کاربر:Mnourahmadi/صفحه تمرین۱

نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۸:۵۲ توسط Mnourahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (بخش بندی مقاله)

حرام

یکی از احکام پنجگانه تکلیفی حرام است. در فقه، عملی که انجامش عقاب و گناه داشته و ترکش ثواب داشته باشد؛ حرام نامیده می شود که دارای اقسامی است. واژۀ حرمت و مشتقات و مترادف آن در هر لغتى، همچنين صيغۀ نهى (لاتَفعل) بر حرمت دلالت مى‌كند. یکی از ابواب مهم در حج و عمره بحث محرمات احرام است که فقها به طور مفصل به آن پرداخته اند.

مفهوم شناسی

حرام در لغت از ریشه «حرم» (منع)، معجم مقائيس اللغة؛ ج‌2، ص45. به معنای ممنوع است. معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية؛ ج‌1، ص559.

معنای اصطلاحی

در اصطلاح فقها حَرام یا مُحَرَّم یکی از احكام تكليفى الزامى و فِعلى است كه مُكَلَّف از سوى شارع مُلزَم به ترك آن است. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام؛ ج‌3، ص 290. انجامش عقاب و گناه و ترکش ثواب دارد. رک: تیسیر علم اصول الفقه، ص35؛ معجم أصول الفقه، ص254؛معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية، ج‌1، ص560.‌ و کسی که آن را حلال بداند، کافر می شود. معجم أصول الفقه، ص254. کار زشتی است که با زجر از آن منع شده است. رسائل الشریف المرتضی، ج2، ص269. راغب اصفهانی گفته عملی است که از انجامش منع شده است: یا با تسخیر الهی (مثل آیه 12 سوره قصص: «وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ»)، و یا بشری، و یا با منع قهری (مانند آیه 72 سوره مائده: «إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ»)، و یا با منع از جهت عقل یا از جهت شرع (مانند آیه 85 سوره بقره: «وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ») و آیه 145 سوره انعام: «قُلْ: لا أَجِدُ فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى طاعِمٍ يَطْعَمُهُ ... » و آیه 146 سوره انعام: «وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ»)  یا از جهت کسی که امر آن را ترسیم می کند. مفردات ألفاظ القرآن؛ صص229-230؛ القاموس الفقهي لغة و اصطلاحا، ص85.

مانند مکروه شارع از آن نهی کرده است ولی از این جهت که شارع به صورت الزامی ترک آن کار را خواسته است با مکروه فرق می کند. الأصول من علم الأصول، صص11-12.

منشأ تحریم

بنابر نظر اصولیون، منشأ تحريم و تحليل اشياء، مفاسد و مصالح واقعى موجود در آنها در ارتباط با مكلّف است؛ ازاين‌رو، تحريم يا تحليل چيزى، شأن شارع مقدّس (خداوند) است؛ چون تنها او عالم به مصالح و مفاسد واقعى اشياء است. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام؛ ج‌2، ص372.

تشخیص حرمت

واژۀ حرمت و مشتقات و نيز مرادف آن در هر لغتى، همچنين صيغۀ نهى (لاتَفعل) بر حرمت دلالت مى‌كند. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام؛ ج‌3، ص290

الفاظ مترادف و متضاد حرام

کلمات مُحَرَّم، مَنهِی و مَحظور با حرام مترادفند. معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية، ج‌1، صص559-560؛ رسائل الشريف المرتضى؛ ج‌2، ص: 282. به حرام، ممنوع، مزجور، ذنب، معصية، قبيح، سيّئة، فاحشة، إثم، حرج، حراج، تحريج و عقوبة نیز گفته می شود. معجم مصطلح الأصول، ص125؛ معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية، ج‌1، ص560؛ معجم أصول الفقه، ص254.

حرام در حقیقت ضد حلال است. کتاب العین، ج3، ص223؛ المحيط في اللغة، ج‌3، ص94؛ معجم مقائيس اللغة؛ ج‌2، ص 45. همانطور که در آیات قرآن در مقابل حلال قرار گرفته است. «وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ» (سورة نحل، آية 116) «وَ أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا» (البقرة: 276) و تنها به اعتبار تقسیم احکام تکلیفی ضد واجب است. معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية، ج‌1، ص560.‌ جمع آن حُرُم" است. کتاب العین، ج3، ص223؛ المحيط في اللغة، ج‌3، ص94.

ترکیبات معروف حرام

برخی از ترکیبات معروف حرام که با حج مرتبطند؛ عبارتند از:

·       بيت الحرام: كعبة (خانه خدا).

·       مسجد الحرام: نام مسجدی که کعبه در آن قرار دارد. ابن جوزی گفته به خاطر اینکه شکار و قطع درخت اطراف آن حرام شده است؛ این نام را پیدا کرده است. معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية؛ ج‌3، ص279.

·       بَلَدُ الحرام: شهر مکه. پیامبر (ص) در روز فتح مکه فرمود: آگاه باشید که مکه، حرام است. خداوند متعال آن را حرام کرده است. برای کسی قبل از من و بعد از من حلال نشده است و تنها برای من در ساعتی از روز حلال شده است.» «ألا إِن مكة حرام حَرَّمها اللّه تعالى، لم تحلّ لأحد قبلي، و لا تحلُّ لأحدٍ بعدي، و إِنما أُحِلَّتْ لي ساعةً من نهار»‌ یعنی ورود به آن بدون احرام. شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم؛ ج-3، ص1399.

·       مَشعَر الحرام: مُزدَلفة. الاصطلاحات الفقهية في الرسائل العملية؛ ص203.

·       شَهر الحرام: هر یک از چهار ماهی [در قرآن آمده است: . «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ» (التوبة: 36)]  که عرب در آن جنگ کردن را حرام می کردند و عبارتند از: ذو القعدة، ذو الحجة، محرم و رجب. و آنها را "أَشهُر الحُرُم" می نامند. القاموس الفقهي لغة و اصطلاحا، ص86‌.

تحریم در قرآن

سوره 66 قرآن کریم، تحریم نام دارد. آیه 23 سوره نساء نیز آیه محرّمات یا آیه تحریم نام دارد که بيانگر آن گروهى از خويشاوندان نسبى و سببى است كه ازدواج با آنان حرام است. اينان عبارتند از: مادر، دختر، خواهر، عمّه، خاله، دختر برادر، دختر خواهر، مادر و خواهر رضاعى، مادرزن، دختر زن در صورت دخول به مادر (ربيبه)، زن پسر و خواهر زن. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام؛ ج‌1، ص: 169. آيۀ 157 سورۀ اعراف نیز آیه تحریم خبائث، نام دارد. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج‌1، ص170‌

اقسام حرام

حرام به اعتبارات مختلف دارای اقسامی است:

1) حرام نفسى: شى‏ء حرام به واسطه مفسده موجود در خود آن حرام است. و نهى به‏طور مستقيم به خود آن تعلق گرفته است؛ مثل: قماربازى و نوشیدن شراب. فرهنگ نامه اصول فقه، ص418.

حرام غيرى‏: به فعلى گفته مى‏شود كه خودش ذاتاً حرام و مورد غضب مولا نیست و مفسده ملزمه ندارد؛ اما از آنجا كه مقدمه حرام ديگرى است كه داراى مفسده ملزمه است، اين فعل، مفسده غيرى پيدا كرده؛ مثل مقدمات فعل حرام، و حرمت نماز در مكان يا لباس غصبى. رک: فرهنگ نامه اصول فقه، ص417.

2) حرام اصلى‏: حرامى كه داراى خطاب شرعی مستقل بوده و كلام به دلالت مطابقى برآن دلالت مى‏نمايد. مانند اينكه خطاب «لا تشرب الخمر» به‏طور مستقيم بر حرمت نوشیدن شراب دلالت مى‏كند. رک: فرهنگ نامه اصول فقه، ص416.

حرام تبعی: حرامى كه مدلول غير مطابقى و لازم عقلى كلام ديگرى است كه در آن، به حرمت چيزى حكم شده است؛ مانند اينكه خطاب «لا تشرب الخمر» به دلالت التزامى، حرمت خريد و فروش شراب به قصد نوشیدن شراب را می رساند.

3) حرام تعيينى‏: حرامى كه در مقام امتثال، بدل و جانشينى ندارد و فقط ترك خود حرام مورد درخواست مولا است، مثل نوشیدن شراب و خرید و فروش ربوى. رک: فرهنگ نامه اصول فقه، ص416.

حرام تخييرى‏: در جايى است كه حرمت به چند چيز تعلق گرفته و مكلف در انتخاب هريك از آنها آزاد است و با ترك هريك، از ترك بقيه بى‏نياز مى‏شود؛ مثل اينكه به شخصى دستور داده شود كه: يا «در منزل نمان» يا «از هم‏نشينى با ديگران پرهيز كن»؛ در اينجا لازم نيست مكلف هر دو را ترك كند. رک: فرهنگ نامه اصول فقه، ص416.

4) حرام عينى‏: حرامى است كه مولا ترك آن را از تك‏تك مكلفان خواسته است، به‏گونه‏اى كه با ترك كردن عده‏اى، تكليف از ديگران برداشته نمى‏شود، مثل: «شرب خمر» و «اكل ميته». رک: فرهنگ نامه اصول فقه، ص417.

حرام كفائى‏:  فعلى است كه انجام آن براى همه مكلفان حرام است، اما اگر بعضى از انجام آن خوددارى كردند، لازم نيست ديگران آن را ترك كنند. رک: فرهنگ نامه اصول فقه، ص417.

5) حرام ارتباطى‏: مثل غنا که مصاديق آن مركب از چند جزء (آواز و صوت، مطرب و مهيج) بوده و اجزاى آن، چنان به هم مرتبط است كه اگر مكلف همه اجزاى آن را مرتكب شود، فقط يك گناه كرده و در صورتى كه فقط يك جزء از آن مركب را انجام ندهد، (مثل آنكه مطرب نباشد يا به صورت آواز نباشد،) گناهى نكرده است. رک: فرهنگ نامه اصول فقه، ص 416.

حرام غير ارتباطى: مثل دروغ که عنوان دروغ دارای افراد و مصادیق مختلف است که هر مصداق آن به طور مستقل حرام می باشد بى‏آنكه ارتباطى با مصداق ديگر دروغ داشته باشد و فرد به تعداد ارتکاب مصادیق دروغ نافرمانی کرده است. فرهنگ نامه اصول فقه، ص417.

6)حرام تنجيزى‏: حرامى است كه انجام آن بر امر غير مقدورى متوقف نبوده و فعليت دارد؛ يعنى حالت انتظارى در آن وجود ندارد، مثل: حرمت زنا و قمار كه هم حكم حرمت و هم انجام آن، هر دو، فعليت دارد. فرهنگ نامه اصول فقه، ص417.

حرام تعليقى‏: در جايى است كه حرمت، فعلى و حرام، استقبالى باشد. تصور و ذكر مثال براى آن مشكل است. رک: فرهنگ نامه اصول فقه، ص416.

7)حرام مطلق: فعل حرامى كه بعد از پيدايش شرايط تكليف، حرمت آن به وجود چيز ديگرى مشروط و متوقف نيست، مثل: دروغ گفتن و غيبت كردن. فرهنگ نامه اصول فقه، ص418.

حرام مشروط: فعل حرامى كه حرمتش متوقف و مشروط بر وجود چيزى غير از شرايط تكليف مى‏باشد؛ مانند حرمت استعمال بوى خوش، كه مشروط به اين است كه شخص در حالت احرام باشد؛ و قبل از آن چنين حرمتى وجود ندارد. فرهنگ نامه اصول فقه، صص417-418.

محرمات حج و عمره

شروع هر یک از اعمال عمره مفرده، عمره تمتع و حج تمتع با بستن احرام است. که با انجام آن، انجام اعمالی بر فرد عمره گزار یا حج گزار، حرام می شود که به آنها مُحَرَّمات إِحرام گفته می شود. فقها 24 مورد برای آن برشمرده اند. مصطلحات الفقه، صص40-43.

منابع

·       قرآن کریم

·       الاصطلاحات الفقهية في الرسائل العملية، عاملى، ياسين عيسى، بیروت، دار البلاغة للطباعة و النشر و التوزيع، 1413 ه.ق.

·       الأصول من علم الأصول، العثيمين، محمد بن صالح، بی جا، دار ابن الجوزي، 1426ه.ق.

·       تیسیر علم اصول الفقه، الجدیع، عبدالله بن یوسف، بیروت، مؤسسة الريان للطباعة والنشر والتوزيع، 1418ه.ق.

·       رسائل الشریف المرتضی، شريف مرتضى، على بن حسين موسوى، قم، دار القرآن الكريم، 1405ه.ق

·       شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم، حميرى، نشوان بن سعيد، بيروت - لبنان، دار الفكر المعاصر،1420ه.ق.

·       فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، جمعى از پژوهشگران زير نظر شاهرودى، سيد محمود هاشمى، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت عليهم السلام، 1426 ه.ق.

·       فرهنگ نامه اصول فقه، مركز اطلاعات و مدارك اسلامى، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، معاونت پژوهشي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم‏، 1389 ش.

·       القاموس الفقهي لغة و اصطلاحا، سعدى ابو جيب، ، دمشق – سوريه، دار الفكر، ، 1408 ه.ق

·       المحيط في اللغة، صاحب بن عباد، كافى الكفاة، اسماعيل بن عباد، بيروت – لبنان، عالم الكتاب، 1414ه.ق.

·       مصطلحات الفقه، مشكينى، ميرزا على، بی جا، بی نا، بی تا.

·       معجم أصول الفقه، حسن، خالد رمضان، قاهره، مطبعه المدني‏، 1418 ق.

·       معجم المصطلحات الأصولية، حسينى، محمد، بیروت، موسسه العارف للمطبوعات، 1415 ق.

·       معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية، محمود عبد الرحمان،  بی جا، بی نا، بی تا.

·       معجم مصطلح الأصول، هلال، هيثم، بيروت، دار الجليل، 1424 ق.

·       معجم مقائيس اللغة، ابو الحسين، ابن فارس، احمد بن فارس بن زكريا، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، 1404 ه.ق.

·       مفردات ألفاظ القرآن، راغب اصفهانى، حسين بن محمد، لبنان-سوریه، دار العلم - الدار الشامية، 1412 ه.ق.