: صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (درگذشت739ق.)، بیروت، دارالجیل، 1412ق.
  • المعارف: ابن قتیبه (درگذشت276ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، 1373ش.
  • المعالم الاثیره: محمد محمد حسن شراب، بیروت، دارالقلم، 1411ق.
  • معانی القرآن: النحاس (درگذشت338ق.)، به کوشش الصابونی، عربستان، جامعة‌ام القری، 1409ق.
  • معجم البلدان: یاقوت الحموی (درگذشت626ق.)، بیروت، دارصادر، 1995م.
  • معجم قبائل العرب: عمر کحّاله، بیروت، الرساله، 1405ق.
  • معجم ما استعجم: عبدالله البکری (درگذشت487ق.)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، 1403ق.
  • المغازی: الواقدی (درگذشت207ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، 1409ق.
  • المفصل: جواد علی، دارالساقی، 1422ق.
  • المنمق: ابن حبیب (درگذشت245ق.)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، 1405ق.
  • المواهب اللدنیه: القسطلانی (درگذشت923ق.)، التوفیقیه، قاهره.