چون به زیارت آن حضرت، نزد قبرش رفتی بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا عَمَّ رَسُولِ اللّه صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خَیرَ الشُّهَداءِ، السَّلامُ عَلَیک یا أَسَدَ اللّهِ وَأَسَدَ رَسُولِهِ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ جاهَدْتَ فِی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَجُدْتَ بِنَفْسِک، وَ نَصَحْتَ رَسُولَ اللّهِ (ص)، وَکنْتَ فِیما عِنْدَاللّهِ سُبْحانَهُ راغِباً، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی أَتَیتُک مُتَقَرِّباً إِلَی اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِزِیارَتِک، وَ مُتَقَرِّباً إِلی رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ بِذلِک، راغِباً إِلَیک فِی الشَّفاعَةِ، أَبْتَغِْی بِزِیارَتِک خَلاصَ نَفْسِی، مُتَعَوِّذاً بِک مِنْ نارٍ اسْتَحَقَّها مِثْلِی بِما جَنَیتُ عَلی نَفْسِی، هارِباً مِنْ ذُنُوبِی الَّتِی احْتَطَبْتُها عَلی ظَهْرِی، فَزِعاً إِلَیک رَجاءَ رَحْمَةِ رَبِّی، أَتَیتُک مِنْ شُقَّةٍ بَعِیدَةٍ طالِباً فَکاک رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، وَقَدْ أَوْقَرَتْ ظَهْرِی ذُنُوبِی وَأَتَیتُ مَا أَسْخَطَ رَبِّی؛ وَلَمْ أَجِدْ أَحَداً أَفْزَعُ إِلَیهِ خَیراً لِی مِنْکمْ أَهْلَ بَیتِ الرَّحْمَةِ، فَکنْ لِی شَفِیعاً یوْمَ فَقْرِی وَحاجَتِی، فَقَدْ سِرْتُ إِلَیک مَحْزُوناً، وَأَتَیتُک مَکرُوباً، وَسَکبْتُ عَبْرَتِی عِنْدَک باکیاً، وَصِرْتُ إِلَیک مُفْرَداً، وَأَنْتَ مِمَّنْ أَمَرَ نِی اللّهُ بِصِلَتِهِ، وَحَثَّنِی عَلی بِرِّهِ، وَدَلَّنِی عَلی فَضْلِهِ، وَهَدانِی لِحُبِّهِ، وَرَغَّبَنِی فِی الْوِفادَةِ إِلَیهِ، وَأَلْهَمَنِی طَلَبَ الْحَوائِجِ عِنْدَهُ، أَنْتُمْ أَهْلُ بَیتٍ لَا یشْقی مَنْ تَوَلَّاکمْ، وَلَا یخِیبُ مَنْ أَتاکمْ، وَلَا یخْسَرُ مَنْ یهْواکمْ، وَلَا یسْعَدُ مَنْ عاداکمْ. پس رو به قبله کن و دو رکعت نماز زیارت بخوان و پس از تمام شدن نماز، خود را به قبر بچسبان و چنین بگو: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، اللّهُمَّ إِنِّی تَعَرَّضْتُ لِرَحْمَتِک بِلُزُومِی لِقَبْرِ عَمِّ نَبِیک صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ لِیجِیرَنِی مِنْ نِقْمَتِک وَسَخَطِک وَمَقْتِک فِی یوْمٍ تَکثُرُ فِیهِ الْأَصْواتُ، وَتُشْغَلُ کلُّ نَفْسٍ بِمَا قَدَّمَتْ وَتُجَادِلُ عَنْ نَفْسِها، فَإِنْ تَرْحَمْنِی الْیوْمَ فَلَا خَوْفٌ عَلَی وَلَا حُزْنٌ، وَ إِنْ تُعاقِبْ فَمَوْلی لَهُ الْقُدْرَةُ عَلی عَبْدِهِ، وَلَا تُخَیبْنِی بَعْدَ الْیوْمِ، وَلَا تَصْرِفْنِی بِغَیرِ حاجَتِی، فَقَدْ لَصِقْتُ بِقَبْرِ عَمِّ نَبِیک، وَتَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیک ابْتِغاءَ مَرْضاتِک، وَرَجاءَ رَحْمَتِک، فَتَقَبَّلْ مِنِّی، وَعُدْ بِحِلْمِک عَلی جَهْلِی، وَبِرَأْفَتِک عَلی جِنایةِ نَفْسِی، فَقَدْ عَظُمْ جُرْمِی، وَمَا أَخافُ أَنْ تَظْلِمَنِی وَلکنْ أَخافُ سُوءَ الْحِسابِ؛ فَانْظُرِ الْیوْمَ تَقَلُّبِی عَلی قَبْرِ عَمِّ نَبِیک، فَبِهِمَا فُکنِی مِنَ النَّارِ، وَلا تُخَیبْ سَعْیی، وَلَا یهُونَنَّ عَلَیک ابْتِهالِی، وَلَا تَحْجُبَنَّ عَنْک صَوْتِی، وَلَا تَقْلِبْنِی بِغَیرِ حَوائِجِی، یا غِیاثَ کلِّ مَکرُوبٍ وَمَحْزُونٍ، وَیا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَلْهُوفِ الْحَیرانِ الْغَرِیقِ الْمُشْرِفِ عَلَی الْهَلَکةِ، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَانْظُرْ إِلَی نَظْرَةً لَاأَشْقی بَعْدَها أَبَداً، وَارْحَمْ تَضَرُّعِی وَعَبْرَتِی وَانْفِرادِی، فَقَدْ رَجَوْتُ رِضاک، وَتَحَرَّیتُ الْخَیرَ الَّذِی لَا یعْطِیهِ أَحَدٌ سِواک، فَلَا تَرُدَّ أَمَلِی؛ اللّهُمَّ إِنْ تُعاقِبْ فَمَوْلی لَهُ الْقُدْرَةُ عَلی عَبْدِهِ وَجَزائِهِ بِسُوءِ فِعْلِهِ، فَلَا أَخِیبَنَّ الْیوْمَ، وَلا تَصْرِفْنِی بِغَیرِ حَاجَتِی، وَلَا تُخَیبَنَّ شُخُوصِی وَوِفادَتِی، فَقَدْ أَنْفَدْتُ نَفَقَتِی، وَأَتْعَبْتُ بَدَنِی، وَقَطَعْتُ الْمَفازاتِ، وَخَلَّفْتُ الْأَهْلَ وَالْمالَ وَمَا خَوَّلْتَنِی، وَآثَرْتُ مَا عِنْدَک عَلی نَفْسِی، وَلُذْتُ بِقَبْرِ عَمِّ نَبِیک صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَتَقَرَّبْتُ بِهِ ابْتِغاءَ مَرْضاتِک، فَعُدْ بِحِلْمِک عَلی جَهْلِی، وَبِرَأْفَتِک عَلی ذَنْبِی، فَقَدْ عَظُمَ جُرْمِی، بِرَحْمَتِک یا کرِیمُ یا کرِیمُ.
این فقیر در کتاب «بیت الأحزان» در مصائب سیّده زنان عالم نقل کردهام که حضرت فاطمه (علیهاالسلام) پس از وفات پدر بزرگوار خود، هر روز دوشنبه و پنجشنبه به زیارت حمزه(ع) و شهداى احد میرفت و نماز میخواند و دعا میکرد و این عمل را تا زمان وفاتش ترک نکرد. محمود بن لبید گفته است: آن سیّده جلیله کنار قبر حمزه(ع) میرفت و گریه میکرد، من در یکى از روزها به زیارت حمزه مشرّف شدم، دیدم آن مظلومه نزد قبر حمزه(ع) مشغول به گریه است، من صبر کردم تا از گریه آرام شد، نزدیک رفتم و سلام کردم و گفتم: اى سیّده زنان، به حق خدا سوگند با این گریهات رگهای دلم را بریدی! فرمود: اى ابا عمر، گریستن براى من شایسته است، زیرا مصیبت بهترین پدرها رسول خدا(صلىاللّهعلیهوآله) به من رسیده، آنگاه فرمود: «وا شَوقاهُ اِلی رَسولِ اللهِ؛ چقدر مشتاق ملاقات رسول خدا هستم.» و چنین انشاء کرد: إِذَا مَاتَ يَوْما مَيِّتٌ قَلَّ ذِكْرُهُ وَ ذِكْرُ أَبِي مُذْ مَاتَ وَ اللَّهِ أَكْثَرُ چون بمیرد روزی مردهای یادش کم شود و یاد پدرم از وقتی که وفات کرد به خدا سوگند بیشتر است شیخ مفید(رحمةاللّهعلیه) فرمود: وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلیه وَ آلِهِ أَمَرَ فِی حَیَاتِهِ بِزِیَارَةِ قَبْرِ حَمْزَةَ عَلَیْهِ السَّلامُ وَ کَانَ یُلِمُّ بِهِ وَ بِالشُّهَدَاءِ وَ لَمْ تَزَلْ فَاطِمَةُ عَلَیْهِا السَّلامُ بَعْدَ وَفَاتِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلیه وَ آلِهِ تَغْدُو إِلَى قَبْرِهِ وَ تَرُوحُ وَ الْمُسْلِمُونَ یَنْتَابُونَ عَلَى زِیَارَتِهِ وَ مُلازَمَةِ قَبْرِهِ. رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) در زمان حیاتش به زیارت قبر حمزه فرمان داد و خود آن حضرت به زیارت حمزه و شهدا میآمد و فاطمه (درود خدا بر او) همواره پس از وفات پیامبر (درود خدا بر او و خاندانش باد)؛ صبح و شب به سوی قبر حمزه میرفت و مسلمانان هم برای زیارت و ملازمت قبر حمزه نوبت به نوبت میآمدند. |
مقبره شهدای احد
![]() | |
اطلاعات اوليه | |
---|---|
مکان | شمال شهر مدینه، جنوب کوه احد |
کاربری | قبرستان |
تاریخ بنا | |
زمان پایهگذاری | جنگ احد سال سوم هجرت |
رویدادها | محل جنگ احد |
|
مَقبَره شهدای احد در شمال شهر مدینه و در جنوب کوه احد قرار دارد و محل دفن تعدادی از شهدای غزوه احد از جمله حمزه بن عبدالمطلب عموی پیامبر اسلام(ص) است. دستکم از سده ششم بنایی با گنبدی بلند روی این مقبره وجود داشت اما این گنبد و بارگاه در حدود 1344 قمری به دست وهابیان ویران شد. از سال۱۳۸۳ قمری محوطه مقبره شهدا را با دیواری محصور کردهاند.
مکان و نام[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مقبره شهدای احد در غرب مسجد حمزه کنونی[۱] و جنوب کوه احد قرار دارد.[۲] نام های قدیمی «المَشهَد» و «مشهد حمزة» برای این مکان بیان شده.[۳]
جنگ احد[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در سال سوم هجرت در دامنه جنوبی کوه احد، میان مسلمانان و مشرکان قریش نبردی روی داد که غزوه احد نام گرفت. در این نبرد، 70 نفر از مسلمانان کشته شدند[۴] و به فرمان پیامبر(ص) در محل شهادتشان در دامنه همین کوه دفن شدند.[۵] بر پایه برخی گزارشها، پیش از دستور پیامبر(ص) پیکرهای شماری از شهدا در مکانهای دیگر دفن شد و بازگرداندن آنها به احد ممکن نبود.[۶] عموی پیامبر(ص) حمزة بن عبدالمطلب در این جنگ شهید شد و در این مکان دفن شد.[۷]

مدفونان[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در قبرستان شهدای احد، افزون بر حمزه، عبدالله بن عمرو بن حزام، عمرو بن جموح، و سهل بن قیس در نزدیکی حمزه مدفون هستند.[۸][۹] برخی از قبرهای موجود در این منطقه را متعلق به بادیهنشینانی میدانند که در دوران عمر بن خطاب[۱۰] یا هشام بن عبدالملک، در آنجا دفن شدهاند.[۱۱]
تاریخچه مقبره[ویرایش | ویرایش مبدأ]
مقبره شهدای احد از صدر اسلام مورد زیارت و توجه بود. پیامبر(ص) به زیارت قبور شهدای احد میرفت و به آن توصیه میکرد. حضرت زهرا (س) و دیگر مسلمین نیز به زیارت قبر حمزه مداومت و اعتنا داشتند.[۱۲] بنابر برخی گزارشها، در زمان معاویه (حدود 40 سال پس از واقعه احد) به علت جریان سیل در مقبره شهیدان احد، اجساد را از محدوده سیل جابجا کردند.[۱۳] ابراهیم رفعت باشا (م.1353ق.) نویسنده کتاب مرآت الحرمین در مقابل درب مقبره، سنگی را دیده که بر روی آن تاریخ تاسیس بنا، در سال 275قمری اعلام شده بود.[۱۴]
ساختن مسجد بر قبر حمزه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در 570قمری مادر خلیفه «الناصر عباسی» برروی مقبره شهدا گنبدی بلند و محکم ساخت.[۱۵] اولین گزارش از وجود مسجد بر روی مقبره، مربوط به نقل ابن جُبَیر سفرنامهنویس اندلسی(م.614ق./1217م.) است که در 580قمری مسجدی بر روی قبر حمزه دیده و قبر در داخل صحن مسجد کنار شهدای دیگر قرار داشت و مردم از خاک قرمز رنگ اطراف مقبره که منتسب به حمزه میدانستند، تبرک جویی میکردند.[۱۶]
در سال های بعد، گزارش هایی از تکمیل و بازسازی بنا تا 893قمری در دست است[۱۷] احمد خیاری تاریخنگار مدینه (م.1380ق.) گزارشی از ساخت مسجدی زیبا بر روی قبر حمزه توسط حکومت عثمانی (677-1300ق./1299-1922م.) ارائه کرده است.[۱۸] این مکان در ۱۳۲۵قمری، دارای بنایی محکم، بدون تزئینات و دارای یک گنبد بر بالای قبر حمزه توصیف شده به شکلی که در در شمال مسجد، مقبره شهدا قرار داشته است.[۱۹]
تخریب به دست وهابیون[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در حدود 1344قمری در جریان محاصره مدینه توسط وهابیون، مسجد به همراه مزار حمزه منهدم شد.[۲۰] در 1383قمری دولت سعودی (شروع از 1280ق./1902م) به دور قبر حمزه و دیگر شهدای نزدیکش که بدون سقف مانده بودند، دیوار کشید سپس مسجد دیگری در مکان دیگر(در سمت شرق و نزدیک به قبر) بنا کرد.[۲۱] بنابر نقل یکی از شهرداران مدینه در سده 14 قمری، پس از تخریب مذکور زمین اطراف مقبره شهدا که بدون حصار مانده بود، با استفاده از ضریح آهنی که (قبل از تخریب بقیع) دور مقابر اهل بیت(ع) در بقیع بود، دیوار کشی شد.[۲۲]
زیارت نامه حضرت حمزه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
چون به زیارت آن حضرت، نزد قبرش رفتی بگو:
السَّلامُ عَلَیک یا عَمَّ رَسُولِ اللّه صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، السَّلامُ عَلَیک یا خَیرَ الشُّهَداءِ، السَّلامُ عَلَیک یا أَسَدَ اللّهِ وَأَسَدَ رَسُولِهِ، أَشْهَدُ أَنَّک قَدْ جاهَدْتَ فِی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَجُدْتَ بِنَفْسِک، وَ نَصَحْتَ رَسُولَ اللّهِ (ص)، وَکنْتَ فِیما عِنْدَاللّهِ سُبْحانَهُ راغِباً، بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی أَتَیتُک مُتَقَرِّباً إِلَی اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِزِیارَتِک، وَ مُتَقَرِّباً إِلی رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ بِذلِک، راغِباً إِلَیک فِی الشَّفاعَةِ، أَبْتَغِْی بِزِیارَتِک خَلاصَ نَفْسِی، مُتَعَوِّذاً بِک مِنْ نارٍ اسْتَحَقَّها مِثْلِی بِما جَنَیتُ عَلی نَفْسِی، هارِباً مِنْ ذُنُوبِی الَّتِی احْتَطَبْتُها عَلی ظَهْرِی، فَزِعاً إِلَیک رَجاءَ رَحْمَةِ رَبِّی، أَتَیتُک مِنْ شُقَّةٍ بَعِیدَةٍ طالِباً فَکاک رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، وَقَدْ أَوْقَرَتْ ظَهْرِی ذُنُوبِی وَأَتَیتُ مَا أَسْخَطَ رَبِّی؛ وَلَمْ أَجِدْ أَحَداً أَفْزَعُ إِلَیهِ خَیراً لِی مِنْکمْ أَهْلَ بَیتِ الرَّحْمَةِ، فَکنْ لِی شَفِیعاً یوْمَ فَقْرِی وَحاجَتِی، فَقَدْ سِرْتُ إِلَیک مَحْزُوناً، وَأَتَیتُک مَکرُوباً، وَسَکبْتُ عَبْرَتِی عِنْدَک باکیاً، وَصِرْتُ إِلَیک مُفْرَداً، وَأَنْتَ مِمَّنْ أَمَرَ نِی اللّهُ بِصِلَتِهِ، وَحَثَّنِی عَلی بِرِّهِ، وَدَلَّنِی عَلی فَضْلِهِ، وَهَدانِی لِحُبِّهِ، وَرَغَّبَنِی فِی الْوِفادَةِ إِلَیهِ، وَأَلْهَمَنِی طَلَبَ الْحَوائِجِ عِنْدَهُ، أَنْتُمْ أَهْلُ بَیتٍ لَا یشْقی مَنْ تَوَلَّاکمْ، وَلَا یخِیبُ مَنْ أَتاکمْ، وَلَا یخْسَرُ مَنْ یهْواکمْ، وَلَا یسْعَدُ مَنْ عاداکمْ. پس رو به قبله کن و دو رکعت نماز زیارت بخوان و پس از تمام شدن نماز، خود را به قبر بچسبان و چنین بگو: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، اللّهُمَّ إِنِّی تَعَرَّضْتُ لِرَحْمَتِک بِلُزُومِی لِقَبْرِ عَمِّ نَبِیک صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ لِیجِیرَنِی مِنْ نِقْمَتِک وَسَخَطِک وَمَقْتِک فِی یوْمٍ تَکثُرُ فِیهِ الْأَصْواتُ، وَتُشْغَلُ کلُّ نَفْسٍ بِمَا قَدَّمَتْ وَتُجَادِلُ عَنْ نَفْسِها، فَإِنْ تَرْحَمْنِی الْیوْمَ فَلَا خَوْفٌ عَلَی وَلَا حُزْنٌ، وَ إِنْ تُعاقِبْ فَمَوْلی لَهُ الْقُدْرَةُ عَلی عَبْدِهِ، وَلَا تُخَیبْنِی بَعْدَ الْیوْمِ، وَلَا تَصْرِفْنِی بِغَیرِ حاجَتِی، فَقَدْ لَصِقْتُ بِقَبْرِ عَمِّ نَبِیک، وَتَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیک ابْتِغاءَ مَرْضاتِک، وَرَجاءَ رَحْمَتِک، فَتَقَبَّلْ مِنِّی، وَعُدْ بِحِلْمِک عَلی جَهْلِی، وَبِرَأْفَتِک عَلی جِنایةِ نَفْسِی، فَقَدْ عَظُمْ جُرْمِی، وَمَا أَخافُ أَنْ تَظْلِمَنِی وَلکنْ أَخافُ سُوءَ الْحِسابِ؛ فَانْظُرِ الْیوْمَ تَقَلُّبِی عَلی قَبْرِ عَمِّ نَبِیک، فَبِهِمَا فُکنِی مِنَ النَّارِ، وَلا تُخَیبْ سَعْیی، وَلَا یهُونَنَّ عَلَیک ابْتِهالِی، وَلَا تَحْجُبَنَّ عَنْک صَوْتِی، وَلَا تَقْلِبْنِی بِغَیرِ حَوائِجِی، یا غِیاثَ کلِّ مَکرُوبٍ وَمَحْزُونٍ، وَیا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَلْهُوفِ الْحَیرانِ الْغَرِیقِ الْمُشْرِفِ عَلَی الْهَلَکةِ، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَانْظُرْ إِلَی نَظْرَةً لَاأَشْقی بَعْدَها أَبَداً، وَارْحَمْ تَضَرُّعِی وَعَبْرَتِی وَانْفِرادِی، فَقَدْ رَجَوْتُ رِضاک، وَتَحَرَّیتُ الْخَیرَ الَّذِی لَا یعْطِیهِ أَحَدٌ سِواک، فَلَا تَرُدَّ أَمَلِی؛ اللّهُمَّ إِنْ تُعاقِبْ فَمَوْلی لَهُ الْقُدْرَةُ عَلی عَبْدِهِ وَجَزائِهِ بِسُوءِ فِعْلِهِ، فَلَا أَخِیبَنَّ الْیوْمَ، وَلا تَصْرِفْنِی بِغَیرِ حَاجَتِی، وَلَا تُخَیبَنَّ شُخُوصِی وَوِفادَتِی، فَقَدْ أَنْفَدْتُ نَفَقَتِی، وَأَتْعَبْتُ بَدَنِی، وَقَطَعْتُ الْمَفازاتِ، وَخَلَّفْتُ الْأَهْلَ وَالْمالَ وَمَا خَوَّلْتَنِی، وَآثَرْتُ مَا عِنْدَک عَلی نَفْسِی، وَلُذْتُ بِقَبْرِ عَمِّ نَبِیک صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَتَقَرَّبْتُ بِهِ ابْتِغاءَ مَرْضاتِک، فَعُدْ بِحِلْمِک عَلی جَهْلِی، وَبِرَأْفَتِک عَلی ذَنْبِی، فَقَدْ عَظُمَ جُرْمِی، بِرَحْمَتِک یا کرِیمُ یا کرِیمُ.
این فقیر در کتاب «بیت الأحزان» در مصائب سیّده زنان عالم نقل کردهام که حضرت فاطمه (علیهاالسلام) پس از وفات پدر بزرگوار خود، هر روز دوشنبه و پنجشنبه به زیارت حمزه(ع) و شهداى احد میرفت و نماز میخواند و دعا میکرد و این عمل را تا زمان وفاتش ترک نکرد. محمود بن لبید گفته است: آن سیّده جلیله کنار قبر حمزه(ع) میرفت و گریه میکرد، من در یکى از روزها به زیارت حمزه مشرّف شدم، دیدم آن مظلومه نزد قبر حمزه(ع) مشغول به گریه است، من صبر کردم تا از گریه آرام شد، نزدیک رفتم و سلام کردم و گفتم: اى سیّده زنان، به حق خدا سوگند با این گریهات رگهای دلم را بریدی! فرمود: اى ابا عمر، گریستن براى من شایسته است، زیرا مصیبت بهترین پدرها رسول خدا(صلىاللّهعلیهوآله) به من رسیده، آنگاه فرمود: «وا شَوقاهُ اِلی رَسولِ اللهِ؛ چقدر مشتاق ملاقات رسول خدا هستم.» و چنین انشاء کرد: إِذَا مَاتَ يَوْما مَيِّتٌ قَلَّ ذِكْرُهُ وَ ذِكْرُ أَبِي مُذْ مَاتَ وَ اللَّهِ أَكْثَرُ چون بمیرد روزی مردهای یادش کم شود و یاد پدرم از وقتی که وفات کرد به خدا سوگند بیشتر است شیخ مفید(رحمةاللّهعلیه) فرمود: وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلیه وَ آلِهِ أَمَرَ فِی حَیَاتِهِ بِزِیَارَةِ قَبْرِ حَمْزَةَ عَلَیْهِ السَّلامُ وَ کَانَ یُلِمُّ بِهِ وَ بِالشُّهَدَاءِ وَ لَمْ تَزَلْ فَاطِمَةُ عَلَیْهِا السَّلامُ بَعْدَ وَفَاتِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلیه وَ آلِهِ تَغْدُو إِلَى قَبْرِهِ وَ تَرُوحُ وَ الْمُسْلِمُونَ یَنْتَابُونَ عَلَى زِیَارَتِهِ وَ مُلازَمَةِ قَبْرِهِ. رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) در زمان حیاتش به زیارت قبر حمزه فرمان داد و خود آن حضرت به زیارت حمزه و شهدا میآمد و فاطمه (درود خدا بر او) همواره پس از وفات پیامبر (درود خدا بر او و خاندانش باد)؛ صبح و شب به سوی قبر حمزه میرفت و مسلمانان هم برای زیارت و ملازمت قبر حمزه نوبت به نوبت میآمدند. |
سلام بر تو ای عموی رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد)، سلام بر تو ای بهترین شهیدان، سلام بر تو ای شیر خدا و شیر رسول خدا، گواهی می دهم که تو در راه خدای عزّوجل جهاد کردی و جانت را بخشیدی و برای رسول خدا خیرخواهی نمودی و در آنچه نزد خدای پاک بود شوق داشتی،
پدر و مادرم فدایت، به سویت آمدم تا با این آمدن به رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) تقرّب جویم، مشتاق به توأم در شفاعت، با زیارتت رهایی جانم را می طلبم، به تو پناهنده ام از آتشی که مثل من به خاطر جنایتی که بر خود کرده ام مستحقّ آن است، از گناهانی که بر پشتم بار کرده ام گریزانم، به امید رحمت پروردگارم به تو پناهنده ام، از راه دور مشقّت باری به سویت آمدم، خواهان آزادی از آتش دوزخ ام، پشتم را گناهانم سنگین بار کرده و بجا آورده ام آنچه را که پروردگارم را به خشم آورده؛ احدی را برای خود بهتر از شما اهل بیت رحمت نیافتم که به او پناه برم، پس روز تهیدستی و حاجتم شفیع من باش که اندوهگین به سویت سفر کردم و محزون به جانبت آمدم و گریه کنان در پیشگاهت اشک ریختم و تنها به محضرت آمدم و تو از کسانی هستی که خدا پیوندش را به من دستور داده و به نیکی بر او فرمانم داده و بر فضلش دلالتم کرده و به محبّتش راهنمایی ام نموده و به وارد شدن بر او تشویقم کرده و خواستن حوایج را نزد او به من الهام نموده، شما اهل بیتی هستید که هرکه دوستتان بدارد هرگز بدبخت نشود و هرکه به جانب شما آید هرگز محروم نگردد و هرکه دلبستۀ شما باشد هرگز زیانکار نشود و هرکه شما را دشمن بدارد هرگز به سعادت نرسد. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، خدایا، من با نیاز به قبر عموی پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش باد)، خود را در معرض رحمتت قرار دادم تا از انتقامت پناهم دهد، در روزی که ناله ها در آن بسیار می شود و هرکه به آنچه پیش فرستاده سرگرم شود و از خود دفاع نماید، اگر در آن روز به من رحم کنی، ترس و اندوهی بر من نیست و اگر کیفرم دهی، پس مولایی هستی که او را بر بنده اش قدرت کامل است، پس از این روز محرومم مساز و بدون برآورده شدن حاجتم باز مگردان، چراکه خود را به قبر عموی پیامبرت چسباندم و به وسیله او به سوی تو تقرّب جستم، برای طلب رضای تو و امید به رحمتت، بنابراین از من بپذیر و به بردباری ات بر جهلم و به مهرت بر جنایتی که به خود وارد آوردم، به من بازگرد؛ هرآینه گناهم بزرگ شد و از اینکه به من ستم کنی نمی ترسم، ولی از بدی حساب می ترسم؛ پس امروز غلطیدنم بر قبر عموی پیامبرت را بنگر، پس به حق حرمت آن دو بزرگوار از آتش آزادم کن و کوششم را محروم از رحمت مفرما و زاری ام بر تو سبک نیاید و صدایم از تو در پرده نماند و بدون برآورده شدن حاجتم مرا باز نگردان، ای فریادرس هر دلگیر اندوهگین، ای گشاینده اندوه از غم زده سرگردان و غرق شده مشرف به هلاکت، پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و به من نظر کن نظر کردنی که بعد از آن هرگز بدبخت نشوم و به زاری و اشک و تنهایی ام رحم کن، من خشنودی ات را امید دارم و جویای آن خیری هستم که احدی آن را جز تو عطا نمی کند، پس آرزویم را باز مگردان؛ خدایا اگر کیفر کنی، پس مولایی هستی که بر بنده اش و کیفرش به بدی عملش قدرت دارد، پس امروز نومیدم مکن و بدون حاجتم باز مگردان و حرکت کردن و آمدنم را ناامید مفرما، زیرا توشه ام را هزینه کردم و بدنم را به زحمت انداختم و بیابان های خطرناک را پشت سر گذاشتم و اهل و مال و آنچه را به من دادی بجای گذاردم و آنچه را نزد تو است بر خود اختیار نمودم و به قبر عموی پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش باد) پناه بردم و به وسیله او برای به دست آوردن رضایتت تقرّب جستم، پس به بردباری ات بر جهلم و به رأفتت بر گناهم بازگرد، به راستی گناهم بزرگ شده، به مهربانی ات ای بزرگوار، ای بزرگوار. |
سلام بر تو ای عموی رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد)، سلام بر تو ای بهترین شهیدان، سلام بر تو ای شیر خدا و شیر رسول خدا، گواهی می دهم که تو در راه خدای عزّوجل جهاد کردی و جانت را بخشیدی و برای رسول خدا خیرخواهی نمودی و در آنچه نزد خدای پاک بود شوق داشتی،
پدر و مادرم فدایت، به سویت آمدم تا با این آمدن به رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) تقرّب جویم، مشتاق به توأم در شفاعت، با زیارتت رهایی جانم را می طلبم، به تو پناهنده ام از آتشی که مثل من به خاطر جنایتی که بر خود کرده ام مستحقّ آن است، از گناهانی که بر پشتم بار کرده ام گریزانم، به امید رحمت پروردگارم به تو پناهنده ام، از راه دور مشقّت باری به سویت آمدم، خواهان آزادی از آتش دوزخ ام، پشتم را گناهانم سنگین بار کرده و بجا آورده ام آنچه را که پروردگارم را به خشم آورده؛ احدی را برای خود بهتر از شما اهل بیت رحمت نیافتم که به او پناه برم، پس روز تهیدستی و حاجتم شفیع من باش که اندوهگین به سویت سفر کردم و محزون به جانبت آمدم و گریه کنان در پیشگاهت اشک ریختم و تنها به محضرت آمدم و تو از کسانی هستی که خدا پیوندش را به من دستور داده و به نیکی بر او فرمانم داده و بر فضلش دلالتم کرده و به محبّتش راهنمایی ام نموده و به وارد شدن بر او تشویقم کرده و خواستن حوایج را نزد او به من الهام نموده، شما اهل بیتی هستید که هرکه دوستتان بدارد هرگز بدبخت نشود و هرکه به جانب شما آید هرگز محروم نگردد و هرکه دلبستۀ شما باشد هرگز زیانکار نشود و هرکه شما را دشمن بدارد هرگز به سعادت نرسد. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، خدایا، من با نیاز به قبر عموی پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش باد)، خود را در معرض رحمتت قرار دادم تا از انتقامت پناهم دهد، در روزی که ناله ها در آن بسیار می شود و هرکه به آنچه پیش فرستاده سرگرم شود و از خود دفاع نماید، اگر در آن روز به من رحم کنی، ترس و اندوهی بر من نیست و اگر کیفرم دهی، پس مولایی هستی که او را بر بنده اش قدرت کامل است، پس از این روز محرومم مساز و بدون برآورده شدن حاجتم باز مگردان، چراکه خود را به قبر عموی پیامبرت چسباندم و به وسیله او به سوی تو تقرّب جستم، برای طلب رضای تو و امید به رحمتت، بنابراین از من بپذیر و به بردباری ات بر جهلم و به مهرت بر جنایتی که به خود وارد آوردم، به من بازگرد؛ هرآینه گناهم بزرگ شد و از اینکه به من ستم کنی نمی ترسم، ولی از بدی حساب می ترسم؛ پس امروز غلطیدنم بر قبر عموی پیامبرت را بنگر، پس به حق حرمت آن دو بزرگوار از آتش آزادم کن و کوششم را محروم از رحمت مفرما و زاری ام بر تو سبک نیاید و صدایم از تو در پرده نماند و بدون برآورده شدن حاجتم مرا باز نگردان، ای فریادرس هر دلگیر اندوهگین، ای گشاینده اندوه از غم زده سرگردان و غرق شده مشرف به هلاکت، پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و به من نظر کن نظر کردنی که بعد از آن هرگز بدبخت نشوم و به زاری و اشک و تنهایی ام رحم کن، من خشنودی ات را امید دارم و جویای آن خیری هستم که احدی آن را جز تو عطا نمی کند، پس آرزویم را باز مگردان؛ خدایا اگر کیفر کنی، پس مولایی هستی که بر بنده اش و کیفرش به بدی عملش قدرت دارد، پس امروز نومیدم مکن و بدون حاجتم باز مگردان و حرکت کردن و آمدنم را ناامید مفرما، زیرا توشه ام را هزینه کردم و بدنم را به زحمت انداختم و بیابان های خطرناک را پشت سر گذاشتم و اهل و مال و آنچه را به من دادی بجای گذاردم و آنچه را نزد تو است بر خود اختیار نمودم و به قبر عموی پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش باد) پناه بردم و به وسیله او برای به دست آوردن رضایتت تقرّب جستم، پس به بردباری ات بر جهلم و به رأفتت بر گناهم بازگرد، به راستی گناهم بزرگ شده، به مهربانی ات ای بزرگوار، ای بزرگوار. |
نگارخانه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
-
تصویر قدیمی مقبره که بنای مسجد حمزه بر روی آن قرار دارد، پیش از تخریب سال 1343قمری.
-
تصویر قدیمی مقبره در ایام خاصی که مردم مدینه عادت به زیارت قبر حضرت حمزه داشتند.[۲۳]
-
تصویر داخل مقبره و قبر حضرت حمزه با حصاری که آن را احاطه کرده.
-
تصویر متعلق به سال 1904میلادی/1321قمری
-
تصویر محدوده مقبره، پس از تخریب.
جستارهای وابسته[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پانویس[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- ↑ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص377.
- ↑ رحلة ابن جبير، ص154.
- ↑ معالم المدینه المنوره بین العماره و التاریخ، جزء ۴، مجلد۲، ص426
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص382.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰، ۹۸؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۴۹۹.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۱۲.
- ↑ تاریخ المدینه المنوره، ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ تاریخ معالم المدینه، ص۱۳۰؛ وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۱۶-۱۱۷.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۱۲-۳۱۳؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۳۰.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۱۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۴۱۰.
- ↑ تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۳۰.
- ↑ تحلیلی از غزوه احد، شهدا و مزارات آن، ص206-225.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج2، ص138 ؛ التمهید، ج19، ص240-242 ؛ السیرة الحلبیه، ج2، ص539.
- ↑ مرآة الحرمين، ج1، ص393.
- ↑ تحقیق النصرة بتلخیص معالم دارالهجرة، ص477؛ التعریف بما انست الهجرة، ص126.
- ↑ رحلة ابن جبير، ص154.
- ↑ مرآة الحرمين، ج1، ص392 ؛ معالم المدینة المنوره بین العمارة و التاریخ، ج2، ص435.
- ↑ تاریخ معالم المدینه المنوره قدیما و حدیثا، ص191.
- ↑ مرآة الحرمين، ج1، ص390.
- ↑ كشف الارتياب في أتباع محمد بن عبد الوهاب، ص55.
- ↑ تاریخ معالم المدینه المنوره قدیما و حدیثا، ص191.
- ↑ مدینه شناسی، جلد2، ص261و262.
- ↑ معالم المدینه المنوره بین العماره و التاریخ، جزء ۴، مجلد۲، ص442
منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]
- السیرة النبویه، ابن هشام (م.۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
- المغازی، الواقدی (م.۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
- انساب الاشراف، البلاذری (م.۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
- بهجة النفوس و الاسرار فی تاریخ دار هجرة النبی المختار، عبدالله مرجانی، بیروت، دارالغرب الاسلامی، 2002م.
- طبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر، بیتا.
- محمد صل الله علیه وآله وسلم فی الکتب المقدسه، سامی عامری، قاهره، مرکز التنویر الاسلامی للخدمات المعرفیه، ۱۴۲۶ق.
- الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، أبو ريحان البيرونی، تهران، میراث مکتوب، 1380ش.
- مرآة الحرمين، ابراهیم رفعت باشا، قاهره، المكتبه الثقافيه الدينيه، بیتا.
- كشف الارتياب في أتباع محمد بن عبد الوهاب، سید محسن امین، قم، مکتبة الحرمین، بیتا
- آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، تهران، مشعر، 1386ش.
- رحلة ابن جبير ( تذكرة بالأخبار عن اتفاقات الأسفار )، محمد بن احمد ابن جبیر، بیروت، العربیه، 2008م.
- تحقیق النصرة بتلخیص معالم دارالهجرة، ابوبکر بن حسین مراغی، فیوم، دارالفلاح للبحث العلمی و تحقیق التراث، 1430ق.
- معالم المدینه المنوره بین العماره و التاریخ، عبدالعزیز کعکی، مدینه، ناشر:مولف، ۲۰۱۱م.
- وفاء الوفا باخبار دار المصطفی، علی بن عبدالله السمهودی، تحقیق قاسم السامرائی، لندن، موسسه الفرقان للتراث الاسلامی، ۲۰۰۱م.
- تاریخ معالم المدینة المنورة قدیما و حدیثا، خیاری، احمد یاسین احمد. ۱۴۱۹. ۱ج. ریاض عربستان: المملکة العربیة السعودیة. الأمانة العامة للإحتفال بمرور مائة عام علی تأسیس المملکة.
- فصل من تاريخ المدينة المنورة، على الحافظ، جده، مكتبة الثقاف
- تحلیلی از غزوه احد، شهدا و مزارات آن، محمود سامانی، تهران، مشعر، 1400ش.
- تفسیر ثعلبی، ثعلبی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1422ق.
- التمهید، ابن عبد البر، بیجا، وزارت الاوقاف، 1387ق.
- السیره الحلبیه، الحلبی، بیروت، دارالمعرفه، 1400ق.
- مدینه شناسی، محمدباقر نجفی، تهران، خرمایستان، 1367ش.