۵٬۱۱۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ' </ref>' به '</ref>') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
== شرح واقعه == | == شرح واقعه == | ||
{{جعبه نقل قول | عنوان= کلام پیامبر(ص) درباره علی(ع)| نقلقول= إنّ هذا أﺧﻰ و وﺻﻴﻰ و ﺧﻠﻴﻔﺘﻰ فیکم فاسمعوا له و أطیعوا. |تاریخ بایگانی | | منبع = | تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳؛ جامع البیان، ج۱۹، ص۱۴۶. تراز = چپ| عرض = 32۰px | اندازه خط = 12px|رنگ پسزمینه=#CCFFFF| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} | {{جعبه نقل قول | عنوان= کلام پیامبر(ص) درباره علی(ع)| نقلقول= إنّ هذا أﺧﻰ و وﺻﻴﻰ و ﺧﻠﻴﻔﺘﻰ فیکم فاسمعوا له و أطیعوا. |تاریخ بایگانی | | منبع = | تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳؛ جامع البیان، ج۱۹، ص۱۴۶. تراز = چپ| عرض = 32۰px | اندازه خط = 12px|رنگ پسزمینه=#CCFFFF| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} | ||
بر پایه روایتها، [[محمد بن عبدالله(ص)|پیامبر]] پس از نزول این آیه به [[علی بن ابیطالب(ع)|علی]](ع) دستور داد که [[بنی عبدالمطلب|بنیعبدالمطلب]]<ref>نک: تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳.</ref> را که در آن روز ۴۰ نفر از جمله عموهای پیامبر همچون [[ابوطالب عموی پیامبر|ابوطالب]]، [[حمزه عموی پیامبر|حمزه]]، [[عباس عموی پیامبر|عباس]] و [[ابولهب عموی پیامبر|ابولهب]] بودند، به خانه ابوطالب<ref>الارشاد، ج۱، ص۴۹؛ الشافی، ج۳، ص۱۴۴.</ref> فراخواند. برخی نیز دعوت شدگان را [[بنی هاشم|بنیهاشم]]<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۱۲۴؛ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۶۰.</ref> یا [[آل عبدمناف]]<ref>نک: تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۵۱. </ref> و محل دعوت را [[خانه پیامبر|خانه خود پیامبر]]<ref>نک: الشیعة فی المیزان، ص۴۲۹.</ref> ، [[شعب ابیطالب]]<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۶.</ref> یا [[کوه ابوقبیس]]<ref>نک: تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۵۱. </ref> دانستهاند. آنگاه همه مهمانان به گونهای [[معجزه|معجزهآسا]]، با یک صاع خوراک ران گوسفند و یک قدح شیر به دست پیامبر گرامی، سیر و سیراب شدند. سپس پیامبر(ص) پیام الهی را به آنان ابلاغ کرد. ابولهب با جادو خواندن این مراسم، جلسه را بر هم زد و از ابلاغ پیامبر(ص) جلوگیری کرد. روز بعد هم به همین ترتیب عمل شد و پیامبر(ص) خطاب به حاضران، از رسالت خویش سخن گفت و از آنان در این راه یاری خواست؛ ولی هیچ کس جز علی(ع) دعوت او را اجابت نکرد و وعده یاری نداد. | بر پایه روایتها، [[محمد بن عبدالله(ص)|پیامبر]] پس از نزول این آیه به [[علی بن ابیطالب(ع)|علی]](ع) دستور داد که [[بنی عبدالمطلب|بنیعبدالمطلب]]<ref>نک: تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳.</ref> را که در آن روز ۴۰ نفر از جمله عموهای پیامبر همچون [[ابوطالب عموی پیامبر|ابوطالب]]، [[حمزه عموی پیامبر|حمزه]]، [[عباس عموی پیامبر|عباس]] و [[ابولهب عموی پیامبر|ابولهب]] بودند، به خانه ابوطالب<ref>الارشاد، ج۱، ص۴۹؛ الشافی، ج۳، ص۱۴۴.</ref> فراخواند. برخی نیز دعوت شدگان را [[بنی هاشم|بنیهاشم]]<ref>تفسیر قمی، ج۲، ص۱۲۴؛ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۶۰.</ref> یا [[آل عبدمناف]]<ref>نک: تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۵۱.</ref> و محل دعوت را [[خانه پیامبر|خانه خود پیامبر]]<ref>نک: الشیعة فی المیزان، ص۴۲۹.</ref> ، [[شعب ابیطالب]]<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۶.</ref> یا [[کوه ابوقبیس]]<ref>نک: تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۵۱.</ref> دانستهاند. آنگاه همه مهمانان به گونهای [[معجزه|معجزهآسا]]، با یک صاع خوراک ران گوسفند و یک قدح شیر به دست پیامبر گرامی، سیر و سیراب شدند. سپس پیامبر(ص) پیام الهی را به آنان ابلاغ کرد. ابولهب با جادو خواندن این مراسم، جلسه را بر هم زد و از ابلاغ پیامبر(ص) جلوگیری کرد. روز بعد هم به همین ترتیب عمل شد و پیامبر(ص) خطاب به حاضران، از رسالت خویش سخن گفت و از آنان در این راه یاری خواست؛ ولی هیچ کس جز علی(ع) دعوت او را اجابت نکرد و وعده یاری نداد. | ||
پیامبر(ص) پس از اتمام حجت بر قوم خود، علی بن ابیطالب(ع) را برادر، وصی و خلیفه خود در میان مردم خواند: «إنّ هذا أﺧﻰ و وﺻﻴﻰ و ﺧﻠﻴﻔﺘﻰ فیکم فاسمعوا له و أطیعوا».<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳؛ قس: جامع البیان، ج۱۹، ص۱۴۶.</ref> جمع حاضر با طعنه زدن بر ابوطالب که اطاعت از پسرش بر او واجب شده بود، پراکنده شدند.<ref>نک: تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳؛ تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۸۲؛ الکامل، ج۲، ص۶۳.</ref> این ماجرا که شمار فراوانی از اصحاب مشهور پیامبر چون امام علی(ع)<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳.</ref> ، [[ابورافع]]<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۶.</ref> ، [[براء بن عازب]]<ref>تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۸۲.</ref> و [[ابن عباس]]<ref>الکامل، ج۲، ص۶۳.</ref> آن را روایت کردهاند، با اندکی اختلاف در منابع [[شیعه]] و [[اهل تسنن|سنی]] گزارش آمده است.<ref>برای نمونه نک: السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۲؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۲-۳۵۳.</ref> | پیامبر(ص) پس از اتمام حجت بر قوم خود، علی بن ابیطالب(ع) را برادر، وصی و خلیفه خود در میان مردم خواند: «إنّ هذا أﺧﻰ و وﺻﻴﻰ و ﺧﻠﻴﻔﺘﻰ فیکم فاسمعوا له و أطیعوا».<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳؛ قس: جامع البیان، ج۱۹، ص۱۴۶.</ref> جمع حاضر با طعنه زدن بر ابوطالب که اطاعت از پسرش بر او واجب شده بود، پراکنده شدند.<ref>نک: تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳؛ تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۸۲؛ الکامل، ج۲، ص۶۳.</ref> این ماجرا که شمار فراوانی از اصحاب مشهور پیامبر چون امام علی(ع)<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۳.</ref> ، [[ابورافع]]<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۶.</ref> ، [[براء بن عازب]]<ref>تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۸۲.</ref> و [[ابن عباس]]<ref>الکامل، ج۲، ص۶۳.</ref> آن را روایت کردهاند، با اندکی اختلاف در منابع [[شیعه]] و [[اهل تسنن|سنی]] گزارش آمده است.<ref>برای نمونه نک: السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۲؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۲-۳۵۳.</ref> |
ویرایش