امیر چوپان

از ویکی حج
(تغییرمسیر از أمیر چوپان)

امیر چوپان از امیران مغول و بانی آثاری در مکه و مدینه می‌باشد. وی از قبیله سلدوز از قبایل مغول بوده که همراه هلاکو به ایران امده است. همچنین در حکومت سلطان محمد خدابنده از فرماندهان سپاه وی شد و مورد لطف او قرار گرفت و با دختران او ازدواج کرد. امیر چوپان بعد از اولجایتو اداره امور حکومت را که در دست ابوسعید نوجوان بود را به‌عهده گرفت و قدرت حکومت به دست او رسید، ولی این قدرت پایدار نماند و با حسادت بدخواهان و شورش فرزندش تیمورتاش بر ضد حکومت مرکزی ایلخانیان متزلزل شد، و با رفتار ناشایست دمشق خواجه فرزند دیگرش و سخنانی ناشایست که بر ضد ابوسعید می‌گفت و همچنین علاقه‌مندی ابوسعید به بغداد خاتون، دختر امیر چوپان، که به ازدواج یکی از فرماندهان ایلخانی به نام شیخ حسن جَلایری درآمده بود زمینه را برای قتل وی فراهم کرد و سرانجام با رویگردانی ابوسعید از آنان و کشتن یکی از پسران امیر چوپان به نام دمشق خواجه و سپس خود او انجامید. امیر چوپان به‌عنوان نماینده حکومت ایلخانی به‌ویژه در دوران ابوسعید، کارهایی در مکه و مدینه انجام داد. از جمله آنان ساخت مدرسه و حمام در مکه و آب‌رسانی به مکه بود که به‌بخاطر کمبود آب در آنجا حاجیان با مشکلاتی روبرو بودند ولی امیر چوپان با هزینه و تلاش زیاد این مشکل را برطرف کرد. همچنین در مدینه نیز مدرسه و حمامی ساخت که در شهر موجود نبود. به وصیت وی تابوت او به حجاز برده شد و ابوسعید به‌خاطر اینکه دختر امیر چوپان به همسری وی درآمد هزینه کفن و دفن وی را پرداخت کرد. تابوت وی در سراسر مناسک حج گردانده شد و در روز عید قربان بر آن نماز خواندند و بعد از طواف در مسجدالحرام به مدینه برده شد و در قبرستان بقیع کنار امام حسن مجتبی(ع) به خاک سپرده شد.

معرفی اجمالی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

امیر چوپان سلدوزی (درگذشت 728ق.) منسوب به قبیلۀ سلدوز از قبایل مغول[۱] همراه هُلاکو (حک: 654-663ق.) به ایران آمد و بعدها به خدمت اَرغون (حک: 683-690ق.) درآمد و پس از او کنار غازان‌خان ایلخانی (حک: 694-703ق) قرار گرفت.[۲] امیر چوپان در دوران اولجایتو سلطان محمد خدابنده (حک: 703-717ق) از فرماندهان سپاه او شد و مورد لطف وی قرار گرفت[۳] و با دو دختر او، یکی در پی دیگری، ازدواج کرد.[۴] در پی مرگ اولجایتو، وی اداره امور حکومت ابوسعید (حک: 717-736ق.) نوجوان را برعهده گرفت و بدین ترتیب، قدرت واقعی قلمرو ایلخانان در دست او نهاده شد[۵] و فرزندان او در نواحی گوناگون اداره امور را به دست گرفتند.[۶]

حسادت به قدرت امیر چوپان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

قدرت فزاینده امیر چوپان وخانواده‌اش که حسادت بدخواهان را برانگیخته بود، پس از چند رخداد با مشکل رویارو شد. نخست شورش فرزندش تیمورتاش فرمانروای روم، بر ضد حکومت مرکزی ایلخانیان بود که با درایت امیر چوپان برطرف شد.[۷] او، خود، با اجازه ابوسعید به مقابله با پسرش رفت و با گفت‌وگو او را وادار به تسلیم کرد و دست‌بسته نزد ابوسعید برد و پس از دستگیری و کشتن کسانی که در تحریک او نقش داشتند، از سلطان ایلخانی پوزش خواست. ابوسعید نیز با بخشودن تیمورتاش، او را در مقامش باقی نهاد.[۸]

زمینه‌‌های قتل[ویرایش | ویرایش مبدأ]

رخداد دیگر، رفتار دمشق خواجه، پسر دیگر امیر چوپان، بود که افزون بر نفوذ فراوان در دربار و حسادت و سعایت درباریان، سخنانی ناشایست بر ضد ابوسعید می‌گفت[۹] و سرانجام به سال 727ق. به دستور وی کشته شد.[۱۰] ماجرای دیگر که زمینه‌ساز قتل امیر چوپان شد، علاقه‌مندی ابوسعید به بغداد خاتون، دختر امیر چوپان، بود که به ازدواج یکی از فرماندهان ایلخانی به نام شیخ حسن جَلایری درآمده بود. بر پایه سنت مغول‌ها، اگر زنی مورد پسند خان قرار می‌گرفت، می‌‌‌‌بایست شوهرش او را طلاق می‌داد تا آن زن به همسری خان درآید.[۱۱] ابوسعید با یادآوری این سنّت از یاد رفته، در‌ اندیشه به‌دست آوردن بغداد خاتون بود. از این رو، خواسته خود را با امیر چوپان در میان نهاد. او ضمن مخالفت با سلطان، داماد و دخترش را از وی دور کرد. این کار خشم ابوسعید را در پی داشت.[۱۲] سرانجام ابوسعید شیخ حسن جلایری را ناچار کرد تا بغداد خاتون را طلاق دهد و او را به همسری خود درآورد.[۱۳]

این جریان در کنار بدگویی درباریان درباره قدرت فزاینده فرزندان امیر چوپان در دستگاه حکومت ایلخانی، رویگردانی ابوسعید از آنان را در پی‌داشت و به فرمان کشتن یکی از پسران امیر چوپان به نام دمشق خواجه و سپس خود او انجامید. امیر چوپان نزد غیاث‌الدین حاکم هرات پناه برد؛ اما او به دستور ابوسعید، امیر چوپان را به سال 728ق. کشت.[۱۴]

کارهای امیر چوپان در مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

امیر چوپان به‌عنوان نماینده حکومت ایلخانی به‌ویژه در دوران ابوسعید، کارهایی چند در مکه و مدینه انجام داد. او در مکه مدرسه و حمامی ساخت که اهمیتی به‌سزا داشت؛ زیرا پیشتر در مکه حمام نبود. از مهم‌ترین کارهای وی، آب‌رسانی به مکه بود.[۱۵] افزایش شمار حاجیان در این شهر و کمبود آب، مشکلاتی را برای آنان ایجاد کرده بود. مردم آب را به بهای گزاف تهیه می‌کردند. امیر چوپان با هزینۀ فراوان و به کارگیری کارگران بسیار، برای رفع این مشکل کوشید. او برای هر روز کار، سه درهم می‌پرداخت. ازاین‌رو، کارگران بسیار و حتی زنان مشغول به‌کار شدند و سرانجام در پی چهار ماه با هزینه 150 هزار درهم در جمادی الاول 726ق. آب را از عرفات به مکه رسانید.[۱۶] این کار امیر چوپان بدون اجازه سلطان مصر بود و ناراحتی او را در پی داشت.[۱۷] برخی از بازسازی چشمه بازان به دست او به سال 726ق. و رساندن آب آن به مکه در دهه آخر جمادی الاول آن سال خبر می‌دهند.[۱۸]

به گفتۀ برخی، امیر چوپان که از سنیان متعصب بود، با هدف افزایش نفوذ ایلخانیان در حجاز برای کاهش نفوذ شیعیان تلاش می‌کرد. او ضمن تلاش برای بیرون راندن زیدیان از مسجدالحرام، کوشید تا مانع شکل‌گیری اجتماع آنان شود. اما در این راه موفق نشد.[۱۹]

کارهای امیر چوپان در مدینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

امیر چوپان در مدینه نیز کارهایی انجام داد. او نزدیک باب الرحمه مدرسه‌ای ساخت و در آن محلی نیز برای دفن خود در نظر گرفت.[۲۰] برخی از این بنا با عنوان چوپانیه یاد کرده[۲۱] و از ساختن حمامی به دست او در این شهر خبر داده‌اند.[۲۲]

به سال 726ق. شایع شد که امیر چوپان همراه ده هزار تن از سپاهیان خود قصد رفتن به حج را دارد. این در حالی بود که امیر ارغون، نایب سلطان مصر، همراه فرزندش ناصرالدین محمد در همان سال رهسپار حج شده بود. سلطان مصر از بیم این‌که امیر چوپان نقشه‌ای در سر داشته باشد، مانع او شد و به حاکم شام دستور داد تا به یاری ارغون بشتابد. پس از مدتی شایع شد که امیر چوپان از رفتن به حج منصرف شده است. به گفته مقریزی، همه این‌ها شایعه بود و سلطان مصر هدفی خاص را دنبال می‌کرد.[۲۳]

دفن در بقیع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پس از کشته شدن امیر چوپان، به وصیت وی، تابوت او را همراه کاروان حاجیان به حجاز بردند. ابوسعید نیز به سبب آن‌که بغداد خاتون به همسری او درآمده بود، افزون بر پرداخت هزینه کفن و دفن او، 40 هزار دینار همراه کاروان فرستاد.[۲۴] تابوت امیر چوپان را در سراسر مناسک حج حمل کردند و حاجیان در روز عید قربان بر آن نماز خواندند و در پی طواف در مسجدالحرام، آن را به مدینه بردند و در بقیع، کنار امام حسن مجتبی(ع) به خاک سپردند.[۲۵] البته نخست می‌خواستند بر پایه وصیتش[۲۶] او را در مدرسه‌ای که خود ساخته بود، به خاک بسپارند.[۲۷] به ‌گزارش منابع، به دلیل آن‌که بنایی که او ساخته بود، در سمت قبلۀ مسجد نبوی قرار داشت[۲۸] و کندن قبر در آن‌جا بی‌احترامی به پیامبر بود، او را در بقیع دفن کردند.[۲۹] برخی نیز از جلوگیری حکومت از دفن او در آن مدرسه خبر داده‌اند.[۳۰]

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. جامع التواریخ، ج1، ص178.
  2. تاریخ نگارستان، ص211؛ منتخب التواریخ، ص111؛ منتخب التواریخ، ص136؛ منتخب التواریخ، ص140؛ ظفرنامه، ج1، ص186.
  3. منتخب التواریخ، ص114.
  4. تاریخ اولجایتو، ص73.
  5. تاریخ ابن خلدون، ج5، ص497.
  6. تاریخ حبیب السیر، ج3، ص198.
  7. السلوک، ج2، ص263-264.
  8. السلوک، ج2، ص264؛ صبح الاعشی، ج3، ص265.
  9. مطلع السعدین، ص65-66؛ رحلة ابن بطوطه، ج2، ص70.
  10. مطلع السعدین، ص66؛ رحلة ابن بطوطه، ج2، ص71؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص210-211.
  11. تاریخ حبیب السیر، ج3، ص209؛ مطلع السعدین، ص60.
  12. تاریخ حبیب السیر، ج3، ص209؛ مطلع السعدین، ص60؛ مجمع الانساب، ص295.
  13. رحلة ابن بطوطه، ج2، ص72؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص215.
  14. تاریخ گزیده، ص619؛ ذیل جامع التواریخ، ص133؛ النجوم الزاهره، ج9، ص272.
  15. رحلة ابن بطوطه، ج2، ص72؛ مطلع السعدین، ص78؛ الدرر الکامنه، ج1، ص541.
  16. اتحاف الوری، ج3، ص181-182؛ السلوک، ج2، ص274-275.
  17. السلوک، ج2، ص274.
  18. شفاء الغرام، ج1، ص449-450؛ البدایة و النهایه، ج14، ص123؛ العقد الثمین، ج3، ص447.
  19. تشیع و تصوف، ص80.
  20. اتحاف الوری، ج3، ص185؛ العقد الثمین، ج3، ص477؛ الدرر الکامنه، ج1، ص541-542.
  21. صبح الاعشی، ج7، ص296؛ تاریخ ابن الوردی، ج2، ص280.
  22. تاریخ ابن الوردی، ج2، ص274.
  23. السلوک، ج2، ص277-278.
  24. تاریخ حبیب السیر، ج3، ص213.
  25. تاریخ حبیب السیر، ج3، ص213؛ مطلع السعدین، ص78.
  26. ذیل جامع التواریخ، ص134؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص213.
  27. اتحاف الوری، ج3، ص185؛ العقد الثمین، ج3، ص447؛ تاریخ ابن الوردی، ج2، ص281.
  28. مطلع السعدین، ص78.
  29. مطلع السعدین، ص78؛ ذیل جامع التواریخ، ص134.
  30. الدرر الکامنه، ج1، ص542؛ تاریخ ابن خلدون، ج5، ص498.


منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل امير چوپان.
  • اتحاف الوری: عمر بن محمد بن فهد (م. 885ق.)، به کوشش شلتوت، جده، دار المدنی.
  • تاریخ ابن الوردی: عمر بن مظفر ابن الوردی (م. 749ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
  • تاریخ ابن خلدون: ابن‏ خلدون (م. 808ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، 1408ق.
  • تاریخ اولجایتو: عبدالله بن محمد الکاشانی، به کوشش مهین همبلی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1348ش.
  • تاریخ حبیب السیر: غیاث الدین خواند امیر، به کوشش یساقی، تهران، خیام، 1362ش.
  • تاریخ گزیده: حمدالله مستوفی، به کوشش ادوارد براون، تهران، دنیای کتاب، 1361ش.
  • تاریخ نگارستان: احمد بن محمد غفاری (م. 975ق.)، به کوشش مرتضی مدرس گیلانی، تهران، حافظ، 1414ق.
  • تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری: کامل مصطفی الشیبی و علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیر کبیر، 1385ش.
  • الدرر الکامنه: ابن حجر العسقلانی (م. 852ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • ذیل جوامع التاریخ: عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو (م. 833ق.)، تهران، چاپخانه علمی، 1317ش.
  • رحلة ابن بطوطه: ابن‏ بطوطه (م. 779ق.)، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، 1417ق.
  • السلوک لمعرفة دول الملوک: المقریزی (م. 845ق.)، به کوشش مصطفی زیاده، جامعة القاهره.
  • شفاء الغرام: محمد الفاسی (م. 832ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1421ق.
  • صبح الاعشی: احمد بن علی القلقشندی (م. 821ق.)، به کوشش محمد حسین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1407ق.
  • ظفرنامه: شرف الدین علی یزدی (م. 858ق.)، به کوشش میر محمد صادق و نوایی، تهران، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، 1387ش.
  • العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین: محمد الفاسی (م. 832ق.)، به کوشش فؤاد سیر، مصر، الرساله، 1406ق.
  • مجمع الانساب: محمد بن علی شبانکاره‌ای (م. 733ق.)، به کوشش محدث، تهران، امیر کبیر، 1363ش.
  • مطلع السعدین: عبدالرزاق سمرقندی (م. 887ق.)، به کوشش نوایی، تهران، کتابخانه طهوری، 1353ش.
  • منتخب التواریخ: معین الدین نطنزی (م. قرن9ق.)، به کوشش استخری، تهران، اساطیر، 1383ش.
  • النجوم الظاهره: ابن تغری بردی الاتابکی (م. 874ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.