ابوطاهر قرمطی
ابوطاهر قِرمطی، امیر قرمطیان در قرن چهارم هجری که مکه و مسجدالحرام را غارت کرد و حجرالاسود را ربود. قرامطه شاخهای از مذهب اسماعیلیه بودند که عقاید غالیانه افراطی داشتند. ابوطاهر حاکم بحرین بود. او به کاروانهای حاجیان حمله و اموال آنها را غارت میکرد. وی در سال ۳۱۷ قمری به مکه حمله کرد، بسیاری از حاجیان و مردم مکه را کشت و اموال مسجدالحرام و از جمله حجر الاسود را به بحرین برد. او درخواست ابن مِخلَب حاکم مکه را درخصوص بازپسدادن حجرالاسود در برابر گرفتن اموال همه مکیان، رد کرد. در جنگی که میان آن دو درگرفت ابن مخلب کشته شد. پنج سال بعد از مرگ ابوطاهر، حجرالاسود پس از ۲۲ سال به مکه بازگردانده شد.
نام و نسب[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سلیمان بن ابیسعید حسن بن بهرام جَنّابی هَجَری مشهور به ابوطاهر قرمطی از مردم گناوه/ جنابه[۱] فارس[۲] بود. او در سال۲۹۴ق زاده شد.[۳] در سال ۳۱۰ق در ۱۶سالگی پس از پدر و برادرش از سوی شورای عقدانیه، شورایی مرکب از ۱۲ نفر از رهبران قرامطه، به رهبری قرامطه بحرین بزرگ برگزیده شد.[۴] از این رو، به او صاحب البحرین میگفتند.[۵]
پدر وی ابوسعید ابتدا از مبلغان کیش اسماعیلی بود و در سال ۲۸۶ق در بحرین به عنوان قرمطی ظهور کرد و شماری از قبایل آنجا به وی پیوستند.[۶] او ۱۳ سال بر بحرین و نواحی اطراف آن حکومت کرد و به سبب بدرفتاری با زیردستانش به دست غلامان خود در سال ۳۰۱ یا ۳۰۲ق کشته شد.[۷]
قرامطه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
اسماعیلیان بودند که در پی اختلاف با عبیدالله بن مهدی، خلیفه فاطمی، بر سر رهبری اسماعیلیان از آنان جدا شدند.[۸] قرمطیان از غالیان شیعه[۹] اسماعیلی بودند که رئیسشان حمدان، خود را امام منتظران دانست و قبله را بیت المقدس شمرد و به جای جمعه روز دوشنبه را تعطیل کرد. او همچنین بسیاری از احکام الهی مانند نماز و روزه را تغییر داد و شراب را حلال شمرد و به جای غسل جنابت، وضو را کافی خواند. قرمطیان مخالفانشان را مُحارب و واجب القتل میدانستند.[۱۰] کلینی در رد عقاید آنان کتابی به نام الرد علی عقائد القرامطه نگاشته است.
قرامطه شاخهای ازغارت حاجیان عراق[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابوطاهر پس از تثبیت قدرت و سرکوبی مخالفان، در سال۳۱۱ق هجوم به قلمرو عباسیان را آغاز کرد و شماری از شهرهای عراق را غارت نمود و تا نزدیکی بغداد پایتخت عباسیان رسید؛ ولی از آنجا بازگشت.[۱۱] او در ۱۲ محرم سال ۳۱۲ق به کاروانیان حجِ دستگاه خلافت عباسی که در راه بازگشت به عراق بودند، حمله کرد و با غارت اموال حاجیان، ابوالهیجاء عبدالله بن حمدان، امیر قافله، و احمد بن بدر، عموی مادر خلیفه، را به اسارت گرفت.[۱۲] وی در برابر آزادی اسیران، واگذاری حکومت بصره و اهواز و بعضی نواحی دیگر را از خلیفه خواست؛ ولی در پی مخالفت خلیفه، اسیران را پس از دریافت دویست هزار دینار آزاد کرد.[۱۳]
ابوطاهر برای آنکه مرکز حکومتش نفوذناپذیر باشد، در سال ۳۱۴ق احساء را به قلعهای مستحکم بدل کرد و آن را مؤمنیه نامید.[۱۴] این کار در پی برخورد و اختلافی صورت گرفت که میان ساکنان بحرین یعنی هَجَر و اعضای شورای عقدانیه پیش آمد.[۱۵] با ادامه غارتگری کاروانهای حاجیان به دست ابوطاهر در عراق در سالهای ۳۱۳-۳۱۷ق هیچ کاروانی از این منطقه به حج نرفت. او در سال ۳۱۵ق کوفه را تصرف کرد و به خزانه حکومت و آذوقههایی که برای حاجیان یا لشکریان فراهم شده بود، دست یافت.[۱۶] سپس چندین شهر را تاراج و مالیاتهایی بر قبایل عرب بین النهرین تحمیل کرد.[۱۷] وی با شکست لشکر عباسی، حتی بغداد را نیز تهدید نمود؛[۱۸] اما نیروهای او پس از ناکامی در ورود به شهر بغداد، بیشتر مناطق عراق را غارت کردند. در آن سال، بر اثر ناامنی هیچکس توفیق زیارت خانه خدا را نیافت.[۱۹]
حمله به مکه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
ابوطاهر در سال ۳۱۷ق بر پایه نقشه و توطئهای حساب شده به کاروانهایی که از طریق عراق رهسپار مکه بودند، حمله نکرد. از این رو، کاروان عراق به سرپرستی منصور دیلمی بدون مزاحمت به مکه رسید.[۲۰] سپس ابوطاهر در هشتم ذیحجه (روز ترویه)[۲۱] به مکه حمله کرد و سپاهیانش به کشتار حاجیان در کوچههای مکه، مسجدالحرام و درون کعبه پرداختند.[۲۲] آنان ۱۷۰۰ نفر از حاجیان را در حال طواف کشتند.[۲۳] سپس پردههای کعبه را به غارت بردند و چاه زمزم را از کشتگان انباشتند.[۲۴] تعداد کشتهشدگان را به اختلاف سه هزار،[۲۵] ده هزار،[۲۶] و سی هزار نفر[۲۷] دانستهاند که البته اغراقآمیز به نظر میرسد. در این هجوم، ابوطاهر، مست بر اسبی سوار بود و شمشیری عریان در دست داشت و حتی اسب او نزدیک خانه خدا ادرار کرد.[۲۸]
غارت مسجدالحرام[ویرایش | ویرایش مبدأ]
قرمطیان به دستور ابوطاهر، مکه را در معرض سنگدلی خود قرار دادند و اشیای گرانبهای کعبه را ربودند. به فرمان وی، در کعبه را کندند، پوشش کعبه را برداشته، میان اصحاب خود قطعه قطعه نمودند، قبّه روی چاه زمزم را ویران کردند و خواستند ناودان بیت را از جای برکنند؛ اما مأمور این کار سقوط کرد و مُرد.[۲۹] آنان آثار خلفا را که مایه زینت کعبه بود، غارت کردند. «درة الیتیم» را که ۱۴ مثقال طلا بود و نیز ۱۷ قندیل نقرهای و سه محراب نقرهای را که از قامت انسان کوتاهتر بود و بالای کعبه نهاده بودند، به تاراج بردند.[۳۰] در کشتار حاجیان، چندین تن از دانشمندان و محدثان نیز در حال طواف کشته شدند.[۳۱] احمد بن محمد بن حسن مرار، معروف به صنوبری حلبی، که خود شاهد این قتل عام بوده، در سوگ زائران مکه مرثیهای سروده است.[۳۲]
همچنین گفته شده ابوطاهر قرمطی تصمیم داشت مقام را در اختیار بگیرد، اما کلیدداران مسجدالحرام مقام را در یکی از درههای مکه پنهان کردند و پس از رفع خطر به مکان اصلی برگرداندند.[۳۳]
انتقال حجرالاسود به بحرین[ویرایش | ویرایش مبدأ]
حاکم مکه، محمد بن اسماعیل ملقب به ابن مِخْلب[۳۴]، آنگاه که از رویارویی با نیروهای ابوطاهر ناتوان شد، همراه بزرگان مکه نزد او آمد تا برای توقف کشتار مردم و بازگرداندن اموال شفاعت بخواهد؛ اما وی این درخواست نپذیرفت و دستور داد تا اجساد کشتهشدگان را در چاه زمزم بریزند.[۳۵] بر پایه گزارش مشهور، کنده شدن حجرالاسود در سیزدهم ذیحجه به دست قرامطه با هدف هتک حرمت کعبه[۳۶] و انتقال آن به احساء در همین ماجرا رخ داد.[۳۷] در پی آن، حاکم مکه با نیروهای خود به تعقیب قرامطه پرداخت و از آنان خواست که در برابر دریافت همه اموال مکیان، حجرالاسود را به جای خود بازگردانند. با رد این درخواست، درگیری میان دو طرف آغاز شد و با قتل حاکم مکه پایان یافت[۳۸] و حجرالاسود به بحرین انتقال یافت. آوردهاند که زیر حجرالاسود هنگام حمل آن به بحرین ۴۰ شتر هلاک شدند. بدین سان، جای حجرالاسود در گوشه کعبه خالی ماند و مردم جای خالی آن را استلام میکردند و بدان تبرک میجستند.[۳۹]
کارهای ابوطاهر در مکه و ربودن حجرالاسود باعث شد تا در سراسر جهان اسلام، به ویژه ایران و عراق، مبارزهای جدی ضدّ قرمطیان و اعتقادات نادرست آنان آغاز شود. در این میان، عبیدالله بن مهدی، خلیفه فاطمی (۲۹۷-۳۲۲ق.) در نامهای به سرزنش ابوطاهر پرداخت و کار او را لکه سیاهی بر دامن اسماعیلیان دانست که با گذشت زمان نیز پاک نخواهد شد.[۴۰]
بازگرداندن حجرالاسود[ویرایش | ویرایش مبدأ]
رایزنیهای عباسیان و فاطمیان برای بازگرداندن حجرالاسود تا پایان حکومت ابوطاهر بینتیجه ماند و پیشنهاد پنجاه هزار دیناری خلیفه نیز رأی وی را تغییر نداد.[۴۱] در سال ۳۳۷ق پنج سال پس از مرگ او، به تهدید منصور خلیفه فاطمی، حجرالاسود پس از ۲۲ سال به مکه بازگردانده شد.[۴۲] هدف ابوطاهر از ربودن حجرالاسود، از میان بردن احترام مکه، تخریب اماکن مقدس و ربودن نمادهای اصلی مراسم مذهبی بود. او میخواست احساء به مکانی مقدس تبدیل شود و مراسم حج در آنجا صورت گیرد.[۴۳]
ابوطاهر در خلال سالهای ۳۱۸ تا ۳۲۷ق چندین بار به کاروان حاجیان حمله کرد. او در سال ۳۲۳ق. به خلیفه پیغام داد که اگر هر ساله ۱۲۰ هزار دینار پول و خواربار برای او بفرستد، دست از غارت کاروانها برخواهد داشت؛ ولی گویا خلیفه آن را نپذیرفت.[۴۴] سرانجام در سال ۳۲۷ق با میانجیگری ابوعلی عمر بن یحیی علوی که با ابوطاهر دوستی داشت، از سرگیری حج در برابر پرداخت مبالغی از خلافت عباسی و دریافت خِفاره (حق نگهبانی) از حاجیان ممکن شد.[۴۵]
درگذشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سرانجام ابوطاهر پس از ۲۱ سال حکومت در سال ۳۳۲ق به مرض آبله درگذشت.[۴۶] برخی از کشتهشدن او به دست پیر زنی در هیت، در شمال عراق، خبر میدهند.[۴۷] اما دیگر منابع این گفته را تأیید نمیکنند. با مرگ وی و ستیز بر سر جانشینی او، حکومت قرامطه بحرین اقتدار خود را از دست داد و دچار انشعاب شد.[۴۸]
ابوطاهر از شعر هم بهرهای داشت و در قطعه شعری که به او منسوب است، از بلند پروازیهای خود و این که داعی مهدی فاطمی است، خبر داده است. نیز پس از ربودن حجرالاسود در سال ۳۱۷ق شعرهایی از وی نقل شده است.[۴۹]
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ صورة الارض، ج۲، ص۲۹۵.
- ↑ سفرنامه ناصر خسرو، ص۱۹۸؛ معجم البلدان، ج۱، ص۳۴۴؛ مراصد الاطلاع، ج۱، ص۳۴۸.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۳۹۱.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۳۹۱.
- ↑ اتحاف الوری، ج۲، ص۳۷۴.
- ↑ الجامع فی اخبار القرامطه، ج۱، ص۱۹۲.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۳۷۸، اتعاظ الحنفاء، ج۱، ص۱۶۲، ۱۶۵.
- ↑ اتعاظ الحنفاء، ج۱، ص۱۶۷.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۱۴.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۱۰-۱۱۱.
- ↑ تجارب الامم، ج۵، ص۲۵۱-۲۵۲؛ الکامل، ج۸، ص۱۵۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۲۴۲؛ تاریخ اخبار القرامطه، ص۳۸؛ القرامطه بین المدّ و الجزر، ص۴۰۵.
- ↑ القرامطه بین المدّ و الجزر، ص۴۰۶؛ الجامع فی اخبار القرامطه، ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۱۵.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۱۴-۱۱۵.
- ↑ الکامل، ج۸، ص۱۴۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۴۶۹-۴۷۰.
- ↑ نک: الکامل، ج۸، ص۱۸۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۴۷۱.
- ↑ تجارب الامم، ج۵، ص۲۵۱-۲۵۲؛ الجامع فی اخبار القرامطه، ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ الکامل، ج۸، ص۱۵۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۴۷۰.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۷۹-۱۸۱.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۳۸۵.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۸۲.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۲۳، ص۳۸۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۲۶۴؛ تاریخ گزیده، ص۳۳۹.
- ↑ تاریخ گزیده، ص۳۴۰.
- ↑ تکملة تاریخ طبری، ص۶۲.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۳۸۵.
- ↑ اتحاف الوری، ج۲، ص۳۷۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۲۶۳-۲۶۴؛ تاریخ الاسلام، ج۲۳، ص۳۸۰؛ الکامل، ج۵، ص۱۱۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۱۱۹؛ المنتظم، ج۱۳، ص۲۸۱-۲۸۲.
- ↑ اتحاف الوری، ج۲، ص۳۷۶.
- ↑ دیوان، صنوبری، ص۵۰۳.
- ↑ شفاءالغرام، ج١، ص٢١٠.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص۳۸۵؛ الکامل، ج۸، ص۲۰۷.
- ↑ الکامل، ج۸، ص۲۰۷-۲۰۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱۱، ص۱۱۹.
- ↑ تاریخ گزیده، ص۳۳۹-۳۴۰؛ آثار البلاد، ص۲۳۵.
- ↑ الکامل، ج۸، ص۲۰۷-۲۰۸؛ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۸۲.
- ↑ تاریخ الاسلام، ج۲۳، ص۳۸۰-۳۸۱؛ اتحاف الوری، ج۲، ص۳۷۸.
- ↑ نهضت قرامطه، ص۸۵.
- ↑ البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۱۸.
- ↑ نک: الکامل، ج۸، ص۴۸۶؛ تاریخ الاخبار قرامطه، ص۵۷.
- ↑ سفرنامه ناصر خسرو، ص۱۹۸-۱۹۹؛ نک: آثار البلاد، ص۲۳۵.
- ↑ قرمطیان بحرین، ص۳۰-۷۱.
- ↑ العیون و الحدائق، ج۴، بخش۱، ص۳۳۳.
- ↑ الکامل، ج۸، ص۴۱۵؛ نهایة الارب، ج۲۵، ص۲۴۰.
- ↑ الفرق بین الفرق، ص۱۷۳.
- ↑ القرامطه بین الالتزام و الانکار، ص۹۸.
- ↑ نک: النجوم الزاهره، ج۳، ص۲۲۴-۲۲۶.
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- اتحاف الوری باخبار ام القری: عمر بن محمد بن فهد (م.۸۸۵ق.)، به کوشش فهیم محمد، قاهره، سفنکس، ۱۳۷۵ق.
- اتعاظ الحنفاء باخبار الائمة الفاطمیین: المقریزی (م.۷۶۶ق.)، به کوشش الشیال، قاهره، ۱۴۱۶ق.
- اخبار القرامطه: ثابت بن سنان الصابی (م.۳۶۵ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، الرسالة دارالامانه، ۱۳۹۱ق.
- آثار البلاد و اخبار العباد: زکریا بن محمد القزوینی (م.۶۸۲ق.)، ترجمه: میرزا جهانگیر، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۳ش.
- البدایة و النهایه: ابنکثیر (م.۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
- تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م.۸۰۸ق.)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
- تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م.۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
- تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م.۳۱۰ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
- تاریخ گزیده: حمدالله مستوفی، به کوشش نوایی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴ش.
- تجارب الامم: ابوعلی مسکویه (م.۴۲۱ق.)، به کوشش امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش.
- تکملة تاریخ الطبری: محمد بن عبدالملک المقدسی (م.۵۲۱ق.)، به کوشش البرت یوسف، بیروت، المطبعة الکاثولیکیه، ۱۹۶۱م.
- التنبیه و الاشراف: المسعودی (م.۳۴۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۸۹۳م.
- الجامع فی اخبار القرامطة فی الاحساء: سهیل زکار، دمشق، احسان، ۱۴۰۷ق.
- دیوان صنوبری: احمد بن محمد صنوبری، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۰م.
- سفرنامه ناصر خسرو: ناصر خسرو (م.۴۸۱ق.)، تهران، زوار، ۱۳۸۱ش.
- شفاء الغرام: محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به کوشش مصطفی محمد، مکه، النهضة الحدیثه، ۱۹۹۹م.
- صورة الارض: محمد بن حوقل النصیبی (م.۳۶۷ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۳۸م.
- العیون و الحدائق فی اخبار الحقائق: ناشناس (م.۳۵۱ق)، بغداد، مکتبة المثنی.
- الفرق بین الفرق: عبدالقاهر بن طاهر البغدادی (م.۴۲۹ق.)، به کوشش محمد زاهد، قاهره، ۱۳۶۷ق.
- القرامطة بین الالتزام و الانکار: عارف تامر، دمشق، دار الطلیعة الجدیده، ۱۹۹۷م.
- قرمطیان بحرین و فاطمیان: دخویه، ترجمه: امیرخانی.
- الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م.۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- مراصد الاطلاع: صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م.۷۳۹ق.)، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
- معجم البلدان: یاقوت الحموی (م.۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
- المنتظم: ابن جوزی (م.۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
- النجوم الزاهره: ابن تغری بردی الاتابکی (م.۸۷۴ق.)، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
- نهایة الارب: احمد بن عبدالوهاب النویری (م.۷۳۳ق.)، قاهره، دار الکتب و الوثائق، ۱۴۲۳ق.
- نهضت قرامطه: دخویه، استرن، مادلونگ، ترجمه: یعقوب آژند، تهران، میراث ملل، ۱۳۶۸ش.