حرم مکی
واژه
واژه حرم، از ریشه «ح ر م» و در واژگان به معنای ممنوع بودن و حرمت است.[۱] به مکه به سبب حرمت و احترامی که دارد و نیز ممنوع بودن برخی چیزها در آن، حرم گفته شده است.[۲] فرد منسوب به حرم مکی را نیز، «حرمی» نامیدهاند.[۳]
پیشینه
در مورد زمان حرم شدن مکه، در روایات، به سه دوره تاریخی اشاره شده است؛ هنگام آفرینش آسمانها و زمین،[۴] پس از هبوط حضرت آدم(ع)[۵] و دوران حضرت ابراهیم(ع).[۶]
آیه ﴿رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ﴾[یادداشت ۱][۷] گویای آن است که مکه، پیش از حضرت ابراهیم(ع) نیز، حرمت داشته است.[۸] برخی نقل کردهاند حرم بودن مکه تا زمان ابراهیم(ع) پنهان بود و او آن را آشکار کرد.[۹]
چرایی حرم شدن
بر پایه روایتی از امام صادق(ع)، حرمت حرم مکی به خاطر مسجدالحرام است.[۱۰] از روایات دیگری نیز استفاده میشود که حرمت حرم در اصل به خاطر کعبه است؛[۱۱] زیرا بر پایه قرآن[یادداشت ۲][۱۲] نخستین خانهای که برای منافع عموم مردم بنا شد، کعبه است.
باورهای دیگری نیز درباره چرایی حرم شدن مکه گفته شده است.[۱۳]
احترام
پیامبران و ملتهای پیش از اسلام، برخورد احترامآمیزی با حرم مکی داشتهاند.[۱۴] بر پایه روایتی، حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) به امر خداوند پیش از ورود به حرم مکی، پیاده شده و غسل کردند.[۱۵]
در جاهلیت نیز حرم مکی مورد احترام مشرکان بود. برای نمونه، آنها به احترام حرم، متعرض مجرم نمیشدند.[۱۶] ولی جرهمیان، پس از سرپرستی خود بر حرم، به هتک حرمت آن پرداختند.[۱۷]
در دین اسلام، بر احترام حرم و ساکنان آن تأکید شد.[۱۸] بر پایه روایتی، امام صادق(ع) وقتی به حرم رسید، از مرکب پیاده شد، غسل کرد و با پای برهنه وارد حرم شد.[۱۹] بر پایه روایتی از اهل سنت، هر حسنه در حرم برابر با صد هزار حسنه عادی است.[۲۰] حرمت و احترام ویژه حرم در اسلام، سبب شده تا خواندن نماز در هر جای آن فضیلت داشته باشد.[۲۱]
با این همه، برخی حاکمان بلاد اسلامی، حرمت حرم مکی را شکستند. برای نمونه، سپاهیان یزید بن معاویه در سال ۶۴ق.[۲۲] و حجاج از طرف عبدالملک مروان در سال ۷۳ق.[۲۳] به حرم مکی یورش بردند.
امنیت
در جاهلیت هر کسی به حرم پناهنده میشد در امان بود. در دوران اسلام نیز پناهنده به حرم، گرچه مجرم باشد، تا زمانی که در حرم باشد در امان است؛ جز اینکه در حرم مرتکب جرمی شده باشد.[۲۴] امنیت حرم مکی در آیههای پرشماری مانند آیه ﴿وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا﴾[یادداشت ۳][۲۵] مورد توجه قرار گرفته است.
درباره اینکه امنیت حرم مکی، امری تکوینی و ذاتی است یا تنها تشریعی است اختلاف نظر است.[۲۶]
حدود
درباره حدود حرم مکی، نظرات مختلفی گفته شده است.[۲۷] عالم مالکی و تاریخنگار، تقیالدین فاسی (۷۷۵–۸۳۲ق)، گزارش جامعی از نظرات مختلف آورده است.[۲۸]
به گفته قاضی بن براج فقیه شیعی، حد حرم به سمت مدینه سه میل، به سمت یمن هفت، به سمت عراق هفت، به سمت جده ده و به سمت طائف یازده میل است[۲۹] و به گفته برخی دیگر، حد حرم، چهار فرسخ در چهار فرسخ است.[۳۰]
بر پایه پژوهشهای میدانیِ برخی محققان معاصر، فاصله حد حرم با واحد متر از راه طائف 18,333 متر، از سوی عراق ۱,۳۳۵/۵ متر، از طریق تنعیم (راه مدینه) 6,148 متر و از سمت یمن ۱۲,۰۰۹/۷۵ متر است.[۳۱]
آداب
حرم مکی آداب ویژهای دارد.[۳۲] برای نمونه، با طهارت و غسل وارد شدن،[۳۳] دعای مخصوص خواندن[۳۴] و احرام بستن.[۳۵]
احکام
برای کسانی که وارد حرم مکی میشوند احکام ویژهای است. برخی از آن احکام چنین است:
- به باور فقیهان شیعه، اگر کسی وارد حرم شود و پیش از انجام مناسک حج بمیرد، از حجة الاسلام او کفایت میکند.[۳۶]
- بر پایه روایات[۳۷] و نیز دیدگاه فقیهان شیعه،[۳۸] اگر کسی در حرم کسی را کشت، دیه آن یکسوم بیشتر میشود.
- بر پایه روایات شیعه[۳۹] و اهل سنت[۴۰] و نیز به باور فقیهان اسلامی،[۴۱] کندن، بریدن و اتلاف درختان و گیاهان حرم جایز نیست. برخی درختان میوه[۴۲] و برخی گیاهان[۴۳] استثنا شدهاند.
- بر پایه دیدگاه فقیهان شیعه[۴۴] و سنی[۴۵] ورود مشرک و کافر به حرم جایز نیست.
پانویس
منابع
تاج العروس من جواهر القاموس، مرتضی الزبیدی (م. ۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
العین (ترتیب العین)، الخلیل بن احمد الفراهیدی (م. ۱۷۰ق)، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۰۵ق.
لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور (۶۳۰–۷۱۱ق)، قم، انتشارات ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس (م. ۳۹۵ق)، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۴ق.
مفردات الفاظ القرآن، الحسین بن محمد الراغب الاصفهانی (م. ۴۲۵ق)، به کوشش صفوان عدنان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ق.
- ↑ مفردات، ص229؛ لسان العرب، ج12، ص122، «حرم».
- ↑ معجم مقاییس، ج2، ص45؛ مفردات، ص230، «حرم».
- ↑ العین، ج3، ص221؛ تاج العروس، ج16، ص141؛ لسان العرب، ج12، ص120، «حرم».
- ↑ صحیح البخاری، ج2، ص214؛ الکافی، ج4، ص225؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص245-246.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج2، ص192؛ الکافی، ج4، ص195؛ وسائل الشیعه، ج13، ص221؛ اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص37-38؛ الزهور المقتطفه، ص33؛ شفاء الغرام، ج1، ص105.
- ↑ صحیح البخاری، ج3، ص22، 225؛ صحیح مسلم، ج4، ص112، 118.
- ↑ سوره ابراهیم (14)، آیه 37؛ ترجمه فولادوند، ص۲۶۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج19، ص104.
- ↑ وفاء الوفاء، ج4، ص189.
- ↑ علل الشرائع، ج2، ص415؛ المحاسن، ج2، ص330؛ بحارالانوار، ج96، ص43-44.
- ↑ علل الشرائع، ج2، ص415؛ المحاسن، ج2، ص330؛ بحارالانوار، ج96، ص43-44.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۹۶؛ ترجمه فولادوند، ص۶۲.
- ↑ شفاء الغرام، ج1، ص105.
- ↑ الام، ج2، ص154؛ معرفة السنن، ج4، ص167.
- ↑ الکافی، ج4، ص202-203.
- ↑ شفاء الغرام، ج1، ص130؛ المفصل، ج11، ص160.
- ↑ اخبار مکه، الازرقی، ج1، ص57؛ السیرة النبویه، ج1، ص199؛ المنمق، ص127.
- ↑ رک: الکافی، ج4، ص226؛ من لایحضره الفقیه، ص245-246؛ صحیح البخاری، ج2، ص214.
- ↑ التهذیب، ج5، ص97.
- ↑ السنن الکبری، ج4، ص331؛ عمدة القاری، ج9، ص130.
- ↑ وسائل الشیعه، ج5، ص274؛ فتح الباری، ج3، ص55-56.
- ↑ تاریخ الطبری، ج4، ص383.
- ↑ تاریخ الطبری، ج5، ص29.
- ↑ التبیان، ج2، ص537؛ کنز الدقائق، ج3، ص171.
- ↑ سوره آل عمران (۳)، آیه ۹۷.
- ↑ رک: التبیان، ج8، ص165؛ اخبار مکه، الفاکهی، ج1، ص357-360؛ تسنیم، ج6، ص597؛ جرعهای از صهبای حج، ص72-73.
- ↑ الاحکام السلطانیه، ج2، ص164-165؛ النهایه، ص234.
- ↑ شفاء الغرام، ج1، ص108-127.
- ↑ المهذب، ج1، ص273.
- ↑ جواهر الکلام، ج20، ص301.
- ↑ الحرم المکی الشریف، ص157-158.
- ↑ المجموع، ج7، ص467-469؛ ج8، ص5؛ نک: لب اللباب، ص294-295.
- ↑ التهذیب، ج5، ص97؛ المقنعه، ص399.
- ↑ وسائل الشیعه، ج13، ص195؛ المجموع، ج8، ص5.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج1، ص311-312؛ الشرح الکبیر، ج3، ص206.
- ↑ جواهر الکلام، ج17، ص295-296؛ تحریر الوسیله، ج1، ص382-383؛ العروة الوثقی، ج4، ص391.
- ↑ الکافی، ج4، ص14.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج7، ص116-117؛ المختصر النافع، ج2، ص302.
- ↑ الکافی، ج4 ص230-231؛ التهذیب، ج5، ص379-380.
- ↑ سنن النسایی، ج5، ص211.
- ↑ جواهر الکلام، ج18، ص413؛ المبسوط، سرخسی، ج4، ص103؛ تذکرة الفقها، ج7، ص372.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج2، ص255.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج7، ص365؛ السنن الکبری، ج5، ص201؛ نک: الشرح الکبیر، ج3، ص367.
- ↑ المبسوط فی فقه الامامیه، ج2، ص47؛ کنز العرفان، ج1، ص46.
- ↑ الام، ج1، ص71؛ ج4 ص187؛ المحلی، ج4، ص243.
خطای یادکرد: برچسب <ref>
برای گروهی به نام «یادداشت» وجود دارد، اما برچسب متناظر با <references group="یادداشت"/>
یافت نشد.