پرش به محتوا

ایلخانیان: تفاوت میان نسخه‌ها

۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۴ ژوئن ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> '
جز (جایگزینی متن - '</ref>' به '</ref> ')
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref> ')
خط ۳۷: خط ۳۷:
==درگیری جانشینان هلاکو==
==درگیری جانشینان هلاکو==


تگودار با پذیرش [[اسلام]] نام خود را احمد نهاد و با تلاش برای بهبود رابطه با ممالیک، به احیای احکام اسلام همت گمارد.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص252-254؛ مسامرة الاخبار، ص136-137.</ref> اَرغون (حک: 683-690ق.) پسر اَباقا اگر چه در آغاز حکومت او را پذیرفت، در ادامه به یاری گروهی از امیران مغول بر او شورید و با کشتن وی، قدرت را به دست گرفت.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1148، 1150؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص125.</ref> جانشین اَرغون، گیخاتو (حک: 690-694ق.) پسر دیگر اَباقا بود که به دلیل میدان دادن به ایرانیان مسلمان و رعایت‌نکردن یاسا (قوانین چنگیز) با شورش بایدو، نوه هلاکو، رویارو شد که به یاری برخی از امیران مغول، او را از میان برداشتند.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1201؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص139.</ref> اما بایدو (694ق.) نیز با مخالفت غازان خان پسر اَرغون رویارو شد که پیش از غلبه بر بایدو مسلمان شد<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1255؛ تحریر تاریخ وصاف، ص179.</ref> و با کشتن بایدو در 694ق. به جای او بر تخت نشست.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1259-1261؛ تحریر تاریخ وصاف، ص182-183.</ref> حکومت غازان خان (حک: 694-703ق.) تحولی در تاریخ ایلخانیان به شمار می‌رود؛ زیرا پذیرش اسلام از سوی او، اسلام‌آوردن دسته‌جمعی مغولان را در پی داشت.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1255؛ تحریر تاریخ وصاف، ص179.</ref>  
تگودار با پذیرش [[اسلام]] نام خود را احمد نهاد و با تلاش برای بهبود رابطه با ممالیک، به احیای احکام اسلام همت گمارد.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص252-254؛ مسامرة الاخبار، ص136-137.</ref> اَرغون (حک: 683-690ق.) پسر اَباقا اگر چه در آغاز حکومت او را پذیرفت، در ادامه به یاری گروهی از امیران مغول بر او شورید و با کشتن وی، قدرت را به دست گرفت.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1148، 1150؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص125.</ref> جانشین اَرغون، گیخاتو (حک: 690-694ق.) پسر دیگر اَباقا بود که به دلیل میدان دادن به ایرانیان مسلمان و رعایت‌نکردن یاسا (قوانین چنگیز) با شورش بایدو، نوه هلاکو، رویارو شد که به یاری برخی از امیران مغول، او را از میان برداشتند.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1201؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص139.</ref> اما بایدو (694ق.) نیز با مخالفت غازان خان پسر اَرغون رویارو شد که پیش از غلبه بر بایدو مسلمان شد<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1255؛ تحریر تاریخ وصاف، ص179.</ref> و با کشتن بایدو در 694ق. به جای او بر تخت نشست.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1259-1261؛ تحریر تاریخ وصاف، ص182-183.</ref> حکومت غازان خان (حک: 694-703ق.) تحولی در تاریخ ایلخانیان به شمار می‌رود؛ زیرا پذیرش اسلام از سوی او، اسلام‌آوردن دسته‌جمعی مغولان را در پی داشت.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1255؛ تحریر تاریخ وصاف، ص179.</ref>  


پس از مرگ غازان به سال 703ق. برادرش اولجایتو معروف به سلطان محمد خدابنده (حک: 703-717ق.) بر تخت نشست.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص252؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص191.</ref> جانشین اولجایتو، پسرش ابوسعید (حک: 717-736ق.) بود که به سال 717ق. به حکومت رسید.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج3، ص198؛ مجمع الانساب، ج2، ص272-273.</ref>  
پس از مرگ غازان به سال 703ق. برادرش اولجایتو معروف به سلطان محمد خدابنده (حک: 703-717ق.) بر تخت نشست.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص252؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص191.</ref> جانشین اولجایتو، پسرش ابوسعید (حک: 717-736ق.) بود که به سال 717ق. به حکومت رسید.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج3، ص198؛ مجمع الانساب، ج2، ص272-273.</ref>  
خط ۴۵: خط ۴۵:
==روابط ایلخانیان و ممالیک مصر==
==روابط ایلخانیان و ممالیک مصر==


از آن‌جا که ایلخانیان و ممالیک، قدرت‌های برتر سرزمین‌های اسلامی بودند، برای تسلط بر حجاز با یکدیگر رقابت داشتند. از این رو در زمینه روابط سیاسی، تنها به رابطه این دو حکومت می‌پردازیم. چنان‌که گفته شد، هُلاکو در راه رفتن به [[مصر]]، با شنیدن خبر مرگ مُنگوقاآن بازگشت و سپاهیان او به فرماندهی کَتْبوغا به نبرد با ممالیک مصر رفتند. اما در [[رمضان]] سال 658ق. در عین الجالوت<ref>نک: معجم البلدان، ج4، ص177.</ref> به سختی از سیف‌الدین قطز/قدوز مملوکی (حک: 655-658ق.) شکست خوردند.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1033؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص252؛ تاریخ ابن خلدون، ج5، ص424.</ref> البته این پایان درگیری‌ها نبود. هم در دوران هُلاکو و هم‌جانشینان او تا زمان غازان، هجوم آن‌ها به مصر ادامه یافت که بیشتر با شکست همراه بود. هلاکو بار دیگر سپاهی به سوی شام فرستاد که این‌بار کاری از پیش نبردند.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1025، 1034؛ البدایة و النهایه، ج13، ص223.</ref> در دوران اَباقا نیز شکست‌های سخت دیگر به دست بیبرس مملوکی<ref>تاریخ گزیده، ص592؛ البدایة و النهایه، ج13، ص258، 274.</ref> (حک: 658-676ق.) به سال 674ق. و سپس به دست قِلاوون<ref>البدایة و النهایه، ج13، ص295-296؛ النجوم الزاهره، ج7، ص347.</ref> (حک: 678-689ق.) در 680ق. بر مغول‌ها وارد شد.
از آن‌جا که ایلخانیان و ممالیک، قدرت‌های برتر سرزمین‌های اسلامی بودند، برای تسلط بر حجاز با یکدیگر رقابت داشتند. از این رو در زمینه روابط سیاسی، تنها به رابطه این دو حکومت می‌پردازیم. چنان‌که گفته شد، هُلاکو در راه رفتن به [[مصر]]، با شنیدن خبر مرگ مُنگوقاآن بازگشت و سپاهیان او به فرماندهی کَتْبوغا به نبرد با ممالیک مصر رفتند. اما در [[رمضان]] سال 658ق. در عین الجالوت<ref>نک: معجم البلدان، ج4، ص177.</ref> به سختی از سیف‌الدین قطز/قدوز مملوکی (حک: 655-658ق.) شکست خوردند.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1033؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص252؛ تاریخ ابن خلدون، ج5، ص424.</ref> البته این پایان درگیری‌ها نبود. هم در دوران هُلاکو و هم‌جانشینان او تا زمان غازان، هجوم آن‌ها به مصر ادامه یافت که بیشتر با شکست همراه بود. هلاکو بار دیگر سپاهی به سوی شام فرستاد که این‌بار کاری از پیش نبردند.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1025، 1034؛ البدایة و النهایه، ج13، ص223.</ref> در دوران اَباقا نیز شکست‌های سخت دیگر به دست بیبرس مملوکی<ref>تاریخ گزیده، ص592؛ البدایة و النهایه، ج13، ص258، 274.</ref> (حک: 658-676ق.) به سال 674ق. و سپس به دست قِلاوون<ref>البدایة و النهایه، ج13، ص295-296؛ النجوم الزاهره، ج7، ص347.</ref> (حک: 678-689ق.) در 680ق. بر مغول‌ها وارد شد.


ممالیک در دوران حکومت بیبرس، یکی از بازماندگان عباسیان را با لقب الحاکم بامرالله در [[قاهره]] به عنوان خلیفه بر تخت نشاندند و با تشکیل خلافتی تشریفاتی،<ref>نک: السلوک، ج3، ص288؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص253.</ref> داعیه رهبری جهان اسلام و ریاست حرمین را سردادند و با تسلط بر حجاز، امور حج را به دست گرفتند. با توجه به مسلمان‌نبودن مغولان، حرکت آنان بر ضد ایلخانیان [[جهاد]] به شمار می‌رفت.
ممالیک در دوران حکومت بیبرس، یکی از بازماندگان عباسیان را با لقب الحاکم بامرالله در [[قاهره]] به عنوان خلیفه بر تخت نشاندند و با تشکیل خلافتی تشریفاتی،<ref>نک: السلوک، ج3، ص288؛ تاریخ حبیب السیر، ج3، ص253.</ref> داعیه رهبری جهان اسلام و ریاست حرمین را سردادند و با تسلط بر حجاز، امور حج را به دست گرفتند. با توجه به مسلمان‌نبودن مغولان، حرکت آنان بر ضد ایلخانیان [[جهاد]] به شمار می‌رفت.


البته برخی از مغولان مانند تَکودار، سلطان ایلخانی، [[مسلمان]] شدند و برای بهبود رابطه با مصر کوشیدند. او حتی در صدد صلح با سیف‌‌الدین قلاوون مملوکی برآمد و هر دو حکومت نمایندگانی به دربار یکدیگر فرستادند. یکی از مهم‌ترین موارد مذاکرات و مکاتبات آن‌ها، حج و امنیت کاروان‌های حاجیان بود.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص252-257؛ مسامرة الاخبار، ص136-137.</ref> اما حاکمیت اَرغون و تسلط دیگر بار مغولان متعصب و غیرمسلمان، وضعیت را به حالت پیشین بازگرداند. حتی در دوران غازان خان نیز که مسلمان شد، از دشمنی آنان با ممالیک کاسته نشد؛ بلکه بهانه بیشتری به دست مغولان افتاد. یکی از مهم‌ترین پیامدهای اسلام آوردن او این بود که بهانه جهاد با کافران را از ممالیک گرفت و حتی وی لشکرکشی خود به شام را جهاد بر ضد مملوکان منحرف از اسلام قلمداد کرد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1290؛ صبح الاعشی، ج8، ص70-71؛ تحریر تاریخ وصاف، ص204-205.</ref> اسلام آوردن مغول‌ها مشکل ایدئولوژیک آن‌ها را تا حدی حل کرد؛ اما [[ابن‌تیمیه]] (661-728ق.) برای جلوگیری از تردید ساکنان مصر و شام در رویارویی با مغول‌ها، به بی‌اعتباری اسلام آن‌ها فتوا داد.<ref>الفتاوی الکبری، ج5، ص542.</ref>  
البته برخی از مغولان مانند تَکودار، سلطان ایلخانی، [[مسلمان]] شدند و برای بهبود رابطه با مصر کوشیدند. او حتی در صدد صلح با سیف‌‌الدین قلاوون مملوکی برآمد و هر دو حکومت نمایندگانی به دربار یکدیگر فرستادند. یکی از مهم‌ترین موارد مذاکرات و مکاتبات آن‌ها، حج و امنیت کاروان‌های حاجیان بود.<ref>تاریخ مختصر الدول، ص252-257؛ مسامرة الاخبار، ص136-137.</ref> اما حاکمیت اَرغون و تسلط دیگر بار مغولان متعصب و غیرمسلمان، وضعیت را به حالت پیشین بازگرداند. حتی در دوران غازان خان نیز که مسلمان شد، از دشمنی آنان با ممالیک کاسته نشد؛ بلکه بهانه بیشتری به دست مغولان افتاد. یکی از مهم‌ترین پیامدهای اسلام آوردن او این بود که بهانه جهاد با کافران را از ممالیک گرفت و حتی وی لشکرکشی خود به شام را جهاد بر ضد مملوکان منحرف از اسلام قلمداد کرد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1290؛ صبح الاعشی، ج8، ص70-71؛ تحریر تاریخ وصاف، ص204-205.</ref> اسلام آوردن مغول‌ها مشکل ایدئولوژیک آن‌ها را تا حدی حل کرد؛ اما [[ابن‌تیمیه]] (661-728ق.) برای جلوگیری از تردید ساکنان مصر و شام در رویارویی با مغول‌ها، به بی‌اعتباری اسلام آن‌ها فتوا داد.<ref>الفتاوی الکبری، ج5، ص542.</ref>  


غازان‌خان با شکست ممالیک، حَمْص و [[دمشق]] را تصرف کرد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1293؛ النجوم الزاهره، ج8، ص125.</ref> اما این پیروزی دیری نپایید و به زودی آن سرزمین‌ها به دست ناصرالدین محمد بن قِلاوُون (حک: 693-741ق. در سه مرحله<ref>تاریخ گزیده، ص594.</ref> بازستانده شد و حتی شکستی سخت‌تر در ناحیه مرج الصُّفَّر<ref>نک: معجم البلدان، ج3، ص413.</ref> بر سپاهیان او وارد گشت.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج3، ص260؛ تاریخ گزیده، ص594؛ تاریخ ابن خلدون، ج5، ص478.</ref> غازان‌خان به رغم رابطه دشمنانه با ممالیک، با شریف ابونُمَی (م. 701ق.) حاکم [[مکه]] رابطه خوبی داشت. از این‌رو، یکی از پسران ابونُمَی به نام عضدالدین عبدالله به دربار غازان رفت و مورد استقبال او قرار گرفت.<ref>الفصول الفخریه، ص122.</ref>  
غازان‌خان با شکست ممالیک، حَمْص و [[دمشق]] را تصرف کرد.<ref>جامع التواریخ، ج2، ص1293؛ النجوم الزاهره، ج8، ص125.</ref> اما این پیروزی دیری نپایید و به زودی آن سرزمین‌ها به دست ناصرالدین محمد بن قِلاوُون (حک: 693-741ق. در سه مرحله<ref>تاریخ گزیده، ص594.</ref> بازستانده شد و حتی شکستی سخت‌تر در ناحیه مرج الصُّفَّر<ref>نک: معجم البلدان، ج3، ص413.</ref> بر سپاهیان او وارد گشت.<ref>تاریخ حبیب السیر، ج3، ص260؛ تاریخ گزیده، ص594؛ تاریخ ابن خلدون، ج5، ص478.</ref> غازان‌خان به رغم رابطه دشمنانه با ممالیک، با شریف ابونُمَی (م. 701ق.) حاکم [[مکه]] رابطه خوبی داشت. از این‌رو، یکی از پسران ابونُمَی به نام عضدالدین عبدالله به دربار غازان رفت و مورد استقبال او قرار گرفت.<ref>الفصول الفخریه، ص122.</ref>  


اولجایتو و پسرش ابوسعید نیز همواره در‌ اندیشه انتقام از مصریان بودند. اما هیچگاه این‌اندیشه تحقق نیافت و آن‌ها با فرستادن نمایندگانی نزد ممالیک به روابط مسالمت‌آمیز روی آوردند. ابوسعید در آغاز حکومتش نمایندگانی را به دربار سلطان محمد قلاوون گسیل داشت و با تقاضای صلح، خواهان بهبود راه‌های حج و وضعیت حاجیان شد.<ref>السلوک، ج3، ص29-31.</ref>  
اولجایتو و پسرش ابوسعید نیز همواره در‌ اندیشه انتقام از مصریان بودند. اما هیچگاه این‌اندیشه تحقق نیافت و آن‌ها با فرستادن نمایندگانی نزد ممالیک به روابط مسالمت‌آمیز روی آوردند. ابوسعید در آغاز حکومتش نمایندگانی را به دربار سلطان محمد قلاوون گسیل داشت و با تقاضای صلح، خواهان بهبود راه‌های حج و وضعیت حاجیان شد.<ref>السلوک، ج3، ص29-31.</ref>  
خط ۸۳: خط ۸۳:
===درگیری برای تسلط بر مکه===
===درگیری برای تسلط بر مکه===


ابونُمَی که خود از سال 669ق. بر مکه حکومت می‌کرد،<ref>تاریخ امراء مکه، ص523.</ref> چندین فرزند داشت که درگیری دو تن از آنان به نام رُمَیثه و حُمَیضه، به رقابت ممالیک و ایلخانیان برای تسلط بر مکه انجامید. این دو که تا مدتی به صورت مشترک بر مکه حکومت می‌کردند، به رقابت با یکدیگر برخاستند. رمیثه برای تسلط بر مکه از ممالیک یاری خواست و با یاری آن‌ها حُمَیضه را شکست داد.<ref>غایة المرام، ج2، ص84؛ الدرر الکامنه، ج2، ص79-80.</ref> حُمَیضه نیز به سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) پناه برد و با تقاضای یاری از او، تعهد کرد مصر و شام را مطیع او گرداند. سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) در پی آزمودن حُمَیضه، سپاهی به فرماندهی امیر طالب دُلْقُنْدی همراه او فرستاد. نزدیک قطیف، خبر درگذشت خدابنده، آنان را متوقف کرد<ref>العقد الثمین، ج4، ص239-240؛ غایة المرام، ج2، ص76-77.</ref> و سپاه آن‌ها به تحریک قِلاوُون با هجوم اعراب رویارو شد و اموالشان به یغما رفت. اما حُمَیضه با مقاومت در برابر آن‌ها، اموال غارت شده را بازستاند.<ref>غایة المرام، ج2، ص77-78.</ref> برخی ‌گزارش‌ها با اشاره به درگیری فرزندان ابونُمَی و دخالت ممالیک و ایلخانیان برای به قدرت رساندن فرد مورد نظر خود، از فرستادن دلقندی از جانب اولجایتو به یاری حُمَیضه خبر می‌دهد و تصریح می‌کند که حُمَیضه با یاری او بر تخت مکه نشست.<ref>تاریخ اولجایتو، ص200.</ref> (← آل ابونمی)
ابونُمَی که خود از سال 669ق. بر مکه حکومت می‌کرد،<ref>تاریخ امراء مکه، ص523.</ref> چندین فرزند داشت که درگیری دو تن از آنان به نام رُمَیثه و حُمَیضه، به رقابت ممالیک و ایلخانیان برای تسلط بر مکه انجامید. این دو که تا مدتی به صورت مشترک بر مکه حکومت می‌کردند، به رقابت با یکدیگر برخاستند. رمیثه برای تسلط بر مکه از ممالیک یاری خواست و با یاری آن‌ها حُمَیضه را شکست داد.<ref>غایة المرام، ج2، ص84؛ الدرر الکامنه، ج2، ص79-80.</ref> حُمَیضه نیز به سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) پناه برد و با تقاضای یاری از او، تعهد کرد مصر و شام را مطیع او گرداند. سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) در پی آزمودن حُمَیضه، سپاهی به فرماندهی امیر طالب دُلْقُنْدی همراه او فرستاد. نزدیک قطیف، خبر درگذشت خدابنده، آنان را متوقف کرد<ref>العقد الثمین، ج4، ص239-240؛ غایة المرام، ج2، ص76-77.</ref> و سپاه آن‌ها به تحریک قِلاوُون با هجوم اعراب رویارو شد و اموالشان به یغما رفت. اما حُمَیضه با مقاومت در برابر آن‌ها، اموال غارت شده را بازستاند.<ref>غایة المرام، ج2، ص77-78.</ref> برخی ‌گزارش‌ها با اشاره به درگیری فرزندان ابونُمَی و دخالت ممالیک و ایلخانیان برای به قدرت رساندن فرد مورد نظر خود، از فرستادن دلقندی از جانب اولجایتو به یاری حُمَیضه خبر می‌دهد و تصریح می‌کند که حُمَیضه با یاری او بر تخت مکه نشست.<ref>تاریخ اولجایتو، ص200.</ref> (← آل ابونمی)


بر پایه برخی ‌گزارش‌ها، هدف سلطان محمد خدابنده از اعزام این سپاه، انتقال جسد شیخین از کنار قبر [[پیامبر(ص)]] به نقطه دیگر بود.<ref>النجوم الزاهره، ج9، ص239؛ غایة المرام، ج2، ص63؛ اتحاف الوری، ج3، ص155.</ref> بعضی از تصاحب ابزارهایی که برای این کار آورده بودند، خبر می‌دهند.<ref>غایة المرام، ج2، ص63.</ref> اما به نظر می‌رسد این خبر ساخته امیران مملوکی برای تحریک عواطف مذهبی سنّیان حجاز بر ضد ایلخانیان [[شیعیان]] و حمیضه بوده است.
بر پایه برخی ‌گزارش‌ها، هدف سلطان محمد خدابنده از اعزام این سپاه، انتقال جسد شیخین از کنار قبر [[پیامبر(ص)]] به نقطه دیگر بود.<ref>النجوم الزاهره، ج9، ص239؛ غایة المرام، ج2، ص63؛ اتحاف الوری، ج3، ص155.</ref> بعضی از تصاحب ابزارهایی که برای این کار آورده بودند، خبر می‌دهند.<ref>غایة المرام، ج2، ص63.</ref> اما به نظر می‌رسد این خبر ساخته امیران مملوکی برای تحریک عواطف مذهبی سنّیان حجاز بر ضد ایلخانیان [[شیعیان]] و حمیضه بوده است.
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
امارت حج از منصب‌های مرتبط با حکومت و از شؤون و اختیارات حاکمان بود. از این‌رو، در آغاز دوران ایلخانیان، با توجه به مسلمان نبودن آنان و بی‌توجّهی‌شان به فرائض اسلامی، گزارشی از امارت حج در دست نیست. اما از آن‌جا که برای حرکت کاروان حج، وجود نظم و ترتیب و نیرو لازم است، می‌توان برداشت کرد که از همان آغاز، افرادی ریاست کاروان حج را بر عهده داشته‌اند که البته ‌گزارش‌های دقیقی از آنان در دست نیست. چنین برمی‌آید که عطاء‌الملک در پی اجازه گرفتن از اَباقا، سرپرستی برای کاروان حج تعیین و امنیت آن را تامین کرده باشد؛ زیرا برخی تصریح می‌کنند که به سال 669ق. حاجیان به سلامت بازگشتند<ref>الحوادث الجامعه، ص403.</ref> و این مهم با وجود خطرهای بسیار و حمله قبایل مسیر و راهزنان، جز با وجود امیرالحاج و نیروهای کافی ممکن نبود.
امارت حج از منصب‌های مرتبط با حکومت و از شؤون و اختیارات حاکمان بود. از این‌رو، در آغاز دوران ایلخانیان، با توجه به مسلمان نبودن آنان و بی‌توجّهی‌شان به فرائض اسلامی، گزارشی از امارت حج در دست نیست. اما از آن‌جا که برای حرکت کاروان حج، وجود نظم و ترتیب و نیرو لازم است، می‌توان برداشت کرد که از همان آغاز، افرادی ریاست کاروان حج را بر عهده داشته‌اند که البته ‌گزارش‌های دقیقی از آنان در دست نیست. چنین برمی‌آید که عطاء‌الملک در پی اجازه گرفتن از اَباقا، سرپرستی برای کاروان حج تعیین و امنیت آن را تامین کرده باشد؛ زیرا برخی تصریح می‌کنند که به سال 669ق. حاجیان به سلامت بازگشتند<ref>الحوادث الجامعه، ص403.</ref> و این مهم با وجود خطرهای بسیار و حمله قبایل مسیر و راهزنان، جز با وجود امیرالحاج و نیروهای کافی ممکن نبود.


در دوران ارغون، به رغم سختگیری وی بر مسلمانان و بی‌توجهی به فریضه حج و حتی تلاش وزیر یهودی او برای نابودی کعبه،<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص137.</ref> دیوان‌سالاران وی که بیشتر ایرانی بودند، در‌ اندیشه راه‌انداختن کاروان‌های حج برآمدند. در نامه سعدالدوله به بغداد، مشایخ بنی‌خفاجه و جمعی که به امارت حاج موسوم بودند، موظف به اهتمام در آماده‌سازی کاروان حج شدند.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص135.</ref>  
در دوران ارغون، به رغم سختگیری وی بر مسلمانان و بی‌توجهی به فریضه حج و حتی تلاش وزیر یهودی او برای نابودی کعبه،<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص137.</ref> دیوان‌سالاران وی که بیشتر ایرانی بودند، در‌ اندیشه راه‌انداختن کاروان‌های حج برآمدند. در نامه سعدالدوله به بغداد، مشایخ بنی‌خفاجه و جمعی که به امارت حاج موسوم بودند، موظف به اهتمام در آماده‌سازی کاروان حج شدند.<ref>تحریر تاریخ وصاف، ص135.</ref>  


===قوام‌الدین در زمان گیخاتو===
===قوام‌الدین در زمان گیخاتو===