غزوه احزاب

از ویکی حج
(تغییرمسیر از غزوه خندق)
نقشه غزوه احزاب

غَزوه احزاب، یا خَندق، از مهم‌ترین غزوه‌های پیامبر اسلام(ص) در برابر مشرکان بود که سال پنجم قمری روی داد. اهمیت غزوه احزاب بدین سبب بود که دشمنان مسلمانان همه توان خود را برای نابودی آنان جمع کرده بودند و پس از آن دیگر نتوانستند به مسلمانان حمله کنند. طولانی‌شدن محاصره، سردشدن هوا و کمبود غذا برای سپاهیان و چارپایان سبب شد مشرکان دست از محاصره بردارند. این جنگ ابهت قریش را در هم شکست. پس از آن قریش هرگز توان حمله به مدینه را به دست نیاورد و در سال بعد مجبور شد با بستن پیمان حدیبیه با مسلمانان، آنان را به رسمیت بشناسد.

به جهت اهمیت این نبرد، در آیاتی از قرآن از آن سخن به میان آمده و سوره‌ای به نام سوره احزاب نام‌گذاری شده است. آن را به جهت شرکت گروه‌های متعدد در آن برضد مسلمانان، احزاب می‌نامند. همچنین از آن رو که در آن مسلمانان خندق حفر کردند، به آن خندق می‌گویند.

احزاب پانزده یا بیست روز مدینه را محاصره کردند؛ اما نتوانستند از خندق عبور کنند. تنها پنج تن ازجمله عَمرو بن ‌عَبدَود از باریکه‌ای در طول خندق گذشتند. از میان مسلمانان تنها امام علی(ع) حاضر شد با او مبارزه کند. علی در نبردی تن‌به‌تن عمرو عبدود را از پا درآورد. با کشته‌شدن وی همراهان او فرار کردند. پیامبر این کار امام علی(ع) در نبرد خندق را را برتر از اعمال همه امت خود تا روز قیامت دانست.

اهمیت و علت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

احزاب به معنای گروه‌ها[۱] نبردی که در آن قریش و هم‌پیمانانش از عرب و یهود در قالب چند گروه به مدینه یورش بردند. در این نبرد، پیامبر(ص) و مسلمانان برای رویارویی با مهاجمان، در بخشی از مدینه به حفر خَندق پرداختند. از این روی، آن نبرد را خندق نیز نامیده‌اند.[۲] در زمان این غزوه اختلاف است برخی آنرا را یک سال بعد از غزوه احد در شوال سال چهارم[۳] و برخی در سال پنجم می‌دانند.[۴]

برخی از تاریخ نگاران چون ابن واقد و ابن هشام برخی از بزرگان یهود از قبیله بنی نضیر را عامل اصلی شروع جنگ و قریش را همکار و هم‌پیمان آنان در این جنگ میدانند.[۵] علت این امر را از دست رفتن جایگاهشان در یثرب بعد از هجرت پیامبر به آنجا و از دست رفتن منزلت آنان برشمرده اند.[۶] به گفته یعقوبی قریش، یهودیان و برخی از قبائل دیگر را برای جنگ با مسلمانان دعوت کرد.[۷]

برخی تاریخ نگاران اهمیت غزوه احزاب را چنین میدانند:

  • شکسته شدن ابهت قریش و پایان یافتن حمله های انان به مدینه.[۸]
  • اخراج یهودیان بنی قریظه از مدینه به جهت همکاری با دشمن ونقض پیمان با مسلمین
  • پیدایش زمینه پذیرش حکومت مدینه و بالارفتن روحیه خودباوری مسلمانان

به گفته مسعودی دشمنان پیامبر در این نبرد 24000[۹] نفر بوده‌اند. همچنین تعداد یاران ایشان ۳۰۰۰ و به گزارشی۷۰۰[۱۰] نفر دانسته‌اند. یعقوبی آمار شهیدان مسلمان را هشت و کشتگان مشرک را شش تن دانسته است.[۱۱]

داستان جنگ احزاب[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پیامبر(ص) پس از پی بردن به نقشه مشرکین مسلمانان را در زمینه مکان و شیوه رویارویی با دشمن به مشورت فراخواند.[۱۲] سلمان فارسی حفر خندق را که از روش‌های پدافندی رایج در ایران بود،[۱۳] مطرح کرد و پذیرفته شد.[۱۴] برخی بر آنند که پیشنهاد حفر خندق از سوی خود پیامبر(ص) بوده است؛ چنان‌که از پاسخ نامه ایشان به ابوسفیان برمی‌آید.[۱۵] سپس پیامبر(ص) منطقه عوالی در شمال مدینه را که فراخ و زراعی و مهم‌ترین نقطه آسیب‌پذیر شهر بود، مناسب‌ترین مکان برای حفر خندق دانست.[۱۶] وجود خندق باعث شد تا درگیری مشرکان با سپاه اسلام از پرتاب سنگ و تیراندازی فراتر نرود.[۱۷] آنان ۱۵[۱۸] یا ۲۰ روز[۱۹] و یا بیش از آن[۲۰] مدینه را در محاصره داشتند و در پی یافتن راهی برای عبور از خندق بودند. در این مدت، سختی‌ها و مشکلات، ازجمله تامین غذای چهارپایان[۲۱] هر دو طرف را در وضعی ناگوار قرار داد. مسلمانان در سرما و گرسنگی، شبانه‌روز از خندق نگاهبانی می‌کردند.[۲۲]احزاب مشرکان سه روز پس از پایان کندن خندق، به مدینه رسیدند و در منطقه رومه، میان جُرُف و زَغابه، فرود آمدند.[۲۳] قریش و همراهانشان همانند یهود در رومه و وادی عقیق و غطفان و نَجدیان در دامنه احد مستقر شدند.[۲۴]

نبرد تن به تن میان امام علی(ع) (سمت چپ) و عمرو بن عبدود (سمت راست) در غزوه احزاب

پنج تن از نام‌آوران سپاه دشمن، عَمرو بن ‌عَبدَود، ضرار بن خطاب، عکرمة بن ابی‌جهل، نوفل ‌بن ‌عبدالله ‌بن مغیره و هُبَیرة‌ بن ابی‌وهب، از باریکه‌ای در طول خندق، عبور کردند.[۲۵] پیامبر سه بار در میان یارانش ندا داد و خواست تا کسی داوطلب نبرد با عمرو شود. هر بار کسی جز حضرت علی(ع) به درخواست ایشان پاسخ مثبت نداد.[۲۶] پیامبر شمشیر خود، ذوالفقار، را به او داد و عمامه خویش را بر سرش بست و برایش دعا کرد[۲۷] و مبارزه او با عمرو را به مثابه رویارویی تمام ایمان با تمام کفر و برتر از اعمال همه امت خود تا روز قیامت دانست.دانست.[۲۸] در این نبرد تن به تن، حضرت علی(ع) هفت جراحت برداشت؛ اما توانست عمرو را به قتل برساند[۲۹] و سرش را جدا کند و برای پیامبر(ص) بیاورد.[۳۰]

پیامبر برای برهم زدن اتحاد مشرکان تدابیری اندیشید که به آن شاره می شود:

  • پیشنهاد یک سوم خرمای مدینه به غطفان. به دلیل تاخیر در قبول پیامبر ازین پیشنهاد منصرف شد.[۳۱]
  • فرستادن نعیم بن مسعود که با دشمن مرتبط بود برای تفرقه افکنی و تخریب بنی قریظه میان مشرکان[۳۲]

پیامبر(ص) توانست میان سپاه دشمن تفرقه افکند و اتحادشان را گسسته سازد؛[۳۳] اما همچنان خطر احزاب جدّی بود. از این رو، پیامبر با تضرع بسیار برای رهایی دعا می‌کرد. به گزارش جابر بن‌ عبدالله، پیامبر(ص) سه روز بر فراز کوه سَلع به راز و نیاز پرداخت تا این که در روز سوم دعایش مستجاب شد و شادی در چهره ایشان نمایان شد.[۳۴] بعدها مسلمانان بر دامنه غربی این کوه مسجدی بنا نهادند که به مسجد احزاب یا فتح شهرت یافت و از مساجد سَبعه (مساجد هفت‌گانه) به شمار می‌رود.[۳۵]

موقعیت خندق[ویرایش | ویرایش مبدأ]

امروزه مسیر این خندق نزدیک مسجد المستراح در شارع سیدالشهداء تا کوه سلع در برابر مساجد سبعه در شارع السیح دانسته شده است.[۳۶] (تصویر شماره ۱۹) حفر خندق در شش روز به پایان رسید.[۳۷] واقدی عمق آن را به‌اندازه قامت یک انسان دانسته است.[۳۸] پس از حفر خندق، گذرگاه‌هایی برای آن نهادند و بر هر یک نگهبانانی گماشتند و فرماندهی آنان را به زبیر بن عوام سپردند.[۳۹] مسلمانان در هشتم ذی‌قعده کنار خندق مستقر شدند. [۴۰] پیامبر(ص) پرچم مهاجران را به ‌دست زید ‌بن حارثه و پرچم انصار را به‌ دست سعد بن عباده داد و عبدالله ‌بن ام ‌مکتوم را به جای خویش در مدینه گماشت[۴۱] پیامبر(ص) خیمه‌گاه خویش را بر فراز کوه ذُباب در شرق کوه سَلع برپا کرد و آن‌جا نماز می‌گزارد و بر کارها نظارت می‌کرد.[۴۲] از این رو، این کوه نزد حاجیان از احترام برخوردار شد و قرن‌ها پیش مسجدی به نام ذُباب بر آن بنا نهادند[۴۳] که بعدها «مسجد الرایه» خوانده شد. این مسجد اکنون در شارع سلطانه (ابوبکر) بر دامنه کوه الرایه در سمت راست کسی است که رو به شمال قرار دارد.[۴۴]

جنگ احزاب در قرآن[ویرایش | ویرایش مبدأ]

شماری از آیات قرآن، از جمله آیات ۹‌ تا ۲۷ سوره احزاب، آیه ۲۱۴ سوره بقره،آیه 187 سوره بقره آیات ۲۶ و ۲۷ سوره آل عمران و آیات ۶۲ تا ۶۴ سوره نور درباره این رویداد نازل شده است.[۴۵] برخی از آیاتی که در مورد جنگ احزاب آمده چنین است:

  • آیات 63 و 64 سوره نور: دسته‌ای از منافقان، با وجود دستور پیامبر(ص)، با سستی و کندی کار می‌کردند و گاه بدون اجازه ایشان، پنهانی نزد خانواده خویش می‌رفتند. مفسران نزول این آیات را در شأن اینان دانسته‌اند: اِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذینَ ءامَنوا بِاللهِ ورَسولِهِ واِذا کانوا مَعَهُ عَلی اَمر جامِع لَم‌یذهَبوا...... قَد یعلَمُ اللهُ الَّذینَ یتَسَلَّلونَ مِنکم لِواذًا... خداوند در این آیات، مؤمنان تلاشگر در حفر خندق را همان کسانی دانسته که به خدا و پیامبرش ایمان دارند و منافقان را از بلا و عذاب دردناک بیم داده است.
  • آیات ۲۶ و ۲۷ سوره احزاب: حُیَی بن اخطب، از بزرگان بنی‌نضیر که پیش از این وعده همراهی بنی‌قریظه را به قریش داده بود[۴۶]، به درخواست ابوسفیان، نزد بنی‌قریظه رفت و از آنان خواست تا با نقض پیمان خود با پیامبر(ص) به آنان بپیوندند. بنی‌قریظه نخست وی را به قلعه خود راه ندادند؛[۴۷] اما سرانجام همراهی خود را با او اعلام کردند[۴۸] و حُیَی پیمان‌نامه آنان با مسلمانان را پاره کرد.[۴۹]خداوند در این آیات از آنان یاد کرده است: وَأَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِن أَهلِ الکتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ (و كسانى از اهل كتاب را كه [مشركان‌] را یاری كرده بودند، از دژهايشان به زير آورد).
  • آیه ۹ سوره احزاب: گفته‌اند در پی استجابت دعای پیامبر، همان شب سرما و بادی سخت پدیدار شد؛ به‌گونه‌ای که آتش‌ها را خاموش نمود و ریسمان خیمه‌ها را از هم گسست.[۵۰] وحشت و سستی جان مشرکان را فراگرفت و آنان را به عقب‌نشینی واداشت. روایت‌های تفسیری، را درباره همین امداد الهی دانسته‌اند. در این آیه، خداوند مؤمنان را به یادآوری کمک‌های خود سفارش کرده است: یاَیها الَّذینَ ءامَنوا اذکروا نِعمَةَ اللهِ عَلَیکم اِذ جاءَتکم جُنودٌ فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحا وجُنودًا لَم تَرَوها وکانَ اللهُ بِما تَعمَلونَ بَصیراً (اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، نعمت خدا را بر خود به ياد آريد، آنگاه كه لشكرهايى به سوى شما [در]آمدند، پس بر سر آنان تندبادى و لشكرهايى كه آنها را نمى‌ديديد فرستاديم، و خدا به آنچه مى‌كنيد همواره بيناست).

پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. النهایه، ج۱، ص۳۷۶، «حزب»؛ لسان العرب، ج۱، ص۳۰۸؛ تاج العروس ج۱، ص۴۱۶.
  2. مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۳؛ الکامل، ج۲، ص۱۷۸؛ فتح‌الباری، ج۷، ص۳۰۲.
  3. المحبّر، ص۱۰، ۱۱۳؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۳۹۳؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۹۰؛ البدایة و النهایه، ج۴، ص‌۱۰۷. افزودن نظر
  4. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۰؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج۲، ص۲۱۴؛ الطبقات، ج۲، ص۵۰؛ البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۰۷.
  5. المغازی، ج۲، ص442-۴۴۱؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج۲، ص۲۱۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۶۵. الثقات، ج۲، ص۲۶۴-۲۶۵؛ الارشاد، ج۱، ص۹۴.
  6. الطبقات، ج۲، ص۵۰؛ شرح الاخبار، ج۱، ص۲۸۸.
  7. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۰.
  8. تاریخ طبری، ج۲، ص۵۹۳؛ الکامل، ج۲، ص۱۸۴.
  9. التنبیه و الاشراف، ص۲۱۶.
  10. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۲۰؛ الطبقات، ج۲، ص۵۱؛ التنبیه و الاشراف، ص۲۱۶.
  11. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۰.
  12. المغازی، ج۲، ص۴۴۴-۴۴۵؛ السیرة الحلبیه، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۲.
  13. الروض الانف، ج۶، ص۳۰۶؛ البدایة و النهایه، ج‌۴، ص۱۰۹.
  14. المغازی، ج‌۲، ص۴۴۵.
  15. المغازی، ج۲، ص۴۹۲-۴۹۳.
  16. المعالم الاثیره، ص۱۰۹.
  17. الطبقات، ج۲، ص۵۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۰؛ الارشاد، ج۱، ص۹۶.
  18. المغازی، ج۲، ص۴۴۰؛ الطبقات، ج۲، ص۵۴.
  19. وفاء الوفاء، ج۱، ص۲۳۳.
  20. تاریخ طبری، ج۲، ص۵۷۳؛ التنبیه و الاشراف، ص۲۱۷.
  21. المغازی، ج۲، ص۴۴۴.
  22. المغازی، ج۲، ص۴۶۵، ۴۷۴.
  23. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج۲، ص۲۱۹.
  24. المغازی، ج۲، ص۴۴۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۷۰.
  25. السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج۲، ص۲۲۴-۲۲۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۰.
  26. کنز الفوائد، ص۱۳۷؛ عیون الاثر، ج۲، ص۴۰-۴۱.
  27. شرح الاخبار، ج۱، ص۳۲۳-۳۲۴؛ المنتظم، ج۲، ص۲۳۲؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۸۶-۴۸۷.
  28. الارشاد، ج۱، ص۱۳۰؛ کنز الفوائد، ص۱۳۷؛ المستدرک، ج۳، ص۳۲؛ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۱۹؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۲، ۱۴.
  29. المغازی، ج۲، ص۴۷۱؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج۳، ص۲۰۳؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۶۴.
  30. الارشاد، ج۱، ص۱۰۴؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۳۹؛ شرح نهج‌البلاغه، ج۱۹، ص۶۲.
  31. المغازی، ج۲، ص۴۷۷-۴۷۸؛ شرح الاخبار، ج۱، ص۲۹۳؛ الارشاد، ج۱، ص۹۶؛ المصنف، صنعانی، ج۵، ص۳۶۷-۳۶۸؛ الطبقات، ج۲، ص۵۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۷۲-۵۷۳؛
  32. المغازی، ج۲، ص۴۸۱-۴۸۵؛ الطبقات، ج۲، ص۵۳؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۴-۴۰۵؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج۳، ص۲۱۴.
  33. السیرة‌ النبویه، ابن هشام، ج۳، ص۲۲۹-۲۳۱؛ دلائل النبوه، ج۳، ص‌۴۰۴.
  34. المغازی، ج۲، ص۴۸۸؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۵۹.
  35. الطبقات، ج۲، ص۵۶؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۵۸-۵۹.
  36. تاریخ و آثار اسلامی، ص۲۶۳-۲۶۴.
  37. المغازی، ج۲، ص۴۴۶، ۴۵۴؛ الطبقات، ج۲، ص۵۱.
  38. المغازی، ج۲، ص۴۴۶.
  39. المغازی، ج۲، ص۴۵۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۰.
  40. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۰.
  41. المنتظم، ج‌۲، ص۲۲۹.
  42. تاریخ المدینه، ج۱، ص۶۲.
  43. مدینه‌شناسی، ص۱۵۹.
  44. تاریخ و آثار اسلامی، ص۲۶۸-۲۶۹.
  45. جامع البیان، ج۲، ص۱۹۸-۱۹۹؛ مجمع البیان، ج۲، ص۵۴۶، ۷۲۶.
  46. المغازی، ج۲، ص۴۵۴.
  47. الطبقات، ج۳، ص۵۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۷۰-۵۷۱.
  48. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۲؛ دلائل النبوه، ج۳، ص۴۰۱-۴۰۲.
  49. المغازی، ج۲، ص۴۵۶.
  50. قصص الانبیاء، ص۳۴۲.

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

محتوای این مقاله برگرفته شده از: دانشنامه حج و حرمین شریفین مدخل احزاب.
  • الارشاد: المفید (درگذشت ۴۱۳ق)، به کوشش آل‌ البیت، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
  • اسباب النزول: الواحدی (درگذشت ۴۶۸ق)، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
  • اعلام الوری: الطبرسی (درگذشت ۵۴۸ق)، قم، آل‌ البیت، ۱۴۱۷ق.
  • الافصاح فی الامامه: المفید (درگذشت ۴۱۳ق)، قم، مؤسسة البعثه، ۱۴۱۴ق.
  • البدایة و النهایه: ابن کثیر (درگذشت ۷۷۴ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
  • پیامبر و آیین نبرد: مصطفی طلاس، ترجمه اکبری، تهران، بعثت.
  • تاج العروس: الزبیدی (درگذشت ۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
  • تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (درگذشت ۸۰۸ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (درگذشت ۷۴۸ق)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
  • تاریخ بغداد: الخطیب البغدادی (درگذشت ۴۶۳ق)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
  • تاریخ الخمیس: حسین بن محمد الدیاربکری (درگذشت ۹۶۶ق)، مؤسسة شعبان، بیروت، ۱۲۸۳ق.
  • تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (درگذشت ۳۱۰ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • تاریخ المدینة المنوره: ابن شبّة النمیری (درگذشت ۲۶۲ق)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
  • تاریخ و آثار اسلامی مکه و مدینه: اصغر قائدان، مشعر دارالحدیث، ۱۳۸۶ش.
  • تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (درگذشت ۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
  • التبیان: الطوسی (درگذشت ۴۶۰ق)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  • تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (درگذشت ۷۷۴ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
  • تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان): الثعالبی (درگذشت ۸۷۵ق)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
  • تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (درگذشت ۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
  • تفسیر العیاشی: العیاشی (درگذشت ۳۲۰ق)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
  • التنبیه و الاشراف: المسعودی (درگذشت ۳۴۵ق)، بیروت، دار صعب.
  • الثقات: ابن حبان (درگذشت ۳۵۴ق)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق.
  • جامع البیان: الطبری (درگذشت ۳۱۰ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
  • جوامع الجامع: الطبرسی (درگذشت ۵۴۸ق)، به کوشش گرجی، تهران، ۱۳۷۸ش.
  • الخرائج و الجرائح: الراوندی (درگذشت ۵۷۳ق)، قم، مؤسسة الامام المهدی[.
  • دلائل النبوه: البیهقی (درگذشت ۴۵۸ق)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
  • الروض الانف: السهیلی (درگذشت ۵۸۱ق)، به کوشش عبدالرحمن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق.
  • زاد المسیر: ابن الجوزی (درگذشت ۵۹۷ق)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۲۲ق.
  • سبل الهدی: محمد بن یوسف الصالحی (درگذشت ۹۴۲ق)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
  • السیرة الحلبیه: الحلبی (درگذشت ۱۰۴۴ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۰ق.
  • السیرة النبویه: ابن هشام (درگذشت ۸-۲۱۳ق)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
  • السیرة النبویه: ابن کثیر (درگذشت ۷۷۴ق)، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۶ق.
  • شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار: النعمان المغربی (درگذشت ۳۶۳ق)، به کوشش جلالی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق.
  • شرح نهج البلاغه: ابن ابی‌الحدید (درگذشت ۶۵۶ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
  • شواهد التنزیل: الحاکم الحسکانی (درگذشت ۵۰۶ق)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق.
  • الصحیح من سیرة النبی۹: جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، ۱۴۱۴ق.
  • الطبقات الکبری: ابن سعد (درگذشت ۲۳۰ق)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • عیون الاثر: ابن سید الناس (درگذشت ۷۳۴ق)، مؤسسة عزالدین، بیروت، ۱۴۰۶ق.
  • فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (درگذشت ۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفه.
  • قصص الانبیاء: الراوندی (درگذشت ۵۷۳ق)، به کوشش عرفانیان، الهادی، ۱۴۱۸ق.
  • الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (درگذشت ۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • کنز الفوائد: الکراجکی (درگذشت ۴۴۹ق)، قم، مکتبة المصطفوی، ۱۴۱۰ق.
  • لباب النقول: السیوطی (درگذشت ۹۱۱ق)، به کوشش احمد عبدالشافی، بیروت، دار الکتب العلمیه.
  • لسان العرب: ابن منظور (درگذشت ۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
  • مجمع البیان: الطبرسی (درگذشت ۵۴۸ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
  • المحبّر: ابن حبیب (درگذشت ۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
  • مدینه‌شناسی: سید محمد باقر نجفی، ۱۳۶۴ش.
  • المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (درگذشت ۴۰۵ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
  • المسترشد: الطبری الشیعی (درگذشت قرن۴)، به کوشش محمودی، تهران، کوشانپور، ۱۴۱۵ق.
  • المصنّف: ابن ابی‌شیبه (درگذشت ۲۳۵ق)، به کوشش سعید محمد، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
  • المصنّف: عبدالرزاق الصنعانی (درگذشت ۲۱۱ق)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
  • المعالم الاثیره: محمد محمد حسن شراب، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۱ق.
  • المغازی: الواقدی (درگذشت ۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
  • المنتظم: ابن الجوزی (درگذشت ۵۹۷ق)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
  • المیزان: الطباطبایی (درگذشت ۱۴۰۲ق)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
  • النهایه: ابن اثیر مبارک بن محمد الجزری (درگذشت ۶۰۶ق)، به کوشش محمود محمد و طاهر احمد، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
  • وفاء الوفاء: السمهودی (درگذشت ۹۱۱ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.