بلال بن رباح

از ویکی حج
(تغییرمسیر از بلال بن رباح حبشی)
بلال بن رباح
مرقد منسوب به بلال حبشی در دمشق
مشخصات فردی
نام کامل بلال بن رباح حبشی
کنیه ابوعبدالله، ابوعبدالرحمن، ابوعبدالکریم، ابوعمرو
لقب ابن‌حمامه
زادروز و زادگاه سه سال پس از عام الفیل، سراه، مکه
محل زندگی مکه، مدینه
مهاجر/انصار مهاجر
نسب/قبیله برده بنی‌جمح
درگذشت/شهادت هجدهم، نوزدهم، بیستم، بیست و یکم یا بیست و پنجم ق. - دمشق
مدفن دمشق (قبرستان باب صغیرداریا
مشخصات دینی
زمان اسلام آوردن نخستین اسلام آورندگان
حضور در جنگ‌ها همه جنگ‌های پیامبر(ص)
هجرت به مدینه
دلیل شهرت مؤذن پیامبر(ص)
دیگر فعالیت‌ها شرکت در غزوه‌های پیامبر(ص)


بلال بن رَباح، صحابی خاص، مؤذن پیامبر(ص) و همراه او در عمرة‌ القضاء و حجة‌الوداع است.

والدین وی هر دو برده بودند. مادر او حمامه یکی از پیشگامان اسلام بود و در این راه شکنجه شد. بلال از نخستین مسلمانان است و زمانی که مسلمان شد برده امیة بن خلف بود و به خاطر مسلمان شدن به شدت توسط امیه مورد شکنجه قرار گرفت.

بلال همواره همنشین پیامبر(ص) بود و به همین سبب مشرکان پیامبر را ملامت می‌کردند. اما خداوند متعال آیه 52 سوره انعام را در این باره نازل فرمود. آیات گوناگون دیگری به باور مفسران درباره بلال نازل شده است.

بلال از نخستین مهاجران به مدینه است و در تمام غزوه‌های پیامبر(ص) حضور فعال داشت. از جمله مسئولیت‌های او خزانه‌داری پیامبر، تقسیم غنایم، مسئولیت هزینه‌های پیامبر، مؤذنی و ... را می‌توان نام برد. او از منزلت والایی نزد پیامبر(ص) برخوردار بود به طوری که پیامبر دیگران و نیز همسر او را از رنجاندنش نهی می‌کرد و او را اهل بهشت می‌دانست.

او اولین مؤذن پیامبر(ص) بوده و وقت‌شناسی و صوت زیبا از ویژگی‌های اوست. در مورد ازدواج بلال اقوال مختلف وجود دارد. خواستگاری پیامبر از دختر ابن‌ابی‌بکیر برای بلال و کمک به تأمین هزینه‌های عروسی در تاریخ وارد شده است. بنابر مشهور نسلی از بلال باقی نمانده است.

او پس از رحلت پیامبر(ص) برای مدتی برای جهاد به شام رفت. گزارشی از اختلافات او با عمر بن خطاب نقل شده است.

بلال دوستدار اهل بیت(ع) بود و به همین خاطر نزد شیعه مورد احترام ویژه است.

نسب‌شناسی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

کنیه بلال را ابوعبدالله،[۱] ابوعبدالرحمن،[۲] ابوعبدالکریم و ابوعمرو[۳] برشمرده‌اند و نسبت‌های حبشی،[۴] قُرشی و تَیمی[۵] به وی داده‌اند. او را لاغر‌ اندام، قد بلند، با موی پرپشت و صورتی کم مو وصف کرده‌اند.[۶]

پدر و مادرش هر دو بَرده بودند.[۷] مادرش حَمامه، ملقب به سکینه[۸] و کنیز یکی از خانواده‌های قبیله بنی‌جُمَح از قریش بود.[۹] از این رو، او را ابن‌حمامه نیز گفته‌اند.[۱۰] حمامه از پیشگامان اسلام بود و به جرم پیروی از پیامبر(ص) شکنجه شد.[۱۱]

تاریخ تولد[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال بر پایه سخن مشهور اهل سنت، هم‌سن ابی‌بکر[۱۲] و زاده سال سوم عام الفیل[۱۳] بود. به باور برخی، هفت تا 12 سال کوچک‌تر از پیامبر(ص)[۱۴] بود.

بر پایه گزارشی، در سَراه[۱۵] از مناطق یمن[۱۶] و بر پایه گزارشی دیگر، در مکه زاده شد.[۱۷] از کودکی و نوجوانی او گزارشی در دست نیست. فقط روایتی ضعیف که از سفر پیامبر در نوجوانی به شام و دیدار با بَحیرای راهب حکایت دارد، از همسفری وی با رسول خدا(ص) خبر می‌دهد.[۱۸]

محققان در سند و مفاد این گزارش سخت تردید کرده‌اند[۱۹]؛ زیرا ابوموسی اشعری که آن را به عنوان شاهد روایت می‌کند، سال‌ها پس از وقوع این رخداد زاده شده است.

نیز ابوبکر که موظف به بازگرداندن پیامبر به مکه شده، کوچکتر از پیامبر(ص) و در سنین کودکی بوده است. همچنین بلال در این هنگام هنوز تولد نیافته و یا طفل خردسالی بوده که توانایی همراهی پیامبر(ص) را نداشته است. نیز پیوند تنگاتنگ ابوبکر با بلال در این روایت، ضعف خبر را تقویت می‌کند.[۲۰]

بردگی[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال را برده یکی از این افراد شمرده‌اند: عبدالله بن جُدعان تَیمی،[۲۱] بنی‌سَبّاق بن عبدالدار،[۲۲] ایتام ابی‌جهل،[۲۳] زنی از بنی‌جمح،[۲۴] و امیة بن خَلَف بن وهب جمحی.[۲۵] این اختلاف می‌تواند به سبب تعدد مالکان وی در دوره‌‌های گوناگون باشد.[۲۶] بر پایه شواهد، هنگام ظهور اسلام، وی برده امیة بن خلف بود[۲۷] و پیش از گرویدن به پیامبر(ص) برای عبدالله بن جدعان چوپانی می‌کرد.[۲۸]

اسلام بلال[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال از نخستین گروندگان به اسلام و اظهارکنندگان آن بود.[۲۹] او با آب دهان‌ انداختن به بت‌های کعبه و بیزاری جستن از آن‌ها، خشم مشرکان را برانگیخت.[۳۰] به همین سبب، امیة بن خلف او را بر ریگ‌های سوزان مکه شکنجه کرد و تخته سنگی بزرگ بر سینه‌‏اش گذاشت تا به خدای یکتا کفر ورزد.[۳۱]

دیگر مشرکان نیز او را با بازوان بسته و طنابی از لیف خرما بر گردن، بازیچه دست کودکان می‌کردند[۳۲] ؛ اما بلال به جای کفرورزی و بازگشت از یکتاپرستی، فریاد «اَحَد؛ اَحَد» سر می‌داد.[۳۳] عمرو بن عاص پایداری وی را تایید کرده[۳۴] و عمّار یاسر استقامتش را ستوده است.[۳۵]

بر پایه دیدگاه مشهور اهل سنت، او آزاد شده ابی‌بکر بن ابی‌قحافه است. البته خود پیامبر(ص) قصد داشت او را بخرد و رها کند.[۳۶]

بر پایه گزارشی، عباس عموی پیامبر(ص) بلال را از امیه خرید.[۳۷] ابوجعفر اسکافی و ابن‌شهرآشوب بلال را آزاد شده رسول خدا(ص) دانسته‌اند.[۳۸]

هم‌نشینی پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال همنشین پیامبر(ص) در مسجدالحرام بود و قریشیان رسول خدا(ص) را به سبب همنشینی با او و دیگر محرومان جامعه ریشخند می‌کردند. به همین سبب، خداوند درباره بلال و یارانش آیه 52 انعام/6 را نازل کرد: ﴿وَ لا تَطْرُدِ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمینَ﴾؛(سوره انعام، آیه52) «و آنان را که صبح و شام خدا را می‏‌خوانند و قصدشان فقط خدا است، از خود مران! چیزی از حساب آن‌ها بر تو و چیزی از حساب تو بر آن‌ها نیست. پس اگر آن‌ها را از خود برانی، از ستمکاران خواهی بود».[۳۹]

آیات نازل شده در شأن بلال[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بر پایه گزارش مفسران، آیات گوناگون در شان بلال و یارانش نازل شده است که عبارتند از: بقره/2، 212،[۴۰] نساء/4، 69،[۴۱] انعام/6، 52،[۴۲] انفال/8، 74،[۴۳] نحل/16، 41،[۴۴] 106[۴۵] -110،[۴۶] اسراء/17، 19، 21، 28،[۴۷] کهف/18، 28،[۴۸] مؤمنون/23، 110،[۴۹] فرقان/25، 20،[۵۰] ص/38، 62،[۵۱] شوری/42، 18،[۵۲] احقاف/46، 11،[۵۳] حجرات/49، 11[۵۴] - 13،[۵۵] مطففین/83، 29.[۵۶]

هجرت به مدینه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال از نخستین مهاجران به مدینه است.[۵۷] او در مدینه در خانه سعد بن خَیثَمَه سکنا گزید.[۵۸] اخبار و سخنان مربوط به بلال[۵۹] حکایت دارد که رسول خدا در عقد اخوت مکی، پیوند برادری او را با ابی‌حارث عبیدة بن حارث بن مطلب قرشی منعقد کرد[۶۰] و در عقد اخوت مدنی، پیوند برادری وی را با ابی‌رویحه عبدالله بن عبدالرحمن خَثعَمی برقرار نمود.[۶۱]

نیز گزارش‌هایی از عقد اخوت بلال با ابی‌عبیده جراح و[۶۲] ابی‌ذر[۶۳] در دست است.

بلال در همه غزوه‌های رسول خدا(ص) حضور چشمگیر داشت.[۶۴] او در نبرد بدر، رویاروی مشرکان جنگید. سپاهیان مسلمان را به هجوم بر امیه و پسرش برانگیخت. نیز باعث قتل آن پدر و پسر شد[۶۵] و به روایتی امیة بن خلف را کشت.[۶۶] او در این جنگ، زید بن مُلَیص را نیز به قتل رساند.[۶۷]

وی در نبرد خیبر، صفیه دختر حی بن اخطب را به عنوان اسیر به خدمت پیامبر(ص) برد و با عبور دادن وی از میان کشتگان یهودی، بر‌اندوه او افزود که انتقاد پیامبر را در پی داشت.[۶۸]

او در غزوه وادی القری که به سال هفتم ق. و پس از فتح خیبر رخ داد، پاسبان و محافظ پیامبر(ص) بود.[۶۹] در فتح مکه همراه پیامبر وارد کعبه شد.[۷۰] به دستور رسول خدا(ص) بر بام کعبه رفت و اذان سرداد.[۷۱] وی تنها کسی بود که نماز گزاردن پیامبر(ص) را در خانه کعبه دید و گزارش کرد.[۷۲]

خزانه‌داری پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال خزانه‌دار بیت المال رسول خدا(ص)[۷۳] بود و به دستور پیامبر(ص) مردم را برای تقسیم غنیمت‌ها فرا‌ می‌خواند.[۷۴] او مسؤول هزینه‌ها و خریدهای پیامبر(ص) بود[۷۵] و هنگام نمازهای عید و طلب باران، عصای ویژه وی، عَنَزَه، را حمل می‌کرد.[۷۶] او سوارکار قَصواء، ناقه پیروز پیامبر(ص) در مسابقات شترسواری بود.[۷۷]

پیامبر او را فردی خوب،[۷۸] پیشگام حبشیان در پذیرش اسلام[۷۹] و از رفقا و نجبا و وزرای خویش،[۸۰] مورد اشتیاق بهشت،[۸۱] اهل بهشت،[۸۲] و از سروران بهشت[۸۳] می‌دانست و از رستگاری‌اش خبر می‌داد.[۸۴] نیز او را سرور مؤذنان[۸۵] و پرچم‌دار و رهبر آن‌ها در روز قیامت،[۸۶] نخستین شفیع مؤمنان حبشه[۸۷] و از اولین کسانی دانست که پس از پیامبر(ص) و شهیدان، جامه بهشتی می‌پوشند.[۸۸]

ایشان ابی‌ذر[۸۹] و ابی‌بکر[۹۰] را به سبب رنجاندن بلال سرزنش کرد و به همسر بلال هشدار داد تا او را نرنجاند.[۹۱]

ازدواج[ویرایش | ویرایش مبدأ]

منابع، به اختلاف، ازدواج بلال را با زنی از طایفه بنی‌زُهره،[۹۲] دختر ابی‌بُکیر،[۹۳] جُمانه دختر زِحاف اَشجَعی،[۹۴] فاطمه دختر عتبة بن ربیعه،[۹۵] ‌هاله خواهر عبدالرحمن بن عوف[۹۶] و هند خولانیه اهل داریای دمشق گزارش داده‌اند.[۹۷] پیامبر(ص) خود از دختر بنی‌ابی بکیر برای بلال خواستگاری کرد[۹۸] و برای تامین هزینه‌های عروسی به وی یاری رساند.[۹۹] ازدواج بلال با هند خولانیه در دوران اقامتش در شام و پس از رحلت پیامبر(ص) انجام پذیرفت.[۱۰۰] به نظر مشهور، نسلی از بلال باقی نماند.[۱۰۱] برخی برایش از پسری به نام «عمر» یاد کرده‌اند که از راویان او بوده است.[۱۰۲] سمعانی از مردمی یاد می‌کند که پسوند بلالی را در نام‌های خود دارند و منتسب به بلال بن رباح، ﻣﺆذن رسول خدا، هستند و مشهورترین آن‌ها ابوصالح بن یوسف بن صالح بلالی، قاضی خوارزم، است.[۱۰۳] منابع تاریخی نیز ذیل رویدادهای سال 519ق. مرگ یکی از نوادگان بلال را در سمرقند گزارش می‌دهند. ابن‌جوزی[۱۰۴] و ابن‌اثیر[۱۰۵] نام او را هلال و ابن‌کثیر نامش را بلال یاد کرده‌اند و وی را فرزند عبدالرحمن بن شریح بن عمر بن احمد بن محمد بن ابراهیم بن سلیمان بن بلال بن رباح دانسته‌اند.[۱۰۶] او یکی از قاریان قرآن و در زمره ناموران سمرقند بود.[۱۰۷]

نخستین مؤذن[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال نخستین ﻣﺆذن اسلام است.[۱۰۸] او به دستور پیامبر(ص) اذان را از علی بن ابی‌طالب‌(ع) فراگرفت[۱۰۹] و پیوسته در حضر و سفر برای رسول خدا(ص) اذان گفت.[۱۱۰] بعدها ابن‌ام‌مکتوم[۱۱۱] و ابومحذوره در این فضیلت با او سهیم شدند.[۱۱۲] برخی بر این باورند که بلال تنها مؤذن پیامبر(ص) بود.[۱۱۳] برخی گزارش کرده‌اند که بلال و ابن‌ام‌مکتوم به نوبت اذان می‌گفتند.[۱۱۴] مردم با آوای اذان بلال از حلول ماه مبارک رمضان آگاه می‌شدند.[۱۱۵] ابن‌ام مکتوم پیش از اذان صبح برای اعلان وقت سحر؛ و بلال برای نماز صبح اذان می‌گفتند.[۱۱۶] بر همین اساس، پیامبر(ص) سفارش نمود که خوردن و آشامیدن با اذان ابن‌ام‌مکتوم و امساک با اذان بلال صورت پذیرد.[۱۱۷] در برخی نقل‌های اهل سنت، عکس این گزارش آمده[۱۱۸] و علت آن، ضعف بینایی بلال شمرده شده است.[۱۱۹] این سخن نادرست است؛[۱۲۰] زیرا به تصریح عائشه، ابن‌ام مکتوم اختلال بینایی داشت و شبانگاه اذان می‌گفت. اما بلال تا هنگامی که فجر را نمی‌دید، اذان نمی‌گفت.[۱۲۱] امام صادق‌(ع) نیز تصریح می‌کند که ابن‌ام‌مکتوم نابینا بود.[۱۲۲] بلال بسیار وقت‌شناس و دقیق بود و خود می‌گفت که از آگاه‌ترین مردم به وقت اذان است.[۱۲۳] ابومحذوره نیز پس از فتح مکه مسلمان شد[۱۲۴] و تنها در مسجدالحرام اذان می‌گفت و هیچگاه به مدینه نیامد.[۱۲۵]

وقت‌شناسی در اذان[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال هرگز اذان را به تاخیر نمی‌انداخت.[۱۲۶] به گفتن اذان پایبند بود و هر سحرگاه بر بام یکی از بلندترین خانه‌های نزدیک مسجد، خانه‌ای از بنی‌نجار، اذان می‌گفت.[۱۲۷] بر پایه برخی روایات، به دستور پیامبر(ص) از فراز دیوار مسجد[۱۲۸] و بر پایه گزارشی، از فراز سکویی بلند بیرون از مسجد نبوی اذان سرمی‌داد.[۱۲۹] این سکو پس از گسترش مسجد نبوی در محدوده مسجد جای گرفت.[۱۳۰] سپس در محل آن، به یاد بلال، ماذنه‌ای زیبا از سنگ مرمر سفید به ارتفاع دو متر ساختند که اکنون در اوقات پنج‌گانه بر آن اذان می‌گویند.

صوت زیبای بلال[ویرایش | ویرایش مبدأ]

او صوتی رسا و زیبا داشت.[۱۳۱] پیامبر(ص) اذانش را دوست می‌داشت و آن را موجب روح‌بخشی و خشنودی خود می‌دانست.[۱۳۲] دائم‌الوضو بود[۱۳۳] و هنگام گفتن اذان رو به قبله می‌ایستاد[۱۳۴] و انگشت در گوش خود می‌نهاد.[۱۳۵] جمله «حی علی خیر العمل» را در اذان می‌گفت[۱۳۶]؛ زیرا پیامبر(ص) به او چنین آموخته بود.[۱۳۷] از روزی که او اذان گفتن عمومی را رها کرد، این جمله نیز از اذان کنار نهاده شد[۱۳۸] و عمر بن خطاب به طور رسمی آن را از اذان حذف کرد.[۱۳۹] می‌گویند بلال حرف «شین» را «سین» تلفظ می‌کرد[۱۴۰] و به تصریح پیامبر(ص) «سین» او نزد خداوند و رسولش همان شین است.[۱۴۱] اما این خبر مردود و بی‌اساس است[۱۴۲]؛ زیرا بلال صوتی زیبا و بیانی فصیح داشت.[۱۴۳] برخی سند آن گزارش را ضعیف می‌دانند.[۱۴۴]

همراهی پیامبر در عمرة القضاء[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال در عمرة القضاء (عمرة القصاص) به سال هفتم ق. همراه پیامبر(ص) بود.[۱۴۵] در این سفر، پیامبر(ص) سه روز در مکه ماند و به یارانش دستور داد مناسک عمره را نیرومند و چالاک برگزار کنند.[۱۴۶] او به دستور رسول خدا(ص) هنگام ظهر بر فراز بام کعبه ایستاد و اذان گفت.[۱۴۷] سخن مشهور، اذان او بر بام کعبه را در روز فتح مکه می‌داند.[۱۴۸] برخی محققان میان این دو سخن جمع کرده‌اند و بر آنند که بلال برفراز کعبه در هر دو هنگام اذان گفت.[۱۴۹] اذان او بر فراز بام کعبه، خشم فراوان کافران مکه را برانگیخت،[۱۵۰] به گونه‌ای که برخی از آن‌ها شکر گزاردند که پدرانشان زنده نیستند تا نظاره‌گر این رویداد باشند.[۱۵۱]

همراهی پیامبر در حجة‌الوداع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

او در حجة الوداع همگام رسول خدا(ص) بود و در روز ترویه با سایبانی که در دست داشت، برای پیامبر(ص) سایه فراهم می‌کرد.[۱۵۲] او در صحرای عرفات مردم را به سکوت دعوت کرد تا پیامبر(ص) خطبه بخواند.[۱۵۳] سپس در پایان خطبه نخست پیامبر(ص) اذان گفت و پس از پایان خطبه دوم پشت سر وی به نماز ظهر و عصر ایستاد.[۱۵۴] او در رمی جمره عقبه در حالی که پیامبر(ص) بر ناقه سوار بود و اسامه زمام مرکب را در دست داشت، برای وی سایبان نگاه داشت.[۱۵۵] او پیام‌رسان پیامبر(ص) نیز بود. بر همین اساس، پس از نزول آیه تبلیغ، به دستور پیامبر میان مردم رفت و همه آن‌ها را به سوی غدیر فرا‌خواند.[۱۵۶]

زندگی بلال پس از پیامبر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال پس از رحلت پیامبر(ص) و پیش از خاکسپاری وی، با آوای اذان خویش مردم را در سوگ وی گریاند[۱۵۷] و پس از خاکسپاری بر قبرش آب پاشید.[۱۵۸] از آن پس تصمیم گرفت اذان عمومی نگوید.[۱۵۹] به گزارش برخی، این تصمیم را به سبب نارضایتی از خلیفه و دیگر مسلمانان در نادیده گرفتن حق علی بن ابی‌طالب(ع) گرفت.[۱۶۰] از این رو، جز در چند مورد، اذان عمومی نگفت.[۱۶۱] نخست به خواست فاطمه(س)[۱۶۲] و بار دیگر به درخواست حسن و حسین(ع) اذان گفت؛ آن گاه که که برای زیارت قبر پیامبر(ص) از شام به مدینه آمده بود.[۱۶۳] دیگر بار هنگامی اذان گفت که خلیفه دوم به سال هفدهم ق. در جابیه، از سرزمین‌های دمشق، به درخواست مسلمانان، از او تقاضا کرد تا اذان بگوید.[۱۶۴]

شرکت در جهاد[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال پس از رحلت پیامبر(ص) برای جهاد به شام رفت. بر پایه سخنی، در روزگار ابی‌بکر بن ابی‌قحافه[۱۶۵] و به سخن دیگر، در روزگار عمر بن خطاب به شام رفت[۱۶۶] و در برخی فتوحات حضور یافت.[۱۶۷] ابن‌ابی‌شیبه کوفی او را خزانه‌دار ابی‌بکر دانسته است.[۱۶۸] این سخن درخور درنگ است؛ زیرا بر پایه برخی نقل‌ها، بلال با ابی‌بکر بیعت نکرد و رفتن او از مدینه به شام، اقدامی اعتراض‌آمیز در برابر خلیفه و کسانی بود که علی بن ابی‌طالب‌(ع) را خانه‌نشین کرده بودند.[۱۶۹]

اختلاف با عمر بن خطاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

عمر بن خطاب از بلال با تعبیر «سیدنا» یاد می‌کرد[۱۷۰] و عبدالله بن عمر او را بهترینِ «بلال»‌ها می‌دانست.[۱۷۱] آن گاه که عمر دیوان شام را تدوین کرد، به درخواست بلال، نام وی را با ابورویحه خثعمی در یک دفتر جای داد.[۱۷۲] با این حال، او از عمر ناخشنود بود.

در اختلافی که میان او و عمر درباره وقت نماز پیش آمد، عمر خود را آگاه‌تر از وی خواند؛ اما بلال نپذیرفت.[۱۷۳] وی در فتح بیت المقدس، از عملکرد فرماندهان مسلمان و رفتار تبعیض‌آمیز آن‌ها به عمر شکایت کرد[۱۷۴] و به ستاندن شراب و خوک با عنوان خراج اهل ذمه اعتراض نمود.[۱۷۵]

او با توجه به سیره نبوی در موضوع توزیع زمین‌های فتح شده، در برابر عمر ایستاد و تهدید به نبرد نمود.[۱۷۶] عمر نیز او و یارانش را بر منبر نفرین کرد.[۱۷۷]

وفات[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال در حالی که شعر شادمانی بر لب داشت و مشتاق پیوستن به پیامبر(ص) و یارانش بود، جان سپرد.[۱۷۸] تاریخ وفات او را سال هفدهم،[۱۷۹] هجدهم،[۱۸۰] نوزدهم،[۱۸۱] بیستم،[۱۸۲] بیست و یکم[۱۸۳] یا بیست و پنجم ق.[۱۸۴] یاد کرده‌اند. او در شام جان داد؛ اما مدفنش را در باب صغیر دمشق،[۱۸۵] داریا[۱۸۶] در حلب،[۱۸۷] باب کیسان، و یا عَمواس دانسته‌اند.[۱۸۸]

بر پایه سخن مشهور، در دمشق جان داد و در باب صغیر مدفون شد.[۱۸۹] اما به باور ابن‌کثیر، قبر موجود در باب صغیر، قبر بلال بن ابی‌درداء، حکمران و قاضی شهر دمشق، است و مدفن بلال بن رباح در داریا جای دارد.[۱۹۰]

برخی نیز بر این باورند که بلال در داریا درگذشته است.[۱۹۱] قبر موجود در حلب نیز متعلق به خالد بن رباح، برادر بلال، می‌باشد.[۱۹۲]

منسوبین[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال برادری نسبی به نام خالد داشت که گویی محضر پیامبر(ص) را درک کرد، ولی حدیثی روایت ننمود.[۱۹۳] خالد کارگزار عمر بن خطاب در اردن بود.[۱۹۴] او همچنین خواهری به نام غفره داشت.[۱۹۵]

نقل حدیث[ویرایش | ویرایش مبدأ]

طبق یافته حدیث شناسان، 44 حدیث از بلال گزارش شده است که برخی از آن‌ها در صحیحین[۱۹۶] یافت می‌شوند.[۱۹۷] روایت‌های گزارش شده از بلال در کتابی به نام مسند بلال به چاپ رسیده است.[۱۹۸]

برخی کسانی که از وی روایت کرده‌اند، عبارتند از: ابوبکر بن ابی‌قحافه، اسامة بن زید، براء بن عازب، عبدالله بن عمر، عمر بن خطاب، کعب بن عجره،[۱۹۹] ابن‌مسعود، ابوسعید خدری و جابر بن عبدالله.[۲۰۰]

موضوع احادیث[ویرایش | ویرایش مبدأ]

احادیث او بیشتر در موضوع نماز[۲۰۱] و مقدمات آن،[۲۰۲] ربا[۲۰۳] و شب قدر[۲۰۴] است.

او در روایتی از پیامبر(ص) درباره ازدواج علی(ع) و فاطمه(س)، از شفاعتگری آن دو برای محبان اهل بیت گزارش می‌دهد.[۲۰۵] نیز در روایتی بلند، فضیلت اذان و وصف بهشت را از زبان پیامبر(ص) گزارش کرده است.[۲۰۶]

تکریم بلال[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برای تکریم بلال، بعدها مسلمانان مساجدی با نام او ساختند که یکی از آن‌ها در شهر مکه و بر فراز کوه ابوقبیس قرار داشت. این مسجد که به مناسبت اذان گفتن او بر فراز این کوه ساخته شده بود، نزدیک به 100 متر مربع وسعت داشت و در طرح‌های جدید گسترش و بنای کاخ برای مهمانان دولت سعودی، ویران شد و اکنون اثری از آن برجای نیست.[۲۰۷] مسجدی دیگر نیز در غرب مدینه، در محل قلعه بنی‌زُرَیق و منطقه خالدیه وجود داشت که مسجد بلال بن رباح نامیده می‌شد. رسول خدا(ص) به سال هفتم ق. در این مکان نماز عید خواند. این مسجد در گسترش ساختمان‌های حکومتی سعودی ویران شد و به ایستگاه اتومبیل‌های شهرداری تبدیل شد. اکنون در جنوب شرقی مسجد نبوی، مسجدی منتسب به بلال وجود دارد که ارتباطی با مسجد پیشین ندارد و نوبنیاد است.[۲۰۸] مکانی دیگر به نام دار رباح منسوب به پدر بلال حبشی در مدینه بود که به سال 840ق. به مدرسه باسطیه بدل شد و در دوره معاصر در گسترش پیرامون باب السلام از مسجد نبوی ویران گشت.[۲۰۹] مکان منتسب به اذان‌گویی بلال بر فراز کوهی در منطقه جعرانه در شمال مکه، تا اواخر سده پنجم ق. نمازگاه حاجیان و مسافران و مورد اقبال و تکریم عمومی بود.[۲۱۰]

ارتباط با اهل بیت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

بلال دوستدار اهل بیت بود.[۲۱۱] به همین سبب، نزد شیعیان و دانشوران شیعه جایگاهی برجسته دارد و منابع شیعی او را ممدوح دانسته‌اند.[۲۱۲] او در برگزاری جشن ازدواج علی‌(ع) و فاطمه(س) نقشی اثرگذار داشت و به خواست پیامبر(ص) عطر و مواد خوشبوی لازم برای جهیزیه فاطمه(س)[۲۱۳] و طعام جشن ازدواج را فراهم کرد.[۲۱۴]

او علی بن ابی‌طالب‌(ع) را بسیار ارج می‌گذاشت، به گونه‌ای که از سوی برخی مخالفان سرزنش می‌شد.[۲۱۵] وی به خانه امام علی‌(ع) رفت و آمد داشت[۲۱۶] و به پاس یاری رساندن به فاطمه(س) از دعای خیر پیامبر(ص) برخوردار شد.[۲۱۷] به سبب همین ارادت بود که در پی شهادت فاطمه(س) فریاد‌ اندوه برآورد.[۲۱۸] امام علی‌(ع) بلال را پیشگام حبشیان[۲۱۹] و امام سجاد(ع) او را از بهترین اصحاب پیامبر(ص) شمرد.[۲۲۰] امام صادق(ع) او را عبد صالح[۲۲۱] و نخستین وارد شونده به بهشت[۲۲۲] خواند و برایش طلب رحمت کرد.[۲۲۳]

پیوند به بیرون[ویرایش | ویرایش مبدأ]

برای مطالعه بیشتر[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  • اسوه هاي ايثار: نگاهي به زندگاني بلال حبشى، عباس قدیانی.
  • بر با‌م‌ آسما‌ن‌: داستا‌ن‌ زندگی‌ بلال‌ حبشی‌، آستان قدس رضوی.
  • بلال حبشي، محمد کامرانی اقدام.
  • بلال حبشی، محمد محمدی اشتهاردی.

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص232؛ رجال الطوسی، ص27.
  2. الاستیعاب، ج1، ص178.
  3. رجال الطوسی، ص27؛ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص350؛ التحفة اللطیفه، ج1، ص221.
  4. نک: الانساب، ج4، ص47.
  5. تهذیب الکمال، ج4، ص288.
  6. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص238؛ اسد الغابه، ج1، ص245؛ اعیان الشیعه، ج3، ص602.
  7. الکامل، ج2، ص66.
  8. انساب الاشراف، ج1، ص208-209؛ امتاع الاسماع، ج9، ص110.
  9. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص232؛ رجال کشّی، ج1، ص189.
  10. تهذیب الکمال، ج4، ص288.
  11. الاستیعاب، ج4، ص1813.
  12. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص238؛ انساب الاشراف، ج1، ص208-209.
  13. تاریخ دمشق، ج10، ص475.
  14. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص238؛ ج7، ص386؛ السیرة الحلبیه، ج1، ص195-197؛ الصحیح من سیرة النبی، ج2، ص94.
  15. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص232؛ انساب الاشراف، ج1، ص208؛ وفیات الاعیان، ج3، ص70.
  16. احسن التقاسیم، ص88.
  17. البدایة و النهایه، ج5، ص333.
  18. عیون الاثر، ج1، ص64؛ تاریخ الاسلام، ج1، ص56-57.
  19. السیرة الحلبیه، ج1، ص196؛ الغدیر، ج7، ص275-278.
  20. السیرة الحلبیه، ج1، ص120؛ الصحیح من سیرة النبی، ج2، ص94-95.
  21. تاریخ دمشق، ج10، ص436.
  22. اخبار مکه، ج1، ص275.
  23. تاریخ دمشق، ج10، ص444.
  24. المنتظم، ج2، ص373؛ سبل الهدی، ج2، ص243.
  25. انساب الاشراف، ج1، ص208-209؛ البدایة و النهایه، ج5، ص333.
  26. دائرة المعارف قرآن کریم، ج6، ص46.
  27. نک: السیرة النبویه، ج1، ص318؛ انساب الاشراف، ج1، ص208-209.
  28. تاریخ دمشق، ج10، ص436.
  29. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص233؛ انساب الاشراف، ج1، ص184، 208؛ الاستیعاب، ج4، ص1864.
  30. تاریخ دمشق، ج10، ص436.
  31. السیرة النبویه، ج1، ص318؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص232.
  32. اسد الغابه، ج1، ص245؛ اعیان الشیعه، ج3، ص605.
  33. السیرة النبویه، ج1، ص318؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص232.
  34. انساب الاشراف، ج1، ص208.
  35. تاریخ دمشق، ج10، ص440؛ اعیان الشیعه، ج3، ص604.
  36. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص232؛ انساب الاشراف، ج1، ص208.
  37. الاستیعاب، ج1، ص181.
  38. فتوح الشام، ج2، ص20؛ المناقب، ج1، ص171؛ الصحیح من سیرة النبی، ج3، ص215.
  39. انساب الاشراف، ج1، ص176.
  40. تفسیر مقاتل، ج1، ص181؛ تفسیر قرطبی، ج3، ص29.
  41. المناقب، ج3، ص87.
  42. اسباب النزول، ص219؛ مجمع البیان، ج4، ص472.
  43. المناقب، ج2، ص57.
  44. تفسیر مقاتل، ج2، ص469؛ اسباب النزول، ص285.
  45. الکشاف، ج2، ص430؛ مجمع البیان، ج6، ص597.
  46. کشف الاسرار، ج5، ص462.
  47. تفسیر مقاتل، ج2، ص526-529.
  48. تفسیر مقاتل، ج2، ص582؛ جامع البیان، ج15، ص155.
  49. تفسیر مقاتل، ج3، ص167؛ تفسیر قرطبی، ج12، ص154.
  50. تفسیر مقاتل، ج3، ص230؛ تفسیر قرطبی، ج13، ص18.
  51. تفسیر مقاتل، ج3، ص652؛ الدر المنثور، ج5، ص319.
  52. تفسیر مقاتل، ج3، ص768.
  53. البحر المحیط، ج9، ص437.
  54. تفسیر مقاتل، ج4، ص94؛ الکشاف، ج3، ص566.
  55. تفسیر مقاتل، ج4، ص96؛ اسباب النزول، ص411.
  56. مجمع البیان، ج10، ص694.
  57. دلائل النبوه، ج2، ص463.
  58. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص233؛ انساب الاشراف، ج1، ص212.
  59. السیرة النبویه، ج1، ص506؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص234؛ الاستیعاب، ج4، ص1661.
  60. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص233؛ المحبر، ص70-71.
  61. السیرة النبویه، ج1، ص318؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص233؛ انساب الاشراف، ج1، ص212.
  62. اسد الغابه، ج1، ص243.
  63. المنتظم، ج3، ص72.
  64. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص238؛ رجال کشّی، ج1، ص189؛ الاستیعاب، ج1، ص178.
  65. السیرة النبویه، ج1، ص461؛ تاریخ طبری، ج2، ص153.
  66. الاستیعاب، ج1، ص182.
  67. السیرة النبویه، ج1، ص710.
  68. السیرة النبویه، ج2، ص336.
  69. بحار الانوار، ج22، ص248.
  70. مسند الشافعی، ص21؛ المجموع، ج8، ص268.
  71. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص234؛ وسائل الشیعه، ج12، ص406.
  72. صحیح البخاری، ج1، ص128؛ ج2، ص160.
  73. رجال کشّی، ج1، ص189؛ حلیة الاولیاء، ج1، ص147؛ الاصابه، ج1، ص455.
  74. المجموع، ج19، ص337.
  75. المحلی، ج8، ص244.
  76. انساب الاشراف، ج1، ص213.
  77. سبل الهدی، ج4، ص353.
  78. تاریخ دمشق، ج10، ص461.
  79. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص232؛ انساب الاشراف، ج1، ص210؛ سیر اعلام النبلاء، ج8، ص530.
  80. تاریخ دمشق، ج10، ص451.
  81. تاریخ دمشق، ج10، ص451.
  82. انساب الاشراف، ج1، ص214.
  83. تاریخ دمشق، ج10، ص462.
  84. مسند احمد، ج1، ص257.
  85. تاریخ الاسلام، ج3، ص204.
  86. تاریخ دمشق، ج10، ص460.
  87. المناقب، ج2، ص164.
  88. تاریخ دمشق، ج10، ص460.
  89. تاریخ دمشق، ج10، ص464؛ الغدیر، ج8، ص371.
  90. شرح الاخبار، ج2، ص160؛ تاریخ دمشق، ج10، ص463.
  91. تاریخ دمشق، ج10، ص463.
  92. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص238؛ انساب الاشراف، ج1، ص214؛ اعیان الشیعه، ج3، ص602.
  93. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص237-238؛ اعیان الشیعه، ج3، ص602.
  94. المناقب، ج1، ص138.
  95. المصنف، صنعانی، ج6، ص154.
  96. الاصابه، ج8، ص339.
  97. اسد الغابه، ج6، ص291.
  98. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص238؛ اعیان الشیعه، ج3، ص602.
  99. المصنف، ابن‌ابی شیبه، ج3، ص402.
  100. اسد الغابه، ج6، ص291.
  101. السیرة النبویه، ج1، ص682؛ اسد الغابه، ج1، ص245.
  102. التحفة اللطیفه، ج1، ص221.
  103. الانساب، ج2، ص381.
  104. المنتظم، ج17، ص230.
  105. الکامل، ابن‌اثیر، ج10، ص630.
  106. البدایة و النهایه، ج12، ص195.
  107. الکامل، ابن‌اثیر، ج10، ص630.
  108. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص234؛ انساب الاشراف، ج1، ص211؛ الاوائل، ج1، ص116.
  109. الکافی، ج3، ص302؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص282؛ المناقب، ج2، ص238-239.
  110. رجال کشّی، ج1، ص189؛ الانساب، ج12، ص475؛ امتاع الاسماع، ج10، ص132.
  111. تاریخ یعقوبی، ج2، ص42؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص297؛ امتاع الاسماع، ج10، ص123.
  112. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص234.
  113. سنن ابی داود، ج1، ص244؛ مستدرک الوسائل، ج6، ص98.
  114. البدایة و النهایه، ج7، ص102؛ امتاع الاسماع، ج10، ص123.
  115. سنن ابن‌ماجه، ج1، ص529.
  116. مسند احمد، ج6، ص186؛ الکافی، ج4، ص98.
  117. مسند احمد، ج6، ص186، 433؛ وسائل الشیعه، ج5، ص389.
  118. سنن الدارمی، ج1، ص270.
  119. مسند احمد، ج3، ص140.
  120. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص297؛ تنویر الحوالک، ص94.
  121. تنویر الحوالک، ص94.
  122. الکافی، ج4، ص98.
  123. تاریخ دمشق، ج10، ص474.
  124. اسد الغابه، ج1، ص177.
  125. المواعظ و الاعتبار، ج4، ص45.
  126. سنن ابن‌ماجه، ج1، ص236.
  127. السیرة النبویه، ج1، ص509.
  128. المحاسن، ج1، ص48.
  129. تاریخ مکة المشرفه، ص278؛ وفاء الوفاء، ج2، ص102.
  130. بهجة النفوس، ج1، ص509؛ معالم مکة و المدینه، ص311-312.
  131. السیرة النبویه، ج1، ص509.
  132. سنن ابی داود، ج2، ص474؛ بحار الانوار، ج79، ص193.
  133. صحیح ابن‌حبان، ج15، ص561.
  134. المجموع، ج3، ص103-104.
  135. المبسوط، ج1، ص130.
  136. التهذیب، ج2، ص60؛ کنز العمال، ج8، ص342، 345.
  137. وسائل الشیعه، ج5، ص416.
  138. وسائل الشیعه، ج5، ص417.
  139. الایضاح، ص201-202.
  140. الشرح الکبیر، ج1، ص416.
  141. عجائب الآثار، ج1، ص443؛ اعیان الشیعه، ج3، ص603.
  142. البدایة و النهایه، ج5، ص233.
  143. البدایة و النهایه، ج7، ص102.
  144. مستند العروه، ج3، ص135، «کتاب الصلاة.
  145. دلائل النبوه، ج4، ص328؛ البدایة و النهایه، ج4، ص232.
  146. انساب الاشراف، ج1، ص446-448.
  147. الطبقات، ابن‌سعد، ج2، ص122؛ المنتظم، ج3، ص306.
  148. السیرة النبویه، ج2، ص413؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص234؛ وسائل الشیعه، ج12، ص406.
  149. بلال حبشی، ص91.
  150. السیرة النبویه، ج2، ص413؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص60.
  151. الخرائج و الجرائح، ج1، ص97؛ البدایة و النهایه، ج4، ص232.
  152. مجمع الزوائد، ج3، ص232.
  153. ثواب الاعمال، ص48.
  154. مسند الشافعی، ص31.
  155. صحیح مسلم، ج4، ص80؛ بحار الانوار، ج61، ص220.
  156. الامالی، ص355؛ شواهد التنزیل، ج1، ص257؛ بحار الانوار، ج37، ص109.
  157. تاریخ دمشق، ج10، ص470.
  158. السنن الکبری، ج3، ص411.
  159. انساب الاشراف، ج1، ص217؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص283؛ الاختصاص، ص73.
  160. الدرجات الرفیعه، ص367.
  161. وفیات الاعیان، ج3، ص70.
  162. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص298.
  163. اسد الغابه، ج1، ص244؛ تاریخ دمشق، ج7، ص137؛ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص358.
  164. تاریخ طبری، ج3، ص166.
  165. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص237؛ انساب الاشراف، ج1، ص217؛ مشاهیر علماء الامصار، ج1، ص85.
  166. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص236؛ انساب الاشراف، ج1، ص217.
  167. فتوح الشام، ج2، ص20؛ فضائل الصحابه، ج1، ص289؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص140.
  168. المصنف، ابن‌ابی شیبه، ج7، ص538.
  169. الاربعین، ص257-258.
  170. صحیح البخاری، ج4، ص217.
  171. سنن ابن‌ماجه، ج1، ص54.
  172. الطبقات، ابن‌سعد، ج3، ص234؛ انساب الاشراف، ج1، ص217.
  173. تاریخ دمشق، ج10، ص474.
  174. تاریخ یعقوبی، ج2، ص147.
  175. الشرح الکبیر، ج10، ص626.
  176. السنن الکبری، ج6، ص318.
  177. المجموع، ج19، ص456.
  178. تاریخ دمشق، ج10، ص475.
  179. معرفة الصحابه، ج1، ص333.
  180. معرفة الصحابه، ج1، ص333؛ رجال الطوسی، ص27.
  181. اعیان الشیعه، ج3، ص601.
  182. انساب الاشراف، ج1، ص218-220؛ مشاهیر علماء الامصار، ج1، ص50؛ رجال کشّی، ج1، ص189.
  183. تاریخ خلیفه، ص106؛ الطبقات، خلیفه، ص50.
  184. تهذیب التهذیب، ج1، ص441.
  185. تاریخ دمشق، ج10، ص477، 480.
  186. الروضة الریا، ص99-100؛ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص360.
  187. البدایة و النهایه، ج7، ص102-103؛ الاصابه، ج1، ص326.
  188. التحفة اللطیفه، ج1، ص221.
  189. انساب الاشراف، ج1، ص218-220؛ رجال کشّی، ج1، ص189؛ رجال الطوسی، ص27.
  190. البدایة و النهایه، ج9، ص93.
  191. العبر، ص18؛ تاریخ الاسلام، ج3، ص206.
  192. تاریخ دمشق، ج16، ص24؛ بغیة الطلب، ج1، ص464؛ ج7، ص3028.
  193. الطبقات، خلیفه، ج1، ص50؛ الاستیعاب، ج2، ص436؛ سیر اعلام النبلاء، ج1، ص351.
  194. بغیة الطلب، ج7، ص3027.
  195. تاریخ خلیفه، ص342؛ الطبقات، ابن‌سعد، ج5، ص426؛ الاستیعاب، ج1، ص180.
  196. صحیح البخاری، ج1، ص156؛ صحیح مسلم، ج1، ص159.
  197. سیر اعلام النبلاء، ج1، ص360.
  198. نک: علل الدارقطنی، ج7، ص169.
  199. الاستیعاب، ج1، ص180.
  200. عجائب الآثار، ج1، ص443.
  201. سنن الترمذی، ج5، ص212.
  202. صحیح مسلم، ج1، ص159.
  203. صحیح البخاری، ج3، ص64.
  204. اقبال الاعمال، ج1، ص155؛ مجمع الزوائد، ج3، ص176.
  205. ماة منقبه، ص166؛ المناقب، ج3، ص123؛ اسد الغابه، ج1، ص242.
  206. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص292-297.
  207. آثار اسلامی، ص125-126.
  208. معالم مکة و المدینه، ص350.
  209. معالم مکة و المدینه، ص408.
  210. سفرنامه ناصر خسرو، ص138.
  211. الاختصاص، ص73.
  212. وسائل الشیعه، ج30، ص326.
  213. صحیح ابن‌حبان، ج15، ص394؛ دلائل الامامه، ص87.
  214. المصنف، صنعانی، ج5، ص487؛ شرح الاخبار، ج2، ص357.
  215. تفسیر منسوب به امام عسکری، ص623.
  216. الامالی، ص734؛ الکامل، ابن‌عدی، ج2، ص169؛ کشف الغمه، ج1، ص335.
  217. تنبیه الخواطر، ج2، ص549.
  218. الدرجات الرفیعه، ص366.
  219. الخصال، ج1، ص312.
  220. تفسیر منسوب به امام عسکری، ص623.
  221. رجال کشّی، ص191.
  222. التهذیب، ج2، ص284.
  223. الاختصاص، ص73.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل ‌بلال بن رباح.
  • آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، قم، مشعر، 1386ش.
  • احسن التقاسیم: المقدسی البشاری (م. 380ق.) ، قاهره، مکتبة مدبولی، 1411ق.
  • اخبار مکه: الازرقی (م. 248ق.) ، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، 1415ق.
  • الاختصاص: المفید (م. 413ق.) ، به کوشش غفاری و زرندی، بیروت، دار المفید، 1414ق.
  • الاربعین: سلیمان بن الماحوزی (م. 1121ق.) ، به کوشش رجایی، قم، امیر، 1417ق.
  • اسباب النزول: الواحدی (م. 468ق.) ، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1411ق.
  • الاستیعاب: ابن‌عبدالبر (م. 463ق.) ، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، 1412ق.
  • اسد الغابه: ابن‌اثیر (م. 630ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
  • الاصابه: ابن‌حجر العسقلانی (م. 852ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
  • اعیان الشیعه: سید محسن الامین (م. 1371ق.) ، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف.
  • اقبال الاعمال: ابن‌طاووس (م. 664ق.) ، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1367ش.
  • الامالی: الصدوق (م. 381ق.) ، بیروت، اعلمی، 1400ق.
  • امتاع الاسماع: المقریزی (م. 845ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420ق.
  • انساب الاشراف: البلاذری (م. 279ق.) ، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، 1417ق.
  • الانساب: عبدالکریم السمعانی (م. 562ق.) ، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، 1382ق.
  • الاوائل: الطبرانی (م. 360ق.) ، به کوشش محمد شکور، بیروت، دار الفرقان، 1403ق.
  • الایضاح: الفضل بن شاذان (م. 260ق.) ، به کوشش حسینی الارموی، دانشگاه تهران، 1363ش.
  • بحار الانوار: المجلسی (م. 1110ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
  • البحر المحیط: ابوحیان الاندلسی (م. 754ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1412ق.
  • البدایة و النهایه: ابن‌کثیر (م. 774ق.) ، بیروت، مکتبة المعارف.
  • بغیة الطلب فی تاریخ حلب: عمر بن احمد ابن‌العدیم (م. 660ق.) ، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر.
  • بلال حبشی: محمد محمدی اشتهاردی، تهران، پیام آزادی، 1373ش.
  • بهجة النفوس: عبدالله المرجانی (م. 699ق.) ، به کوشش محمد عبدالوهاب، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 2002م.
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م. 748ق.) ، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، 1410ق.
  • تاریخ خلیفه: خلیفة بن خیاط (م. 240ق.) ، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک) : الطبری (م. 310ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، 1403ق.
  • تاریخ مدینة دمشق: ابن‌عساکر (م. 571ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، 1415ق.
  • تاریخ مکة المشرفه: محمد ابن‌الضیاء (م. 854ق.) ، به کوشش علاء و ایمن، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1424ق.
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. 292ق.) ، بیروت، دار صادر، 1415ق.
  • التحفة اللطیفه: شمس الدین السخاوی (م. 902ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن) : القرطبی (م. 671ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
  • تفسیر مقاتل بن سلیمان: مقاتل بن سلیمان (م. 150ق.) ، به کوشش عبدالله محمود شحاته، بیروت، التاریخ العربی، 1423ق.
  • التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(ع) : به کوشش ابطحی، قم، مدرسه امام مهدی، 1409ق.
  • تنبیه الخواطر (مجموعه ورّام) : ابن‌ابی‌الفرّاس (م. 605ق.) ، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1368ش.
  • تنویر الحوالک: السیوطی (م. 911ق.) ، به کوشش محمد الخالدی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418.
  • تهذیب الاحکام: الطوسی (م. 460ق.) ، به کوشش موسوی و آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.
  • تهذیب التهذیب: ابن‌حجر العسقلانی (م. 852ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1404ق.
  • تهذیب الکمال: المزی (م. 742ق.) ، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، 1415ق.
  • ثواب الاعمال: الصدوق (م. 381ق.) ، قم، الرضی، 1368ش.
  • جامع البیان: الطبری (م. 310ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1412ق.
  • حلیة الاولیاء: ابونعیم الاصفهانی (م. 430ق.) ، بیروت، دار الکتاب العربی، 1405ق.
  • الخرائج والجرائح: الراوندی (م. 573ق.) ، قم، مؤسسة الامام المهدی.
  • الخصال: الصدوق (م. 381ق.) ، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1416ق.
  • دائرة المعارف قرآن کریم: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان کتاب، 1386ش.
  • الدر المنثور: السیوطی (م. 911ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1365ق.
  • الدرجات الرفیعه: السید علی خان (م. 1120ق.) ، به کوشش بحر العلوم، قم، بصیرتی، 1397ق.
  • دلائل الامامه: الطبری الشیعی (م. قرن4ق.) ، قم، بعثت، 1413ق.
  • دلائل النبوه: البیهقی (م. 458ق.) ، به کوشش عبد المعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق.
  • رجال الطوسی: الطوسی (م. 460ق.) ، به کوشش قیومی، قم، نشر اسلامی، 1415ق.
  • رجال کشّی (اختیار معرفة الرجال) : الطوسی (م. 460ق.) ، به کوشش میرداماد و رجایی، قم، آل البیت:، 1404ق.
  • الروضة الریا فیمن دفن بداریا: عبدالرحمن العمادی (م. 1051ق.) ، به کوشش الاشعث، دمشق، دار المامون، 1408ق.
  • سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (م. 942ق.) ، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1414ق.
  • سفرنامه ناصر خسرو: ناصر خسرو (م. 481ق.) ، تهران، زوّار، 1381ش.
  • سنن ابن‌ماجه: ابن‌ماجه (م. 275ق.) ، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1395ق.
  • سنن ابی‌داود: السجستانی (م. 275ق.) ، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، 1410ق.
  • سنن الترمذی: الترمذی (م. 279ق.) ، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، 1402ق.
  • سنن الدارمی: الدارمی (م. 255ق.) ، احیاء السنة النبویه.
  • السنن الکبری: البیهقی (م. 458ق.) ، بیروت، دار الفکر.
  • سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. 748ق.) ، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، 1413ق.
  • السیرة الحلبیه: الحلبی (م. 1044ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1400ق.
  • السیرة النبویه: ابن‌کثیر (م. 774ق.) ، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، 1396ق.
  • السیرة النبویه: ابن‌هشام (م. 213/218ق.) ، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، 1383ق.
  • شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار: النعمان المغربی (م. 363ق.) ، به کوشش جلالی، قم، نشر اسلامی، 1414ق.
  • الشرح الکبیر: ابوالبرکات (م. 1201ق.) ، مصر، دار احیاء الکتب العربیه.
  • شرح نهج البلاغه: ابن‌ابی‌الحدید (م. 656ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، 1378ق.
  • شواهد التنزیل: الحاکم الحسکانی (م. 506ق.) ، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، 1411ق.
  • صحیح ابن‌حبان: علی بن بلبان الفارسی (م. 739ق.) ، به کوشش الارنؤوط، الرساله، 1414ق.
  • صحیح البخاری: البخاری (م. 256ق.) ، بیروت، دار الفکر، 1401ق.
  • صحیح مسلم: مسلم (م. 261ق.) ، بیروت، دار الفکر.
  • الصحیح من سیرة النبی(ص) : جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، 1414ق.
  • الطبقات الکبری: ابن‌سعد (م. 230ق.) ، بیروت، دار صادر.
  • الطبقات: خلیفة بن خیاط (م. 240ق.) ، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
  • العبر فی خبر من غبر: الذهبی (م. 748ق.) ، به کوشش محمد السعید، بیروت، دار الکتب العلمیه.
  • عجائب الآثار: عبدالرحمن الجبرتی (م. 1227ق.) ، بیروت، دار الجیل.
  • علل الدارقطنی: الدارقطنی (م. 385ق.) ، به کوشش محفوظ الرحمن، الریاض، دار طیبه، 1405ق.
  • عیون الاثر: ابن‌سید الناس (م. 734ق.) ، بیروت، مؤسسة عزالدین، 1406ق.
  • الغدیر: الامینی (م. 1390ق.) ، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1366ش.
  • فتوح الشام: الواقدی (م. 207ق.) ، بیروت، دار الجیل.
  • فضائل الصحابه: احمد بن حنبل (م. 241ق.) ، به کوشش محمد عباس، بیروت، الرساله، 1403ق.
  • الکافی: الکلینی (م. 329ق.) ، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1375ش.
  • الکامل فی التاریخ: ابن‌اثیر (م. 630ق.) ، بیروت، دار صادر، 1385ق.
  • الکامل فی ضعفاء الرجال: عبدالله بن عدی (م. 365ق.) ، به کوشش غزاوی، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
  • الکشاف: الزمخشری (م. 538ق.) ، مصطفی البابی، 1385ق.
  • کشف الاسرار: میبدی (م. 520ق.) ، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، 1361ش.
  • کنز العمال: المتقی الهندی (م. 975ق.) ، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، 1413ق.
  • مائة منقبه: محمد ابن‌شاذان (م. 412ق.) ، قم، مدرسة الامام المهدی، 1407ق.
  • المبسوط: السرخسی (م. 483ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
  • مجمع البیان: الطبرسی (م. 548ق.) ، بیروت، دار المعرفه، 1406ق.
  • مجمع الزوائد: الهیثمی (م. 807ق.) ، بیروت، دار الکتاب العربی، 1402ق.
  • المجموع شرح المهذب: النووی (م. 676ق.) ، دار الفکر.
  • المحاسن: ابن‌خالد البرقی (م. 274ق.) ، به کوشش حسینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1326ش.
  • المحبّر: ابن‌حبیب (م. 245ق.) ، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
  • المحلی بالآثار: ابن‌حزم الاندلسی (م. 456ق.) ، به کوشش احمد شاکر، بیروت، دار الفکر.
  • مستدرک الوسائل: النوری (م. 1320ق.) ، بیروت، آل البیت، 1408ق.
  • مستند العروة الوثقی: تقریر بحث الخوئی (م. 1413ق.) ، مرتضی بروجردی، قم، مدرسة دار العلم.
  • مسند احمد: احمد بن حنبل (م. 241ق.) ، بیروت، دار صادر.
  • مسند الشافعی: الشافعی (م. 204ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه.
  • مشاهیر علماء الامصار: ابن‌حبان (م. 354ق.) ، به کوشش مرزوق علی، دار الوفاء، 1411ق.
  • المصنّف: ابن‌ابی‌شیبه (م. 235ق.) ، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، 1409ق.
  • المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (م. 211ق.) ، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
  • معالم مکة و المدینة بین الماضی و الحاضر: یوسف رغدا العاملی، بیروت، دار المرتضی، 1418ق.
  • معرفة الصحابه: ابونعیم الاصفهانی (م. 430ق.) ، به کوشش محمد حسن و مسعد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1422ق.
  • من لا یحضره الفقیه: الصدوق (م. 381ق.) ، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، 1404ق.
  • مناقب آل ابی‌طالب: ابن‌شهرآشوب (م. 588ق.) ، قم، علامه، 1379ق.
  • المنتظم: ابن‌جوزی (م. 597ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412ق.
  • المواعظ و الاعتبار: المقریزی (م. 845ق.) ، به کوشش خلیل المنصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418ق.
  • نقد الرجال: السید مصطفی التفرشی (قرن11ق.) ، قم، آل البیت، 1418ق.
  • وسائل الشیعه: الحر العاملی (م. 1104ق.) ، قم، آل البیت، 1412ق.
  • وفاء الوفاء: السمهودی (م. 911ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 2006م.
  • وفیات الاعیان: ابن‌خلکان (م. 681ق.) ، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر.