ابوسفیان بن حارث
ابوسفیان بن حارث، پسر عمو و برادر رضاعی پیامبر اسلام(ص). او با پیامبر همسن بود، مانند او از حلیمه شیر خورده بود و به لحاظ ظاهری با پیامبر شباهت داشت. وی پس از بعثت پیامبر با او دشمنی کرد و چون شاعر بود، بر ضد او شعر میسرود. ابوسفیان بن حارث در همه جنگهای قریش برضد مسلمانان شرکت کرد. او در سال هشتم هجری، اسلام آورد و شعرهای بسیاری در حمایت از پیامبر و مسلمانان سرود. همچنین در غزوههای غَزوه حُنَین و غَزوه طائف پیامبر را همراهی کرد. وی در سال ۱۵ یا ۲۰ق در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع خاک سپرده شد.
نام و نسب ویرایش
در نام او اختلاف است. بیشتر مورخان او را مغیره نامیدهاند؛[۱] اما برخی مغیره را برادر ابوسفیان دانستهاند.[۲] او پسرعمو، برادر رضاعی و همسال پیامبر اسلام(ص) بود و حلیمه سعدیه مدتی او را شیر داد.[۳] وی از نظر ظاهری شبیه پیامبر بود.[۴] مادرش غزیه دختر قیس بن طُریف از خاندان حارث بن فهر کنانی[۵] و بنابر دیدگاه دیگر کنیزی به نام سمیه بود.[۶] خانه ابوسفیان دیوار به دیوار خانه علی بن ابیطالب(ع) و نزدیک خانه عقیل بن ابیطالب بود که در مدینه به دارالکراحی شهرت داشت.[۷]
دشمنی با پیامبر ویرایش
ابوسفیان در دوران کودکی و جوانی با پیامبر اسلام(ص) مأنوس بود؛ اما پس از بعثت با او به ستیزه برخاست و همراه دیگر شاعران قریش ضدّ پیامبر اقدام نمود و وی را هجو کرد. هجویات آنان به جهت جسارت به مقام نبُوَّت و نیز به سبب اسلام آوردنشان، از میان رفته است.[۸] او پس از خودداری قریش از حضور در بدر الموعد به سال چهارم هجری و مذمت آنان از سوی حسان بن ثابت، شاعر پیامبر، در دفاع از قریش شعر سرود. برخی از شاعران مسلمان نیز در پاسخ ابوسفیان، با اجازه پیامبر به هجو او پرداختند.[۹] ابوسفیان در همه جنگهای قریش بر ضدّ مسلمانان و پیامبر اسلام(ص) شرکت داشت.[۱۰] او پس از غَزوه بدر، در شعری آن را برای ابولهب وصف کرد و از شکست قریش و امدادهای غیبی سخن گفت.[۱۱]
اسلامآوردن ویرایش
ابوسفیان در اوایل سال هشتم هجری، مسلمان شد. او همراه عبدالله برادر ام سلمه پیش از فتح مکه به طرف مدینه حرکت کرد و در مسیر راه[۱۲] به پیامبر(ص) پیوست. پیامبر به رغم شفاعت ام سلمه[۱۳] از پذیرش آنان خودداری کرد[۱۴] و از بیحرمتیهای ابوسفیان به خود یاد نمود. ابوسفیان بر آن شد که در صورت ادامه مخالفت پیامبر(ص) با دیدار او، همراه فرزند خردسالش در صحرا سرگردان شود تا از گرسنگی بمیرد.[۱۵] برخی گزارشها از پذیرش شفاعت ام سلمه خبر دادهاند.[۱۶] برپایه گزارشی، وی با راهنمایی امام علی(ع) با تلاوت آیه ۹۱ سوره یوسف {تَاللهِ لَقَد ءَاثَرَک اللهُ عَلَینَا} نزد پیامبر رفت و پیامبر نیز ضمن خواندن آیه ۹۲ این سوره {لاَ تَثرِیبَ عَلَیکمُ...} وی را بخشید.[۱۷] پس از مسلمان شدن او، حضرت علی به دستور پیامبر(ص) در میان مسلمانان ندا داد که خدا و پیامبرش از ابوسفیان درگذشتهاند و آنان نیز از وی درگذرند.[۱۸]
اقدامات ابوسفیان پس از اسلامآوردن ویرایش
ابوسفیان پس از اسلامآوردن، در پشیمانی ازگذشته خویش و شادمانی از هدایتش به دست پیامبر(ص) ابیاتی سرود.[۱۹] در این ابیات، خود را در زمان جاهلیت همچون شبگردی سرگردان در سیاهی شب خوانده و روز اسلام آوردنش را روز هدایت خویش نامیده است. وی پس از اسلامآوردن اشعار حماسی فراوان سرود.[۲۰] پیامبر دستور داد تا علی(ع) به او و پسرش جعفر آداب دینی بیاموزد.[۲۱] او تحت تأثیر رفتار پیامبر(ص) از شرمساری در برابر وی سر به زیر میانداخت.[۲۲]
ابوسفیان در سال هشتم هجری در غَزوه حُنَین زمام استر پیامبر را در دست داشت و پس از فرار ابتدایی مسلمانان در کنار پیامبر ماند[۲۳] و پیامبر او را دعا کرد.[۲۴] برخی مفسران آیه {ثُمَّ أَنزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَ عَلَی المُومِنِینَ}.[۲۵] را درباره ابوسفیان و کسانی دانستهاند که در این جنگ پایداری کردند.[۲۶] پس از غزوه طائف، پیامبر او را برای جمعآوری زکات به نجران فرستاد.[۲۷] از وی در رخدادهای پس از رحلت پیامبر(ص) گزارشی در دست نیست.
درگذشت ویرایش
به نقل مشهور، او در سال ۲۰[۲۸] و به دیگر قول ۱۵ق[۲۹] در مدینه درگذشت و عمر بن خطاب بر او نماز خواند.[۳۰] وی را در قبرستان بقیع کنار خانه عقیل بن ابیطالب به خاک سپردند.[۳۱] به گزارشی او سه روز پیش از مرگش در بقیع برای خود قبری آماده کرد.[۳۲] سبب مرگ او بریده شدن زگیلی در سرش هنگام تراشیدن موی سر در ایام حج بود.[۳۳] رفعت پاشا که مشاهدات خود را از بقیع نوشته است. ابوسفیان بن حارث را در شمار کسانی دانسته که در بقیع دارای قبر مشخص بوده و بر قبرش گنبدی قرار داشته است.[۳۴] از وی احادیثی نیز نقل شده است.[۳۵]
همسران و فرزندان ویرایش
ابوسفیان از همسرش جمانه، خواهر تنی علی(ع) دو فرزند به نام جعفر و ابوالهَیاج داشت؛[۳۶] اما از وی نسلی نماند.[۳۷] همسر دیگر وی امعمرو دختر مقوم بن عبدالمطلب بود.[۳۸] زنان و فرزندان دیگر نیز برای او گزارش شده است.[۳۹]
پانویس ویرایش
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۴۸۳؛ الطبقات، ج۴، ص۳۶؛ جمهرة انساب العرب، ص۷۰.
- ↑ الاستیعاب، ج۴، ص۱۴۴۵؛ اسد الغابه، ج۴، ص۴۷۰؛ ذخائر العقبی، ص۲۴۱.
- ↑ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۷۳-۱۶۷۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۷؛ فتح الباری، ج۷، ص۷۶.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۴۹؛ الآحاد و المثانی، ج۱، ص۳۱۶؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۷۳.
- ↑ معجم الشعراء، ص۸۵.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۵۳-۵۴.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۴۹-۵۰.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۸۰۶-۸۰۷؛ شرح الاخبار، ج۳، ص۲۱۷؛ المستدرک، ج۳، ص۴۵.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۸۰۷؛ الطبقات، ج۴، ص۵۰.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۷۳-۷۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۶۲؛ المنتظم، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۳.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۲۵۴؛ الشرح الکبیر، ج۷، ص۵۹۷-۵۹۸.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۰؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۵۰؛المعجم الکبیر، ج۸، ص۱۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۴۰۰؛ معرفة الصحابه، ج۵، ص۲۵۸۶؛ اسد الغابه، ج۵، ص۱۴۵.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۴۳-۴۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۵۰-۵۱.
- ↑ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۷۴؛ الاصابه، ج۷، ص۱۵۲.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۸۰۷؛ الطبقات، ج۴، ص۵۲.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۵۱-۵۲؛ اسد الغابه، ج۵، ص۱۴۵-۱۴۶.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۵۱-۵۲.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۵۲.
- ↑ الاصابه، ج۷، ص۱۵۳؛ الدرجات الرفیعه، ص۱۶۵.
- ↑ المصنف، ج۵، ص۳۸۰؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۱۶۸؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۷۴.
- ↑ الآحاد و المثانی، ج۱، ص۳۲۲.
- ↑ سوره توبه، آیه ۲۶.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۳۱.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۴۵، ص۴۷۷.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۵۳؛ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۵۰۳؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۷۷.
- ↑ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۷۷.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۲۵۵؛ الاصابه، ج۷، ص۱۵۳.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۵۲ - ۵۳؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۲۷-۱۲۸.
- ↑ تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۷۶؛ الاصابه، ج۷، ص۱۵۲.
- ↑ مرآة الحرمین، ج۱، ص۴۲۶.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۲۰۲؛ الاصابه، ج۷، ص۱۵۳؛ کنز العمال، ج۳، ص۷۲.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۴۹؛ ج۸، ص۴۸.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۴۹.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۴۹؛ ج۸، ص۵۰؛ الاصابه، ج۸، ص۲۲۸.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۴۹.
منابع ویرایش
- الآحاد و المثانی: ابن ابیعاصم (م.۲۸۷ق.)، به کوشش فیصل، ریاض، دار الدرایه، ۱۴۱۱ق.
- الاستیعاب: ابن عبدالبر (م.۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
- اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
- الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک) : الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّة النمیری (م.۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
- تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م.۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
- تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م.۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
- جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م.۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
- الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعه: سیدعلی خان مدنی (م.۱۱۲۰ق.)، مکتبة بصیرتی، قم، ۱۳۹۷ق.
- ذخائر العقبی: احمد بن عبدالله الطبری (م.۶۹۴ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۹۷۴م.
- السیرة النبویه: ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
- شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار: النعمان المغربی (م.۳۶۳ق.)، به کوشش جلالی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق.
- الشرح الکبیر: عبدالرحمن بن قدامه (م.۶۸۲ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
- شواهد التنزیل: الحاکم الحسکانی (م.۵۰۶ق.)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق.
- صحیح مسلم: مسلم (م.۲۶۱ق.)، بیروت، دار الفکر.
- الطبقات الکبری: ابن سعد (م.۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر.
- فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه.
- کنز العمال: المتقی الهندی (م.۹۷۵ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
- مرآة الحرمین: ابراهیم رفعت پاشا (م.۱۳۵۳ق.)، قم، المطبعة العلمیه، ۱۳۴۴ق.
- المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م.۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
- المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (م.۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
- معجم الشعراء: ابوعبیدالله بن محمد المرزبانی (م.۳۸۴ق.)، دار النشر.
- المعجم الکبیر: الطبرانی (م.۳۶۰ق.)، به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
- معرفة الصحابه: ابونعیم الاصفهانی (م.۴۳۰ق.)، به کوشش العزازی، ریاض، دار الوطن، ۱۴۱۹ق.
- المغازی: الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
- المنتظم: ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.